رسول زرگرپور در یازدهمین جلسه شورای هماهنگی مبارزه با موادمخدر استان اصفهان اظهار کرد: جمهوری اسلامی ایران بیش از ٣٥سال است که در امر مبارزه با موادمخدر تلاش میکند و شهدای زیادی را نیز در این رابطه تقدیم کرده، ولی آنچه مشخص است ایران هنوز نتوانسته بهطور کامل مبارزه با موادمخدر را دنبال کند.
وی تغییر نوع موادمخدر از سنتی به صنعتی و همچنین تغییر جنسیت و کاهش سن مبتلایان به موادمخدر را نگرانکننده دانست و گفت: اعتیاد زنان، تبعات بالاتری در جامعه خواهد داشت.
موضوع تغییر جنسیتی در مصرف مواد مخدر نگاه جدیدی است؛ اما آیا زنان خود به پای خود به دام مواد مخدر میافتند؟ اعتیاد را چه کسی در خانواده باب میکند؟ شاید بد نباشد که آدم سری بزند به مراکز ترک اعتیاد. شاید نقش همسران در اعتیاد زنان پر رنگ باشد!
خوب است قسمتهایی از یک گزارش را در این زمینه بخوانیم: در یکی از مراکزی که زنان دچار آسیبهای اجتماعی، تحت پوشش و درمان قرار میگیرند، گروهی در حیاط مرکز درحال گفتوگو با یکدیگر هستند، گویا میخواهند به خاطر زندگی در خوابگاه و ماندن در تاریکی طولانیمدت کمی درون فضای باز قرار گیرند. با اینکه لباسهای مناسبی بر تن ندارند اما شادی در چهره تعدادی از آنها موج میزند. برخی از آنان هم سخت به فکر فرو رفتهاند. شاید به گذشته سیاه و پردرد و رنج خود فکر میکنند.
تعدادی از این زنان توسط فرزندان خود به علت معتاد بودن، طرد شدهاند و درحال حاضر در گرمخانههای کوچک مستقر هستند و تعدادی از آنها نیز همراه با فرزندانشان به این مرکز مراجعه میکنند.
به نقل از ایسنا، شیوا جلالوند موسس یک مرکز کاهش آسیب در همین راستا درباره نحوه تأسیس مرکز، گفت: این مرکز ابتدا فقط مخصوص مردان دچار آسیبهای اجتماعی بود اما از آنجا که زنان بیشتر از مردان تحتتأثیر آسیبهای اجتماعی هستند و بخش بزرگی از مسئولیتهای بزرگ جامعه بر دوش آنهاست، دومین مرکز که فقط مخصوص زنان دچار آسیبهای اجتماعی است ١٥ آذر ٩٣ در منطقه قیام به سمت مولوی با همکاری بهزیستی شروع به فعالیت کرد.
وی اظهار کرد: کسانی که معتاد میشوند افرادی سستعنصر و بیاراده یا از لحاظ اخلاقی فاسد نیستند؛ بنا بر این وجود چنین برداشت نادرستی سبب میشود که بسیاری از معتادان نتوانند درخواست کمک کنند و به خاطر اعتیادشان دچار احساس شرمساری میشوند.
جلالوند با تأکید بر اینکه معتادان به علت احساس شرمندگی، ترس، خشم و عذابی که دارند به حمایت نیازمندند، نه به چیز دیگری که حال آنها را نسبت به خودشان بدتر میکند یا آنان را مقصر جلوه میدهد، یادآور شد: اکثر افراد معتاد به سختی حاضر میشوند این واقعیت را قبول کنند که اعتیاد نوعی بیماری است و همین امر سبب میشود تا فرد معتاد احساس خجالت و شرمندگی و بیماری اعتیاد خود را انکار کند و به سراغ ترک موادمخدر نرود.
وی با اشاره به اینکه تعداد زیادی از این افراد علاوهبر مشکلاتی مانند اعتیاد و ایدز دچار مشکلات مالی نیز هستند، خاطرنشان کرد: تعدادی از آنها دارای مهارتهای خوبی هستند که باید توسط افراد خیر مورد حمایت قرار گیرند تا بتوانند از این طریق بخشی از مخارجشان را تأمین کنند.
جلالوند افزود: این مرکز باید از طریق افراد خیر مورد حمایت واقع شود تا با برگزاری کلاسهای آموزشی بتواند با حمایت از این افراد موجب تقویت روحیه آنها شود تا بار دیگر به سمت مشکلات اجتماعی و اعتیاد کشیده نشوند.
درد دلهای چند قربانی اعتیاد
(س.ه) زنی ٥٠ ساله است که برای مصرف متادون وارد مرکز میشود و در پاسخ به اینکه چگونه به اعتیاد دچار شده است، میگوید: در ١٦سالگی توسط شوهرم معتاد شدم. او زمانی که دچار درد پا شدم به من گفت که مواد مصرف کنم تا درد پایم کم شود و من از روی ناآگاهی حرفش را پذیرفتم.
وی درباره اینکه چه زمانی برای ترک به انجمن مراجعه کرده است، اظهار میکند: تا ٢٧سالگی مواد مصرف کردم و از ٢٧ تا ٣٠سالگی تصمیم گرفتم ترک کنم. بارها این تصمیم را میگرفتم اما دوباره به سمت مواد میرفتم. یکبار به خاطر دعواهایی که با فرزندانم داشتم از خانه فرار کردم و کارتنخواب شدم اما فرزندانم دوباره مرا به زندگی بازگرداندند.
او میگوید: به فرزندانم قول دادم که دیگر به سمت مواد بازنگردم. در ٣٤سالگی از شوهرم طلاق گرفتم و ٢ فرزندم را به تنهایی بزرگ کردم. بچههایم به خاطر اعتیاد من و پدرشان بسیار صدمه دیدند زیرا آدم معتاد خودخواه و بدون درک میشود. فردی که معتاد شود، به هر نحوی پول موادش را فراهم میکند چرا که مواد برای وی مانند هوا برای زنده ماندن است.
وی با اشاره به اینکه تمام ارثی که از پدرش به او رسیده است را مواد خریده، خاطرنشان میکند: بعد از اتمام ارثیه پدرم سعی میکردم کمتر غذا بخورم تا پول موادم را تأمین کنم. ١٤سال در یک بیمارستان کار کردم اما زمانی که متوجه شدند اعتیاد دارم مرا اخراج کردند. شوهرم زندگی من و فرزندانش را به تباهی کشید، هیچوقت نمیتوانم او را ببخشم و به زنان دیگر توصیه میکنم که هیچوقت دچار منجلاب اعتیاد نشوند چرا که رهایی از آن بسیار دشوار است.
به تشویق شوهرم و برای کاهش درد زایمان معتاد شدم
(ه.غ) زنی ٤٣ساله است که برای مصرف متادون وارد مرکز شده است. او در پاسخ به این پرسش که چگونه دچار اعتیاد شده است، میگوید: با تشویق شوهرم و برای کاهش درد زایمان معتاد شدم و ١٠سال از زندگی خود را تریاک مصرف کردهام.
وی در پاسخ به این سوال که چه زمانی برای ترک به انجمن مراجعه کرده است، تصریح میکند: زمانی که دچار درد زایمان بودم به تشویق شوهرم تریاک مصرف کردم اما درد زایمانم کم نشد و به بیمارستان برای سزارین منتقل شدم. بعد از زایمان شروع به مصرف تریاک کردم و پس از آن به جای تریاک، شیشه مصرف کردم. ٢٠ روز است که متادون مصرف میکنم و تصمیم دارم شوهرم را هم به کمک یک روانپزشک ترک بدهم. به خاطر فرار از خانه، معتاد و کارتنخواب شدهام.
طلاق از شوهرم باعث آوارگی و اعتیادم شد
(ن.د) زنی روستایی است که برای استفاده از خدمات درمانی وارد مرکز شده است. او میگوید: از اهالی شمال کشور هستم و پس از طلاق از شوهرم، به تهران فرار کردم و در تهران معتاد و کارتنخواب شدم.
وی در پاسخ به این سوال که پس از مهاجرت به تهران با چه اتفاقهایی روبهرو شده است، اظهار میکند: پس از فرار به تهران آمدم و چون جایی را نداشتم، کارتنخواب شدم. در تهران دوستهای نامناسبی پیدا کردم و آنها مرا تشویق به اعتیاد کردند. دیگر نتوانستم پدر و مادرم را ببینم و درحال حاضر متادون مصرف میکنم. اشتباه من در زندگی این بود که به جای مواجهه با مشکلات از آنها فرار کردم. (شهروند)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
37
پاسخ مشاور: بهتر است برای شفاف شدن بحث، موضوعی را به شما گوشزد کنم؛ در توصیف همسرتان خصایص منفی و بزرگی را بیان کردهاید و باید بدانید که این خصلتها فقط و فقط با اراده خود او تغییر خواهد کرد. من تنها برای شما دلایل این پرخاشگری و بددلی را توضیح میدهم و بهترین رفتاری را که میتوانید در مقابل همسرتان داشته باشید تشریح میکنم. امیدوارم با انجام آنها از شدت رفتار او کاسته شود و نهایتاً شما احساس بهتری را تجربه کنید.
واقعیت این است که شما بتنهایی از هیچ راهکاری برای اصلاح صددرصد رفتار همسرتان نمیتوانید بهره ببرید و این خصلتها با خواست و همکاری او قابل رفع است.
پرخاشگری و فحاشی
فحاشی دلایل متعددی دارد که با توجه به حرفهایتان احتمال سه دلیل بیشتر است:
اولین دلیل، ممکن است این باشد که همسرتان احساس میکند درک و فهمیده نمیشود و یا اینکه نمیتواند حرفش را به شما بگوید. دومین دلیل میتواند یادگیری از والدین باشد و سومین علت احتمالاً تشویق است. در واقع وقتی فرد با فحش دادن و سر و صدا کردن به اهداف خود میرسد، تشویق میشود هر دفعه که چیزی خواست، آن را با این روش به دست آورد؛ یعنی داد بزند تا طرف مقابلش ساکت شود و او به خواستهاش برسد.
گام اول- شرایط عصبانیت را بشناسید:
با توجه به دلایلی که بیان شد، از شما میخواهم که ابتدا با شناخت زمانها و مکانهایی که همسرتان عصبانی میشود، بستری ایجاد کنید که وی کمتر به اوج خشم خود برسد؛ به طور مثال ممکن است که او وقتی در میهمانی مورد بیتوجهی قرار میگیرد، عصبانی شود و یا در مواردی از این قبیل.
گام دوم- خوب گوش دهید:
در مرحله بعد از شما میخواهم که هنر گوش کردن را بیاموزید. هنر گوش کردن یعنی وقتی او حرف میزند شما جواب آماده نکنید، وسط حرفش نپرید و دفاع هم نکنید. هر چند که گفتهاید در برابر این رفتار سکوت میکنید، اما سکوت نشانه درک کردن و فهمیدن نیست. بهتر است برای آموختن مهارت گوش کردن با یک مشاور به صورت تخصصی صحبت کنید.
سوءظن یا شکاکی
در جامعه ما به افراد شکاک، «بددل» میگویند. یکی از بارزترین دلایل بددلی «اضطراب» است، مثل اضطراب از دست دادن طرف مقابل. شاید همسرتان میترسد که شما را از دست بدهد، برای همین به همه کسانی که اطراف شما هستند، سوءظن دارد. یکی از راههای رفع چنین مشکلی این است که وی با پذیرش این مسئله، برای مشاوره و دارو درمانی اقدام کند. اما کاری که از دست شما برمیآید این است که با شناخت زبان عشق او، با روش خودش به وی عشق و محبت بورزید تا احساس امنیت و آرامش کند. با این کار به او اثبات میکنید که دوستش دارید و بهترین مرد در ذهن شماست و شما از ازدواج با او احساس خوشبختی میکنید. احتمال دارد وقتی نگرانیهای وی در این زمینه کمتر شود، بددلیهایش نیز کاهش یابد.
یکی دیگر از دلایل بددلی، الگوبرداری از والدین و اطرافیان است؛ یعنی فرد یاد گرفته است که زنها قابل اطمینان نیستند و اگر مراقب نباشد احتمال دارد که زندگیاش به خطر بیفتد. برای همین در زندگی و روابطتان با اقوام و دوستان از پنهانکاری و کارهای یواشکی اجتناب کنید چون باعث میشود که رفتار همسرتان بدتر شود و با سوءظن بیشتری با شما برخورد کند. ضمناً اینکه گفته میشود بیاعتنا باش، و کار خودت را بکن یا بچهدار شو تا درست شود، باورهای اشتباهی در زمینه درمان بددلی است. (راهله فارسی - کارشناس ارشد مشاوره/ خراسان)
171
به نقل از پایگاه خبری شبکه العالم، «عبدالعزیز آل شیخ» مفتی عربستان گفت: مرد میتواند یکی از اعضای بدن همسر خود یا تمام آن را در صورت گرسنگی شدید بخورد.
روزنامه فرامنطقهای القدس العربی نوشت: این مفتی سعودی چنین فتوایی را «دلیلی بر جانفشانی و اطاعت زن از شوهر دانسته به نحوی که زن حس کند هر دو، در نهایت یک جسم واحد» میشوند.
این فتوای عجیب جنجال گستردهای را در شبکههای اجتماعی به ویژه توییتر برانگیخته و کاربران را شوکه کرده است. آل شیخ چند هفته پیش نیز مجوز ازدواج دختران زیر سن ۱۵ سال را صادر کرد. بحث ازدواج دختران کم سن و سال و زیر سن قانونی جنجال اجتماعی، قانونی و حقوقی در عربستان سعودی به راه انداخته است.
در ماههای گذشته روزنامههای محلی عربستان به بررسی این نوع ازدواج پرداختهاند که در آن دختر بچهها مجبورند با مردانی همسن پدر یا پدربزرگهایشان ازدواج کنند. این نوع ازدواجها بیشتر به انگیزه تامین منافع صورت میگیرد. (ستارهها)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
به گزارش عصر ایران، دکتر «جان» و دکتر «جولی گاتمن» که از پیشگامان علم مشاوره ازدواج در سطح جهانی هستند دریافتهاند یکی از مهمترین عوامل موفقیت بین زوجها، کیفیت روابط دوستانه و میزانشناختی است که از یکدیگر دارند. از این رو، سوال مهمی که شما به عنوان یک شوهر باید از خودتان بپرسید این است که تا چه حد درباره همسرتان و روحیات درونیاش شناخت دارید؟ آیا او را آنقدر خوب میشناسید که بتوانید ادعا کنید حتی بهتر از خودش او را میشناسید؟ یاشناختی در کار نیست و مثل دو غریبه، فقط کنار هم زندگی میکنید؟
آزمون پیش رویتان به شما خواهد گفت که چقدر برای همسرتان، شوهر خوبی هستید.
به ۲۵ سوال آزمون با «بله» یا «خیر» جواب دهید
۱ در پایان یک روز کاری، وقتی خانمم را میبینم با تمام وجود از دیدن او خوشحال میشوم.
۲ من دوستهای زیادی دارم اما علاقه من به خانمم بسیار بیشتر است و قابل مقایسه با آنها نیست.
۳ این روزها دقیقا میدانم که خانمم با چه مشکلاتی رو به رو است و چه مسائلی باعث ایجاد اضطراب و استرس در او شده است.
۴ اسم بعضی افرادی را که این اواخر باعث ناراحتی همسرم شدهاند، میدانم و از دلایل ناراحتی همسرم از آنها آگاه هستم.
۵ میتوانم چندتا از آرزوهای بزرگ همسرم را خیلی شفاف توضیح بدهم.
۶ من میتوانم درباره اینکه فلسفه همسرم از زندگی چیست و چه دیدگاههایی برای موفقیت در زندگی دارد، صحبت کنم.
۷ میتوانم اسامی اقوامی را که همسرم کمتر از آنها خوشش میآید و تمایل کمتری به رفت و آمد با آنها دارد، نام ببرم.
۸ احساس میکنم همسرم به خوبی مرا میشناسد و با تفاوت سلیقههایمان آشنایی دارد.
۹ من عاشق صحبت کردن با همسرم هستم و واقعا از این کار لذت میبرم.
۱۰ من به همسرم هم در جمعهای عمومی و هم در روابط بین فردیمان احترام میگذارم.
۱۱ ارتباطم با خانمم سرشار از شوق، شور و هیجان است و این تفکر را غلط میدانم که عشق به مرور زمان تکراری میشود.
۱۲ تا آنجایی که از صحبتها و رفتار همسرم متوجه شدهام او در مجموع، شخصیت مرا دوست دارد و اخلاقهایم را میپسندد.
۱۳ موسیقیها و فیلمهای مورد علاقه همسرم را میشناسم و میتوانم بعضی از آنها را نام ببرم.
۱۴ ابراز عشق، محبت و تمایل نسبت به همسرم، یقینا بخش مهمی از ارتباطمان را تشکیل میدهد.
۱۵ زندگیمان در حوزه روابط زناشویی، معمولا بیمشکل و رضایت بخش بوده است.
۱۶ هر روز حداقل یک ربع با خانمم در جایی که دیگران حتی فرزندانمان مزاحممان نشوند، صحبت میکنم.
۱۷ همسرم یکی از بهترین مشاوران من برای تصمیم گیریهای مختلف است و به اظهار نظرهایش احترام میگذارم.
۱۸ در طول روز و در زمانی که درگیر کارهایم میشوم، حداقل یک بار با تماس تلفنی یا ارسال پیامک حال او را میپرسم.
۱۹ وقتی از همسرم دور هستم، معمولا خوش بینانه و عاشقانه درباره او فکر میکنم و از اینکه هرچه زودتر به خانه برگردم، ناراحت نمیشوم.
۲۰ درگفتوگوهای من و همسرم کاملا بده و بستان وجود دارد یعنی هر دو هم میگوییم و هم میشنویم و همچنین هر دو روی نظرات یکدیگر تاثیر میگذاریم.
۲۱ من حتی زمانی که کاملا با آنچه همسرم میگوید، مخالف هستم با احترام و صبر و حوصله به حرفها و نظرات او گوش میکنم.
۲۲ باید قبول کنم که همسرم معمولا یکی از بزرگترین گره گشاهای زندگی من است.
۲۳ معمولا من و همسرم در مورد مسائل اساسی و اهداف کلی زندگی با هم تفاهم داریم. به عبارت دیگر، نظراتمان با هم جفت و جور است.
۲۴ میتوانم ۳ نفر از بهترین دوستهای همسرم را نام ببرم.
۲۵ همیشه از خانمم به خاطر کارهایی که برای بهبود زندگیمان در خانه انجام میدهد، قدردانی میکنم.
نحوه محاسبه امتیاز آزمون
حال که به همه سوالات این آزمون پاسخ دادهاید، نوبت آن است که امتیازتان را محاسبه کنید. برای محاسبه امتیازتان به ازای سوالاتی که به آن پاسخ «بله» دادهاید، یک امتیاز برای خودتان در نظر بگیرید. توجه داشته باشید که پاسخ «خیر» هیچ امتیازی ندارد.
مجموع امتیاز همه سوالات، امتیاز نهایی شما خواهد بود که باید عددی بین صفر تا ۲۵ باشد.
تحلیل آزمون
اگر نمره شما در آزمون کمتر از ۱۲ باشد: باید قبول کرد که بعضی رفتارهای شما با همسرتان، آن قدر آزاردهنده هست که بتوان ادعا کرد شوهر خوبی برای همسرتان نیستید. اگر این موضوع شما را نگران کرده است، این حس نگرانی بدین معنا است که هنوز هم به زندگی مشترکتان اهمیت میدهید و به ادامه آن امیدوارید. پس احتمالا حفظ آن، آن قدر برایتان با ارزش هست که بخواهید برای بهبود آن تلاش کنید. اگر این طور است، پیشنهاد میکنیم برای کمک به بازسازی رابطهتان تلاش کنید.
اگر نمره شما در آزمون بین ۱۳ تا ۲۱ باشد: نقاط قوت زیادی در رفتارهای شما با همسرتان وجود دارد ولی همچنین در نقطه مقابل، ضعفهایی وجود دارد که توجه و هوشیاری زیاد شما را میطلبد. پس حسابی حواستان را جمع کنید و چشمانتان را باز نگه دارید و از انجام نکاتی که در ادامه همین مطلب مطرح خواهد شد، پرهیز کنید.
اگر نمره شما در آزمون بیشتر از ۲۲ باشد: تبریک! شما واقعا شوهر خوبی برای همسرتان هستید و رابطه شما و همسرتان از استحکام زیادی برخوردار است.
۸ ویژگی شوهران نه چندان خوب
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که به سبب مسئلهای حسابی از دست همسرتان عصبانی شده باشد و در همان حال با خودتان گفته باشید: «من که خودم را میشناسم؛ با قدرت میتوانم ادعا کنم که بهترین شوهر دنیا برای همسرم هستم ولی کاش او هم کمی به فکر من بود و با رفتارهایش آزارم نمیداد».
اگر امتیازتان در آزمون روانسنجی را محاسبه کرده باشید، میتوانید به این سوال پاسخ دهید که آیا واقعا شوهر خوبی هستید یا فقط ادعای شوهر خوب بودن را دارید.
بعضی شوهرها شاهد بروز مشکلات جدی در زندگی مشترکشانند و گاهی به مرحلهای میرسند که احساس میکنند دیگر توانایی مدیریت این مشکلات را ندارند و جالبتر اینکه هر چه در رفتارهای خودشان دقت و توجه میکنند با مشکلی روبرو نمیشوند و هر چه روشهای مختلف همسرداری را امتحان میکنند باز هم به وضعیت و نتیجه مطلوبی نمیرسند؛ بنا بر این بسرعت نتیجه میگیرند که همسرشان آن فردی نبوده که بتواند آنها را خوشبخت کند؛ در حالی که در بیشتر اوقات این طور نیست چراکه معمولا افراد، دنیا را از دریچه نگاه خود مینگرند و هر رفتاری که از آنها سر میزند در نظرشان منطقی و درست است و این طرف مقابل است که رفتار درست را بلد نیست.
علیرضا عبدی (کارشناس ارشد روانشناسی و مشاور خانواده) در ادامه مطلب توصیههایی به شوهرها میکند که قبل از قضاوت عجولانه درباره خوب یا بد بودن همسرشان، قدری به خودشان هم بپردازند و ببینند آیا واقعا خودشان مرد خوبی برای همسرشان هستند یا نه. اگر هر یک از این علایم در شما وجود داشت یعنی آن طور که باید شوهر خوبی برای همسرتان نبودهاید و باید در رفتارهایتان تغییراتی ایجاد کنید:
۱ -همسرتان را تحقیر میکنید:
همسرتان را تحقیر میکنید و به وی بها نمیدهید. یکی از رفتارهای اشتباه شوهرها این است که همسرشان را تحقیر میکنند یا باعث تنزل شخصیت او میشوند و در بدترین حالت، این کار را در انظار عمومی انجام میدهند. اینکه شما باعث شوید همسرتان احساس بدی نسبت به خود داشته باشد، نشان از آن است که شما نتوانستهاید مرد خوبی برای همسرتان باشید و یک احساس خوب را در وی زنده نگه دارید.
۲-مدام او را تهدید میکنید:
اگر به وی صدمه بدنی میزنید و یا مدام او را تهدید میکنید باید بدانید که این سبک رفتاری یعنی اینکه شما مردی مهربان برای همسرتان نیستید و قطعا همسرتان از لحاظ عاطفی احساس دلبستگی و تعلق خاطر به شما نخواهد داشت.
۳- نظرش را نمیپرسید:
اگر سعی میکنید خانمتان را از دوستان و خانوادهاش جدا کنید یا هرگز از همسرتان نمیپرسید که او چه نظراتی دارد یا احساسات وی را در نظر نمیگیرید، باید بدانیدکه در ارتباط با همسرتان، شوهری موفق نیستید.
۴-به همسرتان دروغ میگویید:
داشتن اعتماد به طرف مقابل بخش بسیار مهمی در ارتباط با هر فردی است. اگر به همسرتان دروغ میگویید یعنی شوهر خوبی نیستید زیرا گفتن یک دروغ، مقدمه عذر و بهانه گفتن سایر دروغها را فراهم میکند.
۵-دست به مخفی کاری میزنید:
نیرنگ و فریب یک رفتار خودخواهانه است تا از طریق آن خواستههای خود را با اهمیتتر از خواستههای همسرتان قرار دهید و کاری که خودتان دوست دارید در خفا انجام دهید. فراموش نکنید که این سبک رفتاری رسم یک زندگی مشترک نیست چراکه زنها آن قدر بر روابط و مناسبات همسرشان حساس هستند که بعد از مدتی این دست مخفی کاریها فاش میشود و مشکلات شروع میشود.
۶-خواستههایتان را به وی تحمیل میکنید:
شوهر خوب فردی باملاحظه و فکور است زیرا اگر در یک رابطه، یک طرف کاملا خودخواه باشد و خواستههایش را به همسرش بدون منطق تحمیل کند، این رابطه کارایی نخواهد داشت.
۷- دائم او را کنترل میکنید:
روابط زمانی به بهترین شکل ممکن کارایی دارد که اعتماد کافی میان زوجین وجود داشته باشد. در حقیقت اعتماد شریان حیاتی یک رابطه است. اگر بدنه یک زندگی زناشویی به اندازه کافی توسط این شریان حیاتی تغذیه شود، درخت زندگی زناشویی روز به روز قویتر و ریشه دارتر میشود اما زمانی که این شریان حیاتی قطع شود، باید در انتظار خشک شدن ریشهها باشید بنابراین دست از کنترل دائم همسرتان بردارید.
۸-در برابر همسرتان مرموز و تودار هستید:
بین فردی که برای غافلگیر کردن همسرش مخفی کاری میکند با شوهری که در مسائل مختلف زندگی پنهان کاری میکند، تفاوت وجود دارد. مرد مرموز و مخفی کار یعنی مردی که به هیچ عنوان اجازه نمیدهد همسرش به هیچ جنبه از زندگی وی اشراف یافته و اطلاعات داشته باشد. چنین مردی به مرور دیگر حرفی برای زدن با همسرش نداشته و کم کم رابطه میان زن و شوهر سرد و بیروح میشود و این یعنی شما نتوانستهاید به عنوان یک مرد سدهای ارتباطی را از میان بردارید.
شوهرهای محترم توجه کنید
مردها باید توجه داشته باشند که بعید به نظر میرسد مجموعهای کامل از ویژگیهای نامناسبی که مطرح شد در وجود یک شوهر جمع شود اما وجود هر یک از این عادات یا ویژگیها باعث میشد که تعامل و ارتباط زن و شوهری دچار خلل جدی شود. بنابراین هر یک از این موارد به تنهایی این قدرت را دارد که زندگی زناشویی شما را مختل کند. پس یک بار دیگر این چند نشانه را مطالعه کنید و اگر خودتان را حائز هر یک از آنها میدانید برای رفع آن تلاش جدی کنید و در صورت نیاز از یک مشاور هم کمک تخصصی دریافت کنید. (خراسان)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
170
پاسخ مشاور: گاهی اوقات والدین و یا همسران از سر دلسوزی و محبت زیاد یا از سر ناآگاهی وظایف یکدیگر را انجام میدهند و در نتیجه، فرصت زندگی مستقل را از یکدیگر میگیرند. آنها به استقلال یکدیگر احترام نمیگذارند چون فکر میکنند طرف مقابلشان بدرستی نمیتواند آن کار را انجام دهد. در واقع به دنبال کمک کردن و حمایت از زندگی یکدیگر هستند اما نمیدانند که با این کار فرصت آموختن، قبول مسئولیت، زمین خوردن و بلند شدن و در نهایت رشد کردن و تجربه آموختن را از آنان میگیرند.
جایگاه اعضای خانواده باید مشخص باشد
اگر قرار شد خانوادهای با هم زندگی کنند باید در گام اول جایگاه والدین و زوج جدید مشخص شود و همگی بپذیرند که در ضمن کنار هم بودن به استقلال زوج توجه شود. همچنین اگر زنی میخواهد همسری مسئولیتپذیر داشته باشد، باید مراقب باشد و اندازهها را رعایت کند. به همسرش در نهایت صبوری، به دور از انتقاد و طعنه و کنایه، همراه با همدلی و حمایت از او، فرصت دهد در صحنه زندگی خود را بیازماید.
اگر زنی میخواهد که همسرش مسئولیت خود را بدرستی ایفا کند و اگر قرار است تغییری در رفتارطرفین صورت گیرد، این تغییر باید دو طرفه باشد. آن وقت است که زنان میتوانند انعکاس تغییر رفتار خود را در رفتار مردان ملاحظه کنند.
به خواهرتان فرصت ابراز وجود بدهید
از گفتههای شما چنین به نظر میرسد که مادرتان از اول، مسئولیت زندگی خواهرتان را قبول کرده و هیچگاه به آنان فرصتی برای ابراز وجود داده نشده و آنان هم به وظایف خود عمل نکردهاند. البته درباره نوع بیماری دامادتان زیاد صحبت نکردهاید. آیا وی توانایی کار کردن ندارد؟ مادرتان هزینههای آنها را از کجا تامین میکند؟ جایگاه پدرتان در زندگی شما کجاست؟ آیا پیشنهاد طلاق از جانب شما بوده یا سایر اعضای خانواده بویژه مادرتان هم با این امر موافق است؟
اجازه دهید خودشان تصمیم بگیرند
به نظر میرسد شرایط زندگی برای شما هم سخت شده است. شما برای خواهرتان بیشتر نگرانید یا اینکه از حضورشان خسته شدهاید و بیشتر به دنبال تغییر شرایط زندگی خود هستید؟ اینها سوالاتی است که باید پاسخ داده شود و از آنجا که آنچه گفتید از نگاه شما بوده، بهتر است خواهرتان و همسرش را نزد یک مشاور خانواده بفرستید. آنچه مطرح کردهاید زندگی آنان و فرزندانشان است و این حق آنهاست که خودشان در باره آن تصمیم بگیرند. (منیژه مسگری - کارشناس ارشد روانشناسی/خراسان)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
پاسخ مشاور: بهتر بود درباره اینکه چطور به این مسئله پی بردید توضیح بیشتری میدادید؛ بخصوص آنکه گفتهاید این موضوع از شما پنهان بوده است. اگر چنین است چگونه متوجه آن شدهاید و چرا این موضوع باعث اختلاف شما و همسرتان شده است؟
اطلاعات ناقص و از طرفی متناقض به حل مشکل شما کمکی نخواهد کرد. با این حال شایسته است برای حفظ زندگیتان تلاش کنید و آرامش از دست رفتهتان را بازگردانید.
محیط خانه را متشنج نکنید
همان طور که میدانید در محیط متشنج نه تنها مشکلی حل نخواهد شد بلکه دامنه مشکلات به دیگر جوانب زندگی نیز رخنه کرده و شما را در حل آن گیج خواهد کرد بنابراین سعی کنید ابتدا محیط خانه را برای خود و همسرتان آرام کنید. پس از آن، میتوانید به مطرح کردن موضوع و حل آن اقدام کنید.
ابتدا موضوع را بخوبی بررسی کنید. شما به عنوان همسر و شخصی که بیشترین حقوق را دارد در جایگاهی هستید که باید برای آینده زندگیتان نگران باشید و با توجه به اینکه به زندگی مشترکتان علاقه دارید باید درایت بیشتری در حل این موضوع به خرج دهید.
از همسرتان بخواهید شما را در جریان بگذارد
زندگی مشترک زمانی معنا و مفهوم مییابد که زن و شوهر در کنار یکدیگر و با رسیدن به تفاهم و توافق، دست به عملی کردن تصمیماتشان بزنند. بنابراین میتوانید از همسرتان بخواهید با در جریان گذاشتن شما در مراحل کمک رسانی به آن شخص دیگر، شما را نیز در روند اجرای تصمیمات قرار دهد. حتی این اختیار میتواند از جانب همسرتان به طور کامل به شما واگذار شود چرا که شما به عنوان زن میتوانید احساسات آن خانم را بهتر درک کنید و در یاری رساندن به وی تلاش نمایید.
همان طور که همه ما میدانیم کمک به همنوع و نجات زندگی افراد نیازمند، از جمله وظایف شهروندی و شرعی ماست، همچنین در علم روانشناسی دستیابی به احساس مفید بودن، کمک کردن به دیگران و کارهایی از این قبیل در سلامت روان افراد تاثیر بسزایی دارد. البته به شرطی که این کمک رساندن با نیت خیر انجام گیرد و تهدیدی برای زندگی و خانوادهمان محسوب نشود.
با شرایط کنار نیایید
با انتخاب بهترین راه با نزدیک شدن به همسرتان و حل اختلافات، بیان نگرانیها و دغدغههای فکریتان و پی بردن به نیت و قصد واقعی وی در انجام این کار میتوانید همراه او باشید. در غیر این صورت به یاد داشته باشید گاه غفلتها و چشمپوشیهای ما بر آنچه در زندگیمان میگذرد باعث میشود با معضلات بزرگی روبرو شویم که تیشه به ریشه زندگی ما خواهند زد.
ارتباط خارج از عرف همسرتان به طور پنهانی با خانمی دیگر به بهانه کمک و... قابل توجیه نیست و با توجه به اینکه شما به عنوان کسی که در زندگی و تصمیمات درباره آنچه در زندگیتان رخ میدهد سهیم هستید، حق دارید برای حل و رفع آن بکوشید و این موضوعی نیست که بخواهید با آن کنار بیایید. لذا توصیه میشود در یک گفتوگوی آرام، به نیت واقعی همسرتان پی ببرید و اگر احساس میکنید مسائل دیگری نیز بین همسرتان و آن خانم وجود دارد، به جای کنار آمدن با شرایط، ضمن حفظ احترام همسرتان و با کمک مشاور اقدام به حل مشکل کنید و نگذارید این موضوع زندگی مشترک شما را تهدید کند. (سیمین قربانی، کارشناس ارشد مشاوره خانواده/ خراسان)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
بعد از ازدواج کمی طول کشید تا فرزند او مرا بپذیرد. حال با ما زندگی میکند و آخر هفتهها پیش پدرش میرود. به خاطر حضور این بچه، همسر من همیشه با همسر سابقش در ارتباط است، تماسهای تلفنی و پیامکی برای هماهنگی کارهای مربوط به فرزندشان مرا آزار میدهد. حتی گاهی باید در جلسات اولیای مدرسه باهم شرکت کنند که این موضوع را نمیتوانم هضم کنم. همین باعث بروز اختلافات زیادی بین ما شده است. چگونه میتوانم همسرم را متقاعد کنم که کار او اشتباه است؟
پاسخ مشاور:
زمانی که مقدمات ازدواج با یک خانم مطلقه صاحب فرزند را فراهم میکردید، میدانستید که فرزند او با شما زندگی میکند. بنابراین بهتر بود همان مواقع به چنین روزهایی فکر میکردید.
حضور فرزند مشترک باعث میشود که زن و مرد تا آخر عمر به یک حلقه اتصال گره خورده باشند؛ حلقهای که به معنی ارتباط عاطفی نیست، اما نمیتوان آن را کامل قطع کرد. هر چه فرزندشان بزرگتر شود، لزوم این ارتباط کمتر میشود، زیرا خود فرزند میتواند انتقالدهنده بسیاری از مسائل باشد اما همچنان موضوعات درس و مدرسه و در آینده ازدواج و هر کاری که نیاز به حضور والدین باهم دارد نیز در پیش خواهد بود و نمیتوانید توقع داشته باشید که همسر کنونی شما به خاطر پیشگیری از دلخوری شما آنها را انجام ندهد؛ با این حال، میتوان ساز و کاری طراحی کرد تا این مشکل برطرف شود.
کمی با خودتان خلوت کنید. اگر به جای همسرتان بودید چه رفتاری میکردید؟ آیا روز اول مدرسه فرزندتان را همراهی نمیکردید؟ او دوست دارد اولین گامهای تحصیلش را در کنار پدر و مادر بردارد. همسرتان بهعنوان مادر آن فرزند در جلسه مدرسه حضور پیدا کرده است نه به عنوان همسر آن مرد. از طرفی مهر و علاقهای بین آنها وجود ندارد، در غیر این صورت با وجود یک فرزند از یکدیگر جدا نمیشدند. برعکس، شما اکنون تکیهگاه همسرتان هستید و باید به او کمک کنید تا بتواند فرزندش را در خانه شما با آرامش بزرگ کند. گذشتی که به عشق و علاقهتان تا اینجا انجام دادید، حتما در نگاه ایشان دیده شده و به خاطرش قدردان شماست، اما او نمیتواند مادریاش را نادیده بگیرد و همسر سابق او نیز مجبور خواهد بود گاهی در مقام پدر فرزندش با او در ارتباط باشد. بهتر است برای اینکه نگرانی در ذهنتان ایجاد نشود، در جریان همه مکالمات و دیدارهایشان باشید. حتی در چنین جلساتی شما هم میتوانید به نحوی غیر مستقیم حضور داشته باشید؛ مثلا همسرتان را برسانید و خارج از مدرسه منتظرش شوید تا برگردد. شما همراه او هستید نه در تیم مقابل او. علاوه بر این میتوانید از همسرتان بخواهید یک روش ثابت تنظیم کند تا مجبور نباشد هر بار که فرزندش نزد پدرش میرود و برمیگردد، با همسر سابق خود در تماس باشد.
کمی بیشتر صبوری کنید. وقتی فرزند همسر شما که حالا دیگر فرزند شما هم هست، بزرگتر شود این ارتباطات کمتر شده و خود او رابط قویتری میشود و دیگر نیاز چندانی به همراهی با مادرش در ارتباط با پدر خود ندارد. از این رو بهتر است کمی صبر داشته باشید تا به سن و
یک پژوهشگر به نام اولسون ضمن طراحی پرسشنامه «انریچ»، مراحلی را برای چرخه زندگی خانوادگی مطرح کرده و معتقد است که میزان رضایت زناشویی، در هر یک از این مراحل متفاوت است. او یک منحنی U شکل را با یک نقطه اوج در سالهای اول، تنزل در هنگام تولد فرزندان و در نهایت صعود با رفتن فرزندان از خانواده ارائه میدهد.
پژوهشگر دیگری به نام میشل نیز عقیده دارد نارضایتی زناشویی در زنان، موقع مدرسه رفتن فرزندان بیش از هر زمان دیگری بوده اما به محض اینکه فرزندان به سن نوجوانی میرسند. رضایت زناشویی در زنان افزایش یافته و تا دورههای بعد همچنان ادامه دارد.
همدیگر را برای تغییر و رشد تشویق کنید
در یک رابطه خوب، هر دو طرف برای رشد و تغییر تشویق میشوند. اگر میخواهید کارتان را رها کنید و درستان را ادامه دهید، همسرتان باید از شما حمایت کند. اگر میخواهید کار جدیدی را امتحان کنید یا به کاری که در گذشته میکردید برگردید، او باید پشتیبان شما باشد.
شما هم باید او را از همین حمایتها بهره مند کنید. همسرتان را تشیوق کنید کارهای جدیدی را امتحان کند، چیزهای تازه بیاموزد و با افراد جدید آشنا شود. اگر بخواهید همسرتان هیچ تغییری نکند و همانطور بماند که هست، زندگیتان فوق العاده خسته کننده خواهد شد.
کوتاه آمدن به معنی ضعف نیست
کوتاه آمدن به معنی تسلیم شدن نیست. به این معنی نیست که جنگ را باختهاید؛ بلکه دقیقاً برعکس آن است. آیا می دانید که گاهی کوتاه آمدن چه کار سختی است؟ دوست دارید حرف شما به کرسی بنشیند، چون فکر میکنید درست است و حرفهای همسرتان معنایی برایتان ندارد. یک قدم به عقب بردارید و کمی سیاستمدارانه تر به این مشاجره نگاه کنید. نتیجه منطقی آن چیست؟
اگر حق با همسرتان است، از اینکه آن را بپذیرید، نترسید. حرف او را قبول کنید یا هر دو تا اندازه ای کوتاه بیایید و نظرتان را کمی تغییر دهید تا حس رضایت به تساوی تقسیم شود. نکته مهم این است که نخواهید حتماً حرف خودتان را به کرسی بنشانید. بی تردید، کوتاه آمدن و صلح کردن به رشد رابطهتان کمک میکند.
ضعفهایتان را بپذیرید
همسرتان از شما انتظار ندارد فوق العاده باشید و احتمالاً شما هم یک چنین انتظاری از او ندارید. همه ما انسان هستیم و ممکن است ضعفهایی داشته باشیم. در واقع، برای اینکه رابطه ای ماندگار و جدی داشته باشید، باید اجازه دهید همسرتان از ضعفهای شما آگاه شود؛ این باعث میشود نسبت به چیزهایی که آزارتان میدهد حساستر شده و به شما کمک کند تا خودتان را در آن زمینهها تقویت کنید.
زود و از ته دل ببخشید
هر زمان که با هم دعوا کردید، نگران اینکه چه کسی میبرد و چه کسی میبازد، نباشید. از مشاجرهها و حرفهایی که زده میشود درس بگیرید و در پی یافتن راه حلی برای مشکلتان باشید. وقتی از دعوایی درس میگیرید، میتوانید آن درس را در رابطهتان پیاده کنید تا از بروز دوباره آن مشکل در آینده جلوگیری کنید.
همه اینها خیلی خوب است، اما کارتان تمام نشده است! همسرتان را ببخشید! خودتان را هم همینطور! دعوا تمام شده است، حالا دیگر باید از آن بگذرید. سعی کنید هیچ گاه از همسرتان کینه ای به دل نگیرید، زیرا این خشم و کینه تا جایی ادامه پیدا میکند که دیگر دوست نخواهید داشت رابطهتان را با او ادامه دهید.
بین رابطه با همسرتان و رابطه با دیگران مرزهای سالم بگذارید
ازدواج یک مرز میخواهد که نفوذپذیری آن نسبی باشد، طوری که به تمام دوستان و اعضای خانواده اجازه ارتباط دهد ولی در امور شخصی و برنامههای شما خللی وارد نشود. البته این موضوع در مورد خویشاوندان درجه اول، کمی پیچیده میشود. اینکه مثلاً در برنامه ریزی تعطیلات نوروز، وقتتان را در خانه خانواده خود خواهید گذراند یا خانواده همسرتان؟ یا شاید برای اولین بار در خانه خودتان خواهید ماند؟ یا اینکه چه مقدار پشت تلفن و حضوری با خانوادهتان حرف میزنید و در مورد جزییات زندگیتان اطلاعات میدهید؛ از مواردی است که با وجود مرزهای سالم، راحت تر تعیین میشود. البته فراموش نکنید که والدین خود را کنار نگذارید. شما تا آخر به عشق و حمایت آنها نیاز دارید اما مرزی بین محدوده رابطه خود با همسر و رابطه با والدین در نظر بگیرید.
استفاده بیش از حد از وسایل ارتباطی را کنار بگذارید
استفاده افراطی از تلفن، میتواند خوشحالی را از خانه شما دور کند و حامل تنش باشد. هر چه بیشتر تماس و پیام دریافت کنیم، پریشان تر میشویم. تکنولوژی مرز بین خانه و محیط کار را از بین برده است. البته این موضوع به خودی خود بد نیست و انعطاف بیشتری به انسان میدهد اما قرار نیست رییس شما وقتی با شما تماس میگیرد، خبر خوبی به شما بدهد و تشویقتان کند و بگوید کاری که روی پروژه انجام دادی، بی نظیر بود. این تماس ممکن است آغاز یک بحران باشد؛ پس با ایجاد محدودیت، این تنشها را کم کنید: پست الکترونیکی خود را فقط یک بار در شب چک کنید. اگر تماسی مهم نیست، پاسخ دادن به آن را به فردا صبح موکول کنید. هر شب در ساعت خاصی تلفن و کامپیوتر خود را خاموش کنید. (سمیه عزیزی / هفت صبح به نقل از سپیده دانایی)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
یک پژوهشگر به نام اولسون ضمن طراحی پرسشنامه «انریچ»، مراحلی را برای چرخه زندگی خانوادگی مطرح کرده و معتقد است که میزان رضایت زناشویی، در هر یک از این مراحل متفاوت است. او یک منحنی U شکل را با یک نقطه اوج در سالهای اول، تنزل در هنگام تولد فرزندان و در نهایت صعود با رفتن فرزندان از خانواده ارائه میدهد.
پژوهشگر دیگری به نام میشل نیز عقیده دارد نارضایتی زناشویی در زنان، موقع مدرسه رفتن فرزندان بیش از هر زمان دیگری بوده اما به محض اینکه فرزندان به سن نوجوانی میرسند. رضایت زناشویی در زنان افزایش یافته و تا دورههای بعد همچنان ادامه دارد.
همدیگر را برای تغییر و رشد تشویق کنید
در یک رابطه خوب، هر دو طرف برای رشد و تغییر تشویق میشوند. اگر میخواهید کارتان را رها کنید و درستان را ادامه دهید، همسرتان باید از شما حمایت کند. اگر میخواهید کار جدیدی را امتحان کنید یا به کاری که در گذشته میکردید برگردید، او باید پشتیبان شما باشد.
شما هم باید او را از همین حمایتها بهره مند کنید. همسرتان را تشیوق کنید کارهای جدیدی را امتحان کند، چیزهای تازه بیاموزد و با افراد جدید آشنا شود. اگر بخواهید همسرتان هیچ تغییری نکند و همانطور بماند که هست، زندگیتان فوق العاده خسته کننده خواهد شد.
کوتاه آمدن به معنی ضعف نیست
کوتاه آمدن به معنی تسلیم شدن نیست. به این معنی نیست که جنگ را باختهاید؛ بلکه دقیقاً برعکس آن است. آیا می دانید که گاهی کوتاه آمدن چه کار سختی است؟ دوست دارید حرف شما به کرسی بنشیند، چون فکر میکنید درست است و حرفهای همسرتان معنایی برایتان ندارد. یک قدم به عقب بردارید و کمی سیاستمدارانه تر به این مشاجره نگاه کنید. نتیجه منطقی آن چیست؟
اگر حق با همسرتان است، از اینکه آن را بپذیرید، نترسید. حرف او را قبول کنید یا هر دو تا اندازه ای کوتاه بیایید و نظرتان را کمی تغییر دهید تا حس رضایت به تساوی تقسیم شود. نکته مهم این است که نخواهید حتماً حرف خودتان را به کرسی بنشانید. بی تردید، کوتاه آمدن و صلح کردن به رشد رابطهتان کمک میکند.
ضعفهایتان را بپذیرید
همسرتان از شما انتظار ندارد فوق العاده باشید و احتمالاً شما هم یک چنین انتظاری از او ندارید. همه ما انسان هستیم و ممکن است ضعفهایی داشته باشیم. در واقع، برای اینکه رابطه ای ماندگار و جدی داشته باشید، باید اجازه دهید همسرتان از ضعفهای شما آگاه شود؛ این باعث میشود نسبت به چیزهایی که آزارتان میدهد حساستر شده و به شما کمک کند تا خودتان را در آن زمینهها تقویت کنید.
زود و از ته دل ببخشید
هر زمان که با هم دعوا کردید، نگران اینکه چه کسی میبرد و چه کسی میبازد، نباشید. از مشاجرهها و حرفهایی که زده میشود درس بگیرید و در پی یافتن راه حلی برای مشکلتان باشید. وقتی از دعوایی درس میگیرید، میتوانید آن درس را در رابطهتان پیاده کنید تا از بروز دوباره آن مشکل در آینده جلوگیری کنید.
همه اینها خیلی خوب است، اما کارتان تمام نشده است! همسرتان را ببخشید! خودتان را هم همینطور! دعوا تمام شده است، حالا دیگر باید از آن بگذرید. سعی کنید هیچ گاه از همسرتان کینه ای به دل نگیرید، زیرا این خشم و کینه تا جایی ادامه پیدا میکند که دیگر دوست نخواهید داشت رابطهتان را با او ادامه دهید.
بین رابطه با همسرتان و رابطه با دیگران مرزهای سالم بگذارید
ازدواج یک مرز میخواهد که نفوذپذیری آن نسبی باشد، طوری که به تمام دوستان و اعضای خانواده اجازه ارتباط دهد ولی در امور شخصی و برنامههای شما خللی وارد نشود. البته این موضوع در مورد خویشاوندان درجه اول، کمی پیچیده میشود. اینکه مثلاً در برنامه ریزی تعطیلات نوروز، وقتتان را در خانه خانواده خود خواهید گذراند یا خانواده همسرتان؟ یا شاید برای اولین بار در خانه خودتان خواهید ماند؟ یا اینکه چه مقدار پشت تلفن و حضوری با خانوادهتان حرف میزنید و در مورد جزییات زندگیتان اطلاعات میدهید؛ از مواردی است که با وجود مرزهای سالم، راحت تر تعیین میشود. البته فراموش نکنید که والدین خود را کنار نگذارید. شما تا آخر به عشق و حمایت آنها نیاز دارید اما مرزی بین محدوده رابطه خود با همسر و رابطه با والدین در نظر بگیرید.
استفاده بیش از حد از وسایل ارتباطی را کنار بگذارید
استفاده افراطی از تلفن، میتواند خوشحالی را از خانه شما دور کند و حامل تنش باشد. هر چه بیشتر تماس و پیام دریافت کنیم، پریشان تر میشویم. تکنولوژی مرز بین خانه و محیط کار را از بین برده است. البته این موضوع به خودی خود بد نیست و انعطاف بیشتری به انسان میدهد اما قرار نیست رییس شما وقتی با شما تماس میگیرد، خبر خوبی به شما بدهد و تشویقتان کند و بگوید کاری که روی پروژه انجام دادی، بی نظیر بود. این تماس ممکن است آغاز یک بحران باشد؛ پس با ایجاد محدودیت، این تنشها را کم کنید: پست الکترونیکی خود را فقط یک بار در شب چک کنید. اگر تماسی مهم نیست، پاسخ دادن به آن را به فردا صبح موکول کنید. هر شب در ساعت خاصی تلفن و کامپیوتر خود را خاموش کنید. (سمیه عزیزی / هفت صبح به نقل از سپیده دانایی)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران، عشق و علاقه بین زوجین، از جمله مواردی است که تاکید فراوانی روی آن در متون مقدس دین اسلام و کلمات اولیای مذهب شده است و حتی در بعضی احادیث آمده که غیر از وظیفه شناسی و محبت قلبی و درونی، لازم است که زن و مرد به هم ابراز علاقه زبانی هم داشته باشند. اما پیامبر اکرم اسلام حضرت محمد (ص) در حدیثی توصیه های مودت آمیز را از این هم فراتر برده و میفرمایند:
إنَّ الرَّجُلَ إذا نَظَرَ إلَی امرَأَتِهِ وَنَظَرَت إلَیهِ نَظَرَ اللّه تَعالی إلَیهِما نَظَرَ الرَّحَمَةِ؛
وقتی مردی به همسر خود نگاه کند و همسرش به او نگاه کند خداوند بدیده رحمت به آنان نگاه می کند.
نهج الفصاحه، ح 621
نگاه عاشقانه بین زن و مرد حقیقتاً از مترقی ترین توصیه ها و مفیدترین آن ها در بین فرهنگ های آیینی و سنتی جهان است که جا دارد امروز هم به ان توجه ویژه ای داشته باشیم.