مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

چطور یک مهمان دوست‌داشتنی باشیم

هر چند ما ایرانی‌ها به مهمان‌نوازی شهره‌ایم و معتقدیم مهمان حبیب خداست، اما انصافا چند بار شده که دلتان می‌خواسته با تیر و کمان فامیل دور را که در هفته دوم اقامتش روی مبل لم داده و کنترل تلویزیون را در دست گرفته، نشانه بروید؟

می‌شود یک مهمان خوب بود تا میزبان از این‌که شما مهمانش هستید خوشحال باشد و به شما احترام بگذارد و رابطه خوبتان را بایکدیگر حفظ کنید. اما چطور؟

خودتان را جایی دعوت نکنید

تا به حال شده است زورکی به تولد فرد دیگری بروید یا فرد سومی باشید در یک گفت‌وگوی دو نفره خصوصی؟ البته که نه. هر چند بسیاری فکر می‌کنند که اگر یک مدت قبل، شما فرض کنید یکی دو ساعت قبل، اگر به میزبان زنگ بزنند و بگویند که می‌خواهند در خانه‌اش اقامت کنند، اشکالی ندارد.

دقت کنید که میزبان را در موقعیت غیرقابل دفاعی قرار می‌دهد. حتی اگر دیدارتان با ایشان متعارف و دوست داشتنی است (که کاملا ممکن است این‌طور نباشد)، میزبان از این‌که فرصتی ندارد تا مهمان خود را سرگرم کند خرسند نخواهد بود. چه کسی می‌خواهد در خانه خودش ناتوان از انجام کاری باشد؟

حالا بیایید این سناریو را تعریف کنیم. به دوست یا فامیلمان زنگ بزنیم و بگوییم آن اطراف هستیم و دوست داریم او را هم ببینیم. از برنامه زمانی خود بگوییم و این‌که می‌خواهیم صرفه‌جویی کنیم را هم بیان کنیم. بعد سکوت کنیم و اجازه بدهیم او برنامه‌ای را پیشنهاد کند. حتی دورترین و ناصمیمی‌ترین دوست شما هم متوجه نکته موضوع خواهد شد و اگر بخواهد می‌تواند برای چند روز میزبان ما باشد. اگر میزبان دوست داشت، خودش پیشنهاد می‌کند زمان اقامتتان را افزایش دهید و گر نه، زیر بار شرمندگی نخواهد رفت.

حتی اگر پیشنهادی نداد که در خانه‌اش بمانید، احتمالا برای این‌که یکی دو وعده مهمانش باشید پیشنهاد خواهد داد. در هر دو صورت، هم رو نینداخته‌اید و به احتمال قوی، دوستی‌تان را محکم‌تر کرده‌اید.

ممکن است شما در تعطیلات باشید، اما احتمالا میزبان در تعطیلات نیست. اگر بخواهید با یک چمدان پر از لباس آنجا ظاهر شوید و تمام خانه را اشغال کنید و تا پاسی از شب بیدار باشید و برنامه زندگی او را به هم بزنید، یا وسایل خانه‌اش را جابه‌جا کنید و سرجایشان نگذارید، غذای خاصی را طلب کنید و کمکی در تمیز کردن خانه نکنید و در یک کلام، هر کاری که از دستتان بر می‌آید بکنید تا به قاعده و شیوه زندگی میزبان احترام نگذارید،‌ در نتیجه اگر فردای روز در جمع دوستانه‌تان نبودید، بدانید و آگاه باشید که خود کرده را تدبیر نیست.

میزبان را تنها بگذارید

بهتر است به یاد داشته باشیم میزبان ما، ‌در طول روز نیاز دارد ساعتی را با خودش باشد. بنابراین بهتر است بخشی از روز را اگر اتاقی برایتان درنظر گرفته‌اند در اتاقتان باشید یا یکی دو ساعت به بیرون بروید زیرا میزبان شما و خودتان به این یکی دو ساعت نیاز دارید.

بودن در خانه دیگری بدون بردن هدیه نشان می‌دهد برای میزبانی‌شان ارزش قائل نیستید. نیازی نیست هدیه‌ای که می‌برید گرانقیمت باشد، غذایی خاص یا محصولی که مخصوص محل زندگی‌تان است، نماد فوق‌العاده‌ای است که نشان می‌دهد شما به میزبانی آنها احترام می‌گذارید و برای جبران آن مشتاقید.

اگر چنانچه زمان اقامت شما طولانی است. مثلا فرض بگیریم بیش از یک یا دو شب به طول می‌انجامد، بهتر است هدیه‌ خوبی با خود ببرید. مثلا از دوست مشترک خود جویا شوید که آیا وسیله یا محصولی است که میزبانتان به‌دنبال تهیه آن باشد؟

اگر چنانچه نگران هزینه‌ آن هستید، میزان صرفه‌جویی خود با نرفتن به هتل را محاسبه کنید و هنگام رسیدن پیشنهاد دهید که میزبان یک وعده غذایی مهمان شما خواهد بود و این چنین اندیشه‌ای نه‌تنها مفید است بلکه او را مشتاق می‌کند پذیرایی بهتری از شما داشته باشد.

تاثیر کمی در زندگی میزبان داشته باشید

سه روز در حقیقت، زمانی کافی برای ماندن در خانه دیگری است. افراد برنامه‌های منظم زندگی و مخصوص به خود را دارند و حتی بهترین و محبوب‌ترین مهمان‌ها هم مزاحم این برنامه منظم خواهند شد. بهتر است زمان ماندن خود را پیشتر با میزبان مطرح و موافقت او را کسب کنید. اگر مهمان خیلی خوبی هستید که مثلا می‌گوید: تا به سینما می‌روی، اجازه بده من برای بچه‌ها پاستا درست کنم و مواظبشان باشم. در این صورت میزبانتان از ماندن بیشتر شما استقبال خواهد کرد.

هر موقع احساس کردید زمان ماندنتان به اتمام رسیده است، خانه را ترک کنید. حتی اگر پیش از زمان توافقی‌تان گمان کردید ماندنتان باعث سلب آرامش آن خانواده است، بهتر است پیش از آن‌که تاثیر بزرگ‌تری بر زندگی‌شان داشته باشید، آنجا را ترک کنید.

یک مهمان خوب بودن کار دشواری است اما مطمئنا به تلاشی که برای آن می‌کنید می‌ارزد و در نظر میزبان خود محترم شمرده خواهید شد و بدون شک، در سال‌های آتی نیز به آنجا دعوت می‌شوید. پس یادمان باشد:

مهمان گرچه عزیز است ولی همچو نفس

خفه سازد اگر آید و بیرون نرود (محمدرضا قربانی/ضمیمه چمدان)

Share


ادامه مطلب ...

حال کلیه‌هایتان چطور است

جام جم سرا: بیماری‌های مختلفی ممکن است این اعضای حیاتی را تهدید کند که شایع‌ترین آنها سنگ کلیه و عفونت‌های ادراری است البته بدترین بیماری کلیه‌ها این دو نیست، بلکه نارسایی کلیه‌هاست.

آزمایش ادرار و اندازه‌گیری اوره و کراتینین خون بهترین روش ارزیابی سلامت کلیه‌هاست که توضیح آن در ادامه می‌آید:

هر زمان کلیه‌ها کارکردشان نقصان پیدا کند، بلافاصله اوره در خون بالا می‌رود. اوره، ماده‌ای است که وقتی غلظتش در خون از حد خاصی بالاتر برود باعث اختلال در عملکرد بسیاری از دستگاه‌های بدن می‌شود. فردی که اوره بالایی دارد، دچار بی‌اشتهایی، تهوع و ضعف می‌شود و در نهایت اختلال عملکرد مغزی پیدا می‌کند.

متاسفانه تمام این علائم فقط زمانی سراغ فرد می‌آید که اوره حداقل چهار برابر حالت عادی شده باشد و تا آن زمان هیچ علامتی در فرد وجود ندارد، اما کراتینین چیست؟ کراتینین حاصل شکسته‌شدن پروتئین‌های داخل بدن است که هر روزه نوسازی می‌شود.

به موازات کم‌شدن فعالیت کلیه‌ها، کراتینین در خون به نسبت کاملا مستقیم بالاتر می‌رود؛ یعنی وقتی کلیه‌ها نیمی از کارکردشان را از دست بدهند، کراتینین دو برابر و وقتی کلیه‌ها 90 درصد کارکردشان را از دست بدهند، کراتینین 10 برابر می‌شود، به این ترتیب کراتینین یکی از بهترین موادی است که اندازه‌گیری آن در خون به ما نشان می‌دهد کارکرد کلیه‌ها چگونه است.

به بیماران دچار فشار خون و دیابت توصیه می‌شود به طور مرتب اوره و کراتینین خونشان را چک کنند، زیرا این دو بیماری سردسته بیماری‌هایی است که باعث آسیب آرام‌آرام کلیه‌ها شده و در نهایت می‌تواند به نارسایی دائم و کامل کلیه‌ها منجر شود.

وقتی مثانه عفونی یا کلیه‌ها دچار عفونت باشد ممکن است باکتری‌ها و سلول‌های سفید خون در ادرار به فراوانی دیده شوند.

همین‌طور وجود پروتئین و خون در ادرار می‌تواند نشان‌دهنده آسیب به اجزای کلیه‌ها باشد، ولی در مجموع آنچه کارکرد کلیه‌ها را مشخص می‌کند میزان اوره و کراتینین خون است.

بیماری‌هایی وجود دارد که در آنها کارایی سد خونی ـ ادراری در کلیه از بین می‌رود و آلبومین به مقدار زیاد در ادرار وارد شده و دفع می‌شود. در این حالت، کبد شروع به تولید بیشتر آلبومین می‌کند و این نقیصه را تا حدی جبران می‌‌کند.

وقتی کبد دیگر نتواند از پس مقدار زیاد آلبومین دفع شده برآید آن وقت مقدار آلبومین خون کم شده و کم‌کم پلاسما از داخل رگ‌ها به فضای زیر پوست تراوش می‌کند و ورم ایجاد می‌شود. صبح که فرد از خواب بیدار می‌شود کاملا پف کرده و معمولا زیر پلک‌هایش کاملا ورم کرده است.(دکتر رضا کریمی - فوق تخصص بیماری‌های غدد)

Share


ادامه مطلب ...

معروف ترین ترفندهای آرایشی امتحان خود را چطور پس داده اند؟

آیا مشهورترین ترفندهای آرایش واقعا تاثیر دارند؟

امروزه ترفندهای آرایشی و زیبایی زیادی پیشنهاد می شوند که بعضی از این ترفندها معروف ترین شان هستند. اما آیا تا به حال فکر کرده اید که می توان به این ترفندها اعتماد کرد یا نه؟ زیاد سخت نیست آن ها را امتحان کنید تا به درست یا غلط بودن شان پی ببرید. درست مثل کاری که این خانم انجام داده.

استفاده از چسب برای پاک کردن لاک های اضافه

معروف ترین ترفندهای آرایشیاستفاده از چسب برای پاک کردن لاک های اضافه

از طرفی این روش موثر است و واقعا لاک های اضافی را می توان با استفاده از آن پاک کرد اما چون خشک شدن چسب زمان زیادی می برد بهتر است از کرم یا وازلین به جای چسب استفاده کنید.

استفاده از آب سرد برای زودتر خشک شدن لاک

معروف ترین ترفندهای آرایشیاستفاده از آب سرد برای زودتر خشک شدن لاک

شاید آب به اندازه کافی سرد نبود که لاک ها زود خشک نشد. پس درستی این روش ثابت نشد چون لاک ها مثل همیشه با کمی زمان خشک شد. اگر می خواهید زمان کمتری صرف مانیکور کنید بهتر است از اسپری خشک کننده لاک استفاده کنید.

برای درست کردن ریمل خشک آن را به مدت 5 دقیقه در آب گرم قرار دهید

معروف ترین ترفندهای آرایشیدرست کردن ریمل خشک

این روش بسیار ساده است. درب ریمل را ببندید و به مدت 5 دقیقه در آب داغ قرار دهید. هنگام استفاده ریمل مثل اولش شده است. پس درستی این روش هم ثابت شد.

برای مات کردن لاک ناخن ها را در معرض بخار قرار دهید

معروف ترین ترفندهای آرایشیمات کردن لاک ناخن ها

بخار واقعا می تواند لاک ها را مات کند ولی در این ترفند باید مراقب باشید که بخار به دست های تان آسیب نرساند.

اگر خط چشم ندارید از ریمل استفاده کنید

معروف ترین ترفندهای آرایشیاگر خط چشم ندارید از ریمل استفاده کنید

اگر ناگهان متوجه شدید که خط چشم تان خشک شده است از ریمل استفاده کنید زیرا غلظت و رنگ ریمل برای خط چشم مناسب است. فقط کافی است برس خط چشم را به ریمل بزنید و استفاده کنید.

مسواک برای ریمل اضافی

معروف ترین ترفندهای آرایشیمسواک برای ریمل اضافی

می توانید با مسواک مژه ها را برس بکشید و به آن ها حجم بدهید.

رژلب به جای رژ گونه

معروف ترین ترفندهای آرایشیرژلب به جای رژ گونه

این ترفند هم قابل استفاده است. فقط باید بدانید که چه رنگ رژلب استفاده کنید و آن را به خوبی و با دقت روی پوست ترکیب کنید.

رژ لب قرمز و هایلایتر برای تیرگی زیر چشم

معروف ترین ترفندهای آرایشیرژ لب قرمز و هایلایتر برای تیرگی زیر چشم

هیچ نکته مفیدی در این روش وجود ندارد. نه تنها هیچ تاثیری در از بین بردن تیرگی های زیر چشم ندارد بلکه مجبور هستید چند لایه کانسیلر برای مخفی کردن قرمزی رژ لب استفاده کنید.

استفاده از قاشق برای کشیدن خط چشم

معروف ترین ترفندهای آرایشیاستفاده از قاشق برای کشیدن خط چشم

این روش هم کاربردی است. فقط باید مراقب باشید قاشق تکان نخورد.

برای درست بودن جای رژگونه انگشت اشاره و انگشت میانی را کنار بینی قرار دهید

معروف ترین ترفندهای آرایشیجای رژگونه

انگشت اشاره و انگشت میانی را کنار بینی قرار دهید و رژگونه را درست از این نقطه بزنید. / بدونیم


ادامه مطلب ...

چطور همه فرزندان را راضی نگه داریم؟

جام جم سرا: زندگی به همین منوال ادامه می‌یافت تا این‌که سوگل پنج ساله شد. دخترک دوست ‌داشتنی یک روز متوجه بزرگ شدن شکم مادر شد. از او پرسید: چرا این‌قدر چاق شده‌ای؟ مگر خیلی غذا می‌خوری؟

مادر جواب داده بود: نه عزیزم یه نی‌نی توی شکم منه. خواهر یا برادر تو!

سوگل آنقدر بزرگ بود که بفهمد یک خواهر یا برادر یعنی چه و آنقدر خوشحال شده بود که گویی دنیا را به او داده‌اند. روزها برای کودک به دنیا نیامده شعر می‌خواند و بازی می‌کرد و هر روز یک اسم برایش می‌گذاشت. او هنوز برادرش را ندیده بود که به او وابسته شده بود، اما وقتی برادر کوچکش به دنیا آمد سوگل کم‌کم متوجه شد همه چیز به آن خوبی که فکر می‌کرد، نیست.

مامان‌دزد

نرگس می‌گوید: وقتی فرزند دومم به دنیا آمد کم‌کم اختلاف من و پسر بزرگ‌ترم شروع شد. او می‌خواست به هر نحوی که شده به کودک دوم صدمه بزند و اسم او را مامان‌دزد گذاشته بود، زیرا فکر می‌کرد خواهرش من را برای خود می‌خواهد و مرا از او دزدیده است.

روان‌شناسان معتقدند تربیت و شکل‌گیری شخصیت فرزندان در خانوده با توجه به حسادت، رقابت و محبت و توجه والدین نسبت به آنان شکل می‌گیرد.

داستان به این قرار است که فرزند اول، فرزند دوم را سبب از دست دادن محبت والدین می‌داند و متوجه می‌شود که دیگر مثل قبل محبوب نیست و والدین نگاه خود را با شخص دیگری تقسیم کرده‌اند.

او که اکنون جایگاه فاخر خود را از دست داده احساس می‌کند کسی او را از تخت به زیر کشیده است و از او و کسانی که مسبب این کارند متنفر می‌شود.

رقبای جاه‌طلب

اصغر فقط چهار سال دارد، اما بخوبی بلد است کاری کند که اکبر برادر هشت ساله‌اش را به ستوه آورد، حتی از او کتکی بخورد تا آن را دستاویز کند و یک دعوای حسابی از سوی والدین برایش فراهم کند.

اصغر می‌داند بعد از آن مادر دلداری‌اش می‌دهد و اکبر را مجبور می‌کند بایستد تا اصغر تلافی کار او را در آورد.

وقتی از او می‌پرسم چرا این کار را می‌کنی مگر دوست داری داداشت کتک بخوره؟ سر تکان می‌دهد و با خنده می‌گوید: بله. اصغر می‌گوید اکبر را دوست دارد، اما خوشحال می‌شود مامان تنبیهش‌کند.

این شیطنت معصومانه کودک فقط رقابتی برسر محبت است و اگر والدین با رفتاری مناسب آن را پاسخ دهند هرگز تقویت نخواهد شد.

جاه‌طلبی، رقابت خستگی‌ناپذیر، سرکشی و حسادت از جمله زمینه‌های رفتاری در میان کودکان دوم است که والدین باید مراقب باشند به آن دامن نزنند. دومین کودک هرگز موقعیت قدرتمندی را تجربه نمی‌کند زیرا در زیر سایه رقیب به دنیا آمده است و رقابت از تجربیات اولیه اوست. این کودکان مستقل‌تر بار می‌آیند و قدرت سازگاری بیشتر نسبت به دیگر فرزندان دارند به شرطی که کوچک‌ترین فرزند نباشند زیرا معمولا والدین فرزند کوچک خود را لوس و پرتوقع و بدون مهارت‌های اجتماعی پرورش می‌دهند.

تحقیقات نشان می‌دهد که فرزندان دوم محبوب‌تر و شجاع‌تر و با قدرت ریسک‌پذیری بالاتری هستند.

ته‌تغاری‌ها

حمید در میان پنج برادر، دردانه مادر است. اگر دعوا کند، حق با اوست، اگر تا لنگ ظهر بخوابد، بچه خسته است! اگر هر چیز غیر ممکنی را بخواهد، می‌گویند: این بچه دیگر آخریه مگه چی می‌شه؟! اگر قدش به دو متر هم برسد هنوز کوچولوی مامان و باباست و هرکاری که بخواهد بکند آزاد است.

این توصیف حسین برادر بزرگ‌تر حمید است که در وصف ته‌‌تغاری خانه ارائه می‌دهد. کودک جاه‌طلب و بسیار نازپرورده که والدین خسته از یک عمر بچه‌داری حالا به او استقلال بیشتری می‌دهند و به او کمک می‌کنند بی‌مسئولیت بار بیاید.

نداشتن اتکا به نفس کافی به دلیل حمایت بیش از حد والدین، این کودکان را تهدید می‌کند. این کودکان یا خیلی زود از ناملایمات خسته می‌شوند و کنار می‌کشند یا در اثر پویایی بیش از حد که ثمره استقلال آنهاست به اهداف بزرگی می‌رسند.این کودکان که در محبت والدین بی‌رقیب هستند گاه قدرت جدایی از خانواده را ندارند و وابسته می‌مانند.

والدین می‌توانند با دانستن نکات لازم، رفتار خود را نسبت به فرزندان طوری تغییر دهند که تمامی کودکان کارآمد و مستقل بار بیایند. کافی است به همه آنان به اندازه کافی توجه شود. (ضمیمه چاردیواری)


ادامه مطلب ...

ایرانی‌ها چطور می‌میرند؟

جام جم سرا: بررسی وضعیت موجود بیماری‌ها و عوامل خطر غیرواگیر نشان می‌دهد که در سال ۱۳۹۰ از ۳۸۰ هزار مرگ ثبت شده ۹۲ هزار نفر با سکته قلبی (۲۵ درصد)، ۴۳ هزار نفر با سکته مغزی (۱۳ درصد)، ۳۱ هزار نفر حوادث و سوانح (۷ درصد) و ۳۰ هزار نفر به علت سرطان فوت کرده‌اند.

شیوع اختلالات روانی در ایران بر اساس پیمایش ملی سال ۱۳۹۱ حدود ۲۳/۶ است. همچنین بر اساس گزارش بار بیماری‌های جهانی (۲۰۱۱) در ایران بیماری‌های قلبی - عروقی (۱۷ درصد)، اختلالات روانی (۱۴ درصد)، بیماری‌های اسکلتی - عضلانی (۷/۵ درصد)، حوادث ترافیکی (۷/۵ درصد)، ‌ نئوناتال (۶/۵ درصد)، سرطان (۵/۵ درصد)، بیماری‌های تنفسی (۴/۲ درصد)، اختلال تغذیه‌ای (۲ درصد)، دیابت (۲ درصد) مجموعا ‌حدود ۷۰ درصد بار بیماری‌ها را تشکیل می‌دهند.

۱۰ عامل خطر اول سلامت (دالی منتسب) در ایران نیز به ترتیب رژیم غذایی، فشار خون (۱۰ میلیون نفر)، توده بدنی بالا (۹ میلیون نفر چاق)، کم تحرکی (۱۸ میلیون نفر تحرک ناکافی)، دخانیات (۵ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر)، دیابت (۷/۵ میلیون نفر)، آلودگی هوا، کلسترول بالا (۱۴ میلیون نفر)، خطرات شغلی و مصرف مواد مخدر (سه میلیون نفر) است. البته این اعداد مربوط به جمعیت ۱۵ تا ۶۴ سال است.

در خصوص شیوع آسم و مزمن انسدادی ریه (COPD) نیز باید گفت که تا کنون مطالعه‌ای فراگیر در کشور صورت نگرفته، اما بر اساس آخرین مطالعات شیوع علائم آسم در جمعیت کودکان و نوجوانان حدود ۱۳ درصد و در جمعیت بالغین حدود ۷ تا ۸ درصد است. شیوع بیماری COPD بر اساس مطالعات جهانی حدود ۶ تا ۷ درصد است. البته در زمینه آسیب‌های اجتماعی طلاق، فقر، خشونت خانگی، جرائم و ترک تحصیل نیز اعداد و ارقامی وجود دارد که نیازمند مداخلات هماهنگ و علمی است.

به گزارش جام جم سرا و بر اساس آخرین پیمایش کشوری سلامت دهان در سال ۱۳۸۲ نیز بطور متوسط هر دانش آموز شش ساله هنگام ورود به مدرسه پنج دندان شیری پوسیده داشته است که این تعداد بر اساس آمار سال ۱۳۹۰ به ۵/۷ رسیده است. شیوع این بیماری‌ها با افزایش سن بیشتر شده؛ بطوری که در ایران ۹۰ درصد افراد جامعه، یک یا چند بیماری شایع دهان را تجربه کرده‌اند.

بار بیماری‌های دهانی یک درصد از کل بار بیماری‌ها را تشکیل داده، ‌اما به دلیل عوارض حاصل از این بیماری‌ها در ایجاد بیماری‌های سیستمیک عمدتا بیماری‌های غیرواگیر (از جمله بیماری‌های قلبی - عروقی، دیابت، سرطان و غیره)، بار کلی بیماری‌های دهان بیشتر از این مقدار است. بی‌تردید آغاز مراقبت از هنگام رویش دندان یکی از ساده‌ترین و ارزان‌ترین روش‌های سلامت همگانی است.

بررسی سطح سواد سلامت در بزرگسالان در پنج استان کشور در سال ۱۳۸۵ نشان می‌دهد که حدود ۵۷ درصد از شرکت کنندگان از سواد سلامتی ناکافی و تنها حدود ۲۸ درصد از سطح سواد سلامتی کافی برخوردار بودند. تنها ۴۰ درصد افراد بالای ۱۸ سال در مناطق شهری و کمتر از ۲۰ درصد افراد در مناطق روستایی از سواد سلامت کافی برخوردارند.

دستآوردهای نظام سلامت ایران

با این حال باید تاکید کرد که دستاوردهای خدمات شبکه‌های بهداشتی درمانی کشور در سه دهه گذشته متنوع و در برخی موارد در سطح بین‌المللی الگو و زبانزد بوده است؛ کاهش شاخص‌های مرگ نوزادان، کودکان و مادران باردار، کنترل بیماری‌های عفونی و افزایش امید به زندگی به میانگین ۷۳ سال از آن جمله است.

این موفقیت‌ها مرهون توسعه خدمات شبکه‌های بهداشتی - درمانی در جمعیت‌های روستایی و محروم جامعه بوده است. عوامل پیشران در این موفقیت توسعه نیروی انسانی در بخش سلامت و همچنین ارتقای عوامل اجتماعی چون افزایش سواد مردم (به خصوص کاهش اختلاف سواد زنان و مردان) و توسعه امکانات بهداشتی، ‌رفاهی و زیر ساختی در روستا‌ها توسط سایر بخش‌ها بوده است.

از چندین سال گذشته برنامه‌های مراقبت از دیابت، فشار خون، ‌هیپوتیروئید نوزادان، سلامت دهان و دندان، بیماری تالاسمی در شبکه بهداشتی درمانی روستایی ادغام شده است. پنج دوره نظام پیمایش عوامل خطر واگیردار در سال‌های ۱۳۸۳، ۱۳۸۵، ۱۳۸۷، ۱۳۸۸ و ۱۳۹۰ انجام شده است. پس از مطالعه بار بیمار‌ی‌ها در اوایل دهه ۸۰ اکنون گزارش جدید بار بیماری‌ها در حال آماده‌سازی است.

شورای عالی سلامت و امنیت غذایی کشور به ریاست رییس جمهور ۱۰ سال سابقه فعالیت و بیش از ۱۰۰ مصوبه در زمینه‌های غذا و سلامت از جمله کاهش نمک و چربی و قند دارد. متناظر شورای عالی در سطح ۳۱ استان و شهرستان‌های کشور کارگروه‌های تخصصی سلامت و امنیت غذایی وجود دارد. در سال ۱۳۹۲ نظام نامه مدیریت سلامت در سطح استانی برای توسعه مشارکت‌ مردم و همکاری بین بخشی بویژه برای پاسخ دهی به بیماری‌های غیرواگیر توسط وزیر کشور و وزیر بهداشت مشترکا ابلاغ شده است.

البته اخیرا نیز برنامه «تحول بهداشت» در قالب اجرای طرح تحول نظام سلامت در وزارت بهداشت کلید خورده و برنامه‌های متنوعی برای تمام اقشار جامعه بویژه مناطق محروم و جمعیت حاشیه ‌نشین تدارک دیده و تامین اعتبار شده است؛ تا به این ترتیب ابتدا سطح سلامت خانواده‌ها در جهت مراقبت از خود بالا رفته و با طراحی بسته‌های مختلف خدمتی، نظام سلامت کشور گام در راه پیشگیری و جلوگیری از ابتلا به بیماری‌ها گذارد. (ایسنا)


ادامه مطلب ...

چطور حاضر می‌شوی دخترت را بکشی؟

جام جم سرا: فرناز چادر مشکی را با دو دستش جمع کرده، تنها صورت سفیدش پیداست. در فلزی سفید کمپ را هل می‌دهد. در باز می‌شود، پردهٔ کنفی کنار می‌رود و بهشت کوچک زنان معتاد پیدا می‌شود. جایی که زنان معتاد کارتن‌خواب، متهم به قتل، لیسانسیهٔ دانشگاه رودهن، جاجرود، پردیس و شهرهای اطراف برای درمان آمده‌اند و بعضی‌هایشان سال‌هاست اینجا زندگی می‌کنند.

معصوم‌خانم با چادری مشکی، که صورت خندانش را قاب گرفته، دم در منتظر فرناز است. احوالش را می‌پرسد. فرناز می‌گوید: «خوبم مامان.»

رنگ دیوار‌ها ریخته، نمای ورودی ساختمان با کولر آبی و ماشین لباسشویی کهنه در حیاط و فایبرگلاس رنگ‌ورورفته‌ای که دید بیرون را بسته از ریخت افتاده.

۱۰ سال سابقهٔ فعالیت

معمولا کار سم‌زدایی و درمان سرپایی که تمام شود وقت رفتن به خانه است. اما معصوم‌خانم، مسؤول کمپ بهشت کوچک، به زنانی که بعد از پاکی جایی برای رفتن ندارند پناه داده تا سقفی بالای سرشان باشد و دوباره به دام پایپ و دود نیفتند. حالا خبر رسیده این سقف را هم ممکن است از دست بدهند. بهشت کوچک، ۱۰ سال پیش، از وزارت کشور مجوز فعالیت گرفته و حالا گفته‌اند باید مجوز بهزیستی را هم داشته باشد. دریافت مجوز زمان‌بر است و برای همین معصومه‌خانم مهلت چندماهه می‌خواهد تا در کنار کارهای زیادی که بر سرش آوار شده مجوز بهزیستی را هم بگیرد. قبلاً مأموران برای پلمب آمده‌اند اما با خواهش و التماس رفته‌اند. از زمان مطرح شدن احتمال پلمب، این زنان هراسان و غمزده به روزهای سیاه خود فکر می‌کنند و ترس از بازگشت به گذشته.

مسؤول کمپ را «مامان‌معصوم» صدا می‌کنند. کلمه‌ای که خیلی از آن‌ها در کودکی از استفاده از آن محروم بوده‌اند. مثل پروانه که وقتی نوزاد بود مادرش خودش را آتش زد.

پله‌ها در راهرویی باریک می‌پیچند و بالا می‌روند تا به دفتر مرکز می‌رسند؛ دو اتاق کوچک با دیوارهایی که مدت‌هاست رنگ تازه به خود ندیده‌. فرناز، که کنار معصومه‌خانم نشسته، می‌گوید نزدیک پنج ماه است در این کمپ زندگی می‌کند. بعد از آنکه در یک جمع دوستانه آلوده شد، خانواده‌اش طردش کردند و ناچار شد اینجا بماند: «چهار سال تخریب داشتم و آلودهٔ مواد بودم. معتاد اولش قبول نمی‌کند که معتاد است. خانواده و اطرافیان می‌فه‌مند ولی او خودش باور ندارد تا زمانی که تسلیم شود. پدرم گفت ما می‌دانستیم تو معتاد شدی ولی نمی‌توانستیم چیزی بگوییم. چون تو عصبی می‌شدی و همه‌چیز را به هم می‌ریختی. من دختری بودم که باید کمی حمایتم می‌کردند تا آلوده‌تر نشوم، وقتی خانواده از من برید، دانشگاه و زندگی را‌‌ رها کردم. دانشکده و عکاسی و چند سال سابقهٔ کار روی بیلبورد و آن‌همه طرحی را که اجرا کردم و رتبهٔ دورقمی کنکور را‌‌ رها کردم و خودم را سپردم دست مواد. قبل از آن می‌خواستم در کنکور ارشد شرکت کنم اما دیگر نتوانستم ادامهٔ تحصیل بدهم.»

فرناز از تغییر رفتارش می‌گوید و گوشه‌گیر شدن در خانه‌ای که دیگر متعلق به آن نبود و احترامی که از میان رفته بود: «خانواده‌ام وقتی دیدند در خیلی از جمع‌های خانوادگی شرکت نمی‌کنم و با دوستانم هم ارتباط ندارم رفتارشان تغییر کرد. احترام آن‌ها را نگه نمی‌داشتم و کم‌کم حس کردم در خانه غریبه‌ام. پدر چطور حاضر می‌شود دخترش را بکشد؟ پدر من به جایی رسید که می‌خواست به من سم بدهد تا بمیرم اما دایی‌ام نجاتم داد و مرا آورد اینجا. من از خانواده‌ طرد شدم ولی مامان‌معصوم بهم ارزش داد.»

خانواده هم موافقند که همین جا بماند. می‌گوید اگر کمپ تعطیل شود باید در خیابان زندگی کند و دوباره مصرف کند. می‌شود «کارتن‌خواب معتاد گوشهٔ خیابان». «با اینکه مرا به زور آوردند اینجا ولی رفتارشان آن‌قدر خوب بود که خودم عادت کردم و اصلاً نمی‌توانم از اینجا بروم. برای لحظه‌لحظه پاکی‌ام خدا را شکر می‌کنم. اگر بیرون بروم به قول بچه‌ها «سوت» می‌شوم. وقتی اینجا راهنمای من می‌گوید هنوز آمادهٔ رفتن نیستم، چطور بیرون خودم را حفظ کنم؟»

نگهداری از ۲۳ زن معتاد در کمپ

معصوم‌خانم یا معصومه بتو، مسؤول کمپ بهشت کوچک، می‌‌گوید: «از روزی که گفتند می‌خواهند اینجا را ببندند چند روز است اینجا عزای عمومی شده. گریه می‌کنند که مامان‌معصوم ما چی کار کنیم، کجا بریم؟ ما که جایی رو نداریم. الان ۲۳ نفر اینجا هستند که خیلی‌هایشان هیچ جایی برای رفتن ندارند و اینجا زندگی می‌کنند.» به چند تا از خانم‌ها اشاره می‌کند: «پروانه، نگار، فرناز، زهره، و ساره هیچ‌کدام شرایط بیرون رفتن ندارند. اعتیاد زنان اینجا اغلب خانوادگی است و اگر برگردند دوباره معتاد می‌شوند. می‌گویند اگر وارد خانه شویم، دوباره می‌زنیم. برای همین اینجا را دوست دارند و از پاکیشان خوشحالند. بعضی هم از خانواده طرد شده‌اند و نمی‌توانند برگردند. اگر اینجا نباشد در خیابان‌ها‌‌ رها می‌شوند.»

بتو، که خودش معتاد بوده و بهبود یافته است و سال‌ها پاکی را تجربه کرده، دربارهٔ سابقهٔ فعالیت بهشت کوچک می‌گوید: «بهشت کوچک قدیمی‌ترین کمپ زنانه‌ای است که در منطقه وجود داشته و ۱۰ سال سابقه دارد. من خودم رفتم شیراز ترک کردم. آن زمان هیچ کمپی برای خانم‌ها در تهران نبود. ما ۱۰ سال پیش از وزارت کشور مجوز گرفتیم اما الآن چون کمپ‌ها زیر نظر بهزیستی رفته و سختگیری بیشتر شده باید مجوزمان را تغییر بدهیم. اگر به ما فرصت سه‌ماهه بدهند کارهای مجوز را انجام می‌دهیم. خدا را شکر تابه‌حال هیچ مسأله و شکایتی نداشته‌ایم. حتی خود کلانتری مورد را به ما ارجاع می‌دهد. الآن شش تا از بیماران ما را کلانتری معرفی کرده است. کارتن‌خواب، سرقتی، رابطه‌ای، متهم و حتی قتلی برای ما آورده‌اند. چون تنها کمپ مطمئن و قابل‌اعتماد مأموران هستیم. بچه‌ها هم رضایت دارند. اهل زدن و بستن و بدرفتاری نیستیم.»

نگار چادر سفید را روی سر انداخته، صورتی کشیده دارد و موهایی رنگ‌کرده که از گوشه‌های چادرش بیرون زده. سر تکان می‌دهد و حرف‌های معصوم‌خانم را تأیید می‌کند: «من خودم کارتن‌خواب بودم. الآن ۹ ماه است آمده‌ام اینجا. اگر اینجا تعطیل شود باز کارتن‌خواب می‌شوم و باید بروم سمت مواد. اینجا در این ۹ ماه چیزی مصرف نکرده‌ام و بهترین برخورد را دیده‌ام.»

نگار دو بار ازدواج کرده. شوهر اولش معتاد بوده و از او جدا شده. وقتی دوباره ازدواج کرد، خودش معتاد شده بود. همسر دومش هم از او جدا شد اما این بار با یک بچه: «دوباره شکست خورده بودم. برگشتم پیش پدر و مادرم ولی وقتی آن‌ها فوت کردند دیگر هیچ جایی نداشتم و کارتن‌خواب شدم. بچه پیش پدرش است و زندگی خوبی دارد. گاهی می‌آید و می‌بینمش. الآن مدت‌هاست اینجا هستم و شرایط بیرون رفتن را ندارم. یک خواهر دارم ولی غیرتم قبول نمی‌کند خانهٔ دامادمان بروم. می‌ماند خیابان و کارتن‌خوابی.»

پروانه سر تا پا مشکی پوشیده، موهای سیاه را پشت سرش جمع کرده و شال مشکی را روی آن انداخته، کنار معصوم‌خانم نشسته: «من هم اگر اینجا تعطیل شود هیچ جایی ندارم. چهار سال است اینجا زندگی می‌کنم. مأموران که آمدند خیلی گریه کردم. بار دوم است که آمده‌ام اینجا. یک بار لغزش کردم و دوباره معتاد شدم. ولی الآن پاکی‌ام را دوست دارم و نمی‌خواهم از اینجا بروم.»

بیست‌وپنج‌ساله است، انگار لبخند کمرنگی که‌گاه روی صورتش می‌نشیند به گذشته‌ای که از آن می‌گوید پوزخند می‌زند: «نوزاد بودم که مادرم خودش را آتش زد. دایی‌هایم فروشندهٔ مواد بودند و خودشان هم مصرف می‌کردند. وقتی مادرم فوت کرد پیش خانواده پدری‌ام ماندم و آن‌ها بزرگم کردند.»

با لبخند و کنایه می‌گوید: «پدرم تجدید فراش کرده.» بعد از آن خانوادهٔ مادری آمدند دنبالش و او را بردند پیش خودشان. چهارده‌ساله بود که معتاد شد. خانوادهٔ مادری‌ او را معتاد کردند. بیشتر از این حرف نمی‌زند. نمی‌گوید از چهارده‌سالگی تا چهار سال پیش که به اینجا آمده بر او چه گذشته.

در طبقهٔ پایین همهمه است. زن‌ها جمع شده‌اند و مهلت حرف زدن به هم نمی‌دهند. هر کدام می‌خواهند زود‌تر از خودشان و آینده‌ای بگویند که با بیرون رفتن از اینجا در انتظارشان است.

خدیجه صورتی لاغر و ابروهایی باریک و چشم‌های گرد قهوه‌ای دارد. روی زمین نشسته: «پنج شش روز است آمده‌ام اینجا. مأموران کلانتری مرا آوردند، اولش اصلاً نمی‌خواستم بمانم. فقط می‌گفتم به من مواد بدهید، من هیچی نمی‌خواهم. ولی حالا اصلاً دوست ندارم بروم. همسرم را خیلی دوست دارم، با اینکه مصرف‌کننده است. ولی نمی‌خواهم بروم بیرون. چون می‌نشینم پیشش و مصرف می‌کنم. من در کمپ‌های دیگری بوده‌ام. هیچ‌چیز خوب نبود. غذایشان خیلی بد است. اگر یک اشتباه کنی گروهی می‌ریزند سرت و کتکت می‌زنند. ولی اینجا حتی اگر گرسنه و تشنه باشم قشنگ با ما رفتار می‌کنند. اینجا حتی کارتن‌خواب‌ها مشکلی ندارند.»

شیرین از بقیه زنان کمپ چاق‌تر است، آرایشی غلیظ دارد. آرام حرف می‌زند: «مادرم، برادرم و خواهرم مصرف‌کننده‌اند. یعنی اگر اینجا نباشد من از این در بروم بیرون دوباره باید مصرف کنم و‌‌ همان زندگی را ادامه بدهم. الان چهل روز است اینجا هستم. تنها جایی که می‌توانم پاک بمانم اینجاست. من چهار بار کمپ رفته‌ام ولی اصلاً نمی‌‌توانستم بمانم. کتک می‌زدند و تحقیر می‌کردند.»

مرضیه کنار شیرین نشسته. با صدای خش‌دارش و نگاهی که روی در و دیوار خانه می‌دود می‌گوید: «اینجا انگار برایم معجزه شد. من توی هیچ کمپی دوام نیاورده بودم اما روی این خاک شفا پیدا کردم. خانواده‌ام خواستند مرا ببرند ولی من گفتم اینجا بمانم بهترم. ما از طبقهٔ ضعیف جامعه بودیم. این و آن پول گذاشتند روی هم و اینجا با هزینهٔ پایین مرا پذیرش کردند. روزی که فهمیدم اینجا بسته می‌شود خیلی گریه کردم. مجبور شدند زنگ بزنند به اولیای بچه‌ها که ببرندشان. ما همه زارزار گریه می‌کردیم برای پاکیمان. در این کمپ باید باز باشد برای بقیهٔ معتادهایی که در عذابند. همه برای سلامتی خودشان می‌آیند و می‌خواهند برای جامعه‌شان آدم سالمی باشند، مادر خوبی بشوند برای بچه‌هایشان. الآن شاید بچه‌هایی که اولیایشان آمدند و بردندشان در همین فاصله به پاکیشان لطمه خورده باشد.»

معصوم‌خانم می‌گوید: «من اصلاً برای خودم ناراحت نیستم. بچه‌ و خانه و زندگی دارم. اما نمی‌دانید اینجا چه خبر بود. من به مأموری که آمده بود گفتم مگر نمی‌گویید ما معتادان را جمع می‌کنیم و پاکسازی می‌کنیم؟ خب اگر اینجا تعطیل شود تمام این زنان به خیابان برمی‌گردند. در این مکان نه موادی هست، نه رفت و آمدی. دارند زندگی می‌کنند. پاکیشان را بالا می‌برند و در تصمیمشان مصمم‌تر می‌شوند. ما فقط مهلتی برای حل مشکل مجوزمان می‌خواهیم.»

داغ دل مرضیه تازه شده، گذشته‌اش را مرور می‌کند و به روزهای پاکی می‌رسد: «من سیزده سال ورزش می‌کردم. معتاد شدم و همه‌چیزم را از دست دادم. بچه‌ام را از دست دادم. شوهرم مرا ول کرد و رفت. اما معجزه را دیدم. ایمان و نمازم را اینجا پیدا کردم. خودم و شخصیتم را پیدا کردم. پیش آمده خانواده‌ آمده‌اند گفته‌اند برویم یک دوری بزنیم و قلیانی بکشیم ولی من گفتم شاید وسوسه شوم. من وجودش را ندارم از این در بیرون بروم. یک روز اضافه‌تر در این کمپ باز باشد برای من کلی ارزش دارد.»

حرف‌ها تمامی ندارد. دو به دو می‌نشینند به درد دل گفتن برای هم. داستان‌های تکراری. آفتاب سرِ ظهر سنگ‌های حیاطِ را داغ کرده. زن‌ها پشت در شیشه‌ای خانه جمع می‌شوند. ساعت هواخوری حیاط خنک می‌شود تا آن‌ها چرخی بزنند و باز شب می‌رسد و یک عدد به روزشمار پاکی هر کدام اضافه می‌شود. (شبکه آفتاب)


ادامه مطلب ...

نخستین روز مدرسه چطور گذشت؟ پدرم مادرم را کشت!

جام جم سرا: مرد که زیرچشمی همسرش را تعقیب می‌کرد، ناگهان از جا برخاست و به داخل اتاق رفت. سروصدا و فریادهای دلخراش آن‌ها، دخترک را نگران کرده بود. او که فکر می‌کرد پدر و مادرش مانند همیشه در حال دعوا هستند، کنار در اتاق رفت اما جرات نداشت در را باز کند. اضطراب و وحشت در چشمان دخترک موج می‌زد که ناگهان مرد هراسان و خون آلود از اتاق بیرون آمد و پا به فرار گذاشت.

دختر ۷ساله با مشاهده این وضعیت به سمت اتاق دوید اما با صحنه دلخراشی روبه رو شد مادرش غرق درخون در کنار تختخواب افتاده بود. او وحشت زده جیغ کشید و در حالی که پا‌هایش خون آلود شده بود، گریه کنان از در حیاط بیرون رفت. او با پاهای خونین درکوچه می‌دوید تا به در منزل شاگرد مادرش رسید و هق هق کنان ماجرای دعوا و قتل مادرش را برای شاگرد آرایشگاه مادرش بازگو کرد.

بر اساس گزارش خبرآنلاین به نقل از خراسان، لحظاتی بعد همسایگان که با فریادهای دخترک در جریان موضوع قرار گرفته بودند، با پلیس تماس گرفتند و بدین ترتیب یک پرونده جنایی دیگر مقابل قاضی ویژه قتل عمد گشوده شد. عقربه‌های ساعت ۲۲:۲۰ را نشان می‌داد که قاضی سید جواد حسینی و عوامل بررسی صحنه جرم و کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی عازم محل وقوع قتل در منطقه گلشهر مشهد شدند. همزمان با آغاز تحقیقات قضایی و اظهارات دختر خردسال، «قاضی حسینی» دستور شناسایی مخفیگاه و دستگیری همسر مقتول را صادر کرد.

نتایج بررسی‌ها نشان می‌داد زن جوان با وارد آمدن ۲۵ ضربه کارد که بیشتر آن‌ها به نقاط گردن و پهلوی او اصابت کرده بود، به قتل رسیده است.

پس از انجام تحقیقات مقدماتی در محل جنایت و کشف آلت قتاله، ماموران انتظامی موفق شدند مخفیگاه متهم فراری را شناسایی و ۲ ساعت بعد او را دستگیر کنند. مرد ۳۵ساله که شبانه توسط قاضی حسینی مورد بازجویی قرار گرفت، ضمن اعتراف صریح به قتل همسرش گفت: ۱۰سال قبل از همسر اولم جدا شدم که از او یک پسر ۱۶ساله دارم. یک سال بعد هم با این زن (مقتول) ازدواج کردم. اما به او سوء ظن داشتم وقتی او وارد اتاق خواب شد، احساس کردم با فرد دیگری صحبت می‌کند که من هم وارد اتاق شدم و او را کشتم!

متهم این پرونده جنایی پس از اعتراف به قتل همسرش، با صدور دستور بازداشت موقت از سوی مقام قضایی در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت تا زوایای پنهان این پرونده جنایی نیز افشا شود.

به گزارش جام جم سرا، دختر ۷ساله مقتول که شاهد این جنایت هولناک بود و در گوشه‌ای از منزل اشک می‌ریخت، با سادگی کودکانه خود خطاب به قاضی ویژه قتل عمد گفت: حاج آقا اجازه می‌دهید من کیفم را بردارم چون فردا می‌خواهم به مدرسه بروم وگرنه خانم معلم ناراحت می‌شود!


ادامه مطلب ...

چطور درباره همسر آینده‌مان تحقیق کنیم؟

جام جم سرا به نقل از خراسان: در ازدواج، دو نوع تحقیق وجود دارد؛ تحقیق اولیه و تحقیق اصلی. تحقیق اولیه مختصر است و قبل از خواستگاری انجام می‌شود و در آن مسئله همتایی خانواده‌ها از نظر اجتماعی، فرهنگی و دینی مد نظر قرار می‌گیرد. سؤالات اولیه درباره سن، تحصیلات، شهر محل زندگی و... در‌‌ همان تماس تلفنی برای قرار خواستگاری پرسیده می‌شود.

اما تحقیق اصلی پس از خواستگاری و جلسات گفت‌و‌گوی پسر و دختر و با هدف رفع ابهامات انجام می‌شود.


از کی بپرسیم و از چی بپرسیم؟!

مسلم است؛ از خواستگار! اما اینکه چه چیزهایی را درباره خواستگار باید بدانید، نکته مهمی است که خیلی‌ها ساده از کنار آن می‌گذرند؛ با این توجیه که شناخت کامل فقط زیر یک سقف به دست می‌آید. اما واقعیت این است که بخش مهمی از شناخت با همین پرس و جو حاصل می‌شود. شما درباره این ویژگی‌ها باید از اطرافیان عروس خانم یا آقای داماد پرس و جو کنید:


۱) خانواده
۲) رفتار فردی و اجتماعی
۳) دوستان
۴) مسئولیت پذیری
۵) رعایت حقوق دیگران
۶) اعتقادات مذهبی
۷) توانایی‌های او.


سوالاتتان هم باید درباره این موضوعات باشد: صفت بارز اخلاقی او چیست؟ تا به حال عصبانی شدنش را دیده‌اید؟ در چه مواردی عصبانی می‌شود و این جور وقت‌ها چطور رفتار می‌کند؟ رفتار اجتماعی او را چطور می‌بینید؟ روابط‌اش با دوستان و خانواده چطور است؟ کدام صفات اخلاقی را در او بیشتر می‌بینید؟ با چه افرادی (چه تیپ شخصیتی) رفت وآمد می‌کند؟ اجتماعی است یا منزوی؟ تا چه حد به خانواده و دوستان خود وفادار است؟ چقدر به قولی که می‌دهد پایبند است؟ تلاش او برای کسب روزی حلال چگونه است؟ و...


تحقیق از آشنایان

بستگان شخص از روحیات، اخلاق و کردار او باخبرند. می‌توان درباره فرد مورد نظر از آن‌ها تحقیق کرد. البته این به تنهایی کافی نیست چون ممکن است خویشاوندان، مصلحت اندیشی و واقعیت را کتمان کنند.


تحقیق از دوستان

دوستان نزدیک فرد منابع خوبی برای تحقیق هستند. دوستی محصول هم رنگی و تفاهم است و معمولاً افراد درستکار با افراد ناشایست و بی‌بندوبار دوست نمی‌شوند. در واقع ویژگی‌های شخصیتی دوستان فرد تا حدی منعکس کننده روحیات او است.


تحقیق از محل کار یا تحصیل

همکاران فرد ممکن است مطالبی درباره شخص مورد نظر بدانند که حتی خویشان و دوستان نزدیک او ندانند. این روش تحقیق از ۲ روش پیش بهتر نیست اما کامل کننده آن هاست. از این طریق ما در باره فرد در زمینه‌هایی مانند نحوه برخورد با ارباب رجوع، نحوه ارتباط با همکاران، همکاری و سازش با دیگران و پایبندی به اعتقادات دینی شناخت پیدا می‌کنیم.


تحقیق از همسایه‌ها

این رایج‌ترین روشی است که افراد در تحقیقات خواستگاری از آن بهره می‌برند. با تحقیق در محل کار و تحصیل می‌توان به‌شناختی از فرد و روحیات او دست یافت، اما با تحقیق در محل زندگی او، امکان شناخت خانواده هم می‌سر می‌شود. البته مشروط بر آنکه مدتی از زمان سکونت آن‌ها در آن محل گذشته باشد تا همسایگان به‌شناختی هرچند نسبی از آن خانواده رسیده باشند. از همسایگان درباره اخلاق در خانه، سابقه دعوا و یا رفتار بد در محله پرس وجو کنید اما مواظب باشید که جزئیات خواستگاری و ارتباط با آن‌ها را برملا نکنید؛ چون ممکن است بعضی از همسایه‌ها بعد‌ها مزاحمت ایجاد کنند.


تحقیق از معرف

در باره ازدواج‌هایی با حضور یک معرف، اگر فردی که دختر و پسر را به هم معرفی می‌کند، از اهمیت کار خود آگاه باشد و آن را با شناخت کافی نسبت به روحیات دو طرف انجام دهد، منبع خوبی برای تحقیق خواهد بود.


چند نکته مهم در تحقیقات

* قرار نیست نظرتان در تحقیقات هم جهت با شخص منبع تحقیق باشد. شما برای کشف حقیقت آمده‌اید نه برای ایجاد ارتباط و تفاهم، هرچند ارتباط مناسب و حسن تفاهم، می‌تواند به طرف مقابل اطمینان دهد و نکات مهمی را بیان کند.
* سعی کنید با همکار او قرار ملاقاتی بگذارید و از دوستان او درباره خصوصیات روحی‌اش سؤال کنید.
* از مسافرت‌ها و جاهایی که با هم رفته‌اند و از علایق او بپرسید. همچنین از موقعیت آن‌ها و اینکه به چه صفت و عنوانی مشهورند، چقدر با همسایگان ارتباط دارند و اینکه چه چیزهایی بیشتر برایشان مهم است.
* تغییر و تحول در زندگی فرد نشانه‌هایی از حالات و روحیات اوست. در تحقیق به این مسئله توجه کنید.
* کسی که برای تحقیق می‌رود، می‌تواند با موضوع دیگری غیر از ازدواج سؤالاتی بپرسد. سپس موضوعات را به طور مستقیم بیان کند.
* درباره موضوعاتی که برایتان اهمیت بیشتری دارد به محقق تأکید کنید و از او بخواهید اهمیت موضوع را بروز ندهد.
* اگر هنگام گفت‌و‌گو با افراد مختلف به تناقضی رسیدید، تحقیق در آن زمینه را با دقت بیشتر و به دور از حساسیت ادامه دهید.


ادامه مطلب ...

چطور با انتقاد از خود کنار بیاییم؟

جام جم سرا به نقل از آی بانو: من به عنوان یک دانشگاهی، باید با انتقاد کنار بیایم. اساتید راهنمای من مقالاتم را با رنگ‌های مختلف تصحیح می‌کنند و تک تک نقاط ضعف آن را نشان می‌دهند. پس از انتشار آن‌ها نوبت منتقدین می‌رسد تا نقاط ضعف و تک تک خطا‌ها را آشکار کنند و برخی از آن‌ها حتی از این کار لذت هم می‌برند.


برای کنار آمدن با انتقادات باید چه کرد؟

اول ببینید آیا موضوع انتقاد، شما هستید؟ برخی از انتقاد‌ها متوجه شخص شماست. وقتی کسی از ظاهر یا رفتار شما انتقاد می‌کند، نمی‌شود آن را به دل نگرفت. اما در برخی موارد این افکار و سایر کارهای شماست که مورد انتقاد قرار می‌گیرد.
شاید سخت باشد، اما شما باید تفکر و کار‌هایتان را از خودتان مجزا بدانید. وقتی کسی از نتیجه تلاش شما انتقاد می‌کند، باید ازاین امر استقبال کنید. هرچقدر هم که به نوشته‌ها و فعالیت‌هایتان علاقمند باشید، باید بدانید که همیشه راهی برای پیشرفت و بهبود آن‌ها وجود دارد. اگر کسی وقت بگذارد و به شما پیشنهادی بدهد، با گوش دادن به آن می‌توانید چیزهای زیادی یاد بگیرید.

باید گفت که رو به رو شدن با انتقاد ممکن است دردناک باشد. من پیشنهاد می‌کنم مدتی از گوش کردن و مطالعه انتقاد‌ها دست بردارید و هروقت احساسات منفی درونی خود را از بین بردید، برای بررسی آن‌ها برگردید. شما وقتی آماده رویارویی سازنده با انتقاد هستید که با مطالعه گفته‌های منتقدین کار‌هایتان احساس نکنید آن‌ها احمق هستند و باور کنید که شاید منظوری داشته باشند. پس از این، می‌توانید بفهمید که کجای کارتان اشکال داشته و آن را اصلاح کنید.

جام جم سرا
اگر انتقاد در مورد خودتان باشد چطور؟

اغلب افرادی که انتقاد می‌کنند، هدف بدی ندارند. آن‌ها به شما و زندگی شما اهمیت می‌دهند. خود آن‌ها هم از اشاره به نکات نادرست به شما که نیاز به تغییر دارند، حداقل اندکی احساس ناراحتی می‌کنند.
توجه به اینکه انتقادات از سر دوست داشتن بیان می‌شوند، در مواردی که مربوط به موضوعات شخصی است، کمی مشکل است و به ما برمی‌خورد (و باید هم بربخورد)؛ مثل وزن، ظاهر یا انتخاب‌های سرنوشت‌ساز شما! قبول کردن انتقادهایی که در مورد تصویر ذهنی شما از خودتان باشد سخت است. مثلا وقتی وزنتان زیاد شود، خودتان از این موضوع آگاهید. از این جهت اگر کسی این موضوع را به شما بگوید، کمکی به شما نکرده است.
در این موارد، سعی کنید محبت را در پس کلمات ببینید. چند نفس عمیق بکشید و لبخند بزنید. آن‌ها برایتان ارزش قائلند که حرفی می‌زنند.


در مورد انتقادات دائمی چه باید کرد؟

بله، افرادی هستند که برای انتقاد کردن زندگی می‌کنند (یا حداقل برای انتقاد کردن از شما زنده‌اند). در مواجهه با این افراد، توجه به اینکه آن‌ها برایتان ارزش قائلند کافی نیست، زیرا انتقاد کردن آن‌ها پایان ندارد. در این شرایط باید با آن‌ها گقتگویی بی‌رودربایستی داشته باشید. به آن‌ها بگویید که از توجهی که به شما دارند، متشکرید، اما اظهار نظرهای مداوم آن‌ها ناراحت‌کننده و آزاردهنده است.
اگر این هجمه‌ها پایان نیافت، باید از رو به رو شدن با این فرد دست بردارید. از وقت‌گذراندن با افرادی که مدام شما را ناراحت می‌کنند و دست از انتقاد برنمی‌دارند، اجتناب کنید.

تحقیقات جدید نشان داده که زنان در محل کارشان بیشتر از مردان مورد انتقاد قرار می‌گیرند. اگر این اتفاق برایتان می‌افتد، به دفعاتی که از کار شما انتقاد می‌شود و دفعاتی که به خاطر آن مورد تشویق قرار می‌گیرید توجه کنید. اگر حس می‌کنید همکارانتان به اندازه کافی به کارهای مثبت شما توجه نمی‌کنند و بیشتر به بیان مشکلات می‌پردازند، وقت آن رسیده که با رئیس و همکاران خود در مورد محیط کاری صحبت کنید.


ادامه مطلب ...

من واقعاً نمی‌دانم چطور به شوهرم دلداری بدهم

با توجه به اینکه فقط ۲ ماه از شروع زندگی مشترکتان گذشته، بهتر است کمی صبور باشید تا با شناخت بهتر شوهرتان بتوانید ارتباط موثرتری با او برقرار کنید. با این حال باید توجه داشته باشید که دلداری یا همدلی یعنی اینکه فرد بتواند زندگی دیگران را حتی زمانی که در شرایط آنان قرار ندارد، درک کند. همدلی با دیگران به افراد کمک می‌کند تا بتوانند نظرات انسان‌های دیگر را حتی وقتی با نظرات آن‌ها متفاوت است، بپذیرند و به آن‌ها احترام بگذارند. بنابراین ما توانایی پاسخ دادن به عواطف دیگران با عواطفی شبیه به خود آن‌ها را همدلی تعریف می‌کنیم.

راهکارهای زیر می‌تواند مهارت شما را در همدلی کردن با شوهرتان بالا ببرد؛ بویژه آن‌که گفته‌اید نمی‌دانم چطور با دلداری دادن باعث آرامش شوهرم شوم.


احساسات خودتان را بشناسید

چون همدلی بر پایه خودآگاهی است، باید هرچه بیشتر از احساسات خودتان آگاهی داشته باشید تا بهتر بتوانید احساسات دیگران را درک کنید. همچنین شما باید در زمان همدلی به حالات چهره و حرکات شوهرتان توجه کنید. چنین رفتارهایی باعث می‌شود که شوهرتان حس همدردی شما را باور کند.


خودتان را جای شوهرتان بگذارید

با درک احساسات شوهرتان به او بفهمانید که برایش اهمیت، ارزش و احترام قائل هستید. برای همدلی و همدردی موثر در ارتباط با شوهرتان یا دیگران قبل از اقدام به هر عملی، لحظه‌ای هم که شده خود را به جای آن‌ها قرار دهید تا واکنش شما منطقی‌تر باشد.


احساس همدلی را از بین نبرید

از رفتارهایی که احساس همدلی را در شوهرتان از بین می‌برد و باعث می‌شود که شوهرتان تمایلی به همدردی و همدلی با شما نداشته باشد، پرهیز کنید. به طور مثال، دستور دادن، قضاوت کردن، نصیحت کردن و سرزنش کردن احساس همدلی را از بین می‌برد که باید از این رفتار‌ها پرهیز کنید. در همدلی با شوهرتان، هیچ‌گاه او را مقصر ندانید و سرزنش نکنید. به طور مثال، گفتن جملاتی مانند تقصیر خودت است یا همیشه از این نوع مشکل‌ها داری، به جای همدردی، آرامش شوهرتان را بر هم می‌زند.


احساسات خود را شمرده بیان کنید

هنگام همدلی و همدردی با شوهرتان، احساسات خود را شمرده بیان کنید تا او احساس آرامش بیشتری از ارتباط با شما داشته باشد. همچنین به سخنان شوهرتان کاملا گوش کنید و به او اطمینان دهید که سعی دارید مانند او به مشکل توجه کنید تا با کمک یکدیگر، بهترین راه حل را بیابید.


فقط راه حل ارائه ندهید

سعی کنید در همدلی، راه حل ارائه ندهید چون شوهرتان دلش می‌خواهد فقط ناراحتی خود را با شما در میان بگذارد و از جانب شما درک شود. همچنین در همدلی برای طرف مقابل دلسوزی یا ترحم بیجا نداشته باشید. برای مثال، نگویید «وای! بیچاره تو، که چقدر مصیبت کشیدی!» یا «فکر نمی‌کردم چنین مشکل بزرگی داشته باشی.»


مشکلات شوهرتان را کوچک نپندارید

برای اینکه شوهرتان با همدردی شما، احساس آرامش بیشتری پیدا کند، نباید مشکلات او را کوچک و بی‌ارزش بپندارید. برای مثال، نگویید «ای بابا اینکه مشکلی نیست» یا «اگر جای من بودی، با این همه مشکل چه می‌کردی؟» چنین جملاتی باعث می‌شود که شوهرتان از درد دل با شما پرهیز کند و تلاش شما برای دلداری او بی‌نتیجه شود. (نسیم احمدی - کار‌شناس ارشد روان‌شناسی بالینی/خراسان)


ادامه مطلب ...