احساس خستگی و تمایل نداشتن برای انجام کاری خاص، هنگامی روی میدهد که ما دیگر به اطرافیان، اشیای اطراف خود و فعالیتهای روزمرهمان علاقهمند نباشیم و از آنها لذت نبریم. خستگی در واقع فقدان تنوع و انگیزه در زندگی است. یکی از خصوصیات انسان، تنوعطلبی و نیاز به تغییر مداوم در شکل و نوع رفتارهای بیرونی است و سازگاری حسی سبب میشود ما از فعالیتهای تکراری به ستوه آییم؛ برای مثال، پس از خرید یک تلفن همراه نو، شوق و ذوق فراوانی داریم اما پس از گذشت یک یا دو ماه، همان تلفن برایمان تکراری و ملالآور میشود چون با حضور آن وسیله سازگار شدهایم.
احساس بیفایده بودن نکنید
سعی کنید هر از چند گاهی در زندگی خود تغییراتی، هر چند جزئی، ایجاد کنید. همچنین حس پوچی و این باور که زندگی، شغل و فعالیتهای شما مانند آشپزیتان بیمعنی است، میتواند شما را تا مرز بیحوصلگی کامل از ادامه زندگی، پیش ببرد. بنابراین، نباید زندگی خود را یک دایره بیپایان و بیهدف بدانید. این وظیفه خود شماست که با تعیین هدفهایی درست به زندگی خود معنا ببخشید تا در انجام کارهایتان احساس اجبار نداشته باشید.
غذاهای جدید بیاموزید
هر روز یک موضوع جدید یاد بگیرید و به علم خود بیفزایید. به دنبال یادگیری غذاهای جدید باشید و به توانمندیهایتان ایمان داشته باشید. تکرار فعالیتهای روزمره از روی عادت، بسیار خستهکننده است. بنابراین دیگر ایدهها، گزینهها و احتمالات را هم انتخاب کنید؛ به طور مثال، هر روز برای صبحانه چای نخورید، یک روز هم قهوه یا شیر بخورید یا هر روز سر یک ساعت فعالیت خاصی را انجام ندهید.
کنجکاویتان را برانگیزید
اگر افکار منفی و احساس ضعف و خودکمبینی باعث کمحوصلگی شما شده است، با به خاطر آوردن تواناییها و استعدادها و موفقیتهای گذشتهتان و توجه به نقاط قوت زندگی، یأس و ناامیدی به آینده را، به امیدواری و خوشبینی تبدیل کنید. به یاد داشته باشید که هیچ چیز کسالتبار و خستهکننده نیست، بلکه این ذهن بیحوصله شماست که آنها را کسلکننده میبیند. بیحوصلگی امری نسبی و درونی است و با تغییر افکار خود میتوانید احساساتتان را نیز تغییر دهید. برای رسیدن به این هدف، میتوانید حس کنجکاوی خود را برانگیزید و به اطراف خود بیاعتنا نباشید. (نسیم احمدی - کارشناس ارشد روانشناسی بالینی/خراسان)
آنها طوری محو بازی میشوند که انگار هیچ موضوع مهم دیگری در اطرافشان وجود ندارد؛ فقط به صفحه رایانه خیره میشوند و ساعتها در دنیایی دیگر زندگی میکنند؛ دنیایی پر از هیجان و سراسر رنگ و سرعت و گاهی خشونت. آنها محو چنین فضایی میشوند غافل از اینکه چنین کاری میتواند سلامت روح و جسم شان را به خطر بیندازد. البته پدرها و مادرها بیشتر نگران سلامت چشم فرزندشان هستند ولی غیر از چشم، در صورت تکرار این روش، مشکلات متعدد دیگری هم برای بچهها پیش خواهد آمد.
در سالهایی نهچندان دور، فضای خانهها به کودکان اجازه میداد ساعتها همراه دوستانشان در حیاط بازی کنند، بدون اینکه حوصلهشان سر برود یا احساس تنهایی و خستگی کنند. حالا اما شرایط فرق کرده است. این روزها بچهها بیشتر ساعات روز را تنها هستند و به نوعی مجبورند خود را با بازیهای رایانهای یا برنامههای تلویزیونی مشغول کنند. نتیجه چنین برنامهای هم مشخص است؛ تنهایی وانزوای بیشتر.
به همین دلیل متخصصان هشدار میدهند و به والدین توصیه میکنند ساعات استفاده از این بازیها و لوازم راکنترل کنند تا بچهها از دنیای اطرافشان دور نمانند.
سردردهای رایانهای
بچهها میتوانند چندین و چند ساعت پشت سر هم مشغول بازی با رایانه، تبلت و تلفن همراه شوند؛ بدون اینکه حواسشان به دنیای اطرافشان باشد. آنها چنان به صفحه رایانه خیره میشوند که فراموش میکنند در دنیایی واقعی زندگی میکنند و همین بیتوجهی به اطراف میتواند مشکلاتی برایشان ایجاد کند. احساس خستگی مفرط و بیتوجهی به محیط پیرامون یکی از این مسائل است که به گفته دکتر بهروزی میتواند سلامت کودکان را تهدید کند.
دکتر زهره بهروزی، چشمپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه در گفتوگو با جامجم در اینباره چنین توضیح میدهد: کودکان و نوجوانانی که برای مدتی طولانی و به صورت پیوسته با تلفن همراه، رایانه و تبلت مشغول بازی میشوند یا در دنیای اینترنت میچرخند، توجه چندانی به اطرافشان ندارند و به همین دلیل ممکن است با سردردهای مزمن و احساس خستگی مفرط روبهرو شوند.
وی به جذابیت این بازیها و احساس لذتی که برای بچهها ایجاد میکند، اشاره کرده و یادآور میشود: این بازیها برای بچهها بسیار جذاب است و به همین دلیل ممکن است بچهها حتی حاضر نباشند هنگام بازی به اندازه کافی پلک بزنند؛ بنابراین خیلی عجیب نیست که ساعتها با چشمانی باز مقابل رایانه، تلفن همراه و تلویزیون بنشینند و مشغول تماشای آنها شوند. این چشمپزشک میافزاید: چنین وضعی میتواند باعث خشکی سطح چشمها شده و برای رفع چنین حالتی، آبریزش از چشمها آغاز میشود. زمانی که کودکان میخواهند با دست، این آبریزش را پاک کنند آلودگیها به چشم منتقل خواهد شد.
بیش از توان از چشمها کار نکشید
هر یک از اعضای بدن انسان برای کار کردن، توانایی خاص و محدودی دارد و اینطور نیست که هر عضو بتواند بدون محدودیت و بیش از توانش کار کند. بنابراین زمانی که بچهها ساعتها مشغول بازی با رایانه و تلفن همراه میشوند، طبیعی است بیش از توان چشمها از این عضو حساس استفاده کنند. دکتر بهروزی با بیان این مطلب توضیح میدهد: گاهی اوقات بچهها ساعتهای طولانی مشغول چنین فعالیتهایی میشوند و همین کار میتواند باعث کار کشیدن بیش از حد از چشمها شود. البته این چشمپزشک تاکید میکند بازیهای رایانهای نمیتواند موجب پدید آمدن مشکلاتی مانند بروز آب مروارید زودرس یا آب سیاه شود، ولی کار کردن مداوم و بیش از حد چشمها میتواند باعث خستگی مفرط و سردرد کودکان شود.
وی میافزاید: علاوه بر مشکلاتی که گفته شد، زمانی که بچهها در حالت نشسته مشغول بازی میشوند ممکن است به دلیل قرار گرفتن در وضع نامناسب، با مشکلات اسکلتی و اختلالاتی در ستون فقرات هم روبهرو شوند. از طرف دیگر، بیتحرکی و نشستن برای ساعتهای طولانی نیز زمینهساز بروز بیماریها و مشکلات دیگری خواهد شد. چاقی مفرط یکی از این مسائل است که به گفته دکتر بهروزی میتواند سلامت کودکان را به خطر بیندازد. این موضوع چنان گسترشی دارد که از چاقی کودکان به عنوان یکی از معضلات و موانع سلامت در جوامع امروزی نام میبرند.
انزوا به جای روابط صمیمانه
یکی از مشکلات یا بهتر است بگوییم معضلات جوامع امروزی، رنگ باختن روابط عاطفی خانوادههاست. سرگرم شدن افراد خانواده به تلویزیون، رایانههای شخصی و گوشیهای تلفن همراه، انزوای فردی را جایگزین روابط صمیمانه و عاطفی خانوادگی کرده است. برای رفع این مشکل هم پدر و مادرها نقشی اساسی دارند، هر چند بر سهم رسانهها و مراکز آموزش همگانی نیز نباید چشم فرو بست.
بازی فقط با برنامهریزی
دکتر بهروزی به پدر و مادرها توصیه میکند برای کاهش آثار مخرب بازیهای رایانهای، ساعات استفاده از لوازمی چون رایانه و تلویزیون را برای کودکان محدود کنند و ساعتهایی را هم به ورزش و فعالیتهای جسمی اختصاص دهند تا آنها بتوانند با حفظ سلامت برای سایر کارهایشان نیز زمان داشته باشند.
این عضو هیات علمی دانشگاه تاکید میکند: به هیچ عنوان نباید اجازه دهیم این بازیها جایگزین ساعات درس خواندن و فعالیت جسمی کودکان شود و فراموش نکنیم پدر و مادر تنها کسانی هستند که میتوانند برنامه مناسب زندگی بچهها را تنظیم کنند.
به گفته این چشم پزشک، بچهها باید در فضایی مشغول بازی شوند که نور کافی داشته باشد و علاوه بر این باید یاد بگیرند فاصله استاندارد (33 سانتیمتر) از صفحه رایانه را رعایت کنند. همچنین کودکانی که از عینک استفاده میکنند حتما باید هنگام بازی عینکشان را نیز به چشم داشته باشند.
نیلوفر اسعدیبیگی / گروه سلامت
در این دوران بسیار حساس و مهم است که شخصیت کودک شکل میگیرد و اخلاق و رفتار و عادات و حتی افکار او پایه گذاری میشود. بنابراین موضوع تعلیم و تربیت را نباید ناچیز و کم اهمیت شمرد، زیرا بچه وسیله سرگرمی والدین نیست، او انسان کوچکی است که برای خود و آیندهاش ساخته و تربیت میشود و این وظیفه مهم برعهده پدر و مادرش است، اما باید توجه داشت که والدین امروزی با شیوههای پرورش کودکان تا چه اندازه آشنایی دارند.
اغلب والدین سعی میکنند در تربیت فرزندان خود بهترین راه را انتخاب کنند تا آنها در آینده از جایگاه تحصیلی و شغلی مناسبی برخوردار شوند. کودکان براساس روشی که در سه سال اولیه زندگیشان اعمال میشود، تربیت میشوند و آموزش میبینند و سبک رفتاری خاصی پیدا میکنند. این سبک رفتاری، نقش بسیار مهمی در نوع ارتباطات آنها در طول زندگیشان دارد که موجب میشود کودکانی با شخصیت های متفاوت شکل بگیرند.
روانشناسان تاثیر محبت پدر و مادر در کودک را بیشتر از امکانات رفاهی و نیز اقتصادی میدانند و میگویند کودک لباسها و اسباببازیهای گرانقیمت و رنگارنگ را بدون مهر و محبت پدر و مادرش نمیخواهد و جویای محبت واقعی است؛ یعنی محبتی که آثارش در رفتار و گفتار والدین نمودار باشد. برای مثال، یک لباس معمولی که با جملات ساده و زیبایی مثل «چقدر این لباس به تو میآید» یا «مثل فرشتهها شدهای» و... همراه باشد در نظر کودک همین لباس معمولی به لباس رویاهایش تبدیل میشود یا خرید اسباب بازیهای گرانقیمت، کودک را خوشحال نمیکند ولی بازی با پدر و مادر مثل بازی قائم باشک بدون هیچ اسباب بازی ای بهترین و قشنگترین لحظات را برایش رقم میزند: به این ترتیب، کودک از نوازشها، بوسهها، در آغوش گرفتنها، تبسمها و حتی از آهنگ محبتآمیز سخنان پدر و مادرش احساس محبت میکند.
این نکته مهم است، کودکانی که در فکرشان، مادیات بهعنوان یک عامل مهم خوشبختی نقش میبندد، در آینده افراد پر توقعی خواهند شد تا جایی که برای رسیدن به اهداف و آرزوهایشان به والدین خود امر و نهی میکنند و توقع دارند همه خواستههایشان چه معقول و چه غیرمعقول توسط بزرگترها برآورده شود. در این صورت، بچهها به هیچ عنوان با صرفهجویی آشنا نخواهد شد و انسانهایی با شخصیتهای متزلزل و ضعیف بار خواهند آمد.
به گفته روانشناسان اگر پدر و مادر نتوانند در طول دوران کودکی و نیز مراحل رشد الگوی صحیح تربیت، توقع و نیز صرفهجویی را به فرزندانشان بیاموزند، بدون شک آنها در جوانی بر والدین خود حکومت خواهند کرد و بهطور طبیعی چون هنوز به درجه رشد و تکامل نرسیدهاند، نمیتوانند از عقلشان کمک بگیرند، در نتیجه دچار مشکل و دردسر میشوند و والدین را نیز درگیر میکنند.
یکی دیگر از مهمترین عواملی که در تربیت کودک موثر است، تربیت غیر کلامی است. تربیت غیر کلامی بیشتر از تربیت کلامی اثر میگذارد؛ زیرا بچهها دوست ندارند مدام مورد نصیحت قرار بگیرند، آنها در مقابل نصیحتهای ما، یا میروند و دوباره آن کار را تکرار میکنند یا شروع به جرو بحث میکنند.
اما متاسفانه بعضی از والدین تربیت کودک را به پند و اندرز و امر و نهی میدانند و فکر میکنند فقط زمانی که با فرزندشان مشغول صحبت و امر و نهی هستند به تربیت او اشتغال دارند. در حالی که کودکان یک مقلد کامل هستند و آنچه را میبینند بهتر یاد میگیرند؛ یعنی آنها به رفتار والدینشان مینگرند و به گفتار و پند و اندرز چندان توجهی ندارند. مثلا، اگر پدر و مادر اهل مطالعه باشند بچهها به کتاب خواندن نیز علاقهمند میشوند.
بنابراین بر ما والدین مسئول لازم است، اگر در رفتار و گفتارمان مشکلی است آن را برطرف کنیم، زیرا کودکان نیازمند الگوهایی قابل قبول و مطمئن هستند و کلام ما زمانی در فرزندانمان اثر میگذارد که ما خود، نمونهای عینی برای آنها باشیم. مثلا اگر خود ما، پدر و مادری بداخلاق و پرتوقع باشیم، نمیتوانیم با پند و اندرز یک فرزند خوب تربیت کنیم.
مترجم: نسرین علیمحمدی
منبع: help guide. org
چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
به گزارش جام جم سرا وزیر اسبق بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی در این برنامه از چگونگی ازدواج خود با همسرش گفت: با همسرم هم دانشگاهی و هر دو عضو انجمن اسلامی بودیم، آن زمان فقط دو نفر از دانشجویان دختر در دانشگاه چادری بودند و یکی از آنها همسرم بود. وقتی با انقلاب فرهنگی دانشگاهها تعطیل شد ، از او خواستگاری کردم و خیلی راحت و ساده با مهریه یک جلد قرآن مجید ، یک جلد مفاتیح الجنان و یه شاخه نبات ازدواج کردیم و زندگی دانشجویی خود را ادامه دادیم .
.
.
وی با اشاره به کاهش رفت وآمد خانواده ها افزود: وقتی زندگی را ساده بگیریم ، همه چیز ساده می شود . یادم می آید یک شب یکی از دوستان به اتفاق خانواده اش می خواستند به دیدارما بیایند . خانمم امتحان داشت و خیلی نگران بود که تدارکی نگرفته و غذایی آماده نکرده است. به او گفتم تو برو به درست برس و نگران نباش. وقتی مهمانمان آمد به او و همسرش گفتم این اشپزخانه و این هم مواد غذایی ، خودتان غذایی درست کنید و ما را مهمان کنید و همانطور هم شد. ما آن شب به درسمان رسیدیم و مهمانانمان خودشان از خود پذیرایی کردند.
دکتر پزشکیان با اشاره به مرگ زودهنگام همسرش گفت: برای من که یک دختر و دو پسر داشتم ، خیلی سخت بود ادامه زندگی پس از مرگ همسرم ، اما به خاطر بچه ها تصمیم گرفتم تنها بمانم .چون بچه ها ممکن بود راحت با این موضوع کنار نیایند.
او در مورد اینکه برای ازدواج فرزندانش چه کرده است، تاکید کرد: برای من ازدواج بچه ها یکی از سخت ترین مشکلاتم بود، بخصوص اینکه مادرشان هم نبود . من فکر می کنم ازدواج باید بر اساس دل انجام شود، ازدواج نه مهریه است ، نه ماشین و نه خانه ، وقتی دو نفر متوجه شدند که می توانند همدیگر را کامل کنند، می توانند با سادگی و عشق کنار هم زندگی کنند و همراه همیشگی هم باشند.
مسعود پزشکیان در خصوص تربیت فرزندان خود گفت: علی رغم کمکهای خانوادگی در نهایت تربیت فرزندان بر عهده من بود و در این راه نهایت تلاش را داشتم تا فرزندانی صالح تربیت کنم.
وی در ادامه افزود: انتخاب من برای ازدواج بر اساس عقاید و روش زندگی همسرم بود که در انجمن اسلامی دانشگاه با این افکار آشنا شده بودم و پس از از دست دادن ایشان نیز تلاش کردم تا فرزندانم را با ایدئولوژی درست و بر اساس موازین اخلاقی تربیت کنم.
پزشکیان تحصیل خود را تحول بزرگی برای خود دانست و گفت: من شاگرد خوبی نبودم و تحصیلات اولویت من نبود و جامعه نظر من را عوض کرد تا راه تحصیل را در پیش بگیرم و این امر در جوانان نیز باید موردتوجه قرار گیرد.
وی با اشاره به نوع زندگی جوانان امروز گفت: در هر ازدواجی باید توجه داشت که هر فرد از یک خانواده و تربیت دیگر در کنار فردی دیگر قرار میگیرد و در طول زمان باید این افراد به عنوان یک خانواده جدید با یکدیگر همراه شوند پس بهتر است زندگی را ساده گرفت و در قید و بند مسائل حاشیهای و تکلف در زندگی نبود.
زهرا پزشکیان: بعد از ادواج هم از خانه پدر نرفتم
در ادامه این برنامه زهرا پزشکیان دختر مسعود پزشکیان نیز در معرفی این خانواده گفت: یوسف برادر بزرگم در پایان راه دکترای فیزیک است و همسرشان حورا دانشجوی ارشد شیمی است؛ برادر دیگر «مهدی» نیز دانشجوی دکتری رشته برق است وهمسرش فاطمه نیز کارشناسی ارشد حقوق دارد و فرزندشان «محمد حسین» ۳ساله است؛ خود وی نیز ارشد شیمی دارد و همسرش هم کارشناس ارشد مالی دارد.
زهرا پزشکیان با اشاره به اینکه شناخت دو خانواده برای ازدواج و نزدیکی فرهنگی از عوامل اصلی یک زندگی مشترک موفق است، در پاسخ به سونیا پوریامین ، مجری برنامه که از او پرسید آیا برایش جهیزیه سنگین و داشتن وسایل جدید خانه مهم بوده است ، گفت: البته ما بعد از ازدواج از پدر جدا نشدیم و همچنان با بابا زندگی می کنیم ، از این لحاظ هیچ وسیله جدیدی خریداری نکردیم و احساس هم نکردیم که باید چنین اتفاقی بیفتد.
دو پسر دکتر پزشکیان و همسرانشان هم در این برنامه حضور داشتند و از سبک زندگی ساده خود با مردم حرف زدند.
114 سکه ؛ مهریه 3 فرزند آقای دکتر
مهدی پسر بزرگ با اشاره به اینکه مهریه خواهر و دو عروس دکتر پزشکیان 114 سکه است، افزود: خوشبختی فقط بستگی به نگاه ما به زندگی دارد . من صداقت و پشتکار را از ویژگی های پدرم می دانم که به خوشبختی ما نیز کمک کرده است .
«یوسف» پسر مسعود پزشکیان نیز در ادامه این برنامه گفت: عشق و دوست داشتن مقوله مهمی برای زندگی مشترک است ولی برای شروع زندگی بهتر است به عقاید و نوع زندگی افرادنیز توجه کرد
همسر یوسف پزشکیان نیز با اشاره به توصیه آیت الله جوادی آملی در زمان عقدشان بیان داشت: ایشان در هنگام عقد نصیحت کردند این پیمان ملکوتی است و در زندگی باید گذشت داشته باشید. همچنین حضرت امام (ره) هم در ازدواج جوانان به بحث سازش تاکید داشتند که هم زندگی را باهم بسازید و هم باهم سازش داشته باشید بر همین اساس باید گفت زندگی موفق دو کلید دارد اول وقوف زن به همسرداری و بعد از ان مطیع بودن است که محبت میآورد و دیگری گذشت است.
مهدی پزشکیان: ویژگی مهم پدرم صداقت اوست
مهدی پزشکیان نیز در برنامه فیروزه از صداقت و پشتکار پدرش در امور زندگی گفت و ادامه داد: مهمترین خصلت و ویژگی پدرم «صداقت» اوست.
وی درباره اینکه کدام ویژگی پدر در زندگی وی نیز مورد استفاده بوده گفت: اثرگذارترین منش پدرم پشتکار است و بسیاری از موارد را با تکرار و پشتکار به دست میآورد که این موضوع سرمشقی برای من است.
دکتر مسعود پزشکیان متخصص جراحی قلب، هفتم مهر ۱۳۳۳ در شهر مهاباد به دنیا آمد. وی پس از دریافت دیپلم و اتمام دوران سربازی، تصمیم گرفت که پزشک شود. با تلاش و پشتکاری که داشت شروع به درس خواندن شبانه روزی کرد، در ۱۳۵۴ دیپلم طبیعی گرفت و سپس در سال ۱۳۵۵ به عنوان نفر اول در رشته پزشکی شهر تبریز قبول شد. دکتر پزشکیان دارای مدرک فوق تخصص جراحی قلب از دانشگاه علوم پزشکی ایران است و در سوابق وی ریاست دانشگاه علوم پزشکی تبریز، معاونت سلامت وزارت بهداشت و وزیر بهداشت درمان و آموزش پزشکی به چشم میخورد.(جام جم سرا)
826
از آنجا که تمرکز ما معطوف به کودک است قصد داریم اصول گفتوگو با کودکان را با شما در میان بگذاریم.
اصل ۱:
قبل از دستور دادن و راهنمایی کردن ارتباط ایجاد کنید. این بدان معناست که در ابتدای کلام از جملات امری یا نصیحتگونه استفاده نشود. ارتباط چشمی مناسب با کودک برقرار و تمرکز او را روی صحبتهای خود جلب، سپس شروع به گفتوگو کنید. در ایجاد ارتباط چشمی توجه کنید که کودک حس کنترل نکند بلکه ایجاد ارتباطی عاطفی مدنظر باشد.
اصل ۲:
کودک را مخاطب قرار دهید. در مواردی که کودک نیاز دارد مطلب را مستقیما از جانب شما دریافت کند با نامیدن اسم او توجهاش را به خود جلب کنید؛ برای مثال مریم جان،.....
اصل ۳:
از جملات کوتاه و مختصر استفاده کنید. بسیاری از افراد در بیان درخواستهای خود از حاشیهچینی و مطالب پراکنده استفاده میکنند. به همین دلیل شنونده متوجه نمیشود کدام قسمت از مطلب هدف گفتوگو است. بنابراین از قاعده جمله اول استفاده کنید؛ یعنی اولین جمله شما بهتر است حاوی عبارت راهنماییکننده باشد. چنانچه به توضیح طولانی از انتظارهای خود بپردازید کودک در برابر والدین ناشنوا میشود و احساس میکند خود شما هم کاملا مطمئن نیستید چه درخواستی از او دارید.
اصل ۴:
از عبارات ساده استفاده کنید. بسیاری از والدین به فرض اینکه کودکانی باهوش دارند از دایره لغاتی استفاده میکنند که برای کودک ملموس نیست. برای اینکه بتوانید با کودک در حد سن خود صحبت کنید باید به صحبتهای او پیرامون مسائل مختلف به دقت گوش دهید و از واژههای ملموس او استفاده کنید.
اصل ۵:
از کودک بخواهید درخواست شما را بازگو کند. اگر کودک نتوانست به هدف شما برسد نقص از برقراری گفتوگوی شما با کودک بوده است. باید زمان بیشتری صرف کنید تا نحوه گفتوگوی خود با کودک را تنظیم کنید و به صورت بسیار خلاصه و اجمالی به بیان هدفتان بپردازید.
اصل ۶:
استدلال کنید. کودکان از سنین ۲ یا ۳ سالگی میتوانند با استدلال روبرو شوند. مهم است که استدلالها متناسب و در اندازه فهم کودک باشد. بسیاری از والدین با استفاده از اصول پزشکی، دینی، عرف و... به استدلال با کودک میپردازند که این مورد جز ایجاد اضطراب و نگرانی برای کودک، ارمغانی دیگر ندارد. برای مثال، روش اشتباه این است: «چون میخواهی بروی بیرون پس باید لباس بپوشی. این کلام با قدرت و زور گفته شده است» اما روش درست بدین گونه است: «بدون لباس بیرون بروی سرما میخوری و اگر با استدلال دلایل کافی ارائه شود، کودک کمتر مقاومت میکند و به خواسته شما گوش میسپارد».
اصل ۷:
از عبارات منفی استفاده نکنید و مثبت باشید. استفاده از عبارات منفی، اثر منفی در ذهن کودک بر جای میگذارد. اگر به کودک خود بگوییم دروغ نگو اثری که بر جای میگذارد بسیار متفاوتتر از این است که بگوییم وقتی راست یا حقیقت میگویی من خوشحالتر میشوم یا به جای اینکه به کودک بگوییم «ندو» بهتر است بگوییم: «داخل خانه راه میرویم و بیرون میدویم».
اصل ۸:
رهنمودهایتان را با عبارت «درخواستی» بیان کنید. به جای اینکه گفتوگوهای خود را امرانه و دستوری بیان کنید از جملات درخواستی و مودبانه استفاده کنید. اگر به کودک خود به جای عبارت «پیاده شو» بگوییم «لطفا پیاده شو» کودک زودتر به خواسته شما عمل میکند. این روش در مورد کودکانی که لجباز هستند و از امر و نهی آزار میبینند بسیار کارساز است.
اصل ۹:
استفاده از عبارت «وقتی... آنگاه» نه عبارت «اگر.... آنگاه» استفاده از جملات شرطی بالا، انگیزه کودک را بر انجام خواسته شما روز به روز کمرنگ و کمرنگتر میکند. کودکی که شرطی رشد کند در مقابل هر کار یا عملی از شما نتیجه و آنگاه میخواهد. به جای عبارت «اگر دندانهایت را مسواک زدی، آن وقت داستان میخوانم» میتوان عبارت مناسب «وقتی دندانهایت را مسواک زدی، آن وقت داستان میخوانم» را به کار برد. این نوع عبارات و تعابیر بسیار بهتر از جملات شرطی عمل میکند.
اصل ۱۰:
برای بیان گفته یا خواستهتان سراغ کودک بروید و صرفا او را صدا نزنید. اگر هنگام بیان خواسته یا رهنمودتان نزد کودک بروید کودک به جدی بودن درخواست شما پی میبرد. صدا کردن کودک از راه دور، این حس را در او ایجاد میکند که مساله آن چنان جدی و با اهمیت نیست و تنها به منزله یک ترجیح یا اولویت تلقی میشود. برای مثال به جای اینکه به او بگویید «تلویزیون را خاموش کن» از عبارت «پسرم وقت شام است. لازم است مدتی تلویزیون را خاموش کنی» استفاده کنید.
اصل ۱۱:
به کودک حق انتخاب دهید. کودک از اینکه محدودیت انتخاب داشته باشد ناراحت و ناراضی میشود. برای اینکه حس کودک به سمت و سوی اجبار و الزام از جانب والدین سوق پیدا نکند، به کودک حق انتخاب دهید. برای مثال «مریم جان! میخواهی پیراهن سفیدت را بپوشی یا بنفش؟»
اصل ۱۲:
مطابق سطح رشد بچهها با آنها صحبت کنید. امروزه بسیاری از والدین میانگارند که به جای کودک با فردی بالغ صحبت میکنند بنابراین سوالها و مسائلی که مطرح میکنند درخور کودک نیست. در این حالت کودک نهتنها از گفتوگو با پدر و مادرش لذت نمیبرد بلکه ترجیح میدهد از مصاحبت با آنها فرار کند. باید توجه داشت هر چه سن کودک کمتر باشد، راهنمایی نیز باید کوتاهتر و سادهتر بیان شود.
یکی از شایعترین پرسشهای والدین این است که چرا این کار را کردی؟ جواب این سوال خیلی پیچیدهتر از این است که بگوییم «بگذار درباره کاری که کردی با هم صحبت کنیم.» (دکتر محمود تلخابی - دکترای تعلیم و تربیت در آموزش و پرورش شناختی/زندگی مثبت)
522
این دعوا هم مثل قبلیها تمام میشود، اما او همیشه گوش به زنگ است، چراکه فهمیده پشت صحنه این زندگی آرام، یک دعوای ناتمام قرار دارد.
اگر گمان کردهاید کودک شما هنوز آنقدر کوچک است که معنای دعوا را درک نمیکند، سخت در اشتباه هستید و باید بدانید کودکان از شش ماهگی، صداهای بلند را به عنوان نشانهای برای شرایط نامناسب و خطرناک بودن اوضاع میفهمند.
تحقیقات نشان داده است فرزندان بیشترین آسیب روحی را از مشاجرات والدین خود میبینند و این در حالی است که اختلافنظر بین هر زن و شوهری وجود دارد و نمیتوان این واقعیت را منکر شد که مشاجرات گاه به گاه میان والدین اجتنابناپذیر است.
دعوا و مشاجره مهمان ناخواندهای است که برنامهریزی سرش نمیشود. چراکه هیچ پدر و مادری به قصد مشاجره و بحث کردن با هم همکلام نمیشوند، بلکه اختلافات در همزبانیها خودش را نشان میدهد. پس باید به دنبال راهی بود که بحث و مشاجره کمترین آسیب ممکن را برای کودک داشته باشد.
تا حد امکان دعوا را به ساعتی دیگر موکول کنیم
در صورتی که حس کردید بحث شما تا چند دقیقه دیگر تبدیل به دعوایی سخت میشود، خود را کنترل کنید و آن را به زمانی موکول کنید که کودک در خانه نیست. مثل زمانی که به مدرسه یا مهد رفته است، حتی میتوانید او را برای ساعتی به مادربزرگ و پدربزرگ بسپرید. به خاطر داشته باشید که کودکان از دعوا وحشت دارند، لطفا نگویید نمیتوانید خود را کنترل کنید، زیرا شما بارها عصبانیت خود را در شرایط سختتر کنترل کردهاید. چند بار پدر یا مادرتان با شما دعوا کردهاند، اما شما حرمت آنها را حفظ کردهاید؟ چند بار از دست همین کودک شیطان و پرجنب و جوشتان عصبی شدهاید، اما جلوی خودتان را گرفتهاید؟ پس منصف باشید و نگذارید کودکتان با دیدن دعوای شما امنیتش را در خطر ببیند.
کودکان خود را مقصر میبینند
اگر سابقه دعوا مقابل کودکان را داشته باشید، احتمالا دیدهاید که پس از مشاجره شما، کودکان ناگهان منظم و مرتب میشوند. شروع به جمع کردن اسباببازیهایشان میکنند، لباسهایشان را از کف اتاق جمع میکنند، تخت را مرتب میکنند و... هیچ وقت فکر کردهاید دلیل این کارها چیست؟ کودکان با دیدن دعوای بزرگترها گمان میکنند احتمالا به خاطر اشتباهات آنها والدین عصبانی شدهاند و حالا دعوا میکنند یا این که میترسند مبادا نامنظم بودن و اشتباه کردنشان سبب شود والدین چنین دعوایی را به کودک سرایت دهند.
بحث کامل بهتر از بحث نیمهکاره است
هیچ وقت جروبحثتان را نیمهکاره رها نکنید، اگر بحث شما با یک یا حتی چند ساعت ختم شود بهتر از آن است که در میانه بحث، قهر کنید و چند روزی با هم حرف نزنید. تحمل شرایط قهرآلود و سکوت سنگین این ایام برای کودکان اضطرابآور است؛ آنها میفهمند نه تنها دعوا تمام نشده، بلکه در روزهای آینده و سختتر از امروز، ادامه خواهد داشت، ضمن اینکه گاهی والدین کودک را واسطه حرف نزدن خودشان میکنند؛ «به بابا بگو امشب بیاد خونه خاله پری!»، «از مامان بپرس اون کت مشکی منو کجا گذاشته!»
والدین با این پیغامها زمینه ادامه دعوا را با واسطهگری فرزندشان میچینند و کودک را در حالی که ناخواسته وارد مجادله آنها شده دچار ترسی درونی میکنند.
کودکان در این شرایط علائم مضطرب بودن را نشان میدهند، مثل این که ناخنهایشان را میجوند یا بیقراری میکنند. پس او را وارد بحث خود نکنید و به گونهای رفتار کنید که همان طور که او بحث شما را دیده، حل اختلافات و آشتیکنان را هم ببیند و بداند که اختلافنظر وجود دارد اما سرانجام، والدین بدون دخالت دیگری به یک نتیجه مشترک و توافقی میرسند.
یکی از حساسترین و بدترین موضوعات دعوا، بحث بر سر چگونگی تربیت کودک است. اگر موضوع اختلاف نظر شما با همسرتان مربوط به کودک است نباید در حضور خودش با هم بحث کنید |
نکته دیگر این که وقتی کودکان مشاجره میان والدین را مشاهده میکنند، اما صلح آنها را نمیبینند، گمان میکنند پدر و مادر همدیگر را دوست ندارند.
مادر مهدیار به خاطر همین موضوع به مشاور مراجعه کرده بود. او میگفت پسرم شش ساله است، به معلم پیشدبستانیاش گفته بود من و پدرش همدیگر را دوست نداریم، پدر مهدیار به خاطر فشار کار، کمی عصبی و کمحوصله است، من این موضوع را میفهمم، اما مهدیار فکر میکند هر ناراحتی و مشاجرهای، به معنای بیعلاقگی است. وقتی پدرش این موضوع را فهمید، سعی کرد عصبانیتش را بیشتر کنترل کند ضمن اینکه وقتی میخواهیم به همدیگر هدیهای دهیم او را وارد برنامه هدیه دادن میکنیم مثلا با همکاری او همدیگر را غافلگیر میکنیم تا ذهنیتش را اصلاح کنیم. سعی میکنیم تا حد ممکن در مقابل او بحث نکنیم یا اگر بحث کردیم آن را به نتیجه برسانیم.
خط قرمزهای دعوا را به رسمیت بشناسیم
طعنه و کنایه زدن، تحقیر کردن، فحاشی و بدتر از همه اینها کتککاری و شکستن شیشه و ظروف، رفتارهایی نیست که کودکان بتوانند آنها را فراموش کنند. این صحنههای خشونتآمیز، کودکان را شکنجه میدهد، آنها کوچک و ضعیف هستند و نمیتوانند برای اتمام این جنگ کاری کنند، از سویی میترسند که مبادا پدر و مادری که در حال فریاد کشیدن یا گریه کردن هستند به او یا به یکدیگر صدمه بزنند.
مراقب باشید که هنگام دعواها تصویری ترسناک برای فرزندتان به جا نگذارید و خوراک کابوسهای شبانه را برایش مهیا نکنید. یکی دیگر از خط قرمزهای دعوا، تقسیم کودک است. یادتان باشد کودک شما جزء مبلمان منزل نیست که قابل تقسیم شدن باشد. گفتن جملاتی مثل «بچهام را برمیدارم و میروم» و «بچه را به تو نمیدهم»، به کودک حس ناامنی شدید میدهد و نتیجهاش این میشود که کودک حتی برای یک لحظه طاقت جدا شدن از مادر یا پدر را نداشته باشد.
سمیرا زارع بانوی بیست و پنج سالهای است که همین مشکل را با پسر چهار سالهاش دارد، او که بشدت با همسرش اختلاف دارد، میگوید به اصرار بزرگترها بچهدار شدیم تا شاید همسرم نسبت به خانواده مسئولیتپذیر شود، اما این اتفاق نیفتاده. دعواهای بیشمار ما که معمولا به کتککاری یا قهر من از خانه ختم میشود امیرحسین را بیقرار و مضطرب کرده. برای هر کاری از کنارش بلند شوم ناگهان رنگش میپرد و بشدت گریه میکند، انگار از نبودن من یا از این که ترکش کنم، میترسد.
او کودک است نه قاضی
یادتان باشد کودکتان باید به هر دوی شما عشق بورزد. او کوچکتر از آن است که داور این دعوا شود یا این که بخواهد بین شما و همسرتان، یکی را انتخاب کند. از سوی دیگر وقتی او را در مقام انتخاب قرار میدهید که بگوید حق با کیست، کودک ناگهان احساس قدرت زیادی میکند، در واقع شما با این کار کسی را که در این مناسبات هیچ جایگاهی ندارد به بالاترین جایگاه ممکن یعنی قضاوت میرسانید، پس کودک حالا قدرت دارد بین شما داوری کند این شرایط به خودی خود به کودک فشار میآورد، ضمن اینکه حالا او میتواند، از آب گل آلود این دعوا به نفع خودش ماهی بگیرد.
مراقب رازهای مگو باشید
به قول قدیمیها «بین دعوا نقل و نبات پخش نمیکنند»، اما شما موظفید که برخی از مسائل خاص زندگی همسرتان را مثل یک راز حفظ کنید. قرار نیست در میانه یک بحث، کودک بفهمد پدر یا مادرش معتاد هستند یا نقص خاصی دارند. این درگیریهای لفظی، احساسات کودک را جریحهدار میکند؛ ضمن اینکه اعتمادش نسبت به پدر یا مادرش خدشهدار میشود. فراموش نکنید دعوای شما تمام میشود، اما آثار آن باقی میماند.
اگر موضوع دعوا کودک شماست
یکی از حساسترین و بدترین موضوعات دعوا، بحث بر سر چگونگی تربیت کودک است. اگر موضوع اختلاف نظر شما با همسرتان مربوط به کودک است نباید در حضور خودش با هم بحث کنید. بحثهای این چنینی سبب میشود کودک از پدر یا مادرش حرف شنوی نداشته باشد، چراکه میداند سرانجام یکی از والدین به طرفداری از او با والد دیگر دعوا خواهد کرد. پدر و مادر حتی اگر در بخشی از کارهای تربیتیشان اشتباه کنند، باید آن را در خلوت مطرح کرده و حل کنند.
شیما نادری / چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
چهارشنبه 6 اسفند 1393 ساعت 07:52
جام جم سرا: صبحانه یکی از مهمترین وعدههای غذایی کودکان است اما این وعده غذایی در دنیا بسیار متفاوت است. یکی از رسانههای غربی نگاهی به صبحانه کودکان در نقاط دیگر جهان انداخته که تصاویر آن را در ادامه مشاهده میکنید.
چند نکته مهم برای خانهتکانی با بچهها
هرگز نباید اجازه دهیم خانهتکانی روال معین زندگی ما و ساعات صرف غذا و خواب بچهها را تحتالشعاع قرار دهد، زیرا علاوه بر این که باعث بد اخلاقی آنها میشود، باز گرداندن آنها به برنامه منظم قبلی، ما را با مشکل روبهرو میکند. از طرف دیگر حوصله بچهها وقتی که ما، چند ساعت متوالی بدون توجه به آنها مشغول کار میشویم، سر میرود و ممکن است از این فرصت استفاده کنند و هر کاری که دلشان بخواهد انجام دهند.
بنابراین باید توجه داشته باشیم، فرزندان کوچک ما میتوانند شرکای خوبی در امر تمیز کردن خانه باشند. به این ترتیب میتوانید در هر روز زمان خاصی را برای نظافت اختصاص داده و کارها را با همسر و فرزندان خود انجام دهید. البته کار کودک در خانه باید متناسب با سن، توانایی و وقت او باشد. مثلا، از بچه پنج، شش ساله نباید انتظار داشته باشیم دیوار تمیز کند، اما در این سن میتواند لباسهای زمستانی خود را تا کرده و داخل چمدان بگذارد، بعد اسباببازیها و لوازم دیگر خود را جمع کند و پس از گردگیری قفسهها، سر جای خود قرار دهد و... .
حتی بچههای خیلی کوچک مثلا یکی، دو ساله هم میتوانند در خانهتکانی همکاری کنند. برای نمونه، سبد رنگی را که مخصوص وسایل بازی است، در اختیار آنها قرار داده و یادشان بدهیم اسباببازیها را جمع کنند. کودک نوپای ما از این کار لذت میبرد حتی میتوانیم از لحظات مشارکت او در اولین خانهتکانی زندگیاش عکس بگیریم و داخل آلبوم قرار دهیم. با این روش میتوانیم وقت او را براحتی پر کنیم و خودمان به کارهای مهمتر برسیم.
اما به کودکان بزرگتر باید کارهایی با مسئولیت بیشتر داده شود؛ مثل تمیز کردن کاشیهای آشپزخانه، جاروبرقی کشیدن و... اما چنین کارهایی بعضی اوقات خواست آنها نیست و نمیخواهند آن کارها را انجام دهند، زیرا با بزرگتر شدن کودکان مسئولیتهای آنان در رابطه با مدرسه افزایش مییابد؛ آنها حداقل دو، سه ساعت باید به طور روزانه به انجام تکالیف مدرسه بپردازند و حدود شش ساعت یا بیشتر هم در کلاس درس باشند. در چنین شرایطی اضافه کردن کارهای دیگر آنها را خسته و عصبی میکند.
در این صورت والدین میتوانند کاری را که فرزندشان در مدرسه انجام میدهد، در نظر گرفته و برنامه انجام کارهای خانه را براساس آن و به طور مناسب تنظیم کنند؛ مثلا میتوان انجام کار خانه را به روزهای آخر هفته موکول کرد.
از داد زدن بر سر بچهها در مورد نحوه تمیزکاری، جدا خودداری کنید، میتوانید با خونسردی به آنها توضیحات لازم را بدهید تا با مشارکتی دوستانه یک خانهتکانی را تجربه کنند.
خانهتکانی، روحیه کار دستهجمعی را میان افراد خانواده بالا میبرد و به آنها آموزش میدهد، مسئولیت تمیز کردن خانه نباید بر دوش یک نفر باشد و بهتر است همه افراد در خانه با یکدیگر همکاری کنند؛ در این صورت هیچ وقت یک نفر خسته نخواهد شد. با این اقدامات علاوه بر افزایش صمیمیت، روح همکاری و مشارکت در خانواده تقویت میشود و اعتماد به نفس کودکان و نوجوانان به واسطه قبول مسئولیت، بالا میرود. این نکته مهم است، برای انجام هر کاری باید خوشحالی کنیم و با صدای بلند بخندیم و همچنین از افراد خانواده بویژه بچهها تشکر کنیم که به ما کمک میکنند.
سعی کنیم خانهتکانی را با برنامهریزی و منظم اجرا کنیم. بعضی از خانمها عادت دارند یکباره همه وسایل اتاقها، آشپزخانه، کابینتها، کمدها و... را بیرون بریزند. با این کار خانه نامرتب و ناامن میشود. این بینظمی میتواند سلامت روانی بچهها را تهدید کند. بنابراین فهرستی از تمام کارهایی که باید انجام شود، تهیه کرده و به ترتیب اولویت روی کاغذ بنویسیم. برای مثال:
آشپزخانه: نظافت کاشیها، کابینتها، پنجرهها، پردهها و...
اتاق خواب: نظافت دیوارها، پنجرهها، شستن پرده و ملافهها، تمیز کردن کمدها و...
اتاق پذیرایی: نظافت دیوارها، پنجرهها، بوفه، مبلمان، شستن پردهها و...
حمام و سرویس بهداشتی: شستن کاشیها و لوازم بهداشتی
بعد زمانی را برای انجام هر کار در نظر گرفته و به طور منظم اجرا کنیم.
به طوری که میدانیم مواد شوینده، پای ثابت خانهتکانی است. در این روزها آمار مسمومیت با مواد شیمیایی بالا میرود و برای افرادی که اصول اولیه به کار بردن این مواد را رعایت نمیکنند، مشکلات تنفسی ایجاد میشود. این مواد شوینده تاثیر مخربی روی کودکان میگذارد، زیرا بچهها حساسترند و آسیب جدیتری به سیستم تنفسی آنها وارد میشود. بنابراین سعی کنیم در این روزها، حتیالمقدور از مواد شوینده شیمیایی استفاده نکنیم.
در خانهتکانی عید، نظافت «اسباببازی کودکان» را فراموش نکنیم، زیرا اسباببازیهایی که بچهها هر روز با آنها بازی میکنند، بیشتر از هر چیز دیگری نیاز به نظافت دارد. مطالعات اخیر نشان داده، هنگام خانهتکانی باید به همه چیز بویژه فرشها و سرامیکها، بیشتر توجه کنیم، زیرا وسایل بازی کودکان به طور پیوسته با آنها در تماس هستند و از حجم زیادی میکروب برخوردارند و ممکن است سلامت کودک ما به دلیل بازی مداوم با آنها به خطر بیفتد؛ زیرا این وسایل میتوانند باعث «انتقال ویروسها» شوند. (جام جم سرا/منبع: Allabouthome/مترجم: نسرین علیمحمدی/ چاردیواری، ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
درک این مسئله دشوار است که چرا در عین اینکه فراغت از مدرسه و فعالیتهای تفریحی فراهم است، خانواده همچنان مشکل دارد. نکتهای که باید در نظر گرفته شود این است که این روزها برای برخی از کودکان واقعا دشوار میگذرد. ما چند راه پیشنهاد میکنیم تا بچهها بتوانند ازتعطیلات لذت و بهرۀ بیشتری ببرند:
۱ -بسیاری از بچهها به یک برنامۀ از پیش تعیینشده و روتین عادت کردهاند، در حالی که بیشتر برنامههای روتین در تعطیلات به هم میخورد. تا اندازهای حفظ کردن برنامههای روزمره مربوط به وقت غذا و بهویژه ساعت رفتن به رختخواب، کمک خواهد کرد که ساعتی را که بدن به آن عادت کرده تا حدی پابرجا نگه داریم.
۲ -گاهی برخی از بچهها وقتی ساختاری وجود ندارد تا به آنها کمک کند که بدانند در طی روز چه اتفاقی خواهد افتاد، دچار مشکل میشوند؛ پس برنامههای روزانۀ خود را برای کودکتان توضیح دهید. حتی درمورد بچههای کوچکتر میتوانید با نقاشی کشیدن به آنها نشان دهید که قرار است روز را چگونه بگذرانید.
۳ -در روزهای تعطیلی سال نو، رفتوآمدها بسیار زیاد میشود. خانوادهها و دوستان دور هم جمع میشوند، افراد در مهمانیها شرکت میکنند، یا ممکن است چند مهمان در خانه داشته باشند. روبهرو شدن با اینها میتواند برای کودکان خجالتی بسیار دشوار باشد. مردم انتظار دارند بچهها قادر به اداره کردن این موقعیتها باشند، چراکه معتقدند به هر حال این مهمانان فامیل و آشنایان هستند! برای آنچه به نظر برای کودکتان مناسب میرسد برنامهریزی کنید. اگر با گروههای بزرگ مشکل دارد، در دل همان گروه بزرگ، گروه کوچکی را ایجاد کنید. مثلاً دو تا از پسرعموها یا پدربزرگ و مادربزرگ را کنار بکشید و گروهی تشکیل بدهید. پیش از هر برنامه راهکارهایی را برای کنار آمدن با مشکلات در نظر بگیرید.
۴ -برخی بچهها وقتی خود را با همسالان خود مقایسه میکنند، از کمبود اعتماد به نفس رنج میبرند. به هر حال ممکن است مثلاً دخترعمویی در فامیل وجود داشته باشد که به خاطر گرفتن مدال یا قبول شدن در مدرسهای بهتر، به شدت از سوی دیگران تحسین شود. مطمئن شوید که قابلیتهای فرزند شما نیز ارائه شده باشد: ممکن است فرزند شما روابط اجتماعی خوب یا مهارت خاصی داشته باشد. به او نقش خاصی مثلاً عنوان «عکاس خانواده» را بدهید.
۵ -چالش مشابه دیگر، وقتی شکل میگیرد که کودکان با بستگان یا همسالانی روبهرو میشوند که خانوادههایشان ثروت و قدرت بیشتری دارند، خانههای بزرگتر یا هدایای گرانقیمتتر. البته این چالش ممکن است برای خود شما نیز شکل بگیرد؛ به هر حال از فرزند خود انتظار نداشته باشید که احساس خود را انکار کند و دربارهاش صحبت نکند. احساسات آنها را پذیرا باشید، و به جنبههای مثبت صمیمیت و نزدیکی خانوادهتان، نقاط قوت آنها و ارزشهایتان اشاره کنید.
۶ -هیجان بسیار خوب و عالی است، اما میتواند برخی از کودکان را بسیار برانگیخته کند. حواستان به نشانههایی که هشدار میدهند «کافی است» باشد و راه مناسبی برای خلوتکردن کوتاه فرزندتان در ذهن داشته باشید. مثلاً نوۀ دوسالۀ من به خاطر هیجان زیادی که داشت، جشن تولدش را ترک کرد تا کمی راه برود و بعد برگردد.
۷ -وقتی به مسافرت میرویم، معمولاً طوری وسایلمان را جمع میکنیم که گویی میخواهیم به مریخ سفر کنیم یا به کشوری بیگانه یورش ببریم. بچهها را در برنامهریزی برای وسایلی که قرار است همراه خود ببریم دخیل کنیم و از آنها بپرسیم چه چیزهایی را دوست دارند همراه خود بیاورند. با این کار، هم عملکردهای اجرایی مناسب را به آنها آموزش دادهایم و هم باعث شدهایم احساس کنند در این فعالیت سهیم هستند. ممکن است آنها از بازی با وسیلهای که خودشان برداشتهاند احساس رضایت بیشتری بکنند.
۸ -مواظب خودتان باشید! معمولاً تعطیلات زمان دشواری برای والدین است. تصمیمهایی بگیرید که شرایط را برای شما راحتتر کند؛ حتماً زمانی را برای لذت بردن خودتان هم در نظر بگیرید. داشتن انتظارات واقعی از همه- بچهها و بزرگترها- یعنی اگرچه ممکن است برنامهها بسیار عالی نباشد، اما میتواند سرگرمکنندهتر و جالبتر باشد. سپری کردن روزهای بسیار طولانی، فاصلههای زیاد بین وعدههای غذایی، فعالیتهای زیاد با افراد بسیار زیاد- همۀ اینها باعث میشود هر یک از ما کمتر از آنچه در حد انتظار و مطلوب است عمل کنیم. تلاش کنید لذت ببرید، نه اینکه تنها کارهای زیادی را به طور کامل انجام دهید، مطمئن باشید همگی شما زمان خوشی را در کنار هم خواهید گذراند. (سلامت نیوز به نقل از سپیده دانایی)
405
خوب دقت کنید! وقتی شما بچه بودید تجربیات طبیعی بیشتری داشتید یا فرزند امروزی شما؟ شما در کودکیتان شانس این را داشتید که با حیوانات بازی کنید. جوجه نگه دارید، به گربهها غذا بدهید و توی حیاط بنشینید و پرواز پرندهها را تماشا کنید. این فرصت برای بچههای امروزی بکلی از دست رفته و اگر در سفر نتوانند چنین فرصتی را پیدا کنند، تقریباً هیچ جای دیگری به آن نخواهند رسید.
وقت گذراندن در طبیعت و کوچه و خیابانهای یک شهر دیگر، به پدید آمدن حس شگفتی و کنجکاوی در کودکان کمک میکند. این کنجکاوی میتواند به جنبههای دیگر زندگی آنها هم برسد و فرزندتان یاد بگیرد میشود جور دیگری، جای دیگری و به شیوه دیگری زندگی کرد. بودن در طبیعت به کودکان کمک میکند که هشیار باشند. طبیعت این امکان را به کودکان میدهد که از همه حواس خود استفاده کنند و ظرفیت یادگیری و تمرکزشان بیشتر شود.
امسال که به سفر نوروزی میروید، فرزندتان را به مشاهده و پژوهش محیط پیرامونش تشویق کنید. او را به روستاها ببرید و بگذارید گاو و گوسفندها را از نزدیک ببیند و لمس کند. درختان میوه را به او نشان دهید و بگذارید بفهمد میوه قبل از آنکه در ظرف و مغازه باشد، کجا بوده است. به جز طبیعت، فرزند شما به دیدن و شناختن بناهای تاریخی هم نیاز دارد. او را به این بناها ببرید و بگذارید تاریخ ایران را در طبیعیترین فضای ممکن، یعنی یک بنای تاریخی یاد بگیرد. خاطراتی که بچهها از این مواجهه با طبیعت و تاریخ در ذهنشان ثبت میکنند هیچ وقت از ذهنشان پاک نمیشود و مبنایی میشود برای کنجکاویهای بعدی و مطالعهشان درباره موضوعهای مختلف. بچهها را تشنه طبیعت نگه دارید و بگذارید سفر برایشان معلم باشد. مطمئن باشید این طوری خیلی بیشتر به آنها خوش میگذرد و یاد میگیرند زندگی جایی بیرون از تلویزیون و تبلت و آپارتمان کوچکتان جریان دارد. (الهام آزاد)
53