جمعه 23 آبان 1393 ساعت 12:54
گاز است؛ دیده نمیشود، صدایی ندارد، تا متوجه بویش شوی و سراغ منبعش بگردی همه جا را پر کرده، و این گونه است که ناگهان، یک لحظه، یک جرقه، و... انفجار؛ درست مثل انفجار یک واحد مسکونی در اصفهان.
جام جم سرا: این قضیه با دستان خودم رقم خورد و بزرگترین اشتباهم در زندگی لقب گرفت. این اشتباه زندگیام را بشدت تحتتأثیر قرار داد و برایم ویرانی به بار آورد. قضیه از این قرار است که در خلال نوشتن و اندیشیدن فرصتی برای سرمایهگذاری در یک شرکت فراهم شد و بنابراین یک شرکت تجاری تأسیس کردم.
این شرکت به لحاظ مالی سود سرشاری برایم به همراه داشت، سعی کردم توجه خودم را در سالهای اول به درست انجام دادن آن کار معطوف کنم. فعالیتهایم در حوزه کتاب همزمان با فعالیتهای شرکت ادامه پیدا کرد و کار به آنجا رسید که به منظور رسیدگی به فعالیتهایم در حوزه قلم، مدیریت شرکت را به همسرم بسپارم.
کارها به قدری خوب پیش رفت که باعث اطمینان تمام و کمالم به پیشبرد اهداف شرکت و باعث شد دیگر در اداره شرکت سهم چندانی نداشته باشم. همین اتفاق مقدمه یک ضرر مالی بزرگ شد. همسرم بدون مشورت با من وارد یک معامله اقتصادی و باعث شد تمام داشتههایمان تا آن روز از دست برود. به تبع این اتفاق آینده فرزندانمان هم تحتالشعاع قرار گرفت. منابع درآمدیام به کل از دست رفت.
برای پیگیری ماجرا به دادگاه رفتم و سعی کردم مسأله به وجود آمده را از طریق مراجع قانونی پیگیری کنم. نکته قابل تأمل آنکه در انتها شخصی که تمام دارایی مرا ربوده بود توسط قاضی، «کارآفرین» معرفی شد و من تمام آنچه را داشتم از دست دادم. در آن روز دهها نفر مثل من دادگاه را با حال و روز خراب ترک کردند.(شهرام اقبالزاده - نویسنده و مترجم)
بهانه این گفتگو ماجرای پیمان قاسم خانی و همسرش بهاره رهنماست .
«بالاخره رسیدم میان خیمههایی که به تبرک نام حسین (ع) بر پاشده بود؛ دعوت بودم به عنوان سفیر انجمن حمایت از کودک به خوانش مقتلخوانی حضرت رقیه (س). تمام طول راه گفتم اگر نرسم لابد لیاقت نداشتم اما بالاخره شکر رسیدم.» منتشر شدن همین جملهها در صفحه فیسبوک بهاره رهنما به شکایت همسر او از یکی از خوانندگان این جملات منجر میشود.
خوانندهای که در صفحه مجازیاش رهنما را بهخاطر این عقاید به سخره میگیرد و جملات توهینآمیزی را در موردش مینویسد، از طرف پیمان قاسمخانی مورد شکایت قرار میگیرد.
همسر بهاره رهنما درحالی برای دفاع از او قدعلم میکند که خود او در یادداشتی به توهینها پاسخ داده بود اما انگار برای قاسمخانی تلاشهای همسرش کافی به نظر نمیرسد و پس از شکایت از فرد هتاک در یادداشتی که در اختیار رسانهها قرار میگیرد، از دلیل شکایتش مینویسد.
در فرهنگ ما تلاش یک مرد برای دفاع از همسرش نهتنها عجیب نیست،بلکه اغلب نشانه عشق و «غیرت» شناخته میشود. اما اینکه وارد شدن یک مرد به دعوای همسرش با دیگری میتواند خدمتی به زندگی مشترکشان باشد یا خیر را با هرایر دانلیان، روانشناس و مشاور خانواده در میان گذاشتیم. تحلیل او از ورود مردها به چنین موقعیتهایی را در ادامه خواهید خواند.
در خیابان
یک بوق اضافه پشت چراغ قرمز کافی است تا سر کسی از پنجره ماشین بیرون بیاید و دعوایی شروع شود. اگر در یکی از این لحظات کسی با شما درگیر شود، همسرتان چه برخوردی باید بکند؟ ساکت کنارتان بنشیند یا به ازای دشنامی که راننده بغلدستی به شما داده، از ماشین پیاده شود و حقش را کف دستش بگذارد؟
وقتی صحبت از زندگی مشترک به میان میآید، نمیتوانیم حکم صددرصدی در مورد رفتار درست یا نادرست صادر کنیم. ممکن است در رابطه با یک زوج دخالت همسر رفتاری درست و بجا باشد و در مورد زوج دیگر، چنین دخالتی یک رفتار اشتباه و بحرانآفرین به نظر برسد. رفتار درست در این شرایط به این برمیگردد که خانم چقدر به همسرش اجازه دخالت میدهد و اینکه آقا تا چه اندازه شجاعت دخالت کردن را دارد.
در بسیاری از کشورها قانونی وجود دارد که در صورت توهین به یک خانم، آقا میتواند برای دفاع از او به دادگاه شکایت کند. این یعنی در کشورهایی جز ایران هم پذیرفته شده است که مردی برای دفاع از یک خانم تلاش کند و حتی فیلم «متهم» (accused) که جوایزی را هم دریافت کرد، بر همین اساس ساخته شده است.
وقتی در فضای جمعی، خانمی مورد اهانت یا تهدید قرار میگیرد، بهترین و سالمترین رفتار این است که همسرش حتی در صورتی که نیاز به دخالت دید، از طریق قانون وارد عمل شود و با شکایت از فرد هتاک از همسرش دفاع کند اما اگر در همان لحظه نیاز به عمل احساس کرد، در صورتی که دخالت او همسرش را آزرده نکند، بهتر است برای دفاع از او بدون افزایش تنش و ایجاد درگیری وارد عمل شود. واقعیت این است که در کشور ما در بسیاری مواقع تلاش خود خانم برای پاسخ دادن به توهینها به درگیری بزرگتری تبدیل میشود و در صورتی که همسر فرد وارد عمل شود، فرد هتاک جنجال کمتری به پا میکند.
اما باز هم باید تکرار کنیم که درست بودن یا نبودن دخالت مرد، در رابطه دو نفرهشان تعریف میشود. اگر وارد شدن او به صحنه همسرش را ناراحت نکند یا اینکه همسرش از او تقاضای کمک کرده باشد، قطعا رفتار درست وارد شدن به ماجراست اما در صورتی که همسرش شخصیت مستقلی داشته باشد که دوست دارد همه بحرانهایش را خودش حل کند و از کمک او آشفته میشود، بهتر است کار را به خودش واگذار کند و به حمایت پنهان از او اکتفا کند.
در محیط کار
دعوای طولانی با رئیس اداره میتواند همه انرژیتان را بگیرد و حتی بر رابطههای دیگرتان هم تاثیر بگذارد. اگر رئیسی خودرای داشته باشید که با وارد کردن استرس بیش از اندازه به شما آرامشتان را از بین برده، آیا همسرتان باید برای گوشزد کردن برخی نکات به او وارد عمل شود؟ اصلا درست است که شریک زندگی شما پایش را از چارچوب خانه بیرون بگذارد و به محیط کارتان وارد شود و در مسائل شغلیتان دخالت کند؟
نمیتوانیم بگوییم همه آنچه در محیط کار میگذرد، تنها و تنها به خود فرد ارتباط دارد و در بحرانهای کاری هیچکس جز او نباید برای حل مسئله تلاش کند. حتی در یک دعوای کاری در صورتی که زن از همسرش تقاضای کمک کند، او وظیفه دارد برای دفاع وارد عمل شود. واقعیت این است که همه ما با هدف پوشاندن ضعفهایمان ازدواج میکنیم و شاید تصور شود مشابهت ما با دیگری اصلیترین دلیل انتخاب است اما در ناخودآگاه سراغ کسی میرویم که ضعفهایمان را بپوشاند.
البته هیچکدام از ما این موضوع را اعتراف نمیکنیم و حتی گاهی خودمان هم از آن بیخبریم اما در نهان کمبودهایمان است که به سمت کسی جذبمان میکند. پس در هر شرایطی، حتی در محیط شغلی ما میتوانیم از فرد مقابلمان انتظار داشته باشیم که کمبودهایمان را جبران کند اما مثل مورد قبل در صورتی که خانم میلی به گرفتن کمک از همسرش نداشته باشد، او نباید خودسرانه وارد عمل شود و با این رفتار بحران تازهای را برای زندگی مشترکش ایجاد کند.
در خانواده
وقتی رابطه میان شما و برادرتان شکرآب میشود، همسرتان چه نقشی را باید بازی کند؟ به خاطر هر توهین یا دلخوری که شما را آزار داده از اعضای خانوادهتان انتقام بگیرد یا بهخاطر توهینهایی که به شما شده، رابطهاش را با خانوادهتان قطع کند؟
بهترین حالت این است که وقتی خانمی با خانوادهاش مشکل دارد، همسرش را وارد این بازی نکند. عکس این موضوع هم صادق است؛ یعنی اگر خانوادهای با فرزندشان مشکل دارند، نباید پای این مشاجره را به رابطهای که با دامادشان دارند بکشانند و باید موضوع را در میان خودشان حل و فصل کنند. البته در رابطه عروس یا داماد با خانواده همسرشان، خود فرد نقش لولای رابطه را بازی میکند. اگر وظیفه میانجیگری را درست انجام دهد، ترکشهای مشکلات خانوادگیاش همسر او و زندگی مشترکش را تهدید نخواهد کرد اما در صورتی که این میانجی درست عمل نکند، وارد شدن همسرش به موضوعات خانوادگی او میتواند تبعات ناخوشایندی را همراه بیاورد.
از سوی دیگر، این وظیفه هر کسی است که احترام خودش را حفظ کند و دامادی که بهخاطر مشکلات همسرش با خانوادهاش به رابطه آنها ورود پیدا میکند، باید عواقب احتمالی این کار را هم بپذیرد. با تمام این اوصاف باید بگوییم در چنین رابطهای، بهتر است فرد وارد مشکلاتی که همسرش با خانوادهاش دارد نشود و حل آنها را مگر در موارد خاص برعهده خودش بگذارد.
در میان دوستان
وقتی رابطه شما و دوستانتان شکرآب میشود و کسی در گروه دوستی به شما توهین کرده یا آرامشتان را بر هم میزند، همسرتان چه وظیفهای دارد؟ آیا باید خارج از چارچوب روابط شخصی شما بایستد یا اینکه برای حل مشکلات میان شما و دوستانتان یا دفاع از شما در برابر توهینهای یک نفر وارد عمل شود؟
در رابطه فرد با دوستانش، نمیتوانیم باید و نباید خاصی را مطرح کنیم. شاید ترجیح بر این باشد که همسر فرد دخالتی در روابط شخصی و دوستانه او نداشته باشد اما باز هم درست یا غلط بودن دخالت او، بستگی به شرایط و جنس ارتباط دو نفر با هم دارد. ممکن است در یک رابطه، زن بخاطر ورود شوهرش به درگیریهایی که با دوستانش دارد احساس ضععف کند و از خود بهخاطر این ضعف خشمگین شود. پیامد این احساس این خواهد بود که او خشمش را به همسرش فرافکنی میکند و در واقع بهطور ناخودآگاه وانمود میکند که تنها از او و دخالتهایش دلخور است.
اما ممکن است خانمی از همسرش انتظار دخالت در این روابط را داشته باشد و در صورتی که چنین انتظاری وجود داشته باشد، وظیفه همسر است که با وارد شدن به موضوع او را همراهی کند. شاید بپرسید این انتظار چطور تشخیص داده میشود. منش افراد بهترین معیار تشخیص چنین موضوعی است. مرد با توجه به منش همسرش تا اندازهای میتواند تشخیص دهد که وارد شدنش به موضوع او را خوشحال میکند یا آشفته. گذشته از این، افراد میتوانند با اطلاع دادن در این مورد به یکدیگر، مشکل را حل کنند و به همسرشان بگویند اگر نیاز به کمک تو بود، حتما به تو اطلاع میدهم.
بهترین حالت برای دفاع کردن از همسر، این است که با تقاضای او دفاع انجام شود. با این وجود تعبیری که از این رفتارها میشود، حتی میتواند از خانهای به خانه دیگر و از شهری به شهر دیگر متفاوت باشد. زنی مستقل در تهران که همیشه خودش مشکلاتش را حل کرده، در صورتی که بعد از ازدواج چنین واکنشهایی از همسرش را ببیند، احتمالا آشفته میشود و او را محکوم میکند اما زنی در شهرستان کوچکی که همیشه مورد حمایت پدر یا برادرهایش قرار گرفته، در صورتی که شاهد حمایتهای همسرش نباشد از او ناامید میشود.
شاید در شرایطی که زن تمایلی به دخالت مستقیم همسرش ندارد، بهترین راه نظارت غیرمستقیم باشد. در این شرایط مرد میتواند تا زمانی که همسرش از پس حل مشکلات برمیآید استقلال او را حفظ کند و اگر احتمال آسیب رسیدن به او را دید، برای دفاع از او اقدام کند. گذشته از این، در صورتی که همسرش در برابر دخالتهای او مقاومت کرد اما خودش هم از پس حل مسئله برنیامد، میتواند نه به صورت تهدید بلکه به صورت هشدار به او بگوید «تلاشت را بکن اما در صورتی که عکسالعمل موثر و خوبی نداشتی، مجبور میشوم برای کمک به تو در این موضوع دخالت کنم.»(سیب سبز)
با همین شعار است که امروز تولید پوشاک، جواهرآلات، زیورآلات و... غرق در کپیبرداری و زیرپاگذاشتن کپیرایت است. در چنین شرایطی آیا میتوان امیدوار بود که از آتش اشتیاق مفرط جامعه به برندهای خارجی کاسته و قانون کپیرایت درباره برندهای داخلی و خارجی رعایت شود؟
جواب را فقط میشود در زیرپلهها و تولیدیهای خیابان جمهوری پیدا کرد که نصف پوشاک ایران ٧٠میلیونی را تولید میکنند.
مارکدوزی
ردشدن از روی حق تولیدکننده و قانون کپیرایت در بازار البسه یک راه ساده دارد؛ هرچه میخواهید تولید کنید و بعد یک مارک معروف را به آن بدوزید! به همین راحتی!
برای اینکار به همان اندازه که کارگاه تولید پوشاک وجود دارد، زیرزمینهایی هم هست که صرفا کارشان دوختن مارک به لباسهاست. هرروز صبح، گونیگونی لباس به آنها میرسد که تا شب در جاهایی که باید مارک دوخته شود، بشود و این موضوع حالا حتی به شغل بدل شده و سراسر خیابان جمهوری پر است از آگهی این کار.
وقتی بهعنوان کسی که دنبال کار است به یکی از این شمارهها زنگ بزنید، اول از همه قید میکنند که نیاز به خیاط زن دارند و حقوقشان برای هشت صبح تا پنج بعدازظهر از یکمیلیونتومان بیشتر نیست. خبری هم از بیمه و اضافهکار وجود ندارد اما هر باری که صبح به کارگاه میآید باید حتما تا شب تحویل داده شود چراکه این زیرزمینها فضای کوچکی دارند و نمیشود گونیگونی لباس را آنجا انبار کرد: «مارکدوزی یک شغل تازه نیست، از قدیم بوده. هر لباسی یکسری مارک و علامت نیاز دارد که باید روی آن دوخته شود. این را ما دیگر نمیتوانیم تغییرش دهیم، شغل ما به نوعی وابسته به سفارش اینهاست.»
این تنها بخشی از صحبتهای یکی از کارگرانی است که در یکی از کارگاههای مارکدوزی فعالیت میکند. میگوید که صنف خیاطها مجوز این کارگاهها را بهعنوان خیاطی صادر میکنند و انجام این کار بههیچوجه منع قانونی ندارد و سوال میپرسد که چرا باید مارکدوختن به لباسها جرم باشد؟
آدیداس ایرانی
هیچ شرکت تولیدیای در خارج از ایران تا به حال بهخاطر لغو کپیرایت برندهایشان در ایران شکایت نکردهاند. شاید آدیداس نداند که کفشهای بسیاری با این مارک در ایران تولید و فروخته میشوند اما چین سالها پیش این ماجرا را برای همیشه حل کرد.
خلیل میگوید: «چین سالها پیش به تولیدکنندگان بزرگ که برندهای باکیفیت و ارزانتر از برندهای همردهشان بودند پیشنهاد تولید در چین را داد تا هم قیمتها را کمتر کند و هم بازار فروش محصولاتشان گستردهتر شود. آنها هم موافقت کردند با این شرط که این تولیدات فقط در یکسری از کشورهای خاص فروخته شود، حالا در کارگاههای ایران، جنس باکیفیتی بهتر از چین تولید میشود، چه ایرادی دارد اگر مارک خارجی رویش باشد؟ آیا این لغو کپیرایت است؟»
موبایل و اعتمادی که خدشهدار شد
بزرگترین بازار موبایل کشور نزدیک بازار مارک فروشان لباس است؛ شاید بشود ربطی بین این دو بازار در زیرپا گذاشتن قانون کپیرایت پیدا کرد.
دور تازه ورود موبایلهای تازه در فاصله سالهای ٨٠ تا ٨٨ بازار را با یک شوک تازه مواجه کرد؛ مردم به برندهای تولید فنلاند اعتماد داشتند اما این برندها همانها بودند که در نهایت توسط چین تولید شده بودند. بازار موبایل فروشهای تهران یک تاکتیک تازه اتخاد کرد که ورود دستگاههای «سی آن سی» و «حکاکی روی فلز و پلاستیک» کمک شایانی به این ایده داشت؛ میشود روی موبایل نام فنلاند را بهعنوان تولیدکننده حک کرد و مشتری وقتی که این نام را بهصورت «حک شده» روی بدنه موبایل و خصوصا پشت باطری ببیند، کاملا اعتمادش جلب میشود.
بازار قصد ندارد به این موضوع اعتراف کند اما واقعیت این است که چندسال طول کشید تا دولت برای مقابله با قاچاق موبایل، سیستم داخلی ثبت بارکد موبایلها را ایجاد کرد تا جلوی این ماجرا گرفته شود. اما خیلی دیر بود، موبایلهای نسل بعد همگی کاملا ساخت چین بودند و کسی از این موضوع ناراضی نبود چرا که دیگر حتی اپل آمریکا هم در چین تولید میشود!
دورزدن کپیرایت
روش دورزدن کپیرایت در البسه خیلی راحتتر از این حرفهاست چراکه البسه در ایران تولید میشود و اتفاقا کیفیت خوبی هم دارد منتها بهخاطر اشتیاق «برندخَری» در ایران است که باید آن را به مارک شناخته شده خارجیای، ممهورش کرد!
رضا آشتیانی را تقریبا تمام بازاریانی که در کار البسه و خصوصا پیراهن مردانه هستند، میشناسند. او سابقه ٣٠ساله دارد و کارش را در دکان پدرش در لاله زار آغاز کرده و اکنون دو تولیدی بزرگ در محدوده جمهوری دارد؛ یکی لباس مردانه تولید میکند و یکی مانتو.
آشتیانی میگوید که برندهای داخلی توان مقابله با برند خارجی را ندارند: «مساله ما امروز این است که مشتری وقتی میبیند که لباس برند ایرانی دارد اصلا به آن نگاه هم نمیکند ولی اگر برند لباس خارجی باشد سریع آن را میخرد و هرچه ما بگوییم که جنس ایرانی کیفیتش بهتر است به خرجش نمیرود.»
او به چند تولیدی بزرگ اشاره میکند که سالها در این جنگ تن به تن شرکت کردهاند و در نهایت با ناامیدی از آن خارج شدهاند: «شما وقتی بهعنوان تولیدکننده یک برند هستید باید تمام مسوولیت آن را قبول کنید؛ لباسی که بد دوخته شده باشد، پارچهاش آب برود یا مثلا جنسش خوب نباشد و... نام شما بهعنوان برند روی لباس هست و مشتری میتواند بیاید و اعتراض کند و یک اعتراض ساده کافی است تا خریدارهای عمده، تولیدکننده را در بازار بد نام کنند و ورشکسته شود. اما برند خارجی دیگر هیچ تعهدی ندارد. در نهایت مشتریهای ایرادگیر میآیند سراغ فروشنده و یک لباس را پس میدهند و او هم آن را دوباره به مشتری بعدی میفروشد. کسی نمیتواند بگوید من شاکی دبنهامز هستم! اما اگر پوشاک قهررودی یک دکمهاش را کج دوخته باشد، سالها باید پاسخگوی مشتری شود.»
در چنین رقابتی خیلی از برندهای داخلی دکانشان را تخته کردهاند و بهجای آن در واردات البسه خارجی هستند.
کپیکاری از هموطن
برنددزدی محدود به مارکهای خارجی نمیشود، حتی برخی از برندهای خوب داخلی هم کپی میشوند و کسی نمیتواند به آن اعتراض کند، مثلا یکی از برندهای تولید لباس داخل که گرایشی هنری در طراحی لباسهایش داشته و سعی میکند از پارچههای محلی با کیفیت بالا استفاده کند، چندوقتی است که با کپی طرحهایش در بازار مواجه شده: «ما لباسی را تولید کردیم که تقریبا برگرفته از سنتهای پوشش در ایران قدیم و نواحی مختلف کشور بود، این کار با طرح و برنامه دقیق انجام شد و از بهترین طراحان و دوزندگان استفاده کردیم، اما متاسفانه خیلی زود این طرحها به دست کپیکارها رسید و الان دارند با نصف قیمت ما، همان لباسها را تولید میکنند بیآنکه اصلا کیفیتی یا ویژگی خاصی! داشته باشد»
سالها پیش چنین روندی به ورشکستگی یکی از بزرگترین تولیدکنندگان کفش داخلی انجامید، اما فارغ از بعد اقتصادی قضیه، انگار ما بیش از قبل برندباز شدهایم و به هرچیزی که برندی متصل باشد، آن را در سبد خریدمان جا میدهیم.
جامعه اقتصادی تولیدکنندهای صرف برای جامعه نیست. آنها براساس نیاز مشتری تولید میکنند تا از برابر عرضهوتقاضا سود حاصلشان شود اما علاقه مفرط ایرانیها به برند، گویی حتی کاسه و کوزه آنها را هم بههم زده و ناچارا تولیدات داخلی کمکم در حال محوشدن هستند و جایش را تولیدات داخلی با برندهای خارجی گرفته. این وضع تا کی ادامه خواهد داشت؟ (سعید برآبادی/روزنامه شرق)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
109
از جا گذاشتن کارت بانکی یا کارت سوخت در دستگاه گرفته تا فراموشکردن قرار ملاقاتی مهم تا غذایی که روی گاز مانده و... نمونههایی از این دست شکوههاست؛ اما همین فراموشیهای روزمره گاهی ممکن است در زندگی ما بسیار حساس و سرنوشتساز باشد و به همین دلیل باید چارهای برای آن جست.
یکی از جنبههای بسیار مهم و البته سرنوشت ساز به یادآوردن جزئیات مربوط به پروندههای جنایی است. عموما در هر پرونده جنایی شاهد یا شاهدانی هستند که به نحوی وقوع جرم یا مواردی مرتبط با آن را دیده یا شنیدهاند. بسیاری از این افراد هم به هیچوجه گمان نمیکردهاند آنچه در مغزشان ثبت میشود، ممکن است در تعیین حکم نهایی و چه بسا سرنوشت فرد یا افرادی بسیار موثر باشد.
مطابق گزارش مجله پریونشن، اخیرا نتایج پژوهشی منتشر شده که هدف اصلیاش یافتن راهی برای بالابردن قابلیت یادآوری جزئیات است تا از این طریق بتوان به روند قضاوت دقت بیشتری بخشید. برای انجام این پژوهش محققان بریتانیایی از شرکتکنندگان خواستند نخست فیلمهای کوتاهی را ببینند.
در مرحله بعد، از هر یک از آنها پرسشهای مشخصی پرسیدند که عمدتا مربوط به جزئیاتی بود که شرکتکنندگان در این فیلمهای کوتاه دیده بودند، اما پیش از مرحله پاسخ به پرسشها، پژوهشگران این افراد را به دو دسته مجزا تقسیم کردند. از دسته اول خواستند در طول پاسخگویی چشمانشان را کاملا ببندند و به عکس از دسته دوم خواستند چشمانشان را کاملا باز نگه دارند.
در پایان با تحلیل اطلاعات بهدستآمده معلوم شد افرادی که چشمانشان را بسته بودند 23 درصد بیش از آنهایی که چشمانشان باز بود به پرسشها پاسخ درست دادهاند. به عبارت دقیقتر، بستن چشمها هنگام به یادآوردن وقایع و خاطرات 23 درصد کارایی حافظه و مغز شما را بالا خواهد برد.
بستن چشمها از دو طریق متفاوت میتواند به بازیابی جزئیات آنچه در حافظه داریم، کمک کند؛ نخست بالابردن تمرکز و دیگری بازسازی مجدد ماجرا در قالب تصویری ذهنی. دکتر رابرت ناش، مسئول اصلی این پروژه تحقیقاتی و مدرس روانشناسی در دانشگاه استون، در توضیح جنبه نخست میگوید: «وقتی چشمانتان را میبندید، در واقع از میزان فعالیتهای شناختیای که مغزتان در آن لحظه به آنها مشغول است کم میکنید؛ به این ترتیب از آنچه موجب حواسپرتیتان میشود میکاهید و همین هم کمک میکند دقیقا بر همان موضوعی که باید تمرکز کنید.» در عین حال وقتی چشمانتان را میبندید، در واقع دیگر تصاویری که تا آن لحظه پیش چشمانتان بوده حذف میکنید.
خوب ظاهرا این پژوهشگران تکنیک بسیار ساده و در عین حال موثری برای بالابردن دقت شهادت شاهدان عینی یافتهاند، اما بستن چشمها احتمالا به همان اندازه که در دادگاه مفید است به درد زندگی روزمره نیز خواهد خورد. دفعه بعد که فراموشی سراغتان آمد قبل از هر چیز چشمتان را ببندید و سعی کنید آنچه به دنبالش هستید، به خاطر بیاورید.
شاید آنچه فراموش کردهاید در همان 23 درصدی از حافظهتان باشد که بستن چشمها روشناش میکند، اما در این زمینه به یک نکته بسیار مهم دقت کنید: اگر یک سر دارید و هزار سودا یا اگر چند هندوانه را با هم برداشتهاید، خیلی به این فنون دل نبندید. دیگر اینکه استرس و اضطراب بسیار شدید هم مخل حافظه است و براحتی میتواند تمرکزتان را برهم بزند. مطمئن باشید هیچ «ابوالمشاغل مضطربی» اگر تا ابد هم چشمانش را ببندد، بسیاری از جزئیات را هرگز به خاطر نخواهد آورد.
مسعود ایثاری / سیب (ضمیمه سه شنبه روزنامه جام جم)
40
انسانها را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: آنهایی که از اینکه افرادی وجود دارند که به سرعت غذا میخورند وحشتزده میشوند، و انهایی که از دیدن افرادی که به آرامی غذایشان را تمام میکنند، تا حد مرگ خسته میشوند.
به گزارش تلگراف، شواهدی وجود دارد که نشان میدهد احتمال اینکه مردان در دسته دوم قرار بگیرند خیلی بیشتر است، اما پژوهشی تازه از پژوهشگران کره جنوبی به این ایده بار علمی میدهد و علاوه بر آن نشان میدهد که چه چیزی سبب میشود که مردان سریعتر از زنان به ته بشقاب برسند.
سوجین پارک و ویون- سون شین الکترودهایی را به آرواره ۴۸ دانشجوی زن و مرد دانشگاه سمیونگ کره جنوبی وصل کردند و سپس به هر کدام از آنها ۱۵۰ گرم برنج پخته دادند تا بخورند.
این الکترودها به پژوهشگران امکان میداد که فعالیت ماهیچه، میزان بازشدگی دهان، مقدار غذایی که در هر دقیقه میجویدند، قدرت جویدن و تعداد جویدن برای هر لقمه، زمان مجموع جویدن هر لقمه و تعداد کلی لقمهها در طول وعده غذایی را ثبت کنند.
پژوهشگران دریافتند به رغم تفاوتهایی که در هر یک از مقادیر اندازه گیری شده در اعضای هر گروه جنسیتی وجود دارد، اندازه لقمه و قدرت جویدن به طور قابل توجهی در مردان بیشتر از زنان است.
آنچه واقعا دو گروه را از هم جدا میکند این است که زنان لقمهها را بیشتر میجوند، در نتیجه به رغم اینکه شیوه جویدن غذا در آنها نسبت به مردان یکی بود، زمان صرف غذاهایشان به طور قابل توجهی بیشتر طول میکشید. اما پارک و شین میگویند که قبل از هر نتیجهگیری به پژوهش بیشتری درباره تفاوت عادتهای غذایی زنان و مردان نیاز است.
قبلا پژوهشی دیگر در ژاپن انجام شده بود که نشان داد هیچ تفاوتی در چگونگی جویدن آدامس بین زنان و مردان وجود ندارد. (نسیبه خانلرزاده/خبرآنلاین)
در این شرایط بهتر است ما هم برای آمدن بهار آستینها را بالا بزنیم و دست به کار شویم. البته روی صحبتم در این نوشتار بیشتر با خانمهاست که ماه اسفند برایشان یک ماه پرمشغله از نوع کارهای خانگی است!
فرقی ندارد شاغل باشیم یا خانهدار، اسفند که میآید و بوی ماهی دودی شب عید، باید ما هم برای آمدن بهار آماده شویم. مادربزرگ همیشه میگفت: باید وقتی سال تحویل میشه، شیشههای خونه برق بزنه! من در عالم بچگی متوجه این حرف نمیشدم، اما حالا که خودم خانهای دارم و شیشههایی که انتظار خانهتکانی را میکشند، خوب میفهمم این حرف یعنی چه! بعضیها از ماه بهمن خانهتکانی و خریدهای شب عیدشان را انجام میدهند که از جهاتی بسیار خوب است، اما نظافت خانه را باتوجه به آلودگی هوا بهتر است در روزها و هفتههای آخر انجام داد تا همه چیز موقع سال تحویل، برق بزند. اگر خانهتکانیتان را انجام داده اید روزهای آخر یک دست دیگر به سر و گوش خانه بکشید، اما اگر هنوز کاری نکردهاید، دیگر دست به کار شوید که وقت کم است. کارهایی را که باید انجام شود، یادداشت کنید. نگویید که من همه چیز را خوب به خاطر دارم، زیرا فراموشی این روزها همهگیر شده و گاهی از خاطر بردن یک کار کوچک، دردسر بزرگی ایجاد میکند.
هر کسی با توجه به اندازه خانه، نوع پوشش دیوارها و کف، مدل پردهها و تعریفی که از خانهتکانی دارد، کارهای مختلفی را تعریف خواهد کرد. بعضیها رسم دارند تمام کمدها و کابینتها را خالی کرده و دوباره بچینند. بعضیها فقط به نظافت سالن و مهمانخانه اهمیت میدهند، بعضیها از کسی برای نظافت کمک میگیرند. بعضیها خودشان تمام کارها، حتی شستن دیوارها را انجام میدهند.
شما با توجه به روش خودتان باید برنامه مخصوصی داشته باشید، اما چند اصل کلی برای همه خانهها وجود دارد. تمیز کردن یک خانه حتی اگر قرار نباشد، خیلی زیربنایی و اساسی هم انجام شود، کار چندان سادهای نیست. برای حفظ سلامت خودتان و اینکه این رسم زیبا باعث کمردرد در ایام عید نشود و همینطور خسته و کلافهتان نکند، بهتر است در چند مرحله اقدام کنید. جمعههای باقیمانده را برای کارهای سختتر در نظر بگیرید روزی که شما و همسرتان هر دو با هم در امر خطیر خانهتکانی میتوانید همکاری کنید.
افرادی در زندگی موفق هستند و میتوانند از هر فرصتی استفاده کنند که یاد میگیرند تهدیدها را به فرصت تبدیل کنند. خانهتکانی تهدید نیست، اما کار سختی است که میتواند با یک برنامهریزی درست اتفاقا روزهای خوبی را در خانه ایجاد کند و آموزشهای لازم را برای زندگی به فرزندان بدهد.
اینکه شما وقتی اهالی خانه حضور ندارند، همه کارها را انجام دهید، خیلی هم خوب نیست. باید مشارکت و یک خانواده بودن را به کودکان بیاموزید. البته در قدم اول شما و همسرتان باید با هم همراه باشید. عادت مادرهای امروزی که اتاق بههم ریخته فرزندشان را برق میاندازند و وقتی او از مدرسه میآید، فقط نتیجه کار را مشاهده میکند، این میشود که فردا صبح دوباره یک اتاق بههم ریخته تحویل میگیرند! پس در این روزها نظافت اتاق یا کمدهای فرزندان را به خودشان بسپارید.
بهترین زمان برای راحت شدن از شر وسایل اضافی، همین روزهاست. لباسهایی که سالهاست از آنها استفاده نمیکنید، ظرف و ظروفی که داخل کابینتها خاک میخورد و... خانه، انبار وسایل نیست |
اگر فرزند نوجوان دارید، علاوه بر کمدها و وسایل شخصی، بخشی از کارهای خانه را هم از آنها بخواهید، مثلا نظافت لوسترها یا هر چیز دیگر.
حس مسئولیتپذیری و لذت در همکاری بین اعضای خانواده، این روزها میتواند تقویت شود. پس همه کارها را خودتان به تنهایی انجام ندهید و طبق یک برنامهریزی عمل کنید تا مجبور نباشید با سرعت و باعجله پیش بروید. همیشه کارهای عقبماندهای وجود دارد، مثلا حباب لوستری که شکسته و باید خریداری شود، دسته دری که خراب شده یا لامپ یخچال که سوخته است. این موارد را در اولویت یادداشت کنید و در اولین روزهای شروع به کار، تکلیفشان را روشن کنید که روزهای آخر ماه اسفند زمان مناسبی برای این کارها نخواهد بود.
بهترین زمان برای راحت شدن از شر وسایل اضافی، همین روزهاست. لباسهایی که سالهاست از آنها استفاده نمیکنید، ظرف و ظروفی که داخل کابینتها خاک میخورد و هیچوقت مورد استفاده شما قرار نمیگیرد و هر چیزی که فقط وظیفه نگهداری از آن را دارید و برایتان کارایی ندارد، بهتر است از خانه شما به خانهای منتقل شود که از آن استفاده خواهند کرد. خانه ما انبار وسایل نیست. پس در روزهای خانهتکانی، حسابی کمدها را تکان دهید تا لوازم اضافیاش به بیرون بریزد.
یک تغییر دکوراسیون نهچندان سخت و پرهزینه میتواند خیلی دلچسب باشد. مثلا جای مبلها را عوض کنید، یک گلدان جدید بخرید، رومیزیهای رنگ شاد و نو تهیه کنید. لازم نیست زیاد هزینهبردار باشد، همین که یک تغییر در نمای ظاهری خانه بدهد، کافی است. حالا که مطالعه را تمام کردید، یک خودکار و کاغذ بیاورید و شروع به نوشتن کارها و برنامههایتان کنید. همین امروز هم برخی از آنها را انجام دهید که وقت تنگ است، اما برای اینکه در زمان انجام کار، روحیهتان بهاری شود، این شعر را هم با خود زمزمه کنید:
بهار بهار صدا همون صدا بود او مدتی است که درخواست وام داده؛ وامی که برای تمام کردن خانه در حال ساختش به آن نیاز شدیدی دارد. معاون بانک به نادر میگوید که نوبت وام او رسیده و او باید هرچه سریعتر برای طی مراحل اداری به بانک برود. نادر نمیداند از خوشحالی چه کار کند. بلافاصله به همسرش خبر میدهد و سپس به ضامنهایی که پیشتر با آنها صحبت کرده بود.
چند روز بعد، نادر خوشحال و خندان در بانک نشسته است. مراحل اداری وام او طی میشود و آقای رئیس شعبه، یکی از باجهها را به نادر نشان میدهد تا برای گرفتن دفترچه اقساط به پشت آن برود. نادر با قدمهایی که انگار روی ابرهاست به سمت باجه بانک میرود و درخواستش را مطرح میکند.
دفترچه آماده میشود. نادر آن را تحویل میگیرد و نگاهی به داخل آن میاندازد. در هر صفحه آن رقمی به عنوان قسط ماهانه نوشته شده که پر از اعداد خرد است. اعداد خرد برای نادر مهم نیستند؛ حتی خود رقم هم برای او مهم نیست؛ مانند قراردادی که پیش از گرفتن وام امضا کرده است. حالا مهمترین چیز برای نادر وامی است که او قرار است از بانک بگیرد؛ اما چندماه بعد، ذهن نادر پر از سؤال میشود: اقساط وام من چگونه محاسبه شده؟
چرتکه بانکها، این طور کار میکند
فرمول جدید:
بانکها برای محاسبه مبلغ اقساط وام فرمول مشخصی دارند که کمی پیچیده است. فرض کنیم میزان وام ۱۰میلیون تومان است و سود آن هم در قالب قرارداد مشارکت مدنی، ۲۸درصد تعیین شده است. مدت بازپرداخت وام را هم ۳۶ ماه درنظر میگیریم و با استفاده از فرمول مبنا، میزان اقساط وام را محاسبه میکنیم: براساس فرمول، میزان هر قسط تقریبا برابر است با ۴۱۴۰۰۰۰ ریال. سود کل تسهیلات هم بهطور تقریبی برابر است با ۴۹۰۰۰۰۰۰ ریال.
نخستین ویژگی این فرمول این است که با در نظر گرفتن زمان بیشتر برای بازپرداخت، میزان کل مبلغی که باید در قالب اقساط بازپرداخت شود بیشتر میشود.
مثال:
قرار است شما وام را در ۱۲قسط ۹۶۵هزار تومانی پرداخت کنید. حالت دیگر این است که وام را در ۶۰قسط ۳۱۱هزارتومانی پرداخت کنید. اگرچه شما در حالت دوم نزدیک به ۷ میلیون تومان بیشتر میپردازید اما از آنجا که این معامله در مدت زمان طولانیتری انجام میشود، از نظر اقتصادی تفاوت چندانی ندارد. ارزش پول در ۴سال آینده کمتر از ارزش آن در امروز است و بانک با این کار مانع از ضرر میشود.
فرمول قدیم:
فرمول محاسبه سود بانکها، پیش از این تفاوت زیادی با فرمول موجود داشت. یعنی ابتدا سود وام محاسبه و سپس مبلغ اقساط تعیین میشد. اگر وامی که پیش از این با فرمول جدید محاسبه کردیم را با این فرمول محاسبه کنیم، به تفاوتهای آنها پی میبریم.
در مثالی که گفتیم مدت زمان پرداخت ۳۶ماه، نرخ سود ۲۸درصد و اصل وام برابر بود با ۱۰میلیون تومان؛ سود آن هم برابر میشد با ۴۰۰۸۳۳۳تومان؛ یعنی اندکی بیشتر از ۴ میلیون تومان، درصورتی که سود همین وام با همین مشخصات در فرمول جدید، برابر است با ۴میلیون و ۸۰۰ هزار تومان. از طرفی، اقساط ماهانه با فرمول قدیمی، برای وامی که گفتیم برابر است با رقم ۳۹۰هزار تومان. درحالیکه این اقساط با استفاده از فرمول جدید، برابر است با ۴۱۴هزار تومان.
ترفندهای بانکی که به ضرر شما تمام میشود
درست است که بانکها در پرداخت وام و تعیین اقساط فرمول مشخصی دارند اما در این تعامل، ممکن است اتفاقهایی بیفتد که چندان برای وامگیرنده بهصرفه نیست. این اتفاقات از این قرارند:
گرفتن سود، پیش از موعد
وقتی شما از بانکی وامی دریافت میکنید، متعهد میشوید که بابت این مشارکت در معامله، مقداری سود به آن بانک بدهید. تعهد پرداخت این مبلغ، بهخاطر مشارکت مدتداری است که بانک در معامله شما که میتواند خرید یک کالا باشد انجام داده است. شما به مدت یکسال از همراهی بانک استفاده کردهاید اما نکته اینجاست که بانکها سود مشارکتشان را از همان ماه اول دریافت میکنند؛ یعنی شما مبلغی را که در ازای یک سال مشارکت باید به بانک بدهید، قبل از آن یکسال و در ۱۲مرحله میپردازید!
سپردهگذاری برای وام قرضالحسنه
برخی از وامهای قرضالحسنه به یک شرط به شما پرداخت میشود؛ سپردهگذاری مبلغی معادل وام در آن بانک. برای مثال، به مقدار سپردهتان به شما وام میدهند؛ مدت زمان بازپرداخت هم ۳ برابر مدت زمانی است که شما پول را در آن مؤسسه سپردهگذاری کردهاید. نرخ کارمزد هم فقط ۴درصد است. اما در واقع، نظر بانک بیشتر از این است: اگر سود مشارکت بانکی را برای سپرده روزشمار ۲۲درصد درنظر بگیریم و شما هم بهمدت ۴ماه پول خود را بدون دریافت مبلغی در این مؤسسه سپردهگذاری کنید، درحقیقت از ۷درصد سود سرمایهگذاری چشم پوشیدهاید.
این میزان را باید به مبلغی که بانک بهعنوان کارمزد از شما دریافت میکند اضافه کنید. این وضعیت به این معنی است که پرداخت اضافه شما معادل ۱۱درصد است نه ۴درصد کارمزد!
مسدود کردن پول در حساب
برخی مؤسسههای مالی و اعتباری برخی موارد را در تبلیغاتشان پنهان میکنند. یکی از موارد، مسدود کردن پول شما در حساب آن مؤسسه است. شما میتوانید همزمان با سپردهگذاری و تقریبا به همان میزان سپردهتان از آن بانک وام دریافت کنید. این یعنی باید سود مشارکت وام را بهطور مثال به میزان ۲۵درصد در قالب قرارداد مشارکت وام بپردازید، درحالیکه سود سپردهای که در بانک قرار دادهاید، بهطور مثال تنها ۱۵درصد است. وامهایی از این دست با مفهوم وام تضاد دارند چرا که ارزش وام زمانی است که شما بتوانید مشارکتی را بهدست بیاورید و سپس بانک را در سود آن کار شریک کنید. البته استفادهکنندگان از این پیشنهاد وام، استدلال خاصی دارند. اینکه بهطور مثال ۳۰میلیون پول دارند و میخواهند ماشین بخرند اما از هزینه کردن چنین مبلغی برای چنین کاری واهمه دارند. با این کار، دارایی آنها در بانک محفوظ میماند و برای خرید کالای مورد نظرشان وامی با سود مشارکت کمتر از معمول میگیرند، ضمن اینکه سپردهگذاری آنها حکم ضمانت برای دریافت وام دارد.
جریمه اصل و سود با هم
وقتی شما وامی را از بانکی دریافت میکنید، هنگام امضای قرارداد وام، شما را متعهد میکنند که درصورت دیرکرد در پرداخت اقساط، مبلغی را بهعنوان جریمه به بانک بپردازید که البته از نظر شرعی اشکالاتی به آن وارد است.
بانکها در گرفتن جریمه مورد دیگری را هم مرتکب میشوند. مدیران بانکی با دور زدن قانون و حکم شرعی، اصل و سود مشارکت را با هم جریمه میکنند. برای مثال، فرض کنید شما وامی گرفتهاید که هرماه باید ۵۰۰هزار تومان قسط بدهید. ۵۰هزار تومان از این میزان سود مشارکت است نه قرض شما از بانک. فرض کنید شما تعهد دادهاید که در ازای هر ماه تاخیر، ۳درصد جریمه به بانک بپردازید و حالا شما یکماه در پرداخت اقساط خود تأخیر میکنید. به خاطر این تأخیر، بانک از شما ۱۵هزار تومان بهعنوان جریمه دریافت میکند، درحالیکه این جریمه، تنها باید به آن ۴۵۰هزار تومان تعلق بگیرد؛ یعنی ۱۳۵۰۰تومان. در واقع بانک، ۱۵۰۰تومان بیشتر از این مبلغ را از شما دریافت میکند!
اسمش تغییر برای جلوگیری از سودجویی است
استدلال بانکها برای تغییر این فرمول این است که فرمول سابق این امکان را به افراد میداد تا بتوانند وامی را که از بانکی دریافت کردهاند، در بانکی دیگر و با همان سود سپردهگذاری کرده و از این معامله در ظاهر بینتیجه سود به دست بیاورند. برای یک گیرنده وام چه کاری بهتر از اینکه وام ۱۰۰میلیونریالی با نرخ ۲۱درصد در سال را از بانک دریافت و مبلغ ۱۷۱۵۵۲۵ ریال بهصورت ماهانه به بانک پرداخت کند و همان مبلغ را بهصورت سپرده ۵ ساله با نرخ واقعی ۲۱درصد در سال نزد بانک سپردهگذاری کرده و ماهانه ۱۷۵۰۰۰۰ ریال سود سپرده دریافت کند؟ او با این کار میتواند بدون هیچگونه سرمایهگذاری اولیه، از یک درآمد ماهانه ۳۴۳۷۵ ریالی برایمدت ۱۰ سال و یک درآمد ۱۰۰میلیونریالی کلی (همان مبلغ وام) در پایان دوره ۱۰ ساله برخوردار شود! (مهدی سقطچی/همشهری)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
723
بنا بر تحقیقاتی که به سرپرستی دکتر هان بی. آلبرت، استاد دانشگاه جنوب دانمارک، انجام شده، 80 درصد از شرکتکنندههای این مطالعه که بیش از شش ماه است به دردهای کمر یا التهاب در نواحی ستون فقرات مبتلا هستند، پس از مصرف آنتیبیوتیکها کمتر از درد شکایت کردهاند. این افراد آنتیبیوتیکها را به مدت صد روز و هر روز سه بار خوردهاند.
دکتر آلبرت در این مورد میگوید: «افرادی که از داروهای دیگر استفاده کردهاند، چنین تغییری مشاهده نکردهاند.»
پژوهشهای جدید تائیدی بر تحقیقاتی هستند که پیش از این درباره تاثیر عفونتهای باکتریایی در ایجاد دردهای مزمن کمر انجام شده بود. گروه پژوهشی دانمارکی معتقد است این کشف به اندازه تشخیص طبقهبندی جدیدی از بیماریها ارزش دارد و به همان اندازه در رفع مشکل ممکن است موثر باشد.
برخی دردهای کمر به علت وجود پروپیونی باکتریوم رخ میدهند. این باکتریها معمولا در فولیکولهای مو یا لثهها زندگی میکنند و ممکن است پس از شانه یا مسواکزدن وارد جریان خون شوند و سپس تا دیسک کمر خود را برسانند و در نهایت تولید درد کنند. بیمارانی که با آنتیبیوتیک تحت درمان قرار گرفتند، پس از یک سال بهبود یافتند و درد کمتری در کمر و پاهایشان احساس کردند و در حال حاضر میتوانند به فعالیتهای روزانهشان بپردازند. به گفته دکتر آلبرت، درمان با آنتیبیوتیکها لزوما به بهبود تمام افراد مبتلا به کمردرد منجر نمیشود. این روش درمانی نباید برای کسانی که وجود عفونت در بدنشان به اثبات نرسیده یا کسانی که به آنتیبیوتیکها حساسیت دارند، به کار برود.
وی میافزاید: «بیمارانی که از این روش درمانی استفاده میکنند، دچار مقاومت در برابر آنتیبیوتیکها نخواهند شد؛ زیرا عفونت در دیسک میانمهرهای وجود دارد و به سایر اندامها سرایت نخواهد کرد.» محققان گروه بر سر این نکته متفقالقول هستند که سایر مطالعهها و پژوهشها باید روی انواع دیگر بیماریها انجام شود تا عوامل اصلی بیماریزا از لحاظ علمی شناسایی شوند و درمان مناسب برای آنها پیدا شود. (جام جم سرا/ندا فراهانی/سیب، ضمیمه سه شنبه روزنامه جام جم)
پاسخ مشاور: باید بدانید که ترس از مرگ و نگرانی درباره فانی بودن همه چیز، یک حس اصیل، ریشه دار و سالم در وجود انسان است؛ در واقع اگر کسی اصلاً به موضوع مرگ نیندیشد، به بخشی از واقعیت زندگیاش توجه نکرده است.
علت نگرانی از مرگ، این است که انسان همواره برای بقا تلاش میکند اما در گوشه ذهن، به این فکر میکند که راهی جز پذیرفتن پایان این دنیا ندارد. پس مرگ حقیقتی است که مانند تولد وجود دارد و هیچ کدام از این دو حادثه مهم در کنترل و اختیار بشر نیست. با این حال در فاصله بین تولد و مرگ بسیاری از امور در کنترل ما است که بهتر است برآنها تمرکز داشته باشیم و آن چیزی نیست جز تصمیمهایی که میگیریم.
یاد مرگ؛ فکر یا دغدغه
لازم است درخصوص این موضوع که شما درباره مرگ «فکر» میکنید یا «دغدغه» دارید هم صحبت کنیم. به قول معروف «فکر، آن باشد که بگشاید دری»؛ بنابراین انتظار داریم که «فکر» مرگ، با چند گشایش همراه باشد:
۱ - نظارت بیشتر بررفتار و تلاش برای اصلاح آن و افزایش رشد اخلاقی.
۲ - تلاش بیشتر برای رسیدن به اهداف، در زمان محدود بین تولد تا مرگ.
۳ - ثبات هیجان بیش از حد. انسان با یاد مرگ به پایداری هیجانی میرسد و میفهمد که به دلیل فناپذیری نه برای چیزهایی که به دست میآورد لازم است خیلی خوشحال شود و نه برای چیزهایی که از دست میدهد؛ باید خیلی ناراحت شود با این حال وظیفه انسان رسیدن به سر حد رشد و بالندگی است و نباید لحظهای را از دست بدهد.
اگر فکر مرگ و نگرانی حاصل از آن به شکل تکراری، همیشگی، چسبنده و خارج از کنترل ذهنتان را درگیر میکند و نمیتوانید این افکار را مدیریت کنید، به طوری که در انجام کارهای روزمره مثل خواب، خوراک، تمرکز در مطالعه و... خلل ایجاد کرده است، شما با «دغدغه» مرگ روبه رو هستید و توصیه میکنم از روان درمان گران متخصص در حوزه «وسواس فکری» کمک بگیرید.
راههای کنترل دغدغه فکر
اگر افکار مرگ به شکل گذرا و خصوصاً پس از یک تغییر در زندگی شما ایجاد شده است، مثلاً از دست دادن یک عزیز، پیوستن به یک گروه جدید، مطالعه کتاب و یا دیدن یک فیلم و... میتوانید با شیوههایی که در ادامه خواهد آمد کنترل بیشتری برآنها پیدا کنید:
۱. ذهن انسان با تداعی کار میکند:
یک موضوع میتواند موضوعی دیگر را به ذهن متبادر کند. مثلاً ممکن است شما در خیابانی در حال قدم زدن هستید و یادتان میآید سال گذشته در آن مکان شاهد تصادف بودید؛ تا اینجا شما کنترل چندانی برذهنتان نداشتید، اما از این لحظه به بعد شما هستید که به افکارتان پروبال میدهید. در واقع این شما هستید که میتوانید تصمیم بگیرید که به چیز دیگری فکر کنید.
۲. ذهن انسان خاصیت جذب موضوع دارد نه طرد:
به عنوان مثال شما نمیتوانید به خودتان بگویید «به عدد ۳۵ فکر نکن» چرا که هر چه بیشتر تلاش کنید که به موضوعی نیندیشید، بیشتر به آن موضوع فکر خواهید کرد. بهتر است تصمیم بگیرید مدیریت ذهن را به دست بگیرید و به شکل ارادی به موضوع دیگری فکر کنید. ضمناً «در ذهن انسان گزینه پاک کردن یا Delete هم وجود ندارد» و چیزی از ذهن انسان حذف نمیشود؛ پس تلاش نکنید که به مرگ فکر نکنید یا آن را فراموش کنید. برای رسیدن به چنین مدیریتی لازم است این کار به شکل ارادی، تکرار شود؛ یعنی ذهنتان را به شکل اختیاری از موضوعی به موضوع دیگر حرکت دهید.
۳. مدیریت محتوای افکار با کارت:
برای این کار میتوانید از کارتهایی استفاده کنید که به ذهن شما محتوای جدیدی ارائه میکند. پنج کارت تهیه کنید و در هر کدام از آنها یک جمله یا شعر انگیزه بخش و آرام کننده یادداشت کنید و هر روز قبل از ورود این افکار به ذهنتان و در حین مواقعی که با این افکار درگیر میشوید، آنها را عمداً مطالعه کنید. با این کار شما هم افکارتان و هم محتوای افکارتان را مدیریت کردهاید. امیدوارم استفاده از این روشها برای شما مفید واقع شود. (مریم اسودی، کارشناس ارشد مشاوره خانواده/خراسان)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
249