جام جم سرا به نقل از ایسنا: ریحانه ایزدی با بیان این مطلب اظهارکرد: اگر میخواهید راحت زندگی کنید، در صدد تغییر کسی بر نیایید. تلاش کنید در رابطه با دیگران و عادات و رفتارهایشان، از سه راهکار «بشناسید، بپذیرید و مدیریت کنید» بهره ببرید.
وی درباره روشهای اشتباه مورد استفاده زوجهای جوان برای تغییر دادن رفتار همسرشان، گفت: یکی از این روشها« اجبار»است. گاهی میخواهیم به هر قیمتی که شده رفتار همسرمان را تغییر دهیم، بنابراین به اهرم زور متوسل میشویم و از قدرتمان استفاده میکنیم. این قدرت نمایی از اخم کردن شروع میشود و تا کتک کاری و تهدید به جدایی نیز پیش میرود.
این روانشناس تاکید کرد: جنگ قدرت اگر تغییری هم ایجاد کند، تغییری ظاهری و از روی ترس است و تا زمانی ادامه پیدا میکند که قدرت دست شماست! در هر جنگ قدرتی، یک برنده هست و یک بازنده و شخص بازنده (ترسیده) هر زمان فرصتی پیدا کند به رفتار خود برمیگردد و در صدد تلافی برمیآید تا مرهمی بر احساسات جریحه دارشده خود بگذارد. بنابراین باید به دنبال راه حلهای برد – برد بود که در آن هر دو طرف برنده باشند.
ایزدی با بیان اینکه «تکرار» یکی دیگر از روشهای به کار گرفته شده برای تغییر همسر است، گفت: در بعضی مواقع برای تغییر رفتار همسرمان، به تکرار بیش از حد متوسل میشویم و مرتب رفتار فرد را به رویش میآوریم و از او میخواهیم آن را تغییر دهد. وقتی مسئلهای بیش از حد تکرار شود، جایگاه و اهمیت خود را از دست میدهد و به مسئلهای پیش پا افتاده تبدیل میشود.
وی افزود: با اتخاذ این شیوه ضمن عصبی کردن طرف مقابل، امکان موفقیت را از دست میدهیم. همسرمان یا برای خلاصی از غرغرهای دائمی، در پیش روی ما رفتار دیگری نشان میدهد یا اینکه مقابله به مثل و کاری میکند تا ما احساس کنیم چقدر رفتار پیشین او دوست داشتنی بود!
این روانشناس با اشاره به روش «طعنه و کنایه» گفت: روش محبوب بسیاری از افراد، استفاده از نیش و کنایههای گدازنده است. برای مثال، میخواهیم با این روش فرد را متوجه رفتار اشتباهش کنیم، اما غافل از آنیم که با این کار تنها او را میرنجانیم. جا دارد دوباره یادآوری کنیم که فرد رنجیده و ناراحت، انگیزهای برای بهبود رفتارش ندارد. با این برخوردها احساس همسر نسبت به ما تغییر میکند و محبتش رو به سردی میگذارد.
ایزدی «تحقیر و تمسخر» را یکی دیگر از روشهای اشتباه مورد استفاده زوجین ذکر و اظهار کرد: این روش هم دست کمی از روش قبلی ندارد. به خیال خودمان با زبان طنز مشغول گوشزد کردن اشتباه طرف مقابل هستیم، اما در همان زمان به شدت همسرمان را میآزاریم و تحقیر میکنیم و چه بسا اعتماد به نفس همسرمان را خدشه دار کنیم، به رابطهمان آسیب بزنیم و دست آخر نتیجهای هم عایدمان نشود. بنابراین بهتر است همسران تلاش کنند به همدیگر قدرت و اعتبار ببخشند و عزت نفس همدیگر را بهبود دهند تا بتوانند باعث پیشرفت و رشد یکدیگر شوند.
وی افزود: یکی دیگر از روشهای غلط «مقایسه» است و ما احساس میکنیم برای موفقیت در تغییر دادن رفتار همسرمان، نیاز داریم در او انگیزه ایجاد کنیم و یکی از اشتباه ترین روشهایی که به این منظور انتخاب میکنیم، مقایسه همسرمان با دیگران است. نتیجه مقایسه نیز شبیه به دو روش پیشین است و جز برانگیختن ناراحتی و حتی شاید احساس حسادت نتیجه بهتری در بر نخواهد داشت.
این روانشناس با اشاره به روش «معلم بازی»گفت: گاهی اوقات فکر میکنیم خودمان بی عیب و نقصی هستیم، پس وظیفه خود میدانیم در راه رفع عیوب دیگران بکوشیم. اما در این میان فراموش میکنیم همسرمان شاگرد ما و از آن مهمتر کودک نیست که ما بخواهیم نقش بزرگتر را برای او را بازی کنیم. همسرمان این روش را نمی پسندد، ناراحت میشود و ما هم به مقصود خود نمیرسیم.
ایزدی درباره استفاده از روش «دعوا کردن» برای تغییر رفتار همسر خود نیز اظهارکرد: هنگام دعوا مسئله مطرح میشود و طرفین متوجه موضوع میشوند، اما در یک فضای متشنج نمیتوان انتظار دستیابی به نتیجهای مطلوب داشت، بلکه باید منتظر پیامدهای ناخواسته و نامطلوب بود. در دعوا کسی به حرف دیگری گوش نمیدهد؛ بلکه هر کس میکوشد حرفهای خود را بلندتر از دیگری بگوید تا حرفش به کرسی بنشیند. وقتی گوشی برای شنیدن وجود ندارد، بلندترین صدای دنیا هم به جایی نمیرسد.
وی با اشاره به روش «گروکشی» اظهار کرد: در این روش سعی میکنیم برآوردن خواستههای همسرمان را منوط به تغییر رفتار او قرار دهیم؛ یعنی استفاده از جمله معروف «اگر تو فلان کار را انجام دهی، آن وقت من هم بهمان کار را انجام خواهم داد». این کار موجب ایجاد سیکل معیوب لج و لجبازی میشود و به سرعت دعوا و لجبازی بالا میگیرد و رابطه تلخ میشود.
این روانشناس اضافه کرد: هر دو نفر خواستههایی از دیگری دارند و میتوانند از آن به عنوان سلاح استفاده کنند. این شیوه نه تنها جواب نمیدهد، بلکه به هیچ عنوان شایسته روابط میان همسران نیست و در تضاد کامل با عشق بی قید و شرط است که یکی از مهمترین عناصر تشکیل دهنده یک زندگی موفق است.
وی «کنترل احساسی» را یکی از روشهای غلط برشمرد و گفت: جملههایی مانند «اگر من را دوست داری پس...» یا «با این کارت نشان دادی که مرا دوست نداری»، اغلب شنیده میشود. در این شیوه، همسران سعی میکنند با به غلیان درآوردن دیگ احساسات یکدیگر روی هم تاثیر بگذارند. ممکن است چنین روشی در مدت کوتاهی جواب دهد.
ایزدی تصریح کرد: اگر همسرتان یک بار دیگر آن رفتار را تکرار کند، آیا به این معناست که دوستتان ندارد؟ آیا همسرتان با طیب خاطر رفتارش را تغییر میدهد یا فشاری ناخوشایند را بر روی خود احساس میکند؟ آیا دور از انصاف نیست که عشق زیبای همسری را منوط به مواردی این چنین و گاه پیش پا افتاده، کنیم؟ این تغییر رفتار چقدر دوام خواهد داشت؟
وی تاکید کرد: همیشه پیش از هر اقدامی بهتر است بیندیشید که آیا این کار به هزینههایش میارزد. مثلا آیا لازم است این رفتار همسرم به هر قیمتی تغییر کند یا اینکه میتوان آن را بپذیرم و مدیریت کنم تا از پیامدهای ناخوشایندش آسیب کمتری ببینم؟ آیا علاقه ما میتواند بسیاری از این مسائل را تحت الشعاع قرار دهد؟
ایزدی که با مجله سپیده دانایی گفت و گو میکرد، در پایان گفت: هر فردی برای اینکه بهتر رفتار کند، نیاز دارد احساس بهتری داشته باشد. هر روشی که موجب برانگیخته شدن احساسات منفی در فرد شود، به طور یقین او را برنمیانگیزد تا رفتار بهتری داشته باشد؛ اما ایجاد هیجانات مثبت موجب می شود که فرد برای پیشرفت و شادکامی خود و همسرش بکوشد.
جام جم سرا: مدیریت رفتار موثر با دانشآموزان یعنی داشتن روابط مثبت با آنان. مدیریت رفتار باید بهگونهای در مدارس انجام شود که دانشآموزان بیاموزند کار شایسته ،معقول، مناسب و صحیح را انجام دهند و یادبگیرند آمادگی انجام کار صحیح را داشته باشند، حتی وقتی کسی نیست که دستور دهد و زمانی که اولیای خانه یا مدرسه دورند. بنابراین با توجه به اهمیت مساله مدیریت رفتار، بهتر است اولیای مدارس اساس و بنیان مدیریت رفتار را شناخته و براساس آن عمل کنند. برنامهریزی برای ایجاد زمینههایی که دانشآموزان بتوانند رفتارهای خوب از خود نشان بدهند دو عامل مهم پیشگیری و کاهش رفتار نامناسب را در حالت تعادل نگه میدارد. رفتارهای مناسبی را که میتوانید در مقابل رفتارهای نامناسب دانشآموزان داشته باشید، مشخص کنید. برای این منظور باید آگاهانه و اصولی شیوه مناسب را انتخاب کنید نه اینکه بدون برنامهریزی و از روی احساسات به آن رفتار، واکنش نشان دهید.
هنگام روبهرو شدن با رفتار نامناسب دانشآموز همیشه این نکته را برایش روشن کنید که انتقاد شما متوجه خود رفتار است، نه کسی که رفتار از او سرزده است. به یاد داشته باشید:
ـ اشتباهی که دانشآموز میکند با شخصیت او یکی نیست.
ـ اگر به او برچسب بد بزنید، اغلب باعث میشود او از خودش تصویر ذهنی ضعیفی بسازد.
ـ دانشآموزان برای تغییر رفتارشان به امید و دلگرمینیاز دارند.
از زبان انتخاب استفاده کنید: امکان داشتن انتخاب یکی از موثرترین نیروهای انگیزهسازی است که افراد تجربه میکنند. وقتی طوری رفتار میکنید که گویی به دانشآموز این امکان را میدهید که از بین رفتارها انتخابکننده باشد، هم شما و هم آنها تا حد زیادی احساس قدرت میکنید، پس سعی کنید براساس اصول عادلانه به دانشآموز کمک کنید تا انتخاب مناسبی داشته باشد و اجازه دهید نتیجه رفتاری را که انتخاب کرده، ببیند.
روی رفتارهای اولیه تمرکز کنید: رفتارهای اولیه رفتارهایی است که دخالت شما را میطلبد زیرا مانع انجام برنامههای کلاسی میشود. بسیاری از دانشآموزان وقتی میخواهید رفتارهای اولیهشان را تصحیح کنید به رفتارهای ثانویه روی میآورند، یعنی رفتارهایی که با توسل به آنها سعی میکنند توجه شما را از رفتار اشتباهی که مرتکب شدهاند منحرف کرده، خود را آرام کنند و احساس خوبی داشته باشند. آه کشیدن، غرغرکردن و رو برگرداندن، از جمله رفتارهای غیرکلامی ثانویه هستند که برخی دانشآموزان وقتی میخواهند رفتارشان را تصحیح کنند از خود نشان میدهند.
فضایی سرشار از اعتماد و حمایت ایجاد کنید: اعتماد پایه و اساس تمام روابطی است که در آن حمایت متقابل وجود دارد. اشتباه است اگر فکر کنید تنها با خوب بودن با دانشآموزان و نشان دادن رفتاری دوستانه میتوانید اعتماد آنها را نسبت به خودتان جلب کنید. اگر میخواهید آنها به شما اعتماد کنند، باید به مرور قابل اعتماد بودن خود را ثابت کنید. به تعهدات خود نسبت به آنها عمل کنید، از تکتک آنها در کلاس حمایت کنید، در یادگیریها یاریشان کنید و احترامشان را نگه دارید.
الگوی همان رفتاری باشید که از دانشآموزتان انتظار دارید: رفتار شما بهعنوان معلم بیشترین تاثیر را در کلاس دارد. دانشآموزان در حال یادگیری آن دسته از مهارتهای اجتماعی هستند که به کمک آنها بتوانند انتخابهای رفتاری درستی داشته باشند. به همین دلیل نیاز دارند که از رفتار شما بهعنوان یک معلم الگو بگیرند. البته نیازی نیست که شما یک الگوی رفتاری عالی و بیعیب و نقص باشید. یک انسان معمولی که خطا میکند و به خاطر آنها عذرخواهی هم میکند، الگوی بسیار خوبی است.
مسائل مهم را پیگیری کنید: شما باید مسائل مهم را مشخص کنید تا از «تیزبینی بیمارگونه» دور باشید و نخواهید تکتک اشتباهات دانشآموزان را زیرذره بین بگذارید و با آنها برخورد کنید زیرا در این صورت به سرعت خسته میشوید و فضایی بسیار پرتنش را در کلاس درس حاکم میکنید.
روابطتان را تصحیح کنید: وقتی بهدلیل رفتار نامناسب دانشآموز، ضروری است که او را تنبیه کنید نوعی احساس تنفر از شما در او بهوجود میآید و رابطهتان را دچار تنش و تنفر میکند. باید مراقب باشید تا در اولین فرصت ممکن بعد از تصحیح رفتار دانشآموز دوباره با او رابطه مثبت برقرار کنید؛ مثلا میتوانید پیش از خارج شدن از کلاس از او خداحافظی کنید.
مهمترین ویژگیهای مدیریت موثر رفتار در کلاس عبارتند از:
بهعنوان یک معلم داشتن رفتار مناسب را مهمترین وظیفه خود بدانید و آن را در راس امور قرار دهید.
به دانشآموزان به طور فعال مسئولیتهایشان را آموزش دهید.
حتی وقتی رفتار دانشآموزی از نظر اجتماعی مناسب و پذیرفته نیست، رفتارتان طوری باشد که حقوق خودتان و او را حفظ کنید.
توجه خود را معطوف به حرکت در جهتی کنید که برای دانشآموزان نتایج موفقیتآمیز در برداشته باشد.
دانشآموزان را وقتی رفتار خوبی از آنها سر میزند، تشویق کنید.
به دانشآموز مرتبا بازخورد رفتار مناسبش را بدهید. برای اینکار رفتار او را با استفاده از واژههای مثبت توصیف کنید.
آگاهانه از حرکات و اشارههایی استفاده کنید که اقتدار و اعتماد به نفس شما را نشان میدهد.
از روشهای مسالمتآمیز استفاده کنید.
از تمرکز بیش از حد روی رفتارهای نامناسبی که از دانشآموزان سر میزند خودداری کنید.
از عزت نفس دانشآموزان حمایت و محافظت کنید.
به دانشآموزان فرصت بدهید تا بر رفتارشان مسلط شوند و بتوانند به توصیههای شما پاسخ بدهند.
همیشه براساس قوانین کلاس رفتار دانشآموزان را تصحیح کنید.
موقع عصبانیت قضاوت نکنید.
قبل از آرام کردن دیگران، اول خودتان را آرام کنید.
اصول مواخذه را بدانید
منظور از «مواخذه» بیان عبارات حاکی از ناخشنودی ما در ارتباط با سوءرفتار دانشآموز است. مواخذه نقش مهمی در حفظ انضباط به دلیل کاربرد آسان خود دارد، اما کاربرد مکرر مواخذه به کلاس و درس آهنگی منفی میبخشد و چه بسا بتدریج به تخریب احترام و درک متقابل منجر میشود. نکاتی که در پی میآید، در افزایش تاثیر و گیرایی مواخذه سودمند واقع میشود:
جدی باشید. بهعنوان معلم مواخذه شما باید در لحن و محتوا صریح و جدی باشد. از درخواست یا مواخذهای که یکباره صادر میشود، خودداری کنید.
از عصبانیت بیجا اجتناب کنید. فریاد زدن بر سر دانشآموز و از کوره دررفتن، بر فضای مثبت کلاس درس تاثیر نامطلوب میگذارد.
در مواخذه بر آنچه ضرورت دارد تاکید کنید. مواخذهها بایستی بر آنچه دانشآموز باید انجام دهد و نه بر گله و شکایت از خود فرد تاکید داشته باشد. مثلا عبارت «توجه کن» از عبارت «از پنجره بیرون را نگاه نکن» بهتر است.
به تاثیر روانی برخورد توجه داشته باشید. وقتی توبیخی صورت میگیرد تاثیر آن از طریق علائم غیر گفتاری و در نگاه جدی و نه تهدیدآمیز اثربخشی بیشتری دارد.
از درگیریهای غیرضروری اجتناب کنید. دانشآموز را به درگیری نکشانید. تدبیر درست آن است که مجادله را کوتاه کرده و از دانشآموز بخواهیم بعد از کلاس درس بماند و بدون تاخیر به ادامه درس بپردازیم.
مواخذه خصوصی از توبیخ در حضور دیگران بهتر است. یک مواخذه محرمانه با کلماتی آرام و خصوصی از آن رو سودمند است که یک ارتباط فردیتر است و از آشفتگی دانشآموز میکاهد و احتمال بروز واکنش خصم آلود او را ضعیف میسازد.
از مقایسههای بیمورد خودداری کنید. دانشآموزان معمولا مواخذههای همراه با مقایسه با دیگران را قبول نمیکنند.
تهدیدهای توخالی را کنار بگذارید. صدور توبیخهای توهینآمیز و همراه با تهدید که نمیخواهیم یا توان به اجرا درآوردنش را نداریم ،کاری بیثمر است.
از مواخذه تمام کلاس پرهیز کنید. توبیخ همه کلاس مسالهای حساس است. تدبیر سودمند آن است که به جای لفظ همه دانشآموزان، در خطاب خود لفظ «اغلب دانشآموزان» را به کار برید.
از به کار بردن عبارات خصمانه و کلمات زشت اجتناب کنید. به کار بردن این کلمات توام با نکوهش فقط باعث رنجش و احساس بیگانگی و سرخوردگی دانشآموز میشود.
پیشگیرانه عمل کنید. مواخذههایی که هدف آن پیشگیری از سوءرفتار صورت میگیرد موثر تر از مواخذهای است که صرفا پس از رفتارهای سوءمکرر و طولانی انجام میشود.
معصومه اسدی / جام جم
جام جم سرا به نقل از آی بانو: «هری هریسون»، یکی از پرفروشترین نویسندهها در زمینه آموزش به والدین به حساب میآید. یکی از کتابهای او بیش از ۳/۵ میلیون بار به چاپ رسیده است. در بیش از ۲۵ برنامه تلویزیونی حضور داشته است و در بیش از ۷۵ شبکه رادیویی شرکت کرده است. کتابهای این نویسنده در بیش از ۳۵ کشور جهان به چاپ رسیده است. این مطلب او درباره روشهای برخورد محکم با بچههاست:
امروزه به نظر میرسد بسیاری از والدین درواقع نمیخواهند نقش پدر و مادر را ایفا کنند! البته منظورم این نیست که فرزندانشان را دوست ندارند بلکه منظورم این است نمیخواهند محکم باشند و تربیت بچهها را جدی بگیرند! چرا که فکر میکنند گفتن «نه» موجب ریختن اشک و گریه فرزندشان میشود و یا عبارتی چون «تو دیگه دوست من نیستی» یا «ازت متنفرم» را بشنوند. بعد از بیان این عبارات و دیدن واکنش فرزندشان، به شدت احساس گناه کرده و به سمتشان رفته و با نوازش و قربان صدقه بهشان قول میدهند که حتما در اسرع وقت خواستهشان را برآورده میکنند!
مشکل اینجاست. یک قانون طبیعی وجود دارد و آن این است که فرزندان برای رضایت والدین تا آنجا که بتوانند تلاش میکنند و برای بشر لازم است این قانون ادامه داشته باشد. فرزندان کارهایی انجام میدهند که تمایلی به انجامش ندارند اما برای راضی نگه داشتن والدینشان انجامش را بر خود لازم میدانند. یک نوجوان به این علت به سمت الکل و مواد مخدر نمیرود چون میترسد شدت خشم پدرش بیشتر از فشار و دعوت دوستانش به این کار باشد. و این گونه یاد میگیرند که چطور تصمیم سنجیدهای بگیرند، و اینگونه خود را آماده کنند تا وارد دنیای بزرگسالی شوند.
قوانین به هر حال موجب ناراحتی کودکان و بزرگسالان میشود. گفتن «نه» چه به کودک ۲ ساله و چه به نوجوان ۱۶ ساله موجب خشم و عصبانیتشان میشود. اگر شما هم از آن دسته والدینی هستید که دیدن عصبانیت فرزندشان موجب ناراحتی و دل رحمیشان میشود پس باید منتظر عواقبش باشید: فراموش کردن قوانین و پذیرفتن هر چه بیشتر درخواستهایشان (حتی خرید ماشین به هنگام جشن فارغ التحصیلیشان!)
چرا والدین دست به چنین رفتارهایی میزنند؟ چون طاقت دیدن عصبانیت فرزندشان را ندارند! امروزه والدین آنقدر درگیر مشغلههای زندگی و کاری خودشان هستند که صحبت درمورد مدرسه فرزندانشان را چیز مسخرهای میدانند. آنها ترجیح میدهند در مقابل خواست فرزندانشان کوتاه بیایند تا اینکه بخواهند به آنها درسهایی از احترام، صداقت، اخلاق و ارزشها بدهند، علتش هم این است که این چیزها درسهای سختی به شمار میآیند و البته باعث دلخوری فرزندانشان نیز میشوند!
والدین محکم ده چیز را هرگز فراموش نمیکنند:
۱- فرزندان، ذاتا تروریست عاطفی محسوب میشوند! آنها میتوانند احساس ضعف و درماندگی والدینشان را حس کنند و میدانند که چگونه از این وضعیت به نفع خود بهره برداری کنند (مستقیم به سمت قلب نشانه میگیرند!). آنها استاد فریب دادن هستند و اگر میگویند از شما متنفرند به این خاطر است که مطمئن هستند این عبارت جواب میدهد!
۲-باید به خاطر بسپاریم اگر میخواهیم فرزندانمان را به شیوهای درست تربیت کنیم لازم است در مقابل عصبانیتشان بایستیم و در این راه ثابت قدم باشیم.
۳-فراموش نکنید نوجوانان خصوصا از لحاظ عاطفی مثل دیوانهها هستند! در این سن و سال مغزشان همچنان در حال رشد است پس سعی نکنید برایشان دلیل و برهان بیاورید تا قانع شوند چون در این حالت انگار دارید برای مغز یک کلم برهان میآورید! شما نمیتوانید طرز تفکر آنها را تغییر بدهید اما قطعا میتوانید در واکنش خود تغییر ایجاد کنید.
۴ -اجازه دهید فرزندتان عصبی بشود اما نه به شکلی توهین آمیز و نپخته.
۵ -نیاز نیست با جوش و خروش بسیار خشم خود را بیان کنید. زمانی که رفتارآنها موجب خشمتان میشود در حد اعتدال عصبانیتتان را نشانشان دهید و بخواهید تا برخوردشان را تغییر دهند. مساله مهم این است که دریابیم «چه کسی» باید «چه کسی» را راضی نگه دارد.
۶- هنگامی که فرزندتان عصبی میشود حتما بر این قضیه که متوجه گفتهها و رفتارشان در حین عصبانیت باشند، پافشاری کنید.
۷-بدانید که خشم فرزندتان موقتی است و دلیل این عصبانیتها هر روز متفاوت از روز قبل است.
بدانید هرچه واکنشتان نسبت به عصبانیت فرزندتان کمتر باشد و هرچه بیشتر با این خشم کنار بیایید، هر دویتان کمتر درگیر تداوم مشکلتان میشوید.
۸- هرگز علت گفتن «نه» را توضیح ندهید. تنها گفتن «اینجا خانه من است، اینها قوانین اینجا هستند، و نه» کافی است. اگر بخواهید بیش از اینها به فرزندتان بگویید و یا دلیل و برهان بیاورید شک نکنید که آنها همراه با این توضیحاتتان وارد بحث و جدل میشوند.
۹- میتوانید بخاطر رفتارهای فرزندتان عصبی شوید، حتی میتوانید سرشان داد بکشید و بخاطر رفتارهای بدشان تنبیهشان کنید اما اینها به این معنی نیستند که فرزندتان را دوست ندارید.
۱۰- والدین بیباک میدانند رها کردن فرزندان آن هم درست زمانی که فرزندشان به آنها به عنوان یک دوست نیاز دارد نه تنها بیشهامتی است بلکه یک شکست به شمار میآید. بدون وجود مسائلی چون قانون، تنبیه، نظم و انتظار، در پرورش فرزندانمان، نسلی که از کودکانمان به وجود میآید نسلی خواهد بود که در آن فرزندانمان برای همیشه کودک باقی خواهند ماند.
جام جم سرا به نقل از خراسان: ما گاهی میخواهیم به هر قیمتی که شده، رفتار همسرمان را تغییر دهیم حتی اگر شده با توسل به زور! این قدرت نمایی از اخم کردن شروع میشود و تا جر و بحث و تهدید به جدایی پیش میرود.
به گزارش ایسنا این دعواهای کلامی، اگر هم تغییری در رفتار همسرمان ایجاد کند، ظاهری و موقتی است. در این مواقع، همسر شما هر زمان فرصتی پیدا کند به رفتار خود بر میگردد و در صدد تلافی برمی آید تا مرهمی بر احساسات جریحه دار شده خود بگذارد.
بازی با احساسات همسر
جملههایی مانند «اگر من را دوست داری پس...» یا «با این کارت نشان دادی که مرا دوست نداری»، گاهی از زبان زوجین شنیده میشود؛ در این شیوه، همسران سعی میکنند با به غلیان درآوردن دیگ احساسات یکدیگر روی هم تاثیر بگذارند. ممکن است چنین روشی در مدت کوتاهی جواب دهد، اما در بلند مدت، ممکن است باعث بیعلاقگی زن و شوهر به یکدیگر شود.
تکرار بیش از حد
در بعضی مواقع برای تغییر رفتارهای همسرمان، به تکرار بیش از حد متوسل میشویم و مرتب رفتار او را به رویش میآوریم و از او میخواهیم آن را تغییر دهد. وقتی مسئلهای بیش از حد تکرار شود، جایگاه و اهمیت خود را از دست میدهد و به مسئلهای پیش پا افتاده تبدیل میشود. زن و شوهرها باید توجه داشته باشند که در صورت متوسل شدن به این شیوه، ضمن عصبی کردن طرف مقابل، امکان موفقیت را از دست میدهند.
با طعنه و کنایه حرف زدن
روش طعنه و کنایه زدن، روش محبوب بسیاری از افراد برای تغییر رفتارهای همسرشان است. توجه داشته باشید که با این برخوردها، احساس همسرتان نسبت به شما تغییر میکند و محبتش رو به سردی میرود؛ بنابراین شما باید انتظاراتتان را شفاف برای همسرتان مطرح کنید و دلایل اشتباه بودن رفتارهایش از نظر خودتان را برای او توضیح دهید.
مقایسه کردن برای ایجاد انگیزه تغییر
یکی دیگر از روشهای نادرست، مقایسه کردن است و ما احساس میکنیم برای تغییر رفتارهای همسرمان، نیاز داریم در او انگیزه ایجاد کنیم و یکی از اشتباهترین روشهایی که به این منظور انتخاب میکنیم، مقایسه همسرمان با دیگران است. نتیجه مقایسه نیز شبیه به ۲ روش پیشین است و جز برانگیختن ناراحتی و حتی شاید احساس حسادت نتیجهای در بر نخواهد داشت.
حل مشکل با دعوا
معمولا هنگام دعوا، مشکلی مطرح میشود و طرفین متوجه موضوع میشوند، اما در یک فضای متشنج نمیتوان انتظار داشت به نتیجهای مطلوب دست یافت، بلکه باید منتظر پیامدهای ناخواسته و نامطلوب بود. بنابراین دعوا و جر و بحث هم نتیجهای برای تغییر رفتارهای نامطلوب همسر نخواهد داشت.
گروکشی برای تغییر رفتارهای همسر
در این روش سعی میکنیم برآوردن خواستههای همسرمان را به تغییر رفتار او منوط کنیم؛ یعنی استفاده از جمله معروف «اگر تو فلان کار را انجام دهی، آن وقت من هم فلان کار را انجام خواهم داد». این کار موجب ایجاد سیکل معیوب لج و لجبازی میشود و به سرعت دعوا و لجبازی بالا میگیرد و رابطه تلخ میشود.
به طور طبیعی در یک زندگی مشترک، هر ۲ نفر خواستههایی از هم دارند و میتوانند از آن به عنوان سلاح استفاده کنند. این شیوه نه تنها جواب نمیدهد بلکه به هیچ عنوان شایسته روابط میان همسران نیست و در تضاد کامل با عشق بیقید و شرط است که یکی از مهمترین عناصر تشکیل دهنده یک زندگی موفق است.
تحقیر و تمسخر همسر حتی با زبان طنز
تحقیر و تمسخر یکی دیگر از روشهای اشتباه مورد استفاده زوجین برای تغییر رفتارهای همسرشان است. گاهی به خیال خودمان با زبان طنز اشتباه طرف مقابل را به او گوشزد میکنیم، اما در همان زمان به شدت همسرمان را میآزاریم، تحقیر میکنیم و چه بسا اعتماد به نفس او را خدشه دار کنیم و به رابطهمان آسیب بزنیم. بنابراین بهتر است همسران تلاش کنند به همدیگر قدرت و اعتبار ببخشند و عزت نفس همدیگر را بهبود دهند باعث پیشرفت و رشد یکدیگر شوند.
احتیاج به تربیت همسر
گاهی اوقات فکر میکنیم خودمان بیعیب و نقص هستیم پس وظیفه خود میدانیم در راه رفع عیوب دیگران بکوشیم، اما در این میان فراموش میکنیم همسرمان شاگرد ما و از آن مهمتر، کودک نیست که ما بخواهیم نقش بزرگتر را برای او بازی کنیم. همسرمان این روش را نمیپسندد، ناراحت میشود و ما هم به مقصود خود نمیرسیم.
بشناسید، بپذیرید و مدیریت کنید
این اشتباه است اگر فکر کنیم بعد از ازدواج میتوانیم همسرمان را به کلی تغییر دهیم. تنها چیزی که میتوان به تغییر در آن امید بست، چند نمونه رفتاری است که آن هم باید با ملاحظاتی ویژه انجام شود؛ بنابراین اگر میخواهید راحت زندگی کنید، در صدد تغییر همسرتان بر نیایید بلکه تلاش کنید در رابطه با او از ۳ راهکار «بشناسید، بپذیرید و مدیریت کنید» بهره ببرید.
در این روش، شما باید ابتدا همسرتان و دیدگاههایش را بشناسید، سپس آنها را بپذیرید و در پایان به جای تغییر سعی در مدیریت آنها داشته باشید.
برای تغییر رفتارهای همسرتان در کنار او باشید نه در مقابل او. همچنین فراموش نکنید که هر فردی برای داشتن رفتار بهتر، نیاز دارد احساس بهتری داشته باشد. هر روشی که موجب برانگیخته شدن احساسات منفی در فرد شود، به طور یقین او را برنمی انگیزد تا رفتار بهتری داشته باشد، اما ایجاد هیجانات مثبت موجب میشود که فرد برای پیشرفت و شادکامی خود و همسرش بکوشد.
جام جم سرا: این استدلال اشتباه باعث میشود برخی از افراد حتی زمانی که میدانند حق با همسرشان است باز هم مطابق نظر همسر خود رفتارنکنند و به تکرار رفتار اشتباه خود بپردازند، اقدامی که در نظر همسرشان چیزی جز لجبازی نیست. اما مسئله زمانی بغرنجتر میشود که همسران این دسته از افراد مهارت رفتار با لجبازها را به خوبی بلد نباشند و حتی برای نشان دادن بد بودن این رفتار آگاهانه مقابله به مثل کنند و با رفتار متقابل سعی کنند رفتار همسرشان را اصلاح کنند غافل از اینکه این کار تنها آتش اختلافات را شعله ور میکند.
برخی از افراد دیگر نیز سرزنش و ملامت یا قهر و کینه توزی را در برابر همسر لجباز خود پیش میگیرند که هر یک از این رفتارها، به تنهایی میتواند صمیمیت و عشق را از زندگی مشترک بزداید.
براستی بهترین شیوه رفتار با همسر لجباز و حرف نشنو چیست؟
حجت الاسلام محمود حسنینژاد، کارشناس ارشد روانشناسی، در پاسخ به این سوال راهکارهایی دارد:
چگونه با انتقاد صحیح مانع لجبازی همسرمان شویم
قبل از هر چیز باید توجه داشته باشید که زوجین در خانوادههای متفاوت رشد کرده و تربیت شدهاند و این تربیتهای متفاوت سبب اختلاف نظر بین آنها میشود؛ بنابراین اختلاف یک امر طبیعی بین همسران است. اما برای اینکه این اختلاف نظرها به معضل در زندگی مشترک تبدیل نشود توصیههایی قابل ذکر است:
انتظارات خود را از همسرتان تعدیل کنید
همانطور که شما از همسرتان توقعات و انتظاراتی دارید او نیز از شما انتظاراتی دارد؛ بنابراین نمیتوانید بدون درنظر گرفتن انتظارات همسر، از او توقع داشته باشید که از شما حرف شنوی داشته باشد.
از یادآوری نقاط مثبت غافل نشوید
قبل از اینکه از نقاط ضعف همسرتان صحبت کنید نقاط قوتش را یادآوری کنید و قبل از هر انتقادی از او تعریف کنید همچنین در گفتوگوهایتان بیان کنید همانطور که شما از او انتقاد میکنید او نیز میتواند اشتباهات شما را بیان کند؛ چنین رفتاری سبب میشود همسرتان شما را آدم منصفی بداند و پذیرش بیشتری نسبت به حرف شما پیدا کند.
اعتدال را رعایت کنید
از همسرتان زیاد انتقاد نکنید؛ زیرا سبب میشود از اهمیت حرف شما کاسته شود. حضرت علی (ع) میفرمایند: «وقتی حرفی زیاد تکرار شود از ارزشش کاسته میشود.» لذا بعد از یک تذکر، به او فرصت فکر کردن بدهید و تذکرات خود را به طور مداوم تکرار نکنید.
از رفتار انتقاد کنید نه از شخص
به جای انتقاد از خود شخص از کار او انتقاد کنید، یعنی خود شخص را نکوهش نکنید بلکه عمل او را مورد انتقاد قرار دهید.
تلافی ممنوع
اگر همسرتان لجبازی میکند شما با لجبازی رفتار او را تلافی نکنید و با توجه به اینکه در ابتدای راه هستید، دقت کنید لجبازی در زندگی و رابطه شما به عادت تبدیل نشود.
خودتان و همسرتان را بشناسید
شناخت خود را نسبت به همسرتان بالا ببرید و سعی کنید درباره خودتان نیز به او اطلاعات بدهید و خط قرمزها و ایده آلهای زندگیتان را برای او بیان کنید و لازم است تعریف و نظر خودتان درباره مسائل مختلف زندگی را با تعریف همسرتان مقایسه کنید؛ زیرا واژهها و مصداقها در افراد مختلف، تفاوت دارد. به عنوان مثال ممکن است تعریف شما از تجملات با آنچه همسرتان در ذهن دارد متفاوت باشد.
تفاوتها را بپذیرید
به تفاوتهای بین زن و مرد توجه داشته باشید. با مطالعه کتابهایی که در این زمینه، وجود دارد میتوانید آگاهی خود را بالا ببرید. مثلا با توجه به اینکه نیاز اساسی خانمها محبت است، سعی کنید با توجه کردن بیشتر به احساسات همسرتان و افزایش محبت کلامی، صمیمیت بیشتری در زندگی مشترکتان به وجود بیاورید.
این صمیمیت باعث میشود همسرتان بیشتر به شما نزدیک شود و به حرف شما اهمیت دهد. وقتی شما به احساسات او اهمیت بدهید او نیز خط قرمزهای شما را زیر پا نمیگذارد؛ اما مقابله و مشاجره سبب جریحه دار شدن احساسات طرف مقابل میشود و او را به لجبازی وا میدارد.
از سوی دیگر مردان نیز دوست دارند تکیهگاه خوبی برای همسرشان در مواجهه با مشکلات باشند، پس لازم است زنان حتی اگر تحصیلات یا موقعیت اقتصادی بهتری دارند باز هم در هنگام مشکلات به همسرشان رجوع کنند. این کار باعث میشود مردان احساس کنند جایگاه مدیریتی آنها نزد همسر و فرزندانشان محفوظ مانده است. (خراسان)
جام جم سرا: این دسته از افراد عموما خصلت «بیمسئولیتی» را از محیط خانواده و در ارتباط مستقیم با آموزشهای پدر و مادر کسب کردهاند و یا در برههای از زندگی خود از طریق ارتباط با افراد بیمسئولیت به این نتیجه رسیدهاند که چنانچه در مقابل امور مختلف زندگی بیمسئولیت باشند، پاداش بهتری دریافت خواهند کرد و زندگی راحتتر با دغدغه کمتر را سپری خواهند کرد.
از آنجا که اطرافیان، به مرور زمان فرد بیمسئولیت را با تمام اهمال کاریهایش میپذیرند و دیگر از او انتظار برآوردن خواستهها و نیازهایشان را ندارند، خصیصه بیمسئولیتی در وجود فرد بیمسئولیت تشدید میشود و در نتیجه فرد بیمسئولیت در دنیای امنی که برای خود میسازد احساس رضایتمندی میکند و پاداش میگیرد، زیرا هیچ کسی از او توقعی برای انجام امور ندارد و او میتواند با فراغ خاطر به نیازها و خواستههای مورد علاقه خویش رسیدگی کند.
از این رو فرد بیمسئولیت رفته رفته، به خصلتهایی نظیر «خودخواهی»، «متوقع بودن» و همچنین «لجبازی» و «منفعت طلبی» در جهت تحقق خواستههای شخصیاش نیز آلوده میشود. بسیاری از زوجین ناآگاهانه و ناخواسته بر مشکل بیمسئولیتی همسرشان دامن میزنند و آن را تقویت میکنند.
۴ موضعگیری صحیح و غلط در مواجهه با فرد بیمسئولیت
۱ – برخی افراد «بیمسئولیتی» همسرشان را میپذیرند و تلاش میکنند تا خودشان آن را جبران کنند (رویکرد غلط).
۲ – برخی افراد «بیمسئولیتی» طرف مقابل را نمیپذیرند، اما تلاش میکنند تا نقاط ضعف خود را که به تشدید حس بیمسئولیتی در همسرشان منجر شده شناسایی و با اصلاح این نقاط ضعف، به طور غیرمستقیم، همسر را دعوت به پذیرش مسئولیت در ابعاد مختلف زندگی مشترک کنند (رویکرد صحیح).
۳ – برخی افراد «بیمسئولیتی» طرف مقابل را نمیپذیرند، اما معتقدند به جای اصلاح خودشان صرفا باید به دنبال راه حلی باشند که همسر بیمسئولیت را اصلاح کنند! این دسته از افراد پیوسته فرد بیمسئولیت را تحقیر میکنند و با استفاده ازحربه بیتوجهی و بیاحترامی به او، در صدد تنبیه و تادیب وی و حصول خواستههای بجا یا نابجای خود حرکت میکنند (رویکرد غلط).
۴ – برخی از افراد در زندگی با همسر بیمسئولیت به جدایی قطعی میاندیشند (رویکرد غلط).
راهکار منطقی: شما در برخورد با همسر بیمسئولیت نباید به دنبال تغییر او باشید بلکه باید این سوال بزرگ را از خود بپرسید که من چه تغییری بکنم تا او تغییر کند؟
راهکارهایی برای مواجهه با بیمسئولیتی همسر
مقابله به مثل نکنید:
اگر باهمسرتان قطع رابطه کردهاید ابتدا از در آشتی کردن با وی وارد شوید و ارتباطتان را از سر بگیرید؛ زیرا انجام راهکارهایی که در ادامه ارائه میشود بدون حضور همسرتان میسر نیست. عدهای از افراد لجبازی همسر را با لجبازی پاسخ میدهند. بدانید کسی که لجبازی می کند معمولا خودش میداند که حق با او نیست، اما هیچ وقت نمیخواهد این را به زبان بیاورد.
تجربه عموم روانشناسان نشان میدهد روابط افرادی که در زندگی مشترک دست به مقابله به مثل میزنند روزبروز بدتر و بدتر میشود تا آنجا که بازگشت به عقب تقریبا غیر ممکن خواهد شد. انسانها هرگز در فضای تحقیر، سرزنش و لجبازی تغییری حاصل نمیکنند.
خانوادهتان را به قطع فرآیند حمایتگری دعوت کنید:
متاسفانه دستهای از افراد برای حل هر مشکلی همیشه اولین داوطلب هستند و فرصت همکاری و ایفای نقش را از همسر خود میگیرند؛ زیرا معتقدند وقتی که با شخصی غیر قابل اتکا درگیر هستند ناگزیرند تا نقش «والد» را برای او ایفا کنند.
برای تقویت صفت مسئولیت پذیری در هر فردی باید اهداف را کوچک و قابل دسترسی انتخاب کنید. برای مثال اگر فرد بیمسئولیت، شوهر شماست و بیمسئولیتی او بیشتر در کسب درآمد و تامین نیازهای مادی خانواده است باید در گام اول از او خریدهای ارزان قیمت و در عین حال ضروری را تقاضا کنید |
این کار باعث میشود تمام مسئولیت زندگی مشترک به عهده فرد داوطلب واگذار شود و طرف مقابل طبیعتا به نوعی بیمسئولیتی برسد.
بسیاری از خانوادهها بدون شناخت خصلتهای فرد بیمسئولیت، بسرعت وارد عمل میشوند و برای حمایت از فرزند خود در مقابل فرد بیمسئولیت اقدام به حمایتهای مالی و اقتصادی فراوان میکنند. حمایت «والدانه» از فرد بیمسئولیت به چرخه بیمسئولیتی او دامن خواهد زد و در نهایت شما حس فریب خوردگی و عصبانیت را تجربه خواهید کرد.
مصرانه از او انجام وظایفش را تقاضا کنید:
شما درباره مسئولیت پذیرتر کردن همسرتان چقدر تلاش کردهاید؟ همسرتان نسبت به قبل چقدر تغییر کرده است؟ مسئولیتپذیرتر شده یا برعکس؟ شاید انجام راهکارهای گفته شده، در ابتدا سخت و زمانبر به نظر برسد، اما مطمئنا نتیجهاش بهتر از روشی است که خودتان تاکنون از آن استفاده میکردید.
فراموش نکنید که برای تقویت صفت مسئولیت پذیری در هر فردی باید اهداف را کوچک و قابل دسترسی انتخاب کنید. برای مثال اگر فرد بیمسئولیت، شوهر شماست و بیمسئولیتی او بیشتر در کسب درآمد و تامین نیازهای مادی خانواده است باید در گام اول از او خریدهای ارزان قیمت و در عین حال ضروری را تقاضا کنید.
صبور باشید و فقط روی تقاضایتان محترمانه و بدون پرخاشگری پافشاری کنید. شاید۱۰۰ درصد تقاضای شما برآورده نشود، اما مطمئن باشید ۵۰ درصد آن اجابت خواهد شد و این یعنی موفقیت اولیه در برابر فرد بیمسئولیت.
همسرتان را با عواقب بیمسئولیتی آشنا کنید:
استفاده از عباراتی نظیر «تو اصلا مسئولیت پذیر نیستی» گرهی از مشکلات شما باز نمیکند بلکه کاربرد مکرر همین عبارات باعث میشود همسرتان بیشتر در این نقش فرو رود و واقعا قبول کند که بیمسئولیت است.
در بسیاری از موارد و در شروع کار مطمئنا همسرتان به همان میزانی که شما (به عنوان مثال) انتظار خرید داشتهاید، هزینه نمیکند. مثلا شما فهرستی از ۵ نیاز ضروری منزل را به او دادهاید، اما او در میان این ۵ نیاز، برخی از اقلام را خریده است و مثلا برنج نخریده است. در اینجا شما برنج را از وعده غذایی خود حذف کنید و یک غذای ساده بپزید. زمانی که او میپرسد: «چرا برنج نپختهای؟»، شما فقط پاسخ دهید: «برنجمان تمام شده است».
از جابجایی نقشها پرهیز کنید:
پدیده جابجایی نقشهای زن و مرد در زندگی مشترک چنانچه با ارتقای «ظرفیت روحی» زوجین همراه نباشد براحتی میتواند عامل ایجاد اختلاف و تنش شود.
زمانی که زن نقش شوهر بیمسئولیت خود را به عهده میگیرد و مثلا بیرون از منزل کار میکند یا زمانی که مرد نقش زن بیمسئولیت خود را به عهده میگیرد و همیشه به شستن لباسها یا جارو زدن منزل مبادرت میورزد، به دلیل بیمسئولیتی همسران خود، انجام این کارها را «کمک حمایتگرانه از شریک زندگی» نمیدانند و زوجین در این شرایط از یکدیگر طلبکار میشوند و انتظار دارند همسرشان هر لحظه به خاطر ایفای نقشی که خلاف جنسیت و یا طبیعتش بوده است، از او قدردانی چند برابر تصور بکند در حالی که طرف مقابل تصور میکند همسر من کاری نکرده است، او فقط وظیفهاش را انجام داده است. در نتیجه وقتی زنی مسئولیت اصلی تامین مالی را به عهده میگیرد، بدیهی است که از نظر شرایط روحی، «خستگی روانی» را تجربه کند. (ملیحه شهرستانی - کارشناس ارشد مشاوره خانواده/خراسان)
اگر میخواهید به عنوان والدینی دلسوز و مسئول، آینده جسمی و روانی پسران خود را تأمین کنید، رعایت این نکات را فراموش نکنید:
1) پدر و مادر قبل از هر دوست ناباب یا جامعه ناسالمی میتوانند رفتارهای پرخطر را به فرزندانشان بیاموزند. نتیجه تازهترین تحقیقات روی بیش از 2000 نوجوان که به مصرف سیگار و مواد مخدر و... اعتیاد داشتند، نشان داده که 40 تا 60 درصد از این نوجوانان، برای اولین بار نحوه استعمال مواد دخانی را در خانه و توسط والدین خود آموختهاند؛ بنابراین اولین گام در دور نگه داشتن فرزندان از مواد مخدر، استعمال نکردن آنها توسط والدین و بویژه در منزل است.
2) شما نمیتوانید از نوجوانتان توقع داشته باشید که مدام در محیطهای آلوده و در مجاورت افراد معتاد قرار داشته باشد و هیچ تمایل یا حس کنجکاوی نسبت به مصرف مخدرها از خود نشان ندهد؛ بنابراین از رفت و آمد با دوستان یا اقوامی که اقدام به مصرف مخدرها جلوی اعضای خانواده میکنند، خودداری کنید.
3) با پرهیز از رذایل اخلاقی مانند دروغگویی، خشم و عصبانیت بیموقع یا ناسزاگفتن، الگوی رفتاری مناسبی برای نوجوانتان باشید.
4) بسیاری از پدران دوست دارند آیندهای را که برای خود متصور بودهاند و به آن نرسیدهاند برای پسرانشان ترسیم کنند، اما خیلی از افسارگسیختگیها و فاصلههای بین والد و فرزند از همین جا شروع میشود. شما به عنوان یک پدر خوب، فقط وظیفه شناساندن راههای صحیح و غلط به فرزندتان و مشورت کردن با او در مورد علاقهمندیهایش را دارید و بهتر است انتخاب نهایی را به عهده فرزندتان بگذارید.
5) بسیاری از پسران از گوش دادن به نصیحتها و توصیههای همیشگی گلهمندند و فکر میکنند که نصیحت بیش از حد یعنی عدم اعتماد خانواده و کوچک شمردن آنها. میتوانید با خریدن انواع کتابها یا فیلمهای آموزنده، فرزند خود را از نوجوانی درباره مسائل و مشکلات موجود در جامعه به طور غیرمستقیم آگاه کنید.
6) پسران در سنین نوجوانی علاقه خاصی به استقلال، جدا شدن از خانواده و پیوستن به گروه همسالان دارند و نگرانی بسیاری از والدین، از ناشناخته بودن دوستان فرزندشان نزد آنهاست. برای اینکه هم فرزندتان را خوشحال کنید و هم با دوستان جدیدش بیشتر آشنا شوید، میتوانید هر چند وقت یک بار، یک مهمانی دوستانه ترتیب دهید و دوستان فرزندتان را هم با خانوادههایشان به صرف یک عصرانه ساده دعوت کنید. میتوانید برای تسلط بیشتر بر روابط فرزندتان هم، ماهی یک بار، یک برنامه کوهنوردی با دوستان فرزندتان و خانواده آنها بچینید.
7) از تحقیر، توهین یا مقایسهکردن پسرتان با دیگران به شدت پرهیز کنید؛ چون انجام این اعمال موجب پرخاشگر و زورگو شدن آنها در آینده میشود و این گونه فرزندان تحقیر شده بعد از رسیدن به استقلال سعی میکنند با توسل به زور وجود و قدرتشان را به دیگران اثبات کنند.
8) پسران، پدران آیندهاند و باید مسئولیتپذیر بار بیایند؛ بنابراین انجام برخی از کارهای خانه را حتی اگر خیلی کم و پیش پا افتاده باشند به عهده پسرتان بگذارید؛ کارهایی مانند خرید نان یا گذاشتن کیسه زباله بیرون از منزل.
9) پسران در سنین نوجوانی علاقه زیادی به دیده و پذیرفته شدن از طرف جامعه دارند؛ بنابراین برای این کار اقدام به عوض کردن ظاهر و نوع پوشش خود میکنند. در مواجهه با این گونه مسائل، نباید با پرخاشگری و توهین فرزندتان را از تغییر ظاهرش منع کنید، بلکه باید با زبانی خوش و دلیل و منطق مناسب، او را تشویق به پذیرفته شدن از راههای دیگری غیر از تغییر ظاهر غیر متعارف کنید. از او بخواهید که رشته هنری یا ورزش مورد علاقهاش را به صورت حرفهای ادامه دهد و موفقیتها و قهرمانیهای پیاپیاش سبب غرور و افتخار خودش و شما باشد.
10) آزادی مفرط ، بیشتر مخرب است نه موثر. شما با آزاد گذاشتن فرزند پسرتان در هر زمینهای و برآورده کردن همه نیازهای او، فردی متکبر و خودخواه از او میسازید و موجب میشوید که او فکر کند در همه مکانها و زمانها، هر کاری که دلش بخواهد میتواند انجام دهد، اما وقتی طی زندگی با مسائلی غیر از آنچه باب میل اوست روبرو شود، یأس و ناامیدی سراسر وجودش را فرا میگیرد و عاقبت این نوجوانان چیزی نمیشود جز احساس پوچی و...
11) پسرها عمدتا عهدهدار چرخاندن چرخ مالی و اقتصادی زندگی در آینده هستند؛ بنابراین بهتر است پدران، آنها را با مسائل و مشکلات مالی و حساب و کتاب و نحوه صحیح پول خرج کردن آشنا کنند و از نوجوانی پس انداز کردن و صرفهجویی را به آنها یاد دهند.
12) این یک باور غلط است که دخترها بیشتر از پسرها به محبت نیاز دارند. پسرها هم به اندازه دخترها به محبت و حمایت عاطفی بویژه از طرف خانوادهشان احتیاج دارند؛ وظیفه پدر یا مادر مهربان که به فکر سلامت روان فرزندش است، رعایت تعادل و عشقورزی به همه فرزندان چه پسر چه دختر است.
13) معمولاً پسرها با پدرانشان راحتترند و بهتر میتوانند مشکلاتشان را با آنها در میان بگذارند؛ بنابراین به عنوان پدری مسئول، روزی یک ساعت از وقتتان را به پسرتان اختصاص دهید و او را در راه حل مشکلاتش یاری کنید. فقط حواستان باشد که خشونت و پرخاش، جایی در راهنماییهایتان نداشته باشد تا فرزندتان از مشورت کردن با شما پشیمان نشود و مشکلاتش را خارج از خانه و به روشهای نادرست حل نکند.
14) پسربچهها علاقه شدیدی به بازیهای خشن کامپیوتری دارند. برای جلوگیری از ناراحتیهای جسمی و روحی فرزندتان، از تنها و آزاد گذاشتن او برای ساعتها بازی با کامپیوتر خودداری کنید.
15) بد نیست که حساب دخل و خرج فرزندتان را داشته باشید و دورادور بدانید که او پولهایش را چه طور خرج میکند. خرید سیگار میتواند بسادگی خریدن یک بسته آدامس یا پفک باشد!
16) به پسرتان بیاموزید که زورگویی و قلدری راه معقول و پسندیدهای برای رسیدن به خواستهها نیست؛ بنابراین بهتر است برای حل مشکلاتش راههای منطقی و آرام را پیش گیرد تا محبوبیتش پیش اطرافیان بیشتر شود.
17) پسرها به خاطر موقعیت خانوادگی خاصی که در آینده دارند و باید مسئول و مدیر یک زندگی شوند، نیاز زیادی به اعتماد به نفس بالا دارند. شما میتوانید با سپردن کارهای مهم به پسرتان و گفتن این جمله که «من میدانم تو به بهترین شکل ممکن این کار را انجام میدهی» اعتماد به نفس فرزندتان را بالا ببرید و حس مفید بودن را به او القا کنید.
18) با مسئولان و مشاوران مدرسه او در تماس باشید تا بتوانید از تغییرات احتمالی روانی یا تحصیلی فرزندتان خبردار باشید.
19) برای این که پسرتان احساس نکند به خاطر جنسش هیچ محدودیتی ندارد، قوانین خانواده را بنویسید و به دیوار اتاقش بچسبانید و حتماً ساعات ورود و خروج او را طبق مقررات خانواده درج کنید و اگر دیدید که از حدش تجاوز کرد، بنا به روحیاتش، تنبیه یا تشویقی برایش در نظر بگیرید تا بهتر شرایط خانواده را بپذیرد.
20) از سوی دیگر جوری رفتار نکنید که فرزندتان احساس کند برای هر کاری باید نظر شما را رعایت کند و حق انتخاب در هیچ زمینهای را ندارد، این رفتار او را سرخورده میکند. انتخاب رنگ اتاق، لباس یا نوع تغذیه را به عهده خودش بگذارید.
21) هیچ گاه در برابر دختر یا فرزند کوچکترتان به پسرتان نگویید که تو بزرگی یا پسری و این رفتارها از تو بعید است. عادلانه قضاوت کنید و به فرزندانتان بیاموزید که به یکدیگر احترام بگذارند و حقوق یکدیگر را هم رعایت کنند (پارسینه به نقل از سلامت)
پاسخ مشاور: برای تحلیل این موضوع، باید بدانیم که آیا شما این مسئله را بتازگی احساس کردهاید یا این احساس از قبل هم وجود داشته؟ یعنی شما از کودکی حس میکردید که مادرتان توجهی به شما ندارد یا این موضوع به سالهای اخیر بازمی گردد؟ با این حال، در ادامه هر دو منظر را به طور مختصر بررسی میکنیم تا بنوعی راهنمایتان باشد.
حس جدیدی به نام غریبگی
اگر به تازگی حس غریبگی به شما دست داده، این موضوع به دلیل برهه سنیتان است. از آنجا که نزدیک به سن نوجوانی هستید و نوجوانان اغلب خود را باهوشتر از والدین میدانند و تصور میکنند که در بسیاری زمینهها حق با آنهاست و سطح انتظارات بالایی دارند، برای رسیدن به یک ثبات و استقلال فکری، بیشتر در حال بحث و جدال با آنها هستند.
فرد در نوجوانی برای اینکه احساس کند با پدر و مادرش ارتباط دارد و مورد محبت آن هاست، باید مدتی از وقت خود را با آنها بگذراند. همچنین اگر والدین میخواهند نوجوانشان احساس محبت کند، باید مدتی از وقت خود را به او اختصاص دهند؛ چرا که نوجوان دوست دارد والدینش او را بپذیرند و حمایت کنند. لذا بهتر است با مادرتان صحبت کنید و به جای «تو من را دوست نداری و من برایت غریبه هستم» به او بگویید «درگذشته به من بیشتر توجه میکردی و کارهای خوبم را بیشتر میدیدی».
رفتارهایی را که انتظار دارید مادرتان برای شما انجام دهد مطرح کنید یا رفتارهایی را که بتازگی انجام میدهد و باعث شده شما حس دوری کنید با او در میان بگذارید.
غریبگی؛ حسی دیرینه
چنانچه حس غریبگی را از بچگی داشته و همچنان نیز دارید، این مسئله به دلیل تفاوت بین زبان عشق شما و مادرتان رخ داده است. در واقع مادرتان به شما محبت میکند اما به زبان (سبک یا روش) خودش؛ در نتیجه محبتش آن طور که شما انتظار دارید نیست و برای همین حس غریبگی میکنید.
با توجه به اینکه گفتهاید دوست دارید از شما تعریف کنند، احتمالاً زبان عشق شما کلام تاییدآمیز است؛ یعنی زمانی احساس میکنید که به شما عشق و محبت نشان داده شده که به صورت کلامی از شما تعریف کنند، کارهایتان دیده شود و مورد تشویق قرار بگیرید؛ وقتی این اتفاق به هر دلیلی نیفتد، حس میکنید که محیط سرد است و حس غریبه بودن میکنید.
برای ابراز عشق، زبانهای دیگری نیز وجود دارد که احتمالاً مادرتان به یکی از آنها ابراز عشق میکند و اگر به رفتارهای او دقت کنید، میزان عشقش را به خودتان متوجه میشوید.
نمونههایی از این نوع محبت و عشق را در ادامه ذکر میکنیم.
خدمت کردن:
وقتی در حال مطالعه هستید، مادرتان برای شما آبمیوه یا خوراکی میآورد، اتاق شما را مرتب میکند، لباسهای شما را میشوید، آشپزی میکند و....
وقت گذاشتن برای یکدیگر:
این موضوع زمانی اتفاق میافتد که مادرتان با شما گفتوگو میکند، از اتفاقات مدرسه سوال میکند، شما را برای خرید همراهی میکند و یا وقتی که در حال تماشای فیلم هستید یا بازی میکنید، در کنار شما مینشیند و....
هدیه دادن:
اگر مادرتان به مناسبتهای متفاوت یا به دلیل کسب نمره خوب یا رتبه عالی برای شما هدیهای میخرد یا وسایلی میخرد که مورد علاقهتان است در واقع در حال ابراز عشق به شماست.
تماس فیزیکی:
اگر زمانی که موفقیتی به دست میآورید، مادرتان دست شما را میگیرد یا با دست به پشت شما میزند، به استقبال شما میآید و شما را در آغوش میگیرد و مانند اینها، در واقع در حال ابراز محبت و بیان عشق و توجه خود به شماست.
این گونه موارد یا رفتارهای مشابه که با اندکی دقت در رفتار مادرتان قابل مشاهده است، روشهایی برای بیان عشق مادرتان به شما و نشان دادن میزان اهمیت شما برای اوست. چنانچه احساس کردید در شناخت زبان عشق همدیگر مشکل دارید، میتوانید از مشاوره حضوری برای برطرف کردن حس غریبگی خود کمک بگیرید. (راهله فارسی - کارشناس ارشد مشاوره/ خراسان)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
920
آیا میتوانید بدون خرید از مغازهای پول خرد کنید؟ آیا میتوانید در مترو به یک فالفروش «نه» بگویید؟ آیا میتوانید جنس خریداری شده معیوب را بازگردانید؟ آیا میتوانید از راننده تاکسی بخواهید که رادیو را خاموش کند چون مزاحم مطالعه شماست؟ آیا میتوانید غذای نامناسبی را که از بیرون تهیه کردهاید برگردانید؟ آیا میتوانید کار عملی دانشجویی را که یک کپی بیش نیست برگردانید؟ آیا میتوانید همسایه طبقه بالا را به رعایت سکوت و آرامش دعوت کنید؟ اگر میتوانید لازم نیست ادامه این مطلب را بخوانید! شما فرد قاطعی هستید! ولی اگر نمیتوانید این متن برای شما نوشته شده است!
مهارت ابراز وجود یا جرأتورزی یک مهارت ارتباطی و مربوط به روابط بینفردی است. اگرچه ابراز وجود همیشه به تأمین خواستههای شما منجر نخواهد شد اما باعث احساس خوبی نسبت به خودتان میشود که برای سلامت جسم و روان اهمیت بسزایی دارد. از طرفی ارتباط ناموثر عامل تنهایی، مشکلات خانوادگی، عدم صلاحیت و نارضایتی شغلی، فشارهای روانی، بیماری جسمی و حتی مرگ است!
ابراز وجود یا قاطعیت یعنی حمایتکردن از حق و عقیده خود بدون اینکه به حق و عقیده دیگران تجاوزی شود. ژوزف ولپی مبدع ابراز وجود آن را اینگونه تعریف میکند: ابراز مناسب هرگونه احساسی نسبت به طرف مقابل بدون احساس اضطراب. بنابراین، افرادی که در موقعیتهای میانفردی منفعل یا پرخاشگر هستند موردهای مناسبی برای جرأتآموزی تلقی میشوند. جرأتآموزی برای اغلب اضطرابهای مربوط به تعاملهای میان فردی یک درمان انتخابی محسوب میشود. در یک کلام، ابراز وجود، مخالف سبک زندگی روانرنجور است چون کسانیکه دچار کسالت روانی هستند همیشه از زیادی نیروهای بازدارنده رنج میبرند. به عبارتی، فرد غیرقاطع چون در عمل، خودش نیست مضطرب است.
وقتی آنچه را درست میدانید انجام نمیدهید، به خود شک خواهید کرد و اعتماد به نفس خود را از دست خواهید داد و هنگامی که برای رسیدن به آنچه که میخواهد تلاش نمیکنید عزت نفس خود را از دست میدهید و در نتیجه احساس حقارت خواهید کرد. البته قاطعبودن کار آسانی نیست.
در برخی موقعیتها بر سر حرف خود ایستادن و رفتار قاطع داشتن میتواند خطرناک باشد. برای مثال، وقتی که با یک زورگیر مواجه میشوید! بهعلاوه، رفتار قاطع در برخی فرهنگها، بهویژه برای زنان متداول نیست اما با این وجود رفتار قاطع اغلب نتایج مثبتی دارد. تعریف قاطعیت این است که رفتار متناسب باشد.
بهطور خلاصه رفتار بینفردی به سه دسته تقسیم میشود:
رفتار انفعالی:
یعنی ابراز نکردن نیاز و احساسات خود یا ابراز آنها به نحوی بسیار ضعیف بهطوریکه دیده و درک نمیشوند.
رفتار تهاجمی:
خواستن چیزی یا بیان احساس به شیوهای که با تهدید یا تمسخر یا تحقیر همراه است و موجب رنجش دیگران میشود.
رفتار قاطع:
ابراز درخواست و احساس خود به نحوی صادقانه و احترامآمیز که به حقوق دیگران نیز تخطی نکرده یا افراد را خوار و خفیف نمیکند. قاطع بودن همانند دو روی یک سکه است؛ یک روی آن درخواستکردن چیزی است که میخواهید و روی دیگر آن امتناع از انجام آنچه که نمیخواهید. برای داشتن رفتار قاطع باید آنچه میخواهید را «به روشنی» بیان کنید، از حق خود برای داشتن آنچه که میخواهید دفاع کنید، احساس خود را به زبان بیاورید، از انجام کاری که به نفع شما نیست امتناع کنید و در عین حال به طرف مقابل خود احترام بگذارید.
آموزش ابراز وجود، اغلب فرد را مجبور به ارزیابی مجدد ارزشهای اساسی زندگی خود میسازد. برای یادگیری ابراز وجود میتوانید از یک روانشناس، دورههای آموزش ارتباط موثر و کتابهایی که در این زمینه وجود دارد، بهرهببرید اما در اینجا چند توصیه برای تمرین ابراز وجود مطرح میشود:
*در ابتدا مطمئن شوید برای مسائل واقعی به ابراز وجود میپردازید. بهعلاوه، اول مطمئن شوید که چه میخواهید بگویید: «بله» یا «نه»؟ اگر میخواهید «نه» بگویید ابتدا کلمه «نه» را گفته سپس دلایل خود را توضیح دهید. برای این کار از عباراتی با ضمیر «من» استفاده کنید و به جای سرزنش یا محکومکردن طرف مقابل به مطرحکردن موضوع بپردازید تا جایی که میتوانید پاسخ کوتاهی داده و از دادن توضیحات طولانی و آوردن دلایل زیاد خودداری کنید.
*سعی کنید حرکات غیرکلامیتان با پیامی که میفرستید همخوانی داشته باشد. درخواست خود را بهصورت واضح و مستقیم بیان کنید. همواره بهخاطر داشته باشید که پرخاشگری عملی علیه دیگران بوده، اما ابراز وجود ایستادگی مناسب برای حقوق خودتان است.
*اگر در زمینهای نمیتوانید ابراز وجود کنید؛ روشی را که در زمینههای دیگر موجب موفقیت شما شده در این مورد بهکار بگیرید.
*تمرین کنید در امور غیرمهم حرفتان را بزنید.
*عمل کنید! همین که اعمال شما تغییر کند احساسات و افکار شما نیز تغییر خواهد کرد.
*به یاد داشته باشید که توانایی ابراز وجود یک حالت دایمی نیست. همانطور که شما تغییر میکنید اوضاع زندگی نیز تغییر میکند و با مسائل جدیدی برخورد میکنید پس مهارتهای جدیدی لازم دارید. برای مثال، رفتار، رفتار میآفریند. یعنی، تقریبا هر پیام ابراز وجود بهعنوان یک حمله تجربه میشود و در پاسخ به آن نیز تقریبا همیشه یک حمله متقابل صورت میگیرد! هنگام مواجهه با این رفتار قابل پیشبینی دیگران، میتوانید با کمک فرآیند ابراز وجود به موفقیتهای زیادی دست پیدا کنید. برای این کار شما باید حقوق خود را بشناسید و برای به دست آوردن آنها ایستادگی کنید.
همیشه پنج حق اساسی وجود دارد:
١- تا زمانی که مزاحم کسی نباشید حق انجام هر کاری را دارید.
٢- حق دارید ارزش و مقام خود را با ابراز وجود حفظ کنید.
٣- حق دارید از دیگران تقاضا کنید و آنها نیز حق دارند به شما بگویند نه!
۴- باید بدانید که در رابطه با دیگران مرزهایی وجود دارد که حقوق افراد در آنها کاملا مشخص نیست اما شما همیشه این حق را دارید که مسأله را با طرف مقابلتان در میان بگذارید و آن را روشن کنید.
۵- شما حق دارید حقوق خود را بهدست آورید. حقوق فردی دیگر عبارتند از حق آری یا نه گفتن، حق ابراز احساسات، حق انتخاب، حق ایجاد تغییر، حق مالکیت بر بدن، وقت و دارایی، حقداشتن نگرش مثبت به خویشتن، حق ابراز نیازها و آرزوها، حق برخورداری از احترام، حق تغییر تصمیم قبلی، حق رد تقاضا، حق برخورداری از اطلاعات و... (مجتبی دلیر - متخصص روانشناسی و مدرس دانشگاه/ شهروند)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
اغلب ما ساعتهای زیادی را در محیط اداری با همکاران میگذرانیم و در واقع کار کردن در سازمان به منزله کار کردن با دیگران است. در دنیایی که ارتباط با دیگران ، با توجه به روحیات منحصربهفرد هرکس، با فراز و نشیبهای زیادی همراه است، شیوه برقراری ارتباط اهمیت زیادی دارد شاید به همین دلیل نیز گفتهاند «انسان موفق نیمی کارمند است و نیمی سیاستمدار.»
اگر ما این توانایی را نداشته باشیم که ارتباط اثربخشی برقرار سازیم و موانع و اختلالات یک رابطه درست و موثر را تشخیص دهیم، علاوه بر آنکه دچار ناراحتی و استرس میشویم، پیشرفت کاری هم نخواهیم داشت و سازمان هم به اهدافش نائل نخواهد شد. معمولا در هر جایی که روابط انسانی وجود دارد این امکان هم هست که برخی رفتارهای مخرب و آسیبرسان وجود داشته باشد .
اغلب افرادی که دارای خاصیت جذابیتهای گولزننده هستند و براحتی هم میتوانند دیگران را گرفتار خود سازند، در آغاز بسیار جذاب به نظر میرسند و ممکن است به وسیله هوش بالا، استعداد، ثروت، اعتماد بهنفس، زیبایی، تحصیلات و موقعیت بالای اجتماعیشان همکاران را مجذوب خود کنند، اما در بیشترموارد این جذابیتها برای طرف مقابل حکم سراب را دارد. برای نمونه همکار یا رئیسی که در ابتدای رابطه بسیار جذاب و پرکشش بوده، با گذشت زمان نقاط ضعف وی نمایان میشود و خصوصیات اخلاقی ناسالمش آشکار میشود. این افراد در بسیاری از سازمانها وجود دارند فقط باید کمی دقت کرد و آنان را تشخیص داد و تا جایی که امکانپذیر است از آنان دوری کرد. برخی از مهمترین دستهبندی این افراد که کاترین کراولی در کتاب خود با نام« کار کردن با تو مرا میکشد» به شرح زیر است:
1- چالهخالیها: افراد با ویژگی چالهخالی معمولا در شروع رابطه سعی میکند از مهربانی شما نهایت استفاده را بکنند و روش آنها هم به این شکل است که شمارا در معرض یکی از مشکلاتش (بیماری، بدهکاری، بدرفتاری اعضای خانواده و...) قرار میدهد و همدلی و همدردیتان را میطلبد و تقاضای کمک میکند. بعد از اولین کمک او بیشتر به شما متکی میشود و زمانی که نیازش به حمایتتان چند برابر شد مرزهایتان از بین میرود و دردسرها شروع میشود. در برخورد با افراد چالهخالی بپذیرید که او خواهان توجه است و نه خواهان کمکرسانی. بنابراین سعی نکنید دائما حلال مشکلات چالهخالیها باشید و فقط بدون اینکه توصیه یا راهنماییشان کنید به حرفهایشان گوش دهید .
2-خرابکارها: شخص خرابکار ابتدا در نقش حامی وارد صحنه میشود و به تحسین شما میپردازد.
بهعنوان همکار از چنین کسی چاپلوسی زیادی دریافت میکنید و احساس میکنید او شما را درک میکند، اما به مرور زمان متوجه میشوید همین فرد دست به کارهایی میزند تا موقعیت کاریتان را به خطر بیندازد. البته وقتی با این به ظاهر دوست برخورد میکنید منکر عمل زشت خود شده و ادعا میکند که عمدی نداشته است. این افراد برای اینکه موفق شوند، کاری میکنند که دیگران مسالهدار به نظر برسند پس هیچگاه رفتار خرابکارها را غیرعمد تصور نکنید .
3- نوازشگرها: افراد نوازشگر معمولا این تصور را دارند که دنیا سرشان کلاه گذاشته و ادعای رفتارهای غیرمنصفانهای (نگرفتن اضافه حقوق و ترفیع، بیتوجهی پدر و مادر، فرصتهای از دست رفته و...) را دارند. آنها به نظر خودشان هیچگاه درک نشده و همیشه کسانی در حقشان ظلم کردهاند. در رابطه با چنین شخصیتی بدانید که نمیتوانید طرز تفکر او را تغییر دهید و بهعنوان یک همکار هر قدر هم در حقش خوبی و مهربانی کنید همچنان مدیون وی هستید پس خود را درگیر آه و نالههای نوازشگرها نکنید .
سبک کاریتان را تعدیل کنید
شما در محیط کار از کدام دسته افراد هستید؟ آیا از آن دسته افرادی هستید که وقت سر خاراندن هم ندارید در حالی که همکارتان از بیکاری حوصلهاش سر رفته یا از افرادی هستید که هر کاری را باید بدون هیچ عیب و نقصی انجام دهید و توقعات بسیار بالایی هم دارید؟ اصولا هر فردی در محیط کار سبک کاری خاص خود را دارد . سبک کاری در محل کار شیوهای است که بر تمام جوانب مانند نوع رفتار و حتی کلماتی که به کار میبریم، اثرگذار است. اگر ما بتوانیم سبک کاری متعادلی را انتخاب کرده و طبق آن پیش برویم حتما بسیاری از مشکلات ارتباطیمان حل خواهد شد .
جولی هی در کتاب « روانشناسی موفقیت در محیط کار» سبکهای کاری رایج در محیط کار را دستهبندی کرده است که به مهمترین آنها که در بسیاری از محیطهای اداری رایج است میپردازیم .
الف-عجلهکنها: کارکنان عجلهکن حجم کاری زیادی را در زمان کوتاهی انجام میدهند، همیشه به سرعت کار میکنند و نسبت به ضربالاجلها عکسالعمل خوبی از خود نشان میدهند در شرایط استرسزا توانشان به حداکثر میرسد. انگیزه پنهان این افراد این است که تا آنجا که میتوانند کارها را در حداقل زمان انجام دهند و از این روند هم احساس خوبی دارند. معمولا سریع صحبت میکنند، عادت به قطع کردن صحبت دیگران دارند و بیحوصله به نظر میآیند. اگر شما از این گروه هستید برای تعادل بیشتر سعی کنید روش کارتان را تغییر دهید. سعی کنید برای پرهیز از اشتباهاتی که حل آنها زمان بر است، کارتان را مرحلهبندی کنید .
ب - کامل باشها: کارمندانی که سبک کاری شان «کامل باش» است معمولا بر این عقیدهاند که «کاری ارزشمند است که خوب و کامل انجام شده باشد. »وجه مشخصه یک کامل باش این است که همه چیز از همان ابتدا باید بدون اشتباه و کاملا بدون نقص انجام شود. فرد کامل باش چون به کسی اعتماد ندارد که کاری را درست انجام دهد همه کارها را خود به عهده میگیرد. کامل باشها سطح توقعات بالایی دارند و فراموش میکنند گاهی هم استانداردهای پایین، مناسب و قابل قبولاند . اگر سبک کاریتان شبیه یک کامل باش است، این مهم را در نظر داشته باشید که قرار نیست همه کارها بدون اشتباه انجام شود ضمن اینکه اشتباه کردن یکی از منابع یادگیری است.
ج -خشنودکنها: روش کاری خشنودکنها به این صورت است که تمام هم و غم این افراد این است که دیگران راضی و خشنود باشند و برای این منظور تمام تلاششان را به کار میگیرند. بیشتر وقت این کارمندان صرف لبخند زدن و تکان دادن سر به علامت تائید دیگر همکاران میشود. فرد خشنودکن دائما در حال آوردن چای برای دیگران است. اگر خشنودکن هستید مراقب باشید که دائما در دام درخواستهای غیرواقعبینانه همکارانتان نیفتید و اگر خواستار احترام دیگرانید، محدودیتها و تواناییهایتان را در نظر داشته باشید، مهمتر از همه اینکه تمرین کنید این توانایی را داشته باشید تا قاطعانه اشتباهات دیگران را به آنان متذکر شوید.
د - قوی باشها: این دسته از افراد توانایی آن را دارند که از مشکلات شخصی خود به نفع سازمان فاصله بگیرند و با افرادخشمگین و پریشان برخورد مناسبی داشته باشند. قوی باشها را «آدم آهنی» هم میگویند چرا که آنان قادرند تصمیمات ناخوشایند بگیرند و اصلا هم احساس گناه نکنند به همین دلیل بیاحساس تلقی میشوند. مشکل این سبک کاری این است که هیچگاه از دیگران درخواست کمک نمیکنند و همیشه هم وظایف زیادی بر دوش خود میکشند. اگر این ویژگیها را در خود میبینید سعی کنید ضعفهای خود را لاپوشانی نکنید و مطمئن باشید کمک گرفتن از دیگران ضعف به حساب نمیآید.
ارتباط درست را از خودتان شروع کنید
به منظور ارتباط موثر در محل کار لازم است بعضی از شیوههای ارتباطی به کار گرفته شود و در انجام این مساله حتما نباید چشممان به همکاران باشد تا اول آنان این قواعد را انجام دهند و بعد ما حرکت کنیم، بهتر این است که شروعکننده خودمان باشیم و برای شروع هم به قوانین پیچیدهای نیاز نداریم:
این حق شماست تا از دیگران انتظار داشته باشید که با شما رفتاری محترمانه داشته باشند اما اول خودتان این شیوه رفتار را پیش بگیرید .
در ارتباط اداری، رفتارهای کلامی و غیرکلامی را که به نظر بیاهمیت میرسند، دستکم نگیرید. بعضی کلمات به ظاهر بیاهمیت ممکن است در ارتباط اداری معنای بسیاری داشته باشد. پس درباره کلمات خود فکر کنید .
همیشه مراقب شیوههای بهبود کار برای دیگران باشید و به جای «من» به «ما» فکر کنید.
از غیبت کردن، شایعهپراکنی و پرگویی دوری کنید. از افراد ضعیف دفاع کنید، تودار باشید و کمی هم کناره بگیرید. رعایت این موارد باعث ارتقای شما میشود.
حد و مرزها را بشناسید و عادت نکنید به حساب صمیمیت دائما وارد حریم خصوصی افراد شوید در ضمن به هیچ کس اجازه ندهید از خوبی شما سوءاستفاده کند.
تاثیرگذار خوبی باشید، لباس مرتب بپوشید و استانداردهای بالا را به کار بگیرید.
از این باور که مجبورید به دیگران بچسبید و با آنها ارتباط داشته باشید، اجتناب کنید به این فکر کنید که چه نقاط قوتی دارید و ضعفتان چیست. سنجاق لباس دیگران نباشید.
دائم به همکاران گله و شکایت نکنید.
به جای سکوت، خواستههایتان را با صراحتمطرح کنید.
از میزان بار کاریتان کم کنید و از لطف کردن بیش از اندازه به همکارانتان خودداری کنید چرا که ممکن است شما نیت خوبی داشته باشید اما دیگران برداشتهای متفاوتی دارند.
چراغ قرمزها را رد نکنید
در دنیای کار، حد و مرزگذاری یکی از ارزشمندترین مهارتهاست اغب ما هنوز یاد نگرفتهایم که چطور حد و مرزهای شخصی خود را با دیگران مشخص کنیم و مهمتر اینکه یاد نگرفتهایم چطور محترمانه به دیگران بگوییم رفتارشان سوءاستفاده محسوب میشود و از نظر ما غیرقابل قبول است. تجاوز به حریم دیگران به هر شکلی (زبانی و غیرزبانی) و هر نوع سوءاستفاده با عنوان «صراحت» و «قاطعیت» بهعنوان رفتاری ناپسند به شمار میرود . هر انسانی با هر شغل و عنوانی این حق را دارد که برای خودش حریم شخصی داشته باشد و دیگران هم موظف هستند به این حریم احترام بگذارند. در محیط کار همکاری که با صدای بلند حرف میزند یا میخندد و تمرکز همکارش را بر هم میزند یا کارفرمایی که به دلیل مرتبه شغلیاش به خود اجازه دخالت در امور خصوصی کارمندش را میدهد همه نمونههایی از بیاحترامی به حد و مرزهاست . در مواردی که افراد در محیط کارتان به فضای روانی، ذهنی یا فیزیکیتان تجاوز میکنند واکنش نشان دهید و منفعلانه یا بسیار پرخاشگرانه عمل نکنید .
قابل توجه مدیران
شاید بسیاری از مدیران خواستار این باشند که آرامش بیشتری در محیط کار برقرار کنند تا کارمندانشان جای دیگری نروند اما نمیدانند که چطور باید این کار را انجام دهند و علت بسیاری از رفتارهای نا مطلوب کارکنانشان را هم درک نمیکنند در حالی که اگر مدیران برخی از قواعد ساده ارتباطی را بدانند کمتر دچار مشکل میشوند برخی از نکاتی را که بد نیست مدیران به آن بپردازند، ذکر میکنیم:
ـ هیچگاه طوری رفتار نکنید که انگار مالک کارکنانتان هستید. نمیتوانید افراد را مجبور کنید تا دیروقت و حتی تعطیلات پایان هفته را هم برای شما کار کنند .
- از پشت درهای بسته سازمان را اداره نکنید. در سازمان حرکت کنید و در جریان کارها قرار گیرید. مراقب نشانههای ناخرسندی و نارضایتی در بین آنان باشید .
ـ باعث نشوید که کارکنانتان احساس ناامنی کنند. اگر کارفرمایی سر سخت و خشن باشید باعث میشوید کارکنانتان اشتباهات زیادی مرتکب شوند .
ـ با کارمندانتان مودب باشید، بر سر آنها فریاد نزنید، ناسزا نگویید و زود هم عصبانی نشوید .
ـ با کارمندانتان صریح و بیپرده صحبت کنید و در مورد کاستیها و اشکالاتشان با کنایه و اشاره تذکر ندهید. به شکلی سازنده و سودمند انتقاد کنید.
ـ قاطع و جدی باشید . کارمندان از اینکه مدیری مقتدر داشته باشند، خشنود میشوند.
ـ حقوق افراد را عادلانه و بر اساس شایستگیهایشان بدهید. پول در افراد ایجاد انگیزه میکند و مهمتر از همه آنکه پول نشانگر ارزش مشارکت فرد در سازمان است.
ـ برخی کارکنان توانا و مشتاق طبیعتا درونگرا هستند. استعدادهایشان را بشناسید و کاری نکنید که از پیش شما بروند تا در جای دیگری به ارزششان پی برده شود.
ـ محیط مناسبی فراهم کرده و کاری کنید که افرادتان راغب به ماندن باشند. به خاطر داشته باشید که اگر آمار ترک خدمت کارکنانتان بیش از10درصد در پایان هر سال باشد اشکال از شماست. در ضمن بهترین افراد اول از همه میروند و احتما لا هم سراغ رقیبانتان خواهند رفت.