مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

شانس همین جاست پشت در خانه ما

بسیاری از مردم معتقدند این افراد به اصطلاح خوش‌شانس هستند. آنها معتقدند این افراد بدون این‌که کار خاصی در زندگی‌شان انجام دهند، درهای خوشبختی به رویشان باز می‌شود و به همین علت همیشه به شانس آنها غبطه می‌خورند اما با تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده، مانند مطالعه ریچارد وایزمن، استاد دانشگاه هارتفورد شایر درباره نحوه زندگی صدها نفر که معتقد بودند خوش‌شانس یا بدشانس هستند، مشخص شد خوش‌شانسی هرگز تصادفی نبوده و انتخاب‌ بموقع و درست افراد در این مساله دخیل بوده است.

ما انسان‌ها از موهبت والایی چون حق انتخاب برخوردار هستیم و تا زمانی که آن را بخوبی نشناسیم، نمی‌توانیم در زندگی‌مان از آن سود ببریم. در حقیقت با انتخاب‌های روزانه بین موارد مختلف ـ خوب یا بد ـ می‌توانیم به رشدی که توقع داریم برسیم. برای این که بتوانیم این مزیت را بدرستی بشناسیم، ابتدا باید مفهوم آن را بدرستی درک کنیم. در حقیقت حق انتخاب فرآیندی ذهنی است که به ما کمک می‌کند میان چند گزینه، یکی را براساس اولویت‌هایمان انتخاب کنیم. انسان هرروز در معرض گزینه‌هایی قرار می‌گیرد که انتخاب هرکدام از آنها روی زندگی‌اش اثرات متفاوتی می‌گذارد.

این گزینه‌ها ممکن است به شکل ساده یا پیچیده‌ترین حالت ممکن جلوی روی فرد قرار گیرد. فرد نیز با توجه به طرز فکر، سبک زندگی، وابستگی مذهبی، موقعیت سیاسی و مالی خود یکی از گزینه‌ها را انتخاب می‌کند و به انتظار نتیجه‌اش می‌نشیند.

در حقیقت، زندگی مجموعه پیامدهای انتخاب‌های ماست که شرایط و تجربه‌ها ما را به آن می‌رسانند و عواقبش را هر روز تجربه می‌کنیم. ممکن است هنگام برخورد با ناملایمات، شرایط را سرزنش کنیم یا بگوییم بدشانس هستیم، اما از آنجا که خودمان چنین انتخابی داشته‌ایم، بنابراین تنها خود ما مسئول شرایط بد احتمالی‌مان هستیم.

اندیشه درست و پشتکار

بزرگی گفته است: «اگر نادان به دنیا می‌آییم تقصیری نداریم، اما اگر نادان از دنیا برویم، خطای بزرگی مرتکب شده‌ایم.» امکانات بسیاری ـ بویژه در دنیای مدرن امروزی ـ وجود دارد که فرد بتواند دانش و آگاهی خود را افزایش دهد. ما آزاد هستیم و قدرت تشخیص درست از اشتباه را داریم و باید در زمینه‌های مختلف زندگی فردی و اجتماعی خود دانش‌مان را بالا برده، همیشه بهترین انتخاب را داشته باشیم. از طرفی بزرگی و عظمت هرگز روی دیس طلایی تقدیم‌مان نمی‌شود و فقط خود ما هستیم که می‌توانیم با تلاش و پشتکار به آن دست یابیم. در تحقیقات مشخص شده افرادی که از بدشانسی خود گله‌مند هستند، معمولا تنبل و تن‌پرورند و همیشه آسان‌ترین گزینه را انتخاب می‌کنند، اما باید به خاطر داشت معمولا انتخاب‌های سخت و پیچیده، نتایج بهتر و باشکوه‌تری دارد.

استقامت

اگر نگاهی به تاریخ گذشتگان یا داستان‌های الهام بخش دوران خود بیندازیم، بوضوح می‌بینیم تقریبا بیشتر افراد موفق که توانسته‌اند کارهای بزرگی انجام دهند، مجبور بوده‌اند در برابر سختی‌ها و همچنین عدم توافق دیگران استقامت از خود نشان دهند. گاهی اوقات مجبور می‌شدند دربرابر تفکر رایج زمان و محیط خود، انتقادهای تند دیگران و موانع غیرمنتظره، ایستاده و انتخاب‌هایی انجام دهند که به‌درستی‌شان ایمان داشته‌اند. آنها هرگز تسلیم شرایط تحمیلی نشده‌اند و با تحمل ناملایمات توانسته‌اند به موفقیت‌های بزرگی دست یابند. مانند سقراط که برای داشتن تفکر مستقل بسیار جنگید یا گاندی که در برابر امپراتوری بریتانیا قدعلم کرد یا افراد دیگری چون مارتین لوترکینگ که برای حقوق مدنی سیاهپوستان مبارزه کرد و نلسون ماندلا نظام آپارتاید را شکست داد. نمونه بارز این انتخاب‌های درست، اما سخت همان ملال، دختر پاکستانی است که علیه طالبان ایستاد و دختران را به مدرسه رفتن تشویق کرد. او مثالی از قهرمان‌هایی است که با دانش و آگاهی‌شان انتخاب‌های درستی انجام داده و پای انتخاب‌هایشان ایستاده‌اند. بنابراین وقتی تسلیم شرایط بد زندگی‌تان می‌شوید، آن را به حساب بدشانسی نگذارید. این انتخاب خود شماست!

تمرین خوش‌شانسی

ریچارد وایزمن در تحقیقی که انجام داد، متوجه شد عوامل دیگری علاوه بر ناآگاهی و تنبلی در بدشانسی در زندگی موثر هستند. بدبینی و منفی‌بافی، بداخلاقی، توجه نداشتن به محیط اطراف زندگی و افراد دیگر موجب عدم موفقیت و شانس نداشتن است. روش‌های زیر در افزایش شانس موفقیت موثر هستند:

1 ـ منفی‌باف نباشید

آنچه بیشتر مردم را عقب نگه داشته و جلوی پیشرفت‌شان را می‌گیرد، تفکر بد آنهاست. لحن آنها بسیار منفی و وجودشان پر از نگرانی و دلشوره است. آنها همه چیز را بد می‌بینند و همیشه منتظر نتایج بد هستند. انتخاب‌های فردی که به زندگی این‌گونه می‌نگرد، همیشه غلط است و خواه‌ناخواه شکست می‌خورد و شانس موفقیت را براحتی از دست می‌دهد.

2 ـ افکار مثبت‌تان را تجسم‌سازی کنید

خود را در وضعی تصور کنید که به موفقیت دلخواه رسیده‌اید. این روش کمک می‌کند برای این که چنین اتفاقی بیفتد، قدم به قدم در جهت آن تلاش کنید. به عبارت دیگر روی جنبه‌های مثبتی که شما را با قدرت به سمت موفقیت پیش می‌برد، متمرکز شوید.

3 ـ نگران نباشید

تجربه نشان داده افرادی که به بدشانسی خود اعتقاد دارند، معمولا پر از تنش و اضطراب هستند. با کوچک‌ترین ناراحتی به هم می‌ریزند و بشدت نگرانند. نگرانی اجازه نمی‌دهد فرد روی موضوعات غیرمنتظره تمرکز داشته باشد. ممکن است موضوعی رخ دهد که اگر فرد به آن توجه نشان دهد، بتواند شرایط بد خود را عوض کند.

4 ـ به زندگی‌تان تنوع ببخشید

اگر هرروز یک کار انجام دهیم و فقط یک عده افراد خاص را ببینیم، هرگز نمی‌توانیم تغییر خاصی در زندگی‌مان بدهیم. از روزمرگی دست بکشید و زندگی‌تان را متنوع کنید. مثلا اگر هرروز از یک مسیر به سرکار می‌روید، این بار مسیر دیگری را امتحان کنید. دست به فعالیت‌های جدیدی بزنید. مطمئن باشید می‌توانید شرایط زندگی‌تان را به روش مناسبی تغییر دهید.

5 ـ بدشانسی‌هایتان را به خوش‌شانسی تغییر دهید.

اگر دچار مشکل شدید، فکر نکنید دنیا به آخر رسیده است. می‌توانید سرانجام راه‌حل مناسبی پیدا کنید. مثلا جیل بولت تیلر، دانشمندی که در زمینه مغز فعالیت می‌کرد، گرفتار سکته مغزی شد.

او روزانه چهار ساعت با انجام دادن تمرین‌های مربوط به بازگشت مهارت‌های حرکتی، کلامی، حافظه و خودآگاهی پس از هشت سال سلامت کامل خود را به دست آورد و بعدها محققی برتر در زمینه تحقیقات مربوط به سکته مغزی شد. در حقیقت او مصیبتی را که گرفتارش شده بود به فرصتی برای یادگیری و رشد تبدیل کرد. درحالی که دیگران در موقعیت او، ممکن بود دست به گله و شکایت و سرزنش زمین و زمان بزنند.

6 ـ‌ اهداف واقعی و سازگار با روحیه خود برگزینید

اگر از دیدن خون، آزار می‌بینید نمی‌توانید پزشک قابلی شوید. باید سراغ کارهایی بروید که توانایی انجام دادن آنها را داشته باشید. توقع بیش از حد از خود نداشته باشید.

7 ـ با افراد بسیاری در تماس باشید

یکی از عوامل موفقیت در معرض فرصت قرارگرفتن است. اگر شما فرد تاثیرگذاری باشید و با افراد زیادی مراوده داشته باشید، می‌توانید با فرصت‌های بسیاری که احتمالا از طرف آنها برایتان مهیا می‌شود، روبه‌رو شوید. اگر نظر دیگران را جلب کنید براحتی می‌توانید فرصت‌های خوبی برای موفق بودن خود به دست آورید.

8 ـ‌ گوش به زنگ باشید

فرصت‌های مختلف اغلب می‌آیند و می‌روند بدون این‌که افراد متوجه آن باشند. مردم بیشتر مواقع با ناآگاهی و توجه نداشتن به محیط زندگی خود، فرصت‌هایی را که می‌توانند با آنها به شرایط دلخواه برسند، از دست می‌دهند.

9 ـ تلاش بیشتر، خوش‌شانسی بیشتر می‌آورد

هرچه بیشتر تلاش کنید و پشتکار داشته باشید، خوش‌شانسی بیشتر نصیب خود می‌کنید. سختکوشی راز موفقیت است. با صبوری، استقامت و طرز تفکر مثبت می‌توانید ناامید نشوید و دست از تلاش برندارید و به موفقیت برسید.

paradoxicalwisdom / مترجم: نادیا زکالوند


ادامه مطلب ...

قطع آب 3000 مشترک پرمصرف تهرانی؛ همین شنبه

جام جم سرا:محمد پرورش درباره قطع آب مشترکان پُرمصرف تهرانی گفت: بعد از گذشت نزدیک به 3 ماه از اولتیماتوم مسئولان مبنی بر قطع آب مشترکان پُرمصرف، قرار است روز شنبه هفته آینده آب منازل مسکونی 3 هزار خانواده تهرانی قطع شود.

مدیرعامل آبفای استان تهران اظهارداشت: مشترکان پُرمصرف آب از مدت ها پیش شناسایی شده و آب مشترکانی که بیش از 50 متر مکعب در ماه مصرف دارند روز شنبه به مدت 7 ساعت قطع می‌شود.

پرورش با بیان اینکه 9 هزار مشترک با مصرف ماهانه 40 مترمکعب آب در تهران هستند گفت: برای مشترکان پُرمصرف تا امروز 2 اخطار صادر شده و به دلیل بی‌توجهی و ادامه روند مصرف مجبور به قطع آب این شهروندان هستیم.

وی خاطرنشان کرد: اکثر مشترکان پُرمصرف تهرانی ساکن شمال شهر هستند و حدود 70 درصد آنها مصارف آبیاری باغ، باغچه و استخر دارند. قرار است روز شنبه به مدت 7 ساعت آب مصرفی این مشترکان قطع شود و اگر در نتیجه این قطعی مصرف مشترکان، پر مصرفی ادامه یابد، این مشترکان به مراجع قضایی معرفی می‌شوند.(مهر)


ادامه مطلب ...

خوشبختی در همین نزدیکی است

جام جم سرا:این روزها گروه زیادی از زوج‌های جوان یا میانسال برای بهبود روابط و داشتن یک زندگی مشترک موفق از کتاب‌ها، جلسات، گردهمایی‌ها، سمینارها و سایت‌های اینترنتی کمک می‌گیرند، اما بعضی‌ها هم هستند که خودشان گزینه‌های متفاوتی را انتخاب و آنها را در زندگی امتحان می‌کنند. شما هم اگر می‌خواهید از تجربیات دیگران کمک بگیرید و از نکات آموزنده زندگی آنها استفاده کنید، بد نیست تجربیات زوج‌های موفق را بخوانید. بسیاری از آنها به روش آزمون و خطا پیش رفته و به نتایجی رسیده‌اند که دانستن آنها به شما کمک می‌کند وقت زیادی از دست ندهید و راه خطا را نروید.

همه زندگی در شادی و خوشحالی خلاصه نمی‌شود. ما انسان‌ها می‌خواهیم زندگی شادی داشته باشیم و همه لحظه‌هایمان، همراه با حسی خوب باشد اما نباید فراموش کنیم خوشحالی و احساس شادی، دائمی نیست؛ می‌آید و می‌رود و به همین دلیل ساده ممکن است روزهایی خوشحال نباشیم. در چنین مواقعی، زوج‌های هوشمند می‌دانند نشستن و غصه خوردن فقط کارها را خراب‌تر و روابط را تیره‌تر می‌کند. پس به جای زانوی غم بغل گرفتن، دست به کار می‌شوند و با هدف مشخص، راه‌هایی را پیدا می‌کنند و کارهایی را انجام می‌دهند که به کمک آنها، دوباره شادی و خوشی را به زندگی‌شان برگردانند.

زن و شوهرهای موفق، همیشه برای کمک به یکدیگر آماده‌اند. وقتی زندگی به زن و مرد سخت می‌گیرد و اتفاقاتی می‌افتد که آنها نمی‌دانند چطور باید با آن برخورد کنند، زن یا مرد باید برای کمک به همسرش آماده باشد و هر کاری از دستش برمی‌آید برای او انجام دهد. با در پیش گرفتن چنین شیوه‌ای و با گذشت زمان، استرس آنها کمتر می‌شود و در نتیجه بهتر می‌توانند راه‌حلی برای مقابله با مشکلات پیدا کنند. علاوه بر این هیچ کدام در شرایط سخت و ناگوار احساس تنهایی نمی‌کنند.

اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام داده‌اید، نتیجه متفاوتی هم در انتظارتان نخواهد بود. زوج‌های زرنگ و دانا می‌دانند هنگامی که با مشکلات زندگی روبه‌رو می‌شوند، باید به شیوه‌هایی متفاوت با مشکل‌شان برخورد ‌کنند و به همین دلیل نتیجه متفاوتی هم می‌گیرند. گاهی همین تغییرات کوچک و جزئی در نگرش، رفتار و شیوه برخورد باعث می‌شود تحولات بزرگی در زندگی زن و مرد به وجود آید تا مشکلات را به کمک هم و از بهترین مسیر برطرف کنند.

نگرش شما مهم است. خیلی‌ها فکر می‌کنند برای داشتن زندگی بهتر، فقط باید رفتار را تغییر داد. البته با این‌که تغییر رفتار هم بسیار مهم است، ولی بدون تغییر نگرش و طرز فکر نمی‌توان انتظار زیادی داشت. پس فراموش نکنید نگرش اشتباه و نادرست می‌تواند بر احساسات و اعمال شما اثر بگذارد.

با تغییر طرز فکر، زندگی مشترک‌تان تغییر می‌کند. پس از تغییر نگرش، نحوه فکر کردن و باورهایی که زن و شوهر نسبت به یکدیگر دارند از مهم‌ترین مسائلی است که می‌تواند زندگی مشترک‌شان را تحت تاثیر قرار دهد. برای گام نخست، توقعات و انتظاراتی را که از همسرتان دارید و همین‌طور نحوه برخورد با او را اصلاح کنید تا زندگی موفق‌تری داشته باشید. برای رسیدن به این نقطه، آنچه را تا امروز به آن عمل می‌کردید یادداشت کرده و سعی کنید نادرست‌ها را تغییر دهید. این تغییرات را هم یادداشت کنید و در صورت گرفتن نتیجه مثبت، به تغییرات، عمق و گسترش بیشتری بدهید.

گل‌هایی که بیشتر به آنها رسیدگی کرده‌اید، سرحال‌تر و زیباتر خواهد بود. فراموش نکنید زندگی مشترک هم به رسیدگی نیاز دارد و هر چه بیشتر و بهتر به زندگی‌تان برسید، نتیجه بهتری هم در انتظارتان است. روزهای آشنایی، دوران نامزدی و ایام پس از عقد بسیار شیرین و خاطره‌انگیز است، اما یادتان باشد بعد از ازدواج هم همسرتان را فراموش نکنید و بیش از گذشته مراقب زندگی‌تان باشید.

از خودتان شروع کنید. خودتان را تغییر دهید تا زندگی مشترک‌تان تغییر کند. می‌گویند اگر بخواهید رفتار و اعمال همسرتان را عوض کنید، درست مانند این است که بخواهید طنابی را به سمت جلو فشار دهید که کاری غیرممکن و نشدنی است. پس دست از این کار غیرمنطقی بردارید و برای بهبود زندگی مشترک به تغییر خودتان فکر کنید. همیشه اهمیت حفظ زندگی مشترک، بیشتر از ایجاد دگرگونی‌های کوچک در رفتار یکی از طرفین یا هر دوی آنهاست.

وجود بحران در زندگی به معنای پایان زندگی مشترک نیست. سست عنصری در برابر فراز و نشیب‌هایی که در طول زندگی پیش می‌آید، آنها را به توفان‌هایی تبدیل می‌کند که می‌تواند زندگی را زیر و رو کند، با همان سر و صدا و ترس و وحشت، اما اگر بخواهید از چنین توفان‌هایی به سلامت عبور کنید، باید به حرکت ادامه دهید. پس در زمان روبه‌رو شدن با مشکلات نترسید، آرامش‌تان را حفظ کنید و به کارهای‌تان ادامه دهید. اطمینان داشته باشید به نتیجه دلخواه‌تان خواهید رسید. (ضمیمه چاردیواری)

مترجم : زهره شعاع

focusonthefamily.com


ادامه مطلب ...

بیا مهربان باشیم: خود ما... همین چند سال بعد [مجموعه عکس]

یکشنبه 14 دی 1393 ساعت 10:03

۴۲ سال پیش، فضای کوچکی بود؛ جایی که با همت شخصی به نام دکتر محمدرضا حکیم‌زاده برای افراد معلول و سالمندی ساخته شد که به گفتۀ او نه درمانپذیر بودند و نه بیمارستانها می‌توانستند آنها را مدتی طولانی بستری کنند.


ادامه مطلب ...

زندگی همین است دیگر

یک کاپشن مشکی شمعی هم روی مانتوی سرمه‌ای اش پوشیده. صورتش ساده و بی‌آرایش است. بدون یک خط اضافی. نشسته روی نیمکت پارک، روبه‌روی زمین بازی. یک کوله پشتی بچگانه کنارش دیده می‌شود. زرد و صورتی. حدس می‌زنم مال دختربچه‌ای باشد که موهایش را از دو طرف بافته و دو تا کش سر قرمز پایین‌اش بسته. هر از گاهی برمی‌گردد و همین طور که گرم بازی است، برای مادرش لبخند می‌زند. همان وقت‌هایی که زن چهره اش از هم باز می‌شود و چشم‌هایش می‌خندد. یک جور حس آرامش می‌گیرد انگار. در دلش می‌گوید تمام دنیا همین است دیگر؛ همین خنده ناز دخترک کوچک.

باز کردن سر صحبت با زن کار سختی نیست. تنهاست و شاید حوصله اش هم سر رفته باشد. چشمم می‌افتد به دستهایش. دست‌های خودکاری. خودکار آبی. آدم خنده‌اش می‌گیرد. یاد بچه‌های دبستانی می‌افتم که تازه بهشان اجازه داده‌اند با خودکار بنویسند.
زن متوجه نگاهم می‌شود. می‌گوید: «از بس که این روزها کارمان زیاد است به خدا. اصلاً نمی‌فهمم دارم چه کار می‌کنم. کار بانک همین است دیگر. دم عید آدم را بیچاره می‌کند. احتمال اشتباه خیلی بالا می‌رود. باید کاملاً مراقب بود.»


رسیدگی به بچه‌ها هم که دیگر وقتی برای آدم باقی نمی‌گذارد. یکیشان مدرسه است. دخترم هم مهدش تعطیل شده می‌گذارم خانه مادرم. سمت جنت آباد. از این طرف شهر باید ببرم غرب تهران بگذارمش آنجا. چاره‌ای نیست! برش داشته‌ام بروم خانه، طفلی دوست دارد بازی کند. دو هفته است که التماس می‌کند برویم پارک، وقت نمی‌کنم. بچه گناه دارد.
بچه واقعاً هم گناه دارد. فکر می‌کنم مادری که باید از صبح تا عصر سر کار باشد، چقدر انرژی برای فرزندانش باقی می‌ماند؟ این مشکل خیلی از مادرهاست. مادرهایی که شاغل هستند و حضورشان در جامعه لازم است اما از سویی هم مادر هستند و باید نقش مادری را هم ایفا کنند. اینجاست که معمولاً بحث‌های زیادی در رابطه با مزایا و معایب شاغل بودن مادران پیش می‌آید.


جواد ابراهیمی، کارشناس ارشد روانشناسی در این باره می‌گوید: «همیشه دلیل اشتغال زنان، تنگناهای اقتصادی نیست چنانکه شاهدیم برخی زنان نیز که همسران‌شان توان مالی مناسبی دارند وارد بازار کار می‌شوند. از دلایل عمده اشتغال زنان، نگرش‌های فرهنگی درجامعه است. چنان که براساس همین نگاه فرهنگی، زنان شاغل دارای درآمد، بیشتر مورد توجه و تأیید دیگران هستند.
چنان که در اغلب خانواده‌ها برای عرو‌س‌های شاغل نسبت به خانه‌دارها، احترام بیشتری قائل هستند. از این رو شاهدیم افرادی که تحصیلات چندانی ندارند، حاضرند تن به مشاغل ساده‌تر و درآمدهای اندک نظیر فروشندگی بدهند اما شاغل باشند.»
او ادامه می‌دهد: «اگرچه همواره بحث‌های زیادی بر سر آسیب‌های ایجاد شده در خانواده‌هایی که مادران در آن شاغل هستند، وجود داشته اما نمی‌توان تنها دلیل بروز آسیب‌ها را اشتغال مادران دانست ولی به هرحال آثار این آسیب‌ها در خانواده‌هایی با مادران شاغل بیشتر است. به هرحال از مادری که ساعت‌ها دغدغه اشتغال را داشته و وظایف مضاعف خانه را نیز انجام می‌دهد نمی‌توان توقع داشت حضور کیفی داشته باشد.»


شهناز میرفخرایی، کارشناس علوم اجتماعی هم در این باره حرف‌های جالب توجهی دارد. او می‌گوید: «هر مسأله‌ای به هر حال دارای ابعاد مثبت و منفی است. اشتغال مادران هم از این امر مستثنی نیست. دور بودن مادر از فرزند آن هم برای ساعت‌ها، نظارت وکنترل فرزندان را از سوی مادر کاهش می‌دهد که به هرحال می‌تواند آسیب زا باشد. اما باید آن روی سکه را هم دید و آن این است که فرزندانی که در چنین شرایطی رشد می‌یابند، به دلیل همین شرایط خاص مسئولیت پذیرتر می‌شوند و بیشتر به خودشان متکی هستند. همچنین تعهد، جامعه‌پذیری و مدیریت مشارکتی هم در آنها پررنگ‌تر است.»
او به والدین خانواده‌هایی که مادران در آن شاغل هستند توصیه می‌کند ارتباط مناسبی با هم داشته باشند و فرهنگ مشارکت را در خانواده تقویت کنند.
یاد زن توی پارک می‌افتم. یاد دست‌های جوهری و لبخند آرام اش وقتی به دخترش در حال بازی نگاه می‌کرد. لابد در دلش می‌گفت تمام دنیا همین است دیگر؛ همین خنده ناز دخترک کوچک.(مریم طالشی/ایران)

25


ادامه مطلب ...

این یک دستور است: همین حالا از زندگی لذت ببر!

...اما وقتی پای مقایسه و احساس ناکامی به ذهنم کشیده می‌شود، درست مثل کسی هستم که تمام قایق‌هایش غرق شده است!

فهرستم را کنار می‌گذارم و برای تغییر روحیه، سراغ کنترل همیشه در دسترس تلویزیون می‌روم. کانال‌ها را یکی یکی رد می‌کنم. دنبال یک حرف جدید هستم، دنبال یک انگیزه برای ادامه دادن. دنبال فیلمی، موسیقی‌ای یا حتی مستندی که وقتی می‌بینم و می‌شنوم، حالم عوض شود. احساس کسی را دارم که آخر یک صف طولانی ایستاده یا می‌خواهد به خط پایان برسد اما در حال دویدن روی تردمیل است...
در یکی از کانال‌ها، مصاحبه با یک بچه نظرم را جلب می‌کند. مجری از او می‌پرسد: چه چیزی هست که دوست داری، اما اون رو نداری؟
بچه بدون معطلی جواب می‌دهد: من ماشین خیلی دارم!
مجری سوالش را با کلمات دیگر می‌پرسد: چه آرزویی داری؟
بچه می‌گوید: من همه بازی‌های کامپیوتری که دوست دارم رو دارم!
برای چند لحظه به چشم‌های آن بچه نگاه می‌کنم، حتی از پشت این قاب شیشه‌ای چشم‌هایش می‌خندد. پر از امید و لبریز از زندگی است. یاد فهرست خودم می‌افتم و طلب‌هایی که از زمین و زمان دارم! یاد احساس همین چند لحظه قبل که حقوقم را برای یک سال محاسبه کرده‌ام و برای خرید چیزهایی که دوست دارم، چند صفر ناقابل کم آورده‌ام.


درست است که اول راه هستم و از قدیم گفته‌اند: آرزو بر جوانان عیب نیست! اما آرزو اگر باعث تحرک و تلاش بیشتر شود، می‌تواند زندگی را رونق دهد و اگر آن‌قدر «آینده» و رویای «داشتن‌های» مختلف را برایش پر رنگ کند که از «حال» و «داشته‌های موجود» لذتی نبرد، آن‌وقت است که در حالت آژیر قرمز قرار می‌گیری و باید به پناهگاه بروی تا کمی باخودت خلوت کنی.
شاید حال امروز من هم نوعی رفتن به پناهگاه است. این روز‌ها خیلی از اوقات فکر می‌کنم که غمگینم، شاید علت آن همین چرتکه انداختن‌های مدام باشد. اگر بخواهم مثل این پسرک از ته دل بخندم، باید داشته‌هایم را زیر ذره‌بین بگذارم. باید قانون لذت بردن از زمان حال را تمرین کنم. باید اگر آرزویی دارم، برای «شدن» باشد نه «داشتن». در این صورت رویا‌ها می‌توانند ما را به تحرک سازنده وادار کنند.
فکر می‌کنم چقدر زندگی را برای محاسبات غلط، از دست داده‌ام. روزهای جوانی می‌رود و پشت سرش را نگاه هم نمی‌کند و من اندر خم کوچه «داشتن»هایم مانده‌ام. البته باید برای زندگی برنامه داشت، باید راه صحیح به دست آوردن را هم آموخت اما چرتکه به دست گرفتن و تهیه فهرست بلند بالای نداشته‌ها و به دنبال آن‌ها رفتن، تنها کاری که می‌کند این است که لذت زندگی کردن را از بین می‌برد.
گاهی همه ما نیازمند یک شازده کوچولو هستیم که از درونمان به زندگیمان سرک بکشد و هی بپرسد: اینکه می‌گویی، اینکه می‌خواهی، به چه دردت می‌خورد؟ حواست هست به چیز‌ها و افرادی که داری؟ من برای آتشفشان‌ها و گلم مفیدم، تو چقدر برای آنچه داری مفیدی؟ لذت داشتنشان را می‌چشی یا فقط می‌خواهی جمع کنی؟ (نداداوودی)

252


ادامه مطلب ...

همین بغل تهران؛ جایی که پول بی‌ارزش است

در دل این خانه سفید و رویایی آدم‌هایی زندگی می‌کنند که عموما متمول، تحصیل‌کرده و البته با خانواده هستند اما هر کدام به‌ دلیلی مرکز توانبخشی و نگهداری از سالمندان آرام را به‌عنوان خانه دوم خودشان انتخاب کرده‌اند؛ جایی که نه پول‌های زیادشان رخوت تنهاییشان را چاره می‌کند و نه حساب‌های بانکی برایشان جای مهر فرزندانشان را می‌گیرد.


به خانه تنهایی خوش آمدید

بعد از فشردن زنگ و معرفی خودم مدتی طول می‌کشد تا در باز شود. پله‌های حیاط را می‌گیرم و بعد از گذر از آبنما به در ورودی می‌رسم. یکی از افرادی که آنجا ایستاده راهنمایی‌ام می‌کند تا کفش‌هایم را در بیاورم و وارد سالن اصلی شوم.
امروز روز استخدام در مرکز است و چند خانم در لابی نشسته‌اند. دیوارهای سفید، پرده‌ها و ستون‌های بنفش و زمینی که از سفیدی برق می‌زند و کارمندانی که همه لباس‌های یاسی‌رنگ پوشیده‌اند و مشغول به‌کار هستند تمام چیزی است که در زمان ورود مشاهده می‌کنم. تا قبل از رسیدن به اتاق مسئول خانه سالمندان و صحبت با او در خصوص بیماران، متوجه میز ناهاری می‌شوم که بعد از پله‌های ورودی خانه سالمندان قرار گرفته و جند نفر دور آن نشسته‌اند‌.


پسر جوانی که عینک سیاهی به چشمانش زده و‌ از عدم‌بینایی رنج می‌برد مجلس را به‌ دست گرفته و درخصوص آلزایمر برای ساکنان خانه سالمند صحبت می‌کند. حرف‌هایش آنقدر علمی و دقیق است که حیفم می‌آید گوش ندهم؛ درست برعکس کسانی که دور میز‌ نشسته‌اند و اصلا حال و حوصله شنیدن حرف‌هایش را ندارند و هر کدام مشغول انجام کار خاصی هستند.
دقایقی بعد از صحبت با مدیر مرکز با سرپرستار گیلکی به اتاق تعدادی از بیماران می‌روم و با آن‌ها درخصوص اینکه چرا در این مرکز هستند به گفت‌وگو می‌نشینم.


آقای مهندس! شما کجا، اینجا کجا؟

به سمت اتاقی می‌روم که در طبقه همکف است. صدای تلویزیون بلند است و مردی که روبه‌روی آن خوابیده مشغول نگاه‌کردن برنامه‌ای که از تلویزیون پخش می‌شود. سرپرستار به من می‌گوید که او به زبان انگلیسی و فرانسه تسلط دارد و یکی از تحصیل‌کرده‌های این مرکز است. به او می‌گوید که آمده‌ام تا گپ کوتاهی با هم بزنیم و او با لبخند و گفتن جمله «دتز گود» به سؤالات من پاسخ می‌دهد.
شرط اولش این است که فامیلی‌اش را منتشر نکنیم. ‌ متولد ۱۳۱۰ است و جزو تحصیل‌کرده‌های آمریکاست. رشته مهندسی نفت و گاز خوانده و نزدیک به چند‌ ماه است که در مرکز سالمندان زندگی می‌کند. وقتی درباره جوانی‌اش می‌پرسم شروع می‌کند به صحبت‌کردن و لابه‌لای صحبت‌هایش از جملات انگلیسی هم استفاده می‌کند:
«جوانی من دورانی بود که انگلیس‌ها شروع کرده بودند به استعمار نفت و گاز ما؛‌‌ همان موقع بود که تصمیم گرفتم در رشته‌ای درس بخوانم که به صنعت نفت کمک کند. برای درس‌خواندن به آمریکا رفتم. سال ۱۳۳۰ ازدواج کردم و برای ادامه درسم این ‌بار به همراه خانواده به آمریکا رفتم. بعد از گرفتن مدرک به ایران برگشتم و در پالایشگاه آبادان مشغول به کار شدم. البته یکی از پسر‌هایم موقع برگشتن آمریکا ماند تا درس بخواند و الان هم همانجاست».
خودش را روی تختش جابه‌جا می‌کند. او جزو افرادی است که در این مرکز از تخت‌هایی با ویژگی‌هایی خاص استفاده می‌کنند. ‌این طور ادامه می‌دهد: «عروس و پسر بزرگم مهدی در پایتخت آمریکا زندگی می‌کنند و احمد پسر کوچک‌ترم در یکی از شهرهای دیگر آمریکاست و آن‌ها با هم رابطه خوبی دارند. در تهران یک دختر دارم که تا چند وقت پیش به دیدنم می‌آمد و الان دیگر نمی‌آید. همسرم درگیر زندگی است و وقت نمی‌کند به من سر بزند. او بیشتر برای دیدن بچه‌هایم به سفر می‌رود».
از او می‌پرسم شما که اینقدر تحصیل‌کرده و سرحال هستید و از نظر مالی جایگاه خوبی دارید، چرا به اینجا رسیدید؟! صدای تلویزیون را کم می‌کند. یک‌بار دیگر سؤالم را می‌پرسم و جواب می‌دهد: «من خودم خواستم بچه‌هایم جای دیگری درس بخوانند‌ اما فکر نمی‌کردم که نتوانم آن‌ها را ببینم. به‌نظر من پول خوشبختی نمی‌آورد؛ هر چند نداشتنش هم ممکن است یک نفر را دچار مشکلاتی کند، اما چیزی که واضح است اینکه پول در سن پیری برای من نتوانست کاری بکند و خوشبختی زیادی نیاورد».
دیگر حال و حوصله‌ای برای پاسخ‌های بعدی ندارد و مشغول نگاه کردن به تلویزیون می‌شود.


۶۰سال کار کردم اما...

برای دیدن آقا عزت‌ باید یک طبقه بالا برویم. در اتاقی که تمام پنجره‌ها، تخت و دیوار آبی‌رنگ است مردی کلاه به سر نشسته و مشغول خوردن ناهار است. به همراه یکی از آقایانی که در مرکز کار می‌کند وارد اتاقش می‌شوم. نگاهی می‌کند و با حالتی غمگین می‌پرسد: «می‌خوای مامانت رو بیاری اینجا، اومدی ببینی چطوریه؟» و بعد شروع می‌کند به توضیح‌دادن و حدس‌زدن اینکه چرا یک دختر جوان به مرکز نگهداری سالمندان مراجعه کرده است.
یک صندلی نزدیک تخت خودش می‌گذارد و می‌گوید: «اینجا بنشین سؤال‌هایت را بلند بپرس، گوشم نمی‌شنود».
از او می‌خواهم خودش را معرفی کند؛ توضیح می‌دهد: «۹۲سالم است و چندین شغل داشته‌ام. ۲۰سال دبیر بودم، ۲۰سال در مرکز کارگزینی هلال احمر کار کردم و نزدیک به ۱۶سال در بیمارستان تهران رئیس کارگزینی بودم».
آقا عزت‌ با اینکه سن زیادی دارد، به گفته خودش تا همین ۲سال قبل سر پا بود‌ و به کسی نیاز نداشته که کار‌هایش را انجام بدهد‌ اما اتفاقی در زندگی شخصی او رخ داده که تمام قوای جسمی و روحی‌اش را گرفته است: «۲۳سال قبل همسرم آلزایمر گرفت و من با اینکه برای کارکردن مشکلی نداشتم از بیمارستان تهران استعفا کردم و برای مراقبت از همسرم خانه‌نشین شدم. روزهای سختی را با هم گذراندیم و از اینکه می‌دیدم دیگر توانی برای زندگی‌کردن و به یاد‌ آوردن خاطراتمان ندارد روحیه‌ام را از دست دادم. همسرم مرداد‌ ماه سال گذشته فوت کرد. بعد از فوت او من خانه‌نشین شدم. دیگر انگیزه‌ای برای زندگی‌کردن نداشتم. نزدیک به ۷‌ماه پرستار داشتم اما تنها بودم و این تنهایی آزارم می‌داد؛ به همین دلیل برای گذراندن زندگی‌ام به اینجا آمدم. در خانه را قفل کرده‌ام و آمده‌ام اینجا تا روزهای آخرم را اینجا بگذرانم.»

آقا‌عزت‌ همین‌طور که مشغول غذاخوردن است به باقی سؤالات ما جواب می‌دهد و از چهره‌اش مشخص است هنوز هم فکر می‌کند من قصد دارم مادرم را به خانه سالمندان ببرم و به همین دلیل او را سؤال‌پیچ کرده‌ام. از او می‌خواهم درباره بچه‌هایش توضیح دهد:

والدین در زمانی برای‌ فرزندان خود بدون هیچ منتی و با قلبی پر از عشق زحمت کشیده‌اند و فرزندانشان نباید در چند سال آخر عمر آنها با منت گذاشتن و بداخلاقی آزارشان بدهند

«پسر بزرگم ۵۰سال دارد و در انگلستان زندگی می‌کند. آن زمان که سر پا بودم زیاد به دیدارش می‌رفتم اما بعد از مریضی همسرم و ازدست‌دادن بنیه خودم، او هم کمتر به ایران آمد. از آخرین دفعه‌ای که او را دیدم ۱۵سال می‌گذرد. اما پسر دیگرم هر چند‌ ماه یک‌بار به ایران می‌آید و به من سر می‌زند. زمانی که مادرش فوت کرد و حتی در دوران مریضی هم می‌آمد و از او پرستاری می‌کرد. او عاطفه‌اش بیشتر است. یک دختر در ایران دارم و عروسم. پسری داشتم که چند سال بعد از ازدواجش فوت کرد اما هنوز با عروسم ارتباط داریم و از او حمایت می‌کنیم. عروسم به اتفاق دخترم من را به اینجا آوردند تا همین جا بمانم. ۱۶روز است اینجا هستم و با تمام دلتنگی‌هایی که برای خانه‌ام دارم اما ترجیح می‌دهم اینجا باشم.»
کنجکاو می‌شوم که اگر او ترجیح می‌دهد اینجا باشد، چرا از اینکه فکر می‌کرد من می‌خواهم مادرم را به اینجا بیاورم دلگیر بود: «در خانه هیچ‌کس به من سر نمی‌زد اما اینجا می‌توانم با کسانی که هم ‌سن‌وسال خودم هستند و به قول معروف دنیادیده‌اند صحبت کنم. هیچ‌وقت در زمان جوانی فکر نمی‌کردم کارم به اینجا برسد. من سابقه ۶۰سال کار ‌دارم و به نظرم عاقبتی از این بهتر باید انتظارم را می‌کشید.»


نمی‌خواستم زیر منت بروم

قدیم‌تر‌ها معمولا خانم‌ها را با شغل همسرشان می‌شناختند؛ به یکی می‌گفتند خانم دکتر، به دیگری خانم مهندس. زنی که به‌عنوان آخرین فرد در این خانه سالمندان به دیدنش می‌رویم خانم مهندس است و ظاهرا همسرش از سر‌شناسان این حرفه بوده است. البته او نیازی به‌عنوان شوهرش نداشته چون خودش هم سال‌ها مدیر یکی از مدرسه‌های بزرگ ایران بوده است. ۷۸سال دارد، از تمام آدم‌هایی که در خانه سالمندان حضور دارند وضعیت جسمانی بهتری دارد و به قول معروف سر پاست.
دلیل حضور او را می‌پرسم. این‌طور توضیح می‌دهد: «چند‌ماه قبل زمین خوردم و لگنم شکست. شکستگی از این ناحیه برای جوان‌ها هم سخت است چه برسد به من. روزی که لگنم شکست دکتر گفت باید مراقبت کامل داشته باشم. همیشه از قدیم گفته‌اند انگشتان دست با هم فرق دارند؛ بچه‌ها هم همین‌طورند. من وقتی دیدم دیگر توانی برای گذراندن زندگی خودم ندارم از بین بچه‌هایم به کسی که از همه بهتر بود اعتماد کردم و زندگی‌ام را به او سپردم. کارهای بانکی و مالی‌ام را او انجام می‌دهد. البته این را هم بگویم که بار‌ها امتحانش کرده‌ام و امتحانش را پس داده. مادر‌ها به هزار شکل می‌توانند بچه‌هایشان را بدون اینکه شک کنند امتحان کنند. من مدتی در خانه عروس بودم. با اینکه‌ زن خوبی است اما خودم احساس می‌کردم شأنم پایین می‌آید. نوه‌هایم جوانند. آن‌ها دوست دارند صدای موزیک را بلند کنند یا با لباس راحت در خانه باشند اما حضور من مانعشان می‌شد. برای اینکه اصلا دوست نداشتم به من توهین شود و زیر سؤال بروم، قبل از اینکه اتفاقی بیفتد از دخترم خواستم من را به اینجا بیاورد چون خودش هم ازدواج کرده و شرایط زندگی‌اش اصلا طوری نیست که بتواند از من نگهداری کند. به همین دلیل بود که کارم به اینجا کشید».

خانم مهندس از اینکه به خانه سالمندان آمده دل خوشی ندارد و تنها چیزی که به آن دلخوش کرده این است که چند‌ ماه دیگر بعد از بهبود پیدا کردن لگنش به خانه برمی‌گردد: «‌حسنی که‌ این مرکز ‌ دارد این است که هیچ‌کس برای کاری که می‌کند سرت منت نمی‌گذارد. منت‌گذاشتن، من را بیشتر از هر چیز دیگری آزار می‌دهد. پرستاران و خدمتکاران اینجا چون حقوق می‌گیرند نمی‌توانند سر آدم منت بگذارند و من از این بابت‌ حالم خوب است، اما کاش خانواده‌هایی که پدر و مادر مسن دارند این را بدانند که والدین در زمانی برای‌ فرزندان خود بدون هیچ منتی و با قلبی پر از عشق زحمت کشیده‌اند و نباید در این چند سال آخر عمر با منت گذاشتن و بداخلاقی آزارشان بدهند و کاری کنند که خودشان برای آمدن به خانه سالمندان پیشقدم شوند.» (میترا شکری/ همشهری)


ادامه مطلب ...

از همین امروز این خوراکی‌ها را نخورید

به گزارش جام جم آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران، محمدتقی انوشیر متخصص تغذیه در خصوص خوراکی‌های مضر برای سلامتی افراد گفت: تمام غذاهای فست فودی و غذاهای چرب به دلیل روغنی که در آن استفاده می‌شود برای سلامتی مضر هستند. این روغن‌ها چندین بار مورد استفاده قرار می‌گیرند. در روغن‌هایی که چندین بار مورد استفاده قرار گرفته‌اند ماده‌ای به نام آکریل آمید تولید می‌شود که این ماده بسیار خطرناک و سرطان‌زا است.

وی افزود: میزان اسیدهای چرب موجود در این نوع روغن‌ها بسیار زیاد است که می‌تواند موجب خطر ابتلا به بیماری‌های قلبی و عروقی در افراد می‌شود استفاده از مواد غذایی چرب، غذاهای آماده و نیمه آماده، پیراشکی و... موجب رسیدن کالری بیش از اندازه به بدن، اضافه وزن،‌ بروز بیماری‌های قلبی و عروقی و فشار خون می‌شود.

انوشیر در ادامه بیان کرد: مصرف زیاد غذاهای شیرین توصیه نمی‌شود مصرف بیش از اندازه نوشابه مانند کولا(نوشابه‌سیاه) منجر به پوکی استخوان می‌شود. تغییر الگوی مصرف یعنی اینکه خوردن شیر و لبنیات در افراد کم شود و به سمت نوشابه‌ها و آبمیوه‌های صنعتی رفتن کار بسیار اشتباهی است. نوشابه‌ و آبمیوه‌های صنعتی به دلیل داشتن مواد نگهدارنده، اسانس و رنگ خطر ابتلا به دیابت و پوکی استخوان را به همراه می‌آورد.

انوشیر در خصوص کنسروها اظهار داشت: مصرف کنسروها را رد نمی‌کنیم به شرط اینکه در آنها از مواد نگهدارنده استفاده نشود کنسرو کردن یک راهی برای نگهداری مواد غذایی است. اما زمانی که مواد نگهدارنده و نمک در آن وجود داشته باشد به کلیه‌ها آسیب می رساند.

وی خاطر نشان کرد: خوردن غذاهای چرب، غذاهایی که نمک زیاد در آن استفاده شده است، مواد غذایی دارای مواد نگهدارنده، رنگ‌ها و اسانس‌ها، مواد غذایی حاوی شکر فراوان مانند، نوشابه‌ و آبمیوه‌های صنعتی برای سلامتی افراد مضر است.


ادامه مطلب ...

به طلاق می‌اندیشید؟ همین جا صبر کنید!

مرد هنوز باور نمی‌کرد که آخر و عاقبت زندگی عاشقانه آنها به راهروهای شلوغ دادگاه خانواده رسیده و به مویی بند باشد. زن اما دل پرخونی از خساست مرد داشت،‌ آنقدر که سه روز قبل از این که به دادگاه خانواده بیاید، سر همین موضوع با مرد جروبحث شدید کرده بود و حالا آنها روبه‌روی قاضی نشسته بودند و از اختلاف‌هایشان می‌گفتند؛ از روزها و لحظه‌هایی که در این سه سال زندگی مشترک بر آنها گذشته بود. از لحظه‌ای که زن بعد از مدت‌ها فیش حقوقی همسرش را دیده و تازه فهمیده بوده در تمام این سال‌ها چقدر درآمد داشته و همه آن را از او پنهان می‌کرده. مرد البته درآمدش را انکار می‌کرد و می‌گفت این پول، ‌حقوق برادرش است که به حساب او ریخته شده! همان جا بود که زن مستاصل رو به قاضی گفت: کاش همسرم این یک اخلاق بد را نداشت، وگرنه زندگی خیلی خوبی داشتیم.

قاضی دادگاه بعد از شنیدن حرف‌های این زوج، آنها را به مشاوره قضایی معرفی کرد تا شاید این دو نفر بتوانند فرصت دوباره‌ای به یکدیگر بدهند و زندگی‌شان را از نو شروع کنند.

این زوج جوان، تنها یک نمونه کوچک از جماعتی هستند که در تمام روزهای سال، راهی دادگاه‌های خانواده می‌شوند؛ زوج‌هایی که برایشان زندگی مشترک به بن‌بست رسیده و چاره‌ای جز جدایی باقی نمانده است؛ اتفاقی تلخ که باعث افزایش صعودی و نگران‌کننده آمار طلاق هم شده است.

عبور از تعارضات زناشویی با تدبیر و مدیریت

در مرز بحران؛ این حال و روز بسیاری از خانواده‌هاست؛ خانواده‌هایی که پرونده‌های درخواست جدایی شان، بایگانی‌های دادگاه‌های خانواده را پر کرده است؛ آن هم در حالی که بسیاری از اختلاف‌های موجود در زندگی زناشویی با مشاوره‌های خانوادگی و ارائه راه‌حل‌های کارشناسی شده قابل حل است. راه‌حل‌هایی که می‌توانند در بحرانی‌ترین شرایط، دست این خانواده‌های سرگردان را بگیرند و آنها را به سلامت از توفان جدایی نجات دهند؛ اتفاقی که البته کمتر مورد توجه خانواده‌ها قرار می‌گیرد. همین است که آنها با کوچک‌ترین اختلافی، تنها راه را در جدایی نام و نشان می‌بینند و مهر طلاق، مهر آشنای شناسنامه‌هایشان می‌شود. خانواده‌هایی که به گفته دکتر جمال یونسی، روان‌شناس و استاد دانشگاه در مقطعی از زندگی‌شان دچار تعارضات خانوادگی می‌شوند. دکتر یونسی در توضیح بیشتر به جام‌جم می‌گوید: در علم روان‌شناسی تعارض یک حالت هیجانی منفی است و زمانی به وجود می‌آید که فرد نتواند از بین حداقل دو راه سازش‌پذیر، یکی را انتخاب کند. این حالت، متاسفانه بعد از شروع زندگی مشترک، دامن خیلی از زوج‌ها را می‌گیرد. با این که از ابتدا آنها زندگی شان را با یک دورنمای خوب از روزهایی پر از آرامش شروع کرده‌اند، اما در مقطعی از زندگی‌شان به این نتیجه می‌رسند که شاید در انتخاب راه و مسیر اشتباه کرده باشند و در نتیجه دنبال راه چاره می‌گردند و اگر با درایت و تدبیر با مشکلی که دامنگیر زندگی‌شان شده برخورد نکنند ممکن است بنیان زندگی‌شان به مخاطره بیفتد.

این استاد دانشگاه ادامه می‌دهد: عوامل متعددی می‌تواند باعث به وجود آمدن تعارض در زندگی زناشویی شود و ما دختر یا پسری را سراغ نداریم که از همان ابتدای زندگی مشترک برای پدید آوردن موجبات طلاق، قدم بردارند یا با هدف طلاق، ازدواج کنند! از اختلافات طبقاتی و تحصیلی گرفته تا بدبینی و عدم صداقت در زندگی. حتی بیماری زوجین یا بدرفتاری‌شان، همین طور عدم رضایت جنسی یا دخالت اطرافیان برای به وجود آمدن تعارض در یک زندگی زناشویی، بهانه‌های زیادی می‌تواند وجود داشته باشد، اما مهم‌ترین نکته، مدیریت این تعارضات است تا کمترین آسیب را به خانواده‌ها وارد کند.

جدایی اولین راه نیست

دکتر یونسی با اشاره به آثار سوءجدایی، از خانواده‌ها می‌خواهد که با حل و فصل مشکلات و تعارض‌هایشان، طلاق را به عنوان آخرین راه انتخاب کنند. او در همین رابطه توضیح می‌دهد: زوج‌ها مخصوصا زوج‌های جوانی که تازه زندگی‌شان را شروع کرده و حالا به این نتیجه رسیده‌اند که دیگر نمی‌توانند با هم زیر یک سقف زندگی کنند، بهتر است قبل از اقدام به جدایی، از پیامدهای جدایی و طلاق باخبر شوند، چراکه زندگی آنها بعد از این تصمیم دستخوش تغییراتی می‌شود و حتی ممکن است نگاه اطرافیان به آنها تغییر کند. در این پروسه، البته بیشترین آسیب به زنان و بچه‌ها وارد می‌شود. علاوه بر این، ممکن است فرد نسبت به جنس مخالف بدبین شود و تمایلش برای شروع زندگی مشترک جدید از بین برود. در نتیجه، ما به همه خانواده‌ها توصیه می‌کنیم، وقتی در زندگی‌شان با مشکل روبه‌رو شدند، از همان ابتدا به طلاق و جدایی فکر نکنند، چراکه جدایی اولین راه نیست، آخرین راه است.

مثل یک گل از زندگی‌تان مراقبت کنید

بیمه یک زندگی زناشویی از طلاق کار سختی نیست؛ اما خیلی‌ها از پس آن برنمی‌آیند، خیلی‌ها راه را گم می‌کنند، سرگردان می‌شوند و نتیجه این سرگردانی، چیزی جز جدایی نیست. برای این خانواده‌ها، همه چیز از یک اتفاق ساده شروع می‌شود، اتفاقی که رفته رفته به یک معضل بزرگ و غیرقابل حل تبدیل می‌شود؛ معضلی که می‌تواند قبل از رشد، مورد توجه قرار بگیرد. ما این موضوع را با دکتر مصطفی تبریزی روان‌شناس، مشاور خانواده و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی هم در میان می‌گذاریم؛ استاد دانشگاهی که به ما می‌گوید: برای شروع یک زندگی مشترک ما همیشه توصیه می‌کنیم،‌ زن و شوهر با چشم باز و با رعایت معیارهای صحیح، همدیگر را انتخاب کنند؛ یعنی از همان ابتدا یک انتخاب صحیح داشته باشند، اما نکته این جاست که انتخاب صحیح کافی نیست. شما اگر یک گل زیبا و خوب و سرحال را هم بخرید و به خانه بیاورید باید از آن مراقبت کنید، باید آن را بموقع آب بدهید، در نور و شرایط مناسب قرار بدهید. در غیر این صورت، بزودی پژمرده می‌شود. حکایت انتخاب شریک زندگی هم همین است و یک زندگی زناشویی هم اگر بخواهد در مسیر رشد و تعالی باقی بماند، احتیاج به مراقبت دارد،‌ اما اگر این اتفاق‌ها نیفتاد و یکی از زوج‌ها یا هردو نفر آنها بعد از مدتی به این نتیجه رسیدند که به درد همدیگر نمی‌خورند و به طلاق و جدایی فکر کردند، بهتر است قبل از هر کاری، با مشاورهای خانواده مشکلشان را در میان بگذارند و روابطشان را بازسازی کنند.

خروج از بحران با مشاوره

مراجعه به مشاور خانواده‌؛ این راه‌حل شاید به گوش خیلی از خانواده‌هایی که در مرحله بحران جدایی قرار دارند رسیده باشد، اما اهمیتش شاید برای خیلی‌ها روشن نباشد؛‌ موضوعی که دکتر تبریزی با اشاره به آن می‌گوید: در اکثریت قریب به اتفاق مشاوره‌هایی که در خانواده‌های این چنینی اتفاق می‌افتد، این بازسازی‌ها موفقیت‌آمیز است. یعنی وقتی زوج‌ها به واسطه حضور در مرکز مشاوره با هم گفت‌وگو می‌کنند و مشخص می‌شود، انتظارات‌شان از همدیگر چیست، توقعات همدیگر را می‌شناسند و به یک تعریف مشترک از زندگی زناشویی می‌رسند، در صدد اصلاح روابط برمی‌آیند و در نتیجه با باورها و تفکرات جدیدی به زندگی‌شان ادامه می‌دهند و یاد می‌گیرند که چه کارهایی را انجام بدهند تا طرف مقابلشان احساس شادمانی و رضایت بکند.

همین جاست که اصلاح رابطه‌های کمرنگ شده زناشویی، دقیقا مثل یک معجزه، می‌تواند بسیاری از مشکلات را حل و مسیر زندگی را برای همیشه عوض کند. عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه تاکید می‌کند: بازسازی رابطه، کار زمانبری است و خانواده‌ها بهتر است به این نکته توجه داشته باشند که در یک مدت زمان کوتاه نمی‌توانند تعارضی را که در مدت زمانی طولانی گریبان زندگی‌شان را گرفته از بین ببرند. از این نظر بهتر است، هر دونفر یعنی هم زن و هم مرد، به مدت طولانی یعنی حدود شش ماه مشاوره و آموزش ببینند. این آموزش‌ها و مشاوره‌ها باید در حضور مشاوران و متخصصان خانواده باشد چراکه نقش آنها در بازسازی این رابطه، دقیقا مانند نقش یک مهندس معمار است. یعنی همان طور که شما وقتی می‌خواهید یک ساختمان را بسازید، از یک مهندس و کارشناس کمک می‌گیرید تا براساس سلایق شما، به شما پیشنهاد بدهد، چه کار کنید که این خانه فونداسیون محکمی داشته باشد و تخریب نشود‌، زندگی زناشویی هم به همین منوال است. در این‌جا هم ما به یک معمار خانواده نیاز داریم که ما را راهنمایی بکند. به گفته این مشاور خانواده با این که بازسازی روابط خانوادگی‌ای که دچار مشکل شده‌ است، در اغلب موارد جواب می‌دهد، اما بین زوج‌ها، معدودی هم باقی می‌مانند که با وجود همه تلاش‌ها و مشاوره‌ها به ادامه زندگی مشترک قانع نمی‌شوند. دکتر تبریزی با اشاره به این موضوع می‌افزاید: حتی در این موارد هم باز ما توصیه نمی‌کنیم که این زوج‌ها سریع از همدیگر جداشوند و باز به آنها توصیه می‌کنیم که قبل از درخواست طلاق، حداقل به مدت شش ماه یا یک سال از همدیگر جدا زندگی کنند، بدون هیچ ارتباطی با هم و در این جدا بودن، ارزیابی دقیق‌تری از همدیگر داشته باشند. اگر دیدند که نظرشان عوض شده و کینه‌هایی که داشتند از بین رفته و آرام‌تر شده‌اند، بازسازی روابطشان را از نو شروع کنند. اگر این هم راه‌حل جواب نداد، به عنوان آخرین راه به طلاق بیندیشند.

مهارت‌های جادویی برای نجات زندگی خانوادگی

رسیدن به آرامش و نشاط و رشد و تعالی خانواده، یکی از اهداف اصلی زندگی مشترک و ازدواج است؛ نکته‌ای که در دین اسلام هم بارها به آن اشاره شده است، اما زوج‌ها برای رسیدن به این تعالی و آرامش، به مهارت‌هایی نیازمندند که اگر وجود نداشته باشند، زندگی مشترک را با تعارض‌ها و چالش‌های زیادی روبه‌رو می‌کند. حجت‌الاسلام محمدرضا سالاری‏فر، مشاور خانواده و عضو هیأت علمی گروه روان‌شناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه درباره این مهارت‌ها به جام‌جم می‌گوید: یکی از مهارت‌های مهمی که زن و مرد در زندگی مشترک باید آموخته باشند، مهارت حل مساله است. این مهارت، همان فرآیند تفکر منطقی و منظمی است که به انسان کمک می‌کند، هنگام رویارویی با مشکلات راه‌حل‌های متعددی را جست‌و‌جو و سپس بهترین راه‌حل را انتخاب کند. مهارت بعدی، مهارت بخشش است. این یعنی این که هر دو نفر بپذیرند هیچ انسانی کامل نیست، عیب و ایراد در هر کسی وجود دارد، اما می‌توان برخی اشتباهات کوچک را نادیده گرفت و بخشید. مهارت بعدی،‌ گفت‌وگوی موثر است. از این نظر، کلام هم وسیله‌ای برای برقراری ارتباط است و هم وسیله‌ای برای تحکیم آن. در نتیجه نحوه صحبت کردن دو زوج، بهترین شاخص برای سلامت رابطه آن دو است. مهارت مهم بعدی مهارت یادگیری است، این که زن و شوهر بدانند برای ارتقای سلامت زندگی مشترکشان باید چیزهای زیادی یاد بگیرند و از هیچ تلاشی برای حل مشکل‌شان دریغ نکنند.

مینا مولایی


ادامه مطلب ...

از همین امروز مراقب سلامت رگ‌هایتان باشید

به گزارش جام جم آنلاین به نقل از سلامت نیوز، اگر در مسیر مشکلی پیش بیاید رگ‌ها سفت شده و با تشکیل کوچک‌ترین لخته ای جریان خون مختل می شود و سلامتی به خطر می افتد. یکی از مشکلاتی که در این جاده بروز می کند و شایع است بیماری عروقی محیطی است. در این نوع بیماری آسیب های وارده به رگ‌ها و انسدادهای به وجود آمده در رگ‌هایی که از قلب دورتر هستند بروز می کند و مشکلاتی مانند رگ‌های واریسی به وجود می آید که باید از بروز آن پیشگیری کرد. در این مطلب چند توصیه غذایی داریم تا بتوانید از بروز چنین مشکلاتی در پاها پیشگیری کنید. لطفاً با ما همراه باشید.


از همین امروز مراقب سلامت رگ‌هایتان باشید

شما در طول روز چند ساعت را در حالت نشسته به سر می برید؟ خیلی از ما به واسطه شغلمان مجبور هستیم که ساعات طولانی را روی صندلی بنشینیم و کار کنیم. در این صورت لازم است که در ساعات غیراداری نباید بی تحرک باشید. در این مواقع باید از نشستن زیاد خودداری کنید تا قلبتان به تحرک وادار شود. بی تحرکی، رژیم های غذایی نادرست، چاقی و عوامل ژنتیکی از جمله عوامل مؤثر در بروز اختلال جریان خون در پاها و بروز رگ‌های واریسی محسوب می شوند.

اگر از التهاب ورید یا دیگر بیماری های عروقی رنج می برید باید به متخصص مراجعه کنید تا از بروز ترومبوزهای احتمالی پیشگیری شود. خبر خوب این است که می توان در صورت داشتن زمینه های ژنتیکی، رگ‌های عنکبوتی یا واریس های جزئی با رعایت اصولی کیفیت زندگی را ارتقا داد و از بروز یا تشدید آن‌ها جلوگیری کرد. کافی است در زندگی و رژیم غذایی تان تغییراتی ایجاد کنید.


برای صبحانه آب گوجه فرنگی بنوشید

دانه های گوجه فرنگی خواص ضدانعقادی دارند و به همین دلیل نیز باعث بهبود جریان خون در رگ‌ها می شوند. برای بهره مندی از خواص بی نظیر گوجه فرنگی می توانید به مدت چند دقیقه یک برش گوجه فرنگی را به طور موضعی روی واریس ها و رگ‌های عنکبوتی قرار دهید. زمانی که احساس سوزش یا خارش داشتید پوستتان را با آب سرد شستشو دهید.

علاوه بر این لازم است که روزتان را با نوشیدن یک لیوان آب گوجه فرنگی طبیعی و خانگی شروع کنید. هیچ چیز مانند این نوشیدنی نمی تواند جریان خون را تحریک و فعال کند. فراموش نکنید که گوجه فرنگی کالری بسیار اندکی دارد. این ماده غذایی مفید همچنین ادرارآور است و باعث فعال شدن سوخت و ساز بدن برای چربی سوزی می شود. آب گوجه فرنگی طبیعی به کاهش مایعات اضافه بدن و دفع سمومی که التهاب و ورم ایجاد می کنند کمک کرده و احساس خستگی و سنگینی در پاها را از بین می برد.


آلوئه ورا و عسل برای بهبود جریان خون و تسکین درد

برای مراقبت از سلامت عروق می توانید به سراغ دو ماده غذایی فوق العاده بروید. آلوئه ورا و عسل ترکیبی به دست می دهند که برای کاهش التهاب واریس ها مؤثر عمل می کند. مصرف این ترکیب باعث تحریک بازگشت خون و مقابله با احساس درد و ادم (ورم) در پاها می شود. برای تهیه این ترکیب نیاز به یک قاشق غذاخوری عسل، یک قاشق (15 گرم) ژل آلوئه ورا و یک لیوان 200 میلی لیتری آب نیاز دارید. کافی است آب را گرم کنید و زمانی که به جوش آمد آلوئه ورا و عسل را به آن اضافه کنید. مواد را هم بزنید و هر روز بعد از یک وعده اصلی میل کنید.

به رژیمی سرشار از فیبر سلام کنید

برای تحریک جریان خون در بدن و پاها لازم است که تغییراتی در برنامه غذایی تان بدهید. داشتن یک رژیم غذایی سرشار از فیبر، میوه ها، سبزیجات و غلات برای مراقبت از رگ‌ها لازم و ضروری است. در عین حال لازم است که مصرف نمک را کاهش دهید تا احتباس آب و ورم بدنتان کاهش پیدا کند. برای دریافت فیبر بیشتر توصیه می شود دانه هایی مانند تخم شربتی، تخمه آفتاب‌گردان، غلاتی مانند جوی دو سر، گندم سیاه، نان جو، پاستاهای تهیه شده از آرد کامل، سبزیجاتی مانند مارچوبه، کدو، چغندر، آرتیشو، بروکلی، عدس، میوه های خشک، پسته، گردو، میوه هایی مانند سیب، آناناس، توت فرنگی و غیره را افزایش دهید.


چند توصیه کلی برای بهبود جریان خون در پاها

* توصیه می کنیم هر روز صبح و شب پاها و پشت ساق پایتان را آب سرد بگیرید. با این کار باعث تسریع جریان خون می شوید. برای این کار می‌توانید آب ولرم با دمای 36 تا 38 درجه را به مدت 5 تا 6 ثانیه روی پاهایتان بگیرید. سپس به مدت 6 ثانیه دیگر آب سرد روی پاها بگیرید.

* توصیه دیگر برای بهبود جریان خون در این نواحی خودداری از بی تحرکی و خانه نشینی است. علاوه بر این لازم است که در حین خوابیدن در وضعیتی باشید که پاهایتان اندکی بلندتر قرار گیرد. اگر در محل کارتان ساعت ها روی صندلی می نشینید هر از گاهی از جایتان بلند شوید و پاهایتان را تکان دهید. در موقع خوابیدن بالش کوچکی زیر پاهایتان قرار دهید. کافی است که پاهایتان 15 سانتی متر از سرتان بالاتر قرار گیرد.

* در نهایت اینکه باید بدانید در صورت التهاب شدید رگ‌ها و واریس های متورم و دردناک تنها راه باقیمانده جراحی است. با این حال می شود با رعایت این اصول ساده نیز از بروز این اختلالات پیشگیری کرد.


ادامه مطلب ...