مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مصاحبه با مریم امینی همسر شهید آوینی +عکس دختر و پسرش

مصاحبه با مریم امینی همسر شهید آوینی +عکس دختر و پسرش

خانم امینی! در ابتدای گفت وگو از خودتان بگویید. 

مریم امینی هستم. متولد سال ۱۳۳۶٫ تحصیلاتم لیسانس ریاضی و علوم کامپیوتر.

سید مرتضی آوینی در شهریور ۱۳۲۶ در شهر ری به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطهٔ خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند. او از کودکی با هنر انس داشت. شعر می‌سرود، داستان و مقاله می‌نوشت و نقاشی می‌کرد

همسر شهید آوینی کوثر آوینی سجاد آوینی دختر مرتضی آوینی پسر شهید آوینی بیوگرافی مریم امینی بیوگرافی مرتضی آوینی Morteza Avini

مریم امینی همسر شهید آوینی

آشنایی تان با آقا مرتضی چگونه بود؟ 

قبل از ازدواج، آشنایی چند ساله با هم داشتیم. من ایشان را می شناختم. از سن ۱۵سالگی تا نوزده بیست سالگی که این آشنایی به ازدواج رسید.

خانواده ها با این ازدواج موافق بودند؟ 

خانواده من مخالف بودند، ولی برای من مشخص بود که این زندگی مشترک باید شروع شود. صورت دیگری برای ادامه زندگی نمی توانستم تصور کنم.

چرا؟ 

به خاطر این که از همان ابتدا مرتضی برای من حالت مراد بودن را داشت. رد و بدل کردن کتاب های خوب؛ شرکت در سخنرانی ها و کنسرت های موسیقی دانشکده هنرهای زیبا که ایشان آنجا درس می خواندند؛ در واقع ایشان راهنمای کاملی برای من بودند.

این موقعیت، یعنی مراد بودن، تا کدام مرحله از زندگی ادامه داشت؟ 

برای همیشه حفظ شد. این رابطه، شیرازه اصلی زندگی ما بود. البته گاهی چهر ه این موقعیت به خاطر تحولات فکری تغییر می کرد. گرایش های ایشان بعد از انقلاب کاملا تغییر کرد. به تبع ایشان، این تغییر در من هم اتفاق افتاد، ولی نسبت برقرار بین من و ایشان همواره ادامه پیدا کرد تا شهادتشان. تا بعد از آن بود که فرصتی پیدا کردم تا برگردم و به نسبت جدید نگاه کنم و ببینم درباره ی امروز چه می شود گفت.

خانم امینی! برای شروع زندگی مشترکتان چه کردید؟ 

خانه کوچکی در خیابان شریعتی، خیابان آمل اجاره کردیم. حدود یک سال آن جا مستاجر بودیم. اولین فرزندمان در همین خانه به دنیا آمد. چند سال بعد، چون توان پرداخت اجاره را نداشتیم، به منزل پدری آقا مرتضی در خیابان مطهری نقل مکان کردیم. سال ۱۳۵۸ بود. سه سال هم در همین خانه ماندیم. بعد یک آپارتمان ۷۵متری در قلهک خریدیم و کلی هم قرض بالا آوردیم. حالا صاحب سه فرزند شده بودیم. جایمان کوچک و تنگ بود. آقا مرتضی می خواست نزدیک پدر و مادرشان باشند و به آنان کمک کنند. به همین خاطر آپارتمان را فروختیم و دوباره به خانه ی پدری آقا مرتضی برگشتیم و طبقه اول این خانه را که دو دانگ آن می شد. خریدیم و ساکن شدیم که تا زمان شهادت آقا مرتضی آن جا بودیم.

همسر شهید آوینی کوثر آوینی سجاد آوینی دختر مرتضی آوینی پسر شهید آوینی بیوگرافی مریم امینی بیوگرافی مرتضی آوینی Morteza Avini

کوثر آوینی دختر شهید آوینی

 

از احساس آقا مرتضی بگویید؛ وقتی بچه اولتان به دنیا آمد. 

برخوردش خیلی روحانی بود. من ندیدم، ولی مادرشان برایم گفتند مرتضی توی اتاق تو، سجده شکر به جای آورد و پشت یک قرآن تاریخ تولد و نام بچه را یادداشت کرد. مرتضی خیلی به من و بچه ها علاقه مند بودند. به خصوص یکی دو سال آخر این علاقه را خیلی ابراز می کردند و به زبان می آوردند. این ها همه نتیجه تفکراتی بود که داشتند. روششان تغییر می کرد. هرچه به زمان شهادت نزدیک می شدیم، بدون هیچ اغراقی احساس می کردم داریم به سال های اول زندگی برمی گردیم. منتهی در این ابراز علاقه های آقا مرتضی مرتبا یک حالت ذکر و شکری وجود داشت. بیان ایشان از لطفی که خدا دارد جدا نبود، ولی بچه های روایت فتح می گفتند در لحظه های آخر هم ابراز علاقه می کردند.

از احوال آقا مرتضی در روزهای انقلاب بگویید.
یک خصوصیت واحدی است که دو مرحله ی زندگی آقا مرتضی، یعنی قبل از انقلاب و بعد از انقلاب تا شهادت را به هم وصل می کند. از وقتی من مرتضی را شناختم. دنبال حقیقت بود. تحولات کوچک و بزرگ سیاسی، اجتماعی، حتی هنری و ادبی قبل از انقلاب، جست وجوی او را بی جواب می گذاشت. خیلی هم سرش به سنگ خورد. خیلی چیزها را تجربه کرد. همین تجربه ها بود که وقتی با حضرت امام آشنا شد، ایشان را شناخت و به سرچشمه رسید. چیزی که سال ها به دنبالش بود، در وجود مبارک حضرت امام پیدا کرده بود. یک ذره هم کدورت در دلش نبود که بخواهد نفس خودش را با این یافتن مقدس قاطی کند. وقتی شناخت، دیگر فاصله ای نبود. به یک معنا به واقعیت رسیده بود. به همین خاطر و به خاطر این واقعیت، هرچه را که نشانی از نفس داشت، سوزاند.

آقا مرتضی این واقعیت را چگونه بروز می داد؟ 

تمام زندگیش وقف انقلاب شد. خودش هم می گوید از طرف جهاد رفتیم بیل بزنیم، دوربین به دستمان دادند. فرقی نمی کرد. باتمام وجود خودش را وقف انقلاب می کرد و آن چه از او انتظار می رفت انجام می داد. زمان جنگ ایشان را خیلی کم در خانه می دیدیم. هر چند شب یک بار. تمام دغدغه ذهنیش جنگ بود.

آشنایی آقا مرتضی با سینما از کجا شروع شد؟ 

قبل از انقلاب، مرتب فیلم های جشنواره ها را می دید و به مقوله ی سینما علاقه مند بود. وقتی وارد جهاد شد مستندهای زیادی ساخت، از جمله یک سریال یازده قسمتی به نام «حقیقت» ساخت و مستنددیگری به نام «شش روز در ترکمن صحرا» تهیه کرد که هر دو از مستندهای خوب آن روزها بود.

همسر شهید آوینی کوثر آوینی سجاد آوینی دختر مرتضی آوینی پسر شهید آوینی بیوگرافی مریم امینی بیوگرافی مرتضی آوینی Morteza Avini

Morteza Avini

درباره کارشان، در خانه چیزی می گفتند؟

نه! اما درباره بعضی فیلم ها اظهار نظر می کردند و نقدهای دقیقی داشتند.

بیشتر، حرف هایشان در جمع خانواده درباره چه بود؟ 

بیشتر، ما برای ایشان حرف می زدیم. از اتفاق های روز، حتی آمد و شد اقوام، و ایشان هم به این حرف ها دل می دادند. چه به حرف های من، چه به حرف های بچه ها. یادم می آید وقتی سمینار سینمای پس از انقلاب برگزار شد و ایشان هم یکی از سخن ران ها بودند، برخورد بدی در آن جلسه با ایشان شده بود. شما می دانید در سینمای ما مدعی زیاد است، اما آدم باسواد کم داریم. آن شب وقتی به خانه آمدند هیچ نگفتند. بعدها من در نوشته هایشان در مجله ی سوره ی سینما داستان آن شب را خواندم و اخیرا هم نوارش را از روایت فتح گرفتم و فیلمش را دیدم. ایشان در مقابل چه جو عجیبی ایستاده بود و در یک فضای مخالف، قدرتمندانه حرف های اصلی خودش را زده بود! حتی با سلامت نفس به همه اعتراضات بی پایه ی آنها که به نحو غیر محترمانه ای مطرح می شد گوش کرده بود. من وقتی فیلم را دیدم تازه متوجه شدم که چه قدر تحمل آن فضا مشکل بود و آقا مرتضی وقتی به خانه آمده بود اصلا مشخص نبود که ساعت ها در چنین فضایی حرف زده است. شما می دانید یکی از رنج های آقا مرتضی بی سوادی حاکم بر سینما بود و از طرف دیگر مدعیان زیادی که بودند و هستند.

شاید به همین خاطر است که سینمای امروز ما هنوز نتوانسته نسبت معقول خود را با جامعه برقرار کند.
همین طور است. مرتضی تلاش می کرد که سینما را به دامن ارزش ها و فرهنگ اصیل این سرزمین نزدیک کند. این کار ساده ای نبود. اگر امروز این تحول فکری در سینما اتفاق نیفتد. در آینده هم ساده نخواهد بود؛ که شاید مشکل تر هم باشد.
یکی از مواردی که خیلی به آن معترفند، ادب آقا مرتضی است.
این هم به مرور زمان، شکل های مختلفی پیدا کرد. همزمان با مسیر انقلاب و اقتضای روزگار، تغییر و تحول در زندگی ایشان در تمام زمینه ها پیش می آمد. منحصر به نحوه برخورد با خانواده و یا اطرافیان نمی شود. روششان تفاوت می کرد. شاید یک موقعی حاضر نمی شدند در سمیناری مثل همین که گفتم شرکت کنند. با این که خیلی دور از انتظار نبود که در برابر آن آدم ها برخورد خیلی تندی داشته باشند. اگر این اتفاق چند سال پیش از زمانی که واقع شد، پیش می آمد، روش ایشان غیراز این بود این را نمی شودگفت که پیش از این ادبشان کم تر بوده است. مثل این است که صورت ادبشان تغییر کرده است.

شما به قوام مذهبی آقا مرتضی اشاره کردید. چه زمانی احساس کردید که این قوام در ضمیر ایشان ته نشین شده و ثبات گرفته است؟ 

به نظر من، این کشش مذهبی از ابتدا با ایشان عجین بود و همین امر بود که او را به جست وجو برای یافتن حق و حقیقت وامی داشت. وقتی ایشان آن نقطه ی روشن و نورانی را دیدند، هیچ وقت تزلزلی از ایشان ندیدم. کاملاً این درک و دریافت را پیدا کرده بودند که وقتی حق را ببینند. آن را بشناسند. چون از اول نفس خودشان در میان نبود. وقتی شناختند، موضوع تمام شده بود. انگار مصداق درستش پیدا شده است. موضوعی را تعریف می کنم که به فهم این مطلب کمک می کند. چند سال از انقلاب گذشته بود که مرتضی سیگارش را ترک کرد. دلیلی که برای این کار ذکر کرد این بود که آقا امام زمان در همه حال ناظر بر اعمال و رفتار ما هستند. در این صورت من چه طور می توانم در حضور ایشان سیگار بکشم؟ این گونه بود که دیگر هرگز لب به سیگار نزد. در مورد هر آدم غیرسیگاری این احتمال، هرچند ناچیز وجود دارد که یک روزی سیگار بکشد. ولی در مورد آقا مرتضی این امر کاملا غیرممکن بود. چون اراده اش از اراده حق ناشی می شد. همان موقع باید می فهمیدم که شهید می شود.

باز هم از آقا مرتضی در خانه بگویید. 

به تدریج که به زمان شهادت ایشان نزدیک می شدیم و روزهای بعد از جنگ، ما بیش تر ایشان را می دیدیم، با این که تعداد مسئولیت هایی که داشت از حد توانایی های یک آدم خارج بود. ولی در خانه طوری بودند که ما کمبودی احساس نمی کردیم. با آن که من هم کار در مخابرات را آغاز کرده بودم و ایشان هم واقعا گرفتاری کاری داشت و تربیت سه فرزندمان هم به عهده مان بود، وقتی من می گفتم فرصت ندارم. شما بچه را مثلا به دکتر ببرید. می بردند. من هیچ وقت درگیر مسائل بیرون از خانه، کوپن یا صف نبودم. جالب است بدانید که اکثر مطالعاتشان را در این دوران در همین صف ها انجام دادند. تمام خرید خانه به عهده ی خودش بود و اصلا لب به گلایه باز نمی کرد. خلق خوشی در خانه داشتند. از من خیلی خوش خلق تر بودند.
آقا مرتضی آدم باسوادی بود. مطالعات ایشان از کجا شروع شد؟ چه چیزهایی را بیش تر می خواند؟
تقریبا تمام آثار فلسفی و هنری پیش از انقلاب را خوانده بودند. نام های داستایوفسکی و نیچه از آن روزها یادم هست که زیاد درباره اش حرف می زدند. راجع به کامو و داستایوفسکی در مقاله ای نوشته بود که آنان فلسفه را زیسته بودند؛ نه این که فقط مطالعه کرده و یا درباه ی آن سخن گفته باشند. فکر می کنم مرتضی هم دقیقاً این طور بود. به خیلی های دیگر هم می شد باسواد گفت، ولی مرتضی فضای آن روزها و آثار فلسفی و رمان هایش را زندگی کرده بود، و چون با جان و دلش آن فضا را احساس کرده بود، وقتی جواب سوالاتش پیداشد، دیگر درنگی اتفاق نیفتاد و تزلزلی پیش نیامد.

نثر آقا مرتضی خاص خودش بود. در این باره هم بگویید. 

به عنوان یک خواننده، حس می کنم نثر ایشان خیلی متفاوت است. مسائل سخت فلسفی را وقتی با نثر ایشان می خوانم، منظور را متوجه می شوم. در صورتی که همان مطلب با نثر یک فیلسوف برایم غیرقابل درک است. احساس می کنم باید خیلی چیزهای دیگر را بخوانم تا آن مطلب را بفهمم. نثر ایشان یک جور شیرینی و حلاوتی دارد. خیلی تاکید داشتند بر استفاده ی درست از کلمه ها. در بسیاری از مقالاتشان، از یک لفظ متداول آغاز می کنند و به معنای اصیل کلمه ی مورد نظرشان می رسند. مخزن کلماتشان غنی بود و به راحتی به آن ها دسترسی داشتند. این درباره ی دست داشتن ایشان در انواع هنرها هم صادق است. انگار به یک منبعی وصل بودند که جایگاه آن فراتر از هنرها بود؛ جایگاه حکمت، از آن جایگاه در مورد وجوه مختلف هنر، که در قالب رشته های مختلف هنری ظاهر می شود، نوشته و حرف دارند.

از احوال خودتان و آقا مرتضی در روزهای نزدیک شهادتشان بگویید. 

من هم ایشان را نمی شناختم. اصلا این تصور را نداشتم که وقتی برای فیلمبرداری به فکه می روند، شهید بشوند. من آثار شهادت را در ایشان کشف نمی کردم. روزهای آخر، وقتی به فکه رفتند و کار نیمه تمام ماند و برگشتند، گفتند “دو سه روز دیگر باید برگردم فکه.” در این چند روز ایشان را خیلی اندوهگین دیدم. مرتب سوال می کردم “چرا این قدر گرفته و ناراحتی؟” ولی در ذهنم هیچ ارتباطی برقرار نمی شد که اتفاقی افتاده که دوباره دارند برمی گردند. ولی الان که به آن چند روز نگاه می کنم، کاملا مطمئن می شوم که می دانستند. اخرین صحبتهای ما در آن یکی دو روز آخر درباره ی قراری برای روزهای بعد بود. من گفتم این کار را بعد از آمدن شما هم می شود انجام داد ان شاءالله. اما ایشان یک دفعه سرشان را برگداندند و دیگر حرفی بین ما رد و بدل نشد. الان که به آن تصاویر نگاه می کنم، می بینم بدون تردید از شهادت خودش اطلاع داشت. همان اواخر وقتی پیش نهادی به ایشان دادم، گفتند “فعالیت این کار صلاح نیست. الان این قدر برای من مشکل درست کرده اند که اگر آدمی پشت به کوه داشت، نمی توانست تحمل کند. من به جای دیگری تکیه داده ام که سرپا ایستاده ام.”

وقتی خبر شهادت آقا مرتضی را به شما دادند؟ 

حدود ظهر جمعه بیستم فروردین ماه، مرتضی در فکه رفت روی مین. صبح شنبه پدر و مادرم آمدند. صبح زود بود. به من گفتند «مرتضی زخمی شده است.» تاریک و روشن صبح بود؛ روزهای اول بهار که آرامش خاصی داشت. حالتی میان خواب و بیداری بود؛ مثل همان وقت طبیعت. بچه ها را با آرامش بیدار کردم و به مدرسه فرستادم. مثل این بود که اصلا چنین حرفی به گوشم نخورده که مرتضی زخمی شده است. بچه ها که رفتند، پدر و مادرم آرام آرام سرحرف را باز کردند و من باخبر شدم که دیگر مرتضی را ندارم. ولی نمی دانم چه حالتی بود. فقط این اتفاق را، در آن ساعت طبیعت، خیلی روحانی می دیدم. این وضع همیشه برایم عجیب بود که چه طور است عکس ها همیشه می مانند و انگار زمان بر آن ها نمی گذرد. در آن لحظه ها این توهم جاودانگی در عکس و تصویر برایم شکست. آن موقع یک دفعه حس کردم که این ها چه قدر واقعیت ندارند و مرتضی چه قدر «هست». جایی که در آن بودم انگار زیر و رو شد. گویی در دنیای دیگری بودم. چیزهایی که در اطرافم بود و به طور عینی میدیدم محو و ناپیدا می شد و انگار وجود خارجی نداشت. هیچ چیز نبود. ولی مرتضی بود. آن روز به دنبال تک تک بچه ها به مدرسه شان رفتم، چون خیلی زود پرچم ها و پلاکاردها جلو خانه نصب شد. صدای قرآن هم می آمد. نمی خواستم قبل از این که بچه ها باخبر بشوند. پایشان به خانه برسد. در راه با آنان حرف زدم. وجود مرتضی آن قدر برایم عینی و حقیقی بود که فکر می کردم همه ی چیزهای دیگر توهم است و اسیر آن توهم است. به بچه ها گفتم «بابا هست، ولی ما او را نمی بینیم.» سنگینی اش هست ولی شکرش بیشتر است،خیلی سنگین بود،ولی انگار چشمم فورا روی یک چیز دیگر باز شد که خیلی زیبا بود، سیال بود. مثل همان خواب و بیداری و مثل همان وقت طبیعت، خود مرتضی خیلی کمک کرد تا با این اتفاق برخورد درستی داشته باشم. تا الاآن هم وجود مرتضی را واقعی تر از وجود خودمان می بینیم.

بچه ها چه می گویند؟ آیا آقا مرتضی را در خواب می بینند؟ 

گاهی چیزهایی می گویند.بخصوص پسرم آن هم مثل پدرش آدم توداری است. شاید عنوان بزرگمرد کوچک برای او عنوان مناسبی باشد. البته من هم خیلی پی گیر نمی شوم ولی می دانم ارتباط خودشان را داشته اند.

آثار منتشر نشده ای از آقا مرتضی در دست دارید؟ 

بله تعدادی داستان کوتاه است که به تحوی به موضوع اسارت آدمی که در خودش گرفتار است می پردازد. نوشته هایی هم بین شعر و نثر دارد. درگیری ذهنی مرتضی در آن نوشته ها اسارت و گمگشتگی انسان است. این موضوع را خیلی زیبا شاعرانه و عمیق بیان کرده است.

همسر شهید آوینی کوثر آوینی سجاد آوینی دختر مرتضی آوینی پسر شهید آوینی بیوگرافی مریم امینی بیوگرافی مرتضی آوینی Morteza Avini
آقا مرتضی چه وقتهایی می نوشت؟ 
در همان آپارتمان هفتاد و پنج متری که در قلهک داشتیم دو اتاق بود و پنج نفر آدم. نمی دانم چطور می نو شت. برایم عجیب بود. هیچ وقت فکر نمی کرد باید اتاق دیگری داشته باشد. خودش را طوری تربیت کرده بود که می توانست در همان شلوغی و سر و صدا و بی جایی پشت میز غذا خوری بنشیند و بنویسد. حتی میز خاصی برای کار نداشت. شبها که از سر کار می آمد دو ساعتی می خوابید و بعد بلند می شد به نماز شب و مناجات و نوشتن. همه با هم بود تا صبح. صبح هم یک ساعتی می خوابید و بعد به سر کارمی رفت. یک دیگر از کلمه هایی ویژه آقا مرتضی «جاودانگی» است… در آثارش هر وقت درباره شهدا سخنی هست سخن از جاودانگی هم هست. شهدا را منشاء این حیات می دانست و با تکیه به آیات و روایات حیات جاودانه برای شهدا قایل بود.

از سفرهای آقا مرتضی بگویید. 

به غیر از دو سفر حج سفرهایی به پاکستان و باکو هم داشته اند.

قبل از انقلاب هم مسافرتی به خارج کشور داشت؟ 

بله بعد از ازدواجمان برای دیدار برادر های ایشان که در امریکا بودند به آنجا رفتیم.

و بعد از شهادت ایشان؟ 

بعد از شهادت ایشان نسبت جدیدی بین ما برقرار شد. مرتضی خودش در یکی از مقاله هایی که بعد از رحلت حضرت امام نوشت، جمله ای دارد نزدیک به این مضمون “ایشان از دنیا رفتند و حالا بار تکلیف بر شانه ی ما افتاده است”. دقیقا من چنین سنگینی ای را احساس می کنم. پیش از این دستم را گرفته بود و مرا به بهشت می برد؛ نه به زور، میل باطنی هم بود. من سنگینی بار را خیلی احساس نمی کردم. مثل یک تولد دوباره. خیلی خدا را شکر می کنم. چه موهبتی بالاتر از این برای انسان هست که هم فرصت زندگی عینی با انسانی که قبله ی همه ی خواسته هایش است و هرچه از زندگی می خواهد در او میبیند داشته باشد، و هم فرصت تامل و تفکر در وجود این انسان و زندگی را پیدا کند. مرتضی می گوید «شهدا از دست نمی روند. بلکه به دست می آیند.» برای همه این فرصت نیست که این به دست آمدن را تجربه و حس کنند. حالا من نمی دانم چه قدر در این مسیر هستم و آن را با این بار سنگین طی می کنم. یعنی من مرتضی را بار دیگر به دست آورده ام و خیلی شاکر هستم.

همسر شهید آوینی کوثر آوینی سجاد آوینی دختر مرتضی آوینی پسر شهید آوینی بیوگرافی مریم امینی بیوگرافی مرتضی آوینی Morteza Aviniمرتضی آوینی روز بیستم فروردین ۱۳۷۲ در منطقه فکه در حال بررسی لوکیشن فیلم مستند شهری در آسمان، بر اثر اصابت ترکش مین باقی مانده از جنگ ایران و عراق به شهادت رسید.

در مورد مساله خانوادگی‌شان ما زیاد تو زندگی خانوادگی‌شان نبودیم هر از گاهی می‌رفتیم و سلام وعلیکی داشتیم منتهی یادم می‌اید اگر ایشان یک غذای خوشمزه‌ای یا شیرینی یا شکلاتی به تناسبی، جشنی ، عروسی بود و چیزی به ایاشن می‌دادند شیرینی که برمی‌داشتند میل نمی‌کردند. به میزبان می‌گفتند که من می‌توانم یک دانه دیگر بردارم و آن شخص با کمال میل می‌گفت بردارید. می‌گفت من این برمی‌دارم که با خانمم و بچه‌هایم میل کنم. این خیلی عجیب بود که مثلا حتی یک شیرینی یا شکلاتی هم داشت می‌بردند تو خانه که در این شیرینی اندک و خوشمزگی اندک هم، خانواده‌اش سهیم باشند و به ما توصیه می‌کردند که این خیلی موثر است که آدم شیرینی‌های زندگی‌اش راشادیهای زندگی‌اش را سعی کند، باخانواده‌اش تقسیم کند، فقط فکر خودش نباشد. می‌گفت در ایجاد مودت بین زن و شوهر موثر است و یک چیز دیگر که میگفتند خیلی موثر است خواندن نماز جماعت با خانواده‌ است. می‌گفت خیلی در ایجاد الفت بین اعضای خانواده موثر است،غیر از آنکه روحیه عبادی هم حفظ می‌شود.

همسر شهید آوینی کوثر آوینی سجاد آوینی دختر مرتضی آوینی پسر شهید آوینی بیوگرافی مریم امینی بیوگرافی مرتضی آوینی Morteza Avini

سجاد آوینی پسر شهید آوینی

برای من خیلی جالب بود که بدانم رابطه آقا مرتضی با بچه‌هایش چگونه است. می‌گفت که بچه‌های من حرفم را نمی‌خوانند. می‌گفتم یعنی چه، اختلاف سنی آقامرتضی با بچه‌هایش زیاد بود.
می‌گفت وقتی من سجاد را دعوا می‌کنم و یک تشری می‌زنم خودم خنده‌ام می گیرد، بعد سجاد تحویل نمی‌گیرد. می‌گفت علت آن، رفتار خودم است. من خودم نمی‌توانم از خودم چنین تصویری بدهم که من یک چیزی می‌گویم حتما باید گوش کنید.
یک روز دیگر ما با هم در مجله قرار داشتیم مقداری دیر آمد. من پرسیدم چی شد؟ گفت که سجاد را تنهایی فرستادم مدرسه. خودم هم دنبالش رفتم ببینم چه طوری می‌رود و خیلی لذت برده بود که مردانه از خیابان گذر کرده و یا من یک بار سوال کردم که شما شبها اینقدر دیر به منزل می‌روید آیا اعتراضی به شما نمی‌شود گفت نه! خانمم عادت کرده و درجریان قضایاست و این طوری نیست که منفک باشد و هر کسی کار خودش راانجام بدهد.

برگرفته از کتاب: مرتضی آیینه زندگی ام بود

Morteza Avini بیوگرافی مرتضی آوینی بیوگرافی مریم امینی پسر شهید آوینی دختر مرتضی آوینی سجاد آوینی کوثر آوینی همسر شهید آوینی


ادامه مطلب ...

بیوگرافی آیلار نوشهری بازیگر دوردست ها +عکس همسر و پسرش

بیوگرافی آیلار نوشهری بازیگر دوردست ها +عکس همسر و پسرش

آیلار نوشهری بازیگر نقش سپیده بخشی سریال دوردست ها (متولد ۱ آبان ۱۳۶۱ در تبریز) است و تحصیلات خود را در زمینه بازیگری تئاتر در دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی در سال ۱۳۸۵ به پایان رساند و بعد از آن مشغول به فعالیت در زمینه بازیگری تئاتر شد او در تئاتر های زیادی به ایفای نقش پرداخت و حتی کارگردانی تئاتر را در کارنامه هنری خود با تئاتر” لحظه های زنانه” تجربه کرد.

همسر بازیگران همسر آیلار نوشهری بیوگرافی آیلار نوشهری اینستاگرام بازیگران aylar noshahri

آیلار نوشهری و همسرش

وی علاوه بر تئاتر در تلویزیون هم به ایفای نقش پرداخته است که از مهمترین نقش های او می توان به نقش ساناز سریال دختران حوا حسین سهیلی زاده در سال ۹۰ اشاره کرد. نوشهری علاوه بر ادامه دادن فعالیتهای هنری از فضای آکادمیک دور نشد و در مقطع کارشناسی ارشد کارگردانی دانشکده هنر و معماری مشغول به تحصیل است ولی او معتقد است که”شغل های زیادی در دنیا وجود داره من مادر بودن و همسر بودنو انتخاب می کنم” این جمله ای است که وی در صفحه شخصی اینستاگرام خودش نوشته است.

این روزها نوشهری علاوه بر تحصیل مشغول به بازی در سریال دور دست ها در نقش سپیده به کارگردانی جواد ارشاد است سریالی که با تم اجتماعی در بستر یک کارخانه روغن شکل میگیرد و داستانک های گوناگونی در حاشیه داستان اصلی شکل می گیرد که باعث در هم تنیدگی سوژه های داستان می شود گفتنی است این سریال با مشارکت سازمان ملی استاندارد ایران تهیه و تولید شده است و قرار است در زمستان ۹۴ از شبکه اول سیما پخش شود.

تحصیلات: لیسانس بازیگری تئاتر و فوق لیسانس کارگردانی از دانشکده ی هنر ومعماری دانشگاه آزاد اسلامی

همسر بازیگران همسر آیلار نوشهری بیوگرافی آیلار نوشهری اینستاگرام بازیگران aylar noshahri

instagram aylar noshahri

سریال های آیلار نوشهری

سریال دور دست ها – نقش سپیده (جواد ارشاد – ۱۳۹۴ )

سریال دختران حوا – نقش ساناز ( حسین سهیلی زاده – ۱۳۹۰)

سریال پاتوق (شبکه یک – شاهین باباپور – ۱۳۸۷)

مجموعه پیک تابستان ۸۲ ( شبکه تهران – لیلی عاج – ۱۳۸۲ )

مجموعه خدایا بگردان (شبکه اول – بهروز بقایی)

مجموعه استدیو ۱۳ (شبکه یک – بهروز بقایی)

بازی در آیتم های کوتاه نمایشی مجموعه ی باز هم زندگی (شبکه چهار – بیژن بیرنگ – ۱۳۸۵)

تله فیلم آناشن؛ سکوت و بهنوش بختیاری ( حسین محبی – ۱۳۸۹)

تئاتر های آیلار نوشهری

تئاتر ب مثل بازیچه ( فردین نظری – تالار مولوی – ۱۳۸۲)

تئاتر طوقی (حسن رونده – جشنواره دفاع مقدس – ۱۳۸۴)

تئاتر زندگی ضربدر سه (لیلا لاریجانی – خانه ی هنرمندان سالن انتظامی – ۱۳۸۶)

تئاتر پستچی ( مسعود نورمحمدیان – خانه ی کوچک نمایش – ۱۳۸۶)

تئاتر کنترل + ضد ( امیر حسین آسانی- خانه ی کوچک نمایش- ۱۳۸۶ )

تئاتر نخودی (خیام وقار کاشانی – ششمین جشنواره تئاتر کانونها )

تئاتر لحظه های زنانه ( آیلار نوشهری – جشنواره تئاتر مولوی ۱۳۸۷ )

کارگردانی نمایشنامه خوانی لحظه های زنانه (جشنواره ی نمایشنامه خوانی مولوی -۱۳۸۷ )

تئاتر آنتیگونه ( بهروز علیشاهی – جشنواره تئاتر دانشگاهی تالار مولوی – ۱۳۸۹-۹۰ )

تئاتر پشت شیشه ها (مسعود نورمحمدیان – تماشاخانه ی باران – ۱۳۹۲ )

تئاتر آی سودا ( دلارام اسدی – تماشاخانه ی فنی زاده – ۱۳۹۴ )

افتخارات و جوایز فردی آیلار نوشهری

کسب جایزه ی بازیگری زن برای نمایش “ب مثل بازبچه” جشنواره تئاتر منطقه‌ای کشور (بجنورد) ۱۳۸۳

کسب جایزه ی بازیگری زن برای نمایش “ب مثل بازبچه”جشنواره ی استانی تهران ۱۳۸۳

کسب جایزه ی بازیگری زن برای نمایش “ب مثل بازیچه”جشنواره منطقه ای کشور ۱۳۸۲

کسب جایزه ی بازیگری زن برای نمایش “نخودی” جشنواره تئاتر کانونها

کسب جایزه ی بازیگری زن برای نمایش “لحظه های زنانه “مولوی ۱۳۸۷

کسب جایزه ی کارگردانی برای نمایش “لحظه های زنانه” مولوی ۱۳۸۷

جدیدترین عکس های شخصی آیلار نوشهری در اینستاگرام

همسر بازیگران همسر آیلار نوشهری بیوگرافی آیلار نوشهری اینستاگرام بازیگران aylar noshahri

عکس آرین تنها فرزند آیلار نوشهری

وقتی آرین با من میاد سر لوکیشن..و نتیجه میشه این عکسای یادگاری..😉😉❤❤

همسر بازیگران همسر آیلار نوشهری بیوگرافی آیلار نوشهری اینستاگرام بازیگران aylar noshahri

 آیلار نوشهری در کنار مادر و برادرش علی نوشهری (عکاس هنری)

همسر بازیگران همسر آیلار نوشهری بیوگرافی آیلار نوشهری اینستاگرام بازیگران aylar noshahri

آیلار نوشهری در کنار همسرش

من و آقامون….وقتی یه مرد همیشه پشت و پناهه یه زنه،اون زن همه چی داره.💑💖

همسر بازیگران همسر آیلار نوشهری بیوگرافی آیلار نوشهری اینستاگرام بازیگران aylar noshahri

آیلار نوشهری

aylar noshahri اینستاگرام بازیگران بیوگرافی آیلار نوشهری همسر آیلار نوشهری همسر بازیگران


ادامه مطلب ...

سوابق‎و‎کارنامه برانکو ایوانکوویچ +عکس‎ همسر و پسرش

سوابق‎و‎کارنامه برانکو ایوانکوویچ +عکس‎ همسر و پسرش

عکس برانکو ایوانکوویچ در کنار همسر و پسرش
بدترین نتیجه دوران مربیگری وی در خاورمیانه نیز به همین یک فصل حضور برانکو در الوحده بر می گردد. او با تیم الوحده در فصل که ۱۱ شکست را متحمل شد، یه مقامی بهتر از هفتمی دست پیدا نکرد و سرانجام نیز از سمت خود برکنار شد و یک بار دیگر به کرواسی بازگشت.
همسر برانکو ایوانکوویچ سوابق برانکو ایوانکوویچ خانواده برانکو ایوانکوویچ بیوگرافی برانکو ایوانکوویچ Branko Ivankovic
سرمربی پیشین تیم ملی فوتبال ایران به‌طور رسمی سرمربی پرسپولیس شد.

برانکو ایوانکوویچ امروز به‌طور رسمی سرمربی تیم فوتبال پرسپولیس شد و قراردادش را با این باشگاه در استانبول ترکیه امضا کرد.

برانکو قرار است بعد از بازی النصر عربستان هدایت تیم را به‌عهده بگیرد و در بازی با النصر روی نیمکت نمی‌نشیند.

ایوانکوویچ پس از توافق با باشگاه پرسپولیس برای سرمربیگری این تیم سه‌شنبه‌شب یا بامداد چهارشنبه در تهران خواهد بود.

همسر برانکو ایوانکوویچ سوابق برانکو ایوانکوویچ خانواده برانکو ایوانکوویچ بیوگرافی برانکو ایوانکوویچ Branko Ivankovic

برانکو ایوانکوویچ (Branko Ivankovic) (۲۸ فوریه ۱۹۵۴، کرواسی) بازیکن سابق و مربی فوتبال کروات است. برانکو سرمربی تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی فوتبال ۲۰۰۶ بود. او همچنین تیم فوتبال امید ایران را در بازی‌های آسیایی ۲۰۰۲ قهرمان کرد.

برانکو نامی آشنا برای ایرانی‌ها است، تیم ملی ایران با هدایت وی در سال ۲۰۰۶ برای سومین بار به جام جهانی فوتبال صعود کرده است. وی متولد ۱۹۵۴ «چاکوتس» یوگسلاوی سابق است،«برانکو» در دوران بازیگری در پست هافبک بازی کرده و مهم‌ترین باشگاهی که در آن توپ زده است «دینامو زاگرب» است.
همسر برانکو ایوانکوویچ سوابق برانکو ایوانکوویچ خانواده برانکو ایوانکوویچ بیوگرافی برانکو ایوانکوویچ Branko Ivankovic

برانکو بعد از چند تجربه موفق مربیگری در باشگاه‌های کرواسی، در سال ۱۹۹۸ به عنوان دستیار  «میراسلاوبلاژویچ » انتخاب شده و در جام جهانی فرانسه با تیم ملی کرواسی شگفتی خلق کرده و این تیم در نخستین حضور خود در جام جهانی به عنوان سومی جهان دست یافت. اولین تقابل «برانکو» با فوتبال ایران یک ماه پیش از آغاز جام جهانی ۱۹۹۸ و بازی دوستانه تیم ملی ایران با کرواسی بود که این بازی با دو گل به سود  کرواسی  به اتمام رسید.

بعد از این بازی «بلاژویچ» ادعا کرده بود که اگر تیم یوگسلاوی در جام جهانی موفق شود تیم ملی ایران را شکست دهد، یک توپ فوتبال را قورت خواهد داد.

با پایان جام جهانی «برانکو» ترجیح داد به عنوان سرمربی به کارش ادامه دهد و هدایت تیم «هانوفر» آلمان را بر عهده گرفت. بعد از توافق ایران با «بلاژویچ» برای هدایت تیم ملی ایران، بار دیگر برانکو به عنوان دستیار در کنار بلاژویچ قرار گرفت؛ تیم ملی ایران با «بلاژویچ» نتوانست به جام جهانی ۲۰۰۲ راه یابد و در مرحله پلی‌آف در مقابل سد ایرلند متوقف شد.

همسر برانکو ایوانکوویچ سوابق برانکو ایوانکوویچ خانواده برانکو ایوانکوویچ بیوگرافی برانکو ایوانکوویچ Branko Ivankovic

با وجود این ناکامی فدراسیون وقت خواستار ادامه همکاری با کادر مربیان کرواسی بود، اما «بلاژویچ» پرمدعا از هدایت تیم ایران کنار کشید و فدراسیون فوتبال با برانکو وارد گفت‌وگو شد. بسیاری موفقیت‌های «بلاژویچ» در تیم ملی کرواسی را منتسب به «برانکو» دانسته و معتقد بودند که وی با علم روز فوتبال آشنا بوده و تمرین دهنده خوبی است.

«برانکو» ابتدا تیم امید ایران را در بازی‌های آسیایی ۲۰۰۲  قهرمان کرده و در ادامه موفق شد تیم ملی ایران را به جام جهانی برساند، ایران هر چقدر در سال ۱۹۹۸ صعود سخت و فرسایشی به جام جهانی داشت اما با «برانکو» این صعود به آسانی میسر شد.

انتظارات از وی و تیم ملی ایران به حدی افزایش یافته بود که همه در جام جهانی توقع پیروزی بر مکزیک و آنگولا و تساوی برابر پرتغال را داشته تا تیم ایران به مرحله حذفی صعود کند، اما برخلاف انتظار ایران برابر مکزیک و پرتغال شکست خورده و یک تساوی برابر آنگولا دست یافت. با این وجود در نتایج تیم ملی کمتر «برانکو» مورد هجمه قرار گرفت، اما بیشترین حمله به وی  به دلیل استفاده از علی دایی بود که دیگر با ۳۷ سال سن کارآیی برای تیم ملی نداشت.

 

همسر برانکو ایوانکوویچ سوابق برانکو ایوانکوویچ خانواده برانکو ایوانکوویچ بیوگرافی برانکو ایوانکوویچ Branko Ivankovic

برانکو ایوانکوویچ و بهنوش بختیاری

وی بعد از شکست برابر مکزیک در برابر فشار عمومی کوتاه آمد و در بازی برابر پرتغال علی دایی را روی نیمکت نشاند، اما وقتی ایران بازی دوم را هم باخت و بازی با آنگولا جنبه تشریفاتی پیدا کرد، مربی کروات تیم ملی ایران باز هم دایی را در ترکیب قرار داد، البته به نظر می‌رسد در این مورد وی به تنهایی تصمیم گیرنده نبوده و دایی از حمایت دادکان نیز بهره‌مند بود.

همسر برانکو ایوانکوویچ سوابق برانکو ایوانکوویچ خانواده برانکو ایوانکوویچ بیوگرافی برانکو ایوانکوویچ Branko Ivankovic

با حذف ایران در جام جهانی علی آبادی مسئول وقت تربیت بدنی کشور دادکان را برکنار کرده و «برانکو ایوانکویچ» نیز که حامی اصلی خود را از دست داده بود ترجیح داد که قید ۸ ماه باقیمانده قرارداد خود با تیم ملی ایران را زده و به این کشور بازنگردد. البته علت اصلی عدم بازگشت وی به ایران به دلیل  بدهی مالیاتی این مربی اهل کرواسی بود.

همسر برانکو ایوانکوویچ سوابق برانکو ایوانکوویچ خانواده برانکو ایوانکوویچ بیوگرافی برانکو ایوانکوویچ Branko Ivankovicبرانکو ایوانکوویچ و پسرش در تهران

«برانکو» بعد از تیم ملی ایران هدایت تیم‌های “دیناموزاگرب”(دوبار)، «شاندونگ لیونگ» چین،  «الاتفاق» عربستان و «الوحده» امارات را بر عهده داشته است.

آمار و ارقام برانکو با تیم ملی بزرگسالان ایران (۲۰۰۶ – ۲۰۰۳):

در دور نخست ایران با قطر، لائوس و اردن هم‌گروه شد و به عنوان تیم نخست به مرحله بعدی رفت.

ایران ۳ – ۱ قطر

ایران ۷ – ۰ لائوس

اردن ۱ – ۰ ایران

ایران ۲ – ۰ اردن

ایران ۳ – ۲ قطر

ایران ۷ – ۰ لائوس

همسر برانکو ایوانکوویچ سوابق برانکو ایوانکوویچ خانواده برانکو ایوانکوویچ بیوگرافی برانکو ایوانکوویچ Branko Ivankovic

در مرحله بعد ایران با ژاپن، کره شمالی و بحرین در یک گروه قرار گرفت.

ایران ۰ – ۰ بحرین

ایران ۲ – ۱ ژاپن

ایران ۲ – ۰ کره شمالی

ایران ۱ – ۰ کره شمالی

ایران ۱ – ۰ بحرین (ایران با این پیروزی به جام جهانی ۲۰۰۶ صعود کرد)

ژاپن ۲ – ۱ ایران

همسر برانکو ایوانکوویچ سوابق برانکو ایوانکوویچ خانواده برانکو ایوانکوویچ بیوگرافی برانکو ایوانکوویچ Branko Ivankovic

در جام جهانی و پس از شکست ۳ بر ۱ برابر مکزیک، ۲ بر ۰ در برابر پرتغال و تساوی ۱ بر ۱ با آنگولا برانکو ایوانکوویچ که تنها حامی خود در فدراسیون یعنی محمد دادکان را عزل شده می دید، عطای کار را به لوایش بخشید و هیچ گاه به ایران بازنگشت.

جام ملت های آسیا (۲۰۰۴)

ایران پس از هم گروهی با ژاپن، عمان و تایلند در جام ملت های آسیا با ۷ امتیاز و به عنوان تیم نخست به مرحله بعدی رفت. در این مرحله ایران ۳ بر ۰ تایلند را برد؛ سپس با عمان ۲ بر ۲ مساوی کرد و با ژاپن به تساوی بدون گل رسید تا با ۵ امتیاز راهی دور بعدی شود.

در این مرحله در یک بازی تاریخی و با هتریک علی کریمی و یک گل به خودی ۴ بر ۳ از سد کره جنوبی رقیب سنتی خود گذشت تا در دیدار نیمه نهایی به مصاف چین میزبان برود. ایران در پایان ۹۰ دقیقه با چین به تساوی ۱ بر ۱ رسید و در ضربات پنالتی شانس صعود به فینال را به تلخ ترین شکل ممکن از دست داد. در آن بازی ایران با اخراج بداوی در دقیقه ۴۶ بازی، تا پایان ۱۲۰ دقیقه ۱۰ نفره بازی کرد.

تیم ایران در آن دوره یکی از قدرتمند ترین تیم های تورنمنت بود. در دیدار رده بندی ایران ۴ بر ۲ بحرین را مغلوب کرد و سوم شد.

آمار و ارقام برانکو با تیم دینامو زاگرب (۲۰۰۸ – ۲۰۰۶):

برانکو پس از بازگشت به کشورش سرمربی کراوسی شد و در دو فصل نیمی که در این تیم حضور داشت ۲ قهرمانی لیگ و ۲ قهرمانی جام حذفی به دست آورد. در سال سوم و در میانه راه از این تیم جدا شد و به شاندونگ چین پیوست. جالب اینجاست که شاگردان برانکو پس از جدا شدن وی نیز قهرمان شدند تا برانکو به نوعی به همراه این تیم در قهرمانی لیگ و حذفی هتریک کرده باشد.

آمار فوق العاده در لیگ کرواسی:

دیناموزاگرب در فصل آغازین حضور برانکو با ۳۰ برد، ۲ تساوی و تنها یک شکست را تجربه کرد و با ۸۴ گل زده و تنها ۲۲ گل خورده، با ۹۲ امتیاز بالاتر از هایدوک ۷۲ امتیازی به مقام قهرمانی رسید. در تیم آن سال برانکو سرشناسانی همچون ماریو مانژوکیچ، ادواردو داسیلوا و لوکا مودریچ نیز حضور داشتند.ادواردو در این فصل با ۳۴ گل زده آماری فوق العاده به جای گذاشت.

همسر برانکو ایوانکوویچ سوابق برانکو ایوانکوویچ خانواده برانکو ایوانکوویچ بیوگرافی برانکو ایوانکوویچ Branko Ivankovic

تیم برانکو در فصل ۰۸-۲۰۰۷ نیز به افتخار آفرینی ادامه داد. اگرچه نتوانست مثل فصل قبل عمل کند. اما عملکرد خارق العاده ۲۶ برد، ۴ تساوی و ۳ شکست، ۹۱ گل زده و تنها ۳۴ گل خورده نیز آمار قابل قبولی برای این تیم به حساب می آمد. در این فصل مودریچ و مانژوکیچ روی هم رفته ۳۷ گل به ثمر رساندند. برانکو در این فصل درانتخابی لیگ قهرمانان اروپا نیز حضور یافت اما با تنها ۴ امتیاز و پایین تر از بازل و هامبورگ از دور رقابت ها کنار رفت.

آمار و ارقام برانکو با تیم های شاندونگ (۲۰۱۱ – ۲۰۱۰)، الاتفاق (۲۰۱۲ – ۲۰۱۱) و الوحده (۲۰۱۳ – ۲۰۱۲):

ایوانکوویچ که در پایان فصل ۲۰۰۹ جانشین تومباکوویچ شده بود، تنها یک فصل در شاندونگ ماند و در ۲۵ بازی، ۲۰ برد، ۱۰ تساوی و ۵ شکست را متحمل شد. وی همچنین این تیم را در رقابت های لیگ برتر چین به مقام قهرمانی رساند. تیم برانکو با ۱۸ پیروزی، ۹ تساوی و سه شکست، ۵۹ گل زده و ۳۴ گل خورده قهرمان شد تا وی در دومین تجربه باشگاهی خود نیز افتخار آفرینی کرده باشد.

سپس برانکو به الاتفاق رفت در آنجا نیز عملکرد نسبتا قابل قبولی داشت. وی در تیم نه چندان مطرح الاتفاق توانست با ۱۳ برد، ۸ تساوی و ۳ شکست جواز حضور در مرحله پلی آف لیگ قهرمانان آسیا را نیز کسب کند. اما دوران حضور وی در لیگ عربستان در پایان همین فصل به اتمام رسید و برانکو راهی الامارات شد.

همسر برانکو ایوانکوویچ سوابق برانکو ایوانکوویچ خانواده برانکو ایوانکوویچ بیوگرافی برانکو ایوانکوویچ Branko Ivankovic

بدترین نتیجه دوران مربیگری وی در خاورمیانه نیز به همین یک فصل حضور برانکو در الوحده بر می گردد. او با تیم الوحده در فصل که ۱۱ شکست را متحمل شد، یه مقامی بهتر از هفتمی دست پیدا نکرد و سرانجام نیز از سمت خود برکنار شد و یک بار دیگر به کرواسی بازگشت. بازگشتی که برای وی شگون نداشت. برانکو که به همراه دینامو زاگرب از ۱۳ بازی ۲۷ امتیاز کسب کرده بود و در رده دوم قرار داشت، پس از شکست در مقابل آستریا وین اتریش، برای دومین بار پیاپی از سمت خود اخراج شد و از آن موقع تا کنون نیز سرمربی هیچ تیمی نبوده است.

Branko Ivankovic بیوگرافی برانکو ایوانکوویچ خانواده برانکو ایوانکوویچ سوابق برانکو ایوانکوویچ همسر برانکو ایوانکوویچ


ادامه مطلب ...

مونا بانکی پور همسر اول امین حیایی +عکس پسرش

مونا بانکی پور همسر اول امین حیایی +عکس پسرش

مونا بانکی پور همسر سابق و اول امین حیایی است که مدت زیادی است از یکدیگر جدا شده اند حاصل این ازدواج پسری به نام دارا حیایی است که تصویر دارا حیایی رو در بالا در کنار پدرش قرار داده ایم

همسر مونا بانکی پور همسر امین حیایی فرزانه داوری طلاق بازیگران دارا حیایی بیوگرافی مونا بانکی پور بیوگرافی امین حیایی

فرزانه داوری مادر مونا بانکی پور

مونا بانکی پور فرزند فرزانه داوری بازیگر سینمای قبل از انقلاب بود.داوری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در یکی دو فیلم مانند “پرواز در قفس” حبیب کاوش بازی کرد اما پس از آن بازیگری را کنار گذاشت.

مونا بانکی پور فرزند فرزانه داوری بازیگر حرفه ای نبود اما تجربیات معدودی در بازیگری داشت.

همسر مونا بانکی پور همسر امین حیایی فرزانه داوری طلاق بازیگران دارا حیایی بیوگرافی مونا بانکی پور بیوگرافی امین حیایی

بازیگری است که سابقه بازیگری در سریال خواب و بیدار ( در نقش همسر دانیال حکیمی ) و فیلم سینمایی خانه ای در شن رو دارد .

مدتی است تصاویری از امین حیایی در کنار جوانی که ادعا میشود فرزند پسر اوست مدام در گروههای اجتماعی بازنشر می شود.

همسر مونا بانکی پور همسر امین حیایی فرزانه داوری طلاق بازیگران دارا حیایی بیوگرافی مونا بانکی پور بیوگرافی امین حیایی

 برای بسیاری از مخاطبان این پرسش پیش آمده که این پسر کیست و چرا امین حیایی زیاد درباره اش حرف نزده است.

واقعیت آن است که این پسر که متولد ۱۳۷۵ است و نوزده سال سن دارد، دارا حیایی است؛ فرزند امین حیایی از همسر اولش مونا بانکی پور.

همسر مونا بانکی پور همسر امین حیایی فرزانه داوری طلاق بازیگران دارا حیایی بیوگرافی مونا بانکی پور بیوگرافی امین حیایی

بیوگرافی امین حیایی بیوگرافی مونا بانکی پور دارا حیایی طلاق بازیگران فرزانه داوری همسر امین حیایی همسر مونا بانکی پور


ادامه مطلب ...

گرانترین هدیه عباس بابایی برای همسرش +عکس دختر و پسرش

گرانترین هدیه عباس بابایی برای همسرش +عکس دختر و پسرش

صدیقه (ملیحه) حکمت همسر شهید «عباس بابایی» متولد ۱۳۳۷ است. خانم حکمت، دختر دایی شهید بابایی بوده و در سال ۱۳۵۴ با وی ازدواج می‌کند.

همسر شهید بابایی دختر شهید بابایی خانواده شهید بابایی پسر شهید بابایی بیوگرافی صدیقه حکمت بیوگرافی سلما بابایی بیوگرافی حسین بابایی

همسر و پسر شهید بابایی

* مادرم نمی‌خواست من با یک نظامی ازدواج کنم

وقتی که عباس از من خواستگاری کرد، ۱۵ ساله بودم و حتی به خانواده اعتراض کردم که آیا من اضافی و سر بار شما هستم که می‌خواهید مرا رد کنید؟! قلبم، عباس را با عنوان پسر عمه دوست داشت اما فکرش را نمی‌کردم که از من خواستگاری کند. بعد هم مادرم گفت: «من نمی‌خواهم دخترم را به نظامی بدهم آن هم شغل حساسی که عباس دارد، پرواز می‌کند و هر لحظه در خطر است». پدر و مادرم فرهنگی بودند. مادر می‌گفت: «حداقل دخترم باید درس را ادامه بدهد و از نظر تحصیلی بالاتر از ما باشد؛ الان برای ازدواج او زود است». تا اینکه، عباس توانست خانواده را راضی کند و به عقد هم درآمدیم. مهریه من ۱۰۰ هزار تومان بود. خود عباس برای من مهریه بود و هیچ وقت مهریه‌ دیگری طلب نکردم.

* گران‌ترین هدیه عباس را به خانواده فقیری بخشیدم

در دوره عقدمان در دانشسرای مقدماتی تحصیل می‌کردم. مدت کمی مانده بود تا ازدواجمان. عباس به من یک پالتو پوست هدیه داد که خیلی زیبا و گران‌قیمت بود. طبیعی بود که از این هدیه خوشحال شوم اما از این کارش تعجب کردم و به او گفتم: «عباس، این پالتو پوست خیلی زیبا و گران است. شما که به دنبال این چیزها نیستی، پس چرا برای من خریدی؟».

چند روزی گذشت. عباس مرا به خانواده‌ای فقیر معرفی کرد. وقتی با آن خانواده صحبت کردم، با خود گفتم باید این پالتو را به این خانواده بدهم. اما چون هدیه بود و برای من ارزشمند، با عباس مشورت کردم و گفتم: «عباس، یک چیزی بگم؟» او لبخندی ‌زد و گفت: «خب بگو چیه؟» گفتم: «من که می‌دانم تو متوجه شدی؛ اما چون احساس کردم هدیه‌ای که به من دادی خیلی ارزشمند است، می‌خواهم آن را به خانواده فقیری که معرفی کردی، بدهم». اشک از چشم‌های عباس جاری شد، خدا رو شکر کرد و گفت: «ممنونم از تو» به او گفتم: «من فکر کردم تو ناراحت می‌شوی؟ و فکر می‌کنی برای من بی‌ارزش بوده که می‌خواهم آن را ببخشم».

همسر شهید بابایی دختر شهید بابایی خانواده شهید بابایی پسر شهید بابایی بیوگرافی صدیقه حکمت بیوگرافی سلما بابایی بیوگرافی حسین بابایی

* نمی‌توانستم لحظه‌ای بدون عباس روی زمین قدم بردارم

بعد از ازدواج‌مان، به دزفول رفتیم. منزل ما در پایگاه هوایی بود. خیلی نگران عباس بودم. هر وقت هواپیمایی از زمین بلند می‌شد، استرس و اضطراب من هم شروع می‌شد؛ اما سعی می‌کردم با خواندن دعا، او را بدرقه کنم و منتظر آمدنش باشم. وقتی هم که می‌آمد، یا دوبار زنگ می‌زد یا دوبار به در می‌زد و من می‌فهمیدم خودش است.

وقتی در کنارم بود، آرام بودم اما وقتی می‌رفت، هر صدای زنگ بی‌موقع یا تلفن غیر منتظره‌ای حالم را متلاشی می‌کرد. حرف‌های عباس در ایامی که در کنار هم بودیم، برای من هدیه بزرگی بود. در آن لحظات، عباس به جای اینکه از مسائل دنیوی حرف بزند، همیشه از رفتن و شهادتش و نگهداری من از فرزندان و خودم حرف می‌زد.

به موضوع سلامتی خیلی اهمیت می‌داد و همیشه تأکید می‌کرد باید مراقب خودم باشم. شفاعت دنیا و آخرت، قیامت، قرآن و شهادت. تمام مدت حرف‌هایمان این گونه بود. من هم از این حرف‌هایش لذت‌ می‌بردم. دراین مدت کوتاهی که در کنار هم زندگی می‌کردیم، همین حرف‌ها را می‌زدیم. همین‌ها بوده که مرا ساخت و آماده شهادت خودش کرد. چون نمی‌توانستم بپذیرم، لحظه‌ای بدون عباس روی زمین قدم از قدم بردارم. اما خانه خدا، صبری که خداوند داد، باعث شد تا بتوانم بعد از شهادت عباس طاقت بیاورم.

* به عباس می‌گفتم: چرا منو بدبخت کردی؟

عباس خود را خاک پای حضرت علی‌ (ع) هم نمی‌دانست اما او واقعاً علی‌وار بود. زندگی کردن با چنین شخصی واقعاً سخت بود. خودش هم می‌گفت: «زندگی کردن با من سخت است» به شوخی به عباس می‌گفتم: «پس چرا منو بدبخت کردی؟» او گفت: «به جز تو کسی رو پیدا نکردم که تحمل زندگی با من را داشته باشد».

* دست‌هایی که بسته بود 

خانه‌ای که در پایگاه هوایی به ما دادند، خانه درجه‌دارها بود نه یک فرمانده. بنده از بس که برای باز کردن لوله چاه فاضلاب آشپزخانه تلمبه زده بودم، دست‌هایم پینه بسته بود. در حالی که همسر فرماندهان دیگر، ماشین و راننده داشتند، خانم‌هایشان در ویلا زندگی می‌کردند و خریدهایشان را هم دیگران انجام می‌دادند با این وجود از زندگی با عباس با اینکه خیلی پایین‌تر از سطح حقیقی‌اش بود، راضی بودم و لذت می‌بردم.

* هیچ کاری را از عباس پنهان نمی‌کردم

ما در زندگی تفاهم داشتیم و همدیگر را درک می‌کردیم. چون من و همسرم خوب همدیگر را می‌شناختیم، از حرف‌های یکدیگر دلخور نمی‌شدیم. او صداقت داشت. به روح خودش قسم من در زندگی اختیار تام داشتم و حتی بدون اجازه‌اش می‌توانستم سفر خارج از کشور بروم اما آب خوردن را هم از او پنهان نمی‌کردم.

وقتی مسئله‌ای را به او می‌گفتم: «او می‌گفت خب خودت می‌دانی چه کار کنی» اما پاسخ می‌دادم «تو همسرم هستی و باید به همه مسائل آگاه باشی».

همسر شهید بابایی دختر شهید بابایی خانواده شهید بابایی پسر شهید بابایی بیوگرافی صدیقه حکمت بیوگرافی سلما بابایی بیوگرافی حسین بابایی
 

* وقتی شهید بابایی احساس می‌کرد نورانی شده

عباس علاقه خاصی به امام خمینی(ره) داشت. روزی به دیدار امام رفته بود. وقتی آمد به من گفت: «ملیحه، نگاه کن چهره‌ام چقدر نورانی شده. صورتم می‌درخشه». به او ‌گفتم: «حالا این قدر از خودت تعریف نکن». عباس هم در ادامه می‌گفت: « آخه من از پیش امام ‌آمده‌ام».

یک بار توفیق داشتیم که رهبر معظم انقلاب به منزل ما تشریف آورده‌اند، ایشان در خاطره‌ای که از عباس روایت کردند، فرمودند در قضیه بمب‌گذاری مسجد ابوذر عباس هم در کنارشان بوده است.

همسر شهید بابایی دختر شهید بابایی خانواده شهید بابایی پسر شهید بابایی بیوگرافی صدیقه حکمت بیوگرافی سلما بابایی بیوگرافی حسین بابایی
 

* عباس به آنچه اعتقاد داشت، عمل می‌کرد

همسرم، اعتقادات مذهبی بسیار قوی داشت. او اهل شعار نبود و به آن مسائلی که اعتقاد داشت، عمل می‌کرد. چون وقتی می‌خواست به من موردی را نصیحت کند، خودش عمل می‌کرد تا آن حرف روی من تأثیر داشته باشد.

وقتی هواپیما خراب می‌شد، عباس خودش سعی می‌کرد هدایت هواپیما را به دست بگیرد و می‌گفت: «اگر قرار است اتفاقی بیفتد، باید برای من که فرمانده هستم این اتفاق بیفتد نه خلبان».

* اسم‌هایی که برای بچه‌‌هایمان انتخاب کردیم

عباس علاقه عجیبی هم به اولاد داشت. فرزند اول‌مان دختر بود. عباس یک کتاب آورد و گفت: «یک اسم برای فرزندمان انتخاب کن!». اسم «سلما» را انتخاب کردم. سلما دختر عربی بسیار زیبایی بود که یزید ملعون عاشق او می‌شود و سلما هم داخل انگشترش سم می‌ریزد و او را می‌کشد. از طرفی سلما اسم قابله امام حسن(ع) هم بوده است. فرشته‌ای که بالای سر حضرت زهرا(س) حضور پیدا می‌کند هم نامش سلما بوده است. بعد از مشورت با عباس، اسم دخترمان را «سلما» گذاشتیم.

همسر شهید بابایی دختر شهید بابایی خانواده شهید بابایی پسر شهید بابایی بیوگرافی صدیقه حکمت بیوگرافی سلما بابایی بیوگرافی حسین بابایی

سلما دختر شهید بابایی

وقتی که فرزند دوم‌مان را باردار بودم، به عباس گفتم: «اسم بچه‌مان را چی بگذاریم؟». گفت:‌ «حسین» به او گفتم: «این قدر مطمئنی که فرزندمان پسر است؟» او گفت: «آن قدر می‌دانم که چشم‌هایش زیبا و جذاب است و مژه‌های چشمش هم تا ابروهایش می‌رسد». فرزند دوم هم که به دنیا آمد، همین ویژگی‌ها را داشت و اسمش را حسین گذاشتیم.

برای فرزند سوم، با عباس صحبت کردم. او گفت: «اگر فرزندمان دختر بود اسمش را بگذاریم فاطمه؛ اگر پسر بود، بگذاریم حسن» به او گفتم: «متأسفم، اسمش را محمد انتخاب کردم». عباس گفت: «یعنی چی؟ اسم دایی و عموی بچه محمد است» گفتم: «چون بچه‌مان تولد حضرت رسول(ص) به دنیا می‌آید» عباس گفت: «یعنی این قدر مطمئن هستی؟» گفتم «آره».

همسر شهید بابایی دختر شهید بابایی خانواده شهید بابایی پسر شهید بابایی بیوگرافی صدیقه حکمت بیوگرافی سلما بابایی بیوگرافی حسین بابایی

همین طور هم شد و فرزند سوممان ساعت ۳ بعد از ظهر روز میلاد حضرت رسول اکرم(ص) به دنیا آمد.

* شیطنت حسین در جبهه

پسرم حسین، از بس که بازیگوش بود، خیلی خسته‌ام می‌کرد. حتی در زمانی که عباس، بالای سر بچه‌ها بود. عباس دو ماه قبل از شهادتش، حسین را به منطقه برد. در آنجا چه بلاهایی که بر سر پدرش در نیاورده بود!

یکبار حسین، اسلحه عباس را برمی‌دارد. دو نفر از دوستان عباس وقتی متوجه کار او می‌شوند، حسین را از پاهایش، از طبقه دهم ساختمان پایگاه هوایی آویزان می‌کنند. یکی از دوستان به حسین می‌گوید: «حسین، اگر بابات بفهمه که اسلحه‌اش را برداشتی، تو را می‌کشد. بگذار خودمان تو را بکشیم. می‌خواهیم تو را الان پرت کنیم پایین». حسین که آن موقع ۹ ساله بود، به آنها می‌گوید: «مرا پرت کنید!» آنها می‌گویند: «پرت کنیم؛ نمی‌ترسی؟!» حسین می‌گوید: «اولاً که نمی‌ترسم؛ دوماً جرأت این کار را نداری اگر جرأت داری پای مرا رها کن، ببین بابای من چه کارت می‌کنه».

* آخرین هدیه تولد عباس

تولد من اول خرداد است. آخرین هدیه تولد عباس برای من خیلی خنده‌دار و ابتکاری بود. در آن روز سلما، حسین و محمد خیلی خوشحال بودند. کیک تولدی گرفته بودند. پیش خودم می‌گفتم: «آفتاب از کدوم طرف درآمده». پنج نفره جشن گرفتیم. عباس دور تا دور یک سیب به اندازه سن من چوب کبریت گذاشته بود و آن سیب مثل جوجه تیغی شده بود.

عباس کبریت‌ها را روشن کرد و گفت: «حالا فوت کن!». برای من خیلی عجیب و جذاب بود که عباس چنین ابتکاری را به خرج داده است.

* دلجویی عباس قبل از شهادتش

گاهی اوقات که عباس از رفتن و شهادت حرف می‌زد، دلتنگ می‌شدم و می‌گفتم: «آخه من با این سه تا بچه چه کار کنم؟» او می‌گفت: «ببین ملیحه، من فقط وسیله هستم. همسرتم. مرد خانه‌ام. امیدتم. سایه من بالای سرتان هست؛ اما سرپرست تو خداست، نه تو، سرپرست همه ما خداست».

او با این حرف‌ها مرا برای شهادتش آماده کرد. زمانی که شهید شد، من ۲۸ ساله بودم.

* با پای برهنه عباس را بدرقه کردم

۱۰ روز زودتر از سفر حج برگشتم، سفر حجی که خداوند توشه مرا صبر و طاقت شنیدن خبر شهادت عباس قرار داد. لحظه‌ای که از هلیکوپتر پیاده شدم، کفشم را کنار گذاشتم و با پای برهنه پیکر عباس را تشییع کردم.

دوستان عباس، بعد از شهادتش چند جا را برای دفنش پیشنهاد دادند. گلزار شهدای اصفهان، بهشت زهرا(س) کنار مزار شهید بهشتی و محل دیگر در جوار مزار شهدای امامزاده حسین(ع) قزوین.

پدر شوهرم اصرار داشت که شهید در قزوین به خاک سپرده شود و که خواست شهید هم این بود که در کنار همرزمانش در امامزاده حسین(ع) با همان لباس پروازش آرام بگیرد.

* اولین خنده بعد از شهادت عباس

بعد از خاکسپاری عباس، یکدفعه به ذهنم رسید که مبادا در کنار او یک زن را به خاک بسپارند. یک هفته از خاکسپاری عباس می‌گذشت و از درد دوری دائم گریه می‌کردم. در این احوالات بودم که یکدفعه خواهر شوهرم آمد و گفت: «ملیحه، یک خانم را کنار عباس دفن کردند» اطرافیان از تعجب و حیرت من به خنده افتادند و به دنبال آنها من هم بعد از یک هفته خیلی خندیدم. این اولین خنده من بعد از شهادت عباس بود.

*خوابی که آرامم کرد

من تا هشت روز بعد از شهادت عباس، نمی‌توانستم چیزی بخورم. حتی آب را به زور به خوردم می‌دادند. می‌گفتم: «اول باید خواب عباس را ببینم و بعد چیزی بخورم». همه می‌گفتند: «این طور که تو بی‌تابی می‌کنی، عباس به خوابت نمی‌آید» اما من قبول نمی‌کردم. بعد از هشت روز بالاخره خواب شهادت و دست کشیدن روی سر و بوسیدن پیشانی‌اش را دیدم و آرام شدم.

* عباس همیشه در کنار‌مان است

دیگر باید من و سه فرزندم بدون عباس زندگی را ادامه می‌دادیم، بچه‌ها را کنارم نشاندم و به آنها گفتم: «بچه‌ها شما پدرتان را از دست دادید و خلأ بزرگی برای شماست. اما لطف خدا شامل حالتان است که مادر در کنارتان است. شاید من نتوانم مثل بابا باشم اما به هر حال نقش نیمی از وجود بابا را می‌توانم برای شما ایفا کنم. پس بنابراین فکر من را هم بکنید که همسرم را از دست دادم. شما باید به من هم کمک کنید».

بعد از آن به همراه بچه‌ها عکس‌های عباس را روی در و دیوار خانه چسباندیم؛ لباس پرواز و کلاه یدک عباس را هم همینطور؛ گاهی صدای عباس و فیلمش را می‌گذاشتم و با بچه‌ها نگاه می‌کردیم و همیشه این احساس را داشتیم که عباس در کنارمان هست و لحظه‌ای ما را تنها نمی‌گذارد.

*رؤیاهایی که رنگ واقعیت دارد

عباس در رؤیاهای من به صورتی است که انگار در بیداری او را می‌بینم. خیلی وقت‌ها درباره مسائل مختلف با هم واضح صحبت می‌کنیم. وقتی هم که با مشکلاتی مواجه می‌شوم، در بیداری با عکسش حرف می‌زنم و به قدری اشک‌ می‌ریزم که قاب عکس‌اش خیس می‌شود.

عباس همیشه وقتی به خانه می‌آمد، گاهی دوبار با دست روی در می‌کوبید یا اینکه دو بار زنگ می‌زد. گاهی صدای در را در بیداری می‌شنوم و زمانی که می‌خواهم بروم در را باز کنم، یادم می‌افتد که عباس شهید شده است.

* نگذاشتم برادرم خلبان شود

بعد از شهادت عباس، برادر کوچکترم، رضا، در رشته‌های مهندسی الکترونیک و خلبانی قبول شد. بنده به صورت پنهانی با شهید اردستانی و یکی دیگر از همکارانش تماس گرفتم که در معاینه پزشکی برادرم را رد کنند. آنها در ابتدا قبول نمی‌کردند و گفتم: «هر مشکلی پیش آمد پای خودم؛ من جوابگو هستم».

برادرم هنوز هم گله می‌کند که چرا نگذاشتم خلبان شود در حالی که استعداد این کار را هم داشت. البته اینها همه‌اش حرف است، انسان روی زمین صاف که راه می‌رود، مرگ به سراغش می‌آید. اما من داغدیده بودم و می‌گفتم: «همسرم رفته، برادرم هم برود؟» در حالی که خیلی از خانواده شهدا، چند شهید دارند که من شرمنده رویشان هستم. اینها لیاقت می‌خواهد که من نداشتم.

همیشه انسان در معرض امتحان الهی است. چه غنی و چه فقیر. در عین حال که شهید بالای سر ما است و خداوند سرپرستی ما را بر عهده دارد، خب با مشکلاتی مواجه هستیم.

الان سه فرزندم متأهل هستند. دخترم سلما، در ابتدا با شهید «عباس داوری» ازدواج کرد. همسرم به خواب یکی از دوستانش آمده و گفته بود: «اسم داماد من هم عباس است». نوه‌ام، پسر داماد اولی است. دامادم عباس، برای مأموریت به زاهدان رفته بود. اشرار او را گروگان می‌گیرند و به پدرش می‌گویند که ۱۰۰ میلیون تومان بیاورید تا او را آزاد کنیم. پدر وی ۵۰ میلیون تومان تهیه می‌کند اما آنها همان روز عید سعید غدیرخم سال ۱۳۸۴ به صورت خیلی فجیعی او را به شهادت رسانده بودند.

بنده با شنیدن خبر شهادت دامادم، به قدری گریه کردم که از شدت فشار یکی از دندان‌هایم به خودی خود افتاد. اکنون دخترم یک پسر ۱۳ ساله دارد. خودش هم سه بار در دانشگاه در رشته‌های مدیریت بازرگانی و پرستاری قبول شد که به دلیل وجود مشکلات زندگی، تحصیل را رها کرد و اکنون کنار همسرش در مرکز پلیس+۱۰ پونک مشغول به کار است.

پسر بزرگم حسین، یک پسر ۹ ساله دارد. اسم او را «امیر عباس» گذاشته است. حسین الان در شرکت ساخت قطعات هواپیما کار می‌کند؛ در کنار دوستان پدرش.

پسر کوچکترم محمد، ۵ ساله بود که پدرش شهید شد. این بچه دست نوازش پدری را احساس نکرد یا اگر هم بوده محمد به یاد ندارد. محمد ۷ سال است که ازدواج کرده و کارمند یک شرکت خصوصی است.

همسر شهید بابایی دختر شهید بابایی خانواده شهید بابایی پسر شهید بابایی بیوگرافی صدیقه حکمت بیوگرافی سلما بابایی بیوگرافی حسین بابایی
 

* عباس در آمریکا هم اعتقاداتش را حفظ کرد

جوان‌ها برای الگو قرار دادن تمام شهدا، باید شخصیت آنها را حتی قبل از انقلاب بررسی کنند. همسرم قبل از انقلاب در آمریکا هم پایبند به اعتقادات مذهبی‌ بود.

عباس قبل از رفتنش به آمریکا خودش را متعلق به من می‌دانست. یعنی برای اینکه خودش را مقید کند که به فکر نامحرم نباشد و نامحرمی در کشور اجنبی نظر او را جلب نکند، و درحقیقت برای دور ماندن از وسوسه شیطان، در ایران تصمیم ازدواج می‌گیرد و عکس مرا هم پنهانی از آلبوم برداشته بود و با خود به آمریکا برده بود. دوستانش تعریف می‌کردند که آن زمان دخترهای ایرانی مقیم در آمریکا و آمریکایی‌ها راحت بودند. عباس هم که خوش سیما بود. دخترهای زیادی تقاضای دوستی و صحبت با عباس می‌کردند اما او سرش را پایین می‌انداخت و عکس مرا به آنها نشان می‌داد و می‌گفت: «ایشون همسر من هستن».

* و حرف آخر

همه ما در هر قشر و مسئولیتی، در قبال خون شهدا مسئول هستیم.

منبع : فارس

بیوگرافی حسین بابایی بیوگرافی سلما بابایی بیوگرافی صدیقه حکمت پسر شهید بابایی خانواده شهید بابایی دختر شهید بابایی همسر شهید بابایی


ادامه مطلب ...

عسل بدیعی در کنار پسرش +علت فوت و عکس همسرش

عسل بدیعی در کنار پسرش +علت فوت و عکس همسرش

عسل بدیعی Asal Badiee (متولد ۱۹ اردیبهشت ۱۳۵۶، تهران) همسر سابق فریبرز عرب نیا.

عسل بدیعی دانش‌آموخته علوم تغذیه از دانشگاه آزاد اسلامی است. فریبرز عرب‌نیا همسر سابق وی بوده است.

همسر فریبرز عرب نیا همسر عسل بدیعی فرزند عسل بدیعی علت مرگ عسل بدیعی بیوگرافی عسل بدیعی بیوگرافی شاهرخ بدیعی Asal Badiee

وی فعالیت حرفه‌ای خود را از سینما و با فیلم بودن یا نبودن در سال ۱۳۷۵ آغاز کرد.

وی در اولین فیلم خود با نام بودن یا نبودن در نقش دختری ایفای نقش می‌کند که با کمک قلبی که از یک پسر جوان دچار مرگ مغزی به او پیوند زده می‌شود از مرگ نجات می‌یابد. حضور موفقش در این فیلم به حدی تأثیرگذار بود که تمامی اهالی سینما معتقد بودند که یک ستاره جدید در سینما ظهور کرده است. فیلم بعدی‌اش، دست‌های آلوده به کارگردانی سیروس الوند بود که در آن، در کنار ستاره‌های مشهور سینمای ایران یعنی هدیه تهرانی، امین حیایی و ابوالفضل پورعرب ایفای نقش می‌کرد. همچنین وی در یکی از آخرین کارهای خود در تله‌فیلمی با نام به «سلامت بانو» در نقش زنی به ایفای نقش پرداخت که دچار بیماری غیرقابل درمانی شده و تنها سه هفته بیشتر از عمرش باقی نمانده است.

همسر فریبرز عرب نیا همسر عسل بدیعی فرزند عسل بدیعی علت مرگ عسل بدیعی بیوگرافی عسل بدیعی بیوگرافی شاهرخ بدیعی Asal Badiee

درگذشت

وی در تاریخ ۱۱ فروردین ۱۳۹۲ به حالت کما رفت و پس از انتقال به بیمارستان لقمان در روز ۱۲ فروردین (۱ آوریل ۲۰۱۳) دچار مرگ مغزی شد، در گزارش‌های اولیه خبرگزاری‌ها در مورد علت مرگ به مواردی همچون مسمومیت شدید دارویی، ایست قلبی و مشکلات تنفسی اشاره شده بود. در واکنش به این اخبار رضا داوودنژاد همسر خواهر عسل بدیعی، مسمومیت دارویی را شایعه دانست و مشکل قلبی ناشی از دشواری تنفسی و در نهایت مرگ مغزی را سبب مرگ وی اعلام کرد. در نهایت در روز ۱۳ فروردین پزشک وی علت مرگ مغزی را پارگی عروق مغزی و به دنبال آن خونریزی مغزی و ایست تنفسی عنوان کرد. دکتر سهرابی اعلام کرد که پس از بررسی‌های پزشکی، مشخص شده ضایعه نخاعی در پشت گردن باعث مرگ مغزی وی گردیده است.همچنین اعلام شد طبق موافقت خانواده وی و هم چنین میل باطنی وی و در خواستش برای اهدای اعضایش همهٔ اعضای داخلی از جمله کلیه، کبد، قلب و ریهٔ وی اهدا خواهد شد.

همسر فریبرز عرب نیا همسر عسل بدیعی فرزند عسل بدیعی علت مرگ عسل بدیعی بیوگرافی عسل بدیعی بیوگرافی شاهرخ بدیعی Asal Badiee

عسل بدیعی و خواهرش غزل بدیعی

بنابر گفته رضا داودنژاد ریه، قلب، دو کلیه و کبد وی در طی روزهای ۱۴ و ۱۵ فروردین به بیماران نیازمند پیوند زده شد. پیکر عسل بدیعی هجده فروردین از روبه‌روی تالار وحدت به سمت بهشت زهرا تشییع شد و در قطعه هنرمندان به خاک سپرده شد.

ترانه‌ای نیز با نام «روزهای بی عسل» با صدای امیرمسعود و دکلمهٔ مریم حیدرزاده منتشر شده است.

جوایز و افتخارات

کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن در فیلم دست‌های آلوده دوره هجدهم جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) سال ۱۳۷۸

همسر فریبرز عرب نیا همسر عسل بدیعی فرزند عسل بدیعی علت مرگ عسل بدیعی بیوگرافی عسل بدیعی بیوگرافی شاهرخ بدیعی Asal Badiee

غزل بدیعی در مراسم تشییع خواهرش یادداشت عسل بدیعی را قرائت کرد که در بخش‌هایی از آن را آمده است: سال ۹۲ شد و این گذر عمر چیزی است قسمت همه ما. حالا۳۶ سالم است و حتی دهه سی عمرم هم به سرعت گذشت با سرعت‌تر از دهه ۲۰٫ وی ادامه داد: خوشبختانه هنوز توانمند و زنده و زیبا هستم. پسری سراسر از مهر دارم و خانواده‌ای مانند گوهر و دوستان خوبی که در کنارم هستند.دستانم دیگر ضعیف نیست و در این سال، پروژه‌های زیادی برایم به ثمر خواهد رسید و می‌دانم امسال سال من است.

همسر فریبرز عرب نیا همسر عسل بدیعی فرزند عسل بدیعی علت مرگ عسل بدیعی بیوگرافی عسل بدیعی بیوگرافی شاهرخ بدیعی Asal Badiee

جانیار پسر عسل بدیعی و فریبرز عرب نیا

در ادامه جانیار فرزند عسل بدیعی با کمک پدرش فریبرز عرب‌نیا پشت تریبون قرار گرفت و در حالی که به شدت اشک می‌ریخت، گفت: از مادرم تشکر می‌کنم به خاطر همه کارهایی که برای من کرد، اگر او نبود من هم اینجا نبودم. او همه کار برای من کرد و حالا او را از همیشه بیشتر دوست دارم و دلم برایش تنگ می‌شود. وی ادامه داد: او الان بسیار خوشبخت‌تر است و اگر برگردد اینجا برایش مانند زندان است. او همه کار برای من کرد و جلوی شما از او تشکر می‌کنم و قول می‌دهم کاری کنم که تا از من راضی باشد. عرب‌نیا هم در سخنان کوتاهی با اشاره به شلوغی مراسم از مردم خواست مواظب کوچکترها و خانم‌ها باشند.

همسر فریبرز عرب نیا همسر عسل بدیعی فرزند عسل بدیعی علت مرگ عسل بدیعی بیوگرافی عسل بدیعی بیوگرافی شاهرخ بدیعی Asal Badiee

همسر فریبرز عرب نیا همسر عسل بدیعی فرزند عسل بدیعی علت مرگ عسل بدیعی بیوگرافی عسل بدیعی بیوگرافی شاهرخ بدیعی Asal Badiee

همسر فریبرز عرب نیا همسر عسل بدیعی فرزند عسل بدیعی علت مرگ عسل بدیعی بیوگرافی عسل بدیعی بیوگرافی شاهرخ بدیعی Asal Badiee

مراسم تشییع عسل بدیعی

همسر فریبرز عرب نیا همسر عسل بدیعی فرزند عسل بدیعی علت مرگ عسل بدیعی بیوگرافی عسل بدیعی بیوگرافی شاهرخ بدیعی Asal Badiee

شاهرخ بدیعی، رئیس روابط عمومی پالایشگاه شیراز و امور کارکنان پالایشگاه تهران بوده و در حال حاضر به عنوان مدیر منابع انسانی یکی از شرکت های خصوصی مشغول فعالیت است.

همسر فریبرز عرب نیا همسر عسل بدیعی فرزند عسل بدیعی علت مرگ عسل بدیعی بیوگرافی عسل بدیعی بیوگرافی شاهرخ بدیعی Asal Badiee

او که اخیرا از طرح ایجاد موزه ها و اسناد صنعت نفت خبردار شده، می گوید: جالب است که بالاخره چنین کاری انجام می شود. من وقتی از این اقدام خبردار شدم، هر چه یادگاری از آن دوران داشتم برایتان آوردم و البته مدارک زیادی داشتم که متاسفانه در طول زمان امکان نگهداری از آنها نبود.

وقتی می پرسیم چگونه این بار سنگین را با خود آوردید و ای کاش می گفتید برایتان وسیله ای می گرفتیم تا به زحمت نیفتید، می گوید: “حاضر بودم از این سنگین تر را هم بیاورم. تاریخ صنعت نفت باید حفظ شود و اگر من بتوانم سهمی در ایجاد موزه ها داشته باشم، خوشحال می شوم.”

از بدیعی در مورد روابط عمومی و نقش آن در نفت سوال می کنیم و می گوید: روابط عمومی پنجره سازمان است و افرادی که در این بخش کار می کنند باید شناخت خوبی از صنعت نفت داشته باشند و بتواند آن را خوب معرفی کنند.”

وقتی از خاطراتش می پرسیم، می گوید: همه خاطراتم در نفت خوب و شیرین بوده است، حتی سختی هایش، اگر یک بار دیگر جوان شوم باز هم همین شغل را انتخاب می کنم.”

همسر فریبرز عرب نیا همسر عسل بدیعی فرزند عسل بدیعی علت مرگ عسل بدیعی بیوگرافی عسل بدیعی بیوگرافی شاهرخ بدیعی Asal Badiee

در میان اشیاء اهدایی بدیعی علاوه بر کتب و جزوات انتشار یافته توسط روابط عمومی نفت و تصاویری از همکاران قدیمی در محل خدمت، تندیس پالایشگاه تهران، جا قلمی سنگی، چراغ مطالعه برای کارکنان روابط عمومی، ضبط و پخش و رادیوی قدیمی، دستورالعمل ها و دفترچه های ایمنی و بهداشت و … به چشم می خورد.

سینمایی

  • (۱۳۸۷) شیرین (عباس کیارستمی)
  • (۱۳۸۶) هم‌خانه (فیلم) (مهرداد فرید)[۲۳]
  • (۱۳۸۵) سربلند (سعید تهرانی)
  • (۱۳۸۴) پروانه‌ای در مه (محمدجواد کاسه‌ساز)
  • (۱۳۸۲) شمعی در باد (پوران درخشنده)
  • (۱۳۷۹) از صمیم قلب (بهرام کاظمی)
  • (۱۳۷۹) هفت پرده (فرزاد مؤتمن)
  • (۱۳۷۸) دست‌های آلوده (سیروس الوند)
  • (۱۳۷۶) بودن یا نبودن (کیانوش عیاری)

فیلم تلویزیونی

  • نیلا زنده است
  • به سلامت بانو (۱۳۹۱)
  • خانه پدرم (۱۳۹۱)
  • بلوتوث‌تو روشن کن (۱۳۹۰)
  • نامه‌ای به خواهرم (۱۳۹۰)
  • راه رفتن روی خطوط (۱۳۸۹)
  • روز هشتم (۱۳۸۸)
  • در فلق بود (۱۳۸۸)
  • قفل یعنی کلید (۱۳۸۷)
  • مرد زیبا (۱۳۸۷)
  • آبی گاهی آسمان (۱۳۸۶)
  • اکباتان (۱۳۸۶)
  • مزد عشق (۱۳۸۶)
  • غزل

مجموعه تلویزیونی

  • ششمین نفر (۱۳۹۰)، کارگردان: بهمن گودرزی
  • زمین انسان‌ها (۱۳۸۹)، کارگردان: ابوالحسن داودی
  • تا صبح (مستانه) (۱۳۸۵)، کارگردانان: مجید جوانمرد و محمد علی آهنگر

فیلم کوتاه

  • اصغر پیکان، همسرش و زندگی کمی غیرعادی تر (۱۳۸۸)، کارگردان: هومن سیدی
  • من تنها (۱۳۸۴)، کارگردان: شبنم قلی خانی
  • آخرین ساعات زندگی یک مرد معمولی
Asal Badiee بیوگرافی شاهرخ بدیعی بیوگرافی عسل بدیعی علت مرگ عسل بدیعی فرزند عسل بدیعی همسر عسل بدیعی همسر فریبرز عرب نیا


ادامه مطلب ...

بیوگرافی مهرداد میناوند +ازدواج ،همسر و پسرش

بیوگرافی مهرداد میناوند +ازدواج ،همسر و پسرش

مهرداد میناوند Mehrdad Minavand (متولد ۹ آذر ۱۳۵۴ – تهران) بازیکن سابق تیم ملی فوتبال ایران است.

وی برای باشگاه‌های مختلفی از جمله پرسپولیس، اشتورم گراتس، الشباب و سپاهان بازی کرده‌است. با پرسپولیس در سال ۱۳۷۶ قهرمان لیگ ایران شده‌است و با اشتروم گراتس ۲ بار قهرمان لیگ اتریش و ۲ سال حضور پیاپی در لیگ قهرمانان اروپا را تجربه کرده‌است.

همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavandعکس های اینستاگرام مهرداد میناوند

مهرداد میناوند ملی پوش سابق فوتبال ایران به عنوان مهمان در برنامه دورهمی مهران مدیری حضور پیدا کرد و از ناگفته های زندگی خود گفت.

در این برنامه که اخیرا ضبط شد مهرداد میناوند به عنوان یکی از دو مهمان برنامه حضور پیدا کرد و در مدت زمان حضور خود به بیان نکات جالبی از زندگی اش پرداخت.
در این قسمت از دورهمی، میناوند در رابطه با ممنوع التصویر بودنش و جلوگیری از عدم ورود به برنامه ماه عسل سخن گفت. وی سپس در اقدامی جالب و در پاسخ به سوالات مهران مدیری به ایراد توضیحاتی درباره بیماری که چند سال با آن دست به گریان بود پرداخت.

همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavand

قد۱۸۳ سانتی متر
اطلاعات باشگاهی
باشگاه کنونی
پُست
باشگاه‌های حرفه‌ای
سال‌هاباشگاه‌هابازی (گل)
۱۳۷۳-۱۳۷۴
۱۳۷۴-۱۳۷۷
۱۳۷۷-۱۳۸۰
۱۳۸۰-۱۳۸۱
۱۳۸۱-۱۳۸۲
۱۳۸۲-۱۳۸۳
۱۳۸۳-۱۳۸۴
۱۳۸۴-۱۳۸۴
همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavand کشاورز تهران
همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavand پرسپولیس تهران
همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavand اشتورم گراتس
همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavand شارلوا
همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavand الشباب
همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavand پرسپولیس تهران
همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavand سپاهان اصفهان
همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavand راه‌آهن
تیم ملی
۱۳۷۵-۱۳۸۲ایران
دوران مربیگری
۲۰۰۹
۲۰۱۴-۲۰۱۵
۲۰۱۶-
پرسپولیس ب
خوبه به خونه (دستیار)
خوبه به خونه (دستیار)

در نهم آذر ماه سال ۱۳۵۴ در منطقه جی تهران به دنیا آمد. از کودکی عاشق فوتبال بود و زمانی که در بیست‌سالگی به عضویت تیم ملی فوتبال ایران در‌آمد، همه کارشناسان بر این عقیده بودند که او حداقل تا ۳۴ سالگی در تیم ملی باقی خواهد ماند…

همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavand

۲۶ ساله بود که ۷۵ بازی ملی در کارنامه خود داشت و بیش از سی بازی به عنوان اولین بازیکن آسیا در لیگ باشگاه‌های اروپا به انجام رساند. بارها در مقابل تیم‌های بزرگ اروپا به مانند منچستر یونایتد، رئال مادرید، بایرن مونیخ، والنسیا، لیورپول، آرسنال، بارسلونا و دیگر تیم‌های بزرگ اروپا به میدان رفت. بارها مقابل زیدان و بکام بازی کرد. او یک پیستون چپ مهارنشدنی در فوتبال ایران بود، اما خیلی زود غروب کرد، روبه‌رویش که می‌نشینی، حرف‌های زیادی برای گفتن دارد، سال‌ها زندگی در اروپا باعث شد که او تجربیات فراوانی کسب کند، اما در گفتگو: گاهی اوقات یک اشتباه کوچک باعث می‌شود که بعضی از آرزوهای‌تان بر باد رود، می‌گوید شاید از فوتبال ارضا شدم که دیگر ادامه نمی‌دهم. او با خانواده سبز، حرف‌هایی بر زبان آورد که برای اولین بار شنیده می‌شد، می‌گفت: برای حرف‌هایم مدرک دارم، می‌گفت: ابایی از کسی ندارم، می‌گفت: به همه احترام می‌گذارد و می‌گفت: …بله، او حرف‌های زیادی بر زبان آورد. صحبت از (مهرداد میناوند) است، بازیکنی که از پاس، فوتبالش را در رده حرفه‌ای آغاز کرد و سپس به پرسپولیس پیوست، می‌گوید: عاشقانه پرسپولیس را دوست دارد.در ماه‌های اخیر، شایعات زیادی مبنی بر بیماری لاعلاج او بر سرزبان‌ها افتاد، چرا که او مدت زیادی در خارج از کشور بود، اما حالا که برگشته است، پاسخگوی این شایعات در گفتگو با ما بود… در بیست‌ و هفتم اسفند ماه در یک شب سرد، در رستوران سنتی شب‌های کاج، به همراه عارف محمدوند روبه‌روی‌مان نشست و حرف‌های زیادی بر زبان آورد. اگر می‌خواستیم تمام گفتگوهای او را روی کاغذ بیاوریم، باید شش صفحه از مجله را به او اختصاص می‌دادیم. پس سعی کردیم که حرف‌های مهرداد را خیلی خلاصه برای شما خوانندگان گرامی که از بازی‌های او خاطرات بسیاری دارید، به چاپ برسانیم.ورزشکاری که می گوید پول خرید وزنه نداشتم؛ با آجر وزنه می زدم، اما سعی و تلا‌ش می کرد.
_ به عنوان اولین پرسش، میناوند بین سال‌های ۷۵ تا ۸۱ روزهای بسیار خوبی را پشت سر گذاشت، اما یک‌باره چه اتفاقی برای او افتاد؟
میناوند: اولین مقصر خودم بودم، چرا که من خیلی زود به تیم ملی رسیدم؛ در ۱۹ سالگی، در ۲۲ سالگی در جام‌جهانی، فیکس بازی کردم، قهرمان باشگاه‌های ایران شدم، بازی‌های زیادی را در لیگ باشگاه‌های اروپا به همراه اشتورم‌گراتس بازی کردم و… راستش را بخواهید، من کمی ارضا شدم.
_ یعنی واقعا از فوتبال ارضا شدی؟

میناوند: نه، اما پس از اشتورم گراتس در انتخابات تیم‌هایم اشتباه کردم، در اوج بازی‌هایم در اتریش،‌ تیم‌های خوبی از اروپا به سراغم آمدند، اما من در مقدماتی جام‌جهانی ۲۰۰۲ به اردوی چند ماهه ایران ملحق شدم و پیشنهاداتم را از دست دادم، اما پشیمان نیستم… چرا که به هر جا رسیدم، از صدقه‌سری تیم ملی بود.
من پس از اشتورم گراتس، نباید به شارلوا بلژیک می‌رفتم، نباید به الشباب دبی می‌رفتم، پس از بازگشت، به دوران بحرانی پرسپولیس رفتم. به هر حال ابتدا انتخاب‌های بد من و سپس شانس، باعث شد که دیگر به رشد ادامه ندهم… همان شانسی که باعث شد من در یک مقطع از زندگی ورزشی خودم انتخاب‌های درستی کنم، اما انتخاب‌های اشتباه با بدشانسی، گریبان‌گیر من شد، ولی باید بگویم تمام بدشانسی‌ها و خوش‌شانسی‌های افراد به خودشان برمی‌گردد، یعنی من می‌توانستم با تمرین، ممارست و… خودم را حفظ کنم، اما خودم این کار را نکردم، اگر این مسائل را هم در حال حاضر بازگو می‌کنم، به این خاطر است که اگر چند تا جوان درحال خواندن این مطلب هستند، به تجربه‌ای دست یابند و زندگی مهرداد میناوند سرلوحه آنان قرار بگیرد. می‌خواهم بگویم اگر یک روز یک جوان به فوتبال روی آورد، بداند که فوتبال خیلی بی‌رحم است، می‌توانی یک روز در اوج اوج باشی، اما یک روز آنقدر ذلیل شوی که همان‌هایی که اطرافت بودند، یک دقیقه هم نگاهت نکنند.

همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavandآریا پسر مهرداد میناوند

_ یعنی شما الان تنهایی، کسی به شما توجه نمی‌کند؟
میناوند: در رابطه با من این مسئله صدق نمی‌کند، من در زمانی که مردم مرا می‌شناختند، سعی کردم که به همه احترام بگذارم، به بچه‌ دوساله تا پیرمرد نود ساله، به‌ فوتبالیستی که حتی یک دقیقه زودتر از من وارد میادین سبز شد، آنها می‌توانند شهادت بدهند، حالا هم هرگاه که مردم با من مواجه می‌شوند، خوشحالم که هنوز مرا به یاد دارند. خودتان می‌دانید، بودند فوتبالیست‌هایی که دیگر از آنان اصلا نامی به میان نمی‌آید… در فوتبال‌ ما اشخاصی چون محمدحسن انصاری‌فرد، محمد خاکپور یا مجتبی محرمی، افرادی بودند که با مردم خوب تا کردند و همین رفتار درست است که در ذهن مردم می‌ماند. من خدا را شکر می‌کنم که هنوز در ذهن مردم هستم… برای من این مهم است که وقتی پس از سه سال به استادیوم میروم، مردم مرا تشویق می‌کنند، این برای من بسیار مهم است، به خودم بالیدم که مردم هنوز مرا از یاد نبرده‌اند. این که پشت چهار راه با این‌که موهایم را کوتاه کردم، یک گل فروش مرا می‌شناسد و به نام مرا صدا می‌کند، احساس غرور می‌کنم، کنار من عارف محمدوند هم نشسته است، او به خوبی با خصوصیات من آشناست.
_ کمی بحث را عوض کنیم، خیلی‌ها بر این عقیده‌اند که فوتبال در ایران شاید از لحاظ حقوق به بازیکنان، حرفه‌ای شده، اما از دیگر جنبه‌ها به رشدی نرسیده است؟نظر شما چیست؟

میناوند: هر چقدر پول بیشتر وارد فوتبال شده، فوتبال ما کثیف‌تر شده است. اگر من یک روزی بخواهم دوباره به فوتبال برگردم، باز هم می‌توانم، اما پرسش این است که این فوتبال حالا می‌تواند به من چیزی اضافه کند و از من چیزی کم نکند، اگر روزی دوباره به فوتبال برگردم، سعی می‌کنم که نام مهرداد میناوند را کوچک و ذلیل و خوار نکنم. ببینید با (علی‌دایی) چه رفتاری داشته‌اند، اما دایی یک‌بار دیگر ثابت کرد که ورزشکار توانایی است.
_ شنیدیم باشگاه هم خریدید؟
میناوند: دو سال پیش یک تیم باشگاهی در دسته دوخریدم، این تیم را به دسته یک آوردم، ولی به خاطر بعضی از دلایل که هفت، ‌هشت ماهخارج از ایران بودم، این تیم را فروختم و خرج یک سری دیگر از کارها کردم… (میناوند در کارهای خیریه فعالیت ویژه‌ای‌ دارد، اما دوست ندارد بر زبان بیاورد)
_ و نظرت درباره حسادت و حاشیه‌های فراوان فوتبال چیست؟
میناوند: نمی‌خواهم زیاد وارد این بحث شوم، اما چند هفته پیش که جواد نکونام برای (اوساسونا) گل زد،خوشحال شدم. به او زنگ زدم و تبریک گفتم، چون می‌دانم در غربت، زمانی که کسی از ایران با شما تماس می‌گیرد، چه حالی خواهید داشت. شاید آن زمان که ما بازی می‌کردیم، این کار را تنها علی‌دایی برای من می کرد، اما در حال حاضر کمتر با چنین مسائلی مواجه هستیم، البته امید‌وارم فوتبال ایران هر چه بیشتر به جلو می‌رود، از این حالت مافیایی بیرون آید، افرادی که فوتبال را می‌شناسند وارد کارزار شوند، البته هستند افرادی مثل صفایی فراهانی که مدیر خوبی بود و فوتبال را خوب می‌شناخت، اما در حال حاضر کسانی وارد فوتبال شده‌اند که از قبال آن به خیلیچیزها رسیده‌اند، افرادی که بیهوده در حال بزرگ شدن هستند، از کسی هم ابایی ندارم، اگر بخواهید نام‌شان را هم می‌آورم، جز خدا از کسی نمی‌ترسم، اجازه بدهید برای‌تان مثالی بیاورم، اگر طلب ۳۵ میلیونی پنج ساله‌ام را هنوز از پرسپولیس نمی‌گیرم، تنها به این خاطر است که انصاری‌فرد یک فرد فوتبالی است ودلم نمی خواهد در این شرایط که پرسپولیس نیاز به کمک دارد، ما هم مشکلی برایش درست کنیم.
انصاری‌فرد کسی بود که در سال ۷۰ در فینال جام در جام آسیا در دیدار مقابل المحرق بحرین با یک شوت زیبا همه را شاد کرد. من خودم در آن بازی از روی سکوها در حال تماشا و تشویق بودم، به همین خاطر، خاطره خوبی از او به یاد دارم. دوست دارم افراد فوتبالی، فوتبال این کشور را اداره کنند، نه افرادی که تخصصی ندارند. نگاه کنید، استقلال به چه راحتی از لیگ باشگاه‌های آسیا حذف شد، چرا؟ به این خاطر که یک سری افراد نابلد بر مسند مدیریت تیم بودند. متاسفانه فوتبال ما در حال حاضر از این افراد ضربه می‌خورد.

همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavand
_ چرا در دو سال اخیر، فوتبال را کنار گذاشتی؟ ۳۱ سال سن بیشتری نداری.
میناوند: من در سطح بالای فوتبال بازی می‌کردم. پس از سال‌ها که به ایران بازگشتم دیدم فوتبال، مافیا شده. تا دیروز یک‌سری افراد بودند که اصلا کاره‌ای در فوتبال نبودند، اما با چسباندن خودشان، شدند همه کاره فوتبال! اجازه بدهید رک صحبت کنم، متاسفانه دیدم که فوتبال ایران دست یک‌سری افراد نابلد افتاده است!
_ این را بنویسیم؟
میناوند: بنویسید، من در سپاهان بازی می‌کردم، به من پیشنهاد شد که چهل میلیون بده، جزء بیست بازیکن ملی‌پوش باش، حتی حاضرم سند و مدرک رو کنم. من تا حالا این مصاحبه را با کسی انجام ندادم، شاید اگر نام مجله شما نبود، این گفته‌ها را بر زبان نمی‌آوردم، اما چه کنم که دلم گرفته است. باورتان می‌شود، به خدا به من گفتند چهل میلیون بده، جزء مسافران جام‌جهانی باش، دو سه نفر هم رفتند، نمی‌خواهم بگویم تعداد بیشتر از این بود که گناه بشورم، اما دو، سه نفر را می‌شناسم، ادعایم را هم ثابت می‌کنم. برانکو مربی خوبی بود، اما برای فوتبال ایران کوچک بود. ما در حال حاضر داریم با دست خودمان فوتبال‌مان را بی‌هویت می‌کنیم، خوشحالم که خداداد از دایی حمایت می‌کند، ما از این افراد باید بیشتر استفاده کنیم و اجازه بدهیم که به راحتی به فعالیت خودشان ادامه بدهند، می‌خواهم بگویم که باید حرمت‌ها را حفظ کنیم، من هنوز مجید نامجومطلق را آقا مجید صدا می‌کنم، به علی دایی که خیلی هم با او صمیمی هستم، علی آقا می‌‌گویم و… احترام، احترام می‌آورد، به نظر شما درست است که بیاییم به دایی در ورزشگاه دشنام بدهیم.هر جای دنیا اگر غیر از ایران بود، در هر چهارراه مجسمه دایی را می‌ساختند. من در وین اتریش زندگی می‌کنم، همه جای اروپا را هم رفتم، هر جا می‌گویم که فوتبالیست ایرانی هستم، می‌گویند (علی دایی) این باعث افتخار ماست. متاسفانه در فرهنگ ما زیرآب‌زنی حرف اول را می‌زند. ما به فوتبال، پول تزریق کردیم، اما تفکر، اضافه نکردیم. ما به فوتبالیست‌های‌مان پول‌های میلیونی می‌دهیم که به نظر من حق‌شان است، اما آیا بجز امیر قلعه‌نوعی، مدیر باشگاه یا مربی سراغ دارید که به دنبال این باشد که این فوتبالیست جوان که مثلا سیصد میلیون پول گرفته، آن را چگونه خرج می‌کند، اصلا چگونه زندگی می‌کند… نصف تیم‌های ما دولتی است و پول‌های خوبی به بازیکنان می‌دهند، اما آیا آنان را کنترل می‌کنند، بگذریم، حرف زیاد است، بماند برای وقت دیگری…

همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavand
_ و از شایعاتی که درباره بیماری تو برایت درست کردند، بگو؟
میناوند: بله، من هم شنیدم که برایم شایعه درست کردند که میناوند سرطان خون و روده و… گرفته است. استرس‌هایی بر من وارد شد و باعث شد که قسمتی از موی سرم بریزد، از همین رو رفتم موهایم را از ته زدم و کلاه گذاشتم. به همین سادگی که می‌بینید و می‌شنوید. همچنین ورزش هم که کنار بگذاری، کمی چاق می‌شوی. از طرفی می‌خواستم در یک مجموعه ۱۴ قسمتی هم بازی کنم که باید موهایم را از ته می‌تراشیدم، اما چون به اتریش رفتم دیگر نتوانستم در آن مجموعه بازی کنم. حالا هم که می‌بینید، گذاشتم موهایم بلند شود، اما من از شما می‌پرسم، این درست است که عده‌ای بر فرض که من اصلا بیمار بودم، باید چنین واکنشی از خود نشان می‌دادند و از بیماری من خوشحال می‌شدند، متاسفم… به هر حال این مدت دوست و دشمن خود را شناختم. من این را عنایت خداوند می‌دانم که تلنگری بر من وارد شد تا بتوانم راحت‌تر دوست و دشمن خود را تشخیص دهم.

همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavand
_ و حالا یک انسان خوشبخت هستی؟
میناوند: خیلی، شکر خداوند آن‌قدر خوشبختم که به خودم می‌بالم. پدر و مادر خوبی دارم، همسری مهربان دارم، بچه‌ای سالم، دستم به دهنم می‌رسد و از همه مهم‌تر در سلامت کامل به سر می‌برم و محتاج هیچ آدمی هم نیستم.
_ و آلبومت چه شد؟
میناوند: به لطف خدا صدای خوبی دارم، اگر سال ها پیش از بین فوتبال و موسیقی یکی را باید انتخاب می‌کردم، موسیقی را انتخاب می‌کردم. آلبومی جمع کردم که هزینه زیادی هم متحمل شدم اما کار بسیار خوبی از آب در آمد. این آلبوم آماده است، اما منتظر یک زمان خاص هستم تا آن را روانه بازار موسیقی کنم. فکر نکنید که کلاس آواز هم نرفتم، تمامی این کلاس‌ها را هم رفته‌ام.
_ و فصل بعد نمی‌خواهی بازی کنی؟
میناوند: من اگر برگردم، می‌خواهم زمانی باشد که همان مهرداد میناوند سابق باشم، زمانی بازی می‌کنم که اسمم را کوچک نکنم، با این حال برای من قشنگ است که هنوز خیلی‌ها از من می‌پرسند، میناوند چرا آن‌قدر فوتبال را زود کنار گذاشتی.
_ و از خانواده‌ات بیشتر بگو؟

میناوند: همسرم ایرانی است ولی در اتریش زندگی می‌کرد، با هم آشنا شدیم و ازدواج کردیم و ثمره این ازدواج هم یک پسر پنج ساله به نام (آریا) است که مثل باباش، چپ پاست.

همسر مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی بیوگرافی مهرداد میناوند اینستاگرام مهرداد میناوند Mehrdad Minavandمهرداد میناوند و همسرش

Mehrdad Minavand اینستاگرام مهرداد میناوند بیوگرافی مهرداد میناوند مهمان برنامه دورهمی همسر مهرداد میناوند


ادامه مطلب ...

سعید شهروز در کنار همسر و پسرش +فول آلبوم

سعید شهروز در کنار همسر و پسرش +فول آلبوم

سعید شهروز متولد ۱۳۵۰ است . با دو کاست موفق به نام های « پسرای مشرقی » و « غزلک » ناگهان همه چشمها را معطوف خویش ساخت. او به رغم آن که از آموزشهای کلاسیک در عرصه موسیقی برخوردار نیست، اما یک هنرمند و آوازه خوان خوش قریحه به شمار می رود. موسیقی در خون شهروز جاری است و به همین سبب با احساس تر از هر خواننده دیگری می خواند. رمز موفقیت او نیز در همین ویژگی است.کاست جدید وی( پسرم) نام دارد. او این کاست را به تمام پدران و همچنین فرزندش( شهداد) تقدیم کرده است.گزارش تصویری امروز ما از سعید و شهداد شهروز است.

فول آلبوم سعید شهروز شهداد پسر سعید شهروز بیوگرافی سعید شهروز اینستاگرام سعید شهروز آلبوم غزلک سعید شهروز آلبوم پسرای مشرقی سعید شهروز آلبوم 79 سعید شهروزinstagram saeidshahrouz official

سعید شهروز در سال ۱۳۸۰ ازدواج کرده که حاصل آن یک فرزند پسر به نام شهداد است او ترانهٔ «پسرم» را از آلبومی به همین نام (پسرم) به شهداد تقدیم کرده است

فول آلبوم سعید شهروز شهداد پسر سعید شهروز بیوگرافی سعید شهروز اینستاگرام سعید شهروز آلبوم غزلک سعید شهروز آلبوم پسرای مشرقی سعید شهروز آلبوم 79 سعید شهروزعکس سعید شهروز به همراه همسر و مادر و پسرش

سعید شهروز، خوانندهٔ صاحب‌سبک پاپ ایرانی، متولّد ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۰ در خیابان دامپزشکی شهر تهران است. اصلیت او به شهر نهاوند برمی‌گردد و علّت اصلی وجود آهنگ‌های لری در آلبوم‌های او همین امر است. از همان دوران نوجوانی علاقهٔ او به موسیقی باعث شد در مقابل مخالفت‌های پدرش به این عرصه قدم بگذارد.

شهروز فعالیت رسمی و حرفه‌ای خود را از سال ۱۳۷۶ آغاز کرد که کارهایش تا کنون مورد استقبال هواداران و منتقدین قرار گرفته است. سال ۱۳۷۸ با ارائهٔ «پسرای مشرقی» اوّلین آلبومش را منتشر کرد. «آوار» و «سفر» از کارهای زیبای این آلبوم بودند.

ولی او با ارائهٔ آلبوم «غزلک» در سال ۱۳۷۹ توجّه همگان را به خود جلب کرد. «غزلک» را می‌توان یکی از بهترین آلبوم‌های بعد از انقلاب در موسیقی پاپ کشور دانست. دومین اثر شهروز با فروش بیش از ۴ میلیون نسخه‌ای، یکی از پر فروش‌ترین آلبوم‌های بعد از انقلاب لقب گرفت. وجود قطعهٔ «خورشید خانم» در فروش فوق‌العادهٔ این آلبوم نقش به‌سزایی داشت. شهروز باارائهٔ آلبوم «غزلک» محبوبیت بسیار زیادی در میان مردم پیدا کرد. آهنگ «طعنه» از این آلبوم یکی از ماندگارترین قطعات بعد از انقلاب است و از معدود کارهای او بود که در صدا و سیما، البتّه بعد از حدود ۳ سال، مجوّز پخش گرفت و چندین بار پخش شد. «غزلک»، «خورشید خانم»، «طعنه»، «یادش بخیر» و «قسم» موفّق‌ترین کارهای این آلبوم بودند. شهروز برای اوّلین و آخرین بار از خوانندهٔ مهمان نیز استفاده کرد و او کسی نبود جز زنده‌یاد ناصر عبداللهی که آهنگ «گل یخ» را دو صدایی اجرا کردند. سعید شهروز از همان ابتدا هم زیاد مورد تأیید و حمایت مسئولان صدا و سیما قرار نمی‌گرفت و با وجود درخواست‌های فراوان مردم، جایی در برنامه‌های سیما نداشت.

فول آلبوم سعید شهروز شهداد پسر سعید شهروز بیوگرافی سعید شهروز اینستاگرام سعید شهروز آلبوم غزلک سعید شهروز آلبوم پسرای مشرقی سعید شهروز آلبوم 79 سعید شهروز

سال ۱۳۸۰ او با ارائهٔ آلبوم «نقره‌داغ» به مرز پختگی رسید. این آلبوم نیز با فروش خوبی روبرو شد؛ ولی به اندازهٔ غزلک موفّق نبود. در دو آلبوم «غزلک» و «نقره‌داغ»، شادمهر عقیلی کار آهنگسازی را در کنار بهنام ابطحی و خود شهروز انجام داد. «کی بود کی بود»، «آسمون رؤیا»، «نقره‌داغ» و «دل و دشنه» از بهترین‌های این آلبوم بودند.

در سال ۱۳۸۱ آلبوم «جون من و جون شما» را به بازار ارئه داد. «خواب» و «ستاره» از کارهای خوب این آلبوم بودند. در همین سال بود که به درخواست فراوان مردم، سعید در برنامهٔ «پنجره» در صدا و سیما حضور یافت.

سال ۱۳۸۲ او آلبوم «گلابتون» را ارائه کرد. با توجّه به تغییراتی که در اشعار داده شد فروش خیلی خوبی داشت و دومین آلبوم پرفروش سعید شهروز تا به الان هست. «گلابتون»، «وقتشه»، «ابلیس» و «چوب حراج» کارهای موفّق این آلبوم بودند.

بعد از آن در سال ۱۳۸۳ آلبوم «معبد» رابه بازار فرستاد؛ که دارای فضای منفی بود. این آلبوم نیز با استقبال قابل توجهی مواجه شد. در آن سال سعید بهترین خوانندهٔ سال شد. آلبوم معبد نیز دومین آلبوم سال شناخته شد. «معبد»، «سکوت»، «تیر خلاص»، «اشتباه» و «دلم گرفته» از کارهای خوب این آلبوم بودند.

آلبوم «پسرم» در سال ۱۳۸۴ هفتمین آلبومی است که با خوانندگی او وارد بازار شد. با توجّه به اتّفاقاتی که افتاد زیاد مورد استقبال واقع نشد. «پسرم»، «گلم»، «سرمه» و «راز» از کارهای موفّق این آلبوم بودند. هر چند که در سال ۱۳۸۴ نیز عنوان دومین خواننده، آهنگساز و آلبوم سال رااز آن خود کرد. به درخواست صدا و سیما شهروز کلیپی برای آهنگ پسرم از همین آلبوم تهیّه کرد که این آهنگ درد دل یک پدر با پسرش را نشان می‌داد اما این کلیپ فقط دو سه بار پخش شد. همچنین او برای سریال نرگس موسیقی ساخت که به عقیده خودش کاری نو درکارهای او بود ولی این آهنگ هم مجوّز پخش از تلویزیون را نگرفت که دلخوری فراونی برای او به وجود آورد. هر هفت آلبوم قبلی را بهنام ابطحی تنظیم کرده است که این در نوع خود یک رکورد است. در این هفت آلبوم، افشین سیاهپوش و یغما گلرویی در کنار محمّدرضا حبیبی بهترین و پرکارترین ترانه‌سرایان هستند.

فول آلبوم سعید شهروز شهداد پسر سعید شهروز بیوگرافی سعید شهروز اینستاگرام سعید شهروز آلبوم غزلک سعید شهروز آلبوم پسرای مشرقی سعید شهروز آلبوم 79 سعید شهروز

بی‌خوابی هشتمین آلبوم سعید شهروز است که در سال ۱۳۸۷ منتشر شد. شهروز تا قبل از بی‌خوابی هر سال یک آلبوم روانهٔ بازار می‌کرد امّا اتّفاقاتی افتاد که باعث شد آلبوم هشتم سه سال به طول بینجامد. در این آلبوم شهروز کاملاً تغییر سبک داد و این تغییر سبک، بازگشت فوق‌العاده‌ای را برای او رقم زد. بهروز صفاریان و مهدی یراحی کار موسیقی آلبوم را بر عهده داشتند و روزبه بمانی ترانه‌سرای اصلی آلبوم بود. تبلیغات و پخش آلبوم «بی‌خوابی» بسیار ضعیف بود، امّا با این وجود حدود ۳۵۰ هزار نسخه فروخت. «حرفامو باور کن»، «تو باید جای من باشی»، «تبعیدی»، «نفس»، «چند سال از امشب بگذره» و «ما عاشق هم بودیم» از بهترین قطعات این آلبوم بودند. آلبوم بی‌خوابی بهترین آلبوم سال ۱۳۸۷ از نگاه کارشناسان و اهالی موسیقی شناخته شد.

پس از هفت سال نهمین آلبوم او با حضور چهره‌های مطرح و با استعداد موسیقی در زمستان سال ۱۳۹۴ تحت عنوان ۷۹ منتشر شد. البتّه ۷۹ به نوعی یادآور سال انتشار آلبوم غزلک و اوج گرفتن سعید شهروز نیز هست. در فاصلهٔ ۷ سال بین انتشار آلبوم بی‌خوابی و آلبوم ۷۹، سعید شهروز با انتشار تعداد قابل توجّهی تک‌آهنگ و برگزاری سه کنسرت در سال‌های ۸۹، ۹۲ و ۹۴ با هواداران خود در ارتباط بوده است. در آلبوم ۷۹ سید محمد کاظمی ترانه سرا تمامی قطعات بوده است و مهران عباسی ، امیر علی زمانیان ، پیام هوشمند، انوشیروان تقوی، حامد برادران و … موسیقی آلبوم را بر دوش داشتند. هیجان، کجا برگشتی، عاشقی از مد افتاد و آره عاشقتم از زیباترین و موفق ترین قطعات این آلبوم بوده اند. او تاکنون ۹ آلبوم روانه بازار کرده است، که از این حیث پر کارترین خواننده مجاز داخلی در عرصهٔ پاپ محسوب می‌شود. همچنین شهروز با بیش از شش میلیون نسخه فروش از مجموع آلبوم‌ها جزء خواننده‌های پرفروش ایرانی است. شهروز در کنار کار خوانندگی به کار آهنگسازی نیز مشغول است. سعید شهروز با بیش از ۱۶ سال فعالیت همچنان یکی از محبوبترین‌هاست. خوانندهٔ نجیب پاپ که مجازترین خوانندهٔ ایرانیست، از بعد بی‌تریبون بودن و این که بدون کوچک‌ترین تبلیغات و حمایت‌های رسانه‌ای اعم از صدا و سیما، اینترنت و ماهواره توانسته همچنان در عرصه باقی بماند، یکی از بارزترین مثال‌های جامعه هنری است. چیزی که در کارنامهٔ هنری شهروز نقطهٔ مبهمی است تعداد کم کنسرت‌های اوست؛ ۱۰ شب اجرا در ۱۵ سال آن هم در سال‌های ۸۰، ۸۱، ۸۲، ۸۹، ۹۲ و ۹۴، برای شخصی که تمامی کنسرت‌هایش با استقبال بیش از دوهزار نفر روبرو شده رقم بسیار کمی است.

فول آلبوم سعید شهروز شهداد پسر سعید شهروز بیوگرافی سعید شهروز اینستاگرام سعید شهروز آلبوم غزلک سعید شهروز آلبوم پسرای مشرقی سعید شهروز آلبوم 79 سعید شهروز

افتخارات سعید شهروز

  • بهترین خواننده در سال ۱۳۸۷ از نگاه کارشناسان و اهالی موسیقی با آلبوم بی‌خوابی
  • دومین خواننده و آهنگساز در سال ۱۳۸۴ با آلبوم پسرم
  • بهترین خواننده در سال ۱۳۸۳ با آلبوم معبد
  • یکی از پرفروش‌ترین خوانندگان پاپ با بیش از ۶ میلیون نسخه فروش
  • اوّلین خواننده‌ای که در سالن میلاد به مدّت چند شب موفّق به اجرای کنسرت شد
  • اوّلین خواننده‌ای که دو آلبوم موّفق در یک سال ارائه داد، غزلک و پسرای مشرقی
  • اوّلین خواننده‌ای که اقدام به انتشار مجموعهٔ ویدئو کلیپ کرد

آلبوم‌های سعید شهروز

  • پسرای مشرقی (۱۳۷۸)
  • غزلک (۱۳۷۹)
  • نقره‌داغ (۱۳۸۰)
  • جون من و جون شما (۱۳۸۱)
  • گلابتون (۱۳۸۲)
  • معبد (۱۳۸۳)
  • پسرم (۱۳۸۴)
  • بی‌خوابی (۱۳۸۷)
  • ۷۹ (۱۳۹۴)

نام آلبوم: پسرای مشرقی

خواننده: سعید شهروز

نام آلبوم  : بی خوابی

خواننده: سعید شهروز

  1. کوچه خاطره [ مولتی میکس ]

———————————————————————————–

نام آلبوم : غزلک

خواننده: سعید شهروز

دانلود آلبوم جدید سعید شهروز به نام ۷۹

Download new Album by Saeed Shahrouz called 79

  1. دانلود آهنگ هیجان – حجم: ۳ مگابایت
  2. دانلود آهنگ برگمو رو کردم – حجم: ۳٫۸ مگابایت
  3. دانلود آهنگ یه خاطره – حجم: ۳ مگابایت
  4. دانلود آهنگ کجا برگشتی – حجم: ۳ مگابایت
  5. دانلود آهنگ با تو خونه – حجم: ۲٫۵ مگابایت
  6. دانلود آهنگ عاشقی از مد افتاد – حجم: ۲٫۹ مگابایت
  7. دانلود آهنگ آره عاشقتم – حجم: ۴ مگابایت
  8. دانلود آهنگ جونم به چشات – حجم: ۳ مگابایت
  9. دانلود آهنگ داره مکافات – حجم: ۳٫۵ مگابایت
  10. دانلود آهنگ نگرانت میشم – حجم: ۴٫۱ مگابایت
  11. دانلود آهنگ اشکای من – حجم: ۳٫۲ مگابایت

سعید شهروز، یکی از اولین خواننده‌هایی است که پس از رونق دوباره موسیقی پاپ در ایران به شهرت رسید و طرفداران زیادی را به دست آورد. شهروز تا به امروز آلبوم‌های متعددی را منتشر کرده که جدیدترین آنها «۷۹» نام داشته و به تازگی روانه بازار شده است. شاید یکی از بهترین آلبوم‌های موسیقی بعد از انقلاب «غزلک» باشد که سعید شهروز را نیز به شهرت فوق‌العاده‌ای رساند.

حالا خواننده‌ای که از دهه هفتاد فعالیت خودش را آغاز کرده، در نیمه‌های دهه نود باز هم حضور پررنگی را در عرصه هنر ایران به نمایش گذاشته و خیلی‌ها معتقدند که می‌تواند یک بار دیگر خبرساز باشد. در این گفت‌وگو سعی کرده‌ایم با سعید شهروز در رابطه با آلبوم جدید، پسرش شهداد، ذائقه مخاطبین موسیقی امروز و… صحبت کنیم و البته برخی از درددل‌هایش را نیز بشنویم.

فول آلبوم سعید شهروز شهداد پسر سعید شهروز بیوگرافی سعید شهروز اینستاگرام سعید شهروز آلبوم غزلک سعید شهروز آلبوم پسرای مشرقی سعید شهروز آلبوم 79 سعید شهروز

 بعد از سال‌ها فعالیت در موسیقی به آلبوم «۷۹» رسیدی. حالا اصلا چه شد که اسم این آلبوم را گذاشتی «۷۹»؟

از آخرین آلبوم من هفت سال می‌گذرد. در واقع پس از هفت سال قرار است نهمین آلبوم خودم را روانه بازار کنم. این، اولین دلیلی است که اسم آلبوم را گذاشته ام «۷۹»؛ دلیل دوم به خاطره‌انگیز بودن سال ۷۹ برای خودم و هوادارانم باز می‌گردد. در واقع من اولین آلبوم‌هایم با عناوین «پسرای مشرقی» و «غزلک» را سال ۱۳۷۹ منتشر کردم…

یعنی در یک سال، دو آلبوم؟!

بله! نیمه اول سال ۷۹ «پسرای مشرقی» را منتشر کردم و نیمه دوم همان سال آلبوم «غزلک» را …

پس انتخاب اسم «۷۹» دو دلیل مهم داشت…

در واقع سه دلیل. سومین دلیل این بود که ۷ به علاوه ۹ مساوی است با ۱۶ و من هم متولد شانزدهم ماه هستم.

شانزدهم چه ماهی؟

اردیبهشت.

اردیبهشتی‌ها چه‌جور آدم‌هــــایی هستند؟

معمولا انسان‌های حساس، با احساس، خانواده‌دوست و البته گاهی اوقات هم عصبانی هستند. هر چند نقطه جوششان خیلی بالاست.

دلایل جالبی برای انتخاب اسم آلبوم داشتی و انصافا اسم بسیار جالبی را هم انتخاب کردی. آیا از ابتدا همین عنوان را برای نهمین آلبومت در نظر گرفته بودی؟

نه؛ ما خیلی فکر کردیم نام مناسب را از میان ترانه‌های آلبوممان انتخاب کنیم. اتفاقا اسم‌های خوبی هم کاندیدا شدند ولی چندان به قطعیت نرسیدیم. تا اینکه یک روز این اسم به ذهنم رسید و با هر کسی در میان گذاشتم از این ایده استقبال کرد.

آیا خاطرت هست که زمان انتشار اولین آلبومت چه احساسی داشتی؟

صددرصد. مگر می‌شود یادم نباشد!

احساسی که الان در زمان انتشار آلبوم نهم دارید تا چه اندازه به همان نابی است؟

شاید به خاطر اینکه چند سالی کم رنگ بوده‌ام، احساس این روزهایم نیز به همان نابی آن دوران است. البته باور کنید همیشه در زمان انتشار یک آلبوم جدید، دلشوره شیرینی وجود خواننده را فرا می‌گیرد.

ظاهرا تمام ترانه‌های آلبوم جدیدت را با محمد کاظمی، کار کرده‌ای؟ چطور شد که تصمیم گرفتی تنها با یک ترانه‌سرا همکاری کنی؟

اصولا من به حضور یک همکار ثابت و موجه در کنار خودم اعتقاد خاصی دارم؛ مثلا در هفت آلبومم به طور کل موسیقی آثار را به بهنام ابطحی سپردم و در آلبوم هشتم نیز تقریبا تمام کار را به بهروز صفاریان واگذار کردم. خب، در این آلبوم هم تصمیم گرفتیم در زمینه ترانه این کار را انجام دهیم. البته این نکته را هم باید بگویم که اصلی‌ترین انگیزه را محمد کاظمی در من به وجود آورد تا به صورت جدی شروع به فعالیت مجدد کنم.

ضمن اینکه او علاوه بر ترانه‌سرایی قطعات، کمک زیادی در جمع و جور کردن کارها به من کرد. محمد در آشنایی من با آدم‌های کاربلد موسیقی روز تاثیر زیادی داشت و خوشحالم که من را با بهترین و خوش‌قلب‌ترین بچه‌های موسیقی مرتبط کرد تا این آلبوم را به مرحله تولید و پخش برسانم.

خودت فضای این مجموعه را شبیه  به کدام یک از آلبوم‌هایت می‌دانی؟

همه تلاش ما بر این بوده که تلفیقی از فضای تمام آلبوم‌های قبلی، به علاوه موسیقی روز و مدرن را ایجاد کنیم. طبیعی است که من به هیچ عنوان نمی‌توانم هواداران پرشور و با محبت خود را فراموش کنم و همواره سعی دارم که نظر آنها را جلب کنم اما از طرف دیگر سلیقه مخاطبین جدیدتری را نیز در نظر گرفته و سعی کرده‌ام تا به نوعی دایره شنونده‌های موسیقی خودم را گسترش دهم.

به همین خاطر است که آثاری با فضای الکترونیک را در این آلبوم می‌شنویم؟

دقیقا. البته فراموش نکنید که در نقطه مقابل آثار الکترونیک، فضاهای دشتی و یا آثاری که ریشه‌دارتر باشند را نیز مدنظر قرار داده‌ایم.

تو برخلاف بسیاری از خواننده‌های موسیقی، در تلویزیون و تیتراژها حضور پررنگی نداشته‌ای.

البته کم‌رنگ هم نبوده‌ام! کلا بی‌رنگ بوده‌ام.

یعنی حتی یک تیتراژ هم نخوانده‌ای؟

فقط یک بار در سال ۹۲، برای برنامه «شهر باران» به تهیه‌کنندگی احسان ارغوانی این اتفاق رخ داد. احسان ارغوانی همیشه محبت خاصی به من داشته و من هم او را از صمیم قلب دوست دارم. به همین خاطر وقتی از من درخواست اجرای تیتراژ کرد، پیشنهادش را رد نکردم.

اصلا خودت تلویزیون نگاه می‌کنی؟

بله؛ خیلی وقت‌ها. شاید فقط در صورتی تلویزیون نگاه نکنم که خواب باشم! تلویزیون در منزل ما همیشه روشن است.

سینما هم می‌روی؟

بله؛ برای دیدن بعضی از فیلم‌ها از قبل برنامه‌ریزی می‌کنیم و به سینما می‌رویم. شهداد شدیدا به فیلم دیدن علاقه‌مند است و خیلی وقت‌ها ما را مجبور می‌کند که فیلم‌های مورد علاقه او را ببینیم.

حقیقت دارد که اهل مسافرت نیستی؟

متاسفانه بله؛ سال‌هاست که به هیچ سفری نرفته‌ام.

پس به همین خاطر است که در هیچ شهرستانی کنسرت برگزار نکرده‌ای.

متاسفانه…

یعنی هواداران شهرستانی‌ات نمی‌توانند امیدوار باشند که تو را از نزدیک ببینند؟

راستش را بخواهید تصمیمات جدیدی گرفته‌ام و می‌خواهم همزمان با انتشار آلبوم «۷۹» برخی از طلسم‌های چند ساله را بشکنم!

پس به مسافرت می‌روید؟

انشالله …. ولی نه با هواپیما!

چرا؟

هواپیما خیلی ارتفاع می‌گیرد!

یعنی از ارتفاع وحشت داری؟

دل خوشی از آن ندارم.

خانواده‌ات با اینکه در طول این سال‌ها در مسافرت همراهی‌شان نکرده‌ای، مشکلی ندارند؟

مگر می‌شود مشکل نداشته باشند. ولی خوشبختانه همسرم همیشه روحیاتم را درک کرده و اجازه نداده که شهداد لذت‌های سفر را احساس نکند.

فول آلبوم سعید شهروز شهداد پسر سعید شهروز بیوگرافی سعید شهروز اینستاگرام سعید شهروز آلبوم غزلک سعید شهروز آلبوم پسرای مشرقی سعید شهروز آلبوم 79 سعید شهروز

تو یک پسر یازده ساله داری و قطعا او نیزحداقل به این واسطه که فرزند یک خواننده مطرح است، به موسیقی علاقه دارد. آیا سلیقه مخاطبی با سن و سال شهداد را نیز در نظر گرفته‌ای؟

شک نکنید که تعداد بسیار زیادی از مخاطبان موسیقی امروز، بچه‌های زیر هجده سال هستند. این دسته از مخاطبین، به دلیل هیجان و شور و اشتیاق بالایی که دارند می‌توانند حتی برای خانواده‌های خودشان ذائقه تعیین کرده، موسیقی معرفی کنند. البته شاید سلیقه شهداد به خاطر اینکه از ابتدا در یک خانواده اهل موسیقی بزرگ شده و دور و برش پر از ساز و نت بوده، کمی حرفه‌ای‌تر از هم‌سن و سال‌هایش باشد. اما با تمام اینها، خیلی وقت‌ها سعی کرده‌ام تا نظر او را نیز به نوعی بدانم و به سلیقه‌اش دقت کنم.

شهداد ساز می‌نوازد؟

بله؛ چند سال پیش به سازهای کوبه‌ای علاقه‌مند بود و در نواختن درام شاگرد بهنام ابطحی بود. درام را خیلی خوب می‌نوازد ولی در حال حاضر به صورت حرفه‌ای مشغول فراگیری پیانو و ویولن است.

آیا احتمالش را می‌دهی که روزی تبدیل به یک موزیسین یا خواننده معروف مثل خودت شود؟

با توجه به استعداد و روحیاتش قطعا این اتفاق رخ می‌دهد ولی اصلا دلم نمی‌خواهد شهداد، ناملایمت‌هایی را که من در موسیقی دیده‌ام ببیند! امیدوارم در بهترین شرایط به کار موسیقی بپردازد.

اهل آشپزی هستی؟

تا وقتی که همسرم در خانه باشد اصلا؛ چرا که دستپخت ایشان فوق العاده خوشمزه است. اما در زمان‌های تنهایی که بچه‌ها در سفر هستند، یکی دو مدل غذای ساده مثل استانبولی و کته مرغ درست می‌کنم.

اهل فست‌فود هم هستی؟

بوی فست‌فود را دوست دارم ولی خودش را نه!

پس حسابی به سلامتی‌ات اهمیت می‌دهی؛ اهل ورزش هم هستی؟

پیاده‌روی و بدمینتون را هفته‌ای دو، سه بار در برنامه‌ام دارم.

اگر صحبت خاصی از قلم افتاده می‌توانی با مخاطبین نشریه درمیان بگذاری….

می‌دانم که یکی از قسمت‌های تکراری هر گفت‌و گو مربوط به تقدیر و تشکر می‌شود ولی حقیقتش این است که نمی‌توانم از تک تک عوامل آلبوم جدید اسم نیاورم. محمد کاظمی، پیام هوشمند، امیرعلی زمانیان، مهران عباسی، صادق نورانی، حامد برادران، انوش تقوی، مهدی کاشیان، امیرعباس حسن زاده، سیاوش صدری، آرش پاکزاد، همین طور دوستان خوبم پرهام بهینشاد، حسین صنیعی، حمید جاوید، مجید رضوی کیا، عرفان پاشا، کیان دارات، رامین بی‌بک و سعید سام هم کمک زیادی به من کردند. در پایان افتخار می‌کنم به رفاقت چندین و چند ساله‌ام با اکبر آقای سلطانی، مدیر شرکت قدیمی هم آواز آهنگ.


گفت‌وگو با شهداد، پسر سعید شهروز

من و بابا یک سورپرایز داریم!

شنیده‌ایم که علاقه زیادی به موسیقی داری و می‌خواهی در این رشته فعالیت‌های جدی داشته باشی…

خب، به هر حال نمی‌شود که پسر سعید شهروز بود و علاقه‌مند به موسیقی نشد. من از وقتی که یادم می‌آید، صدای ساز شنیده‌ام و محبت مردم را نسبت به پدرم دیده‌ام. خیلی برایم جالب است که وقتی در یک جمع پدرم می‌خواند، دور و بری‌ها اینقدر خوش‌شان می‌آید یا مثلا وقتی که به کنسرت‌های پدرم می‌روم، خودم را تصور می‌کنم که در آینده جای او باشم.

فول آلبوم سعید شهروز شهداد پسر سعید شهروز بیوگرافی سعید شهروز اینستاگرام سعید شهروز آلبوم غزلک سعید شهروز آلبوم پسرای مشرقی سعید شهروز آلبوم 79 سعید شهروز

دوستانت در مدرسه نسبت به اینکه پسر سعید شهروز هستی، چه عکس‌العملی نشان می‌دهند؟

بچه‌هایی که پدرم را می‌شناسند خیلی مرا دوست دارند و حتی تمام سوالات‌شان در رابطه با ساز و موسیقی را از من می‌پرسند.

آیا تا به حال از تو نخواسته‌اند که برای‌شان بخوانی؟!

خیلی وقت ها می‌خواهند بخوانم.

تا به حال پیش آمده که یکی از دوستانت یا خانواده‌های‌شان بخواهند پدرت را از نزدیک ببینند یا صدای او را بشنوند؟

بله، پیش آمده. دوستانم و خانواده‌های‌شان هر وقت پدرم کنسرت دارد بلیت می‌خرند و می‌آیند.

خودت علاوه بر صدای پدرت از صدای چه خواننده‌هایی خوشت می‌آید؟

سیروان، فرزاد فرزین، رضا صادقی و علی عبدالمالکی.

کدام‌یک از آلبوم‌های پدرت را بیشتر از همه دوست داری؟

فکر می‌کنم این آلبوم آخر(۷۹) از همه بهتر باشد؛ البته آلبوم «پسرم» را هم خیلی دوست دارم و بعضی وقت‌ها آن را گوش می‌کنم.

چرا؟ چون عکس خودت روی جلد آن است؟

نه (با خنده)؛ البته برایم جالب است که پدرم عکس خردسالی مرا همراه با خودش روی آلبوم چاپ کرده! اما واقعا آلبوم «پسرم» را دوست دارم و «غزلک» هم خوب است.

چند روز در هفته نوازندگی می کنی؟

تقریبا هر روز. هفته‌ای دو روز به کلاس می‌روم ولی هر روز هم ساز  می‌زنم، هم می‌خوانم و هم برای خودم کنسرت اجرا می‌کنم!

آیا دلت می‌خواهد روزی به عنوان نوازنده در کنار پدرت روی استیج بروی؟

خیلی زیاد. پدرم برای من در زیرزمین خانه یک اتاقک آگوستیک درست کرده که تمام تمرین‌هایم را در آنجا انجام می‌دهم تا روزی در کنار پدرم ساز بزنم؛ در ضمن من و بابا به کر یک سورپرایز برای هواداران‌مان هستیم که فعلا نمی‌خواهم زیاد در رابطه با آن حرف بزنم.

تک‌آهنگها

نام ترانهترانه‌سراآهنگسازتنظیم
لحظه‌های عشقحسین غیاثیمهرداد نصرتیرامین عبداللهی
فصل بهار (اجرای مشترک)حسن کریمیحسن کریمیمعین راهبر
هر روز خدامحمّد کاظمیصادق نورانیحامد برادران
نازبانومحمّدرضا حبیبیسعید شهروزبهنام ابطحی
نرگسمحمّدرضا حبیبیسعید شهروزبهنام ابطحی
از لج توزهرا امیرتیموریسعید شهروز
رفیق روز تنهاییمحمّدرضا حبیبیسعید شهروزنیما نورمحمّدی
ستاره‌پوشطهمورث پورشیرمحمّدبهنام کریمیبهروز صفاریان
یه ماجرای دیگهشکیبسعید شهروزنیما نورمحمّدی
کاری نمی‌کنیعلی بحرینیسعید شهروزنیما نورمحمّدی
عاشقت میشممحمود کاظمیسعید شهروزپیام هوشمند
احساس مجنوننیما سلطانیبهنام کریمیسعید زمانی
غروب سرخمحمّد مقتدایی رادمهرداد نصرتیرامین عبداللهی
به هم نمی‌رسیممحمّدرضا حبیبیسعید شهروزنیما نورمحمّدی
کی قراره نجاتم بدی؟احمد امیر خلیلیبهنام کریمیبهروز صفاریان
چی می‌خوای از جونممحمّد کاظمیعماد طالب‌زادهپیام هوشمند
سوژهمحمّد کاظمیصادق نورانیپیام هوشمند
یه حال خوبمحمد کاظمیسعید سامسعید سام
جونم به چشاتمحمّد کاظمیسعید شهروزانوشیروان تقوی
خنده‌های تومحمّد کاظمیصادق نورانیسیاوش صدری
نگرانت میشممحمّد کاظمیامیرعلی زمانیانحامد برادران
آلبوم 79 سعید شهروز آلبوم پسرای مشرقی سعید شهروز آلبوم غزلک سعید شهروز اینستاگرام سعید شهروز بیوگرافی سعید شهروز شهداد پسر سعید شهروز فول آلبوم سعید شهروز


ادامه مطلب ...

چرا خسرو شکیبایی شب قبل از مرگ به پسرش سیلی زد؟

چرا خسرو شکیبایی شب قبل از مرگ به پسرش سیلی زد؟

پوریا شکیبایی تعریف می کرد که شب قبل از فوت خسرو شکیبایی کاری کرده که او تا آخر عمر از یادش نمی رود .

پویا می گوید بابا در سه چهار شب آخر قبل از مرگ نا و توان حرف زدن نداشت و حتی توان بلند شدن از جایش را نداشت . با این حال شب قبل از مرگ پویا را با اشاره صدا می زند که پیش او برود.

همسر خسرو شکیبایی همسر پوریا شکیبایی خانواده بازیگران پسر خسرو شکیبایی بیوگرافی خسرو شکیبایی بیوگرافی پوریا شکیبایی بیوگرافی پروین کوشیار

همین که پویا کنار او می نشیند شکیبایی نیم خیز می شود و بدون هیچگونه توضیحی سه کشیده ی محکم به گوش پویا می زند .

پویا بعد از این اتفاق عجیب مات و مبهوت به او نگاه می کند .

همسر خسرو شکیبایی همسر پوریا شکیبایی خانواده بازیگران پسر خسرو شکیبایی بیوگرافی خسرو شکیبایی بیوگرافی پوریا شکیبایی بیوگرافی پروین کوشیارپوریا شکیبایی و مادرش پروین کوشیار (همسر دوم مرحوم شکیبایی)

همسر و دیگر نزدیکان شکیبایی می گویند هرچه فکر کردیم تا علت کار او را بفهمیم به جایی نرسیدیم تا اینکه شبی پویا گفت احتمالا پدر توان حرف زدن نداشته و خواسته با این کارش به او بفهماند که بعد از رفتن من مسئولیت خانواده بر عهده اوست . …فهمیدم که مرگ را هم زندگی باید کرد.

شکیبایی در ساعت ۴ صبح جمعه ۲۸ تیرماه ۱۳۸۷ در سن ۶۴ سالگی در اثر بیماری عارضه قلبی در بیمارستان پارسیان تهران درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا دفن شد. او مدت‌ها از عارضه دیابت رنج می‌برد.

همسر خسرو شکیبایی همسر پوریا شکیبایی خانواده بازیگران پسر خسرو شکیبایی بیوگرافی خسرو شکیبایی بیوگرافی پوریا شکیبایی بیوگرافی پروین کوشیارinstagram pouria shakibaie

پوریا شکیبایی در فیلم “باز باران”

فرزند خسرو شکیبایی با صداپیشگی در فیلم «باز باران» با موضوع کودکان مبتلا به بیماری نقص ایمنی اولیه و اهداى سلول های بنیادی اولین حضور سینمایی خود را در یک فیلم تجربه می کند.

پوریا شکیبایی فرزند خسرو شکیبایی درباره آغاز فعالیت سینمایی اش و چگونگی همکاری با عوامل فیلم «باز باران» و موسسه ای با همین نام گفت: باز بارانی ها به سراغ من آمدند و برایم حالی خوب به سوغات آوردند و حضور معنوی در کنار کسانی که به انسانیت فکر می کنند برایم آرامش بخش است.

 

وی با تمجید از امیر حسین محمدخانی نویسنده و کارگردان فیلم ادامه داد: زمانی که پیشنهاد این کار از سوى کارگردان کار به من داده شد با وجود این که در ایران نبودم با کمال میل پذیرفتم چراکه معتقد هستم پیام این فیلم می تواند برای کودکان بیمار این باشد که آنها تنها نیستند، باز هم باران می آید و با خودش زندگی می آورد، چشم خدا به باز بارانی هاست، پس نگران نیستم.

فیلم کوتاه «باز باران» در آذر ماه سال جاری به سفارش موسسه خیریه «باز باران» با حضور بازیگرانی چون سعید داخ، ارسطو خوش رزم، علی عامل هاشمی، مهتاب امین الرعایا، شیما محمدی، الهام فقانی، الناز شاهوردی، شیوا فرجی و… جلوی دوربین رفت و هم اکنون در مرحله صداگذاری و ساخت موسیقی است.

موسسه خیریه «باز باران» از سال ١٣۵٨ تاکنون در زمینه حمایت از کودکان مبتلا به بیمارى نقص ایمنى اولیه، کودکان بى سرپرست و بد سرپرست فعالیت مى کند.

همسر خسرو شکیبایی همسر پوریا شکیبایی خانواده بازیگران پسر خسرو شکیبایی بیوگرافی خسرو شکیبایی بیوگرافی پوریا شکیبایی بیوگرافی پروین کوشیارپوریا شکیبایی و همسرش پریا

بیوگرافی پروین کوشیار بیوگرافی پوریا شکیبایی بیوگرافی خسرو شکیبایی پسر خسرو شکیبایی خانواده بازیگران همسر پوریا شکیبایی همسر خسرو شکیبایی


ادامه مطلب ...

شرط جالب پدر کیانوش رستمی برای ازدواج پسرش +عکس

شرط جالب پدر کیانوش رستمی برای ازدواج پسرش +عکس

خانواده کیانوش رستمی با حضور در فرودگاه امام خمینی منتظر آمدن این ورزشکار هستند و خواهر نیز با چشمانی اشکبار به پله‌های فرودگاه امام خمینی خیره شده‌ تا برادر افتخارآفرینش از راه برسد.

شمس‌الله رستمی پدر کیانوش درباره قهرمانی غرورآفرین فرزندش در المپیک ریو بیان کرد: خیلی خوشحالم که کیانوش توانست مدال طلای المپیک را بگیرد و دل مردم را شاد کند. او خیلی سختی کشید و من هزاران مرتبه خدا را شکر می‌کنم.

پدر رستمی در پاسخ به این پرسش که قرار بود بعد از المپیک ریو شرایط ازدواج او را فراهم کنید و آیا این کار انجام خواهد شد گفت: خیر، کیانوش باید در المپیک بعدی نیز مدال طلا بگیرد تا با ازدواج او موافقت کنم و فعلا فکر زن گرفتن برای او نیستیم!

خواهر بزرگتر رستمی نیز بیان کرد: کیانوش پسر بسیار دلسوز و مهربانی است. او به تنهایی و بدون همراه تمرین کرد. واقعا سختی کشید و ما از اینکه توانست قهرمان شود بسیار خوشحالیم.

او ادامه داد: روزی که کیانوش مسابقه داشت به ما خیلی سخت گذشت و بسیار استرس داشتیم اما خدا را شکر که در پایان توانست قهرمان شود و دل میلیون‌ها ایرانی و همشهریانش را شاد کند.

اعضای تیم ملی وزنه‌برداری کشورمان بعد از کسب ۲ مدال طلا در بازی‌های المپیک ریو بامداد امروز به ایران بازگشتند.
همسر کیانوش رستمی بیوگرافی کیانوش رستمی اینستاگرام کیانوش رستمی ایرانیان در المپیک 2016 المپیک 2016 ریودوژانیرو اخبار وزنه برداری

  کیانوش رستمی در کنار پدر و مادرش

اخبار وزنه برداری المپیک 2016 ریودوژانیرو ایرانیان در المپیک 2016 اینستاگرام کیانوش رستمی بیوگرافی کیانوش رستمی همسر کیانوش رستمی


ادامه مطلب ...