وب سایت تک شات: چراغ های چشمک زن نه تنها از زیبایی خاصی برخوردارند، بلکه اگر از تناوب خاصی در روشن و خاموش شدن برخوردار باشند شاید بتوانند در درمان بیماری آلزایمر مورد استفاده قرار گیرند.
تجمع بتا آمیلویید پلاک هایی را ایجاد می کند که با عملکرد طبیعی مغز تداخل ایجاد می کنند. بعلاوه، زمانی که محققین این روش را به مدت 7 روز در موش هایی که از مراحل پیشرفته آلزایمر رنج می بردند به کار بستند، متوجه شدند که این روش بطور مشخصی از پلاک های موجود در مغز این موش ها کاسته است.
چراغ های چشمک زن از طریق تحریک نوسانات گاما تاثیر خود را اعمال می کنند؛ نوساناتی که در بیماران مبتلا به آلزایمر با مشکل مواجه می شود. نوسانات گاما سلول های ایمنی موسوم به میکروگلیا را تغییر می دهد که منجر به ترشح مواد شیمیایی سمی در بیماران مبتلا به آلزایمر می شود. از آنجایی که میکروگلیا مسئول خارج کردن آمیلوییدهاست، تبدیل دوباره آنها به سلول های ایمنی فعال می تواند مانع تشکیل پلاک ها بشود.
علیرغم این یافته ها، این گروه از محققین هنوز نمی دانند که این روش بر روی بیماران مبتلا به آلزایمر پاسخ خواهد داد یا خیر. همچنین با توجه به اینکه استفاده از این روش در موش هایی که در مراحل ابتدایی بیماری قرار داشتند توانست فقط به مدت 24 ساعت سطوح آمیلویید را پایین نگه دارد، نیاز به آزمایش های بیشتری است تا مشخص شود تاثیر این روش تا چه مدت زمان باقی خواهد ماند.
محققین همچنین باید در خصوص تغییرات رفتاری احتمالی ناشی از حذف پلاک های شکل گرفته در مغز با استفاده از این روش بررسی هایی را انجام دهند. بطور خلاصه باید گفت که زمان زیادی تا کسب اطمینان از کاربردی بودن این روش درمانی باقی مانده است. اما از آنجایی که این بیماری تحلیل برنده عصبی هنوز هیچ درمانی ندارد، این روش مطرح شده می تواند ما را به آینده امیدوار کند.
خبری که برای علاقهمندان طب سنتی خوشایند نبود و آنها را با دغدغه مواجه کرد. اما و اگرهای خاموش شدن چراغ طب سنتی با حکم وزیری که خود فرزند یک عطار بوده، فراوان است و علیرغم اینکه سید حسن هاشمی اذعان دارد، این کار تنزل نیست و ما از طب سنتی حمایت میکنیم ولی نشانهها حکایت از داستان دیگری دارد. داستانهایی که مسئولان وزارت بهداشت موضع شفافی تاکنون نسبت به آن نداشته ولی آنچه مشخص بوده بلاتکلیفی طب سنتی و بی مهری به این رشته توسط مسئولان مربوطه است.
البته برخی گمانه زنیها نیز سنگاندازیهای وزارت بهداشت را برگرفته از مخالفتهای اساتید طبسنتی با برخی از سیاستهای بهداشتی و درمانی دولت میداند که این موضوع نیز جای تامل دارد.
اگر اهل اسکی باشید میدانید که اسکی کردن در شب کار ساده ای نیست؛ به خصوص برای تازه کارها خطرات بیشتری دارد. در این ساختنی یاد میگیرید چطور به چوب اسکی نوار LED اضافه کنید و آن را با برد آردوینو کنترل کنید. با اضافه کردن این نوارها میتوانید با خیال راحت در شب اسکی کنید و مانع از بروز هرگونه برخورد خطرناک بشوید. با ساختنی همراه باشید.
نوارهای LED چوب اسکی با برد آردوینو و شتاب سنج کنترل میشوند. این آموزش ساخت شامل مراحل اضافه کردن نوارهای LED به چوب اسکی و اتصال آنها به برد آردوینوست و شامل ساخت چوب اسکی نمیشود. این روش را میتوانید روی چوبهای اسکی مختلف با طراحی و جنسهای متفاوت پیاده کنید.
نوارهای LED را زیر چوب اسکی کار میگذاریم تا بازتاب نورشان روی برف بیشتر بشود. برای اینکار باید آنها را داخل چوب بگذارید و سپس رویشان را با متریال مناسب بپوشانید. کمیاز نوار LED را هم بالای چوب میپیچیم تا کمینور هم از بالا داشته باشیم.
برای قرار دادن نوار LED ابتدا باید چوب اسکی را آماده کنید. برای اینکار طبق مراحل زیر پیش بروید:
بهتر است از نوارهای LED استفاده کنید که پشت شان چسب دارد. کار با این نوع نوار بسیار ساده تر است. نوار LED را از شیار کف چوب اسکی رد کنید. سپس سیمها را با دقت از سوراخ انتهای چوب رد کنید. دقت کنید هیچ کدام از اتصالات نشکنند. سپس با یک قطره چسب حرارتی، سیمها را سرجایشان ثابت کنید.
نوار LED را از سوراخ بالای چوب رد کنید و به روی چوب بکشید. برای اینکار باید نوار را کمیخم کنید که بریدن کاور سیلیکونی کارتان را ساده تر میکند. سپس نوار LED را روی چوب ثابت کنید.سیمها را به ترمینالهای روی نوار LED لحیم کنید. دور سیمها هیت شرینک بپیچید و آنها را با چسب حرارتی به چوب اسکی بچسبانید. سر دیگر سیمها را به لوله دندانه دار لحیم کنید (یک سیم به هر لوله). این لولهها کار ترمینالهای اتصال به یونیت کنترل را انجام خواهند داد.حالا همه سیمها را علامت گذاری کنید تا کار اتصالات ساده تر بشود. بالای لولهها را با چسب نواری بپوشانید تا در مراحل بعد اپوکسی به آنها نخورد.
سپس محل دقیق مهرهها را مشخص کنید. بعد از اضافه کردن لایه اپوکسی دیگر قادر به دیدن مهرهها نخواهید بود. پس جای آنها را یادداشت کنید تا بتوانید رویشان را دریل کنید.
چوب اسکی را با یک لایه اپوکسی – یا پوششهای مشابه – بپوشانید و صبر کنید تا کاملاً خشک بشود. سپس روی مهرهها را دریل کنید تا به سیمها دسترسی داشته باشید. چند پیچ کوچک داخل مهرهها قرار بدهید. حتماً از اپوکسی یا سایر پوششهای شفاف استفاده کنید تا نور LEDها از آن رد بشود.
قطعات اصلی قسمت الکترونیکی این پروژه یک برد آردوینو Uno، یک شتاب سنج و یک پوش باتن است. از طریق دکمه میتوانید بین تنظیمات مختلف نوار LED فعال کنید.
اتصالاتی که در ادامه برای هر کدام از این سه قطعه میخوانید، مخصوص کدهایی است که در گام بعدی دانلود میکنید. اگر میخواهید کدها را تغییر بدهید یا کد مخصوص خودتان را بنویسید، باید این اتصالات را هم متناسب با آن تغییر بدهید.
شتاب سنج از interupt استفاده میکند و به همین خاطر باید آن را به ورودیهای interupt (پینهای دیجیتال ۲ و ۳) وصل کنید. با در نظر گرفتن این نکته، اتصالات شتاب سنج به این صورت خواهند بود:
درایورهای LED را به روش زیر وصل کنید:
برای اتصال پوش باتن هم باید از پینهای D12 و GND استفاده کنید.
علاوه بر این، دو درایور LED را بهم وصل کنید و یک آداپتور بشکه ای را به پایههای برق درایورهای LED وصل کنید.
اگر پک باتری که انتخاب کرده اید، USB دارد میتوانید آردوینو را با آن تغذیه کنید و درایورها را مستقیماً به پک باتری وصل کنید. درایورها نمیگذارند جریان بیش از حد به آردوینو برسد و روند برق رسانی LEDها را ساده و مستقیم نگه میدارند.
سیمهای اتصالات را از زیر چوب اسکی رد کنید و یک سیم بلند اضافی هم به یونیت اضافه کنید تا بتوانید پک باتری را داخل جیب یا کوله بگذارید.
در نهایت هم یک جعبه برای قطعات الکترونیکی تهیه کنید یا خودتان یکی بسازید.
این کدها طوری طراحی شده اند که با هر بار فشردن پوش باتن، الگوی روشن شدن نوارهای LED تغییر میکند. برای استفاده از این کدها باید کتابخانههای زیر را روی برد آردوینو نصب کرده باشید:
بعد از آپلود کدها باید سیم بلند را به پک باتری وصل کنید و دکمه را بزنید. بعد از زدن دکمه از LEDها روشن میشوند و میتوانید از اسکی کردن با نور کافی لذت ببرید.
منبع
خلاصه مطلب
عنوان مطلب
چوب اسکی چراغ دار و تعاملی بسازید [Arduino]
توضیح کوتاه
به چوب اسکی تان نوار LED اضافه کنید و با خیال راحت در شب اسکی کنید.
نویسنده
عاطفه اسدزاده
در این ساختنی یاد میگیرید چطور به حلقه آویز قلاب بافی چراغهای رنگی اضافه کنید. ساخت این حلقه آویز بسیار ساده است و فقط نیاز به مهارتهای اولیه قلاب بافی دارد. چراغهای داخل حلقه قلاب بافی هم یک کابل LED است و به همین خاطر هیچگونه اتصالت الکترونیکی یا ساخت مداری لازم نیست. با ساختنی همراه باشید.
از این حلقه آویز قلاب بافی میتوانید به عنوان چراغ دیواری استفاده کنید یا آن را از سقف آویزان کنید. همچنین میتوانید آن را با پروژههای دیگر ترکیب کنید و در کاردستیهای دیگرتان استفاده کنید.
برای بافت این حلقه قلاب بافی فقط به دو نوع بافت نیاز دارید. یکی گره نامرئی و دیگری بافت پایه کوتاه. برای ایجاد پایه کوتاه باید میل را داخل گره بعدی قرار بدهید، نخ را رویش بکشید و آن را از گره رد کنید، سپس دوباره نخ را رویش بکشید و نخ را از دو حلقه روی میل بکشید.
بافت حلقه آویز را از سر داخلی لوله LED شروع کنید و ابتدا یک گره نامرئی بزنید. زدن اولین گیره روی لوله کمیسخت است اما خیلی زود دست تان راه میافتد. بعد از ایجاد گره اول، دور لوله را با بافتهای پایه کوتاه بپوشانید.
همین طور در طول لوله پیش بروید و آن را با بافتهای پیاه کوتاه بپوشانید. سعی کنید بین بافتها هیچ شکافی وجود نداشته باشد.
میتوانید رنگ نخ را عوض کنید یا با همان رنگ ادامه بدهید. برای اتصال نخ جدید باید آخرین حلقه بافت را با نخ جدید بزنید و دوخت حلقه را با آن ادامه بدهید.
وقتی همه سطح لوله LED را با نخ قلاب بافی پوشاندید، میتوانید سر نخ را با یک گره نامرئی ببندید. سپس لوله را به شکل دایره (یا هر شکل دیگر) بپیچانید و آن را با نخ معمولی ثابت کنید. لوله LED را به پریز برق یا منبع تغذیه استفاده کنید و از زیبایی حلقه آویز قلاب بافی شده لذت ببرید.
منبع
خلاصه مطلب
عنوان مطلب
حلقه آویز قلاب بافی شده با چراغهای توکار رنگی بسازید
توضیح کوتاه
ساخت این حلقه آویز نیاز به آشنایی با الکترونیک ندارد.
نویسنده
عاطفه اسدزاده
برترین ها: با این ایده های خلاقانه میتوانید چراغ های تزئینی و رنگی بسازید و در دکوراسیون منزل به کار ببرید.
در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید.
جام جم سرا:
جمشید دانایی فر در روز 17 بهمنماه 92 همراه با چهار سرباز دیگر در مرز جکیگور منطقه سرباز سیستان و بلوچستان به گروگان گروهی درآمد که خود نیز از ساکنان همین منطقه هستند. حالا 4 سرباز به خانه بازگشتند اما جمشید با سرنوشتی نامعلوم در دست گروهی است که با ادعای حمایت از مردم منطقه یکی از همان مردم را وسیلهای کردهاند برای انتقامجوییها، کینه ورزیها و شعله ورتر کردن آتش دشمنیها. با همسر او درباره وضع زندگی پس از دو ماه و نیم انتظار سخت و گفته های سخنگوی جیش العدل درباره همسرش، صحبت کردم. چندان رغبت و رمقی برای گفت وگو ندارد و این را میتوان به راحتی از همان لحظه اول که صدایش از آنسوی خط تلفن به گوش میرسد تشخیص داد. خودش هم این را میگوید و تأکید میکند که گفتوگو طولانی نباشد و با همان صدای گرفته پاسخ سؤالها را میدهد.
*در صحبتی که چند وقت پیش کرده بودید گفتید امیدوار هستید که همسرتان به خانه برگردد. با توجه به مدت طولانی که از این ماجرا گذشته امید تان را هنوز دارید یا اینکه تسلیم ناامیدی شده اید؟
امید و توکلم به خداست و ایمان قلبی که دارم به من میگوید همسرم زنده است و صحیح و سالم به خانه باز میگردد. حالا هم چشم امیدم را به تلاش مسئولان و نهادهای اجتماعی دوختهام تا کمک کنند که من و فرزندم از این بلاتکلیفی درآییم.
*شما درخواستهایی داشتید از مجامع بینالمللی. کمی توضیح دهید که این درخواستها را به چه شکلی مطرح کردید و انتظار چه کمکهایی دارید؟
انتظار دارم مسئولان ماجرا را پیگیری کنند و تمام تلاششان را انجام دهند تا سرنوشت همسرم مشخص شود. فرزند من در غیاب پدرش به دنیا آمد و هر دو انتظار پدرش را میکشیم. من نامهای به شکل مکتوب ننوشتهام اما این درخواستها را به صورت شفاهی اعلام کردهام و یک بار دیگر هم اینجا درخواستم را مطرح میکنم. تقاضا دارم که هر چه سریعتر نسبت به روشن شدن وضع همسرم اقدام شود.
* تاکنون هیچ صحبتی از سوی شخصی مطمئن با شما انجام نشده که شما را از این بلاتکلیفی در آورد و نسبت به قطعیت سرنوشت جمشید مطمئنتان کند؟
هیچ صحبتی.
*آیا سخنان سخنگوی جیش العدل در گفتوگو با یک روزنامهنگار مستقل را خوانده اید؟
نه بیاطلاعم.
*این سخنگو در جایی از سخنانش ادعا کرده که یکی از دلایل تفاوتی که میان همسر شما و چهار سرباز دیگر قائل شدند این است که در طول یکسال گذشته افراد زیادی در درگیریهای این مرز کشته شدهاند و جمشید را به این دلیل مجرم تشخیص دادهاند. جمشید چه مدت در این مرز مشغول به خدمت شده بود؟
4 روز، جمشید فقط 4 روز بود که به این مرز رفته بود و پیش از آن آموزش مرزبانی میدید و در جایی مشغول به خدمت نبود.
*یکی دیگر از مسائل مطرح شده از سوی سخنگو این است که جمشید حقوق بالایی دریافت میکرده؛ با در نظر گرفتن این موضوع که دریافت حقوق بالا نمیتواند دلیل برای مجازات یک انسان باشد اما این سؤال را از شما دارم که آیا جمشید چنین حقوقی دریافت میکرده؟
خیر، نمیدانم منظور از حقوق بالا چیست، اما حقوق جمشید به یک میلیون تومان هم نمیرسید.
*برای امیدرضا شناسنامهای تهیه کردهاید؟
شناسنامه امید را گرفتم چون اگر این کار را نمیکردم جریمه میشدم و مسأله به دادگاه میکشید و دردسر زیادی داشت. اما خیلی دوست داشتم که پدرش بیاید و با هم برایش شناسنامه بگیریم. اگر این امکان بود دست نگه میداشتم و تا بازگشت همسرم شناسنامه نمیگرفتم.
*خانواده، اطرافیان و آشنایان وقتی انتظار و امید شما را میبینند چگونه برخورد میکنند؟ با دیدن این امیدواریها و واکنشهای شما، همراهی تان میکنند یا این کار را بیهوده میدانند؟
هم تشویق میکنند و هم به امیدواری من امیدوارتر میشوند.
*خبرهای ضد و نقیضی دائم منتشر میشود، مثلاً اینکه گفته شد قرار است پیکر همسرتان همراه با چهار سرباز به ایران بیاید اما بعد اینطور نشد، بعد هم گفته شد که دانایی فر شاید زنده باشد و بار دیگر صحت آن رد شد و... وقتی شما در جریان این اخبار متفاوت قرار میگیرید چه تأثیری روی شما میگذارد؟
این اخبار بیتأثیر نیست و به هر حال اثر خودش را میگذارد، اما بیشتر سعی میکنم امیدم به خدا باشد و تا قطعی نشدن سرنوشت همسرم، امیدم را حفظ کنم.
*از فعالیتهای مردمی در فضاهای مجازی خبردار میشوید؟ تا چه اندازه در جریان همدلیهای مردم هستید؟
از مردم واقعاً ممنونم که با من و فرزندم و خانوادهام همراه هستند و ما را فراموش نکردهاند. از آنها میخواهم هنوز هم من و کودکم را فراموش نکنند و حمایتهای معنویشان را از ما دریغ نکنند. ممنونم از همدردیهای آنها.
*برای 4 سرباز دیگری که به خانه بازگشتند پیامی دارید؟
آزادی 4 سرباز دیگر را به خانواده هایشان تبریک میگویم و واقعاً از این بابت خوشحال شدم. آن 4 سرباز در استان ما مهمان بودند و خدا را شکر میکنم که مهمانها سالم به خانه برگشتند. خانوادههای آنها که درد من را میفهمند، میخواهم برای من و کودکم دعا کنند.
*این مدت طولانی بیشتر با کابوس گذشته یا امیدواری تان باعث شده بتوانید شبها را راحت به روز برسانید؟
من به خوابهای خودم اطمینان دارم و تمام خوابهایم امیدوارکننده بوده، تا به حال حتی یک کابوس هم ندیدهام. فقط امیدواری.
* انتخاب نام امید برای فرزندتان هم به همین دلیل است؟
بله، به امید روزی که پدرش بازگردد و هر سه در کنار هم به زندگی مان ادامه دهیم.
* آیا با مسئولان در تماس هستید یا اینکه مانند قبل هنوز هم از طریق اخبار در جریان امور قرار میگیرید؟
آنها یک بار به دیدارمان آمدند و ابراز همدردی کردند، با رئیسجمهوری هم در سفر به استان سیستان و بلوچستان دیداری داشتیم. از آنها تقاضا دارم پیگیر این موضوع باشند.(شیرین مهاجری/ایران)
جام جم سرا:مجید بیخیله اظهار داشت: اصلیترین عامل بروز مسئله کودکان کار نگرشی است که تا به حال پشت این قضیه بوده است. متأسفانه همه در این مورد حرف میزنند و تصور میشود که کودکان کار و خیابان فقط همان بچههای پشت چراغ قرمزها هستند، درصورتی که اینها فقط 5 درصد کودکان کارند؛ از چند هزار کودکی که ترک تحصیل میکنند، عدهای بیکارند و عدهای در کارگاههای کوچکی که نظارتی برآنها نیست کار میکنند
وی ادامه داد: نگاه به قضیه کودکان کار یک نگاه احساسی و غیرعلمی شده است، درصورتی که باید جدیتر به این موضوع بپردازیم و ابتدا با شناسایی دقیق این مسئله در مورد آن به تعریف واحد برسیم، ضمن اینکه یک متولی دولتی بپذیرد که مسئولیت دارد چراکه تا به حال این موضوع بین بهزیستی، شهرداری و دولت پاسکاری شده و هر کدام اقداماتی جداگانه انجام دادهاند.
به نقل از تسنیم، این فعال حقوق کودک افزود: برای تعریف واحد باید یک تحقیق گسترده میدانی انجام شود، با این فرض که چند بچه در سال ترک تحصیل میکنند؟ به کجا میروند. از سوی دیگر باید توجه کرد زمینه بزه و اعتیاد در این کودکان بالاست و همین مسئله مشکلات دیگری را در پی دارد.
بیخیله خاطرنشان کرد: وضعیت بهداشتی، اشتغال، آموزش، تحصیل، مشکلات خانوادهها خصوصا پدر این خانوادهها باید مورد بررسی قرار گیرد، در بخش ساختار کلان جامعه یا آسیبپذیربودن آنها به لحاظ اقتصادی و فرهنگی به طور مثال این عوامل منجر به ترک تحصیل کودکان میشود و کودکانی که در این سن با مدرسه به عنوان تنها نهاد تأثیرگذار قطع ارتباط میکنند دچار احساس طردشدگی میشوند.
وی در مورد بیمه کودکان کار به عنوان یکی از عواملی که در بهبود شرایط این کودکان مؤثر است نیز گفت: ریشه این مسئله به سالها پیش برمیگردد و همه دولتها با آن درگیر بوده و هستند اما روز به روز بغرنجتر میشوند همین که دولت پذیرفته این مسئله جدی و ساختاری است و راهکار آن در تعامل دولت NGOهاست خود خوب است اما همین طرح خود مسئله هم باید سنجیده شود تا بیمه اجتماعی این کودکان مطرح شود مثلاً چند کودک کار داریم؟ چند نفر از آنها اتباع بیگانهاند یا بر چه اساسی اولویت بیمه برای آنها در نظر گرفته شده است؟
مدیر سلبق خانه کودک شوش همچنین گفت: اگر پروسه شناخت طی نشود نتیجه طرحها مطلوب نخواهد بود و دور باطلی است که در سازمان بهزیستی انجام میشود و شاید تصور شود که این سازمان در این مورد ناکارآمد عمل کرده البته این مسئله از قد و قواره سازمان بهزیستی بزرگتر است و درحد تعامل و همکاری چند وزارتخانه کار میبرد، اگر برخی از اینها اتباع بیگانه هستند باید وضعیت قانونی بازنگری شود،اما به طور کلی نیازمند سیاستهای کلان هستیم و برنامههای مقطعی جواب نمیدهد.
وی در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه عکسالعمل شهروندان باید نسبت به کودکان کار چگونه باشد؟ گفت: در مورد کمک شهروندان به کودکان کار نیز نگاههای متفاوتی وجود دارد عدهای میگویند نباید به آنها کمک شود. و عدهای دیگر میگویند اگر کمک مردم به اینها نباشد از کجا میخواهند حداقل امرارمعاش را داشته باشند.باید گفت شهروندان نمیتوانند کار خاصی انجام دهند،اگر این کودکان به درستی شناسایی شوند و برنامههای حمایتی برای آنها و خانوادههایشان تدارک دیده شود در آن صورت میتوانیم از شهروندان بخواهیم که هیچ کدام به این کودکان کمک نکنند.
جام جم سرا:درچهاردهم اردیبهشت ماه امسال، خانمی با مراجعه به کلانتری 110 شهدا به مأموران اعلام کرد که کیف دستی وی توسط سرنشنیان یک دستگاه موتورسیکلت سفید رنگ و در حالیکه او با خودرو در پشت چراغ قرمز توقف کرده بود، به سرقت رفته است که با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع کیف قاپی و به دستور بازپرس شعبه اول دادسرای ناحیه 34 تهران، پرونده جهت رسیدگی در اختیار پایگاه ششم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
مالباخته پس از حضور در پایگاه ششم پلیس آگاهی در اظهارات خود به کارآَگاهان گفت: در خیابان شکوفه در حال تردد با خودرو سواری خود بودم که ناگهان در پشت چراغ قرمز، سرنشین یک موتورسیکلت اقدام به باز کردن در سمت شاگرد راننده کرد و در یک لحظه اقدام به سرقت کیف دستی حاوی مدارک شناسایی، وجوه نقد و گوشی تلفن همراه من کرد و به سرعت از محل متواری شد.
همزمان با شناسایی تعدادی از مالباختگان بویژه خانم هایی که بدین شیوه و شگرد مورد کیف قاپی و سرقت در حین رانندگی قرار گرفته بودند، کارآگاهان پایگاه ششم آگاهی با انجام اقدامات پلیسی اطلاع پیدا کردند که یکی از مجرمان سابقه دار منطقه پیروزی، اقدام به از سرگیری سرقتهای کیف قاپی در سطح شهر تهران کرده است.
با شناسایی "محمد" ( 25 ساله ) که از مجرمین سابقه دار در زمینه کیف قاپی به شیوه داخل خودرو بوده و در استانهای مختلف کشوربارها دستگیر و روانه زندان شده ، کارآگاهان اطلاع پیدا کردند که این متهم یک دستگاه موتورسیکلت آپاچی سفید رنگ نیز در اختیار دارد.
با توجه به اطلاعات بدست آمده در خصوص "محمد " و موتورسیکلت آپاچی سفید رنگ مورد استفاده توسط وی، تصاویر این متهم از بانک اطلاعاتی پلیس استخراج و در بررسی تصاویر مجرمان، تصویر وی از سوی تعدادی از شاکیان و مالباختگان، به عنوان راننده موتورسیکلت مورد شناسایی قرار گرفت.
با شناسایی "محمد" به عنوان یکی از اعضای گروه سارقان ، کارآگاهان اقدام به دستگیری وی در مخفیگاهش واقع در داخل منطقه پیروزی – خیابان پرستار کردند.
محمد پس از دستگیری و انتقال به پایگاه ششم آگاهی، صراحتا به دهها فقره کیف قاپی در مناطق مختلف شهر تهران بویژه در پیروزی – شکوفه – بلوار ابوذر اعتراف و یکی از بچه محلهای خود به نام "علی" ( 25 ساله ) را به عنوان همدست خود معرفی کرد.
با معرفی "علی " از سوی "محمد" ، وی به عنوان یکی از مجرمین سابقه دار کیف قاپی ( 6 فقره سابقه دستگیری به اتهام کیف قاپی ) که بارها توسط پلیس آگاهی دستگیر شده، مورد شناسایی قرار گرفت. بلافاصله مخفیگاه "علی" در اتوبان آهنگ شناسایی و این متهم پس از دستگیری ضمن تأیید اظهارات محمد، سه مجرم سابقه دار به نامهای "مهرزاد" ( 23 ساله )، "حسین" ( 30 ساله ) و "عبدالله" ( 33 ساله ) را به عنوان سه عضو دیگر معرفی کرد.
در ادامه رسیدگی به پرونده و با شناسایی مخفیگاه متهمان در منطقه اتوبان آهنگ، این سه متهم نیز در سه عملیات همزمان دستگیر و در همان تحقیقات اولیه به دهها فقره سرقت بویژه کیف قاپی در پشت چراغ قرمز و یا در حین ورود خودرو به داخل پارکینگ اعتراف کردند.
سرهنگ کارآگاه رضا امیدی ، رئیس پایگاه ششم پلیس آگاهی تهران بزرگ ، با اعلام این خبر گفت : "در ادامه رسیدگی به پرونده و با اعتراف متهمان به دهها فقره کیف قاپی در مناطق مختلف شهر تهران ، قرار قانونی برای آنها صادر و متهمان جهت انجام تحقیقات تکمیلی و شناسایی دیگر جرایم ارتکابی در اختیار پایگاه ششم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفتهاند، لذا از کلیه شکات و مالباختگان ، بویژه بانوانی که بدین شیوه و شگرد مورد سرقت و کیف قاپی قرار گرفته اند دعوت می شود تا برای شناسایی متهمان و پیگیری شکایات خود به پایگاه ششم پلیس آگاهی تهران بزرگ واقع در خیابان نبرد شمالی – میدان نبرد - انتهای خیابان شهید بیدی مراجعه کنند.(پلیس آگاهی )
جام جم سرا:دولت هفته گذشته از بسته حمایتی خود برای خروج از رکود رونمایی کرد و به نوعی نشان داد که خیالش از بابت تورم اندکی راحت تر شده و حال زمان آن رسیده است که برای خروج از رکود فکری کند تا در نتیجه، اقتصاد ایران را از شرایط فعلی رکود تورمی رهایی بخشد، این در حالی است که اگرچه به زعم آمارهای بانک مرکزی و گفته مسئولان دولتی، تورم تا حدودی کنترل شده و حتی بنا بر این است که این کاهش همچنان ادامه یابد، اما مردم، آثار این کاهش تورم را حداقل در سبد کالای مصرفی خود احساس نمی کنند.
به گزارش مهر در این میان بسیاری از کارشناسان معتقدند کنترل تورم به دلیل رکود شدید بر برخی بازارها از جمله بازار مسکن و در عین حال سیاستهای انقباضی سختگیرانه دولت در توزیع نقدینگی در جامعه است که البته دولتمردان از آن به انضباط پولی یاد می کنند، در حالی که سبد مصرفی کالاهای مردم روز به روز با افزایش قیمت مواجه است و بررسی ها نشان می دهد که حداقل این کاهش تورم، آثار مستقیم در زندگی روزمره مردم نگذاشته است.
این در شرایطی است که قیمت کالاهای اساسی ظرف روزهای گذشته از افزایش چشمگیری برخوردار بوده است و آمارها حکایت از آن دارد که قیمت حدود هشت قلم کالای اساسی ظرف روزهای گذشته در بازار افزایش یافته، این در حالی است که مردم به دلیل ماه مبارک رمضان مراجعه بسیاری به مغازه ها و فروشگاههای سطح شهر برای تامین مایحتاج خود دارند و بر این اساس مجبور هستند که هرچند قیمت این کالاها افزایش یابد، اما آنها را خریداری کنند.
بررسی های میدانی نشانگر این است که قیمت لبنیات، تخم مرغ، برنج، سبزی، مرغ، قند و شکر، چای و روغن نباتی گران شده است، البته برخی از فروشگاهها قیمت گوشت قرمز را نیز نسبت به هفته های گذشته اندکی گران کرده اند و برخی دیگر هم گوشت را با قیمت قبلی عرضه می کنند، بنابراین دوگانگی قیمت در مورد گوشت قرمز به چشم می خورد. این گرانی در قیمت میوه و برخی اقلام تره بار در سطح مغازه های شهر نیز مشهود است.
در واقع، مشخص نیست که آیا تولیدکنندگان خود به صورت خودسرانه قیمت را افزایش داده اند یا اینکه موافقتی پشت درهای بسته سازمان حمایت با آنها صورت گرفته که نتایج آن خبری نشده است، چراکه هیچ گونه دسترسی میان خبرنگاران و مسئولان سازمان حمایت مصرف کنندگان وجود ندارد تا مشخص شود که آیا این افزایش قیمتها با هماهنگی دولت بوده است یا اینکه به صورت خودسرانه صورت گرفته است.
از سوی دیگر، اگر این افزایش قیمتها به صورت خودسرانه باشد به طور قطع باید بازرسان سازمان حمایت مصرف کنندگان و تولیدکنندگان نسبت به آن اقدامی انجام دهند در حالی که اگر حتی اقدام هم صورت گیرد، منافعی برای مصرف کننده ندارد و پول رفته از جیب مصرف کننده، به او باز نخواهد گشت.
به هرحال اکنون به نظر می رسد که در سایه ماه مبارک رمضان، افزایش تقاضا و سکوت مسئولان قیمتها افزایش یافته است و مردم با شرایط جدید قیمتی مواجه هستند که ممکن است به دلیل کاهش قدرت خریدشان، کالایی را از سبد مصرفی آنها حذف کند.
این در حالی است که حال که دولت بسته خروج از رکود را رونمایی کرده است باید نیم نگاهی نیز به قدرت خرید مصرف کنندگان داشته باشد و ابتدا تلاش کند که کارخانه ها و تولیدکنندگانی را از رکود خارج کند که کالاهای اساسی و مصرفی روزانه مورد نیاز مردم را تولید می کنند، به این معنا که این کارخانجات در اولویت خروج از رکود قرار گیرند تا با تولید بیشتر، قیمت را کاهش دهند و در نهایت، سبب افزایش قدرت خرید مردم شوند؛ چراکه اگر این کار صورت نگیرد، به طور قطع قیمت کالاها در بازار افزایش خواهد یافت و مردم توانایی خرید مایحتاج روزانه خود را نیز از دست خواهند داد و مجبورند برخی از کالاها را از سبد مصرفی خود حذف کنند.
نمونه آن نیز لبنیات و شیر است که با افزایش چند مرحله ای قیمت در سال گذشته، به تدریج از سبد مصرفی بسیاری از خانوارها کنار گذاشته شد یا میزان مصرف آن به حداقل رسید؛ بنابراین بیم آن می رود که با افزایش مکرر قیمت کالاهای اساسی، مردم این کالاها را از سبد مصرفی خود حذف کنند که این هم به ضرر مردم به سبب سلامتی خود و هم به ضرر تولیدکنندگان به جهت کاهش تقاضا برای تولیداتشان است در حالی که این کاهش تقاضا، باز هم منجر به افزایش مجدد قیمت کالاها می شود، چراکه کارخانجات مجبور به تولید با ظرفیت بسیار پایین هستند و مجبورند که با افزایش هزینه های سربار مواجه باشند.
به هرحال، دولت به نظر می رسد که باید فکری اساسی برای کالاهای روزمره مورد نیاز مردم کند و نسخه ای هم برای این بخش از تولید و کالای سبد مصرفی مردم داشته باشد.
جام جم سرا: با خشم به چراغ قرمز نگاه میکنم و 40 ثانیهای را که باید منتظر بمانم، میشمارم. 39، 38، 37، 36... برای چند لحظه فکر میکنم چه شباهت عجیبی است بین زندگی من و این چراغ قرمز و راه باقیمانده و خیابانها و لحظهها و همه چیزهایی که در نگاه اول چندان هم به یکدیگر مربوط نیستند. چراغ سبز میشود و من به راهم ادامه میدهم.
زندگی من و همسرم بیشباهت به قواعد راهنمایی و رانندگی نبوده است. انگار باید و نبایدهای جاده و خیابان، در خانه ما و رابطه ما هم وجود دارد. چقدر این خیابانها و علائمش برایم آشناست. باید در اولین فرصت به کتاب آییننامه رانندگی سری بزنم. امروز این خیابانهای شلوغ و چهارراههایی که همه چراغشان قرمز است، مرا یاد شلوغیهای جاده زندگی مشترکم انداخت. درست وقتی برای رسیدن عجله داشتم یا بهتر بگویم عجله داشتیم.
گاهی خیابان زندگیمان خلوت بود و پایمان را روی گاز میگذاشتیم و میرفتیم تا به مقصد میرسیدیم، اما گاهی که البته این گاهی زیاد هم اتفاق افتاده است، برای زندگیمان مقصدی تعیین کردیم، اما شلوغی و دستانداز و خیابانهای ورود ممنوع و هزاران عامل دیگر مانع رسیدن ما به آن مقصد شد. در این مواقع مثل امروز من، تنها چیزی که به کمکمان آمد، صبر بود و ایمان به اینکه دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
گاهی در مسیر رفتن تا هدف باید صبور بود. من امروز با دیدن خیابان شلوغ و این چراغ قرمزهای خستهکننده، نایستادم، برنگشتم، ادامه دادم البته با دلخوری و بیطاقتی.
باید در زندگی مشترک هم اگر مشکلی دیدم، اگر دستاندازی بود، اگر چراغ قرمزی سر راهم سبز شد، از ادامه مسیر همراهی منصرف نشوم، نایستم و برنگردم. باید ادامه دهم، اما نه با بیطاقتی.
سر همین چهارراهی که 40 ثانیه ایستادن در آن، مرا بیتاب کرد و زیر لب غرغر کردم، دخترک گلفروشی بود که میتوانستم شاخه گلی از او بخرم! سینمای بزرگی بود که میتوانستم عکس فیلمهای آن را نگاه کنم. عابرانی از مقابل ماشین من رد میشدند که میتوانستم با لبخند به آنها صبح بخیر بگویم. من که باید 40 ثانیه صبر میکردم، چرا این زمان از عمر خودم را به بیطاقتی و نارضایتی گذراندم؟
امروز نگاه کوتاهی به زندگی مشترکم انداختم، به مواقعی که باید منتظر میماندم. حال که از این فاصله زمانی نگاه میکنم، خیلی از این انتظارها، مانند همین چند ثانیه بود، اما من آن زمان فکر میکردم بسیار طولانیست. زیر لب غر میزدم و لحظات خوش باهم بودن از لای انگشتانم سر میخورد و پایین میریخت! میتوانستم آن زمان، برای خودم و همسرم دلخوشیهای کوچکی درست کنم. میتوانستم زمان این انتظار را با تراشیدن دلیلهای کوچک برای شادمانی، کوتاه کنم.
واقعا سالهایی که این طور در انتظار چراغهای سبز برای فردایی بهتر از دست دادم، قابل برگشت نیست و این بزرگترین افسوس زندگی من است. مگر میشود در زندگی مشترک به چراغ قرمز برنخورد؟ شما رانندهای را میشناسید که بتواند بگوید در طول رانندگی تمام چراغها برایش سبز بوده است؟
البته گاهی در مسیر، راه را اشتباه رفتهام، دور زده و برگشتهام، اما همیشه حواسم بوده که از جایی دور بزنم که دور زدن ممنوع نباشد. طوری دور بزنم که تصادف نکنم! در مسیر زندگی مشترک هم گاهی باید برگشت، اما بجا و بموقع. اگر مسیری اشتباه رفته شود، ادامه آن فقط ما را از هدف دور میکند. پذیرفتن اشتباه و شجاعت دور زدن برای هر زندگی زناشویی لازم است.
به مسیر ادامه میدهم، چیز زیادی تا رسیدن به محل کارم باقی نمانده! با خودم فکر میکنم خوب است هر بار که رانندگی میکنم، یکی از قوانین راهنمایی و رانندگی برای زندگی مشترک را از همین خیابانها و کوچههای تکراری، پیدا کنم و بنویسم. یک آییننامه زندگی مشترک که همیشه دمدستم باشد تا فرمان یک همسر خوب بودنم درست بچرخد.
امروز بعد از رسیدن به محل کار باید دو قانون طلایی را بنویسم، قانون اول صبر است البته نه صبر معمولی! صبر زیبا. صبر همراه با لذت بردن. توانایی تبدیل تهدید به فرصت. باید بتوانم هر وقت با مشکلی روبهرو شدم، دلیلی برای شاد بودن و لذت بردن پیدا کنم تا ادامه مسیر برایم راحت شود.
قانون دوم هم شجاعت پذیرفتن اشتباه است. باید در زندگی مشترک هرگاه اشتباه کردم، بایستم، قبول کنم، عذرخواهی کنم و درصدد جبران آن باشم. برخی لجبازیهای مرسوم زیر یک سقف همانقدر خندهدار و نامعقول است که یک مسافر وقتی قصد دیدار دریای خزر را دارد، به سمت جنوب حرکت کند.
زندگی مشترک یعنی حرکت در یک جاده، با یک ماشین و البته دو سرنشین. باید همهدف بود، همراه بود و برای رسیدن به مقصد، همدل بود. اگر هر کدام از این «هم»ها وجود نداشته باشد، یا ماشین به مقصد نمیرسد یا در میانه راه یکی پیاده خواهد شد.بالاخره به مقصد رسیدم، کمی دیر شد اما نه آنقدر که به کارم لطمهای بزند. درسهای آییننامه امروز را مرور میکنم تا وقتی که بتوانم روی کاغذ بنویسم و شما هم آن را بخوانید. از این به بعد هر هفته با آییننامههای زندگی مشترک به چاردیواریتان میآیم. شما هم میتوانید از همین امروز وقتی ماشینتان را روشن میکنید، به دنبال شباهتهای زندگی مشترک و رانندگی باشید. شما هم آییننامه خود را بنویسید. گرفتن تصدیق همسرداری برای احساس خوشبختی لازم و ضروری است.
ندا داوودی / چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)