کمتر حرف میزند و در شش ماه ده کیلوگرم وزن کم کرده است. نسبت به مسائل زناشویی میلی نشان نمیدهد. از وقتی او تغییر رفتار داده است، زندگی من و فرزندانم تحتتاثیر او عوض شده و روزهای بدی را میگذرانیم. با او نزد روانپزشک رفتم و بعد از تشخیص افسردگی، دارودرمانی را شروع کرده اما همسرم همچنان غمگین است و ساعات زیادی از روز را میخوابد. نمیدانم چگونه میتوانم کمک کنم تا او همان همسر قبلی شود.
پاسخ مشاور: افسردگی مانند هر اختلال روانی دیگری ممکن است در طول زندگی برای خیلی از ما اتفاق بیفتد. اختلالهای روانی هم مانند بیماریهای جسمانی، بعضی مواقع سر زده وارد میشوند و زندگی فرد و اطرافیانش را تحتتاثیر خود قرار میدهند. با توجه به اینکه مشکلات روحی، نمود چندان زیاد عینی ندارند، گاهی اطرافیان فرد را بیمار تلقی نمیکنند.
مثلا اگر کسی بیماری ریوی داشته باشد و مدام سرفه کند، همه میدانند که شرایط عادی ندارد، خوابش به هم ریخته و مشکلاتی را تحمل میکند اما فردی که روان افسردهای دارد، چون حالات درونیاش قابل رویت نیست، خیلی کمتر درک میشود. نکته مهم بیماریهای روحی این است که برای درمان نیاز به کمک اطرافیان دارند. اگر در یک بیماری بدنی، اطرافیان فرد باخرید دارو، ایجاد شرایط استراحت و... به او کمک میکنند، در بیماری روحی مثل افسردگی، همه اعضای خانواده، مخصوصا همسر باید خود را برای یک دوره نسبتا طولانی حمایتی از فرد بیمار آماده کند. برای اینکه شما زنی شاد مانند سالهای قبل داشته باشید، نیازمند این هستید، برای درمان بیماری او اقدام کنید.
شما به دکتر مراجعه کردهاید و احتمالا ریشه بیماری پیدا شده است.گاهی تغییرات هورمونی علت چنین اختلالی است مانند افسردگی پس از زایمان که با دارو تا حد زیادی درمان میشود اما حتی اگر علت افسردگی داروی خاصی باشد یا مشکلات بدنی و هورمونی این وضع را ایجاد کرده باشد، باز هم کمک رفتاری شما بیتاثیر نخواهد بود.
به همسرتان بفهمانید که شرایط او را درک میکنید و قرار است با تمام توان به او کمک کنید تا بر بیماریاش غلبه کند. افراد اگر بدانند مشکل کبدی دارند، راحتتر با آن کنار میآیند تا اگر بفهمند مشکل روحی دارند و باید به روانپزشک مراجعه کنند و داروی اعصاب بخورند برایشان سخت است! این تابو را برای همسر خود بشکنید و به او بگویید داروهای او نوعی آنتیبیوتیک روحی است، نه چیز دیگر!
او را تشویق کنید که ورزش کند، اگر امتناع کرد، برنامه دستهجمعی بگذارید و همراهیاش کنید. صبح روز تعطیل بهجای خواب تا ظهر میتوانید همه با هم به کوه بروید. به مرور زمان این تمرینات ورزشی روحیه همسرتان را تغییر خواهد داد.
در ارتباط با فرد افسرده، ممکن است حس کنید انرژی زیادی صرف میکنید، اما پاسخی دریافت نمیکنید یا به عبارتی از خودگذشتگی زیادی میکنید، اما طرف مقابل به آن توجه ندارد و نیازهای روانی شما را در نظر نمیگیرد. صبور باشید. شما بزودی نتیجه همراهی خود با همسرتان را خواهید دید.
با فرزندانتان هم هماهنگ باشید.آنها باید بدانند شرایط مادرشان با گذشته فرق کرده و باید برای بازگشت مادر به شرایط قبل، همکاری کنند.
امیدتان را از دست ندهید، جلسات روانپزشکی را ادامه بدهید و در تمام طول مسیر چون یک حامی مهربان کنار همسرتان بمانید.
ندا داوودی / چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
توجه داشته باشید که خانمها نسبت به مردها آمادگی بیشتری دارند که تمام توان خود را برای برقراری رابطه موثر با همسر و بچههایشان صرف کنند و تمام وقتشان را به این روابط اختصاص دهند. در مقابل، معمولا مردها به خصوص در روزهای ابتدایی زندگی مشترک، کمتر همه دوستانشان را کنار میگذارند و همه وقت خود را صرف ارتباط با همسرشان میکنند. در نتیجه، خانمها به دلیل همین روحیه خود از مردها انتظار دارند مثل آنها رفتار کنند. ذکر این نکته هم لازم است که مردها باید توجه کنند که هیچ رفتاری به اندازه دروغ گویی، زندگیشان را به خطر نمیاندازد.
شوهرتان را محدود نکنید
به جای مخالفت جدی برای قطع همه رفت و آمد شوهرتان با تمام دوستانش، از او بخواهید، دوستان و خانوادههایشان را به شما معرفی کند تا آنها را بیشتر بشناسید. مطمئن باشید اگر همسرتان را از داشتن هرگونه روابط سالم دوستانه محدود کنید، او هم به خودش اجازه میدهد برای مقابله، شما را از انجام یک کار مورد علاقهتان، بازدارد. در مجموع مواظب باشید، رفتارهایی را که مردها از آن نفرت دارند انجام ندهید. برای رسیدن به این هدف به مواردی که در ادامه بحث مطرح میشود، توجه کنید.
اینکه مدام غر بزنید و ابراز ناراحتی کنید، تغییری در وضعیت شما ایجاد نخواهد کرد. بنابراین بهتر است که روشتان را در برخورد با شوهرتان عوض کنید. به طور مثال در رفتار با او با مهربانی بیشتر، بدون سرزنش و با توجه کافی به همه نیازها از جمله امنیت، قدرت، آزادی، تفریح و عشق رفتار کنید.
مردها از انتقاد و سرزنشهای مدام خوششان نمیآید. یک نکته مهم دیگر هم اینکه، رازدار باشید و مشکلاتتان را تا حد امکان بیرون از خانه نبرید تا راه حل سختتر نشود.
علاقهتان را احیا کنید
گفتهاید که فقط به خاطر دخترتان با شوهرتان زندگی میکنید. معنی این جمله آن است که شوهرتان را به اندازه کافی دوست ندارید. احتمالا دلیل این بیعلاقگی این است که شما میخواهید اوضاع در کنترل شما باشد و حالا که احساس میکنید، اوضاع زندگی مشترکتان در کنترل شما نیست، احساس ناراحتی، بیعلاقگی و حتی خصومت به شوهرتان در شما ایجاد شده است. بنابراین برای حفظ زندگی مشترکتان جز تغییر رفتارهایتان چارهای ندارید تا نتیجه بهتری به دست آورید. به طور مثال، شما باید وقت بیشتری با شوهرتان بگذرانید و با ابراز علاقه به او، شوهرتان را به زندگی مشترک دلگرم کنید.
به ویژگیهای مثبت شوهرتان توجه کنید
با خودتان فکر کنید که همسرتان به غیر از دروغ گویی و ارتباط زیاد با دوستان، دارای چه خوبیهایی است که میتواند شما را خوشحال کند. متاسفانه در پیامکتان هیچ نکته مثبتی از شوهرتان ذکر نکردهاید. فراموش نکنید که هر انسانی در کنار بدیها، خوبیهایی هم دارد. بعد از پیدا کردن نقاط مثبت شوهرتان، خوبیهایش را تشویق و تقویت کنید و به معایبش که از نظر شما وجود دارد، کم توجه باشید.
همچنین از شوهرتان سوال کنید که چگونه همسری برای او هستید. اگر او به معایبی اشاره کرد، به آنها گوش کنید و تلاش کنید آنها را برطرف کنید تا برای او جذابتر باشید. امیدوارم توصیههایم بتواند کمک کند تا مشکلتان حل شود با این حال، پیشنهاد دیگر من هم این است که به همراه شوهرتان با مشاوری صحبت کنید و مشکلات را در فضای زوجی با یک مشاور مطرح کنید تا همسرتان هم بتواند صحبتها و دلایل خودش را بیان کند. (دکتر مسعود خاکپور- کارشناس و مشاور خانواده/خراسان)
نتیجه مطالعه جدیدی که محققان آمریکایی انجام داده و در نشریه ، Mind ،Brain and Education منتشر کردهاند، این اندیشه را به ذهن متبادر میسازد که انتخاب ساعت خواب کودکان موضوع کماهمیتی نیست؛ بنابراین والدین باید به ساعت بیولوژیک بدن فرزندشان دقت داشته باشند و او را پیش از آن ساعت به رختخواب نبرند. محققان دانشگاه بولدر کلرادو در این باره میگویند: «در بیشتر موارد ساعت خواب موضوع کشمکش میان والدین و فرزندانشان است. کودکان به هر بهانهای سعی میکنند نخوابند. والدین در واکنش به رفتارهای آنها عصبی میشوند، کودکان گریه میکنند یا فریاد میکشند... و این چرخه معیوب ادامه مییابد. بااینحال، تمام این معضلات علتی بهغیر از ساعت بیولوژیک بدن ندارد.» در این مطالعه، کودکان سی تا سیوششماهه مدت شش شب متوالی بررسی شدند و میزان ملاتونین آنها را (که هورمون خواب نیز نامیده میشود) در ساعات مختلف شب اندازه گرفته شد.
پروفسور مونیک، سرپرست گروه این پژوهش میگوید: «اگر کودک پیش از رسیدن ملاتونین به اوجِ خود به رختخواب فرستاده شود، عصبی میشود و در مقابل به خواب رفتن از خود مقاومت نشان میدهد. به این ترتیب، روند خواب وی مختل خواهد شد؛ اما به مرور زمان، خواب برای کودک به زمانی پر از هیجان تبدیل میشود و در درازمدت، مشکلات جدی برای خواب کودک به وجود میآید. تصور میشود که این کودکان در بزرگسالی به بیخوابی مبتلا خواهند شد.»
خواب کودکان از ابتدا موضوع چالشبرانگیزی بوده، اما پژوهشی که طی ماههای اخیر در ایالات متحده انجام شده، نشان میدهد که ممکن است برخی مشکلات خواب کودکان به دلیل وجود برخی از ژنها باشد. علاوه بر این تغییرات مداوم در ساعت خواب نیز ممکن است موجب اختلال در خواب کودک شود.
ترجمه: ندا فراهانی / سیب (ضمیمه سه شنبه روزنامه جام جم)
کمکم داشتم نگران میشدم که تازه فهمیدم تشک تختش خیس شده. این قدر از سلام و احوالپرسی کردن با مهمان غریبه خجالت کشیده بود که حتی برای دستشویی رفتن هم از اتاق بیرون نیامد و در نهایت خودش را خیس کرد.
اینها حرفهای زهرا حسینزاده است که از خجالتی بودن فرزند پنج سالهاش شکایت دارد. خودش میگوید: اوایل از اینکه در مهمانیها این قدر ساکت و آرام بود خوشحال میشدم، دیگران هم فرزندم را به خاطر سکوت و صبوریاش تحسین میکردند، اما حالا حس میکنم باید به دنبال راه چاره باشم، چرا که فرزندم بیش از حد خجالتی است.
کمرویی احساسی است که هنگام در جمع بودن میتواند سبب ناراحتی افراد شود. بیشتر کودکان احساس خجالت و کمرویی را در موقعیتهای مختلف تجربه کردهاند، اما این احساس زمانی به شکل یک مشکل حاد خود را نشان میدهد که کودکان در تمام اوقات احساس خجالت و شرمساری داشته باشند و در نتیجه در تعاملات اجتماعی جدید احساس ترس و اضطراب شدیدی را تجربه کنند.
کودکان خجالتی معمولا هنگام صحبت با دیگران رویشان را از آنها برمیگردانند یا به پایین نگاه میکنند، آهسته و بااحتیاط سخن میگویند و صدایشان لرزان و مردد است. از جمع دوری میکنند و ترجیح میدهند به جای بازی کردن با همسالان، تماشاگر آنها باشند. بدترین وضعیت برای کودک خجالتی زمانی است که مرکز توجه قرار گرفته باشد، چنین شرایطی او را بشدت ناراحت و پریشان میکند و این احساس اضطراب میتواند علائم جسمانی مانند لکنت زبان، بریدهبریده حرف زدن، سرخ شدن صورت، بالارفتن ضربان قلب و فشار خون را به همراه داشته باشد.
علل کمرویی در کودکان
بسیاری از ویژگیهای رفتاری کودکان از طریق یادگیری آموخته میشود، کمرویی هم یکی از همین ویژگیهاست. کودکان از طریق مشاهده رفتار دیگران آنها را الگوی خود قرار میدهند، پس این امری طبیعی است که والدین خجالتی فرزندانی خجول بار بیاورند.
از دیگر دلایل خجالتی شدن کودکان، دوری از جمع و فقدان تعاملات اجتماعی است. در واقع کودکان به دلیل اینکه مهارت کافی برای برقراری ارتباط با همسالان خود را ندارند ترجیح میدهند ساکت و تنها در کنار والدین خود بمانند یا خود را با دفتر نقاشی یا کارتونهای تلویزیون سرگرم کنند.
والدینی که تحمل پذیرش اشتباهات کودکان خود را ندارند و در برابر هر اشتباهی، کودکشان را سرزنش و تنبیه میکنند ترس از اشتباه کردن و تنبیه شدن را در آنها تقویت میکنند و کمکم کودکان میفهمند که ساکت و منفعل بودن بهتر از انجام کارهایی است که ممکن است آنها را در معرض انتقاد، سرزنش و تمسخر قرار دهد.
معمولا کمرویی در میان فرزندان اول خانواده یا تکفرزندها بیشتر مشاهده میشود، چرا که توجه بیش از حد والدین، که مرتب درباره کارهای کودک خود صحبت میکنند، سبب میشود کودک حس کند همیشه زیر ذرهبین قرار دارد. ترس از ابراز وجود، به دلیل تجزیه و تحلیل شدن یکی دیگر از دلایل سکوت و کمرویی کودکان است.
شیوههای مقابله
اگر فرزندتان خجالتی است، به او لقب خجالتی ندهید و اجازه هم ندهید دیگران او را خجالتی صدا کنند. برچسب زدن به کودک مقاومت او را در مقابل تغییر زیادتر میکند.
به خاطر داشته باشید در جمع بودن و مرکز توجه قرار گرفتن به خودی خود برای کودک خجالتی اضطرابآور است، پس اگر میخواهید با او درباره علت خجالت کشیدنش صحبت کنید، این کار را به زمانی موکول کنید که در جمع نیستید، چرا که در جمع، دیگران هم ناخودآگاه خود را وارد بحث میکنند و این شرایط، کودک را تحت فشار بیشتری قرار میدهد.
بد نیست گاهی با کودک خود همدلی کنید، یعنی برای او از زمان کودکیتان بگویید که گاهی تجربه کمرویی و خجالت را داشتهاید و بعد برایش شرح دهید که چگونه با این احساس مقابله کردهاید. علاوه بر اینکه برای بالا بردن اعتماد به نفس کودکتان تلاش میکنید، به او آموزش دهید چگونه سرصحبت را باز کرده و سلام کند، سپس او را با گروههای کوچک مواجه کنید، مثلا وقتی به پارک میروید وسیله بازی دونفرهای را همراه ببرید که نیازمند همگروهی باشد و سبب جلب توجه کودک دیگری در پارک شود.
یکی دیگر از راههای اجتماعی کردن کودک دعوت کردن دوستان او به خانه و ترتیب دادن مهمانیهای کوچک است. کودک شما در خانه راحتتر میتواند بر اضطراب خود غلبه کند، ضمن اینکه وقتی خودش میزبان کودک دیگری است خود به خود احساس مسئولیت بیشتری میکند تا دوستش را سرگرم کند. این موقعیتهای جدید و نهچندان سخت سبب میشود کودک بتدریج با اجتماعی بزرگتر روبهرو شود.
تشویق کردن نیز یکی از بهترین راههای تقویت رفتارهای اجتماعی است. هنگامی که کودک تلاش میکند با احساس خجلت و شرمساریاش مقابله کند او را مورد تشویق و حمایت خود قرار دهید. متاسفانه در بسیاری موارد، کودکان کمرو، به خاطر سکوت و آرامش ظاهریای که از خود نشان میدهند، از طرف دیگران مورد تعریف و تمجید قرار میگیرند و به همین خاطر آنها کمتر به فکر برقراری ارتباط میافتند. تعریف کردن از کودکان ساکت در مهمانیها و نمره 20 انضباط در کارنامه، نمونهای از همین تشویقهای نابجاست.
زمانی که کودکان به سن مدرسه میرسند به خودی خود، تغییری بزرگ را در زندگی احساس میکنند. این تغییر برای کودکان خجالتی همراه با فشار و اضطراب بیشتری است، پس کمی قبل از شروع پاییز برای او شرح دهید که در کلاس درس و زنگهای تفریح معمولا چه اتفاقاتی میافتد، تا او با آمادگی بیشتری به مدرسه برود. حتما معلم را در جریان مشکل خجالتی بودن کودکتان بگذارید و از او بخواهید که طی سال تحصیلی ارتباط نزدیکتری با فرزند شما برقرار کند و با کمک یکدیگر برنامهای طراحی کنید که مدرسه رفتن سبب اجتماعیتر شدن کودک شود.
توجه داشته باشید خجالتی بودن به معنای ناتوانی نیست، بلکه به معنای ناتوان شمردن خویش است، برای تغییر این نوع نگاه کودکتان را تشویق کنید که درباره احساساتش با شما سخن بگوید و با دقت به حرفهای او گوش دهید، توجه شما به او نشان میدهد چقدر به گفتههای او علاقهمند هستید، گاهی سخنانش را تائید کنید، مثلا بگویید من هم بعضی اوقات این احساس را تجربه کردهام، سپس از موفقیتهای کوچکی صحبت کنید که احتمال میدهید کودکتان توانایی انجام آنها را دارد.
شیما نادری / چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
110
پاسخ مشاور: موضوعات طرح شده شما در چند بخش کلی تقسیم بندی میشود تا در پایان با تجمیع مطالب، به یک نتیجه کلّی برسید.
- تفاوت سنی ۴ ساله با همسر:
تفاوت سنی شما مشکل خاصی ندارد و نمیتواند دلیل اصلی اختلافات باشد. البته باید اشاره کرد که فقط سن تقویمی، تعیین کننده ویژگیهای شخصیت و رفتار و قدرت مدیریت و تصمیمگیری و تفکر نیست. افراد بسیاری هستند که سن تقویمی پایین، اما سن عقلی وهوش هیجانی مناسب یا حتی بالاتر از سن خود دارند.
در اختلاف سنیهای زیاد، عدم پختگی اجتماعی، فکری، هیجانی و مهارتی میتواند مشکل آفرین باشد که این مسئله با کمی آموزش، مشورت، مطالعه و ممارست قابل حل است.
-عدم تمکین و گوش نکردن به حرفها یا خواستهها:
درباره مشکل گوش نکردن همسرتان به حرفها و خواستههای شما و عدم تحمل شنیدن «نه»، باید گفت که این دو رابطه مستقیم و اثرگذاری برهم دارند. این مسائل به طرز رفتار والدین و تفکرات و سبک زندگی آنها درباره تربیت فرزندان مربوط میشود.
احتمالاً همسرتان در کودکی در قبال خواستهها و نیازهایش (هر چند جزئی یا تکراری) کاملاً اقناع شده و به هیچ مانعی برخورد نکرده است. وی در قبال خواستهها، «نه» نشنیده و یا کمتر شنیده و اصطلاحاً والدین آسان گیر (مهربانی نامحدود) داشته است. گرچه درباره والدین بسیار سخت گیر (مستبد) نیز گاهی این مسئله صدق میکند. این فرد به همین سبک زندگی در مدت ۲۳ سال عادت کرده و آن را درست پنداشته است. البته این مشکل با مشاوره و درمانهای روانشناختی، قابل ترمیم و تا حد زیادی حل است.
-ارتباط با دوستان یا همسالان:
درباره ارتباط با دوستان یا همسالان، که البته برای هر دو نفر زوجین مطرح و قابل بررسی است، باید به تعریفی از ازدواج و علت آن اشاره کرد. به طور کلی ازدواج یعنی «تمایل به استقلال فکری، روانی، اقتصادی و فیزیکی از خانواده اصلی و به اشتراک گذاشتن نیازهای اساسی با همسر.»
پس اگر ارتباط با دوستان، اقوام یا همسالان بیشتر از همسر فردی را اقناع کند، میتوان نتیجه گرفت که احتمالاً دو مسئله وجود دارد: یکی اینکه شما در برآوردن نیازهای وی کوتاهی کردهاید و او مجبور است در جای دیگری به رفع آنها بپردازد و دوم اینکه همسر شما معنای دقیق ازدواج و برآوردن اغلب خواستهها در جمع خانواده را به درستی درک نکرده است.
در اینجا هر دوی این مسائل باید با توضیح به زوجین رفع شود و بیشتر از حد معمول کش دار نشود. البته به این نکته بسیار مهم نیز باید اشاره کرد که ارتباط با دوستان و همسالان چه برای زوج و چه برای زوجه برای برآوردن نیازهای معمولیشان در این نوع ارتباط، در حد معقول و متعارف لازم است و اشکالی هم ندارد؛ اما نباید به گونهای باشد که تعریف ازدواج را زیر سؤال ببرد. در پایان به شما توصیه میکنم که سیستم زندگی مشترک خود را به عنوان یک مجموعه خلل ناپذیر بپذیرید و با توجه به شروع راه زندگی، سعی در برطرف کردن چالشهای فکری و رفتاری جزئی داشته باشید. (علی کاظمی دلویی - کارشناس ارشد روانشناسی/خراسان)
191
موارد متفاوتی وجود دارد که میتواند ما را گرفتار این بیماری ویرانکننده کند، اما روشهایی برای مهار آن نیز وجود دارد که میتوانیم با استفاده از آنها تاحد زیادی خود را از افسرده شدن دور نگه داریم.
اندیشه درست
یک ذهن افسرده مدام به موضوعات بد فکر میکند و در خصوص احتمالهای منفی آینده نیز نگرانیهای غیرضروری دارد. این چرخه تفکر منفی، بدبختی و مصیبت را بزرگنمایی میکند تا جایی که فرد احساس میکند هیچ راهی برای بیرون آمدن از مشکلاتش ندارد و خود را بیش از حد گرفتار و ناراحت میبیند. بنابراین خیلی لازم است که درست اندیشیدن را یاد بگیرید. در واقع بیاموزید روی زمان حال متمرکز شوید و این کار مهارت و تمرین میخواهد. یکی از تمرینها برای این کار معطوف کردن حواس پنجگانه به زمان حال است؛ لمس کنید، بچشید، ببویید، ببینید و بشنوید. با انجام دادن چنین تمرینهایی دیگر وقتی برای نگران شدن برایتان باقی نمیماند.
بدبینی
افراد افسرده با نگاه بدبینانهای به دنیا مینگرند. وقتی موضوعی بد پیش میرود به سرعت خودشان را سرزنش میکنند، اما اگر موضوع خوبی پیش بیاید آن را تصادفی میپندارند. افسردگی معمولا تردید به خود و احساس بی ارزش بودن را در فرد افزایش میدهد. مراقب افکار و گفتار درونیتان باشید. هرگز به خود اجازه بدبینی ندهید و هر اتفاق بدی را که افتاد به گردن خود نیندازید و خود را سرزنش نکنید. در مقابل، اگر کاری انجام دادید که موجب حتی اندکی موفقیت شد آن را در نظر بگیرید و حاصل مستقیم عمل خود بدانید. با این کار به مرور بدبینی را از وجود خود دور میکنید.
توجه به موضوعی دیگر
گاهی اوقات بزرگترین دشمن افراد، افکارشان است. افکار بد و منفی نسبت به خود و زندگی مان ما را به ورطه افسردگی میکشاند. بنابراین هرگاه احساس افسردگی کردید حواس خود را به موضوعی دیگر معطوف کنید. مثلا به پیادهروی بروید یا کتاب بخوانید، جدول حل کنید. در حقیقت کاری انجام دهید که ذهنتان را از ترسها و نگرانیها به جایی دیگر معطوف کنند.
نور بیشتر
گاهی اوقات آسمان ابری بویژه در ماههای زمستان موجب میشود نور کمتری به ما برسد و همین مساله ما را دچار افسردگی کند. بهترین راهحل، روشن کردن لامپ در خانه است، به طوری که اتاق تان از نور کافی برخوردار شود. علائم افسردگی فصلی دربرگیرنده مشکلات خواب، اضطراب، زودرنجی، خستگی و بیعلاقگی به زندگی است و نور کافی میتواند به غلبه بر این نوع افسردگی کمک کند.
درمان شناختی
این نوع درمان در معکوس کردن افسردگی بسیار موثر بوده و براساس روشهای خاص تفکر است و میتواند برخی از مشکلات روحی را از فرد دور کند. البته این درمان را میتوان با کمک مشاوری آگاه انجام داد. او به شما کمک میکند تا الگوهای فکری فعلیتان را کاملا درک کنید و هر بخش از آن را که مخرب است یا واقعی نیست و ممکن است موجب افسردگی شود یا افسردگی تان را بدتر کند شناسایی و از خود دور کنید. در واقع با این درمان، روشهای تفکرتان را تغییر داده و الگوهای فکری واقعی و مفیدتری را به کار میبندید.
یادداشت خاطرات
خاطراتتان را میتوانید به دو روش بنویسید: اول اینکه ترسها و نگرانیهایتان را یادداشت کنید و به این ترتیب به طریقی آنها را از وجود خود بیرون برانید و ذهنتان را آرام کنید. روش دیگر (که به مراتب بهتر است) این است که هر اتفاق خوشایندی را که در روز برایتان میافتد، بنویسید. البته حتما نباید این اتفاقها بسیار خاص باشد. معمولیترین آنها، مانند خوش و بش کردن با یکی از همسایههایتان نیز به کار میآید. این روش به طور ناخودآگاه باعث میشود که نسبت به زندگی مثبتتر فکر کنیم و بدانیم قرار نیست همه چیز بد و ناراحتکننده پیش برود.
ارتباط با دوستان
وقتی افسرده هستید، این کار بسیار سخت است، اما یکی از بهترین فعالیتهایی است که میتوانید انجام دهید. با این روش آنقدر تنها نمیمانید که مدام به افکار ناراحتکننده بیندیشید. گردهمایی با دوستان میتواند اثر بسیار خوبی روی روحیهتان داشته باشد.
Lifehack / مترجم: نادیا زکالوند
اگر چه به او اطمینان کامل داشتم، او مرد سر به زیر و متینی است، اما گاهی فکر میکردم شاید پای زن دیگری در میان باشد.
بتازگی کمی تنبل هم شده بود و بموقع سرکارش حاضر نمیشد. میترسیدم تاخیرها و مرخصیهای بیموردش از کار بیکارش کند. مدام در گوشهای از اتاق کز میکرد و با تلفنهمراه و لپ تاپش سرگرم میشد؛ هر بار که از او انتقاد میکردم، عصبانی میشد و پرخاش میکرد.
چند باری جیبهایش را گشتم و تلفن همراه و رایانهاش را هم چک کردم، اما به چیز مشکوکی برخورد نکرده بودم تا اینکه چند روز پیش متوجه پسورد یکی از فایلهای شخصیاش شدم. از سر کنجکاوی منتظر فرصتی بودم که وارد آن فایلها شوم. دیروز زمانی که در حمام بود این کار را کردم، متاسفانه در کمال ناباوری با صحنههایی مواجه شدم که ...
تصاویر اغواگرانه زنان و فیلمهای مستهجن همچون پتکی بر سرم بود که مرا از خواب بیدار کرد. حالا دست همسرم رو شده و فهمیدهام ماجرا از چه قرار بوده است.
از سادگی خودم و اطمینان بسیار به همسرم دلگیرم، دیگر او را نمیشناسم، حس میکنم سالهای جوانیام با این مرد هدر رفته و زندگیام بر فناست. هیچ وقت فکر نمیکردم همسرم به من خیانت کند و به پای تماشای چنین فیلمها و تصاویر بنشیند. حالا متوجه میشوم که چرا همسرم روز به روز از من دورتر میشود!
* * *
پاسخ مشاور: در سالهای اخیر، به واسطه پیشرفت فناوری و ورود بسیاری از اسباب تصویری و ارتباطی، برخی از افراد بویژه جوانان به تماشای تصاویر و فیلمهای پورنوگراف گرایش پیدا کردهاند. جذابیتهای دیداری هوسناک پورنوگراف با توجه به تنوع اسباب عرضه آن (عکس، فیلم، کتاب و...) براحتی در دست همگان قرار میگیرد و به آثار سوئی منجر میشود که گاه برخی از افراد متاهل را که تعهد به همسر از جمله وظایف زناشوییشان است، وسوسه کرده و در مرداب متعفن خود چنان غرق میکند که لذات مجازی، موقت و بیهدف با شرکای جنسی خیالی را بر ارتباط مشروع و بحق زناشویی ترجیح میدهند و در مسیری که ره به جایی ندارد و ویرانی خود و خانواده از کمترین آثار آن است، سوق میدهد.
متاسفانه این رخداد مرد و زن نمیشناسد، آلودگی هر دو جنس امکانپذیر است، هر چند دادههای تجربی و بالینی نشان داده است مردان بیش از زنان در معرض پورنوگراف قرار دارند؛ اما روانشناسان معتقدند نتیجه این رفتار مخرب یکی از زوجین بر بنیان خانواده بیش از توزیع جنسی این مساله مهم است؛ زیرا هیچ یک از اعضای خانواده (همسر، فرزندان) از آثار سوء آن در امان نبوده و هر یک به نحوی متضرر خواهند شد.
به همین دلیل، با توجه به اهمیت موضوع و شیوع آن در برخی خانوادهها، در این نوشتار سعی شده است با ذکر دلایل بروز این اتفاق و چگونگی برخورد درست و موثر، بر این عادت ناپسند همسران که گاهی بوی اعتیاد به خود میگیرد و به بروز بسیاری از مشکلات زناشویی منجر شده و بر آتش نفاق و دوری زن و شوهران دامن میزند، بپرداریم.
گاهی فقط کنجکاوی مطرح است
شرایط شما کاملا قابل درک است! شما، همسرتان را در حال مشاهده پورنو دیدهاید، فکرتان مغشوش شده و هزاران فکر ناخوشایند به ذهنتان راه یافته و همچنان هم افکاری مشوش در سر میپرورانید و بابت آنها احساس یاس و نومیدی میکنید. مدام گمان میکنید زندگیتان دچار بحران شده و دیر یا زود از هم خواهد پاشید.
افسار عنانگسیخته افکارتان را به دست گیرید و آرامشتان را حفظ کنید. صبر داشته باشید، احتمال دیگری هم وجود دارد، شاید افکارتان کاملا درست نبوده و شدت خطر پیشبینی شده کمتر از میزان برآورد شما باشد، ممکن است برخلاف اندیشه شما، زندگیتان هنوز از دست نرفته و امیدی به آن باشد. پیش از آن که همه چیز را تمام شده بدانید و کاسه «چه کنم چه کنم» به دست بگیرید، توصیه میکنیم در جستجوی علت ماجرا باشید و بدانید این مساله تا کجا پیش رفته است.
گاهی مشاهده تصاویر پورنو کنجکاوی ساده یا تفریحی موقت است که بعد از فروکش کردن حس کنجکاوی، در مدت زمانی بسیار کوتاه برای همیشه متوقف شده و تکرار نخواهد شد. هرچند این احتمال هم هست که کنجکاوی شکل عادت به خود گیرد و ترجیح فرد بر تجربه لذت طبیعی رابطه زناشویی شود، که بحران پورنو در همین نقطه اتفاق میافتد.
توجه داشته باشید این مساله به تاهل و جنسیت ارتباطی ندارد و در هر سن و سالی و در شرایط تاهل و تجرد میتواند زنان و مردان را دچار سازد. مداومت بر کنجکاویهای پورنوگراف در افراد مجرد میتواند آنان را برای همیشه از ازدواج گریزان کند یا در صورت تاهل، جایگاه رابطه جنسی مشخص نخواهد بود و به صورت امتناع، بیمیلی یا تمایل اندک به برقراری رابطه جنسی تظاهر خواهد یافت.
به همین دلیل، در اولین گام پیشنهاد میکنیم پیش از آن که ماجرا را بزرگ جلوه داده و آن را به بحران تبدیل کنید، بکوشید میزان وابستگی همسرتان را به تصاویر و فیلمهای پورنو بسنجید و دریابید که همسرتان در چه شدت از وابستگی است و در چه مرحله از این مسیر رو به انحطاط قرار دارد. با کشف میزان پیشرفت همسرتان، میتوانید با تدابیری به کمک او شتافته و او را از ادامه راه بازدارید.
همسر معتاد را شناسایی کنید
با مشاهده چند فیلم یا تصاویر غیراخلاقی در فایلهای خصوصی رایانه، همراه و... همسرتان، بسرعت در مسند قضاوت ننشینید، همسرتان را محاکمه نکرده و برچسب نزنید. به جای عکسالعملهای ناشیانه که از خشمتان نشات میگیرد سعی کنید با آرامش بسیار خودتان را کنترل کرده و به بررسی بیشتر شرایط بپردازید و در جستجوی نشانههای بیشتری باشید.
شما زمانی مجاز هستید همسرتان را به اعتیاد پورنو متهم کنید که همچون دیگر اعتیادها، دریابید وابستگی شدیدی به این موضوع پیدا کرده و امکان رهایی از آن ندارد. شدت این وابستگی حائز اهمیت است. اگر وابستگی تا به آنجاست که همسرتان حاضر میشود زمان کمتری را برای بودن با خانواده سَر کند و بیهیچ توجهی به کار و زندگی، شما و فرزندتان ساعتهای زیادی از شبانهروز را بدون خستگی، صرف تماشای تصاویر پورنو کند، از برقراری رابطه جنسی با شما امتناع میکند یا تعداد دفعات آن نسبت به گذشته کاهش شدیدی یافته است، یا آن که درخواستهای ناموجهی از شما دارد که منافات بسیاری با رابطه جنسی طبیعی دارد و گاه حتی ممکن است برای به دست آوردن اسباب مورد نیاز، رفتارهای پرخطر، بیمبالات و آسیبرسانی همچون پرداخت مبالغ هنگفت، درگیر شدن با مراجع غیرقانونی و... متوسل شود این نشانهها میتواند شما را به این اطمینان سوق دهد که احتمالا همسرتان معتاد به پورنو شده است.
از نزدیک شدن به شما امتناع میکند؟
بنابر اعتقاد روانشناسان، بسیاری از مشکلات افراد در بزرگسالی، ریشه در دوران کودکیشان دارد، بیتردید گرایش و تمایل افراطی به تصاویر و فیلمهای مستهجن و مبتذل پورنو نیز از این قاعده مستثنا نیست. اگر همسری «سرد و بیروح» دارید که تمایل چندانی به رابطه زناشویی نشان نمیدهد یا آنکه هنگام برقراری رابطه جنسی (از معاشقه و پیشنوازی گرفته تا انجام رابطه جنسی) دچار ترس و هراس، اضطراب، احساس گناه، خشم و... میشود، لازم است اندکی تامل کنید و علت این حادثه ناخوشایند را در گذشتههای دور همسرتان جستجو کنید.
روانشناسان و متخصصان جنسی معتقدند گاه مشاهده آگاهانه یا ناآگاهانه برخی تصاویر پورنو یا احیانا مشاهده رابطه جنسی برخی آشنایان نزدیک در دوران کودکی، میتواند علت بنیادین دل نگرانی و اضطراب و متعاقب آن تمایل نداشتن به رابطه یا کاهش عملکرد جنسی امروز فرد باشد.
پیش از بلوغ، مشاهده هر نوع تصاویر جنسی، باعث تحریک جنسی فرد نمیشود و از آنجا که کودک هیچ اطلاعی از ارتباط جنسی ندارد و از توانایی درک وجود این روابط نیز عاجز است، ممکن است بیشتر در جهت کنجکاوی پیش رود یا آن که صحنههای مشاهده شده را به عنوان نوعی خشونت علیه یکی از طرفین (بویژه جنس مونث) تصور کند.
مشاهدات جنسی کودک، در صورت فعال شدن در بُعد کنجکاوی، میتواند به بیداری زودهنگام امور جنسی در کودک منجر شده و حتی او را تا مرز سوء استفاده جنسی نیز پیش ببرد. اما اگر کودک، رفتار جنسی مشاهده شده را، به عنوان خشونتی که نسبت به یک قربانی وارد میشود، معنا کند؛ ممکن است نسبت به فرد آزاردیده حس ترحم یا حس انزجار از فرد آزاردهنده در ذهنش حک شود که این احساسهای نابجا و به اشتباه نهادینه شده در روان کودک، بعدها در بزرگسالی، در مرتبه عمل فرد، باعث احساس گناه، اضطراب، اشتغال ذهنی با تصاویر دیده شده، انزجار جنسی، سردی و بیمیلی جنسی یا حتی ترس و درد از رابطه جنسی شود.
با توجه به این مهم، اگر در گفتوگوهای همسرتان متوجه چنین مشکلی در سابقه زندگی او شدید یا با توجه به رفتارها و عکسالعملهای همسرتان به وجود این مساله در رابطههای گذشته او شک کردید، توصیه میکنیم با یک روانشناس مشکل را در میان بگذارید تا از حتمی بودن شناسایی علت مشکل همسرتان اطمینان حاصل کنید؛ زیرا این عامل تنها یکی از علتهای اختلال در رفتارهای جنسی به شمار میآید و بسیاری از افراد صرفا به این دلیل، در جهت تماشای تصاویر پورنوگراف برانگیخته نشده و به آن گرایش پیدا نمیکنند.
فکری که با شما نیست
گاهی سوابق دوران نوجوانی همسر، زندگی مشترک امروزتان را به چالش میکشاند. دیدن صحنههای پورنو در نوجوانی یا بعد از بلوغ و ارضای غریزه جنسی با مشاهده تصاویر یا خیالپردازیهای متعاقب آن میتواند تاثیرات منفی ماندگاری را بر روان فرد بگذارد؛ و این دقیقا اشتباهی است که بسیاری از نوجوانان مرتکب آن میشوند و بعدها زندگی مشترکشان را دچار آسیب میکنند.
مشاهده تصاویر پورنو در نوجوانی هرگز به این معنا نیست که نوجوان گرایش جنسی ناسالمی دارد بلکه به این معناست که او در معرض خطر قرار دارد و انحراف جنسی، هر آن ممکن است اتفاق بیفتد.
درست است که کنجکاوی درباره مسائل جنسی، بخش مهمی از ذهن نوجوان را به خود جلب میکند، اما ناآگاهی و شناخت نادرست از مسائل جنسی که اغلب با مخفی کردن سوالات از والدین یا افراد دیگر به دلیل حجب و حیا اتفاق میافتد، باعث میشود نوجوان صرفا به خاطر کنجکاوی و پاسخگویی به سوالات خود، به دیدن پورنو متمایل شود تا شاید از این طریق اطلاعات جنسیاش را بالا ببرد، اما تکرار مشاهده صحنههای پورنو برای ارضای کنجکاوی، عادتی میشود که نه تنها اطلاعات جنسی نوجوان را افزایش نمیدهد بلکه ذهن را در مسیری غیرطبیعی پیش میبرد و از فرمانی که مغز برای عمل جنسی در یک مسیر معین شده صادر میکند، منحرف میسازد به گونهای که فرد با خودارضایی و تصور خیالات جنسی با فردی مجازی و نامعلوم که میتواند هر لحظه چهرهای دلخواه و متنوعی نیز داشته باشد، به تسکین غریزه جنسی بپردازد.
گرفتاری همسر در تصاویر نادرست و آزاردهندهای که ارمغان کنجکاوی نوجوانی است یا گاهی شکست عشقی او در گذشته، باعث میشود همسرتان حتی بعد از ازدواج نیز، نتواند جسم و روانش را متعلق به شما گرداند و رها از تعلقات مجازی یا حقیقی سابق شود. با این حال توصیه میشود پیش از اطمینان یافتن از اصل موضوع، از زدن هر برچسبی به او بشدت خودداری کنید.
برای درمان همسرتان دست به کار شوید
در مواجهه با همسرتان یا هر فرد دیگری که بکرات از ابزارهای پورنو استفاده میکند، باید در اولین گام، انگیزه فرد را از این تمایل مشخص کنید. بدانید که چرا او سراغ چنین رفتاری رفته است. آیا او کاملا آگاهانه وارد این جریان شده یا ناآگاهانه؟ آیا همسرتان را یک کنجکاوی به دیدن پورنو کشیده ؟ آیا در روابط جنسیاش با شما دچار مشکل شده است؟ آیا مشکلات زندگی و خانوادگی باعث کاهش روابط عاطفیاش با شما شده؟ علت هر چه باشد شما میتوانید با یک گفتوگوی صریح و بیپرده به شناسایی انگیزهها و رفع مشکل بپردازید.
نکته: درست است که پورنو میتواند به سردی روابط زناشویی و کمرنگ شدن عاطفه مثبت بین زوجین منجر شود، اما ممکن است سردی میان شما به دلایل دیگری ایجاد شده باشد که با گفتوگو با یک مشاور میتوانید مشکل اصلی را پیدا کنید، شاید مقصر این فاصله خود شما هم باشید.
* عوامل تقویتکننده این رفتار را جستجو کنید. آیا دوستانش او را ترغیب به این کار کردهاند؟ آیا تنهایی و بیکاری موجب این گرایش شده است؟ و...
* عوامل کاهشدهنده رفتار را بشناسید. مثلا خلوت شبانه یا روزانه او را با حضور خود پر کنید، اوقات فراغت شادی را برای او فراهم کنید، در جمعهای خانوادگی و دوستانه بسیار شرکت کنید، رابطه عاطفی خود و همسر را تقویت کنید، او را تشویق به کار کنید و...
* ترغیب همسر و افزایش انگیزه درونی، بهترین راه برای ترک این رفتار است. پیشرفت در مسائل کاری و اجتماعی، بهبود شرایط خانوادگی و عاطفی، در نظر گرفتن پاداش برای ترک این رفتار و... میتواند میزان تمایل او را برای کنار گذاشتن این عادت افزایش دهد.
* عواقب این اعتیاد را برای همسرتان روشن کنید. به او گوشزد کنید که این رفتار چه پیامدهای ناگواری دارد و میتواند آسیب جدی برای او، شما و فرزندانتان داشته باشد و در نهایت به او بگویید در صورت ادامه این رفتار، او را ترک خواهید کرد و هرگز باز نخواهید گشت.
* نقش مذهب را برای او پررنگ کنید. یکی از مهمترین عوامل در پیشگیری یا توقف استفاده از ابزارهای پورنو، گرایشهای اخلاقی و معنوی است. هر اندازه اعتقاد به ارزشهای اخلاقی و مذهبی در یک فرد بالا باشد احتمال گرایش به این رفتار کاهش مییابد و حتی عاملی برای کاهش انگیزه ارتکاب مجدد (تماشای پورنو) نیز میشود. (نسرین صفری- مشاور خانواده/ چاردیواری، ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
299
پاسخ مشاور: بهتر است برای شفاف شدن بحث، موضوعی را به شما گوشزد کنم؛ در توصیف همسرتان خصایص منفی و بزرگی را بیان کردهاید و باید بدانید که این خصلتها فقط و فقط با اراده خود او تغییر خواهد کرد. من تنها برای شما دلایل این پرخاشگری و بددلی را توضیح میدهم و بهترین رفتاری را که میتوانید در مقابل همسرتان داشته باشید تشریح میکنم. امیدوارم با انجام آنها از شدت رفتار او کاسته شود و نهایتاً شما احساس بهتری را تجربه کنید.
واقعیت این است که شما بتنهایی از هیچ راهکاری برای اصلاح صددرصد رفتار همسرتان نمیتوانید بهره ببرید و این خصلتها با خواست و همکاری او قابل رفع است.
پرخاشگری و فحاشی
فحاشی دلایل متعددی دارد که با توجه به حرفهایتان احتمال سه دلیل بیشتر است:
اولین دلیل، ممکن است این باشد که همسرتان احساس میکند درک و فهمیده نمیشود و یا اینکه نمیتواند حرفش را به شما بگوید. دومین دلیل میتواند یادگیری از والدین باشد و سومین علت احتمالاً تشویق است. در واقع وقتی فرد با فحش دادن و سر و صدا کردن به اهداف خود میرسد، تشویق میشود هر دفعه که چیزی خواست، آن را با این روش به دست آورد؛ یعنی داد بزند تا طرف مقابلش ساکت شود و او به خواستهاش برسد.
گام اول- شرایط عصبانیت را بشناسید:
با توجه به دلایلی که بیان شد، از شما میخواهم که ابتدا با شناخت زمانها و مکانهایی که همسرتان عصبانی میشود، بستری ایجاد کنید که وی کمتر به اوج خشم خود برسد؛ به طور مثال ممکن است که او وقتی در میهمانی مورد بیتوجهی قرار میگیرد، عصبانی شود و یا در مواردی از این قبیل.
گام دوم- خوب گوش دهید:
در مرحله بعد از شما میخواهم که هنر گوش کردن را بیاموزید. هنر گوش کردن یعنی وقتی او حرف میزند شما جواب آماده نکنید، وسط حرفش نپرید و دفاع هم نکنید. هر چند که گفتهاید در برابر این رفتار سکوت میکنید، اما سکوت نشانه درک کردن و فهمیدن نیست. بهتر است برای آموختن مهارت گوش کردن با یک مشاور به صورت تخصصی صحبت کنید.
سوءظن یا شکاکی
در جامعه ما به افراد شکاک، «بددل» میگویند. یکی از بارزترین دلایل بددلی «اضطراب» است، مثل اضطراب از دست دادن طرف مقابل. شاید همسرتان میترسد که شما را از دست بدهد، برای همین به همه کسانی که اطراف شما هستند، سوءظن دارد. یکی از راههای رفع چنین مشکلی این است که وی با پذیرش این مسئله، برای مشاوره و دارو درمانی اقدام کند. اما کاری که از دست شما برمیآید این است که با شناخت زبان عشق او، با روش خودش به وی عشق و محبت بورزید تا احساس امنیت و آرامش کند. با این کار به او اثبات میکنید که دوستش دارید و بهترین مرد در ذهن شماست و شما از ازدواج با او احساس خوشبختی میکنید. احتمال دارد وقتی نگرانیهای وی در این زمینه کمتر شود، بددلیهایش نیز کاهش یابد.
یکی دیگر از دلایل بددلی، الگوبرداری از والدین و اطرافیان است؛ یعنی فرد یاد گرفته است که زنها قابل اطمینان نیستند و اگر مراقب نباشد احتمال دارد که زندگیاش به خطر بیفتد. برای همین در زندگی و روابطتان با اقوام و دوستان از پنهانکاری و کارهای یواشکی اجتناب کنید چون باعث میشود که رفتار همسرتان بدتر شود و با سوءظن بیشتری با شما برخورد کند. ضمناً اینکه گفته میشود بیاعتنا باش، و کار خودت را بکن یا بچهدار شو تا درست شود، باورهای اشتباهی در زمینه درمان بددلی است. (راهله فارسی - کارشناس ارشد مشاوره/ خراسان)
171
پاسخ مشاور: عجول بودن و دهان بین بودن، بیانگر کمبود اعتماد به نفس و عزت نفس و زیاد بودن اضطراب در انسان است. سریع پشیمان شدن شما میتواند بیانگر تصمیمگیریهای عجولانه و بدون برنامهریزی باشد و همین طور میتواند بیانگر نشخوارهای وسواسگونه فکری و خودسرزنشگری در شما باشد؛ سبکی که سالهاست برای زندگی کردن انتخاب کردهاید و هنوز برای تغییر آن برنامه ریزی نکردهاید. این روند به طور یقین، حال شما را تخریب میکند.
اینکه فکر میکنید حرف شما اعتباری ندارد، ممکن است واقعیت نداشته باشد و ممکن است ساخته و پرداخته ذهنیتی در شما باشد که سازنده حال تخریب شده فعلی در شماست. درباره خودتان باورهای آسیب رسانی دارید که این باورها ترکشهای به جا مانده از آسیبهای روانی تجربهشده در زندگیتان است حال به جراحی روانی نیاز دارد. جراحی این کار هم البته باید در یک کلینیک روان درمانی توسط یک روانکاو یا روانشناس بالینی انجام شود.
احتمال دارد کمبود اعتماد به نفس در شما به کاهش اعتماد دیگران به شما هم منجر شده باشد. خود را به دلیل خطاهایتان سرزنش نکنید اما از آنجا که رفته رفته خسارات بیشتری را با طی کردن این رویه در زندگی متحمل میشوید، پیشنهاد میکنم برای درمان و کسب سلامت به روانشناس مراجعه کنید. (سید حامد قدسی - کارشناس ارشد روانشناسی/ خراسان)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
پاسخ مشاور: قهر میتواند عادتی باقیمانده از دوران کودکی باشد که هنوز هم کارکردهایی برای افراد دارد و ممکن است قابلیت جلب توجه یا کنترل طرف مقابل را داشته باشد اما قهر به صورت مکرر بسیار مخرب است. همسرانی که زیاد قهر می کنند، از نظر احساسی و عاطفی و سپس از نظر زناشویی، حمایتی و... از هم دور میشوند. قهر کردن، ناشی از رشد ناکافی شناختی و کمبود توانمندی در استدلال و حل مسئله است.
بهترین راه در روابط زوجین این است که مسئله طی گفتوگو طرح شود و هر یک به طرح دیدگاههای خود بپردازند و به دیدگاه متفاوت طرف مقابل نیز توجه کنند (لزومی ندارد من و همسرم مثل هم فکر کنیم). پس از طرح دیدگاهها، راه حلهای قبلی و میزان سود و زیان آنها بررسی میشود و سپس برای مسئله مورد نظر با همفکری یکدیگر، راه حل جدیدی پیدا میکنند.
به جای قهر سکوت کنید
استفاده از سکوت میتواند مؤثرتر از قهر باشد. فرد باید به طرف مقابل توضیح دهد: «با توجه به شرایطی که بین ما ایجاد شده و ناشی از هیجان (مثلا خشم) است، ادامه بحث میتواند شرایط را بدتر کند و برایمان پیامدهای بیشتری داشته باشد. بنابراین ترجیح میدهم در این زمینه فعلا سکوت کنم». همچنین میتوان گفت: «فقط در مورد مسئله مورد بحث سکوت میکنم و در سایر موارد با هم صحبت میکنیم». با این روش، سلام کردن، خداحافظی کردن، اطلاع دادن به همسر در زمان ترک منزل (برای کار، خرید و...)، اعلام ساعت بازگشت و... اصولی خواهد بود که برای قاعده سکوت گذاشته میشود و بخشهای دیگر رابطه را خراب نخواهد کرد.
مسئولیت پذیری هنگام بروز مشکل
عامل ایجاد یک مشکل، یک نفر نیست و همیشه دو یا چند نفر در بروز مشکل نقش دارند. از این رو، دنبال مقصر گشتن کمکی به حل مسئله نمیکند و هر کس باید مسئولیت خود را بپذیرد. زوج موفق زوجی هستند که در زمان بروز مشکلات، هر کدام بصراحت اعلام کند که «مسئولیت این بخش از مشکل به عهده من است!» و به همسرش بگوید «من درباره فلان موضوع فکر کردم و متوجه شدم مسئولیتش با من است و بابت این موضوع بخصوص، معذرت میخواهم.»
گاهی هم یکی از همسران، رفتاری پرخاشگرانه دارد که لازم است به همسرش توضیح دهد «بابت رفتار پرخاشگرانهام معذرت میخواهم».
تقسیم برخی مسئولیتها و مشارکت هر دو نفر در مسائل زندگی نیز میتواند مؤثر واقع شود. رفتارهای غیر کارکردی و مخرب مثل سرزنش، تهدید، غرغر کردن، تنبیه و به طمع انداختن همسر برای انجام کارها و مسخره کردن و بیان نقاط ضعف خود و خانواده همسر بسیار مخرب است. با این حال، در صورتی که این رفتار اثر چندانی نداشت، مراجعه به مشاور و روانشناس و طرح نظرات و دیدگاهها میتواند آثار مطلوبی در روابط زوجین بگذارد. (دکتر مسعود خاکپور - روان شناس/ خراسان)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.