مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

تولد کودکی عجیب با ماسک روی صورت! + عکس

تولد کودکی عجیب با ماسک روی صورت! + عکس

این کودک به علت نقص مادرزادی به نظر می رسد دارای دو صورت است.

انتشار تصاویر کودکی که در چین به کودک ماسک دار معروف شده است قلب میلیون ها چینی را تحت تاثیر قرار داده است. این کودک که در استان «هونان» چین بدنیا آمده بر اثر یک نقص مادرزادی نادر دارای دو شکاف بزرگ در دو طرف دهانش است که به سمت گوش هایش منتهی می شود.

عجیب الخلقه بیماری مادرزادی انسان عجیب اخبار چین

مادر وی که در زمان تولد فرزندش ۲۳ ساله بود در این خصوص گفت: هنگامی که در سال ۲۰۰۹ برای نخستین بار صورت فرزندم را دیدم اندوهگین شدم. واقعا قلبم شکست. چرا باید چنین اتفاقی برای من می افتاد؟ بخصوص اینکه فرزندم از طرف افراد محلی مورد تمسخر قرار می گرفت. اما با انتشار عکس های پسرم همه چیز تغییر کرد.

دکتر «وانگ دوکوآن» در این خصوص گفت: نه تنها بافت های صورت وی دچار آسیب، شکستگی و جابجایی شده است بلکه استخوان گونه و فک بالایی این کودک نیز دچار آسیب شده است.

گفتنی است؛ با انتشار تصاویر این کودک در فضای مجازی، مردم نوع دوست چین حدود ۴۰ هزار یورو برای هزینه جراحی وی کمک کرده اند.

عجیب الخلقه بیماری مادرزادی انسان عجیب اخبار چینعجیب الخلقه بیماری مادرزادی انسان عجیب اخبار چین

اخبار چین انسان عجیب بیماری مادرزادی عجیب الخلقه


ادامه مطلب ...

بیوگرافی روژان آریامنش +عکس کودکی و اینستاگرام

بیوگرافی روژان آریامنش +عکس کودکی و اینستاگرام

روژان آریامنش در ۲۹ اردیبهشت ماه ۱۳۷۵ در تهران در یک خانواده هنرمند در منطقه قیطریه متولد شد. او  در چهار سالگی توسط پدرش الفبای موسیقی را آموخت و در شش سالگی شروع به آموختن سلفژ توسط استاد پورناصر کرد و چندین بار در  کنسرت های وی در فرهنگسرای  نیاوران هنر نمایی کرد و پس از آن در حضور استاد داودی به صورت حرفه ای به آموختن آواز اصیل ایرانی  پرداخت و در کنار آن نیز توسط خانم حکیم الهی به آموزش ضرب مشغول شد. سپس با سرکار خانم شهره جلالی قاجار استاد دانشگاه هنر موسیقی آشنا شد و موفق به اخذ  پایان نامه اولین دوره ی آموزش پیانو به صورت ممتاز شد که هنوز هم افتخار شاگردی این استاد عزیز را دارد.

همسر روژان آریامنش بیوگرافی مونا فرجاد بیوگرافی روژان آریامنش بیوگرافی ترلان پروانه اینستاگرام روژان آریامنش اینستاگرام بازیگران

instagram rojanaryamanesh

رو‍‍ژان در سال ۱۳۸۰ به صورت اتفاقی پس از انجام تست بازیگری در سریال دردسر والدین به ایفای نقش پرداخت که حضور موفق او در این سریال باعث شد که در سریالها و فیلمهای زیادی هنرنمایی کند. که از جمله آنها: خوش رکاب – معصومیت از دست رفته – چشمان سیاه –شبنم – معنای زندگی – مهروماه – رانت خوار کوچک (اشترخانی دات کام ) – قصه های آشنا – مختارنامه – خاله جون کوکب و غنچه – معنای زندگی – بیمار دزدی – مسافری از آئینه – مسافری از زمان – افسون – اُمثبت – شکرتلخ – نصف مال من نصف مال تو و عاشق بوده است

در مجموعه معصومیت از دست رفته به علت نبود امکان ضبط صدا در صحنه روژان با استودیو ضبط و دوبلاژ آشنا شد و بعد از آن هم با چند پروژه دوبله همکاری نمود در فیلم عاشق هم که چند کلیپ موسیقی همراه با حرکات موزون در آن گنجانده شده بود روژان هم به صورت هم آوائی و هم به صورت تک خوان برای تصاویر خودش و بجای دیگر بازیگران خردسال آواز خواند.

همسر روژان آریامنش بیوگرافی مونا فرجاد بیوگرافی روژان آریامنش بیوگرافی ترلان پروانه اینستاگرام روژان آریامنش اینستاگرام بازیگران

روژان آریامنش ، مونا فرجاد در فیلم عاشق (۱۳۸۵)

هیچ کس آن دختر موفرفری سریال عظیم مختارنامه را از یاد نمی‌برد که خودش را برای پدرش لوس می‌کرد، این دختر کسی نیست جز روژان آریامنش که خیلی‌ها کارهای او را در زمینه کودک از یاد نمی‌برند. با او گفتگویی درباره کارهایش انجام داده‌ایم.

چطور شد که اصلا بازیگر شدی و به بازیگری علاقه پیدا کردی؟

آقای نوایی کارگردان تلویزیون همسایه ما بودند. به من پیشنهاد دادند تا برای سریال «دردسر والدین» تست بازیگری بدهم. من هم همراه ایشان رفتم و تست دادم و مورد قبول ایشان قرار گرفت. بعد از دردسر والدین هم پیشنهادهای دیگری شد و من هم بازی کردم. این‌طور شد که من بازیگر شدم.

چطور شد که تو را برای نقش «نواز» در فیلم «عاشق» انتخاب کردند؟

نمی‌دانم با من تماس گرفتند من هم به دفتر سینمایی رفتم و تست دادم بعد هم برای این نقش انتخاب شدم.

همسر روژان آریامنش بیوگرافی مونا فرجاد بیوگرافی روژان آریامنش بیوگرافی ترلان پروانه اینستاگرام روژان آریامنش اینستاگرام بازیگران

عاشق چندمین فیلم تو به حساب می‌آید؟

راستش نشمرده‌ام.

خوب به عاشق برمی‌گردیم. این نقش نسبت به بقیه نقش‌هایی که بازی کرده‌ای چه ویژگی داشت، نقش را دوست داشتی؟

بله! این نقش را خیلی دوست داشتم. نواز یک شخصیت تخیلی دارد و اطرافش را با تخیل خودش می‌بیند. مثل آن که بالای سر«گوگو» فلفل می‌بیند یا آن قسمت که «ظریف» در آب استخر می‌افتد و آب استخر یک دفعه تبدیل به دریا می‌شود. این‌طور نقشی را تا به حال بازی نکرده بودم و خیلی برایم جذاب بود.

همسر روژان آریامنش بیوگرافی مونا فرجاد بیوگرافی روژان آریامنش بیوگرافی ترلان پروانه اینستاگرام روژان آریامنش اینستاگرام بازیگران

رابطه‌ات با هانیه توسلی چطور بود، او را در حین بازی اذیت نکردی یا او به عنوان نقش مقابلت عصبانی نمی‌شد؟

نه! اصلاً. ایشان هم خیلی مهربان هستند و هم خیلی به من کمک کردند. خانم توسلی در کارشان بسیار جدی هستند ولی نه عصبانی می‌شدند و نه خسته.

دوست ‌داری بیشتر در فیلم‌هایی که بزرگسالان و بازیگران با تجربه هستند بازی کنی یا فیلم‌هایی که بچه‌های هم سن و سال خودت هستند؟

در فیلم‌هایی که بزرگسالان هستند. چون می‌توانم از آن‌ها درس بگیرم و چیزهای مهمی را درک کنم یا به قول دیگر می‌توانم از تجربیاتشان استفاده کنم.

پس نگاهت به سینما جدی است و دوست داری حرفه‌ای‌تر کار کنی؟

بله! خیلی دوست دارم که این‌طور باشد.

همسر روژان آریامنش بیوگرافی مونا فرجاد بیوگرافی روژان آریامنش بیوگرافی ترلان پروانه اینستاگرام روژان آریامنش اینستاگرام بازیگران

بازی در فیلم‌های جدی را بیشتر دوست داری یا فیلم‌های ژانر کودک و موزیکال؟

آن‌قدر برایم فرقی نمی‌کند، هر دو را دوست دارم،‌ اما فیلم‌های موزیکال بهتر است.

این‌طور که از حرف‌هایت مشخص است، دوست داری بازیگری را ادامه بدهی، می‌خواهی درسش را هم بخوانی؟

بله! هنرپیشگی را خیلی دوست دارم، مخصوصاً این که الان در حد سن خودم تجربیات خوبی هم دارم. اگر باز هم فیلم دیگری به من پیشنهاد شود قبول می‌کنم، اما تصمیم دارم در آینده حتماً درسش را هم بخوانم.

برایمان خاطره‌ای از فیلم در عاشق بگو؟

یکبار که قرار بود خانم توسلی در استخر بیافتد، آب استخر هم کثیف و هم پر از برگ بود و خانم توسلی نمی‌خواست داخل استخر بشود، اما آخر سر به خاطر فیلم قبول کردند و خود را در آب کثیف استخر پرت کردند. یکبار دیگر هم قرار بود آقای نوذری از ته باغ بیایند و درون استخر بپرند، اول هم قرار بود این صحنه تمرین باشد، اما گفتند تمرین نیست و ضبط می‌کنیم، ایشان هم از همه جا بی‌خبر توی آب پریدند و ما مجبور شدیم یک ساعت منتظر بمانیم تا ایشان دوباره خشک بشوند.

دوست ‌داری بیشتر در فیلم‌هایی که بزرگسالان و بازیگران با تجربه هستند بازی کنی  یا فیلم‌هایی که بچه‌های هم سن و سال خودت هستند؟

در فیلم‌هایی که بزرگسالان هستند. چون می‌توانم از آن‌ها درس بگیرم و چیزهای مهمی را درک کنم یا به قول دیگر می‌توانم از تجربیاتشان استفاده کنم.

اینستاگرام بازیگران اینستاگرام روژان آریامنش بیوگرافی ترلان پروانه بیوگرافی روژان آریامنش بیوگرافی مونا فرجاد همسر روژان آریامنش


ادامه مطلب ...

استرس کودکی عامل بروز فشارخون در بزرگسالی است

[ad_1]

به گزارش جام جم آنلاین از مهر، همچنین محققان دریافتند داشتن والدین مبتلا به فشارخون بالا در سنین نسبتا جوانی نیز موجب افزایش ریسک ابتلا به فشارخون بالا در کودک می شود.

به گفته محققان، در مطالعه اول کودکان قرارگرفته در معرض استرس بسیار در معرض مشکلات تنظیم کننده فشارخون در سنین بالاتر قرار داشتند.

شائویانگ سو، استادیار دانشگاه آگوستا جورجیا در این باره می گوید: «در افراد گروه که فاقد استرس در سنین پایین بودند، میانگین سطح فشارخون دیاستولیک در حدود ۶۰ است. اما افرادی که در محیطی پراسترس قرار دارند، ممکن است میزان فشارخون شان تا ۶۵ برسد که این اختلاف بسیار قابل توجه است.»

فشارخون دیاستولیک عدد پایینی و فشارخون سیستولیک، عدد بالایی است.

محققین همچنین دریافتند اگر والدین قبل از سن ۵۵ سال مبتلا به فشارخون شوند، احتمال ابتلا فرزند به فشارخون بالا نیز بیشتر است.

به گفته محققان می توان با مواردی نظیر تغذیه سالم، ورزش، ترک سیگار، ترک الکل و کاهش میزان استرس فعلی بر عوارض استرس دوره کودکی فائق آمد.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

پزشکی،سلامت،بهداشت،اخبار پزشکی،اخبار …پزشکی،سلامت،بهداشت،اخبار پزشکی،اخبار سلامتوزارت بهداشت،اخبار سلامت و پزشکی روش درمان فشار خون پایین، فشار خون، فشار خون بالا، …نرخ ابتلا به فشارخون بالا در جهان ۲ برابر شد مرگ زودهنگام به دنبال کاهش شدید فشارخوناسترس و راههای رسیدن به آرامش روح و روان آرشیو …استرس واکنش جسمانی ، روانی و عاطفی در برابر یک محرک بیرونی است که می تواند موجب دهان ودندانبوی بد دهان مشکلی است که در بسیاری از افراد دیده می‌شود، به طوری که در برخی، حتی پس از مامایی پزشکان ایران تقریباً یک سوم بچه های متولد شده از مادران مبتلا به ایدز ، در طی دوران بارداری ، حین علت عجیب افسردگی علت عجیب افسردگی علت عجیب افسردگیعلت‌های تعجب‌آور افسردگی افسردگی هوای گرم میگنا اعلام برنامه های ویژه هفته بهداشت روان در …اعلام برنامه های ویژه هفته بهداشت روان در مدارس تهرانتوصیه های پزشکی مرکز اطلاعات فنی ایرانمرکز اطلاعات فنی ایران با بیش از سال سابقه در زمینه ارائه اطلاعات فنی شامل اخبار قلب انواع ، علت، علائم و نشانه های بیماری های قلب و …با سلام مرگ ناگهانی قلب غیر قابل پیش بینی است و کار زیادی نمی توان کرد علت آن زیاد است سلامت نیوز بخش قابل توجهی از تبلیغات خیابانی به بازار خرید و فروش کلیه اختصاص یافته است در این استرس کودکی عامل بروز فشارخون در بزرگسالی است کودکی پراسترس ممکن است زمینه ساز بروز فشارخون بالا در برخی افراد در بزرگسالی بروز استرس کودکی عامل بروز فشارخون در بزرگسالی است ماه ایران استرسکودکیعاملبروز استرس کودکی عامل بروز فشارخون در بزرگسالی استرس کودکی عامل بروز فشارخون در بزرگسالی است استرس کودکی عامل بروز فشارخون در بزرگسالی است طبق نتایج یک ساز بروز فشارخون بالا در بروز فشارخون در بزرگسالی است استرس کودکی عامل استرس کودکی عامل بروز فشارخون در بزرگسالی است استرس کودکی عامل بروز فشارخون در استرس کودکی عامل بروز فشارخون در استرس کودکی عامل بروز فشارخون در اخبارپزشکی خبرهای پزشکی استرس کودکی اخبارپزشکی خبرهای پزشکی استرس کودکی اخبارپزشکی خبرهای پزشکی استرس کودکی بهترین های مدل لباس کودکان ماه بهترین های مدل لباس کودکان ماه بهترین های مدل لباس کودکان ماه خوش سلیقه ها ببینندعکسپایگاه اطلاع خوش سلیقه ها ببینندعکسپایگاه اطلاع خوش سلیقه ها ببینندعکسپایگاه اطلاع استرس کودکی عامل بروز فشارخون در بزرگسالی است استرس کودکی عامل بروز فشارخون در بزرگسالی است خبرگزاری مهر استرس کودکی عامل بروز فشارخون در استرس کودکی عامل بروز فشارخون در بزرگسالی است استرس کودکی عامل بروز فشارخون در بزرگسالی است افراد در بزرگسالی ساز بروز فشارخون بالا در استرس کودکی عامل بروز حزب الله استرس کودکی عامل بروز فشارخون در بزرگسالی است استرس کودکی عامل بروز فشارخون در بزرگسالی است استرس کودکی عامل بروز فشارخون در بزرگسالی استرس کودکی عامل بروز فشارخون در بزرگسالی است طبق نتایج یک استرس کودکی عامل بروز فشارخون در بزرگسالی استرس کودکی عامل بروز فشارخون در بزرگسالی است استرس کودکی عامل بروز فشارخون در بزرگسالی است واضح استرسکودکیعامل استرس کودکی عامل بروز فشارخون در در معرض استرس بسیار در معرض است و شرّ استرس کودکی عامل بروز فشارخون در بزرگسالی است استرس کودکی عامل بروز فشارخون در بزرگسالی است والدین مبتلا به فشارخون بالا در سنین ‫استرس کودکی عامل بروز فشارخون در بزرگسالی است مجله خبری دابی به فشارخون بالا در سنین نسبتا جوانی نیز موجب افزایش ریسک ابتلا به فشارخون آگاه در


ادامه مطلب ...

چگونه کودکی رازدار تربیت کنیم؟

[ad_1]

 


سلب اعتماد نکنید
وقتی کودک‌تان رازی را به شما می گوید، یعنی او به شما کاملا اعتماد دارد، پس شما باید حافظ امین این اعتماد باشید و به هیچ قیمتی اجازه ندهید این اعتماد از بین برود. اگر راز او را به دیگران، حتی اگر به همسرتان، بگوئید مطمئن باشید او دیگر به شما اعتماد نمی‌کند و حرف‌های مهمش را برای همیشه از شما پنهان خواهد کرد. البته کاملا طبیعی است که پدر و مادر درباره مشکلات فرزندشان با یکدیگر گفتگو و مشورت کنند، اما این گفتگوها نباید به گونه‌ای باشد که کودک اعتمادش را از دست داده و فکر کند این کار به معنای فاش کردن راز او بوده است. کودکان باید در همان سال‌های اولیه کودکی، این موضوع را به خوبی درک کنند که اگر رازهای دیگران را فاش کنند، هیچ کس به آنها اعتماد نخواهد داشت و در مقابل، اگر محرم اسرار باشند، مورد اعتماد دیگر دوستان و آشنایان خواهند بود.

با کودک بازی رازداری کنید
نقش بازی را در آموزش و تفهیم اطلاعات بسیار مهم و جدی بدانید. در قالب بازی، با آرامش، می‌توانید به کودک اطلاعات بدهید و رازداری را به او بیاموزید، مثلا چیزی را در مکانی پنهان کنید که فقط شما و کودک مطلع باشید، سپس از کودک بخواهید در مورد آن به کسی چیزی نگوید چرا که این یک راز است. اگر کودک توانست چند ساعت به کسی چیزی نگوید او را تشویق کنید و بگوئید: «آفرین بر تو که توانستی این راز را به خوبی حفظ کنی، این هم جایزه شما (جایزه می‌تواند تشویق کلامی، اسباب بازی، رفتن به پارک، خرید بستنی و تنقلات، رفتن به یک مهمانی و ... باشد)»

سنجیدگی رفتار فرزندتان را باور کنید
به فرزندتان اعتماد داشته باشید و به او گوشزد کنید که می‌دانید و یقین دارید که او بسیار باهوش است و می‌تواند در مواقع اضطراری بسیار خوب رفتار کند.

 

همواره به یاد داشته باشید، هرگز شایسته نیست از ترس این که کودک‌تان ممکن است اطلاعات خانوادگی را فاش کند، او را در فقر اطلاعاتی نگاه دارید بلکه همواره در نظر داشته باشید که شرایط غیر قابل پیش بینی و اضطراری وجود دارد که مدیریت آن از دستتان خارج است. بی‌تردید آموزش کارهایی که نباید انجام شوند، بسیار سخت است زیرا ضمیر ناخوداگاه کلمات منفی مانند «نکن و نگو» را به خوبی نمی تواند تجزیه و تحلیل کند، بنابراین برای آموزش هرگز نباید از افعال منفی استقاده کنید مثلا به جای کاربرد جملات منفی مانند «من مطمئنم که مثل همیشه این بار هم نمی توانی جلوی زبانت را نگه داری یا عادت به خبرچینی داری و همیشه حرف نسنجیده می‌زنی» و... بهتر است به کودک‌تان بگوئید:«من می‌دانم اگر کسی راجع به خانواده از تو سوال کند، به او خواهی گفت: من اطلاعات زیادی ندارم، بهتر است از مامان و بابام بپرسید».

 

چگونه کودکی رازدار تربیت کنیم؟ 

 

توصیه می‌شود پیوسته عزت نفس و خودباروی فرزندتان و روحیه رازداری او را به طرق مختلفی چون قصه گویی، نمایشنامه، فیلم و کارتون‌های مفید و سالم تقویت کنید، چه بسا اگر فرزندتان را به خاطر آنچه که به خوبی یادگرفته یا در آن توانمند شده است تحسین کنید، او احساس امنیت شخصی کرده و تلاش می‌کند هرگز مرتکب خطای عمدی نشود.  

نیاز به جلب توجه او را اقناع کنید
برخی از کودکان برای جلب توجه دیگران بخصوص والدین شان اقدام به افشای راز می‌کنند، در حالی که هرگز هدف‌شان آبروریزی و یا انتقام از پدر و مادرشان نیست، درچنین شرایطی بهتر است برای کسب اعتماد به نفس و جلب توجه از طریق مثبت این کودکان تلاش نمود. اگر به کودک هنرهای مثبت چون توانایی ورزش، نقاشی، داستان گویی و... را یاد بدهید، هیچ گاه او این انگیزه را پیدا نمی کند که از طریق منفی توجه دیگران را به خود جلب کند. از سوی دیگر توجه به کودک در زمان‌ها و مکان‌های مختلف باعث خنثی شدن انگیزه منفی جلب توجه از طریق افشای راز می‌شود.

 

اگر در شرایط عادی نه به هنگام خبرکشی، به کودک خود توجه کنید، او را تشویق کنید، در آغوش بگیرید، بوس و نوازشش کنید و...  کودکتان روحیه آرام، سالم و طبیعی پیدا می کند که نیازی به جلب توجه نمی‌بیند.

کودک را تحقیر نکنید
مراقب حفظ آبروی کودک هنگام خبر چینی باشید، هرگز کودک را بخاطر این رفتار ناپسندش، تهدید، توبیخ، تحقیر و تنبیه فیزیکی نکنید. تمامی این حرکات باعث می‌شود کودک کینه‌تان را به دل بگیرد و بخاطر انتقام هم شده، این رفتارش را شدت دهد.

 

مثلا اگر جلوی دیگران خبر شما را بازگو می‌کند، خشونت به خرج ندهید، او را خورد و تحقیر نکنید، دست او را نکشید، فحش ندهید، بیرونش نکنید و یا به دروغگویی متهمش نکنید.

از دیگران کمک بخواهید
از اطرافیان خود خواهش کرده و به آنها سفارش کنید وقتی کودکتان افشای راز می‌کند، او را تحویل نگیرند و به حرف‌هایش گوش ندهند. اگر کودک جایی برای این کار پیدا نکند، حتما برای ترک آن تشویق می‌شود.

با او صحبت کنید
اگر پیش کودک خود اعتبار و ابهتی دارید، بهتر است بعد از ارتکاب این خطا، در زمانی مناسب و در یک مکان خلوت، بدون عصبانیت و از سر دلسوزی و نصحیت، با کمال احترام و صمیمیت در مورد احساسات و نگرش خود راجع به این رفتار کودک صحبت کنید. مثلا به او بگوئید: از کار دیروزش بسیار دلخور و ناراحت هستید، و در صورت تکرار آن ممکن است چند ساعتی با او حرف نزنید.

کودک را تنبیه کنید
حواس تان باشد به هنگام ارتکاب خطا به کودک نگویید:«دیگه مامانت/بابات نیستم، دیگه دوست ندارم، دیگه از چشمم افتادی و...» تمامی این جملات امنیت روانی کودک را تهدید می‌کند.

شخصیت کودک را از رفتار کودک جدا کنید، هیچ گاه از خود کودک ابراز تنفر و ناراحتی نکنید بلکه بهتر است از کار زشت او ابراز انزجار و تنفر کرده و تنبیه و توبیخش کنید. مثلا بگویید:«من تو را خیلی دوست دارم ولی از این کارت خیلی ناراحت شدم چون راز خانه را پیش خاله‌ات گفتی، بسیار دلگیر  شدم».

 

اگر کودک همچنان به ارتکاب این عمل زشتش ادامه داد، تنبیه به شیوه محروم سازی را در مورد او اجرا کنید. به او بگویید:«چون دیروز این کار زشت را انجام دادی و راز خانه را برای دیگران تعریف کردی، تا دو روز حق نداری بازی رایانه کنی»؛ بدون پرخاش و عصبانیت بازی‌های او را از مقابل چشمانش بردارید، سعی کنید مرعوب گریه و التماس‌های بسیارش نشوید، با مهربانی با او مخالفت کنید و قاطعانه به او بگوئید:«قبلا به تو هشدار داده بودم، چون گوش به حرف ندادی، این محرومیت می‌شود نتیجه کارت! 

 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان


عبارات مرتبط با این موضوع

تربیت کودک آکابانوکودک را وادار به حضور در جمع نکنید مشکلات رفتاری کودک خردسال نقش کدامیک از والدین در بایسته‌های اخلاقی همسران و نقش آن در تربیت فرزندانچکیده این مقاله، با رویکرد تحلیلی و نظری به بررسی بایسته‌های اخلاقی همسران و آثار آن لیست اسامی قرانی و مذهبی صفحه دوستای عزیز این لیستو از سایت زیر نوشتم شاید به بعضی از دوستان کمکی کرده باشم پیش دبستانی و مهد کودک مهتابپدر و مادر عزیز آیا برای تربیت فرزندانتان دانشی آموخته‌اید؟ یا مهارتی کسب نموده‌اید؟سلام یکسری اسم خیلی خوشگل برای نی نی ها …سلام یکسری اسم خیلی خوشگل برای نی نی ها پیداکردم گفتم استفاده کنیدچرا این مردم با کوبیدن بینی سلام می دهند؟ …جدیدترین اخبار گوناگون را در تابناک با تو از دست ندهید در این سایت شما هر روز گزید از قادسیه تا منی آن روز که رفتند حریفان پی هر کار زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمارخانم ها برخورد درست با مرد زندگیتان را بیاموزیدخانم ها برخورد درست با مرد زندگیتان را بیاموزید خانم ها برخورد درست با مرد زندگیتان فروردین همه چیز در مورد کودکانشکل‌گیری شخصیت کودکان تا حد زیادی موروثی است و از والدین به ارث می‌رسد اما تا حدودی اخبار روابط عمومی مقالات روابط عمومیبا توجه به نقش فراگیر و عمیق روابط عمومی‌ها در سازمانها، شرکتها و تأثیرگذاری آنها چگونه کودکی رازدار تربیت کنیم؟ نقش بازی را در آموزش و تفهیم چگونه کودکی رازدار تربیت کنیم کامل خبر در پایگاه خبری فردا چگونه کودکی رازدار تربیت چگونه کودکی رازدار تربیت کنیم؟ نقش بازی را در آموزش و تفهیم چگونه کودکی رازدار تربیت کنیم چگونه کودکی رازدار تربیت چگونه کودکی رازدار تربیت کنیم؟ چگونه کودکی رازدار تربیت کنیم؟ چگونه کودکی رازدار تربیت کنیم؟ چگونه کودکی رازدار تربیت کنیم؟ چگونه کودکی رازدار تربیت کنیم؟ چگونه کودکی رازدار تربیت کنیم؟ چگونه کودکی رازدار تربیت کنیم؟ بلاغ مازندران مهر مادری در ورزش رزمی بلاغ مازندران مهر مادری در ورزش رزمی بلاغ مازندران مهر مادری در ورزش رزمی طراحی مبلمان هنری گسترده است که زیبایی طراحی مبلمان هنری گسترده است که زیبایی طراحی مبلمان هنری گسترده است که زیبایی چگونه کودکی رازدار تربیت کنیم؟ چگونه کودکی رازدار تربیت کنیم؟ محبوب ها نقش بازی را در آموزش و تفهیم اطلاعات بسیار مهم و جدی بدانید در قالب بازی، با آرامش، می چگونه کودکی رازدار تربیت کنیم؟ آکا نقش بازی را در آموزش و تفهیم اطلاعات بسیار مهم و جدی بدانید در قالب بازی، با آرامش، می بلاغ مازندران چگونه کودکی رازدار تربیت کنیم؟ حسینی قسم حضرت عباس را باور کنیم یا دم خروس چگونه کودکی رازدار تربیت کنیم؟ چگونه کودکی رازدار تربیت کنیم؟ چگونهکودکی جمع‌آوری از ما، انتخاب از شما کنسرت، پارتی، همایش، فیلم، تئاتر و اخبار چگونه کودکانی با شخصیت تربیت کنیم؟ چگونه کودک را با شخصیت کودکی که نام و لقب خود را بپسندد همواره احساس برتری چگونه کودکی رازدار تربیت کنیم؟ نقش بازی را در آموزش و تفهیم چگونه کودکی رازدار تربیت کنیم؟ نقش بازی را در آموزش و تفهیم اطلاعات بسیار مهم و جدی بدانید چگونه کودکی مودب تربیت کنیم کودکان و والدین تعلیم و تربیتچگونه کودکی مودب تربیت کنیم چگونه کودکی مودب تربیت کنیم


ادامه مطلب ...

کودکانمان را در چه مهد کودکی بگذاریم

[ad_1]
به گزارش مهر، مهد کودک مناسب یکی از دغدغه های پدران و مادران شاغل اســت. مهدی که به بیشترین نیازهای کودک پاسخ دهد و احساس آرامش و امنیت را در کودکان و والدینشان فراهم کند. مهد کودک فضایی اســت که کودکان را با مفهوم استقلال آشنا می کند و آماده پذیرش برخی مسئولیت ها در فضایی جدید و بدون پدر ومادر می کند. اما مهد مناسب چه ویژگی هایی باید داشته باشد. این سوالی اســت که دغدغه بیشتر والدین اســت. برخی ازخانواده ها برنامه و کلاس های متمایز یک مهد کودک، مورد توجهشان قرار می گیرد. گرچه ممکن اســت بسیاری از این مواردی که به عنوان امتیاز یک مهد به شمار می رود هیچ کارایی برای کودکان نداشته باشد.

احمد محبی استاد دانشگاه و روانشناس کودک در این باره به مهر می گوید: یکی از مهمترین مولفه های یک مهد خوب نزدیکی آن به محل کار و یا منزل والدین اســت زیرا این نزدیکی مکانی سبب می شود تا کودک احساس امنیت کند که به راحتی می‌تواند به خانه بازگردد.

او به موارد دیگری از ویژگی های یک مهد خوب اشاره می کند و می گوید: مهدکودک‌هایی مناسب هستند که نسبت مربی به کودکان متناسب باشد یعنی یک مربی برای حداکثر ۵ کودک ۳ تا ۴ ساله وجود داشته باشد، هر چند اگر تعداد کودکان کمتر باشد بهتر اســت. این روانشناس معتقد اســت که کیفیت مهدکودک تاثیر بسزایی بر رشد ذهنی و شناختی کودک دارد.

لیست مهد کودک هایی خوب را که جستجو می کنید، هر کدام ویژگی های جالبی دارند از طبیعت شناسی گرفته تا شاهنامه خوانی و کلاس های تفکر در مورد خویشتن. در مقابل، مهد کودک هایی نیز وجود دارد که تنها اتاق بازی دارند که کودکان در کنار هم بازی می کنند و مربی نقاشی کردن و شعر خواندن را به آنها می آموزد.

اما یک مادر برای انتخاب یک مهد خوب باید به چه مواردی دقت کند. گاهی مادران آن قدر که به موارد آموزشی توجه می کنند به کیفیت محیط آموزشی حساسیت لازم را ندارند. در حالی که محیط داخلی مهد کودک بر کیفیت فعالیت آن‌ها تاثیرگذار اســت.

محیط داخلی مهدکودک باید تمیز و پاکیزه باشد، سیستم تهویه مناسب، نورپردازی خوب و حصارکشی محل بازی از مواردی اســت که والدین باید در انتخاب مهدکودک در نظر بگیرند.

والدین باید حواسشان به اسباب بازی‌ها مورد استفاده در مهدکودک‌ها نیز باشد، اسباب بازی‌ها باید متناسب با سن کودک بوده و در قفسه‌هایی که به راحتی در دسترس کودک اســت قرار داده شده باشد. علاوه بر اسباب بازی‌ها نیمکت، میز، تخت و صندلی‌ها نیز باید مخصوص و متناسب با سن کودک باشند و والدین باید نسبت به امن بودن اسباب بازی‌های بیرون از کلاس شامل تاب، سرسره و... که بیشتر در حیاط قرار می‌گیرند نیز حساس باشند.

قاسم مولایی روانشناس و متخصص کودکان درباره تناسب میان مربی و کودکان در مهدهای کودک می گوید: طبق استانداردهای موجود در دنیا نسبت مربی به تعداد کودکان ۱ به ۳ یا ۱ به ۶ اســت.

او ادامه می دهد: تعداد بچه‌ها در اتاق هم معمولا از ۱۲ نفر و ۲ مربی بیشتر نیست. بنابراین والدین باید از مسئول مهدکودک درباره تعداد مربیان و نسبت آن‌ها سوال کنند.

این در حالی اســت که محمد نفریه مدیرکل کودکان و نوجوانان بهزیستی در این باره می گوید: براساس قانون به ازای هر ۲۰ کودک یک مربی و یک کمک مربی باید وجود داشته باشد و این قانون در حال حاضر در تمامی مهدهای کودک اجرایی می شود و در صورتی که والدین اطمینان داشته باشند از اینکه در یک اتاق و یک کلاس مهد کودک تعداد بیشتری طفل نگهداری می شود می توانند به سازمان بهزیستی اطلاع دهند اما در مجموع با توجه به نظارت هایی که از این مراکز انجام می شود تعداد کودکان در موارد بسیار اندکی در یک مهد شاید بیشتر از این باشد که با آنها نیز برخورد می شود.

مولایی روانشناس حوزه کودکان در ادامه توصیه هایش به اهمیت بررسی برنامه فعالیت‌های روزانه اشاره می کند و می افزاید: این برنامه شامل اوقاتی برای بازی فعال، بازی آرام، غذای سبک و وعده‌های غذایی اســت و باید انعطاف پذیر باشد نه خشک، زیرا جو محیط صمیمانه و حمایتی اســت و کودکان نباید بدون نظارت رها شوند.

به گفته وی بسیاری از کودکان در ابتدای ماه های حضور در مهد کودک واکنش های منفی به غذاها و مزه های جدید دارند. از این رو مربیان باید با آرامش با کودکان برخورد کنند زیرا برخورد چکشی سبب می شود که کودکان از آمدن به مهد بیزار شوند.

این روانشناس متخصص کودکان می گوید: خانواده به جای اینکه به دنبال چشم و هم چشمی در خصوص انتخاب مهد با مولفه های ویژه باشند باید به فکر مکانی سرشار از آرامش که خانه را برای کودکان تداعی می کند، باشند.

ارتباط با والدینی که پیش تر کودکانشان را در مهد کودک مورد نظر گذاشتند، وضع ظاهری مهد کودک، گفتگو با مدیر مهد و مربی کودکشان، پیگیری از سازمان بهزیستی و یا ارگانی که مهد کودک مجوز فعالیت را از آنجا گرفته اســت مواردی اســت که وی برای انتخاب یک مهد پیشنهاد می کند.

این روانشناس کودکان در مورد کیفیت آموزش مطالب توسط مربیان مهد می گوید: یکی از راهکارهایی که می توان فهمید که فرزندمان تا چه اندازه در مهد مورد نظر مهارت هایی را آموخته اســت صحبت کردن با کودک اســت و بررسی عملکرد کودک در خانه. زیرا کودکان هر آنچه را که آموزش بینید سریع اجرایی می کنند.

مدیرکل کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی نیز در این باره می گوید: سازمان یک تیم کارشناسی مخصوصی برای تدوین آموزش های لازم و کتب مخصوص مربیان در نظر گرفته و بر همین اساس از سال گذشته تاکنون به طور متمرکز بر محتوای کتب ویژه مربیان و کودکان نظارت می کند.

به گفته نفریه هویت و شخصیت افراد در کودکی شکل می گیردبنابراین به تمامی مربیان ما نحوه ارتباط با کودک آموزش داده می شود و البته افرادی که وارد این کار می شوند خود نیز به کودکان علاقه دارند و داشتن مدرک تخصصی مرتبط با کودک نیز یکی از مواردی اســت که در مهدکودک برای راه اندازی آن لازم اســت.

بنابراین لازم اســت تا والدین در هنگام انتخاب محیط آموزشی برای کودکان حتی در حد نگهداری آنها دقت کافی را داشته باشید چرا که محیط همسالان فضایی جذاب و با نفوذ برای آموزش غیرمستقیم مفاهیم به کودکان و رشد اجتماعی آنهاست و عدم مناسب بودن این محیط ها به دلائلی مثل عدم صلاحیت اخلاقی و علمی مربی، عدم شاد بودن محیط، و... می تواند تاثیراتی عمیق را در کودکان داشته باشد.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

کودکانمان را در چه مهد کودکی بگذاریم؟مهر نوشت مهد کودک مناسب یکی از دغدغه های پدران و مادران شاغل است مهدی که به بیشترین کودکانمان را در چه مهد کودکی بگذاریم؟بخشاجتماعیکودکانمانمهد کودک مناسب یکی از دغدغه های پدران و مادران شاغل است مهدی که به بیشترین نیازهای کودکانمان را در چه مهد کودکی بگذاریمبه گزارش مهر، مهد کودک مناسب یکی از دغدغه های پدران و مادران شاغل است مهدی که به میگنا کودکانمان را در چه مهد کودکی بگذاریمبه گزارش مهر، مهد کودک مناسب یکی از دغدغه های پدران و مادران شاغل است مهدی که به کودکانمان را در چه مهد کودکی بگذاریم کودک و نوجوان خانوادهکودک و نوجوانسلامت نیوزمهد کودک مناسب یکی از دغدغه های پدران و مادران شاغل است مهدی که به بیشترین انتخاب خانه دوم کودکانمان را در چه مهد کودکی بگذاریم …مهر گزارش می دهد انتخاب خانه دوم کودکانمان را در چه مهد کودکی بگذاریمکودکانمان را در چه مهد کودکی بگذاریم؟ پایگاه اطلاع …کودکانمانرادرچهلیست مهد کودک هایی خوب را که جستجو می کنید، هر کدام ویژگی های جالبی دارند از طبیعت کودکانمان را در چه مهد کودکی بگذاریم مهد کودک …به گزارش دبلیوخبر و به نقل از میگنا مهر ٧ کودکانمان را در چه مهد کودکی بگذاریم مهد کودکانمان را در چه مهد کودکی بگذاریم فرهنگ نیوزبه گزارش فرهنگ نیوز؛ مهد کودک مناسب یکی از دغدغه های پدران و مادران شاغل است مهدی که کودکانمان را در چه مهد کودکی بگذاریم؟ مهر نوشت مهد …به گزارش دبلیوخبر و به نقل از بی باک نیوز مهر ٧ کودکانمان را در چه مهد کودکی بگذاریم؟


ادامه مطلب ...

علت پای پرانتزی از کودکی تا سالمندی!

[ad_1]
علت پای پرانتزی از کودکی تا سالمندی!

خبرگزاری آریا-یک متخصص ارتوپدی علل پرانتزی شدن پاها در سنین مختلف را توضیح داد.
به گزارش خبرگزاری آریا،دکتر رضا عبدی اظهار کرد: پای پرانتزی یا ژنو واروم به وضعیتی گفته می‌شود که در حالت ایستاده زانوها از هم فاصله بیشتر از حد نرمال داشته باشند.
وی با بیان اینکه بد شکلی‌های زاویه‌دار اندام‌های تحتانی در کودکان به طور شایع علت مراجعه والدین کودکان به کلینیک‌های ارتوپدی اسـت، ادامه داد: بیماری پای پرانتزی علت‌های مختلفی دارد. تا سن دو سالگی شایع‌ترین نوع علت این بیماری نوع فیزیولوژیکی آن اسـت که باعث نگرانی والدین می‌شود.
عبدی با بیان اینکه در نوع فیزیولوژیک این بیماری معمولا چرخش به داخل اندام تحتانی نیز موجود اسـت، بیان کرد: علت این بیماری نامشخص بوده، اما با عبور سن از دو سال شروع به بهبود می‌کند و نیازمند اقدامات درمانی نیست. در سنین پس از دو سال نوع فیزیولوژیک در این بیماری وجود ندارد و غالبا موارد بیماری ژنوواروم دیده می‌شود.
این متخصص ارتوپدی فلوشیپ ارتوپدی تاکید کرد: همچنین زاویه‌دار شدن و حالت پرانتزی به علت ترکیب چرخش خارجی مفصل ران و چرخش داخلی استخوان ساق اسـت.
عبدی افزود: این حالت زاویه‌دار شدن استخوان‌های ساق و ران ممکن اسـت در سطح جلویی یا به صورت زاویه‌دار شدن در جهت جلو و عقب یا ترکیبی از این دو حالت ایجاد شود.
وی یادآور شد: بیماری بلانتر و راشیتیسم، بیماری‌های دیس پلازی استخوانی به معنای بیماری‌های ژنتیک استخوان، بیماری‌های دستگاه گوارش مانند بیماری سلیاک و بیماری‌های سوء تغدیه در تمام موارد نیازمند درمان‌های تخصصی هستند. بیماری پای پرانتزی در سنین مختلف از خردسالی تا پیری می‌تواند اتفاق افتد.
عبدی عنوان کرد: زانوهای پرانتزی در بزرگسالی می‌توانند به علت باقی ماندن اثرات این بیماری‌ها از کودکی باشد که به علت عدم انتقال مساوی وزن در ناحیه زانوها باعث آرتروز زودرس در بیمار شود.
این فلوشیپ ارتوپدی با بیان اینکه در تمام موارد این بیماری، مشاوره پزشک لازم اسـت، خاطر نشان کرد: برای جلوگیری از پیشرفت روند فرسایش در زانوها، تمام موارد و حتی اگر در شروع بدون علامت و بدون درد باشند، پس از انجام تصویربرداری مناسب و تایید تشخیص، نیازمند درمان مناسب با توجه به علت ‌آن خواهد بود.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

علت پای پرانتزی از کودکی تا سالمندی


ادامه مطلب ...

تربیت در دوره اول کودکی

[ad_1]

(دوره‌ی پرستاری) (1)
الف- خصائص عمده‌ی بدنی و روانی
مرحله ای که تا سه سالگی ادامه دارد واقعاً مرحله‌ی پرورش (به معنی حیوانی آن) اسـت. در این دوره تربیت همان پرورش تن کودک اسـت. تربیت کودک شیرخوار همان تغذیه بدن و فعالیت‌های اوست که دائماً رو به تزاید می‌رود.
این امر مستلزم مواظبت‌هائی اسـت که شرح جزئیات آن برای بعضی دلچسب نیست ولی سزاوار آن اسـت که مورد توجه مربی قرار گیرد. این دوره، دوره‌ی تعیین سرنوشت کودک نیست لکن مقدمات این کار فراهم می‌گردد.
در این دوره کار مربی تابع اطلاعات زیست شناسی و روان شناسی اسـت که لازم و ملزوم یکدیگرند به نحوی که آموزش و پرورش دوره‌ی نخستین همان زیست شناسی و روان شناسی عملی به نظر می‌رسد هر چند حقیقت امر چنین نیست.
دوره‌ی پرستاری از لحاظ رشد به دو دوره تقسیم می‌شود: دوره‌ی اول قریب به دوازده ماه طول می‌کشد و دوره بیداری یا دوره صباوت یعنی دوره‌ی گنگی (2) اسـت. دوره‌ی دوم که شامل سال دوم و سوم اسـت، دوره‌ی پیشرفتهای مهمی مانند از شیر بازگرفتن (فطام) و راه رفتن و سخن گفتن اسـت.
به عقیده‌ی زیست شناسان، تولد همان عبور کالبد زنده از محیط جفت (3) به محیط هوائی اسـت. اما به نظر مربی این واقعه بسی مهمتر اسـت. همین که طفل چنان که در زبان ما با زیبائی و قوت تمام گفته می‌شود، به دنیا می‌آید همه چیز تغییر می‌کند یا بزودی تغییر خواهد کرد. رفتار طفل در شکم مادر که آدمی را به یاد موجودی بخواب رفته می‌اندازد، به سرعت جای خود را به فعالیت بسیار متفاوتی می‌دهد که ناشی از سازگاری با شرایط زندگانی خارج اسـت.
فعالیت کودلد نوزاد یا به قول ویرشو (4) «این موجود نخاعی»(5) غیر ارادی اسـت. این فعالیت شامل حرکات انعکاسی اسـت که به طرق مختلف صورت می‌گیرد؛ از جمله می‌توان انعکاسی تنفسی را نام برد که سبب نخستین فریاد کودک می‌شود. در دنبال این انعکاس عطسه و انعکاس گرفتن و فشردن و مانند آن ظاهر می‌شود. عمل مکیدن فعالیتی پیچیده تر اسـت و غالباً آن را یکی از غرائز می‌شمارند. این عمل با این که تقریباً بدون یاد گرفتن صورت می‌گیرد، مستلزم مقدمات سازگاری با پستان یا پستانک شیردان اسـت. دهان یا به قول دوهامل (6) این «زالوی عضلانی»، مدتی مرکز بخش مهمی از هستی نوزاد اسـت. به عبارت دیگر، زندگانی نوزاد روی لبهای اوست.
کارهای عمده‌ی کودک شیرخوار بسیار ساده و عبارت از خوابیدن و خوردن و خود جنبانیدن اسـت. طفل در ماه اول 88% ساعت شبانه روز و در پایان سال اول زندگانی 55% آن را، در خواب می‌گذراند. هنگام بیداری نیز شیر خوردن و غذا خوردن در آغاز نیمی از ساعات زندگانی کودک را شامل اسـت. بقیه‌ی وقت وی مصروف فعالیت‌های عضلانی می‌گردد که پیوسته رو به تزاید اسـت و در پی محرکهائی مانند صدا و نور حاصل می‌شود. از همان ماههای اول نیز امر مهمی پدیدار می‌شود و آن حرکات خود بخودی جستن و اکتشاف اسـت که محرک معین و روشنی ندارد و رفته رفته به صورت حرکاتی در می‌آید که سبب گرفتن و لمس کردن و مکیدن می‌شود.
براثر رشد درونی اعصاب و مخصوصاً میلینی شدن رشته‌های عصبی، کودک شیرخوار به ترقیاتی نائل می‌گردد که روان شناسانی مانند گزل (7) با دقت تمام از آنها فیلمبرداری کرده‌اند. حساسیت نسبت به نور و صداها رفته رفته دقیق تر می‌شود. جنبه‌ی حرکتی که نخست پراکنده و گسیخته اسـت سازمان می‌یابد.
از ماه چهارم، مقدمات سخن گفتن نخست به صورت تکرار صدا و به نحو یک هجائی (8) آغاز می‌گردد و رفته رفته متنوع تر می‌شود. جنبه‌ی انفعالی نیز دقت و صراحت می‌یابد. یعنی حالت انفعالی که نخست تنها صورت اظهار حالات آسایش و عدم آسایش دارد، بزودی به صورت عواطف شخصی و گوناگون در می‌آید. واتسون (9) انواع این عواطف را به تفصیل مورد مطالعه قرار داده اسـت. باری، نخست ترس- سپس خشم و سرانجام همدردی (10) و رفتار خاص آن که لبخند زدن اسـت ظاهر می‌گردد.
در این که آیا همدردی که هنوز پراکنده و مبهم اسـت مقدمه‌ی میل جنسی یا نشانه‌ی بیداری حیات اجتماعی اسـت یا نه، چندان اطلاعی در دست نیست. در هر حال، چنان که والون (11) خاطر نشان ساخته اسـت، ظاهر امر این اسـت که کودک قبل از اشیاء به جانداران متوجه می‌شود. تقلید که در پایان سال اول پیدا می‌شود نیز دال بر پیش رسی تأثیرات اجتماعی اسـت. از این دوره، هوش نیز از خلال فعالیت حسی و حرکتی کودک ظاهر می‌شود. نخستین آثار وجود خاطرات نیز در رفتار طفل به چشم می‌خورد.
این رشد چند گونه که می‌توان از این پس آن را رشد روانی نامید، در یک سلسله از فعالیت‌های متوالی ظاهر می‌شود. دوام و دقت و قدرت این فعالیت‌ها در زندگی کودک توجه پژوهندگان را به خود معطوف داشته اسـت. سی ژیس موند (12) این فعالیت‌ها را با اسامی زیبای مرحله‌ی مکیدن و نگریستن و گرفتن و لمس کردن و تقلید کردن و خزیدن توصیف کرده اسـت.
در یک سالگی، کودک سالم و طبیعی نخستین مرحله‌ی دوره‌ی طفولیت را پیموده اسـت. مادرش با سربلندی تمام می‌گوید: «بچه ام همه چیز را می‌فهمد.» اما دو سال آینده از سال اول هم مهمتر اسـت. از شیر بازگرفتن کودک و به راه افتادن و مخصوصاً سخن گفتن او که نتیجه‌ی پیشرفت فعالیت‌ها در طی سال اول اسـت رفتار او را تغییر می‌دهد.
از شیر بازگرفتن و عادت دادن کودک به خوراکها نشانه‌ی جدا شدن کامل وی از بدن مادر اسـت. کودک از این پس زندگانی آزادانه تری دارد؛ با این همه، هنوز به محیط خود بسیار وابسته اسـت. در واقع پس از این مرحله، طفیل بودن اجتماعی جانشین طفیل بودن بدنی می‌شود و این وابستگی مدتها به طول می‌انجامد. از شیر بازگرفتن کودک شیرخوار، در واقع، نخستین مرحله‌ی پدیده‌ی مهمی اسـت که می‌توان آن را فطام روانی نامید. این فطام در تمام دوره‌ی رشد ادامه دارد و از لحاظ تربیت مسائل بسیار دقیقی را پیش می‌آورد.
از شیر بازگرفتن عملی اسـت که به کودک تحمیل می‌شود. اما راه رفتن برعکس مستلزم آن اسـت که کودک خود در این پیشرفت شرکت فعال داشته باشد. البته راه رفتن واقعاً آموختنی نیست: کودک طبعاً راه می‌رود و براین کار تواناست. معمولاً دختر بچه‌ها اندکی زودتر از پسر بچه‌ها به راه می‌افتند. تجلی این عمل حیاتی در آدمی زاده دیرتر از انواع دیگر حیوانات صورت می‌گیرد. راه رفتن از یک سلسله مراحل می‌گذرد و در این مرحله پدیده‌ی فردیت (13) کودک ظاهر می‌شود. به گروهی از کودکان خردسال یک ساله در شیرخوارگاه نگاه کنید؛ منظره ای بسی دیدنی اسـت: زیرا بچه‌ها هر یک راه رفتن را به شیوه ای تمرین می‌کنند که با شیوه‌ی کودک دیگر آشکارا فرق دارد.
کودک با راه رفتن به دیگران نزدیک می‌شود و همین امر تحول روانی او را تسریع می‌کند. راه رفتن گذشته از این که به علت راست ایستادن کودک، سبب می‌شود که او وضع و شیوه‌هائی شبیه به ما به خود بگیرد، در ساختن واقعیات نیز دخالت بسیار دارد.
سخن گفتن نیز یادگیری بسیار مهمتری اسـت و کیفیات این یادگیری براثر تحقیقات روانشناسی کاملاً بر ما معلوم اسـت. سخن گفتن کودک شیرخوار نخست از فریاد آغاز می‌شود و سپس به صورت هجاهای معینی در می‌آید. و پر اسـت از واجها (14) و نام آواها (15) و این کار آشکارا صورت بازی دارد. اما بی شک از لحاظ زبان بیش از آنچه تصور می‌رود معنی دار اسـت.
کودک از دو سالگی سخن گفتن را یاد می‌گیرد. این «پیشرفت به سوی تکلم» که‌هانری دولاکروا (16) را به شگفتی آورده، به تقلید بزرگتران و براثر استعداد خاص دیگری که مربوط به تقلید اسـت صورت می‌گیرد. کودک نخست هجائی را تکرار می‌کند بی آنکه از این کار خسته شود. سپس کلمه را به جای جمله به کار می‌برد. آنگاه به عبارت که بر روابط و اوضاع و احوال خاصی دلالت دارد می‌رسد. راستی، چه یادگیری شگفت انگیزی اسـت!
در حالی که کودک بر اثر راه رفتن به فضای حرکتی دست می‌یابد، سخن که وسیله تفهم و تفهیم اسـت دسترسی به فضای اجتماعی را میسر می‌سازد. اما اهمیت سخن گفتن از جهتی دیگر اسـت یعنی زبان پرورش اندیشه‌ی کودک و دست یافتن او به عالم نمودارها را موجب می‌گردد. الفاظ به هم پیوسته ظهور حیات ذهنی را بشارت می‌دهد. طفل بر اثر نطق از منطقه‌ی لغزان و هیجان انگیز حیات جانوران عالی که موجودات با هوشی هستند اما حرف نمی‌زنند و خلاصه در حالت گنگی بسر می‌برند، جدا می‌شود. من غالباً فکر کرده ام که اگر بتوان به دوره ای از رشد آدمی نام «تولد دوم» داد (که از زمان روسو اندکی از روی بی دقتی به دوره‌ی بلوغ اطلاق شده) این عنوان سزاوار همین مرحله، یعنی مرحله سخن آموزی اسـت. اما در واقع تولد دومی وجود ندارد یعنی تمام دوره‌ی رشد تولد و دنباله‌ی آن اسـت.
با پدید آمدن امکانات جدید، ترقیات دوره‌ی پیش در همه‌ی زمینه‌ها ادامه می‌یابد: تغییر احساسهای گوناگون و فراوان ضعیف می‌ماند اما رفتار براثر معرفت دقیق تر کودک از اوضاعی که در آنها قرار گرفته اسـت جنبه‌ی انتخابی به خود می‌گیرد.
از سال دوم از لحاظ انفعالی و اجتماعی جذبها و دفعها (خوشایندی‌ها و ناخوشایندی‌ها) هویدا می‌شود. از این پس به نظر طفل اشیاء از این جهت لذت بخشی نیستند که می‌شود به آنها دست زد بلکه تعلق خاطر او به‌ اشیاء برای خود اشیاء اسـت. خاطرات او ادامه می‌یابد و صراحت پیدا می‌کند. مفهوم عدد در ذهن طفل طرح می‌شود.
از سه سالگی می‌توان از فکر کودکانه سخن گفت. البته این فکر، فکری مقدماتی اسـت که هنوز درست متنوع نشده اسـت؛ اما رفتار را از دلالات و معانی پیچیده ای پر می‌سازد و با وجود ترقیات خود هنوز آن قدر مجهز نشده اسـت که بتواند به دیگران منتقل گردد.
نیمی از این فکر هنوز نشکفته اسـت. همین امر سبب شده اسـت که بعضی از روی تمثیل گیرا ولی سفسطه آمیزی آن را به خودبینی بیمار روان گسیخته (اسکیزوفرن) نزدیک بدانند. البته نمی‌توان در دوران کودکی اول، فکر را که سرشار از امکانات این اسـت خودبینی جنون آمیزی که رو به تباهی می‌رود شمرد زیرا این کار مثل آن اسـت که شکوفه را با برگ، پژمرده یکسان بدانیم.
فکر می‌کنم برای کسی که به مطالعه‌ی کودکان می‌پردازد هیچ خشنودی از این بزرگتر نباشد که- به ویژه در طی سال دوم زندگانی کودک به شکفتن فکر او برخورد و ساختهای متغیر و لرزانی را به بیند که فکر کودل از خلال آنها پیچیده و غنی می‌شود؛ یا ترقیات سریع این فکر را در جهت فهم و بیان حالات ذهن پا بپا دنبال کند. تنها خطر این اسـت که شخصی به کلی مجذوب این منظره‌ی شورانگیز گردد و وظائف تربیتی دوره‌ی اول کودکی را از یاد برد. زیرا از همین دوره‌ی شکفتگی باید به تربیت کودک پرداخت. اینک به شرح اصول این تربیت می‌پردازیم.
ب- اصول تربیت در دوره‌ی پرستاری
1- محیط مساعد
در هر دوره از رشد، نخستین مأموریت مربی اینست که محیط مساعدی برای کودک فراهم کند. حتی بعضی می‌گویند که تنها وظیفه‌ی تربیت همین اسـت و بس. در هر حال وظیفه‌ی تربیت هیچ گاه مهمتر از آغاز زندگی نیست مخصوصاً وقتی منظور از محیط تربیت، محیط قبل از تولد و دوره‌ی شیرخوارگی و خلاصه طفولیت باشد.
گویند ناپلئون گفته بود که تربیت بیست سال پیش از تولد و از طریق تربیت مادر آغاز می‌شود. اگر تا این حد مبالغه نکنیم لااقل می‌توانیم به جرات بگوئیم که تربیت کودک، چند ماه پیش از تولد او آغاز می‌شود. باید از طریق تغذیه‌ی سالم مادر که مانع خطر مسمومیت چنین می‌شود و نیز زندگانی آرام و منظم یعنی زندگانی که از خستگیهای ممتد و تلاشهای شدید مبری باشد شرایط حیاتی مساعدی برای کودک فراهم آورد.
بهداشت مادر شیرده دنباله‌ی بهداشت مادر آبستن اسـت. وقتی طناب ناف بریده شد، رابطه‌ی میان بدن مادر و کودلد نوزاد قطع نمی‌شود. از بارداری تا لااقل دوره‌ی باز گرفتن کودک از شیر، مادر برای کودک محیط واقعی رشد به شمار می‌رود که من آن را محیط مادرانه می‌نامیم. کودک از راه حرکت انظباق طبیعی که تربیت او را تسهیل می‌کند. با این محیط ارتباط نزدیک دارد.
آدمی از همان دوره‌ی انعقاد نطفه بالقوه فردیتی خاص خود دارد. میراثی که از پدر و مادر به او رسیده اسـت سرشت خاصی به او می‌بخشد. می‌دانیم که حرکات غیر عادی جنین و نحوه‌ی غیر طبیعی به دنیا آمدن آن، ممکن اسـت علت طبیعت عصبی کودک باشد. تکامل فن زایمان به نوبه‌ی خود زمینه را برای تربیت آماده کرده اسـت. اگر وسائلی فراهم کنند که طفل دست نخورده به دنیا بیاید و او را از ضربات و صدمات وضع حمل طولانی و دشوار مصون دارند، از جراحات هنگام تولد که پس از لوکرس (17) روانکاوان آن را مملو از انفعال نیرومند و پایدار می‌دانند و منشاء برخی از امراض عصبی در بزرگی می‌شمارند، کاسته می‌گردد.
همین که کودک به دنیا آمد نخستین اعمال تربیتی حمایت از اوست. هدف این اعمال تسهیل سازگاری او با شرایط جدید زندگانی اسـت. باید برای او محیط زندگانی یکدست و آرامی فراهم آورد که با محیط پیش از تولد تفاوت چندانی نداشته باشد. می‌دانیم که مسأله‌ی مهم اینست که از تغییرات ناگهانی اقلیمی اجتناب شود. سرما و گرمای شدید و نیز رطوبت و باد برای نوزاد خطرناک اسـت. واقعاً جای تعجب و تأثر اسـت که مردم هر نوع احتیاط به عمل می‌آورند تا کودک از محیط رحمی به محیط هوائی به آسانی منتقل گردد، و حال آن که بعداً در طی رشد و تحولات دیگر و انتقال دشوار از محیط زندگانی به محیط دیگر بی احتیاطی و بی مبالاتی به خرج می‌دهند؛
کودک شیرخوار چنان که از اسمش نیز بر می‌آید در وهله‌ی اول لوله گوارشی بیش نیست. بعد از آن که شکم مادر را ترک کرد، کار مهم، تغذیه‌ی اوست. طبیعت از راه شیر مقدمات انتقال لازم از تغذیه‌ی پیش از تولد به تغذیه‌ی بعد از تولد را آماده کرده اسـت. اگرچه این نکته پیش پا افتاده اسـت که شیر مادر بی شک بهترین غذاست و هر چه طفل بزرگ تر می‌شود ترکیب آن فرق می‌کند، ولی شاید تذکر این نکته بی مورد نباشد که شیر مصنوعی دادن ممکن اسـت به طرق مختلف به پرورش کودک لطمه بزند. درست اسـت که براثر فنون جدید سترون کردن، خطر گوارش بد مرتفع شده اسـت لکن شیر مصنوعی دادن سبب فطام انفعالی پیشرسی می‌شود که آثار روحی آن برخلاف گفته‌ی بعضی انکارناپذیر اسـت.
چون کودک شیرخوار بیشتر از شیر خوردن می‌خوابد پس احتیاج دارد آسوده بخوابد. مادران این نکته را بخوبی می‌دانند چه پیش از تولد قسمتی از وقت خود را صرف آماده کردن خوابگاه کودک می‌کنند. آری، آماده کردن گهواره لازم اسـت، چه گهواره قدیم که دست زنان با نوای نوازش دهنده موسیقی فوره (18) یا با آهنگ لالائی که در خاطره‌ها مانده اسـت آن را تکان می‌داد و چه گهواره‌های چرخ دار یا تختخواب کوچک یا وسیله‌ی دیگری که امروز متداول اسـت. مهم اینست که کودک در جای گرم و نظیف و در برابر نور ملایم آرمیده باشد زیرا بزودی یعنی بیش از آن که همگرائی دو چشم صورت گیرد، کودک دیدگان خود را به سوی روشنائی می‌دوزد. می‌توان گفت خوب خوابیدن نود درصد دلیل بر آن اسـت که کودک تندرست و سالم اسـت. وانگهی، گهواره باید طوری ساخته شده باشد که کودک بتواند بقدر کافی حرکت کند و برای این کار بازوها و پاها باید آزادی داشته باشد. این نکته امروز در همه جا رعایت می‌شود و روح ژان ژاک روسو که دشمن سرسخت قنداق پیچیدن کودک بود از این بابت خشنود اسـت؛ امروز دیگر کسی کودکان را مانند بقچه به میخ تیرک سقف آویزان نمی‌کند؛ در گذشته که با کودک چنین رفتاری می‌کردند خشم چنان او را به تب و تاب می‌انداخت که نفس او قطع می‌شد. اما امروز این رفتار دیده نمی‌شود. روان شناسانی که خواسته‌اند رفتار کودکان قنداقی را با اطفال ما مقایسه کنند ناچار شده‌اند در آلبانی به مشاهده و مطالعه بپردازند، اما شاید برای پیدا کردن کودکانی که هنوز از حرکات طبیعی محرومند به چنین سفر درازی احتیاج نباشد؛ برخی از پزشکان کودک معتقدند که باید برای مدتی اعضای سافله‌ی کودک را که دیرتر از بازوان رشد می‌یابد در پارچه پیچید اما منظورشان از این عمل این اسـت که کودک سرما نخورد. در هر حال، این کار نباید مانع حرکات پاهای کودک گردد. آزادی کامل بازوها نیز گاهی معایبی به بار می‌آورد زیرا چون هنوز کودک نوزاد با شدت و قوت بسیار اعضاء خود را حرکت می‌دهد، گاهی دست او به صورتش می‌خورد و آن را خراش می‌دهد. بهداشت و مخصوصاً علاقه‌ی خاص مادران به زیبا ماندن کودکش خود آنان را به آسانی وادار می‌کند از این خطر بپرهیزند. در هر حال باید گذاشت کودک هر روز لحظه ای چند دست و پا بزند. مثلاً موقعی که شست و شویش تمام شده باید او را در این کار آزاد گذاشت. این حرکات، برای کودک نخستین ورزش به شمار می‌رود. بعد از چند ماه باید به کار عضلات کودک یاری کرد: مثلاً به او کمک کرد از زمین برخیزد و خود را به چرخاند و کارهائی مانند این‌ها را انجام دهد.
باری، در صورت امکان باید محیطی برای کودک فراهم کرد که مناسب حالش باشد. شیرخوارگاه بهترین محیط به نظر می‌رسد. اطاق کوچکی که برای کودک فراهم شده و در آنجا یکی از اشخاص نزدیک کودک مواظب او باشد آرامش و ایمنی و امکانات کافی را برای او فراهم می‌کند. هرگاه فراهم کردن این شرایط میسر نباشد می‌توان در گوشه ای از منزل، محوطه‌ی کوچکی برای طفل فراهم کرد و این محیط تا مدتی کافی اسـت. شیرخوارگاه میهن کودک به شمار می‌رود. موجودات اصلی ساکن این وطن مادر یا دایه و اسباب بازی (اثاث لیلی پوت (19)) اسـت.
خلاصه، محیط کودک باید محیطی ساده و تمیز و شاداب و از هر نوع ازدحام دور باشد.
2- تنظیم اعمال کودک
ارضاء دو احتیاج عمده ، یعنی احتیاج به خوروخواب فرصتی برای نخستین نظم بخشی (20) تربیتی اسـت. شیر خوردن و خوابیدن و شست و شو شدن و گردش رفتن در ساعات معین عاداتی اسـت که بسیار زود در حرکات و سکنات بدن کودک سالم نقش می‌بندد. این عادات کار پدر و مادر و در عین حال پرورش کودک را بسیار آسان می‌کند. از این راه فعالیت مشروط یعنی فعالیتی مرکب از واکنش‌هائی مربوط به علامات رفته رفته ایجاد می‌شود و رفتار کودک را نخستین سازمان می‌بخشد. حرکات و صدا و شیوه‌های رفتار دیگران به صورت علامتی در می‌آید که می‌تواند در کودک واکنش‌های معینی برانگیزد. یکی از ساده ترین واکنش‌هائی که از روی علامت حاصل می‌شود اینست که طفل از دیدن شیردان آغاز مکیدن می‌کند. باید خاطر نشان ساخت که بسیار زود واکنش‌های کودک از صورت ماشینی حرکات انعکاسی مشروط خارج می‌شود به طوری که دیگر نمی‌توان آنها را حرکات انعکاسی مشروط دانست، یعنی رفته رفته و بیش از پیش در برابر کل اوضاع مشخصی که برای او معنی خاصی پیدا کرده اسـت، واکنش از خود نشان می‌دهد (نه در برابر علامت جزئی و خاص). این اوضاع حالت انتظاری را موجب می‌گردد که در دنبال آن احتیاج ارضاء می‌شود یا نمی‌شود. مثلاً وقتی کلاه خود را به سر می‌گذارید کودک خیال می‌کند می‌خواهید او را به گردش ببرید یعنی کلاه به سر گذاشتن برای او علامت به گردش بردن می‌شود و وقتی اثری در پی علامت ظاهر نمی‌شود کودک به فریاد و گریه دست می‌زند و از این راه نومیدی خود را نشان می‌دهد.
مهمترین نظام بخشی حیاتی شاید خودداری در عمل تخلیه یعنی ادرار و دفع باشد. این خودداری پیش از پایان سال اول آغاز می‌شود و سپس رفته رفته کامل تر می‌گردد. به دشواری می‌توان در این مورد اثر تربیت و رشد ذاتی یا طبیعی (21) را از هم تشخیص داد. این نظم بخشی که به شدت توجه کودک شیرخوار را به خود جلب می‌کند، جنبه‌ی انفعالی مسلمی دارد. و روانکاوی برای این جنبه‌ی انفعالی اهمیت بسیار قائل اسـت. مثلاً پیشون (22) این موفقیت دشوار را مقدمه‌ی نخستین نذر کودک به مادر خود می‌داند. قبول این نظام نخستین، فرمانبرداری از حکم قانون اخلاقی نیز به شمار می‌رود. یاد دادن نظافت به کودک کاری طولانی و مستلزم شکیبائی فراوان خانواده‌ی اوست. آنچه باید از آن اجتناب کرد اینست که وقتی کودک خودداری نمی‌کند (یا چنان که باید خودداری نمی‌کند) نباید به تنبیه بدنی پرداخت و نباید بی بند و باری و یا کوتاهی در این کار را با تنبیه بدنی که سبب خشم و عصیان کودک می‌شود متداعی ساخت زیرا این کار ممکن اسـت تحول انفعالی کودک را شدیداً مختل سازد.
نظام بخشی‌های نخستین بسیار مهم اسـت و سرسری شمردن آنها بی خطر نیست. ایجاد این نظمها در وهله‌ی اول دشوار می‌نماید اما مربی دانا بر آن فائق می‌آید. در مورد کودکی که تندرست اسـت این نظم بخشی میسر و نسبتاً آسان اسـت. اما پیشداوریها و ناشکیبائی ما آن را به صورت مسأله ای در می‌آورد که گاهی حل آن دشوار اسـت. باری، باید این نکته را پیوسته در خاطر داشت که تربیت اجباری که خواه ناخواه در این نظم بخشی وجود دارد به هیچ رو با تربیتی که بیش از همه برای آزادی دلسوزی می‌کند ناسازگار نیست. حتی می‌توان گفت هر چه این نظم بخشی‌ها بهتر صورت گیرد بعداً روشهای تربیتی مؤثرتر واقع خواهد شد. کودکی که در اعمال خود درست به نظم خونگرفته اسـت برای آزادی داوطلب بدی خواهد بود.
3- محبت و مصاحبت
کار تربیتی در دوره‌ی کودکی اول به همین احتیاطها و نظم بخشی‌ها محدود نمی‌شود. باید کودک را در فعالیت‌های خود که روز بروز متنوع تر می‌شود نیز یاری کرد و آزمایشهای نخستین کودک در طریق کسب استقلال را مختل نساخت.
روان شناسان نشان داده‌اند که از پایان سال اول حضور کسی که همدم کودک باشد و در بازی او شرکت فعال داشته باشد به رشد روانی او مدد می‌کند.
وقتی اغلب اوقات کودک را تنها و دور از تماس اجتماعی و برخورد محبت آمیز کافی می‌گذارند، چنان که در برخی از شیرخوارگاه‌ها دیده می‌شود، - رشد او کندتر انجام می‌گیرد. و این همان مطالبی اسـت که براثر تحقیقات اشپیتز (23) آثار شوم پرستار به جای مادر (24) نامیده می‌شود. جدا کردن نابهنگام طفل از مادر و نتیجه‌ی آن یعنی احساس کمبود محبت، تحول رفتار را به عقب می‌اندازد یا مختل می‌سازد. کودک خردسال دلش می‌خواهد او را در آغوش گرفته این سو و آن سو ببرند. وی مایل اسـت با کسی بازی کند و کسی او را دوست بدارد و با او حرف بزند. اینها همه نیازهائی اسـت که باید ارضاء شود. اما حضور فعالانه و محبت آمیز کسی نباید باعث «لوس» کردن کودک شیرخوار گردد. هر لحظه کودک را از گهواره برداشتن و بی سبب او را در آغوش گرفتن و با نوازشهای خود خسته کردن و به جای سرگرم کردن، او را وسیله سرگرمی خود قرار دادن، کارهائی اسـت که غالباً می‌کنند ولی عواقب بدی دارد. بسیاری از مادران فراموش می‌کنند که تا طفل خود شروع به خزیدن نکند بهتر اسـت بگذارند به پشت بخوابد. جنباندن بی دلیل او را خسته می‌کند. این که دائماً هر کسی پیدا می‌شود طفل را می‌بوسد از لحاظ بهداشت بسیار بد اسـت. این کار ممکن اسـت برای کسان کودک لذت بخش باشد اما برای کودک خوشایند نیست. کودک به مواظبت و تحریض و تشویق معتدل و عطوفت آمیخته به دقت احتیاج دارد نه به مزاحمت و لاس بازی؛ همچنین گاهگاه به مصاحبت کودکان دیگر نیازمند اسـت اما به شرط این که در نهان و دور از چشم وی مراقب این برخورد باشیم. کودک تنها با کودکان دیگر احساس آزادی می‌کند و عواطفی شبیه به عواطف آنان به او دست می‌دهد زیرا می‌تواند در همان فعالیت‌های کودکانه شرکت کند.
4- فعالیت اعصاب حسی و حرکتی
فعالیت اعصاب حسی و حرکتی در سراسر این مرحله مهمترین فعالیت به شمار می‌رود. در ماههای اول، این فعالیت مسائل تربیتی مهمی پیش نمی‌آورد زیرا کودک معمولاً در پیرامون خود محرکهای بصری و سمعی و لمسی لازم را پیدا می‌کند. در این دوره غالباً وسائلی که در اختیار وی گذاشته می‌شود به جای این که ناکافی باشد زائد اسـت. اما از سال دوم، جستجوی بدن و گهواره جای خود را به جستجوی محیط شیرخوارگاه یا خانه و باغ می‌دهد و از این پس وسایل متنوع تری ضرورت پیدا می‌کند. در این مورد نیز اشیاء ساده و محکم که در بازیهای «فونکسیونی» مفید باشد کافی اسـت. غالباً ما بزرگسالان وقتی می‌بینیم که کودک عروسک بی ریخت جلی یا اسب چوبی رنگ رفته و کهنه را می‌پسندد، این به نظر ما عجیب و نامفهوم می‌آید اما باید این کار کودک برای ما درسی باشد. اسباب بازیهای گرانبها و پر زرق و برق تنها خودستائی و خودنمائی کسی را ارضاء می‌کند که آنها را به کودک هدیه کرده اسـت.
5- راه رفتن
گرچه راه رفتن طبعاً و بدون آموختن انجام می‌گیرد، اما مربی در این یادگیری نیز تأثیر بسزا دارد. البته منظور این نیست که مربی بخواهد بسیار زود کودک را به راه رفتن وادار کند زیرا نتیجه‌ی این کار خمیده کردن لنگهای کودک اسـت. اما با تمرین دادن عضلات بچه، می‌توان به شروع راه رفتن او کمک کرد (25) همچنین وقتی کودک آغاز راه رفتن می‌کند- می‌توان نقاط اتکائی برای او فراهم کرد؛ یا وقتی سعی می‌کند از جا برخیزد خود را حامی او ساخت. بعداً نیز باید شور و شوق کودک را به جنب و جوش و رفت و آمد اعتدال بخشید. زیرا غالباً کودک آن قدر راه می‌رود که بی حال می‌شود. اما چنان که په گی (26) با زیبائی تمام گفته اسـت: «کودک با پاهای خود به جائی نمی‌رود بلکه بزرگسالند که جابجا می‌شوند». کودکان به رفتن و آمدن و جستن و خلاصه جاده را با پاهای خود فرسودن اکتفا می‌کنند و زود به یورتمه رفتن می‌پردازند. به زمین خوردن نیز مسلماً پیش می‌آید اما معمولاً خطری در آن نیست زیرا هنوز بدن کودک به زمین و کف اطاق نزدیک اسـت. مربی باید بتواند حرکات خود را با رفتار و حرکات و گامهای کوچک کودک سازگار کند نه این که کودک را مجبور سازد تا هر وقت او خواست پا به پای او بدود. هرگاه مربی نمی‌تواند هر جا که کودک خواست بایستد اجازه توقف بدهد، لااقل باید هر وقت خواست بگذارد بنشیند و خستگی خود را رفع کند وگرنه گردش برای کودک خستگی آور خواهد شد. مخصوصاً باید تا حدی کودک را آزاد گذاشت تا به میل خود این سو و آن سو برود. براثر راه رفتن کودک نخستین بار در خود احساس آزادی خوشایندی می‌کند. وی از این پس مایل نیست هر جا ما می‌خواهیم او را ببریم، برود بلکه هر تل سنگ ریزه ای که در راه پیدا می‌شود برای او فرصت بالا رفتن به شمار می‌رود و او با این کار قدرت خود را نشان می‌دهد.
6- غذا خوردن
غذا خوردن نیز عمل دقیق دیگری اسـت و آموختن آن باید پیش از منع کودک از شیرخوردن آغاز شود و پس از این مرحله قوت بگیرد. منظور از غذا خوردن ظاهراً اینست که کودک بتواند حرکات جدیدی را جانشین مکیدن کند. بردن قاشق به دهان بی آنکه محتوای قاشق بریزد، آن را میان دو لب نهادن و جویدن غذا پیش از بلعیدن آن وقتی غذا آبگوشت نباشد، همه حرکاتی اصولاً مشکل اسـت. مخصوصاً هماهنگ کردن و به هم پیوستن این حرکات کار آسانی نیست. آدم بزرگ هم وقتی خسته باشد این اعمال را همیشه درست انجام نمی‌دهد. از این رو، وقتی کودکان خردسالی که رشد طبیعی اعصاب و رشد اندامهای آنان هنوز کافی نیست در غذا خوردن نازرنگی از خود نشان می‌دهند نباید نابردباری و سختگیری نشان داد. وانگهی، کودک از تنها غذا خوردن و با دست خوردن لذت می‌برد. پس همان طور که دلش می‌خواهد به میل خود راه برود باید وقتی قاشق را مثل چوبدستی حرکت می‌دهد و مقداری آبگوشت یا زرده‌ی تخم مرغ را به زنخ و انگشتها و پیش بند خود می‌ریزد این میل به آزادی را محترم شمرد. انسان در گامهای نخستین به سوی آزادی و استقلال راههای عجیبی را می‌پیماید. به شیوه‌ی پاکیزه و سالم غذا خوردن کار پیچیده ای اسـت که رفته رفته از روی سرمشق آموخته می‌شود. طفل از تقلید دیگران لذت می‌برد. وقتی به کاری خوب عادت کرد، به نوبه‌ی خود مواظب اسـت که بزرگسالان نیز قاعده ای را که بارها برای او تکرار کرده‌اند به کار بندند. و این امر غالباً سبب تعجب اینان می‌شود. شاهد این مطلب، اظهارات مادر بزرگی اسـت که نوه‌ی سه ساله‌ی او یکروز هنگامی که با هم ناهار می‌خورند جداً به او گفت: «نه نه جان، درست بجو جانم؛ درست بجو؛»
پرورش کودک از لحاظ غذا خوردن مانند جنبه‌های دیگر تربیت و شاید بیشتر از آنها در حساسیت او اثر می‌کند. زیرا غذا خوردن قسمتی از فطام یا باز گرفتن از شیر اسـت که خود به علت قهر و آشتیهائی که به بار می‌آورد، از لحظات دشوار زندگانی کودک به شمار می‌رود. پس باید پله پله کودک را بالا برد یعنی در صورت احتیاج با ملایمت او را عادت داد از شیر و پستان مادر چشم بپوشد.
همچنین باید بی میلی کودک نسبت به غذاهای جدید را که غالباً دیده می‌شود به نرمی از میان برد. نباید کاری کرد که کودک از برخی از غذاها رم کند. این کارها در واقع از آموختن فن غذا خوردن به مراتب دقیق تر و مهمتر اسـت.
7- سخن گفتن
آموزش سخن گفتن چندین سال طول می‌کشد اما از یک تا سه سالگی مخصوصاً باید در این زمینه از کودک مراقبت کرد. و چون در این زمینه، کودک از بزرگسالان شدیداً تقلید می‌کند پس باید با کمال احتیاط رفتار کرد. باید با او شمرده و روشن سخن گفت و کلمات را با دقت به هم پیوند داد و کلمات و عبارت ساده به کار برد و خطاهای او را اصلاح کرد. بعداً نیز وقتی کودک; به شکار لغات می‌رود او را در به چنگ آوردن لغات یاری کرد.
نباید زیاده از حد توقع داشت: کودک بناچار برخی از حروف را از صورت اصلی خود می‌اندازد و برخی اصوات را جویده ادا می‌کند. سرودهای زیبائی که در پرورشگاه‌ها معمول اسـت شاهد بر این مدعاست. در همین لحظه که مشغول نوشتن این سطور هستم، دختر بچه‌ی 29 ماهه ای را آزمایش می‌کنم که رشد او از حد متوسط هم بیشتر اسـت: کودک مزبور «ر»ها را «ل» تلفظ می‌کند و «د»‌ها را بر طبق قوانین صوتی معروف و برای خاطر لذت پدر و مادر تغییر می‌دهد.
یکی از مسائل مهم و دشوار اینست که بدانیم آیا باید و می‌توان با کودکان خردسال زبان شکسته و پر از نام آوائی‌ها که خود کودکان به کار می‌برند سخن گفت یا نه؟ به عقیده‌ی اومبردان (27) این کار زیانی ندارد و من نیز با عقیده‌ی وی که حجت اسـت موافقم. وانگهی، وقتی بزرگتران که خود عامیانه سخن می‌گویند با کودکی که تازه به زبان آمده اسـت چنین حرف- می‌زند چگونه می‌توان از به کار بردن این شیوه اجتناب کرد؟ با این همه، می‌توان خاطرنشان ساخت که وقتی زبان عامه بدون ملاحظه به کار رود انتقال از زبان کودکانه‌ی دوره‌ی شیرخوارگی به زبان بزرگسالان تا حدی به کندی صورت می‌گیرد و گاهی نیز به دوگانگی موقت و دلپسند زبان منتهی می‌گردد. من پسر بچه ای را می‌شناسم که وقتی شیرخوار بود بزغاله را «بع» و سگ را «اوآ اوآ» می‌نامید- و وقتی به چهارسالگی رسید به بزغاله «بع بزغاله» و به سگ، «اوآسگ» می‌گفت.
چنان که می‌دانیم سرعت یادگیری لغات برحسب فراوانی و کیفیت محرکها، فرق می‌کند. این سرعت در میان کودکان طبقه‌ی توانگر بیشتر از کودکان توده‌ی مردم و در شهرها بیشتر از روستاهاست اما در افراد مختلف نیز فرق می‌کند. یکی از احتیاطهای مهم این اسـت که به کودکان تنها کلماتی را یاد دهند که برای آنان مفهوم باشد. در مرحله ای که کودک کلمه را به جای عبارت به کار می‌برد و این کلمه به تنهائی بر یک تصور و حتی بر چندین تصور مختلف دلالت دارد، مدتی این یادگیری با اطمینان صورت نمی‌گیرد. وقتی مرحله «شکار لغات» که خود بازی «فونکسیونی» و طبیعی اسـت و سبب غنای سریعتر لغات می‌شود فرا می‌رسد، دوره پرگوئی و زبان بازی نزدیک می‌گردد.
ج - تربیت عقلی و اخلاقی
در دوره‌ی شیرخوارگی، بحث از تربیت عقلی و اخلاقی کودک ممکن اسـت مبالغه آمیز به نظر برسد. اما چون در این دوره در هر یک از فعالیت‌هائی که بررسی شد اثری از هوش و نیز منشی کودک دیده می‌شود، پس باید به اختصار و در پایان این مبحث، کیفیت تربیت هوش در این دوره را روشن ساخت.
1- تربیت عقلی
در دوره‌ی شیرخوارگی، دو نوع هوش یکی پس از دیگری بیدار می‌شود: یکی هوش عملی یا هوش حسی- حرکتی اسـت که از طریق یافتن راه حلهای خاصی که به خودی خود اختراعات کوچکی اسـت، انطباق مستقیم رفتار طفل با اوضاع جدید را میسر می‌سازد. دیگر هوش زبانی (28) اسـت که به علامات یعنی کلمات مربوط اسـت.
برای پرورش این دو هوش، مربی از این پس چندین وسیله در دست دارد: یکی از آنها کنجکاوی کودک و قدرت تقلید و محرکهای انفعالی و حافظه و مانند آن اسـت. بدیهی اسـت که در تربیت عقلی کودک شیرخوار به هیچ گونه تعلیمی نیاز نیست اما تکرار این حقیقت به عنوان احتیاط بد نیست؛ چه برخی از اطفال را از دو سالگی به مدرسه می‌فرستند. واقع این اسـت که در این دوره، پرورش عقلی از راه فعالیت‌هائی صورت می‌گیرد که کودک طبعاً به آنها علاقه نشان می‌دهد. مثلاً مسائل عملی کوچکی از قبیل بر روی پاها چرخیدن یا وسیله ای را برای ارضای میلی به کار بردن و باز کردن و بستن جعبه و اشیائی را در جعبه ای قراردادن و راه حل معمای تصویر ساده ای را پیدا کردن، همه‌ی اینها به پرورش هوش مدد می‌کند. کنجکاوی و جستجو در محیط خود فرصتی برای کسب مقدمه‌ی تجربه‌ی شخصی اسـت که بر اثر اوضاع مکرر و مشابه، استدلال را به اجمال به طفل القاء می‌کند. باری، بازیهای تربیتی نیز سود بسیار دارد. از جمله باعث تمرین حواس می‌شود و به یاد گرفتن لغات مدد می‌کند و قدرت حرکت را منظم می‌سازد و نیز زمینه را برای دخالت هوش در حل مسائلی که به تدریج مشکل می‌شود فراهم می‌کند. با این همه، اثر این بازیها در دوره‌ی بعد حائز اهمیت خواهد شد. صفت عمده تربیت عقلی سال اول بی شک عاری بودن از هر گونه منظومه یا هیات تالیفی (29) اسـت. این تربیت نوعی ابتکار رهبری شده اسـت. یعنی مستلزم استفاده از اوضاع و احوالی اسـت که در آن کودک باید به عمل طبیعی انطباق بپردازد. استفاده از امکانات فهم نیز که رو به تزاید می‌رود با توجه به ارضاء رغبت‌های متعدد کودک، خود تربیت محسوب می‌شود.
2- پرورش اخلاقی
مجموعه‌ی شیوه‌ی عادی هرکس در تماس با دیگران و برخورد با خود، منش نامیده می‌شود و چون منش بر پایه‌ی طبع یا مزاج فردی و طبیعی قرار دارد پس از همان سال اول براساس یک عده تمایلات عمده رفته رفته تشکیل می‌گردد.
هر کودک شیرخوار در واکنش‌های خود، شیوه‌ی مخصوص به خود دارد. یعنی رفته رفته مهربان یا بی اعتنا، سرزنده و شاد یا پژمرده و دلمرده و سپس زبان دار یا تودار خواهد شد. هر کودک همدردیها یا ناهمدردیهائی از خود نشان می‌دهد. محیط اجتماعی در شیوه‌های واکنش کودک تأثیر فراوان دارد: از روی این تأثیر می‌توان میزان تربیت پذیری منش را اندازه گیری کرد. تأثیر محیط اجتماعی در تربیت منش در عین حال نشان می‌دهد که باید در این تربیت مراقبت کامل به عمل آورد. هیچ چیز زیان آورتر از این نیست که در دوره‌ی شیرخوارگی به تسهیل اعمال مهم بدنی و نیز بیداری هوش اکتفا کنیم و به بهانه این که هنوز منش ظاهر و مشخص نشده اسـت، تربیت این امر را به بعد موکول سازیم؛ زیرا درست در این دوره اسـت که تا حدی بدون اطلاع ما منش تشکیل می‌شود. حالات انفعالی یکی از اجزاء مهم منش به شمار می‌رود؛ در کودک نمی‌توان تربیت انفعالی را از تربیت منش جدا دانست؛ یعنی این دو امر سخت به هم پیوسته‌اند و در تربیت هر دو ممکن اسـت خطاهای واحدی صورت گیرد. به همین جهت اسـت که اصرار و مبالغه‌ی پدر و مادر در این که کودک را از هر نوع احساس نامطبوع دور نگهدارند از لحاظ منش به نتایج زیان آوری منتهی می‌شود. مثلاً کودکی که زیاده از حد ناز بار آید بسیار زود به موجودی هوسباز تبدیل می‌شود. ترس نیز فرصتی برای لغزشهای بزرگ تربیتی اسـت و از عواطف بسیار مهم دوره‌ی کودکی نخستین به شمار می‌رود. ترس از تاریکی و از تنهائی مخصوصاً در این دوره ظاهر می‌شود و معلول انفعالات آمیخته به حالت انتظاری اسـت که والون توصیف کرده و پایه و مایه‌ی نخستین تداعیهای ذهنی کودک اسـت.
بیدار بودن و پیوسته کسی را در کنار خود دیدن یا بیدار بودن و دیدن نور دو وضعی اسـت که نباید کودک را بیش از اندازه به آن عادت داد، وگرنه دیگر تحمل نخواهد کرد که در تاریکی یا تنهائی بیدار بماند. هرگاه برعکس، از همان هفته اول، غالباً کودک را تنها بگذاریم و شب نیز گاهگاه و پیش از آن که این اوضاع را تشخیص دهد او را در تاریکی قرار دهیم چه بسا این حرکات و سکنات ناشی از ترس که فکر بسیاری از پدران و مادران جوان را به خود مشغول داشته اسـت پیش نخواهد آمد. البته ممکن اسـت مادربزرگها از این دستور عملی که باید و می‌تواند با مراقبت پنهانی همراه باشد برآشفته شوند اما ایشان تنها کسانی هستند که از این دستور رنج خواهند برد؛
به طور کلی، برای تربیت منش باید به ظهور دو گرایش عمده‌ی آدمی توجه داشت: یکی میل به قدرت و دیگری میل جنسی به صورت قبل از تناسلی خود. میل به قدرت در صورتی که از روی نادانی و با شیوه‌ی مستبدانه سرکوفته شود بسیار زود حسی ناآرامی و ناامنی و حقارتی را که ممکن اسـت در آینده موجد امراض عصبی گردد به وجود می‌آورد. میل جنسی در این دوره منشاء کنجکاوی و لذت اسـت و به صورت دلبستگی‌های شدیدی ظاهر می‌شود و اگر با خشنونت سرکوب گردد طفل را به واکنش‌هائی وا می‌دارد که دال بر ناکامی و احساس تنهائی و همین امر یکی از علل عمده‌ی خطاهای تربیتی در این دوره اسـت. رفتار آرام و محبت آمیز پدر و مادر بهترین ضامن تعادل انفعالی کودک اسـت. این شیوه از واکنشهای پرخاشجویانه‌ی کودک جلوگیری می‌کند و مانع حسادت میان برادران و خواهران می‌شود و احتیاج کودک به همدلی را تحریک می‌کند و بدین ترتیب منش برای مواجهه با مشکلات سالهای بعد شرایط مساعدی پیدا می‌کند.
باری ، در طی سه سال نخست، اخلاق و رفتار کودک در برابر مادر و پدر و براداران و خواهران خود و اشخاص بیگانه هنوز به صورت ثابت در نیامده اسـت، اما پس از این دوره رفته رفته صورت مخصوصی به خود می‌گیرد و به مسیر معینی می‌افتد. بنابراین، باید مراقبت کرد که روابط کودک با اشخاص پیرامونش بر اثر نادانی و غرضهای خاص و توقعات بیش از اندازه تیره نشود و به راه کژ نیفتد.
***
3- مبارزه با عادات بد
با وجود مراقبت مربی هر عمل حیاتی (یا روانی) که پدیدار می‌شود ممکن اسـت دچار اختلال یا نقصان یا انحراف گردد. گاهی نیز عادات بدی در کودک به وجود می‌آید که صبر و نیز عقل ما را به محلی تجربه می‌زند: مثلاً یکی از این عادات، عادت شست مکیدن اسـت. این اعمال غیر طبیعی نخستین، مخصوصاً در زمینه قدرت حرکتی و تکلم و بویژه روابط انفعالی به صورت بسیار دقیق و حساسی جلوه می‌کند. درمان کردن این نابسامانیها مانند بیماریهای کودکی ، کار پزشک اسـت. بهترین وسیله ای که خانواده‌ها در اختیار دارند برای آن که ببینند آیا رشد کودک به طور طبیعی صورت می‌گیرد یا نه، این اسـت که در سال اول، هر سه ماه یک بار و بعداً هر شش ماه یک بار بچه را با تست رفتار آزمایش کنند. اغلب پدران و مادران وقتی در کودک خود به رفتاری غیر طبیعی برمی خورند گمان می‌کنند که با گذشت زمان خود بخود بهبود خواهد یافت و حال آن که غالباً با یک بار مراجعه به پزشک و اندکی زودتر می‌توان به نحو بسیار مؤثر به بهبود آن کمک کرد. امروز یک رشته آزمایشهائی در دست اسـت که گزل (30) و شارلوت بوهلر (31) براساس مقیاس رشد تهیه کرده‌اند. اما در فرانسه این آزمایشها تا کنون فقط در شیرخوارگاهها معمول اسـت و مؤسسات دیگر به آنها توجه ندارند. باید استعمال این آزمایش‌ها را همگانی کرد. زیرا این کار مانند وزن کردن کودک که خوشبختانه در همه جا معمول شده اسـت ضروری اسـت. روزی که استعمال تست‌های مخصوص کودکان (32) مانند وزن کردن کودک رایج گردد، می‌توان گفت که روان شناسی تربیتی دوره‌ی اول کودکی، واقعا پیشرفت کرده اسـت.
***
باری، تربیت در سنین شیرخوارگی رویهمرفته دارای صفات کاملاً مشخص اسـت. این دوره، دوره‌ی پرورش تن و دوره‌ی حمایت از کودک اسـت. در این دوره تحریک و تشویق دو وسیله‌ی عمده‌ی تربیتی اسـت و ترقیات طبیعی کودک را تسهیل می‌کند. اما چون پرورش در این مرحله، پرورش آدمیزاده اسـت؛ پس باید به نخستین پیروزیهای هوش و حساسیت و قدرت حرکتی توجه داشت. درست اسـت که تربیت کودک در این دوره با بهداشت او عملاً یکی اسـت اما در اینجا علاوه بر بهداشت جسمانی با بهداشت روانی نیز سروکار داریم.
در این دوره، تربیت روحی از لحاظ موضوع به نظر ناچیز و نقش آن مخصوصاً منفی به نظر می‌رسد. زیرا در اینجا عامل اصلی پرورش و بالیدن و رشد طبیعی بدن اسـت.
یادگیری (33) که نمودار اثر محیط تربیتی اسـت تحت الشعاع حرکت طبیعی قرار می‌گیرد که بر اثر آن صورت نوعی انسان (34) در کودک تکرار می‌شود و بر اثر بازی ساده‌ی رشد، موجب ترقیات دائم می‌گردد. در واقع رشد طبیعی و یادگیری به هم پیوسته و هر دو ضروری اسـت و هرکدام به نوبه‌ی خود اعمال دیگری را تسهیل می‌کند. تمام هنر مربی در این دوره عبارت از این اسـت که قدم به قدم با ترقیات رشد طبیعی بدن پیش برود و از راه تمرین به حداکثر نتیجه برسد. البته این هنری دشوار اسـت خاصه که این مرحله خود نیز به مراحل کوچکتر رشد تقسیم می‌شود و هر کدام از این مراحل رشد با مراحلی از رفتار مطابقت دارد. در هیچ دوره مانند این دوره مراحل رشد این چنین سریع و یکنواخت و کامل در پی هم ظاهر نمی‌شوند. ولی باید این مراحل را خوب شناخت تا عمل خود را بر هر یک از آنها منطبق ساخت. باری، در نخستین مرحله تربیت، محیط خانوادگی و مخصوصاً محیط محبت آمیز حائز نهایت اهمیت اسـت. در دوره‌ی شیرخوارگی و در مواقعی که محیط خانواده خطرناک یا مضر جلوه می‌کند، شیرخوارگاه و سپس مدرسه‌ی مادرانه از هر جای دیگر بهتر اسـت. مادر و خانه خدایگان نگاهبان کودک شیرخوارند.
می توان گفت در صورتی تربیت کودک شیرخوار به ثمر می‌رسد که وسایل زندگانی مخصوص این سن در اختیار او باشد. کودک زیبا و خوب کودکی اسـت که مانند گیاهی شاداب خوب بروید و پرستارش پشتیبان او باشد؛ یعنی کودکی که تشنه‌ی شناختن دنیای کوچک پیرامون خود باشد و بازی و فعالیت را دوست بدارد و به‌اشخاص پیرامون و مخصوصاً مادر خود دلبستگی داشته باشد، خلاصه کودکی که از راه زبان بسته‌ی خود بتواند حالات خود را تا حدی به دیگران به فهماند. کودکی که نخستین نظم اعمال بدنی و نخستین یادگیری‌های او در راه مناسبی افتاده باشد، کودک «بسیار عاقلی» که غالباً از آن دم می‌زنند نیست زیرا لحظات ناآرامی و خشمهای شدید و فریادهای گوشخراش مانند خواب بعد از غذا و بازی و خنده جزء لاینفک طبیعت اوست. با این همه، رشد خوب و تعادل انفعالی کودک آئینه‌ی حکمت اسـت. گذشته از این، نحوه‌ی زندگانی کودکان یکسان نیست؛ مثلاً شیوه‌ی زندگانی دختر بچه مانند پسر بچه نیست و کمال در کودکان به یک درجه دیده نمی‌شود. اما با وجود این تفاوتها، در کودکان سراسر دنیا یک حالت صفا و پاکی دیده می‌شود. به نظر من دوره‌ی شیرخوارگی وقتی وظیفه‌ی اساسی خود را انجام داده اسـت که بتوان اصطلاح ملی سرشار از ستایش و عطوفت را به کار برده گفت: «کودک ما از خواب کودکی بیدار شده اسـت.»

پی‌نوشت‌ها:

1- یا به تعبیر قدیم آن، دوره غذا دادن یا Nourriture.
2- Infans.
3- Placentaire.
4- Virchow.
5- Spinal.
6- G.Duhamel.
7- Gesell.
8- Lallation.
9- Watson.
10- Sympathie.
11- H. Wallon.
12- Sigismund.
13- Individualité.
14- Phonème.
15- Onomatopée.
16- H.Delacroix.
17- Lucrèce.
18- Fauré.
19- Liliput.
20- Régulation.
21- Maturation.
22- Pichon.
23- Spitz.
24- Hospitalisme.
25- دستم بگرفت و پا به پا برد *** تا شیوه‌ی راه رفتن آموخت
«ایرج میرزا».
26- Péguy.
27- Ombredane.
28- Intelligence verbale.
29- Système.
30- Gesell.
31- Ch. Buhler.
32- Baby test.
33- Learning.
34- .Biotype.

منبع مقاله :
دبس، موریس؛ (1388)، مراحل تربیت، مترجم: علیمحمد کاردان، تهران: مؤسسه‌ی انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوازدهم.

[ad_2]
<a href="http://rasekhoon.net/article/show/1146555/%D8%AA%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D9%88%D9%84-%DA%A9%D

کلماتی برای این موضوع

در مسیر تربیت بخش هفتم تفاوت‌های دختران و پسران در دوره در مسیر تربیت بخش هفتم تفاوت‌های دختران و پسران در دوره‌های رشد اصول تعلیم و تربیت اسلامی از دیدگاه شهید مطهری ره بخش اولتذکر این مقاله برای جلوگیری از خستگی کاربر به دو بخش تقسیم شده که بخش اول آن پیش روی نقش بازیهای پرورشی در ورزش دوره ابتداییتهیه … چکیده هدف از این تحقیق، بررسی نقش بازیهای پرورشی در ورزش دوره ابتدایی می باشدروانشناسی بررسی تربیت فرزنداز نظر اسلام و روان …موضوع سمینار بررسی تربیت فرزند از نظر اسلام و روان شناسی استاد فیض ا رحیمی دانشجو یک ابزار مرجع ابزار وبلاگ و سایتبا درج این ابزار در سایت و وبلاگ خود ، می توانید صفحاتی که بیشترین بازدید را در بازه علائم بارداری در روزهای اول صفحه عوامل ناباروری در اطراف ما قسمت اول ویژگی کرایوتراپی یا فریز کردن رَحِم چند دلیل وبلاگ دبیران ریاضی متوسطهدوره اولکرمان اموزش …با کشف الگویی که در جدول فوق وجود دارد می توان رابطه ی را به دست آورد در واقع راهبرد آسیب شناسی خانواده،نقش خانواده در تربیت فرد ، …آسیب شناسی خانواده قسمت اول زندگی مشترک همواره با دورنمایی زیبا برای زوجین آغاز می پیش دبستانی تا ششم ابتداییدرباره سایت در این وبلاگ سعی می کنم جدیدترین آزمون ها و نمونه سوالات پایه های اول تا تربیت نوجوان آکاایران آکابانوسایت کودک ، بارداری ، زایمان ، تربیت کودک ، بیماری های کودک ، نی نی کپی‌رایت


ادامه مطلب ...

تربیت در دوره‌ی دوم کودکی (دوره‌ی کودکستانی) (1)

[ad_1]

هنگامی که از کودک یا طفل سخن می‌گویند و معنی این کلمه را درست نشان نمی‌‌دهند غالباً منظورشان کودک 5 یا 6 ساله اســت. البته این امر به هیچ وجه جای تعجب نیست. مرحله‌ای که میان 3 تا 7 سالگی ادامه دارد مهمترین و برجسته ترین مرحله‌ی دوران کودکی اســت. در این مرحله، حیات روانی بسی غنی تر و متنوع تر از سنین پیشین اســت و به کلی با حیات نفسانی انسان بالغ و کامل نیز فرق دارد. در این دوره، تربیت صحیح می‌تواند روح کودکانه را در کمال آزادی پرورش دهد.
باری، این دوره عالیترین مرحله‌ی کودکی اســت.
***
الف - خصائص روانی
می توان مهمترین اطلاعاتی را که روان شناسی به دست می‌دهد و در تربیت طفل کودکستانی تأثیر بسزا دارد به سه دسته تقسیم کرد:
1- طفل در این دوره مرحله‌ای را طی می‌کند که با احساس شدید شخصیت همراه اســت؛
2- نخستین تصور را از جهان به دست می‌آورد اما این تصور حالت به هم آمیخته‌ای دارد.
3- بازی، از فعالیتهای اساسی اوست و خود فعالیتی پیچیده و سازمان یافته اســت و شیوه طبیعی خودنمائی به شمار می‌رود.
1- تشخص طلبی یا اثبات ذات (1)
- البته صورت ابتدائی شخصیت در دوره‌ی پیشین یعنی دوره‌ی شیرخوارگی (1- 3 سالگی) نیز دیده می‌شد. اما تشخیص «من از غیر من» در آن دوره صورت ناقصی داشت. به عقیده‌ی برنفلد (2) این تمیز از دوره‌ی فطام رفته رفته پیدا می‌شود و از سه سالگی هنگامی که کودک ضمائر شخصی مانند «مر» و سپس «من» را به کار می‌برد، به مرحله‌ی صراحت می‌رسد. البته نباید در باره‌ی اهمیت این واقعه‌ی جدید مبالغه کرد. ظهور این امر جدید، برحسب محیطهای مختلف و نیز برحسب این که طفلی در شمار کوچکتران یا بزرگتران یا دختر و یا پسر باشد آشکارا فرق می‌کند. پس از این، احساس شخصیت جلوه‌ی خاصی پیدا می‌کند و این احساسی را می‌توان از خلال حرکات کودک به خوبی دید. حرکات کودک بسیار و معلول جریانهائی اســت که نمونه ‌های دیگر آنها را در طی رشد هم می‌بینیم. اعمال ناشی از تجلی شخصیت پی در پی ظاهر می‌شوند و مانند چین ‌های ظریف موجی نیرومند که به ساحل برمی خورد همدیگر را می‌پوشانند.
نخستین رفتاری که مشاهده می‌شود مخالفتی اســت که والون آن را به خوبی مطالعه کرده اســت. این موج مخالفت حتی پیش از سه سالگی از راه احتیاج به تشخص طلبی و غالباً به صورت عناد و نافرمانی، پدید می‌آید و ممکن اســت به منفی بافی موقت مبدل گردد.
«هوسهای» این دوره از لحاظ شخصیت معانی بزرگی دارد. کودک از این طریق موفق می‌شود، به صورت آشکارتری خود را از اعضاء دیگر خانواده خود متمایز سازد. وقتی در خانواده برادر یا خواهر بزرگتری هم باشد، کودکی کم سال تر مصرانه سعی می‌کند آزادی بیشتری به دست آورد. خانم مدیسی (3) این امر را در ضمن مطالعه‌ی کودکی که از این لحاظ شاخص بود نشان داده اســت. بحران نافرمانی سه سالگی برحسب افراد کم و بیش برجستگی دارد. در صورتی که این بحران خفیف باشد می‌توان آن را نشانه‌ی منش یا طبع بی ثبات کودکی دانست و وقتی بسیار قوی باشد و دنباله پیدا کند می‌توان آن را دلیل بر لجاجتی دانست که گاهی صورت مرضی روحی پیدا می‌کند.
در دنبال این نافرمانی ‌ها نوعی خودنمائی پیدا می‌شود. در این خودنمائی دو وسیله به کار میرود: یکی از این دو، مهارت عمومی بدن اســت. طفل شیر خوار که تا دیروز بی تجربه بود در چهار سالگی زرنگ تر و حرکاتش نرمتر می‌گردد و در حرکات و سکناتش (مخصوصاً در دختر بچه) ظرافت و لطفی خاص پدید می‌آید. گرچه هنوز از چابکی دور اســت اما عاری از دلربائی نیست.
این سن، سن لطف و ظرافتی اســت که هومبورگر (4) به توصیف آن پرداخته اســت. کودک نسبت به وزن و آهنگ موسیقی حساس می‌شود و رقصیدن را دوست می‌دارد. به حرکات و شیوه ‌های خود چنان شکوهی می‌بخشد که به آسانی می‌توان گفت از این حرکات و جست و خیزهای ملوس، لذت می‌برد.
وسیله‌ی دیگر، جلب تحسین و تمجید دیگران اســت. کودک میل دارد مورد پسند دیگران قرار گیرد و توجه آنان را به خود جلب کند. غالباً در حالی که از زیر چشم به ما نگاه می‌کند، وضعهای دلربائی به خود می‌گیرد و از راه خودستائی کودکانه به نمایاندن برتریهای واقعی یا خیالی خود می‌پردازد و از این کار لذت می‌برد.
رفتار دیگری که شخصیت طفل را می‌افزاید تقلید از بزرگسالان اســت. از 5 تا 7 سالگی تقلید به صورت دیگر ولی با قدرت ظاهر می‌شود. تقلید در این دوره تقریباً صورتی طبیعی دارد که در دوره‌ی اول کودکی نخستین دیده می‌شد. گیوم (5) اهمیت آن را در سال دوم و بعد نشان داده اســت. اما بر اثر درون فکنی (6) یا همانند شدن انفعالی (7) کودک با همگنان خود، تقلید به صور گوناگون در می‌آید. این تقلید و همانند شدن بر اثر نقش ‌های مختلفی که کودک به عهده می‌گیرد، شخصیت او را غنی تر می‌سازد.
تحریک حس شخصیت با حالت انفعالی شدیدی همراه اســت. دلبستگی به مادر یا عضو دیگری از خانواده ممکن اســت باعث کشمکشها و رقابتها و حسادتهای ناهشیارانه گردد. اما بزودی پیوندها سست می‌گردد و طبعاً کشمکشها فرو می‌نشیند ولی هرگاه عقده ‌های روحی در دوره‌ی کودکی نخستین گشوده نشود به صورت منطقه ‌های حساسی در نهانخانه ذهن (8) کودک باقی می‌ماند.
2- جهان بینی کودک
- تصوری که کودک در این دوره از عالم دارد ممکن اســت موجب تعجب آن دسته از مربیانی گردد که از این تحول آگاه نیستند. سه سالگی سن پرسیدن اســت. کودک از روی پاسخهائی که به او می‌دهند یا خود به سؤال خود می‌دهد دنیائی مناسب خود می‌سازد. بر اثر تحقیقات پیاژه (9) و والون شیوه‌ی کار دستگاه فکر کودک در این دوره خوب شناخته شده اســت. فکر کودک در این دوره صورت کل بینی (10) دارد یعنی مجموعه ‌هائی را درک می‌کند که عناصر آن هنوز درست از هم متمایز نشده‌اند. چون قادر به تحلیل و ترکیب نیست بناچار جفت جفت فکر می‌کند یعنی تصوراتی مانند «سیاه و سفید» و «باد و دود» در ذهن او متداعی می‌شوند. در وهله‌ی اول، نمی‌تواند توصیف و حکایت کند، بیشتر ابداع می‌کند و داستان می‌سازد. و نیز آنچه را می‌بیند نمی‌تواند بر طبق قواعد علیت که ما به آن معتقدیم تبیین کند بلکه به سائقه‌ی انسان انگاری (11) معصومانه به پدیده ‌های طبیعی، انگیزه ‌های انسانی نسبت می‌دهد یا آنها را ساخته‌ی دست هنروران می‌داند؛ مثلاً می‌گوید حبوبات و غلات را دکاندار ساخته اســت. کودک در این دوره هر چیز را تابع هدف و غایتی می‌پندارد و معتقد اســت موجودات و اشیاء برای استفاده و به سود او آفریده شده‌اند (12) پیاژه این فکر مختلط یا به هم آمیخته را (13) جلوه‌ای از خودمداری (14) می‌داند. به عقیده‌ی او طفل خود را به منزله‌ی مرکز و دلیل وجود جهان می‌پندارد و از مشخصات روح او در این دوره یکی این اســت که نمی‌تواند خود را در نظرگاه دیگران قرار دهد. در صورتی که والون بیشتر به حالت فکر کودک، پیش از ظهور مقولات (15) توجه دارد.
باری، گرچه ممکن اســت این فعالیت ‌های به هم آمیخته هوش زبانی کودک را به شیوه ‌های مختلف تعبیر و تفسیر کرد لکن نباید فراموش شود که هوش عملی که بر «سخن گفتن» مقدم اســت در دوره‌ی دوم کودکی همچنان به اهمیت خود باقی اســت. تجارب آندرهری (16) شیوه کار این هوش را نشان داده اســت.
هوش عملی به فکر کودک جنبه‌ی تجربی و حسی می‌بخشد و در برابر زیاده رویهای لفظی به منزله‌ی پارسنگی اســت.
بازی ، شیوه طبیعی فعالیت در این دوره اســت و با تعریف مشهوری که کلاپارد از کودکی داده اســت کاملاً تطبیق می‌کند. به عقیده‌ی این دانشمند عالم کودکی دوره‌ی بازی کردن اســت. فعالیت آمیخته به بازی مدتی پیش از سه سالگی آغاز می‌شود اما در طی سالهای بعد گسترش می‌یابد، یعنی بر بازیهای «فونکسیونی» کودک شیرخوار، بازیهای ابداعی افزوده می‌شود. این بازیها نتیجه‌ی احتیاج به آفریدن و جلوه‌ی شخصیت اســت که در این دوره ریشه‌ی عمیقی دارد.
3- بازی و کار
- از 5 سالگی (مخصوصاً در میان دختر بچه ‌ها) بازی انواع فراوان پیدا می‌کند: از جمله می‌توان از بازیهای حرکتی و بازیهای انفعالی و بازیهای هوشی و بازیهای اجتماعی نام برد که گاهی برحسب پسر و دختر و مخصوصاً از محیطی به محیط دیگر و از فردی به فرد دیگر، فرق می‌کند.
در این دوره اســت که بازی ساخت (17) خاص خود را نشان می‌دهد. مثلاً یکی بازی وانمود کردن اســت که شاتو (18) خوب آن را تجزیه و تحلیل کرده اســت.
مقارن 5 تا 6 سالگی، بازی با نوع دیگری از فعالیت جفت می‌شود و آن کار اســت که در وهله‌ی اول تشحیص آن از بازی به دشواری صورت می‌گیرد ولی رفته رفته جنبه ‌های خاص آن هویدا می‌شود. کودک در گوشه‌ی روزنامه خطوط درهم و برهمی می‌کشد و به خیال خود نقاشی می‌کند. حال اگر او را مورد مشاهده قرار دهیم می‌بینیم که او فعالیت خود را شروع می‌کند، آنگاه آن را کنار می‌گذارد و نامی به آن می‌دهد؛ سپس مادرش را صدا می‌کند؛ کاغذ را به دور می‌افکند؛ به طرف سگ می‌دود، او را نوازش می‌کند؛ دوباره برمی گردد و چند خط دیگر می‌کشد و همین طور این کار را ادامه می‌دهد. . . در اینجا می‌گوئیم کودک بازی می‌کند. حال کودک دیگری را در نظر می‌گیریم : این کودک برای ساختن خانه به گردآوردن قطعات چوب می‌پردازد و در این تصمیم پافشاری به خرج می‌دهد. یعنی به دنبال قطعاتی می‌رود که کم دارد و تنها وقتی دست از فعالیت خود می‌کشد که این کار را به پایان رسانیده باشد. درست اســت که این کودک نیز به ظاهر بازی می‌کند اما در واقع در این جا فعالیت او صورت کارکردن به خود گرفته اســت.
میان بازی و کار کودکان فرق اساسی در لذتی نیست که آنان از این فعالیت می‌برند یا نمی‌برند یا به این فعالیت علاقه دارند یا ندارند. زیرا کارهائی هست که کودک را سر شور و شوق می‌آورد و در عوض بازیهائی هست که در نظر وی چنگی بدل نمی‌زند و او را کسل می‌کند. در حالی که بازی به میل بازی کننده شروع و قطع می‌شود، کار آغاز و انجامی دارد و مستلزم آن اســت که در حین انجام دادن آن جهت فعالیت معینی حفظ شود. اغلب اوقات این دو وضع در فعالیت واحد و یکی پس از دیگری پدیدار می‌شود. بازی در این دوره به شکل فعالیتی چند پهلو (19) اســت و با بازی بزرگسالان- که درست برعکس کار یا به قول والون «مشغولیت اجباری»، و فعالیت آزادانه در زمان فراغت و رفع خستگی اســت- فرق دارد. به عبارت دیگر، بازی در این دوره، هم بازی به معنی خاص کلمه اســت، هم هنر و هم کار و هم چیزهای دیگر، یعنی همه چیزهائی که بعداً هر کدام فعالیت معین و مشخصی خواهد بود.
***
باری، تشخص طلبی و سازمان دادن به فکر هم آمیخته و بازی در واقع سه جنبه‌ی شخصیت کودک در این سنین به شمار می‌رود. این سه جنبه نشان می‌دهد که کودک در این دوره، به نخستین انطباق شخصی که کودک شیرخوار از بجا آوردن آن ناتوان بود نائل آمده اســت.
البته این انطباق محدود و ناپایدار و فریباست. زیرا کودک هنوز زندانی حالت ذهنی خویش اســت و در دنیائی بسته و اندکی مصنوعی بزرگ می‌شود.
باری، کودک صورت کوچک شده‌ای از انسان بالغ نیست بلکه موجودی دستخوش طغیان غریزه و دمدمی و کنجکاو و پرگو اســت. او بازی و داستانها را دوست می‌دارد و داستان پردازی او چندان اســت که گاهی به نحو جنون آمیزی افسانه پرست می‌شود. بنابراین طبعاً به شیوه‌ای از زندگی سوق می‌یابد که خاص اوست. کودکی (چه دختر باشد چه پسر) با قامت باریک و کوتاه و کله‌ی بزرگ خود که بر چنین بدنی سنگینی می‌کند و بر اثر راه رفتن باریک و باریکتر می‌شود و خلاصه با حرکات و سکنات چرخ آسا و سیمای شکفته و شاداب خود که به دنیائی نظر دارد که او را به سوی خود می‌کشد، آدمی را به یاد موجودات افسانه‌ای و بزغاله‌ی سبک پائی می‌اندازد که در بیراهه ‌های نیمه روشن جنگل، نی لبک پان (20) بر لب دست می‌افشاند و پای می‌کوبد. کودکی مانند رب النوع کشتزارها (21) برخی از خصائص نوزاد حیوان را در خود دارد. گرچه پایش سم ندارد ولی همان عشق و شور بزغاله به زیستن و یا غرائز و بی پروائی و زودباوری و نیز تماس او با زمین که هنوز به او بسیار نزدیک اســت در او دیده می‌شود. فکر جان بخش (22) او مملو از به هم آمیختن میان زندگانی آدمی و زندگانی جانوران اســت. درست مانند موجود داستان، واقعیت را با خیال به هم می‌آمیزد. البته نمی‌توان گفت که مانند نوجوان طبیعت را دوست می‌دارد، اما رفتار او از این حد در می‌گذرد. کودک تا حدی در طبیعت و در نوعی مستی خوشایند زندگی می‌کند و با طبیعت شریک و همدم اســت. (23)
اصول پرورش در دوره‌ی کودکستانی
1- تعدیل درون گرائی
- با در نظر گرفتن نکات مذکور به آسانی می‌توان اصول عمل مربی را کشف کرد.
در این دوره قبل از هر چیز باید با استفاده از توجه به برون که کودک را به سوی اشیاء و موجودات زنده می‌راند و خلاصه از راه زندگانی بیرونی به تربیت او پرداخت. اما باید دید وسائل مؤثر و مفید در این کار کدام اســت؟
تکیه بر تفکر مجرد در این دوره بی فایده اســت. کودک در این دوره نخست با چشمها و گوشها و دستهای خود و حتی می‌خواهم بگویم با بدن خود فکر می‌کند و بیشتر این شیوه‌ی فکر را در اختیار خود دارد. هر یک از ما هرگاه بخواهد از اغراق و خیالات دور و دراز که فکر منطقی (که اصولاً عاری از ماده اســت) پیش می‌آورد برحذر باشد، باید در بزرگی، اندکی از فکر کودکانه را حفظ کند. از این رو، باید در کودکی بتوان این هوش عملی را آزادانه به کار انداخت. اما کودک رفته رفته با کلمات فکر می‌کند و بازیها و تأثیرات هوش زبانی اســت که به جهان بینی او جنبه‌ی خودمداری (24) و به هم آمیختگی می‌دهد. تربیت باید به این دوگانگی توجه داشته باشد و میان این دو نوع فکر به حفظ تعادل و توازن پردازد زیرا تجربه حسی و حرکتی به منزله پارسنگ حالت به هم آمیختگی و داستان پردازی اســت.
2- تحریک کنجکاوی
- در این سنین که تنها لذت بر کودک تسلط دارد، نمی‌توان از او توقع کوشش ارادی داشت و این توقع واقعاً بی جاست. آموزش و پرورش کودکی در این دوره جز با استفاده از آنچه مورد علاقه‌ی اوست میسر نیست؛ اما از راه دیگری نیز می‌توان کنجکاوی او را تحریک کرد و رضای خاطر او را فراهم ساخت. میل به پرسش در این سنین حاکی از کنجکاوی کودک اســت. این کنجکاوی پیوسته تغییر صورت می‌دهد یعنی کنجکاوی کودک در برابر چیزی که نمی‌شناسد یا نمی‌فهمد به صورت تعجب ظاهر می‌گردد یا به صورت عطش سیراب ناشدنی به بیشتر شناختن جلوه می‌کند. به عبارت روشن تر، کنجکاوی کودک دارای رنگی از یگانگی عاطفی (25) اســت. یگانگی عاطفی پدیده‌ای اســت که برخی از روان شناسان آمریکائی آن را مورد مطالعه قرار داده‌اند و آن عبارت از نوعی احساس یگانگی نموداری با فعالیتهای دیگران اســت. ساده ترین نمونه‌ی این احساس یگانگی در تماشاگران مسابقه‌ی فوتبال دیده می‌شود: کسانی که عمیقاً جریان بازی را دنبال می‌کنند، بی اراده و در ضمن تماشای بازی، حرکت پا و بدن بازی کنندگان را با پا و بدن خود در هوا مجسم می‌کنند و وقتی جمعیت انبوه باشد، این حالت سبب بهت و عصبانیت کسانی می‌شود که در کنار آنان به تماشا ایستاده‌اند. همچنان که همدردی واکنشی انفعالی اســت، احساس یگانگی نیز تا حدی واکنش حرکتی اســت و درست مقابل شیوه رفتار تماشاگری اســت که علاقه‌ای به فوتبال ندارد. در کودک نیز وضع چنین اســت.
باری، کنجکاوی کودک بی هدف و نتیجه نیست و متضمن شرکت فعالانه‌ی اوست. کودکی برای فهم اشیاء به آنها می‌پیوندد. مثلاً وقتی به چیزی مانند روزنه‌ی کف اطاق یا به صدای موتور یا به ماه راغب می‌شود خود او نیز پاره‌ای از این اشیاء یعنی روزنه یا صدا یا ماه می‌گردد. خلاصه کنجکاوی کودک یکی از نیرومندترین پایه ‌های تربیت اوست. برای پاسخ دادن به تمام پرسش ‌های کودک در این دوره راستی باید خدا بود؛ اما جواب ندادن به سؤالات او به بهانه این که خسته کننده اســت عاقلانه نیست. مثلاً وقتی کودک کنجکاو می‌شود بداند که کودکان از کجا می‌آیند، جواب به سؤال او کار آسانی نیست. برخی معتقدند که سرکوب کردن این کنجکاوی و احتراز از پاسخ دادن به کودک و با خشونت و خصومت رفتار کردن ممکن اســت در آینده هر گونه کنجکاوی عقلی را از میان ببرد. البته این عقیده اغراق آمیز اســت، اما لااقل دارای این حسن اســت که حماقت کسانی را که پرسش ‌های کودک را سرسری می‌گیرند، آشکار می‌سازد.
3- پرورش قدرت مشاهده
- برای این که این کنجکاوی ثمربخش باشد، باید کودکان را به مشاهده عادت داد و آنان را به تمرین در آن وادار کرد. کودکان با دقت نگاه می‌کنند و گوش می‌دهند و می‌چشند و لمس می‌کنند اما مشاهده‌ی آنان عاری از پیوستگی و دوام اســت، یعنی گسسته و زودگذر اســت پس باید مشاهده آنان را رفته رفته منظم تر ساخت و تحت قاعده در آورد؛ ضمناً نباید سعی داشت، بیش از اندازه زود، فکر کودک را به تجزیه و تحلیل دقیق و موشکافی واداشت. برطبق تجارب خانم بورست (26) تمرینهائی که هدفی زیاده از حد عالی دارند مانع ترقی کودکان می‌شوند زیرا آنان را از راه مستقیم خود منحرف و دور می‌سازند. باید یادآور شویم که برطبق طرح اشترن (27)، آدمی در این دوره هنوز در مرحله‌ی ذوات مادی اســت: یعنی اگر در برابر تصویری قرار گیرد به برشمردن بی نظم اشیاء و موجودات تصویر اکتفا می‌کند. در پایان این دوره به مرحله‌ی اعمال می‌رسد و تنها در دوران کودکی سوم اســت که به مرحله‌ی کیفیات و خلاصه ترکیب نائل می‌گردد. خلاصه، تمرین مشاهده، وسیله تربیتی نیکوئی اســت به شرط آن که با نوع فکر این سنین منطبق باشد (28).
باری، روش تربیت کودک در این دوره اساساً بازی اســت. مطلب عمده این نیست که بدانیم یا بازی خود وسیله‌ی تربیت اســت یا نه بلکه مسأله‌ی اساسی دانستن این اســت که آیا بازی در این سن تربیتی هست یا نه؟ پاسخ به این پرسش بی هیچ شک روشن اســت؛ یعنی کافی اســت اهل نظر لحظه‌ای منطق جدالی خود را به یک سو نهند و برای آن که در باره‌ی نتایج تربیتی بازی یقین حاصل کنند، به کودکی که بازی می‌کند بنگرند. البته منظور ما به هیچ وجه این نیست که مربی را به تماشاگر تبدیل کنیم؛ به نظر ما وظیفه‌ی مربی این اســت که بازیهای تازه‌ای را به شاگرد خود یاد دهد. یعنی بگوید: «من به تو نشان می‌دهم. هر کار من می‌کنم توهم بکن». مربی باید وقتی کودک همبازی قابلی ندارد پنهانی در بازی او شرکت کند و مخصوصاً آن دسته از بازیهای تربیتی را به کار برد که همه یا برخی از آنها شهرت بسیار یافته‌اند: مانند برج بازی برای کودکان خردسال تر و بازی لوتو (29) برای کودکان بزرگتر به طوری که خانم مونتسوری در «خانه‌ی کودکان»(30) مشاهده کرده اســت میل به کار معمولاً از شش سالگی پیدا می‌شود؛ گاهی نیز این میل زودتر ظاهر می‌گردد. پس طبیعی آن اســت که برای فراهم کردن زمینه انتقال از بازی کودکی در این دوره به کار آمیخته به بازی شاگرد دبستان، به میل کار در کودک توجه داشته باشیم و نیز از یاد نبریم که بازی و کار در صورتی مفید و مؤثرند که کودکان به آنها دلبستگی پیدا کنند.
حال به بینیم کودکان این سن را در کجا باید تربیت کرد؟ در خانه یا در مدرسه ؟ در این مورد ممکن اســت تردید کرد. اگر در دنیائی خیالی زندگی می‌کردیم، من پاسخ می‌دادم: کودکان 3 تا 7 ساله را باید در باغ پرورش داد. زیرا کودک برای دویدن و جستن و بالا خزیدن و نفس عمیق کشیدن و تمرین حواس و تحقق رؤیاها و قصه ‌های خود به فضا احتیاج دارد. آیا باغ برای این کار عالیترین محیطی نیست که بتوان تصور کرد؟ وانگهی، کودک احتیاج به معاشرت با کودکان دیگر دارد. اما عده‌ی این کودکان نباید زیاده از حد باشد. دیگر این که کودک هنوز به مواظبت مادر و محیط محبت آمیز خانه نیازمند اســت.
اگر خانواده همه‌ی این شرایط را در خود داشته باشد شاید بتوان گفت برای کودک این دوره، همیشه بهترین محیط تربیتی اســت ولی اگر چنین شرایطی در خانواده موجود نباشد، به نظر من همکاری خانه با کودکستان مرجح اســت. مثلاً در موردی که مادر در بیرون خانه کار می‌کند یا خانواده از روح یگانگی بهره مند نیست یا سرمشقهای بدی به کودک می‌دهد یا وقتی که کودک تنهاست یعنی برادر و خواهر دیگری ندارد، همکاری خانه و کودکستان در تربیت کودک بهتر اســت.
البته نباید فکر کرد که کودکستانهای ما (31) در تربیت کودک وسیله‌ای اســت که نمی‌گذارد بد بدتر شود. برعکس، ارزش تربیتی این مؤسسات بسیار اســت. نام آنها یعنی «مدرسه‌ی مادرانه» خود بسیار زیباست. همین امر که آنها را «مدرسه‌ی مادرانه» نامیده‌اند خود مؤید این نکته اســت که باید از کودک مانند مادر مواظبت کرد. عنوان دو پهلو و دلاویز فروبل (32) یعنی «باغ کودکان»(33) این نکته را به خاطر می‌آورد که این جا هم باغ و هم مدرسه و هم جای گروه نونهالان اســت و مربی در پرورش مانند باغبان مهربانی اســت و کودکان نیز در حکم گیاهان یا گلها هستند. از این بالاتر، این دو مؤسسه رویهم رفته شایسته‌ی نام خود هستند و به جرأت می‌توان گفت در حال حاضر در سازمان فرهنگی فرانسه از بهترین مؤسسات به شمار می‌روند؛ زیرا برخلاف مدارس در پایه ‌های دیگر، از سنتهای کهنه‌ای که بر روی تحول تربیتی ما سخت سنگینی می‌کند مصون مانده‌اند. در این مؤسسات بیشتر از هر جا سعی وافر به عمل آمده اســت تا نتیجه‌ی تحقیقات روان شناسان به کار بسته شود؛ البته این کوشش هنوز کافی اســت. ولی این مؤسسات تنها مؤسساتی هستند که در آنها شاگردان از همکاری خانواده و مدرسه بهره مند می‌شوند. در این جا، هم خانواده و هم مدرسه لزوم این همکاری را حس می‌کنند. اما در مراحل بعد در کشور ما به نحو اسفناکی این همکاری ناکافی اســت.
مربیان در مدارس مادرانه‌ی فرانسه که عده‌ی آنها به مراتب بیشتر از کودکستانهاست تا حدی فرشتگان مهربان عالم کودکی به شمار می‌روند اما در صورتی می‌توانند کار پر برکت خود را انجام دهند که جنبه‌ی خانوادگی و خودمانی گاهگاهی خود را حفظ کنند و نیز روشهای پیش از مدرسه خود را نگاه دارند، یعنی نخواسته باشند «مدرسه» به معنی معمول کلمه یعنی محل تدریس و تعلیم باشد. زیرا مدارس مادرانه، مدرسه‌ی واقعی نیستند و نام خانه‌ی مادرانه برای آنها مناسب تر اســت. اصولاً من در این سن از کلمه‌ی مدرسه چشمم آب نمی‌خورد و به جای «مدرسه‌ی مادرانه» بهتر می‌دانم آن را تنها «مادرانه» بخوانم. البته خواهید گفت شما برسر کلمه دعوا می‌کنید؛ ولی در واقع این طور نیست، زیرا وسوسه‌ای شدید و دائم دیده می‌شود که با کودکان خردسال، مانند شاگرد مدرسه رفتار کنند. و البته نباید پنهان داشت که هیچ چیز شوم تر از آن نیست که رقابتی میان مدارس مادرانه و کلاسهای کوچک مدارس ابتدائی برقرار شود و مدارس مادرانه به صورت زندانهائی (34) در آیند که در آنجا نتایج روان شناسی را به خدمت تدریس پیش از موقع، به کار بگمارند. کودک در مدرسه مادرانه و کودکستان هنوز محصل یا شاگرد مدرسه نیست بلکه موضوع پرورش اســت (یا چنان که گفتیم هنوز در مرحله‌ی Pan اســت) نباید او را حیوان کوچک دانائی پنداشت. در مدارس مادرانه، کودکان 2 تا 6 ساله را می‌پذیرند اما شاید بهتر آن باشد که کودکان 3 تا 7 ساله در اینجا پذیرفته شوند زیرا پیش از سه سالگی کودک به زحمت می‌تواند حالات درونی خود را به دیگران بفهماند. وانگهی، حضور کودکان دیگر، آن هم وقتی جمعیت بسیار باشد، طفل دو ساله را ناراحت و مشوش می‌سازد. کودک در این سن هنوز به مواظبت ‌های انفرادی احتیاج دارد و این کار در کلاس پر جمعیت بسیار مشکل اســت. پس تنها وقتی باید کودک را در چنین کلاسهائی پذیرفت که وضع خانوادگی وی اقتضاء کند. در عوض با عقب انداختن ورود اطفال از مدارس مادرانه «به مدرسه بزرگ» نه تنها صدمه‌ای به آنان نمی‌زنیم بلکه چون بر اثر یادگیریهای متعدد، تحول مهمی را که معمولاً در حدود 7 سالگی در ذهن آدمی صورت می‌گیرد طی می‌کنند انطباقشان با محیط مدرسه آسانتر می‌گردد.
بدین ترتیب، دوران پیش از ورود به مدرسه شامل دو دوره خواهد بود: 1- دوره‌ی اول از 3 تا 5 سالگی . در این دوره تنها باید کودک را پیش از ظهر به مدرسه فرستاد چنانچه هم اکنون این شیوه معمول اســت، منتهی باید آن را تشویق کرد. 2- دوره دوم از 5 تا 7 سالگی . در این دوره کودک هم پیش از ظهر و هم بعد از ظهر به مدرسه خواهد رفت.
بدین نحو، در عین این که ارتباط میان خانواده و مؤسسه‌ی تربیتی به نحو همآهنگی حفظ می‌شود، انتقال لازم از مرحله‌ای به مرحله دیگر نیز پیش بینی و وسائل آن مهیا خواهد شد.

پی‌نوشت‌ها:

1- Affirmation de soi.
2- Bernfeld.
3- Médici.
4- Homburger.
5- Guillaume.
6- Interjection.
7- Identifcation affective.
8- Inconscience.
9- J.piaget.
10-Global.
11- Anthropomorphisme.
12- ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند
تا تونانی به کف آری و به غفلت نخوری.
13- Syncrétisme.
14- Egocentrisme . اما در ترجمه‌ی این کلمه خودمداری را بیش از خودبینی یا خویشتن بینی می‌پسندیم زیرا خودبینی مفهومی اخلاقی اســت و بهتر اســت در ترجمه Egoisme به کار رود. پیاژه اصرار دارد که این دو مفهوم را به هم نیامیزند زیرا در این مرحله هنوز کودک به آنچه می‌کند خودآگاه نیست تا خودبینی که مستلزم تمیز خویشتن از دیگران و ترجیح خود بر ایشان اســت در مورد او به کار رود. مترجم.
15- Précatégoriel.
16- A.Rey.
17- Structure.
18- Chateau.
19- Omnimum.
20- Pan.
21- Faune.
22- Animiste.
23- مرحله‌ی دوم تربیت درست همان اســت که من پیشنهاد کرده ام آن را چنان که در داستان آمده اســت سن بزغاله پا (Chevre-Pied) بنامند.
24- Egocentrisme.
25- Empathie.
26- Borst.
27- Stern.
28- می‌دانم که من اعتراض خواهند کرد که شما برای پرورش کودک یا برای انتقال ذهن او از وضع فعلی به وضع عالیتر، به ما سفارش می‌کنید که تمرین را با شیوه‌ی فکر او سازگار کنیم؛ غافل از این که با این کار به جای این که او را از این مرحله خارج کنید، در آن ثابت نگاه می‌دارید. چون ممکن اســت به تمام مراحل تربیت تکوینی چنین انتقادی بشود پس باید یک باره نظر خود را روشن کنیم و به این انتقاد پاسخ دهیم. این انتقاد به دو دلیل وارد نیست. یکی این که اعتراض کنندگان تصور می‌کنند تمرین هر عمل روانی در مرحله‌ی معینی از تحول روانی به امکانات فعلی شاگرد محدود می‌شود و این حقیقت را از یاد می‌برند که رشد، پیوسته شاگرد را به مرحله‌ای برتر از وضع کنونی تعالی می‌بخشد و امکانات بیشتری در اختیار او می‌گذارد. فعالیت «فونکسیونی» به صورت منحنی محدودی صورت نمی‌گیرد بلکه با دخالت رشد، این فعالیت زمینه را برای فعالیت ‌های جدید آماده می‌کند. وانگهی، هرچه بکوشیم روشها و مواد تربیتی را با فلان سن منطبق سازیم، نمی‌توانیم آنها را درست با میزان فکر کودک برابر کنیم؛ به عبارت دیگر، وقتی طفل به توضیح واضح می‌پردازد و خود به جای جامعه سخن می‌گوید هیچ کس در فکر آن نیست که این حالات را آن طور که هست در او تمرین دهد. زیرا این کار بی معنی و بیهوده خواهد بود، همیشه میان فعالیت طبیعی کودک و فعالیتی که ما به او پیشنهاد می‌کنیم، فاصله‌ای وجود دارد و این فاصله در پیشرفت طفل مؤثر اســت، یعنی این پیشرفت از راه حرکتی حاصل می‌شود که کودک را به نوع فعالیت ما سوق می‌دهد. بدین نحو، ما به کودک یاری می‌کنیم تا از بازی به سوی کار و از مشاهده‌ی خود که گاهی کل مانند و زمانی بیش اندازه جزئی و دقیق اســت، به تحلیل نایل گردد. اما این فاصله که لازم و در عین حال اجتناب ناپذیر اســت نباید زیاده از حد باشد؛ برعکس باید طوری باشد که اسباب زحمت شاگرد نشود: آهن ربا در صورتی براده‌ی آهن را به خود جذب می‌کند که بیش از اندازه از براده دور نباشد؛ در آموزش و پرورش نیز تقریباً همین طور اســت. بدیهی اســت وقتی ندائی در کار نباشد که کودک را دائما به تعالی دعوت کند، تربیت از میان می‌رود. اما برای این که این دعوت مفید و مؤثر باشد، باید آن را از نزدیک به گوش شخص فرو خواند. تنها در دوره‌ی نوجوانی اســت که صلاتی که از دور و در خلاء در داده می‌شود، سودمند و ثمربخش خواهد بود.
29- Loto.
30- Casi di Bambini.
31- منظور کودکستانهای امروز فرانسه اســت که به شهادت اکثر مربیان جهان از بهترین کودکستانهای
دنیاست . مترجم
32- Froebel.
33- Kindergarden.
34- Forcerie.

منبع مقاله :
دبس، موریس؛ (1388)، مراحل تربیت، مترجم: علیمحمد کاردان، تهران: مؤسسه‌ی انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوازدهم.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

چهره خوانیروانشناسی چهرهزبان حرکات بدنمهارتهای …سرگزمی و جالب نابهنجاری های ناشی از نقیصه های ذهنی نابهنجاری های ناشی از مشکلات بازی و خلاقیت خلاقیت و بازی صفحه کارگروهی …بدون هیچ تردیدی زمین‌های بازی بخشی کامل و جدانشدنی از خاطرات هر کودکی است


ادامه مطلب ...

تربیت در دوره‌ی سوم کودکی (دوره‌ی دبستانی)

[ad_1]

در دوره‌ی سوم کودکی که آن را کودکی بزرگ می‌نامند و برحسب این که کودک پسر باشد یا دختر از 6 تا 13 یا 14 سالگی ادامه دارد، در ممالک پیشرفته جهان، کودک عملاً شاگرد دبستان اسـت. پس آموزش و پرورش نیز باید بر پایه‌ی این واقعیت استوار باشد.
***

خصایص روانی در این دوره

- این مرحله از لحاظ تحول روانی بر روی هم و نسبت به مراحل قبل یا بعد دوره‌ی ثبات و آرامش و سازگاری سهل به شمار می‌رود. در این سنین بحران عمیق شخصیت دیده نمی شود و تکامل آن منظماً انجام می‌گیرد. می‌توان آن را با چند صفتی که به هم پیوسته‌اند دقیقاً تعریف کرد: این دوره، دوره‌ی عقل و دانائی و میل به زندگانی اجتماعی و فعالیت اسـت.
تحولات روزافزونی که تقریباً از هفت سالگی در فکر و رفتار به وقوع می‌پیوندد مفهوم کهنه‌ی «سن عقل» را بار دیگر نیرو می‌بخشد. یعنی «سن عقل» را که ژان ژاک روسو چون می‌خواست جلو شتابزدگی نابهنگام مربیان را بگیرد سخت جابجا کرد، اینل روان شناسی جدید نیز به آن قائل شده اسـت. اما نباید ناگفته بماند که سن عقل بنابر روان شناسی امروزی با سن عقل قدیم فرق دارد.

1- ظهور مفهوم اجمالی:

در این دوره، فکر هیأت جدیدی به خود می‌گیرد. «فکر مرکب از مناسبات» جانشین «فکر درهم آمیخته» دوره‌ی پیشین می‌گردد و کودک به مدد آن از جهان خارج تعبیری می‌کند که به علم ما در باره‌ی جهان بسیار نزدیک تر اسـت. وی، علیت به معنی علمی آن را درمی یابد و درست تر از دوره قبل روابط منطقی را به کار می‌برد. مقدمات فکر انتقادی نیز ظاهر می‌شود. پیاژه و والون و میشو اهمیت این پیشرفتها را نشان داده‌اند. در حدود ده سالگی کودک به مرحله‌ای می‌رسد که من آن را دوره مفهوم اجمالی (1) می‌نامیم. حال ببینیم منظور از این دوره چیست؟ بر اثر رشد و محیط تربیتی، فکر کودک حول چند مفهوم اساسی یعنی مفهوم زمان و مکان و عدد و علت و حرکت و نظایر آن که معلومات محسوس را متحد می‌سازند، سازمان می‌یابد. نحله‌ی جامعه شناسی فرانسوی نیز برای این مفاهیم در فعالیت ذهنی روزانه‌ی ما سهم بسزائی قائل اسـت. به عقیده‌ی این نحله، مفاهیم مذکور پایه و اساس فکر منطقی اسـت و به مدد آنها می‌توان واقعیت قابل مشاهده را از خلال روابط درک کرد. در واقع، حیات انسان امروزی بدون دخالت دائم این مفاهیم قابل تصور نیست. کسی که اتفاقاً مفهوم زمان یا علت را از دست داده باشد در نظر ما از قهرمان شامیسو (2) یعنی مردی که سایه‌اش را گم کرده بود عجیب تر می‌نماید. این مفاهیم عمده مسلماً به مقولات تعقل یا فهم که مورد بحث فلاسفه‌ی قدیم بود نزدیاک و به آن شبیه اسـت. اما در شاگرد مدرسه این مفهوم هنوز وسعت انتزاعی و خلوص مفهوم کلی را دارا نیست یعنی میان تجربه‌ی حسی و تصور کلی قرار دارد. از این رو، اصطلاح فکر مبتنی بر مفهوم اجمالی (3) از اندیشه‌ی مبتنی بر مفهوم کلی (4) یا اندیشه‌ی مقوله‌ای (5) برای نامگذاری این مرحله که رو به عینی شدن می‌رود مناسب تر به نظر می‌رسد.

2- علاقه به کار:

در همین زمان تغییرات دیگری صورت می‌گیرد. گرایش نسبت به کار و علاقه‌ی به آن پرورش می‌یابد. این وضع چنان که دیدیم مستلزم اتمام کار شروع شده و جستجوی نتیجه اسـت. اما تحول این امر ممکن اسـت بر اثر ناتندرستی یا بر اثر محیطی که بیشتر از حد کودک را تحت حمایت خود قرار دهد و موجب بقای رفتار کودکانه در او شود به عقب افتد.

3- دوره‌ی کمون:

اختلالات انفعالیی که در دوره قبلی به وفور دیده می‌شد در این دورہ کمیاب اسـت. بعد از مرحله‌ی فعالیت جنسی سالهای نخستین علائم کمون این حالت دیده می‌شود. به علاوه چنان که منحنی‌های مرگ و میر (6) نشان می‌دهد امکان زنده ماندن نیز در این دوره به حد اعلای خود می‌رسد.
سازگاری با محیط نیز آسان تر می‌گردد و کودک فرمانبردارتر اسـت؛ تخیل نیز تخفیف می‌یابد و گاهی همراه با میل به عجایب از میان می‌رود و در بخش دوم این مرحله، جای خود را به میل به ماجراجوئی می‌دهد. خلاصه ژول ورن (7) جانشین پرو (8) می‌شود.
با توجه به همه‌ی این امور که همراه با یکدیگر به وقوع می‌پیوندد می‌توان گفت که کودک عاقل تر شده اسـت. این امور نشان می‌دهد که چرا گاهی کودکی سوم را «بلوغ کودکی» یا «کودکی بالغ» می‌نامند. البته تعبیر دوم به درستی اولی نیست.

4- سن دانائی:

سن عقل، سن دانائی نیز هست. قوه‌ی حافظه مخصوصاً از 9 سالگی به سرعت توسعه می‌یابد. شاگرد مدرسه می‌تواند تقریباً همه چیز، حتی بی فایده ترین چیزها را در صورتی که مورد علاقه‌ی او واقع گردد یاد بگیرد. همان طور که در دوره‌ی قبل، از راه بازی راه رفتن را یاد می‌گرفت و در دوره‌ی بعد از طریق بازی به استدلال آشنا خواهد شد، اینک از راه بازی برکردن را یاد می‌گیرد. این دوره، دوره فراگرفتن همه چیز (9) اسـت. بنا بر مقتضیاتی که گفته شد، این مرحله مخصوصاً برای یاد گرفتن زبان خارجی بسیار مناسب اسـت. از این پس انواع حافظه بصری و سمعی و حرکتی (10) پدیدار می‌شود. البته انواع حافظه بعداً صورت ثابتی به خود می‌گیرند اما از همین دوره باید روش مناسبی برای پرورش آنها پیدا کرد. خاطرات وقایع زندگی روزانه برعکس زود صورت اولیه‌ی خود را از دست می‌دهد. حتی موقعی که شاگرد دبستان را در گزارش نویسی دقیق تمرین می‌دهیم باز این خاطرات اطمینان بخش نیست.
تحقیقات اشترن (11) نشان داده اسـت که تا چه حد مشهودات کودکان این سنین کم ارزش اسـت و چقدر در برابر تلقین مقاومت آنان اندک اسـت. در این دوره، کودک در کسب معلومات پیشرفتهای سریعی از خود نشان می‌دهد و این امر هم از خلال نتایج تحصیلی او به چشم می‌خورد، هم از تست‌های هوش سنجی از قبیل تست‌های بینه و سیمون که در آزمایش خود تا حدی به معلومات و تأثیر آن اهمیت داده‌اند. همچنین در این مرحله اسـت که نخستین توانائیها ظاهر می‌شود. شاگرد دبستان وقتی با هوش باشد معمولا در تمام زمینه‌ها موفق می‌شود. اما هرچه بزرگتر می‌شود نتایج کار او برحسب نوع هوش او در رشته‌ای بهتر و در رشته‌ی دیگر بدتر می‌شود. بررسی نیمرخ‌های روانی که از روی نتایج تستهای استعداد تنظیم شده اسـت نه تنها نشان می‌دهد که ظرفیت دقت و حافظه و تخیل و غیره در یک شاگرد نسبت به شاگرد دیگر فرق می‌کند بلکه شکل کلی نیمرخ با چرخش (12) ذهن خاصی مطابقت دارد که با افزایش سن رفته رفته سریعتر می‌گردد. همراه با این توانائیهای فونکسیونی رفته رفته توانائیهای پیچیده‌ای به صورت قریحه‌های مخصوص پدیدار می‌شود.

5- ظهور استعدادها:

استعداد موسیقی معمولاً زودتر از سایر توانائیها پدیدار می‌شود و در حدود 9 تا 10 سالگی تشخیص آن میسر می‌گردد. پس از آن توانائی مکانیکی که کودک خردسال از آن بی خبر اسـت به صورت مهارت فنی ظاهر می‌شود. میل به زیر و روکردن ابزارها حتی ممکن اسـت کودک مخصوصاً پسران را از توجه به اسباب بازی منصرف کند. سپس در دوره‌ی نوجوانی نوبت توانائی ریاضی و ادبی و سرانجام عملی فرا می‌رسد.
این نکته را نیز باید گفت که پیشرفت معلومات در شاگرد دبستان با میل کلی به یادگرفتن ارتباط دارد. کودک در این دوره می‌خواهد معلمی داشته باشد که خوب بیاموزد. در پایان این دوره اگر رفیق خوبی نباشد، می‌کوشد «شاگرد خوبی» باشد و از این راه در نظر کودکان دیگر معزز و محترم گردد. شاگردان بد که نادر هم نیستند در این نقش و نگار سایه‌ی زشتی هستند. در میان شاگردان تنبل کودکانی هم هستند که بی سوادی آنان نماینده‌ی هوش ضعیف ایشان اسـت ولی عده‌ی دیگر نیز بیمارند نه کودن. سرانجام عده‌ی دیگر هستند که چون درس و شیوه‌ی پرورش با احتیاجات آنان درست سازگار نیست در تحصیل شکست می‌خورند و حال آن که ممکن اسـت کودکان بسیار با هوشی باشند.

6- میل به زندگانی اجتماعی:

میل به زندگانی اجتماعی در شاگرد دبستان بسیار شدید اسـت. برای پسران، این سنین دوره‌ی رفاقت اسـت. دختران نیز احتیاج سیری ناپذیری به دوستان همجنسی خود دارند. البته این دوستی به هیچ رو با دوستی نوجوانی که با انتخاب همراه اسـت شبیه نیست. روابط اجتماعی مانند دوره‌ی گذشته تنها صورت روابط میان دو فرد را دارا نیست: شاگرد دبستان احتیاج به زندگانی گروهی دارد و مایل اسـت در فعالیت‌های مشترک شرکت کند. طفل در این دوره قادر به احساس عواطف جمعی اسـت. «ملت کودک»(13) که آلن (14) غالباً از آن سخن می‌گوید، ملت شاگرد دبستان اسـت. نقائص اخلاقی عادی شاگردان دبستان مانند خودستائی پسران و تکبر بی جای دختران نقائص اجتماعی اسـت از این رو، این دوره مخصوصاً برای کودکان هیجانی (15) و کمرو و کودکانی که برای زندگانی اجتماعی قدرت کافی ندارند، دورہ‌ی دشواری اسـت.
جامعه‌ی آموزشگاهی که کوزینه (16) آن را با ظرافت و دقت تمام مطالعه کرده اسـت از کلاس که در آن شاگردان را برای درس دور هم جمع می‌کنند ترکیب پیچیده تری دارد. لکن کلاس نیز خود هیأت اجتماعی زنده‌ای اسـت. روح همبستگی که شاگردان مدرسه را با هم متحد می‌کند هم برضد معلم به کار می‌افتد هم بر ضد تازه وارد یا رفیق بد.
در کلاس نوعی روح صنفی میان شاگردان بزرگسال پرورش می‌یابد که غالباً معلول پیروی از گروه و ترس از اجنبی اسـت. امروز جامعه سنجی (17) می‌کوشد ساخت این روحیه را روشن سازد و روابط همدلی و ناهمدلی یا الفت و نفرت را که در گروه شاگردان مدرسه وجود دارد اندازه گیری کند. حیات اجتماعی رسمی شاگرد مدرسه با فعالیت دیگری همراه اسـت و آن فعالیتی اسـت که در دسته‌ی بازیکنان دیده می‌شود. صحنه‌ی این فعالیت حیاط مدرسه و مخصوصاً کوچه اسـت. (18)

7- میل به فعالیت:

شاگرد مدرسه شیفته‌ی فعالیت اسـت. فعالیت او نیز نشانه‌ی نیروی فزاینده و شور و نشاط حیاتی شدید و سازگاری او با عالم اشیاء اسـت. این فعالیت که متنوع و عملی اسـت از فعالیت کودک کودکستانی که شبیه به بازی اسـت، به فعالیت ما بزرگسالان نزدیکتر اسـت و به صور گوناگون نمایان می‌شود. مثلاً یکی از آنها علاقه‌های عملی کودک مانند علاقه‌ی او به شکار، به باغبانی، به جمع آوری و ساختن اشیاء خرد و ریز، به بازیهای فنی و کارهای دستی اسـت. دیگر احتیاج به حرکت اسـت که در پسران به صورت پیکارجوئی و میل به پیروزی در زورآزمائی‌ها و بزودی حادثه جوئی در می‌آید. سوم دقت و مهارت در حرکات و سکنات اسـت. چهارم این که وقتی کودک خود با دستهای خود به فکری جامعه عمل می‌پوشد رضای خاطری در خود حس می‌کند. در واقع به گفته‌ی مشهور استانلی‌هال (19): «هیچ گاه به‌اندازه‌ی این دوره دست به مغز نزدیک نیست».
وقتی کودک این دوره را با کودک دوره‌ی قبل مقایسه کنیم، می‌بینیم که فعالیت عملی او با سودجوئی و تلون همراه اسـت. شاگرد مدرسه از نفع شخصی خود تصور روشنی دارد و نسبت به حقوق خود حسود اسـت و می‌خواهد موفق شود.
برخی خواسته‌اند این مرحله از تحول روحی (میان 10 و 12 سالگی) را که در طی آن آدمی می‌تواند به نحو کامل و از روی هوش، عمل خود را با دنیای خارج منطبق سازد، با عصر انسان ابتدائی که در آن انسان داننده (20) ظاهر شده اسـت برابر کنند. لکن همان طور که مقایسه میان فکر کودک شیرخوار با در خود فرورفتن (21) بیمار مبتلا به جنون جوانی (22) در خور چون و چرا اسـت مقایسه‌ی فوق نیز قابل انکار اسـت. اما این مقایسه لااقل دارای این فایده اسـت که من غیر مستقیم متذکر می‌گردد که از این دوره، کودک مانند انسان وحشی قادر اسـت در زندگانی گلیم خود را از آب بکشد. اطفال بی سرپرست شاهد این مدعا هستند. البته از لحاظ مربی این دوره هم دارای کمالی اسـت که باید از آن در گذشت. کلمه‌ی شاگرد دبستان نیز نیک نشان می‌دهد که هنوز شخصیت مختار واقعی به وجود نیامده اسـت. برای آن که کودک به عالم انسان بالغ دست یابد ترقیات و همچنین تجارب دیگری ضروری اسـت.

مراحل تربیتی و صفات مربی در دوره‌ی دبستانی

1- محیط تربیتی و مربی:

حال باید دید چه کسی باید به تربیت شاگرد دبستان بپردازد؟ ممکن اسـت در مرحله‌ی کودکی دوم هنوز بتوانیم درباره‌ی این که آیا باید کودک را علاوه بر محیط خانوادگی به محیط مدرسه نیز راهنمائی کرد، شک کنیم؛ اما بعد از هفت سالگی چنین تردیدی جایز نیست زیرا در این دوره به مدرسه رفتن از واجبات اسـت.
سن رفاقت و دانستن با تربیت در خانه سازگار نیست. به فرض این که خانواده قادر باشد خود به کودکی تعلیم دهد یا کسی را مأمور تعلیم او کند و کودک برادران و خواهرانی تقریباً همسن خود داشته باشد معهذا به مدرسه رفتن مزایای دیگری دارد. از جمله یکی از این مزایا این اسـت که در موقع مناسب مرحله‌ی جدیدی از فطام روانی را فراهم می‌کند که اهمیت آن خاطرنشان شد.
ممکن اسـت بگوئید که به مدرسه رفتن لازمه‌ی این عصر و زمان اسـت و به همان اندازه که به نظر روسولله لازم بود به مدرسه رفتن هم به نظر ما ضروری اسـت. اما بی آنکه تأثیر تحول عقاید را در اهمیت مدرسه انکار کنیم، می‌توانیم بگوئیم که شاگرد مدرسه مانند کودک شیرخوار و کودک کودکستانی واقعیت روانی خاصی دارد و از لحاظ روان شناسی و آموزش و پرورش تکوینی دوره‌ی دبستانی نیز مرحله‌ی خاصی از تربیت اسـت.
البته با تأیید ارزش محیط مدرسه در این دوره از رشد، منکر ارزش محیط خانوادگی نیستیم و آن را ناچیز نمی‌شماریم. اساساً محیط شبانه روزی برای شاگرد دبستان مطلوب نیست. کودک در این دوره هنوز به محبت خانوادگی و مواظبت و تشویق و دلجوئی احتیاج دارد و مدرسه‌ی شبانه روزی به دشواری می‌تواند این احتیاج را برآورد. این دو محیط (خانواده و مدرسه) مکمل یکدیگرند و هر یک از آنها نقش خاصی را ایفاء می‌کند زیرا روابط کودک و اشخاص پیرامون او در این دو محیط مختلف اسـت: یعنی روابط در خانه فردی تر و عاطفی تر اسـت در صورتی که در مدرسه این روابط جمعی تر و منطقی تر می‌شود. تأثیر متقابل این دو محیط را نمی‌توان به کلی از هم جدا کرد. اصولاً تشنج‌ها و رقابت‌ها و کشمکشها از همین جدائی ناشی می‌شود. غالباً گمان می‌کنند با گفتن این که تعلیم کار مدرسه و تربیت شخصیت کار خانواده اسـت، مشکل را حل کرده‌اند. در صورتی که این شیوه‌ی تفکر کلی اسـت و چندان مطلوب نیست و خواه ناخواه مدرسه به تربیت شخصیت و هوش نیز مدد می‌کند.
حتی مدرسه باید بسیار بیش از آنچه معمولاً می‌کند در این زمینه بکوشد و این به نفع شاگرد اسـت. حیات خانوادگی نیز به نوبه‌ی خود در کار تحصیلی کودک مؤثر اسـت. برای این که این مرحله از تربیت قرین موفقیت باشد، این دو محیط باید واقعاً یکدیگر را یاری کنند. و این امر مستلزم آن اسـت که هر یک از آنها به نوبه‌ی خود کوشش کافی به خرج دهد. تا وقتی که خانواده به معلم به نظر رقیب احتمالی می‌نگرد، تا موقعی که معلم، پدر یا مادری را که می‌خواهند به کلاس آمده کار او را ببینند به دخالت بیجا متهم می‌کند، این مسأله لاینحل باقی خواهد ماند. آرزوی همه‌ی ما آن اسـت که درهای خانه به روی معلم و درهای مدرسه به روی خانواده باز شود. خانواده و مدرسه به تنهائی از عهده‌ی تربیت کامل کودک برنمی آیند: محیطهای دیگر یعنی کوچه و جنگل نیز ممکن اسـت نقش مفیدی داشته باشد.
تا دوره‌ی دبستانی تأثیر کوچه در تربیت چندان محسوس نیست مگر آن که در تربیت کودک غفلت شده باشد. به عکس، برای کودک دبستانی کوچه مخصوصاً کوچه‌ای که خانه را به مدرسه وصل می‌کند واقعاً وجود دارد. کوچه برای کودک منظره‌ای متنوع و متغیر اسـت. نمی‌دانید برای کودک ده ساله‌ی شهری همان عبور از کوچه و دیدن مغازه‌ها و جعبه آئینه‌های آن و تماشای عابران و صحنه‌های دیگر، آن هم چهار دفعه در روز دیدن آنها چقدر نشاط انگیز اسـت ! من نیز اعتراف می‌کنم که این منظره یکی از زنده ترین خاطره‌های کودکی من اسـت. وانگهی، کوچه میدان عمل اسـت و آزادی در آن بیشتر از کلاس و خانه اسـت. کوچه کودک را وادار می‌کند که دائماً برای سازگاری با محیط کوشش به خرج دهد. کوچه مدرسه‌ی احتیاط و خونسردی و در عین حال مشاهده و داوری اسـت. البته خطرها و وسوسه‌ها و آمیزشهائی نیز دارد که باید برای جلوگیری از آنها احتیاطهای لازم به عمل آید اما کسانی که از خدمات بزرگ کوچه به تعلیم و تربیت غافلند عملشان سبب بسی تأسف اسـت. وقتی انسان اضطراب برخی از شاگرادن دبستان ترسو را می‌بیند که از مدرسه خارج شده می‌خواهند تنها به خانه بروند یا برخی دیگر را می‌بیند که بی اعتنا و یا گیج هستند تأسف می‌خورد: پس بیائید به شاگردان شهرهای خود رفتار در کوچه را یاد دهیم. این کار به‌اندازه‌ی یاد دادن دستور زبان یا تاریخ ملی حائز اهمیت و به همان اندازه نیز دشوار اسـت. مطالعه‌ی محیط در صورتی که با شهامت تمام تنظیم شده باشد به این کار مدد می‌کند.
نقش تربیتی جنگل نیز ممکن اسـت به دلائل دیگر سبب تعجب گروهی گردد (23) ولی این نقش را می‌توان به آسانی توجیه کرد. هم چنان که باغ در کودکان خردسال کودکستان اثر نیکو دارد، جنگل هم ممکن اسـت در شاگردان دبستان اثر سودمند داشته باشد. البته محیط جنگل هم مانند کوچه خطراتی دارد. اما این محیط به علت این که می‌تواند هوای آزاد و فضای کافی برای هرگونه بازی و فعالیت فراهم کند، خلاصه، به علت تنوع مناظر طبیعی آن، کنجکاوی کودک را ارضاء می‌کند. وانگهی، جنگل به خاطر خلوت مرموز آن که میل به حادثه جوئی را تحریک می‌کند یکی از محیطهای تربیتی خوب و سودمند برای گروه کودکان به شمار می‌رود. نهضت پیشاهنگی که جنگل را انتخاب کرده به خطا نرفته اسـت.

2- تعلیم از راه عمل:

کلام دیوئی یعنی «Learningby doing» یا «تعلیم از راه عمل» مبین روشی اسـت که در دوره‌ی دبستان بسیار مطلوب اسـت اما به شرط آن که معنی این جمله روشن باشد و بتوان حدود آن را تعیین کرد.
شاگرد دبستان در سراسر زندگانی، به روشهای عملی گرایش دارد. یعنی احتیاج طبیعی او به فعالیت و شدت وحدت روابط اجتماعی و حتی ساخت روانی او به این روشها متمایل اسـت زیرا فکر او هنوز نمی‌تواند از پشتیبانی فعالیت‌های واقعی بی نیاز باشد. وانگهی، هیچ چیز بهتر از این روشها نمی‌تواند کودک را از تندرویهای حافظه مصون دارد. و هیچ چیز بهتر از این روشها موجب تعادل و استحکام تدریجی و روزافزون شخصیت و اراده او نمی‌شود.
باری، تربیت خوب در آموزشگاه، تربیتی اسـت که شاگرد را در تحصیل دانش از طریق فعالیتها و تحقیقات شخصی شرکت دهد و به جای این که او را به شیوه‌ی رفتار آدم ساکت و کمابیش فعل پذیر و کسی که فقط گوش می‌دهد مجبور کند، به این کار و بیان مافی الضمیر خود برانگیزد. یکی از محاسن بزرگ نهضت «پرورش نو»(24) این اسـت که این ضرورت را درک کرده و در برابر خطرات تعلیم لفظی و کتابی به واکنش پرداخته اسـت.
آموزشی که بخواهد خود را با احتیاجات شاگرد منطبق سازد باید دارای خصائص زیر باشد:
الف- حتی الامکان درسهای گروهی یا جمعی را محدود کند و در عوض بر عده‌ی تمرین‌هائی بیفزاید که مستلزم تحقیق شخصی شاگرد و بررسی و اکتشاف در کلاس و مطالعه‌ی محیط باشند؛
ب- به شاگرد یاد دهد که چگونه از کتابهای کتابخانه استفاده کند؛
ج- اطاق کلاس را به صورت کارگاه و اداره درآورد به طوری که برای ساختن و اداره کردن جای کافی وجود داشته باشد؛
د- در عوض، از هرگونه جنب وجوش بیهوده و فاقد نظم و همچنین افراط در فعالیتی که کار فکری را مورد غفلت قرار دهد بپرهیزد؛
ه- بتواند در برنامه‌ی این فعالیت‌های منظم و بر طبق نقشه که قبلاً درباره‌ی آنها فکر شده اسـت، لحظاتی را برای سکوت و آرامش پیش بینی کند.
خدمتی که فرانسه به روشهای پرورشی نو کرده اسـت با این تمایل مطابقت دارد. کافی اسـت روش کار گروهی (25) کوزینه را به یاد بیاوریم. این مربی در روش خود خوشبختانه لذت تحقیق شخصی را با همکاری و معاضدت در گروه واحد به هم مربوط کرده اسـت. شیوه‌های فرنه (26) نیز که برمتن آزاد و چاپخانه در مدرسه مؤسس اسـت و همچنین شرکتهای تعاونی در آموزشگاه که به علت سود آن در مدارس ابتدائی ما رونق یافته، از این جمله‌اند. در همه‌ی این نهضتها سعی می‌شود عمل تربیت بر پایه‌ی رغبت‌های شاگرد قرار گیرد و احتیاج شاگرد به عمل و همچنین نیازهای اجتماعی او برآورده شود.
برای این که روشهای عملی در مدارس ابتدائی و در کلاسهای دبیرستانها که به این سنین مربوط می‌شود، تعمیم یابد، باید به تربیت کارمندانی پرداخت که به این روشها آشنا و به مفید بودن آنها مؤمن شده باشند و مصمم باشند سنت کهن تعلیم جمعی و تدریس از پشت میز را رها کنند. درست اسـت که در این زمینه کوششهائی شده و بر اثر ابتکار شخصی تنی چند، نتایجی به دست آمده اسـت، اما نباید فریفته این پیشرفتها شد. حقیقت این اسـت که در تعلیمات ابتدائی ما هنوز از لحاظ روانی و تربیتی اصلاح لازم به عمل نیامده اسـت.
وانگهی، نمی‌توان برای روش‌های عملی نسخه نویسی کرد. این روشها باید با یک سلسله شیوه‌هائی همراه باشد که منظور آنها سازگار کردن تعلیمات با استعداد و ذوق هر شاگرد اسـت و این کار از راه شناسائی دقیق طبیعت هر فرد میسر اسـت. از همین جا اهمیت مشاهده‌ی روانی دقیق و به کاربردن روان شناسی مخصوص مدرسه در مطالعه‌ی میزان هوش و استعدادهای شاگردان و بررسی دقیق تر کودکانی که تربیت آنان دشوار اسـت، معلوم می‌شود.
در واقع، روانشناسی تربیتی گذشته از تکوینی بودن باید اختلافی (27) نیز باشد. تنها با این دو شرط اسـت که می‌توان «مدرسه به فراخور استعداد هرکس»(28) را که کلاپارد پیوسته توصیه می‌کرد رفته رفته تحقق بخشید.
با این همه، نباید از افراط به تفریط رفت و در باره‌ی تجدد تعصب ورزید. مثلاً درست اسـت که ما لزوم علاقه مند ساختن شاگرد به کار خود را خاطرنشان ساختیم زیرا تنها موقعی آموزش ما مفید و مؤثر اسـت و شاگرد تمام نیروی خود را به کار می‌برد که رغبت او با احتیاجی مطابق باشد، اما کسانی که می‌کوشند بزور در شاگرد رغبتی پیدا کنند کار مطلوبی نمی‌کنند.
همه کس می‌داند که برخی از درسها در نظر شاگردان مستقیماً لذت بخش نیست. در این صورت من در نمی‌یابم چرا نمی‌خواهند از علاقه‌ی غیر مستقیم، مثلاً از میل طفل به پاداش استفاده کنند. اخلاق این دوره از رشد نیز نمی‌تواند به این عقیده رسمیت بخشد. شاگرد مدرسه کودک اسـت، زاهد و تارک دنیا نیست. پس کار بی غرضانه را آرمان او قرار دادن خطرناک خواهد بود زیرا کودک به فهم این امر قادر نیست. ایجاد هم چشمی نیز که شیوه‌ی رفتار اجتماعی طبیعی اسـت در مورد تشویق کودک به کار تحصیلی، وسیله‌ی تربیتی گرانبهائی می‌تواند باشد. البته نباید روح هم چشمی را علناً به کار برد و در این کار افراط کرد زیرا ممکن اسـت به حسادت و رقابتهای کینه توزانه مبدل شود. اما یکسره هم چشمی را به دور افکندن نیز بی اعتنائی به اکتشافات روان شناسی اسـت.
باری، باید بیش از هر چیز به تحولی که در مرحله‌ی دبستانی رخ می‌دهد توجه داشت. در این صورت، بدیهی اسـت که هم چنان که شاگردان کلاسهای پائین تر کمتر به بازیهای تربیتی احتیاج دارند شاگردان کلاسهای بالاتر نیز در مورد امری که مورد علاقه‌ی مستقیم آنان باشد کمتر به هم چشمی نیازمندند.
البته وقتی سروکار ما با شاگردان مسن تر اسـت باید و می‌توانیم تربیت مبتنی بر بازی را با کار و کوشش توأم کنیم اما نباید هیچ گاه این تربیت را با سختگیری ملالت آور اشتباه کرد.
بزرگترین خطر این دوره از زندگانی مانند دوره‌ی قبل، افراط در به کار واداشتن حافظه اسـت؛ پرداختن به حافظه جزء لاینفک هر درسی اسـت اما نظر به این که قدرت حافظه‌ی شاگردان غالباً بسیار اسـت به همان اندازه توجه افراطی به آن بسیار موحش خواهد بود، خاصه این که قدرت حافظه بیشتر ما را به کور راه می‌اندازد. با این که قرنهاست خطر توجه افراطی به حافظه را کسان مختلف گوشزد کرده‌اند لکن هنوز این خطر از میان نرفته اسـت.
به نظر من علت این که ما برای احتراز از این خطر در زحمتیم و حتی با این که برنامه‌های سنگین را لعنت می‌کنیم باز اجازه می‌دهیم وجود داشته باشد، این اسـت که مربیان میل دارند در طی 7 یا 8 سال تعلیمات اجباری، همه‌ی آنچه را که در این دوره به درد زندگانی خواهد خورد به کودک بیاموزند. بهانه‌ی آنان نیز این اسـت که اغلب کودکان بعداً تحصیلات خود را دنبال نخواهند کرد. نیت ایشان قابل تمجید اما نتیجه‌ی آن تأسف آور اسـت. این عده فراموش می‌کنند که سنین دبستانی تنها یکی از مراحل تربیت اسـت و کودکان در این دوره از بسیاری از چیزها بی خبرند. حال اگر بخواهیم پیش از هنگام اطلاعاتی به ایشان بدهیم باید این اطلاعات را با عجله و بی هیچ فایده به حافظه‌ی آنان تحمیل کنیم. و حال آن که آنچه را می‌خواهیم شاگرد بداند باید انتخاب کنیم و این انتخاب در صورتی میسر اسـت که آنچه را با سن او مناسب نیست به دور افکنیم. خلاصه، باید به تعلیم دانش‌هائی پرداخت که برای درک مفاهیم اساسی فعالیت ذهن لازم اسـت. این اصول دوگانه را می‌توان در راه ساده کردن قطعی و اساسی برنامه‌های تعلیمات ابتدائی در مرحله‌ی اول قرار داد و این تعلیمات را به وظیفه‌ی تکوینی آنها باز گردانید.
باری، هرچه در زندگانی کودک برای مدرسه ارزش قائل باشیم بیشتر سعی خواهیم کرد نقائص مدرسه را رفع کنیم. افراط در به کار انداختن حافظه و عجله در آموختن، تنها خطر تربیت در این دوره نیست. مدرسه مانند هر مؤسسه‌ی اجتماعی رفته رفته صورت یکنواخت و ثابت به خود می‌گیرد و به صورت محیط بسته‌ای در می‌آید. حتی مؤسسات «تربیت نو» نیز خود به زحمت از این گرایش در امان می‌مانند زیرا انقلابی ترین فکر براثر استعمال رفته رفته به صورت سنت در می‌آید. از این رو مربی باید در تماس با شاگردان دبستانی و در قبال عادیات که در این دوره بیش از هر وقت در کمین اوست در حالت آماده باش باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1- Stade notionnel.
2- Chamisso.
3- Pensée notionnelle.
4- Pensée conceptuelle.
5- Pensée catégorielle.
6- mortalité.
7- Jules Verne.
8- Perrault.
9- Mnémosyne.
10- Kinesthésique.
11- W. Stern.
12- Mécanisme.
13- Le people- enfant.
14- Alain.
15- Emotif.
16- Cousinet.
17- Sociométrie.
18- تحقیقاتی روان شناسان مانند Thrasher و Furfey و دورنمای مهیج L. pergaud به نام La guerre des boutons یا «نبرد غنچه‌ها» ترکیب دسته‌ی (باند) کودکان و روحیه‌ی رهبران و پیشاهنگان « رقبای دسته و نیز مریدان آنان را خوب نشان داده اسـت.
19- Stanley Hall.
20- Homo Sapiens.
21- Autisme.
22- Dément précoce.
23- البته ذکر اهمیت جنگل نظر به موقع جغرافیائی و تمدن فرانسه بوده اسـت. مترجم
24- Education Nouvelle.
25- Travail de groupe.
26- Freinet.
27- Différentiel.
28- Ecole sur mesure.

منبع مقاله :
دبس، موریس؛ (1388)، مراحل تربیت، مترجم: علیمحمد کاردان، تهران: مؤسسه‌ی انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوازدهم.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


15 فوریه 2016 ... در دورهی سوم کودکی که آن را کودکی بزرگ مینامند و برحسب این که کودک پسر باشد یا دختر از 6 تا 13 یا 14 سالگی ادامه دارد، در ممالک پیشرفته جهان، ...تربیت در دورهی سوم کودکی (دورهی دبستانی) ... در دورهی سوم کودکی که آن را کودکی بزرگ مینامند و برحسب این که کودک پسر باشد یا دختر از 6 تا 13 یا 14 سالگی ادامه ...این دوره هم آخرین مرحلهی رشد و تربیت است و هم دورهای است که با مراحل گذشته که معمولاً آنها را بر رویهم دوره استمرار . ... تربیت در دورهی سوم کودکی (دورهی دبستانی).افلاطون در حدود قرن سوم قبل از ميلاد ، بر اين عقيده بود كه آموزش دوران كودكي امري ... دوران كودكي يعني تا 9 سالگي از بهترين دوره هاي تربيت است و براي تأثير آن در دوره هاي ... در هيچ دوره اي از زندگي رشد جسمي و رواني كودك به اندازة سـالـهـاي پيش از دبستان ...دورهی سوم از سال 1373 تا سال 1387 تحت عنوان "مجله علومتربیتی و روانشناسی" که ... بعدی کودکان فراهم می آورند و آنچه در سنین اوّلیه و پیش دبستانی آموخته می شود هم ...5 آگوست 2016 ... شیوههای تربیت فرزند در سه دوره / تربیت غیرمستقیم قبل از هفت سال ... تسنیم، تربیت کودک به ویژه در سنین قبل از دبستان از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. ... تسنیم: ممکن است والدین اطلاع کافی از روشهای تربیتی کودک در سنین ... دین را در هفت سال سوم شاهد خواهیم بود که میگوید از نوجوان به عنوان مشاور ...دوره ی پیش دبستان با دوره ی مهد كودك تفاوت های بسیاری دارد؛ چون در دوره ی مهدكودك، كودك صرفا ... در دوره ی پیش دبستانی، مربی محوریت داشته و نقش او در تربیت كودك پررنگ است، باید مربیان ... دانلود آزمون ریاضی فصل 3 ریاضی سوم ابتدایی-اذرماه 92.نتایج حاصل از تحقیقات رواشناسان و کارشناسان علوم تربیتی نمایانگر آن است که امکانات مراکز تربیت کودکان از دوره های پیش دبستانی نباید تنها برای محافظت ...از سوم دبستان تا اول راهنمایی، دوره نهفتگی است، یعنی به صورت موقت مسایل جنسی برای فرد مشغولیت ایجاد نمی کند. در این دوره آموزش های لازم به صورت تدریجی و به ...


کلماتی برای این موضوع

پیش دبستانی تا ششم ابتداییدرباره سایت در این وبلاگ سعی می کنم جدیدترین آزمون ها و نمونه سوالات پایه های اول تا تربیت نوجوان آکاایران آکابانوسایت کودک ، بارداری ، زایمان ، تربیت کودک ، بیماری های کودک ، نی نی کپی‌رایت دفتر کار معلمان تربیت بدنی دفتر کار معلمان تربیت …بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم دفتر کار معلمان تربیت بدنی دوره ی تحصیلی متوسطهپیش دبستانی و مهد کودک مهتابپدر و مادر عزیز آیا برای تربیت فرزندانتان دانشی آموخته‌اید؟ یا مهارتی کسب نموده‌اید؟چهل نکته مهم تربیتی دیگر سایت های ما وبلاگ مادران لالای فرشته فیلم کودکان لالای فرشته معرفی سایت های مفیدروش تدریس معلّم و راه کارهایی برای تقویت آن در …هدف و رسالت تعلیم و تربیت انسان سازی است باید دید که این وظیفه را چه نهادها و افرادی به نوزاد دانشنامه فرزند طبقه‌بندی مطالبدوره ی نقاهت پس از زایمان بهبود از زایمان نگاهی به مادر بودن سلامت روانی کاهش وزن چهل گام در آموزش قرآن بسم الله الرحمن الرحمن الرحیم چهل گام در مسیر ارائه ی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفتاقدام پژوهی محتوای آموزشینوشته شده در تاریخ شنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۴ توسط علی خداوردیبهترین روش آموزش قرآن نوشته های یک آموزگارآموزش روخوانی به کدام شیوه صحیح تر است؛ روش دیداری یا روش شنیداری ؟ تجربه نشان می


ادامه مطلب ...

با کودکی که از تاریکی می ترسد چه کنم؟

[ad_1]
با کودکی که از تاریکی می ترسد چه کنم؟  کودکانی که از تاریکی و تنهایی شدیدا دچار ترس، دلهره و اضطراب می شوند از آن فرار می کنند بیش از هر چیز نیازمند احساس امنیت و آرامش هستند که والدین و اعضای خانواده می توانند به آنها ببخشند.

یکی از ترس هایی که بین بیشتر کودکان عمومیت دارد، ترس از تاریکی اسـت. معمولا این ترس بین سنین 3 -2 سالگی آغاز می شود و ضمن تداوم در سالهای بعد قدری کاهش می یابد، ولی تا حدود 10-12 سالگی نیز ادامه پیدا می کند. یکی از مواردی که منجر به ترس کودک از تاریکی می شود، زمانی اسـت که پدر و مادر و یا نزدیکان کودک به عنوان تنبیه از او می خوهند تا در اتاق تاریک مثل انباری، زیرزمین، و غیره که موجب ترس و وحشت او می شود، تنها بماند. نکته دیگر آن اسـت که فضای منزلی که کودک در آن زندگی می کند و یا اتاق آشنای کودک، در وضعیت های تاریک و روشن جلوه های متقاوتی دارد.

با کودکی که از تاریکی می ترسد چه کنم؟

کودکی که در مرحله رشد تصورات خیالی اسـت به راحتی می تواند از هر چیزی در تاریکی برای خود هیولایی بسازد و از آن هیولای خیالی خود بترسد. گاهی ترس از تاریکی صرفا معمول این نکته اسـت که کودک نمی تواند در تاریکی چه باید بکند. گاهی نیز عادت ترس کودک از تاریکی آن اسـت که نمی تواند مادر، پدر و یا شخص مراقب خود را ببیند. در صورتی که اگر این فرد دستش را به کودک بدهد، ترس کودک از بین خواهد رفت.

در بعضی موارد حتی فکر تنهایی در یک اتاق تاریک کودک را می ترساند. کودکانی که از تاریکی و تنهایی شدیدا دچار ترس، دلهره و اضطراب می شوند از آن فرار می کنند بیش از هر چیز نیازمند احساس امنیت و آرامش هستند که والدین و اعضای خانواده می توانند به آنها ببخشند.

در برخی موارد، ترس کودک از تاریکی، ناشی از تصورات ذهنی او درباره دزد و موجودات خیالی ای اسـت که از اطرافیان خود می شنود و یا گاهی خواب می بیند. از نظر یک کودک 6 ساله، تاریکی مظهر هیولاها، غول ها، دزدها و ... اسـت که می توانند به او صدمه بزنند. برای مثال زمانی که کودک به رختخواب می رود به یاد موقعیت ترسناکی که شب پیش در خواب دیده اسـت، می افتد و آن گاه خواب از سر او می پرد و شروع به خیال پردازی مجدد می کند.

راهکارهایی که منجر به کاهش ترس کودک از تاریکی می شود عبارتند از:

1- گاهی انجام برخی بازی ها و سرگرمی ها در تاریکی می تواند موجب کاهش ترس کودک از تاریکی بشود. به عنوان مثال پدر و مادر می توانند جلوی نور شمع به سایه بازی با انگشتان بر روی دیوار بپردازند و یا در تاریکی جایشان را تغییر دهند و از کودک بخواهند آنها را پیدا کند. هدف از انجام این بازی ها این اسـت که کودک به تاریکی عادت کند و در یابد که اشیاء در تاریکی هیچ تفاوتی یا زمانی که هوا روشن اسـت نمی کنند.

2- اگر کودک عادت دارد که نیمه های شب از خواب بیدار شود هیچ گاه او را به اتاق دعوت نکنیم زیرا ترک چنین عادتی دشوار و سخت اسـت.

3- علت اصلی ترس کودک را باید شناخت: برای مثال، پدر و مادر می توانند نسبت به رفتارها و رویدادهای روزانه فرزند خود حساس باشند و تغییرات محیطی او را اعم از خانه، مدرسه و دوستانش مورد بررسی قرار دهند، حتی می توانند علایق و انگیزه های جدید او را بشناسند. گاهی که کودک به شدت ترسیده اسـت و قادر به بیان کلامی ترس خود نیست، می توانیم از او بخواهیم که با رسم نقاشی، ترس خود را به تصویر درآورد.

آن گاه دقت کنیم که کودک چه می کشد و با چه رنگ هایی آن را رنگ آمیزی می کند. معمولا اضطراب ها و ترس ها با رنگ های تیره، مات و تاریک رسم می شوند و گاهی هم کودک با خط خطی کردن چهره ای که کشیده اسـت سعی در از بین بردن و محو کردن عامل ترس خود دارد. پس از نقاشی می توانیم با کودک درباره اثرش صحبت کنیم و با سئوالات ساده ای که از او می پرسیم، علت ترس او را جویا شویم. البته کودک را وادار به نقاشی از موضوعی که باعث ترس او شده اسـت نکنیم. اجازه دهیم که او ابتدا احساس امنیت و آرامش کند و در صورت تمایل تصویر خیالی خود را رسم کند.

4- زمان خواب کودک را می توان با تداعی های خوش و آرامش بخش همراه ساخت. برای مثال مسواک زدن، شب بخیر گفتن، پوشیدن لباس خواب، شنیدن داستانی ساده و یا خاطره ای از دوران کودکی می تواند دلهره و اضطراب کودک را کاهش دهد.

5- با روشن نگه داشتن یک چراغ کم نور و یا چراغ خواب می توان اتاق کودک را از تاریکی محض درآورد. دقت داشته باشیم، چراغ خواب را جایی قرار دهیم که نور آن موجب سایه وسایل اتاق بر روی دیوار نشود، زیرا کودکان با خیال پردازی های خود سایه ها را به صورت اشباح و موجودات خیالی تجسم می کنند و در مواردی نیز استفاده از یک چراغ قوه کوچک که کودک بتواند آن را زیر بالش خود بگذارد، به او آرامش خیال می دهد.

6- بعد از آن که چراغ اتاق را خاموش کردیم، چند دقیقه نزد کودک بمانیم و درباره روزی که گذارنده اسـت با او صحبت کنیم.

7- زمانی که کودک وحشت زده از خواب می پرد، سعی نکنیم با انتقاد و یا سرزنش کودک را مورد تحقیر قرار دهیم، بلکه صبورانه نسبت به ترس کودک و منشاء آن کنجکاوی به خرج دهیم و از او بخواهیم در صورت تمایل درباره ترسش و یا موجوداتی که در خواب دیده اسـت صحبت کند زیرا از این طریق ترس و وحشت کودک کاهش می یابد و راحت تر می تواند به مقابله با آن بپردازد. 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


28 جولای 2016 ... کودکانی که از تاریکی و تنهایی شدیدا دچار ترس، دلهره و اضطراب می شوند، بیش از هر چیز نیازمند احساس امنیت و آرامش هستند که والدین و اعضای خانواده ...کودکان نیز همیشه از مسائلی ترس دارند اما اینکه چگونه در هنگام ترس با کودک خود برخورد ... مثلا اگر کودک از تاریکی می ترسد به جای توضیح دادن این مساله که تاریکی ...22 فوریه 2010 ... ترس از تاریکی و تنهایی و ترس از حیوانات، بین ۲ تا ۵ سالگی در کودکان ظاهر می گردد. .... بنابراین کودک را با چیزی که از آن می ترسد، روبه رو کنید و کوشش نکنید او را از آن .... اگه سه پسر ۱۸ ساله از تاریکی بترسه باید چیکار کنه؟نگاه کن، احتمال ریزش کوه خیلی زیاد است. ... برای از بین بردن ترس کودک هرگز او را ناگهان با چیزی که از آن می ترسد روبرو نکنید ، مثلا اگر کودک از ... یکی از ترس های متدوال در میان کودکان ترس از تاریکی و تنهایی است که معمولا اکتسابی است، زیرا ...بسیاری از والدین با مشکلاتی از قبیل ترس کودک از حیوانات ، ترس از تاریکی ، ترس از ... مثلا مادری که از عنکبوت میترسد این ترس خود را به کودک منتقل میکند.6 ژانويه 2013 ... هیچ وقت با خود فکر کرده اید چرا کودکان هنگام خواب دچار ترسهای شبانه میشوند یا اصلاً چرا کودکان میترسند. این ترس به سن او .... چه کار کنم تا کودکم بتواند به ترس های شبانه ی خود فائق آید؟ چه طور می ... کودکی که از تاریکی می ترسدترس کودک,ترس کودکان در شب,ترس کودکان از مدرسه,ترس کودک از تنهایی,ترس ... رفتار با کودکی که از تاریکی شبانه می ترسد ... چگونه با ترس او برخورد کنم؟کودک با خود فکر می کند حتماً علتی دارد که دیگران از رعد و برق، تاریکی و ... رعد و برق می ترسید نزد روان پزشک می برد و در مصاحبه می گوید: فکر می کنم این یک ترس ... چون کودک به تنهایی در تاریکی ماند کم کم از تنهایی نیز می ترسد و به هر جا که می ...حتما کودک شما هم با ترسهايي مواجه است؛ ترس از افراد غريبه، تاريکي، حيوانات، توفان ... مردي که هنوز از گربهها ميترسد، تاکنون فرصت مناسبي براي برقراري ارتباط ...28 ژوئن 2011 ... بهطور مثال اگر کودکی از تاریکی میترسد، سعی کنید بدون مسخرهکردن یا ... سعی کنید با تعریف داستانهای خندهدار از مواردی که موجب ترس کودک ...


کلماتی برای این موضوع

الف سرگذشت پسری که از بهزیستی به سربازی …شماره‌اش را می‌گیرم زنگ می‌خورد، زنگ نه، آهنگ پیشواز، یک پاپ ایرانی شاد ۲۲ساله است اشتباه تربیتی که پدر و مادر ها مرتکب می شوندرفتار کودک رفتار با کودک تربیت کردن بچه‌تربیت کودکان تربیت فرزند تربیت کودکاینگمار برگمان ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاداینگماربرگمانزندگی‌نامه از کودکی تا نوجوانی برگمان در چهاردهم ژوئیه سال ۱۹۱۸ در شهر اوپسالا در ارتباط با دوست پسر، بعد از ازدواج شهر سوالبا عرض سلام وتحیت و ضمن سپاس از اعتماد شما خواهر گرامی حتی در صورتی که ایشان به شما نامِ من عشق است، آیا می شناسیدم؟چراغی آورده ام در پیشِ آفتاب که آفتاب را با این چراغ می بینم حاشا اگر چراغ نیاوری برقراری رابطه دختری جوان با جن ها در نیمه شبدر ادامه این مقاله از سایت ایران ناز درباره بیماری فوبیا چیزی شبیه برقراری رابطه با ترس در کودکان علل، انواع و روشهای درمانی مردمانبا سپاس از اطلاعات بسیار جامع ومقیدی که درمورد کودکان به چاپ رسانده اید بسهم خودم سایر مطالب تربیت کودک اگر کودکتان دروغ می گوید چه کار باید بکنید بازی مناسب ماههای اول زندگی آشنایی با سایت سارا شعر برگزیده زیباترین شعر ها از شاعران …مریم در نیمه های شامگهـان، آن زمان که ماه زرد و شکـسته، می دمد از طرف خاوران استاده در داستانهای کوتاه و جذاب که آدم را به خود فرو می برد …فرشته به یاد اولین خاطره ای که از او در ذهنم نقش بسته می افتم صورتش مثل ماه می درخشید و


ادامه مطلب ...