شروع مصرف دارو و مواد
در این قسمت، مطالعات تحقیقیای مطرح میشوند که فرآیند شروع مصرف مواد را در نوجوانان بررسی کردهاند. این تحقیقات را میتوان به دو گروه اصلی تقسیم کرد: یکی عوامل ژنتیکی و دیگری عوامل روانی اجتماعی خاص.زمینههای ژنتیکی
بحث اصلی در این مورد این اسـت که بعضی نوجوانان زمینههای ژنتیکی برای مصرف مواد دارند، با این حال، بعضی صاحبنظران معتقدند وراثت و ویژگیهای ژنتیکی با عوامل محیطی خاصی در تعامل قرار میگیرند و منجر به مصرف مواد میشوند. محققان به منظور بررسی این علل مختلف به مطالعهی دوقلوهای همسان، خواهر و برادرهای ناتنی و فرزندخواندهها میپردازند.پیشبینیکنندههای روانی اجتماعی
عوامل روانی اجتماعی مختلفی در شروع مصرف مواد مخدر و داروها نقش دارند. این عوامل عبارتند از: مصرف مواد توسط همسالان و والدین، آسیبهای اجتماعی والدین، عزتنفس ضعیف، تنیدگیها و فقدان تأیید اجتماعی (گرین، 1979؛ مارلات (3) و همکاران، 1988).نظام همسالان
همانطور که مشاهده میشود، عوامل روانی اجتماعی مختلفی مانند عوامل بیولوژیکی، بین فردی، درونفردی و فرهنگی اجتماعی در مصرف مواد نقش دارند. با این حال، در مورد یک فرد خاص، برخی عوامل تأثیر بیشتری از سایر عوامل دارند و ممکن اسـت برخی از حوزهها در برخی از مراحل مصرف مواد مهمتر باشند.عوامل زیستشناختی و شخصیتی
در سالهای اخیر موضوعی که بسیار مورد توجه قرار گرفته این اسـت که آیا نشانههای زیستشناختیای وجود دارند که بتوانند افراد الکلی را از افراد غیرالکلی جدا کنند. بعضی معتقدند افراد الکلی در مقایسه با افراد غیرالکلی فعالیت پلاکت کمتری در مونوامین اکسیداز (8) خود دارند (مزیچ (9) و همکاران، 1994). در واقع، فعالیت مونوامین اکسیداز با صفات شخصیتی خاصی مرتبط اسـت (مانند هیجانطلبی) که ممکن اسـت نشاندهندهی این واقعیت باشد که عوامل زیستشناختی در رابطهی بین مصرف الکل و شخصیت نقش دارند.ادامهیافتن مصرف مواد
در این بخش به طور مختصر به تحقیقاتی اشاره میشود که رابطهی بین مصرف مواد و عوامل اجتماعی روانی خاصی را ارزیابی کردهاند. همپوشیهای زیادی بین نظریههای شروع مصرف مواد و ادامهی مصرف مواد وجود دارد.تأثیر مواد مخدر و داروهای روانگردان
میدانیم که افراد نسبت به یک داروی خاص تحمل دارویی پیدا میکنند. به عبارت دیگر، سلولهای عصبی درون مغز، به مرور زمان به حضور یک دارو سازگار میشوند و در نتیجه اجازهی عملکرد طبیعی را میدهند. به این موضوع تحمل دارویی گفته میشود. با کنارگذاشتن مصرف دارو یا کاهش آن، عملکرد و کارکرد مغز تحتتأثیر قرار میگیرد و به نیاز به مصرف دارو میانجامد. برای مثال، کوکائین بسرعت توسط کبد سوخت و ساز شده و به کاهش افسردگی منجر میشود و این با افت سطح کوکائین خون رابطه دارد. در نتیجه، مصرفکننده برای اینکه باز هم افسردگی خود را تسکین دهد، به طرف کوکائین کشیده میشود.عوامل روانی اجتماعی
عوامل شخصیتی و نگرشی نیز با مصرف مواد رابطه دارند. این عوامل شامل انگیزههای شخصی، عزتنفس اندک، تکانشیبودن، هیجانطلبی، نگرشهای منفی نسبت به نمادهای قدرت، افسردگی زیاد، تعهد و مسئولیتپذیری کم و نافرمانی هستند.پینوشتها:
1. Adityanjee & Murray
2. Electroence phalography (EEG)
3. Marlatt
4. Clarck
5. Brook
6. Pilgrim, Abbey & Kershaw
7. Flannery
8. Monoamine Oxidase (MAO)
9. Mezzich
10. Ho
11. Marlatt
12. Searight
هروئین فشرده (کریستال یا کراک)
امروزه نام مادهی جدیدی در رسانهها به میان آمده اســت که کریستال یا کراک نام دارد. نتایج بررسیهای انجامشده نشان میدهد، این ماده همان هروئین اســت که به شکلی خالصتر و بلورمانند درآمده و در بازار خرید و فروش میشود. روش مصرف این نوع هروئین، تدخین و دودکردن اســت. این ماده فوقالعاده اعتیادآور اســت و قدرت اعتیادی آن چند برابر از هروئین معمولی (که به صورت پودر اســت) بیشتر اســت.آثار بلندمدت مصرف کریستال
اولین اثر مصرف مداوم کریستال، اعتیاد و وابستگی به آن اســت. اعتیاد، بیماری مزمن و عودکنندهای اســت که با اجبار درونی برای یافتن مواد و تغییرات سلولی/ شیمیایی و مولکولی مغز همراه اســت. کریستال در عین حال سبب به وجودآمدن تحمل و وابستگی جسمی بسیار شدیدی میشود که در نتیجهی آن فرد به مصرف اجباری و مجدد آن بازمیگردد. همانند اعتیاد به هروئین، در این حالت، فرد زمان و انرژی بیشتری را صرف به دستآوردن این ماده میکند. بدیهی اســت با بروز اعتیاد، هدف اصلی زندگی فرد مصرفکننده به دستآوردن و مصرف مواد خواهد بود. در واقع کریستال به معنای واقعی کلمه سبب بروز تغییرات بارز در مغز و رفتار میشود. وقتی که وابستگی جسمی به کریستال به وجود میآید، بدن فرد به حضور این ماده در بدن عادت میکند، به گونهای که اگر مصرف آن به یکباره قطع شود، علائم محرومیت بروز میکند. این علائم اغلب چندساعت پس از آخرین مصرف نمایان میشوند و شایعترین آنها عبارتند از:قرصهای ریتالین
قرص ریتالین (متیل فندایت)
قرصهای ریتالین در اصل برای درمان یکی از انواع اختلالات روانی دوران کودکی به نام "بیشفعالی همراه با نقص توجه" به کار میرود. گاهی نیز برای درمان بیماران مبتلا به "حملهی خواب" تجویز میشود، ولی در سالهای اخیر مصرف خودسرانهی این دارو در کشور ما رو به افزایش گذاشته اســت و عدم آگاهی از آثار و ویژگیهای این قرص نگرانکننده اســت. هماکنون گزارشهای متعددی وجود دارد که برخی از افراد برای بیدارماندن در شبهای امتحان به جای مصرف چای و قهوه از قرصهای ریتالین استفاده میکنند. شواهد متعدد حاکی از آن اســت که این افراد از این قرصها استفاده میکنند تا بتوانند چندین ساعت متوالی بیدار بمانند و به شکل غیرمعمولی تمرکز خود را در مدت طولانی حفظ کنند.آثار مصرف ریتالین
چون ریتالین دارویی اســت که پزشکان تجویز میکنند، مصرفکنندگان آن را بیخطر و فاقد "بدنامی" مواد مخدر میدانند، در حالیکه عوارض مصرف خودسرانهی این قرصها میتواند در حد مواد دیگر مانند کوکائین و آمفتامین باشد. شایعترین عوارض مصرف خودسرانهی قرصهای ریتالین عبارتند از:عوارض مصرف مقادیر زیاد ریتالین
- از دستدادن اشتها و سوء تغذیه؛آثار منفی سوءمصرف حشیش
- 80 درصد کسانی که به مواد مخدر دیگر وابستگی دارند، سابقهی مصرف حشیش، بویزه در نوجوانی و جوانی، داشتهاند.آثار منفی سوءمصرف اکستاسی (X)
- به علت تولید غیرقانونی قرصهای اکستاسی، بیشتر آنها از نظر میزان مادهی مؤثر و وجود ترکیبات آلاینده و همراه، غیرقابل پیشبینیاند.قضاوتهای اجتماعی در مورد مصرف مواد
نوجوانان معتقدند که مصرف منظم داروهایی مانند کوکائین و ماریجوانا، بسیار آسیبرسانتر از مصرف منظم الکل اســت و آثار زیانبار این مواد اگر فقط یک یا دومرتبه مصرف شوند، به نسبت کمتر اســت. 68 درصد نوجوانان اظهار داشتند که بیشتر دوستان آنها الکل و 8/2 درصد آنان اعلام کردند که دوستانشان ماریجوانا مصرف میکنند؛ این مقدار برای مصرف کوکائین برای 6/2 درصد گزارش شده اســت (سویشر، 1991).پینوشت:
1. Nucci
منبع مقاله :خطرهای بزهکاری
بزهکاری، هم برای جامعه و هم برای افرادی که درگیر آن میشوند، خطرهایی را به دنبال دارد. یکی از این خطرها، پناهگاهیشدن به اشکال مختلف در نهادها و سازمانهای امن و تسهیلات اجتماعی مانند مراکز بازداشتگاهی، مدارس کارآموزی و آموزشی، پناهگاهها، خوابگاهها و مراکز تشخیصی و زندانهاست. بعضی جوانان به این دلیل ساکن پناهگاهها میشوند که قبلاً مورد سوء استفاده قرار گرفتهاند یا با دیگران درگیر شدهاند، اما بیشتر آنها به دلیل جرایم و قانونشکنیهای مختلف دستگیر و نگهداری میشوند. هزینهی این تسهیلات، به طور کلی در حدود 2/8 بیلیون دلار در سال 1989 برآورد شده اســت. به این هزینهها باید هزینهی زندانها و هزینههایی را که صرف نگهداری نوجوانان و جوانان بزهکار در کانونهای اصلاح و تربیت میشود نیز افزود.شیوع و میزان بروز بزهکاری
شیوع بزهکرای برابر اســت با تعدادی از نوجوانان جامعه که طی دورهی زمانی خاصی در رفتارهای بزهکارانه درگیر میشوند (در طول دوران زندگی، یک سال، یک ماه و غیره).بزهکاری و ویژگیهای جمعیتشناخت اجتماعی
سن و جنسیت، از همبستههای مهم قانونشکنی و بزهکاری به شمار میروند. اگرچه ممکن اســت روابط بین این عوامل و خلافکاری تا حدودی وابسته به نوع قانونشکنی باشد، اما واقعیت این اســت که نوجوانان، بویژه پسران، بشدت در جرایم درگیر میشوند. میزان قانونشکنی تا حدودی در افراد ساکن در شهرها و نواحی صنعتی بیشتر اســت.سن
آمار ملی آمریکا در سال 1992، نشان میدهد که میزان توقیفشدن به دلیل قانونشکنی در افراد 15 تا 18 ساله در بالاترین سطح اســت و در 16 سالگی به اوج خود میرسد (ادارهی فدرال مطالعات و بررسیها، 1993). آمارهای مربوط به قانونشکنیهای توأم با جرایم نشان میدهد که میزان قانونشکنی در سالهای اول نوجوانی افزایش مییابد (15 تا 17 سالگی)، در سالهای آخر نوجوانی در سطح متوسطی باقی میماند و پس از آن کاهش مییابد، این پدیده هم در مورد دختران و هم در مورد پسران صدق میکند (فارینگتون (6)، 1987).جنسیت
پسران گروههای سنی مختلف قانونشکنی میکنند و بیشتر این قانونشکنیها همراه با جرایماند. تحقیقی که روی پسران و دخترانی که در سال 1985 در فیلادلفیا به دنیا آمده بودند انجام گرفت، نشان داد 33 درصد پسران و 14 درصد دختران قبل از 18 سالگی حداقل یکبار توسط پلیس دستگیر میشوند (ترسی، ولفگانگ و فیجلو (7)، 1985). میزان تفاوتهای جنسی تاحدودی وابسته به عواملی مانند قانونشکنی، سن و نژاد اســت. احتمالاً میزان بروز جرایم جدیتری مانند دزدی و سرقت در پسران در بیشترین حد خود اســت. از اینرو میزان توقیف دختران برابر با 24 درصد کل توقیفهاست و میزان دستگیری به دلیل قانونشکنیهایی مانند سرقت، جعل اسناد و مدارک، خیلی کمتر و برابر با 7 درصد از کل توقیفهاست. به نظر میرسد میزان این جرایم در پسران در سالهای نوجوانی و سالهای اولیهی بزرگسالی در بیشترین حد اســت (ادارهی فدرال مطالعات (8)، 1993).سکونت در شهرهای بزرگ و صنعتی
محل اقامت، یکی از همبستههای مهم دیگر بزهکاری اســت. پژوهشها نشان دادهاند که میزان قربانیهای ناشی از قتل و خودکشی ناشی از جرایم مختلف در شهرهای بزرگ، بویژه در پایتخت، بیشتر از حومهی شهرها و شهرهای کوچک اســت (باستیان (9)، 1993). مطالعهی ملی جوانان نشان میدهد که ساکنان شهرها بیشتر دست به جرایم میزنند. در سال 1976، نمونهای متشکل از 26/4 درصد جوانان شهری و 15/9 درصد جوانان روستایی پرسشنامههایی را در مورد قانونشکنیهایی که طی سال قبل داشتند، پرکردند. نتایج نشان داد که میزان قانونشکنی در نوجوانان شهری سالیانه 6/9 درصد و در نوجوانان روستایی 3/2 درصد بود. رابطهی بین سکونت در شهر و بزهکاری توسط دادههایی که از ادارهی پلیس به دست میآیند نیز تأیید شده اســت.روندهای زمانی
در سالهای جنگ جهانی دوم، میزان جرایم در بیشتر کشورها افزایش چشمگیری داشت که دادههای آن قابل دسترساند. بررسی و مطالعهی تاریخچهی روندهای جرایم نشان میدهد که میزان جرایم در کشورهای صنعتی به صورت منحنی U شکل اســت که در سالهای دههی 1800 و اوایل دههی 1900 کاهش و در سالهای بعد افزایش یافته اســت (لان (10)، 1992). آمارهای اداری و دادههای مربوط به قربانیها، نشان میدهد که سطح جرایم در سالهای دههی 1970 و اوایل دههی 1980 به اوج خود رسیده اســت. افزایش کلی میزان جرایم از اواسط قرن نوزدهم به بعد تا حد زیادی به تغییر ساختار سنتی جامعه نسبت داده میشود.پیشگیری
از نظر سنتی، پیشگیری به صورت فعالیتهایی تعریف میشود که منجر به توقف، کاهش یا ثابتماندن میزان ارتکاب به جرم و رفتارهای بزهکارانه میشود. درمان نیز عبارت اســت از فعالیتهایی که به کاهش فراوانی و شدت رفتارهای بزهکارانهای که تاکنون انجام میگرفته اســت، کمک میکند. تمایز قائلشدن بین پیشگیری از بزهکارشدن فرد و کاهش رفتارهای بزهکارانه در میان بزهکاران به صورت ایدهآل بسیار ظریف، دقیق و مشکل اســت. از اینرو بهتر اســت هر تلاشی را که برای جلوگیری از ازدیاد و فراوانی و شدت بزهکاری در طول پیوستار بزهکاری صورت میگیرد، پیشگیری از بزهکاری بنامیم. در ادامه، عوامل زمینهساز بزهکاری و راهبردهایی که به کاهش آن کمک میکنند، بررسی میشوند.پینوشتها:
1. deliquency
2. Maguire
3. Lindgren
4. Kennedy & Baron
5. Elliot, Huizinga & Menard
6. Farrington
7. Tracy, Wolfgang & Figlio
8. Federal Bureau of Investigation
9. Bastian
10. Lane
بخش تشکیلات قضایی کیفری و جنایی (4)
بسیاری از مداخلههای مؤثر که کاربرد گستردهای در پیشگیری از خشونت دارند، شامل پیشگیری ثانویه از طریق بخش تشکیلات قضایی و کیفری اسـت. به طور سنتی، نوجوانان و جوانان خشونتطلب یا از طریق دستگیری و زندانیشدن یا توسط مؤسسههای نگهداری خاص از سایر افراد جامعه جدا میشوند. رویکرد تشکیلات قضایی کیفری به جرم و خشونت برای ممانعت از اقدام به جرم و سلب صلاحیت از مجرمان مورد حمایت زیادی واقع شده اسـت (روزنبرگ و فنلی، 2001). با این حال، با وجود استفادهی فراوانی که در سالیان متمادی از این رویکرد شده، این رویکرد هرگز در حل جرم و خشونتهای نوجوانان و جوانان مؤثر نبوده اسـت (رامیگ (5)، 1978). به طوری که میزان اعتیاد به ارتکاب جرم در نوجوانان ساکن در مؤسسههای نگهداری از جوانان بسیار زیاد اسـت (اسکارپیتی و استفنسون (6)، 1971). افزایش خشونت در جوامع نیز نشان میدهد این رویکرد در پیشگیری و کاهش جرم و خشونت موفق نیست. افزایش خشونت در جوامع مختلف نشان میدهد که اگرچه زندانیکردن ممکن اسـت در مورد برخی افراد مؤثر باشد، اما در سطح جامعه کارایی ندارد، زیرا فرد خاصی که به رفتارهای خشونتآمیز دست زده اسـت، با مؤسسهای شدن از جامعه جدا میشود، ولی سایر افراد خشونتطلب در جامعه میمانند، در نتیجه نرخ کلی خشونت و جرم همچنان در جامعه روند افزایشی خواهد داشت (مایر (7) و همکاران، 1986). برای مثال، انجمن کارنگی در آمریکا، به معرفی برنامهی پیشگیری از خشونت توسط بخش تشکیلات قضایی کیفری پرداخته که دارای مؤلفههای ارزشیابی مفیدی اسـت (ویلسون- بریور و همکاران، 1991). متأسفانه در این برنامه رفتار خشونتآمیز به عنوان یک نتیجه یا پیامد اندازهگیری نشد. اگرچه به نظر میرسد، مؤسسهایکردن به عنوان یک مداخلهی پیشگیرانه شکست خورده اسـت، اما رویکرد تشکیلات قضایی کیفری تا حدودی با خشونت کمتر رابطه دارد. این رویکرد مبتنی بر محدودکردن دستیابی به ابزارها و وسایل خشونت اسـت و بر ایجاد محدودیتهای محلی برای فروش و نگهداری اسلحه و طولانیکردن مدت محکومیت در مواردی که هنگام جرم از اسلحه استفاده شده اسـت، تأکید دارد (کوک (8) و همکاران، 2001).بخش سلامتی
به تازگی خشونت در حوزه و قلمرو خدمات سلامتی قرار گرفته اسـت. از اینرو، بسیاری از مقالات چاپشده در مورد خشونت، حاوی توصیههای شدید و گستردهای در مورد مداخلات پیشگیرانهاند، ولی مقالات اندکی این توصیهها را به کار گرفته یا مورد ارزشیابی قرار دادهاند. بنابراین، قراردادن پیشگیری از خشونت در قلمرو و حوزهی سلامت، فقط جنبهی توصیهای دارد. در واقع، جایدادن مداخله پیشگیرانه در حوزهی سلامت، در وهلهی اول مستلزم شناسایی نوجوانان خشونتطلب و به کارگیری نیروهای متخصص برای درمان آنان هم از نظر پزشکی و هم از نظر روانپزشکی اسـت. این کار مستلزم کاهش محدودیتهای مالی مراقبت بهداشتی مربوط به خشونت اسـت. برای اینکه خدمات سلامتی در مداخله در خشونت مؤثر باشد، باید تشکیلات قضایی و جنایی و عرصههای آموزشی و پژوهشی به صورت یک شبکه درآید. از طریق شبکهی کارکنان سلامت میتوان برنامههای استخدامی را برای نوجوانان در معرض خطر زیاد طراحی کرد و توسعه داد، برنامههای پیشگیری از سوءمصرف مواد و الکل را گسترش داد، مهارتهای حل تعارضات و کنترل خشم را آموزش داد، به خانوادهها شیوههای درست پرورش کودک و زندگی خانوادگی را آموزش و خانوادهها را مورد حمایت قرار داد (روزنبرگ و فنلی، 2001).بخش آموزشی
بیشتر برنامههای پیشگیری از خشونت، در مدرسه و خارج از بخش تشکیلات قضایی کیفری صورت میگیرند (بوراچ (9) و همکاران، 1991). این برنامههای پیشگیری که در مدارس ارائه میشوند، بر موارد مختلفی تأکید میکنند. بعضی برنامهها بر خشونت، برخی به آموزش در مورد عوامل خطرآفرین یا در مورد حل تعارض تأکید دارند، بسیاری از آنها برنامههای آموزش مهارتهای مولد در زندگیاند که فقط بر رفتارهای مقدماتی یا مهارتهایی تأکید دارند که تصور میشود با خشونتهای بعدی رابطه دارند (ویلسون- بریور و همکاران، 1991). تعداد بسیار کمی از آنها هم یک رویکرد کلگرا دارند و عوامل پیچیدهای را که مرتبط با خشونتاند، درنظر میگیرند، عواملی مانند پیشرفت تحصیلی ضعیف، مصرف مواد و غیره.بخش اجتماعی
به دلیل رابطهی مشخصی که بین خشونت و محیط اجتماعی و فرهنگی وجود دارد، بخش اجتماعی میتواند با تأکید بر کاهش میزان پذیرش فرهنگی خشونت و خشونت اجتماعی مربوط به تبعیضهای جنسی، قومی و نژادی و حمایت از الگوهای نقشگیری مثبت مردانه، تأثیر زیادی در کاهش جرم و خشونت داشته باشد (روزنبرگ و فنلی، 2001).پینوشتها:
1. Office of Technology Assessment (OTA)
2. Wilson- Brewer
3. public hearth reports
4. criminal justice sector
5. Romig
6. Scarpitti & Stephenson
7. Mayer
8. Cook
9. Boruch
10. Belloni
11. Lochman
پژوهشهای موردی انجامشده در مورد نوجوانان بیخانمان
درک تجارب نوجوانان خیابانی برای کمک به نوجوانان برای ایجاد الگوهای ثابت زندگی با استفاده از تعاملات مثبت روزانه بسیار کلیدی اسـت. به جای تأکید بر زندگی نوجوان در یک دورهی زمانی، شاید بهتر باشد به روندی که وضعیت نوجوانان را در طول زمان شرح میدهد، تأکید داشته باشیم. اگرچه ممکن اسـت مسیر زندگی نوجوانان دختر و پسر بیخانمان تغییر کند، اما حداقل شش گروه از نوجوانان بیخانمان وجود دارند که عبارتند از:از دستدادن والدین در اثر مرگ یا طلاق
نوجوانانی که در کودکی والدین خود را در اثر مرگ یا طلاق از دست میدهند، خانه را در سنین کم ترک میکنند و نمیتوان پیشبینی کرد که خانوادههای آنان موقعیت ثابتی را برای آنها ایجاد کنند. اگر مکان زندگی ثابتی برای این نوجوانان پیدا بشود، زندگی آنها نیز تثبیت میشود. با این حال، اغلب یک خانهی گروهی نیز برای آنان مشکلآفرین اسـت. کارکنان این خانههای گروهی انتظارات غیرواقعگرایانهای در مورد توانایی این نوجوانان برای پایبندی به نظام خانواده دارند، در نتیجه، انتظارات خود را از هر نوجوان به طور انفرادی و منحصر به فردی تنظیم نمیکنند. بنابراین، مسیرهای زندگی این نوجوانان ممکن اسـت به صورت مشکلآفرینی ادامه یابد.نوجوانان دارای مشکلات روانی حاد و مزمن
نوجوانانی که سابقهای طولانیمدت از مشکلات روانپزشکی و مشکلات سلوکی دارند نیز ممکن اسـت از خانه فرار کنند یا به اجبار از خانه بیرون انداخته شوند. جریان زندگی ویلیام، نشاندهندهی مسیری اسـت که یک نوجوان مبتلا به مشکلات سلوکی که از خانه بیرون انداخته شده اسـت، طی میکند. زمانی که ویلیام 10 ساله بود، شروع به فرار از مدرسه، اذیت و آزار در کلاس درس، دزدی از مغازهها و سیگارکشیدن کرد. مادرش زن تنهایی بود که سه کودک کوچکتر دیگر نیز داشت. او به ویلیام گفت که نمیتواند او را کنترل کند و روز به روز بیشتر به تنبیه ویلیام میپرداخت. همانطور که به مشکلات سلوکی ویلیام اضافه میشد، مادرش ناامیدتر میشد. وقتی او 13 ساله بود، مادرش به او گفت مجبور اسـت خانه را ترک کند. آن شب وقتی برای تقاضای فرصت دیگری به خانه برگشته بود، مادرش قفلها را عوض کرده بود که مبادا ویلیام دزدکی وارد خانه شود.بیخانمانی ناشی از بیبرنامهبودن خانواده
گروه زیادی از نوجوانان بیخانمان میشوند، زیرا در دورهی کودکی و نوجوانی، خانوادهی آنها فاقد منابع شخصی برای تهیهی نیازهای اساسی و اولیهی زندگیاند (مثل سرپناه، غذا، دارو و لباس). نوجوانان در این خانوادهها به طور نسنجیدهای رها میشوند تا این منابع را برای خانوادهها یا برای خودشان تهیه کنند. افزایش مشکل خانوادههای بیخانمان در مشکل بیخانمانی نوجوانان نقش بسزایی دارد. مورد مربوط به شون یکی از این موارد اسـت:آزار و اذیت جنسی
آزار و اذیت جنسی همیشه یکی از عوامل اصلی بیخانمانی در میان دختران نوجوان بوده اسـت (بوکی، 1987). برآورد دقیق میزان این مشکل نیست. برآوردهایی که از تعداد نوجوانان بیخانمان شده، نشان میدهد هم در دختران و هم در پسرانی که مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفتهاند، میزان فرار از خانه بین 23 تا 70 درصد اسـت (روترام- بورس و همکاران، 1991).پینوشتها:
1. Greenblatt
2. Yates
3. Stricof, Novick & kennedy
4. Shalwitz
5. Pennbridge, Freese & Mackenzie
6. Windle
7. Koopman
8. Upshur
9. Englander
10. Mundy
دوران پیش دبستان و کودکستان (3 تا 6 سالگی)
خصایص بدنی
* کودکان پیش دبستانی بسیار فعال اند. می توانند بدن خود را به خوبی کنترل کنند و از فعالیت، به خاطر خود فعالیت، لذت می برند. به فرصت های متعددی نیاز دارند که بدوند، بپرند، و بالا بروند. باید چنین فرصتهایی را، به قدر امکان برای کودکان فراهم ساخت و تحت مراقبت باشند.خصایص اجتماعی
* بیشتر کودکان یا دو رفیق دارند، لکن این دوستی ممکن اســت به سرعت تغییر یابد. کودکان پیش دبستانی از لحاظ اجتماعی کاملاً انعطاف پذیرند؛ ایشان می خواهند و می توانند با اکثر همکلاسیهای خود بازی کنند. کودک در این مرحله، علاقه مند اســت دوستش هم جنس خودش باشد، اگرچه معمولاً پسران و دختران به راحتی با همدیگر بازی می کنند. باید توجه داشت که کدام یک از کودکان نمی خواهد و نمی تواند با دیگران ارتباط پیدا کند و بجوشد. بعضی اوقات ممکن اســت کودکی علاقه مند باشد که تنها و دور از سایر کودکان باشد تا به شرکت در بازی با آنها. هرگاه مربی احساس کند که کودکی واقعاً می خواهد با کودکان دیگر درآمیزد باید به او کمک کند تا در این امر موفق شود.رفتار غیرمشغول.
کودکان اصلاً بازی واقعی نمی کنند. مدتی تماشاگر بازی دیگران می شوند یا به فعالیتهای بی هدف می پردازند.بازی تنها.
کودکان تنها و با اسباب بازیهای خود بازی می کنند و به تعامل با دیگران تلاش نمی کنند.رفتار تماشاگر.
کودکان بیشتر اوقات خود را به تماشای دیگران سپری می کنند. ممکن اســت درباره ی بازی دیگران نظر دهند و پیشنهاداتی بکنند لیکن شخصاً بازی نمی کنند.بازی متوازی.
کودکان دور از دیگران بازی می کنند، لیکن نه واقعاً دور، به این معنا که همان اسباب بازیها را مورد استفاده قرار می دهند که به دیگران تعلق دارند، ولی مستقلاً بازی می کنند.بازی شریکی.
کودک به بازیهای بی سازمان با دیگران می پردازند. در این گونه بازیها، مقررات خاصی وجود ندارد و هر کس هرگونه بخواهد بازی می کند.بازی تعاونی.
کودک در شکل نظامدار بازی دیگران وارد می شود که دارای مقررات خاصی اســت و به وسیله یکی رهبری می شود. در این گونه بازی ها ممکن اســت اعضای گروه فعالیتهایی را از خود خلق کنند.خصایص هیجانی و عاطفی
* کودکان کودکستانی تمایل دارند احساسات و عواطف شان را آزادانه و باز، ابراز کنند. طغیان خشم فراوان اســت.خصایص شناختی
* کودکان کودکستانی از لحاظ گویایی و زبان تقریباً مهارت دارند. اکثرشان دوست دارند با دیگران، خصوصاً در برابر گروه، حرف بزنند. باید فرصتهای و متنوعی برای کودکان فراهم آورد تا حرف بزنند و نیز باید به ایشان کمک کرد که شنوندگان خوبی بار آیند. برای کودکان محترم از اعتماد به نفس یا ضعف در آن باید فرصتهای سخن گفتن فراوانی تدارک دید، مثلاً درباره ی حادثه یا فیلمی که دیده اند گزارشی به همسالان خود بدهند.سه کلاس اول ابتدایی (6-9 سالگی)
خصایص بدنی
* کودکان کلاسهای ابتدایی هنوز بسیار فعال اند. به همین سبب اســت که وقتی آنها را وادار می کنند که به فعالیتهای نشسته بپردازند ناگزیر، انرژی اضافی خود را به شکل عادتهای عصبی از قبیل جویدن مداد، جویدن ناخن، پیچاندن موی سر، و بی قراری کلی صرف می کنند.خصایص اجتماعی
علاوه بر خصایص مذکور برای کودکان پیش دبستانی چند خاصیت دیگر نیز در این سطح رشد دیده می شوند از این قرار:خصایص هیجانی و عاطفی
* دانش آموزان دوره ابتدایی نسبت به انتقاد و استهزاء حساس اند و ممکن اســت در سازش با شکست و ناکامی، مشکل پیدا کنند. کودکان در این سن به تمجید و شناخته شدن نیاز فراوان دارند و علاقه منداند مورد تحسین معلمان خود قرار بگیرند. کودکان خردسال، ممکن اســت از انتقاد ناراحت و حتی خرد شوند. تا حد امکان باید تقویت مثبت فراوان فراهم ساخت و واکنشهای خود را برای رفتارهای بد غیرتحصیلی (غیردرسی) ذخیره کرد. فراموش نکنیم که این مرحله، کوشش در مقابل کهتری اســت بنابراین، اگر طوری با کودک برخورد کنیم که او احساس کهتری کند، از رشد و تکامل تلاش او جلوگیری خواهیم کرد.خصایص شناختی
* به طور کلی، دانش آموزان ابتدایی شدیداً علاقه مند و مشتاق اند یاد بگیرند. آنچه در آموزش ابتدایی بسیار مهم اســت انگیزش دانش آموزان و مسأله عمده ی هر معلم، این اســت که چگونه آن انگیزش را به حداکثرش برساند.کلاسهای دبستانی (4 و 5؛ 9-11 سالگی)
خصایص بدنی
* در اکثر دختران، رشد و نمو ناگهانی ظاهر می شود و پسران نیز رشد و نمود خود را نشان می دهند. به طور متوسط، دختران میان 10 تا 14 سالگی بلندتر و سنگین تر از پسران هستند.خصایص اجتماعی
* گروه همسالان نیرومند می شود و جای بزرگسالان را می گیرد و منبع مهم معیارهای رفتار و شناخت موفقیت و پیشرفت می شود.مرحله ی صفر: سطح خودمداری (خودمحوری) (حدود 4 تا 6 سالگی)
در این مرحله، کودکان نمی دانند که ممکن اســت دیگران یک حادثه اجتماعی همسان را تعبیر و تفسیر متفاوت کنند. به افکار خود یا دیگران نمی اندیشند. کودک می تواند به احساسات دیگران برچسب بزند لکن روابط علت و معلولی اعمال اجتماعی را نمی فهمد.مرحله ی یک: دارا شدن نقش اطلاعات اجتماعی (حدود 6 تا 8 سالگی)
در این مرحله کودکان می توانند میان تعبیر و تفسیرهای خویش از تعاملهای اجتماعی و تعبیر و تفسیرهای خویش از تعاملهای اجتماعی و تعبیر و تفسیرهای دیگران در شیوه های محدود، فرق بگذارند. نمی توانند همزمان درباره ی دیدگاه خود و دیدگاه دیگران بیندیشند.مرحله ی دو: داراشدن نقش بازتابی خویشتن (حدود 8 تا 10 سالگی)
در این مرحله، روابط اجتماعی در رابطه با موقعیتهای خاص، تعبیر و تفسیر می شوند؛ موقعیتهایی که در آنها هر شخص درمی یابد که دیگران در زمینه خاص چه انتظاراتی از او دارند. کودکان هنوز هم نمی توانند همزمان دو دیدگاه را دریابند.مرحله ی سه: عهده دار شدن نقش مضاعف (حدود 10 تا 12 سالگی)
در این مرحله، کودکان می توانند دیدگاه شخص سوم را بگیرند که به ایشان امکان می دهد انتظارات از خویشتن و دیگران را در موقعیتهای متنوع دریابند.مرحله ی چهار: عهده دار شدن نظام اجتماعی و عُرفی (قراردادی) (حدود 12 تا 15 سالگی و به بعد)
در این مرحله، هر فرد، در ارتباط با دیگران، به بسیاری از نکات باریک تعاملها پی می برد و آنها را در می یابد. به علاوه، چشم انداز اجتماعی رشد و گسترش خود را آغاز می کند. در این هنگام اســت که درباره ی اعمال با معیار چگونگی تأثیر آنها در افراد، داوری می شود، نه فقط آنهایی که بلافاصله از آنها متأثر می شوند.خصایص هیجانی و عاطفی
* وجود تعارض میان مقررات گروه کودکان و مقررات بزرگسالان، ممکن اســت مشکلاتی را بار آورد که به بزهکاری نوجوانان بینجامد.خصایص شناختی
* در تواناییهای خاص و عملکردهای تحصیلی تفاوتهای جنسی وجود دارند.دوره راهنمایی یا دوره اول دبیرستان (کلاسهای 1 و 2 و 3؛ 12 تا 14-15 سالگی)
خصایص بدنی
* بیشتر دختران معمولاً در آغاز این مرحله، رشد و نمو بدنی خود را کامل می کنند. رشد و نمو بدنی پسران معمولاً پیش از دوره ی دوم دبیرستان کامل نمی شود.
* همه دختران و اکثر پسران عملاً به دوره ی بلوغ رسیده اند.اعضای جنسی (خصایص جنسی اولیه) به سرعت رشد می کنند، و خصایص ثانوی جنسی هم به تدریج ظاهر می شوند.خصایص اجتماعی
* گروه همسالان و همگنان، منبع کلی مقررات رفتار می شود. وضع و گسترش مقررات رفتار، حرکتی اســت به سوی استقلال بزرگسالی. به علاوه، نوجوانان در این سن، مقررات رفتاری خود در خارج از مدرسه را شکل می دهند؛ و به شرکت در تصمیمهای تشکیلات دانش آموزی علاقه مند می شوند.خصایص عاطفی
* بیشتر نوجوانان ممکن اســت به مرحله ی «طوفان و فشار» وارد شوند. برخی از نظریه پردازان از جمله فروید به این نتیجه رسیدند و اریکسن شاگرد فروید آن را بحران هویت توصیف کرد. به نظر روان شناسان، این حالت عمدتاً معلول تغییرات رشدی یا بلوغ، پیدایی تغییرات جنسی، و سایر تغییرات بدنی اســت که با اضطراب درونی همراهند و نسبت به این سن، طبیعی تلقی می شوند؛ و نباید آن را «بحران» خواند.خصایص شناختی
* این مرحله از زندگی، دوران انتقال بین تفکر عملیاتی واقعی و تفکر صوری اســت. ظهور این خاصیت را می توان از کیفیت مقایسه میان دو مکتب فکری و مثالهایی که نوجوان ذکر می کند دریافت.دبیرستان (دوره دوم) (پایه های 10، 11 و 12؛ 16، 17، و 18 سالگی)
خصایص بدنی
* بیشتر دانش آموزان به نضج جنسی می رسند، و همه شان بالغ شده اند.خصایص اجتماعی
* احتمال دارد والدینها در نقشه ها و طرحهای بلندمدت نوجوانان مؤثر واقع شوند؛ تأثیر همگنان احتمالاً فوری باشد.خصایص عاطفی
* در پایان دبیرستان، ممکن اســت، دختران بیش از پسران، اختلالهای هیجانی و عاطفی را تجربه کنند. پیدایش افسردگی در دختران عمدتاً به این سبب اســت که در جنبه های مهم زندگی خویش کمتر کنترل دارند. این عامل را غالباً «درماندگی آموخته» (iearned helpesness) (1) خوانند زیرا شخص احساس درماندگی را ضمن واکنشهای دیگران و تجارب خودش تجربه می کند. از تحقیقات گوناگون درباره ی درماندگی آموخته، چنین نتیجه گیری شده اســت که درماندگی آموخته در زنان و مردان به افسردگی منجر می شود.خصایص شناختی
* دانش آموزان دبیرستانی برای ورود به مرحله تفکر صوری، توانایی بیشتری دارند اگرچه ممکن اســت از آن استفاده نکنند.پینوشتها:
1. برای مطالعه درباره «درماندگی آموخته» می توان به منابع زیر مراجعه کرد:
- سیف، علی اکبر (دکتر): روان شناسی پرورشی
- شعاری نژاد، علی اکبر: درآمدی به روان شناسی انسان
- کریمی، یوسف (دکتر): روان شناسی اجتماعی.
2. خصایص رشد و تکاملی مذکور عمدتاً از منبع زیر اقتباس و ترجمه شده اند:
Biehler, Robert f. and snowman, Jack (1990): psychology Applied to Teaching: U.S.A. chapder 3.
توضیحات مفصل این خصایص را می توان در کتابهای «روان شناسی رشد» از جمله روان شناسی رشد از همین مؤلف، چاپ هجدهم، 1386 مطالعه کرد.
والدین میتوانند عادات خوب را تشویق کنند.
به تعهد نیاز اسـت
شاید بتوان فرزندان خردسال را در ساعتی مشخص مجبور به خواب کرد گرچه این کار نیز زحمت فراوانی دارد، اما در مورد نوجوانان نمیتوان چنین برخوردی داشت. نوجوانان عادات خواب خود را تغییر نخواهند داد مگر اینکه تشخیص دهند که خواب بیشتر عملکرد آنها را در مدرسه بهبود خواهد بخشید و یا احساس بهتری به آنها خواهد داد. نوجوان و والدین هر دو باید مایل باشند که برای این موضوع تلاش کنند، این کار سخت خواهد بود، اما والدین باید اهمیت آن را به فرزند خویش نشان دهند و در مورد آن صحبت کنند.والدین نقشی مهم را بازی میکند.
شواهد نشان داده اسـت که کمک والدین جهت تنظیم برنامه زمانی برای مطالعه و خواب و نیز استفاده از رسانههایی چون تلویزیون و رایانه میتواند بسیار مفید باشد. البته کار با نوجوانان کمی سخت اسـت اگر از دوران خردسالی این عادتها در او به وجود آمده باشند کار بسیار راحتتر خواهد بود.سازگار باشید.
در به وجود آوردن عادات مناسب خواب، سازگاری واقعاً مهم اسـت، بدین معنی که نوجوان باید هر شب تقریباً یک زمان مشخص به رختخواب برود و حتیالامکان 8 ساعت بخوابد. اما ضروری اسـت که برنامهاش را حتی در تعطیلات آخر هفته نیز رعایت کند.یک ساعت قبل از خواب، صفحههای نمایش را خاموش کنید.
همه متخصصان بر اهمیت خاموش کردن تمام دستگاههای الکترونیکی حداقل یک ساعت قبل از خواب تأکید دارند. صفحههای نمایش الکترونیکی، اشعهای به نام "نور آبی" در یک فرکانس خاص ساطع میکنند که سیگنالی به مغز میفرستد که باعث سرکوب تولید هورمون ملاتونین شده و مانع احساس خستگی میشود. بهتر اسـت طوری برنامهریزی شود که تکالیفی که احتیاج به استفاده از دستگاههای الکترونیکی دارند عصر انجام شوند و تکالیفی که نیاز به استفاده از دستگاههای الکترونیکی ندارند شب انجام شوند.مراقب ریزهخواری و خوردن هله هوله ها باشید
فراموش نکنید که بسته چیپس، و یا کلوچه و خوراکی های کافئین دار (قهوه، نوشابه و شکلات) میتوانند مضر باشند و خواب شما را به تعویق بیندازد.افزایش ساعت بیولوژیکی
یکی از مهمترین تغییرات فیزیولوژیکی که در دوران نوجوانی رخ میدهد تغییر در تولید ملاتونین (هورمون خواب) اسـت. در حقیقت مثل این اسـت که نوجوانان در منطقه زمانیای متفاوت از بقیه افراد زندگی میکنند. ریتم شبانهروزی افراد 15-22 ساله با دیگران فرق دارد. متخصصین توصیه میکنند اگر نوجوانی برای خوابیدن دچار مشکل بود دز پایینی از ملاتونین (2-3 میلیگرم) برای او تجویز شود تا ساعت خوابش تنظیم گردد.تخت خواب محل خوابیدن اسـت
کارشناسان معتقدند که اگر تخت خواب برای شما با خواب مرتبط باشد به خواب رفتن و در خواب ماندن برایتان آسانتر خواهد بود؛ بنابراین سعی کنید روی تخت تکالیفتان را انجام ندهید.مشاوره نهایی
با فرزند خود در مورد این توصیهها صحبت کنید. اگر او تنها با پیروی از برخی از این موارد موافقت کرد نیز به زودی شاهد تغییرات مثبتی که نتیجه خواب بیشتر اسـت خواهید بود.
علائم و نشانههای افسردگی در نوجوانان
• غم یا ناامیدی
• تحریکپذیری، خشم، و یا خصومت
• گریههای مکرر
• انزوا و دوری گزینی از دوستان و خانواده
• عدم علاقهمندی به انجام فعالیت
• تغییر در عادات خواب و تغذیه
• بیقراری و اضطراب
• احساس بیارزش بودن و گناهکاری
• فقدان شور و شوق و انگیزه
• خستگی یا فقدان انرژی
• مشکل در تمرکز
• افکار مرتبط با مرگ یا خودکشی
• صحبت و یا شوخی کردن در مورد خودکشی
• گفتن حرفهایی همچون"بهتر اســت بمیرم"،"کاش میتوانستم برای همیشه ناپدید شوم"، یا"هیچ راه نجاتی نیست"
• مثبت صحبت کردن در مورد مرگ و خیالپردازی در مورد مردن.(اگر بمیرم مردم احتمالاً بیشتر دوستم خواهند داشت.)
• نوشتن داستان و سرودن شعر در مورد مرگ، مردن یا خودکشی
• نشان دادن رفتارهای بیپروا و جسورانه و یا مکرراً مواجه شدن با حوادث منجر به جراحات
• بخشیدن جوایز و داراییهای بسیار ارزشمند خود
• خداحافظی با دوستان و خانواده چنان که این آخرین دیدار اســت.
• جستجو برای یافتن اسلحه، قرص و یا دیگر وسیلههای خودکشی.
تشویق یک نوجوان افسرده به خود افشایی و حرف زدن از خود
نیاز به خدمات اجتماعی
ایالت متحدهی آمریکا، از جمله کشورهایی اسـت که از احکام سازمان ملل در مورد حقوق اساسی کودکان در مورد داشتن غذا، پناهگاه و مراقبت بهداشتی در محیطی امن و سالم تا 18 سالگی حمایت میکند (قطعنامهی سازمان ملل دربارهی حقوق کودکان (1)، 1991). با این حال، هیچ تلاش جدی و منسجمی برای رسیدن به این اهداف در این کشور صورت نگرفته اسـت. بین برآوردهایی که از تعداد نوجوانان بیخانمان در آمریکا شده و تعداد پناهگاهها، آسایشگاهها و خدمات اجتماعی قابل دستیابی برای این نوجوانان، شکاف بزرگی وجود دارد (آکادمی ملی علوم (2)، 1988).1 . پناهگاههای اضطراری کوتاهمدت:
کنگرهی آمریکا در سال 1974 به عنوان نتیجهای از اقدام به فرار و بیخانمانی نوجوانان، اقدام به ایجاد شبکهی ملی برای تأسیس پناهگاههای مسکونی کوتاهمدت برای نگهداری حدود 300.000 نوجوان به طور سالیانه کرد. در حالی که ارائهدهندگان خدمات، اظهار کردند که تعداد نوجوانان بیخانمان در حال افزایش اسـت، بودجهی آنها قطع شد. برای مثال، در یک دورهی 12 ماهه در لسآنجلس، 65 درصد از 4500 مورد تقاضای زندگی در پناهگاه، رد شد، زیرا فضای کافی موجود نبود (پنبریج و همکاران، 1990). این کوتاهی و قصور در ارائهی خدمات، منجر به انتخاب از میان نوجوانان بیسرپناه برای زندگی در پناهگاههای اضطراری شد. از اینرو اغب هیچ مکان ثابتی برای نوجوانان بیسرپناه قابل دسترسی نبود و خیلی از آنان برای مدتی طولانی در پناهگاههای اضطراری موقتی زندگی میکردند. در پناهگاههای موقتی، یک مددکار اجتماعی وجود دارد که تلاش میکند تا نوجوان را با خانوادهاش آشتی دهد، یک پرستار کودک وجود دارد که 24 ساعت در هر شبانهروز بر نوجوانان نظارت میکند و همچنین کارمندی که سرایدار اسـت (برای مثال یک آشپز). نوجوان در آنجا برنامهی روزانه دارد که شامل «ملاقاتکنندهی خانگی» اسـت و طی آن تکالیفی را برای تسهیل مکان ثابت و دائمی به او ارائه میدهد (مانند رفتن به مدرسه). در گذشته، پناهگاهها به صورت سازمانهایی بودند که خدمات کاملتری را ارائه میدادند (مراقبتهای پزشکی، مراقبتهای روانی، برنامههای شغلی و تحصیلی) (کندی، 1991). اما امروزه سازمانهایی کمی وجود دارند که خدمات کاملی ارائه میکنند.2. خدمات درمانی و برنامههای منحصربه فرد:
تعداد نوجوانان بیخانمانی که به خدمات و برنامههای خاص نیازمندند، زیاد اسـت. برنامههای منحصربه فرد برای نوجوانانی طراحی شدهاند که در یکی از شرایط زیر قرار دارند: آنهایی که میخواهند با ترک اعتیاد کنار بیایند؛ افرادی که در خانه زندگی میکنند، اما در معرض خطر بیرون انداختن از خانه قرار دارند؛ نوجوانانی که مورد سوء استفادهی جنسی قرار گرفتهاند؛ آنهایی که همجنسخواهاند؛ افرادی که توسط دوستپسرشان مورد ضرب و شتم قرار گرفتهاند؛ والدین نوجوان و کم سن و سال؛ آنهایی که به HIV مبتلا هستند؛ نوجوانانی که دست به خودفروشی و فحشا میزنند و آنهایی که قربانی خشونتها هستند.3. رویکردهای خدمات جامع:
هرگاه هدف ارائهی خدمات مراقبتی جامع اسـت، حل مشکلات فرد، موضوع اصلی برنامه اسـت. نوجوانان بیخانمان نیازهای چندگانهای دارند؛ تشخیص و هماهنگی خدمات مختلف در میان شبکهای از ارائهکنندگان خدمات برای موفقیت در ارائهی طرح درمانی با نتایج مثبت بسیار کلیدی و مهم اسـت. دو موضوع اساسی در تعریف رویکرد خدمات جامع وجود دارد؛ اول، مفهوم یک رویکرد کلگرا به نوجوانان که به معنای ارائهی خدمات سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی اسـت. با این حال، بیشتر سازمانها نمیتوانند تمام نیازهای خدمات اجتماعی را برای یک فرد ارائه کنند. از اینرو سازمانهای مؤثری که تلاش دارند رویکردی کلگرا ارائه دهند، باید در درون جامعه به طور مناسب شبکهبندی و توزیع شوند و بخشی از یک فرایند برنامهریزی اجتماعی باشند که نوع مشکلات را مشخص و موقعیتی را تعیین کنند که فرد متخصص بتواند به بهترین وجه این مشکل را حل کند. ارائهدهندگان خدمات به راحتی میتوانند نوجوانان را به مراقبت در سایر جاها ارتباط دهند. دومین معنای اصطلاح «جامع» این اسـت که در مراقبت تداوم وجود داشته باشد و این تداوم تا زمانی که در زندگی نوجوانان ثبات ایجاد شود، ادامه خواهد یافت. هر دو رویکرد کلگرا و تداوم در مراقبت، در ارزشیابی از مراقبت از نوجوانان بیخانمان، اهمیت دارند.4. نظامهای آموزشی و پرورشی خاص:
نوجوانانی که سابقهی فرار از خانه دارند، به طور معمول در مدرسهی معمولی مشکلاتی دارند و احتمال زیادی وجود دارد که به آموزش و برنامههای آموزشی و پرورشی خاصی نیازمند باشند (روترام- بورس، روزاریو (7) و کوپمن، 1991). یک مورد از نظامهای آموزشی طراحیشده برای برآوردهکردن نیازهای نوجوانان بیخانمان، راهاندازی مدرسه در درون پناهگاههای اضطراری اسـت (زاکر (8)، 1994). این راهحل با پشتیبانی مدارس منطقهای، منجر به ایجاد دبیرستانهایی برای نوجوانانی میشود که مشکلاتی را در سازگاری با برنامههای معمولی و روزانهی ساختاریافته در محیطهای کلاس معمولی دارند. این مدارس اغلب ساختار ضعیفی دارند، برای فعالیتهای شغلی و استخدامی امتیاز دارند، قانون پوشیدن لباس راحتتری دارند و برای فارغالتحصیلی اولیه جداول زمانی با مسیر سریع و تند دارند.5. مکانهای مسکونی ثابت:
بسیاری از نوجوانان بیخانمان، مکانهای پرورشی ضعیف و محیطهای خانوادگی توأم با مشکل را ترک کردهاند. برای این نوجوانان، برگشت به خانه امکانپذیر نیست. این نوجوانان باید یا در خانههای پرورشگاهی، یا در خانههای گروهی، ساکن شوند، اما اغلب پیداکردن چنین جایی برای آنها مشکل اسـت؛ بویژه پسران و نوجوانانی که سابقهی مشکلات سلوکی یا مصرف مواد دارند. اگر افرادی وجود داشته باشند که بتوانند آنها را به فرزندخواندگی قبول کنند، باید مهارتهای زیادی برای حل مشکل داشته باشند. با این حال، والدین پرورشدهنده اغلب آموزش ندیدهاند تا به طور مؤثری با مشکلات چندگانهی این نوجوانان دست و پنجه نرم کنند. بنابراین خانههای گروهی که کارکنان آن آموزش بهتری دیدهاند و تجربهی بیشتری در مورد این نوجوانان دارند، مکان مطلوبی برای این نوجوانان بیخانمان اسـت. با این حال، متأسفانه خیلی از موقعیتهای خانههای گروهی به شکل دیگری میتوانند مشکلآفرین باشند. اگر نوجوان خشونتطلب، در خانهی گروه اجازهی اسکان بگیرد، اسکان توأم با امنیت سایر نوجوانان پناهگاه را به مخاطره میاندازد. این نوجوانان که از محیطهای خانگی ضعیف فرار کردهاند، در فرار از محیطهای خانههای گروهی شک و تردید دارند. باید محدودیتهای موقعیتی را در مورد نوجوانان دارای مشکل به عنوان فرایند تحولی و تکاملی در نظر بگیریم که طی آن نوجوانان و مراقبتکنندگان آنها قواعد و انتظارات را با یکدیگر به بحث و گفت و گو میگذارند. اگر قواعد و مقررات، سخت و غیرقابل انعطاف باشند، احتمال اینکه نوجوانان آنان را رعایت کنند، بسیار کم و حتی غیرممکن اسـت. طراحی الگوسازیهای تحولی پیچیده از قواعد و قاعدههای رفتاری پناهگاهها مشکل اسـت و به کارگیری آنها در زندگی روزمرهی نوجوانان حتی از آن هم مشکلتر اسـت. با این حال، برای پیگیری و ادامهی برنامههای مؤثر لازم و مورد نیاز اسـت.6. انتخاب زندگی مستقل و انتقالی برای جوانان 18 تا 21 ساله:
بیشتر نوجوانانی که مشکلات زیادی دارند و در پرورشگاه زندگی میکنند، بزرگسالانی میشوند که در 18 سالگی کار و محل زندگی ثابتی ندارند. با این حال، اغلب نوجوانان 18 ساله فاقد صلاحیت و شرایط لازم برای استفاده از خدمات اجتماعی محسوب میشوند. روانشناسان معتقدند خطری در مورد انتقالهای تحولی خاص وجود دارد. از اینرو نیاز به خدمات انتقالی به نوجوانان 18 تا 23 ساله که در حال انتقال به دورهی بزرگسالی هستند، بسیار مبرم اسـت. خدمات انتقالی اغلب متشکل از یک خانه در محلهای فقیرنشین اسـت که 8 تا 10 نوجوان در آن زندگی میکنند. در این خانهها والدین خاصی وجود دارند که آموزشهای خاصی برای کار با نوجوانان در معرض خطر دیدهاند. قواعد توسط ساکان خانه و بزرگسالانی که بر آنها نظارت دارند، تدوین میشود. نوجوانان تا زمانیکه در این خانهها زندگی میکنند، باید رفتار خوبی داشته باشند و در جهت رسیدن به هدف زندگی مستقل حرکت کنند.پینوشتها:
1. united nations convention on the rights of the child
2. national academy of sciences
3. Shaffer & Caton
4. national network of runaway youth
5. Koopman & Ehrhardt
6. Rothman & David
7. Rosario
8. Zucker
بیماریها و آسیبهای نوجوانی: نیاز به آموزش
دستاندرکاران جامعه، به تازگی با شیوع بحران ایدز، به اهمیت ترویج و آموزش سلامت پی بردهاند. به دلیل غیرقابل علاجبودن و هزینههای گزاف مالی درمان این بیماری، دولتها به شعارهای آگاهیدهنده و روشهای دیگری روی آوردهاند و تلاش دارند تا شهروندان را از فواید انتخاب سبک زندگی سالم، رفتارهای پیشگیریکننده و رجوع به پزشک به طور منظم یا خودآزمایشی در مورد بیماریهایی مانند ایدز آگاه کنند.جدول 1. عوامل فردی پیشبینیکنندهی رفتارهای خطرآفرین
1- جنسیت |
احتمال اینکه مردان در اثر صدمات ناشی از حوادث بمیرند، 5/2 برابر زنان اســت. حتی احتمال اینکه مردها دچار سایر صدمات غیرکشنده شوند، بیشتر اســت. پسرها با خطرهای بیشتری در زمینهی تصمیمگیری مواجهاند. |
2- جایگاه اجتماعی- اقتصادی |
میزان مرگ و میر ناشی از حوادث در نواحی فقیرنشین دو برابر نواحی ثروتمندنشین اســت. تجاوز و حمله در نواحی فقیرنشین بیشتر به چشم میخورد. صدمات غیرکشنده در میان کودکان سیاهپوست ساکن در محلات فقیرنشین شایعتر اســت. |
3- عملکرد خانواده |
خانوادههایی که دارای مشکلات پزشکی، بیماریهای روانپزشکی، بیکاری، جابهجایی و جدایی فرزندان از والدیناند، در معرض خطر بیشتری قرار دارند. |
4- تنیدگیهای اخیر زندگی |
تنیدگی مرتبط با خودکشی اســت. |
5- مشروب و مواد مخدر |
انواع خطرها را افزایش میدهد، همچنین در روابط با دوستان و خانواده تأثیر میگذارد. |
منبع: برگرفته از اسلاپ، 1991
راهبردهای آموزش سلامتی
عوامل متعددی سلامت نوجوانان را تهدید میکنند و آشکار اســت که روشهای آگاهکردن نوجوانان از این خطرها، از فرهنگی به فرهنگ دیگر و از یک عامل خطرآفرین به عامل خطرآفرین دیگر متفاوت اســت. دستاندرکاران سلامتی دامنهای از روشهای مختلف را برای ترویج سلامتی مطرح میکنند. توسل به هشدارهای برانگیزانندهی ترس و ارائهی اطلاعات حیاتی و ضروری یا استفاده از روشهای مختلف رفتاری، از جملهی این روشهاست.پیامهای برانگیزانندهی ترس
بعضی افراد معتقدند ایجاد ترس زیاد، بینتیجه (2) اســت و تأثیر معکوسی دارد و افراد در چنین شرایطی برای موجه جلوهدادن رفتار خطرآفرین خود، خطرهایی را که سلامتشان را تهدید میکند، فراموش کرده، انکار میکنند و به حداقل میرسانند. در هر حال، بیشتر صاحبنظران توافق دارند که پیامهای ایجادکنندهی ترس و به طور کلی، برانگیختن افراد برای کنترل رفتار یا ایجاد تغییر در سبک زندگیشان بسیار مؤثر اســت. به علاوه، به نظر میرسد پیامهایی که بشدت برانگیزانندهی ترس هستند، در تغییر نگرش در مورد سلامت مؤثرترند تا پیامهایی که کمتر ترس ایجاد میکنند (سارافینو (3)، 1990). اگرچه پیامهای برانگیزانندهی ترس ممکن اســت نگرشهای فرد را تغییر دهند، ولی آیا این پیامها رفتار ترویجدهندهی سلامت را نیز ایجاد میکنند. بر اساس نظر بعضی صاحبنظران، تغییر نگرشها به دو روش منجر به تغییر رفتار میشود؛ در صورتی که افراد آموزشهای خاصی را برای عمل به یک رفتار ببینند، احتمال بیشتری وجود دارد که به عمل پیشگیریکننده دست بزنند؛ همچنین برنامههایی در تغییر رفتار افراد موفقترند که بر اعتماد به خود آنان تأکید داشته باشند و قبل از آنکه افراد را برای شروع طرحریزی برانگیزانند، به آنها کمک کنند.ارائهی اطلاعات
رسانهها، نقش مهمی در فراهمساختن اطلاعات مربوط به سلامت دارند. موفقیت رسانهها در افزایش رفتار سالم، بستگی به این دارد که چقدر به اصول زیر متکی باشند (ایگر (4)، 1986):جدول 2. توجیههای احتمالی نوجوانان سیگاری برای سیگارکشیدن
1- من در شرایط تنشزای شدیدی قرار دارم و این کار مرا آرام میکند. |
2- سیگار به من انرژی میدهد و کمک میکند تا در کارهایم مؤثرتر و کارآمدتر باشم. |
3- من به طور اساسی مصرف سیگار را کاهش دادهام. |
4- من از سیگارهای دارای نیکوتین کم، سالم و بیضرر استفاده میکنم. |
5- من توان لازم برای رهایی از سیگار را ندارم. |
منبع: سارافینو، 1990
گاهی متخصصان، والدین و همسالان، دلیلتراشی نوجوانان برای توجیه رفتارشان را مشکل بزرگی میدانند، اما بیشتر اوقات، استفاده از استدلالهای منطقی در بحثهای متقابل میتواند نتایج مثبتی را برای تغییر رفتارهای خطرآفرین به بار آورد. برای مثال، نوجوانی را در نظر بگیرید که اظهار میکند قدرت و توان مورد نیاز برای تغییر را ندارد؛ پاسخهای احتمالی این نوجوان ممکن اســت چنین باشد: "مطمئنم که خیلی مشکل اســت". اما شما به عنوان درمانگر ممکن اســت مجبور شوید روشهای مختلفی را برای ترککردن پیشنهاد کنید یا بگویید: "این کار به خودی خود مشکل اســت، به من اجازه بدهید سعی خودم را برای کمک به شما بکنم".سبکهای اسنادی
مفهوم سبک اسنادی، ارتباط نزدیکی با کنترل تقویت دارد. اولین بار مفهوم سبک اسنادی در متون و منابع روانی در دههی 1960 مطرح شد (آبرامسون، سلیگمن و تیزدال (9)، 1978). سبک اسنادی، بر اساس تجدیدنظر در الگوی درماندگی آموختهشده از افسردگی مطرح شده اســت. صاحبنظران معتقدند به طور کلی سه بعد مکان، ثبات و قابلیت کنترل در اسناددهی مهماند. به سبک اسنادی منفی، به عنوان طرحوارهی شناختی منفی اشاره شده و دیده شده اســت که این نوع سبک اسنادی با دامنهای از پیامدهای سلامتی ارتباط دارد.پینوشتها:
1. Slap
2. Counterproductive
3. Sarafino
4. Egger
5. Baron & Byrne
6. Pavlov
7. Muuss
8. Liebert & Spiegler
9. Abramson, Seligman & Teasdale
10. Peterson, Seligman & vaillant
11. explanatory