ماهنامه همشهری تندرستی - مستانه تابش*: با لحنی که انگار بدیهی ترین نکته دنیا را توضیح می دهد، می گوید: «وقتی گرسنه هستی غذا بخور و هر وقت سیر شدی از پای سفر بلندشو.
این جوری ساده و بی دردسر لاغر می شوی.» به نظرش خیلی ساده می رسید ولی وقتی دستمان را سمت بشقاب غذا و خوراکی های روی میز دراز می کنیم تا علاوه بر گرسنگی باقی احساساتمان را هم ارضا کنیم. قصه آن قدرها هم ساده نیست و حتی گاهی وقت ها غیرممکن به نظر می رسد.
احساسی غذا خوردن یا میل به خوردن به دنبال استرس، عصبانیت، شادی، ناراحتی و... یک واقعیت است که خیلی ها کم و بیش با آن دست به گریبان هستند. این مشکل چرخه ناسالمی را به وجود می آورد که در نهایت به پرخوری، اضافه وزن ،چاقی، از دست دادن تناسب اندام، پایین آمدن اعتماد به نفس، احساس گناه و... منتهی می شود. حالا سوال اصلی اینجاست که چطور می توان این گرسنگی کاذب ناشی از فراز و فرودهای احساسی را از گرسنگی واقعی و فیزیولوژیک تشخیص داد و با آن مقابله کرد؟
تفاوت گرسنگی احساسی و واقعی
2- گرسنگی احساسی با میل به خودرن غذاها و خوراکی های به اصطلاح آرامش بخش همراه است. در حالی که اگر واقعا گرسنه باشید، فرقی نمی کند که چه غذایی می خورید. یا در این وضعیت دنبال یک غذای خاص نمی گردید. گرسنگی احساسی میل شدیدی برای خوردن غذاها و خوراکی های شرین و چرب به وجود می آورد و به همین خاطر هم هست که برای خیلی از افرادی که موقع عصبانیت سراغ غذا می روند شیرینی، شکلات، کیک و... اولین انتخاب است.
3- وقتی گرسنگی کاذب سراغتان می آید، درست فکر کردن را از شما می گیرد. درواقع وقتی احساساتتان بر شما غلبه کرده است و شما را به سمت یخچال می فرستد، بدون این که فکر کنید یا قبل از اینکه به خودتان بیایید، متوجه می شوید یک جعبه شیرینی خوردهاید و حتی از خوردنش لذتی هم نبرده اید. در حالی که اگر گرسنگی تان واقعی باشد شما کاملا نسبت به آن چیزی که می خورید آگاهی دارید و کنترل مقدار غذایی که می خورید دست عقلتان است نه احساستان.
4- وقتی دچار گرسنگی احساسی هستید، حتی با خوردن حجم زیاد غذا هم احساس گرسنگی تان ارضا نمی شود و همچنان چشمتان دنبال غذاست. در این شرایط آن قدر می خورید و سمی خورید که معده تان به طرز وحشتناکی پر شده و دیگر جایی برای فروبردن یک لقمه هم ندارید.
5- گرسنگی واقعی با علائم فیزیکی همراه است اما گرسنگی کاذب فقط یک احساس است در شرایطی که گرسنگی واقعتی ممکن است صدای قار و قور کردن شکمتان را بشنوید یا مثلا احساس کنید دلتان ضعف می رود، اما وقتی میلتان به غذا خوردن ناشی از یک حمله احساسی باشد، فقط احساس گرسنگی می کنید و هیچ علامت خاصی ندارید جز اینکه ممکن است به دلیل این احساس دچار خجالت یا احساس گناه شوید یا خودتان را سرزنش کنید که چرا این قدر پرخور هستید.
چرا پرخوری احساسی؟
1- استرس طولانی مدت: استرس امتحان یا تصادف، یا مشاجره با همسر و... که خیلی طول نمی کشد یا مقطعی است. تاثیر چندانی بر احساسی غذاخوردن ندارد اما وقتی این استرس ها طولانی می شود، به مرور سطح هورمون کورتیزول (Cortisole) که یکی از مهم ترین هورمون های استرس بدن است بالا می رود و بدن به افزایش آن عادت می کند.
2- احساسات سرکوب شده: ممکن است به دلیلی غمگین یا ترسیدهب اشد. اما نتوانید از این احساس با کسی حرف بزنید. یا آن را آن طور که باید و شاید نشان بدهید. در این صورت بدنتان به عنوان یک مکانیسم طبیعی شما را به سمت میز غذا یا بخچال یا کابینت های آشپزخانه یا قفسه های رنگارنگ فروشگاه ها هل می دهد تا با خوردن، این احساسات سرکوب شده را آرام کنید.
3- بی حوصلگی: خیلی از افرادی که به متخصص تغذیه مراجعه و از زیاد غذا خوردن و بی دلیل غذا خوردن و... شکایت می کنند. دچار احساس پوچی و کسالت هستند و خودشان می گویند. هر وقتی بی حوصله هستند یا کاری برای انجام دادن ندارند، سراغ غذا می روند تا به این ترتیب هم دست و دهنشان را مشغول نگه دارند و هم مغزشان را
4- عادت: تصور کنید که در دوران کودکی هر وقت قرار بوده به شما جایزه بدهند، یک تکه شکلات، یک بسته چیپس یا یک بستنی قیفی دستتان می دادند تا خوشحال و راضی شیود. پس طبیعی است که با این کار عادت تغذیه سالم را در شما از بین برده و باعث شده اند به غذا به عنوان منبعی برای احساسات خوب و شادی آور و آرامش بخش فکر کنید. این عادت فقط از دوران کودکی تا بزرگسالی باقی مانده و شما را به سمت غذاخوردن احساسی سوق می دهد.
5- همرنگ شدن با دیگران: این ضرب المثل قدیمی را شنیده اید که می گوید «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو»؟ این دقیقا یکی از علت های غذاخوردن افراطی است که باعث می شود فرد بدون اینکه واقعا گرسنه باشد، پشت میز یا سر سفره بنشیند و با دیگران همراهی کند. گاهی اوقات این کار استرس حضور در آن جمع را از بین می برد و گاهی وقت ها هم صرف نگاه کردن به افرادی که با اشتها غذا می خورند مبل به خوردن را در شما تقویت می کند.
6 گام برای از بین بردن گرسنگی کاذب
1- برای خودتان مقیاس گرسنگی درست کنید
اگر سال هاست که برای کسب آرامش به غذا پناه برده اید خیلی سخت است که بتوانید گرسنگی واقعی را از احساسات دیگری مانند خستگی، غم یا بی حوصلگی تشخیص دهید. برای اینکه بتوانید خودتان را به این کار عادت دهید باید مقیاسی برای اندازه گیری احساس گرسنگی درست کنید که 10 درجه داشته باشد.
2- حواس پرتی غذا نخورید
غذاخوردن یک عادت سالم و راهی طبیعی برای پاسخ دادن به نیازهای بدن است. ولی به راحتی آب خوردن می تواند تبدیل به یک عادت بسیار ناسالم شود. این اتفاق در شرایطی می افتد که شما بدون توجه به چیزی که توی دهانتان می گذارید غذا می خورید و توجهی به مقدار خوراکی های توی بشقاب و نوع آن ندارید.
3- متعادل غذا بخورید
بگذارید با هم صادق باشیم، وقتی از شدت گرسنگی چشمتان سیاهی می رود، خیلی سخت است که بتوانید منطقی باشید و انتخاب های صحیح غذایی را در نظر بگیرید اما اگر درست و متعادل طی سه وعده غذا بخورید احتمال کمتری وجود دارد که در طول روز گرسنه شوید و احتمال خیلی کمتری وجود دارد که خودتان را برای خریدن یک اسنک چرب شور یا شیرین به سوپر مارکت برسانید.
4- به خودتان 10 دقیقه زمان بدهید
اگر آن قدر به خودتان اطمینان ندارید که بتوانید جلوی گرسنگی کاذبتان را بگیرید، از یک زمان سنج استفاده کنید و قبل از ایکه دستتان را به سمت غذا فرار کنید، 10 دقیقه به خودتان زمان بدهید. البته شرط اینکه این روش جواب بدهد، این است که در این مدت به غذا فکر نکنید و خودتان را مشغول کار دیگری کنید؛ مثلا ایمیل هایتان را چک کنید.
لباس های شسته شده را پهن کنید یا روزنامه بخوانید. اگر بعد از 10 دقیقه همچنان گرسنه بودید و دلتان می خواست غذا بخورید، می توانید این کار را بکنید. در ضمن فراموش نکنید که برای کشیدن بشقاب دوم غذا 30 دقیقه به خودتان زمان بدهید تا مغزتان فرصت کافی برای درک احساس سیری داشته باشد.
5- غذایی را که می خورید در یک دفترچه ثبت کنید
با اینکه این توصیه خیلی جدید نیست اما کاملا موثر است و به خصوص برای خانم هایی کاربرد دارد که می خواهند وزن کم کنند اما به شدت درگیر غذاخوردن احساسی هستند. نتایج مطالعاتی که درمجله «طب پیشگیری» (medical prevention) منتشر شده نشان می دهد خانم هایی که هر روز مقدار و نوع غذای مصرفی شان را ثبت می کنند دو برابر بیشتر از کسانی وزن کم می کنند که چنین عادتی ندارند.
در واقع تحقیقات نشان داده که این دفترچه قرار نیست فقط جایی برای ثبت غذای مصرفی باشد بلکه به شما کمک می کند تا کنتر احساساتتان را هم به دست بگیرید. بنابراین فقط حجم غذای مصرفی تان را یادداشت نکنید و در عوض احساسی را هم که موقع غذاخوردن داشتید یادداشت کنید.
6- غذاهای محرک را دم دست نگذارید
اگر وقتی چیپس یا کیک پنیر می بینید آب از لب و لوچه تان راه می افتد و صبر و قرارتان را از دست می دهید، بهتر است این خوراکی ها را از دسترس و جلوی چشمتان دور کنید. یادتان باشد شما هوس آن چیزهایی را می کنید که دائما در معرض دید یا در دسترستان هستند یا به راحتی در منزل پیدا می شوند. پس خوراکی های محرک را ز جلوی دستتان بردارید. آنها را در بالاترین کابینت ها بچسبید یا اصلا در منزل نگه ندارید.
جالب است بدانید که در پژوهش محققان دانشگاه «کورنل» (Cornel) مشخص شده افرادی که روی میز کارشان شکلات و شیرینی نگه می دارند، دو برابر بیشتر از دیگران از این خوراکی ها استفاده می کنند. پس به اصطلاح قدیمی «دوری و دوستی» پایبند باشید و نگذارید خوراکی های محرک دائما جلوی چشمتان راه بروند. در ضمن یکی از بدترین عادت ها در افرادی که دچار مشکل غذاخوردن احساسی هستند این است که با شکم گرسنه به خرید می روند.
احساس خستگی دائم می تواند موجب اختلال در زندگی ما شود. طوری که کارهای روزمره و شغل خود را نتوانیم درست انجام دهیم. پیش از هر چیز خوب است بدانید خستگی با احساس خواب آلودگی متفاوت است و عمدتا به معنای کمبود انرژی و انگیزه (چه روحی ، چه جسمی) است.
وقتی علائم خستگی با استراحت و کاهش فعالیت سریع برطرف نشود، غیرطبیعی است و باید مورد بررسی قرار گیرد. توجه داشته باشید عوامل متعدد جسمی و روحی میتوانند باعث احساس خستگی غیرمعمول شوند.«کمخونی، مشکلات قلبی، سرماخوردگی، کمبود سدیم، پتاسیم، قند، چاقی و…
از جمله عوامل جسمانی هستند که حس خستگی به وجود میآورند اما افرادی هستند که بدون هیچ عامل مشخص بیولوژیکی حس خستگی مداوم دارند که به مسائل روانپزشکی آنها مربوط میشود.خستگی مزمن حالتی است که به آرامی در زندگی فرد ظاهر میشود و معمولا فرد نمیداند چه زمانی شروع شده است
اما از آنجا که تشخیص علت دقیق این مشکل بسیار تخصصی است، لازم است برای یافتن ریشه این مشکل به پزشک متخصص مراجعه کرد.
چرا روحم خسته است؟
خستگی مزمن علتهای متنوعی دارد که فقط برخی از آنها به دلایل روانپزشکی مربوط میشود. از آنجا که اختلالات روانپزشکی زمینهساز خستگی شیوع بسیار بالایی دارند، ممکن است حتی پزشکان هم در مواجهه با خستگی مزمن، برخی بیماریهای غیر روانپزشکی را که بالقوه قابل درمان هستند، کمتر در نظر بگیرند.
مهمترین علت روانپزشکی خستگی مزمن، افسردگی است. بیماران افسرده، علاوه بر خستگی و بیانگیزگی، معمولا از علائم دیگری چون احساس غم و بیعلاقگی، بیلذتی، تغییرات اشتها و وزن، تغییرات خواب، عدم تمرکز، بیتصمیمی، کاهش اعتماد به نفس، احساس بیارزشی، گناه، ناامیدی و افکار مربوط به خودکشی نیز رنج میبرند.
باید توجه داشت یک بیمار افسرده ممکن است فقط تعدادی از این علائم را داشته باشد. در هر صورت به بررسی روانپزشکی از لحاظ افسردگی نیاز خواهد داشت.خستگی مزمن مشکلی است که در دهههای چهارم و پنجم زندگی شایعتر است و ژنتیک، استرس و مولفههای محیطی نیز نقش مهمی در آن دارند و از سویی، احتمال ابتلای به آن در زنان بیشتر است اما علائم این خستگی غیر معمول از فردی به فردی دیگر متفاوت است.
رفع خستگی با درمان دارویی ضدافسردگی
به یاد داشته باشید همه افراد به یک اندازه به رواندرمانی و روشهای کمکی برای رفع علائم خستگی مزمن پاسخ نمیدهند.افرادی که کمتر به علائمشان توجه میکنند، با برنامههای مشاوره همراه هستند و به اندازه مناسب، فشار روزمره بر خود وارد میکنند درمان موفقتری خواهند داشت
اما در افرادی که برای این مشکلشان کاری نمیکنند علائم اضطراب، افسردگی و انزوای اجتماعی را نیز به تدریج تجربه میکنند.داروی قطعی و مشخصی برای این مسأله وجود ندارد اما از آن جا که احتمالا به دنبال این خستگی، علائم افسردگی هم در فرد ظاهر میشود
استفاده از درمانهای ضدافسردگی تحت نظر روانپزشک الزامی است. در افرادی که اختلال خواب یا دردهای بدنی دارند درمانهای دارویی کمکی هم پیشنهاد میشود.
با خستگی مزمن مقابله کنید
ورزش و فعالیت فیزیکی منظم، جسم و روانتان را شاداب نگه میدارد. همچنین باید سعی کنید از تغذیه سالم و متنوع برخوردار شوید. امروزه بر تاثیر کمبود بسیاری از ویتامینها بر سر حال بودن تاکید شده است.باید به دنبال معنا در زندگی باشید. زندگی یکنواخت و ماشینی میتواند در درازمدت شما را فرسوده کند.
لازم است هر کدام از ما بتواند معنا و هدفی را ویژه خودش بیافریند و در مسیر آن قدم بردارد. به ویژه ضروری است بتوانید استرسهایتان را کم کنید. یعنی تا جایی که میتوانید استرسهای بیهوده را کم کنید. استرسها حتی میتوانند باعث کاهش سیستم ایمنی بدن شما و استعداد برای بیماریهای عفونی شوند.
عضو گروههایی باشید. افرادی که احساس تعلق به یک گروه خاص با اهداف مشترک دارند، انگیزههای بیشتری داشته و شادابترند. این گروهها میتوانند، دوستانتان باشند یا گروه کوهنوردی یا محافظت از محیط زیست. به ویژه باید تفریح منظم داشته باشید. تفریح، فعالیتی لذتبخش است
که میتواند بهانه شما برای زندگی کردن بشود. این تفریح میتواند عکاسی، نیمساعت خندیدن با دوستان، دیدن اشیا زیر میکروسکوپ یا هر فعالیت دیگری باشد که شما را خوشحال و پرانگیزه میکند.
فعالیتهای کاهنده خستگی مزمن
– برای خواب بهتر، کافئین را کم یا حذف کنید.
– سیگار نکشید.
– خواب چند دقیقهای میان روز برای شما لازم است.
– ساعت مشخص برای به رختخواب رفتن و بیدار شدن داشته باشید.
– تا حد امکان از استرسهای روحی و فعالیتهایی که به جسم فشار مضاعف وارد میکنند، پرهیز کنید.
– بخشی از روز را به فعالیتهای خوشایند و آرامبخش اختصاص دهید.
– بر اساس توانمندیهای خود حرکت کنید. اگر سعی کنید با فعالیتهای خارج از توانتان حرکت کنید، روزهای ناخوشایندی در انتظارتان خواهد بود.
– با ورزش سبک آغاز کنید و به مرور زمان آن را افزایش دهید.
– کمکهای تخصصی رواندرمانی بگیرید.
بیماریهایی که خستگی مزمن میآورد
– بیماریهای عفونی:
علامت ابتلا به برخی عفونتهای ویروسی میتواند فقط خستگی و بیحالی و خوابآلودگی درازمدت باشد. این ویروسها ممکن است سالها در بدن بمانند و باعث آزردگی شوند.
– بیماریهای غدد درونریز:
مثلا کمکاری تیروئید ممکن است باعث خستگی مزمن شود و حتی در غیاب سایر علائم، فقط باعث ضعف و بیعلاقگی درازمدت شود.
– برخی بیماریهای مغز و اعصاب
– بیماری آپنه خواب:
با قطع تنفس در حین خواب همراه است. مبتلایان به این اختلال با وجود پرخوابی از خوابآلودگی، ضعف و بیرمقی روزانه شکایت دارند.
برخی افراد هستند که دائما احساس خستگی دارند و مدام حالت خواب در آن ها وجود دارد. این عارضه می تواند نشانه عدم تعادل در کارکرد تیروئید باشد. همه ما از خستگی و مشغله بیش از حد زندگی شکایت میکنیم. اغلب اوقات حق با شماست، اما از این بابت خشمگین نباشید.
حدود ۲ تا ۳ هفته شیوه زندگیتان را تغییر دهید: بیشتر بخوابید، فعالیتهای اجتماعی خود را کم کنید، غذاهای سالم و بیخطرتر بخورید، مایعات بیشتری بنوشید، مولتی ویتامین مصرف کنید و مصرف کافئین و الکل را کاهش دهید.اگر پس از این تغییرات، هنوز هم نشانههای خستگی را احساس کردید به کمک حرفهای نیاز دارید. خستگی بیش از حد میتواند از علائم یک بیماری بسیار جدی پزشکی باشد که قابل درمان اسـت.
علت خستگی
در اینجا ۷ مورد از متداولترین مشکلاتی که باید دربارهاش بدانید، آورده شده اسـت.
کم خونی
خستگی ناشی از کم خونی به دلیل کمبود گلبولهای قرمز خون اسـت، که اکسیژن را از ریهها به بافتها و سلولها میرساند، که ممکن اسـت احساس ضعف و تنگی نفس ایجاد کند. کم خونی میتواند به علت کمبود آهن یا ویتامین، از دست دادن خون، خونریزی داخلی یا یک بیماریهای مزمن از قبیل آرتریت روماتوئید،
سرطان یا نارسایی کلیه ایجاد شود. لورنس کوراش استاد کمک پزشکی آزمایشگاهی در دانشگاه کالیفرنیا، سان فرانسیسکو اینچنین توضیح میدهد: زنانی که در سنین باروری هستند، در طول دوره بارداری و شیردهی، به ویژه به کم خونی ناشی از فقر آهن، به علت از دست دادن خون در دوران قاعدگی و نیاز بدن به آهن بیشتر مبتلا میشوند.
علائم: خستگی یکی از علائم عمدهی آن اسـت. دیگر علائم شامل ضعف شدید، اختلالات در خواب، عدم تمرکز، تند شدن ضربان قلب، درد قفسه سینه و سردرد اسـت. ورزش ساده مانند بالا رفتن از پلهها و یا راه رفتن در فواصل کوتاه، میتواند سبب خستگی شود.
آزمایش: یک ارزیابی کامل برای کم خونی شامل تستهای فیزیکی و آزمایش خون مانند محاسبهی تعداد سلولهای خونی یا اندازه گیری گلبولهای قرمز خون باشد. یکی از روشهای استاندارد برای محاسبهی کم خونی تست ادرار اسـت.
بیماری تیروئید
چنانچه هورمونهای تیروئید خوب ترشح نشوند، حتی فعالیتهای روزانه هم شما را خسته خواهد کرد. غده تیروئید، حدودا اندازه گره کراوات یک مرد اسـت، که در جلوی گردن قرار دارد و هورمونهایی را ترشح میکند که سوخت و ساز بدن را کنترل میکنند. ترشح بیش از حد هورمون تیروئید (پرکاری تیروئید)،
سوخت و ساز بدن را سرعت میبخشد. هورمون تیروئید خیلی کم کار (کم کاری تیروئید)، سوخت و ساز بدن را کند میکند.
علائم: پرکاری تیروئید ابتدا موجب خستگی و ضعف عضلانی در رانها میشود که ورزشهایی از قبیل دوچرخه سواری و یا بالا رفتن از پله را مشکل میکند. علائم دیگر شامل کاهش وزن بیعلت، احساس گرمای دائم، افزایش ضربان قلب، کوتاه شدن و کاهش جریان قاعدگی و افزایش تشنگی اسـت.
پرکاری تیروئید معمولا بیشتر در زنان ۲۰ و ۳۰ ساله خود را نشان میهد، اما در زنان و مردان مسنتر هم میتواند رخ دهد. کم کاری تیروئید باعث خستگی و ناتوانی در تمرکز و درد عضلانی، حتی با فعالیت جزئی میشود. علائم دیگر عبارتند از افزایش وزن ناشی از احتباس آب، احساس سرمای دائم (حتی در آب و هوای گرمتر)،
جریان قاعدگی سنگینتر و بیشتر و یبوست. شیوع کم کاری تیروئید در زنان بالای ۵۰ سال اسـت. مک کانل میگوید، در واقع، بیشتر از ۱۰% از زنان بالای۵۰ سال مبتلا به کم کاری تیروئید خفیف هستند.
آزمایش: بیماری تیروئید را میتوان با یک آزمایش خون تشخیص داد. مک کانل میگوید: اختلالات تیروئید قابل درمان اسـت، آزمایش تیروئید باید در تمام افرادی که از خستگی و یا ضعف عضلانی شکایت دارند، انجام شود.
دیابت
هر ساله مشخص میشود که بیش از یک میلیون نفر از مردم به دیابت نوع ۲مبتلا هستند. اما بسیاری حتی ممکن اسـت از آن اطلاع نداشته باشند. قند، که گلوکز نیز نامیده میشود، سوختی اسـت که از بدن شما محافظت میکند. این بدان معناست که برای افراد مبتلا به دیابت نوع ۲ امکان استفاده و سوزاندن قند در بدن بهدرستی وجود ندارد
و همین امر باعث میشود تا قند خون بالا رود. افراد مبتلا به دیابت، اغلب با احساس خستگی و نداشتن انرژی کافی برای بدن که یکی از علائم هشداردهنده دیابت اسـت به این بیماری پی میبرند.
علائم: از یک سو خستگی و از سوی دیگر علائمی مانند تشنگی بیش از حد، تکرر ادرار، گرسنگی، کاهش وزن، تحریک پذیری، عفونتهای مخمری و تاری دید.
آزمایش: دو آزمایش عمده برای دیابت وجود دارد. آزمون قند خون ناشتا، که متداولتر اسـت، سطح قند خونِ پس از ناشتا به مدت ۸ ساعت اندازه گیری میشود. با استفاده از آزمون تحمل گلوکز خوراکی (OGTT)، دو بار خون گرفته میشود، یکبار قبل از نوشیدن شربت گلوکز، سپس ۲ ساعت بعد از نوشیدن آن.
افسردگی
احساس غم و ناراحتی زیاد، یا افسردگی یک بیماری مهم اسـت که خواب، غذا خوردن، احساس ما در مورد خودمان و دیگران را تحت تاثیر قرار میدهد. بدون درمان، علائم و نشانههای افسردگی ممکن اسـت برای هفتهها، ماهها و یا حتی سالها به طول انجامد.
علائم:اکثر ما تجربهی افسردگی را با این اوصاف ذکر شده نداریم. اما معمولا، افسردگی میتواند باعث کاهش انرژی، تغییرات در الگوهای خواب و غذا خوردن، مشکلات حافظه و تمرکز و احساس ناامیدی، بی ارزشی و منفی نگری توام شود.
آزمایش: هیچ آزمایش خونی برای افسردگی وجود ندارد، اما دکتر شما ممکن اسـت با پرسیدن یک سری سوالات از شما قادر به شناسایی آن باشد. اگر شما پنج مورد یا بیشتر از این علایم زیر را برای بیش از ۲ هفته تجربه نمودید و یا اگر آنها در زندگی شما تداخل ایجاد کردهاند،
با دکتر خود یا متخصص بهداشت روانی مشورت کنید: خستگی یا از دست دادن انرژی، خواب بیش از حد کم و یا زیاد، غم، اضطراب و یا احساس پوچی، کاهش اشتها و کاهش وزن، افزایش اشتها و افزایش وزن، از دست دادن علاقه یا لذت در فعالیتهایی که زمانی به آن علاقه داشتید، بیقراری یا تحریک پذیری،
علائم فیزیکی مداوم که به درمان جواب نمیدهند مانند سردرد، درد مزمن و یا یبوست و سایر اختلالات گوارشی، اشکال در تمرکز، یادآوری، یا تصمیم گیری، احساس گناه، نا امیدی و یا عقاید بی ارزش درباره مرگ یا خودکشی.
آرتریت روماتوئید
این یک بیماری خود ایمنی اسـت که همیشه در اوایل به آسانی تشخیص داده نمیشود، اما چند سرنخ ظریف برای کشف آن وجود دارد. این بیماری زمانی اتفاق میافتد که سیستم ایمنی بدن برعلیه خودش کار میکند و به بافتهای سالم مرتبط با هم حمله میکند، در نتیجه گاهی اوقات آسیب غیر قابل جبرانی به استخوان و غضروف وارد میسازد.
علائم: بسیاری از علائم آن (مانند خستگی، کمبود انرژی، از دست دادن اشتها و درد مفاصل) با برخی بیماریهای دیگر از جمله دیگر اشکال آرتریت مانند درد مزمن و سفتی عضلات موسوم به فیبرومیالژیا و لوپوس مشترک هستند. با توجه به سخنان جان کلیپل، رئیس و مدیر عامل بنیاد آرتروز آتلانتا، خستگی ناشی از کم خونی و اختلالات تیروئید حتی در افراد مبتلا به آرتریتروماتوئید شایعتراست.
متخصصین پوست حداقل چهار معیار زیر را در تشخیص RA بررسی میکنند: خشکی صبحگاهی در داخل و اطراف مفاصل، حداقل سه حوزه مشترک با تورم بافت نرم به طور همزمان؛ مفاصل متورم در مچ دست، بند انگشت، و یا مفصل وسط انگشت؛ درگیری همزمان نقاط مشترک در هر دو طرف بدن؛ بافت تودهای زیر پوست؛ و فرسایش استخوان در مچ دست و یا مفاصل دست. تشخیص توسط اشعه ایکس صورت میپزیرد.
آزمایش: آزمایش کامل فیزیکی توسط روماتولوژیست میتواند شواهد بسیار ارزشمندی از بیماری ارائه دهد، اما یک آزمایش نیز برای تشخیص روماتوئید وجود دارد و آن پادتنهای موجود در خون اسـت. حدود ۸۰ ٪ از مردم که آزمایشRA میدهند جواب تستشان مثبت اسـت، اما باید خاطر نشان کرد که این آزمون قطعی نیست.
خستگی مزمن
این وضعیت پریشان کننده و باعث خستگی مفرط میشود که به سرعت اتفاق میافتد. افرادی که از CFS رنج میبرند، پس از انجام فعالیتهای عادی روزانه احساس خستگی شدیدی دارند و بهراحتی با فعالیتهای جزئی خسته میشوند.
علائم: علائم دیگر عبارتند از سردرد، درد عضلانی و درد مفاصل، ضعف، غدد لنفاوی دردناک، و ناتوانی در تمرکزاست. سندرم خستگی مزمن، ناشناخته میماند، چون هیچ علت شناخته شدهای برای آن وجود ندارد.
آزمایش: هیچ آزمایشی وجود ندارد. دکترتان باید قبل از تشخیص، سایر علائم مشابه، مانند لوپوس و ام اس را در نظر بگیرد.
اختناق در خواب
اگر شما هنگامی که از خواب بیدار میشوید احساس خستگی میکنید، ممکن اسـت مشکل اختلال خواب داشته باشید؛ مهم نیست که چقدر استراحت کردهاید اما باز هم احساس گیجی و خستگی دارید. اختناق در خواب یک اختلال اسـت که با وقفه کوتاهی در تنفس در طی خواب همراه میشود.
در رایجترین نوع اختناق انسدادی خواب، راه هوای تنفس فوقانی شما مسدود و یا تنفستان برای چند ثانیه کم میشود، که به نوبه خود هشدارهایی برای مغز اسـت تا شما را برای تنفس مجدد از خواب بیدار کند. شخص مبتلا به اختناق خواب ممکن اسـت در طول شب برای دهها یا حتی صدها بار دچار قطع تنفس شود.
علائم: اختناق در خواب معمولا دارای نشانههایی از قبیل خروپف اسـت و بهطور کلی با خستگی در روز بعد همراه میشود. از آنجا که اختناق در خواب میتواند منجر به بیماریهای قلبی، فشار خون بالا و سکته مغزی شود، شناسایی آن از اهمیت ویژهای برخوردار اسـت.
آزمایش: شامل یک شب اقامت در یک کلینیک خواب اسـت تا الگوی خواب شما ضبط شود و یک تست بدون درد که الگوهای خوابتان، تغییرات تنفسی و فعالیت مغز تحت نظارت قرار گیرد.
وقتی پرخوری می کنید و بیش از اندازه غذا می خورید,واقعا احساس بدی به شما دست می دهد و لحظاتی آرامش درونی واقعا از شما سلب می گردد. در اینجا 7 راه حل ساده وجود دارد اگر شما تعجب کنید که هنگام پرخوری و احساس بیماری چکار کنید همچنین راه هایی را در نظر داشته باشید
که عادات غذا خوردن سالم را پس از پرخوری ایجاد کند. بیش از نیمی از آمریکایی ها اعتراف می کنند که حداقل گاهی اوقات پرخوری داشته اند این معمولاً در تعطیلات یا مناسبت های خاص اتفاق می افتد.زمانی که بسیاری از مواد غذایی فوق العاده خوشمزه در اطراف وجود دارد و شما پرخوری می کنید نه تنها شما مقدار زیادی کالری دریافت می کنید
بلکه احساس پری و حتی بدبختی می کنید چه کاری انجام دهید زمانی که شما پرخوری می کنید؟ به جای ساعت ها انتظار برای هضم در معده و راحت شدن چند راه حل ساده وجود دارد که شما می توانید در خانه امتحان کنید.
وقتی که شما پرخوری و احساس بیماری دارید چه کار باید کرد؟
1. نوشیدن مقداری چای گیاهی
هر دو چای گل بابونه و ریشه کاسنی می تواند به ریلاکس شدن شما و دستگاه گوارش شما کمک کند آنها به طور طبیعی فاقد کافئین هستند بنابراین به شما به هر طریق صدمه نمی زند کاسنی دارای عطر و طعم شبیه به دانه های قهوه بو داده دارد و به هضم کمک می کند کاسنی همچنین می تواند
در نوشیدنی های گرم جایگزین قهوه، یافت شود اگر شما در شب پرخوری دارید شما می توانید چای بابونه را برای خواب شبانه آرام را بنوشید.
2. راه رفتن
پیاده روی بعد از شام یکی از بهترین کارهایی اسـت که شما می توانید انجام دهید نیازی نیست که این ورزش شدید باشد اما باید مواد غذایی در حال حرکت از طریق دستگاه گوارش را سرعت بخشد این یک جایگزین به مراتب بهتر از یک اسپرسو اسـت که هیچ اثری در هضم ندارد.
3. نعناع را امتحان کنید
نعناع را بعد از شام برای این هدف امتحان کنید زیرا ناراحتی معده، گاز، حالت تهوع را تسکین می دهد و همچنین باعث نفس تازه شما می شود چای نعناع یک جایگزین خوب برای حرکت نزولی مواد غذایی اسـت نعناع یک ماده شیمیایی منتشر می کند که ممکن اسـت اسفنکتر مری را گشاد نماید که سبب برگشت اسید معده و افزایش التهاب و سوزش سر دل می شود.
4. از شراب اجتناب کنید
هنگامی که شما احساس پری و بیماری دارید ممکن شراب را پیشنهاد کنند در واقع شراب سبب پف کردن، و به داشتن احساس گاز کمک می کند فروکتوز توسط باکتری در روده بزرگ شکسته شده و از طریق روده کوچک عبور کرده و سبب آزاد شدن گاز می شود.
5. قرص شارکول فعال شده بخورید
شارکول فعال چیزی اسـت که تقریباً در هر خانواده وجود دارد و برای بسیاری از چیزها مفید اسـت ناراحتی معده یکی از مسائل عمده اسـت که می تواند حل کند قرص های جویدنی یا پودر را انتخاب نمایید یک قاشق مربا خوری از پودر را در یک لیوان آب یا آب میوه هم بزنید
شارکول فعال هیدروژن در گاز شکم را خنثی و بوی ناخوشایند را نفی می کند و هم سبب جذب سموم در بدن می شود اما اگر شما در حال مصرف داروهای قلب هستید با دکتر خود مشورت کنید.
6. از ملین دور بمانید
یک اعتقاد اسـت که برخی از افراد در اختلالات غذا خوردن یک ملین می خرند و پس از یک وعده غذایی بزرگ برای سرعت هضم و از بین بردن نفخ استفاده می کند استدلال غلط با این تئوری این اسـت که یک ملین در کار تخلیه روده بزرگ موثر اسـت و درست بعد از یک وعده غذایی، هنوز مواد غذایی هم در معده اسـت
و فرایند گوارش در حال کار اسـت پس آن از طریق روده کوچک به کولون سفر می کند و وقتی مواد هضم شده به کلون رسید ملین موثر اسـت.
7. داروهای بدون نسخه پزشکی را مصرف کنید
راه حل های برای از بین بردن گاز و نفخ وجود دارد سایمتیکون عامل بزرگ در میان این داروها اسـت که عبور حباب های گاز را راحت تر می کند داروی بدون نسخه (OTCs) حاوی سایمتیکون شامل Mylicon، ضد گاز Alka-Seltzer و گاز X اسـت.
تجارب افراد در مورد آنچه که هنگام پرخوری انجام می دهند
برای من، پیاده روی بعد از پرخوری بهترین چیز اسـت اگر چای گیاهی دوست دارید سعی کنید یک فنجان بخورید و سپس پیاده روی کنید.یک لیوان آب را با یک نصف قاشق چای خوری جوش شیرین هم زده و بنوشید آن باعث آروغ زدن می شود که شما پس از آن احساس بسیار بهتر شدن دارید خوردن نوشابه بیش از حد باعث استفراغ می شود.
برای من یک تکه آب نبات زنجبیل موثر اسـت زنجبیل بلافاصله معده من را حل و فصل می کند من به آرامی روز بعد می خورم بیش از حد کمک می کند.من کشف کرده ام که خوردن یک تکه میوه آناناس، سیب و یا شاید انبه واقعاً به هضم من کمک می کند آنزیم های گوارشی در میوه، به خصوص بروملین موجود در آناناس خوب هستند من سعی کردم همچنین سرکه سیب طبیعی بخورم اما آن برای نوشیدن چیز قوی اسـت.
پس از برگشت از پرخوری چه کار باید انجام دهید
حالا که می دانید هنگامی پرخوری و احساس بیماری چه باید بکنید شما باید آگاه باشید که پرخوری اثر منفی بر سلامت دستگاه گوارش شما دارد در اینجا چیزی های گفته می شود که شما می توانید برای ایجاد عادات غذا خوردن سالم رعایت کنید.
1. قبول و آرامش
هر کس گاهی اوقات نیاز به یک درمان دارد زیرا شیوه غذا خوردن معقول سخت اسـت اگر شما یک روز در غذا خوردن افراط می ورزید و به خود آسیب نمی زنید و یا احساس می کنید که هیچ تلاشی انجام نمی دهید فقط قبول کنید که یک روز اسـت اما فردا شما زود به مسیر بر می گردید بسته به اندازه و ساختار بدن، شما نیاز به مصرف حدود 3500 کالری برای افزایش یک پوند چربی بدن دارید.
2. حجم وعده ها را کاهش و وعده های غذایی کوچک بخورید
این کار خوبی نیست که یک عده غذایی را ترک کنید وسپس وعده های غذایی دیگر را پرخوری کنید ترک یک وعده غذا باعث گرسنگی می شود که ممکن اسـت دوباره منجر به پرخوری شود روز خود را با یک صبحانه جامد، مانند جو دوسر، میوه و نان تست سبوس دار شروع کنید
خوردن یک وعده غذایی در اواسط روز با سبزیجات و پروتئین بدون چربی معقول اسـت خوردن یک شام سبک می تواند به راحتی هضم قبل از خواب کمک کند میوه های تازه و یک تکه نان تست سبوس دار با مارگارین یک انتخاب خوب اسـت اگر شما باید میان وعده در بین وعده های غذایی بخورید سبزیجات خام و یا مقدار کمی از آجیل یا میوه های خشک را انتخاب کنید.
3. خودتان را وزن نکنید
روز بعد از پرخوری خودتان را وزن نکنید زیرا وزن شما ممکن اسـت بالاتر باشد زیرا نمک اضافی در تمام مواد غذایی که شما خورده اید باعث می شود آب بدن شما حفظ شود سعی کنید تنها در روزهای جمعه بعد از اینکه دوره نقاهت بعد از پرخوری را گذراندید خودتان را وزن کنید.
4. دفتر خاطرات غذایی روزانه داشته باشید
یک دفتر خاطرات مفصل برای هر لقمه که به دهان شما می رود داشته باشید این شما را از رخنه کالری اضافی آگاه می کند.
دانش > پزشکی - به گزارش ایرنا، محققان سوئدی میگویند خوابیدن طولانی مدت در روزهای تعطیل آخر هفته ریتم طبیعی بدن را بهم می زند و باعث می شود انسان به جای اینکه احساس کند استراحت بیشتری کرده اســت، خستگی بیشتری را احساس کند.
محققان موسسه کارولینسکای سوئد می گویند: این موضوع تا حدودی به دلیل بهم خوردن ریتم شبانه روزی بدن اســت بنابراین زمانیکه انسان در روزهای تعطیل دیر از خواب بیدار می شود مانند این اســت که ریتم شبانه روزی وی دچار تاخیر شده اســت و این تاخیر هوشیاری و چابکی وی را کاهش می دهد.
محققان با توصیه نسبت به اینکه باید برنامه منظم ریتم شبانه روزی بدن را ثابت نگاه داشت ،خاطر نشان کردند که این مسئله در مورد اغلب مردم صورت نمی گیرد.
'بجورن بجورواتن' محقق دانشگاه برگن در نروژ نیز با تایید ادعای این محققان می گوید: باید همه زمان خواب و بیداری خود را ثابت نگاه دارند و در شب های تعطیل آخر هفته دیر نخوابند و روزهای تعطیل دیر از خواب بیدار نشوند.
با این وجود این اولین بار نیست که خوابیدن تا دیروقت در روزهای تعطیل آخر هفته موضوع انتقاد جهان پزشکی بوده اســت.
سال گذشته مطالعه ای که در مجله Clinical Endocrinology and Metabolism منتشر شد نیز خوابیدن طولانی مدت در روزهای تعطیل آخر هفته را با افزایش خطر ابتلا به دیابت و بیماری قلبی ارتباط داد.
محققان در آن مطالعه متوجه شدند که ارتباطی میان الگوهای در حال تغییر خواب و بروز تغییرات در نتیجه آزمایش خون وجود دارد بطوریکه سطوح تری گلیسرید چربی افزایش یافت و سطح نوع 'خوب' کلسترول کاهش یافت.
5454
بنابراین در بزرگسالی به سوی بی بند و باری جنسی کشیده می شوند. آنها ممکن اسـت با شریک جنسی خود بدرفتاری کنند، همیشه در پی علایق شخصی خود باشند و از انگیزه ها و علایق شریکشان بترسند. عده ای دیگر نیز، به دلیل تجربه ترس و وحشت همراه با سوءاستفاده جنسی، برای جلوگیری از بروز مجدد آن از هر نوع محرک جنسی دوری می کنند و در بزرگسالی عملکرد جنسی یا توانایی شان برای ایجاد ارتباط صمیمی با فردی دیگر آسیب می بیند.
بریر، از نظریه پردازان مهم در زمینه سوءاستفاده جنسی در دوران کودکی، معتقد اسـت که سوءاستفاده جنسی، در میان تمام انواع خشونت بین فردی، پدیده ای منحصر به فرد اسـت. (زیرا در سوءاستفاده جنسی استثمار و تهاجم با چیزی ه ممکن اسـت به گونه ای گواه بر عشق یا مراقبت باشد، مثل تماس جسمی، در آغوش گرفتن، یا تمجید کردن، آمیخته می شود. بنابراین بازمانده ممکن اسـت «احساسات دوگانه ای در مورد روابط صمیمانه به ویژه روابط جنسی پیدا کند.»
در فرایند سوءاستفاده جنسی و تلاش های مکرر کودک برای پایان دادن به این سوءاستفاده، قدرت و کنترل کودک بریدن و زندگی اش به زور از او گرفته می شود. کودک در مقابله با سوءاستفاده گر و جلوگیری از به دام افتادن دوباره «احساس ناتوانی» می کند. ترس از عواقب افشاسازی یا ضعف در متقاعد کردن بزرگسالانی که حرف او را باور ندارند احساس ناتوانی کودک را تشدید می کند. درواقع، احساس ناتوانی در کودک اغلب بی آن که سوءاستفاده گر از زور و قدرتش استفاده کند به وجود می آید، زیرا کودک تحت فشار نامحسوسی ناشی از نابرابری قدرت میان خود و سوءاستفاده گر اسـت و بعضا خود را به سوءاستفاده گر وابسته می داند.
به عبارت دیگر، وجود تهدید برای احساس ناتوانی ضروری نیست و این احساس صرفا با تصور پیامدهای افشاسازی نیز می تواند رخ دهد. مثلا کودک ممکن اسـت تصور کند اگر به دیگران بگوید، پدرش به زندان خواهد افتاد. به این ترتیب، تحریفات شناختی در ذهن کودک قالب می بندد؛ تحریفات شناختی مثل «دنیا جای امنی نیست»، «من ضعیف تر از آن هستم که بتوانم از خودم دفاع کنم»، «من همواره احتیاج دارم در کنار یک مرجع قدرت باشم»، و «من برای بقا به حضور مردان قوی و حمایت گر در اطراف خود نیاز دارم».
بدین گونه، سوءاستفاده جنسی دنیای کودک را تغییر می دهد و قصه غالب زندگی کودک را سوءاستفاده گر می نویسد؛ شخصی که قدرت و دانش را در دنیای کودک در اختیار دارد، سوءاستفاده گر با کارها و حرف هایش قصه ای برای کودک می نویسد که او در آن از هیچ حقی برخوردار نیست و در برابر اتفاقاتی که افتاده مسئول اسـت. به علاوه، خواسته سوءاستفاده گر مبنی بر پنهانی بودن موضوع باعث می شود وی بر مسند قدرت باقی بماند. در نتیجه، معمولا کودک امکان آزمون و اصلاح این قصه را پیدا نمی کند. والدین، دوستان و دیگران نیز ممکن اسـت به طور غیرعمد این قصه را برای کودک تثبیت کنند. با این قصه غالب در زندگی، کودک تا سال ها بعد همچنان در روابط و موقعیت های دیگر قربانی می شود.
زن از 12 سالگی اش روایت می کند: «علنی تهدید می کرد که می گویم تقصیر تو بوده. می گویم تو کاری کردی. چشم هایش درشت بود. اصلا وقتی نگاه می کرد انگار با چشم هایش می خوردت. می گفت اگر به مامانت بگویی، من می دانم و تو. حق نداری به کسی بگویی. خیلی حالم بد می شد. از او می ترسیدم. قدش هم بلند بود. می ترسیدم که با او تنها باشم. خیلی سعی می کردم جایی با او تنها قرار نگیرم. این موضوع سه چهار بار اتفاق افتاد و من نتوانستم به هیچ کس بگویم. بیشتر از خودم عصبانی بودم چون نمی توانستم قوی باشم، نمی توانستم از خودم دفاع کنم. باید کاری را می کردم که دوست نداشتم. همیشه دلم می خواست زودتر بزرگ شوم، قوی باشم، اجازه ندهم هیچ کس باهام کاری بکند و بهم دست بزند.»
خودم را نگاه می کردم. احساس می کردم شکل اندام تناسلی ام آنرمال اسـت. نمی دانستم نرمالش چیست، ولی فکر می کردم این یک اشکالی دارد. فکر می کردم که یک ضایعه، یک بخش اضافه ای ایجاد شده اسـت.»
در طول زمان، بازماندگان دو واکنش کاملا متفاوت نسبت به بدن نشان می دهند: عده ای به بدن خود توجه افراطی نشان می دهند و برخی دیگر بدنشان را انکار می کنند و تا آنجا که ممکن اسـت آن را نادیده می گیرند، زیرا بدن محل وقوع جرم اسـت.
«هیچ وقت دوست نداشتم سینه داشته باشم، زن باشم. سعی می کردم سینه هایم را فشار بدهم که بزرگ نشوند. همیشه لباس های مردانه می پوشیدم.»
این احساس متفاوت بودن در حوزه روان نیز رخ می دهد. کودک حس می کند چیزهایی می داند که کودکان دیگر نمی دانند و تنها بچه ای اسـت که عمل جنسی انجام داده اسـت. چیزی که احساس متفاوت بودن را تا حد زیادی در کودک ترمیم می کند حرف زدن درباره تجربه خود و آگاهی از این موضوع اسـت که این اتفاق برای دیگران هم رخ می دهد.
«بدنامی» و «احساس گناهِ» ناشی از آن یکی دیگر از آثار مخرب سوءاستفاده جنسی در دوران کودکی اسـت. کودک باور دارد اتفاقی که برایش افتاده از نظر اجتماع پذیرفتنی نیست و او آدم بدی اسـت، مخصوصا اگر به دلیل وقوع سوءاستفاده جنسی سرزنش شده باشد. حتی اگر یکی از والدین کودک را آگاه کند که در آن رخداد به هیچ وجه مقصر نبوده و نباید خود را سرزنش کند، باز کودک احساس گناه می کند زیرا در این عمل شریک بوده اسـت. عوامل متعددی در وسعت احساس گناه دخیل هستند، مثل وقتی که او را زیرکانه تهدید کرده یا به او اخطار داده اند که فاش کردن موضوع به از هم پاشیدگی خانواده منجر می شود کودک احساس گناه بیشتری می کند تا زمانی که به سادگی و چرب زبانی وادار به شرکت در فعالیت جنسی شده اسـت. معمولا کودک سال هایی را که با احساس گناه سپری کرده سال های از دست رفته زندگی اش می داند. به علاوه، احساس گناه باعث می شود کودک خشم خود را نسبت به سوءاستفاده گر سرکوب و در برابر او منفعلانه برخورد کند، یا خشم خود را به دیگران انتقال دهد.
«حرصم را سر پسرها خالی می کردم. مثلا وقتی بازی می کردیم، اگر من یا دختر دیگری را اذیت می کردند، کتکشان می زدم یا کورس می گذاشتم، رویشان را کم می کردم. یا سوسک می انداختم توی لباس هایشان که بگویم هیچی نیستند، هیچ ارزشی ندارند. همیشه این کار را می کردم. از جنس مرد متنفر شده بودم. هر چه می گذشت این تنفر بیشتر می شد.»
احساس گناه باعث می شود کودک سکوت کند و نتواند تجربه اش را با کسی در میان بگذارد. بنابراین امکان این که دیگران بتوانند برای توقف سوءاستفاده جنسی کاری انجام دهند، از دست می رود. همچنین این احساس موجب می شود کودک خود را سخت گیرانه مجازات کند. زن می گوید: «حس گناه داشتم. خودم را مقصر می دانستم. پس با خودم قهر کردم، خودم را مجازات کردم. فکر می کردم باید غصه بخورم، مثلا درد بکشم یا ناراحت باشم.»
زن که در چهار سالگی مورد سوءاستفاده قرار گرفته اسـت می گوید: «الان تازه می فهمم که این همه سال نه چیزی شنیدم و نه دیدم. همه صداها را انگار چند ولوم ضعیف تر می شنیدم. آدم های دور و برم را نمی دیدم. شوهرم را نمی دیدم. این همه سال انگار توی سیاهی زندگی می کردم...».
از دیگر عواقب کمای عاطفی این اسـت که گاهی بازمانده احساس می کند زندگی نمی کند و گویی در کنار زندگی اش ایستاده اسـت. زن که در 10 سالگی سوءاستفاده جنسی را تجربه کرده می گوید: «همیشه تنهایی، حتی وقتی کنار کسی هستی و خیلی هم به دیگری حس خوبی می دهی. نه تنهایی مثبت، یک جور تنهایی ای که انگار وجود نداری. اینجا نشسته ای، ولی وجود نداری. 10درصد از وجودت اینجاست، خودت جای دیگری هستی که اصلا هپروت اسـت. آنجا هیچ جا نیست.»
گاهی این سرکوب و انکار آن قدر جدی اسـت که کودک احساس می کند مرده اسـت، و حتی اگر نخواهد دقیقا بگوید که مرده اسـت، می گوید احساس پیری می کند، با این توضیح که پیری تخفیف مردن اسـت. کودک بعد از این تجربه حس می کند ناگهان تغییری اساسی در درونش رخ می دهد؛ گذاری سریع از کودکی به پیری یا شاید مرگ.
زن می گوید: «قبلش خیلی بچه موفق و شاد و سرحالی بودم. چهارم دبستان بود که این اتفاق برایم افتاد. یک دفعه تغییر کردم. البته باز هم خیلی بچه «نامبر وانی» بودم ولی انگار دیگر آن شیطنت تمام شد؛ آرام شدم. تغییری که در محیط اجتماعی برایم اتفاق افتاد این بود؛ خیلی خیلی آرام شدن، انگار احساس کنی پیر شدی...»
گاهی نیز شدت حادثه باعث می شود خاطره آن اتفاق از حافظه کودک پاک شود و او سال ها بعد چیزی جز یکی دو تصویر رنگ و رو رفته یا چند حس گنگ به یاد نداشته باشد. در این شرایط صِرف یادآوری آن اتفاق می تواند چنان آسیب زا باشد که کودک را به ورطه «مرگِ من» بکشاند.
زنی که در شش سالگی این اتفاق برایش افتاده می گوید: «اولین بار مادرم این کار را کرد. تعریف کردنش خیلی سخت اسـت. اولین بار اسـت که می خواهم در مورش بگویم. خیلی خیلی سخت تر از آن اسـت که بشود فکرش را کرد، چون مهم ترین آدم بود، چون کسی بود که تو باید می توانستی به او اعتماد کنی، چون کسی بود که قاعدتا باید دوستت می داشت، چون اگر همه مردم دنیا از تو سوءاستفاده کنند احتمالا باید مادرت پشتت باشد. خیلی جالب اسـت که من این را فراموش کرده بودم، هیچ وقت یادم نبود، و یک دفعه به خاطرم آمد. وقتی یادم آمد دلم می خواست بمیرم.»
به علاوه، اگر هنگام افشاسازی سوءاستفاده جنسی، خانواده کودک واکنش منفی نشان دهند، مثلا کودک را سرزنش کنند یا موضوع را نادیده بگیرند، کودک بیشتر احساس می کند مورد خیانت قرار گرفته اسـت. در این حالت بازمانده به دلیل فوران احساسات منفی ترجیح می دهد از شر «من» نیز خلاص شود و این یعنی «مرگ احساسات»، که در موارد شدید به صورت اقدام به خودکشی بروز می کند. به این ترتیب، کودک با بحران دوست داشتن دیگری دست به گریبان می شود، زیرا بنای دوست داشتن دیگری اعتماد کردن اسـت؛ اعتمادی که والدین و سوءاستفاده گر آن را از بین برده اند.
کودک آرام آرام با دیگری سرد می شود، زیرا احساساتش در حال مرگ تدریجی هستند و دیگری نیز غیرقابل اعتماد و نامهربان اسـت. به تدریج کودک به دیگری پشت می کند، می کوشد دیگری را نبیند، فردیت خود را تقویت می کند و کم کم از دیگری بی نیاز می شود. در این شرایط گاه کودک به فردی خودمحور تبدیل می شود. او اشتباهات و امیال خود را، حتی اگر به دیگری آسیب بزند، به سادگی می پذیرد و به خود حق می دهد و به دنبال انتقام گرفتن از جامعه و دیگران اسـت. او، به جای ایجاد روابط متقابل صمیمانه با دیگران، با آدم ها بازی (با مفهوم برن از بازی) می کند.
بعضی اوقات بازمانده می تواند عدم حضور مامن را به فرصتی تبدیل کند و فردیت و توانمندی هایش را تقویت کند بی آن که به دیگری آسیبی بزند، او در می یابد که کسی حمایتش نمی کند و مامنی وجود ندارد. بنابراین تصمیم می گیرد خودش مامن خود یا حتی دیگری شود، یعنی از کسانی مثل خواهر یا برادر کوچک تر، والدین و غیره نیز حمایت می کند. گاهی نیز کودک، به رغم بی اعتمادی بنیادی به دیگران، ساده لوحانه به آنها اعتماد می کند و همه را به حریم شخصی خود راه می دهد و هر بار نیز به شکل های مختلف مورد سوءاستفاده دیگران قرار می گیرد، زیرا او به طور ناخودآگاه به دنبال تایید تصویری اسـت که از دیگری در ذهن خود ساخته اسـت؛ موجودی خطرناک، غیرقابل اعتماد و بی رحم.
«به یک کمای عاطفی رفتم که سال ها طول کشید، یعنی یکدفعه حس خیلی عجیبی پیدا کردم به همه آدم ها، از نزدیک ترین آنها تا بقیه. و این توی من ماند، و به نفرت و خشم و بی تفاوتی احساسی تبدبل شد. مثلا یادم اسـت مامانم آن سال ها میگرن داشت. من نه تنها ناراحت نبودم، بلکه همیشه می گفتم که چرا این نمی میرد، اعصاب ما را خُرد می کند! یعنی یک بی احساسی. در آن دوره کارهایی کردم که واقعا عجیب اسـت. بی رحم و خیلی خیلی سنگدل بودم. به دلیل نفرتی که در آن دوره داشتم هیچ کسی نبود که یک ذره احساس خوب به او داشته باشم. اصلا حسی نداشتم. نسبت به آدم ها عین سنگ بودم، از نزدیک ترینشان بگیر تا دورترین.»
«بعد از هفت هشت ماه یک روز دستم را گرفت. احساس کردم که دیگر آدم پاکی نیستم چون او دستم را گرفته و نمی توان با کس دیگری هم باشم، پس باید با او ازدواج کنم. از طرفی هم می دانستم که آن ازدواج غلط اسـت، ولی می گفتم باید بمانم، باید متعهد باشم، نباید بروم.»
آیا باید خودکشی کرد یا نه؟ آیا زنده ماندن اساسا خوب اسـت یا نه؟ چه کسی مقصر اسـت؟ آیا او در سوءاستفاده جنسی مشارکت داشته و مقصر اسـت؟ آیا گناهکار اسـت؟ آیا از نظر جسمی ناقص اسـت یا سالم؟ آیا بدنش کثیف اسـت؟ آیا او روسپی اسـت؟ آیا حق دارد با فردی سالم و پاک ازدواج کند؟ آیا حق دارد برای کسب رتبه های بالاتر اجتماعی تلاش کند یا باید منزوی شود؟ آیا باید درباره تجربه سوءاستفاده جنسی با کسی صحبت کند؟ چرا سوءاستفاده گر این کار را کرده اسـت؟ پس از سوءاستفاده جنسی، این پرسش ها کودک را رها نمی کند و او مدت زمانی بسیار طولانی یا شاید حتی تا آخر عمر از لحاظ ذهنی با سوءاستفاده گر درگیر اسـت. به شیوه های مختلف به ماجرا فکر می کند. بخش هایی از ماجرا را فراموش می کند و بخش های جدیدی به آن اضافه می کند.
به این ترتیب کسانی که مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته اند تا سال ها درگیر آثار مخرب آن خواهند بود، اما تعدادی از آنها موفق می شوند از این تجربه تلخ عبور کنند و بر آن فائق شوند. این افراد به مرور زمان درباره تجربه تلخ خود آگاهی صحیح به دست می آورند و با افزایش آگاهی درباره آن حادثه در می یابند که تنها نیستند و افراد دیگری نیز دارای تجربیاتی مشابه هستند. این آگاهی معمولا زمانی به دست می آید که فردی که این تجربه را داشته اسـت سکوت را می شکند، تجربه اش را با دیگری در میان می گذارد و او را در احساسات تلخ خود شریک می کند.
این فرد از طریق تخلیه هیجانی و به زبان آوردن تجربیات تلخ خود کم کم از احساسات منفی فاصله می گیرد و قدم اول را در «ترمیم دیگری» و احیای اعتماد به دیگری بر می دارد. او به تدریج قادر می شود از زاویه ای جدید به تجربه تلخ خود نگاه کند. این بینش تازه احساس گناه بازمانده را کاهش می دهد و به او کمک می کند آن تجربه تلخ را به عنوان قسمتی از زندگی اش بپذیرد. در نهایت، این پذیرش او را به سوی صلح و سازگاری با خود و دیگران هدایت می کند.
معمولا فرد تجربه اش را با یک دوست قابل اعتماد در میان می گذارد یا با متخصص آگاه. وقتی فرد یک بار تجربه اش را با دیگری در میان گذاشت بازتعریف ماجرا برایش راحت تر می شود و این خود بازمانده را از بن بست بیرون می آورد و به او کمک می کند تجربه اش را بهتر درک و تحلیل کند.
«شروع کردم به آدم های دیگر این اتفاق را گفتن. شروع کردم بدون ترس با دوستانم راجع به آن حرف زدن. اولش یعنی تا همین یکی دو سال پیش نمی توانستم بدون گریه آن را برای کسی تعریف کنم. ولی تعریف کردنش باعث شد یواش یواش از آن نفرت فاصله بگیرم، یک کم آن را بفهمم، آن اتفاق برایم ساده تر شود، تاثیراتش را کمی مستقیم تر ببینم. یادآوری آن اتفاق دو تاثیر مهم داشت؛ یکی این که بار سنگینش از رویم برداشته شد، چون واقعا تا بیست و چند سالگی سنگینی بار آن رویم بود و نمی دانستم چه حجم بزرگی از احساساتم را گرفته. دیگر این که نفرت و بی احساسی ام، مشخصا نفرتم از آدم ها، از بین رفت.»
یک راه دیگر برای «ترمیم احساسات» و «ترمیم دیگری» تجربه عشق و دوست داشتن اسـت. وقتی بازمانده کسی را می یابد که می تواند به او اعتماد کند و دوستش بدارد، فشار ناشی از احساس تنهایی مطلق به میزان زیادی کاهش پیدا می کند و پیش فرض غیرقابل اعتماد بودن همه افراد به چالش کشیده می شود. پس از تجربه عشق، او می تواند دنیا را به شکل دیگری نیز ببیند؛ جایی که کمتر خطرناک اسـت. به علاوه، این زمان برای بازمانده زمان بسیار مهمی اسـت زیرا او در حال کشف بخش هایی از خودش اسـت. او سال های زیادی را در کمای عاطفی به سر برده و اکنون می تواند از این کما بیرون بیاید و وارد دنیای زندگان شود. تجربه دوست داشتن دیگری به تدریج باعث می شود بازمانده با خودش و دیگری آشتی کند.
در نهایت، این افراد از طریق «کمک کردن به دیگران» می توانند درد و رنج خود را تسکین دهند. مثلا حمایت از کودکان، شرکت در تحقیقات، انتخاب حرفه ای که از طریق آن بتوان به دیگران کمک کرد، حرف زدن درباره تجربیات تلخ خود در محیط اجتماع، تشویق دیگر افراد آسیب دیده به حرف زدن، و گوش دادن به آنها همگی به بازماندگان کمک می کند بر داستان غالب زندگی شان که سوءاستفاده گر آن را نوشته اسـت فائق بیایند و داستان دیگری برای زندگی خود تعریف کنند.
درمان
در اینجا لازم اسـت از مراجعانی یاد کنم که روزهای اول آشفته و بی قرار به اتاق مشاوره و درمان پا می گذاشتند. آنها سال ها احساسات متعارضی را با خود حمل می کردند. از یک طرف، به دلیل ناتوانی از حرف زدن درباره اتفاقات وحشتناک گذشته، حتی ناتوانی در درک و فهم احساسات متناقض خود، با میل به انکار آن وقایع تلخ، احساس لال شدگی می کردند و نمی توانستند حرف بزنند، و از طرف دیگر میل شدیدی به جیغ کشیدن و فاش گفتن همه آن وقایع داشتند، آن چنان که گویی می خواستند همه ظلمی را که بر آنها وارد شده اسـت بیرون بریزند. سال ها ذهن آنها درگیر مرور حوادث تلخ گذشته بود. افکار، تصاویر یا احساسات تلخ گذشته در خواب یا بیداری به آنها هجوم می آورد، و هر چقدر تلاش می کردند آنها را از ذهن برانند یا به آنها فکر نکنند، موفق نمی شدند. آنها نه می توانستند فراموش کنند و نه آن وقایع تلخ را به زبان بیاورند.
وقتی در همان جلسه اول، با بهره گرفتن از روش «مواجهه درمانی روایی»، از آنها می خواستم همه حوادث تلخ و شیرین زندگی شان را کُل و سنگ هایی کوچک یا بزرگ در نظر بگیرند و آنها را به ترتیب زمان رخدادشان روی یک طناب- که نشان دهنده سال های عمرشان از تولد تا لحظه حاضر اسـت- بچینند، با آمیزه ای از شوق و نگرانی نگاه می کردند. بالاخره آن روز فرا رسیده بود؛ روزی که می توانستند با صدای بلند درباره آن اتفاقات تلخ حرف بزنند.
به این ترتیب، در هر جلسه درمان روی یکی از بزرگ ترین سنگ های زندگی مراجع کار می کردیم و او ترغیب می شد با جزئیات درباره آن روز تلخ حرف بزند، و در محیط امن اتاق درمان همه هیجانات منفی، احساسات بدنی و افکار و تصاویر مربوط به روز حادثه را به یاد آورد و آن روز را مثل یک فیلم بازسازی کند. هدف از این کار دو چیز بود: عادی سازی پاسخ های هیجانی از طریق رویارویی مجدد با خاطرات گذشته، و ساخت یک روایت روشن و منسجم از حادثه آسیب زا. معمولا، بعد از یک یا دو جلسه مواجهه با خاطره تلخ و بازسازی همراه با جزییات آن، هیجانات منفی مربوط به آن خاطره به شدت فروکش می کرد و مراجع می توانست روایت منسجمی از روز حادثه بسازد و شکاف های حافظه اش را با یادآوری جزییات مهم پر کند.
از طریق ساخت این روایت منسجم و تخلیه هیجانی، مراجع کم کم می توانست آن خاطرات تلخ را به عنوان بخشی از داستان زندگی اش بپذیرد، آنها را با دیگر حوادث زندگی اش تلفیق کند، معنایشان را دریابد و به سوال مهم «چرا آن اتفاق برای من رخ داد؟» پاسخ دهد.
حتی برای خودم هم این روش درمان از این نظر جالب بود که، علاوه بر پرداختن به بهبودی و شفای فرد، برای شفای جامعه و اصلاح نظم اجتماعی نیز اهمیت قائل اسـت. سوءاستفاده جنسی در دوران کودکی یک مسئله و بحران اجتماعی اسـت و قربانیان معمولا به دلیل این که حرف زدن درباره این حوادث پیامدهای گسترده فرهنگی و اجتماعی در پی دارد، ترجیح می دهند سکوت کنند، اما روایت های روشن و منسجم مراجعان که در پایان درمان به دست می آید می تواند آگاهی عمومی را افزایش دهد و چشم های جامعه را باز کند و ضمن مقابله با فراموش کاری و انکار اجتماعی، موارد نقض حقوق بشر کودکان را ثبت کند تا در نهایت فرایند بهبودی فردی و اجتماعی هم زمان آغاز شود.
«پاسخ معمول به ظلم و ستم، بیرون راندن آن از هشیاری اسـت. انکار، سرکوب، و تجزیه به همان میزانی که در سطح فردی کارگر اسـت در سطح اجتماعی نیز عمل می کند. اغلب پنهان کاری بیش از حد غالب می شود، و حکایت حادثه تروماتیک نه به مثابه یک روایت شفاهی، بلکه به شکل علایم بیماری ظاهر می شود. پیش شرط های لازم برای اصلاح نظم اجتماعی و شفای فرد فرد قربانیان، یادآوری و گفتن حقیقت درباره وقایع وحشتناک اسـت.»
جِی، اِل، هرمان (1992)
اگرچه این مفهوم طیف گستردهای از کاربریها را دربر میگیرد، در این بخش ما تنها به کاربری آن در گستره کودکان و نوجوانان در بحران میپردازیم؛ زمانی که کودکان و نوجوانان با مشکلات اجتماعی، احساسی یا شخصی روبهرو هستند و نیاز بهکتابدرمانی دارند.
متخصصان رشد و پرورش کودکان، بارها، کتابدرمانی را برای مواردی که کودکان در فشارهای روحی مانند بستریبودن در بیمارستان، از دست دادن دوست و جدایی والدین، یا در شرایط جنگ و رخدادهای طبیعی همچون سیل و زلزله قرار میگیرند، توصیه کردهاند. ادبیات میتواند کودکان را در درک عواطف خود، همذاتپنداری با شخصیتهایی که احساسهای مشابه را تجربهمیکنند و نیز کسب بینشی نوین نسبت به چگونگی برخورد دیگران با همان مشکلات، یاری رساند.
ادبیات به ٤ شیوه در رشد عاطفی کودکان سهیم میشود:
نخست، ادبیات به کودکان ثابت میکند که در بسیاری از احساسها مانند دیگران هستند و اینکه بروز این احساسها و عواطف در آنها امری عادی و طبیعی اســت.
دوم، ادبیات، هرگونه احساس را از نقطهنظرهای گوناگون بهبررسی میگیرد و تصویری کامل از آن به دست میدهد و برپایه اصولی، آن احساس ویژه را شناسایی میکند.
سوم، کنشهای شخصیتهای گوناگون نقطهنظرهایی را برای شیوههای برخورد با عواطفی ویژه ارایه میدهد.
چهارم، ادبیات بهروشنی نشان میدهد که هر فرد عواطف گوناگونی را تجربه میکند و دیگر اینکه این عواطف گاهی در تضاد و کشمکش با یکدیگر قرار میگیرند.
کودکان هنگام کتابدرمانی ٣ فرآیند را تجربه میکنند: فرآیند همانندسازی، فرآیند پالایش روانی و فرآیند بینش درون.
از آنجا که کودکان و نوجوانان در بیشتر موارد خود را بهجای شخصیتهای کتاب یا قهرمانهای اصلی داستان میگذارند، چنانچه در پروژههای کتابدرمانی، کتابهای مناسبی گزینش شوند، همانندسازی به آنها کمک میکند تا مشکلات خود را شناسایی کنند و هنگامی که درمییابند در رویارویی با اینگونه مشکلات تنها نیستند، احساس آرامش و امنیت میکنند و از تنهایی و تشویش آنها کاسته میشود. زمانی که این همانندسازی صورت گرفت، فرآیند پالایش روانی نیز انجام میشود.
کودک و نوجوان از جنبه احساسی درگیر داستان میشود و میتواند احساسات خود را در شرایطی امن بروز دهد. با همانندسازی و پالایش روانی، کودک و نوجوان برای تجزیه و تحلیل مشکلات خود توانمندتر میشود. اینگونه تحلیلها سبب افزایش آگاهی و درک عمیقتر آنها از خود و ارتباط با دیگران میشود. این خودآگاهی کودک و نوجوان را قادر میسازد تا دریافتهای خود را از رخدادها دگرگون کند و رفتارهایش را بهبود بخشد.
کتابدرمانی میتواند به شکل انفرادی یا گروهی انجام شود. در کتابدرمانیهای انفرادی، کتابی برای یک فرد خاص با یک نیاز ویژه برگزیده میشود. آن کودک یا نوجوان خاص میتواند کتاب را خود بخواند یا برایش خوانده شود. فعالیتهایی که پس از خواندن کتاب طراحی شدهاند به شکل انفرادی با آن کودک یا نوجوان انجام شود. کودک یا نوجوان درباره آن کتاب با آموزگار، کتابدار یا هر فرد بزرگسال که با او کار میکند، میتواند گفتوگو کند، گزارشی درباره داستان بنویسد یا احساسات خود را به شکل هنر نقاشی یا هرگونه دیگری از هنر بیان کند.
در این پروسه کودک و نوجوان از فشارهای احساسی رها میشود و در ضمن با تحلیل ارزشهای اخلاقی و برانگیختهشدن تفکر انتقادی در او، بر خودآگاهیاش افزوده میشود و میتواند ارزیابیهای شخصی و اجتماعی خود را بهبود بخشد. نتیجه آن خواهد شد که او رفتارش را بهبود بخشد و بتواند موضوعهای مهم زندگی را درک کند.
اگرچه کتابدرمانی برای حل مشکلات کودکان در بحران اســت، اما تنها به این موارد محدود نمیشود. بهطورکلی ادبیاتی که زندگی کودکان را بازتاب میدهد، میتواند کودکان را در حل مشکلات و ناشناختههای زندگی خود یاری دهد.
گامهای کتابدرمانی:
- شناسایی نیازهای کودکان و نوجوانان مورد هدف
- گزینش مواد مناسب
- طراحی فضا و زمان نشستها (از پیش مخاطبان را درباره چگونگی گرداندن جلسه آگاه کنید.)
- طراحی فعالیتهای پس از کتابخوانی
- گفتوگو درباره داستان یا کتاب
- نوشتن درباره کتاب یا داستان، نقاشی و اجرای نمایش
- برانگیختن کودکان برای فعالیتهای بیشتر (پرسشهای بیشتر درباره موضوع کتاب یا داستان.)
- اختصاص زمان استراحتی به کودکان
- دادن فرصتی برای واکنش آنها به داستان
برخی از والدین در درک احساسات فرزندانشان ناآگاهانه دچار اشتباهاتی می شوند که به جای درک آنان، موجب تخریب این احساسات و در نتیجه ایجاد اثرات نامطلوب در روان آنها می شوند.
وی افزود: یکی از این اشتباهات، سوال از کودک درباره بیان احساساتش اســت زیرا او هیچ دلیل و ادراکی نسبت به آن ندارد و حتی نمی داند که دقیقاً چه حسی دارد و برای مثال از فرزند خود به جای پرسیدن اینکه (تو عصبانی هستی؟) بگویید (می دانم که عصبانی هستی) تا او اطمینان یابد که از سوی شما درک خواهد شد.
ازغندی گفت: از توهین به احساسات کودک با بیان جملاتی از جمله "اشکالی ندارد"، "چیزی نشده"، "چقدر سخت می گیری"، "گریه ندارد"، "ارزش ناراحتی را ندارد" دوری کنید زیرا باعث کاهش اعتمادش نسبت به شما خواهد شد و نه تنها تسکینی برای ناراحتی کودک نیست بلکه موجب افزایش حس غم در او می شود.
وی تأکید کرد: از دیگر اشتباهاتی که معمولاً والدین در برخورد با کودک خود انجام می دهند، دروغ گفتن به او برای محافظت در برابر احساسات ناخوشایند اســت که این کار باعث بی اعتمادی وی نسبت به دنیای پیرامونش می شود و باید برای تکامل و رشد روحی، حس های مختلف را درک و مهارت کنار آمدن با آنها را بیاموزد.
این روان شناس کودک در پایان بیان کرد: هرگز نباید احساسات کودک را مسخره کرد و زمانی که او عصبانی یا ناراحت اســت برای رفع آن، تلاش برای خنداندن وی نکنید بلکه اجازه دهید تا حس خود را بروز دهد و بعد دوباره کودک را آرام کنید.
باشگاه خبرنگاران
متخصصان سلامت معتقدند که افزایش سطح ویتامین D دریافتی بدن میتواند میزان انرژی را افزایش دهد.
نتایج به دست آمده نشان داد افرادی که از ویتامین D مصرف کرده بودند این توانایی را داشتند که راحتتر و با زحمت کمتری دوچرخه سواری کنند. همچنین سطح هورمون کورتیزول در آنان پایینتر بوده است. این هورمون همچنین با تنگ کردن عروق موجب بالا رفتن فشارخون میشود.
کمبود ویتامین D پدیده مربوط به عصر حاضر به حساب میآید و موثرترین شیوه جذب آن قرار گرفتن پوست در معرض نور خورشید است. هر چند برخی افراد به دلیل آنکه نور خورشید میتواند عامل بروز سرطان پوست و فرسوده شدن آن شود به اندازه کافی در تماس با نور خورشید قرار نمی گیرند.
همچنین کمبود ویتامین D یک سندرم خاموش است که با مقاومت به انسولین، دیابت، آرتریت روماتوئید و خطر فزاینده ابتلا به برخی سرطانها مرتبط است.
به گزارش روزنامه دیلیمیل، یکی از موضوعات مطرح در مورد میزان نیاز بدن به ویتامین D این است که مقدار دقیق و مطلوب آن برای بدن مشخص نیست. برخی پزشکان عددد 75 را طبیعی و 80 تا 100 را مطلوب میدانند.
زمانی که بسیاری از مواد غذایی فوق العاده خوشمزه در اطراف وجود دارد و شما پرخوری می کنید نه تنها شما مقدار زیادی کالری دریافت می کنید بلکه احساس پری و حتی بدبختی می کنید چه کاری انجام دهید زمانی که شما پرخوری می کنید؟ به جای ساعت ها انتظار برای هضم در معده و راحت شدن چند راه حل ساده وجود دارد که شما می توانید در خانه امتحان کنید.
هر دو چای گل بابونه و ریشه کاسنی می تواند به ریلاکس شدن شما و دستگاه گوارش شما کمک کند آنها به طور طبیعی فاقد کافئین هستند بنابراین به شما به هر طریق صدمه نمی زند کاسنی دارای عطر و طعم شبیه به دانه های قهوه بو داده دارد و به هضم کمک می کند کاسنی همچنین می تواند در نوشیدنی های گرم جایگزین قهوه، یافت شود اگر شما در شب پرخوری دارید شما می توانید چای بابونه را برای خواب شبانه آرام را بنوشید.
2. راه رفتن
پیاده روی بعد از شام یکی از بهترین کارهایی اسـت که شما می توانید انجام دهید نیازی نیست که این ورزش شدید باشد اما باید مواد غذایی در حال حرکت از طریق دستگاه گوارش را سرعت بخشد این یک جایگزین به مراتب بهتر از یک اسپرسو اسـت که هیچ اثری در هضم ندارد.
3. نعناع را امتحان کنید
نعناع را بعد از شام برای این هدف امتحان کنید زیرا ناراحتی معده، گاز، حالت تهوع را تسکین می دهد و همچنین باعث نفس تازه شما می شود چای نعناع یک جایگزین خوب برای حرکت نزولی مواد غذایی اسـت نعناع یک ماده شیمیایی منتشر می کند که ممکن اسـت اسفنکتر مری را گشاد نماید که سبب برگشت اسید معده و افزایش التهاب و سوزش سر دل می شود.
4. از شراب اجتناب کنید
هنگامی که شما احساس پری و بیماری دارید ممکن شراب را پیشنهاد کنند در واقع شراب سبب پف کردن، و به داشتن احساس گاز کمک می کند فروکتوز توسط باکتری در روده بزرگ شکسته شده و از طریق روده کوچک عبور کرده و سبب آزاد شدن گاز می شود.
5. قرص شارکول فعال شده بخورید
6. از ملین دور بمانید
یک اعتقاد اسـت که برخی از افراد در اختلالات غذا خوردن یک ملین می خرند و پس از یک وعده غذایی بزرگ برای سرعت هضم و از بین بردن نفخ استفاده می کند استدلال غلط با این تئوری این اسـت که یک ملین در کار تخلیه روده بزرگ موثر اسـت و درست بعد از یک وعده غذایی، هنوز مواد غذایی هم در معده اسـت و فرایند گوارش در حال کار اسـت پس آن از طریق روده کوچک به کولون سفر می کند و وقتی مواد هضم شده به کلون رسید ملین موثر اسـت.
7. داروهای بدون نسخه پزشکی را مصرف کنید
راه حل های برای از بین بردن گاز و نفخ وجود دارد سایمتیکون عامل بزرگ در میان این داروها اسـت که عبور حباب های گاز را راحت تر می کند داروی بدون نسخه (OTCs) حاوی سایمتیکون شامل Mylicon، ضد گاز Alka-Seltzer و گاز X اسـت.
برای من، پیاده روی بعد از پرخوری بهترین چیز اسـت اگر چای گیاهی دوست دارید سعی کنید یک فنجان بخورید و سپس پیاده روی کنید.
یک لیوان آب را با یک نصف قاشق چای خوری جوش شیرین هم زده و بنوشید آن باعث آروغ زدن می شود که شما پس از آن احساس بسیار بهتر شدن دارید خوردن نوشابه بیش از حد باعث استفراغ می شود.
برای من یک تکه آب نبات زنجبیل موثر اسـت زنجبیل بلافاصله معده من را حل و فصل می کند من به آرامی روز بعد می خورم بیش از حد کمک می کند.
من کشف کرده ام که خوردن یک تکه میوه آناناس، سیب و یا شاید انبه واقعاً به هضم من کمک می کند آنزیم های گوارشی در میوه، به خصوص بروملین موجود در آناناس خوب هستند من سعی کردم همچنین سرکه سیب طبیعی بخورم اما آن برای نوشیدن چیز قوی اسـت.
پس از برگشت از پرخوری چه کار باید انجام دهید
حالا که می دانید هنگامی پرخوری و احساس بیماری چه باید بکنید شما باید آگاه باشید که پرخوری اثر منفی بر سلامت دستگاه گوارش شما دارد در اینجا چیزی های گفته می شود که شما می توانید برای ایجاد عادات غذا خوردن سالم رعایت کنید.
1. قبول و آرامش
هر کس گاهی اوقات نیاز به یک درمان دارد زیرا شیوه غذا خوردن معقول سخت اسـت اگر شما یک روز در غذا خوردن افراط می ورزید و به خود آسیب نمی زنید و یا احساس می کنید که هیچ تلاشی انجام نمی دهید فقط قبول کنید که یک روز اسـت اما فردا شما زود به مسیر بر می گردید بسته به اندازه و ساختار بدن، شما نیاز به مصرف حدود 3500 کالری برای افزایش یک پوند چربی بدن دارید.
2. حجم وعده ها را کاهش و وعده های غذایی کوچک بخورید
این کار خوبی نیست که یک عده غذایی را ترک کنید وسپس وعده های غذایی دیگر را پرخوری کنید ترک یک وعده غذا باعث گرسنگی می شود که ممکن اسـت دوباره منجر به پرخوری شود روز خود را با یک صبحانه جامد، مانند جو دوسر، میوه و نان تست سبوس دار شروع کنید خوردن یک وعده غذایی در اواسط روز با سبزیجات و پروتئین بدون چربی معقول اسـت خوردن یک شام سبک می تواند به راحتی هضم قبل از خواب کمک کند میوه های تازه و یک تکه نان تست سبوس دار با مارگارین یک انتخاب خوب اسـت اگر شما باید میان وعده در بین وعده های غذایی بخورید سبزیجات خام و یا مقدار کمی از آجیل یا میوه های خشک را انتخاب کنید.
3. خودتان را وزن نکنید
روز بعد از پرخوری خودتان را وزن نکنید زیرا وزن شما ممکن اسـت بالاتر باشد زیرا نمک اضافی در تمام مواد غذایی که شما خورده اید باعث می شود آب بدن شما حفظ شود سعی کنید تنها در روزهای جمعه بعد از اینکه دوره نقاهت بعد از پرخوری را گذراندید خودتان را وزن کنید.
4. دفتر خاطرات غذایی روزانه داشته باشید
یک دفتر خاطرات مفصل برای هر لقمه که به دهان شما می رود داشته باشید این شما را از رخنه کالری اضافی آگاه می کند.