مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

بررسی مسئله شرور و قدرت مطلق الهی با تکیه بر نظریه کمال گرایانه

[ad_1]
 بررسی مسئله شرور و قدرت مطلق الهی با تکیه بر نظریه کمال گرایانه

 

رضا دهقانی (1)

 

مقدمه:

تحقیق حاضر در باب یکی از موضعاتی است که در بحث از صفت قدرت خدا خلق می شود و آن بحث مساله شر و سازگاری یا ناسازگاری آن با قدرت خداست. این مساله از اهم مسائل الهیات است تا آن ا که دلیلی برای رد وجود خداوند فراهم کرد است. به تقریر پلنتینگا، اگر خداوند خیرخواه باشد و قدرت مطلق داشته باشد، اما از شرور جلوگیری نکند؛ اگر توانایی جلوگیری دارد اما نمی کند پس خیرخواه نیست، و اگر این گونه نیست پس قادر مطلق نیست. ناتوانی در حل مساله شر تا آن جا مشکل آفرین شده است که گفته می شود وجود شر، ایمان به خدا را ناممکن و اثبات او را به لحاظ عقلی نامعقول می سازد (پلنتینگا، 1384، ص 35).
پرسش اصلی این است که با توجه به وجود شر در عالم، چگونه خداوندی که به اعتقاد ادیان و نیز متالهان قادر مطلق است، وجود چنین شروری را در عالم روا می دارد و از رخ دادن آن ها جلوگیری نمی کند. علاوه بر این، وجود شر با علم مطلق و خیر محض بودن خدا نیز در ناسازگاری می افتد که به این مساله نیز به طور فرعی خواهیم پرداخت، لیکن تمرکز اصلی بر بحث قدرت مطلق خداست.
در این تحقیق، بعد از ارائه ی کلیاتی در مورد معنای قدرت و اقوال مختلف در باب عموم قدرت خدا، به طرح مساله خواهیم پرداخت و بعد از این بخش تمهیدی به بررسی آراء سه فیلسوف معاصر از عالم اسلام- حاج ملاهادی سبزواری، علامه محمد حسین طباطبایی، شهید مرتضی مطهری- و سه فیلسوف معاصر غربی- آلوین پنتینگا، جی. ال. مکی، دیوید ری گریفین- خواهیم پرداخت و چنان چه خواهیم دید متفکرین متاله مطرح در این مقاله همگی به نظریه کمال گرایانه متوسل شده اند. یعنی وجود شر مطلق بی ثمره رد شده و نیز به نوعی کمال در مسائلی که تحت عنوان شرور مطرح شده اند، قائل می شوند.

منشأ شرور

پاسخ های زیادی به مساله شر داده شده است، که از آن جمله به پاسخ زرتشتیان یا پاسخ ثنویه می توان اشاره کرد. برای مثال، زرتشتیان می گویند که خداوند فقط آفریننده خیر است، ولی مخلوقی به نام شیطان دارد. خوبی ها مخلوق اهورامزدا یا هرمز است و بدی ها و شرور عالم منشا اهریمنی دارند (فرهنگ مهر:1378، ص 80) در ادیان گنوسی یا مانوی، منشا خوبی به نور و خلقت شر به ظلمت نسبت داده شده است.
در قرآن نیز پاسخ هایی به این مساله داده شده است. مثلا، از نظر قرآن، یکی از دلایل گرفتاری ها و مشکلات و شر آن است که جبران کننده و کفاره برخی از گناهان اند: «یکفر عن سیأتهم» (فتح:5) و یا این که بسیرای از شرور معلول تفکر ناصحیح اسنان نسبت به آن ها هستند. با اصلاح فکر، دنیا برای فرد دگرگون می شود. بسیاری از امور در نفر ما شر و فساد هستند ولی در حقیقت بد نیستند. مثلا مرگ، انتقال از این خانه به خانه دیگر است: «عصی ان تکرهوا شیئاً فهو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا فهو شر لکم» (بقره:216).
صفت قدرت، مقدم بر دیگر صفات خداست، چرا که هر صفتی نیاز به قدرت دارد. مثلا صانع باید قادر باشد بر صنعتی که از وی صادر می شود (علامه حلی، 1380، ص 50). قادر مختار کسی است که هر کاری را که خواسته باشد بکند، بتواند (فاضل مقداد، 1380، ص 50).
قدرت را متکلمین به صحت فعل و ترک تعریف می کنند، ولی حکما معتقدند که قدرت آن است که فاعل در حد ذاتش به حیثیتی باشد که اگر کاری را بخواهد بکند و اگر نخواهند نکند ولو آن که فاعل همیشه کاری را مایل باشد بکند و همیشه هم عمل کند (2) (فاضل تونی، 1364، ص 63).
حکما بر قدرت خداوند دلایلی دارند که دو دلیل مهم آن به قرار زیرند:
1) واجب باید اکمل انحاء وجودات باشد، و فاعلی که مختار باشد اشرف است از فاعلی که غیرمختار باشد، پس باید واجب تعالی فاعل مختار باشد؛ زیرا واجب تعالی باید اکمل انحاء فاعلیت را داشته باشد و لذا هر چیزی که برای واجب به امکان عام واجب باشد بر او واجب است. شریک داشتن و جسمیت برای خدا ممتنع است ولی اختیار، قدرت و تکلم و حیات که برای واجب امکان دارد، وجودش واجب است.
2) تمام اجزاء عالم، خواه عالم مجردات و خواه عالم مادیات، تمامی مشتمل بر حکم و مصالح زیادی است. اگر کوچک ترین تغییری در سنن حاصل شود، مثلا یکی از فصول موجود نشود، در سایر نوامیس خلل وارد می شود، پس سراسر عالم آفرینش تحت نظامی متقن و حکتی استوار اداره می شود لذا، خلقت این عالم از روی صدقه و اتفاق بیهوده نبوده است. لذا دستگاه خلقت غایتی دارد. مراد از قدرت و اختیار هم همین است که در افعال مصلحت و حکمتی باشد و فاعل به آن مصلحت توجه داشت هباشد. پس خدا که تمام افعالش مبنی بر مصالح است دارای اختیار (قدرت) است (همان). تذکر این نکت بی وجه نیست که حکما چنانچه بیان شد، خدا را قادر مطلق می دانند اما متکلمین تصور می کنند که حکما خداوند را فاعل موجب می دانند چرا که متکلمین دوام فعل را مخالف با مختار بودن می دانند (همان، ص 64).
حال که معنای قدرت در نزد خداوند را بیان کرده، و صفت قدرت را برای او اثبات کردیم به این مساله می رسیم که قدرت خدا مطلق است و همین مساله در بحث شر مهم است. ادیان ابراهیمی و غالب فیلسوفان متاله معتقدند: که قدرت خدا مطلق است و ناسازگاری عموم قدرت با وجو شر از آن جاست که اگر خداوند قادر مطلق نبود می توانستیم بگویم که وی قدرت نداشت هتا از شر جلوگیری کند، اما اگر قادر مطلق است بای بتواند از شر که مطلوب نیست جلوگیری کند. برخی اقوال به طور خلاصه در باب عموم قدرت خدا بر ین قرارند؛
1- حکماء فلاسفه؛ چون خدا واحد است، پس از او جز یک چیز صادر نمی شود و قدرت او در آن فعل است و همه چیز به واسطه آن فعل حاصل می شود.
2) ثنویه: خداوند قادر بر شر نیست.
3) نظام: خداوند قادر بر فعل قبیح نیست.
4) بلخی: خدا بر آنچه ما بدان قدرت داریم، قادر نیست.
5) جبائیان: قدرت خدا بر عین مقدور ما تعلق نمی گیرد.
6) علامه حلی: نه از جهت ذات عزوجل مانعی از قدتر هست و نه از جانب مقدورات و چون مانع مفقود باشد و مقتضی موجود قدرت خدا به عموم مقدورات واجب است (علامه حلی، 1380، ص 57).
چنانچه می بینیم اقال مختلفی در باب عموم قدرت خدا وارد شده است وبرخی آن را پذیرفته و برخی حدودی در آن آورده اند علامه حلی که به عموم قدرت خدا قائل است و فاضل مقداد در شرح قول او استدلال وی را بدین قرار شرح می کند؛ این که از جانب خدا مانعی نیست چون مقتضی برای قدرت خدا همان ذات اوست و نسبت ذات به اشیاء مساوی است. پس قدرت او هم نسبت به آن ها مساوی است و همچنین مطلوب ماست. اما عدم مانع از طرف مقدورات به آن جهت است که سبب مقدور بودن اشیاء همان امکان آنهاست و تمام ممکنات در اماکن شریک اند، پس همگی مقدور هستند و انی مطلوب ماست، و لذا چون مقتضی موجود شد و موانع مفقود، پس واجب است که قدرت علق گیرد برت مام ممکنات و باید دانست که از محض تعلق قدرت لازم نمی آید که واقع نیز باشد، بلکه آنچه واقع است به قدرت باری تعالی هم نیست، بلکه بعض است (فاضل مقداد، 1380، ص 58). چنانچه می بینیم عموم حکما به عموم یا اطلاق قدرت خدا قائلند و این به ظاهر با وجود شر ناسازگار است.
اما در ادامه به طرح مساله شر با توجه به این مقدمه می پردازیم؛
یک تقریر قدیمی از این مساله با توجه به عموم قدرت خدا، تقریر دیوید هیوم در کتاب گفتگوها در باب دین طبیعی است. وی در این کتاب از زبان دمیا شکاک و از قول اپیکور نقل می کند که «آیا او (خدا) می خواهد مانع از شر باشد، اما نمی تواند؟ پس عاجز است. آیا می تواند اما نمی خواهد؟ پس بدخواه است. آیا هم می خواهد و هم می تواند؟ پس شر از کجاست؟ » (هیوم، 1388، ص 140). هیوم این جملات را به ایپکور نسبت می دهد، اما در هیچ کجای آثار اپیکور چنین جملاتی نیست که البته بررسی این مساله به این تحقیق ربطی ندارد. اما اگر به این مقدماتی که در استدلال هیوم است بیافزاییم که «آیا شر هست، اما خدا چیزی درباره آن نمی داند؟ پس او عالم مطلق نیست» همه ی مقدمات مساله منطقی شر را داریم. مقدمات مساله شر بدین قرارند:
1)خدا قادر مطلق است.
2) خدا عالم مطلق است.
3) خدا خیر محض است.
4) شر وجود دارد.
این مقدمات منطقا ناسازگارند، و برای حفظ هر کدام از آنها بایستی به فکر پاسخ برآییم. البته این گزاره ها در وهله ی اول از لحاظ منطقی ناسازگار هستند، لذا کسی که ادعا کند که آنها ناسازگارند باید پیش فرض بگیرد که ضرورتی نیز وجود دارد که با خیر، قدرت مطلق و علم مطلق مرتبط است و در اثبات ناسازگاری آن ها استفاده می شود (Wierenga,1989,pp.126-127). حال که منظور از قدرت خدا و عموم قدرت وی را مطرح کردیم و آن را به عنوان یکی از مقدمات مساله شر طرح کردیم بیه بیان راه کارهای حل مساله شر می پردازیم. راهکارهای معرفی شده از جانب فیلسوفان متاله یا ملحد (جی. ال. مکی) غربی و اسلامی به ترتیب خواهند آمد.

حاج ملاهادی سبزواری

سبزواری در پاسخ این سوال ملا اسماعیل عارف بجنوردی که «انه اذا کان مال الکل الی الرحمة لزوم تناهی صفات القهر» می گوید صفات خداوند هر یک عین دیگری است و صفات او عیت ذات اوست و لطفش عین قهر و قهرش عین لطف است و جلال و جمال او عین یکدیگرند. قدرت او مطلق است و همه عالم را در بر می گیرد(سبزواری ، 1348، ص 65). به نظر وی فیض لاینقطع است (همان، ص 66). وی معتقد است که قدرت خداوند عام است و به ایاتی نظیر «ان الله علی کل شیء قدیر» (طلاق:12) یا «خلقکم و ما تعلمون» (صافات:96) و «ما تشاوون الا ان یشا الله» (دهر:30) استشهاد می کند.
وی در مورد ماهیت شر، رویکردی افلاطونی دارد و آن را امری عدمی می داند. به نظر او هر جا که شری را تشخیص دهیم بعد از فحص و بررسی معلوم می شود که آن شر عدم است و عدم نیز مبدا موجود ندارد (همان، ص 13). به نظر او آن چه از جانب خدا بیاید خیر است. هر چه با علم و مشیت و قدرت و قضا و قدر و ذان خدا محقق شد خود خیر است و از جهت نقایص وجودات مقیده این نقایص مربوط به محدودیت های موجود محدود است به نظر وی در استناد به حق تعالی از جهت نقایص وجودات مقید، وسایطی وجود دارد و این وسایط از قصور خود آن وجودات است (سبزواری، 1361، ص 136). وی می گوید که حسنات، کاملا ولو به جهت نقص، بدون واسطه از حق تعالی است و سیئات، هر چند به جهت وجودیت و خیریت باشند، همگی از جانب خداست و مخلوق بنده نیست. وجود که از جانب خداست هر جا که باشد خیر است و منظور از سیئات، جهات عدمی و پست در ماهیا ت وحدود و نقایص در وجودات است (همان، ص 141). به نظر ایشان نقایص موجودات امکانی از عواریض ماهیت است و وجوب و فعلیت و نوریت از احکام وجود است که حق است و خدا می گوید: «قل کل من عند الله فهما لهولاء القوم الا یکادون یفقهون حدیثا» (نساء:78). وی وجود مطلق را مجعول حق می داند و بدی ها و جهات پست را منسوب به خود شیئیت می داند (همان، ص 14). چنان چه می بینیم او شر را امر عدمی می داند که نه مربوط به خدا، که مربطو به وجه ماهوی و نقصان ذاتی خود اشیاء است و ربطی به خدا و وجود ندارد، چرا که وجود عین خیر است. لذا وی ضمن پذیرش عموم قدرت خدا (خدا قادر مطلق است) مساله شر را با عدمی خواندن آن و این که امر عدمی علت وجودی نمی خواهد و فعل خدا (وجود) عین خیر است و شرور عالم به وجه ذاتی ماهوی اشیاء بر می گردد، حل می کند. وی می گوید که چون نظام کل که خیر است مراد بالذات، شرور بالعرض نیز موجود است (سبزواری، 1348، ص 132). سبزواری، معتقد است که نظام کلی عالم در کلیتش خیر است و آن چه شر می خوانیم، علاوه بر این که به وجه ماهوی و عدمی موجودات برمی گردد، از آن جهت شر به نظر می آید که در جزئیاتش آن را ملاحظه کرده ایم. وی این بیت را شاهد می آورد.
جهان چون خط و خال و چشم و ابروست
که هر چیزی به جای خویش نیکوست
به نظر سبزواری، عالمی کامل تر از عالمی که محقق شده است امکان وجود ندارد و این کامل ترین و برتریرین جهان ممکن است، چرا که اگر ممکن باشد و خدا نداند، جهل او لازم می آید و اگر بداند و قدرت نداشته باشد، عجز وی لازم می آید و اگر بداند و قدرت داشته باشد و ایجاد نکند، بخل لازم می آید و اگر بداند و به فعل نیاورد ترجیح مرجوح است بر حکیم. همه شقوق بالا محال است، پس عالم موجود برترین عالم است و عالمی کامل تر وجود نداشته و ممکن نیست و خدا با قدرت مطلق خود کامل ترین عالم را خلق کرده است (همان، ص 133).
سبزواری علاوه بر تحلیل ماهوی شر بر حسب نظر افلاطون، به بررسی شر با رویکردی ارسطویی نیز می پردازد. وی به تعبا رسطو می گوید که شیء به حسب عقل پنج حالت می تواند داشته باشد: 1- خیر محض باشد، مثل عقول که حالت منتظره ندارد و این ها موجودند. 2- شر محض، که طبق تحلیل قبلی عدم ض است و وجود ندارد و هر وجود چن طرد عدم است خیر است. 3- غالب الخیر، مثل بعضی موجودات عالم عناصر که از لحاظ وجودی خیر است اما بعضی اوقات شر است، مثل آتش که غالبا خیر است، ولی اگر مثلا کسی را بسوزاند شر است ، این ها چون خدا حکیم است و ترک خیر کثیر به جهت شر قلیل جایز نیست وجود دارند. 4- شرش کثیرباشد که طرف شر آن به عدم می گراید و طف خیر به وجود و از آن جا که ترجیح مرجوح جایز نیست، آنها موجودند. 5- متساوی الخیر و الشر که چون ترجیح بلا مرجح لازم می آید. لذا این قسم وجود خارجی ندارد (همان، صص 131-130).
چنان چه می بینیم سبزواری خداوند را قادر مطلق برشمرده و عالم موجود را بهترین عالم ممکن در کلیتش می داند و شر را ر جزئیتش شر می داند و آن را منافی با قدرت مطلق خدا قلمداد نمی کند. وی فعل خدا را وجود می داند که سراسر، خیر است و شر را به خود موجودات و جهات ماهوی و نقص آن ها منتسب می کند و در تحلیل شیء موجوداتی را که خیر محض یا خیر کثیر دارند را به واسطه ی حکمت و قدرت خدا موجود می داند، و قسم دیگری از شیء، مثل موجود با شر کثیر یا تساوی در شر و خیر محض را اصلا موجود نمی داند، اما با توجه به تحلیل قبلی، موجوداتی که خیر کثیر دارند و مقداری شر با آن ها وجود دارد، این شر مربوط به خود ماهیت موجود است و از جهت انتساب به خدا که از جهت وجود موجود است خیر است و جهان همراه با همین موجودات در تمامیتش برترین جهان موجود است که حاصل از قدرت مطلق خداست، و جهان ممکن و بهتر دیگری امکان ندارد و موجود نیست.

علامه طباطبایی

علامه در مرحله دوازدهم نهایة الحکمه که مربوط به الهیات بمعنی الاخص است به صفت قدرت می پردازد. وی پس از ارائه ی مقدمات نتیجه می گیرد که قدرت به معنایی که از هرگ ونه نقص و عدم برکنار باشد و بتوان آ نرا به ذات حق تعالی نسبت داد، عبارت است از: «مبدا فاعلیت نسبت به فعل، توام با علم به خیریت همراه با اختیار در ترجیح یک فعل بر دیگری». وی می افزاید «ذات واجب، خود مبدا فاعلی هر موجودی است و به نظام اصلح در همه اشیاء جهان هستی آگاه است و در فعل خویش مختار است؛ چه هیچ چیزی در هستی موثر نیست جز او، بنابراین، ذات متعال قادر است. قدرت به این معنی را به عقول مجرد نیز می توان نسبت داد (طباطبایی، 1370، ص 388). هم چنین وی به مقدمه ضروری و مهم مساله شر، یعنی «خدا قادر مطلق است» اعتقاد دارد و در اطلاق قدرت خدا دو دلیل می آورد که یکی از آنها بدین شرح است: هیچ موجود ممکنی در جهان هستی نیست که در وجود و حدوث و بقاء خود نیاز به علتی، که وجودش را ایجاب کند و آن را به وجود آورد، نداشته باشد. آن علت نیز یا باید خود واجب بالذات باشد و یا با واسطه منتهی به واجب بالذات گردد، علت علت هر چیز، علت آن چیز است. (همان، ص 391). لذا هر امر ممکن جز واجب بالذات، فعل واجب بالذات و معلول اوست، حال این معلول بودن یا بی واسطه است و یا با یک واسطه و یا با چند واسطه که این شامل افعال اختیاری انسان و دیگر موجودات مختار هم می شود. لذا در همه ی عالم هستی، جز یک ذات واحد مستقل وجود ندارد و قوام و استقلال همه موجودات به اوست، و بر این اساس، ذات و صفات و افعال هم، موجودات فعل اوست (همان، ص 392).
علامه توضیحی در باب انواع شر نمی دهد و لیکن در اصول فلسفه به شر به معنای عامل شامل؛ شر طبیعی وشر ناشی از افعال انسان می پردازد. اما در نهایت تنها شر مربوط به افعال انسان ها و سازگاری آن با قدرت خدا و تکلیف اختیار انسان را بررسی می کند. در اینجا ابتدا به بحث او در اصول فلسفه و روش رئالیسم می پردازیم و سپس به بحث وی در نهایة الحکمه می رسیم.
علامه در اصول فلسفه در مقاله دوازدهم با عنوان «خدای جهان و جهان» در بخشی با عنوان «خیر و شر و سعادت و شقاوت» به مساله شر و نسبت آن با قدرت خدای باری تعالی می پردازد. وی بین شر انسان با شر طبیعی تمایزی را مطرح نمی کند. او وجود شر و فساد و بدبختی ها و ناکامی ها را در جهان می پذیرد و همه جهان با همه چیز آن را به خدا مستند می کند؛ خدایی که همه ی کمالات وجودی را داراست (علامه طباطبایی، 1380، ص 208). وی اولین اشکال را این گونه مطرح می کند: «اگر آفرینش، خدای آفریدگاری داشت، این همه شر و فساد را نمی آفرید» (همان، ص 208). در پاسخ می گوید که شر و فساد در جهان ماده پدید می آید و اموری نسبی است. مفهوم «بد» و «ناروا» مفهومی است که با مقایسه به «خوب» و «روا» محقق می گردد (همان، ص 209). شر امری قیاسی و مفهومی است. عدمی در مقابل یک امر وجودی ممکن الحصول یعنی در مورد شر، موضوعی باید باشد دارای صفتی وجودی که مطلوب موضوع مفروض باشد تا نداشتن این صفت مطلوب برای آن «شر» شمرده شود، چنانچه داشتن چشم برای انسان که طبعا چشم می خواهد و ممکن است که آن را نداشته باشد «خیر» بوده، نابینایی برای وی شر شناخته می شود. لذا شر اولا، امری عدمی و ثانیا، امری امکانی است و چیزی را که به خدای جهان نسبت می دهیم اولا باید امری وجودی و ثانیا دارای نسبت ضرورت و وجوب بوده باشد تا در مورد شر قیاس نکرده و امر عدمی فرض نکنیم شر محقق نخواهد شد. پس شر به خدا نسبت ندارد (همان، ص 309). چنن چه می بینیم این پاسخ افلاطونی است و شر را امری عدمی می داند که متعلق قدرت خدا قرار نمی گیرد، چون معدوم است. اما تقریر علامه دارای این خاصیت است که در تبیین علت عدمی بودن شر برقیاس تاکید می کند و معتقد است که شر امری عدمی است چون با قیاس متوجه می شویم که شر امر عدمی است که این به وضوح در بیان علامه در پاسخ به شبهه ی اول قابل دریافت است.
علامه در ادامه اشکال دیگری مطرح می کند، که با مساله سازگاری قدرت خدا با مساله شر، نسبت بسیار نزدیکی دارد. وی می گوید «درست است که شر امری قیاسی و امکانی است ولی چرا خدا آفرینش جهان را به نحوی نیافریده» که قیاس و امکان در کار نباشد؟ و به عبارت دیگر، چرا هر موجودی را هم آغوش با خوشبختی و کامروایی خودش نیافریده که روی بدی و بدبختی و ناکامی را نبیند، چنانکه عدد «4» هرگز روی فردیت و عدد «3» هرگز روی زوجیت را نمی بیند؟ (همان، ص 309). سپس علامه در پاسخ به این اشکال به تحلیل معنای آن می پردازد و می گوید: «معنی این سخن به حسب تحلیل این است که چرا خدای ماده و طبیعت، ماده و طبیعت را لاماده و لاطبیب قرار نداد؟» (همان، ص 209). چرا که قیاس و امکان نامبرده لازمه ی معنی ماده است، و اگر موجودی امکان داشتن و نداشتن کمال را نداشته باشد مادی نخواهد بود. اگر این جهان این خاصه را نداشت که هر یک از اجزاء آن قابل تبدیل به دیگری است و با اجتماع شرایط، منافع وجودی خود را می یابد ولی آن تهی دست و بدبخت می ماند، اساس جهان ماده نبود. پس روشن شد که هر شر و فساد از ان جهت که شر و فساد است نسبتی با قدرت خدا ندارد و از آن جهت که به خدا و قدرت او نسبت دارد شر و فساد نیست (همان، ص 210).
در نهایة الحکمه علامه طباطبایی، مساله شر را نه به طور کلی یعنی اعم از شرور طبیعی و شرور ناشی از افعال انسان که در ارتباط با شرور انسانی مطرح می کند. اما در پاسخ به مساله شر به طور کلی پاسخ می دهد و جوابی که در این ارتبا ط با توجه به بحث قدرت ذخدا می دهد کاملا ارسطویی است.
علامه، در نهایت پس از بحث معنای قدرت خدا، عموم و اطلاق قدرت او، به بحث نسبت قدرت خدا و اختیار بشر می پردازد، و از این رهگذر به مساله شر می رسد. وی می گوید که به عموم قدرت خدا معتقد است، اما به عنوان نظری مخالف با عموم قدرت به رای متکلمین می رسد. وی می گوید: که متکلمین معتزلی و بسیاری دیگر از متکلمین معتقدند که، افعال اختیاری آفریده انسان است و حق تعالی در آن دخالتی ندارد؛ بلکه آنچه به او مربوط می شود این است که انسان را قادر به انجام فعل سازد و قوا و جوارح و اسباب لازم را برای فعل در وجود او ایجاد کند، تا او با اختیار خویش به فعل یا ترک آن بپردازد. بنابراین، انسان می تواند فعلی را ترک کند ولو آن که خداوند آن را اراده کرده باشد و یا فعلی را انجام دهد، حتی اگر خداوند آ نرا نخواسته باشد، و واجب تعالی در فعل اختیاری انسان نقشی ندارد. دلیل معتلیان این است که اگر افعال اختیرای آفریده ی خدا باشد، فاعل آن خود او خواهد بود نه انسان، و در آن صورت تکلیف و امر و نهی و وعده و وعید معنی نخواهد داشت و دیگر استحقاق ثواب و عقاب جهت اطاعت و معصیت و فعل یا ترک آن، همه پوچ خواهد بود و هم چنین در میان افعال، بسیاری کارهای زشت و ناپسند وجود دارند مانند کفر و انکار حق و اقسام گناه که هیچ کدام با ساحت مقدس کبریایی خداوند سازگاری ندارد.
اما در پاسخ به این مساله، علامه در دفاع از مطلق بودن قدرت خدا می گوید که افعال اختیاری انسان، امور ممکن است، مانند دیگر ممکنات، و ضرورت عقل حکم می کند که ماهیت ممکن که لااقتضاء به وجود و عدم و در حد تساوی است، برای موجود شدن و یا معدوم شدن مرجحی داشته باشد و این مرجح همان علت موجه است و فاعل یکی از علل و جزئی از علت تامه است و هرگاه در فاعلیت خود، کامل و در حد علت تامه باشد دیگر تسایو فعل و ترک معنی نخواهد داشت، چرا که با وجود علت تامه، وجود معلول ضروری است و این ضرورت و وجوب همان وجوب غیری است که در نهایت به ذات واجب تعالی منتهی می شود که علت اولی است و این علت اولی نسبت به فعل و علت، علت آن شیء است. بنابراین، علت هر معلول ذات واجب است. لذا با این مقدمات، فعل اختیاری انسان نسبتی با حق تعالی دارد که نسبت ایجادی است و نسبتی با فاعل کار دارد که فاعل مسخر است و در عین فاعلیت معلول است. فاعلیت حق تعالی در طول است نه در عرض که بین دو گونه فاعلیت تدافع و تناقض ایجاد شود و اجتماع آن ها را ناممکن سازد (طباطبایی، 1370، ص 393).
اما در مورد چگونگی تعلق اراد متعال به فعلی که مورد اختیار انسان قرار گرفته، می گوید که اراده ی واجب تعالی به این تعلق می گیرد که انسان با اختیار خود چنین یا چنان کار را انجام دهد، نه اینکه اراده ی او به وقوع فعل تعلق گیرد، بدون قید اختیار. پس اراده ی خدا با اراده ی انسان لغو نمی شود و اختیار انسان نیز حفظ می شود (همان، ص 394). بنابراین، علامه اثبات کرده که قدرت خدا مطلق است و این اطلاق با اختیار انسان و اعمال اختیاری او منافاتی ندارد. ما علامه در ادامه به این اشکال می پردازد که اگر افعال اختیاری انسان آفریده خدا باشد چرا شر و مفاسد در بین افعال وجود دارد، و لذا زشتی ها و معصیت های گوناگون هم به او نسبت داده خواهد شد، در حالی که ساحت قدس الهی از هر عیب و نقصی منزه است. علامه در ادامه به این مساله پاسخ می دهد که ارسطویی است. وی می گوید: آن چه به عنوان بدی و زشتی در این جهان وجود دارد، اولا متضمن خوبی های فراوان است که شر آن در برابر خیر آن بسیار اندک است و وجود این مقدار شر اندک به تبع خیر است؛ و به اصطلاح، شر مقصود و قصد ثانی است و مقصود اولی و اصلی جز به خیر تعلق نگرفته است. از این گذشته، وجود از آن جهت که وجود است جز خیر نیست و شرور از لواحق برخی از وجود هاست. آن چه از فیض افعال حق تعالی وجود می یابد خیر محض است و در ذات پاک وجود نقصی نیست و نقص و عدمی که ملازم با وجود برخی از موجودات است همان حدود و لوازم تمایز وجودی آنها از یکدیگر است که اگر این وجوه تمایز نباشد، نظام هستی از هم می گسلد، و با ترک این شر اندک به خیرات موجود در نظام جهان از بین می رود (همان، صص 395-394).

شهید مطهری

شهید مطهری نیز به بحث شرور می پردازد. پاسخ او نسبت به این مساله و نسبت آن با مساله قدرت تفاوت چندانی با دیگر فلاسفه اسلامی ندارد، اما خاصیت کار ایشان آن است که علی رغم، انتساب شر به امر عدمی، بخشی از پاسخ ارسطویی پاسخ خود را تحت عنوان نظریه ی عدل الهی که مشابه نسخه ی غربی آن است تنظیم می کند و در سه بخش که حاصل تفکیک مساله شر است، به این مساله پاسخ می دهد.
وی می گوید بحث شرور سه قسمت دارد و در پاسخ به سه پرسش می آید. الف) ماهیت شرور چیست؟ ب) خواه شرور وجودی باشند و خواه عدمی، آیا خیرات و شرور تفکیک پذیرند و یا تکفیک ناپذیر، ج) خواه شرور وجودی باشند و خواه عدمی و نیز خواه از خیرات تفکیک پذیر باشند و خواه تفکیک ناپذیر، آیا آنچه شر است واقعا شرارت است و جنبه خیریت در آن نیست؟ (مطهری، 1372، ص 140).
اما وی در پاسخ به پرسش اول می گوید که:
ماهیت شرور عدم است، یعنی بدها همه از نوع نیستی و عدمند. البته این عدمند کنه این که آن چه به نام شر می شناسیم وجود ندارد بلکه این ها وجود دارند (همان، ص 142). نابینایی، فقدان بینایی است و خود واقعیت مخصوصی ندارد. خوبی عین هستی و بدی عین نیستی است. بدی یا خودش از نوع نیستی است و یا هستی است که ملتزم نوعی نیستی است (همان، ص 144). شرور مجعول بالذات نیستند، مجعول بالتبع و بالعرضند (همان، ص 147). شروری که خود عدمی هستند. مانند جهل و فقر صفاتی حقیقی ولی عدمی هستند. اما شروری که وجودی هستند و از آن جهت بدند که منشا امور عدمی هستند، مانند سیل و زلزله، بدی نسبی دارند (همان، ص 150)
هر چیزی یک وجود فی نفسه دارد و یک وجود لغیره. اشیاء از آن نظر که خودشان برای خودشان وجود دارند حقیقی هستند و از این نظر بد نیستند. هر چیزی خودش برای خودش خوب است اگر بد است برای چیز دیگر است. آیا می توان گفت عقرب خودش برای خودش بد است؟ (همان، ص 151) پس بد بودن یک شیء در هستی فی نفسه آن نیست در وجود بالاضافه آن است. از طرفی آنچه حقیقی و واقعی است وجه فی نفسه هر چیز است، وجودات بالاضافه اموری نسبی و اعتباری اند و لذا واقعی نیستند، و لذا در نظام وجود قرار نگرفته اند و هستی واقعی ندارند تا از این جهت بحث شود که چرا این وجود نسبی به آن ها نسبت داده شده است (همان، ص 152). اما این گونه، صفات که صفاتی اعتباری و انتزاعی اند در عین حال از لوازم قهری و لاینفک ملزومات خود هستند که اموری حقیقی و واقعی اند (همان، ص 152). در مورد این امور به عنوان اشیایی مستقل نمی توان بحث کرد و نمی توان این پرسش را مطرح کرد که چرا فاعل و مبدا، این وجودهای اضافی و اعتباری را آفریدغ زیرا این موجودات اولا واقعی نیستند تا سخن از آفرینش آنها به میان بیاید و ثانیا این وجودهای اعتباری و انتزاعی از لوازم وجودهای واقعی اند و به صورت مستقل قابل طرح نیستند و اگر به صورت غیرمستقل طرح شوند به این صورت خواهد بود که چرا وجودات واقعی که این ها از لوازم اعتباری و انتزاعی لاینفک آنها هستند آفریده شدند(همان، صص 153-152). اسناد امور اعتباری به علت مجازی و بالعرض است. لذا شرور بالذات مورد تعلق آفرینش قرار نمی گیرند. مخلوق بودن و معلول بودن آنها بالعرض است. در مورد شرور اعم از شرور نوع اول و دوم، شرور اموری اعتباربی و عدمی هستند. کوری در انسان کور واقعیت مستقلی نیست تا گفته شود آدم کور را یک مبدا آفریده است، کوری نیستی است و نیستی مبدا و آفریننده ای ندارد (همان، ص 153). شهید مطهری در تحلیلی مشابه از شر، در درس های الهیات شفا می گوید:
خیر به وجود برمی گردد و شر به عدم. یعنی هر چیزی از آن جهت شر است که یا خودش نیستی است و یا اگر خودش نیستی نیست نوعی از هستی است که سبب نیست ها می شودف یعنی بدی آن به آن جهت است که سبب نیستی ها می شود (مطهری، 1370، ص 288).
وقتی که خیر و شر را تحلیل کنیم برمی گردد به وجود و عدم. یک شیء از آن جهت که موجود است خیر است و از آن جهت که معدوم است شر است. یک شیء از آن جهت که کمال یک وجود است خیر است و از آن جهت که فقدان کمال یک وجود است شر است (همان، ص 289). این که جنگ شر است و شر امر عدمی به آن معنی نیست که جنگ امری عدمی است. بلکه آن چه ملاک شریت می شود عدم است، خواه این که خود عدم باشد یا اینکه وجود باشد، که آن وجود در تحلیل نهایی از آن جهت شر است که منشا یک عدم می شود نه از آن جهت که وجود است. یعنی آن وجود شریت خودش را به اعتبار این عدم دارد. پس شریعت بالذات از آن عدم است و بالعرض از آن وجود است (همان، ص 290).
شهید مطهری، پس از فراغت از تحلیل های ماهیت مفهوم شر، به سراغ سوال دوم می رود و در تحلیل پرسش دوم به صورت بندی خاص خود از مساله شر یعنی نظریه ی عدل الهی اشاره می کند. پیش از وی هیچ یک از فلاسفه اسلامی پاسخی تحت عنوان نظریه ی عدل الهی نداشت هاند، ولی ایشان این صورت بندی را ارائه می کند، هر چند این پاسخ به نوعی در نظریات دیگران است. این تمایز در پاسخ فیلسوفان غربی وجود دارد. برخی زا آن ها کوشیده اند با بحث منطقی پاسخی منطقی به مساله شر بدهند و ناسازگاری بین قضایای مساله شر، که به آن ها اشاره شد، یعنی خدا قدرت مطلق، علم مطلق و خیر مطلق است و شر وجد دارد را برطرف کنند. از جمله ی ایشان می توان به پلنتینگا اشاره کرد. اما برخی از ایشان سعی می کنند تا وجود قدری شر را برای تحقق خیر کثیر و لزوم تحقق عدل الهی تبیین کنند. ایشان پیروان نظریه ی عدل الهی هستند؛ مانند لایبنیتس که جهان در کلیت آن خیر و شر را مقدمه ی تحقق خیر می داند.
شهید مطهری، هم همان پاسخ بسیاری فیلسوفان اسلایم را در قالب بندی جدید و با تحلیلی موشکافانه تر ارائه می دهد. وی در تحلیل پرسش دوم خود، یعنی تکفیک پذیری شرور و خیرات، به پاسخی یک سر نو از مساله شر می پردازد. وی می گوید که از دیدگاه عدل الهی (روش مطهری) مساله شر شکل دیگری دارد. سخن در این است که خواه اشیاء دو گونه باشند یا یک گونه، چرا نقص، کاستی، فنا و نیستی در نظام هستی راه یافته است؟ چرا یکی کور و دیگری کر شده است؟ عدمی بودن کوری و ... برای حل این اشکال کافی نیست چرا که این سوال می ماند که چرا جای این عدم را وجود نگرفته است. عدل الهی ایجاب می کند که این خلاها پر شود (مطهری، 1372، ص 154). اموری وجودی نیز هستند که زائیده نیستی ها از قبیل، جهل و فقرند و خود سبب کاستی ها و نیستی ها می شوند. عدل الهی ایجاب می کرد که این امور نیز نباشند تا آثار آن ها هم نباشد (همان، ص 155).
شرور غیر قابل تفکیک از خیراتند، زیرا شروری که از نوع فقدان هستند، تا آن جا که به نظام تکوین ارتباط دارد، از قبیل عدم قابلیت ها و نقصان امکانات است. یعنی در نظام تکوینی برای هر موجودی در جه ای از نقس هست که به علت نقصان قابلیت است نه به علت امساک فیض تا ظلم و تبعیض تلقی شود. آن چه از این امور به عدم قابلیت ظرف ها و نقصان امکانات مربوط نیست همان است که در حوزه ی اختیار و مسوولیت و اراده بشر است و بشر به حکم این که موجودی مختار و آزاد و مسئول ساختن خویش و جامعه خویش ایت باید آن ها را بسازد و خلاها را پر کند. این که انسان این گونه آفریده شده جزئی از نظام اصلح است و اما شروری که وجودی هستند و در وجود فی نفسه خود خیرند و در وجود لغیره شر، جنبه شریعت آنها به حکم این که نسبی و اضافی است و از لوازم لاینفک وجود حقیقی آن ها است، از جنبه خیریت آن ها تفکیک ناپذیر است (همان، ص 161) جهان یک واحد تجزیه ناپذیر است، یعنی رابطه اجزا در جهان به این شکل نیست که بتوان فرض کرد که قسمت های از آن قابل حذف و قسمت هایی قابل ارتقاء باشد، حذف بعضی مستلزم، بلکه عین حذف همه اجزا است، همچنانکه ابقاء بعضی عین ابقاء همه است. بنابراین، نه تنها عدم ها از وجودها، و وجومدهای اضافی و نسبی از وجودهای حقیقی تفکیک ناپذیرند، خود وجودهای حقیقی نیز از یکدیگر تفکیک ناپذیرند پس شرور علاوه بر دو جهت فوق الذکر و صرف نظر از آن دو جهت نیز از خیرات تفکیک ناپذیرند. پس شرور علاوه بر دو جهت فوق الذکر و صرف نظر از آن دو جهت نیز از خیرات تفکیک ناپذیرند (همان، ص 162).
اشیاء از نظر خوبی و بدی اگر تنها و منفرد و مستقل از اشیاء دیگر در نظر گرفته شوند یک حکم دارند و اگر جزء یک نظام و به عنوان عضوی از اندام در نظر گرفته شوند حکم دیگری پیدا می کنند که احیاناً همه ضد حکم اولی است. بدیهی است؛ همان طور که اشیاء منفرد اقعی اگر به صورت نظم فرض شوند وجود واقعی شان وجود عضوی، اندامی و ارگانیک است و وجود انفرادی شان اعتباری (همان، ص 163). زشتی ها نه تنها از این نظر ضروری می باشند که جزئی از مجموعه جهانند و نظام کل به وجود آن ها بستگی دارد، بلکه از نظر نمایان ساختن و جلوه دادن به زیبایی ها نیز وجود آن ها لازم است( همان، ص 164). نقصانات از ناحیه ی ذات موجودات است، نه از ناحیه فیض باری تعالی (همان، ص 166).
به طور خلاصه می توان نظریه ی عدل الهی شهید مطهری را در سه گزاره خلاصه کرد:1) وجود بدی ها و زشتی ها در به وجود آمدن مجموعه ی زیبای جهان ضروری است.
2) حتی زیبایی ها جلوه ی خود را از زشتی ها دریافت می کنند.
3) زشتی ها مقدمه ی وجود زیبایی ها و آفریننده ی آنها می باشند. این گزاره که شر مقدمه ی خیر است در آثار حکمای پیشین کمرنگ تر است.
فیض الهی نظام غیرقابل تخلف است. برای هیچ موجودی امکان تخلف و تجافی از مرتبه ی خود وجود ندارد. سیر تکامل موجودات به خصوص انسان به معنی سرپیچی از مرتبه ی خود و اشغال مرتبه ی دیگر نیست، بلکه به معنی سعه ی وجودی انسان است. لازمه ی درجات و مراتب داشتن هستی این است که نوعی اختلاف و تفاو ت از نظر نقص و کمال و شدت و ضعف در میان آن ها حکم فرما باشد و این گونه اختلاف ها تبعیض نیست (همان، ص 199).
برای وجود یافتن یک چیز، تام الفاعلیه بودن خدا کافی نیست، قابلیت هم شرط است. شروری از نوع نیستی است از آن جهت که به خدا مربوط است ناشی از نقصان قابلیت ها است(همان، ص 201).
هر چیز خلقت خاصی دارد که مربوط به خود اوست. یعنی هر چیز فقط به گونه ای که هست امکان وجود داشته است و درباره ی هر جزء از اجزای جهان نیز آفرینش معینی امکان داشته و خدا همان آفرینش را به آن داده است (همان، ص 171).

آلوین پلنتینگا

در سال های اخیر موفق ترین پاسخ به معضل منطقی شر (در پاسخ منطقی به مساله شر) دفاع اختیار گرایانه (3) بوده است که تلاش می کند تا نشان دهد که قادر مطلق بودن خدا با وجود شر ناسازگاری ندارد. وی در استدلال خود به این ایده متوسل می شود که خدا مخلوقات را خلق می کند که آزادانه انتخاب کنند و شر از اعمال اخلاقی آن ها که مرتکب خطا می شوند نتیجه می شود (wierenga.1989,p.127). وی در دفاع اختیارگرایانه نشان می دهد که قادر مطلق، عالم مطلق و خیر محض بودن خدا با وجود شر ناسازگاری ندارد (Ibid.pp.127-128). حتی اگر مدعی شود که جهان ممکنی وجود دارد که خدا نتواند آن را خلق کند (Ibid,p..128).
آلوین پلنتینگا، توماس موریس، کریستوفر منتسل و عده ای دیگر ضرورت منطقی و متافیزیکی حقایق را فرض می کنند و اصرار می ورزند که همه این ها در نسبت با خدا حقیقت هستند و جهان نمی تواند به گونه ای دیگر باشد و همه چیز ضروری است و خدا هم تحت همین ضرورت است، این ضرورت، مانند ضرورت الف، الف است می باشد (Taliaferro:1998,p.86).
پلنتینگا، در مورد تناقص بین خیرخواه بودن خدا و وجود شر در عالم معتقد است که این دو وقتی در تناقض با یکدیگر هستند که خدا بتواند این کار را بکند ولی نکند (پلنتینگا، 1374، ص 184). لینک وی معتقد است که اگر انجام کاری باعث از بین رفتن خیر بزرگ تر باشد و یا باعث ایجاد شر بزرگ تری شود، فرد خیرخواه این کار را نمی کند و یا اگر از میان برداشتن شر قلیل مستلزم از میان برداشتن خیر کثیر باشد باز هم فرد خیرخواه این کار را نمی کند(همان، صص 186-187). به نظر وی تناقض دو حالت صریح و ضمنی دارد و پس از بحث و نظر نتیجه می گیرد که مجموعه ی شش قضیه ی زیر تناقص صریحی با هم ندارد (همان، صص 190-189).
1- خداوند قادر مطلق است.
2- خداوند خیرخواه محض است.
3- خداوند عالم مطلق است.
4- شر وجود دارد.
5- موجود خیرخواهی که قادر مطلق و عالم مطلق است جمیع شروری را که می توان از میان برداشت، برمی دارد.
6- قدرت قادر مطلق به هیچ حدی جز حدود محالات منطقی محدود نیست.
پلنتینگا در نظریه خاص خود که آن را دفاع اختیارگرایانه نامیدیم، تصریح می کند که کافی است فقط نشان دهیم که مجموعه ی فوق سازگاری درونی دارند (همان، ص 202) و این موقعی بدون تناقض و ممکن فرض می شود که امکان یا عدم تناقص اش اثبات شود. پس مجموعه بالا فاقد تناقض ضمنی است (همان، صص 194-195).
به نظر می رسد تذکر این نکته قبل از شرح تفصیلی نظر پلنتینگا مفید باشد که برهان مفهومی محض در مورد خدا برهانی معتبر است و در آن حقایق ضروری ماتقدم در مقدمه استفاده می شود و نتیجه آن این گزاره است که «خداوند وجود دارد». استدلال پلنتینگا در ادامه ی سنت اقامه ی برهان وجودی قرار دارد. برهان وجودی به شکل های مختلفی در تاریخ اندیشه ی غربی مطرح شده است که مهم ترین ارائه کنندگان آن در قرون وسطی، سنت آنسلم، در دوره مدرن، دکارت و در دوره ی معاصر آلوین پلنتینگا می باشد. در این برهان چنانچه اشاره شد خدا به عنوان موجودی ضروری اثبات می شود. (4).
پلنتینگا در تحلیل مساله، ابتدا شرور را به دوسته ی طبیعی و انسانی تقسیم می کند. شروری طبیعی هستند و از طبیعت به ما عارض می شوند و برخی دیگر یعنی شرور انسانی از ناحیه ی حماقت و یا ستمری بشر حاصل می شوند. زلزله و سیل از نوع اول هستند و جنگ و کشتار نمونه ای از نوع دوم است (پلنتینگا، 1384، صص 35-39). وی استدلال ملحدین در نفی خدا با توجه به مساله شر را این گونه صورت بندی می کند: اگر خدا همان قدر خیرخواه است که خداپرستان مسیحی ادعا می کنند، بید همانقدر که ما در مقابل این شرور متاثر می شویم، او هم متاثر گردد. اگر او آن قدر که می گویند قدرتمند است پس احتمالا در موقعیتی هست که کاری در مورد شرور انجام دهد در این صورت چرا وی این شرور را روا می دارد؟ (همان، ص 40).
سپس برای اثبات ناسازگاری شر با قدرت و خیرخواهی خدا به بیان چگونگی و چیستی سازگاری یک مجموعه از قضایا می پردازد. وی می گوید یک مجموعه مانند A یک حالت کامل است و اگر تنها برای هر حالتی مانندB، یا A, شامل B باشد یا B را طرد کند. جهان ممکن در حالتی ممکن است که کامل باشد. اگر A یک جهان ممکن باشد آن گاه در مرد هر شیء چیزی بیان می کند و هر حالتی مانند S یا مشمول آن است و یا از سوی آن طرد می شود. علاوه بر این، ما به ازای هر جهان ممکنی مانند W مجموعه ای از قضایا وجود دارد که آن را کتاب W می خوانند. هر کتاب مجموعه ی به غایت سازگاری از قضایا است و به قدری بزرگ است که افزودن قضیه ی دیگری به آن همواره مجموعه صریحا ناسازگاری را نتیجه می دهد (همان، صص 83-82).
از بین جهان های ممکن تنها یک جهان ممکن فعلیت یافته یعنی دست کم یک جهان ممکن باید وجود داشته باشد؛ زیرا مجموعه قضایای صادق، مجموعه به غایت سازگار و از این رو یک کتب است. اما این کتاب با یک جهان ممکن تناظر دارد و این جهان ممکن متناظر با این مجموعه قضایا فعلیت می یابد. از سوی دیگر حداکثر یک جهان فعلی وجود دارد؛ زیرا فرض کنیم اگر دو جهان و هر دو فعل باشندف این دو جهان نمی توانند شامل تمام حالات کامل یکسان باشند چرا که، اگر این گونه بود آن دو جهان یک جهان خواهد بود.
از ای نرو، باید تسکم حالتیم انند s وجود داشته باشد به گونه ای که w شامل آن باشد و W شامل آن نباشد. اما یک هن ممکن به غایت کامل است، پس w به جای s شامل متمم s خواهد بود. پس در ای نصورت اگر w و w هر دو فعلی باشند باید s و متمم s هر دو فعلیت یافته باشند و این حال است (همان، صص 83-84).
اما به نظر پلنتینگا، خدا هیچ جهان ممکن یا حالتی را نمی آفریند، بلکه او آنچه را که می آفریند آسمان ها و زمین و هر چه در آن هاست می باشد. وی حالات را نیافریده است، مثلا وجود خدا و حالت عدم او هر دو هستند، به این معنی که چیزی به عنوان حالت وجود خدا و چیزی به عنوان حالت عدم خدا هست، درست همان گونه که دو قضیه ی خدا وجود دارد و خداوند وجود ندارد هستند. شخص متاله معتقد است که حالت نخستین فعلی و قضیه اول صادق است و ملحد باور دارد که هحالت دوم به فعلیت رسیده و قضی هی دوم صادق است و لیکن بی شک هر دو قضیه وجود دارد، اگرچه تنها یکی از آن دو صادق است و به نحو مشابهت در این جا هر دو حالت هستند که تنها یکی از آن دو فعلیت می یابد. بنابراین، هر دو حالت وجود دارد ولی تنها یکی واقع شده و خدا هیچ کدام را نیافریده است، زمانی بوده که زمین وجود نداشته بشد. در حقیقت خداوند هیچ حالتی را به وجود نیاورده است. آن چه او انجام داده است آن بوده که افعال خاصی، مانند ،آفریدن آسمان ها و زمین را انجام دهد که نتیجه ی این آفریدن، فعلیت یافتن حالت های معینی بوده است. خدا به حالت ها فعلیت می بخشد. او جهان ممکنی را که درو اقع محقق است فعلی می کند، اما آن را نمی آفریند (همان، ص 87-86).
اما پلنتینگا، پس از فراهم کردن این مقدمات به طور واضحی وارد مساله شر می شود براساس مفهوم جهان ممکن و خدا به تحلیل مساله شر می پردازد. وی معتقد است که متکلم در اعتقاد به اینکه، اگر خدا قادر مطلق باشد آنگاه خواهد توانست هر جهان ممکنی را که می خواهد فعلیت بخشد یا بیافریند، بر حق نیست. او می گوید ابتدا باید مشخص کنیم که آیا خدا موجودی ضروری است یا ممکن؟ موجود ضروری در نظر پلنتینگا آن است که هر جهان ممکنی وجود دارد یعنی در هر جهان ممکنی که فعلیت داشته باشد. حال با توجه به این دو تعریف، اگر خدا موجودی ضروی نباشد، جهان های ممکن بسیاری خواهد بود که او نمی توانسته به آن ها فعلیت بخشد، مثل تمام آن جهان هایی که خود او در آنها وجود ندارد.
در ادامه پلنتینگا به وجهی از نظریه ی خود یعنی دفاع مبتنی بر اختیار می پردازد. به نظر وی باید تاکید نمود که خدا نمی تواند جهانی بدون شر اخلاقی بیافریند. یعنی آن جهان ممکن مورد نظر وی که محقق شده است حاوی مقداری شر اخلاقی است که برای تحقق خیر در آن لازم است. مخالف نظریات وی یعنی جی.ال مکی که به وی اشاره خواهیم کرد، استدلال لایبنیتس مومن را در مقابل او اقامه می کند که اگر خدا قادر مطلق باشد، می تواند هر جهان ممکنی را که بخواهد بیافریند. اما به نظر پلنتینگا این خطاست. به نظر وی، بنابر آن چه شرح دادیم جهان های ممکن بسیاری شامل خیر اخلاقی و بدون شر اخلاقی وجود دارد، اما این مقدمه ی او که اگر خدا قادر مطلق باشد می تواند هر جهان ممکنی را فعلیت بخشد، کاذب است (ص96-95) در اینجا به نحو اسطردادی ابتدا اشاره ای به نظریه لایبنیتس می کنیم و سپس نظر پلنتینگا را که مخالف وی است شرح می دهیم.
گوتفرید ویلهلم لایبنیتس (1716-1764)، واژه ی theodicy (عدل الهی) را جعل کرده، اما هیچ گاه از آن دفاعی ارائه نکرده است. theodicy از دو واژه ی یونانی theo به معنای خدا و dike به معنای عدالت گرفته شده است و معنای آن در نظر لایبنیتس، عدالت خداوند (justice of God) است. نظریه ی عدل الهی لایبنیتس یک نظریه ی اخلاقی محسوب شده و مدعی است که عدل الهی برای انسان قابل فهم می باشد و مفاهیم اختیار گرایانه نظیر آزادی، ضرورت و تقدیر، خدا را به اجباری تبدیل می کند که این جهان «بهترین جهان ممکن» است این اعتقاد از ایمان فلسفی به این عقیده ناشی شده است که خداوند که جهان را خلق کرده است، برترین موجود است(Larrimore,2007,p.191).
اما لایبنیتس در مقابل این ادعا و در تشریح جهان ممکنی که خدا می توانسته خلق کند، مفهوم اختیار انسان را وارد می کند. به نظر وی هر جهان که خدا می تواند به آن فعلیت بخشد به گونه ای است که اگر شخص در آن به نحو قابل اعتنایی مختار باشد، دست کم به یک عمل نادرست مبادرت می ورزد (پلنتینگا، 1380، ص 100). به نظر وی خدا قادر مطلق است و در حیطه ی قدرت وی نبوده است که جهانی خلق کند که حاوی خیر اخلاقی و فاقد شر اخلاقی باشد. خدا اگر چه قادر مطلق است نمی توانسته است هیچ یک از جهان های ممکنی را که تنها حاوی اشخاصی که فی الواقع و هم اکنون موجودند و حاوی خیر اخلاقی بدون شر اخلاقی اند بیافریند؛ زیر برای این منظور او باید اشخاصی را می آفرید که به نحو قابل اعتن

عبارات مرتبط با این موضوع

جامعه شناسی انحرافات آسیب شناسی اجتماعی بررسی … بیان مسأله خودکشی به عنوان بخشی از انحرافات اجتماعی شناخته شده است و آن عبارت است چرا من نباید خوشگل باشم و دیگری زشت؟ شهر سوالسلام بر شما من هم تجاربم رو در این زمینه بگم من خودم به شخصه انسانهای زشت و زیبای زبان و ادبیات فارسی فولکلور ایران، توده شناسیشماره ی نوشته ۱۸ ۱۸ دکتر محمد جعفر محجوب فرهنگ عامه و زندگی در این روز‌ها دیگر گمان چهار ستاره مانده به صبحگل آقا؛ مهدی حجوانی نویسنده و پژوهش‌گر ادبیات کودک و نوجوان به‌تازگی کتابی را با نام جامعه شناسی انحرافات آسیب شناسی اجتماعی بررسی علل خودسوزی بیان مسأله خودکشی به عنوان بخشی از انحرافات اجتماعی شناخته شده است و آن عبارت است از یک چرا من نباید خوشگل باشم و دیگری زشت؟ شهر سوال سلام بر شما من هم تجاربم رو در این زمینه بگم من خودم به شخصه انسانهای زشت و زیبای زیادی در زبان و ادبیات فارسی فولکلور ایران، توده شناسی شماره ی نوشته ۱۸ ۱۸ دکتر محمد جعفر محجوب فرهنگ عامه و زندگی در این روز‌ها دیگر گمان نمی چهار ستاره مانده به صبح گل آقا؛ مهدی حجوانی نویسنده و پژوهش‌گر ادبیات کودک و نوجوان به‌تازگی کتابی را با نام


ادامه مطلب ...

بررسی اندیشه‌ها و رفتارهای گروه تکفیری بوکوحرام

[ad_1]

چکیده:

بیش از یک دهه است که مردم و دولت نیجریه با گروهی اسلام گرا دست و پنجه نرم می‌کنند که موسوم به بوکوحرام است. این گروه در زمره سلفیان مسلمان قرار می‌گیرد و در ابتدای حضورش گرایش‌های فکری و فرهنگی داشت و مناسبت‌های خود را بدون فعالیت‌های خشونت آمیز و رعب آور پی‌گیری می‌کرد، اما از پنج سال گذشته با تغییر تاکتیک به رفتارهای خشونت بار و نظامی‌ روی آورد و دغدغه‌ای‌ تلخ و پیچیده برای مردم و دولت غرب گرای نیجریه و به تبع آن هم پیمانان غربی‌اش، مثل فرانسه و ... شد. این پژوهش ضمن معرفی شخصیت‌های مؤثر این گروه و رفتارهای تکفیری بوکوحرام، با بررسی مبانی رفتاری آنها، از نگاهی ویژه و فضایی نزدیک تر، اسلام ستیزی و تکفیر را در این گروه بررسی کرده است.
کلید واژه : بوکوحرام، نیجریه، مبانی فکری، اسلام گرایی، سلفی گری، تکفیر.

مقدمه

نیجریه یکی از بزرگترین کشورهای آفریقایی و پرجمعیت‌ترین کشور قاره آفریقا و به طور بالقوه یکی از ثروتمندترین آنهاست. جمعیت این کشور طبق آخرین آمار بیش از 160 میلیون نفر تخمین زده شده که 50 درصد از این ترکیب جمعیتی مسلمان در شمال و غرب نیجریه پراکنده شده اند و نیمی‌ دیگر مسیحی هستند که در مرکز و جنوب نیجریه ساکن‌اند که بیش از 60 درصد به شغل کشاورزی مشغول‌اند. (2) این کشور در 1960 استقلال خود را به دست آورد و پس از استقلال، این کشور همواره با عنادهای قومی‌- منطقه‌ای‌ و وجود تضاد میان قوانین نظامی ‌و غیرنظامی‌ همراه بوده است.
عزل دولت به دست ارتش (نظامیان) در 1966، جنگ داخلی از 1967 تا 1979 و به اجرا در آمدن قوانین دولت نظامی ‌در سال‌های 1970 تا 1979 همگی از جمله عواملی محسوب می‌شود که باعث به اجرا درنیامدن قوانین غیرنظامی ‌و ایجاد آزادی در این کشور شده است. تنوعات قومی ‌و نژادی، به معنای واقعی آن، در کشور نیجریه وجود دارد، چرا که در این کشور بالغ بر 250 گروه قومی ‌تمرکز یافته است. رئیس جمهور فعلی نیجریه شخصی مسیحی به نام جونتان گودلاک است.
امروزه آفریقا یکی از متشنج ترین مرزهای میان اسلام و جهان غیراسلامی‌ را تشکیل می‌دهد. ضروری است که بدانیم اسلام همچنان در کشمکش‌های محلی بر سر قدرت بسیار مؤثر است. نیجریه، که به مناطق مسلمان و مسیحی تقسیم شده، نیز در چنین جنگی درگیر است. بسیاری از اسلام‌گرایان نیجریه درصدد تبدیل این کشور به یک کشور اسلامی ‌هستند. (3)
با توجه به اینکه ورود اسلام به آفریقا نه از طریق غلبه و سلطه جویی، بلکه از طریق گرایش‌های دینی، برادری و بازرگانی بوده است، کشور پرجمعیت نیجریه در غرب آفریقا به لحاظ وجود روحیات و خواسته‌های قوی اسلامی ‌توام با آگاهی‌های سیاسی می‌تواند رهبری بالقوه حرکت اسلامی‌ را داشته باشد، کما اینکه در تاریخ گذشته ‌این سرزمین نیز چنین تجربه‌ای‌ را با یکصد سال حکومت اسلامی‌ رقم زده است. در واقع، تاریخ تحولات دینی این کشور تغییرات ادواری احیاگری اسلامی‌ را نشان می‌دهد. ابراهیم ای. گامباری، نویسنده مسلمان نیجریه‌ای‌، معتقد است قومیت چند مذهبی در این جامعه شباهتی به جامعه مصر دارد که دولتی غیرمذهبی را در کنار بنیادگرایی اسلامی‌ در بردارد.

تحولات معاصر اسلام گرایی در نیجریه

- جنبش میتاتسین به رهبری میتاتسین با فعالیت‌های خشونت آمیز و تلفات و خسارات مالی فراوان در مناطق شمالی کشور در دهه 1980 (احیاگری اسلامی‌ با الهام‌گیری از انقلاب اسلامی‌ ایران)
- مباحث شریعت در مجلس مؤسسان سال 1978 و سال‌های 1988-89 با وظیفه تدارک قانون اساسی برای بازگشت به حاکمیت غیرنظامیان در جمهوری دوم و سوم (دادگاه شریعت و مناقشه و درگیری‌های میان مسلمانان و مسیحیان).
- مجادلات عضویت نیجریه در سازمان کنفرانس اسلامی ‌و برخوردهای شدید میان مسلمانان و مسیحیان ایالت کادونا در 1987 و در نتیجه‌ ایجاد بحران برای دولت و جامعه (شورش‌های دینی در کادونا در دهة 80).
- تحرکات و جنبش‌های اسلامی‌ برگرفته از انقلاب‌ها و دگرگونی‌های سیاسی، دینی، اقتصادی و اجتماعی جهان با توجه به بافت جوان جمعیت نیجریه با عنایت به شرایط خاصی مذهبی، اقتصادی و اجتماعی در مناطق مسلمان نشین شمال کشور (کانو).
- احیای گرایش‌های نهفته اصلاحات اسلامی ‌در نیجریه پس از انقلاب اسلامی‌ ایران و تأثیرات آن. (4)
- از زمان استقلال نیجریه در 1963 مسلمانان و مسیحیان در کنار هم زندگی کرده، مشکل خاصی نداشتند، اما دیرزمانی نگذشت که شکنندگی روابط بر هر دو جناح دینی کشور غلبه یافت. مسلمانان، که اکثریت جمعیت را شامل می‌شوند، در شمال و مسیحیان در جنوب اقامت داشته‌اند. دلایل مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی برای درگیری‌های طرفداران دو دین الاهی ذکر کرده‌اند، اما از میان آنها می‌توان به چند مورد بارز اشاره کرد:
* تناقضات فرهنگی، دینی و نژادی (حادثه کشته شدن 100 نفر در درگیری کفنچان در می‌2000)
* اختلاف بر سر حاکمیت قانون شریعت اسلامی ‌و گنجانده شدن آن در قانون اساسی
* اختلاف بر سر نحوه عضویت نیجریه در سازمان کنفرانس اسلامی
* انتخاب رئیس جمهور مسیحی در کشور نیجریه (5)

شیعه در نیجریه

جمعیت شیعیان نیجریه بالغ بر هفت میلیون نفر گزارش شده است. برخی منابع، جمعیت آنها را تا ده میلیون نفر هم اعلام کرده‌اند. نیجریه با این وصف در رتبه سومین کشور شیعه نشین دنیا بعد از ایران و عراق قرار گرفته است. شیعیان همه دوازده امامی‌ بوده، بیشتر در شمال نیجریه سکونت دارند. در گزارشی که اخیراً بنگاه خبری وزارت خارجه انگلیس، بی. بی. سی.، در هشدار نسبت به وضعیت شیعیان نیجریه منتشر کرده، آمده است:
درست در زمانی که جنبش اسلامی‌ سنّی «بوکوحرام»، در رأس عناوین خبرها در نیجریه قرار دارد، گروهی از شیعیان نیز در این کشور وجود دارند که توجه‌ها را به خود جلب کرده‌اند. شهر «کادونا» مهم‌ترین شهر شیعه نشین نیجریه است. در این شهر می‌توان آثار و بناهای قدیمی‌ مربوط به قرن 19 میلادی، یعنی زمان ورود اسلام به نیجریه، را مشاهده کرد. این شهر مورد توجه بسیاری از رسانه‌ها قرار گرفته، زیرا میزبان دفاتر اسلامی‌ بسیاری از جنبش‌های اسلامی‌ شیعی نیجریه است.
جنبش شیعیان در نیجریه از 20 سال پیش تاکنون به طور روزانه، روزنامه منتشر کرده و به زودی شبکه‌های تلویزیونی و رادیوی اینترنتی راه اندازی می‌کنند. همچنین بسیاری از فیلم‌های مستند درباره ویژگی‌های مثبت شیعیان و سران آنها به زبان سواحیلی محلی دوبله و به صورت دی وی دی در مکان‌های پرتردد این شهر در معرض فروش قرار دارد. در گذشته، این جنبش، کوچک و محدود بود، اما هم اکنون گسترش یافته، افراد بسیاری عضو آن شده اند و به جنبش بزرگی تبدیل شده است. این در حالی است که همه نگاه‌ها متوجه جنبش بوکوحرام، یک جنبش اسلامی‌ سنّی است که برای ایجاد دولت اسلامی‌ در نیجریه می‌جنگد. با این حال، برخی در نیجریه، از رشد جنبش شیعیان در این کشور بدون وجود نظارت حکومت مرکزی ابراز نگرانی می‌کنند.
بنا به نقل این خبرگزاری، آمار قابل اتکایی برای تعیین تعداد شیعیان این کشور وجود ندارد، ولی برآوردها حاکی از آن است که نیجریه حدود سه تا هفت میلیون شیعه دارد. گفته می‌شود 95 درصد شیعیان کنونی، پیش تر مذهب یا دین دیگری داشتند ولی در سه دهه اخیر به تشیع گرویده‌اند. (6)

آشنایی با بوکوحرام

الف. بنیان‌گذار و رهبران بوکوحرام

1. محمد یوسف

در اواسط دهه 90 میلادی (دهه 70 شمس)، گروهی از جوانان مسلمان نیجریه در گروهی که «الشباب» نام داشت و رهبری آن بر عهده «ملام لاوال» بود، عضویت داشتند. این گروه، تحت رهبری لاوال به مطالعات دینی می‌پرداخت. پس از اینکه لاوال گروه را ترک کرد تا به ادامه تحصیلاتش در حوزه دین بپردازد، رهبری گروه به «محمد یوسف» رسید که جوانی تأثیرگذار بود. (7) به صراحت می‌توان گفت بنیان گذار و معمار فرقه تکفیری بوکوحرام، محمد یوسف است. او که هنگام دستگیری حدود سی سال سن داشت، تحصیلات خود را در عربستان آغاز کرد و در آنجا با تفکرات تکفیری ابن تیمیه آشنا شد. او ریشه همه مشکلات نیجریه را در «آموزش غربی» می‌دانست و به بهانه‌های مختلف با علوم غربی مخالفت می‌کرد.
محمد یوسف به صراحت اعتقاد داشت الگوی آموزشی غرب، که در نیجریه جریان دارد، ریشه تمام مشکلات کشور است. وی عنوان «بوکوحرام» را برای مجموعه تحت اختیار خود برگزید، تا بدین وسیله بیان کند که از نظر اسلام، آموزش و پرورش با شیوه غربی ممنوع است. انکار تکامل داروینی و نفی کروی بودن زمین و مقابله با واکسن سراسری فلج اطفال و حرمت استفاده از ابزارهای غربی و حتی کلاه‌ ایمنی برای موتورسواران از جمله موارد مقابله محمد یوسف با نظام آموزشی غرب است. (8)
او روحانی کاریزماتیکی است که خواستار حکومت ناب اسلامی‌ در نیجریه بود، با اینکه در 2002 سه استان قانون شریعت را اجرا می‌کردند، اما بهره آنها از نظام مترقی اسلام فقط به قوانین جزایی و کیفری اسلام محدود می‌شد و دغدغه‌ای‌ برای تحقق قوانین مدنی اسلام نداشتند. (9)
پس از حوادث 11 سپتامبر 2001، محمد یوسف سی ساله، یک گروه مذهبی را در مایدوگری، مرکز استان بونو در شمال نیجریه، تأسیس کرد. او برای گروه خود عنوان «جماعة اهل السنة الدعوة والجهاد» را انتخاب کرد، اما بعدها نامش به بوکوحرام (القاعده غرب آفریقا) تغییر کرد که به زبان محلی می‌شود: آموزش غربی گناه است.
این گروه شروع به یارگیری از میان مسلمانان کرد و یک مسجد همراه یک مدرسه علوم دینی به پایگاه اصلی آنها تبدیل شد. علوم اسلامی، سنت‌های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، دستورهای قرآنی و انکار آموزه‌های غربی از جمله موضوعاتی بود که ‌این افراد فرا می‌گرفتند. به تدریج تعداد این مدارس افزایش یافت و خاستگاه دانشجویانی شد که موفق به ورود به دانشگاه‌های دولتی نمی‌شدند.
سی و یکم دسامبر 2003 آغاز مخالفت علنی بوکوحرام با دولت نیجریه بود. اعضای این گروه سعی در کنترل بیشتر مدارس و مراکز عمومی‌ داشتند و دولت عمر یارادوا، رئیس جمهور وقت نیجریه به مقابله با آنها می‌پرداخت. تا سال 2006، مناطق شمالی نیجریه شاهد مقابله نیروهای دولتی با بوکوحرام بود.
تا ده سال پیش بوکوحرام در واقع فرقه‌ای وهابی بود که در آن زمان محمد یوسف آن را رهبری می‌کرد. این فرقه در آن دوران هیچ خطر جدی‌ای ایجاد نمی‌کرد و فقط در خصوص سیستم آموزشی و تحصیل دختران حساسیت نشان می‌داد و از والدین می‌خواست که فرزندان خود را از رفتن به مدرسه منع کنند. محمد یوسف کار کردن برای دولتی که آن را کافر می‌خواند، ممنوع کرد و همه نیروهای امنیتی، اعضای پارلمان و رؤسای دولتی را کافر خواند. (10)
بر اساس باورهای بوکوحرامی‌ها، هر کس که از ایدئولوژی سخت گیرانه آنها پیروی نکند کافرشمرده می‌شود، خواه آن فرد مسیحی باشد یا مسلمان. (11) شخص یوسف نیز واعظی بود که در یکی از مساجد شهر میداقوری به تبلیغ وهابیت می‌پرداخت و مدتی نیز به اتهام وعظ بدون مجوز به زندان افتاد. پس از آن بود که یوسف اقدام به تشکیل گروهی با شرکت هوادارانش کرد و تا زمانی که فتوای وی مبنی بر حرام بودن واکسن فلج اطفال صادر نشده بود، هنوز هم مقامات نیجریه به خطر بالقوه بوکوحرام پی نبرده بودند. در ژوئن 2009 نیروهای امنیتی نیجریه صدها نفر از افراد بوکوحرام و رهبر آنها محمد یوسف را در یک حمله غافل‌گیرانه به هلاکت رساندند. (12)

2. ابوبکر شیکاو

درباره شخصیت و افکار و روش زندگی رهبر فعلی بوکوحرام اطلاعات کافی وجود ندارد. تنها منبعی که شخصیت او را تا حدودی از ابهام خارج کرده و اطلاعات اجمالی به محققان می‌دهد، گزارشی از سعید احمد، گزارشگر شبکه تلویزیونی سی. ان. ان. است که صحت و سقم آن در ‌هاله‌ای از ابهام است. در این گزارش آمده است که او رهبری بی رحم با ایدئولوژی ای منحرف، و معمار آزارگر جنبشی است که نتیجه اش خشونت و فلاکت است. با وجود این، هنوز آنچه درباره ابوبکر شیکاو، رهبر بوکوحرام، می‌دانیم بسیار اندک است. او اقداماتش را در سایه انجام می‌دهد، و اجرای دستورهای تنفرآورش را به زیردستانش می‌سپارد. هر از چندی از طریق پیام‌های ویدئویی چهره نشان می‌دهد تا ناتوانی ارتش نیجریه را به تمسخر بگیرد. او دین خود را وسیله‌ای‌ کرده تا افراد اثرپذیر و آسیب پذیر را به سمت اهداف خود جذب کند.
محل تولد او در شیکاو، روستایی در مجاورت مرز نیجر، است. او تحت نظارت یک عالم دینی درس خواند و پس از آن برای ادامه مطالعات اسلامی، به دانشکده مطالعات حقوقی و اسلامی‌ بورنو استیت رفت. به همین دلیل او را به نام دارالتوحید نیز می‌شناسند، که به معنای متخصص در یگانگی خداوند است. وی به چند زبان مختلف به روانی تکلم می‌کند: هوسه، فولانی، کنوری، و عربی؛ اما به انگلیسی حرف نمی‌زند. گذشته از همه چیز، او گروهی را رهبری می‌کند که هر چیز غربی را نفی می‌کند.
از نکات مهم این است که حتی سن او مشخص نیست؛ سن او را بین 38 و 49 تخمین زده‌اند. وزارت خارجه آمریکا تاریخ تولد شیکاو را 1965، 1969 و 1975 اعلام کرده است. تحلیل گران، شیکاو را فردی منزوی و استاد تغییر چهره وصف می‌کنند. او مستقیماً با اعضای گروه خود حرف نمی‌زند، و ترجیح می‌دهد از طریق چند فرد رازدار و برگزیده ارتباط برقرار کند. او از چندین اسم مستعار استفاده می‌کند، از جمله ابوبکر سکیکوا، امام ابوبکر شیکو، و ابومحمد ابوبکر بن محمد الشکوی المسلمی‌بیشکو.
پس از ترور محمد یوسف به همراه 700 نفر از پیروانش در یک حمله امنیتی پلیس نیجریه در 2009، شیکاو مسئول بوکوحرام شد. او پیمان بست که‌این حمله را پاسخ دهد، و تأکید کرد که گروهش هیچ کس را از قلم نینداخته است: کارمندان دولتی، افسران پلیس، روزنامه نگاران، روستاییان، دانشجویان و اعضای کلیسا. سازمان دیده بان حقوق بشر تخمین می‌زند که در پنج سال گذشته، بیش از سه هزار نفر به دست بوکوحرام کشته شده‌اند. (13) ارتش نیجریه بارها مرگ شیکاو را اعلام کرد و اندکی بعد که او زنده و سرحال در ویدئوهای تبلیغاتی ظاهر شد، ارتش مجبور به پس گرفتن ادعای خود شد. طبق گزارش گروه بین المللی بحران، ارتش در سپتامبر 2012 فاصله چندانی تا دستگیری او نداشت. در آن موقع به خانه شیکاو حمله شد که او برای اجرای مراسم نام گذاری فرزند شش روزه‌اش پنهانی به آنجا رفته بود. او موفق شد علی رغم زخم گلوله در پایش فرار کند؛ همسر و سه فرزندش به اسارت ارتش درآمدند.
او از اسلام برای جذب و افراطی سازی افراد بهره می‌گیرد. شمال شرق نیجریه، که بیشترین فعالیت بوکوحرام در آن بخش است، از لحاظ اقتصادی در مضیقه است و دارای پایین‌ترین سطح تحصیلات در بین مناطق نیجریه است. او ساکنان این منطقه را به خوبی قانع کرده است که مسئولان حاکم در ابوجا (پایتخت نیجریه) فاسد هستند و نظام بهتر دولتی با اجرای اکید قوانین شریعت اسلام در نیجریه‌ ایجاد خواهد شد. وعده او، که همراهش یک اسلحه و مجوزی برای چپاول هم اعطا می‌شود، صدها مرد جوان را فریفته است.
در اجرای تهدیدهای بی رحمانه‌اش موفق بوده است و ماه مه 2013 بود که شیکاو برای اولین بار در ویدئویی اعلام کرد که بوکوحرام اقدام به ربایش دختران خواهد کرد. او گفت که گروگان‌گیری‌ها در پاسخ به اقدام نیروهای امنیتی نیجریه است که زنان و کودکان اعضای گروه را ربوده‌اند. هولناک ترین نمونه، مربوط به ماه گذشته می‌شود که 276 دختر از یک مدرسه دخترانه ربوده شدند. شیکاو در ویدئویی که چندی پیش منتشر شد با لبخندی ترس آور گفت: «من دختران شما را ربودم، بازاری برای فروش انسان‌ها وجود دارد. خدا می‌گوید که من باید آنها را بفروشم. او به من دستور می‌دهد که بفروشم». (14)
در گزارشی از اشپیگل آمده است که یکی از بازجویان پلیس نیجریه، که نمی‌خواهد نامش فاش شود، می‌گوید: «شیکاو دیوانه ترین فرمانده تروریست‌ها به حساب می‌آید. او فکر می‌کند این حق را دارد که هر کسی را که فکر دیگری دارد از بین ببرد». در عین حال شیکاو در مواردی بسیار حرفه‌ای‌ عمل می‌کند. او با بدنه گروه خود ارتباط دارد و البته به راحتی مخفی می‌شود. شیکاو بیش از همه از درس و مدرسه نفرت دارد و همواره در سخنرانی‌هایش این جملات را تکرار می‌کند:
آیا این معلم‌ها همان کسانی نیستند که تربیت غربی را اشاعه می‌دهند؟ پس ما آنان را خواهیم کشت! ما آنها را در برابر دیدگان دانش آموزانشان خواهیم کشت و اعلام می‌کنیم که از این پس فقط باید قرآن بخوانند.
رهبر بوکوحرام معتقد است از سوی خداوند برای از بین بردن دشمنان خدا مأموریت دارد. (15)

ب. اقدامات تکفیری بوکوحرام

در اوایل 2010 چندین انفجار و حمله به مراکز پلیس، پایگاه‌های نظامی‌ و مراکز امنیتی صورت گرفت که گروه بوکوحرام مسئولیت این حملات را بر عهده گرفت. در بیانیه منتشر شده‌ این گروه اعلام شده است که ‌این حملات به انتقام کشته شدن محمد یوسف بوده است. آنها خواستار محاکمه عاملان کشتار افراد گروه بوکوحرام، آزادی بازداشت شدگان، بازسازی مساجد این گروه و دریافت خسارت برای بازماندگان کشته شدگان شدند. می‌توان گفت گروه بوکوحرام از سال 2010 روند حرکتی خود را تغییر داده، اقدام به درگیری مسلحانه با دولت نیجریه کرده است. (16)
در تفکر جدید این گروه، دیگر فقط مراکز امنیتی و پلیس آماج حملات نیست، بلکه ترور مسئولان دولتی، سیاست‌مداران، عالمان مسلمان و مسیحی و رهبران مذهبی نیز در طراحی جدید محل توجه قرار گرفته است. (17) انفجار بازار ابوجا در پایتخت نیجریه در دسامبر 2010، انفجار ایستگاه پلیس مادیگوری در ژانویه 2011، انفجار دفتر ملی انتخابات محلی در مادیگوری در آوریل 2011، و نیز انفجار مقر سازمان ملل در ابوجا در اوت 2011 از مهم ترین حملات بوکوحرام پس از تغییر رویکرد خود بود. (18) همچنین:
- حمله به یک زندان و آزاد کردن اعضای دستگیرشده خود در 2010
- قتل عام حدود80 مسیحی در آستانه سال نوی میلادی 2011
- حمله به مرکز پلیس در ژوئیه 2011
- حمله به دفتر سازمان ملل متحد در 2011
- گروگان گرفتن غربی‌ها در 2013
- و اخیراً نیز حمله به مدارس و خوابگاه‌ها و گروگان گرفتن حدود 300 نفر از دخترانی که به زعم آنها به شیوه غربی آموزش می‌بینند. (19)
در گزارشی دیگر از اقدامات تروریستی بوکوحرام آمده است:
ابوبکر شیکاو در پیامی‌ اعلام کرده‌ این گروه آمادگی دارد منافع غرب را در نیجریه هدف حملات خود قرار دهد. این گروه در ماه دسامبر 2010 مسئولیت بمب گذاری در مناطق مرکزی نیجریه و حمله به کلیساها را در شمال شرق این کشور به عهده گرفت. در این حملات دست کم هشتاد و شش نفر کشته شدند. در تاریخ شانزدهم ژوئن 2011، یک خودروی بمب گذاری شده در پارکینگ محوطه مقر پلیس نیجریه در ابوجا منفجر شد که در این حادثه دست کم دو نفر کشته شدند. بوکوحرام روز بعد مسئولیت این انفجار را به عهده گرفت.
در تاریخ بیست و ششم ژوئن 2011، انفجار چند بمب در یک رستوران در بخش «دالا» شهر «مایدوگوری» به کشته شدن بیست و پنج نفر منتهی شد. شاهدان عینی اعلام کردند اعضای بوکوحرام، بمب‌ها را به درون رستوران پرتاب کردند. به گفته گروه‌های مدافع حقوق بشر، حملات گروه بوکوحرام از ماه ژوئیه 2010 به بعد دست کم دویست و پنجاه قربانی گرفته است. در تاریخ بیست و پنجم ماه اوت، اعضای بوکوحرام به یک پاسگاه پلیس در شهر «گومبی» در شمال شرق این کشور حمله کردند. در جریان این حمله چهار افسر پلیس و یک سرباز کشته شدند. مهاجمان سپس به بانک‌های فرست بانک و یونیون بانک در این شهر حمله کردند و پس از کشتن هفت کارمند این بانک‌ها، مقدار نامعلومی پول به سرقت بردند. در اقدامی‌ دیگر در تاریخ بیست و ششم ماه اوت یک بمب‌گذار انتحاری به ساختمان سازمان ملل متحد در ابوجا حمله کرد. در این حمله دست کم بیست و سه نفر کشته و هفتاد و شش نفر زخمی شدند. انفجار بمب باعث شد طبقه همکف ساختمان سازمان ملل ویران شود و تقریباً تمام شیشه‌های این ساختمان فرو بریزد. بوکوحرام در تاریخ بیست و نهم ماه اوت مسئولیت این حمله را پذیرفت و درخواست کرد تا زندانیان این گروه آزاد شوند. این گروه همچنین خواستار لغو تدابیر امنیتی شد که با هدف پیش‌گیری از وقوع انفجارهای بیشتر به اجرا گذاشته شده بود. این انفجار نخستین انفجار انتحاری در نیجریه شمرده می‌شد. (20)
در آخرین اقدام این گروه حدود 276 تن از دختران مدارس غربی را، که تا فارغ التحصیلی فاصله کمی داشتند، ربود و شرط آزادی آنها را مسلمان شدن یا آموزش قرآن و دوری از آموزش‌های غربی اعلام کرد. (21)

ج. بنیان‌های فکری بوکوحرام

اساس فکری و اندیشه‌های این گروه، بر پایه چند اصل بنیادین استوار است. مهم‌ترین این اصول تأسیس حکومت اسلامی‌ در نیجریه با قدرت نظامی ‌و سپس اجرای قوانین اسلامی ‌در تمامی‌ استان‌های این کشور است. این در حالی است که قوانین اسلامی‌ در 12 استان شمالی نیجریه حاکم بوده، ولی به طور دقیق اجرا نمی‌شود و در دستگاه‌های دولتی نیز خبری از اجرای قوانین اسلامی‌ نیست. فعالیت‌های اولیه‌ این گروه را تعدادی از جوانان هم فکر با محمد یوسف در مسجد مرکزی شهر مادیگوری در ایالت بورنو آغاز کردند. (22)
محمد یوسف در ابتدای فعالیت چندان به سمت کارهای خشن گرایش نداشت و انتقاداتی را به دولت مرکزی مطرح می‌کرد. وی در این راه با چند تن از فرمانداران نیجریه نیز ارتباطات نزدیکی
داشت که چندین بار دستگیری او به دست همین افراد منجر به آزادی وی شد. وی در 2003 در جریان یکی از این درگیری‌ها به عربستان سعودی فرار کرد و به ظاهر اعلام داشت که برای ادامه یادگیری دروس اسلامی‌ به‌ این کشور رفته است. محمد یوسف در این مدت با معاون فرماندار ایالت بورنو دائماً ملاقات داشت که نهایتاً با وساطت این فرد در 2004 به نیجریه مراجعت کرد. پس از چند سال تنش و حوادث جزئی، در ژوئیه 2009 اتفاقی افتاد که منجر به افزایش درگیری این گروه با پلیس و نیروهای دولتی شد.

د. ویژگی‌های بوکوحرام

1. تکفیر

بوکوحرام نیجریه، همانند بیشتر سلفیان، تکفیر را فصل الخطاب و مهم‌ترین رفتار عملی در مقابل سایر تفکرات قرار داده‌اند. بررسی اقدامات بوکوحرام در زمان ریاست محمد یوسف (2009) و پس از او نشان دهنده تأثیر رفتارهای تکفیری سلفیون در میان آنهاست. هرچند در زمان محمد یوسف اقدامات علمی‌ چاشنی این تکفیر می‌شد، ولی در زمان ریاست ابوبکر شیکاو تکفیر بسیار پررنگ تر شد. این نکته در سابقه تحصیل محمد یوسف در عربستان و آشنایی او با تفکرات ابن تیمیه و تأثیرپذیری از سلفیان خود را بروز داد و در زمان رهبری این قوم به منصه ظهور رسید. (23)
در زمان رهبری ابوبکر شیکاو، سیاست اصلی بوکوحرام، تغییر برای تکفیر، بسیار قوی‌تر می‌شود. لذا اقدامات تکفیری آنها، از جمله حمله به دانشگاه علوم کشاورزی، حمله به مدارس نیجریه، ربایش دختران بی گناه، حمله به محل سازمان ملل و گروگان گرفتن غربی‌ها، و حمله به کلیساها به همین منظور انجام شد. مقابله تکفیر محورانه و زورگویانه با مدارس آموزشی غربی در نیجریه و فقدان ارزیابی آموزه‌ها در محیط سالم علمی ‌و پژوهشی حاکی از هیمنه تکفیر در رفتارهای رهبر این گروه است.
دامنه ‌این جنگ‌ها و خون ریزی‌ها فقط به دو طرف جهان غرب با گروه‌های مسلح اسلامی‌ ختم نمی‌شود. اصل و اساس تفکر گروهای تکفیری بر همان قضیه تکفیر استوار است که در صورت تشخیص کافر بودن شخص، عقیده یا پدیده‌ای‌ بلافاصله جنگیدن با او تا نابودی‌اش یک تکلیف می‌شود. بهتر آنکه در راه انجام دادن این تکلیف جان نیز بدهی، پس باید بمبی به خود بست و به کافران کوبید. اما دایره مفهوم «کافر» وسعت پیدا می‌کند، به نحوی که پیروان سایر مذاهب اسلامی ‌نیز ممکن است کافر تلقی شوند. حتی در مواردی گروه‌های تندرو با یکدیگر به جدال خونین پرداخته‌اند که نمونه آن را این روزها می‌شود در سوریه و شمال نیجریه دید.

2. عقل‌گریزی

به دلیل آشنا نبودن محمد یوسف، معمار بوکوحرام، با آموزه‌های عقل محور اسلام و آموختن تفکرات ضد عقلی سلفی در عربستان این سبک تفکر حدیث‌گرایی در نهاد این گروه ریشه دوانده است. به علاوه، فقه مالکی، که جهت گیری ضد عقلی بر آن حاکم است، در شمال و غرب آفریقا طرفدارانی دارد. محمد یوسف در ابتدا مشکلات اصلی نیجریه را در آموزش غربی معرفی می‌کند. (24) همچنین، در نقلی که به او منتسب است کروی بودن زمین را انکار می‌کند. (25)
بدیهی است این سخن سخیف، در دورانی که ابزارهای مدرن ماهواره‌ای‌ از زمین مخابره می‌کنند، ناشی از مخالفت با علوم تجربی و حاکمیت فکر رنسانسی بر بوکوحرام است. این مسئله زمانی دچار انحطاط بیشتری می‌شود که کروی نبودن را به قرآن، که کتابی است عقل محور، استناد می‌دهند.
روی دیگر مبارزه عقل‌گریزانه محمد یوسف در تقابل او با واکسن فلج اطفال در نیجریه و فتوای حرمت استفاده از آن آشکار شد که درگیری سختی برای او در همان زمان به وجود آورد. (26) آشنا نبودن وی با مقتضیات زمان و برخوردهای مسلحانه با مسیحیان و نپذیرفتن زندگی مسالمت آمیز با مسیحیان نیجریه و صراحت شیکاو در کنیز خواندن دختران گروگان و تن دادن به نزاع‌های دینی، ناشی از ناآگاهی از آموزه‌های عقل محورانه اسلام است. تأکید بر غربی بودن آموزش ناصحیح است، چرا که علم و دانش بشری در غرب و شرق عالم تعلیم داده می‌شود و اختصاص به جغرافیای خاصی ندارد. علم مرز ناشناس است. تحریم تعلیمات به مثابه تحریم دانش بشری است. غرب به کسی آموزش‌های دینی نمی‌دهد و کاری به تعلیمات دینی هیچ آیینی ندارد. تعلیماتی که بوکوحرام تحریم کرده و به بهانه آن دختران مردم را دزدیده، علوم، تکنولوژی، ریاضیات، فیزیک و ... است. از همین جاست که مخالفت بوکوحرام با دموکراسی و مردم سالاری در اندیشه‌های عقل ستیزشان سر بر می‌آورد.
اقدامات و تفکرات گروه بوکوحرام کاملاً در تعارض با آیین اسلام است. زیرا اگرچه در چند دهه گذشته در غرب حق تحصیل و آموزش جزء ابتدایی‌ترین و بدیهی‌ترین حق بشری شناخته شده، اما 14 قرن پیش اسلام تحصیل را برای زنان و مردان فریضه دانست. در دین اسلام تحصیل علم و کسب دانش از تعالیمی‌ است که در آن، میان زن و مرد تفاوتی نیست و این دین آسمانی هرگز جنسیت را مانعی در راه دانش اندوزی نمی‌داند. اسلام «علم» را نور و بینایی و «جهل» را ظلمت و نابینایی می‌داند. در قرآن سوره زمر آیه 9 آمده است: «بگو آیا کسانی که می‌دانند و کسانی که نمی‌دانند یکسان‌اند، فقط خردمندان‌اند که پندپذیرند». همچنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز فرموده‌اند: «تحصیل علم برای تمام مردان و زنان مسلمان واجب است». (27) پس اسلام برای پیکار با جهل و بی سوادی، دانستن و علم آموختن را برای همگان نه تنها آزاد دانسته، بلکه آن را «فریضه» شمرده است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مبارزه با بی سوادی را از خانه خود آغاز کرد. هنگام ظهور اسلام در مکه فقط هفده نفر باسواد بودند که یکی از آنها زنی به نام «شفا» بود. این زن به دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حفصه، همسر ایشان، نوشتن آموخت. این عمل پیامبر برای آموختن به دختران و زنان الگو و نمونه شد. دیری نپایید که در مدینه افراد باسواد رو به فزونی نهادند و آمار باسوادها به طور چشم‌گیری بالا رفت. در میان زنان و دختران هم کسانی پیدا شدند که خواندن و نوشتن را فرا گرفتند. شخص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز بخشی از اوقات خود را به آموزش زنان در مسائل دینی اختصاص داده بود. به برکت تعالیم اسلام و دستور پیامبر خیراندیش اسلام بود که زنان همدوش مردان به دانش آموزی روی آوردند. این شیوه نوین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) انقلاب عظیم فرهنگی بود که جهان اسلام را فرا گرفت. زنان در صدر اسلام نه تنها از حق تحصیل دانش برخوردار بودند بلکه‌ این حق را هم داشتند که به تعلیم و نشر دانش به زنان و مردان بپردازند و در بین آنها معلمان و استادانی در بخش‌های مختلف علوم اسلامی‌ وجود داشتند؛ به ویژه در زمینه علم حدیث که زنان می‌توانستند در آن رشته به درجه استادی نائل شوند و در این باره با محدثان و حافظان بزرگ به رقابت برخیزند.

3. تمسک افراطی به خشونت و ترور

با بررسی و واکاوی اقدامات یک دهه حضور بوکوحرام در نیجریه، می‌توان خشونت را یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های اصلی این گروه افراطی برشمرد. برخورد قهری با مؤلفه‌های جدید دنیای معاصر از طریق خشونت و رفتارهای مسلحانه از جمله سیاست‌های آنهاست. ترس و رعب حاکم بر والدین دانش آموزان و دانشجویان نیجریه‌ای‌ ناشی از این سیاست رعب است و تهدید برای تعطیلی کل مدارس نیجریه از اهداف خشونت طلبانه آنهاست. (28)

4. غارت اموال مردم به نام اسلام

از دیگر بنیان‌های رفتاری بوکوحرام، که مخصوصاً از 2009 به بعد بسیار پررنگ شده، دزدی و چپاول اموال مردم تحت سایه سلفی گری و توحش است. در گام نخست، حمله به اموال مردم و در آخرین مرحله فروش دختران مسیحی به دوازده دلار- آن هم به فرمان خدا- بخشی از غارت اموال مردم را در این فرقه نوظهور نشان می‌دهد.
متیو گیدر، استاد دانشگاه، اسلام شناسی، نویسنده و کارشناسی مسائل ژئوپولیتیک جهان عرب و اسلام، در این زمینه می‌گوید:
در واقع، هر غارتی واقعیت دارد. به‌ این دلیل که حمله به مدارس و دانشگاه‌ها بخشی از مارک تجاری بوکوحرام است. تحول بسیار جالب این است که شکائو (29) و بوکوحرام وارد یک منطق قرون وسطایی شده‌اند و ایدئولوژی سلفی را بین اعضای گروه ترویج می‌کنند. این گروه گرویدن به سلفی گری را به بخشی از دختران ربوده شده پیشنهاد خواهند کرد. آنهایی که بپذیرند، از مرگ نجات می‌یابند، اما در عین حال مجبورند در گروه بمانند و با اعضای بوکوحرام ازدواج کنند. با به کار گرفتن همین تفکر، دیگر دختران ربوده شده به شبکه‌های مختلفی فروخته می‌شوند. به‌ ا‌ین ترتیب گروه، منابع مالی متفاوتی دارد. امروز دیگر، منبع تأمین پول محدود به گروگان‌گیری، راهزنی و قاچاق اسلحه و مواد مخدر نیست. باید راه اندازی باندهای روسپی‌گری را هم به‌ این فهرست افزود. (30)

هـ- علل و عوامل پیدایش بوکوحرام

درباره علل شکل گیری و نضج و پیشرفت بوکوحرام در نیجریه دیدگاه‌های متفاوتی مطرح شده است از جمله:
گروه نخست معتقد است بوکوحرام زاییده افراط‌گرایی اواخر قرن بیستم میلادی است که شاید بتوان گروه طالبان افغانستان را نخستین تجربه آن تلقی کرد. بر اساس این دیدگاه، تفکرات خطرناک «دگرمذهب ستیزی» ابن تیمیه در شبه قاره هند، (شامل هند، پاکستان و افغانستان و حتی بنگلادش)، به زایش طالبان و القاعده منجر شد که در نهایت بعد از 11 سپتامبر دامنه آن به خاورمیانه و آفریقا کشیده شد.
معتقدان به ‌این دیدگاه می‌گویند حمایت‌های مالی برخی کشورهای ثروتمند عرب از جریان‌های تندرو که به دنبال رهبری جهان اسلام بودند، این گروه‌ها را که عمدتاً از طیف‌های فقیر و آسیب پذیر یارگیری می‌کنند، پر و بال داد و قدرتمند کرد. این نکته هنگامی ‌تقویت می‌شود که بدانیم بخش عمده‌ای‌ از تحصیلات محمد یوسف در مکه و مدینه تحت آموزه‌های ابن تیمیه شکل گرفته است. (31)
گروه دوم معتقدند نگرانی‌های مسلمانان از رشد مسیحیت و تبلیغات گسترده مسیحیت و سایر مذاهب موجب پدید آمدن گروه‌های تکفیری است. آنها معتقدند گروه‌های سلفی به فراخور وضعیت قومی ‌و مذهبی، فعالیت‌های خود را سازماندهی کرده‌اند. در سوریه کوشیدند جنگ شیعه و سنی راه بیندازند و در بخش‌هایی از آفریقا هم جنگ اسلام و مسیحیت را ساماندهی کردند. کشتار توریست‌های غربی و گروگان گرفتن دختران مسیحی و طیف 50 درصدی مسیحیان در جنوب و شرق نیجریه شاهدی از این دیدگاه است. (32)
گروه سوم هم به‌ این باور رسیده‌اند که ‌این گروه‌ها ساخته و پرداخته آمریکا و قدرت‌های جهانی (33) است که قصد دارند با ایجاد این گروه‌ها، حضور خود را برای غارت منابع این منطقه توجیه کنند و از طرفی چهره‌ای‌ منفور از دین اسلام در جهان نمایش دهند. لذا این گروه‌ها همچنان تحت کنترل سرویس‌های امنیتی غربی هستند. (34)
دیدگاه دیگری هم درباره ‌این گروه‌ها وجود دارد؛ و آن اینکه ‌این گروه‌ها تحت تبلیغات فرقه‌های انحرافی از جمله وهابیت و نحله‌هایی از سلفی گری و با حمایت برخی دولت‌های ثروتمند عرب پا گرفتند و در رشد آنها قدرت‌های غربی هم نقش داشته‌اند. (35)
برخی‌ها نیز معتقدند مدیریت ضعیف، فساد، مشکلات اقتصادی پایدار و افزایش نابرابری‌ها باعث رشد گروه‌های افراط‌گرا شده است، به طوری که یکی از اسقف‌های نیجریه می‌گوید گروه بوکوحرام بیش از آنکه گروهی اسلام‌گرا باشد، جنبش مقاومتی است که در مقابل حکومت ضعیف و ناتوان نیجریه شکل گرفته است. (36)
جاکوب زن، تحلیل‌گر مسائل آفریقا در بنیاد جیمزتاون، نیز می‌گوید: «بسیاری از سربازان این گروه تروریستی از میان جوانان فقیر و بدون هر گونه تحصیلات دینی جذب شده‌اند». طرفداران این گروه، به توافق نامه همکاری ضدتروریستی امضا شده در ده سال پیش اشاره دارند که دو سوی منطقه نفت خیز صحرا را به هم متصل کرد و بعدها عنوان آن به «ابتکار عمل ضدتروریستی فراصحرا» تغییر یافت.
به گفته جرمی‌کینان، کارشناسی ارشد الجزایری در دانشکده مطالعات شرق و آفریقا، رشد و گسترش شاخه القاعده در مغرب در سراسر شمال آفریقا بر مناطق نفت خیز، به ویژه الجزایر، دلتای نیجر، نیجریه، و چاد متمرکز شده است. (37) او استدلال می‌کند که طمع سیری ناپذیر غرب در زمینه نفت و گاز باعث شده است دولت‌های غربی چشم‌ها را به روی نقش دولت‌های دارای نفت، همچون الجزایر، در بال و پر دادن به تروریسم منطقه‌ای‌ ببندند و به جای آن از هرج و مرج ایجاد شده برای مشروعیت بخشیدن به تلاش‌هایشان برای افزایش دسترسی به باقی مانده ذخایر انرژی قاره آفریقا استفاده کنند.
واقعیت دیگری که نمی‌توان نادیده گرفت این است که برخی جریان‌های تکفیری و تروریستی منطقه، بعد از حمله غربی‌ها به لیبی و ساقط کردن رژیم قذافی، جان گرفتند، به ویژه بعد از آنکه القاعده توانست با ایجاد بزرگ ترین پایگاه خود در کشورهای اسلامی‌ بر بن غازی و بخش‌هایی از شرق نفت خیز لیبی مسلط شود و به طور مستقل اقدام به فروش نفت کند. (38) اکنون نیز نگرانی‌هایی در این خصوص وجود دارد که اگر بوکوحرام بتواند بر مناطق نفت‌خیز نیجریه دست یابد، ریشه دین را نیز خواهد خشکاند. (39)

نتیجه

گروه تکفیری (بوکوحرام) در یک دهه اقدامات تکفیری خود و در پی تشدید قدرت سکولارها در حاکمیت نیجریه و افزایش ضریب نفوذ شیعه در میان توده مردم نیجریه و در اثر ناآشنایی با مبانی عقل‌گرایی تفکر اسلامی ‌احیای اسلام را از طریق خشونت و ارعاب پی‌گیری می‌کند. بوکوحرام با تمسک به حربه تکفیر و فراموش کردن شیوه‌های تبلیغی مصلحانه، که در رأس آنها (ادعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَة وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ) است، و تمسک به اولین و ساده ترین شیوه، که تکفیر و تسلیح است، بهترین خوراک را برای امپراتوری رسانه‌ای غرب فراهم کرده، به موج اسلام‌ستیزی دامن می‌زند و بهترین منبع برای معرفی اسلام تکفیری است. مقابله بی مبنای آنها با «آموزش‌های علوم غربی» و هر محصولی از تمدن غرب دستاویزی برای بزرگ ترین «دختر ربایی» جهان امروز شده و کنیز خواندن آنها و فروش دختران مسلمان و مسیحی لکه ننگین جدیدی بر دامن اسلام تکفیری نشانده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. دانشجوی دکتری مذاهب اسلامی‌دانشگاه ادیان و مذاهب قم.
2. نیجریه، کتاب سبز، ص259.
3. Nehemia Levtzion &Randall L. Pouwels (eds.), The History of Islam in Africa.
4. http://iranbazgoo.persianblog.ir/post/381.
5. محمد حسن ایپکچی، برگرفته از مقاله «بیداری اسلامی‌ زیر صحرای آفریقا»، در:
http://iranbazgoo.persianblog.ir/page/6.
6. جانین دوجیووانی، «دختران ربوده شده ... در بند شیکائو»، ترجمه در: نشریه پنجره، ش 198، ص 35؛ www.mouood.org.
7. سید امین ‌هاشمی، «تحصیل ممنوع»، در: donya-e-eqtesad.com/news/803785.
8. «بوکوحرامیسم، علیه دین»، به نقل از سایت شفقنا؛ و نیز http://www.jamesamonline.ir/newspreview/1543577432674328010.
9. «حرم حرام بوکوحرام»، ترجمه: پرناز طالبی، نشریه پنجره، س 6، ش198، ص33.
10. «مرگ رهبر طالبان نیجریه؛ پایان درگیری‌ها یا آغاز موج جدید نزاع خونین» در: avapress.com.
11. «تجارت دختران 12 دلاری» در: afghanirca.com.
12. «معمای حل نشده‌ی بوکوحرام)، ترجمه: محمدعلی فیروز آبادی، به نقل از سایت شفقنا.
13. «حرم حرام بوکوحرام»، ترجمه: پرناز طالبی، نشریه پنجره، س6، ش198، ص34.
14. http://www.shafaqna.com/persian/articels/item/73496.
15. اشپیگل، ترجمه: محمدعلی فیروز آبادی، به نقل از سایت شفقنا.
16. «بوکوحرام رعب و وحشت را در نیجریه حاکم کرده است»، در: persian.euronews.com.
17. سی‌. ان. ان.، «بوکوحرام، شورشی خونین، چالشی بزرگ»، ترجمه: فرهاد فرجاد، به نقل از سایت شفقنا.
18. trackingterrorism.org/article/danger at home"book haram.
19. «بوکوحرام رعب و وحشت را در نیجریه حاکم کرده است»، در: persian.euronews.com.
20. «با بوکوحرام آشنا شویم»،khabaronline.ir/service/Politics.
21. اشپیگل، ترجمه: محمدعلی فیروزآبادی، به نقل از سایت شفقنا.
22. The Rise of Boko Haram in Nigeria, Sep 26, 2011, Author: David Cook www.ctc.usma.edu.
23. http://www.aljazeera.com/news/africa/2010/02/2010298114949112.html.
24. http://www.jameiamonline.ir/newspreview/1543577432674328010.
25. http://www.shafaqna.com/persian/other-services/other news/item/73652-
%D8%A8%D9%.88%DA%A9%D9%88%D8%AD D8%B1%D8%A7%D9%85%DB%8C9% D8%B3%DB%8C9%D9%85 D8%B9%D9%84%DB%8C9%D9%87%D8%AF%DB%8C9%D9%86.html.
26. http://www.jamejamonline.ir/newspreview/1543577432674328010.
27. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج1، ص172.
28. «بوکوحرامیسم علیه دین»، به نقل از سایت شفقنا.
29. یا شیکاوه.
30. «بوکو حرام؛ جهاد با طعم تجارت»، در: euronews.com.
31. http://www.jameiamonline.ir/newspreview/1543577432674328010.
32. «با بوکوحرام آشنا شویم»، در: khabaronline.ir/service/Politics.
33. سید محمد فضل الله، «پدیده تکفیر و خطرات آن برای جامعه اسلامی»، در:
http://www.bayynat.ir/index/?state=article&id=1110.
«بوکوحرام دست نشانده رژیم صهیونیستی»، در: http://www.adyannet.com/news/12574.
34. محمدرضا بدیعی، «جایگاه بوکوحرام در تاکتیک و استراتژی غرب»، در: http://alefir/vtpejb2295h8.ib.html.
35. «بوکوحرام؛ یک تیر و چند نشان سفارت آمریکا در قلب آفریقا»، در: .www.mashreghnews.ir.
36. «بوکوحرامی‌ها چهره‌ای‌ منفور از دین در جهان به نمایش گذاشته‌اند»، در:
http://dornews.com/News.Details.aspx News=2333516.
37. به نقل از اسلام تایمز، به آدرس:http://www.islamtimes.org/prob5fbsorhbw9p.uiur.html.
38. به نقل از اسلام تایمز، به آدرس: ..http://www.islamtimes.org/prob5fbf?rhbw9p.uiur.html.
39. «بوکوحرامیسم علیه دین»، در: http://www.shafaqna.com/persian/other-services/other.

منابع تحقیق :
1. نیجریه، کتاب سبز 259، چاپ اول، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، تهران، 1388.
2. دوجیووانی، جانین، «دختران ربوده شده ... در بند شیکائو»، نشریه پنجره، ش198.
3. «حرم حرام بوکوحرام»، ترجمه: پرناز طالبی، نشریه پنجره، س6، ش198.
4. Nehemia Levtzion & Randall L. Pouwels (eds.), The History Of Islam in Africa, Ohio University Press, U.S.A, 2000.
5. adyannet.com.
6. afghanirca.com.
7. alef.ir.
8. aljazeera.com.
9. avapress.com.
10. bayynat.ir.
11. donya-e-eqtesad.com.
12. dornews.com.
13. euronews.com. 14.iranbazgoo.persianblog.ir.
15. islamtimes.org .
16. jamesamonline.ir.
17. khabaronline.ir.
18. khabaronline.ir.
19. mashreghnews.ir.
20. shafaqna.com.
21. trackingterrorism.org.
22. cte.usma.edu.
23. mouood.org.

منبع مقاله :
به کوشش مهدی فرمانیان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، قم: دارالإعلام لمدسة اهل بیت (علیه السلام) ، چاپ اول


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

بررسی اندیشه‌ها و رفتارهای گروه تکفیری بوکوحرام بررسی اندیشه‌ها و رفتارهای گروه تکفیری بوکوحرام


ادامه مطلب ...

بررسی فحش خوردن افراد عاشق

[ad_1]

بامداد – فیلم های دهه هفتاد خودمان را یادتان هست؟ ادبیات عاشقانه آن روزها پرشده بود از جملاتی مثل «دوستت دارم روانی» و «عاشقتم دیوونه». شاید این روزها چنین جملات عاشقانه ای عجیب و حتی خنده دار به نظر برسند اما محققان می گویند رابطه ای که پایه هایش روی توهین کردن به دیگری و از بین بردن عزت نفسش ساخته شده، نمی تواند به سرانجام خوشی برسد. فحش خوردن افراد عاشق را بررسی می کنیم.

به گزارش بامداد به نقل از همشهری، اما آن ها اعتراف می کنند که با توجه به بررسی هایشان حتی در این دوره و زمانه هم می توان با کمک چنین روشی هوادارانی را پیدا کرد.

آن ها می گویند برخلاف تصور کسانی که فکر می کنند توهین، تحقیر و جملات ناخوشایند در یک رابطه عاشقانه جایی ندارند، این جملات واقعاً می تواند معجزه کند و جرقه های عشق را روشن کند؛ اما پژوهشگران انکار نمی کنند که تاثیر این شیوه جست و جوی عشق نمی تواند همیشگی باشد و اگر توهین ها از حدی بیشتر شود، دیر یا زود چنین رابطه ای به نقطه پایان می رسد.

چطور این اتفاق می افتد؟
توهین های خفیفی که آرام آرام می تواند اعتمادبه نفس فرد را از او بگیرد، به مرور از او فردی آسیب پذیر و بی پناه می سازد. اما پژوهشگران می گویند هم زن ها و هم مردها ممکن است در آغاز آشنایی، از این ابزار برای جذاب تر به نظر رسیدن و بالا بردن جایگاه خودشان استفاده کنند. با توجه به بررسی های آنها وقتی شنونده با همین توهین های به ظاهر کوچک که گاهی حتی مرز شوخی و جدی میانشان مشخص نیست، از اعتمادبه نفس خالی می شود، گوینده چهره فردی جذاب و قدرتمند را به خود می گیرد. فحش خوردن افراد عاشق را پی می گیریم.

توهین های خفیف و موقت که عزت نفس را پایین می آورد، اما در عین حال آن قدر فرد مقابل را در رابطه مسخ می کند که با سازگاری و موافقت بیشتری خواسته های توهین کننده را بپذیرد و در رابطه ماندگار شود. به عبارت دیگر، توهین های کوچک گاه وبیگاه ممکن است تمایل فرد آسیب دیده به حفظ رابطه و تلاش برای نگه داشتن آن با سازگاری بیشتر را بالا ببرد.

غرغرو ها خریدار دارند؟
غرولند یکی دیگر از ابزارهای جلب توجه از طریق آزار است که کلیشه ها آن را بیشتر به زنان نسبت می دهند اما واقعیت این است که فقط زن ها از این ابزار استفاده نمی کنند. وقتی گوینده مدام از چیزی ایراد می گیرد و شنونده را متهم می کند، یک اتفاق ساده می افتد. شنونده تصور می کند بی ارزش است و به خاطر اشتباه های مکررش باید شرمنده و مدیون باشد. البته ماجرا به اینجا ختم نمی شود و گوینده غرغرو برنده بازی نمی شود. گاهی آزارهای کلامی و ایرادگیری ها تا جایی پیش می رود که شنونده شرمنده و آسیب دیده، عاصی می شود و گوینده شکنجه گر را ترک می کند.

فحش خوردن افراد عاشق

با توجه به آنچه گفتیم، می توان نتیجه گرفت که برخی رفتارهای آزار دهنده و توهین آمیز، می توانند گاهی آتش عشق را روشن کنند؛ اما چرا هنوز این شیوه های جلب توجه روی آدم ها تأثیر می گذارند؟ شما هم فکر می کنید پایین آوردن عزت نفس آدم ها می تواند احساساتشان را تحریک کند و آن ها را عاشق کند؟ وقتی یک آزارگر به شما توهین می کند، به او دل می بندید یا با گاردهای بسته از او فرار می کنید؟

توسری بزنید، عاشقتان می شود؟
محققان برای پاسخ دادن به این سؤال، تنها به ادعاهای گفته شده اعتماد نکردند. آن ها در یک بررسی، گروهی از زنان و مردان را مورد مشاهده قرار دادند و نتایج عجیبی را اثبات کردند. در این مطالعه زنانی که به طور موقت عزت نفسشان پایین آمده بود، آسان تر از زنانی که در معرض توهین قرار نگرفته بودند، عاشق شدند. از نظر پژوهشگران به دو دلیل این اتفاق روی داده است؛ اول اینکه شرکت کنندگانی که در جریان رابطه با یک آزارگر احساس کردند ناقص و پر عیب هستند، تقاضا ها و توقعات کمتری از فرد مقابلشان دارند. دوم اینکه، وقتی آدم ها عزت نفس پایینی دارند، نیازشان به پذیرفته شدن، محبت دیدن و موردتوجه قرار گرفتن پایین می آید. در واقع وقتی عزت نفس آدم ها پایین است، تصور می کنند که ارزش دوست داشته شدن ندارند و در مقابل فردی را که عاشقش شده اند، بیش ازاندازه توانا و جذاب می بینند. آن ها چون خودشان را دوست داشتنی و لایق عشق نمی بینند، توقعات بسیار کمی از طرف مقابلشان دارند و انتظارات پایینی از او دارند که به بقای رابطه کمک می کند. فحش خوردن افراد عاشق را پیگیری می کنیم.

پژوهش دیگری رابطه بین عزت نفس و تلاش فرد برای برآورده کردن خواسته های طرف مقابلش را بررسی کرده است. نتیجه این بود که آدم های با عزت نفس پایین، بیشتر در خدمت شریک زندگی شان هستند، با او موافقت می کنند و خواسته هایش را برآورده می کنند. با توجه به این بررسی ها، می توان گفت کسانی که خودشان را باور ندارند، راحت تر با دیگران کنار می آیند و به عبارت دیگر، به هر سازی می رقصند.

این هشدارها را جدی بگیرید
اول اینکه، استفاده از چنین تکنیکی می تواند بی آنکه خودتان بدانید، نشانه پایین بودن خودباوری شما و ضعیف بودنتان باشد و ممکن است رابطه ای که روی این پایه ها ساخته می شود، دوام چندانی نداشته باشد؛ زیرا با از بین رفتن خودباوری فرد دوم، هر دو طرف رابطه احساس بدبختی و ناتوانی می کنند. به عبارت دیگر، شاید چنین تاکتیکی بتواند به آغاز شدن رابطه کمک کند اما خدمتی به تداومش نمی کند.

دوم اینکه، یادتان نرود که حتی اگر این تاکتیک مؤثر واقع شود و کسی را عاشقتان کند، نمی تواند به شما خیری برساند. شاید تصور کنید که شما تنها فرد مقابلتان را تحقیر می کنید، اما با این توهین ها خودتان هم هر روز بیشتر از قبل تحقیر می شوید و عزت نفستان پایین می آید. فحش خوردن افراد عاشق را ادامه می دهیم.

سوم اینکه، گفتیم که این یک راهکار موقت است و در درازمدت می تواند کوله باری از روابط شکست خورده را روی دوش شما بیندازد. باور کنید صبر و تحمل آدم ها ابدی نیست و همین توهین های کوچکی که فکر می کنید عصای دستتان در حفظ رابطه هستند، در درازمدت، همسرتان را از شما دور می کنند و زمینه را برای دوباره تنها شدنتان فراهم می کنند.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

با شکست عشقی و تلخی برهم خوردن رابطه چگونه …داداش من ۱۸ سالمه عاشق یه دختر ۱۷ ساله شدم حدود ۸ ماهه با هم بودیم ولی بعد ۲ ماه خونه سری تصاویر بازیگران و افراد مشهور ایرانی در …تصاویربازیگرانافرادمشهورتصاویر بازیگران و افراد مشهور ایرانی در اینستاگرام اخبار المپیکی و به اشتراک گذاشتن فان وسرگرمیفان وسرگرمی فان وسرگرمی سرگرمی،طنز وسرگرمی،ترانه هندی،ترکی وهندی،سلفی بازیگران سایت و مجله سرگرمی ناقلا پرتال اطلاع رسانی، عمومی و سرگرمی ناقلا ، خبر ، سبک زندگی ، تفریح ، ورزش ، بازی ، پزشکی کسی عاشق غساله نمی‌شود مجله گیزمیز…آفتاب تیز و برنده بر سر عزاداران فرود می‌آید دهان‌های خشک شده فریاد سر می‌دهند و مصاحبه با رهایافتگانگفتگو با مسافری که بار سابقه سم زدایی دارد با سلام خدمت شما آقا مرتضی لطفا آخرین راهنمای لباس پوشیدن و رفع عیوب بدن برای خانمهای …خیانت در زندگی زناشویی آسیبی دردناک بوده که از طاقت بیشتر افراد خارج است؛ آسیبی شبیه بررسی حدیثی منسوب به امام حسینع در مذمت …در ابتدای این حدیث لفظ مع آمده این یعنی اینکه علامه مجلسیره دارد حدیث را از کتاب پزشکی،سلامت،بهداشت،اخبار پزشکی،اخبار …پزشکی،سلامت،بهداشت،اخبار پزشکی،اخبار سلامتوزارت بهداشت،اخبار سلامت و پزشکی با شکست عشقی و تلخی برهم خوردن رابطه چگونه کنار بیاییم؟ داداش من ۱۸ سالمه عاشق یه دختر ۱۷ ساله شدم حدود ۸ ماهه با هم بودیم ولی بعد ۲ ماه خونه عشقم رفت سری تصاویر بازیگران و افراد مشهور ایرانی در اینستاگرام تصاویربازیگرانافراد تصاویر بازیگران و افراد مشهور ایرانی در اینستاگرام اخبار المپیکی و به اشتراک گذاشتن عکس فان وسرگرمی فان وسرگرمی فان وسرگرمی سرگرمی،طنز وسرگرمی،ترانه هندی،ترکی وهندی،سلفی بازیگران ایرانی مصاحبه با رهایافتگان گفتگو با مسافری که بار سابقه سم زدایی دارد با سلام خدمت شما آقا مرتضی لطفا آخرین آنتی سایت و مجله سرگرمی ناقلا پرتال اطلاع رسانی، عمومی و سرگرمی ناقلا ، خبر ، سبک زندگی ، تفریح ، ورزش ، بازی ، پزشکی راهنمای لباس پوشیدن و رفع عیوب بدن برای خانمهای لاغر و قد بلند خیانت در زندگی زناشویی آسیبی دردناک بوده که از طاقت بیشتر افراد خارج است؛ آسیبی شبیه به کسی عاشق غساله نمی‌شود مجله گیزمیز آفتاب تیز و برنده بر سر عزاداران فرود می‌آید دهان‌های خشک شده فریاد سر می‌دهند و چشم‌ها بررسی حدیثی منسوب به امام حسینع در مذمت ایرانیان برهان پس در واقع علامه مجلسیره اینجا می خواسته بفرماید منظور از عرب در این روایت دوستان اهل بیتع پزشکی،سلامت،بهداشت،اخبار پزشکی،اخبار سلامت،خبرهای پزشکی پزشکی،سلامت،بهداشت،اخبار پزشکی،اخبار سلامتوزارت بهداشت،اخبار سلامت و پزشکی،خبرهای


ادامه مطلب ...

بررسی گفتمان سید قطب و تأثیر آن بر شکل گیری جریان‌های تکفیری مصر

[ad_1]

چکیده

جریان‌های تکفیری یکی از خطرناک‌ترین جریان‌های دوران معاصر است که سهم عمده‌ای در ایجاد اسلام هراسی دارد. مصر یکی از خاستگاه‌های مهم جریان تکفیری در عصر جدید محسوب می‌شود. نگاهی موشکافانه به زمینه‌های اجتماعی و سیاسی شکل گیری این جریان‌ها می‌تواند مسیر شناخت دقیق و نحوه مواجهه صحیح با جریان‌های تکفیری معاصر را فراهم آورد. پرسش اصلی این نوشتار این است که گفتمان سید قطب، به عنوان مانیفست جریان‌های تکفیری، معلول چه زمینه‌های اجتماعی است و جریان‌های تکفیری متأثر از آن، چگونه و تحت تأثیر کدام زمینه‌های اجتماعی رشد و گسترش یافته‌اند. خلأ ایدئولوژیک و سرخوردگی از غرب از جمله زمینه‌های مهم شکل گیری گفتمان سید قطب بود. برداشت بنیادگرایانه‌ از گفتمان سید قطب، شکاف نسلی بین نسل گذشته و جوان اخوان از سال 1965، فقر مادی و فرهنگی محل زندگی رهبران جریان‌های تکفیری، نوع رشته‌های تحصیلی رهبران جریان‌های تکفیری و افزایش خشونت دولتی علیه ‌اخوان و کتاب معالم فی الطریق سید قطب از جمله زمینه‌های فکری- اجتماعی گذار جریان سلفی از اعتدال به بنیادگرایی و تکفیر است.
کلید واژه : جریان تکفیری، مصر، سلفی‌گری، سید قطب، ابن تیمیه، جاهلیت.

مقدمه

جریان تکفیری در جهان معاصر به عنوان یک پدیده ‌اجتماعی- سیاسی پیامدهای فراوانی در کشورهای اسلامی‌ و غیراسلامی‌ از خود بر جای گذاشته‌ است. تفرقه و ایجاد گسست در درون جهان اسلام و پدیدار شدن چهره‌ای خشن و غیرانسانی از دین اسلام، از پیامدهای این پدیده نامیمون محسوب می‌شود. هرچند امروزه جریان تکفیری، کشورهای اسلامی‌ بسیاری را دچار مشکل کرده‌ است و این کشورها هزینه‌های مادی و معنوی قابل توجهی در قبال آن می‌پردازند، پیش بینی پذیر است که در آینده نزدیک به دیگر کشورهای غیراسلامی‌ نیز نفوذ کند و این کشورها را در گرداب آشوب فرو بَرَد. لذا شناخت علمی‌ زمینه‌ها و ابعاد مختلف این جریان می‌تواند یاریگر سیاست مداران و پژوهش‌گران در نحوه مواجهه و تعامل صحیح با آن باشد.
جریان تکفیری در کشور مصر از فرآیند خاصی عبور کرده‌ است و خاستگاه بسیاری از جریان‌های تکفیری کنونی شده ‌است. شناخت جریان تکفیری مصر در گرو پاسخ به پرسش‌هایی از این قبیل است: جریان سلفی، به عنوان خاستگاه جریان تکفیری، چگونه در جهان اسلام و به تبع آن در جامعه مصر نضج یافت؟ جریان سید قطب، به عنوان بزرگ‌ترین ایدئولوگ جنبش‌های اسلام گرای معاصر، چگونه ‌از دل اندیشه‌ اعتدالی سلفی اخوان المسلمین رشد یافت و خاستگاه جریان‌های افراطی شد؟ علاوه بر گفتمان جاهلیت- حاکمیت سید قطب چه زمینه‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دیگری در شکل گیری جریان تکفیری مصر نقش داشته‌اند؟ پژوهش حاضر به منظور پاسخ به پرسش‌های فوق سامان یافته و به ‌انجام رسیده است.

سلفی‌گری؛ خاستگاه جریان‌های تکفیری

جریان تکفیر یکی از پیامدهای خطرناک سلفی‌گری در عصر جدید به شمار می‌رود. سلفیه در تاریخ فرهنگ اسلامی‌ لقبی معروف برای کسانی است که عقایدشان را به ‌احمد بن حنبل (متوفای241 ه.ق.) منسوب می‌کرده‌اند. (2) اندیشه‌های سلفیه را ابتدا در قرن هفتم، ابن تیمیه (661-728 ه.ق.) و شاگردش ابن قیم جوزی (691-751 ه. ق.) با طرح مسائل کلامی‌ بی سابقه‌ احیا کردند و سپس در قرن دوازدهم محمد بن عبدالوهاب (1111-1206 ه.ق.) به طرح دوباره آن پرداخت. (3)

زمینه‌های اجتماعی شکل گیری سلفیه در جهان اسلام

جهان اسلام شاهد رشد سلفیه در دو دوره تاریخی بود؛ نخست، قرن‌های هفتم و هشتم هجری شاهد رویارویی تاریخی سختی بین مسلمانان و مغولان بود. مغولان از سرزمین خود در آسیای شرقی و میانه به سوی جهان اسلام هجوم آوردند، مراکز آن را اشغال کردند، دولت‌ها و اجتماعات آن را در هم کوبیدند و صدها هزار تن را کشتند تا به بغداد رسیدند و این شهر در 656 ه. ق. (1258م.) به دست آنها سقوط کرد. آنها پس از تسخیر بغداد، رو به شام و مصر آوردند. ابن تیمیه دقیقاً در همین دوره در دمشق سر برآورد. او در 661 ه. ق.، یعنی پنج سال پس از سقوط بغداد، زاده شد. وی فرزند خانواده‌ای نابود شده، از منطقه حران بود که در برابر هجوم مغول- که حدود پنجاه سال ادامه داشت- از دیار خود گریختند. (4)
دومین دوره شکل گیری آن به فروپاشی تدریجی عثمانی و حضور مسلط غرب در جهان اسلام مربوط می‌‍شود. امپراتوری عثمانی، پس از شکل گیری در اواخر سده 14 میلادی در نواحی مرزی آناتولی، رفته رفته در سده 17 و 18 رو به ضعف و زوال نهاد؛ شورش‌های مذهبی و اجتماعی و تأسیس برخی حکومت‌های خودمختار محلی آغازیدن گرفت و وقوع جنبش‌های تجزیه طلبانه در سده‌های 18 و 19، سبب جدا شدن سرزمین‌های بسیاری از امپراتوری عثمانی شد. (5) سرانجام امپراتوری عثمانی با شکست در جنگ جهانی اول (1914-1918) فرو پاشید و جای خود را به ترکیه داد.
این دو دوره، دوره قوی ظهور سلفیه‌ است؛ دوره نخست منتهی به شخصیتی مثل ابن تیمیه شد و دوره دوم هم زمینه را برای ظهور شخصی تأثیرگذاری مانند محمد بن عبدالوهاب (1115-1206 ه.ق.) فراهم کرد. با مقایسه‌ این دو دوره تاریخی در جهان اسلام به تشابهات محیطی این دو مقطع پی می‌بریم: مثلاً در هر دو دوره، جهان اسلام هم از درون دچار فروپاشی و انحطاط بوده است و هم از بیرون با هجومی ‌قوی و سنگین مواجه شده‌ است.

زمینه‌های اجتماعی شکل گیری سلفی‌گری در مصر

سلفی‌گری مصر در برابر دو مسئله اساسی در جهان اسلام شکل گرفت؛ نخست، زوال تدریجی نهاد خلافت و فروپاشی آن در دهه دوم قرن بیستم، که‌این وضعیت موجب شد اندیشمندان مصری در خلأ نظریه سیاسی، برای ارائه مدل حکومت جایگزین، مشغول نظریه پردازی شوند. دوم، عقب ماندگی و انحطاط جوامع اسلامی ‌و چیرگی تمدن غرب بر آن؛ مصر سرزمین کهنی است که در اواخر قرن دهم ه.ق. امپراتوری عثمانی بر آن مسلط شد و در 1177 ه.ش، به تصرف ناپلئون در آمد. (6) شش سال بعد، در 1183 ه.ش.، عثمانی با کمک بریتانیا ناپلئون را از مصر بیرون کرد و محمدعلی داوودی را حاکم مصر کرد تا مصر را آرام کند که‌ او سلسله‌ی خدیوها (پاشا‌ها) ی مصر را پایه گذاشت و آرام آرام مصر را از عثمانی مستقل کرد. حمله ناپلئون به عثمانی و تصرف مصر و دیگر سرزمین‌های عربی ضعف امپراتوری عثمانی را آشکار و جنبش‌های اسلامی ‌را فعال‌تر کرد. از اوایل قرن سیزدهم ه. ش.، هرچه نفوذ عثمانی در مصر کمتر می‌شد، نفوذ اروپایی‌ها بیشتر می‌شد تا جایی که حدود 1261 ه.ش، انگلیس کنترل همه ‌امور مالی و اداری مصر را در دست گرفت و مصر را مستعمره خود کرد. (7) حسن حنفی نیز یکی از عوامل و انگیزه‌های ظهور جنبش‌های اسلامی ‌را مقایسه وضع کنونی با وضع پیشین جوامع اسلامی‌ می‌داند. (8)

سلفیه در مصر با دو رویکرد مختلف

سلفیه در مصر با دو رویکرد مختلف به وجود آمد؛ نخستین رویکرد به دست سید جمال الدین اسدآبادی ایجاد شد. وی مردم را به سلف ارجاع می‌داد. اما این ارجاع به معنای عمل دو چندان بیشینیان در راه‌ احیای تفکر اسلامی ‌بود، نه به معنای فهم برتر سلف. سید جمال معتقد بود مسلمانان باید در عمل همچون سلف باشند و در راه دین با قصد قربت بکوشند. اگر این گونه عمل کنند بر استعمار پیروز می‌شوند و مجد خود را باز می‌یابند. رویکرد دوم سلفیه را سید محمد رشید رضا (1354-1382 ه. ق.) به وجود آورد. او ابتدا مدافع گرایش به سلف با رویکرد سید جمالی بود، اما با ظهور وهابیت در عربستان و مهاجرت دو تن از نوادگان محمد بن عبدالوهاب به مصر، تحت تأثیر افکار آنها با ابن تیمیه آشنا شد و سلفی‌گری ابن تیمیه‌ای را پذیرفت و در مجله ‌المنار به تبلیغ این اندیشه پرداخت و آثار محمد بن عبدالوهاب را با عنوان مجموعة التوحید به چاپ رساند و خود نیز آثاری همچون الوهابیة و الحجاز تألیف کرد. (9)

اخوان المسلمین و گسترش سلفی‌گری اعتدالی و افراطی در مصر

الف. گرایش اعتدالی

پس از رشید رضا گسترش تفکر سلفیه در مصر مدیون اخوان المسلمین است که پیرو معتدل تفکرات سلفیه ‌است. اخوان در 1928 به دست حسن البنّاء در اسکندریه تأسیس شد. واکنش حسن البنّاء در قبال بحران به وجود آمده در جهان اسلام (یعنی الغای خلافت) دعوت به بازگشت به بنیادهای اسلام، یعنی دعوت به سلفیه، بود. (10) حسن البنّاء را بیش از هر فرد دیگری می‌توان احیاگر تفکر سلف سنی در قرن بیستم دانست. گرچه جنبش البنّاء فاقد عمق فلسفی جنبش سلفیه بود، اما موفق شد آنچنان حمایت توده‌ها را سازمان دهی کند که هیچ جنبش اسلامی‌ دیگری تا پیش از او قادر به ‌انجام آن نشده بود. البنّاء شخصاً علاقه چندانی به مسائل پیچیده و غامض ایدئولوژیک نداشت. وی برای ترویج ایدئولوژی اخوان، به قرآن و شش کتاب معتبر حدیث (صحاح سته) تکیه می‌کرد. به علاوه، به‌ افکار و اقدامات دیگر شارحان پیشگام سلفی‌گری از جمله احمد بن جنبل، ابن حزم، ابن تیمیه، نووی، و دیگر نظریه پردازان تأسی می‌جست. (11)

ب. گرایش افراطی سید قطب

از دل تفکرات اعتدالی و تقریبی اخوان المسلمین، گرایش افراطی سید قطب بیرون آمد. سید قطب، رهبر معنوی اخوان المسلمین، در زندان تندرو شد و به حلقه‌ ارتباطی میان اخوان المسلمین و گرایش‌های افراطی بدل شد. در واقع، سید قطب به عنوان یک نظریه پرداز مبارز، هدایت تبدیل سلفی‌گری اعتدالی اخوان المسلمین به‌ افراط‌گرایی دهه 1970 را به عهده داشت. ژیل کوپل نیز سید قطب را بزرگ‌ترین ایدئولوگ تأثیرگذار بر جنبش اسلام‌گرایی معاصر قلمداد می‌کند. (12)
معالم فی الطریق آخرین کتابی است که در زمان حیات سید انتشار یافت و کتابخانه وهبة آن را در 1964 منتشر کرد. سید این کتاب را نوشت تا بیانی برای برنامه حرکتی اسلامی ‌باشد. این کتابچه بیانیه بنیادین احزاب مبارزه جوی اسلامی ‌است. همه جماعت‌ها و گروه‌های اسلامی ‌مبارز دست کم در سطح جهان عرب از بین سطور این کتابچه سر برآورده‌اند. این کتاب در واقع اثر جدیدی نبود، بلکه دست کم چهار فصل از سیزده فصل آن، از کتاب فی ظلال القرآن گرفته شده بود که بین سال‌های 1953 و 1964 در زندان، در خصوص تفسیر قرآن نوشته شده بود. (13)

زمینه‌های اجتماعی شکل گیری اندیشه سید قطب

1. خلأ ایدئولوژیک

بین سال‌های 1949 تا 1965 اعضای اخوان و یاران غیرعضو، نظیر عبدالقادر عودة، سید قطب، محمد غزالی، بهی خولی، و محمد طه بداوی، آثار فراوانی نوشتند. همگی آنها در پی ادامه کار البنّاء در نوشته‌های خود بودند. زیرا مرشد عام اخوان به ندرت اثری از افکار خود را به صورت نوشته باقی گذاشته بود. وقتی او زنده بود خود درباره همه چیز تصمیم می‌گرفت و خط سازمان را بر اساس اوضاع متحول سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی مشخص می‌کرد. تنها اثر مکتوب مهم حسن البنّاء، شرح زندگی او با عنوان مذاکراة الدعوة و الداعیة (خاطرات دعوی و دعوت کننده) و مجموعه نامه‌های او بود. این تعداد اثر برای مقابله با مشکلات و رویارویی‌های اعضای اخوان پس از او، به ویژه زمانی که در 1954 تحت تعقیب و آزار قرار گرفتند، کافی نبود. این حوادث همچنین مانع آگاهی و بیداری ایدئولوژیک آنها شد. تا 1952، در آثار آنها کشور انگلستان به عنوان دشمن معرفی می‌شد و بعضی از اخوان، دربار و سرمایه‌داری را نیز به‌ آن اضافه می‌کردند. اما اکنون دولت مصری و اسلامی‌ افسران آزاد بود که‌ آنها را به مصیبت بزرگ 1954 دچار کرد. آنها هیچ ابزار ایدئولوژیکی نداشتند تا بتوانند به کمک آن رژیم جدید را بر اساس اندیشه‌ها و عقاید و معیارهای اسلامی تحلیل کنند. اما این سید قطب بود که توانست با نوشتن کتاب‌های خود در زندان در فاصله سال‌های 1954 (زمانی که برای اولین بار دستگیر شد) و 1964، این خلأ ایدئولوژیک را پر کند. او در 1964، اندکی پس از آزادی، بار دیگر دستگیر و در 1966 محاکمه و به مرگ محکوم شد. (14)

2. سرخوردگی از غرب

اندیشه سید قطب در تقابل با غربزدگی و سرخوردگی وی از تمدن غربی شکل می‌گیرد. فهم ریشه‌ای اندیشه‌های جدید سید قطب، نیازمند تلاش فراوان نیست. زیرا سرخوردگی و ناامیدی از
غرب و اندیشه و تمدنش در دهه چهل، نغمه‌ای رایج در جوامع عربی و اسلامی ‌بود. تصادفی نبود که سید قطب در نقدهای ملامت گرانه‌اش نسبت به مادیت و بی پروایی و ویرانگری غرب، به کتاب انسان، موجود ناشناخته ‌الکسیس کارل اعتماد عجیبی داشت. این ابعاد زشت تمدن غرب در نگاه کارل و هم فکران وی مربوط به دو جنگ جهانی و نظام‌های فاشیستی و استبدادی است که بین این دو جنگ سر بر آورده‌اند. متفکران عرب و مسلمان تحت تأثیر فضای یأس آلود غرب که زاده جنگ ویرانگر دوم جهانی بود، کم کم از ایده لیبرالیسم که در اوایل قرن بر فضاهای سیاسی حاکم شده بود، دست کشیدند و به ‌اندیشه‌های خاص‌گرا و سنت محور روی آوردند. (15)
سید قطب برای اثبات درستی تشخیص خود درباره بیمار بودن تمدن غربی، بارها به کتاب انسان، موجود ناشناخته الکسیس کارل، که به عربی ترجمه شده بود، ارجاع می‌دهد. تشخیص کارل این بود که ریشه بیماری تمدن غرب پس ماندگی علوم انسانی از علوم مادی است. اما سید قطب، که در اصلِ بیمار بودن تمدن غربی با کارل هم نظر است، تشخیص او را از اسباب این بیماری نمی‌پذیرد. از نظر سید قطب، سبب بیماری کشنده‌ این تمدن برپایی آن بر مبنای بی دینی است. سید قطب با مباحثی که در زمینه دین و فطرت انسانی عرضه می‌کند در پایان به‌ این نتیجه می‌رسد که تمدن غربی مخالف فطرت است. (16)

حیات فکری سید قطب

حیات فکری سید قطب را بر اساس رویکردهای ایدئولوژیک وی می‌توان به چهار مرحله تقسیم کرد:

1. دوره ‌احتمالاً الحاد یا حداقل شک و تردید (1925-1935)

خود وی تصریح کرده‌ است که ده سال را در الحاد گذرانده‌ است. در این دوره، سید قطب بیشترین آثار ادبی و نقدی اش را نوشته ‌است. وی در نوشته‌های این دوره مباحث فراوانی را که هیچ ارتباطی با اسلام نداشته مطرح کرده ‌است. در مهمة الشاعر، که در 1932 چاپ شد، معتقد است که‌ این شاعر است که می‌تواند حقیقت و ارزش‌ها را به بشریت برساند، نه پیامبر، صریح‌ترین مدرکی که وضعیت فکری او را در این دوره باز می‌تاباند، مقاله‌ای است که در 17 مه 1934 در مجله ‌الاهرام منتشر کرد و در آن به صراحت خواهان آن شد که مردم لخت مادرزاد زندگی کنند. (17)

2. دوره رویکرد سکولار اسلامی‌ (1935-1946)

در این دوره، سید قطب هوادار کسانی مانند احمد امین می‌شود که سعی در اثبات معنویت و روحانیت شرق در مقابل مادیت غرب دارند. منظور از روحانیت ایمان به جهان ورای این جهان مادی است. در این مقطع، وی به ‌اسلام به عنوان بخشی از فرهنگ ملی خود می‌نگرد. زیرا قرآن قوانین و نظم اجتماعی ای را عرضه می‌کند که بیشترین تأثیر را بر ذهنیت مصری داشته است، اما دین وحدت سیاسی نمی‌آفریند. در اینجاست که سید قطب ناسیونالیسم عربی را به عنوان ایدئولوژی می‌پذیرد و حتی به‌ اسلام از زاویه روح عربی ناب آن می‌نگرد و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را «الرجل العربی» می‌شمارد. در این دوره، نوشته‌های سید قطب، درباره مسائل اجتماعی، نشان قومی‌ (ناسیونالیستی) و سکولار دارد. (18)

3. دوره گرایش اسلامی‌ معتدل (1956-1946)

نخستین و عمده‌ترین کار ایدئولوژی اسلامی‌اش، یعنی کتاب العدالة الاجتماعیة فى الاسلام، را پیش از مسافرت به ‌آمریکا (در 1948) به پایان برد. وی در این کتاب به بیانی شدیداً اسلامی دل مشغول عدالت اجتماعی است. در این دوره، دیدگاه‌های سید قطب به‌ اخوان المسلمین نزدیک می‌شد و خود وی نیز ارتباطاتی با اخوان برقرار می‌کرد، ولی به ‌این جماعت نپیوست. زیرا می‌خواست استقلال خود را به عنوان یک متفکر حفظ کند. (19) وی پس از بازگشت از آمریکا در 1951، آنچنان به سختی جامعه ‌آمریکا را تقبیح کرد که مجبور شد از وزارت عمومی‌ استعفا کند. پس از آن، بیش از گذشته با اخوان المسلمین رابطه برقرار کرد و سرانجام در 45 سالگی از طریق صالح عثماوی به عضویت اخوان درآمد. این امر برای سید قطب همانند بریدن کامل از گذشته بود، چنان که بعداً خود او گفته بود: «من در 1951 متولد شدم». سید قطب در 45 سالگی از طریق صالح عثماوی به عضویت اخوان درآمد و متفکر اصلی این جریان و نیز سردبیر روزنامه ‌اخوان شد. (20)

4. دوره رادیکال

دوره‌ای که بیشتر در زندان و بیمارستان به سر برد و چون امکان نوشتن داشت تفسیر فی ظلال القرآن را به پایان رساند. در این دوره، مهم‌ترین و تندترین نوشته‌هایش را نگاشته ‌است که ‌المعالم فى الطریق و خصائص التصور الاسلامى از جمله‌ آنهاست. (21)

برداشت‌های سه گانه‌ از سید قطب

پس از نگارش کتاب معالم فی الطریق و شکل گیری گفتمان جاهلیت- حاکمیت سید قطب، سه نوع برداشت متفاوت از آرای وی به وجود آمد:
1. مهم‌ترین برداشت، که رادیکال‌ترین آنها نیز هست، تفسیر قطب از جاهلیت و تکفیر را به همه نقاط جهان و به همه ‌انسانها تسری داده‌ است.
2. دومین برداشت، تفسیرهای او را فقط به حاکمان کشورهای اسلامی ‌ربط می‌دهد.
3. سومین برداشت، تفسیری نمادین است که ‌اعضای معتدل اخوان المسلمین ارائه می‌کنند و اعتقاد دارد تفسیر قطب از جاهلیت را فقط باید از نظر معنوی بررسی کرد، نه ‌از نظر مادی. (22)

بازتاب‌های انتشار معالم فی الطریق

1. دیدگاه حکومت و الأزهر

این کتاب به محض انتشارش، بسیاری را آشفته کرد و گروهی از نویسندگان دولتی و شیوخ و رجال دینی وابسته به رژیم، از جمله شیخ الازهر آن زمان حسن مأمون و عبداللطیف سبکی و محمّد مدنی و ... فتواهایی مبنی بر جهالت، گمراهی، ارتداد و تکفیر قطاب به سبب این کتاب صادر کردند! رژیم اجازه داد نهادهای اسلامی‌ مصر آزادانه واکنش سخت و خشم آلود خود را در نشریه منبر الاسلام، که وزارت اوقاف منتشر می‌کرد، و نیز در کتاب‌های مختلف نشان دهند. رسمی‌ترین و عمده‌ترین نظر را، به دستور حسن مأمون، شیخ الازهر، شیخ محمد عبد اللطیف سبکی، رئیس کمسیون فتوا، ابراز کرد. وی گفت گرچه در نگاه نخست، کتاب معالم فی الطریق ممکن است اثری به نظر آید که به ‌اسلام توسل جسته، اما شیوه فتنه‌انگیز کتاب و تأثیرات مصیبت بار آن بر جوانان و خوانندگانی که قوت فرهنگ اسلامی ‌آنها کافی نیست، باعث بیزاری فرد می‌شود.
به کتاب معالم فصل به فصل و جمله به جمله پاسخ داده شد. شیخ سبکی اعلام کرد توصیف هر دوره‌ای به جز دوره نزدیک به عصر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان دوره جاهلیت، عمل کفرآمیزی است. وی، سپس، اتهام خارجی بودن بر قطب وارد کرد: «قطب نیز مانند خوارج از مفهوم الحکم لله‌ استفاده می‌کند تا بدین وسیله مسلمانان را به مخالفت با هر گونه حاکمیت دنیایی دعوت کند»؛ چرا که به نظر شیخ سبکی، قرآن اطاعت از حاکم مسلمان را توصیه می‌کند. (23)

2. دیدگاه‌ اخوان

الف. نقد اعضای اخوان

این کتاب را اعضای اصلاح طلب جنبش نیز نقد می‌کنند. مرشد عام اخوان المسلمین، حسن هضیبی، اگرچه قبل از اعدام سید، پس از دیدن کتاب موافقت خود را اعلام داشته بود و به زینب غزالی گفته بود که «کتاب معالم فی الطریق، تمام توقعات و آرزوهایی را که من از سید داشتم، برآورده کرده ‌است. خدای ما او را محافظت کند. یک بار تمام آن را خواندم و سپس خواندنش را تکرار کردم. سید اکنون آرزوی امیدوارکننده‌ای برای دعوت است؛ ان شاء الله»، (24) اما با وجود این، اولین واکنش عمده در قبال همین کتاب- غیر از شیوخ الازهر- از جانب خود او بود. هضیبی پس از اعدام سید، در 1969 کتابی با عنوان نحن دعاةٌ لا قضاةٌ نوشت. اگرچه کتاب آشکارا انتقادات شدیدی را متوجه المصطلحات الاربعة فی القرآن اثر بزرگ ابوالاعلی مودودی کرده بود، با خواندن آن به راحتی می‌شد پی برد که هدف هضیبی معالم فی الطریق نیز بوده ‌است. (25)

ب. دفاع برخی از اعضای اخوان

محمّد قطب، برادر سید، در 1975 ناچار شد در نامه‌ای طولانی که در مجله‌ المجتمع منتشر کرد، از برادرش، سید قطب در مقابل تمام کسانی که‌ او را متهم می‌کردند عقاید و آرایی مخالف مکتب اخوان المسلمین ابراز کرده، به دفاع برخیزد. او در نامه‌اش چنین می‌آورد:
من خودم بارها از برادرم شنیدم که گفته: ما دعوت گر هستیم؛ نه قضاوت گر. هدف ما وضع قانون و صدور حکم علیه مردم نیست، بلکه می‌خواهیم این حقیقت را به‌ آنها بیاموزیم که هیچ خدایی جز الله نیست (لا إله ‌إلا الله) . مشکل ما اکنون این است که مردم نمی‌فهمند این عبارت از آنها چه می‌خواهد.
خود سید قطب، به چند تن از برادران اخوانی در زندان که چنین شبهه‌ای از گفته‌هایش داشتند، می‌گوید:
ما مردم را تکفیر نکرده‌ایم. این نقل قولی اشتباه و غلط و ناموزون از واقعیت است. بلکه فقط می‌گوییم آنها از ناحیه جهل و ناآگاهی نسبت به حقیقت عقیده می‌نگرند و نتوانسته‌اند مدلولی صحیح از آن را دریابند. ما فقط گفته‌ایم که ‌از زندگی اسلامی، که ‌اکنون به حال و وضع جوامع جاهلی بیشتر شبیه‌ است، فاصله گرفته‌اند. به همین علت نقطه‌ آغاز در حرکت ما، قضیه برپایی حکومت و نظام اسلامی ‌نیست، بلکه کاشتن بذر عقیده و تربیت اخلاقی اسلامی‌ است. بدین ترتیب مسئله‌ای که به حرکت اسلامی‌ مربوط می‌شود، خیلی بزرگ‌تر و مهم‌تر از آن است که علیه مردم حکم صادر کنیم. (26)

گفتمان سید قطب در کتاب معالم فی الطریق

اندیشه سید قطب در پاسخ به سه پرسش اصلی بوده‌ است: وضعیت فعلی جهان، به ویژه دنیای اسلام، و علل آن چیست؟ وضعیت مطلوب کدام است و به چه سمتی باید رفت؟ راه حل مشکل در چیست؟
پاسخ به سه پرسش مذکور سه مفهوم جاهلیت، حاکمیت (عبودیت) و جماعت را تداعی می‌کند که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.

1. جاهلیت

پس از صدر اسلام این واژه در نوشته‌های ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب نیز آمده ‌است. ابن تیمیه مسلمانان معاصر خود را جاهلی خواند و محمد بن عبدالوهاب نیز معتقد بود وضعیت مسلمانان دنیا، حتی آنهایی که در شبه جزیره عربستان به سر می‌برند همانند وضعیت دوره جاهلی قبل از اسلام است. با این همه، شخصی که واژه «جاهلیت» را وارد دنیای مدرن کرد، کسی نبود جز مودودی و شاگردش ابوالحسن ندوی (1903-1979).
جامعه جاهلی از نظر سید قطب چه نوع جامعه‌ای است؟ وی در پاسخ به ‌این پرسش و در کتاب معالم فی الطریق چنین پاسخ می‌دهد:
جامعه جاهلی جامعه‌ای است که به ‌اسلام عمل نمی‌کند؛ نه اعتقادات و تصوراتش ناشی از اسلام است و نه ارزش‌ها و ضوابطش و نه نظام و قوانینش و نه سلوک و اخلاقش. جامعه‌ اسلامی‌ جامعه شکل یافته ‌از افرادی که خود را «مسلمان» نامیده‌اند نیست. تا زمانی که شریعت، قانون جامعه نباشد، آن جامعه‌ اسلامی ‌نیست، حتی اگر افراد آن نماز بخوانند و روزه بگیرند و به حج بروند. جامعه ‌اسلامی‌ جامعه‌ای نیست که‌ از نزد خود، اسلامی ‌جز آنچه خداوند مقرر فرموده ‌است و پیامبر تفسیر کرده ‌است ابداع کند و آن را اسلام بنامد. (27)
طبق این تعریف، همه جوامعی که در حال حاضر وجود دارند، در قلمرو جاهلیت قرار می‌گیرند. در ادامه، قطب همه جوامع موجود را بررسی می‌کند. از نظر وی، در رأس جوامع جامعه کمونیستی قرار دارد؛ نخست اینکه وجود خداوند را انکار می‌کند و دوم اینکه به جای خداوند، حزب در آن پرستش می‌شود.
ایدئولوژی و سیستم کمونیستی، ارزش انسان را تا حد یک حیوان و حتی ماشین پایین می‌آورد. در مرحله بعدی جوامع بت پرستی از قبیل هندوستان، ژاپن، فیلیپین و آفریقا قرار دارند که به خدایگان دیگری در کنار الله یا بدون آن اعتقاد دارند. همه جوامع یهودی و مسیحی نیز جزء جوامع جاهلی هستند، چرا که آنها از اعتقادات اولیه خود دور شده‌اند و از قوانین ساخته دست بشری اطاعت می‌کنند. بالأخره تمام جوامعی نیز که خود را اسلامی‌ می‌خوانند، در جاهلیت به سر می‌برند. در جوامع مسلمانان، عده‌ای به سکولاریسم اعتقاد دارند و رابطه خود با دین را انکار می‌کنند. عده‌ای دیگر نیز فقط در زبان به دین اقرار می‌کنند، ولی در زندگی اجتماعی به طور کامل آن را طرد می‌کنند. عده‌ای نیز قوانین دلخواه خود را می‌سازند و آن را به‌ اسم «شریعت خداوند» ارائه می‌دهند. همه ‌این جوامع در یک چیز مشترک‌اند و آن اینکه فقط از خداوند اطاعت نمی‌کنند. (28)
به همین دلیل است که سید قطب، جاهلیت قرن بیستم را وخیم‌ترین نوع جاهلیتی می‌داند که در تاریخ بشریت بر روی زمین ظاهر شده‌ است. به نظر وی، تلاش‌های پیامبر برای از بین بردن دشمنانش آسان‌تر از تلاش‌هایی است که باید برای پایان دادن به جاهلیت در عصر حاضر، صرف شود. وی دلیل این امر را در دشمنی دوگانه‌ای می‌داند که مؤمنان باید با آن مبارزه کنند؛ دشمن خارجی (عمدتاً فرهنگ غربی) و دشمن داخلی در میان دنیای اسلام. (29)

2. حاکمیت و عبودیت

به منظور کم اهمیت جلوه دادن ایدئال‌های ناسیونالیست‌ها، قطب بر روی دو مفهومی‌ که قبلاً مودودی ابداع کرده بود تأکید کرد: حاکمیت و عبودیت. سید قطب در فصل پنجم از کتاب معالم فی الطریق تحت عنوان «لا اله ‌الا الله : تنها روش زندگی در اسلام»، اعتقاد به پرستش بی چون و چرای خداوند و اطاعت از فرامین وی را تنها روش زندگی دانست و اعلام کرد جامعه‌ای اسلامی ‌خواهد بود که همه قوانین شریعت را اجرا کند. به عبارت دیگر، ویژگی متمایزکننده جامعه ‌اسلامی از سایر جوامع در این است که فقط بر پایه پرستش خداوند بنا شده‌است. در واقع، «لا اله‌ الا الله» تنها روشی است که‌ اولین گروه مسلمانان بر پایه‌ آن به وجود آمد و در ادامه با تکیه بر آن توانست جامعه‌ اسلامی‌ را به وجود آورد و با جامعه جاهلی مقابله کند. (30)

3. جماعت

سید قطب راه حل مشکل ایجاد شده در جوامع کنونی را حاکمیت خداوند و اجرای شریعت و به عبارت دیگر بازگشت به ‌اسلام می‌داند. اما چگونه و با استفاده‌ از چه وسیله‌ای می‌توان به‌ اسلام بازگشت؟ راه حل مشکل چیست؟ سید قطب معتقد بود خیزش اسلامی‌ میسر نمی‌شود مگر با استفاده‌از «جماعت»، یا «گروه مؤمن» یا «نسل قرآنی یگانه» یا «گروه پیش تازی» که به نسل نخست صحابه تأسی کنند؛ نسلی که فقط از سرچشمه سیراب شده است و در تاریخ شأنی یگانه دارد.
حال که مقرر است جامعه ‌اسلامی ‌چنین باشد، این جامعه چگونه به وجود می‌آید؟ و برنامه و راه ‌ایجاد آن کدام است؟ این جامعه فقط وقتی به وجود می‌آید که جماعتی از انسان‌ها پیدا شوند و عبودیت خود را به طور کامل به خداوند اختصاص دهند و عبودیت هیچ غیر خدایی را نپذیرند و چه در اعتقاد و جهان بینی و چه در عبادات و شعائر و چه در نظام و قوانین خود زیر بار عبودیت غیرخدا نروند و آنگاه تمام زندگی خود را عملاً بر اساس این عبودیت خالصانه، سازمان دهند و درون خود را از اعتقاد به ‌الوهیت هر غیر خدایی- در کنار خدا یا به جای خدا- پاک کنند و شعائر خود را برای رضای هیچ غیر خدایی- در کنار خدا یا به جای خدا انجام ندهند و قوانین خود را از هیچ غیر خدایی- در کنار خدا یا به جای خدا- برنگیرند.
بنابراین، قبل از اندیشیدن درباره برپا کردن نظام اجتماعی اسلام و ایجاد جامعه‌ای اسلامی ‌بر پایه ‌این نظام، باید دل و درون افراد از عبودیت غیرخدا پاک سازی شود و افرادی که به ‌این ترتیب درونشان از عبودیت غیرخدا پاک می‌شود، به صورت جماعتی مسلمان گرد هم آیند. چون جامعه اسلامی‌ از همین جماعت که دل و درون افراد آن از از عبودیت غیرخدا در اعتقاد و عبادت و شریعت، زدوده شده، تشکیل می‌شود. (31)
وقتی تعداد مؤمنان به ‌این عقیده به سه نفر می‌رسد، خود این عقیده به آنها می‌گوید:
اکنون شما یک جامعه هستید.... یک جامعه ‌اسلامی ‌مستقل هستید و از جامعه جاهلی که بدین عقیده گردن نمی‌نهد و ارزش‌های اساسی این عقیده- ارزش‌هایی که قبلاً بدان‌ها اشاره کردیم- بر آن حکمفرما نیست، منفصل و جدایید و همین جاست که جامعه‌ اسلامی‌ (عملاً) به وجود آمده است. پس از آن سه نفر، ده نفر و ده نفر، صد نفر و صد نفر، هزار نفر و هزار نفر هم دوازده هزار نفر می‌شوند... و آنگاه جامعه‌ اسلامی‌ آشکارا اعلام وجود می‌کند. (32)

4. جهاد

«جهاد» یکی دیگر از واژه‌هایی است که مودودی و قطب (در فصل چهارم) به کار برده‌اند و رابطه نزدیکی با جاهلیت دارد. قطعاً در طول مسیر بین جامعه جاهلی و این جامعه نوپا که افرادش را از آن گرفته ‌است و با عقیده و بینش و ارزش‌ها و اعتبارات و موجودیت و ساختار خاص خودش از آن جدا شده ‌است، جنگ در می‌گیرد و همین حرکت از نقطه شروع آن تا نقطه موجودیت یافتن آشکار و مستقل، موجب تمایز یافتن یکایک افراد این جامعه می‌شود و ارزش و جایگاه هر کدام از آنها را- بر حسب میزان و اعتبار اسلامی- در این جامعه، مشخص می‌کند و بنابراین، جامعه برای هر فرد ارزش خاص او را قائل می‌شود، بدون آنکه لازم باشد خودش را تزکیه شده جلوه دهد یا خویشتن را به دیگران بشناساند. در آن روز حتی عقیده و ارزش‌های حاکم بر نفس و بر جامعه ‌او، بر او فشار خواهند آورد که خود را از نگاه‌هایی که در محیط به‌ او دوخته شده‌ است، پنهان نگه دارد. (33)
حاکمیت بخشیدن به خدا و قوانین الاهی بر روی زمین و نابود کردن حاکمیت انسان و قوانین انسانی و انتزاع قدرت از دست غاصبان و بازگرداندنش به خداوند سبحان صرفاً با تبلیغ و موعظه حاصل نخواهد شد؛ چرا که جباران سلطه جو و غاصبان حاکمیت خدا، قدرت را با تبلیغ و ارشاد واگذار نخواهند کرد. اگر چنین بود پیامبران به سادگی می‌توانستند دین خدا را بر روی زمین مستقر کنند؛ و این عکس آن چیزی است که تاریخ نشان می‌دهد. تاریخ این دین همچون تاریخ ادیان گذشته‌ است. (34)
مسئله ‌اصلی در بحث قطب این است که جهاد فقط دفاعی نیست. این مشکل از آنجا ناشی می‌شود که بسیاری از مخالفان اسلام می‌کوشند چهره‌ای وحشی از اسلام نشان دهند که برای اسلام آوردن غیرمسلمان از اجبار و زور استفاده می‌کند. جهاد فقط علیه حکومت‌ها یا حاکمانی استفاده می‌شود که‌ از تبلیغ اسلام جلوگیری می‌کنند، چرا که در زمان پیامبر نیز بعد از اینکه حاکمان ایران و روم از تبلیغ دین اسلام جلوگیری کردند، هدف حمله قرار گرفتند. در نتیجه هدف جهاد، از نظر قطب، به دست آوردن آزادی تبلیغ مذهبی است. قطب باور دارد که هیچ حکومت غیراسلامی ‌اجازه گفت و گوی آزاد با مردمش را درباره اسلام نمی‌دهد. در نتیجه جهاد مبارزه‌ای علیه جاهلیت است و تا زمانی که همه دولت‌ها در جاهلیت به سر می‌برند و حاکمیت غیراسلامی‌ را پذیرفته‌اند جهاد ادامه خواهد داشت. (35)

اندیشمندان تأثیرگذار بر سید قطب

اندیشه و گفتمان جاهلیت- حاکمیت سید قطب تحت تأثیر کدام اندیشمندان شکل گرفته است؟ شخصیت‌های مختلفی در شکل گیری اندیشه و گفتمان سید قطب در دوره‌های مختلف حیات فکری وی دخیل بودند که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.

1. محمود عباس عقاد

زندگی ادبی و روشنفکری سید قطب عمیقاً در اثر برخورد با محمود عباس عقاد، یکی از پیشوایان ادبی آن عصر، شکل گرفت. (36)

2. ابن تیمیه و شاگردان وی

سید قطب، به عنوان یکی از شارحان تفکر بنیادگرایانه، در زمینه مخالفت با موضوعات مجرد فلسفی و تأکید بر تعبیر و تفسیر تحت الفظی، از شیوه ‌ابن تیمیه و شاگردان او پیروی می‌کرد. وی،
همانند ابن تیمیه، جوامع را به دو گروه تقسیم می‌کند که در یک طرف، نیروهای خوب قرار دارند و در طرف دیگر نیروهای بد (شیطانی) ؛ حد میانه‌ای وجود ندارد. (37) در واقع، اهمیت سید قطب در این است که ‌استدلال‌های ابن تیمیه علیه حکمرانان کافر را به گونه‌ای تفسیر کرد که بتوان آنها را به مشکلات اسلام در دنیای مدرن تعمیم داد.

3. ابوالاعلی مودودی

سومین فردی که‌ افکار سید را تحت تأثیر قرار داد ابوالاعلی مودودی بود. آرا و عقاید او شالوده فکری سید را در زندان شکل داد. تأثیر ابوالاعلی مودودی بر سید قطب را به طور کامل می‌توان در کتاب معالم فی الطریق مشاهده کرد. سید در سراسر این کتاب از دو مفهوم «عبودیت» و «حاکمیت» به عنوان کلید رابطه ‌انسان و خداوند نام می‌برد. او می‌کوشد این دو اصطلاح را در کتاب المصطلحات الاربعة فی القرآن: الله، الرب، العباده، الدین آنچنان که‌ اعراب در دوران رسالت پیامبر درک می‌کردند ریشه یابی کند، نه‌ آنچنان که در طول قرن‌های معاصر تفسیر شده است. سید قطب، همچون مودودی، تنها حاکمیت قانونی و شرعی را در یک جامعه ‌اسلامی، حاکمیت خداوندی می‌داند. به همین ترتیب، فقط خداوند موضوع عبادت و ستایش است. رژیم هم فقط می‌تواند با الحکم بما انزل الله ‌اعمال حاکمیت کند. فقط حکومتی عادلانه‌ است که نشان الاهی داشته باشد؛ و تنها قانونی که در برابر تباهی و فساد و تبدیل شدن به وسیله‌ای در خدمت یک مستبد مصونیت دارد، قانونی است که بر اساس کتاب خداوند (شریعت الله) استوار شده باشد. در جامعه جاهلی، برخلاف جامعه ‌اسلامی، حاکمیت متعلق به خدا نیست، بلکه متعلق به دیگران است. ویژگی جامعه جاهلی به‌ اوج رساندن صاحب قدرت، چه فرد چه طبقه یا حزب، و ستایش وی به وسیله مردم است. (38)
مودودی در تفسیر آیاتی که مسلمانان را از عبادت همه به جز خدا نهی می‌کند می‌گوید، در آیاتی که کلمه «عبادت» به معنای عبودیت و عبادت آمده است موضوع عبودیت یا شیطان است یا طاغوتیانی که خود را به بت، و عبادت کنندگان خداوند را به ستایش‌گران و خدمت‌گزاران خود تبدیل کرده‌اند. به عبارت دیگر، رهبران، مردم را وا می‌دارند طبق قوانین ساخته و پرداخته‌شان زندگی کنند و کتاب خداوند را پشت سر خود پنهان کنند. (39) استفاده سید از اصطلاح «عبودیت» نشان می‌دهد که ‌او کتاب مودودی را خوانده ‌است: «حاکم ظالم کسی است که بر هر شکل، خود را همچون بت برای ستایش مردم عرضه می‌کند». (40)
مودودی هنگامی‌ که ‌از اصطلاح «رب» سخن می‌گوید، مسئله حاکمیت را مطرح می‌کند. مودودی می‌گوید «رب» در پنج معنای اصلی در قرآن به کار رفته ‌است، که یکی از ویژگی‌های رب بودن اعمال حاکمیت است. (41) بنابراین، معیار ضروری و کافی تشخیص اسلامی ‌یا جاهلی بودن یک جامعه (از نظر مودودی و سید قطب) در نوع عبودیت و حاکمیتی نهفته‌ است که در جامعه‌ اعمال می‌شود.

4. ابوالحسن ندوی

در اواخر دهه چهل میلادی کتاب متفکر هندی، ابوالحسن ندوی، با نام جهان با انحطاط مسلمانان چه زیانی دید؟ از اردو به انگلیسی ترجمه شد. سید قطب بر نخستین چاپ عربی کتاب ندوی در 1950 مقدمه‌ای نگاشت. (42) این کتاب در دو بخشی نسبتاً مساوی به سامان آمده‌ است. نیمه نخست، تاریخ تمدن اسلامی ‌و شرایط و زمینه‌های ظهور آن را، در مقام شورشی بر ظلمت جامعه جاهلی و پوچی چالش ساسانی- بیزانسی، بررسی می‌کند. فصلی که به پژوهش زمینه‌ها و بستر پیدایش اسلام و تمدن اسلامی‌ می‌پردازد، به هیچ روی پیش درآمدانه نیست؛ تقریباً چهل صفحه ‌از آن به متهم کردن فرهنگ‌ها و تمدن‌ها و سنت‌های دینی موجود در دیگر نقاط جهان در قرن پنجم و ششم میلادی مانند یهودیت، مسیحیت، زرتشت باوری، بودا باوری و هندوئیسم می‌گذرد. سنت امپراتوری‌های کسری و قیصر که در جزیره ‌العرب آن روزگار حاکم بوده نیز طعن و تقبیح شده است.
بخش ویژه تمدن اسلامی ‌با بررسی «روش پیامبران در اصلاح و تغییر» آغاز شده ‌است و جالب آن است که بر جوانب تربیتی و اخلاقی و فرهنگی بیش از هر چیز تکیه دارد. (43) وقتی سخن به انحطاط تمدن اسلامی‌ می‌رسد، به سیاست باز می‌گردد و تأکید می‌کند که ‌انحطاط، موجب جدایی دین از سیاست شد و نالایقان را به‌ امامت رساند، همان طور که زمینه بی اعتنایی به دانش‌های سودمند را فراهم آورد. تمدن اسلامی، در ادوار متأخر، در چند برهه کوتاه درخشیدن گرفت، مانند دوران صلاح الدین و برخی ممالیک و عثمانی‌ها. ولی [آن دوران‌ها] فقط برهه‌هایی کوتاه بودند و بس، و فراتر از این بر پایه نبوغ نظامی‌ شکل گرفته بودند، نه نبوغ فرهنگی و تمدنی.
ندوی بخش مربوط به تمدن اروپایی را با بحث درباره ریشه‌های یونانی آن آغاز می‌کند و عناصر اساسی آن را حس باوری، دین گریزی، اهتمام بیش از حد به زندگی، وطن پرستی و قوم گرایی برمی‌شمرد. (44) در اندیشه ندوی کلید فهم تمدن اروپایی مادی بودن آن است؛ چنین بوده و هنوز هم چنین است. میان معنویت و زهدگرایی مسیحی با ماده باوری تمدنی، چالشی رخ داد و ماده باوری در آن به پیروزی رسید و مسیحیت شرقی کنار زده شد و روحانیت خود را از دست داد و آنچه روی داد این بود که به قول ابن تیمیه روم نصرانی نشد، بلکه نصرانیت رومی‌شد. به‌این ترتیب، بیماری بدخیم تمدن اروپایی پدید آمد: ماده باوری و غریزه محوری که بر افراد چیره بود؛ قوم پرستی و ملی‌گرایی دولت‌ها و مردم. از این رو، اروپا (و همچنین سراسر غرب) به دلیل وجود گرایش‌های گسست‌جویانه و شکاف خواهانه فردی و جمعی به سوی خودکشی می‌رود. دو جنگ جهانی و صدها جنگ استعماری گواه‌ این واقعیت است. جهانی که‌ امروزه سرنوشتش به دست تمدن غربی است، سرگذشتی جاهلی دارد یا دست کم بدان می‌انجامد؛ (45) از یک سو، جنگ و جدال آنها برای تکمیل جهان گشایی خود، و از سوی دیگر، چالش درونی آنها با یکدیگر، که‌ از انگیزه‌های مادی سرکشی که در افراد و گروه‌ها و دولت‌ها وجود دارد، مایه می‌گیرد. امروزه مسلمانان وظیفه دارند جهان را از این تمدن خودکامه چیره نجات دهند و کارها را به سامان اصلی خود برگردانند. آشوب و هرج و مرجی که در جهان جاری است، چنان که ‌انسان‌ها دیگر مهار سرنوشت جهان و سرنوشت خود را از دست داده‌اند، نشان می‌دهد که با انحطاط مسلمانان چه زیان و ضرر عظیمی ‌به جهانیان رسید. به نظر ندوی، عرب‌ها همان طور که در آغاز اسلام پیشرو بودند، در این دوران نیز باید پیش از دیگر مسلمانان به پا خیزند و جهان را نجات دهند. به نظر می‌رسد سید قطب انگاره ندوی از مشکلات تمدن- یا به تعبیر بهتر، مشکلات مسلمانان با تمدن جدید- را می‌پذیرد. (46)

جریان‌های تکفیری متأثر از سید قطب

علی رغم تفسیرهای سه گانه‌ای که‌ از اندیشه سید قطب در جامعه آن روز مصر پدید آمد، تفسیری که ‌اندیشه وی را به عرصه مبارزه ‌ایدئولوژیکی سوق می‌داد، پررنگ‌تر شد. در دهه هفتاد قرن بیستم، برخی گروه‌های اسلامی‌ در مصر ظهور کردند که روش آنها در برخورد با وقایع سیاسی و اجتماعی، برخلاف اخوان المسلمین، تا حدودی همراه با خشونت بود. بیشتر این اعضا در اخوان المسلمین عضویت داشتند و نوشته‌های سید قطب مهم‌ترین منبع فکری آنها بود. در نیمه دوم دهه شصت، زندانیان اخوان المسلمین در همان زندان‌ها در افکار و آرای سید قطب بحث و مناقشه کردند و جوانان به نقد ریشه‌ای افکار و ایدئولوژی مبارزاتی سید قطب تمایل پیدا کردند تا اینکه سادات در 1971 آنها را آزاد کرد. آنها پس از آزادی به تشکل‌های مختلفی روی آوردند که وجه مشترکشان اعتقاد به ضرورت تغییر اوضاع موجود از راه قدرت (زور) بود. از میان این تشکل‌ها، جماعت‌های زیر سر برآوردند: جماعة الفنیة العسکریة در 1974، جماعة التکفیر و الهجرة در 1977، و جماعة الجهاد از 1979 به‌ این سو. (47)
اگرچه تفکر سید قطب در تقابل با فرهنگ و تمدن بیمار غربی شکل گرفت و جاهلیت مدرن را متأثر از تمدن فطرت گریز غرب می‌دانست، جریان‌های تکفیری با روگردانی از این اندیشه محوری سید قطب، بر جهان اسلام و جاهلیت درون جوامع اسلامی‌ متمرکز شدند و راه حل پاسخ به معضل هویتی مسلمانان را در مبارزه با فرقه‌های اسلامی ‌یافتند.

زمینه‌های اجتماعی- سیاسی شکل گیری جریان‌های تکفیری معاصر مصر

از کاوش در افکار و احوال رهبران و اعضای این گروه‌ها و توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی نابسامان مصر نکات مهمی ‌می‌توان نتیجه گرفت که در پدید آمدن خشونت‌هایی به نام دین مؤثر
بوده‌ است:

1. اوج گرفتن باورهای دینی

گروه‌های بنیادگرا و رهبران آنها «الاسلام هو الحل» را شعار خود قرار دادند. از نظر این دسته‌ از متفکران و صاحب نظران مسلمان، ریشه‌های فلاکت جهان اسلام را باید در دوری جستن از تعالیم اصیل قرآن و سنت دانست. اصرار این گروه بر اجرای سریع و بدون قید و شرط احکام اسلامی‌- با فهم و اجتهادی کاملاً ظاهری از آیات و روایات و به زعم آنها بدون در نظر گرفتن قیود، اصلاحات و تغییرات بعدی در احکام، که عمدتاً علمای سنتی سده‌های بعدی اعمال کرده‌اند- با روشی انعطاف ناپذیر بی مصالحه و بدوی آنها را در اکثر موارد تبدیل به نارویی سیاسی و معطوف به نتیجه ساخته ‌است. (48)

2. شکاف نسلی

حملات 1965 پلیس نه تنها اعضای سابق اخوان را که در 1954 دست گیر، زندانی و سرانجام پس از اتمام محکومیت آزاد شده بودند از میان برداشت، بلکه به سرعت میان دو نسل جوان و کهن سال شکاف ایجاد کرد. اکثر نسل کهن سال جهت گیری محافظه کارانه پیدا کردند و تا 1977 با رژیم سادات از سر سازگاری درآمدند، در حالی که‌ اغلب رادیکال‌های نسل جوان حکم تکفیر جامعه جاهلی را صادر کردند. (49)

3. حاشیه نشینی

محل زندگی اعضا و رهبران گروه‌های افراطی، اغلب روستاهای کوچک و حومه شهرهای بزرگی چون قاهره ‌است. این مناطق به علت فقر و کمبود امکانات زندگی و دوری از مراکز خدماتی، مراکز حاشیه‌ای محسوب می‌شود که محدودیت‌های بسیاری را در مسائل تربیتی، فرهنگی و اقتصادی به خود دیده‌ است. (50) بدین ترتیب این افراد هنگامی‌ از نظر سیاسی خطرناک می‌شوند که رهبرانشان تصمیم می‌گیرند در شهرهای بزرگ یا پایتخت مستقر شوند. (51)

4. بی تجربگی و جوان بودن پیروان

گرایش‌های رادیکال این جنبش‌ها برای جوانان حاشیه نشین و بی تجربه جذاب بود. پژوهش مشهور سعدالدین ابراهیم نشان می‌دهد که میانگین سنی گروه‌ التکفیر و الهجرة 24 سال و گروه آکادمی‌نظامی‌22 سال بوده ‌است. همچنین، تمامی‌ اعضای دو گروه هنگام پیوستن به ‌این گروه‌ها بین 17 تا 26 سال سن داشته‌اند. (52)

5. تحصیلات رهبران

یکی از ویژگی‌های معمول در رهبران و طرفداران اسلام سلفی و بنیادگرا، نداشتن پیشینه تحصیلات گسترده دینی به شکل موجود در حوزه‌های علمیه‌ است. رهبران جنبش‌های بنیادگرا معمولاً افرادی هستند که حرفه ‌اصلی آنها مطالعه دین نیست و معارف دینی‌شان حاصل مطالعات شخصی و انفرادی و به دور از سنت استادی و شاگردی معمول در نهادهای یادگیری سنتی است. این الگو در میان پیروان نیز تکرار می‌شود. غالب رهبران و اعضای اصلی جنبش‌های سلفی را دانشجویان و دانش آموختگان رشته‌های فنی- مهندسی و رشته‌های غیر علوم اسلامی‌ تشکیل می‌دادند؛ نه دانشجویان علوم اسلامی، بنابراین، می‌توان گفت شناخت آنها از اسلام در واقع بیشتر مکانیکی و ظاهری بود و تمسک آنها به برخی آموزه‌های دینی با احراز هویت و به دست آوردن قدرت سیاسی همراه بوده ‌است. (53)
اکنون این پرسش مطرح می‌شود که چرا مهندسیها تروریست می‌شوند؟ ... مهندس‌ها آن قدر خودبین هستند که فکر می‌کنند می‌توانند متون را بخوانند، تصور می‌کنند که می‌توانند بدون هیچ کمکی قرآن را بخوانند. اتفاقاً اگر آنها به نوعی از تحصیلات مذهبی برخوردار بودند، احتمالاً در برابر قرائت‌های خشونت طلبانه قرآن مصونیت می‌یافتند. اما آنها دانش مذهبی ندارند و وقتی در 25 سالگی به مذهب رو می‌آورند، به علت نداشتن تحصیلات مذهبی، به دام قرائت‌های غیرمعمول قرآن می‌افتند. در واقع، مهندس‌ها معمولاً این گونه هستند و برای فهمیدن هر چیزی بلافاصله به دنبال ترسیم نقشه و یافتن اصول می‌روند. این دقیقاً همان کاری است که‌ اسلام سلفی به دنبال آن است؛ یعنی فراموش کردن 14 قرن تفسیر و تأویل و بازگشت به ‌اصول قرآن و حدیث و تنها بها دادن به همین مسئله. (54)

6. افزایش خشونت دولتی

سرکوب شدید حرکت‌های بنیادگرایانه که رسالتشان را اصلاح وضعیت داخلی کشور اعلام کرده‌اند، نیز یکی از متغیرهای مهم در افزایش خشونت این جریان‌ها به شم

عبارات مرتبط با این موضوع

سردردهای پشت سر سردردهایپشتسرسردردهای پشت سر به رایجی دردی که قسمت جلو خصوصاً قسمت شقیقه را تحت تأثیر قرار می‌دهد وب‌گاه دکتر حسین کچویان این کتاب را در تهران شهر کتاب آنلاین و در شهرستانها پاتوق کتاب فردا تا یک هفته پس از پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسیواکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه سید علی خامنه‌ای ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد…خانواده پدر سید علی خامنه‌ای، سید جواد و پدربزرگ پدریش سید حسین از روحانیان آذری اخبار،اخبار روز،اخبار خبرگزاری ها اخبار،آخرین …در این بخش شما با انواع اخبار غزهاخبار ایراناخبار سوریهاخبار اخبار روز غزه دانشگاه آزاد اسلامی توسط دکترخلیل علی محمدزاده و در همایش مادران، پرچمداران جنگ نرم مطرح شد اگر مادر سردردهای پشت سر سردردهای سردردهای پشت سر به رایجی دردی که قسمت جلو خصوصاً قسمت شقیقه را تحت تأثیر قرار می‌دهد، نیستند وب‌گاه دکتر حسین کچویان این کتاب را در تهران شهر کتاب آنلاین و در شهرستانها پاتوق کتاب فردا تا یک هفته پس از معرفی سید علی خامنه‌ای ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد خانواده پدر سید علی خامنه‌ای، سید جواد و پدربزرگ پدریش سید حسین از روحانیان آذری مقیم نجف پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسی واکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه راهی اخبار،اخبار روز،اخبار خبرگزاری ها اخبار،آخرین خبرها،خبر فوری مثل رهبری ساده زیست باشیماخبار ادبی و هنری دختر شهید بابایی خاطرات همرزمان پدر را به تصویر دانشگاه آزاد اسلامی توسط دکترخلیل علی محمدزاده و در همایش مادران، پرچمداران جنگ نرم مطرح شد اگر مادر پرچمدار


ادامه مطلب ...

بررسی چگونگی ارتباط امام رضا (ع) با اصحاب در کوفه، بغداد و قمن

[ad_1]

چکیده

کوفه، بغداد و قم از نقاط حساس شیعه‌نشین جهان اسلام بود. به سبب نقش سیاسی این سه شهر، امام رضا (علیه السلام) باید برنامه‌ای برای ارشاد و هدایت و تمدن سازی این مراکز مهم در نظر می‌گرفت تا بتواند کاروان بشریت را به سوی توحید و تداوم مدنیت اسلامی، رهنمون باشد. از طرفی فاصله محل استقرار امام (علیه السلام) با این مراکز، زیاد بود و امکان ارتباط حضوری امام وجود نداشت. با این فرضیه، پژوهش حاضر در صدد است تا به این پرسش پاسخ دهد که امام رضا (علیه السلام) با وجودی که در ایام حیات خود تنها در مدینه و خراسان مستقر بود، چگونه با اصحاب خود در سایر نقاط جغرافیایی، چون کوفه، بغداد و قم در ارتباط بود؟
جستار حاضر، مطالعه‌ای کیفی است که با بررسی اسناد، بانک‌های اطلاعاتی، مقالات و کتب تاریخی، روایی و رجالی شیعه شکل گرفته و بر اساس تحلیل محتوا، انسجام یافته است. جامعه پژوهش، شامل کلیه اسناد، مدارک و منابع مرتبط با موضوع بحث است. بر اساس یافته‌های این مقاله، امام رضا (علیه السلام) با وجود همه تنگناها و فشارها و خشونت‌های اعمال شده از سوی حاکمان وقت، با گزینش شخصیت‌های برجسته این مراکز، هم چون صفوان بن یحیی، یونس بن عبدالرحمن و محمدبن ابی عمیر، تشکیلاتی منسجم و سری را شکل داد که از آن با عنوان «سازمان وکالت» امام یاد می‌شود. آن حضرت از طریق این سازمان، شبکه ارتباطی گسترده‌ای را در درون هر یک از این مراکز ایجاد نمود. این شبکه‌های ارتباطی حتی در درون دربار و حکومت وقت نیز نفوذ داشت و کلیه جریانات جامعه را به نفع شیعیان جهت‌دهی می‌کرد.

1. مقدمه

عصر امام رضا (علیه السلام) به عنوان یکی از دوره‌های پرتنش سیاسی و فرهنگی، از جهات مختلف درخور توجه و اهمیت است. تقسیم خلافت عباسی، درگیری میان امین و مأمون، خیزش بزرگ علویان و سرانجام دعوت امام به خراسان توسط مأمون و مسئله واگذاری ولایت عهدی به امام، نقاط عطفی در تاریخ تشیع محسوب می‌شوند. از جهتی این دوره از تاریخ، بهترین دوران گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی است، به گونه‌ای که به «عصر طلایی» معروف شده است. (3) در این شرایط حساس و ویژه، ارتباط امام رضا (علیه السلام) با مراکز مهم شیعی، چون کوفه، بغداد و قم اهمیت ویژه‌ای دارد، زیرا شهر شیعه‌‌نشینی مانند کوفه در کنار بصره که بزرگ‌ترین منطقه سنی‌نشین است، واقع شده و قم و بغداد از دیگر شهرهایی است که بیشترین جمعیت شیعی را در خود جای داده است. سؤال اساسی این است که با وجود استقرار امام در مدینه و مدتی در خراسان، ارتباط امام با اصحاب خود در کوفه، بغداد و قم به چه صورت بوده است؟
رویکردی که نویسندگان در بیان چگونگی ارتباط امام رضا (علیه السلام) با اصحاب در شهرهای کوفه، قم، و بغداد برگزیده‌اند، رویکردی روایی با تکیه بر آرای رجالیون شیعه است. در این رویکرد، مراد از اصحاب امام رضا (علیه السلام) در کوفه، قم و بغداد، تمام شیعیان و حتی غیر شیعیانی است که از دوست‌داران امام رضا (علیه السلام) بودند و برای شنیدن سخنان امام، شوق و علاقه ویژه‌ای از خود نشان می‌دادند. در این مراکز به غیر از شیعیان، افرادی بودند که با وجود غیر شیعی بودن، به امام علاقه داشتند و از محضر امام به عنوان عالم و دانشمند برجسته عصر خود، استفاده می‌نمودند. با توجه به این تعریف گسترده از اصحاب امام، تعداد بی‌شماری در هر یک از این نواحی جغرافیایی بودند که واژه اصحاب بر آنها صدق می‌کرد.
امام باید به عنوان پیشوای جامعه مسلمانان عصر خود، با اصحاب در ارتباط بود و به هدایت عمومی جامعه می‌پرداخت، اما حضور ایشان تنها در دو شهر مدینه وخراسان دیده می‌شد. پس باید به این پرسش پاسخ داده شود که امام چگونه با اصحاب خود در این مراکز ارتباط داشت. منابع تاریخی نمی‌توانند آن‌گونه که شایسته است، به این پرسش پاسخ دهند به همین سبب این پژوهش با مطالعه کتب‌روایی و رجالی انجام گرفته است، هر چند که از منابع تاریخی نیز به عنوان مؤید و قرینه استفاده شده است، زیرا مهم‌ترین اصحاب امام (علیه السلام) که در هر برهه، انتقال دهنده میراث اهل بیت (علیهم السلام) بوده‌اند، راویان بودند و در زمان امام رضا (علیه السلام) نیز نام راویان برجسته‌ای در کتب رجالی ما ثبت شده که شخصیت علمی، دینی و فقهی آنها زبانزد همگان است. امام (علیه السلام) نیز خود به عدم حضور در این مراکز اشاره فرموده، و از اصحاب خواست تا سراغ شخصیت‌های برجسته بروند و معالم دین را از آنها فراگیرند.
مطالعه این شخصیت‌های برجسته در کنار هم، ما را به شبکه ارتباطی پیچیده و گسترده‌ای رهنمون می‌سازد که این افراد را از یک سو با امام و از سوی دیگر با تمام جامعه، مرتبط می‌نمود. تعاملات آنها و ارتباطشان با امام (علیه السلام)، این موضوع را آشکار می‌کند که این عده تحت اشراف امام، تشکیلات منسجم و قوی را شکل داده بودند که در این نوشتار با عنوان سازمان وکالت امام از آن یاد می‌شود. بیشترین ارتباط امام از طریق سازمان وکالت بود که با پیچیدگی و ظرافت، امکان ایجاد شبکه‌های ارتباطی درون جامعه را ممکن می‌ساخت.
به منظور تحلیل این موضوع، پس از بیان روش تحقیق، چگونگی ارتباط امام (علیه السلام) در هر یک از این سه شهر به صورت مجزا مطرح شده است. در بحث چگونگی ارتباط امام با اصحاب در کوفه، نوع ارتباط و برآیندها به صورت مفصّل بررسی شده. به همین سبب در بررسی ارتباط امام با بغداد و قم، این مباحث به صورت خلاصه‌تر مطرح شده است. در پایان نیز ارتباط کلی امام با اصحاب در این سه شهر، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
تحقیق حاضر با روش توصیفی - تحلیلی و با تکیه بر حوادث تاریخی و گزارش‌های علمای علم حدیث و رجال، تدوین شده است. پس از انتخاب موضوع، نگارندگان با استفاده از کتب رجالی و روایی شیعه، بررسی اصحاب امام (علیه السلام) در کوفه، بغداد و قم و مطالعه 320 نفر از اصحاب امام رضا (علیه السلام) در شهرهای متعدد، به گزینش افرادی پرداختند که می‌توانند چگونگی ارتباط امام را با اصحاب در شهرهای فوق نشان دهند. سپس زندگی این افراد و روایت‌های‌شان در کلیه منابع رجالی، روایی و تاریخی مورد بررسی و مطالعه قرار گرفت و چنانچه گزارش یا مطلبی حاکی از امام با اصحاب در یکی از این حوزه‌ها بود، بیان و تحلیل شد.

2. چگونگی ارتباط امام رضا (علیه السلام) با اصحاب در کوفه

در قرن اول هجری، با انتقال قدرت و مرکزیت خلافت امیرمؤمنان علی (علیه السلام) از مدینه به کوفه پس از جنگ جمل، شهر کوفه به تدریج چهرهای شیعی گرفت. پس از جریان جمل، چهارصد تن از صحابی از مهاجر و انصار که هفتاد نفر از بدریون نیز در میان آنها بودند، وارد کوفه شدند و در صفین 2800 صحابی مقیم کوفه، همراه علی (علیه السلام) بودند. (4)
در سده دوم، حضور شما بسیاری از علمای اسلام در جامع این شهر، شگفت‌آور است. مردم کوفه در این دوران ترکیبی از شیعه و سنی، پیروان مذاهب دیگر و حتی ملحدان بودند، ولی آنچه به حیات علمی کوفه در قرن دوم نیرو بخشید، وجود شاگردان مشهور صادقین (علیه السلام) بود. امام سجاد، امام باقر و صادق (علیه السلام) بارها به کوفه آمدند و در این رفت و آمدها، محدثان شیعی و سنی از حضور ائمه اطهار بهره‌های فراوان بردند. اقامت پنج ساله امام صادق (علیه السلام) در شهر هاشمیه (5) و نقل روایت برای شیعیان، بیش از بیش به غنای علمی شیعه در کوفه کمک کرد، به طوری که حضور و افاده علمی آن حضرت در مسجد کوفه، از سایر ائمه (علیه السلام) بیشتر بود. (6)
بنابراین شهر کوفه علی‌رغم متأثر بودن از اختلافات وچند دستگی‌ها، به دلایل زیر به مرکزیت شیعه اشتهار یافت:
اگر می‌خواستند به فردی عنوان شیعی دهند، اورا کوفی یا کوفی مذهب لقب می‌دادند. نخستین گروه از شاگردان امام باقر (علیه السلام)، مردانی از شهر کوفه بودند. (7)
راویان صادقین (علیه السلام)، در درجه اول کوفی بودند، (8) به گونه‌ای که حسن بن علی بن زیاد و شاء از اصحاب امام رضا (علیه السلام)، نهصد تن از مشایخ حدیث را در مسجد کوفه درک کرده که همه در مقام تدریس می‌گفتند: «حدَّثنی جعفر بن محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)». (9)
از میان هجده نفر اصحاب اجماع، غیر از معروف بن خرُّبوذ که مکی (10) و محمدبن ابی عمیر که از مردم بغداد بود، (11) شانزده نفر باقی مانده اهل کوفه یا ساکن آن جا بودند و همین امر، اهمیت کوفه و ارادت کوفیان به ائمه اطهار و اهتمام آنان به حفظ میراث ایشان را مدلّل می‌سازد.
بسیاری از خاندان‌های علمی شیعه که همگی شاگردان ائمه بوده‌اند، از کوفه هستند: نظیر آل ابی شعبه، آل ابی جعد، آل ابی اَراکه و آل ابی صفیه. (12)
بنابراین حرکت ائمه قبل از امام رضا (علیه السلام) و تلاش‌های مستمر ایشان سبب شد تا شهر کوفه، مرکزیت شیعه را بیابد. حفظ موجودیت و گسترش مذهب تشیّع در کوفه، از مسائلی بود که امام باید به آن اهتمام می‌ورزید تا این شهر هم چنان چهره شیعی خود را حفظ نماید. این امر تنها با ارتباط مستقیم امام با اصحاب خود در این شهر امکان‌پذیر بود.
اولین و حساس‌ترین اقدام امام رضا (علیه السلام) به منظور ایجاد ارتباط با کوفه، تشکیل سازمان وکالت بود. امام (علیه السلام) به همین علت دست به گزینش زد و از میان افرادی که در کوفه بودند، برجسته‌ترین شخصیت‌ها را - که می‌توان از آنها تحت عنوان نخبگان کوفی یاد کرد - انتخاب نمود. هسته مرکزی سازمان وکالت امام رضا (علیه السلام) در کوفه، توسط این نخبگان شکل گرفت.
منابع رجال از 55 نفر نام می‌برند که در کوفه به نقل روایات امام رضا (علیه السلام) پرداخته‌اند. مطالعه و بررسی شخصیت، حالات و ویژگی این افراد و میزان ملاقات‌های آنان با امام (علیه السلام) در منابع تاریخی و رجالی، بیان‌گر این موضوع است که از این تعداد، هشت نفر از هر حیثی سرآمد دیگران و مورد توجه امام بوده‌اند. به دیگر سخن، اینها کسانی بودند که هسته مرکزی سازمان وکالت امام در کوفه را شکل می‌دادند. احمدبن محمد بن ابی نصر بزنطی، صفوان بن یحیی، حسن بن علی بن وشاء، محمّدبن سنان، عبدالله بن جندب، محمدبن اسماعیل بزیع، ایوب بن نوح و جعفر بن بشیر از برجسته‌ترین شخصیت‌های کوفی بودند که هر یک به گونه‌ای در سازمان وکالت امام فعالیت داشتند. با توجه به وجود افرادی چون صفوان و احمدبن محمد به نظر می‌رسد سازمان وکالت امام در کوفه از انسجام و قدرت کافی برخوردار بوده است، زیرا امام افرادی را به عنوان پل ارتباطی خود با کوفه برگزید که تجربه ایجاد ارتباط بین امام و جامعه را در زمان امام کاظم (علیه السلام) تجربه کرده بودند:
وجدت بخط جبریل بن أحمد الفاریابی: حدثنی محمدبن عبدالله بن مهران قال: أخبرنی أحمدبن محمدبن أبی نصر قال: دخلت علی أبی الحسن (علیه السلام) أنا و صفوان بن یحیی و محمدبن سنان وأظنه قال عبدالله بن المغیرة أو عبدالله بن جندب و هو بصری، قال: فجلسنا عنده ساعة ثم قمنا. فقال لی: «أما أنت یا أحمد! فاجلس.» فجلست. فاقبل یحدثنی، فأسأله فیجیبنی حتی ذهب عامة اللیل. فلما أردت الانصراف قال لی: «یا أحمد! تنصرف أو تبیت؟» قلت: جعلت فداک! ذاک إلیک؛ إن أمرت بالإنصراف، انصرفت و إن أمرت بالقیام، أقمت. قال: «أقم، فهذا الحر و قد هدأ اللیل و ناموا.» فقام و انصرف. فلما ظننت أنه قد دخل، خررت لله ساجداً فقلت: الحمدلله حجة الله و وارث علم النبیین أنس بی من بین إخوانی و حببنی فأنا فی سجدتی و شکری فما علمت إلا و قد رفسنی برجله. ثم قمت فأخذ بیدی فغمزها ثم قال: «یا أحمد! إن أمیرالمؤمنین (علیه السلام) عاد صعصعة بن صوحان فی مرضه. فلما قام من عنده قال له: یا صعصعة! لا تفتخرن علی إخوانک بعیادتی إیاک و اتق الله.» ثم انصرف عنی. (13)
گزارش مرحوم‌کشی نشان می‌دهد که احمدبن محمد بن ابی نصر بزنطی، صفوان و محمدبن سنان چهره‌های شناخته شده شیعی جامعه کوفه بودند که قبل از امام رضا (علیه السلام) نیز با امام عصر خود در ارتباط بوده اند. امام کاظم (علیه السلام) نیز برخی از اصحاب را برای این امر در زمان امام رضا (علیه السلام) آماده و مسئولیت خطیرشان را گوشزد می‌نمود. محمدبن سنان می‌گوید:
دخلت علی أبی الحسن موسی (علیه السلام) قبل أن یحمل إلی العراق بسنة و علی ابنه بین یده فاقل لی: «یا محمد!» قلت: لبیک! قال: «إنه سیکون فی هذه السنة حرکة و لا تخرج منها.» ثم أطرق و نکت الأرض بیده ثم رفع رأسه إلی و هو یقول: «و یضل الله الظالمین و یفعل ما یشاء.» قلت: و ما ذاک جعلت فداک؟ قال: «من ظلم ابنی هذا حقه وجحد إمامته من بعدی، کان کمن ظلم علی بن أبی طالب حقه وإمامته من بعد محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم). فعلمت أنه قد نعمی إلی نفسه و دل علی ابنه فقلت: و الله لئن مد الله فی عمری، لأسلمن إلیه حقه و لأقرن له بالإمامة اشهد انه من بعدک حجة الله علی خلقه و الداعی إلی دینه. فقال لی: «یا محمد! یمدالله فی عمرک و تدعو إلی إمامته و إمامة من یقوم مقامه من بعده.» فقلت: و من ذاک جعلت فداک؟ قال: «محمد ابنه.» قلت: بالرضی و التسلیم؟ فقال: «کذلک قد وجدتک فی صحیفة أمیرالمؤمنین (علیه السلام) أما إنک فی شیعتنا أبین من البرق فی اللیلة الظلماء.» ثم قال: «یا محمد! إن المفضل أنسی و مستراحی و أنت أنسهما و مستراحهما حرام علی النار أن تمسک أبدا (یعنی أبا الحسن و أباجعفر (صلی الله علیه و آله و سلم)». (14)
این گزارش هر چند از زبان خود ابن سنان نقل شده، اما حکایت از شخصیت و موقعیت محمدبن سنان دارد که قرار است در دوران امامت امام رضا (علیه السلام)، مایه آرامش امام باشد. با توجه به این گزارش‌ها، امام رضا (علیه السلام) گزینش بسیار خوبی داشت و سازمان وکالت امام در کوفه با وجود این افراد توانست از قوی‌ترین سازمان‌های ارتباطی باشد.
به منظور حفظ انسجام و قدرت این سازمان، امام (علیه السلام) باید از این میان این افراد، نماینده تام‌الاختیاری می‌داشت که از هر حیث شایستگی جانشینی امام را داشته باشد. برای این منظور، صفوان بن یحیی از سوی امام به عنوان رهبر و نماینده تام‌الاختیار سازمان وکالت امام در کوفه انتخاب شد. انتخاب این شخصیت، تأثیر ویژه‌ای در حفظ پیوند عاطفی و فکری افراد درون سازمان و ارتباط و تعامل سازمان با جامعه داشت. بنابراین امام، صفوان بن یحیی را که از شخصیت‌های برجسته فقهی بود، گزینش نمود، زیرا بررسی‌ها نشان می‌داد عموم کسانی که توسط افراد جامعه توثیق می‌شوند، فقه مدارند.
ویژگی‌های شخصیتی صفوان بن یحیی نشان می‌دهد که او از خواص شیعه بوده است. او در هر روز 150 رکعت نماز می‌خواند، سه ماه از سال را روزه می‌گرفت و سه مرتبه در سال زکات پرداخت می‌کرد. کتاب‌های صفوان نشان می‌دهد که او در علم فقه، صاحب نظر و از برجستگان بوده است. کتاب الشراء و البیع، کتاب التجارات غیر الأول، کتاب المحبة و الوظائف، کتاب الفرائض، کتاب الوصایا، کتاب الآداب، کتاب بشارات المؤمن از کتاب‌هایی است که ابن ندیم برای وی نقل کرده است. (15) پای‌بندی صفوان به شریعت تا به آن حد بود که وقتی از او خواسته شد دو دینار را از مکه به دست صاحبش در کوفه برساند، در پاسخ گفت: «شتری که با آن سفر می‌کنم، برای خودم اجاره کرده‌ام و نمی‌دانم آیا صاحبش راضی است که دو دینار با خود حمل کنم یا نه؟» (16)
در نتیجه اوج‌گیری نهضت ترجمه در دوره حاکمیت مأمون، فرصتی برای مترجمان وابسته به مذاهب غیر اسلامی فراهم شد تا به نشر عقاید فاسد خود بپردازد. این شرایط موجب شد عقاید انحرافی درجامعه رواج پیدا کند و عده‌ای را تحت تأثیر قرار دهد. به همین دلیل خواص جامعه برای بررسی این کتاب‌ها، محافل علمی تشکیل دادند تا با تألیف کتاب‌های علمی اسلامی، جامعه را از کتاب‌های بیگانگان بی‌نیاز سازند. در نتیجه کتب بسیاری توسط نخبگان جامعه شیعی کوفه تألیف شد که از آن جمله می‌توان از کتب صفوان نام برد. صفوان سی کتاب تصنیف کرد و نام او را در سلسله سند بیش از 1100 حدیث آمده است.
سازمان وکالت امام با رهبری شخصیت برجسته کوفه، یعنی صفوان کار خود را شروع نمود. سازمان وکالت امام در کوفه باید ارتباط خود را با امام برقرار می‌نمود تا بتواند شبکه ارتباطی قوی درجامعه کوفه ایجاد نماید. ارتباط امام رضا (علیه السلام) با سازمان وکالت در کوفه به دو صورت حضوری و مکاتبه‌ای انجام می‌شد. براساس گزارش‌های منابع تاریخی و رجالی، هر یک از افراد این سازمان با امام رضا (علیه السلام) ملاقات‌های حضوری داشته‌اند. گاهی این دیدارهای حضوری درمحل استقرار امام رضا (علیه السلام) در مرو اتفاق می‌افتاد؛ به عنوان نمونه حسن بن علی بن الوشاء در سفرهای تجاری خود به مرو و خراسان، با امام دیدار و از مسائل و حوادثی که در کوفه با آن روبه رو بود، سؤال می‌کرد.
حسن بن علی الوشاء از بهترین اصحاب امام رضا (علیه السلام) بود. (17) گزارشی وجود دارد که طبق آن، امام او را به مرو فراخواند و مرگ علی بن حمزه بطائنی را به اطلاعش رساند. (18) این خبر، حکایت از آن دارد که امام در مرو نیز به مسئله واقفه توجه داشته است.
حسن بن علی الوشاء می‌گوید:
برای تجارت به خراسان رفتم. وقتی به آن جا وارد شدم، امام رضا (علیه السلام) شخصی را نزد من فرستاد و پارچه‌ای کتانی را که میان لباس‌هایم بود و من از آن بی‌اطلاع بودم، از من طلبید. به فرستاده حضرت گفتم: آنچه را می‌خواهی، همراه من نیست. فرستاده خدمت امام رفت و سپس بازگشت و نشانه و علامت آن را که در فلان سبد است، بیان کرد و من به جست و جوی آن پرداختم و همان‌طور که امام فرموده بود، آن را یافتم و نزد حضرت فرستادم. (19) سپس مسائلی را نوشتم که از امام بپرسم. هنگامی که به در خانه آن حضرت رسیدم پاسخ آن سؤال‌هایی که می‌خواستم از او بپرسم، بی‌آن که آنها را اظهار کنم، به دستم رسید. (20)
حسن بن علی وشاء از شخصیت‌هایی بود که عده زیادی به منظور فراگیری علوم حدیث به سوی او می‌آمدند. مرحوم نجاشی گزارشی را نقل نموده که مؤید این مطلب است.
عن أحمدبن محمد بن عیسی قال: خرجت إلی الکوفة فی طلب الحدیث، فلقیت بها الحسن بن علی الوشاء فسألته أن یخرج لی (إلی) کتاب العلاء بن رزین القلاء و أبان بن عثمان الأحمر، فأخرجهما إلی، فقلت له: أحب ان تجیزهما لی، فقال لی: یا رحمک الله و ما عجلتک اذهب فاکتبهما و اسمع من بعد فقلت: لا آمن الحدثان فقال: لو علمت أن هذا الحدیث یکون له هذا الطلب لاستکثرت منه، فإنی ادرکت فی هذا المسجد تسعمائة شیخ کل یقول: حدثنی جعفربن محمّد. (21)
بنابر این گزارش، احمدبن محمدبن عیسی از قم به سوی کوفه آمده تا از محضر حسن بن علی وشاء استفاده نماید.
احمدبن محمدبن ابی نصر بزنطی نیز در پیشگاه امام رضا و امام جواد (علیه السلام)، منزلت والایی داشت (22) و مورد اعتماد شیعیان بود. (23) وی طی سفری که خدمت امام رضا و امام جواد(علیه السلام) داشت، به همراه صفوان و عبدالله بن جندب نماینده امام رضا (علیه السلام) در اهواز بود (24) که خود بیان‌گر موقعیت سیاسی وی نزد جامعه شیعیان کوفه است. علاوه بر این، وی از امام رضا که عازم سفر مرو بود، در قادسیه استقبال کرد و مسئولیت قسمتی از تدارکات برای آن حضرت را بر عهده گرفت. (25) این موارد به خوبی می‌نمایاند که وی از افراد پرتلاش شیعیان کوفه بوده است و نقش زیادی در اداره شیعیان آن دیار داشته است.
شهر مکه به عنوان مرکز عبادی، نقش عمده‌ای در فعالیت‌های سازمان داشت. در چند مورد شاهد دیدار امام (علیه السلام) با اعضای سازمان وکالت در مکه هستیم. این عده در ایام حج با امام (علیه السلام) ملاقات می‌کردند:
وجدت بخط جبریل بن أحمد حدثنی محمدبن عبدالله بن مهران عن أحمدبن محمدبن أبی نصر و محمدبن سنان جمیعاً قالا: کنا بمکة و ابوالحسن الرضا (علیه السلام) بها فقلنا له: جعلنا الله فداک! نحن خارجون و أنت مقیم. (26)
مطابق این گزارش، احمدبن محمّد و محمّدبن سنان درمکه با امام (علیه السلام) دیدار کردند. دیدار حضوری افراد با امام، درباره مباحث مختلف سیاسی، اجتماعی، دینی و اعتقادی بوده است. احمدبن ابی نصر بزنطی، یکی از خواص جامعه در ملاقاتی با امام، از دو جریان انحرافی جبریون و مفوّضه سؤال می‌کند و می‌گوید: «برخی از شیعیان به جبر و برخی به تفویض قائل شده‌اند». حضرت در پاسخ می‌فرماید:
خداوند می‌فرماید: «ای فرزند آدم! این تو هستی که به مشیت و خواسته من می‌توانی اراده کنی وبه نیرو و قدرت من واجبات را انجام دهی. هر چه نیکی به تو رسد، از جانب ماست و هر چه سختی به تو رسد، از خودت است. من در مورد کارهایم مورد سوال و بازخواست نیستم، ولی از تو درباره کارهایت سؤال خواهد شد». (27)
گاهی ارتباط امام با افراد سازمان از طریق مکاتبه بوده است که این امر در برخی از روایات و سخنان علمای علم رجال دیده می‌شود:
عن أحمد بن محمّد بن ابی نصر قال: قالت لأبی الحسن الرضا (علیه السلام): إن الحسن بن محبوب الزراد أتانا عنک برسالة. قال: «صدق. لا تقل الزراد، بل قل السراد، إن الله تعالی یقول: « وَ قَدِّرْ فِی السَّرْدِ » ». (28) (29)
این گزارش در عین مختصر بودن، چند نکته مهم از ارتباط امام با سازمان وکالت در کوفه را بیان می‌کند:
نکته اول: امام گاه از طریق نامه و به صورت مکتوب با اصحاب خود در کوفه ارتباط داشته است.
نکته دوم: عبارت «أتانا عنک برسالة» در سخن احمدبن محمّد ابی نصر، بیان‌گر این موضوع است که خطاب امام (علیه السلام) در آن نامه به تمام افراد سازمان بوده است.
نکته سوم: این خبر نشان می‌دهد اوضاع در کوفه به گونه‌ای بوده است که افراد سازمان وکالت، اطمینان خود را از دست داده بودند. بنابراین احمدبن محمّد برای رسیدن به اطمینان، در دیدار حضوری خود با امام، از نامه‌هایی که امام برای آنها فرستاده نیز سؤال می‌نماید.
نکته چهارم: نامه امام به دست حسن بن محبوب داده شده بود که خود از شخصیت‌های برجسته کوفی و از اصحاب اجماع بوده است. این موضوع بیان می‌کند در صورت عدم ارتباط امام با افراد برجسته سازمان، امام نامه را به افراد مورد اطمینان می‌داد.
بنابر آنچه بیان شد، اما ماز طریق نامه و دیدارهای حضوری، با سازمان وکالت در کوفه ارتباط داشت. این دیدارها گاه شخصی و گاه به صورت دسته‌جمعی بود که ممکن بود در محل سکونت امام یا در سفرهای ایشان انجام گیرد. ارتباط امام با سازمان وکالت، اولین مرحله ایجاد شبکه ارتباطی بود و حساسیت ویژه‌ای داشت. بنابراین امام (علیه السلام) علاوه بر دیدارهای فردی با تک تک افراد سازمان، گاهی به تشکیل جلسه با کل افراد سازمان می‌پرداخت. معمولاً در این دیدارهای جمعی، احمدبن محمدبن ابی نصر، صفوان بن یحیی و محمدبن سنان حضور داشتند.
امام در قسمت اول شبکه ارتباطی که ارتباط با سازمان بود، سعی داشت با ارتباط حضوری یک نفره و دسته جمعی، پیوند عاطفی و فکری میان اعضای شبکه را حفظ نماید. از آنجا که افراد درون سازمان وکالت، هسته اصلی ارتباط با امام و جامعه را شکل می‌دادند، نوع ارتباط‌شان و وحدت آنها اهمیت خاصی داشت. از این رو امام رضا (علیه السلام) به وحدت افراد درون سازمان و عدم اختلاف و دودستگی آنان توجه داشت و به حل اختلاف درون سازمان می‌پرداخت.
تنها سند حاکی از وجود اختلاف در درون سازمان وکالت، روایت‌های ابن سنان است که حاکی از اختلاف میان وی و صفوان و دوستانش، ایوب بن نوح و فضل بن شاذان است. در این رابطه صفوان از ابن سنان به عنوان «پروازکننده» یاد می‌کند و می‌گوید: «محمدبن سنان تلاش کرد که بیش از یک بار پرواز کند که ما بال او را کوتاه کردیم و در کنار ما باقی ماند.» (30) او در جای دیگر می‌گوید: «محمدبن سنان از پروازکنندگان بود و ما بال او را کوتاه کردیم.» (31)
از این روایات به نظر می‌رسد که ابن سنان بر سر مسئله غلو، با افراد درون سازمان اختلاف پیدا نموده و صفوان به عنوان رهبر سازمان سعی دارد این اختلاف را حل کند. امام رضا (علیه السلام) نیز در یک مورد که اختلاف بین ابن سنان و صفوان دیده می‌شود، با توجه به حساسیت نقش سازمان، ناگزیر از موضع‌گیری شده است. امام در این سخن می‌فرماید:
دل بستن به ریاست، برای دین مسلمان، زیان‌بارتر از یورش دو گرگ گرسنه به گله بی‌چوپان است، لکن صفوان به ریاست دل نبسته است. (32)
به نظر می‌رسد که با پادرمیانی امام، این مسائل فروکش می‌کند، زیرا محمدبن سنان به همراه صفوان در شهر مکه به پیشگاه امام مشرّف شدند و از آن جا به مدینه رفتند و خدمت امام جواد (علیه السلام) رسیدند که هجده ماه بیش نداشت. (33) آن دو در شهر کوفه نیز با هم رفت وآمد داشتند.
با توجه به آنچه بیان شد، اولین اقدام امام به منظور ارتباط با جامعه کوفه، ایجاد سازمان وکالت و ارتباط حضوری و مکاتبه‌ای با افراد این سازمان است. امام (علیه السلام) با ارتباط خود و رهبری و مدیریت صفوان بن یحیی، پیوند عاطفی و فکری سازمان را حفظ نمود.
پس از ایجاد سازمان وکالت در کوفه و ارتباط امام با این سازمان، نوبت به فعالیت این سازمان و ایجاد شبکه ارتباطی بین امام و جامعه کوفه رسید. گزارش‌هایی که مرحوم‌کشی و سایر علمای علم رجال بیان کرده‌اند، نشان می‌دهد فعالیت این سازمان به صورت شبکه‌ای ارتباطی بوده که در برخی قسمت‌های شبکه، این ارتباط آشکار و علنی و در برخی از حوزه‌ها، ارتباط به صورت مخفی و پنهان انجام می‌گرفته است. این شبکه ارتباطی، اوضاع سیاسی، دینی، اقتصادی، و اعتقادی جامعه را به نفع شیعیان در کنترل داشت. در عرصه فعالیت‌های دینی، سازمان وکالت پایگاه مطالعات دینی در سطح تخصصی و منبع پاسخ‌گویی به سؤالات مردم بود و از این طریق، ارتباط سازمان با عوام و خواص جامعه کوفه در موضوعات و مسائل دینی برقرار می‌شد.
جعفربن بشیر نیز از شخصیت‌های برجسته علمی زمان امام رضا (علیه السلام) بود که در شأن او آمده است:
من زهاد أصحابنا و عبادهم و نساکهم و کان ثقة و له مسجد بالکوفة باق فی بجیلة إلی الیوم و أنا و کثیر من أصحابنا إذا وردنا الکوفة نصلی فیه مع المساجد التی یرغب فی الصلاة فیها و مات جعفر رحمه الله بالأبواء سنة ثمان و ماثتین. کان أبوالعباس بن نوح یقول: کان یلقب فقحة العلم. (34)
هر چند از فعالیت جعفر در سازمان وکالت، مطلبی در منابع تاریخی و رجالی به چشم نمی‌خورد، اما گزارش مرحوم‌کشی نشان می‌دهد که وی علاوه بر فعالیت علمی، دارای فعالیت سیاسی نیز بوده و از اعضای سازمان وکالت بوده است، زیرا در این گزارش آمده: «مأمون پس از شهادت امام رضا (علیه السلام) و آمدن به بغداد، او را نزد خود خواند و از او دل‌جویی کرد.» (35) این اقدام مأمون بیان‌گر این نکته است که جعفر از افراد برجسته جامعه کوفه بود و مأمون با نزدیکی به وی، سعی داشته خود را از اتهام قتل امام تبرئه کند.
در کنار این که سازمان وکالت، پایگاه مطالعات دینی محسوب می‌شد، منبع پاسخ‌گویی به سؤالات دینی و شرعی عوام جامعه نیز بود. مسجد، مهم‌ترین مرکز فعالیت افراد سازمان وکالت برای برقراری ارتباط با عوام جامع بود. سخنی از محمّدبن سنان نشان می‌دهد که این سازمان، فعالیت‌های خود در بعد دینی را به طور علنی انجام می‌داد و اعضای آن با صراحت اعلام می‌کردند که مسائل دینی خود را از ما بیاموزید. ابن سنان به «بنان» که همراه صفوان وارد مسجد کوفه می‌شود، می‌گوید:
اگر کسی پاسخ مسائل پیچیده را خواست، نزد من آید و اگر کسی پاسخ مسائل حلال و حرام را طلب کرد، نزد شیخ [صفوان] برود. (36)
ابن سنان با این سخن، تصویر روشنی از حدود کار خود و مسئولیت صفوان به دست می‌دهد. او رهبری و وکالت صفوان را می‌پذیرد، از او به عنوان پاسخ‌گوی حلال و حرام یاد می‌کند و او را در این زمینه بر خود مقدم داشته، مسئولیت و موقعیت خود را نیز بازگو می‌نماید. (37)
سازمان وکالت در عرصه اعتقادی نیز سخت وارد عمل شده بود. علی‌رغم آن که کوفه مرکز شیعی بود، جریان‌های انحرافی متعددی در آن وجود داشت. از مهم‌ترین این جریان‌ها، جریان انحرافی واقفیه بود. گروه واقفیه که پس از شهادت حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) با انگیزه دنیاطلبانه به وجود آمده بود، چهره غالیانه به خود گرفت و برای مدتی شیعیان کوفه، بغداد و مصر را به خود مشغول داشت. آنها در شهر کوفه قدرت بیشتری داشتند و عمر سیاسی آنان در این شهر که زمینه انحرافات بیشتری در آن وجود داشت، به درازا کشید و جمع بسیاری را به انحراف کشانید.
این گروه، بحث‌های فراوانی را با امام رضا (علیه السلام) به راه انداخت، (38) اما سرانجام گروه واقفیه کوفه که علی بن حمزه بطائنی رئیس آنها بود (39) و سماعة بن مهران و حسین بن ابی سعید مکاری که بر اندیشه‌های منحرف خود ایستادگی می‌کردند، بر اثر تلاش سازمان وکالت در کوفه به بغداد متواری شدند و به فقر و تنگ‌دستی افتادند و پس از مدتی فراموش شدند. (40)
دیدارهای متعددی در بین سران واقفه و صفوان، نماینده امام اتفاق افتاد، اما زمانی که آنها نتوانستند با مغالطه و جدل وارد شوند، درصدد برآمدند که او را تطمیع مالی کنند. پیشنهادهای مالی بسیاری به صفوان داده شد، اما وی نپذیرفت:
کان ممن بذل له علی الوقف مال جزیل و امتنع (فامتنع) من أخذه و ثبت علی الحق. (41)
شبکه ارتباطی سازمان وکالت به درون دربار نیز نفوذ کرده بود، اما این ارتباط به صورت مخفی و کاملاً پنهان انجام می‌شد. برخی از افراد سازمان ضمن رعایت تقیه، در دربار حکام وقت حاضر می‌شدند و مسائل سیاسی کشور را پیگیری و به نفع شیعیان، مدیریت می‌کردند. از جمله این افراد، محمدبن اسماعیل بن بزیع است. (42) وی جزو وزرای حکومت وقت بود و امام رضا (علیه السلام) در همین زمینه به او فرمود:
همانا در درگاه حکومت‌های ظالم، کسی است که خداوند به وسیله او دلایل و برهان‌ها را آشکار می‌نماید و به او امکان می‌دهد که در بلاد مسلمین، ظلم ظالمان را از اولیای خدا و مؤمنان دفع کند. خداوند به وسیله او، امور مسلمین را اصلاح می‌نماید، چرا که آنان ملجا مؤمنان در برابر ظلم و ضرر هستند. بر آنان واجب است که از حاجت‌مندان شیعه ما فریادرسی کنند. به وسیله آنان، دل مؤمن در تاریکی‌ها به خدا ایمان می‌آورد و همانا آنان مؤمنان حقیقی هستند.
امام رضا (علیه السلام) سپس فرمود: «چه کسی می‌تواند از آنان باشد، البته اگر بخواهد به همه مشکلات آنان برسد؟» در این جا محمدبن اسماعیل بن بزیع گفت: «چگونه، فدای تو شوم؟» حضرت فرمود: «کسی که با شیعیان باشد و با ادخال سرور در دل شیعیان مؤمن‌مان، ما را شادمان کند. پس‌ای محمد! تو از آنان باش». (43) در روایت دیگری امام رضا (علیه السلام) رضایت خود را از محمّدبن اسماعیل بیان داشته، می‌فرماید: «دوست دارم شما نیز مانند او باشید.» (44)
صفوان نماینده امام در سازمان کوفه نیز با حمایت برخی از افراد، مسائل سیاسی را تحت کنترل داشت. به احتمال قوی صفوان در این راه از حمایت خاندان اشعث برخوردار بوده است، زیرا صفوان با جعفربن محمد بن اشعث که از شیعیان بود و از افراد با نفوذ دستگاه خلافت عباسی به شمار می‌رفت، ارتباط نزدیک داشت. (45) البته صفوان فعالیت سیاسی خود را با یاری افرادی نظیر محمدبن سنان، علی بن نعمان دوست نزدیک وی، (46) ایوب بن نوح، جعفر بن احمد بن ایوب، حسن بن موسی و محمدبن حسین بن ابی الخطاب انجام می‌داده است.
بنابراین در شبکه ارتباطی سازمان وکالت، افرادی چون صفوان و محمدبن سنان که هسته اصلی شبکه ارتباطی را شکل می‌دادند، در بیرون از سازمان نیز تشکیلات منسجم دیگری را شکل داده بودند که به گسترش شبکه ارتباطی سازمان کمک می‌کرد، به ویژه صفوان به عنوان نماینده امام در سازمان وکالت، علاوه بر ارتباط با افراد درون سازمان، با تشکل‌های دیگری نیز ارتباط داشت که از طریق حمایت آنها می‌توانست به خوبی ارتباط خود را با جامعه کوفه برقرار نماید.
شبکه ارتباطی سازمان وکالت در اقدام مؤثر دیگری، تقریباً بیشتر منصب‌های شرعی را به دست گرفته بود. ایوب بن نوح بن دراج، اسحاق بن ابراهیم حضینی و صفوان بن یحیی از وکلای اقتصادی امام رضا (علیه السلام) بودند. این افراد که از حیث تقوا و پای‌بندی به شریعت و اطاعت از رهبری، بی‌نظیر بودند، وکیل امام در امور اقتصادی بودند. آنان وجوهات شرعی را جمع‌آوری می‌کردند و در اختیار امام قرار می‌دادند. مرحوم کشی در بیان شخصیت ایوب بن نوح بن دراج می‌نویسد:
کان فی الصالحین و کان حین مات و لم یخلف إلا مقدار مائة و خمسین دیناراً و کان عند الناس أن عنده مالاً لأنه کان وکیلاً لهم. (47)
گزارش کشی نشان می‌دهد که ویژگی بارز نخبگان عرصه اقتصادی، امانت‌داری آنان بوده است، چنان که با وجودی که وجوهات شرعی فراوانی در اختیار ایوب بن نوح بن دراج داشت، پس از وفاتش تنها 150 دینار از وی برجای مانده بود. او در کوفه مقام قضاوت را نیز بر عهده داشت و از این طریق به حل مسائل و اختلافات جامعه کمک می‌نمود. نجاشی درباره وی می‌نویسد:
أبوالحسین کان وکیلاً لأبی الحسن و أبی محمد عظیم المنزلة عندهما، مأموناً و کان شدید الورع، کثیر العبادة، ثقة فی روایاته و أبوه وح بن دراج کان قاضیاً بالکوفة و کان صحیح الاعتقاد وأخوه جمیل بن دراج. (48)
شبکه ارتباطی سازمان وکالت به گونه‌ای بود که قادر بود افراد مستعد و آماده جامعه کوفه را به امام وصل نماید. از جمله افرادی که سبب وصل تعدادی به امام رضا (علیه السلام) شد، حسن بن سعیدبن حماد بود که در کتب رجالی درباره او این گونه گزارش شده است:
ابن مهران مولی علی بن الحسین (علیه السلام) کوفی أهوازی یکنی أبامحمد. هو الذی أوصل علی بن مهزیار و إسحاق بن إبراهیم الحصینی إلی الرضا (علیه السلام) حتی جرت الخدمة علی أیدیهما ثم أوصل بعد إسحاق بن علی بن الریان و کان سبب معرفة الثلاثة لهذا الأمر و منه سمعوا الحدیث و به عرفوا و کذلک فعل بعبدالله بن محمد الحصینی و صنف الکتب الکثیرة. و یقال: إن الحسن صنف خمسین مصنفاً و سعید کان یعرف بدندان و شارک الحسن أخاه الحسین فی کتبه الثلاثین و کان شریک أخیه فی جمیع رجاله إلا فی زرعة بن محمد الحضرمی و فضالة بن أیوب، فإن الحسین کان یروی عن أخیه عنهما و کان الحسن ثقة و کذلک الحسین أخوه. (49)
البته قابل ذکر است که امام علاوه بر ارتباط از طریق سازمان وکالت، خود نیز گاه به کوفه سفر نموده، از نزدیک با اصحاب ارتباط برقرار می‌فرمود. بر اساس آنچه در تاریخ اسلام نقل شده، امام رضا (علیه السلام) تنها امامی است که دو سفر مهم علمی به دو شهر کوفه و بصره داشته است. (50) شرح کامل سفرهای علمی امام و جزئیات آن در تاریخ ذکر نشده، اما این موضوع روشن است که امام آگاهانه کوفه را برای سفر خود برگزید، زیرا کوفه از زمان حضرت علی (علیه السلام)، به مهم‌ترین شهر شیعیان تبدیل شد و با این که بعدها بغداد پایتخت جهان اسلام شد و کوفه رو به افول رفت، اما این شهر در عصر امام هشتم هم چنان جایگاه دینی، علمی و فرهنگی داشت.
به نظر می‌رسد سفر امام بیشتر جنبه علمی داشته است، زیرا آن گونه که نقل شده امام رضا (علیه السلام) قبل از سفر به این دو شهر، علمای آن دو دیار را از سفر خود مطلع نمودند تا خود را آماده مواجهه علمی با ایشان کنند.
بنابر آنچه بیان شد، امام رضا (علیه السلام) علاوه بر سفر به کوفه که امکان ارتباط نزدیک اصحاب با امام را در کوفه فراهم می‌کرد، از طریق ایجاد سازمان وکالت که متشکل از شخصیت‌های برجسته بود، با اصحاب در کوفه ارتباط دائم و مستمر داشت.

3. چگونگی ارتباط امام رضا (علیه السلام) با اصحاب در بغداد

پیشینه تشیّع در بغداد به زمان حضور سلمان فارسی، یعنی سال 36 ق باز می‌گردد. ازآن پس شیعیان در نهضت فرهنگی بغداد، نقش حساس و مهمی داشتند. ابواسحاق ابراهیم منجم شیعی، شخصی است که ساعت مناسب برای آغاز بنای شهر بغداد را به منصور اعلام داشت. (51) منصور، خلیفه عباسی پس از تثبیت موقعیت سیاسی خویش، پایتخت حکومتی خود را از کوفه به هاشمیه واز آن جا به بغداد منتقل ساخت. مردم نیز با او به سوی بغداد ره‌سپار شدند و در نتیجه، این شهر مورد حمایت قرار گرفت. بغداد در قرن دوم هجری در سال 145 ق به عنوان مرکز خلافت تعیین شد و به «مدینة‌السلام» نام گرفت. (52)
با تأسیس بغداد و آباد شدن آن به عنوان پایتخت عبّاسیان و شروع حرکت ترجمه متون بیگانه به زبان عربی، عدّه‌ای از دانشمندان اسلامی در بغداد گرد هم آمدند و شیعیان نیز از این فرصت برای طرح معارف شیعی بهره جستند. (53) در این زمان، برخی از شیعیان به سمت‌هایی از جمله وزارت و دبیری منصوب شدند. نجاشی در شرح حال فضل بن سلیمان، معروف به کاتب بغدادی گفته است: «او در زمان منصور و مهدی عباسی، حساب خراج و مالیات‌ها را می‌نوشت و از راویان امام ششم و هفتم (علیه السلام) بود.» (54) علی بن‌یقطین نیز تا پست وزارت، ارتقاء یافت و توانست با سلاح تقیه، جز در چهار سال آخر عمر خود، این مقام را حفظ نماید. او در نهایت بر اثر سعایت بدخواهان، هم‌چون مولای خود، امام موسی بن جعفر (علیه السلام) به زندان افتاد. (55)
با توجه به اقامت امام موسی کاظم (علیه السلام) در بغداد که سبب گردآمدن بسیاری از دوست‌داران و شیعیان آن حضرت در بغداد شده بود و با توجه به این که دولت عباسی به این شهر توجه ویژه‌ای داشت و آن را مرکز خلافت قرار داده بود و نیز با توجه به صورت فراهم نمودن زمینه‌های حضور امام جواد (علیه السلام) در این شهر، امام رضا (علیه السلام) اوضاع این شهر را نیز هم چون شهر کوفه کنترل نموده، از طریق سازمان وکالت خود در بغداد، با اصحاب و یاران ارتباط داشت. امام رضا (علیه السلام) به منظور برقراری ارتباط با اصحاب خود در بغداد، سازمان وکالتی شبیه به سازمان وکالت در کوفه را شکل داد.
بر اساس آنچه منابع تاریخی، رجالی و روایی در اختیار ما می‌گذارد، به نظر می‌رسد هسته مرکزی سازمان وکالت امام در بغداد، متشکل از پنج نفر است که نماینده این سازمان در بغداد، شخصیت برجسته شیعی محمدبن ابی عمیر بوده است. افراد سازمان وکالت امام در بغداد به علت نزدیکی به مرکز خلافت، آزادی عمل کمتری داشتند و به شدت تحت کنترل حکام وقت بودند. به همین علت است که افراد سازمان وکالت امام در بغداد و شبکه‌های ارتباطی‌شان، هم چون کوفه و قم آشکار نیست. به نظر می‌رسد این سازمان در بغداد بیشتر به صورت مخفی، فعالیت خود را انجام می‌داده است.
امام (علیه السلام) محمدبن ابی عمیر را نماینده خود در این سازمان قرار داد. در بیان شخصیت او آمده است: «ابن أبی عمیر أفقه من یونس و أصلح و أفضل.» (56) ابن ابی عمیر علاوه بر آن که در فقه و علم سرآمد دیگران بود، در دوران امام کاظم (علیه السلام) نیز با تحمل زندان و شکنجه، امتحان الهی را با موفقیت گذرانده بود. هارون الرشید برای پی بردن به نام اصحاب امام کاظم و شیعیانش در عراق، ابن ابی عمیر را دستگیر و زندانی کرد. در زندان او را سخت شکنجه کردند و بیش از صد تازیانه به وی زدند تا نام اصحاب امام را فاش کند، اما این صحابی پاک باخته امام، در برابر شکنجه مأموران هارون مقاومت کرد و زبان به افشای نام یاران حضرت نگشود. (57)
پس از شهادت امام رضا (علیه السلام) محمدبن ابی عمیر به دلیل نپذیرفتن منصب قضاوت از طرف مأمون، بار دیگر به زندان افتاد. زندانی شدن او این بار چهار سال به طول انجامید و با شکنجه و آزار سنگین توأم بود. تمامی اموال او ضبط گردید و هنگامی که از زندان رهایی یافت، در نهایت تنگ‌دستی بود. شخصیت محمّدبن ابی عمیر بر خلاف صفوان، شخصیتی کلامی بود که از همان ابتدا در کنار اساتید کلامی حضور داشت. روایتی به نقل از سری بن ربیع درالکافی، دل‌بستگی محمدبن ابی عمیر به هشام بن حکم را نشان می‌دهد:
ابن ابی عمر کسی را (در علم و فضل) برابر هشام بن حکم نمی‌دانست و روزی از رفتن نزد او باز نمی‌ایستاد، تا آن که با او اختلافی پیدا نمود و با او قطع رابطه کرد. علتش این بود که میان ابومالک حضرمی که با هشام رابطه داشت، با ابن ابی عمیر در موضوعی راجع به امامت مشاجره شد. ابن ابی عمیر گفت: «تمام دنیا ملک امام است و او از کسانی که دنیا را به تصرف دارند، سزاوارتر است» و ابومالک گفت: «چنین نیست، املاک مردم متعلق به خود آنهاست، مگر آنچه را که به حکم خدا، از آن امام گشته است، مانند فی و خمس وغنیمت که متعلق به امام است و آن را نیز خدا دستور داد که امام (علیه السلام) به چه کسی باید بدهد و چگونه مصرف کند.» این مشاجره را نزد هشام بن حکم بردند و هر دو به او راضی شدند. هشام، موافق ابومالک و مخالف ابن ابی عمیر رأی داد. لذا ابن أبی عمیر خشمگین شد وپس از آن با هشام قطع رابطه کرد. (58)
محمّدبن ابی عمیر در علم فقه هم نه تنها در فقه شیعه، بلکه در فقه اهل سنت نیز مهارت داشت و به همین علت مورد قبول اهل سنت بود. شخصیت علمی او بسیار ستودنی است و بنابر نقل ابن بطه، وی 94 کتاب با موضوع عقاید و حدیث تألیف کرد. (59) بنابراین امام با هوشیاری کامل، ابن ابی عمیر را نماینده سازمان وکالت در بغداد قرار داد تا از هر نظر بر دیگران برتری داشته باشد. با توجه به این که شیعیان در کوفه، اکثریت را تشکیل می‌دادند و در بغداد، تمام مذاهب اهل سنت و شیعه در کنار هم می‌زیستند، امام رضا (علیه السلام) ابن ابی عمیر را گزینش نمود تا مورد تأیید اهل سنت هم باشد.
فعالیت ابن عمیر در کنار سایر شخصیت‌های برجسته که هسته اصلی سازمان را شکل می‌دادند، آغاز شد.با توجه به اوضاع بغداد و قرار داشتن دستگاه خلافت در این شهر، بیشترین شخصیت‌های سازمان وکالت، دستگیر و برای مدتی در زندان به سر بردند. افراد سازمان وکالت امام در بغداد، بیشتر شخصیت سیاسی داشتند.
ابوهاشم بغدادی از دیگر یاران امام در سازمان بود که طبق تصریح منابع، ساکن بغداد بوده است. (60) وی ارتباطات حضوری با امام رضا (علیه السلام) داشت و در حرکت امام از مدینه به مرو، در شهر ایذه به دیدار امام رفت. (61)
محمدبن عیسی بن عبید نیز از دیگر شخصیت‌هایی بود که در سازمان وکالت امام، ایفای نقش می‌کرد. خانواده او معروف به «آل یقطین» از خاندان مبارز شیعه در کوفه و بغداد بودند که در تشکیل هسته اولیه جامعه شیعی در بغداد، نقش اساسی داشتند. جدّ اعلای او، یقطین کوفی بغدادی، یکی از دعات بزرگ شیعه در عصر مروان اموی بود.
بسیاری ازدانشمندان، محمدبن عیسی را محدث و فقیهی جلیل‌القدر معرفی کرده‌اند. نجاشی مدح بلیغی از وی به عمل آورده و با الفاظی هم چون «جلیل فی اصحابنا»، «ثقة»، «عین»، «کثیرالروایة» و «حسن التصانیف»، او را ستوده است. (62) علاّمه حلّی نیز وی را در قسم اول خلاصة الأقوال - که مخصوص راویان ثقه است - ذکر کرده است. (63) تنها شیخ طوسی در رجال خود، به پیروی از شیخ صدوق، او را تضعیف کرده است، (64) اما علاّمه مامقائی و مرحوم خویی در رجال خود به شدت از وثاقت و جلالت او دفاع کرده و پس از تحقیقی مبسوط، به توجیه نظریه شیخ طوسی و شیخ صدوق پرداخته‌اند. (65)
آنچه در سازمان وکالت امام در بغداد بیش از همه جلب توجه می‌نماید، حضور افرادی است که آشکارا با دولت عباسی به مبارزه برخاسته بودند. به نظر می‌رسد برآیند ارتباط امام با سازمان وکالت، ایجاد شبکه ارتباطی را در بغداد بوده که بیشترین نفوذ آن در عرصه سیاسی بوده است . بنابراین ما شاهد مبارزات سیاسی سازمان با مأموران عباسی هستیم؛ به عنوان نمونه ابوهاشم نسبت به حکم جور، در نهایت بی‌پروایی و جسارت بود و با خلفای عباسی درگیری‌هایی داشت (66) و به سبب همین انتقادات، چندین بار به زندان افتاد. (67)
پس از قیام یحیی و شهادت او، زمانی که سر یحیی را نزد محمّد بن عبدالله طاهری آوردند، عده‌ای این پیروزی را به وی تبریک گفتند، اما ابوهاشم بدون هیچ واهمه‌ای وارد دربار شد و در کمال جسارت، خطاب به حاکم گفت: «ای امیر! برای قتل کسی تبریک می‌گویند که اگر رسول خدا زنده بود، ایشان را بدین مصیبت تسلیت می‌گفتند.» (68) در منابع نقل شده که همه از این سخن متأثر شدند و کسی نتوانست سخنی گوید. (69)
در عین حال جایگاه وی نزد زمام‌داران محترم شمرده می‌شد، چنان که در سال 251 ق در جریان شورش کوفه به رهبری حسین بن محمد علوی، ابوهاشم جعفری از طرف مزاحم بن خاقان کارگزار عباسی، به عنوان میانجی برای مذاکره با حسین فرستاده شد. (70)
عیسی بن سلیمان نیزاز دیگر افراد سازمان وکالت امام در بغداد بود

عبارات مرتبط با این موضوع

بررسی چگونگی ارتباط امام رضا ع با اصحاب در کوفه، بغداد و قمن بررسی چگونگی ارتباط امام رضا ع با اصحاب در کوفه، بغداد و قمن


ادامه مطلب ...

تبلیغات پاپ آپ چیست + بررسی مزایا و معایب پاپ آپ

[ad_1]

تبلیغات پاپ‌ آپ یا واشو یا بالاپر (Pop-up ad یا Pop-ups) گونه‌ای از تبلیغاتی اینترنتی هستند که برای بالا بردن بازدید درست شده‌اند.

تبلیغات پاپ آپ چیست - تبلیغات پاپ آپ


تبلیغات پاپ آپ چیست؟

تبلیغات پاپ‌ آپ یا واشو یا بالاپر (Pop-up ad یا Pop-ups) گونه‌ای از تبلیغاتی اینترنتی هستند که به منظور بالا بردن بازدید از وب‌گاه‌ها یا بدست آوردن نشانی پست الکترونیکی دیگران درست شده‌اند.  تبلیغات پاپ آپ معمولاً هنگامی که مرورگر، صفحه جدیدی را باز می‌کند به همراه آن صفحه بالا پریده و پنجره‌ای را که تبلیغات در آن قرار دارد نشان می‌دهند. اینگونه تبلیغات معمولاً توسط جاوااسکریپت نوشته می‌شوند، ولی راه‌های دیگری هم برای ایجاد آن‌ها وجود دارد. تبلیغات  پاپ آپ کمتر از سایر تبلیغات محبوب است و عموماً به عنوان هرزنامه در نظر گرفته می‌شوند، تا جاییکه مرورگرهای مختلف بازشدن پاپ آپ ها را منوط به اجازه و تأیید مجدد می‌کنند. همچنین نرم‌افزارهای مختلفی برای جلوگیری از این تبلیغات پاپ آپ طراحی شده و در اختیار کاربران قرار گرفته تا بالاپرهای مزاحم را حذف کنند.

ویژگی های تبلیغات پاپ آپ چیست؟

پاپ آپ تبلیغات آگهی است که نمایش آن در یک پنجره جدید مرورگر می باشد . کسی اندازه استاندارد برای آگهی های پاپ آپ را نمی داند، زیرا استانداردی برای اندازه پاپ آپ ها وجود ندارد . تبلیغات پاپ آپ یا بالاپر توسط تمامی مرورگر های جدید و بسیاری از مرورگر های قدیمی به صورت پیش فرض بلوک می شوند. تنها کاربرانی که در تنظیمات مرورگر خود محدودیت |اپا آپ را باز گذاشته اند می توانند از این نوع تبلیغات دیدن کنند. البته در زمان باز شدن پاپ آپ در مرورگر هایی که این نوع تبلیغات را باز نمی کنند هشداری نمایان می شود که کاربر در صورت تمایل می تواند پاپ آپ را مشاهده نماید.

3 علت اساسی محدودیت در پاپ آپ

  1. تبلیغات پاپ آپ ناخواسته است و محتوای آن ممکن است غیرمجاز، نامناسب و یا آزار دهنده باشد.
  2. تبلیغات پاپ آپ آزار دهنده است. زیرا با باز کردن هر صفحه از سایت یک یا چند تبلیغات باز خواهد شد.
  3. تبلیغات پاپ آپ ممکن است کاربر را از سایت اصلی دور کند و تمایل او را به ادامه جستجو در سایت مذکور از بین ببرد.

مزایای تبلیغات پاپ آپ

تبلیغات پاپ آپ تنها یکی از بسیار انواع تبلیغات اینترنتی است، اما تاثیر این نوع از تبلیغات به مراتب بیشتر بوده و کسب درآمد از این طریق حتی تا 10 برابر از انواع دیگر تبلیغات بیشتر می باشد.

مورد دیگر سبکی صفحات در تبلیغات پاپ آپ که سبب بهینه بودن سایت و رضایتمندی بیشتر کاربران می شود و همچنین در موتور های جستجوگر از اعتبار بیشتری به دلیل لود بهینه تر سایت برخوردار خواهید بود. شاید سایت های بسیار معروفی را دیده اید که به دلیل حجم بالای تبلیغات در صفحاتشان افت زیادی کردند یا از پیشرفت باز مانده اند و این به دلیل عدم رضایت کاربر از این نوع سایت ها به دلیل تبلیغات گسترده و آزار دهنده می باشد. گاهی آنقدر تبلیغات زیاد است که عملا محتوی اصلی پیدا نمی شود و این بیشتر از یک ضرر، یک نابودی در دراز مدت است.

معایب تبلیغات پاپ آپ

پنجره‌های Pop-up به خودی خود مزاحم هستند؛ چه برسد به این که هشدار بدهند سیستم شما دارای یک مشکل امنیتی است. فروشندگان محصولاتی که ظاهرا نرم‌افزارهای ‌‌امنیتی هستند، با ترساندن کاربران ساده و بی‌دقت، آن‌ها را ترغیب به دانلود نرم‌افزارهای مزبور ‌می‌کنند، یا آن‌ها را طوری از خطری که وجود ندارد می‌ترسانند که مجبور‌شوند حداقل سری به سایتشان بزنند. بعید است تا‌کنون با چنین پنجره‌های هشدارآمیزی هنگام گشت‌زدن در وب مواجه نشده ‌‌باشید.


بعضی وقت‌ها شکل پنجره‌ها طوری است که گویا از طرف ویندوز هشدار می‌دهد. اما چنین نیست و این‌ها فقط تبلیغ هستند. گاهی یک علامت کمرنگ در پایین این پنجره آمده است. ولی طراحی صفحه طوری است که کاربر به آنجا توجه نمی‌کند و فکر می‌کند هر چه زودتر باید کاری بکند. به همین‌خاطر، بی‌محابا روی دکمه Yes کلیک می‌کند تا شاید نجات یابد. اما روی هر چه کلیک کند (چه Yes، چه No، چه هر جای دیگر)، به سایت فروشنده هدایت می‌شود تا نرم‌افزار مخرب را دانلود کند.
در اینجا قصد نداریم اسمی از چنین فروشنده‌هایی بیاوریم یا محصول خاصی را نام ببریم. مهم این است که هر کس می‌تواند یک صفحه وب Pop-up را طوری طراحی کند که شبیه به کادرهای ویندوز باشد و کاربر فکر ‌کند واقعا با یک مشکل امنیتی مواجه شده که ویندوز دارد هشدار می‌دهد. حتی بعضی از آن‌ها با جعل المان‌های ویندوز (مثل منوی Programs) برای کاربرِ از همه جا بی‌خبر، هیچ تردیدی را باقی نمی‌گذارند که کل قضیه را باور کند. حال ‌آن‌ که ماجرا به‌ کلی دروغ است.


گردآوری: مجله اینترنتی ستاره


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

چیست ؟ مزایا، معایب و کاربردهای تکنولوژی …چیست؟ چیست؟ سامانهٔ شناسایی امواج رادیویی به انگلیسی ‏ به اختصار چیست ؟ بررسی انواع پورت و کابل علم فرداچیست چیست؟ اولین و تنها رابط تجاری برای انتقال غیر فشرده همزمان تصویر و صدا به صورت آموزش اینترنتترفتدهای اینترنتبهترین راه برای پولدار شدن حتما ببینید عشق و شهوت نیاز جنسی مشهد هر شب هزار تومان بانک اطلاعات خودرو قیمت خودرو اطلاعات فنی خودرو …اتومبیل بانک اطلاعات خودرو، قیمت خودرو، قیمت ماشین،قیمت اتومبیل مقایسه و انتخاب چیست ؟ مزایا، معایب و کاربردهای تکنولوژی علم فردا چیست؟ چیست؟ سامانهٔ شناسایی امواج رادیویی به انگلیسی ‏ به اختصار چیست ؟ بررسی انواع پورت و کابل علم فردا چیست چیست؟ اولین و تنها رابط تجاری برای انتقال غیر فشرده همزمان تصویر و صدا به صورت دیجیتال آموزش اینترنتترفتدهای اینترنت بهترین راه برای پولدار شدن حتما ببینید عشق و شهوت نیاز جنسی مشهد هر شب هزار تومان مدت بانک اطلاعات خودرو قیمت خودرو اطلاعات فنی خودرو اتومبیل بانک اطلاعات خودرو، قیمت خودرو، قیمت ماشین،قیمت اتومبیل مقایسه و انتخاب ماشین


ادامه مطلب ...

تجربه همسایه ایران را در جذب FDI بررسی می‌کند

[ad_1]
 
عوامل اثرگذار بر FDI در ترکیه
این کشور برای توسعه گردشگری خود، البته از سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی نیز بی‌نصیب نبوده است. منابع طبیعی فراوان ترکیه یکی از عواملی به حساب می‌آید که در جذب سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی از سوی این کشور مفید بوده؛ هر چند عوامل دیگری نیز بر آن تاثیرگذار بوده‌اند.

بازار گردشگری حلال و سلامت در این کشور در میان مهم‌ترین بخش‌های مورد توجه گردشگری قرار می‌گیرند. وزارت بهداشت این کشور پیش‌بینی می‌کند عایدی توریسم سلامت برای این کشور تا سال 2023 به 20 میلیارد دلار آمریکا برسد. این اهداف جاه‌طلبانه تنها می‌توانند از طریق کمک‌های توام سرمایه‌گذاران محلی و خارجی فراهم شود. به گزارش وزارت گردشگری این کشور، در مناطق آزاد ترکیه 60 درصد از نیروی کار سلامت و بهداشت از سوی پزشکان و پرسنل پزشکی خارجی فراهم می‌شود زیرا انتظار می‌رود 85 درصد بیماران در این مناطق، خارجی باشند و از سوی دیگر، به سرمایه‌گذاران در این حوزه تخفیف‌های مالیاتی و برخی مشوق‌های سرمایه‌گذاری تعلق می‌گیرد.

از همین رو گفته می‌شود سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در ترکیه یک عامل مهم تاثیرگذار در توسعه سریع بخش گردشگری این کشور بوده است. در سال‌های اخیر مقامات کشور قصد داشته‌اند این نوع سرمایه‌گذاری را به صورتی هوشمندانه در راستای حفظ صنعت گردشگری برای آینده مدیریت کنند. از نظر اقتصادی، با رونق گرفتن این کشور در سال‌های پیش از بروز کودتا و تهدیدات تروریستی، موجب جلب توجه کشورهای دیگر شده است.

این توجه به گونه‌ای بوده که برخی اقتصاددانان از ترکیه به عنوان یکی از غول‌های اقتصادی آینده یاد می‌کردند. اصلاحات ساختاری که در سال 2005 صورت گرفت، کشور را مطمئن کرد که راه خویش به سوی پیشرفت اقتصادی را به درستی انتخاب کرده است. این اصلاحات، مقدماتی برای پیشرفت اقتصاد به‌طور کلی و بخش گردشگری به عنوان یکی از زیرمجموعه‌های اقتصاد این کشور ایجاد کرد. اگر چه این اصلاحات مورد ستایش قرار گرفت و نقش مهمی در ارتقای اقتصاد ترکیه داشت، اما تمایل فراوان نسبت به سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در این کشور، راه را برای موفقیت اقتصادی هموارتر کرد و برخی صنایع ترکیه با کمک و مشارکت محوری چنین عنصر مهمی ایجاد شدند.

ترکیه نسبت به جذب سطوح بالای سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در سراسر بخش‌های صنعت خود اقدام کرده است و این شامل صنعت توریسم نیز می‌شود. عوامل تاثیرگذار و کلیدی در جذب سرمایه‌گذاران خارجی، علاوه‌بر جاذبه‌‌های فراوان و منابع طبیعی و فرهنگی درخور توجه این کشور، عزم دولت، امنیت آن کشور (تا پیش از وقوع کودتا و حملات تروریستی)، رشد اقتصادی قابل توجه و نیز تشویق سرمایه‌گذاران بوده است. دولت ترکیه نسبت به کشف و ارتقای پتانسیل‌های اولیه صنعت گردشگری در این کشور کارهای بسیار خوبی انجام داد و عزمش برای این کار را می‌توان یکی از بنیادی‌ترین مواردی که موجب رشد گردشگری در ترکیه شد، عنوان کرد.

دولت ترکیه از هیچ نوع کمکی در جهت تلاش برای رشد و توسعه این صنعت در جهت ارتقا و جذب سرمایه‌گذاری فروگذار نکرد. چنین کوشش‌هایی موجب شد این کشور در سال 2014 به رتبه ششم از نظر پذیرش گردشگران خارجی در جهان دست یابد و بازدیدکنندگان این کشور در طول یک سال به نزدیکی 40 میلیون نفر نیز برسد.

بین سال‌های 2007 تا 2012، میزان ورود گردشگران بین‌المللی به این سرزمین، حدود 37 درصد رشد کرد و روند آن تا پیش از معضلات اخیر صعودی بود.  وزارت گردشگری این کشور به همراه انجمن سرمایه‌گذاران گردشگری ترکیه اقداماتی در جهت تشویق ورود سرمایه خارجی و تسهیل این فرآیند انجام داد.

تعدادی از این مشوق‌ها برای این منظور طراحی شده بودند تا سرمایه‌گذاران خارجی را به راه‌اندازی فروشگاه‌ها در کشور تشویق کنند و محدوده مشوق‌های جذب‌کننده سرمایه‌گذاران نیز شامل الگوهای تخفیف مالیاتی، دسترسی به وجوه توسعه گردشگری و برنامه تخصیص زمین برای انجام فعالیت‌های مربوط به حوزه گردشگری می‌شد.
 
تلاش دولت
با توجه به مشوق‌های سرمایه‌گذاری که دولت ترکیه ایجاد کرده بود، تلاشی آگاهانه برای سرمایه‌گذاری در صنعت گردشگری شکل گرفت تا راهی برای توسعه هر چه بیشتر اجتماعی- اقتصادی در سراسر این کشور مهیا شود. در این زمینه، وزیر گردشگری و نقش‌آفرینان غیردولتی صنعت گردشگری با استفاده از پتانسیل‌های این صنعت میزان عواید حاصل از گردشگری را افزایش دادند. 

اگرچه این صنعت به‌طور کلی سود زیادی در نتیجه چنین سرمایه‌گذاری‌هایی در طول سال‌ها برد، دولت ترکیه به هیچ وجه به دستاوردهای آن اکتفا نکرده و در کسب دستاوردهای بزرگ‌تری سعی به عمل می‌آورد. تمرکز این کشور و دولت آن در سال‌های اخیر بر توسعه کسب و کارها از طریق ظرفیت گردشگری در خور توجه آن قرار گرفته بود. با توجه به میزان سرمایه‌گذاری در ترکیه، تلاش‌های دولت این کشور و سازمان‌های صنعتی افزایش سرمایه‌گذاری در حوزه‌های جدید را رقم زدند که از جمله این حوزه‌های نو می‌توان به مواردی نظیر ساخت و ساز مراکز همایش و اکسپوی بزرگ اشاره کرد.

گردشگری مربوط به اجلاس و رویدادهای این چنینی به‌ویژه در شهر بزرگی همچون استانبول از این طریق توسعه یافتند. به گزارش انجمن کنوانسیون‌ها و کنگره‌های بین‌المللی، ترکیه در سال 2014 به هشتمین مقصد محبوب همایش‌ها و اجلاس‌ها در جهان تبدیل شده بود. این امر خود یکی از عواملی بود که منجر به افزایش و تداوم سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی‌ها در این کشور می‌شد.
 
سود سایر بخش‌ها از گردشگری
سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی علاوه‌بر افزایش رونق گردشگری می‌تواند بر سایر بخش‌ها نیز به‌طور غیرمستقیم اثر بگذارد. مشوق‌های سرمایه‌گذاری و سیاست‌های اتخاذشده از سوی دولت ترکیه در این راستا، به خوبی منجر به افزایش شمار بازدیدکنندگان از این کشور شد. در نتیجه ورود این حجم از گردشگر به آن کشور و تقویت این صنعت هم به صورت درون‌مرزی و هم برون‌مرزی، بازار املاک ترکیه از این امر متاثر شد و قیمت این دارایی‌ها رو به فزونی گذاشت و همگام با آن سرمایه‌گذاری در مستغلات را به‌دلیل سودآور شدن افزایش داد. این میزان در شهرهای بزرگ و گردشگرپذیری همچون استانبول، ازمیر و آدانا بیشتر بود. 

هم‌اکنون براساس تحلیل کارشناسان، جمعیت جوان و قدرت خرید در حال رشد این کشور رو به افزایش است اما نفوذ کالاهای فناوری و مصرفی هنوز نسبتا محدود عنوان می‌شود، همین امر فرصت‌های زیادی را برای سرمایه‌گذاری پدید آورده و از این جهت تشابه‌هایی با ایران دارد. این تجربه نشان می‌دهد در صورت عزم کشور برای جذب سرمایه‌های خارجی در بخش گردشگری، علاوه‌بر منتفع شدن این صنعت، برخی صنایع دیگر نیز از این اقدام سود خواهند برد و پیامدهای مثبتی برای کشور به همراه خواهد داشت.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

عصر خودرو چرا طرف همه قراردادهای کلان صنعت خودرو …به گزارش پایگاه خبریعصرخودرو به نقل از رجانیوز، پس از امضای برجام در تیر ، مسئولان چرا طرف همه قراردادهای کلان صنعت خودرو فرانسوی هستند؟ به گزارش پایگاه خبری«عصرخودرو» به نقل از رجانیوز، پس از امضای برجام در تیر ، مسئولان


ادامه مطلب ...

بررسی بازی Final Fantasy XV

[ad_1]

بازی Final Fantasy XV پس از ۱۰ سال انتظار دنیایی بی‌کران و پر از شادی و ناراحتی را برای هواداران خود به‌ارمغان آورده است.

وقتی صحبت از مجموعه فاینال فانتزی می‌شود، عشاق این مجموعه سریع نسخه‌هایی نظیر فاینال فانتزی ۷ یا فاینال فانتزی ۱۰ را به یاد می‌آورند. بازی‌هایی که با عرضه شدنشان توانستند مخاطبین زیادی را به این مجموعه جذب کنند. حال همین طرفداران انتظار ۱۰ سال است منتظر هستند تا جدیدترین دست پخت اسکوئر انیکس را بچشند ولی سوال اینجاست فاینال فانتزی 15 تا چه اندازه سطح توقعات را بر آورده کرده است؟ ۱۰ سال فراز و نشیب، ۱۰ سال انتظار و ۱۰ سال اتفاقات گوناگون که همگی قطعا در پایه و اساس یک بازی تاثیر گذار خواهند بود. اگر از من طرفدار بپرسید می‌گویم فاینال فانتزی ۱۵ می‌گویم این نسخه با گذشته‌های خود فاصله زیادی دارد ولی اگر به دید یک منتقد نسخه پانزدهم را زیر و رو کنم، می‌بینم این بازی به‌عنوان یک بازی نقش آفرینی بازی خوبی است. قطعا مشکلاتی نیز در این وسط وجود دارد. طبیعی است همیشه بازی‌هایی که دست به تغییر می‌زنند، ایراداتی را نیز در خود جای می‌دهند. البته مواردی که در این نسخه شاهد آن هستیم عملا تحولی در مجموعه فاینال فانتزی است و کار از تغییرات جزئی و کلی گذشته است.

دانلود 360p | دانلود 720p

داستان بازی روایت‌گر شاهزاده نوکتیس است که برای هدفی مشخص از قصر خارج می‌شود و با دوستان خود بنام‌های ایگنیس، گلادیولوس و پروموتو ماجراجویی خود را آغاز می‌کند. این ماجراجویی قرار است برپایه آشنایی با شهر اینسامنیا و دور بودن از اتفاقات پیش‌روی باشد و در این بین قرار است نوکتیس با لونافری، هم‌بازی کودکی شاهزاده نوکتیس ازدواج کرده تا کدورت‌ها از بین برود. ولی نیفلهیم (یکی از قلمروهای دنیای بازی که از گذشته با سرزمین لوشیس یا لوسیس وارد جنگ بوده است) در آخرین لحظه عهد و پیمان خود را می‌شکند و داستان اصلی بازی رقم می‌خورد. اگر فیلم انیمه‌ای Kingsglaive Final Fantasy XV را مشاهده کرده باشید، قطعا از این اتفاقات با خبر هستید ولی داستان بازی به‌گونه‌ای روایت می‌شود که اگر فیلم را مشاهده نکرده باشید، باز از اتفاقات رخ داده باخبر خواهید شد. تیم سازنده با قرار دادن یک سری از صحنه‌های Kingsglaive Final Fantasy XV و مونتاژ کردن آن‌ها و قرار دادنشان در بازی فاینال فانتزی ۱۵، سبب شده تا مخاطبان از داستان کامل بازی بهره‌مند شوند.

تنها وجه خوب شخصیت پردازی، مربوط به آنتاگونیست بازی است

مشکل فاینال فانتزی ۱۵ در این بخش اصلا روایت داستانی نیست. برعکس روایت داستانی فاینال فانتزی ۱۵ به‌قدری خوب است که می‌توان آن را جز برترین و بهترین روایت‌های این مجموعه دانست. روایتی درام که لحظات شاد و تلخی را در خود جای داده و آن‌ها را به‌بهترین شکل روایت می‌کند. مشکل این بخش شخصیت پردازی شخصیت‌های بازی است. فاینال فانتزی همیشه به شخصیت پردازی‌های عالی معروف است. اگر نگاهی به تاریخ این مجموعه بندازیم نسخه‌هایی نظیر فاینال فانتزی ۷ را می‌بینیم. جمع دوستانه کلود استرایف و دوستانش یا نسخه هشتم و دهم بازی. براحتی می‌توان گفت که جمع نوکتیس و دوستانش اصلا نمی‌توانند شما را در این بخش راضی کنند. در بعضی از بخش‌های داستان شاهد بازخوردها و عکس العمل‌های مصنوعی از سوی آن‌ها هستیم. جدای از آن شخصیت‌های فرعی بازی آن‌چنان چنگی به‌دل نزده و شما را مایوس می‌کنند. حتی سیستم دیالوگ محور بودن و انتخاب دیالوگ‌ها نیز نتوانسته است این مشکل را حل کند. صرفا دیالوگ‌ها قرار داده شده‌اند تا روند رفتن مراحل و پشت سر گذاشتن آن‌ها را پشت سر بگذاریم.

Final Fantasy XV

اما تفاوت اصلی و مهم بازی فاینال فانتزی ۱۵ در گیم‌پلی آن است. جایی که بازی به کل از حالت نوبتی و نیمه نوبتی یا نوبتی زمانی خارج شده و یک گیم‌پلی کاملا مدرن و کلاسیک غربی را به‌شما ارائه می‌دهد. این امر قطعا طرفداران دو آتیشه قدیمی این مجموعه را خشمگین می‌کند ولی روراست باشیم، این تغییرات لازم بود! اگر فاینال فانتزی قصد داشت تا مخاطبان جدید را به‌ خود جذب کند، می‌بایست دست به‌تغییرات گسترده می‌زد و قطعا در این امر موفق شده است. در همان ابتدا اولین نکته‌ای که متوجه آن می‌شوید، نوع دوربین و مبارزات بازی است که همانند سایر بازی‌های نقش آفرینی تعبیه شده است. یکی دیگر از مواردی که در نسخه پانزدهم شاهد آن نیستیم، استفاده از سایر شخصیت‌های بازی و حمله کردن به دشمنان از طریق آن‌ها است. البته این بخش با کمی تغییر در هسته مبارزات گنجانده است. در طول مبارزات و سمت چپ صفحه نمایش یک نوار قرار داشته که از سه بخش تشکیل شده است. با پر شدن هر بخش شما می‌توانید از قابلیت ویژه یکی از هم‌تیمی‌های خود استفاده کرده و آن‌ها را با ضربات خود ترکیب کنید. اگر سه بخش پر شود می‌توانید به هر سه همراه خود دستور دهید تا ضربه ویژه خود را اجرا کنند. وقتی به سطح‌های بالاتر می‌رسید و وارد مناطق سطح بالا و سیاه‌چاله‌های بازی می‌شوید، ترکیب درست ضربات و استفاده مناسبت از همراهان، چهره واقعی خود را نشان می‌دهد. دقیقا همان ویژگی که در گذشته وجود داشت.

اگر شما به درستی از هم‌تیمی‌های خود استفاده نمی‌کردید، امکان نداشت مبارزه راحتی را پشت سر بگذارید. مورد دیگر که مبارزات را بیش از پیش جذاب‌تر کرده است، حالت Parry کردن و دفاع ضربات دشمنان است. بعد از این کار نیز اگر به درستی آن‌ را انجام دهید، می‌توانید یک ضربه ترکیبی با یکی از هم‌تیمی‌های خود بر روی هدف مورد نظر اجرا کنید. مبارزات بازی شاید در ابتدا شما را آن‌چنان به چالش نکشد و خب طبیعی است سطح شما و دشمنان پایین است. ولی وقتی به سطح‌های بالاتر برسید، قطعا با جهنم واقعی روبرو خواهید شد. جایی که مدام باید چشمتان به مبارزه و دفاع کردن و مراقبت از هم‌تیمی‌های خود باشد. مراقبت بدین معنا که اگر نوار سلامت‌ آن‌ها را مدام در حالت خوب نگه ندارید، سریعا از پای در خواهند آمد. به‌عبارتی نیمی از چالش‌های بازی مربوط به هم‌تیمی‌هایتان و مراقبت از آن‌ها است تا اینکه دشمنان بتوانند شما را از پای درآورند (البته این امر در تمامی بازی‌های نقش آفرینی تیمی وجود دارد). جدای سیستم مبارزاتی دو نوع ضربات ویژه برای نوکتیس در نظر گرفته شده که به‌مرور زمان می‌توانید از آن‌ها استفاده کنید. اولین قابلیت که نوار استفاده از آن پایین سمت چپ تصویر شما قرار داده شده، مربوط به شمشیرهای سلطنتی است که رفته رفته بدست می‌آورید و دومین قابلیت که همیشه در دسترس شما نیست، استفاده از قدرت‌ها و شخصیت‌های خاصی است که در طول بازی با آن‌ها آشنا می‌شوید.

در بین دوستان نوکتیس، گلادیولوس بهترین عملکرد در نوع برقراری رابطه و قابلیت‌ها را دارد

نکته دیگر فاینال فانتزی ۱۵ مراحل اصلی و فرعی بازی است. این نسخه شامل ۱۵ مرحله است که می‌توانید بدون رفتن حتی یک مرحله فرعی در مدت زمانی حدود ۲۰ ساعت یا بیشتر آن‌ها را به‌اتمام برسانید. قطعا این مدت زمان برای یک بازی نقش آفرینی کم است و بیشتر حس می‌کنید با یک بازی ماجراجویی روبرو هستید. ولی کوئست‌های متفاوتی در سرتاسر شهر اینسامنیا قرار داده شده که هرکدام از آن‌ها می‌تواند ساعت‌ها شما را سرگرم کند. هر شخصیت ماموریت‌های پیاپی را به شما ابلاغ می‌کنند که با انجامشان هم XP دریافت می‌کنید و هم در دنیای بازی به‌گشت و گذار می‌پردازید. علاوه‌بر مراحل فرعی، یک سری مراحل پویا نیز در نظر گرفته شده که از سوی همراهان شما بوجود می‌آیند. برای مثال پرومپو که عاشق عکاسی است هر از گاهی با دیدن یک منظره زیبا از شما می‌خواهد که به‌محل مورد نظر رفته و یک عکس دست جمعی بگیرید. جدای از این‌ها در هر Outpost بازی یک سری سالن غذاخوری وجود داشته که یک سری مراحل ویژه تحت نام Hunt یا شکار کردن را برای شما تدارک دیده‌اند. شاید روال کلی تمامی شکار کردن‌ها یکی باشد ولی برای بدست آوردن پول بهترین گزینه هستند و بعضی از آن‌ها شدیدا چالش برانگیز هستند. برای مثال در طول انجام انجام مراحل شکار، به یک شکار سطح ۹۹ می‌رسید که با قبول کردن آن ناگهان متوجه یک لاک پشت غول آسا می‌شوید که اگر سطح شما در حد لول ۴۰-۵۰ باشد، می‌بایست حدود ۳ روز (زمان داخل بازی) وقت صرف کشتن آن بکنید! این موراد اینقدر خوب در بازی قرار داده شده‌اند که شما را مجبور می‌کنند تا مدام مراحل مختلف و دانجن‌ها را بروید تا بتوانید قدرت خود را از طریق دریافت XP و لول آپ کردن بالا ببرید.

Final Fantays Xv

بخش اعظم دیگر تغییرات گیم‌پلی مخصوص سیستم بروزرسانی بازی است که اولین نسخه از این مجموعه را شاهد هستیم که این‌چنین سیستم بروزرسانی را فراهم کرده است. در سیستم بروزرسانی بازی چند بخش مجزا برای شما در نظر گرفته شده که هر بخش به‌صورت درختی ویژگی‌هایی را در اختیار شما قرار می‌دهد. نکته جالب اینجا است که بعضی از بخش‌ها و قسمت‌ها مربوط به همراهان شما بوده و می‌توانید ضربات بیشتر آن‌ها را در دسترس خود قرار دهید. برای بروزرسانی نیاز به Ability Point دارید که این APها از طریق انجام مراحل اصلی و فرعی بدست می‌آید. بروزرسانی درست قسمت‌هایی که نیاز دارید، مهم‌ترین فاکتور در گیم‌پلی بازی بحساب می‌آید. در ابتدا شاید AP که در اختیار می‌گیرید بتواند جواب‌گوی شما باشد ولی رفته رفته تعداد APهای درخواستی افزایش یافته و شما نمی‌تواند هر موردی که دلتان خواست را بروزرسانی کنید.

نکته مهم دیگر، مربوط به سیستم خرید و فروش بازی است. اگر می‌خواهید هم‌تیمی‌هایتان همیشه بروزر باشند و اسلحه‌های قوی در دست بگیرند، حتما به این بخش اهمیت دهید زیرا به‌طور خیلی مستقیم بر روی گیم‌پلی بازی تاثیر گذار خواهد بود. به‌لطف سیستم شب و روز بازی و تغییرات آب و هوایی شاهد یک سری رویدادهای پویا در بازی هستیم. برای مثال اگر هوا بارانی باشد با استفاده از جادو الکتریسیته می‌توانید محیطی گسترده از دشمنان را از طریق الکتریسیته نابود کنید. جادوهای بازی دارای انرژی هستند و می‌توانید در بخش کرفت کردن بازی انرژی‌های آن‌ها را ترکیب کرده و جادوهای ترکیبی را بوجود بیاورید. همچنین در طول شب مبارزات رنگ و بوی جدیدی به‌خود می‌گیرند زیرا پای موجودات اهریمنی بازی به وسط می‌آید زیرا این موجودات فقط در شب ظاهر می‌شوند. اگر می‌خواهید طعم دلچسب‌تر و چالش برانگیزتر مبارزات را تست کنید، حتما به‌سراغ مبارزات شبانه بروید و هیچوقت به حرف‌های پرومتو و ایگنیس گوش ندهید که می‌گویند:

نوکتیس، شب جاده‌های ایسامنیا خطرناک است و باید استراحت کنیم. نظر تو چیست؟

کل گیم‌پلی بازی فقط به مبارزه کردن ختم نمی‌شود. دنیای فاینال فانتزی زیبا آن‌قدر زیباست که ساعت‌ها از طریق رگالیا، اتومبیل مخصوص نوکتیس، به رانندگی می‌پردازید. همچنین می‌توانید این اتومبیل را در حالت رانندگی خودکار قرار داده و خود از محیط و شنیدن موسیقی لذت ببرید. موسیقی‌هایی که شدیدا شما را سرحال می‌آوردند و نوستالوژیک‌ترین بخش این است که می‌توانید ساندترک‌های سایر فاینال فانتزی‌ها را در فروشگاه‌های بازی خریداری کرده و آن‌ها را در اتومبیل خود گوش دهید. از طرفی با انجام مراحل فرعی سیندی، مکانیک بازی، می‌توانید قابلیت‌ها و ویژگی‌های جدیدتری برای رگالیا در اختیار بگیرید و با پیش‌روی در خط داستان، رگالیا پرنده را در دسترس خود قرار می‌دهید.

اگر رانندگی را دوست ندارید، اشکالی ندارد. کافی است یک دکمه را فشار دهید تا بر فراز آسمان‌های اینسامنیا به‌پرواز بپردازید. جدای از این‌ها بخش وسایل نقلیه فاینال فانتزی ۱۵ فقط به رگالیا ختم نمی‌شود، سرگرم‌ترین وسیله نقلیه یا همان چوکوبو‌های دوست داشتنی، پرندگانی شبیه به شتر مرغ، هستند که سوار شدن بر آن‌ها و گشت و گذار با چوکوبو‌ها شدیدا دلچسب است. به‌مرور زمان و استفاده از چوکوبو‌ها، آن‌ها لول آپ شده و ویژگی‌های جدیدتری را در اختیار شما قرار می‌دهند. همچنین می‌توانید یک مسابقه چوکوبو سواری بین خود و یکی از دوستانتان برگزار کرده و به‌مسابقه دادن پرداخته و لذت ببرید.

Final Fantasy Xv

استودیو اسکوئر انیکس، سازنده و ناشر بازی، سعی کرده از هر ویژگی خاصی استفاده کند تا مخاطبان این بازی بتوانند تفریحات دیگری نیز در بازی انجام دهند. از این‌رو هر شخصیت یک توانایی ویژه در اختیار دارد. نوکتیس علاقه‌مند به ماهیگیری، پرومپتو علاقه‌مند به عکاسی، ایگنیس علاقه‌مند به آشپزی و گلادیلوس شدیدا پیاده‌روی را دوست دارد. اگر از انجام مراحل خسته شدید، می‌توانید به پیاده‌روی در دنیای بازی پرداخته و یا از طریق نوکتیس به ماهیگیری بپردازید. پرومپتو نیز هر از گاهی از شما می‌خواهد تا در گوشه و کنار نگه داشته و در آخر پس از مراجعه به‌کمپ‌های بازی و استراحت، ایگنیس برای شما آشپزی کرده و پرومپتو عکس‌هایش را با شما به‌اشتراک می‌گذارند. یادتان باشد استراحت کردن و غذا خوردن سبب می‌شود تا برای مدتی معین، انرژی بیشتری در زمینه مبارزه کردن یا سلامت خود داشته باشید. تمامی این تفریحات باعث می‌شود تا توانایی‌های شخصیت‌ها بروز شده و هر بار ویژگی خاصی را برای توانایی‌های خود در دسترس قرار بدهند.

موسیقی مبارزات بازی شدیدا زیبا و دل‌چسب است

زیبا، دل‌نواز و دوست داشتنی. سه‌واژه‌ای که می‌توان برای طراحی مراحل و لول‌دیزاین بازی استفاده کرد. هر مرحله اصلی دارای تنوع خاص خود است و رفته رفته شاهد محیط‌های جدیدتر، مراحل متنوع‌تر و متفاوت‌تری هستیم که در این میان ترکیب شده‌اند با باس فایت‌هایی که طراحی‌ خودشان و نوع مبارزه‌شان شدیدا عالی است. از اولین باس فایت گرفته تا آخرین باس‌ فایت شما را هیجان زده خواهد کرد. از طرفی قدم زدن در شب‌های اینسامنیا و رانندگی در روز سبب شده است تا نتوان اسکوئر انیکس را در بخش طراحی‌های بازی ستایش نکرد. تنها مشکل گرافیکی بازی که بعضی وقت‌ها اذیت کننده است، مربوط به دوربین مبارزات می‌شود که به دلیل ایجاد انیمیشن‌های خاص هنگام استفاده از ضربات ویژه شخصیت‌ها، می‌بینیم که در محیط‌های سر بسته نمایش این صحنه‌ها دچار مشکل می‌شود یا اینکه در مناطق شلوغ زاویه‌های شلیک گلوله‌های پرومپتو به درستی در نظر گرفته نمی‌شود. از طرفی در اندک مناطق بازی، بافت‌ها خوب کار نشده‌اند یا به درستی بارگزاری نمی‌شوند. تیم سازنده سعی کرده دقت خاصی بر روی طراحی شخصیت‌های بازی انجام دهد. از این‌رو شاهد جزئیات بسیار زیاد و دقیق در طراحی چهره یا لباس شخصیت‌های اصلی و فرعی بازی هستیم. از طرفی درست است بافت‌ها در یک سری از مناطق مشکل دارند ولی وقتی به بارش باران و تاثیر آن بر روی لباس و قیافه شخصیت‌ها نگاه می‌کنید، می‌بینید که این کار به خوبی هرچه‌تمام‌تر انجام گرفته است.

از گرافیک که بگذریم، موسیقی‌های بازی شدیدا عالی کار شده است. اگر بازی‌هایی نظیر دارک سولز را بازی کرده باشید، می‌دانید که موسیقی و ریتم آن چقدر در باس فایت‌ها و مبارزات تاثیر گذار است. دقیقا همین موضوع به خوبی در فاینال فانتزی ۱۵ در نظر گرفته شده و شاهد موسیقی‌های حماسی و شدیدا آدرنالین داری در طول بازی هستیم. در بخش صداگذاری و دیالوگ‌ها نیز بازی به خوبی عمل کرده است. در طول بازی شاهد مکالمات طنز آمیز بین شخصیت‌ها هستیم یا اینکه از نگرانی‌ها یا خاطرات قدیمی خود برای یکدیگر می‌گویند. در کل فاینال فانتزی ۱۵ دقیقا آن‌چیزی است که انتظارش را داشتیم. یک بازی نقش آفرینی که بتواند ساعت‌ها مخاطبان خود را سرگرم کند. شاید در این بین یک سری مشکلات وجود داشته باشند ولی می‌توان بعضی از آن‌ها را نادیده گرفت زیرا در تجربه کلی از اثر تاثیر آن‌چنانی نمی‌گذارند ولی قطعا اگر این مشکلات پیش‌روی نبودند، می‌توانستیم بگوییم با بهترین فاینال فانتزی روبرو هستیم.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

دانلود انیمیشن مالتی مدیادانلود انیمیشن کیفیت بلوری جایگزین شد… انیمیشن دانلود بلوری انیمیشن دانلود انیمیشن با کیفیت بلوری اوریجینال لینک مستقیم دریم کالا کنسول های بازی نقد و بررسی و فروش …نقد و بررسی و فروش اینترنتی کنسول های بازی شماره تماس فروشگاه مدیریت بازی سنتر صفحه اصلی بررسی کنسول بازی ایکس‌باکس وان زومیتهمانطور که در بررسی کنسول گفتیم، سونی در برنامه‌های نسل پیشین خود، با معرفی بلوری پردیس گیم جامعه مجازی گیمرهای ایرانیپردیس گیم ، جامعه مجازی گیمر های ایرانی بهترین بازی سال از دید شما گروه سوم ه بررسی زومیت بررسی سیستم عامل ؛ طعم واقعی اندروید در دسکتاپ سیستم‌عامل اندروید امروزه در گیمفا ، وب سایت خبری و تحلیلی بازی های …وب سایت تخصصی بازی های رایانه ای ، جدیدترین اخبار بازی های کامپیوتری ، پلی استیشن و بازی های فیزیکی پلیاستیشنبازیهایفیزیکینسخه لیمیتد استیل بازی برای فانتزیمالتی مدیاانیمیشندانلود انیمیشن کیفیت بلوری جایگزین شد… انیمیشن دانلود بلوری انیمیشن دانلود انیمیشن با کیفیت بلوری اوریجینال لینک مستقیم رایگان دانلود انیمیشن مالتی مدیا دانلود انیمیشن کیفیت بلوری جایگزین شد… انیمیشن بازی سنتر صفحه اصلی پردیس گیم جامعه مجازی گیمرهای ایرانی پردیس گیم ، جامعه مجازی گیمر های ایرانی نقد و بررسی در یک دنیای فانتزی و در زمانی گیمفا ، وب سایت خبری و تحلیلی بازی های کامپیوتری به‌روزرسان‌های رایگان جدید معرفی شدند اخبار بازی ها به‌تازگی هاجیمه تاباتا زومجی، بازی زیر ذره بین زومجی وب سایت نقد و بررسی بازی، سینما، تلویزیون، فیلم، اخبار بازی، تحلیل رویدادهای مرتبط گیمفا ، وب سایت خبری و تحلیلی بازی های کامپیوتری وب سایت تخصصی بازی های رایانه ای ، جدیدترین اخبار بازی های کامپیوتری ، پلی استیشن و اکس باکس بازی های فیزیکی پلیاستیشنبازیهای نسخه لیمیتد استیل بازی برای بازی ها و کنسول های بازی گجت نیوز کنسول پلی استیشن دارای غنی‌ترین آرشیو از حیث بازی‌ها و عناوین انحصاری است و سونی به همراه دانلود آنتی ویروس قدرتمند و رایگان مایکروسافت امنیتی آنتی ویروس وب سایت پاتوق یو با شعار متفاوت دانلود کنید تا متفاوت باشید ، در سال شمسی پا به عرصه بازی é é é


ادامه مطلب ...

آنفلوآنزای پرندگان درکارگروه مخاطرات زیست محیطی استان مرکزی بررسی شد

[ad_1]

اراک - ایرنا - مدیرکل حفاظت محیط زیست استان مرکزی گفت: مخاطرات و نحوه آمادگی به منظور پیشگیری و اقدام در خصوص آنفلوآنزای پرندگان در کارگروه زیست محیطی این استان بررسی شد.

به گزارش روز جمعه روابط عمومی اداره کل حفاظت محیط زیست استان مرکزی، حسینعلی ابراهیمی کارنامی افزود: این نشست به صورت فوق العاده و با توجه به شیوع آنفلوآنزای مرغی در بعضی از استان های همجوار برگزار شد و باید این کارگروه در تمامی شهرستان ها نیز تشکیل و برنامه های پایش مستمر در زیستگاه های آبی استان با هماهنگی دامپزشکی شهرستان ها و با مدیریت فرمانداری ها صورت گیرد.
وی بیان کرد: کارشناسان امر موظفند موارد اتلاف یا بیماری پرندگان به خصوص پرندگان مهاجر را با دقت مورد ارزیابی امر قرار دهند و در این راستا تیم های گشت و پایش (متشکل از کارشناسان اداره کل محیط زیست و دامپزشک معرفی شده از دامپزشکی استان) در شیفت های منظم تشکیل شوند.
مدیرکل حفاظت محیط زیست استان مرکزی ادامه داد: با توجه به شیوع بیماری آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان و خطر احتمالی ابتلای آن به انسان، از مردم تقاضا می شود در صورت مشاهده پرندگان بیمار و یا تلف شده، از تماس مستقیم با پرنده خودداری کنند و مراتب را در اسرع وقت از طریق شماره تلفن 1540 و یا شماره همراه 09188615949- 09369785891 و شماره تلفن های اداره کل دامپزشکی 6-32769003 و سامانه 1512 اطلاع رسانی کنند.
ابراهیمی کارنامی گفت: معاون محیط زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط زیست نیز در این رابطه تاکید کرده اند که پروانه شکار جدید صادر نشود.
وی اظهار کرد: به دلیل امکان سرایت بیماری به انسان ها، شکارچیانی که از قبل پروانه شکار کسب کرده اند نیز از شکار پرندگان خودداری کنند.
3005/3075/خبرنگار:معصومه صفری**انتشار دهنده: حسین مهدی زاده اصفهانی

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

استان مرکزی توالی پدیده خشکسالی و لزوم مدیریت مصرف آب در استان مرکزی اراک ایرنا توالی پدیده استان مرکزی توالی پدیده خشکسالی و لزوم مدیریت مصرف آب در استان مرکزی اراک ایرنا توالی پدیده خشکسالی


ادامه مطلب ...

بررسی استناددهی تروریسم تکفیری به سنت نبوی و جهاد اسلامی

[ad_1]
نقش روشنفکر در ....؟

نقش-روشنفکر-درآیا روشنفکران گروه پر شماری از مردم‌اند یا دسته‌ای بی‌نهایت کوچک، ولی منحصر به فرد، از آنها را تشکیل ادامه ...

معرفیِ کتاب «نقش روشنفکر»، اثر ادوارد سعید

معرفیِ-کتاب-نقش-روشنفکر-اثر-ادوارد-سعیدریشه‌ی مفهوم «روشنفکر» به معنی امروزی آن، را شاید بتوان در روند دادگاهی یافت که در آن آلفرد دریفوس، افسر ادامه ...

جادوی کلام

جادوی-کلاماین پرسش برای ما مطرح است که ارتباط میان دو مفهومی در ساختار «جهان» ی که به وسیله‌ی گفتار و اسطوره تحقق ادامه ...

زبان و مفهوم‌سازی

زبان-و-مفهوم‌سازیاگر خواسته باشیم به ماهیت ویژه‌ی مفهوم دینی- اسطوره‌ای نه تنها از طریق نتایج این مفهوم بلکه از رهگذر ادامه ...

جای زبان و اسطوره در الگوی فرهنگ بشری

جای-زبان-و-اسطوره-در-الگوی-فرهنگ-بشریافلاطون در نخستین عبارت گفتگونامه‌ی فایدروس وصف می‌کند که چگونه سقراط پس از برخورد با فایدروس می‌گذارد ادامه ...

برهان حدوث در اثبات خدا (2)

برهان-حدوث-در-اثبات-خدا-(2)برخی از ماتریالیست‌ها مدعی‌اند که اصل وجود ماده وجود ثابت و مستغنی از هرگونه علت است، اما تغییر در وضعیت ادامه ...

برهان حدوث در اثبات خدا (1)

برهان-حدوث-در-اثبات-خدا-(1)یکی از براهین مثبت وجود خداوند تمسک به حدوث جهان امکان و در رأس آن عالم ماده و طبیعت است. به این معنی ادامه ...

برهان صدیقین در اثبات خدا

برهان-صدیقین-در-اثبات-خداصدیقین جمع کلمه صدّیق و صدّیق صیغه مبالغه است یعنی کسی که در راست گفتاری و صدق به مقام اعلی برسد، اما ادامه ...

برهان امکان و وجوب در اثبات خدا (2)

برهان-امکان-و-وجوب-در-اثبات-خدا-(2)شبهه پیشین می‌خواست با انکار اصل علیت به نوعی به تبیین پدیده‌های مادی بپردازد که نیازی به اصل علیت به ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

قانون عرضه و تقاضا قانونعرضهوتقاضاجدول مذکور رابطه بین قیمت برنج و مقداری از آن که به وسیله مصرف کننده ی الف مورد تقاضا قانون عرضه و تقاضا قانونعرضهو جدول مذکور رابطه بین قیمت برنج و مقداری از آن که به وسیله مصرف کننده ی الف مورد تقاضا واقع می é é é


ادامه مطلب ...