دانش > پزشکی - آمار سزارین در کشورهای پیشرفته ۵درصد است درحالیکه بعد از طرح تحول سلامت این آمار در ایران به ۵۵درصد رسیده است. وزارت بهداشت با اجرای این طرح بهدنبال کاهش سزارین تا ۳۰درصد است.
چندی پیش حسن قاضیزاده هاشمی، وزیر بهداشت در اینباره گفت: تا پیش از آغاز طرح تحول نظام سلامت، زایمانهای سزارین به شکل غیرمنطقی افزایش یافته و در برخی مراکز به میزان 90درصد رسیده بود که همین امر مشکلاتی را به همراه داشت. اکنون با تلاشهای صورت گرفته، کاهش سزارین در مواردی به میزان زیر 20درصد رسیده البته عدد مورد انتظار در میزان متوسط کشوری برای کاهش سزارین 30درصد است که برای رسیدن به آن تلاش میکنیم. لازم است همین مسیر در یک بازه 10ساله، پیگیری شود.
بخشی از دلایل تفاوت ایران با آمارهای جهانی به ویژگیهای فرهنگی بر میگردد. دکتر فاطمه ارجمندتیموری متخصص زنان و ناباروری در گفتوگو با همشهری در اینباره گفت: آنچه مردم در مورد انتخاب زایمان سزارین میگویند به ویژگیهای فرهنگی برمیگردد. با وجود تغییر در سیاستهای وزارت بهداشت، هنوز مادرانی هستند که میخواهند همان یک یا دوبچهای را که به دنیا میآورند به روش سزارین و به زعم خودشان بیدردسر به دنیا بیاورند. آنها میترسند که زایمان طبیعی طاقت فرسا و سخت باشد درحالیکه زایمان سرازین نیز عوارض خاص خود را دارد. درست است که در زایمان طبیعی تغییرات فیزیکی در مادر ایجاد میشود که در سالهای بعد خود را نشان میدهد، اما تحقیقات نشان داده است که روشهایی برای برطرف کردن آن آسیبها با ورزش و نه جراحی وجود دارد.
وی افزود: هنوز چشم همچشمی یکی از دلایل مادران برای اصرار به انتخاب زایمان سزارین است. من به کرات دیدهام که میگویند میخواهیم با فلان دکتر سزارین انجام دهیم چون دستش خوب است درحالیکه این حرفها اساس علمی ندارد. سزارین خطر چسبندگی در بافتهای درونی را ایجاد میکند، احتمال صدمه به جنین بالاست و عوارض بیهوشی تا مدتها برای جنین و مادر وجود دارد. سالها تبلیغ میشد که سزارین در باهوششدن بچه تأثیر دارد، درحالیکه تحقیقات بعدی نشان داد درست برعکس این صادق است. ضمن اینکه رد شدن جنین از کانال زایمان هورمونهایی را در بدن مادر ایجاد میکند که بعدها در کاهش درد، ترمیم رحم و تخمدان و شیردهی تأثیر مثبت دارد.
فرزانه شولی متخصص مامایی، در گفتوگو با همشهری در مورد تأثیر طرح تحول در افزایش تعداد زایمانهای طبیعی گفت: این طرح تأثیر خوبی در افزایش زایمان طبیعی داشته است. علاوه بر اینکه اطلاعرسانی در مراکز بهداشت و بیمارستانها بیشتر شده، مادران انتخاب دیگری نیز ندارند. در واقع در بیمارستانهای خصوصی نیز ممیزی گذاشتهاند که پزشکان متخصص در ابتدای امر زایمان طبیعی را مدنظر قرار دهند. پیش از این پولی که برای زایمان طبیعی به متخصصان داده میشد حدود 30 تا 40هزار تومان بود، در نتیجه متخصصان تمایلی به حضور در بیمارستان و زایمان طبیعی نداشتند. اما هماکنون این رقم به 500 تا 600 هزار تومان برای هر زایمان رسیده است. مادر باید در فرایند زایمان طبیعی قرار بگیرد و درصورت وجود یک اندیکاسیون یا مشکل، تغییر روش زایمان صورت بگیرد. اما این تغییرات شامل ماماها در همه بیمهها نشده است. بنابراین ماماها به زایمان طبیعی در بیمارستانهای خصوصی روی آوردهاند.
خبرگزاری آریا - برنامه «یاد یاران» شبکه رادیویی سلامت، سه شنبه ـ 14 دی ماه، با یکی از امدادگران دوران دفاع مقدس گفت و گو می کند.
به گزارش خبرگزاری آریا، برنامه «یاد یاران» که کاری از گروه بهداشت روان شبکه رادیویی سلامت است، با هدف ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، سه شنبه در گفت و گو با فرانک بخشی، امدادگر دوران دفاع مقدس به زندگی این امدادگر دفاع مقدس و شرح خاطرات دوران دفاع مقدس می پردازد.
رویکرد این برنامه بررسی مشکلات پزشکی، روانی، اجتماعی و .... جانبازان وایثارگران؛ و بیان خاطرات، شعرخوانی، متن خوانی ایثارگران است.
یادآور می شود، برنامه «یاد یاران»، از شنبه تا پنجشنبه هر هفته از ساعت 12:55 از موج اف.ام ردیف 102 مگاهرتز تقدیم شنونده های صدای دانش، نشاط و آرامش می شود.
امام جواد(علیه السلام) در طول زندگی کوتاه اما پربار خویش برای صیانت از حقایق قرآن و اسلام و تبیین تعالیم حیات بخش اسلام تلاش کرد و با وجود کمی سن، با هوشمندی، درایت و قاطعیت به هدایت عمومی پرداخت و با مخالفان نیز آگاهانه مقابله کرد.
امام نهم شیعیان حضرت جواد در سال 195 هجری در مدینه متولد شد. نام آن بزرگوار محمد و معروف به جواد و تقی اسـت. القاب دیگری مانند رضی و متقی نیز دارد ولی تقی از همه معروفتر اسـت.
امام محمد تقی هنگام وفات پدر 8 ساله بود. پس از شهادت جانگداز حضرت رضا (علیه السلام) مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالائمه (علیه السلام)انتقال یافت.
دوران امامت
امام جواد در سال 203 هجری قمری به امامت رسید دوران هفده ساله امامت او با حکومت مأمون و معتصم، خلفای عباسی، همزمان بود. هنگامی که امام رضا (علیه السلام)به دعوت مأمون از مدینه به توس رفت امام جواد که کودک بود، مانند دیگر افراد خانواده حضرت رضا در مدینه ماند و در سال 202 هجری قمری برای دیدار پدر به مرو رفت و سپس به مدینه بازگشت.
امام در بغداد
پس از شهادت امام رضا (علیه السلام) مأمون به بغداد رفت . او که از کمالات علمی و معنوی امام جواد آگاه بود ایشان را از مدینه به بغداد دعوت کرد. اما دولتمردان حکومت عباسی و اطرافیان مأمون از این اقدام ناخشنود بودند، به ویژه آنکه مأمون تصمیم داشت دختر خود ام الفضل را به همسری امام جواد در آورد.
مأمون برای آنکه آنها را از مقام علمی و فضل آن حضرت آگاه کند، در بغداد مجلس بحثی میان او و دانشمندان بزرگ آن روزگار ترتیب داد. در این مجلس، امام به پرسشهای علما پاسخ گفت و میزان دانش و هوش وی بر آنان آشکار شد. پس از آن مأمون دختر خود را به همسری امام درآورد.
سفر حج و شهادت
امام جواد پس از چندی به سفر حج رفت و از آنجا به مدینه بازگشت و تا پایان خلافت مأمون در آن شهر ساکن بود. پس از مرگ مأمون به دستور معتصم عباسی در سال 220 هجری قمری، به همراه همسرش ام الفضل، به بغداد رفت و بنابر برخی روایتها به دستور معتصم مسموم شد و در همان سال وفات یافت.
شخصیت و مقام علمی امام
امام جواد را همه مسلمانان، عالمی بزرگ می دانستند. ایشان انسانی بردبار، نیکو سخن، عابد و بسیار باهوش بود. حدیثهای بسیاری از آن امام، در کتابهای حدیث، از جمله عیون اخبار الرضا، تحف العقول، مناقب و بحارالانوار نقل شده اسـت.
در دوره ای که فرقه های مختلف اسلامی و غیر اسلامی رشد و نمو یافته بودند و دانشمندان بزرگی در این دوران زندگی می کردند و علوم و فنون سایر ملتها پیشرفت کرده و کتابهای زیادی به زبان عربی ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود امام جواد با وجود کمی سن وارد بحثهای علمی شد و با سرمایه خدایی احکام اسلامی را مانند پدران و اجداد بزرگوار خود گسترش داد و به تعلیم و ارشاد عمومی پرداخت.
ترویج آیات قرآن
حضرت جواد (علیه السلام)اعتقاد داشت که آیات الهى باید در جامعه فراگیر شوند و تمام مسلمانان در گفتار، رفتار و استدلال روزمره خود از قرآن و معارف بلند آن بهره گیرند، به همین جهت سعى مى کرد در گفت وگوها و معاشرت و برخورد با مردم از آیات قرآن استفاده کند.
قاسم بن عبدالرحمن به مذهب زیدیه گرایش داشت، اما با شنیدن آیاتى از قرآن که امام جواد بر وى قرائت کرد، با حقیقت آشنا شده و به امامت امام جواد و سایر ائمه اعتقاد پیدا کرد.
امام جواد از تفسیرهاى نابجا و غیر عقلانى آیات قرآن جلوگیرى کرده و علما و دانشمندان را به فهم صحیح آیات راهنمایى مى کرد.
بخشش
بخشش در راه خدا یکی از ویژگی های بارز اهل بیت اسـت و آنان برای جلب رضایت پروردگار، کمکهای فراوانی به نیازمندان می کردند. نهمین پیشوای مسلمین حضرت جواد (علیه السلام) نیز مانند اجداد بزرگوار خود به مستمندان کمک می کرد.
برنامه عملی امام جواد براساس نامه ای بود که از طرف پدر بزرگوارش امام رضا (علیه السلام) از خراسان برای ایشان فرستاده شده بود. امام رضا در این نامه به فرزند عزیزش نوشت: «من به خاطر حقی که بر تو دارم، از تو می خواهم که هرگاه تصمیم به خارج شدن از منزل داری، از درِ بزرگ داخل و خارج شوی. هنگامی که سوار مرکب خود می شوی، همراه خود طلا و نقره بردارو هر کس از تو درخواست کمک نمود، به او نیکی کن...».
تبیان به نقل از گزارش ایرنا، حجت الاسلام سید نورالله جنتی پور روز شنبه در همایش امام زاده میرسالار (علیه السلام) در بخش دیشموک اظهار داشت: همه مردم و مسئولان وظیفه دارند نسبت به اجرای برنامه های فرهنگی و دینی در بقاع متبرکه همکاری کنند.
وی هدف از برگزاری این همایش را علاوه بر تکریم بقاع متبرکه، همکاری مسئولان و خیران را در راستای برطرف کردن مشکلات ذکر کرد.
مدیرکل اوقاف و امور خیریه کهگیلویه و بویراحمد با بیان اینکه سال گذشته 140 میلیون ریال برای بهسازی امام زاده میرسالار تخصیص یافته، افزود: نیاز اســت سادات در مرمت و بازسازی این امام زاده همکاری کنند.
حجت الاسلام جنتی پور درآمد سال گذشته امامزاده میرسالار را 530 میلیون ریال ذکر کرد.
وی ادامه داد: 45 درصد از این مبلغ صرف هزینه های عمرانی شده اســت.
265 بقعه متبرکه در کهگیلویه و بویراحمد وجود دارد و بر اساس اعلام اداره کل ثبت احوال این استان نیز حدود 30 درصد جمعیت 700 هزار نفری استان سادات هستند.
خبرنگار: حسین خدمتی دبیر: راشکی
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق *** بدرقه رهت شود همت شحنه نجف
آری او با همان صحبتهای پس از نماز در مسجد جامع توانسته بود از میان عامه مردم انسانهایی فاضل و عارف به مبانی اسلام تربیت کند. در خاطرات استاد مطهری آمده است:
سال 1356 قمری اولین سال طلبگی ما در قم بود. البته قبلاً یکی دو سال در مشهد بودم. قم که رفتیم آنجا ذکر خیر مرحوم میرزا محمدعلی شاهآبادی تهرانی را زیاد میشنیدم. بسیاری از بزرگان حوزهی علیمه قم دست پروردهی این مرد بزرگ بودند. بعد از دو سال وقتی از قم به تهران برگشتم و میخواستم بروم مشهد، با اشتیاق فراوان رفتم مسجد جامع که مرحوم شاهآبادی را پیدا کنم. داخل مسجد جامع، همان جلوی ایوانی که ایشان نماز میخواندند نشسته بودم. دیدم دو نفر با همدیگر حرف میزنند، یکی که معلوم بود از شهرستان آمده بود به تهران، به دیگری میگفت: ما که چند سال است به این شهر آمدهایم، تا به حال که هیچ استفادهای نکردهایم، ولی چه توحیدی از این مرد یاد گرفتیم. (3)
حتی بعضی از این افراد در برخی مباحث به قدری قوت یافته بودند که میتوانستند با طلاب رشتههای دینی هم به بحث بنشینند. دکتر گرجی میگوید:
جوانهایی که پای منبر آقای شاهآبادی میرفتند، در آن چیزی که فرا میگرفتند خیلی مسلط میشدند، طوری که اگر با یک طلبه کهنه کار بحث میکردند، غالب میشدند. این افراد هم از لحاظ معنوی و هم از لحاظ علمی تأثیر میگرفتند.
آقای نورالله شاهآبادی نیز در این مورد خاطرهای نقل میکنند:
به خاطر دارم روزی به عیادت مرحوم حاج شیخ علی محدث زاده رفته بودم. پیش از من جوانی از ایشان عیادت کرده بود که طبق اظهار ایشان از فضلا بود. وقتی پرسیدم تحصیلات شما در کدام حوزه بوده است، پاسخ داد از محضر آیت الله العظمی شاهآبادی استفاده نمودهام، که پس گفتگو معلوم شد وی از پرورش یافتگان بحثهای شبانه ایشان در مسجد جامع است.
بیان مباحث سنگین فلسفی و عرفانی به زبانی ساده و به گونهای که افرادی که پایههای این علوم را ندارند، بتوانند در آن به قوت علمی برسند، تنها از کسی برمیآید که سخنانش صرفاً عرفان تئوری یا نظری نباشد، بلکه با وجود او متحد شده و با اعمال و گفتارش منطبق گشته باشد. از این رو مطالبی را که عنوان میکردند، هم به صورت هضم شده در اختیار شنوندگانشان قرار میگرفت و هم قابلیت تأثیرگذاری مثبت در آنها را دارا بود که هر چه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. آیت الله نصرالله شاهآبادی در رابطه با چگونگی تبیین مسایل توسط ایشان در مجالس عمومی مثالی عنوان میکند:
در فلسفه دفن میت، که چرا میت باید دفن شود، مردم میگفتند بسوزانید یا بگذارید حیوانات بخورندشان. اما ایشان در جواب میفرمودند شما در خانهای که در آن هفتاد، هشتاد سال زندگی کردی، یا خانه پدری را که از محلش عبور میکنی، برایت تغییر روحیهای به وجود میآید، به خاطر علقهای که داری، روح هم به بدن علقه دارد، تدریجاً باید جدا شود. تدریجی اگر باشد میگوید امروز ریشم ریخت، امروز چشمم از حدقه درآمد. اما اگر بسوزانی یک مرتبه جزغاله میشود و باعث تألم روح میشود.
مثال دیگری که ایشان از صحبتهای آقای شاهآبادی در میان عموم بیان میکنند، در مورد توجیه عمر طولانی حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه شریف) است:
ایشان خیلی دقیق این مسائل را پاسخ میدادند. در مورد عمر حضرت ایشان تقسیم بندی میکردند میفرمودند یا ما قایل هستیم به اینکه امور، مقدر الاهی است یا خیر؟ اگر مقدر الاهی است که خوب خدا عمر یکی را 10 سال، یکی را 100 سال، یکی را هم 2هزار سال مقدر میکند. هرچه خدا مقدر کند عمر میکند. اما اگر جریان امور روی حساب طبیعی است در آن صورت هم هر کسی بتواند مزاجش را با طبیعت میزان کند، میماند. خوب اگر یکی به جمیع خصوصیات جسمانی خودش و خواص سایر اشیاء آگاه باشد، این میداند که الان مثلاً چربی بدن زیاد است و یا فلان چیز از بین میرود و یا فلان ویتامین لازم است و با یکی چنین آگاهی این فرد همیشه سالم است و با این سلامت نمیمیرد و خوب کسی که مقدرات الاهی را قبول ندارد، این استدلال، او را در مورد عمر حضرت، مجاب نمیکند!
جهان بینی عرفانی و بیان روان ایشان موجب شده بود کسانی که در تهران علاقمند به مسایل عرفانی و تفسیر عرفانی قرآن بودند در مجالس ایشان شرکت کنند و مرید ایشان شوند. زیرا مرحوم شاهآبادی تمام لوازم یک استاد خوب را دارا بودند؛ علم، اخلاق و بیان شیوا میگویند جوانان به جلسات شبانه ایشان علاقه زیادی داشتند. آنها جوانهایی بسیار برجسته بودند که در تحصیل این نوع علوم فوقالعاده، علاقمند و محو ایشان بودند. جوانان در آغاز شیفته اخلاق و رفتار ایشان میشدند و آنگاه از کمالات ایشان معرفت مییافتند. آقای شاهآبادی مصداق حدیث شریفی بودند که از حضرت عیسی (علیه السلام) نقل شده است:
با عالمی نشست و برخاست کنید که من ذکرکم الله رویته یعنی وقتی به دیدن او میروی به یاد خدا بیفتی و کلماتش بر دین تو بیفزاید.
و این راز تأثیر و نفوذ کلام ایشان بود. به همین دلیل نمیشد جلسهای برپا شود و افراد بنشینند و بلند شوند و چیزی گیرشان نیاید.
مرحوم شاهآبادی به هر طریقی که میتوانستند در جهت بیداری مردم و گرداندن روی آنها به سوی خدا تلاش میکردند. از جمله اقدامات ایشان در تبلیغ علوم دینی برای عموم، تشکیل جمعیت اخوان بود. در زمان حیات ایشان امکانات مردم بسیار کم بود و تبلیغات مذهبی آن گونه که باید و شاید صورت نمیگرفت. ایشان تشکیلاتی را فراهم کردند که بسیاری از متدینین در آن شرکت میکردند و آن را جمعیت اخوان نام نهادند. مرحوم شاهآبادی مجالس جمعیت برادران یا اخوان را هر جمعه در یکی از مساجد یا حسینیههایی که چه بسا کسی سراغش نمیرفت، فرش نداشت، امام جماعت نداشت و ... تشکیل میدادند. قبل زا تشکیل مجلس هم پیش بینیهایی میشد که اهالی محل بدانند، به آن مکان رسیدگی نمایند، گرد و غبارش را بزدایند و چراغی روشن کنند. آن گاه ایشان در آن مکان، گرد و غبار دلهای آنها را میزدود و چراغ دلهایشان را روشن میکرد و فطرت خداجویی آنها را از غربت در میآورد. در این جلسات، ایشان مباحث مربوط به شیوه حرکت یک مسلمان در اجتماع و اینکه جامعه اسلامی روی چه پایه و اصولی باید باشد مطرح میفرمودند که در کتاب «شذرات المعارف» آمده است. ایشان سعی میکردند کج فهمیهای مردم را به نام «دین و تنبلی» و بیغیرتی آنان را به نام «رضا به و قضا» به آنها گوشزد کنند که همینها کمر دین را شکسته است. آقای نورالله شاهآبادی به برخی از سخنان ایشان در میان جمعیت اخوان اشاره میکنند:
میفرمودند مسلمانان از دو ناحیه زیان دیدند: یکی اینکه هر چند فرمود «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» البته خدا خودش قرآنش را نگه میدارد، اما مسلمانها به این قسمت متکی میشدند و گفتند خدا خودش دین داده، خودش هم حافظ آن است ما دیگر چه کارهایم؟ همان حرفی که بنی اسرائیل به موسی گفتند؛ ما همین جا میمانیم تو و خدا بروید و جنگ کنید، هر وقت پیروز شدید ما هم میآییم. اما دنبالهاش را نخواندند که خدا به دنبال این سخن آنها گفت چهل سال محروم از شهرنشینی هستید و سرگردان بیابان خواهید بود و این اولین ضربه است که مسلمانان با حرکت نکردنشان به دست خودشان به ریشهی خودشان زدند. دیگر اینکه ما شیعهها کسانی هستیم که اعتقاد داریم «من مات علی حب آل محمد فهو شهید» نرفتیم ببینیم که حب آل محمد چیست. حب این است که در دل نگه داریم یا به عمل برسانیم؟! چون ایمان سه قسم است یکی قسم قلبی، یک بخش روحی و روانی و بخش سوم که همهی آنها را اثبات میکند عملی است. و الا منافقین هم میگفتند ما مسلمانیم. بنابراین چه بسا شیعیانی که این حسب را دستاویزی برای کلاهبرداری و خیانتها و فسادشان قرار دادند و گفتند:
هر آن کسی که آقاش حیدر بود *** چه پرواش از روز محشر بود
بله اما نگفتیم که بین من و معشوقم چه ارتباطی باید باشد؟! ارتباطی که او من را بپذیرد و اگر ادعای محبت بکنم اما چیزی که دلخواه آنهاست نداشته باشم و آن گونه که آنها دوست دارند، نباشم دیگر به من نمیگویند عاشق، بلکه میگویند هوسران. این دو باعث عقب ماندگی مسلمانها بود والا روزگاری که دنیا در خواب جهل و نادانی بود مسلمانها همه چیز داشتند، همه کار کردند. حرکت اسلامی، دنیا را طوری تغیر داده که امروز هم دنیا ریزهخوار اسلام است.
از دیگر فعالیتهای ایشان مجالس و محافل مذهبیشان بود که در منازل تشکیل میدادند. چون در زمان حکومت رضاخان مسلمانهایی که در این مجالس شرکت میکردند، مورد تهدید حکومت واقع میشدند، ایشان مجالس مذهبی را در خانهها تشکیل میدادند. این ابتکاری بود که از جانب مرحوم شاهآبادی انجام شد و پس از آن، این حرکت در منازل گسترش یافت. آقای نورالله شاهآبادی میگوید:
من یادم هست شبهای دوشنبه منزل مرحوم ابوالصباء در خیابان خانی آباد میرفتیم. فضای حیاط آن خانه حدود 300 متر بود. تمام اتاقها و حیاط مملو از جمعیت میشد، نه اینکه فقط روضه بخوانند که آن هم بود اما آنچه مردم نمیدانستند و باید بدانند را میگفتند!
در این فرصت در توجیه عملکرد مرحوم شاهآبادی در اختصاص قسمتی از وقت خود برای عموم و بیان ساده علوم الاهی برای آنها، با توجه به قوت علمی ایشان در دروس سطح بالای حوزه، به بیان دیدگاه ایشان در این زمینه میپردازیم. آن چنان که از کتب برجا مانده از ایشان برمیآید، پاسخ این سوال را در فطرت انسانها باید جستجو کرد. مبنای روش تربیتی ایشان، بیدار ساختن فطرت الاهی خفته انسانها بوده است. امام خمینی (رحمهالله) در کتاب چهل حدیث خود آورده است:
استاد و شیخ ما در معرف الاهیه جناب آقای آقا میرزا محمدعلی شاهآبادی روحی له الفداه به وسیلهی فطرت کثیری از معارف الاهیه را ثابت میفرمایند!
از این رو با توجه به مطالبی که از لابه لای اوراق نگارش شده توسط ایشان استخراج کردهایم به تبیین دیدگاه ایشان در این زمینه میپردازیم و برای حصول این مقصود مانند ایشان، بحث را از فطرت و لوازم آن آغاز میکنیم. لازم به ذکر است عمده بحث فطرت برگرفته از کتب ایشان یا استنباطی از آنها است.
فطرت لازمه وجود انسان است. در تعریف فطرت گفتهاند صفتی است که مخصوص ذات مدرک است و صفات مربوط به وجود غیرمدرک را طبیعت مینامند. به طور مثال خیسی، طبیعت آب است نه فطرت آن؛ بنابراین انسان موجودی است که از فطرتی الاهی و طبیعتی مادی آفریده شده است که از حیث وجود طبیعی خود به عالم ماده و از حیث فطرت فراطبیعی خود با خدای سبحان پیوند دارد. اهل لغت و تفسیر میگویند فطرت به معنای خلقت است و از فطر به معنای شق کردن و پاره نمودن گرفته شده است؛ زیرا خلقت به گونهای پاره نمودن پرده عدم و حجاب غیب است. بنابراین مقصود از فطره الله، که خدای تعالی مردم را بر آن مفطور فرموده، حالت و هیئتی است که خلق را بر آن قرار داده، که از لوازم وجود آنها و از چیزهایی است که در اصل و خمیره آنها بر آن مخمر شده است. پس فطرت جزء لاینفک وجود انسان است و به همین دلیل در آیه شریفه «فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا» از آفرینش فطرت در انسان به «معها» تعبیر نشده است؛ بلکه فرموده فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا، زیرا کلمه «مع» همراه بودن دو چیز جدا از هم را بیان میکند که با ذاتی بودن آن مغایر است. از طرفی فطرت امری ذاتی است پس اکتسابی نیست و قابل تغییر و تبدیل نخواهد بود؛ از این رو فرمود: لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ. حکما نیز معتقدند: «الذاتی لا یعلل و لا یخلف». از سوی دیگر در قرآن کریم آمده است: «خلق الله آدم علی صورته» و از آنجا که فطرت انسان را به خدا ارتباط میدهد، بنابراین آیه مطابق با کتاب ذات احدیت است. از این رو میتوان گفت فطرت معصوم از خطا و اشتباه است و در احکام و مقتضیاتش دین قیم و استوار است. به همین دلیل انسان باید ملتزم و متعبد به احکام فطرت شود که ذلک الدین القیم. زراره گوید از حضرت صادق (علیه السلام) از فرموده خدای تعالی «فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا» سؤال نمودم، فرمود: خلق کرد ایشان را همگی بر توحید. اما اینکه حضرت فطرت را تفسیر به توحید نمودهاند، برای بیان مصداق یا تفسیر به اشرف اجزای شیء بوده است. زیرا با توجه به تعبیر آیه از فطرت الله به دین و اینکه دین شامل توحید و دیگر معارف است، این معنا مشخص میشود. بنابراین جمیع معارف حقه از اموری است که حق تعالی بندگان را بر آن مفطور فرموده است.
مرحوم شاهآبادی در بحث از فطرت، آیه مذکور را مبنا قرار دادهاند و میفرمایند در اینجا منظور از آیه، «الزام فطره الله» بوده است، یعنی برای کشف کمالات با فطرت و کیفیت وجود خود ملازم و همراه باش! به عبارتی فطرت عاشقه را با همراهی فطرت کاشفه به کمال عشق برسان.
اما اینکه فرمود «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً» منظور از وجه، روی قلب و دل است. زیرا متوجه الیه است که دین از عالم معناست و نمیتوان روی ظاهر را به سمت آن متوجه کرد. همانطور که در آیهی شریفهی «فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» چون متوجه الیه که مسجد الحرام است، جسم است، منظور از وجه، صورت ظاهر است؛ بنابراین مقصود آیه این است که دل و قلب خود را با فطرت خدایی خویش همراه نما.
از خصوصیات فطرت این است که عاشق بینهایت است، زیرا به یک بینهایت اتصال دارد. نهایت هر چیز را کمال آن میگوییم. پس انسان فطرتاً عاشق کمال است. اما کمالی که او میطلبد را نهایتی نیست. چون فطرت، عاشق کامل مطلق است که جز خدا نیست. زیرا به جز او، آفریدگانش همه حد و نهایتی دارند، مگر اینکه به او اتصال یابند که فرمود: «کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ وَ یَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلاَلِ وَ الْإِکْرَامِ» و از این جهت فطرت تمام بندگان اعم از انبیا و اولیا و مومنین و کفار و اشقیا و سعدا یکی است. اما اگر میبینیم که انسانها به سوی غیر او حرکت میکنند، نشانه عدم وجود فطرت الاهی در آنها نیست؛ بلکه نمایانگر این است که آنها معشوق فطرت را اشتباه تشخیص دادهاند و با عطش سیریناپذیر خاص فطرت، به سوی معشوق مجازی و کمال متصور خود حرکت میکنند که از درک ناقص و عقل قاصر حکایت میکند. محک درستی یا نادرستی تصور انسان از معشوقش این است که چنانچه به معشوق خود دست یافت ولی به آرامش نرسید و به دنبال زیباتر از آن بود، نشانه خیالی بودن آن مقصود و معشوق است و این روشی برای تشخیص مجازی بودن معشوق است. از این طریق متوجه میشود آنچه به عنوان هدف و مقصود در نظر داشته، معشوق فطرتش نبوده است. از دیگر خصوصیات فطرت الاهی این است که در به دنبال معشوق رفتن نیز، بینهایت میرود. یعنی چون به دنبال بینهایت است، هیچگاه متوقف نمیشود و از حرکت در راه مطلوب باز نمیایستد. آری در فطرت انسان سستی وجود ندارد و اگر سستی هست در قامت ناساز بیاندام ماست! فطرت عشق اگر برای رسیدن به معشوق خود هزاران بار سیر کند و هر بار شکست بخورد، باز از جستجوی او دست برنمیدارد.
اما چون فطرت الاهی از اوست، به او باز میگردد. پس انسان فطرتاً خداجوست. قرآن کریم در اثبات وجود فطرت خداجویی در انسان میفرماید:
هُوَ الَّذِی یُسَیِّرُکُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ حَتَّى إِذَا کُنْتُمْ فِی الْفُلْکِ وَ جَرَیْنَ بِهِمْ بِرِیحٍ طَیِّبَةٍ وَ فَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِیحٌ عَاصِفٌ وَ جَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِیطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ لَئِنْ أَنْجَیْتَنَا مِنْ هذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ
او کسی است که شما را در صحرا و دریا سیر میدهد، چون به کشتی سوار باشید، و بادی ملایم و فرح بخش آنها را به طرف مقصود ببرد، خوشحال میشوند (و چون ناگهان) بادی سهمگین بر آن کشتی بوزد، و موجهای هولناک از هر سو به طرف کشتی حمله کند، به طوری که سرنشینان بپندارند که هلاک خواهند شد، آن زمان خدا را از روی اخلاص عقیده میخوانند که اگر ما را از این ورطه نجات دهی به طور قطع از شکرگزاران خواهیم بود.
زمانی که انسان در ورطه هلاک میافتد و خود این را درک میکند و میفهمد که دیگر هیچ فریادرسی نیست و حس میکند به بن بست رسیده است، یقین به وجود فریادرسی را در خود احساس میکند که منتظر کمک و مدد اوست. او همان خدا و معشوق فطرت است که چون راههای دیگر بر انسان مسدود شده، در درون خود به دنبال فریادرس میگردد و متوجه فطرت الاهی خود میشود. بنابراین در اینجا دو مرتبه مورد توجه است:
در مرتبه اول برای اینکه انسان رو سوی فطرت خود کند و با او هم نوا شود، باید عقل به بن بست برسد و فقر و نیاز و جهل خود و تمام موجودات و مخلوقات عالم را حس کند تا از خودش و معشوقهای مجازی دیگرش ناامید شود و از همه دست بردارد. و اینکه فرمود: «إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً» اشاره به همین معنا دارد که انسان ادعا کرد که میتواند بار عشق الاهی را بر دوش بکشد، در حالی که هیچ نمیداند و علم به آن علم ندارد. از اینجا جهل موجب پیدایش ظلم شد. حال اگر هیچگاه نفهمد که نمیداند، همان ظلوم و جهول میماند و جزایش را میبیند. اما چنانچه درک کند و اقرار کند به ظلوم و جهول بودن خود، عالم مطلق خود بار امانت او را به سر منزل مقصود میرساند. پس مرتبه اول که خود عمده راه است، درک جهل است.
در مرتبه دوم عقل خود را در شناخت معشوق حقیقی به کار گیرد که «راز عشق ادراک کمال و جمال است!» (4) به این ترتیب اگر در مرتبهی عقل درک کرد که ذات مقدس پروردگار، کمال و جمال مطلق است، قلبش عاشق و محب او میشود که این همان معنای قرار گرفتن روی قلب و دل به سمت فطرت الاهی است: آنفَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ. و این معرفت به حقایق، در تمام زوایای زندگی انسان نقش کلیدی دارد: زیرا انسان موجودی است که علم و عملش با یکدیگر نسبت مستقیم دارد؛ علمش، عملش را میسازد و عملش در افزایش فهمش تأثیرگذار است و علم و عمل توأم است که صحت و کمال زندگی بشر را تأمین میکند. اما ایجاد این شناخت به عهدهی انبیا و اولیای الاهی است. رسالت انبیای الاهی شناساندن فطرت و گنج پنهان بشری است که در غوغای شهوت و غضب مستور شده است. در حقیقت ادیان الاهی بیان دین فطری است و تمام کتب آسمانی شرحی بر کتاب انفسی است و پیامبران و اولیا، شارحان کتاب فطری ما هستند. از این رو آنها هدایت بشر به سوی معشوق حقیقی را از طریق شکوفایی عقل بشر آغاز میکنند.
نکته قابل تأمل در اینجا این است که اگر توحید مقتضای فطرت انسان است و همه بر فطرت عشق آفریده شدهاند و فطرت، انسان را ملتزم به دینداری میکند، چه لزومی به شارح دارد؟ در جواب باید گفت برای نایل شدن به معرفت نسبت به ذات و صفات مقدس حضرت حق، باید مردم را به تدبر و تفکر در آیات و آثار ذات مقدس پروردگار سوق داد تا به تعبیر آقای شاهآبادی فطرت کاشفه، که در اصول و عقاید خود باید صاحب رای و اندیشه خود باشد، شناخت درستی از هستی و هستی آفرین پیدا کند. اما چون فطرت کاشفه به حسب کشف مختلف است، یعنی بعضی ناقص، برخی تام و بعضی اتم هستند، مقتضای این اختلاف در کشف، تبعیت از فطرت کاشفه اتم است. زیرا کشف مصادیق و ظرافتهای احکام مربوط به عبودیت و عدالت از عهدهی هر فطرتی برنمیآید، در حالی که رعایت آنها بر هر فطرتی واجب است. از طرفی فطرت عشقی که در هر انسانی وجود دارد، برای نیل به معشوق و محبوب خود، حکم به لزوم تبعیت از فطرت کاشفه میکند و به همین دلیل فرمود: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ» که فطرت کاشفه اتم، همان مقام عظمای ولایت است. بنابراین چون فطرت عشق همیشه هست، فطرت کاشفه یا شخصی که کاشف این مصادیق است هم، همواره باید باشد تا مراجعه به او برای رفع احتیاج فطرت عشق ممکن باشد. اما سهولت تشرف هر فردی از افراد بشر به محضر مقدسش به گونهای که هیچ حجاب و مانعی نباشد، مقتضای فطرت نیست. پس به حسب فطرت باید کاشف تام و عالم به معارف الاهی که مقام ولایت مطلقه است، در هر عصری باشد تا باب تعلیم و تعلم این معارف که از طریق برهان حاصل است، همواره مفتوح باشد. اما ارتباط مردم با آن حضرت از طریق آنها که مست ولای او هستند، میسر است.
بنابراین با توجه به مطالبی که عنوان شد، فطرت به صورت مأمور نفوذی هدایت در انسان عمل میکند. تغذیه شدن درست این مأمور از طریق هادی خارجی و همراه شدن انسان با آن، او را قدرتمند میسازد تا جایی که عنان اختیارش را به دست میگیرد و وی را به کمال مطلوب انسانی خویش میرساند. هادی خارجی همان انسانهای آسمانی هستند که برای یاری انسان مختار آمدهاند تا او به دست خویش، گنج درونش را بیرون آورد و آن را مرکب راهوار و یکهتاز سیر خود به سوی پروردگارش قرار دهد. در اینجاست که از آزادی به قید بندگی در میآید که این تنها بندگی مطلوب در عالم است. به این ترتیب در برابر عالم دارای عزت آزادی میشود که این عزت در برابر خدا، با دربند او درآمدن معنا مییابد: و عنت الوجوه للحی القیوم. که نتیجهاش عبادت و خاکساری در برابر معبود و معشوق است که به تعبیر آیت الله شاهآبادی:
عبادت اجرای توحید است در ملک بدن از باطن قلب.
با این وصف آیت الله شاهآبادی به منظور بیدار ساختن فطرت خفته انسانها و زدودن زنگار قلوب آنها، با نفس قدسی خود، روح حیات در جان آنها میدمید و با سخنرانیهای خود میخواست معشوقش، معشوق همگان شود. بر این اساس ایشان اصول و فروعی را برای زندگی اجتماعی خود تدوین کرده بودند که در طی زندگی پر برکتشان کمر همت بر اجرای آنها بستند. اصول این برنامه که در کتاب «شذرات المعارف» آورده شده است، بدینترتیب است:
پینوشتها
1- عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان.
2- دیدار با ابرار، شاهآبادی بزرگ: «آسمان عرفان».
3- عارف کامل، ص16.
4- شاهآبادی: «رشحات البحار».
5- ریسمان.
6- آل عمران/103: و همگی به ریسمان الاهی چنگ بزنید و پراکنده نشوید.
دانش > پزشکی - آمار سزارین در کشورهای پیشرفته ۵درصد است درحالیکه بعد از طرح تحول سلامت این آمار در ایران به ۵۵درصد رسیده است. وزارت بهداشت با اجرای این طرح بهدنبال کاهش سزارین تا ۳۰درصد است.
چندی پیش حسن قاضیزاده هاشمی، وزیر بهداشت در اینباره گفت: تا پیش از آغاز طرح تحول نظام سلامت، زایمانهای سزارین به شکل غیرمنطقی افزایش یافته و در برخی مراکز به میزان 90درصد رسیده بود که همین امر مشکلاتی را به همراه داشت. اکنون با تلاشهای صورت گرفته، کاهش سزارین در مواردی به میزان زیر 20درصد رسیده البته عدد مورد انتظار در میزان متوسط کشوری برای کاهش سزارین 30درصد است که برای رسیدن به آن تلاش میکنیم. لازم است همین مسیر در یک بازه 10ساله، پیگیری شود.
بخشی از دلایل تفاوت ایران با آمارهای جهانی به ویژگیهای فرهنگی بر میگردد. دکتر فاطمه ارجمندتیموری متخصص زنان و ناباروری در گفتوگو با همشهری در اینباره گفت: آنچه مردم در مورد انتخاب زایمان سزارین میگویند به ویژگیهای فرهنگی برمیگردد. با وجود تغییر در سیاستهای وزارت بهداشت، هنوز مادرانی هستند که میخواهند همان یک یا دوبچهای را که به دنیا میآورند به روش سزارین و به زعم خودشان بیدردسر به دنیا بیاورند. آنها میترسند که زایمان طبیعی طاقت فرسا و سخت باشد درحالیکه زایمان سرازین نیز عوارض خاص خود را دارد. درست است که در زایمان طبیعی تغییرات فیزیکی در مادر ایجاد میشود که در سالهای بعد خود را نشان میدهد، اما تحقیقات نشان داده است که روشهایی برای برطرف کردن آن آسیبها با ورزش و نه جراحی وجود دارد.
وی افزود: هنوز چشم همچشمی یکی از دلایل مادران برای اصرار به انتخاب زایمان سزارین است. من به کرات دیدهام که میگویند میخواهیم با فلان دکتر سزارین انجام دهیم چون دستش خوب است درحالیکه این حرفها اساس علمی ندارد. سزارین خطر چسبندگی در بافتهای درونی را ایجاد میکند، احتمال صدمه به جنین بالاست و عوارض بیهوشی تا مدتها برای جنین و مادر وجود دارد. سالها تبلیغ میشد که سزارین در باهوششدن بچه تأثیر دارد، درحالیکه تحقیقات بعدی نشان داد درست برعکس این صادق است. ضمن اینکه رد شدن جنین از کانال زایمان هورمونهایی را در بدن مادر ایجاد میکند که بعدها در کاهش درد، ترمیم رحم و تخمدان و شیردهی تأثیر مثبت دارد.
فرزانه شولی متخصص مامایی، در گفتوگو با همشهری در مورد تأثیر طرح تحول در افزایش تعداد زایمانهای طبیعی گفت: این طرح تأثیر خوبی در افزایش زایمان طبیعی داشته است. علاوه بر اینکه اطلاعرسانی در مراکز بهداشت و بیمارستانها بیشتر شده، مادران انتخاب دیگری نیز ندارند. در واقع در بیمارستانهای خصوصی نیز ممیزی گذاشتهاند که پزشکان متخصص در ابتدای امر زایمان طبیعی را مدنظر قرار دهند. پیش از این پولی که برای زایمان طبیعی به متخصصان داده میشد حدود 30 تا 40هزار تومان بود، در نتیجه متخصصان تمایلی به حضور در بیمارستان و زایمان طبیعی نداشتند. اما هماکنون این رقم به 500 تا 600 هزار تومان برای هر زایمان رسیده است. مادر باید در فرایند زایمان طبیعی قرار بگیرد و درصورت وجود یک اندیکاسیون یا مشکل، تغییر روش زایمان صورت بگیرد. اما این تغییرات شامل ماماها در همه بیمهها نشده است. بنابراین ماماها به زایمان طبیعی در بیمارستانهای خصوصی روی آوردهاند.
خبرگزاری آریا - برنامه «یاد یاران» شبکه رادیویی سلامت، سه شنبه ـ 14 دی ماه، با یکی از امدادگران دوران دفاع مقدس گفت و گو می کند.
به گزارش خبرگزاری آریا، برنامه «یاد یاران» که کاری از گروه بهداشت روان شبکه رادیویی سلامت است، با هدف ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، سه شنبه در گفت و گو با فرانک بخشی، امدادگر دوران دفاع مقدس به زندگی این امدادگر دفاع مقدس و شرح خاطرات دوران دفاع مقدس می پردازد.
رویکرد این برنامه بررسی مشکلات پزشکی، روانی، اجتماعی و .... جانبازان وایثارگران؛ و بیان خاطرات، شعرخوانی، متن خوانی ایثارگران است.
یادآور می شود، برنامه «یاد یاران»، از شنبه تا پنجشنبه هر هفته از ساعت 12:55 از موج اف.ام ردیف 102 مگاهرتز تقدیم شنونده های صدای دانش، نشاط و آرامش می شود.
تبیان به نقل از یکی از مراجع تقلید گفت: آموزه های قرآنی می تواند جامعه را به سمت سعادت هدایت کند چراکه این آموزه ها سرچشمه ای الهی دارد به همین علت بخش های مختلف جامعه باید نسبت به ترویج آموزه های قرآنی اهتمام جدی داشته باشند.
بخش قرآن تبیان
به گزارش قدس آنلاین به نقل از فارس، آیت الله جعفر سبحانی امشب در مراسم افتتاحیه یازدهمین جشنواره قرآنی «مدهامتان» که به همت دبیرخانه کانون های فرهنگی هنری مساجد کشور در دفتر این مرجع تقلید برگزار شد، با بیان اینکه پیامبر اسلام به عنوان هدایت گر جاودان جامعه بشری باید معجزه ای جاودان داشته باشد، اظهار کرد: اسلام به عنوان یک دین مبین تا روز قیامت برنامه مشخصی برای هدایت جامعه بشری ارائه داده است.
قاریان قرآن باید در ترتیل خوانی خود به شیوه با دقت بسیار به آیات قرآن کریم توجه داشته باشند چراکه این آیات سخن مستقیم خداوند متعال با بندگان خود است.
وی با تاکید بر اینکه قرآن کریم معجزه جاودان و بی نظیر حضرت محمد(صلی الله و علیه وآله) است، اضافه کرد: هر فردی با نزدیکی به قرآن کریم از گناهان و آلودگی ها دور می شود به همین علت بر اساس فرمایشات رهبر انقلاب اسلامی باید نهضت قرآنی بزرگی را در کشور آغاز کنیم تا جوانان را از گناهان در امان نگه داریم.
این مرجع تقلید خاطرنشان کرد: قاریان قرآن باید در ترتیل خوانی خود به شیوه با دقت بسیار به آیات قرآن کریم توجه داشته باشند چراکه این آیات سخن مستقیم خداوند متعال با بندگان خود است.
وی به برخی از آیات قرآن کریم اشاره کرد و ادامه داد: آموزه های قرآنی می تواند جامعه را به سمت سعادت هدایت کند چراکه این آموزه ها سرچشمه ای الهی دارد به همین علت بخش های مختلف جامعه باید نسبت به ترویج آموزه های قرآنی اهتمام جدی داشته باشند.
دانش > دانش - همشهری آنلاین:
رضا منصوری یادداشتی دارد درباره انجمن ترویج علم. او در این یادداشت افزون بر این از هیات مدیره انجمن ترویج علم ایران نیز قدردانی کرده است. واکنش هیات مدیدره را هم در پی این یادداشت خواهید دید:
هنگامی که واژهای وارد زبان میشود ولی مفهومی که واژه روی آن سوار است ساخته و پرداخته گویشوران آن زبان نیست احتمال ایجاد سوءتفاهم بسیار است. به ویژه هنگامی که کلمه برگزیده در زبان سابقه داشته باشد. به واژه "گفتمان" در مقابل مفهوم "دیسکورز" در جامعهشناسی مدرن توجه کنید! کمتر فارسی زبانی آن را برای همان مفهوم مدرن "دیسکورز" به کار میبرد بلکه اکثر گویشوران ما آن را واژه شیک جدیدی به معنی گفتوگو به کار میبرند. اینگونه است که مصادره مفاهیم در زبان مدرن فارسی بسیار رایج است.
نمونه دیگر کلمه "علم" است که در حدود 1300 سال پیش وارد زبان فارسی شد و معادل دانش بود. این روزه هم هر دو واژه علم و دانش کمابیش معادل هم در فارسی به کار میروند و فرهگنویسی فارسی اخیر گواه بر این است که ما از تفاوت مفاهیم علم و عالم در دنیای مدرن با آنچه مربوط به تاریح و گذشته ما است، غافلیم و همین باعث سوءتفاهمهای بسیار در سیاستگذاری علم و فناوری در ایران شده است و مانعی برای توسعه ما ایجاد کرده است. زبان ما هنوز تفاوت میان دانش و معرفت به معنی مجموعه دانستههای بشری و علم به معنی فرایندی نوین در جوامع بشری پیشرفته نیست که دانش و فرهنگ و معرفت جدید تولید میکند و این گواه بر این است که ما فارسیزبانان هنوز واقف به امر مدرن علم نشدهایم.
نمونه دیگر واژه انجمن است. در فرهنگهای فارسی به معنی گرد هم آمدن است. مثلاً فرهنگ معین آن را به معنی مجمع و مجلس میگیرد و نیز گروه افرادی که برای هدف مشترکی گرد هم جمع شوند مانند انجمن خیریه! فرهنگ جدیدتر سخن آن را به معنی سازمان یا کانونی میگیرد که اعضای آن در یک حرفه یا منافق مشترک فعالیت میکنند مانند انجمن خوشنویسان! به نظر میرسد در ذهن اکثر ما این معنیها غالب باشد. اما معنی مدرن آن در فارسی بسیار ظریف شده است. حتی ویکیپدیای فارسی که سعی کرده است به این معنی مدرن نزدیک بشود آن را جمعی با علایق صنفی تعبیر کرده است که هنوز با معنی انجمنی مانند انجمنهای علمی که دو وزارت علوم و بهداشت مجوز فعالیت میدهند بسیار متفاوت است. به همین دلیل وزارت علوم مثلاً به انحمنی به نام "انجمن فیزیکدانان ایران" مجوز نمیدهد اما به انجمن فیزیک یا انجمن علوم فیزیکی چرا! همینطور به انجمن مروجان علم مجوز نمیدهد اما به انجمن ترویح علم چرا! میدانید چرا؟ انجمن مروجان علم باید برود به وزارت کشور و مجوز صنفی بگیرد. این اقعیتها را میشود نقد کرد و "گفتمانی" درباره نقد آن به راه انداخت اما تا زمانی که این گفتمان به واقعیتی اجرایی تبدیل نشده باید فقط به واقعیتها پرداخت و نقد را در حیطه واقعیت نگهداشت نه در حیطه گفتمان!
انجمنهای علمی قرار است واسطی باشند میان دانشگران یک رشته (به زبان متعارفتر اهل علم یک رشته)، که در عرف مدرن به آن اجتماع علمی آن رشته مینامند، و جامعه به معنای عام آن! در مورد علومی بنیادی مانند علوم پایه این تفکیک کاملاً روشن است اما در میان علوم کاربردی این تفکیک گاهی سخت میشود. مثلاً کارگروه اپتیک که از انجمن فیزیک منتزع شد و انجمن اپتیک و فوتونیک را تأسیس کرد به یک باره اوج گرفت. انواع کارکنان رشته اپتیک در جامعه به آن پیوستند که البته بنا بر آییننامههای وزارتی نمیتوانند عضو پیوسته باشند. به این ترتیب انجمنهای علمی با مجوز وزارت معنی بسیار خاص و حیطه اختیارات خاص و و ظایف خاصی دارند که آنها را از انجمنهای صنفی یا انجمنهای عامالمنفعه یا "هیئت"های محلی جدا میکند. بیتوجهی به این تمایزها بسیار سوءتفاهم در جامعه ما فارسیزبانان ایجاد میکند که باید کوشید از آن بر حذر بود و دچار آن نشد.
از طرف دیگر انجمن داری فعالیتی است بسیار پیچیده به خصوص در شرایط فرهنگی ما! توجه داشته باشیم انجمن-هایی که بیش از 80 سال در ایران فعالیت دارند، مانند انجمن فیزیک ایران، هنوز گرفتار مشکلات مدیریتیاند. ما هم اکنون بیش از 300 انجمن علمی در ایران داریم و بعید است بشود گفت بیش از 10 در صد آنها در حال قوام یافتن و بقیه هنوز در دوران نوباوگی و رشد انجمنیاند، نباید جز این هم انتظار داشت. موارد چندی هستند که وزارت از فعالیت آنها جلوگیری کرده است چون به چاله فعالیتهای صنفی افتادهاند. انجمن ترویج علم هم در شرایط سختی است که انتظار از آن را باید متناسب با سنش مهار کرد.
نزدیک به 15 سال پیش هنگامی که کوشش شد برای این انجمن مجوز گرفته شود در چگونگی فعالیت آن بسیار ابهام وجود داشت، اما تأسیس شد. چند دوره از هیئت مدیره را پشت سرگذاشتهایم. خود من در سالهایی در وزارت مشورت میدادم که به نظر من این انجمن به دلیل فعالیت کمرنگش و به دلیل مراعات نکردن اساسنامه و آییننامههای وزارتی شاید باید تعطیل اعلام بشود. خوشحالم که میبینم اینطور نشد و همکاران علاقهمند دانشگاهی کوشش میکنند در عین مراعات آییننامههای وزارتی جای خودشان را میان دانشگران از یک طرف و میان مروجان علم از طرف دیگر و جامعه به معنی عام آن پیدا بکنند. کاری است بسیار دشوار و دشوارتر از هر نوع انجمنداری دیگر. من این را با پوست و استخوان خودم حس میکنم و به مسئولان آن دستمریزاد میگویم که انشاالله سنت پایداری برای این انجمن و راه همواری برای هیئت مدیرههای بعدی باقی بگذارند. مروجان علم هم که با عشق به ترویج علم میپردازند خوب است به این وظیفه سنگین و شرایط بسیار سخت انجمنداری توجه بکنند و خود را بازوی قوی برای انجام بخشی از اهداف این انجمن تلقی کنند. همدلی و همکاری در هر شرایطی اکنون مهمتر از هر چیز است.
استاد گرامی آقای دکتر منصوری از حمایت همیشگی و همه جانبه جناب عالی از انجمن ترویج علم که میوه اندیشه و تلاش شما و بسیاری ار بزرگان علم کشور بوده است و نیز لطف و حمایت پایدارتان از هیات مدیره انجمن صمیمانه سپاسگزاریم.
ما نیز امیدواریم و با تمام وجود در خدمت هستیم تا مروجان علم آستین همت بالابزنند و با روحیه و شیوه علمی - ترویجی به مساعدت انجمن ترویج علم که نهادی داوطلبانه و مدنی است بشتابند
با روحیه مشارکت و همکاری است که نهال انجمن میتواند رشد کند، ببالد و سایه گستر شود.
در مقابل همه کوشندگان راستین ترویج علم در سراسر ایران و جهان سر تعطیم فرود می آوریم و از روش و منش علمی - اخلاقی جناب عالی سپاسگزاریم.
هنگامی که واژهای وارد زبان میشود ولی مفهومی که واژه روی آن سوار است ساخته و پرداخته گویشوران آن زبان نیست احتمال ایجاد سوءتفاهم بسیار است. به ویژه هنگامی که کلمه برگزیده در زبان سابقه داشته باشد. به واژه "گفتمان" در مقابل مفهوم "دیسکورز" در جامعهشناسی مدرن توجه کنید! کمتر فارسی زبانی آن را برای همان مفهوم مدرن "دیسکورز" به کار میبرد بلکه اکثر گویشوران ما آن را واژه شیک جدیدی به معنی گفتوگو به کار میبرند. اینگونه است که مصادره مفاهیم در زبان مدرن فارسی بسیار رایج است.
نمونه دیگر کلمه "علم" است که در حدود 1300 سال پیش وارد زبان فارسی شد و معادل دانش بود. این روزه هم هر دو واژه علم و دانش کمابیش معادل هم در فارسی به کار میروند و فرهگنویسی فارسی اخیر گواه بر این است که ما از تفاوت مفاهیم علم و عالم در دنیای مدرن با آنچه مربوط به تاریح و گذشته ما است، غافلیم و همین باعث سوءتفاهمهای بسیار در سیاستگذاری علم و فناوری در ایران شده است و مانعی برای توسعه ما ایجاد کرده است. زبان ما هنوز تفاوت میان دانش و معرفت به معنی مجموعه دانستههای بشری و علم به معنی فرایندی نوین در جوامع بشری پیشرفته نیست که دانش و فرهنگ و معرفت جدید تولید میکند و این گواه بر این است که ما فارسیزبانان هنوز واقف به امر مدرن علم نشدهایم.
نمونه دیگر واژه انجمن است. در فرهنگهای فارسی به معنی گرد هم آمدن است. مثلاً فرهنگ معین آن را به معنی مجمع و مجلس میگیرد و نیز گروه افرادی که برای هدف مشترکی گرد هم جمع شوند مانند انجمن خیریه! فرهنگ جدیدتر سخن آن را به معنی سازمان یا کانونی میگیرد که اعضای آن در یک حرفه یا منافق مشترک فعالیت میکنند مانند انجمن خوشنویسان! به نظر میرسد در ذهن اکثر ما این معنیها غالب باشد. اما معنی مدرن آن در فارسی بسیار ظریف شده است. حتی ویکیپدیای فارسی که سعی کرده است به این معنی مدرن نزدیک بشود آن را جمعی با علایق صنفی تعبیر کرده است که هنوز با معنی انجمنی مانند انجمنهای علمی که دو وزارت علوم و بهداشت مجوز فعالیت میدهند بسیار متفاوت است. به همین دلیل وزارت علوم مثلاً به انحمنی به نام "انجمن فیزیکدانان ایران" مجوز نمی-دهد اما به انجمن فیزیک یا انجمن علوم فیزیکی چرا! همینطور به انجمن مروجان علم مجوز نمیدهد اما به انجمن ترویح علم چرا! میدانید چرا؟ انجمن مروجان علم باید برود به وزارت کشور و مجوز صنفی بگیرد. این اقعیتها را میشود نقد کرد و "گفتمانی" درباره نقد آن به راه انداخت اما تا زمانی که این گفتمان به واقعیتی اجرایی تبدیل نشده باید فقط به واقعیتها پرداخت و نقد را در حیطه واقعیت نگهداشت نه در حیطه گفتمان!
انجمنهای علمی قرار است واسطی باشند میان دانشگران یک رشته (به زبان متعارفتر اهل علم یک رشته)، که در عرف مدرن به آن اجتماع علمی آن رشته مینامند، و جامعه به معنای عام آن! در مورد علومی بنیادی مانند علوم پایه این تفکیک کاملاً روشن است اما در میان علوم کاربردی این تفکیک گاهی سخت میشود. مثلاً کارگروه اپتیک که از انجمن فیزیک منتزع شد و انجمن اپتیک و فوتونیک را تأسیس کرد به یک باره اوج گرفت. انواع کارکنان رشته اپتیک در جامعه به آن پیوستند که البته بنا بر آییننامههای وزارتی نمیتوانند عضو پیوسته باشند. به این ترتیب انجمنهای علمی با مجوز وزارت معنی بسیار خاص و حیطه اختیارات خاص و و ظایف خاصی دارند که آنها را از انجمنهای صنفی یا انجمنهای عامالمنفعه یا "هیئت"های محلی جدا میکند. بیتوجهی به این تمایزها بسیار سوءتفاهم در جامعه ما فارسیزبانان ایجاد میکند که باید کوشید از آن بر حذر بود و دچار آن نشد.
از طرف دیگر انجمن داری فعالیتی است بسیار پیچیده به خصوص در شرایط فرهنگی ما! توجه داشته باشیم انجمن-هایی که بیش از 80 سال در ایران فعالیت دارند، مانند انجمن فیزیک ایران، هنوز گرفتار مشکلات مدیریتیاند. ما هم اکنون بیش از 300 انجمن علمی در ایران داریم و بعید است بشود گفت بیش از 10 در صد آنها در حال قوام یافتن و بقیه هنوز در دوران نوباوگی و رشد انجمنیاند، نباید جز این هم انتظار داشت. موارد چندی هستند که وزارت از فعالیت آنها جلوگیری کرده است چون به چاله فعالیتهای صنفی افتادهاند. انجمن ترویج علم هم در شرایط سختی است که انتظار از آن را باید متناسب با سنش مهار کرد.
5454