مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

آینده‌نگاری رفتار گروه‌های تکفیری

[ad_1]

چکیده:

جریان‌های تکفیری همواره مورد طرد اکثریت جامعه اسلامی بوده اند، (1) اما چرخه‌های ظهور و افولشان، نیاز به تلاش مستمر علمای اسلام جهت آگاهی بخشی به جامعه، برای مقابله با آن‌ها در هر دوره را، گوش زد می‌کند؛ در این باره نباید از نظر دور داشت که تکفیری‌ها آبشخوری نظری دارند که کانون اصلی بروزات دیروز، امروز و فردای آن‌هاست، از این رو دغدغه اصلی، مقابله با تفکر تکفیری خواهد بود.
از سوی دیگر، آینده‌‌پژوهی به عنوان دانش اقدام اجتماعی، علمی مستقل است، اما به مثابه فعالیتی میان رشته‌ای و حتی فرارشته ای، در جایگاه معرفت مضاف و کاربردی با همراهی علوم دیگر، می‌تواند ابزاری قدرتمند برای تحلیل و دادن راهکارهایی برای مسائل علوم انسانی و اجتماعی باشد.
در این مقاله تلاش شده است تا از روش سناریو- به عنوان یکی از ابزارهای مهم آینده‌‌پژوهی- به منظور تحلیل مسئله تفکر تکفیری و اقدام مقابل آن، سود جست.
تحلیل مسئله جریان‌های تکفیری نشان از آن دارد که عدم قطعیت‌های اصلی پیش روی ما، شیوع اندیشه تکفیری و بازتاب رسانه‌ای آن‌هاست و به تعبیری، این دو مؤلفه- با فرض استقلال- می‌توانند ضمن ترسیم فضای چهارگانه سناریوهای مسئله، حالت‌های گوناگون مقابله جهان اسلام با جریان‌های تکفیری را مشخص سازند.
سناریوها در این جا با توصیف ابهامات موجود پیش روی تصمیم گیران و اهل معرفت و سیاست در مواجهه با جریان‌های تکفیری و آینده آن‌ها، ضمن ترسیم فضای احتمالات بدیل مسئله، راهکارهایی برای مقابله با اقدامات تکفیری‌ها پیشنهاد می‌دهند.
مهم ترین نکته آن است که این سناریوها با کاربست روابط منطقی میان اجزای خود و نیز به مدد تصویر کلانی که از موضوع می‌دهند، قدرت اقناعی بالایی برای ایجاد وفاق و هم دلی میان فرق اسلامی و علما جهت اقدام علیه جریان‌های تکفیری، به دست می‌دهند.

1. مقدمه

در میان دریای عمیق و زلال اندیشه و تمدن اسلامی جریان‌های تکفیری جز کفی گذرا بر سطح آب چیزی نبوده و نیستند، اما تکرار پیوسته آن‌ها در طول تاریخ و حیاتشان با چرخه‌های ظهور و افول، نشان از نیاز به بازنگری‌های عمیق و عزم جزم، میان متفکران و فرهیختگان و علمای هر دوره، برای مقابله و تدارک راه‌های برون رفت از آن دارد.
راهکارهای گفته شده الزاماً منتج از بررسی و پیش بینی دقیق رفتارهای بنیادی تکفیری‌هاست همان طور که در ادامه مقاله خواهد آمد باید اعتراف کنیم مبتنی بر قراردادهای وضع شده درون این گروه‌هاست.
این قراردادها با پوشاندن کسوتی ظاهری از شریعت و تعقل، در جایگاه اصول و باورها نشسته‌اند (2) و آبشخور اصلی ادامه حیات تکفیری‌ها و نحوه تعاملشان با جهان پیرامون شده اند.
از همین منظر، مسئله اصلی پژوهش حاضر دادن روش شناسی مناسب برای شناسایی و مواجهه با رفتارهای آینده‌ی تکفیری‌هاست.
ایده اصلی مقاله براین اساس است که رفتار- میان مدت و طولانی مدت- تکفیری‌ها به نحوی ریشه در افکار (3) آن‌ها دارد و قدرت پیش بینی ما از همین جا خواهد بود.
متدولوژی مناسب این کار، باید بتواند فضای تصمیم گیری را برای بازی گران اصلی، مقابلِ تکفیریان شفاف سازد.
باور نگارنده و مقاله حاضر بر آن است که همه فرق اسلامی، در وهله اول علمای ایشان و در درجه‌ی دوم همه مسلمانان و در نهایت همه فرهیختگان جهان بازی گران جبهه مقابل تکفیر هستند. آینده‌‌پژوهی، ابزار مناسبی را برای رسیدن به این مقصد در اختیار ما قرار می‌دهد.
حاصل آن که موضوع محوری تحقیق حاضر، آینده‌نگاری افکار تکفیری و گونه‌ها/ سناریوهای ممکن پیش روى آن‌ها برای مواجهه و برقراری ارتباط با جهان است.

2. روش شناسی تحقیق

مقابله با جریان‌های تکفیری نیازمند شناخت دقیق رفتار آن‌ها و محرک‌ها و مبانی ادعایی بوده؛ نقشه راه، راهبردها و راهکارهای خاص خود را می‌طلبد و هرگز نمی‌توان بدون برنامه‌ریزی در این باره گام برداشت. روش مناسب برای تحقیق حاضر باید به بررسی و ارزیابی اقدامات علیه جریان تکفیر بپردازد و ناظر به راهکارهای عملی و اجرایی، با توجه به امکانات و ظرفیت‌های موجود باشد.
به عنوان روشی مناسب برای تحقیق حاضر، نیازمند روش و چارچوب عامی هستیم که بتواند روشن کننده و پاسخ گوی موارد ذیل- که متناظر با اهداف فرعی تحقیق طرح شده اند- باشد:
1. چگونه می‌توان به نحوی مناسب، رفتار آتی جریان‌های تکفیری را حدس زده و برای مقابله با آن تصمیم گرفت؟
2. عوامل مهم تأثیرگذار درباره‌ی رفتار جریان‌های تکفیری کدام است و چگونه قابل شناسایی می‌باشند؟
3. بازیگران اصلی در بحث جریان‌های تکفیری (له و علیه) چه کسانی هستند؟
4. رخ دادهای مهم ممکن الوقوع در رفتار جریان‌های تکفیری کدام اند؟
5. روابط علی و یا منطقی میان موارد گفته شده چگونه به دست می‌آید؟
6. چگونه راه حل مطلوب را استخراج و عملی کرد؟
7. چگونه می‌توان درباره این راه حل‌ها به اجماع و توافق دست یافت؟
8. روش سناریو پردازی آینده‌‌پژوهی، موارد گفته شده را به نحو مطلوبی پوشش می‌دهد.

2-1. معرفی اجمالی آینده‌‌پژوهی و روش سناریو

در این جا لازم است به منظور آشنایی اجمالی با آینده‌‌پژوهی، تعریف اولیه‌ای از آن بیان کرد:
آینده‌‌پژوهی (Futures Studies ) مجموع فعالیت‌هایی است که با استفاده از تجزیه و تحلیل منابع، الگوها، و عوامل تغییر یا ثبات، به تجسم آینده‌های بالقوه و برنامه‌ریزی آن‌ها با در نظر گرفتن عدم قطعیت‌های جهان معاصر می‌پردازد. آینده‌‌پژوهی بیان می‌کندکه چگونه از واقعیت‌های متغیر امروز، فردا ایجاد خواهد شد؛ به عبارتی وظیفه او شناخت فردا است، مستقل از آن که چگونه از آن بهره‌برداری شود. در حال حاضر و بنابر روش شایع، نتایج آینده‌‌پژوهی بیشتر در قالب سناریو مطرح می‌شوند. (4)

2-2. معرفی سناریو و سناریو پردازی

در یک تعیف جامع، طراحی سناریو فرایندی است از موقعیت یابی و ترسیم چندین محیط آینده‌ی بدیل به گونه‌ای آگاهانه، باور کردنی و قابل تصور که از طریق آن بتوان تصمیم‌های مربوط به آینده را در پیش گرفت. این فرایند به منظور تغییر تفکر جاری، بهبود تصمیم سازی، توسعه‌ی یادگیری فردی و سازمانی و بهبود عملکرد صورت می‌گیرد.
سناریو نویسی مبتنی بر استفاده از روش‌های گوناگون تحقیق و تحلیل، در تکمیل مقدمات و داده‌های خود است و علاوه بر آن که بر نظریه‌ها استوار می‌شود، خود نیز قدرت نظریه پردازی دارد.
سناریو ابزاری جهت درک دوباره محیط‌های آینده‌های بدیل می‌باشد. باید توجه کرد که سناریو، پیش بینی یا پیش گویی نیست، بلکه براساس تحلیل تغییرات نیروهای محرک، به تصمیم گیرندگان در راستای تصور و مدیریت آینده، یاری می‌بخشد. امروزه با استفاده از سناریوها می‌توانیم درک بهتری از پیچیدگی محیط‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و... داشته باشیم. هم چنین ضروری است که سناریوپردازی را- نیز همچون هر فعالیت آینده پژوهانه دیگر- به صورت فرآیندی مستمر ببینیم. (تصویر 0)
توضیح شکل
تصویر0- درک فرآیندی از سناریونگاری

2-2-1. بررسی اجمالی گام‌های سناریو پردازی براساس رویکرد شوآرتز

در حال حاضر روش‌های گوناگونی برای تدوین سناریو وجود دارد، اما می‌توان ادعا کرد که رویکرد پیتر شوآرتز در این باره، علاوه بر داشتن نوعی جامعیت، مشتمل بر جوهره عام همه انواع سناریو پردازی بوده و مقبولیتی عام یافته است؛ در نتیجه بیشتر تحقیقات سناریونویسی، براساس آن منتشر می‌شوند، از این رو به صورت اجمالی به گام‌های این روش اشاره می‌کنیم: (5)

گام 1. شناسایی موضوع

این گام بر اهمیت تدوین بیانی روشن و جامع، از مشکل یا مسئله تأکید دارد.
در بیستر موارد، با طرح مهم ترین پرسش پیش رو که ناظر به تصمیم است، صورت می‌گیرد.
به عنوان مثال در تحقیق حاضر این پرسش مطرح شده است که: الگو و روش مناسب برای استخراج و انتخاب راهکار مقابله با جریان‌های تکفیری چیست؟ رهیافت مناسب برای مقابله با جریان‌های تکفیری کدام است؟ و آیا این رهیافت مورد توافق فرق اسلامی خواهد بود؟

گام 2. شناسایی عوامل کلیدی

در این گام، فهرست مهم ترین عوامل مؤثر در تصمیمات تعیین می‌شود؛ این کار بیشتر از طریق مراجعه به خبرگان و یا تحلیل‌های وسیع داده کاوی و مطالعه ادبیات موضوع صورت می‌گیرد.
به عنوان مثال در تحقیق درباره‌ی جریان‌های تکفیری، به عوامل کلیدی ذیل دست یافته ایم: (6)
گفتمان‌ها، رسانه‌های رسمی، علما، شکل گیری گفتمان در فضای غیررسمی (رسانه‌های فضای مجازی و غیره)، فضای ارعاب، مباحث اعتقادی، تسلیحات نظامی، حمایت مالی، ساختارهای قدرت منطقه دسترسی اطلاعاتی و....
گام 3. شناسایی نیروهای محرک یا پیشران‌ها
نیروهای پیشران تغییرات، نیروهای بنیادینی هستند که زمنیه تحقیق الگوهای روی دادها را مهیا می‌کنند. به بیان روشن تر، این نیروهای پیشران هستند که باعث می‌شوند اتفاقات مختلفی روی دهند. این موارد اغلب از سنخ رخ داد و امر واقع ممکن‌اند و شناسایی آن‌ها مستلزم پایش، استخراج و تحلیل روندهاست.
در تحقیق حاضر، نیروهای پیشران مهم به دست آمده عبارتند از:
O به توافق نرسیدن نخبگان فرقه‌های اسلامی برای مقابله با جریان‌های تکفیری؛
O ادامه حمایت مادی و رسانه‌ای برخی ساختارهای قدرت در منطقه از تکفیری‌ها؛
O حمایت غرب و رسانه‌های عمومی از تکفیری‌ها؛
O حمایت مالی، تسلیحاتی و اطلاعاتی غرب از گروه‌های تکفیری؛
O بازخورد مشوق درباره‌ی فضای ارعاب ایجاد شده به وسیله‌ی گروه‌های تکفیری برای ایشان؛
O اتحاد گروه‌های تکفیری؛
O ایجاد کانال‌ها و بسترهای ارتباط فیزیکی (خطوط پشتیبان) میان گروه‌های تکفیری؛
O و....

نکته و اشاره: گونه شناسی خاصی از رخ دادها: شگفتی سازها

برخی از اقسام رخ دادهای ممکن، احتمال وقوع کمی دارند، اما درصورت حادث شدن، منجر به تغییرات گسترده و بعضاً غیرقابل کنترل خواهند شد. این سنخ از رخ دادها را با عنوان «شگفتی ساز» (7) می‌شناسیم که تحلیل آن‌ها نیازمند سناریوهایی جداگانه است.
درباره‌ی مسئله تکفیری‌ها، شاید مطالعه تأثیرات گسترش احتمالی گروه‌های تکفیری به شمال آفریقا و یا ترکیه و همچنین احتمال حمله نظامی / انتحاری و عملیات تروریستی آن‌ها در مکه مکرمه و مدینه منوره یا در ایران اتفاقاتی از این سنخ خواهند بود، که خارج از بحث مقاله می‌باشند.

گام 4. رتبه‌بندی عوامل کلیدی و نیروهای محرک

در این مرحله، طراحان سناریو تلاش می‌کنند تا عوامل کلیدی و نیروهای محرک را از نظر میزان اهمیت و توانایی بالقوه آن‌ها برای تأثیر بر موضوع / مسئله رتبه‌بندی کنند.اغلب این کار به منظور طبقه بندی: 1. میزان عدم اطمینان؛ 2. تأثیر بالقوه آن‌ها، صورت می‌پذیرد تا از این طریق موارد محدودی که بیشترین اهمیت و بالاترین عدم قطعیت را دارند، تعیین شود.
شناسایی عوامل کلیدی، نیروهای محرک و رتبه‌بندی این موارد، همگی هدف اصلی در نظریه پردازی هستند.
به منظور رتبه‌بندی و تعیین اهمیت و عدم قطعیت یا موارد دیگری، چون: تأثیرگذاری و تأثیرپذیری عوامل فهرست شده، بعضا از روش‌هایی مانند: تهیه پرسش نامه و نظرسنجی یا تحلیل داده‌ای و مبتنی بر وب و یا تحلیل تأثیر متقابل (CIA) بهره می‌برند.

گام 5. ایجاد فضای منطقی برای سناریو (ها)

در تحقیقات امروز، نتیجه‌ی رتبه‌بندی بیشتر بر روی دو محور قرار داده می‌شود که سناریوهای نهایی براساس آن‌ها شکل می‌گیرند. هدف این مرحله شناسایی متغیرهایی است که ممکن است مفاهیم جدیدی را بیافرینند یا به چالش بگیرند و نیز تفکر، پیرامون مسیرهای بالقوه‌ی اقدام، با توجه به موضوع منتخب اولیه، تا نهایتاً این روابط در مرحله‌ی بعد هنگامی که سناریو نوشته می‌شود، توصیف شوند.
در سناریوهایی که تحقیق حاضر به دست آورده است، دو عامل کلیدی که واجد شاخص‌های گفته شده، باشند، عبارتند از:
1. توافق فرق اسلامی (وحدت) درباره‌ی مسئله تکفیری‌ها؛
2. آگاهی و تعهد رسانه‌های عمومی.

گام 6. پربار کردن و تدوین جزئیات سناریو

در این مرحله فرآیند نوشتن نهایی سناریوها آغاز می‌شود.
این گام ناظر به ادبیات، هنر، قدرت ادراکی و بیان شیوای سناریونگار است. توسعه‌ی جزئیات سناریو، روابط میان متغیرهای کلیدی موجود در داستان را پرداخت می‌کند و بعضاً در برخی رویکردها، حدسیات مبتنی بر احتمال پذیری سناریو را مطرح می‌سازد.
در این جا بعضا از روش «اگر. آن گاه.» استفاده می‌شود. هر سناریو، هنگامی که با جزئیات کامل تدوین شد، زمینه اندیشه پیرامون آینده را فراهم می‌کند. مهم است که سناریوهای تدوین شده، فاقد جهت دهی، و ایجاد توهم در انتخاب و تأکید بر یکی و نادیده گرفتن موارد دیگر باشند؛ به عبارت دیگر همه سناریوها باید با هم دیده شوند، چون فضای سناریو، به هم پیوسته و با احتمال و قابلیت گذار از یک سناریو (محیط / ربع) به دیگران است.
در تحقیق حاضر به چهار سناریو با عناوین ذیل دست یافته ایم که طرح کلی آن‌ها در ادامه خواهد آمد:
1. سناریو «نهروان» (جنگ نهروان)؛
2. سناریو «افغانستانی دیگر»؛
3. سناریو «11 سپتامبر»؛
4. سناریو «نسل کشی».

گام 7.شناسایی پیامدها

در این گام سناریوها بازبینی و ارزیابی و بعضا با مدل سازی (8) (هرچند به صورت آزمایش ذهنی) اجرا می‌شوند، تا سنجشی از آن‌ها صورت گیرد و به ویژه پیشنهاداتی برای تصمیمات و اقدام مطرح شود.

گام 8. شناسایی شاخص‌ها

گام نهایی گزینش «شاخص‌های راهبردی» است که رویدادهای واقعی را که ممکن است بنابر، آنچه در سناریو آمده است، پدید آید؛ مشخص می‌کنند. شاخص‌ها به طراحان و تصمیم گیران کمک می‌کنند تا مسیر روی دادهای در شرف وقوع را پایش کرده و چگونگی تأثیر آن‌ها بر مسئله را مشخص کنند. به بیان ساده تر، شاخص‌ها برای ما مشخص می‌سازند که به طور تقریبی در کجای فضای سناریو قرار داریم و به کدام سمت حرکت می‌کنیم.

2-3. چرا روش سناریو مبتنی بر آینده‌‌پژوهی می‌تواند ابزار مناسبی برای پژوهش حاضر باشند؟

(جمع‌بندی از مباحث متدولوژی تحقیق)

در تبیین مناسب بودن ابزار سناریوهای برخاسته از آینده‌‌پژوهی برای تحقیق حاضر درباره‌ی جریان‌های تکفیری، می‌توان به برخی نکات اشاره داشت:
این تحقیق متکفل بررسی «راه‌های برون رفت از فتنه تکفیر و ترسیم جامعه‌ای آرمانی» است که به خوبی در متدولوژی سناریوهای آینده‌‌پژوهی نمود دارد؛
این تحقیق و روش شناسی- به ویژه به دلیل دادن تصویر کلان مناسب- شمولیت لازم و قدرت اقناعی برای ایجاد توافق میان مسلمانان و فرهیختگان دباره‌ی موضع گیری علیه جریان‌های تکفیری را دارد؛
بررسی آینده پژوهانه سناریوها منجر به دادن راهکار جهت مقابله با رشد، گسترش، تأثیرگذاری تخریبی، وهن اسلام و... از سوی گروه‌های تکفیری خواهد شد.
هم چنین روش شناسی مذکور، به خوبی موارد ذیل را پوشش می‌دهد:
O دعوت به صلح و دوستی و برادری و تعامل میان مذاهب بر اساس حکمت، موعظه و جدال احسن؛
O تلاش برای هوشیار کردن مسلمانان درباره‌ی ماهیت زشت جریان‌های تکفیری؛
O تلاش به منظور ایجاد صف واحد و گسترش زمینه‌های هم گرایی مسلمانان برای مقابله با تکفیر؛
O تلاش برای شناساندن توطئه‌ها و نیرنگ‌های جهان غرب در سایه حمایت از جریان‌های تکفیری.
ضمن آن که مقدمات روش سناریو، با تحلیل روندهای خود، به «تبیین پیشینه، کارنامه و عمل کرد سیاه جریان‌های تکفیری در جهان اسلام»، «نقد و بررسی پیامدهای سیاسی- اجتماعی جریان‌های تکفیری و هم گرایی آن‌ها با دشمنان اسلام» و... می‌پردازد و به تعبیری روی کردی جامع و مانع خواهد بود.

1. تحلیل مسئله جریان‌های تکفیری و استخراج آبشخور اصلی آن‌ها

جریان‌های تکفیری ضمن تحریف چهره اصیل اسلام وگردش از اصول توحید و تفسیر حقیقی قرآن و سنت یا انحرافاتی دست به گریبان شده‌اند که حاصل آن، تضعیف امت اسلامی، تخریب میرات و به خطر انداختن جان مسلمانان و نهایتاً وهن این دیـن الهی بوده است.
جریان‌های تکفیری و اندیشه آن در طول تاریخ- در گفتمان همه جوامع- تنیده و بافته شده، به نحوی که کلیت آن جدید نیست، (9) اگرچه در هر دوره‌ای اشکال جدیدی یافته یر لباس دیگری پوشیده است. (10)
اکنون پرسش اساسی آن است که: آینده چگونه است؟
تدقیق در مسئله نشان می‌دهد آنچه منشاء اثر این جریان‌های افراطی در آینده- به ویژه میان مدت و طولانی مدت- می‌باشد، عبارتست از:
تفکرات و مبانی اندیشه آن‌ها، و چگونگی تعاملشان با محیط پیرامون.
از دیگر سو، بازیگران اصلی صحنه مقابله با جریان‌های تکفیری، نه تنها همه فرق اسلامی، در وهله اول علمای ایشان و درثانی همه مسلمانان، بلکه همه فرهیختگان جهان هستند که تجلی اصلی واکنش شان در رسانه‌های عمومی خواهد بود. (11)
هم چنین می‌توانیم به دو پارادایم اصلی حاضر در اندیشه فرهیختگان اجتماعی اشاره کنیم: رویکرد گفتمان و رویکرد جنگ.

روندهای اصلی که در موضوع قابل رصد هستند عبارتند از:

گسترش اسلام، اقبال به اسلام، گفتمان فطرت گرایی، تقریب، گفت گوی ادیان، توسعه توجه به دغدغه‌های اندیشه گانی: فلسفی/ کلامی و.... ؛
گفتمان نقادی در غرب؛
اسلام ستیزی، اسلام هراسی؛
بسط و هژمونی رسانه‌های جمعی در سطح جهان؛
اقتصاد جنگ، بازار اسلحه؛
امنیت انرژی؛
همکاری‌های اقتصادی و منطقه‌ای در خاورمیانه؛
و....
اشاره‌ای به اهمیت و جایگاه رسانه‌ها و توان آن‌ها
به ویژه در مواجهه و واکنش به:
کارنامه‌ی جریان‌های تکفیری در رشد و گسترش با ارعاب شمشیر، هدم آثار اسلامی در مکه مکرمه، مدینه منوره، عراق و دیگر ممالک اسلامی؛
آمار منتشره درباره‌ی کشتار و جنایت جریان‌های تفکیری.
مردم منطقه خاورمیانه و کشورهای اسلامی و عرب یمی خواهند طرحی نو در اندازند و بدین منظور سه الگوی متفاوت و تاحدی رقیب وجود دارد:
1. الگوی حکومت اسلامی/ جمهوری اسلامی ایران/ امام خمینی (ره)/ که به دلیل نبود شخصیت کاریزما و بزرگی نظیر حضرت امام، این الگو تقریبا و در حال حاضر غیرقابل دسترس است؛
2. ملی گرایی مصر؛
3. الگوی جنبش‌های دموکراتیک. (12)
حال آن که جنبش‌های تکفیری تلاش می‌کنند تا- به دروغ- خود را نسخه بدل‌هایی از 1 و 2 نشان دهند.
در این جا اهمیت جنبش‌های مدنی و دموکراتیک غیر قابل انکار است.
مهم ترین راهکارها برای مقابله عبارتند از:
1. شفاف سازی تمایز جریان‌های تکفیری با الگوهای یاد شده؛
2. استفاده از ظرفیت‌های دموکراتیکی؛
3. ترکیب اندیشه‌های ناب ملی و اسلامی با اصول درست منتخبی از کلیت دموکراسی و متناسب با فضای بومی،
(این موارد در مسیرهای موجود در فضای سناریوها درج شده اند؛ ن.ک: تصویر 2- مقاله)
از جمله روندهای مهم دیگر هم چنین بایستی به این موارد اشاره داشت:
مخالفت‌های جنبش‌های حقوقی (به ویژه اقلیت‌ها و نقد مباحث اباحه‌ی خون، آبرو و اموال مسلمانان) و محیط زیستی و فرهنگی (تخریب ابنیه و میراث معنوی)؛
خرید سلاح و توجیه آن؛
احتمال تکرار تجربه‌هایی 11 سپتامبر و طالبان.
از مجموعه پایش‌های گفته شده- چنانچه خواهیم دید- می‌توان استفاده کرد برای:
1. پیش بینی رفتارهای احتمالی طرفین؛
2. استخراج نشانک‌ها؛
3. طراحی اقدام‌ها؛
4. ترسیم آینده‌های بدیل و ممکن؛
5. تعیین فضای ابهام‌ها و ترسیم منطقی آن‌ها در یک فضای کنش گرانه برای تصمیم گیری.
برای تحلیل دقیق چیستی تکفیر و استخراج عوامل مؤثر در آینده آن، نیازمند روشی ساختارمند هستیم که امکان تلفیق در رویکرد سناریونگاری را به خوبی دارا باشد.
همان گونه که در بحث گام تعیین مسئله و عوامل کلیدی اشاره شد، روش مکمل «تحلیل، لایه‌ای علت‌ها« (CLA) در این جا برگزیده شده است.
در این باره انتخاب‌های دیگری از جمله «تحلیل پارادایمی»، «تحلیل گفتمانی» و یا «پنجره اوورتون» نیز متصور و رایج اند، اما انتخاب روش CLA توجیهات و ترجیحاتی دارد، از جمله این که:
اولاً به باور نگارنده، جریان‌های تکفیری (13) به هیچ وجه از سنخ باور محکم و عقلانی (14) نیستند، از این رو قابلیت ایجاد پارادایم را ندارند و نمی‌توانند گفتمانی پایدار را شکل دهند؛ (15)
ثانیاً جامعه اسلامی هشیاری لازم برای مقابله با این جریان‌ها را دارد. (16)

2.3. اجمالی از روش تحلیل لایه‌ای علت‌ها (CLA)

این روش از جمله رویکردهای نو در آینده‌‌پژوهی است که به وسیله‌ی سهیل عنایت و دیگران براساس اندیشیدن در سطوح مختلف چهارگانه موضوع / مسئله، یعنی:
«1. سطح رخ دادها / امور واقع و عینی؛ 2. سطح ساختارهای اجتماعی / نظام‌ها؛ 3. سطح گفتمان‌ها؛ 4. سطح اسطوره‌ها و کهن الگوها» شکل گرفته است.
توضیح تفصیلی جزئیات روش، خارج از بحث مقاله حاضر است، علاقه مندان می‌توانند به منابع مقاله مراجعه کنند. در این جا صرفاً به نتیجه تحلیل صورت گرفته براساس این روش در موضوع جریان‌های تکفیری اشاره می‌کنیم.

3-1. نتیجه تحلیل لایه‌ای علت‌ها در مسئله جریان‌های تکفیری

فهرستی از عوامل کلیدی دخیل در موضوع، در گام 2 سناریو عنوان شد؛ در این جا به عنوان خروجی و ضمن تکمیل مبحث رتبه‌بندی عوامل، با روش تحلیل لایه ای، لازم به ذکر است که:
در لایه‌های سطحی: (17) خشونت تصویر شده در رسانه‌ها قرار دارد، که نتیجه آن اهمیت یافتن رسانه و ارتباط با جهان در تحلیل رفتارشناختی جریان‌های تکفیری است. و در لایه‌های پائین/ عمیق تر، تفکر تکفیری و جذابیت آن، عنصر اصلی حیات شان بوده و هست و رفتارهای آینده آن‌ها را تعیین می‌کند.

3-1. تعیین دو مؤلفه اصلی نقد تفکر تکفیری (1) و رسانه (2) به عنوان عدم قطعیت‌های بنیادین مسئله و ترسیم فضای سناریو

در این بخش با انتخاب دو مؤلفه کلیدی اشاره شده، به عنوان دو محـــور اولیه پیشنهادی، به فضای سـناریو دست می‌یابیم. (تصویر 1).
توضیح شکل
تصویر 1- فضای اولیه و محورهای سناریو
در این جا، مؤلفه/ عامل کلیدی رسانه‌ها (با دو جهت تعهد و آگاهی بخشی یا ژورنالیسم و جلب توجه) به عنوان محور عمودی.
و نقد تفکر تکفیری- یعنی عزم به مقابله با آن و توافق نخبگان و فرق اسلامی (تنویر افکار و ایجاد جذابیت یا قدرت اقناعی یا عدم آن) به عنوان محور افقی در نظر گرفته شده اند.
لازم به اشاره است که جهت‌ها/ محورها/ پارامترهای فضای سناریو... براساس بازی گران و توان آن‌ها در جلب توجه رسانه‌ها و افکار عمومی: فرق اسلامی، تکفیری‌ها- و به نوعی استفاده از نظریه بازی‌ها و مدل سازی برای طراحی سناریو- نیز قابل ترسیم است.

3. طرح کلی سناریوها

به منظور کوتاه کردن حجم مقاله از بیان جزئیات سناریوها پرهیز می‌شود و صرفاً به طرح کلی هریک از سناریوهایِ چهارگانه‌ی متصور در فضای ترسیم شده، خواهیم پرداخت.
توضیح شکل
تصویر 1- فضای سناریو تحلیل راهکارهای مقابله با جریان‌های تکفیری.

3-1 سناریو «نسل کشی»

سناریو نسل کشی- شاید به تعبیری سناریو بدبینانه- فضای ابهام و عدم قطعیت ما باشد و مربوط به شرایطی است که غفلت از مقابله با جریان‌های تکفیری، هم در حوزه رسانه‌ها و هم فرق اسلامی، فضای کافی را برای تکثیر تفکر تکفیری و افزایش قدرت آن‌ها فراهم کرده است.
علمای فرق اسلامی نتوانسته‌اند با وجودِ فرمان الهی و سنت نبوی، به وحدت کلمه دست یابند و هیچ هم دلی و توافقی برای اقدام مؤثر علیه جریان‌های تکفیری وجود ندارد.
هم چنین رسانه‌های عمومی و فضای مجازی نتوانسته‌اند وظیفه خود را در آگاهی بخشی درباره‌ی این جریان‌ها انجام دهند. در نتیجه گروه‌های تکفیری توانسته‌اند تا حد زیادی حمایت‌های مادی، مالی، تسلیحاتی و اطلاعاتی را از ساختارهای ارتجاعی قدرت منطقه‌ای و برخی دولت‌های غربی یا شبکه‌های تروریستی دریافت کنند.
از سوی دیگر تکفیری‌ها توانسته‌اند به نحوی با دستاویز قراردادن مسائلی چون: بحث توسل از منظر مذاهب اسلامی، طلب شفاعت، تبرک، مشروعیت بزرگ داشت موالید و مراثی، مسئله قبور، دعا و نیز ترسیم چهره نامناسب از مدیریت و سیاست اسلامی موجود در کشورهایی نظیر ایران و سوریه و لبنان و... فضای امنیت رسانه‌ای و فکری مناسبی برای خود تدارک ببینند.
با رصد و پایش مستمر نشان گرهای موضوع، باید در صورت نزدیک شدن به این سناریو، به سرعت از طریق مسیرهای 1 و 2 مندرج در فضای سناریو، به سمت حالت مطلوب، جهت دهی صورت گیرد.

توضیح مسیر 1: رویکرد روشن گری:

تلاش مضاعف برای آگاهی بخشی درباره‌ی خطر جریان‌های تکفیری و ایجاد بستر مناسب برای هم فکری و تعامل علما و فرهیخنگان به منظور نقد کامل و شفاف تفکر تکفیری و نهایتاً ایجاد وفاق و هم دلی برای مقابله با جریان‌های کفیری و گسترش آن‌ها.
در این مسیر موضع تکفیری‌ها از نوع «مسجد ضرار» و «طالبان» است.

توضیح مسیر 2: رویکرد دموکراتیک

تلاش گسترده رسانه ای- به ویژه در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی- برای روشن گری بخشی عمومی درباب مغالطات اندیشه و مخاطرات اقدام تکفیری‌ها؛ این مسیر بیشتر وابسته به فعالیت اهل سیاست و رسانه است. در این مسیر، موضع منتسب به تکفیری‌ها «دشمن مردم» خواهد بود.

3-2. سناریو «11 سپتامبر»

در این وضعیت با وجود تلاش رسانه‌ها برای آگاهی بخشی درباره‌ی جریان‌های تکفیری و ایجاد کمپین عمومی و جهانی علیه آن‌ها، به دلیل عدم رسیدن علما و فرهیختگان جامعه اسلامی و جهان به توافقی مؤثر برای نحوه مقابله با تکفیری‌ها، این گروهک‌ها توانسته‌اند سطح مؤثری از پشتیبانی لجستیک را برای انجام اقدامات تروریستی و حملات انتحاری در مناطق گوناگونی که به عنوان هدف در سطح منطقه و جهان شناسایی کرده اند، به دست آورند.
در این جا هوشیاری و رصد مستمر فعالیت‌های گروهک‌ها به منظور تأخیر در انجام هرگونه اقدام تروریستی ضروری، اما ناکافی است و باید هرچه سریع‌تر به توافق فرق اسلامی و جهان، برای اقدام دست یافت.

3-3. سناریو «افغانستانی دیگر»

در این حالت با وجود هم دلی علمای اسلامی برای مقابله با جریان‌های تکفیری، به دلیل ناآگاهی و عدم تعهد رسانه‌ها و نیز غفلت ژورنالیستی آن‌ها، توافق چندانی برای اقدام مؤثر علیه جریان‌های تکفیری به وجود نیامده است، از این رو فضا برای تثبیت موقعیت گروه‌های تکفیری در مناطقی خاص فراهم شده است.
در این وضعیت هشدار، ابتدا باید از هر گونه تلاش گروهک‌ها به منظور جلب حمایت‌های بین المللی در راستای مشروعیت بخشی به اقداماتشان ممانعت به عمل آورد و در این حین، به سرعت به آگاهی بخشی‌های رسانه‌ای اقدام کرد. (18)

4-3. سانتاریو «جنگ نهروان» (نهروان)

ستاریو مطلوب است- و حتی به تعبیری خوش بینانه- در این جا با اجماع علما و فرق اسلامی، برای مقایله یا جریان‌های تکفیری، و نیز حضور متعهدانه رسانه‌ها و آگاهی بخشی شان به تدریج شرایطی فراهم شده، تا اقدامات مؤثر جهت سوق جریان‌های تکفیری تا مرز نابودی و پراکندگی کامل انجام پذیرد.

4. جمع‌بندی و نتیجه گیری

آبشخوار چرخه حضور جریان‌های تکفیری در کشورهای اسلامی، ابتنا بر برخی نظریات و تلاش برای بسط تفکر تکفیری است و از همین منظر مهم ترین عوامل کلیدی برای دادن راهبردهای مقابله با آن‌ها «توافق فرق اسلامی» و «رسانه‌ها» می‌باشد.
در مقاله حاضر با استفاده از ابزار سناریوهای آینده‌‌پژوهی تکمیل آن یا برخی روش‌ها، نظیر: تحلیل لایه‌ای علت‌ها، توانستیم به ترسیم فضایی برای تصمیم گیری- میان مدت- درباره‌ی رفتار جریان‌های تکفیری بپردازیم.
چهار سناریو طراحی شده به اجمال بدین قرارند:
1. سناریو نسل کشی که در آن رسانه‌ها با غفلت و عدم تعهد درباره‌ی بحث جریان‌های تکفیری، فضا را برای حضور همه جانبه آن‌ها مناسب ساخته و فرق اسلامی نیز نتوانسته‌اند درباره‌ی مقابله با ایشان به توافق برسند
2. سناریو 11 سپتامبر که در آن با وجود آگاهی رسانه‌ها، به دلیل تأخیر جامعه اسلامی و جهان در مقابله با تکفیری‌ها، به هر نحوی در مناطق گوناگون هدف در سطح منطقه و جهان، اقدامات تروریستی تکفیری‌ها و حملات انتحاری شدت می‌یابد.
3. سناریو افغانستانی دیگر، که در آن با وجود هم دلی علمای اسلامی برای مقابله با جریان‌های تکفیری، به دلیل ناآگاهی و عدم تعهد رسانه‌ها و نیز غفلت ژورنالیستی آن‌ها، فضا برای تثبیت موقعیت گروه‌های تکفیری در مناطقی خاص فراهم شده است.
4. سناریو نهروان، که به نوعی مطلوب می‌باشد در آن با توافق علما و به دنبال آن فرق اسلامی برای مقابله با جریان‌های تکفیری و نیز حضور متعهدانه رسانه‌ها و اطلاع رسانی آن‌ها، جریان‌های تکفیری تا مرز نابودی و پراکندگی کامل پیش می‌روند.

پی‌نوشت‌ها

1- دکتری آینده‌‌پژوهی دانشگاه تهران و عضو هیئت علمی مؤسسه فرهنگی- هنری حم و دانش آموخته فلسفه دین دانشگاه تهران
2- به دلیل سخافت این نگره‌ها نمی‌توان آن‌ها را از سنخ باور یا اصل یا هرگونه واژه با بار معنایی مثبت دانست.
هم چنین لازم به ذکر است که تکفیری‌ها اغلب خود را نقل گرا می‌نامند، از این رو بکاربردن واژگان رویکردهای عقلی در تحلیل تکفیری‌ها، می‌تواند دستاویز مغالطه را به آن‌ها بدهد.
3- در اینجا مراد از افکار تکفیر ی، مجموع نظرورزی‌های معطوف به عمل، ریشه یابی شده بر اساس تحلیل موارد ذیل است:
جایگاه عقل در تفکر جریان‌های تکفیری؛ روش شناسی جریان‌های تکفیری در فهم کتاب و سنت؛ مباحث توحید و شرک؛ ایمان و کفر و غیره.
4- ن.ک: وندل بل، مبانی آینده‌‌پژوهی، ج اول، فصل آخر (مبحث سنایو).
5- برای مباحث تفصیلی ن.ک: خزائی، روش شناسی آینده‌‌پژوهی و شوآرتز، هنر درونگری.
6- در این جا نیز نیازمند انتخاب روش‌های مکمل برای گردآوی داده‌ها هستیم و آن گونه که در ادامه خواهد آمد، ما روش «تحلیل لایه‌ای علت‌ها» را برگزیده ایم.
7- Wildcards- Wildcards scenario
8- به منظور درک بهتر کارکرد و اهمیت مدل سازی‌ها ن.ک: حسینی گلکار و شریعت پناهی، «کاربست‌های مدل سازی» ص3-7.
9- به عنوان نمونه در جوامع اسلامی: خوارج، بربهاریان، ابن تیمیه، وهابیت تکفیری، خوارج، که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در نفی آنها فرمودند: «یَمرُقُونَ مِنَ الدِّینَ کَما یَمرُقُ السَّهمُ مِن الرَّمِیَّ^ِ» (صحیح بخاری، ج 8، ص 219، و 7562]، در سده‌ی اول اسلام چنین اندیشه‌ای را ترویج و اجرا و خون، مال و ناموس مسلمانان را پای مال دیدگاه‌های افراطی خود کردند.
هم چنین، جنبش‌هائی در قرن هفتم که بذر اختلاف و فتنه را در جوامع اسلامی گسترد.
10- تأمل کنیم در گفتار علوی: «اگر باطل لباس نو و حق به تن نمی‌کرد شناخته می‌شد» (کلمات قصار نهج). واژگان کلیدی نهج البلاغه در این باره فتنه / نفاق / جهل / شبهه و هستند.
11- هم چنین از سوی دیگر پاسخ به این سؤال که: «چرا جریان تکفیری نیازمند ارتباط با جامعه جهانی است؟»: ضروری بوده و نیازمند بحثی مستقل است.
12- Bensahel and Byman; The Future security Environment...; Pp. 23
13- به تمایز دقیق و مهم جریان‌های تکفیری از اندیشه‌های سلفی و نقل گرایی توجه داشته باشیم.
14- ن. ک: حسینی گلکار، مصطفی، فصلنامه حکمت و فلسفه، شماره 22: ص 19-22.
15- مضافا این که جریان‌های تکفیری به صورت امری تکراری و با چرخه‌های حیات، جلوه می‌کنند که از دایره تحلیل اووتون خارج است.
16- ثالثاً ایمان به عنایت الهی و سپاهیان او که حتی می‌توانند ابابیل باشند.
17- روندهائی استخراج و تحلیل شده به عنوان منبع تعیین پارامترهای تأثیرگذار در فضای ابهام و سناریو بر اساس توجه به تبارشناسی جریان‌های تکفیری صورت گرفته که ذیل آن در موارد ذیل تدقیق خواهد شد.
«چیستی و چرایی جریان‌های تکفیری؛ مفهوم شناسی جریان‌های تکفیری؛ مصداق پژوهی جریان‌های تکفیری؛ بررسی علل شکل گیری جریان‌های تکفیری؛ بررسی اندیشه‌ها و تأثیر رهبران در پیدایش افکار تکفیری.»
1. به تعبیری: در لایه اول: خشونت و اقدامات گوناگون گروهک‌های تکیفری؛
در لایه دوم: حمایت‌های گوناگون از جریان‌های تفکیری؛
در لایه سوم: بروز سلفی گری و تفسیر قشری؛
و نهایتا در لایه چهارم: خشونت ممدوح در عربیت؛
برجسته هستند.
(توضیح آن که سوداهای عربیت که تشبث جسته به آرمان‌های یهودی صهیونیستی که دین را فرع بر یهودیت می‌دانند علاوه بر خشونت وسیع، د برخی اعمال دیگر تکفیری‌ها از جمله تمتع تکفیری‌ها از زنان است.)
18- به ویژه میاحت روشن گرانه‌ای که فرق اسلامی در رسانه‌ها، در راستای ترسیم چهره نفاق تکفیری‌ها می‌توانند طرح کنند، عبارتند از:
بررسی رابطه‌ی گسترش اسلام ستیزی و اسلام‌گریزی و جریان‌های تکفیری؛ حمایت استعمارگران از جریان‌های تکفیری و اهداف آنان؛
بیداری اسلامی و خطر جریان‌های تکفیری؛ بررسی شیوه‌های تبلیغی جریان‌های تکفیری؛
بررسی و معرفی ماهیت، اهداف و انگیزه‌های بدعت عملیات‌های، انتحاری در کشتار مسلمانان و حرمت انتحار؛ معرفی سازمان‌های تکفیری (القاعده، سپاه صحابه، النصره، و ) و نقد و بررسی عملکرد و اندیشه آنان؛
جایگاه زن در اندیشه‌ی اسلامی و جریان‌های تکفیری؛ مواضع جریان‌های تکفیری نسبت به دستاوردها و اکتشافات علمی؛
بررسی و معرفی فتاوی شاذه جریان‌های تکفیری.

منابع :
1. آیت الهی، حمیدرضا، جستارهایی در فلسفه و دین پژوهی تطبیقی، چاپ اول، قم، 1386.
2. بهشتی، آیت ا. دکتر احمد، تأملات کلامی و مسائل روز، انتشارات اطلاعات، تهران 1378.
3. حسینی گلکار و ثقفی، «کاربست‌های دولت الکترونیک»، ذیل مجموعه مقالات همایش بین المللی تجاری سازی، دانشگاه تهران، تهران اسفند ماه 1393.
4. حسینی گلکار و شریعت پناهی، «کاربست‌های مدل سازی پویائی‌های سیستم»، ذیل مجموعه مقالات همایش بین المللی تجاری سازی، دانشگاه تهران، تهران اسفند ماه 1393.
5. حسینی گلکار و کبیر، «رویکرد حقوقی در دین پژوهی»، فصلنامه آئین حکمت، ص 129-156، شماره 11، بهار 1391.
6. حسینی گلکار، مصطفی، «یادداشتی در اصطلاح شناسی حوزه اندیشه سیاسی متفکران اسلامی»، کتاب بماه دین، شماره 176، ص 73-76، خرداد 1391.
7. خزایی، سعید و محمودزاده، روش شناسی آینده‌نگاری، اصفهان 1392: پژوهشگاه شاخص پژوه.
8. ____، آینده‌‌پژوهی، چاپ دوم، پژوهشگاه شاخص پژوه و انتشارات پارس ضیاء، اصفهان 1392.
9. ذاکری، علی اکبر، "تکفیر در جهان اسلام"، دو ماهنامه حوزه، شماره 156، ص 188-237، بهار و تابستان 89.
10. رجبی، حسین، بررسی فتوای تکفیر در نگاه مذاهب اسلامی، نشر مشعر، تهران 1389.
11. سبحانی تبریزی، جعفر، «تکفیر و تروریسم»، درس‌هایی از مکتب اسلام، شماره 10، ص 7-11، دی ماه 1385.
12. ____، «تکفیر سیاسی و گویندگان درباری»، کلام اسلامی، ش 70، تابستان 88: صص 30-41.
13. شوآرتز، پیتر، هنر دورنگری، چاپ دوم، ترجمه و چاپ مرکز آینده‌‌پژوهی علوم و فناوری‌های دفاعی، تهران 1390.
14. عنایت الله، سهیل، تحلیل لایه لایه‌ای علت‌ها، ترجمه مرکز آینده‌‌پژوهی علوم و فناوری‌های دفاعی، چاپ اول، تهران، 1388.
15. ____، «تحلیل لایه‌ای سببی: پساساختارگرایی به عنوان یک روش» در مجموعه مقالات: معرفت شناسی آینده‌‌پژوهی- ترجمه مسعود مزوی، موسسه آموزش و تحقیقات صنایع دفاعی.
16. قرضاوی، یوسف، پدیده افراط درتتکفیر، ترجمه مسعود انصاری، نشر احسان، تهران 1373.
17. محمدرضائی و حسینی گلکار، «آیا نظریه معقولیت برهان است؟»، فصلنامه حکمت و فلسفه، شماره 22، ص 7-32، تابستان 1389.
18. نظام الدینی، سید حسین، مبانی کلامی سلفیان تکفیری، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران 1389.
19. نیک زاد تهرانی، علی اکبر، بازخوانی تکفیر و تکفیرگرایی در بین مسلمانان، نوای قلم، قم 1389.
20. Bensahel and Byman (ed.) (2004) - The Future Security Environment in the Middle East Conflict, Stability, and Political Change - Rand Project AIR FORCE – N.Y.
21.W. Bell (2005) - Foundations of Futures Studies: Human Science for a New Era-Transaction Publishers, New Brunswichk, NJ.

منبع مقاله :
نجارزادگان، فتح الله؛ (1393)، کنگره جهانی «جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، به کوشش: مهدی فرمانیان، قم: دارالاعلام لمدرسه اهل البیت (علیه السلام)، چاپ اول

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

آینده‌نگاری رفتار گروه‌های تکفیری


ادامه مطلب ...

آسیب شناسی جریان‌های تکفیری و راهکارهای مقابله با آن، از منظر مقام معظم رهبری

[ad_1]

چکیده:

پژوهش حاضر، به آسیب شناسی جریان‌های تکفیری از منظر مقام معظم رهبری در سه عرصه: باورها، حوزه اخلاق و رفتار، پرداخته است (1) و به تناسب، راه کارهای برون رفت از آسیب‌های جریان‌های تکفیری از منظر رهبری مورد بررسی قرار گرفته است. در سطح باورها و اعتقادات، جریان‌های تکفیری، از توحید و شرک و سایر مفاهیم دینی، درک ناقص و بدعت آمیز و غیرعقلانی دارند. در حوزه آسیب اخلاقی، مهم ترین خصوصیت آنها، «جهالت» و بی خبری و نوعی خباثت درونی است که منجر به دوری از حقیقت و بی تقوایی و سقوط در ورطه رذیلت و تباهی شده است. در سطح رفتاری، در جنبه فردی مهم ترین ویژگی جریان‌های تکفیری را می‌توان ستیزه جویی، خشونت، فساد انگیزی، ترور و در نهایت جنایت و خونریزی را نام برد و در جنبه رفتار اجتماعی، مهم ترین ویژگی آنان را می‌توان ایجاد کننده تفرقه میان مسلمانان، نابود کننده تمدن و فرهنگ، تقویت کننده دشمنان اسلام را نام برد.
به تناسب، راهکارهای برون رفت از مشکلات و آسیب‌های جریان‌های تکفیری، در دو عرصه فکری - فرهنگی و سیاسی ارائه شده است. در عرصه راهکارهای فکری- فرهنگی برای مقابله با جریان‌های تکفیری، امت اسلامی باید به تقویت گفت و گو و تقریب مذاهب اسلامی، تفاهم بر سر مشترکات میان شیعه و اهل سنت، پرهیز از اختلاف افکنی و نمودهای تشدید آن و بازگشت به قرآن و فهم دقیق رویکردهای قرآنی در جلوگیری از تفرقه و اتحاد دنیای اسلامی را اشاره نمود. از جمله راهکارهای سیاسی می‌توان به تقویت همگرایی و وحدت میان مسلمین و لزوم شناخت و طرد دشمن را اشاره نمود. که با شناخت نقاط آسیب‌ها و یا به کار بستن راه کارهای همسازگرایانه و همگرایانه در دو زمینه فرهنگی و سیاسی می‌توان ریشه جریان‌های تکفیری را در جهان اسلام خشکاند.

کلید واژگان:

آسیب شناسی، جریان‌های تکفیری، باورها، اخلاق، رفتار، راهکارها.

مقدمه:

مسئله تکفیر به یکی از موضوعات بغرنج و غده چرکین در پیکره جهان اسلام بدل شده است. در مورد چرایی و پیدایی پدیده تکفیر، عوامل مختلفی عنوان شده است که شاید بتوان در کنار عوامل سیاسی- اجتماعی عامل عقیدتی- فرهنگی تأثیرگذار بر این گروه‌ها را بیشتر از سایر عوامل برجسته نمود. البته سیر اقدامات و جنایت‌های این گروه‌ها با ادعای دینی، چنان انزجاری در بین مسلمین از سنی و شیعه پدید آورده که در باور هچ کس نمی‌گنجد که این گروه‌ها تحت تأثیر جریان‌های عقیدتی باشند. با این وجود، باید یادآور شد که این گروه‌ها به شدت از نوعی عقاید پالایش نشده و انحرافی تأثیرپذیری در مرحله عملکرد و رفتار خشونت آمیز و جنایتکارانه و متأسفانه در برخی موارد در قالب‌های دینی نمود یافته است. در مورد جریان‌های تکفیری باید یادآور شد که این جریان‌ها یک سیر تاریخی را پشت سر گذاشته و مرحله کنونی بازتابی از مراحل تاریخی است. مراحل و سیر تاریخی که به نظر می‌رسد این گروه‌ها متأثر از آنها هستند عبارتند از: الف. عقاید ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب و تا حدودی خصلت انقلابی این گروه‌ها، تحت تأثیر برخی از جریان‌های و افکار مصری نیز می‌باشد. البته باید یادآور شد که افکار و عقاید نادر گروه‌های تکفیری، مطابق با هیچ یک از مذاهب اصیل اسلامی اعم از سنی و شیعه نیست بلکه رگه‌های عقاید این گروه‌ها را می‌توان در تاریخ نیز مشاهده کرد از آن جمله می‌توان خوارج را نام برد که با جریان‌های تکفیری تشابهاتی دارند. پس از فتنه خوارج، تاریخ اسلامی مسلمین، در دوران‌ها و مراحل گوناگون شاهد مذاهب و جنبش‌های عدیده‌ای شد. در رأس این جنبش‌ها، فرقه‌ای است که از تکفیر عموم مسلمانان و نسبت دادن آنان به شرک پروایی ندارد. در عرصه جهان امروز نیز موج تکفیر به پدیده همگانی و شمشیر چیره‌ای بدل شده است که برخی آن را به روی مخالفان عقیدتی و مذهبی خویش بیرون می‌کشند و در این زمینه به افراط گرای، خشونت و جنایت و تباهی و فساد انگیزی در جهان اسلام کشانده شده‌اند. این‌اندیشه تکفیر است که چهره اسلام را در جهان کنونی زشت جلوه داده و مسلمانان را تضعیف و آنان را به ملت‌هایی ناسازگار و گروه‌هایی پراکنده بدل کرده است. (2)
ویژگی‌های مهم جریان‌های تکفیری، گناه قلمداد کردن اعمال حسنه مسلمانان، تکفیر مسلمانان به خاطر ارتکاب گناه و مباح دانستن خون و اموال آنها به همین علت، تعصب شدید، دشمنی سخت با علی (علیه السلام) و خاندانش، اخذ به ظاهر الفاظ قرآن و سنتی بدون رعایت تفسیر و بدون لحاظ مبانی عقلی و اصولی، بدعت دانستن هر چیزی که در قرآن و سنت نیامده است، تقدس ظاهری و کوشا بودن در عبادات، کافر پنداشتن بقیه مسلمانان به جز خودشان و تطبیق آیاتی از قرآن که در شان کفار و مشرکان نازل شده بود به مسلمانان، سر جنگ داشتن با بقیه مسلمانان در حالی که با کفار و مشرکان
کاری ندارند. در نهایت همه چیز را مستقیماً با خدا مرتبط دانستن و نیز عواملی نظیر دعا، شفاعت، توسل، ترس و... را مختص خدا دانسته و واسطه قرار دادن یکی از مخلوقات صالح خداوند را شرک و کفر می‌دانند. (3)
بنابر مطالب پیش گفته، این تحقیق تلاش دارد به ارزیابی و آسیب شناسی گروه‌های تکفیری از دیدگاه مقام معظم رهبری بپردازد. و از سوی دیگر، به راهکارهای برون رفت از مشکلات و آسیب‌های جریان تکفیری نیز خواهد پرداخت. چارچوب نظری بحث، با استفاد از روش «تحلیل متنی» محتوای بیانات مقام معظم رهبری، به آسیب شناسی جریان‌های تکفیری در سه بعد عقیدتی، اخلاقی و رفتاری و در نهایت، راه کارهای پیشنهادی از سوی رهبر انقلاب، خواهد پرداخت. در این سال‌ها و حتی پیش از آغاز مسائل و مشکلات منطقه‌ای نظیر قضایای سوریه، رهبری همواره خطر جریان‌ها و عوامل ایجاد کننده «تکفیر سایر مسلمانان» را گوشزد کرده و از خطرات ناشی از تفرقه و جدایی بین مسلمین هشدار داده‌اند. از این رو، سؤال اصلی پژوهش حاضر عبارت است از مهم ترین آسیب‌ها و موانع جریان‌های تکفیری و راهکارهای مقابله با پدیده تکفیر از منظر رهبری، چیست؟ که بعد از تببین مفاهیم در دو قسمت: یک . آسیب شناسی جریان‌های تکفیری (آسیب‌های عقیدتی، اخلاقی و رفتاری) دو، راه کارهای بیرون رفت از مشکلات و آسیب‌های جریان‌های تکفیری، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

تبیین مفاهیم:

یک، تکفیر:

واژه تکفیر در دو معنای لغوی و اصطلاحی به کار رفته است: در معنای لغوی، به معنای «حکم به بی دینی کسی دادن» و معنای عرفی آن طرد کردن است و در مباحث اسلامی یکی از مفاهیم بسیار بحث برانگیز است. در معنای اصطلاحی می‌توان دو برداشت ویژه و مهم را در نظر گروه‌ها و جریان‌هایی که به نوعی مسئله تکفیر را مطرح می‌کنند، متصور شد:
الف. اولین معنای تکفیر، بیشتر معنایی سیاسی پیدا کرده است که از آراء و نظریات سید قطب قابل استنتاج است. در این معنا، رهبران کنونی جهان اسلام مرتدند، چرا که آنان در معرض عقاید صلیبیان، کمونیست‌ها یا صهونیست‌ها قرار گرفته و به ابراز فساد فرهنگی مبدل شده‌اند. آنان با دور شدن از اسلام، تشکیلات دولتی را برای غیراسلامی کردن جامعه به کار می‌گیرند و مسلمانان واقعی را به اقلیتی کوچک تبدیل کرده‌اند. آنان با نفی حاکمیت خداوند به گناه رده (ارتداد) آلوده گشته‌اند. جاهلیت دنیوی و نوین آنان کارآمدتر و بنابر این از جاهلیت قبل از اسلام که ابتدای تر بود، خطرناک تراست. این حاکمان از افراد بی ایمان بدترند، زیرا برای وفادار ماندن به اصول اسلام فرصت داشته‌اند، ولی به آن پشت کرده‌اند. آنان بافت اخلاقی جامعه را فاسد، و نهادهای دینی را غیر دینی کرده‌اند، مردم را با استفاده از الگوهای ملی گرایانه استثمار نموده‌اند. تکفیر آنان برای غیر مشروع کردن تبعیت از آنان و تعیین «کافران داخلی» به عنوان اولین هدف جهادی که طاغوت را از میان بر می‌دارد، ضروری و لازم است. به همین دلیل، اولویت‌های جنبش‌های اسلام گرا باید دوباره تعیین شود. مبارزه با دشمن خانگی برای در دست گرفتن حاکمیت، باید بر جنگ با دشمنان دورتر ارجحیت داشته باشد. این مفهوم تکفیر برای مجاز شمردن خشونت بر ضد رهبران دولتی به کار می‌رود.
سید قطب (1285-1345ش/1906-1966) که احتمالاً قدرتمندترین حامی تکفیر است، به ویژه از تدوین این موضع حمایت کرد؛ برای مثال گروه جهاد، «تکفیر» را فقط درباره «حاکمان کافر» به کار می‌برد: همان گونه که در تک نگاری محمد عبدالسلام فرج با عنوان جهاد الفرضیة الغائبة از آن جانب داری شده است. گروه جهاد، ترور این حاکمان و گرفتن قدرت از آنان را یک فریضه مهم دینی می‌داند. دسته دیگر از این گروه‌ها چون الجماعة الاسلامیة، تکفیر را درباره دولت و نظام‌های اجتماعی به کار می‌برند و به افراد مسلمان اطلاق نمی‌کنند. بعضی از گروه‌های اسلامی مانند اخوان المسلمین با مفهوم تکفیر مخالف‌اند. در نزد آنان تکفیر یک «انحراف نظری» است که به «انحراف عملی» منجر می‌شود. (4)
ب. معنای دیگر «تکفیر» را می‌توان در عقاید گروه‌های تندرو از قبیل، التکفیر و الهجره، جند الله، که به نظر می‌رسد این‌ها هم از عقاید قطب، مودودی، ابن تیمیه، ابن کثیر و محمد بن عبدالوهاب متأثرند، این گروه‌ها، مثل التکفیر و الهجر، تکفیر را در کل جامعه به کار می‌برند و با هجرت به انگیزه آمادگی جهت جهاد نهایی، از جامعه «جاهل» جدا می‌شوند. آنان معتقدند مسلمانانی که ندای گروه را شنیده ولی به آن ملحق نمی‌شوند، کافرند. بسیاری از رهبران آنان از قبیل حسن الهضیبی (متوفی 1977م)، یوسف العظم و یوسف القرضاوی تکفیر مسلمانان را رد کرده و آن را عقیده‌ای می‌دانند که غلو، تحجر و تعصب نشانه آن است. رهبران دیگری چون سلیم البهنساوی بر این باورند که گروه‌های اسلام گرای خشونت طلب، نگرش قطب را بد تعبیر کرده‌اند و به ضوابط اسلامی در جوامع مسلمان کنونی توجه ننموده‌اند. از این دیدگاه، درک خشونت طلب‌ها درباره فوریت خطرهایی که اسلام را از درون تهدید می‌کند اغراق آمیز است و روی آوردن آنان به خشونت بی حاصل بوده است. در نزد اخوان المسلمین، تکفیر و طرد مسلمانان موجب فتنه می‌شود و چه بسا به شکاف در امت اسلامی بینجامد و فقط به دشمنان اسلام سود برساند.
اخوان المسلمین بر این باور است که دولت و جامعه اسلامی باید اصلاح شوند ولی آنها را مستحق تکفیر نمی‌دانند جماعت دینی نیز با تکفیر به معنای دلیل منطقی جهت خشونت مخالف است. رهبران این جماعت عقیده دارند که این مفهوم نمایانگر الحاد است و جوامع مسلمان را متزلزل می‌کند. آنان، هم چنین بر این باورند که نظریه پردازان «جاهلیت قرن بیستم در اصل «خوارج قرن بیستم» هستند. از نظر علما، اسلام، تکفیر مسلمانانی را که ایمان خود را اعلام کرده و آداب دینی را به جا می‌آورند، جایز نمی‌شمارد. آنان هم چنین تأکید می‌کنند که عواقب تکفیر بسیار جدی است، زیرا به قتل رساندن فرد، مصادره اموال او و منع از خاکسپاری او به آداب اسلامی را ایجاب می‌کند. در این خصوص، علما سه استدلال، در قالب سؤال‌های تأکیدی، درباره تکفیر مطرح می‌سازند. اول این که چه کسی این حق را دارد تا فردی را که می‌گوید به اسلام اعتقاد دارد کافر بداند؟ دوم این که، تفکیر براساس چه ملاک دینی استوار شده است ؟ سوم آن که چه درجه‌ای از تخصص در فقه به فرد قدرت این تشخیص را می‌دهد که آیا فرد مسلمان دیگری از مرز ایمان و بی ایمانی عبور کرده است یا خیر؟ (5)

دو. واژہ «سلفیه»:

مفهوم دیگر نیازمند توضیح «سلفیه» است، که در برخی موارد باعث اشتباه و تسامح در قلمداد کردن‌ اندیشه سلفیت با تکفیری می‌شود در حالی که صرف تشابه برخی از افکار دلیل نمی‌شود که پنداشته شود که جریان‌های سلفیه همان جریان‌های تکفیری هستند. از سویی، هرکدام از این جریان‌ها و حتی تکفیری‌ها و نیز وهابی‌ها خود را سلفی و پیرو سلف می‌پندارند. سلفی گری روشی است که به تفسیر تحت اللفظی متون دین متوسل می‌شود و به سنت آغازین صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مراجعه می‌کند. از سوی دیگر، در میان مسلمانان سنی در مورد این که سلف صالح کیست اختلاف نظر وجود دارد و برخی آنان را شامل نسل اولیه همراهان پیامبر و برخی دامنه شمول را تا سه نسل بعدی پیامبر گسترش می‌دهند. (6) در حالی که سلفیه را می‌توان به چند شاخه تقسیم نمود:
یک. برخی ریشه سلفی گری را به آثار علمای قرون میانه باز می‌گردانند، که مدعی تفسیر ظاهری و تحت اللفظی متون دینی بودند؛ به ویژه داعیه‌های اولیه بازگشت به قرآن و سنت نبی که با احمد بن حنبل، ابن تیمیه و شاگردانش مرتبط است. (7)
دو. سلفی گری به منزله یک صفت، اصطلاحی مدرن است که سابقه آن به جنبش‌های اصلاح گرای قرن نوزدهم به ویژه جنبش‌های مرتبط با افکار محمد عبده و سید جمال الدین اسدآبادی بر می‌گردد.
با این تفکیک می‌توان فرق بین دو سلفی گری را به وضوح مشاهده نمود. سلفی گری که جریان‌های تکفیری و برخی گروه‌های تندرو وهابی ادعا می‌کنند از نوع اول بوده و با سلفی گری که محمد عبده و شاگردانش (سلفی گری مدرن) اشتراک چندانی ندارد. محمد عبده و شاگردانش نوعی سلفی گری اصلاح طلبانه و مدرنیستی را تبلیغ می‌کرد؛ در حالی که وهابیت نوعی جنبش سلفی متعصبانه، متحجرانه و در قالب تکفیر سایر مسلمانان به دنبال پالایش عمل دینی و اجرای شریعت بود. سلفی گری مدرن حاصل مواجهه با غرب و حاصل تلاش برای پیشرفت بود. در قرن بیست و یکم میان کسانی که خود را سلفی می‌نامند بر سر تعریف سلفی بودن مباحثات تندی جریان دارد.

سه. آسیب شناسی:

آسیب در لغت: به معنای آزار، گزند، درد، صدمه و... آمده است. (8) اما آسیب شناسی، شاخه‌ای از پزشکی است که به منشأ، ماهیت، علت و سیر بیماری‌ها می‌پردازد و از علم پزشکی به سایر علوم سرایت کرده است. (9) آسیب شناسی در این بحث متوجه جهان اسلام است. جهان اسلام در اینجا، همچون پدیده‌ای است که دچار آفت، آسیب و بیماری از سوی جریان‌های تکفیری شده است و از حالت مطلوبیت دور شده است و برای رسیدن به کمال و سلامت یک پدیده باید منشأ، ماهیت، علت و سیر آسیب و بیماری را، شناسایی و راه کارهایی برای رسیدن به شرایط مطلوب، مورد بررسی و اجرا قرار گیرد.

یک. آسیب شناسی جریان‌های تکفیری:

در بحت حاضر آسیب شناسی جریان‌های تکفیری در سه حوزه از دیدگاه مقام معظم رهبری بررسی می‌شود:
الف. آسیب شناسی جریان‌های تکفیری در حوزه باورها و اعتقادات؛
ب. آسیب شناسی جریان‌های تکفیری در حوزه اخلاق؛
ج. آسیب شناسی جریان‌های تکفیری در حوزه رفتار؛

الف. آسیب شناسی جریان‌های تکفیری در حوزه باورها و اعتقادات:

قبل از این که به آسیب شناسی جریان‌های تکفیری از دیدگاه رهبری بپردازیم ناچاریم به برخی از مهمترین جریانات عقیدتی تأثیرگذار بر این جریان‌ها اشاره کنیم تا درک آسیب شناسی این جریان‌ها راحت تر صورت پذیرد. در علت یابی تأثیرپذیری در سطح باورها و اعتقادات، می‌توان رگه‌هایی از افکار ابن تیمیه را در گروه‌های تکفیری مشاهده نمود. اکثر محققانی که درباره گروه‌های تفکیری و نیز وهابیت مطالعه کرده‌اند متفق هستند که در جایگاه ریشه یابی افکار این گروه‌ها، هیچ کس را نمی‌توان یافت که به‌اندازه ابن تیمیه اهمیت داشته باشد. ابن تیمیه مردی سرسخت در عقاید خود، تندخو در برابر مخالفان فکری، متعصب خصوصاً به شیعیان (تا جایی که به همین دلیل فضایل حضرت علی (علیه السلام) را انکار می‌کند.) ماجراجو، جنجالی و خود باور، بود به طوری که جز آراء و نظریات خودش، هیچ نظر دیگری را قبول نداشت. او عقل را سبب ضلالت و گمراهی می‌دانست و فقط به ظواهر الفاظ قرآن و حدیث نبوی و فتاوای صحابه اکتفا می‌کند. (10)
از شخصیت‌های مهم تاریخی دیگری که بر این گروه‌ها تأثیر گذار است، می‌توان به «محمد بن عبدالوهاب» اشاره کرد. او کسی بود که افکار و عقاید ابن تیمیه را به مرحله عمل درآورد. او با مطالعه آثار ابن تیمیه، مباحث نظری اش را به حیطه عمل وارد نمود. ویژگی اقدامات و افراط گرایی او عبارتست از: اکتفا نکردن به صرف دعوت، دست بردن به شمشیر که آن را امر به معروف و مبارزه با بدعت نامیدند، تخریب قبور، ضریح‌ها و زیارتگاه‌ها، قبور مشخص و...، توسعه مصداق بدعت و شرک و مهم تر از همه، گسترش دامنه تکفیر مسلمانان، از شاخصه‌های مهم این تفکر، تکفیر مسلمانان و تشبیه آنان به کفار جهال و مشرکان است. این حکم عامی است که شامل همه مسلمانان شده و به جز خود آنان، هیچ استثنایی نمی‌شناسد. محمد بن عبدالوهاب حتی مسلمانان معتقد به شفاعت، زیارت و... را از کفار و یهود بدتر می‌داند. (11)
ویژگی محوری تأثیرگذار بر رفتار و عملکرد وهابیت و نیز گروه‌های تکفیری که در توسعه مفهوم کفر و شرک اثر گذاشته است؛ برداشت اشتباه از مفهوم «توحید» می‌باشد. وهابیت در تلقی درست از مفهوم «توحید» دچار خطا شده است و تفسیر نادرستی از توحید الوهی و توحید ربوبی ارائه می‌دهند. در کنار این مسئله، تعصب و عدم قبول قول و نظر دیگران، در تشدید اقدامات آنان اثر گذاشته و آنان را از مسیر حق منحرف ساخته است و تطبیق مصادیق توحید و شرک را در نزد آنان مشتبه ساخته است. در متون وهابیت هیچ واژه‌ای به‌ اندازه «توحید» و «شرک» به کار نرفته است؛ توحید، موضوع محوری مذهب وهابیت است، به گونه‌ای که محمد بن عبدالوهاب آن را همان دین اسلام و دین الله می‌شمرد. (12)
علمای وهابیت معتقدند که توسل به غیر خدا، زیارت قبور و نماز خواندن در مکانی که قبر پیش روی انسان باشد، مخالف توحید بوده و لازمه توحید آن است که به غیر از خدا توسل نشود و از غیر او استمداد نگردد، اگر چه پیامبر اسلام باشد چرا که توسل، شفاعت و زیارت قبور از سنت پیامبر و سلف صالح نرسیده و قرآن نیز این عقیده را شرک می‌داند. (13) در نهایت «تکفیر مسلمانان» یکی از مهم ترین اصول مذهبی وهابیت می‌باشد. تکفیر مسلمانان دیگر و هر مسلمانی که با عقیده آنان هم رأی نباشد. برای روشن تر شدن نظر وهابیون، سخنانی از محمد بن عبدالوهاب را می‌آوریم او در جایی اعتقادش را چنین بیان می‌کند:
کسانی که متوسل به غیر خدا می‌شوند، همگی کفار و مرتد از اسلام هستند، و هر کسی که کفر آنان را انکار کند، یا بگوید که اعمالشان باطل است اما کفر نیست، خود حداقل فاسق است و شهادتش پذیرفته نیست و نمی‌توان پشت او نماز گزارد. در واقع دین اسلام جز با برائت از اینان و تکفیرشان صحیح نمی‌شود. انسان با ظلم از اسلام خارج می‌شود و به فرموده قرآن: (انَّ الشِّرکَ لَظُلمٌ عَظِیمٌ) (14) این که به ما می‌گویند ما مسلمین را تکفیر می‌کنیم، سخن درستی نیست، زیرا ما جز مشرکین را تکفیر نکرده ایم... . (15)
وی در جای دیگری اعتقادش را چنین بازگو می‌کند:
مشرکین زمان ما، گمراه تر از کفّار زمان حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند، به دو دلیل: اول آن که: کفار، انبیا و ملائکه را در زمان راحتی و آسایش می‌خواندند، اما در هنگام شدائد دین خود را برای خدا خالص می‌نمودند. ...دوم آنکه: مشرکین زمان ما کسانی را می‌خوانند که هم طراز عیسی و ملائکه نیستند. اکنون زمین از شرک اکبر که همان عبادت بت‌هاست پر شده: آمدن کنار قبر نبی، آمدن کنار قبر صحابی مانند طلحه و زبیر رفتن کنار قبر فردی صالح، خواندن آن‌ها هنگام سختی و نذر برای آن‌ها همه از جنس پرستش بت‌هاست که انسان را از اسلام خارج می‌کند... پس براستی که اینان مرتد بوده و خون مالشان حلال است. (16)
بنابر مطالب پیش گفته، به طور قطع و یقین می‌توان گفت که «جریان‌های تکفیری» بخش‌های عمده تغذیه فکری و عقیدتی خود را از وهابیت تندرو و ملهم از افکار ناصحیح ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب می‌گیرند. مسئله توحید و فهم ناقص جریان‌های تکفیری از آن، به صورت جدی در دیدگاه مقام معظم رهبری مورد توجه و آسیب شناسی قرار گرفته است. ایشان مسئله تاریخی «تخریب قبور ائمه بقیع» را در راستای ترویج و توسعه تکفیر سایر مسلمانان مورد اشاره قرار می‌دهند و جریان‌های تکفیری کنونی را از نظر عقیدتی دنباله رو جریان‌های وهابی و تکفیری گذشته می‌دانند:
تلخی دیگری که وجود دارد، این است که در میان مجموعه‌ی مسلمانان و امت اسلامی کسانی پیدا شوند که با افکار پلید و متحجر و عقب مانده و خرافی خود، تجلیل از بزرگان و برجستگان و چهره‌های نورانی صدر اسلام را شرک بدانند، کفر بدانند؛ واقعاً این مصیبتی است. اینها همان کسانی هستند که گذشتگانشان قبور ائمه (علیه السلام) را در بقیع ویران کردند. (17)
مقام معظم رهبری فکر، عقیده و روح حاکم بر این جریان‌ها را با صفاتی همچون «باطل»، «پلید» و «بداندیش» معرفی می‌کنند، عمق کج‌اندیشی و خلاف عقل و مروت این گروه‌ها تا جایی پیش می رود که هتک حرمت به ساحت بزرگان و مکان‌های مقدس را جزء وظایف دینی می‌شمارند و اگر جرأت و توانایی داشتند به قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم رحم نمی‌کردند:
... آن روز که در دنیای اسلام، از شبه قاره هند گرفته تا آفریقا، علیه این‌ها قیام کردند، اگر این‌ها جرأت می‌کردند، قبر مطهر پیغمبر را هم ویران می‌کردند، با خاک یکسان می‌کردند. ببینید چه فکر باطلی، چه روحیه‌ی پلیدی، چه انسان‌های بداندیشی، احترام به بزرگان را اینجوری بخواهند نقض کنند و هتک کنند و این را جزو وظائف دینی بشمرند! در آن وقتی که این‌ها بقیع را ویران کردند، این را بدانید؛ سرتاسر دنیای اسلام علیه اینها اعتراض کرد. عرض کردم؛ از شرق جغرافیای اسلام- از هند- تا غرب جغرافیای اسلام، علیه این‌ها بسیج شدند. (18)
عدم تعمق و به کار نگرفتن خرد و عقل، زمانی عمق فاجعه را زیاد می‌کند که این گروه‌ها ابزار دست سرویس‌های جاسوسی انگلیس و آمریکا می‌شوند و به تعبیر رهبری «اطاعت و عبودیت و خاکساری در مقابل طواغیت زنده را شرک و کفر نمی‌پندارند:
این‌ها به عنوان اینکه این کارها پرستش است، این اقدام‌های خبیث را می‌کنند! رفتن سر قبر یک انسانی و طلب رحمت کردن برای او از خدای متعال، و طلب رحمت کردن برای خود در آن فضای معنوی و روحانی، شرک است؟ شرک این است که انسان بشود ابزار دست سیاست‌های اینتلجیت سرویس انگلیس و سی. آی. ‌ای آمریکا و با این اعمال، دل مسلمانان را غمدار کند، آزرده کند. اینها اطاعت و عبودیت و خاکساری در مقابل طواغیت زنده را شرک نمی‌دانند، احترام به بزرگان را شرک می‌دانند! خود این، یک مصیبتی است. جریان تکفیری خبیث که امروز در دنیای اسلام به برکت برخی از منابع مادی، متأسفانه پول و امکانات هم در اختیار دارند، یکی از مصائب اسلام است... .
دامنه تأثیرگذاری افکار و‌ اندیشه‌هایی که از عربستان سعودی و به خصوص از عقاید مسموم وهابیت نشأت گفته از مرزهای کشورهای اسلامی فراتر رفته است از پاکستان، افغانستان، چچنستان، جاکارتا، سوریه و ... که نوع شدید جریان‌های تکفیری که با اعمال خشونت آمیز و افکار و عقاید پالایش نشده در کشور سوریه دست به جنایت‌های هولناک و در عراق به اعمال تروریستی روی آورده‌اند، به عنوان مثال، جریانی شبیه جریان‌ها و گروه‌های تکفیری امروزی در مصر با عنوان «التکفیر و الهجره» با رهبری فردی به نام «شکری مصطفی» شکل گرفته بود، عقاید آنان عبارت بود: از پنهان کردن عقاید تا زمانی که بتوانند قدرت را در دست بگیرند. از سوی دیگر، تکفیر جامعه تا پس از آن بتوانند به نبرد و مبارزه با آن بپردازند. (19)
مهم ترین خطر و انحراف افکار گروه‌هایی نظیر التفکیر و الهجره و نیز جریان تکفیری در دوران کنونی این است که مشکل جوامع اسلامی را «دشمن خارجی» از یهود و... نمی‌دانند بلکه با کافر و جاهل دانستن جوامع مسلمین با آن به مبارزه بر می‌خیزند. به همین علت، وقتی قضات نظامی در وقت محاکمه از شکری مصطفی درباره این که اگر «نیروی یهود» به مصر حمله کند، نظر شما چیست؟ شکری مصطفی در پاسخ گفت:
«اگر یهودیان یا هرکس دیگری به مصر حمله کنند، جنبش ما نباید در صفوف ارتش مصر با آنها به جنگ بپردازد بلکه برعکس باید به محل امن بگریزد.» (20)
این در حالی است که این گروه‌ها به راحتی در مواجهه با مسلمانان، آنان را به بهانه‌های واهی به قتل می‌رسانند. (21)
بنابر مطالب پیش گفته، یکی از آسیب‌های ریشه‌ای جریان‌های تکفیری از دیدگاه مقام معظم رهبری در سطح عقاید و باورها می‌باشد. عقاید و باورهایی که پایه ریز رفتار خشن گروه‌ها و جریان‌های تکفیری شده است.

ب. آسیب شناسی جریانهای تکفیری در سطح اخلاق:

از آسیب‌ها و مشکلات جریان‌های تکفیری که به نحو قابل ملاحظه‌ای در نحوه عملکرد این گروه‌ها تأثیرگذار است. عامل اخلاقی می‌باشد. می‌توان گفت در کنار عامل یا عوامل دیگری از جمله فرهنگی، عقیدتی، سیاسی و روانی، بر این جریان‌ها تأثیرگذار است. از نظر خصلت‌های فردی- روانی که به شدت بر جریان‌های تکفیری اثرگذار است. می‌توان به روحیه متعصب و بیزاری شدید فرد تکفیری اشاره نمود. بیزاری فرد تکفیری منجر به دور شدن از جامعه و پیوستن او به سازمان‌ها و گروه‌های مبارزه‌ای می‌شود. از سوی دیگر، کمال نابهنگام و دگماتیسم، یکی از مشکلات دیگری است که از نظر روانی فرد تکفیری به آن گرفتار است و در مراحل نخستین، نوعی سخت گیری شدید در عقاید و خودداری از وارد کردن ارزش‌های جدید است. در کنار این موارد، نوعی احساس پستی در میان گروه‌های تکفیری دیده می‌شود که نتیجه مستقیم بیزاری و ناتوانی آنها در یافتن جایگاه اجتماعی در جامعه است. سوء ظن شدید و دیدگاه توطئه آمیز نیز بخشی از مشکلات و آسیب‌های اخلاقی فرد متعصب و تکفیری را تشکیل می‌دهد. این جریان‌ها بی اعتمادی و سوء ظن شدید نسبت به سایر مسلمانان داشته و آنان را دارای مقاصدی بدخواهانه می‌دانند. (22)
از منظر رهبر انقلاب، ویژگی‌ها و عواملی که در سطح اخلاقی- فردی جریان‌های تکفیری مورد توجه قرار گرفته است و به نوعی با مطالب پیش گفته، همپوشانی دارد و به نحو قابل ملاحظه‌ای این ویژگی‌ها در گروه‌های تکفیری مشاهده می‌شود؛ عبارتند از:
الف. جهالت و ناآگاهی در کنار سطحی نگری و «خبث باطن» از مهم ترین عوامل گسترش پدیده تکفیر است. تکفیر و ناآگاهی در کنار تحجر و نارضایتی و انزجار از سایر مسلمانان و «خباثت درونی» به ویژه اگر به ناآگاهی و جهل مرکب آمیخته باشد و شخص جاهل باورش این باشد که داناست. رهبری در این زمینه، به توصیف گروه‌های تکفیری پرداخته‌اند:
این گروه‌های تکفیری نادان- حقیقتاً مناسب ترین صفت برای این‌ها نادانی است، اگرچه در آنها خباثت هم هست، اما جهالت مهمترین
خصوصیت این‌هاست- این‌ها را بایستی ما تا آنجایی که می‌توانیم، ارشاد کنیم؛ مردم را از این‌ها بترسانیم. (23)
ج. بدگمانی به دیگر مسلمانان و حمل آنان بر بدترین و دورترین محمل‌ها، تکفیری‌ها بیشتر با عینک تیره بدگمانی به دیگران می‌نگرند و دیگران در نگاه آنان همیشه سیاه هستند که هیچ حقی ندارند و هیچ نقطه روشن و انگیزه هدایتی در ایشان وجود ندارد. مقام معظم رهبری در توصیف این گروه‌ها آن را دارای «فکر باطل»، «روحیه‌ی پلید» و «انسان‌های بداندیش» معرفی کرده‌اند. (24)
د. بدفهمی و کج فهمی، مقصود از بدفهمی یا کج فهمی آن است که شخص از درک متون دینی یا عرفی که آن گونه است، ناتوان باشد چه رسد به درک ابعاد و مقصدهای آن‌ها. از این رو فهم نادرست به عوامل زیر بر می‌گردد: 1. سست‌اندیشی و نگاه سطحی به دین 2. نداشتن آگاهی کامل از دین و نقش آن در زندگی 3. نداشتن معیارهای فقهی درست نداشتن تسلط کافی بر قواعد و معیارهای تفسیری، حدیثی و نیز فقهی، اصولی و نیز عدم تشخیص و عدم شناخت شیوه درست استنباط و عمل می‌باشد. از ویژگی گروه‌های تکفیری این است که فاقد دیدگاهی کامل درباره اسلام از نگاه عقیدتی و قانون گذاری و درباره نقش اسلام در زندگی و موقعیت انسان در جهان بینی هستند. در این باره رهبری می‌فرمایند:
... علما و روشنفکران اسلام بنشینند و منشور وحدت اسلامی را تنظیم کنند؛ منشوری تهیه کنند تا فلان آدم کج فهم متعصب وابسته‌ی به این، یا فلان، یا آن فرقه‌ی اسلامی، نتواند آزادانه جماعت کثیری از مسلمانان را متهم به خروج از اسلام کند؛ تکفیر کند... . (25)

ج. آسیب شناسی جریان‌های تکفیری در سطح رفتار:

یکی از وجوه مهم دیگر، آسیب شناسی رفتاری گروه‌ها و جریان‌های تکفیری است. این جنبه، به شدت مرتبط با آسیب شناسی در حوزه عقیده و اخلاق است. مهمترین ویژگی جریان‌های تکفیری در دو جنبه فردی و جمعی قابل ذکر است:
الف. در جنبه فردی مهم ترین ویژگی جریان‌های تکفیری را می‌توان ستیزه جویی، خشونت، فساد انگیزی، ترور و در نهایت جنایت و خونریزی، (26) از آسیب‌های رفتاری جریان‌های تکفیری شمرده می‌شود. علاوه بر ویژگی‌های فوق، جریان‌های تکفیری دارای افراط گرایی دینی و سخت گیری در اجرای حدود و احکام و نیز ناشکیبایی در تحمل عقاید سایر مسلمانان هستند که می‌توان ویژگی‌های فردی دیگری نظیر نداشتن معیار درست، لجاجت، سخت گیری بر خویشتن و دیگران و حماقت و شتابزدگی را به موارد فوق اضافه نمود. از سوی دیگر، رفتار ستیزه جویانه با سایر مسلمانان و تکفیر آنان در اثر اعتقاد به این که عقاید غیر خودی و مخالف با عقیده آنان «گمراه»، «مشرک» یا «کافر» هستند. (27) در این باره رهبری معتقدند که تحجر و خشونت و ترور این جریان‌ها همراه با سکوت مجامع بین المللی است:
حمایت صریح از تروریسم، خب ملاحظه می‌کنید در همین قضایای منطقه، کسانی هستند که جگر طرف را از سینه اش در می‌آورند و جلوی دوربین تلویزیون‌ها گاز می‌زنند، قدرت‌های اروپایی هم می‌نشینند در اروپا، منتها احتیاط می‌کنند و نمی‌گویند ما به او کمک می‌کنیم، می‌گویند ما به این جبهه‌ی معارض کمک می‌کنیم؛ اینجوری است دیگر یعنی صریح از تروریسم، آن هم تروریسم خشن، وحشی، سبع، این‌ها حمایت می‌کنند. (28)
ب. در جنبه اجتماعی (امت اسلامی و در جامعه بین المللی) مهم ترین ویژگی جریان‌های تکفیری عبارتند از:
الف. مخالفت با عقلانیت و نوگرایی، جریان‌های تکفیری در میان ملل مسلمان و سایر ملل، جریان‌هایی کاملاً مخالف با عقلانیت و نوگرایی و همراه با خشونت طلبی و جنایتکاری شناخته می‌شوند. (29)
ب. ایجاد کننده تفرقه میان مسلمانان (همان) رهبری با اشاره به رفتار این گروه‌ها در اختلاف افکنی بین مسلمین اشاره می‌کنند که اختلاف در ذات مذاهب همیشه وجود داشته و این مشکلی به وجود نمی‌آورد. مشکل زمانی آغاز می‌شود که اختلاف عقیدتی به اختلاف روحی، رفتاری و به درگیری و ستیزه گری منجر شود که جریان‌های تکفیری کنونی به شدت در حالی اختلافی پراکنی و ستیزه جویی و فساد گری در امت اسلامی هستند. (30)
از سویی دیگر، رهبری حمایت مالی برخی از کشورها در «تهدید»، «تکفیر»، «ترور و بمب گذاری» و «ریختن خون مسلمانان» را در راستای برافروختن کینه‌ها و اختلاف‌ها بر می‌شمارند. که هدف آنان از بین بردن یکپارچگی امت اسلامی است در حالی که همکاری در فقه، تاریخ و حدیث طبیعی و اجتناب ناپذیر است. (31) نمود اقدامات و کارهای تکفیری در راستای اختلاف افکنی بین مسلمین را می‌توان مواردی را اشاره کرد به عنوان مثال: معطل گذاشتن جوامع اسلامی، (32) ترویج افراط گری انحرافی و تکفیر به نام اسلام و به شریعت (همان)، خشنودی دشمنان اسلام (همان) و خطر بازار را جریان‌های کفیری تلاش برای بدبینی مسلمین از شیعه و اهل سنت، نسبت به یکدیگر را می‌توان اشاره کرد، در این باره رهبری معتقدند:
حضور نیروهای تکفیری که امروز متأسفانه در برخی از نقاط منطقه فعالند، خطر بزرگشان این نیست که بیگناهان را می‌کشند، آن هم جنایت است، بزرگ است؛ اما خطر بزرگ این است که دو گروه شیعه و سنی را نسبت به هم بدبین می‌کنند؛ این خیلی خطر بزرگی است؛ جلوی این بدبینی را باید بگیریم. (33)
ج. نابود کننده تمدن و فرهنگ (فرهنگ و تمدن اسلامی و غیر اسلامی) محسوب می‌شوند. مقام معظم رهبری در تبیین آسیب و موانع و چالش‌های رفتاری که جریان‌های تکفیری در سه زمینه اجتماعی به وجود می‌آورند؛ معتقدند:
«سلفی گری»... اگر به معنای تعصب و تحجر و خشونت میان ادیان یا مذاهب اسلامی ترجمه شود، با نوگرائی و سماحت و عقلانیت- که ارکان تفکر و تمدن اسلامی‌اند- سازگار نخواهد بود و خود باعث ترویج سکولاریزم و بی دینی خواهد شد. (34)
از این رو، رهبری معتقدند که جریان سلفی- تکفیری منجر و باعث ترویج سکولاریزم می‌شوند از آن رو که هیچ عقل سلیمی تعصب، تحجر و خشونت را بر نمی‌تابد چه در داخل امت اسلامی و چه در سایر ملل و ادیان و الگوی اسلام تکفیری یک خطر برای‌اندیشه ناب اسلامی محسوب می‌شود، چرا که چهره‌ای غیرواقعی و کاذب و دروغین و زشت از اسلام به تصویر می‌کشد.
د. تقویت کننده دشمنان اسلام: این جریان‌ها به شدت از سوی سرویس‌های جاسوسی آمریکا و انگلیسی و رژیم صهیونیستی تقویت می‌شوند:
سرویس‌های جاسوسی آمریکا و اسرائیل پشت سر این گروه‌های افراطی و تکفیری هستند، ولو عوامل و پیاده نظامشان هم خبری ندارند که پشت سر قضیه چیست؛ اما رؤسایشان می‌دانند... . (35)
مقام معظم رهبری در آسیب شناسی جریان‌های به ظاهر اسلامی تکفیری که مطلوب آمریکا و انگلیس هستند به تعارض رفتار و عملکرد این جریان‌ها با مشی و رفتار اسلامی- قرآنی اشاره می‌کنند، جایی که جریان‌های تکفیری دست آشتی به سوی آمریکا دراز می‌کنند و رژیم صهیونیستی را تحمل می‌کنند در حالی در درون امت اسلامی جنگ‌های قبیله‌ای و مذهبی راه می‌اندازند به تعبیر رهبری «اشداء علی المؤمنین و رحماء با کفار» هستند که بر عکس‌اندیشه ناب قرآنی است. (36) رهبری اشاره می‌کنند که هیچ شکی وجود ندارد که جریانی که مسلمانان را به مسلمان و کافر تقسیم کند و مسلمان‌ها را به جان یکدیگر بیاندازد برنامه ریزی دستگاه‌های جاسوسی دولت‌های استکباری است:
... امروز در دنیا، تحریکات ایمانی و عقیدتی برای به جان هم‌انداختن مسلمانان، به وسیله‌ی دست‌های استکباری انجام می‌گیرد. یک عدهّ ای، عده‌ّای را تکفیر می‌کنند؛ عدهّ‌ای علیه عدهّ‌ای دیگری شمشیر می‌کشند؛ برادران به جای همکاری با یکدیگر و گذاشتن دست در دست یکدیگر، علیه برادران دست در دست دشمنان می‌گذارند! جنگ شیعه و سنی به راه می‌اندازند و تحریکات قومی و طائفی را لحظه به لحظه افزایش می‌دهند... . (37)
از این رو، دشمنان اسلام به خاطر این که موجودیت رژیم غاصب صهیونیستی به خطر نیفتد، به حمایت و راه‌اندازی جریان‌های تکفیری‌ها پرداخته‌اند که تمامی مسلمین در تیررس این جریان‌ها قرار دارند. (38)

دو. راهکارهای برون رفت از آسیب‌ها و مشکلات جریان‌های تکفیری

بعد آسیب شناسی جریان‌های تکفیری در سه عرصه اعتقادات، اخلاقی و رفتار، به تبیین راهکارهای برخورد با جریان‌های تکفیری از دیدگاه مقام معظم رهبری خواهیم پرداخت. را در مورد جریان‌های تکفیری، رهبری تأکید می‌کنند که جریان‌های تکفیری از پایگاه اجتماعی و جایگاه مردمی در دنیای اسلام برخوردار نیستند، چرا که در جریان تخریب قبور ائمه بقیع، دنیای اسلام از «شرق جغرافیای اسلام تا غرب آن» علیه آنان قیام و اعتراض کرد. (39)
برای برون رفت از خطر جریان‌های تکفیری، راهکارهایی از دیدگاه مقام معظم رهبری برجسته شده است که مهم ترین آن، در دو عرصه ظهور و بروز داشته است که عبارتند از: الف. راهکارهای فکری- فرهنگی ب. راهکارهای سیاسی.

الف. راهکارهای فکری- فرهنگی:

یک. تقویت گفت و گو و تقریب مذاهب اسلامی:

برای برخورد با جریان‌های معاند و تکفیری و خلاف موازین عقل و شرع «تقریب مذاهب» کارآترین روش برای رفع سوء تفاهمات و سوء برداشت‌هاست. واقعیت آن است که اختلافات در هسته مذاهب قابل رفع و رجوع نیست اما امکان گفت و گو در جهت حل اختلاف در آرا و نظرات فقهی وجود دارد. (40) در این زمینه مقام معظم رهبری می‌فرمایند:
ما از آغاز با توجه به این مکر شیطانی، همواره اصرار بر وحدت فرق مسلمین داشته و کوشیده ایم این فتنه گری را خنثی کنیم و بحمدالله با تفضل الهی توفیقات فراوان نیز داشته ایم، که یکی از آخرین آن‌ها، تشکیل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی است... . (41)
تقریب مذاهب فرصتی برای تقویت تبادل نظر می‌باشد و به مذاهب اسلامی کمک می‌کند تا پیام خود را انتشار دهند و به هم‌اندیشی با یکدیگر برای انتقال‌اندیشه و تبادل نظر در مسائل اجتماعی، فقهی، عقیدتی و سیاسی مبادرت نمایند. تقریب مذاهب؛ موجب می‌شود که مذاهب اسلامی به عنوان یک نظام گفتاری، با بهره گیری از نمادهای زبانی، موجب اتصال حلقه‌های به هم پیوسته و تنظیم روند حرکت‌اندیشه اسلامی شوند. از این رو تقریب مذاهب، وسیله‌ای ارتباطی برای شکل گیری و تحول فکرى و گستره‌ای برای رشد و پختگی و منطقی شدن، قلمداد می‌گردد. از سوی دیگر، تقریب مذاهب موجب وارد شدن نخبگان فکری جهان اسلام به یک متن اسلامی می‌گردد به نوعی که به رغم تفاوت‌های مذهبی، نوعی رابطه بینا متنی، بینا گفتمانی و بینا ذهنی میان آنان برقرار می‌شود که زمینه‌ای برای تعامل افکار و آشنا سازی دیگران با‌اندیشه‌ها و بنیان‌های فکری و ارزشی خود در عین شناخت رویکردها و بنیان‌های ارزشی با سایر مذاهب و فرهنگ‌ها می‌انجامد و موجب اهتمام به پدیده‌های همچون مشارکت، تعاون، صلح، همکاری، مردم سالاری، باورمداری، اعتقادگرایی، اخلاق محوری و ... می‌گردد و به طرفداران مذاهب اسلامی چگونه گفتن و چگونه ارتباط برقرار کردن را بر اساس تعامل دو سویه می‌آموزد. و موجب دستیابی به وفاق جمعی و تلاش برای وصول به اجماع نظر بر سر اصول و قواعد عمل جمعی عام در جهان اسلام می‌شود. (42)
از راه کارهای پیشنهادی مقام معظم رهبری در ارتباط با تقریب مذاهب و گفت و گو، در راستای مقابله با خطر جریان‌های تکفیری، توجه به فریضه الهی- سیاسی حج است.
از منظر رهبری، کنگره عظیم حج می‌تواند در کم کردن فاصله‌ها، بیگانه پنداری مسلمانان و نیز در تبلور معنای اخوت و برادری مؤثر واقع شود و منجر به دفع و از بین رفتن جریان‌های تکفیری می‌شود. (43)
موضوع دیگری که رهبری در امتداد فریضه حج و نتایج آن، در راستای عدم رشد و نمو جریان‌های تکفیری یادآوری می‌کنند، «تبادل فرهنگ اسلامی ناب میان مسلمانان» است. تقویت گفت و گو در حج، یعنی در مکان‌ها و زمان‌هایی که ولو به صورت ظاهری همه مسلمانان به یک شکل در می‌آیند. در این زمینه ایشان معتقدند:
یک نکته‌ی اساسی دیگر که باز نقطه‌ی قوت حج است و مایه‌ی اقتدار حج است، این است که فرهنگ اسلامی ناب میان مسلمانان تبادل پیدا کند، تجربیات اسلامی میان مسلمان‌ها تبادل پیدا کند. (44)
با تبادل فرهنگ ناب اسلامی میان مسلمانان جریان‌های تکفیری مجال ظهور و بروز نخواهند یافت.

دو. تقویت تفاهم و گفت و گو و پرهیز از اختلاف افکنی و نمودهای تشدید آن از جمله توهین و تخریب سایر مذاهب اسلامی:

رهبر انقلاب در کنار تقویت تقریب مذاهب اسلامی راهکارهای دیگری را در راستای «تفاهم» و «گفت و گو» پیشنهاد می‌دهند و همواره توصیه و تأکید به دوری و پرهیز از اختلاف افکنی‌های فکری- عقیدتی می‌کنند و یادآور می‌شوند که نمودهای اختلاف افکنی از جمله توهین و تخریب سایر مذاهب باید متوقف شود و نیز باید به نوعی از تفاهم بین مذاهب اسلامی از جمله شیعه و اهل سنت رسید:
... علمای شیعه و سنی با هم جلسه بگذارند، تفاهم کنند، با هم حرف بزنند. ما کارهای مشترکی داریم... یک امور مشترکی وجود دارد؛ یک دردهای مشترکی هست که درمان‌های مشترکی دارد. عالم شیعه در بین مردم خود، عالم سنی در بین مردم خود نفوذ دارند؛ از این نفوذ استفاده کنند، این مشکلات مشترک را برطرف کنند. (45)
رهبری به برخی از مصادیق «شیعه ستیزی» و نیز «سنی ستیزی» در راستای اختلاف انگیزی بین مسلمین اشاره کرده و به مسلمانان توصیه می‌کنند که فریب روش‌های دشمنان اسلام را نخورند:
در بعضی از کشورهای اسلامی مثل ریگ پول می‌ریزند برای این که در بین سنی‌ها اجتماع ضد شیعه درست کنند. این از این طرف ؛ از آن طرف هم به یک گوینده‌ی به اصطلاح شیعی پول می‌دهند که در تلویزیون، به نام شیعه، ام المؤمنین عایشه را متهم کند، قذف کند، اهانت کند. روش‌ها این‌هاست. شما در مقابل این روش‌ها چه کار می‌کنید؟ سنی چه کار می‌کنی؟ شیعه چه کار می‌کنی؟ از کارهای این‌ها گول نخوریم. اختلاف برای آن‌ها بیشترین و بزرگ ترین نعمت است. (46)
راهکار رهبری در ارتباط با مقابله با ترفند دشمنان اسلام در خاموش کردن آتش نزاع‌های مذهبی را «بالا بردن آگاهی و بینش» اسلامی و به کارگیری عقل و خرد را در این زمینه پیشنهاد می‌دهند که این مهم از طریق نویسندگان، روشنفکران، نخبگان فکری، فرهنگی و سیاسی قابلیت به روز دارد. (47)

سه. بازگشت به قرآن و فهم آن با میزان عقل و خرد:

مقام معظم رهبری به یکی از راه کارهای کلیدی در حل مسائل جهان اسلام و برون رفت از مشکلاتی نظیر جریان‌های تکفیری اشاره می‌کنند:
ما مسلمان‌ها باید قرآن را، اسلام را درست بفهمیم و با میزان عقل و خرد خودمان و با راهنمایی‌اندیشه‌ی بشری و اسلامی، به اعماق تعالیم پیامبر اسلام و این پیام‌ها برسیم. وقتی از پیام اسلام غفلت کردیم، که قرآن کریم فرمود: (وَقَالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا) (48). وقتی قرآن را مهجور کردیم، به مفاهیم قرآن درست نگاه نکردیم، مجموعه‌ی مفاهیم قرآنی را که یک منظومه‌ی کامل برای زندگی انسان است، درست ندیدیم، آن وقت لغزش پیدا می‌کنیم، و نیروی خرد ما هم نمی‌تواند فهم درستی از مفاهیم قرآنی پیدا کند. (49)
یکی از راهکارها در زمینه مقابله با تفرقه انگیزی، دقت و بازگشت به قرآن است که از منظر رهبری «دنیای اسلام تشنه حقایق قرآن است.» و قرآن «راه سلامت»، «راه عزت» و «امنیت روانی» و «سبک زندگی درست» را به انسان‌ها یاد می‌دهد. (50) رهبری اشاره می‌کنند که قرآن بنا به آیه (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا) (51) آحاد مسلمانان را به وحدت دعوت کرده است. و از سویی نقطه مقابل این آموزش قرآنی، آموزش استعماری است که اختلاف میان مسلمانان را پدید می‌آورد. (همان) در زمینه اختلاف میان مسلمانان که خلاف منطق قرآنی است می‌فرمایند:
یکی از دستورهای قرآن این است که آحاد امت اسلامی با یکدیگر متحد باشند... اختلاف میان مسلمانان یک عده، یک عده‌ی دیگر را تکفیر کنند، لعن کنند، خود را از آن‌ها بری بدانند. این چیزی است که امروز استعمار می‌خواهد؛ برای اینکه ما با هم نباشیم... . (52)

چهار. لزوم هوشیاری نخبگان و بزرگان علمی- فرهنگی در آگاه سازی امت اسلامی:

از سویی دیگر، مقام معظم رهبری برای برون رفت از مشکلات جریان‌های تکفیری به بزرگان علمی، روشنفکران و بزرگان سیاسی در جهان اسلام توصیه می‌کنند که به «آگاه سازی» و محکوم کردن جریان‌های تکفیری بپردازند:
این‌ها اگر چنان چنان چه به وسیله‌ی مسلمان‌ها به طور کامل محکوم نشوند و بزرگان علمی و بزرگان روشنفکری و بزرگان سیاسی وظیفه‌ی خودشان را در مقابل این‌ها انجام ندهند، این فتنه‌ها به اینجاها منحصر نمی‌ماند؛ بلایی به جان جامعه‌ی اسلامی می‌افتد و روز به روز این آتش توسعه پیدا می‌کند. باید جلوی این فتنه‌ها را بگیرند؛ چه از طرق سیاسی، چه از
طرق فتواهای دینی، چه از طرق مقاله‌های روشنگر نویسندگان و روشنفکران و نخبگان فکری و سیاسی در دنیا. (53)
از منظر رهبری جریان‌های تکفیری برای جهان اسلام به مثابه سم هستند که باید از بدنه جهان اسلام خارج شوند:
امروز کسانی هستند که سلاحشان تکفیر است؛ ابائی هم ندارند که بگویند ما تکفیری هستیم؛ این‌ها سم‌اند. خب، این سم را باید از محیط اسلامی خارج کرد... . (54)

ب. راه کارهای سیاسی:

یک. تقویت همگرایی و وحدت میان مسلمین:

مسئله وحدت اسلامی یکی از راه

کلماتی برای این موضوع

کتاب‌شناسی تقریب مقدمه وحدت اجتماعی و پرهیز از تفرقه‌های سیاسی‌ـ مذهبی از دستورهاى اکید قرآن کریم و پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسیخود این صلح و شرایط امام حسنع همه‌اش یک مکر الهی بودیعنی اگر امام حسن می‌جنگید و در مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان پایگاه اطلاع رسانی ارتش جمهوری اسلامی ایران … چهارشنبه معاون عملیات قرارگاه پدافند هوایی افزایش توان موشکی، راداری و


ادامه مطلب ...

تأملی بر مسئولیت بین‌المللی برای اعمال افراد و گروه‌های تکفیری

[ad_1]
 تأملی بر مسئولیت بین‌المللی برای اعمال افراد و گروه‌های تکفیری

 

نویسنده: بهرام مستقیمی (1)

 

چکیده

در 29 دی 1392 (19 ژانویه 2014)، وزیر امور خارجه ایران اظهار داشت: شواهد محکمی وجود دارد که خط مشی‌های پشتیبانان تروریسم تکفیری را در خاورمیانه نشان می‌دهد. ایران، اسناد دقیقی را درباره نقش خطرناک حامیان جنایت‌های تکفیری‌ها در عراق، یمن، لبنان، سوریه و دیگر کشورها به ارکان بین‌المللی خواهد داد. رهبران گروه‌های افراطی - تکفیری با فریب عامه مردم، صحنه‌های فجیعی از کشتار و قتل عام آفریده‌اند. پرسشی که می‌توان در مورد جنایت‌های گروه‌های تکفیری مطرح کرد این است که آیا مسئولیت، فقط متوجه مرتکبان، یغعنی اعضا و رهبران گروه‌های تکفیری است یا دولت‌های محل ارتکاب جنایت‌های تکفیری‌ها یا دولت‌های حامی را نیز می‌توان مسئول دانست؟ همچنین آیا مسئولیت فقط بر عهده مرتکبان و دولت‌های اشاره شده است یا برای جامعه بین‌المللی نیز می‌توان مسئولیت قائل شد؟ برای پاسخ به این پرسش ابتدا، نادرست بودن اعمال گروه‌های تکفیری مشخص می‌شود و آنگاه بررسی می‌گردد که آیا اعمال این گروه‌ها، عمل رکن یا رکن واحد تابع دولت، مقام رسمی عملی، رکن عملی، جنبش شورشی یا شخص خصوصی است و اینکه در هر یک از این حالت‌ها، مسئولیت متوجه چه شخصی یا اشخاصی است. همچنین بررسی می‌شود که دولت‌ها و جامعه بین‌المللی چه مسئولیتی در قبال این جنایت‌ها دارند.
کلید واژه‌ها: گروه تکفیری، جنایت، مسئولیت، دولت، رکن، رکن عملی، مقام رسمی عملی، جنبش شورشی، شخص خصوصی، جامعه بین‌المللی، مسئولیت حمایت.

مقدمه

به سبب برخوردار بودن دولت‌ها از حاکمیت برابر، اصل بر این است که هیچ دولتی حق ندارد در مورد رویدادی اقدام کند که در سرزمین دولت دیگر رخ می‌دهد، مگر آنکه خود یا تبعه اش مستقیم از این رویداد لطمه ببیند. در این وضعیت نیز به طور سنتی، فقط طرف مستقیم لطمه دیده است که حق دارد برای برطرف کردن آثار عمل لطمه زننده اقدام کند. بنابراین، دولت‌های دیگر به طور سنتی مجاز نیستند که به صورت فردی یا جمعی اقدامی انجام دهند. گسترده تر و پیچیده تر شدن مناسبات در سطح بین‌المللی، به تدریج و به ویژه از نیمه نخست سده بیستم میلادی، وضعی را به وجود آورده است که احتمال دارد اثر رویدادی مانند عمل تروریستی، جنایت علیه بشر، جنایت جنگی و جنایت تجاوز، تنها به یک سرزمین خاص یا مناسبات دولت‌های مشخص، محدود نشود و جامعه بین‌المللی در کل لطمه ببیند یا در معرض آسیب قرار گیرد. در این صورت، کل جامعه بین‌المللی نیز اجازه یا حتی وظیفه می‌یابد که برای جلوگیری از وارد شدن لطمه یا برطرف کردن آثار آن اقدام کند.
در 29 دی 1392 (19 ژانویه 2014م)، وزیر امور خارجه ایران اظهار داشت:
شواهد محکمی وجود دارد که خط مشی‌های (2) پشتیبانان تروریسم تکفیری در خاورمیانه را نشان می‌دهد. ایران، اسناد دقیقی را درباره نقش خطرناک حامیان جنایت‌های تکفیری‌ها در عراق، یمن، لبنان، سوریه و دیگر کشورها به ارکان بین‌المللی خواهد داد. رهبران گروه‌های افراطی - تکفیری با فریب عامه مردم، صحنه‌های فجیعی از کشتار و قتل عام آفریده‌اند. (3)
خبر فوق نشان می‌دهد که تکفیری‌ها «جنایت‌هایی» را در سرزمین‌های مختلف مانند عراق، سوریه، لبنان و یمن مرتکب شده‌اند. با توجه به آنچه در ابتدای نوشتار حاضر گفته شد، بنا بر قاعده سنتی، رسیدگی به این رویدادها، یعنی جنایت‌های رهبران تکفیری در قالب «صحنه‌های فجیع کشتار و قتل عام»، بر عهده حکومت‌های محل وقوع آنهاست. در واقع، مسئول جنایت‌های رخ داده به دست تکفیری‌ها، به ویژه رهبران آنها هستند و دولت‌های سرزمین‌های محل ارتکاب، فقط مجاز و مکلف‌اند در خصوص احقاق حق زیان دیدگان اقدام کنند.
از آنجایی که این کشتارها، قتل عام‌ها و جنایت‌ها مصداق کامل «تروریسم» است و پشتیبانان و حامیانی در میان دولت‌های دیگر دارد که با خط مشی، یعنی برنامه ریزی و برای اهداف خاص عمل می‌کنند، اعمال اشاره شده، هم از لحاظ ارتکاب و هم از لحاظ شدت، گستردگی و دامنه اثر، چنان وضعیتی را به وجود آورده است که می‌تواند به جامعه بین‌المللی در کل آسیب بزند. به علاوه، به دلیل آنکه شواهد (اسناد) محکمی، این نکته‌ها را تأیید می‌کند، ونیز فریب خوردن عامه مردم، به علت اینکه حکومت‌های این دولت‌ها قادر نیستند به تکلیف خود عمل کنند، جامعه بین‌المللی اجازه یا حتی وظیفه دارد که جهت برطرف کردن آثار این جنایت‌ها و احقاق حقوق زیان دیدگان اقدام کند. سرانجام، بر پایه همین اجازه یا وظیفه، دولت ایران موضوع را در «ارکان بین‌المللی» مطرح می‌کند.
مجموعه آنچه گفته شده، به مفهومی اساسی در حقوق بین الملل اشاره دارد که آن «مسئولیت مبتنی بر خطا» ست. پرسشی که می‌توان در مورد جنایت‌های گروه‌های تکفیری مطرح کرد این است که آیا مسئولیت فقط متوجه مرتکبان، یعنی اعضا و رهبران گروه‌های تکفیری است یا دولت‌های محل ارتکاب جنایت‌های تکفیری‌ها یا دولت‌های حامی را نیز می‌توان مسئول دانست؟ همچنین آیا مسئولیت فقط بر عهده مرتکبان و دولت‌های ذکر شده است یا برای جامعه بین‌المللی نیز می‌توان مسئولیت قائل شد؟ در ادامه، مفهوم مسئولیت بین‌المللی دولت به صورت مستقیم یا غیر مستقیم برای «عملِ از نظر بین‌المللی نادرست» (4) و همچنین برای جامعه بین المللی بررسی می‌شود. البته این بررسی محدود به آن نکاتی از مسئولیت است که برای اعمال گروه‌های تکفیری می‌تواند مطرح باشد.

1. مسئولیت دولت برای عملِ از نظر بین‌المللی نادرست

بر اساس ماده یک طرح مسئولیت بین‌المللی دولت (که از این پس با عنوان «طرح مسئولیت» به آن اشاره می‌شود): «هر عمل از نظر بین المللی نادرست یک دولت، متضمن مسئولیت بین المللی آن دولت است». (5) بر این اساس، برای به وجود آمدن مسئولیت بین‌المللی دولت باید دو عنصر وجود داشته باشد: یکی عملِ از نظر بین‌المللی نادرست و دیگری عمل دولت.

1. 1. عملِ از نظر بین‌المللی نادرست

در طرح مسئولیت، عملِ از نظر بین‌المللی نادرست یک دولت هنگامی وجود دارد که رفتار مورد نظر، مرکب از فعل یا ترک فعلی باشد که نقض تعهد بین‌المللی دولت را شکل دهد (6) و آن رفتار، هنگامی نقض دانسته می‌شود که با خواست تعهد حقوق بین‌المللی مغایر باشد. (7) اکنون پرسش این است که اعمال ارتکابی گروه‌های تکفیری که با صفت «جنایت» مشخص شده است، در کدام دسته از اعمال قرار می‌گیرد؟ طبق اساس نامه دیوان کیفری بین‌المللی که صلاحیت دیوان در رسیدگی به جدی‌ترین جنایت‌های مورد توجه جامعه بین‌المللی در کل را مقرر می‌دارد، جدی‌ترین جنایت‌ها عبارت‌اند از: نسل کشی، جنایت علیه بشریت، جنایت‌های جنگی، و تجاوز. (8) این اساس نامه، همچنین فهرستی تفصیلی از سه دسته نخست (9) این جنایت‌ها ارائه می‌دهد. (10)
چنان که پیش تر نقل شد، شواهد و اسناد محکمی وجود دارد که مؤید وقوع این جنایت‌ها (11) است و اینکه مرتکبان آنها چه کسانی‌اند؛ برای مثال، رئیس کمیته بین‌المللی مستقل تحقیق درباره جمهوری عربی سوریه، در بیانیه‌ای اظهار می‌دارد: «حجم عظیمی از گواهی‌ها (بیش از 2700 مصاحبه و مجموعه‌ای غنی از اسناد) در اختیار داریم و در خصوص جنایت‌ها و مرتکبان شان بی اطلاع نیستیم». (12) همچنین در بیانه دیگری می‌گوید:
گروه‌های مسلح ضد حکومت نیز به کارکنان پزشکی و بیمارستان‌ها حمله کرده‌اند. در 16 اوت [2013 م.] (13) جنگجویان وابسته به جبهه «النصره» و «دولت اسلامی عراق و شام» به آمبولانس هلال احمر کردی حمله کردند ... راننده، یک بیمار و یک پیراپزشک کشته شدند. این حوادث ... به صورت واقعیتی سازمان یافته در آمده است ... تعدادی قتل‌های غیرقانونی گزارش شده است؛ از جمله اعدام سربازان اسیر شده حکومت در «خان العسل» و کشتن غیر نظامیان کرد [در نقاط مختلف] که همگی در اواخر ژوییه [2013 م] اتفاق افتاده است. در اوایل ماه اوت، گزارش‌هایی در مورد قتل عام در روستاهای علوی نشین در شمال لاذقیه رسید ... دراین حمله‌ها، اعضای واحدهای حمایت از مردم کرد، بلکه بسیاری از غیر نظامیان [نیز] کشته شدند. گروه‌های مسلح افراطی ضد حکومت، صدها غیر نظامی کرد را برای مبادله با زندانیان، گروگان گرفتند. در اواخر ژوییه در «تل ابیض» در شمال «الراقه» دولت اسلامی عراق و شام، غیر نظامیان کرد را گروگان گرفت. (14)
او پیش تر نیز گفته بود:
برخی گروه‌های مسلح ضد حکومت، بدون تمایز، روستاهایی را بمباران کردند که جمعیت غیر نظامی قابل توجهی در آنها ساکن بودند آنان هدف‌های نظامی را در داخل مناطق شهری و ساکنان را در معرض حمله طرف مقابل قرار می‌دهند. برخی گروه‌های تکفیری، سربازان دست گیر شده را در خلال بازجویی‌ها شکنجه می‌دهند. این نقض‌ها چیز جدیدی نیستند و در ده گزراش به روز شده کمیسیون تحقیق از اوت 2011 م. نیز بوده‌اند. (15)
آنچه ارائه شد، بخش کوچکی از جنایت‌ها و فجایعی است که گروه‌های تکفیری مرتکب می‌شوند (16) که مؤید نقض تعهدات حقوق بین الملل است. حال این نکته مطرح می‌شود که آیا می‌توان جنایت‌ها یا فجایع گروه‌های تکفیری را «عمل دولت» دانست؟

1. 2. عمل دولت

بر خلاف اشخاص حقیقی (انسان‌ها)، در مورد اشخاص حقوقی (در بحث حاضر دولت‌ها) رابطه طبیعی بین عمل و شخص حقوقی انجام دهنده آن وجود ندارد. این اعمال را اشخاص حقیقی انجام می‌دهند، اما هر عمل این اشخاص را نمی‌توان عمل دولت دانست. حقوق بین الملل، رفتاری را عمل دولت می‌شناسد که به این شخص حقوقی قابل انتساب باشد. در دو حالت می‌توان رفتاری را به دولت قابل انتساب دانست: اعمال ارکان یا ارکان واحدهای تابع دولت؛ و اعمال اشخاصی که رکن رسمی دولت نیستند.

1. 2. 1. اعمال ارکان یا ارکان واحدهای تابع دولت

اصل آن است که حقوق بین الملل، عملی را به دولت قابل انتساب می‌شناسد که آن را رکن دولت یا رکن واحدهای تابع آن انجام داده باشند. معیار اصلی تشخیص اینکه آیا عمل را رکن دولت انجام داده یا نه، حقوق داخلی است؛ (17) یعنی نظم حقوقی داخلی مشخص می‌کند که رکن
دولت کیست و کدام اعمالش را می‌توان عمل دولت دانست.
شواهد در دسترس نشان می‌دهد که از میان گروه‌هایی که تکفیری شناخته شده‌اند، (18) تنها طالبان توانسته است «از 1996 تا 2001م.، قسمت معظم کشور افغانستان را تحت سیطره خود داشته باشد». (19) گروه داعش (دولت اسلامی عراق و شام) نیز در 8 تیرماه 1393، موجودیت «خلافت اسلامی» را در بخش‌های تحت کنترل خود در عراق اعلام کرد. سخن گوی این گروه گفته است: «شورای دولت اسلامی با برگزاری نشستی، مسئله [خلافت] را بررسی کرد ... دولت اسلامی تصمیم گرفته است خلافت اسلامی را تأسیس و یک خلیفه را برای حکومت مسلمانان تعیین کند ... واژه‌های عراق و شام از مدارک و اسناد رسمی دولت اسلامی حذف شده است» (20)
در نتیجه می‌توان بر اساس ماده 4 طرح مسئولیت به عنوان رکن دولت، ماده 5 به عنوان شخص یا هستی مندی (21) که بر اساس قانون دولت اجازه یافته است که عناصر اقتدار حکومتی را اجرا کند، یا ماده 7 به عنوان رکنی که خارج از حدود صلاحیت با مغایر با رهنمودهای دریافتی از دولت عمل می‌کند، (22) همه اعمال ارکان طالبان را دست کم از 1996 تا 2001 م. در افغانستان به این دولت و اعمال ارکان «دولت اسلامی عراق و شام» و «خلافت اسلامی» را به این خلافت منتسب کرد.
نکته قابل توجه آنکه به طور سنتی، عمل قابل انتساب به دولت، چنانچه نقض تعهد بین‌المللی آن باشد، فقط مسئولیت این دولت را به وجود می‌آورد و رکن انجام دهنده عمل از مسئولیت مبراست. همچنین در مورد اعمالی که حقوق بین الملل آنها را جنایت می‌شناسد، با وجود آنکه اعمال اشخاص به عنوان رکن دولت، عمل دولت دانسته می‌شود و مسئولیت دولت را ایجاد می‌کند، اما این اشخاص را از مسئولیت مبرا نمی‌کند، زیرا «همه کسانی که در برنامه ریزی، آماده سازی یا انجام دادن نقض‌های جدی حقوق بشردوستانه بین‌المللی ... مشارکت دارند، منفرداً مسئول چنین نقض‌هایی هستند» (23) (تأکید اضافه شده است). برای تبیین وجود چنین مسئولیتی، نظام «اقدام جنایی مشترک» (24) و مفهوم «واپایی مشترک بر جنایت» (25) به خدمت گرفته شده است.
نظریه «اقدام جنایی مشترک»، نخستین بار در «رأی استیناف تادیچ» در 1999 م. با این منطق ارائه شد (26) که همه اشخاص درگیر نقض جدی حقوق بشر دوستانه بین‌المللی، به هر شیوه که نقض را مرتکب شده باشند یا در ارتکاب آن مشارکت داشته باشند، باید در محضر قضا آورده شوند. اینکه مسئولیت کیفری فقط برای شخصی به وجود آید که به طور مادی جنایت را انجام داده است نقش کسانی را نادیده می‌گیرد که به عنوان مرتکب شونده مشترک (27) به طریقی، امکان ارتکاب جنایت را برای مرتکب شونده فراهم می‌آورند. (28)
از سوی دیگر، در بند 3 ماده 25 اساس نامه دیوان کیفری بین‌المللی، نوع افرادی مشخص می‌شوند که می‌توانند به لحاظ کیفری مسئول شناخته و مسئول مجازات برای ارتکاب جنایت‌های تحت صلاحیت این دیوان بشوند. این مقرره، بازتاب دهنده مفهوم «واپایی مشترک بر جنایت» است بر اساس این مفهوم، مجرمان اصلی جنایت، نه تنها مرتکبان مادی، بلکه آنانی هستند که بر ارتکاب آن، واپایی و سلطه فکری دارند، زیرا تصمیم می‌گیرند که آیا جرم واقع شود یا نشود و چگونه واقع شود. (29)
با توجه به بحث بالا، در حکومت طالبان در افغانستان و خلافت اسلامی در عراق، هم عاملان و هم کسانی که با تصمیم گیری و فراهم کردن امکانات، ارتکاب جنایت را ممکن کرده‌اند، مسئول‌اند و باید مجازات شوند.
در مورد دیگر گروه‌های تکفیری، نمی‌توان اعمال آنها را قابل انتساب به هیچ دولتی، از جمله دولتی دانست که این اعمال در سرزمینش رخ می‌دهند، (30) زیرا هیچ سندی مشاهده نشده است که نشان دهد آنها بر اساس نظم حقوقی داخلی، رکن دولت، از جمله دولتی هستند که در سرزمینش جنایت‌های اشاره شده را مرتکب شده‌اند. (31)
حال این پرسش مطرح می‌شود که آیا فقط اعمالی به دولت قابل انتساب است که رکن رسمی دولت انجام داده باشد؛ یعنی آیا می‌توان در اوضاع و احوال خاص، رفتار شخصی را که رکن رسمی دولت نیست، به دولت منتسب کرد؟

1. 2. 2. اعمال اشخاصی که رکن رسمی دولت نیستند

احتمال دارد که حقوق داخلی دولت، کاملاً یا اصلاً مشخص نکند که کدام اشخاص یا هستی مندها جایگاه رکن را دارند. در این گونه موارد، جایگاه شخص یا هستی مند به عنوان رکن، نه با قانون، که با عملکرد احراز می‌شود. در نتیجه، مراجعه انحصاری به قانون، گمراه کننده خواهد بود. در چنین مواردی، اختیارهای یک شخص یا هستی مند و رابطه اش با دیگر ارکان، بر اساس حقوق داخلی، برای دسته بندی آن به عنوان رکن، اهمیت خواهد داشت. (32) در بعضی اوضاع و احوال، احتمال دارد که از لحاظ مسئولیت بین‌المللی، اشخاص و گروه‌ها برابر با ارکان دولت گرفته شوند، حتی اگر این جایگاه از حقوق داخلی ناشی نشده باشد. در این موارد، برای دریافتن واقعیت رابطه بین شخص، گروه یا هستی مند عمل کننده و دولت مربوطه، مقتضی است که به ورای صرفِ جایگاه حقوقی توجه شود. (33) مجموعه‌ای را که در این مقوله قرار می‌گیرد، می‌توان به سه گروه تقسیم کرد: مقام رسمی یا رکن عملی، جنبش شورشی و شخص خصوصی.

1. 2. 2. 1. مقام رسمی یا رکن عملی

این گروه را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: مقام رسمی عملی (34) و رکن عملی. (35) این دو، در عین متمایز بودن از یکدیگر، بر منطق مشابهی استوارند. در هر دو مورد، حقوق بین الملل انتساب عمل اشخاص خصوصی به دولت را بر وجود برخی واقعیت‌های مسلم مبتنی می‌کند. در اولی، یعنی مقام رسمی عملی، وجود پیوند واقعی بین شخص خصوصی و دولت است که به انسان اجازه می‌دهد از آن استنباط کند که شخص خصوصی از طرف دولت عمل می‌کند. در دومی، یعنی رکن عملی، ماهیت کارکرد است که عمل را به دولت قابل انتساب می‌کند. (36)

الف. مقام رسمی عملی

مفهوم «مقام رسمی عملی» را می‌توان از محتوای ماده 9 طرح مسئولیت استنباط کرد. بر اساس این ماده، «رفتار یک شخص یا گروه اشخاص، عمل یک دولت بر اساس حقوق بین الملل تلقی خواهد شد، چنانچه آن شخص یا گروه اشخاص در واقع عناصری از اقتدار حکومتی را در غیاب یا کوتاهی مقامات رسمی و در اوضاع احوالی، همچون فراخوانده شدن برای اجرای آن عناصر اقتدار اعمال کند». (37) از لحاظ بحث حاضر، عامل مهم در بدل شدن «شخص یا گروه اشخاص: به مقام رسمی عملی یک دولت، آن است که رفتار شخص یا گروه اشخاص، چنان باشد که گویی این دولت آن شخص یا گروه اشخاص را «برای اجرای ... عناصر اقتدار» خود «فراخوانده» است.
گفته‌های مختلف، حکایت از آن دارد که برخی دولت‌ها به گروه‌های تکفیری، کمک مالی و تسلیحاتی کرده، (38) یا از آنها حمایت (39) کرده‌اند. هیچ کدام از این موارد نمی‌تواند ثابت کند که گروه‌های تکفیری، عناصری از اقتدار حاکمیتی دولت‌های کمک یا حمایت کننده را اجرا می‌کنند. حتی این بیان هم که گروه‌های تکفیری در جهت منافع (40) دولت یا دولت‌های خاص عمل می‌کنند، نمی‌تواند چنین معنایی را بدهد.
همین طور این بیان که عده‌ای از دولت‌ها از دولت‌های دیگر بخواهند (41) که گروه‌های تکفیری را به وجود آورند، ثابت نمی‌کند که دولت‌های اخیر، عناصری از اقتدار درخواست کنندگان را اجرا کرده‌اند و حتی اگر ثابت شود که چنین کرده‌اند، خود به خود این نتیجه به دست نمی‌آید که گروه‌های ایجاد شده، عناصر اقتدار حاکمیتی دولت‌های درخواست کننده یا دولت‌های قبول کننده درخواست را اجرا می‌کنند. حتی بیان‌هایی که نشان می‌دهد عده‌ای از دولت‌ها راهبردی برای استفاده از گروه‌های تکفیری جهت دست یابی به مقاصد خود دارند (42) نیز نمی‌تواند این امر را ثابت کند که گروه‌های تکفیری، عناصر اقتدار آن دولت‌ها را اجرا می‌کنند. زیرا از سوی دیگر، گفته شده است که به هیچ کس و هیچ چیز وفادار نیستند. (43)
بنابراین، موارد اشاره شده نمی‌تواند عاملی باشد که گروه تکفیری را به مقام رسمی عملی دولت‌ها بدل کند و در نتیجه، مسئولیت اعمال این گروه‌ها به دولت‌های دیگر منتقل شود. به هر حال، کمک‌های مالی و تسلیحاتی می‌تواند رفتاری باشد که مرتبط با جنایت‌های گروه‌های تکفیری بر اساس ماده 16 طرح مسئولیت برای دولتِ کمک و یاری دهنده، مسئولیت به وجود آورد. (44) پرسشی که اکنون می‌توان مطرح کرد این است که آیا می‌توان گروه‌های تکفیری را رکن علمی دولت یا دولت‌های دیگر دانست؟

ب. رکن عملی

افزون بر رکن قانونی، (45) در برخی اوضاع و احوال استثنایی، شخص و هستی مندی که به هیچ معنا بخشی از دولت را شکل نمی‌دهد، رکن عملی تلقی می‌شود، به نحوی که رفتارش به این دولت قابل انتساب است. این استثنا مدت زیادی است که در عملکردهای قضایی و دیپلماتیک پذیرفته شده و در ماده 8 طرح کمیسیون حقوق بین الملل برای مسئولیت بین‌المللی دولت، مجدداً تأیید شده است. (46) به موجب این ماده، «رفتار یک شخص یا گروه اشخاص، عمل یک دولت بر اساس حقوق بین الملل تلقی خواهد شد، چنانچه آن شخص یا گروه اشخاص، در واقع به دستور یا تحت هدایت یا واپایی (کنترل) آن دولت در اجرای آن رفتار عمل کند». (47)
آنچه در این انتساب اهمیت حیاتی دارد، به درجه واپایی دولت بر شخص در زمان ارتکاب عملِ از نظر بین‌المللی نادرست یا به عبارت دیگر، به ماهیت پیوندی مربوط می‌شود که باید برای تبدیل اعمال اشخاص خصوصی به اعمال ارکان عملی دولت برقرار شده باشد. رکن عملی بودن، اجازه می‌دهد که اعمال شخص خصوصی که به طریق دیگر قابل انتساب نیست، عمل دولت دانسته شود. در نتیجه، به مسئولیت بین‌المللی دولت برای خود، عمل شخص خصوصی شکل می‌دهد. (48)
آنچه شخص خصوصی را به رکن عملی بدل می‌کند، صرفاً کمک دولت به شخص خصوصی مرتکب شونده جنایت نیست، زیرا در این صورت، دولت کمک کننده بر اساس ماده 16 طرح مسئولیت، به سبب کمک خود به شخص خصوصی، مسئولیت می‌یابد، (49) نه به علت انتساب رفتار این شخص به دولت کمک کننده. برای تبدیل شخص خصوصی به رکن عملی، حتی واپایی عام دولت حمایت کننده نیز کافی نیست، بلکه این دولت باید بر شخص خصوصی، واپایی مؤثر داشته باشد (50) که از کمک مالی (حتی بسیار زیاد)، آموزش نظامی و حمایت نظامی، تدارکاتی و اطلاعاتی فراتر می‌رود، واپایی مؤثر، چنان بستگی اساسی و نافذی بین دولت و شخص مرتکب شونده جنایت عمل نادرست ایجاد می‌کند که نمی‌توان آن را از رابطه حقوقی بین دولت و مقامات رسمی اش تمیز داد. (51)
گفته شده است: «حمله تروریستی داعش به موصل و پیش از آن به سامرا، کاملاً تحت نظارت و به دستور ریاض صورت گرفته است. بر اساس این گزارش، سرکرده داعش با پادشاه عربستان ... دیداری داشته و مأموریت اشغال استان‌های سنی نشین و تبدیل آنها به امارت‌های تکفیری تحت نظارت ریاض و دوحه را پذیرفته است». (52) عبارت‌هایی مانند «به دستور» یا «تحت نظارت»، می‌تواند نشان دهنده «وابستگی کامل» آن گروه تکفیری به این دولت یا دولت‌ها باشد و آن را به رکن عملی آنها تبدیل کند. بنابراین، اگر وجود رابطه مبتنی بر وابستگی کامل بین گروه‌های تکفیری با هر دولتی ثابت شود، رفتارش به چنین دولتی قابل انتساب خواهد بود و برای این دولت، مسئولیت به وجود می‌آورد.
به دلیل آنکه اعمال گروه‌های تکفیری از درجه جنایت‌اند، مانند وضعیت در مورد رکن دولت که مسئولیت در قالب دیدگاه سنتی محدود نمانده است، ملاک تشخیص رکن عملی، یعنی «وابستگی کامل» نیز دگرگون شده است.
به طور کلی، بین رفتار رکن عملی و رفتار شخص خصوصی، طیف وسیعی از تعامل‌های ممکن بین دولت و کنش گر خصوصی، شامل رواداری، (53) الهام بخشی انگارورانه (ایدئولوژیک)، حمایت مادی و راهنمایی کلی وجود دارد. دولت می‌تواند به کمک دامنه وسیعی از فعل‌ها و ترک فعل‌ها از رابطه مستقیم که با رکن بودن شباهت داشته باشد، اجتناب ورزد، اما باز هم از رفتار شخص خصوصی برای پیش برد اهداف خود بهره گیرد. تحت بن نگره (پارادایم) رکن بودن، مسئولیت چنین رفتاری فقط تابع اصول از قبل موجود عدم انتساب و نظریه خطای جداگانه خواهد بود. این اصول، امکان آن را فراهم می‌آورند که دولت به دلیل نقض برخی تعهدات جنبی، مسئولیت بیابد، نه مسئولیت مستقیم برای خود رفتار لطمه زننده شخص خصوصی که زیرکانه، اما آگاهانه، تشویق و تسهیل کرده یا آن را روا داشته است. (54)
دادگاه کیفری بین‌المللی «یوگسلاوی سابق» نیز در قضیه «تادیچ»، به ملاک قرار دادن واپایی مؤثر برای وجود رکن عملی به عنوان دید مضیّق، انتقاد کرده، متذکر شد که احتمال دارد درجه واپایی، طبق اوضاع و احوال واقعی هر مورد تفاوت کند. استدلال دادگاه آن بود که ملاک «واپایی مؤثر»، بسیار به شکل مقید است، در حالی که هدف حقوق مسئولیت بین‌المللی دولت، بر مبنای مفهوم واقع گرای انتساب استوار است. بر این اساس، دادگاه نتیجه می‌گیرد که در اوضاع و احوال متضمن عمل گروه‌های خصوصی سازمان یافته و دارای ساختار سلسله مراتبی، آزمون مناسب آن است که دولت فراتر از صرف تأمین مالی و تجهیز چنین گروه‌هایی بر آنها واپایی کلی (55) اعمال کند و در برنامه ریزی و نظارت بر عملیات نظامی مشارکت داشته باشد. دادگاه همچنین تصدیق کرد که در مواردی که دولت واپایی، دارنده دولت سرزمینی نیست یا در موارد غَلَیان داخلی، به شواهد گسترده تر و انکارناپذیرتر برای نشان دادن واپایی واقعی (56) نیاز است. (57)
نظر به اینکه دولت یا دولت‌های احتمالی واپایی دارند دولت سرزمینی، محل ارتکاب جنایت‌های گروه‌های تکفیری نیستند و این گروه‌ها را می‌توان جنبش شورشی دانست، ملاک واپایی واقعی برای انتساب احتمالی جنایت‌هایشان به دولت یا دولت‌های دیگر، مناسب تر به نظر می‌رسد. به دلیل اینکه در مورد گفته‌های موجود در خصوص کمک و حمایت دولت‌ها به گروه‌های تکفیری نشانه و مدرک روشنی دال بر واپایی کلی و مشارکت در برنامه ریزی و نظارت بر عملیات نظامی گروه‌های تکفیری مشاهده نشده است، نمی‌توان رابطه مبتنی بر واپایی کلی و به طریق اولی، واپایی واقعی را بین دولت یا دولت‌های کمک و حمایت کننده و گروه‌های تکفیری برقرار کرد و جنایت‌های این گروه‌ها را به آن دولت‌ها نسبت داد و برایشان مسئولیت قائل شد.
همان طور که در بحث قبل نیز ذکر شد، موارد اشاره شده می‌تواند رفتاری باشد که مرتبط با جنایت‌های گروه‌های تکفیری، مسئولیت دولت‌های دیگر را به وجود آورد که در جای خود به آن پرداخته خواهد شد.

1. 2. 2. 2. جنبش شورشی

هر چند رفتار شورشیان در آغاز مانند رفتار اشخاص خصوصی در وضعیت‌های غیرعادی، مثل تظاهرات، اعتراض‌ها و طغیان‌هاست، اما زمانی که به جنبش شورشی بدل می‌شود، وضع متفاوتی می‌یابد. این تفاوت، صرفاً کمّی نیست. با وجود آنکه افراد و گروه‌های متعلق به سازمان جنبش شورشی که به نام و از طرف آن عمل می‌کنند، بیشتر، افرادی هستند که در غلیان یا اغتشاش یا حتی اقدامی انقلابی سهیم‌اند تا رکن دولت. بنابراین، منطقی خواهد بود که اعتقاد داشته باشیم مسئولیت دولت در مورد این نوع اعمال، فقط از قصور ارکان دولت در اعمال مراقبت و ارائه حمایت ناشی می‌شود.
یک تفاوت کیفی نیز بین این دو مورد وجود دارد. در واقع آنچه به وضعیت به وجود آمده بر اثر ظهور جنبش شورشی تعریف شده در حقوق بین الملل خصوصیت می‌بخشد، وجود شخص جداگانه حقوق بین الملل به موازات دولت است که خود را در بخشی از سرزمین تحت حاکمیت این دولت تثبیت کرده و اعمال قدرت می‌کند. این شخص به طور کامل قادر است مرتکب اعمالِ از نظر بین‌المللی نادرست شود. اعمال اشخاص متعلق به سازمانش، مانند ارکان دولت، اعمال شخص حقوق بین الملل است که چنانچه نقض تعهد بین‌المللی پذیرفته این شخص باشد، می‌تواند مسئولیتش را به وجود آورد. از این رو هر مسئولیتی که احتمال داشته باشد به دلیل عدم اعمال مراقبت یا اتخاذ اقدام بازدارنده یا تنبیهی در خصوص اعمال جنبش شورشی بر عهده دولتِ به اصطلاح «مشروع» قرار گیرد، ماهیتی بسیار استثنایی تر از مسئولیتی دارد که می‌تواند بر گردن آن دولت به علت قصور در اعمال مراقبت یا ارائه حمایت در صورت وقوع اغتشاش، تظاهرات توده‌ای یا دیگر غَلَیان‌های داخلی نهاده شود. در واقع، این مسئله در قیاس با مسئولیت اصلی که بر عهده خود جنبش شورشی قرار می‌گیرد، کاملاً حاشیه ای است. (58)
با توجه به آنچه گفته شد، اعمال ارکان جنبش شورشی به دولتی قابل انتساب نیست که بر بخشی از سرزمین آن سلطه دارد. به سبب همین سلطه، مسئولیت دولت مرتبط با اعمال جنبش شورشی، نمی‌تواند کاملاً مانند مسئولیت آن به علت قصور در اعمال مراقبت، ارائه حمایت در هنگام وقوع اغتشاش، تظاهرات توده ای یا دیگر غَلَیان‌های داخلی یا تنبیه مجرمان در این موارد باشد. به همین دلیل، کمیسیون حقوق بین الملل نیز در تفسیر ماده 10 طرح مسئولیت، مربوط به قابلیت انتساب رفتار جنبش‌های شورشی، اظهار می‌دارد که اصل عام در خصوص رفتار ارتکابی چنین جنبش‌هایی در خلال کشاکش‌های مستمر با اقتدار مستقر، بر اساس حقوق بین الملل، به دولت قابل انتساب نیست، زیرا ساختارها و سازمان جنبش شورشی از ساختارها و سازمان دولت، مستقل‌اند.
قابل انتساب نبودن به زمانی مربوط می‌شود که جنبش، موفق نشده یا دولت مستقر، آن را سرکوب کرده است. در صورت موفقیت جنبش و تشکیل دولت، اعمال ارکان جنبش شورشی به این دولت قابل انتساب است. (59) همین وضعیت دوگانه نشان می‌دهد که جنبش شورشی، هستی مند موقت است، زیرا در طی زمان به علت شکست خوردن یا پیروز شدن از بین می‌رود و در حالت اخیر، به حکومت در دولتِ از قبل موجود یا به صورت دولت جدید تغییر شکل می‌یابد. این خصیصه، وضعیت نااستواری به وجود می‌آورد و بر شخص لطمه دیده نیز اثر می‌گذارد. اگر جنبش شکست بخورد، چاره ای ندارد جز شکایت بردن نزد دولتی که با جنبش شورشی مبارزه کرده است. اگر جنبش شورشی موفق شود، دولت لطمه دیده باید دعوی را نزد دولت جدیدی ببرد که جنبش شورشی به وجود آورده است. (60)
همان طور که در بحث ارکان دولت و واحدهای تابع اشاره شد، از میان گروه‌های تکفیری، تنها طالبان توانسته است از 1996 تا 2001 م، بخش بزرگی از افغانستان را تحت سیطره خود داشته باشد. گروه داعش نیز در هشتم تیرماه 1393، موجودیت «خلافت اسلامی» را در بخش‌های تحت کنترل خود در عراق اعلام کرد. با توجه به مطالب بالا، طالبان مسئول همه اعمال، دست کم در مدت حکومتش از 1996 تا 2001م. در افغانستان است که به دولت دیگر یا اتباع آن آسیب زده است. «خلافت اسلامی» تشکیل شده به دست داعش نیز، چنانچه خصیصه حکومت را داشته باشد یا بیابد، همین گفته در موردش صادق است؛ یعنی مسئول اعمال ارکانش است که به دولت دیگر یا اتباع آن صدمه زده است یا می‌زند. به دلیل اینکه طالبان دیگر حکومت نمی‌کند و اگر «خلافت اسلامی» نیز واقعاً در وضعیتی قرار نگیرد که بتوان گفت حکومت می‌کند، اعمال ارکان آنها همچنان اعمال جنبش شورشی دانسته می‌شود.
در مورد دیگر، از گروه‌های تکفیری تا این زمان هنوز در هیچ سرزمینی نشانه‌ای از تشکیل دولت به طور رسمی دیده نشده است. لذا این گروه‌ها نیز همچنان جنبش شورشی شناخته می‌شوند. در نتیجه، چنانچه ثابت شود که لطمه وارد شده بر اثر اعمال ارکان این گروه‌ها به علت عدم مراقبت یا جلوگیری لازم بوده یا لطمه زننده مجازات نشده است، دولتی که گروه‌های تکفیری در سرزمین یا حوزه صلاحیتش مرتکب عمل لطمه زننده شده‌اند، مسئول خواهد بود. البته در اینجا نیز با در نظر داشتن تفاوت کیفی بین اشخاص خصوصی و جنبش شورشی، مسئولیت به دلیل عدم مراقبت و جلوگیری لازم یا تنبیه نکردن مقصر خواهد بود، نه برای عمل ارکان گروه‌های تکفیری.
همان طور که در ابتدای این بحث اشاره شد، رفتار شورشیان در آغاز مانند رفتار اشخاص خصوصی در وضعیت‌های غیرعادی مثل تظاهرات، اعتراض‌ها و طغیان‌هاست. حال این پرسش مطرح می‌شود که آیا اصولاً یک دولت می‌تواند مسئولیتی به سبب اعمال اشخاص خصوصی بیابد؟

1. 2. 2. 3. اعمال شخص خصوصی

اصل آن است که اعمال اشخاص خصوصی را نمی‌توان به دولت نسبت داد. زیرا یا رکن دولت نیستند یا در مقام رکن دولت عمل نمی‌کنند، اما گاه دولت، مرتبط با اعمال آنها یا جهت آن، مسئولیت می‌یابد. ماده 11 طرح مسئولیت، مقرر می‌دارد: «رفتاری که به موجب مواد قبلی قابل انتساب به یک دولت نیست، چنانچه و تا حدی که آن دولت مورد تأیید قرار دهد و به عنوان عمل خودش بپذیرد، بر اساس حقوق بین الملل قابل انتساب به آن دولت خواهد بود». (61) بر این پایه، عملی که شخص خصوصی انجام دهد یا در مقام شخص خصوصی صورت گیرد، چنانچه و تا حدی که دولتی آن را تأیید کند، عمل آن دولت دانسته می‌شود.
نظر به اینکه شواهد و مدارکی وجود ندارد که دولتی اعمال گروه‌های تکفیری را به عنوان عمل شخص خصوصی یا در مقام شخص خصوصی، عمل خود بداند یا حتی آن را تأیید کند، نمی‌توان اعمال این گروه‌ها را به عنوان عمل شخص خصوصی یا شخص در مقام خصوصی به دولت یا دولت‌هایی خاص منتسب کرد و این دولت‌ها را مسئول دانست، مگر آنکه بتوان ادامه یافتن کمک‌های تسلیحاتی و مالی را نوعی تأیید تلقی کرد. در مورد اخیر، کمک‌های اشاره شده با این استدلال ارائه می‌شود که دریافت کننده در واقع در جهت اعمال حق تعیین سرنوشت خود عمل می‌کند. بنابراین، نمی‌توان آن کمک‌ها را نشانه تأیید رفتار و دریافت کننده به عنوان رفتار قابل انتساب به کمک کننده دانست.
طبق حقوق بین الملل، می‌توان گروه‌های تکفیری را جنبش شورشی برخوردار از شخصیت حقوقی با خصوصیات اشاره شده در بحث جنبش شورشی دانست و کمک‌های مالی و تسلیحاتی دیگر دولت‌ها به این گروه‌ها، در واقع از نوع کمک و یاری می‌شوند که بر اساس ماده 16 طرح مسئولیت برای دولت کمک و یاری دهنده مسئولیت به وجود می‌آورد. به موجب این ماده، «دولتی که به دولت دیگر کمک یا یاری می‌دهد تا دولت اخیر مرتکب یک عملِ از نظر بین الملل نادرست شود، مسئول چنین رفتاری است. (الف) چنانچه آن دولت با آگاهی از اوضاع و احوال عملِ از نظر بین‌المللی نادرست چنین کند و (ب) چنانچه آن دولت نیز عمل را انجام دهد، از نظر بین‌المللی نادرست باشد». (62) البته این مسئولیت از مسئولیت برای ارتکاب عملِ از نظر بین‌المللی نادرست اصلی، یعنی عمل گروه تکفیری جداست. در واقع دولت کمک و یاری دهنده، مرتبط با عمل گروه تکفیری، مسئولیت می‌یابد.
مورد دیگرِ مسئولیت یافتن دولت مرتبط با عملِ از نظر بین‌المللی نادرست شخص خصوصی، زمانی است که عمل این شخص به دولتی دیگر یا اتباع آن لطمه بزند. در این حالت، دولتی که این لطمه در سرزمین یا محدوده صلاحیتش وارد شده است، وظیفه دارد امکانات احقاق حق را برای لطمه دیده فراهم کند و چنانچه در این خصوص قصور داشته و در واقع به تعهد خود عمل نکرده باشد، مسئولیت می‌یابد. البته این مسئولیت جدا از مسئولیت شخص خصوصی یا در مقام شخص خصوصی برای عمل لطمه زننده است که همچنان بر عهده خود انجام دهنده عمل قرار دارد. (63) بنابراین، اگر گروه‌های تکفیری صرفاً شخص خصوصی دانسته شوند، بر اساس قواعد سنتی مسئولیت، دولت‌ها فقط مرتبط با اعمال این گروه‌ها مسئولیت می‌یابند، اما با توجه به اینکه عمل گروه‌های تکفیری جنایت شناخته می‌شود، مسئولیت برای آن تا حدی متفاوت است.

2. مسئولیت جامعه بین‌المللی (مسئولیت حمایت)

همان طور که در بحث عملِ از نظر بین‌المللی نادرست گفته شد، طبق اساس نامه دیوان کیفری بین الملل، جنایت نسل کشی، جنایات علیه بشر، جنایت‌های جنگی و جنایت تجاوز جدی‌ترین جنایت‌ها هستند. (64) به علاوه، طبق ماده 41 طرح مسئولیت، در صورت نقض جدی تعهد بین المللی، دولت‌ها برای خاتمه بخشیدن به آن از راه‌های قانونی همکاری خواهند کرد و هیچ دولتی وضعیت به وجود آمده با نقض جدی را به عنوان وضعیتی قانونی به رسمیت نخواهد شناخت و برای حفظ آن کمک و یاری نخواهد داد. (65)
با عنایت به اینکه جنایت‌های گروه‌های تکفیری در زمره جدی‌ترین جنایت‌ها قرار می‌گیرند، بر اساس آنچه در بالا اشاره شد، همه دولت‌ها مکلف‌اند برای خاتمه بخشیدن به آثار این جنایت‌ها با یکدیگر همکاری کنند و هیچ یک از دولت‌های جهان نباید به تداوم آن کمک کنند. بنابراین، همه دولت‌هایی که به این تکلیف عمل نکرده‌اند یا نمی‌کنند، مسئول‌اند.
مقرره ماده 41 طرح مسئولیت، به نوعی بازتاب دهنده دگرگونی در خصیصه حاکمیت دولت از واپایی به مسئولیت به معنای پاسخ گو بودن است که هم برای کارکردهای داخلی دولت وجود دارد و نیز در مورد وظایف خارجی آن. این دگرگونی در خصیصه مسئولیت، مقامات دولتی را مسئول حفاظت از ایمنی و حیات شهروندان و ارتقای رفاهشان، مقامات سیاسی ملی را مسئول شهروندان در داخل و جامعه بین‌المللی و کارگزاران دولت را مسئول اعمال خود کرده است. (66)
در بعد داخلی، دولت «حاکمیت محور»، (67) مسئولیت اولیه حمایت از مردمان خود را در وضعیت‌هایی دارد که در اثر جنگ داخلی، شورش، سرکوب یا کوتاهی دولت، متحمل لطمه جدی می‌شوند. در چنین وضعیت‌هایی، اگرچنانچه دولت مورد نظر به متوقف کردن یا دفع آن مایل یا قادر نباشد، بعد بین‌المللی این مسئولیت مطرح می‌شود در نتیجه، اقدام این جامعه در حمایت از آن مردمان دیگر، نقض اصل «عدم مداخله» محسوب نمی‌شود.
مسئولیت حمایت در سه سطح جلوگیری، واکنش و بازسازی مطرح می‌شود. مسئولیت جلوگیری، اتخاذ اقدامات بازدارنده است، به طوری که وضعیت‌ها به سطحی ارتقا نیابد که به اقدامات مجبور کننده اجرایی نیاز باشد. مسئولیت واکنش، شامل استفاده از اقداماتی می‌شود که دامنه آن از تحمیل ضمانت اجراها تا استفاده از زور خواهد بود. مسئولیت بازسازی یا مرحله تکمیلی نیز به دنبال مداخله نظامی می‌آید. (68)
در وضعیت فعلی گروه‌های تکفیری، مرحله جلوگیری موضوعیت خود را از دست داده است. زیرا در سرزمین‌هایی که این گروه‌ها فعال شده‌اند، دولت مستقر رفتارهایی داشته که زمینه ناآرامی‌ها و اعتراض‌های مردمان را فراهم کرده است. نحوه برخورد این دولت‌ها با این ناآرامی‌ها و اعتراض‌ها، تحت عنوان حمایت از مردم ناراضی، به تشدید این وضعیت و مساعد شدن زمینه برای فعالیت‌های گروه‌های تکفیری منتهی شده است. بر این اساس، دست کم دولت‌هایی که در سرزمین خود زمینه‌های بروز و شدت یافتن ناآرامی‌ها و اعتراض‌ها را فراهم آورده‌اند، به مسئولیت خود عمل نکرده‌اند.
به دلیل آنکه آنچه نمی‌بایست رخ می‌داد، اتفاق افتاده است و دست کم برخی از دولت‌ها مانند عراق در سرزمینشان گروه‌های تکفیری مرتکب جنایت شده‌اند، رسماً درخواست کمک کرده‌اند (و قادر به مقابله با آن گروه‌ها نیستند). اکنون جامعه بین‌المللی در مرتبه واکنش قرار گرفته است. منظور از جامعه بین‌المللی، مجموعه دولت‌ها به عنوان کل است که باید از طریق مرجع صلاحیت دار واکنش نشان دهد. امروزه این مرجع، «شورای امنیت» است و در صورت ناتوانی آن در انجام دادن اقدام مقتضی، «مجمع عمومی سازمان ملل متحد» این مسئولیت را بر عهده دارد. البته سازمان‌های منطقه‌ای نیز در محدوده صلاحیت خود می‌توانند واکنش نشان دهند. بر این اساس، علاوه بر «سازمان ملل متحد»، «اتحادیه عرب»، «سازمان همکاری اسلامی» یا «شورای همکاری خلیج فارس» نیز صلاحیت اقدام در مقابل جنایت‌های گروه‌های تکفیری را دارند.
بنابراین، اعضای جامعه بین‌المللی در چارچوب مفهوم «مسئولیت حمایت» نیز مکلف‌اند از راه‌های قانونی برای خاتمه بخشیدن به جنایت‌های گروه‌های تکفیری، که جنایت علیه بشریت و جنایت جنگی شناخته می‌شوند، و نیز برطرف کردن آثار آنها با یکدیگر همکاری کنند.

نتیجه گیری

به طور کلی، هیچ نشانه و مدرکی وجود ندارد که بر اساس آن جنایت‌های گروه‌های تکفیری به عنوان عمل رکن، رکن واحد تابع، مقام رسمی عملی، رکن عملی یا عمل شخص خصوصیِ مورد تأیید یک یا چند دولت، به این دولت یا دولت‌ها قابل انتساب باشد و برای آن مسئولیت ایجاد کند. فقط در مورد حکومت طالبان در افغانستان از 1996 تا 2001م. و «خلافت اسلامی» اعلامی داعش، اعمال گروه‌هایی که با هر عنوان، رکن یکی از این دو دولت محسوب می‌شده‌اند یا بشوند، برای آنها مسئولیت ایجاد می‌کند. دیگر گروه‌های تکفیری نیز به عنوان جنبش شورشی، اعمال ارکانشان برای گروه مربوطه، ایجاد مسئولیت می‌کند. آن دسته از اعمال گروه‌های تکفیری یا دولت‌های تشکیل شده به دست آنها که جنایت نسل کشی، جنایت علیه بشریت یا جنایت جنگی هستند، علاوه بر ایجاد مسئولیت برای مرتکبان این جنایت‌ها، موجب به وجود آمدن مسئولیت برای همه کسانی می‌شود که به نوعی در ارتکاب آن جنایت‌ها مشارکت داشته‌اند.
دولت‌هایی که به گروه‌های تکفیری یا دولت‌های تشکیل شده به دست این گروه‌ها کمک و تسلیحاتی کرده باشند یا بکنند، به سبب این کمک خود مسئول شناخته می‌شوند. با توجه به اینکه اعمال گروه‌های تکفیری، جدی‌ترین جنایت‌ها هستند بر اساس طرح مسئولیت، دولت‌ها متعهدند برای وضعیت به وجود آمده بر اثر این اعمال با یکدیگر همکاری کنند. بنابراین، قصور دولت‌ها در این خصوص، مسئولیت آنها را در پی دارد. به علاوه، کل جامعه بین‌المللی در چارچوب مفهوم «مسئولیت حمایت» نیز مسئولیت می‌یابد که از طریق «سازمان ملل متحد»، «اتحادیه عرب»، «سازمان همکاری اسلامی» یا «شورای همکاری خلیج فارس» در برابر این جنایت‌ها واکنش نشان دهد.

پی‌نوشت‌ها:

1. عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران.
2. policy.
3. "Iran to reveal evidence on heads of Takfiri terrorism ME" , January 19, 2014 06.04.2014.
4. internationally wrongful act.
5. بهرام مستقیمی و مسعود طارمسری، مسئولیت بین‌المللی دولت با توجه به تجاوز عراق به ایران، ص 33.
6. UN, Report of the International Law Commission, Fifty - third session, (23 April-1 June and 2 Junly -10 August 2001), General Assembly, Official Records, Fifty -sixth session, Supplement No. 10 (A/56/10), P.34, art. 2(b).
7. بهرام مستقیمی و مسعود طارمسری، مسئولیت بین‌المللی دولت با توجه به تجاوز عراق به ایران، ص 38.
8. "Rome Statute of the International Criminal Court", A/CONF.183/9 of 17 July 1998, corrected by rocess-verbaux of 10 November 1998, 12 July 1999, 30 November 1999, 8 May 2000, 17 January 2001 and 16 January 2002, art. 5, 06.26.2014.
9. دسته چهارم، یعنی جنایت تجاوز که به حمله مسلحانه دولتی به دولت دیگر در نقض ممنوعیت کاربرد زور مربوط می‌شود، از بحث حاضر خارج است.
10. "Rome Statute of the International Criminal Court", arts 6, 7, 8 .
11. با توجه به اینکه از یک طرف، اعمال گروه‌های تکفیری بسیار گوناگون است و از طرف دیگر، اعمال مشخص شده، به عنوان جنایت در مواد 6، 7 و 8 اساس نامه دیوان کیفری بین المللی مفصل است، انطباق آن اعمال با موارد اشاره شده در این مواد برای احراز نقض بودن یا نبودن آنها، بررسی جداگانه و مفصلی می‌طلبد که از حوصله این نوشتار خارج است. بنابراین، در اینجا صرفاً به برخی از اعمال این گروه‌ها از باب نمونه اشاره و نقض بودن آنها فرض می‌شود.
12. Statement by Mr. Paulo Sergio Pinheiro Chair of the Intependent International Commission of Inquiry on the Syrian Arab Republic, 18 March 2014, 03.19.2014.
13. مطالب بین دو قلاب به متن نقل قول اضافه شده است.
14. Statement by Paulo Sergio Pinheiro, Chair of the Independent International Commission of Inquiry on the Syrian Arab Republic, at the HRC 24th regular session, Geneva, 16 September 201303.19.2014.
15. Address by Paulo Sergio Pinheiro, Chair of the Independent International Commission of Inquiry on the Syrian Arab Republic, to the United Nations General Assembly plenary Session, New York, 29 Juillet2013 DisplayNews.aspx?NewsID=13596&LangID=E>03.19.2014.
16. برای آگاهی بیشتر همچنین نک: زهرا خدایی، «این کشور آزمایشگاه تروریسم شده است/ دورنمای منطقه، تشدید افراط گرایی و تروریسم است»، سه شنبه 22 اسفند 1391.
http://www.khabaronline.ir/detail/281771/World/centeral-asia-caucuses>06.26.2014>؛ «داعش میراث فرهنگی موصل را تخریب کرد»، 30/03/1393 ، http://ir.voanews.com/content/iraq-mosul-heritage/1941525.html>06.23.2014؛ «در شمال تکریت: اعدام 1700 دانشجوی کالج نیروی هوایی عراق توسط داعش»، 25 خرداد 1393، 2014. 15. 06 «تصاویر تکان دهنده‌ای از جنایات داعش در عراق
06. 15. 2004, 1393/3/25,"18.
«گزارش اشپیگل از وضعیت عراق: جنگ برای خلافت»، شفقنا (پایگاه بین‌المللی همکاری‌های خبری شیعه)، دوشنبه 1393/04/02، http://www.shafaqna.com/persian/shafaqna/item/77638> 06 .25 . 2014.
Jamal Al Sharif, Al "Salafis in Sudan: Between Non-Interference and Confrontation", Jazeera Centre for Studies, 3 July 2012, 06.28.2014; HUMAN Rights Watch, “You Can Still See Their Blood’ Executions, Indiscriminate Shootings, and Hostage Taking by Opposition Forces in Latakia Countryside", October 2013; UN, SC, “Report of the Secretary-General on children and armed conflict in the Syrian Arab Republic”, S/2014/31, 27 January 2014; UN, GA, Human Rights Council, Twenty-second session, Agenda item 4, Human rights situations that require the Council’s attention, “Report of the independent international commission of inquiry on the Syrian Arab Republic”, A/HRC/22/59, 5 February 2013; UN, GA, Human Rights Council, Twenty-second session, Agenda item 4, Human rights situations that require the Council"s attention, “Report of the independent international commission of inquiry on the Syrian Arab Republic”, A/HRC/22/65, 12 February 2014; UN, GA, Human Rights Council, Twenty-fifth session, Agenda item 4, Human rights situations that require the Council’s attention, “Report of the independent international commission of inquiry on the Syrian Arab Republic”, 12 February 2014, A/HRC/25/65, 12 February 2014, pp. 7-23; UN, “Human Rights Council holds interactive dialogue with Commission of Inquiry on Syria”, 18 March 2014, <http: en="" newse

عبارات مرتبط با این موضوع

پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسیواکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه روزنامه‌ها پس از درگذشت خلخالی چه نوشتند؟تأکید بر همکاری تهران و مسکو در مبارزه با تروریسم عکس یادگاری مسی و رونالدوی ایرانی سید روح‌الله خمینی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد…خمینی در خانواده‌ای به دنیا آمد که سابقه فعالیت‌های دینی و مذهبی در آن به قرن‌ها قبل فتن پایگاه خبری تحلیلی فتنپایگاه خبری تحلیلی فتن لاریجانی نمی خواهد واقعیات درباره سخنان ظریف روشن شودجستار فتنه من بارها گفته‌ام که برای من این تقسیمات اصولگرا و اصلاح‌طلب و اصلاح‌طلب مدرن و اخبار،اخبار روز،اخبار خبرگزاری ها اخبار،آخرین …حقوق را کی داده و کی گرفته؟ بوی خیانت امداد هوایی برای حادثه دیدگان جاده سبزوارناآرامی در شهرک ولیعصر ارومیه وب سایت خبری …درگیری نیروهای امنیتی با اعضا و هواداران گروهک تروریستی پژاک در شهرک ولیعصر ارومیه خطا در روند اتصال به دیتابیس کد پیگیری خطا پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسی واکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه راهی روزنامه‌ها پس از درگذشت خلخالی چه نوشتند؟ تأکید بر همکاری تهران و مسکو در مبارزه با تروریسم عکس یادگاری مسی و رونالدوی ایرانی در کنار سید روح‌الله خمینی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد خمینی در خانواده‌ای به دنیا آمد که سابقه فعالیت‌های دینی و مذهبی در آن به قرن‌ها قبل برمی فتن پایگاه خبری تحلیلی فتن پایگاه خبری تحلیلی فتن لاریجانی نمی خواهد واقعیات درباره سخنان ظریف روشن شود جستار فتنه من بارها گفته‌ام که برای من این تقسیمات اصولگرا و اصلاح‌طلب و اصلاح‌طلب مدرن و سنّتی و از اخبار،اخبار روز،اخبار خبرگزاری ها اخبار،آخرین خبرها،خبر فوری حقوق را کی داده و کی گرفته؟ بوی خیانت امداد هوایی برای حادثه دیدگان جاده سبزوار ناآرامی در شهرک ولیعصر ارومیه وب سایت خبری تحلیلی درگیری نیروهای امنیتی با اعضا و هواداران گروهک تروریستی پژاک در شهرک ولیعصر ارومیه موجب خطا در روند اتصال به دیتابیس کد پیگیری خطا


ادامه مطلب ...

ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن

[ad_1]

چکیده:

عالم انباشته از پدیده‌های مختلف است که همه آن‌ها دارای یک ویژگی مشترک‌اند مبنی بر این که یک سیر وجود تا فنا را طی می‌نمایند. بررسی علل و عوامل به وجود آمدن، بقا، رشد و بلوغ و گسترش این پدیده‌ها تا رسیدن به مرحله فنا و نابودی فعالیتی علمی است که توسط‌اندیشمندان عرصه‌های علوم مختلف صورت می‌پذیرد.
سیر منطقی تبیین و توصیف در راستای رسیدن به یک قاعده کلی برای پیش بینی یک فرآیند علمی است.
در عرصه علوم طبیعی و فیزیکال این امر چندان دشوار نبوده ولیکن در حوزه علوم انسانی، به ویژه پدیده‌‌های سیاسی – امنیتی این امر بسی دشوار می‌‌نماید.
شناخت جامع و نظام مند و تبدیل پیچیدگی در یک پدیده و سیستمی کردن آن با سرلوحه قرار دادن شعار «فهم مسئله، خود نیمی از فرآیند حل مسئله است» در این نوع از پدیده‌ها لازم و ضروری است. گذر از وانمود به نمود و از نمود به بود و هست که همان قاعده نهفته در روابط پدیدارهاست نیز از جمله وظایف محققان علوم انسانی و اجتماعی است.
یکی از پدیده‌های امنیتی که امروزه جهان اسلام و شاید نظام بین الملل را مورد تهدید قرار داده، قرائت‌ها و برداشت‌های انحرافی و البته افراطی از دین اسلام در جریان‌های نظری – عملی تکفیری‌هاست. گذر از فضای تئوریک و ورود به عرصه اصول و ارزش‌ها به نحوی که منجر به رفتارهای بی‌رحمانه و دور از هر نوع انسانیت، ویژگی برجسته این جریان و کنش گران اصلی آن می‌باشد و شاید با وجود این پیچیدگی، ریشه یابی آن برای علمای عرصه امنیت کمی دشوار باشد. با این اوصاف نگارندگان این جستار با روی کردی اجتهادی، سعی در ترسیم مدلی کاربردی جهت تحلیل جامع این پدیده پرداخته و پس از شناخت طول و عرض و عمق آن به ارائه راهبردهایی کارآمد برای مقابله با آن با روش طوفان مغزی و یا خبرگی به روش دلفی اقدام خواهند نمود.
کلید واژه : مدل، تحلیل، تحلیل جامع، تبیین، جریان تکفیری، راهبرد.

مقدمه

رسیدن به ماهیت و حقیقت پدیده‌ها در سایه سار جهاد علمی و قلم فرسایی‌های جامعه علمی میسور می‌باشد. گذر از تقلید و رویکرد مرید و مرادی در نظریه پردازی و رسیدن به مرحله، تولید راهی است که محققان واقعی قادر به آن هستند. سعی‌ای که در آن، زمان و مکان دو عامل مجهول عالم برای آن‌ها هیچ مفهومی نداشته و ندارد. البته باید این نکته را نیز کرد که هر تلاشی، تلاش علمی و در خور نقد و بررسی و حتی مطالعه نیست، زیرا به قول «کانت» (5)»: «مرزهای دانش‌ها را‌اندر هم آمیختن، افزایش دانش‌ها نیست، بلکه ناقص کردن آنهاست.» (6)
گذر از مرحله تئوری و رسیدن به مدل و در نهایت گزاره‌های انشایی که نزدیک به انضمام و رفتار شدن است، باید سرلوحه فعالیت‌‌های علمی‌اندیشمندان عرصه‌های مختلف قرار گیرد. بدین منظور پدیده‌ها باید با هویت سه گانه: تبیین، تعلیل! و توصیف در راستای رسیدن به قواعد بین الاذهانی که قابلیت تعمیم پذیری داشته و قادر به پیش بینی منطقی باشند را با یکدیگر دارا باشند.
مفاهیم دارای ویژگی‌هایی هستند که در حوزه تعریف لغوی و اصطلاحی تحت ابزار منطق قابل توضیح هستند و در ادامه این مدل‌ها هستند که قابلیت تقلیل مفاهیم در روی کردی کمّی، با استفاده از عدد و هندسه را دارند.
بهره گیری از روایت معروف امام علی (علیه السلام) که در حوزه شناخت گذشته و حال و آینده راهنمای نویسندگان این نوشتار بوده است. کلامی گهربار که تمام علم و فلسفه علم دو هزار و‌اندی سال‌اندیشمندان غرب را در خود دارد. گذشته‌ای که به دنبال تبیین بوده، حالی که به دنبال توصیف بوده و آینده‌ای که در راستای پیش بینی و تعاقب پدیده‌هاست. با زبانی ساده تر، گذشته؛ یعنی پارادایم حاکم و کبرای قضیه و حال و مصادیق نیز به عنوان صغرای قضیه و در نهایت آینده‌ای که نتیجه یک قیاس منطقی فرض می‌شود.
برای بهره گیری از این سخن حکیمانه، محققان این مقاله سعی نمودند در راستای تبیین و توصیف و پیش بینی با مطالعه موردی جریان تکفیری که جریانی پیچیده و از جنس امنیتی است، به ارائه مدل‌های متعددی در ساحت‌های مختلف دست یافته و همچون طبیبی در مرحله شناخت این بیماری سعی و اهتمام خود را مصروف دارند و در ادامه به گزاره‌هایی چند در تشریح آن دست یافته و پس از آن به راهبردهایی عملیاتی در هر یک از این ساحت‌ها اقدام نمایند.
نوع تحقیق حاضر، اکتشافی – قیاسی بوده و با روش دلفی (7) و خبرگی در جمع‌اندیشمندان عرصه امنیت مدل جامعه تحلیل پدیده جریان تکفیری ترسیم شده و در نهایت راهبردنویسی صورت خواهد پذیرفت. بنابراین سؤالاتی را که محققان به دنبال پاسخ گویی آن هستند این است که:
«مدل جامع تحلیل پدیده‌ها چیست؟، مدل تبیینی پدیده چیست؟ مدل توصیفی پدیده چیست؟، مدل پیش بینی حرکت یک پدیده چیست؟؛ جریان تکفیری در مدل جامع چگونه توزیع شده و چه گزاره‌هایی را به ما القاء می‌کند؟؛ راهبردهایی که مستخرج از مدل و گزاره‌هاست چه خواهد بود؟
فرآیندی را که ما در این تحقیق در پیش گرفتیم بر این اساس استوار است که ابتدا مدل‌ها ترسیم گردیده و در ادامه گزاره‌های خبری را که می‌توان با تطبیق جریان تکفیری به دست آورد بیان داشته و در نهایت به ارائه گزاره‌هایی تجویزی در حوزه راهبردهای مقابله با این جریان اقدام خواهیم کرد.

تعریف عملیاتی مفاهیم و اصطلاحات

سیر منطقی رسیدن به یک تئوری تا رفتار این گونه است که ابتدا دریافت مفاهیم صورت گرفته و بعد درهم آمیختن و انسجام آنها با یکدیگر و تبدیل کردن مفاهیم به گزاره‌هایی خبری که قابل صدق و کذب بوده و در ادامه، رسیدن به مدل و مثال و صورتی که مفهوم و نظریه را در روی کردی تقلیل گرایانه (8) از کیف به کمّ نازل کرده و در نهایت، رسیدن به قانون و قواعدی که بتوان به انضمام و هنجار نزدیک شود.
با توجه به مطالب فوق از دید محققان این نوشتار، آنچه در قرآن در خصوص ابواب شناختی انسان بیان شده است به عنوان مثال، آیه شریفه (إِنَّ السَّمعَ وَ البَصَرَ وَ الفؤادَ کُلُّ إولئِکَ کَانَ عَنهُ مَسؤُولاً) جامعیت این سیر را نشان داده است. باید جامعه علمی با این دیدگاه آشنا و عجین شود، در هندسه معرفتی زیر به نمایش درآمده است:
 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح شکل: العلاقة المنطقیة بین طبقات علم ما مع الاسالیب و تناسقها مع ابواب المعرفة فی القرآن (رمضان: 1392)

پایه و اساس تحلیل پدیده‌ها در راستای رسیدن به تئوری و مدل در عصر حاضر برآمده از نگاه به انسان به صورتی افراطی می‌باشد که باید به آن در این مقال بیش از پیش نظر افکند. آری، پس از دوره رنسانس به عنوان عصر طلایی و انقلاب در بسیاری از علوم و دیدگاه‌ها، غرب در ورطه مادی گرایی افراطی (9) و انسان محوری (10) غوطه ور شد و تمام عرصه‌های زندگی او را این نگاه به انسان تعریف نموده است، اما قرآن به عنوان کتاب جامع و اسلام به عنوان دین کامل، هویت اصلی انسان را به صورت متعادل تعریف نموده است.

1. مدل

مدل، از ریشه لاتینی Modus به معنای‌اندازه گرفته شده است (11) و در لغت به معنای الگو و سرمشق است. (12) مدل، «جزئی کوچک یا بازسازی کوچکی از یک شیء بزرگ است که از لحاظ کارکرد با شیء «واقعی یک سان است». (13) مدل، شباهت زیادی به شیء یا پدیده اصلی دارد. مدل به ما می‌آموزد که در شرایط و وضعیت‌های گوناگون چه ملاک یا معیار و روش خاصی را در پیش گیریم. (14)
مدل برآمده از تئوری است و تئوری پس از شکسته شدن در تعریف و ویژگی‌های منحصر به فرد خود تبدیل به مدل یا الگو می‌شود. البته مدل عمدتاً تئوریک بوده در حالی که الگو بر پایه عمل و رفتار استوار است.
مدل به عنوان یک نقطه شروع از واقعیت است که دیدگاه ما را در رابطه با واقعیت، ساده می‌کند. هم چنین مدل، مشخصه‌های اساسی و بنیادی واقعیت را نمایندگی می‌کند. بنابراین، مدل، چیزی است که واقعیت را نشان داده و جنبه‌های معین از دنیای واقعی را که در ارتباط با مسائل تحت بررسی می‌باشد، شرح می‌دهد و به تصویر می‌کشد و روابط مهم و با اهمیت بین جنبه‌های مختلف را آشکار و روشن می‌سازد. (15)
برخی از محققان، مخالف استفاده از مدل هستند و مدل را فقط یک نوع دست آویز فکری و کمک روانی در راه تشکیل نظریه‌ها به شمار می‌آورند. (16)

2. تحلیل و مدل تحلیلی

واژه Analysis در لغت به معنای تجزیه و تحلیل و کاویدن است. (17) تحلیل، در اصطلاح به یکی از مراحل انجام تحقیق تبیینی گفته می‌شود. در این مرحله رابطه میان متغیرهای وابسته و مستقل بررسی و ترسیم می‌شود. (18)
مدل تحلیلی: در مواردی که تحقیق ما تبیینی است، لازم است پس از تعیین چارچوب نظری، نسبت به تدوین مدل تحلیلی اقدام کرد. مراد از این کار برقراری رابطه قبلی بین متغیرها و یا مفاهیمی است که در طرح نظری به کار می‌روند. به عبارت دیگر، به جای ارتباط هر یک از متغیرها و یا مفاهیم با متغیر وابسته، به روابط بین مفاهیم و متغیرهای مستقل با یکدیگر و متغیر مورد نظر می‌پردازد. (19)
مدل تحلیلی، راهنمای محقق در کار منظم جمع آوری و تحلیل داده‌های حاصل از مشاهده یا تجربه، که در ادامه کار تحقیق می‌آیند، می‌باشد. مدل تحلیلی مانند یک لولایی عمل می‌کند که طرح نظری مسئله تحقیق تدوین شده محقق را با کار بعدی (مشاهده و تحلیل اطلاعات) به یکدیگر متصل می‌کند. (20)

3. تحلیل جامع

واژه “Analysis” در لغت به معنای «تحلیل» و «تجزیه و تحلیل» است. (21) هر پدیده‌ای سیری از گذشته، حال و آینده را باید طی نماید و چه زیبا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرموده است که: «خدا رحمت کند انسانی را که بداند از کجا آمده، در کجا واقع شده و به کجا عازم است» کلامی تامّ که راهنمای محقق برای ترسیم مدلی جامع در تحلیل پدیدارهاست:
 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح شکل: علم برآمده از کلام معصوم (منبع: محققین، 1393)

تطبق مفهومی این نمودار بیان گر این حقیقت است که علم شامل قواعد و نظریاتی است که در پدیده‌ها بوده و با نمودهای خاص، خود را به انسان و عقل او عرضه می‌کند و انسان با ابزارهای معرفتی به شکار این قواعد می‌پردازد. تبیین یا تعلیل پدیده‌ها که معطوف به گذشته است و توصیف آن که معطوف به اکنون و حال بوده، برای رسیدن به قاعده‌ای که شمولیت داشته و توان پیش بینی را به انسان داده و هم چنین قدرت تبیین دیگر پدیده‌های مشابه را داشته باشد همه ماهیت علم را تشکیل می‌دهد.

 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح شکل: ماهیت علم به زبان ساده (منبع: محققین، 1393)

تحلیل کیفی در سه سطح قابل انجام است: توصیف، تبیین و تفسیر در راستای ترسیم آینده (22) تحلیل، عبارت است از شکستن کل به اقسام مختلف به منظور تعیین ماهیت آن که بر دو گونه ی طبیعی قابل تقسیم است. تحلیل، جزئی جداناپذیر از تبیین است، زیرا تبیین در ذات خود، نیاز به تجزیه و تحلیل مسائل و رویدادها دارد؛ بنابراین، رابطه میان این دو، عموم و خصوص مطلق است. (23)

4. تبیین

تبیین، درصدد پاسخ گویی به پرسش از «چراها» و نیز تبیین یک پدیده اجتماعی و پاسخ برای یک مسئله است. این مسئله ممکن است یک مسئله اجتماعی یا یک مسئله جامعه شناختی باشد. (24)
در تبیین کمّی علّی، ابزار یا اشخاص‌های آماری به کار برده شده، همانند روش‌هایی است که در تجزیه و تحلیل مقایسه‌ای استفاده می‌شود. تفاوت عمده بین این دو روش در این است که در تجزیه و تحلیل علّی، روابط علت و معلولی بین متغیرهای مستقل و وابسته مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد و پژوهش گر با رد یا تأیید فرض‌های آماری به تأیید یا رد روابط و معلولی می‌پردازد. (25)
با این اوصاف اگر تجزیه و تحلیل کیفی باشد، تبیین و علت کاوی به صورت مطالعه زمینه‌های اجتماعی – تاریخی تأثیرگذار بر متن یا واقعه و با هدایت تئوری تحلیل انجام می‌شود و واقعه در قالب قانونی کلی، تبیین می‌شود. در این سطح از قاعده تبیین قیاسی – قانونی استفاده می‌شود. (26)

5. جریان تکفیری

در حوزه تعریف عملیاتی از جریان تکفیری باید ابتدا به عرصه تاریخی این موضوع نظر افکند که این نگاه در کدام زمینه خود را نمایانده است. (27)
در طول تاریخ اسلام، افراد و فرقه‌ها و گروه‌هایی بوده‌اند که مخالفان خود را تکفیر می‌کردند و با کوچک ترین عاملی آنان را خارج از دین اسلام می‌شمردند و حکم به وجوب قتل آنان می‌دادند. شروع این پدیده مخرب، از خوارج آغاز شد و در دور قرن اخیر وهابیان شیوه آنان را ادامه داده‌اند، بنابراین، تعریف تکفیر به معنای ساده عبارت است از: کافر خواندن و خارج از دین خواندن طیفی از مسلمانان توسط عده‌ای دیگر که خود را محقّ یا مسلمان واقعی فرض می‌کردند.
فرقه وهابی از جمله جریان‌هایی است که در مقابل امت اسلامی قرار گرفته است. وهابیان با استفاده از آیاتی که درباره کفار و مشرکان صدر اسلام و اقوام جاهلی نازل شده، مسلمانان را به کفر و شرک متهم می‌سازند و اعمال مسلمانان را مطابق اعمال کفار قلمداد می‌کنند. آن‌ها با داشتن افکاری خشن، سبب ایجاد اختلاف، تشتّت، درگیری و جنگ میان مسلمانان و خشنودی کفار و استعمارگران شده‌اند.
مطابق نظر اسلام، مسلمان کسی است که شهادتین را بر زبان جاری می‌سازد، گرچه در واقع و باطن اعتقاد دیگری داشته باشد.
بر اساس شریعت اسلامی صحیح نیست فرقه‌ای از فرق اسلامی را بی‌دلیل متهم به کفر کرد، مادامی که اعتراف به شهادتین کند و ضرورتی از ضروریات دین را انکار نکند.
زمینه ساز جریان تکفیر در سرزمین مقدس حجاز، برخی عالمان درباری این دیار هستند. در فضای کنونی سیاسی – امنیتی منطقه آسیای میانه و با در نظر گرفتن وجود حجم عظیم انرژی جهان در این منطقه که سیاست استکباری به دنبال متشنّج کردن این عرصه برای به یغما بردن این منابع است، یکی از اصول اولیه این سیاست، اصل اختلاف بینداز و حکومت کن است و بهترین شیوه نیز بهره گیری از درگیری درون ایدئولوژیکی یا قومی – مذهبی است. گرچه سابقه شکل گیری گروه‌های تکفیری به پیش از وقوع ناآرامی در سوریه بر می‌گردد، مسلماً وقوع بحران در سوریه، به تسریع زایش این پدیده کمک نمود.
تکفیری‌ها که شاخص‌های متعددی در تشابه آن‌ها با خوارج دوره علومی و دوره اموی وجود دارد، در حال حاضر با استفاده از مفتی‌های منحرف، به شدت در حال تخریب نام اسلام در جهان هستند و رسانه‌های غربی ضد اسلام، در طول این مدت بیشترین بهره‌ها را از نابسامانی اوضاع تکفیری‌ها در تقویت پایه‌های اسلام هراسی خود برده‌اند. حال پرسش اساسی این است که: خوارج که بودند؟ چه کردند؟ شباهت آن‌ها با جریان تکفیری که در سرزمین‌های اسلامی، از جمله: سوریه و عراق در حال فعالیت هستند چیست؟ بحثی است که در ادامه خواهد آمد.
ابن ابی الحدیدی گوید: وقتی علی (علیه السلام) از صفین به کوفه برگشت، خوارج راه خود را جدا کردند و به طرف صحرای کوفه که حروراء نامیده می‌شد، رفتند و این شعار را تکرار می‌کردند:
لاحکم إلا الله و لوکره المشرکون، ألا إن معاویه و علیاً اشرکا فی حکم الله؛ حکم و داوری فقط از آن خداست؛ گرچه مشرکان کراهت داشته باشند. به راستی که معاویه و علی در حکم خدا شرک ورزیدند». آنان در همان جا مستقر شدند. (28)
خوارج که در ابتدا دوازده هزار نفر از اهل کوفه و بصره و دیگر شهرها بودند، (29) اشعث بن قیس را به عنوان فرمانده جنگ، و عبدالله بن الکوا را به عنوان امام جماعت سپاه برگزیدند. (30) امیرمؤمنان نخست ابن عباس را به سوی آن‌ها فرستاد و او پس از گفت و گو با آنها به سوی علی (علیه السلام) برگشت.
حضرت فرمود: تا زمانی که خونی نریخته و یا مالی را غارت نکرده باشند، متعرض آن‌ها نشوید. خوارج با این که در بیرون کوفه اردو زده بودند، امّا پیوسته بین کوفه و حروراء در حال رفت و آمد بودند و گاه به مسجد می‌آمدند و با تکرار شعار: «لا حکم الا لله» موجب آزار مردم و تحریک آن‌ها می‌شدند. ادامه این وضع آن قدر خسته کننده و ملال آور بود که مردم به حضرت می‌گفتند: آیا از برخوردهای آن‌ها خسته نشده ای؟ چرا به نابودی آنها اقدام نمی‌کنی؟ (31)
خارجیان پس از خروج از صحرای حروراء، در بین راه دست به شرارت‌های زیادی زدند که موجب شد امیرمؤمنان تصمیم نهایی را درباره آنها بگیرد. از جمله آن شرارت‌ها، به شهادت رساندن عبدالله بن خباب بود. وی یکی از چهره‌های محترمی بود که امیرمؤمنان ولایت و حکومت مدائن را به او سپرده بود. عبدالله در سفری که ظاهراً به سوی کوفه داشت، همراه خانواده اش در دام خوارج گرفتار شد و با وضع رقّت باری خود و همسرش در کنار نهر به شهادت رسیدند.
تداعی این اتفاق در این ایام با ریختن خون کودکان و زنان و سال خوردگان – که گروه‌های افراطی – تکفیری همه روزه در حال انجام چنین جنایاتی هستند – چیزی است که اسلام به شدت مسلمانان را از آن بر حذر داشته است. پیش از تکفیری‌ها نیز «خوارج» - یا گروهی از ایشان – همین کارها را می‌کردند؛
«فضل بن شاذان» می‌گوید: و از ایشان – یعنی خوارج – کسانی هستند که قتل زنان و فرزندان را روا می‌دارند و می‌گویند: جایگاه آنان نیز همچون نطفه‌ها در پشت مشرکان است و می‌گویید: «لا حکم الّا الله» و خود در تمامی این گفته‌ها و کرده‌ها، به نظر خویش عمل می‌کنند و بنابراین، طبق رأی خود می‌کشند و حلال و حرام می‌کنند و با این حال، خوارج نیز یک سان نیستند و هم دیگر را می‌کشند و از یکدیگر تبرّی می‌جویند.
با مراجعه به سنت مطهر نبوی (صلّی الله علیه و آله و سلم)، ملاحظه می‌کنیم که قتل ایشان را به شدت رد کرده و با قاطعیت تمام، ارتکاب چنین جنایاتی را نهی می‌کند؛ در حدیثی آمده است که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم)، قتل زنان و فرزندان را نهی فرمود.
و در روایتی از امام جعفر صادق (علیه السلام) آمده است:
رسول خدا قتل زنان و فرزندان را در «دارالحرب» نهی فرمود، مگر آن که در جنگ شرکت داشته باشند و حتی اگر زنان جنگیدند باید تا آنجا که می‌شود آن‌ها را به حال خود گذاشت و بیمی به خود راه نداد. وقتی از کشتن آن‌ها در «دارالحرب» نهی فرموده، به طریق اولی در «دارالسلام» باید چنین باشد.
اما در اخبار و اطلاعات آشکار و پنهان، نشان از تفاسیر به رأی، محقّ دانستن خود و کافر دانستن دیگر مذاهب از جمله ویژگی‌های جریان افراطی است که در اذعان صریح مقامات کاخ سفید، این جریان با گره خوردن با تروریست‌های غرب به دنبال بر هم زدن نظم منطقه و انسجام درون منطقه‌ای و اسلامی و به ویژه، گسترش بیداری اسلامی و صدور انقلاب و نقش آفرینی ایران در نفوذ منطقه‌ای بوده است. شکافی مذهبی که تبعات آن گریبان گیر جهان اسلام شده و منافع آن خواسته یا ناخواسته به جریان سازان اصلی؛ یعنی غرب و آمریکا معطوف خواهد بود.

6. راهبرد

استراتژی ساده نبود و درک نظریه استراتژی برای فهم منطق و پیچیدگی آن ضروری است. نظریه استراتژی ارائه گر واژگان و تعاریف، مقدمات و قضایا، فرضیات اصلی آزمون پذیر و روش آزمون آن فرضیات و تغییرات لازم در آن نظریه می‌باشد؛ (32) بنابراین، استراتژی عبارت است از چارچوبی که مجموعه حرکات و اقدامات اصلی را برای دست یابی به اهداف ترسیم کرده و چگونگی منابع را برای به دست آوردن موقعیت‌های مطلوب و خنثی کردن تهدیدات در حال و آینده بیان می‌دارد. (33)
استراتژی همچون سیاست، هنر احتمالات است، اما تعداد کسانی که از احتمالات آگاهی دارند معدود است. (34) کل فرآیند استراتژی در مورد «نحوه» (مفهوم یا روش) استفاده رهبری «از قدرت» (منابع یا ابزار) موجود کشور برای اعمال کنترل بر شرایط و موقعیت‌های جغرافیایی به منظور نیل به «اهداف» مطابق با سیاست کشور را استراتژی است. (35)
تعاریف فوق باید در یک معادله منطقی به نمایش درآید، زیرا محققان این نوشتار بر این باورند که گذر از مفاهیم و تعاریف پایه‌ای و رسیدن به یک نظام و مدل خاص در راهبرد می‌تواند یاری گر ما در این نوشتار باشد.
S=E+M+W
راه‌ها S_Strategy= راهبرد E: Ends= اهداف M:Means = منابع W: Ways
تعریف جامع و ساده: راهبرد عبارت است از راه‌های رسیدن به اهداف با امکانات و منابع

مدل تبیینی

«کانون یابی» به قلمروی اشاره دارد که در آن تبیین‌های مناسبی از برخی پدیده‌های مورد تبیین یافت می‌شود. مفهوم «کانون یابی» به مشکل کشف تبیین‌ها ارجاع دارد. این مفهوم نه به یک متغیر منفرد مستقل، بلکه به یک جهان گفتمانی اشاره دارد که در آن، این نوع متغیر یا مجموعه‌ای از این نوع متغیرها یا تعمیم‌ها به متغیرهای دیگری که احتمالاً یافت می‌شوند، ارجاع می‌یابند. (36)
 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح شکل: مدل تبیین جامع پدیده (منبع: محققین، 1393)

هیچ پدیده‌ای در این عالم بدون علت به وجود نیامده و قاعده کلی فلسفی که در عالم صُدفه وجود ندارد جاری و ساری است. پدیدارهای طبیعی عمدتاً تک یا دو علتی هستند، اما پدیده‌های انسانی دارای پیچیدگی‌های خاص خود بوده، زیرا بازیگر اصلی این پدیده‌ها انسان‌ها هستند، بنابراین، جریان‌هایی که در علوم انسانی شکل می‌گیرند دارای لایه‌های مختلف علّی هستند که عبارتند از: نقطه کانونی یا علّت اساسی که پدیده از آن جا نشئت گرفته است و بعد لایه اولیه علت‌ها که علل معروف اربعه بوده و لایه ثانویه که عبارت است از علت‌های ایجادی، تثبیتی و گسترش در سطح و عمق را شامل می‌شود و در مدل ذیل به نمایش درآمده است:
منظور از علت کانونی، نحوه پیدایش یک پدیده می‌باشد که به تعبیر بوزان می‌تواند ریشه در اغراض بازی گران و یا ماهیت سازمان‌ها داشته باشد. (37)
تقریباً اولین کسی که مفصلاً به موضوع علل پرداخته ارسطو است. ارسطو بیان می‌کند که فلسفه علم، بررسی علل اولیه است به دلیل این که از حیرت سرچشمه گرفته است و به دلیل این که فلسفه علل اولیه را بررسی می‌کند بهترین نوع علم است، در حالی که انتزاعی ترین علوم است، دقیق ترین علوم است. در مابعدالطبیعه ارسطو چهار نوع علت را بر می‌شمارد: اولین علت، جوهر شیء است (علت صوری) دومین علت، ماده یا موضوع (علت مادی)، سومین علت، منشاء حرکت؛ یعنی علت فاعلی است و چهارمین علت، علت غایی است بنابراین، ارسطو علل را به چهار دسته تقسیم کرده است.
الف) آن چیزی که وجود یک شیء بسته به اوست گاهی چیزی است که ملاک فعلیت این شیء است؛ یعنی فعلیت پیدا کردن این شیء از او است و این، صورت است.
ب) اگر آن چیز، مناط بالقوه بودن این شیء یعنی معلول باشد آن، ماده است.
ج) اما اگر چیزی که علت خوانده می‌شود خارج از وجود و ذات شیء باشد، یا چیزی است که شیء به علت آن به وجود آمده است، علت غایی نامیده می‌شود.
د) و یا شیء از او بوجود آمده است که علت فاعلی نامیده می‌شود.
ما نباید در پدیده‌های انسانی مانند پدیده‌های تجربی و مادی نگاه کنیم، زیرا پدیده‌های انسانی و اجتماعی دارای پیچیدگی‌های خاص خود هستند، مبنی بر این که پدیده‌ها دارای لایه‌های متعدد درونی از علت‌ها هستند و دارای یک نقطه کانونی بوده که باید محقق واقعی به آن دست یابد. مدل فوق بیانگر این نکته است، اما در لایه ثانویه علت‌ها ما با علل چهارگانه دیگری رو به رو هستیم: علت ایجادی که چه علل و عواملی موجب پیدایش یک پدیده می‌باشد و در ادامه چه علل یا عواملی موجب تثبیت این پدیده شده است، زیرا بسیاری از پدیده‌ها پس از به وجود آمدن، قدرت ابراز وجود را در عرصه زمانی ندارند و به زبان ساده، سریع از صحنه روزگار محو می‌شوند. علت گسترش در سطح که همان مکان و جغرافیاست نیز یکی از علت است و در نهایت علت‌های نفوذ در عمق که منظور ما در این مدل، عللی است که باعث شده یک‌اندیشه یا جریان در حوزه باورها و ارزش‌ها نفوذ کرده است.

مدل توصیفی پدیده

توصیف، به معنای شرح، چگونگی و چیستی مسئله است. گاهی تبیین را توصیف می‌نامند، اما توصیف، به تشریح وضع موجود و حال یک پدیده نظر دارد، در حالی که تبیین به دنبال علم و پارادایم کلان که مصادیق آن در توصیف بیان می‌شود نظر دارد. توصیف، رویدادها را به کمک واژه‌ها و جمله‌ها، معین می‌سازد و با این امر، ساخته‌های ذهنی را ایجاد می‌کند. آن‌ها اصطلاحاتی هستند که به پژوهش گر کمک می‌کند تا مشاهده یک واقعیت را به موارد گسترده تر تعمیم دهد. (38)
مدل توصیفی پدیده به تجزیه و تحلیل کیفی جریان تکفیری ناظر است، در تحلیل توصیفی چگونگی صفات هر یک از متغیرهای موجود، در تحلیل تشریح می‌شود. در این سطح، نظام معانی متن یا واقعه جدا از زمینه‌های اجتماعی آن تحلیل می‌گردد. (39)

1. مدل سه بعدی توصیف پدیده

منظور از سه بعدی بودن این مدل توصیفی عبارت از توصیف پدیده در سه بعد: طول زمان، عرض مکان و عمق در مخاطب و‌اندیشه است. تحلیل کیفی را باید روی کرد مسلط بر تحقیقات دوره فرامدرن و محصول انتقادات مکتب انتقادی فرانکفورت از روش‌های کمّی دانست که گستره وسیعی از علوم انسانی را در بر گرفته است. (40)
 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح شکل: مدل توصیفی پدیده (منبع: محققین، 1393)

اگر بپذیریم که پدیده‌ها مقولاتی «زمینه وند» (41) هستند که به یک باره پدیدار نمی‌شوند، بلکه طی فرایندی تدریجی در بستر جامعه شکل و تکوین می‌یابند، در آن صورت مشخص می‌شود که هر پدیده‌ای دارای یک هویت اجتماعی است که دوره قبل از ظهور عینی آن را نیز شامل می‌شود. برخی از امنیت پژوهان همین روی‌کرد را در مقام تحلیل امنیت مورد توجه قرار داده و از وجود هویت‌های اجتماعی شده (42) برای پدیده‌های امنیتی سخن گفته‌اند که ما را به ریشه‌های اجتماعی امنیت رهنمون می‌شود. (43)
تعداد بازی گران بر عدم تجانس تأثیر می‌گذارد؛ یعنی هر چه تعداد [بازی گران دخیل] بیشتر باشد... میزان [احتمالی] نابرابری یا تعارض تأثیر [می پذیرد] بنابراین، تعداد بیشتر بازی گران، عدم تجانس را افزایش می‌دهد.» (44)
مکان و سطح و جغرافیا چیست؟ «دیگر آن جایی (Outside) وجود ندارد – جهان به هم نزدیک شده است. یک زمین واحد داریم. در این فضا تهدیدات و فرصت‌های تازه روییدن گرفته است.» (45)
ملاحظات جغرافیایی به دلیل عینیت و تأثیرگذاری شان از دیرباز مدنظر استراتژیست‌ها در مقام تحلیل پدیده‌ها بوده‌اند. به همین دلیل است که حجم متون منتشر شده در این زمینه بسیار و تقسیمات پدیده‌ها از این منظر متنوع می‌باشد. البته طرح بحث جهانی شدن و بروز پدیده تراکم مکانی، مانع از توسعه فزاینده ملاحظات جغرافیایی شده است تا آنجا که‌اندیشه گرانی چون: «کارل یاسپرس» (46) از بی‌اثر شدن این شاخص در منظومه فکری انسان معاصر سخن رانده‌اند.
در نگرش جدید جایگاه و میزان نقش افرینی عنصر جغرافیا تعدیل شده و تصویری نوین از منطقه و به تبع آن، تهدید منطقه‌ای ارائه می‌گردد. از این منظر منطقه امنیتی عبارت است از: دسته‌ای از کشورها که از حیث امنیتی وابستگی متقابل دارند یا تصور می‌نمایند که این گونه هستند این کشورها مستمراً تحت تأثیر یک یا چند عامل خارجی امنیتی هستند. (47)
عنصر دیگر در این مدل، بعد زمان است؛ یعنی پدیده‌ها پس از تولد، سیر رشد، نمو، بلوغ، افول و نابودی را طی می‌نمایند. بنابراین، زمان یکی از عوامل توصیف کننده یک پدیده محسوب می‌شود.
بعد سوم به سطوح‌اندیشه‌ای و لایه‌های باوری بعلاوه گسترده مخاطبان نظر دارد. این که یک پدیده چگونه اپیدمی شده و مخاطب بیشتری را به خود جلب و جذب نموده، یا مبتلا به کرده است، ضمن این که این ابتلا در چه عمقی از باورها، استدلالات و رفتارها را شامل شده، نکته‌ای است که یک تحلیل گر در توصیف یک پدیده باید مدنظر قرار دهد.

2. مدل توصیف جامع پدیده

در توصیف جامع، علاوه بر مدل‌های که ارائه می‌شود از زوایای مختلف دیگری که در جدول شماره یک بیان داشتیم استفاده خواهیم نمود. بیان ابعاد یک پدیده در ماهیت، سطح، جغرافیا، تقارن، پیچیدگی، تعادل، هویت مادی و معنوی، جنس عینی و ذهنی پدیده، کانون و انگیزه و در نهایت، کار ویژه پدیده می‌تواند شناخت جامع تر و در ادامه ارائه گزاره‌های بیشتری به تحلیل گر دهد.

جدول شماره 1- مدل تحلیل توصیفی جامع یک پدیده در ابعاد مختلف

ردیف

معیار تحلیل پدیده

گونه

1

ماهیت پدیده

سیاسی – اقتصادی – نظامی – اجتماعی – زیست محیط – فناورانه – و ...

2

سطح پدیده

فردی – گروهی – ملی – منطقه‌ای – بین المللی – جهانی

3

جغرافیای پدیده

داخلی – خارجی – مرزی

4

تقارن پدیده

متقارن – نامتقارن

5

پیچیدگی پدیده

بسیط – پیچیده

6

تعادل پدیده

متعادل – نامتعادل

7

هویت پدیده

مادی – معنوی

8

جنس پدیده

عینی – ذهنی

9

کانون پدیده

بازیگران – ساختاری

10

انگیزه پدیده

عمدی – غیر عمدی

11

کار ویژه‌های پدیده

ایذایی، واقعی، آزمایشی، اصلی


3. تحلیل توصیفی با بهره‌گیری از مدل لایه‌لایه‌ای علت‌ها

در تحلیل لایه‌لایه‌ای علّت‌ها، حالت‌های مختلف دانستن، اعم از علمی – تجربی، تفسیری – تأویلی و فلسفی – انتقادی یکپارچه می‌شوند. ارزش و سودمندی این روش در پیش بینی بهتر و دقیق تر آینده پدیده‌ها نیست، بلکه با ایجاد فضاهای گذار، زمینه لازم را برای خلق قواعد جامع فراهم می‌کند. هم چنین کاربرد این روش هنگام سیاست گذاری عمومی در عرصه برخورد با پدیده‌های مختلف در درازمدت به تهیه بینش‌های جامع تر، ژرف تر و اثربخش تر منجر می‌شود.
تحلیل لایه لایه‌ای علت‌ها از چهار سطح تشکیل می‌شود که عبارتند از: لیتانی، علت‌های اجتماعی، جهان بینی و گفتمان مسلط و در نهایت اسطوره – استعاره.
1- سطح اول لیتانی نام دارد که در فرهنگ دینی به معنای مراسم دعا و مناجات دسته جمعی است. لیتانی سطحی ترین لایه بوده و معرف دیدگاه رسمی و پذیرفته شده از واقعیت است.
2- سطح دوم سطح علت‌های اجتماعی و معرف دیدگاه سیستمیک است. در این سطح، داده‌های سطح لیتانی توضیح داده شده و مورد سؤال قرار می‌گیرند.
3- سطح سوم نمایان گر جهان بینی و گفتمان است. در این سطح فرض‌های استدلالی که بر بستر جهان بینی‌ها و ایدئولوژی‌ها قرار دارند و ناخودآگاه هستند، واکاویده می‌شوند.
4- سطح چهارم نشان اسطوره‌ها و استعاره‌هاست. این سطح در واقع معرف ابعاد انگیزشی ناخودآگاه موضوع است. (48)
 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح شکل: مدل توصیف لایه‌لایه‌ای پدیده (منبع: محققین، 1393)

روش تحلیل لایه‌لایه‌ای علت‌ها با حرکت بالا و پایین در سطوح چهارگانه، نگرش‌های مختلف شناختی را وارد می‌کند، اما آنها را در سطوح مختلف مرتب می‌کند ... در واقع بازگشت از لایه‌های پایین تر گفتمان و استعاره به لایه سطحی لیتانی به تهیه سیاست‌های کل نگرتر در حوزه مطالعات پدیده‌های مختلف، به ویژه پدیده‌های امنیتی منجر خواهد شد. (49)

4. تحلیل توصیفی از نظام و ساختار یک پدیده

هر پدیده‌ای فارغ از یک نظام و سیستم نیست. هنگامی که سخن از سازمان به میان می‌آید، نخستین چیزی که به ذهن مخاطب خطور می‌کند ساختار سازمان است. ساختار سازمان خود بیان گر نمودار سازمانی، میزان تمرکز، حیطه اختیارات، ارتباطات سازمانی، کنترل، مدیریت و ... است.
بر اساس دیدگاه نظریه پردازان، مدیریت ساختارو استراتژی متأثر از یکدیگرند، اما گروهی از نظریه پردازان نیز هم چون: فیلیپس، پیترز و واترمن با این دیدگاه چندان موافق نبودند و چارچوب جدیدی برای نگرش و بررسی سازمان ارائه کردند. بر اساس نظر آن‌ها تغییر و حرکت سازمان نشئت گرفته از تعامل هفت بعد: ساختار، استراتژی، سیستم، حرکت، کارکنان، مهارت و ارزش‌های مشترک است.
سه بعد: ساختار، استراتژی و سیستم، ابعاد سخت سازمان و به چهار بعد دیگر؛ یعنی سبک، کارکنان، مهارت و ارزش‌های مشترک سازمان، ابعاد نرم اطلاق می‌شود. دلیل انتخاب این واژه‌ها نیز این است که مفاهیم ابعاد سخت؛ یعنی ساختار، سازمان و استراتژی عینی، ملموس، عملی و به سادگی تعریف شدنی هستند و ابعاد سبک، کارکنان، مهارت و ارزش‌های مشترک غیر ملموس، غیرعملی و به سختی قابل تعریف و توصیف شدنی است.

الف ساختار:

شامل اصول تقسیم کار و تخصصی سازی و همآهنگی، ویژگی‌های اصلی نمودار سازمانی (وظیفه ای، متمرکز و ...) نحوه ارتباط افراد در سازمان، الگوهای طبقه بندی و کنترل می‌باشد. در طراحی سازمان و نحوه ارزیابی ساختار، پرسش‌های زیر مطرح می‌شود.
سازمان متمرکز است یا غیرمتمرکز؟ چه وظایفی به عنوان وظیفه اصلی سازمان تلقی می‌شود؟ آیا بین وظایف کلیدی سازمان تنشی وجود دارد؟ و در صورت وجود، این تنش چیست؟ آیا در سازمان گروه‌های غیر رسمی وجود دارد؟ ساختار غیر رسمی شامل ارتباطات بین مدیران، گروه‌ها و ... چگونه است؟

ب. استراتژی:

استراتژی مشتمل بر الگو، سیاست، برنامه، اقدام، تصمیم و تخصیص منابع است و به سه سؤال کلیدی: سازمان چیست؟ چه می‌کند؟ چرا چنین می‌کند؟ پاسخ می‌دهد به علاوه ویژگی‌های متمایز: عوامل کلیدی موفقیت، نحوه نگرش سازمان به محیط داخلی و خارجی، نقاط قوت و ضعف، فرصت‌ها و تهدیدها، مواردی هستند که در طراحی استراتژی مورد توجه قرار می‌گیرد.

ج. سبک:

سبک از دو جهت قابل بررسی است: از بعد فرهنگ سازمانی که بیان گر ارزش‌ها و اعتقادات مسلط که جزو ویژگی‌های ماندگار زندگی سازمانی است و از بعد سبک مدیریت که بیان گر طرز تفکر مدیران و نحوه عمل آنها و نیز موضوعاتی که مدیر، فکر و برنامه ریزی خود را بر روی آن‌ها انجام می‌دهد است.

د. سیستم‌ها:

رویه‌ها و فرآیندهایی که به صورت رسمی و غیر رسمی در خصوص انجام وظایف و امور محوله در سازمان درحال پیاده سازی است و نیز سیستم‌های ارزیابی و برنامه ریزی، سیستم‌ها و مکانیزم تشویق و تنبیه، سیستم تخصیص منابع مالی، ساز و کار بررسی و پیاده سازی نظام بودجه سیستم مدیریت منابع انسانی و ...

هـ. مهارت‌ها:

بیان گر ویژگی‌های متمایز و اصلی سازمان و این که سازمان توانایی انجام چه کاری را بهتر از سایر سازمانها دارا می‌باشد و نیز نحوه حفظ مزیت رقابتی شرکت نسبت به سایر رقبا.

و. کارکنان سازمان:

کارمندانی که در حال فعالیت در سازمان هستند دارای چه مشخصه‌هایی از نظر: تحصیلات زمینه‌ها و تجربه‌های گذشته شغلی، نحوه و مکانیزم تشویق و تنبیه کارمندان سازمان، معیارها و ملاک‌های انتخاب و ارتقا در شغل، معیارها و فرهنگ سازمان.

ز. ارزش‌های مشترک:

ایده‌های اساسی، اعتقاداتی که سازمان به کارمندانش القا می‌کند.

5. تحلیل و توصیف ابعاد پدیده

1. بعد امنیتی

مفهوم امنیت (50) یکی دیگر از واژگانی می‌باشد که تا کنون به یک تعریف جامع و مانع نرسیده است. امنیت که در لغت به معنای در امان بودن، ایمنی، بی‌ترسی، آرامش و آسودگی است (51) به حالت فراغت از هر گونه تهدید یا حمله و یا آمادگی برای رویارویی با هر نوع تهدید و حمله اطلاق می‌شود. (52) باری بوزان نیز «امنیت را حفاظت در برابر خطر (امنیت عینی)، احساس ایمنی (امنیت ذهنی) و رهایی از تردید (اعتماد به دریافت‌های شخصی) می‌باشد» تعریف نموده است. (53)
 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیخ تصویر: مدل توصیف سازمانی پدیده (منبع: محققین، 1393)

امنیت در سه سطح: نرم، سخت و نیمه سخت قابل ترسیم است، اما بهره گیری از همه این ظرفیت‌ها در یک راهبرد هوش مند امری است که غرب و به ویژه آمریکا به دنبال آن است. استراتژی «قدرت تغییر» (54) که اوباما با روی کارآمدن خود سعی در تغییر تفسیر چهره آمریکا در سطوح بین المللی و منطقه‌ای (خصوصاً منطقه خاورمیانه) دارد به نوعی بهره گیری از قدرت نرم می‌باشد. قدرتی که از مباحث محوری علم سیاست و مورد‌اندیشه و تأمل در متون و آثار سیاسی بوده و به دلیل اهمیت آن در دو عرصه سیاست داخلی و خارجی برای اجرای خط مشی‌ها و برنامه‌ها و تحقق اهداف و منافع ملی، (55) مورد بهره برداری ایالات متحده آمریکا قرار گرفته است.
تفسیر قدرت در سیاست قدرت نرم عبارت است از پدید آوردن آثار مطلوب (56) و سلطه انسان بر انسان (57) هم چنین توانایی فرد یا گروه در کسب تسلیم و اطاعت دیگران (58) که کنترل و رفتار دیگران (59) را به همراه خواهد داشت.
هدف بهره گیری از قدرت نرم همانا ایجاد آثار و نتایج مورد نظر است (60) که مخاطبان اصلی آن را بر خلاف اهداف «قدرت» که دولت‌ها، نخبگان سیاسی، گروه‌های ذی نفوذ و نهادهای حکومتی می‌باشند، مردم، نهادهای فروملی و NGOها تشکیل می‌دهد.
زمانی که تهدید، ماهیت پیچیده پیدا می‌کند، هر یک از بازی گران و ابزارهای لازم جهت ایجاد، گسترش و تقویت قدرت نیز باید دارای ماهیتی پیچیده باشند. (61) پیچیدگی و درهم تنیدگی اهداف، ابزار و مسائلی که در قدرت نرم وجود دارد سبب می‌شود که تحلیل گران، در آن، واحد، وضعیت محیطی را در سطوح مختلف: داخلی، منطقه‌ای (محیط نزدیک) و بین المللی یا سیستمی (محیط دوردست) در ابعاد: سیاسی، فرهنگی، اجتماعی وگاهاً اقتصادی مورد تجزیه و تحلیل قرار داده تا به یک تصویری درست از وضعیت حال و آینده دست یابند.
نقطه اشتراک تهدید نرم و قدرت نرم در ابزارها و روش‌هاست بدین صورت که به کار بردن ابزار سخت و قدرت نظامی صرف بر ضد نظام‌های ایدئولوژیک که پایه‌های سیاست و افکار عمومی را دین، اعتقاد و مبانی دینی تشکیل می‌دهد، نه ممکن است و نه کارآمد. در این شرایط، به مرور ادبیات قدرت نرم (62) در مراکز تحقیقاتی غرب شکل گرفت (نای، 1378: 26) و سپس ترکیبی از قدرت سخت و نرم به عنوان قدرت هوشمند (63) در دستور کار سیاستمداران آمریکایی قرار گرفت.

 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح تصویر: Smart Power (Source: Researchers, 2014)

قدرت سخت دارای ساختاری هرمی با منطق «بالا به پایین» است، حال آن که قدرت نرم در ساختاری کروی و با منطق «دیالکتیک متن – بازی‌گر» تولید می‌شود.
در قدرت سخت قدرت به آمریت تعبیر شده و سبب گسست بین عامل و موضوع قدرت می‌شود، اما قدرت نرم با عنصر اقناع تعریف شده و قدرت در فضای ارتباط متقابل پدید می‌آید؛ یعنی عامل و موضوع بر یکدیگر تأثیرگذار هستند.
تهدید سخت، مستقل از مؤلفه‌های محیطی تعریف می‌شود، در حالی که در تهدید نرم، پدیده‌های اجتماعی مرتبط با مؤلفه‌های محیطی است. تهدید سخت، حالتی ترکیبی دارد، ولی تهدید نرم، امتزاجی از مؤلفه‌های محیطی است. تهدید سخت، ماهیتی متعصب دارد، ولی تهدید نرم، تصویری ژلاتینی از قدرت است. تهدید سخت، بر سرمایه مادی بازی گر و تهدید نرم بر سرمایه اجتماعی بازی گر استوار است. (64)
برخی از دانشمندان سیاسی، عوامل و عناصر دیگری را نیز در عداد عوامل تشکیل دهنده و مؤثر در قدرت، اعم از نرم و سخت بر شمرده‌اند که اهم آن‌ها عبارتند از:
وضعیت جغرافیایی (شامل: آب و هوا، نوع زمین، وسعت خاک، موقعیت سرزمین از نظر دست‌رسی به دریا یا مجاورت با سایر کشورها) جمعیت و نیروی انسانی، ظرفیت صنعتی، ترابری و ارتباطات، استعدادهای علمی و اختراعات و ابتکارات، سیستم اقتصادی، سازمان اداری و دولتی، موقعیت استراتژیک، ایدئولوژی و اخلاق اجتماعی، اطلاعات و آگاهی، تاسیسات نظامی و انتظامی، خرد رهبری و روحیه ملی. (65)
قدرت نرم مکمل قدرت سخت است به طوری که بی‌توجهی به قدرت نرم می‌تواند قدرت سخت را تضعیف کرده، استراتژی قدرت یک نظام را به نحو محسوسی تضعیف کند. در واقع، موفقیت نه از جانب قدرت سخت و نه از جانب قدرت نرم، هیچ یک به تنهایی به دست نمی‌آید. برای رسیدن به موفقیت باید ترکیب بهینه‌ای از آن‌ها را به کار برد. (66) تفسیر جدیدی از «قدرت» در عصر کنونی که به عصر اطلاعات تعبیر شده، نه فقط از ساختار نظامی قوی و سخت، بلکه آمیزه‌ای از قدرت سخت و نرم است (67) و حد فاصل بین قدرت نرم و سخت را قدرت امنیتی – اطلاعات نامیدند.

2. بعد سیاسی (68)

آن جا که سخن از قدرت و تفکیک و تنظیم روابط، وظایف و اختیارات یک سیستم باشد، بحث سیاسی است.
حال قدرت قاهره کدام است و تنظیم قدرت چگونه باید شکل گیرد؟ بنابراین، «شأن و عزت حاکم نیز همچون قدرت او باید از شأن و مرتبت هر یک از اتباع و [حتی] کل اتباع از این طرح باشد، زیرا حاکمیت سرچشمه شأن و عزت است ... اگرچه آن‌ها [اتباع] وقتی دور از نظر حاکم هستند، برخی بیشتر و برخی کمتر در مرتبت خود می‌درخشند، لیکن در حضور او بیش از ستارگان در حضور خورشید درخشش ندارند.» (69)
این ایده اساسی متعاقباً نزد هگ

عبارات مرتبط با این موضوع

مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به


ادامه مطلب ...

تحلیلی بر علل پیدایش و گسترش تفکر تکفیری و راهکارهای برون رفت از آن

[ad_1]
درباره‌ی ادوارد سعید

درباره‌ی-ادوارد-سعیدسعید یک امریکایی فلسطینی تبار است که هم اکنون ریاست دانشکده‌ی ادبیات تطبیقی دانشگاه کلمبیا، در نیویورک، ادامه ...

امکان سنجی تحقق همگراییِ جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری

امکان-سنجی-تحقق-همگراییِ-جهان-اسلام-در-مواجهه-با-تهدید-جریان-تکفیریمقاله حاضر، ضمن ظرفیت شناسی مقوله‌ی تهدیدِ جریان تکفیری به عنوان تهدیدی بسیار ویرانگر علیه منافع و مصالح ادامه ...

تحلیلی بر علل پیدایش و گسترش تفکر تکفیری و راهکارهای برون رفت از آن

تحلیلی-بر-علل-پیدایش-و-گسترش-تفکر-تکفیری-و-راهکارهای-برون-رفت-از-آندر صدر اسلام و بازه‌ی زمانی نزدیک به آن، حوادثی مثل: جنگ‌های ردّه، جریان خوارج و خشونت، غلوّ غالیان و ادامه ...

ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن

ارائه-مدل-تحلیل-جامع-جریان-تکفیری-و-راهبردهای-مقابله-با-آنعالم انباشته از پدیده‌های مختلف است که همه آن‌ها دارای یک ویژگی مشترک‌اند مبنی بر این که یک سیر وجود ادامه ...

تأملی بر مسئولیت بین‌المللی برای اعمال افراد و گروه‌های تکفیری

تأملی-بر-مسئولیت-بین‌المللی-برای-اعمال-افراد-و-گروه‌های-تکفیریدر 29 دی 1392 (19 ژانویه 2014)، وزیر امور خارجه ایران اظهار داشت: شواهد محکمی وجود دارد که خط مشی‌های ادامه ...

علل شکل گیری تکفیری‌ها از دیدگاه جغرافیای سیاسی

علل-شکل-گیری-تکفیری‌ها-از-دیدگاه-جغرافیای-سیاسیدر سال‌های اخیر گروه‌ها و فرقه‌های تروریستی زیادی در سرزمین‌های اسلامی شکل گرفته‌اند. درباره ی عوامل ادامه ...

نهضت انقلاب اسلامی ایران

نهضت-انقلاب-اسلامی-ایرانانقلاب اسلامی ایران به مثابه یکی از مهمترین جنبش‌های اسلامی، پدیده‌ای است که هم ادبیات نظری و هم سطوح ادامه ...

زمینه‌های شکل‌گیری جنبش پانزده خرداد

زمینه‌های-شکل‌گیری-جنبش-پانزده-خردادجنبش پانزده خرداد 1342 به عنوان یک جنبش اجتماعی - مذهبی به دلیل تأثیرات بر جای گذاشته در طی سالیان بعد، ادامه ...

بیداری اسلامی یا بهار عربی

بیداری-اسلامی-یا-بهار-عربیاتفاقات چشمگیر اخیر در جهان عرب، که به سرنگونی حکومت‌های مستبد انجامید، تحلیل‌های فراوانی را در میان ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به


ادامه مطلب ...

امکان سنجی تحقق همگراییِ جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری

[ad_1]

چکیده

مقاله حاضر، ضمن ظرفیت شناسی مقوله‌ی تهدیدِ جریان تکفیری به عنوان تهدیدی بسیار ویرانگر علیه منافع و مصالح جهان اسلام به امکان سنجی تحقق همگرایی در مواجهه با آن بر اساس نگاه سازه انگاری پرداخته و مدعی شده که می‌توان از منظر ایجاد یک فهم مشترک نسبت به مقوله جریان تکفیری و هنجارسازی در خصوص مقابله با تهدیدات ناشی از آن به فکر همگرا شدن هر چه بیشتر جهان اسلام بر محور آموزه‌های ناب اسلام و در یک کلام، شکل گیری یک هویت مشترک در مواجهه با تکفیری‌ها بود و بدین ترتیب حتی تهدید جریان تکفیری را به فرصتی برای شکل دهی به یک هویت مشترک اسلامی و همگرایی جهان اسلام تبدیل نمود. دلیل اصلی و پشتیبان این مدعا این است که جریان تکفیری، جریانی است که نه با مبانی اعتقادی شیعه سرسازش دارد و نه مبانی اعتقادی اهل سنت را بر می‌تابد، لذا موفقیت احتمالی در ایجاد فهمی مشترک از مقوله مقابله با جریان تکفیری، به دلیل آن که مستلزم واکاوی و بازخوانی آموزه‌ها و مبانی اعتقادی مشترک اسلام میان شیعه و اهل سنت می‌باشد، خود می‌تواند بستر سازِ شکل گیری هویت اسلامی مشترک گردد. بدیهی است که بر خلاف رویکردهای خردگرا در روابط بین الملل که اتحاد دولت‌ها را بر اساس منافع مادی و یا واکنش به تهدیدهای خاص از منظر هزینه فایده می‌دانند به گونه‌ای که پس از رفع عامل تهدید یا منتفی شدن منفعت، آن اتحاد از میان می‌رود، نگاه سازه انگاری به دلیل آن که از منظر فهم و هویت مشترک به فرایند همگرایی کشورها توجه دارد، رویکردی پایدار و بلند مدت را مدنظر داشته به گونه‌ای که می‌توان انتظار داشت، حتی پس از رفع عوامل ناامنی ناشی از تهدید جریان تکفیری، این همگرایی به سایر حوزه‌ها تسری یافته و تداوم یابد.
کلید واژه : جریان تکفیری، سلفی گری، وهابیت، همگرایی جهان اسلام، وحدت جهان اسلام، سازه انگاری.

الف. مقدمه: طرح پژوهش

1. بیان مسئله

تکفیر از دیرباز یکی از محورهای اساسی اختلافات، جنگ‌ها و خشونت‌ها در ادیان مختلف بوده است. در هر یک از ادیان، برخی از فرقه‌ها، سایرین را تکفیر کرده و خارج از دین نامیده‌اند و همین موضوع، باعث بروز جنایت‌ها و کشتارهای مذهبی در طول تاریخ شده است. در زمان کنونی، بحران تکفیر یکی از دردناک‌ترین مسائلی است که جهان اسلام با آن مواجه شده است. رویکردها و اقدامات افراطی اتخاذ شده توسط عوامل وابسته به این جریان، باعث شده، اسلام به عنوان یک دین کاملاً خشن و هراس انگیز در جهان معرفی گردد. حملات انتحاری و جنایت‌های بی‌شماری که امروز در کشورهای اسلامی نظیر عراق، سوریه، پاکستان، افغانستان و ... مشاهده می‌شود، عموماً با پشتوانه فکری صورت می‌پذیرد که با تن در کشیدن جامه‌ی انتساب به سلفِ صالح به صورت انحصار طلبانه مدعی مسلمانی هستند و سایر مسلمانان را خارج از دایره توحید و ایمان شمرده و بر خلاف همه مذاهب اسلامی آنان را مشرک و کافرمی‌خوانند. (2)
این جریان در بستر تغییر و تحولاتی که پشت سر نهاده اکنون به جریانی سیاسی با نگاه‌های ایدئولوژیک تبدیل شده که حوزه گسترش آن بسیاری از کشورهای اسلامی و حتی غیر اسلامی را شامل می‌شود. (3) یکی از دلایل این اتفاق این است که جریان تکفیر، عقبه و پشتوانه‌ی فکری دیرپایی دارد که با طی تطورات تکوینی و تاریخی و هم چنین با حمایت‌های مادی و غیر مادی برخی از حاکمانِ کشورهای اسلامی نظیر عربستان سعودی و قطر و فتاوی برخی مفتی‌های وهابی، اکنون ناظر به یک گرایش چند جانبه دینی، فکری، ایدئولوژیک و حتی امنیتی شده است. در این میان، دشمنان خارجی مسلمین نیز به خوبی دریافته‌اند که یکی از راهکارهای تضعیف بنیه‌ی مسلمین، ایجاد تفرقه و تشتّت میان مسلمانان و حمایت از گرایش‌های افراطی آن‌ها به منظور تخریب وجهه اسلام است و جریان تفکیری نیز دانسته و یا ندانسته آلت دست آنان شده‌اند. بی‌تردید در چنین شرایطی فعالیت جریان و گروه‌های تکفیری آن هم در قالب عناوین مختلف و گسترش روز افزون جنایت‌های آن‌ها باعث شده در حوزه‌ی جهان اسلام علاوه بر فرقه گرایی و منازعات پر شدت و دامنه دار، جان، مال و ناموس مسلمانان نیز در معرض خطر قرار گیرد و آثار تمدن اسلامی نیز تهدید و تخریب گردد. در حوزه جهان بشریت نیز دشمنان اسلام با بهره برداری از این موضوع به اسلام هراسی و اسلام ستیزی دامن زده و چهره نامقبول و غیر عقلانی از اسلام به دنیا نشان می‌دهند و بدین ترتیب از رشد و گسترش اندیشه اصیل اسلامی در دنیا جلوگیری می‌کنند.
همه این موارد ایجاب می‌کند جهان اسلام به ویژه کشورهای اسلامی در مقابله با گسترش این پدیده تلخ، چاره اندیشی نموده و به دنبال تحقق همگرایی در مواجهه با تکفیری‌ها برآیند. اما به رغم این ضرورت باید اذعان نمود که شرایط کلی امروز جهان اسلام به ویژه کشورهای اسلامی باعث شده تحقق این ایده با چالش‌هایی مواجه گردد. این چالش‌ها که روند تقویت و افزایش ضریب امنیت و ثبات منطقه‌ای و جهانی کشورهای اسلامی را با مشکل رو به رو کرده شامل چالش‌های درونیِ منتّج از روابط و مناسبات موجود در سطح دولت‌ها و نخبگان و چالش‌های پیش روی وحدت و همگرایی در جهان اسلام به ویژه از منظر هویتی می‌شود. (4) به عبارت دیگر آنچه امروز در روابط میان اکثر کشورهای جهان اسلام در عرصه‌های مختلف مشاهده می‌شود، بیشتر نشان از روندهای واگرایانه و گریز از مرکز دارد (5) و کشورهای اسلامی به منظور تحصیل منافع خود عمدتاً یا بر سیاست‌های مجزا تاکید داشته، یا درون خود علیه یکدیگر جبهه بندی نموده و یا منافع و امنیت خود را در رابطه با قدرت‌های غیر اسلامی نظیر ایالات متحده آمریکا جست و جو می‌کنند. به لحاظ هویتی نیز تا کنون فرهنگ اسلام کمتر به عنوان اصل هویت بخش جمعی مورد نظر جوامع اسلامی بوده است. (6)
بنابراین به نظر می‌رسد در یک چنین فضایی، تحقق ایده همگرایی جهان اسلام به طور عام و در خصوص مقابله با تکفیری‌ها به طور خاص با مشکلات و موانعی مواجه باشد. از این منظر مسئله اساسی این پژوهش، امکان سنجیِ تحقّقِ فرایند همگرایی جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری با تاکید بر نگاه هویتی تشکیل می‌دهد. این مطالعه امکان سنجی محتاج ظرفیت شناسی از مقوله تهدید جریان تکفیری علیه منافع و مصالح جهان اسلام از یک سو و مشخص نمودن
الزامات تحقّقِ همگرایی جهان اسلام از سوی دیگر می‌باشد تا با تاکید بر این دو مقوله به این پرسش اصلی پاسخ داده شود که آیا امکان همگرایی جهان اسلام در مواجهه با تهدیدِ جریان تکفیری و به تبع آن، زمینه‌ای برای شکل گیری یک هویت مشترک اسلامی فراهم می‌شود؟

2. فرضیه:

چنانچه مقوله‌ی جریان تکفیری و تهدیدهای ناشی از آن، علیه منافع و مصالح جهان اسلام، از جایگاه و قابلیت لازم برای هنجارسازی در جهان اسلام برخوردار باشد، به گونه‌ای که کشورهای اسلامی بتوانند با تاکید بر مبانی اعتقادی مشترک اسلام میان شیعه و اهل سنت به یک فهم و ادراک مشترک از تهدیدات این جریان و در نتیجه، یک درک جمعی در خصوص مواجهه با آن دست یابند، زمینه‌های شکل گیری و تقویت احساس ما بودن در مقابله با تکفیری‌ها بروز یافته و امکان تحقق همگرایی جهان اسلام در رویارویی با تهدید تکفیری‌ها و به تبع آن، حتی زمینه‌های با تهدید تکفیری‌ها و به تبع آن، حتی زمینه‌های شکل گیری یک هویت مشترک اسلامی نیز فراهم می‌شود.

3. هدف تحقیق:

ایجاد زمینه‌های همگرایی در جهان اسلام برای مقابله با تهدیدهای جریان تکفیری و زمینه سازی در جهت تحقق آرمان هویت مشترک اسلامی.

4. ضرورت تحقیق:

در دوره حسّاسِ کنونی که بحران تکفیر، معضلِ جدّی جهان اسلام به شمار می‌رود، توجه به آن بیش از گذشته اهمیت پیدا کرده است. نقش تکفیر در سیاه نمایی چهره‌ی اسلام و جنایت‌های گسترده این جریان در حق مسلمانان بی‌دفاع، اعم از شیعه و سنی، ضرورت همگرایی و توجه ویژه و روز افزون کشورهای اسلامی را در مقابله با گسترش این پدیده تلخ دو چندان می‌سازد. امروزه گروه‌های تندرو و افراطیِ سلفی، محور فعالیت‌های تروریستی در جهان اسلام قرار گرفته‌اند. وسعت و فراگیری اقدامات تروریستی این جریان‌های تکفیری در عراق، پاکستان، افغانستان، لبنان، سوریه، یمن، مصر و ... نشان از وجود حمایت‌های منطقه‌ای و بین المللی از این جریان‌ها دارد. باید توجه داشت که این تنش‌ها و درگیری‌ها به دروغ به نام سنی و شیعه مطرح می‌شود و وجود اندیشه‌ی تکفیری، بستر مناسبی را برای درگیری شیعه و سنی فراهم کرده است. بنابراین جریان تکفیری با قرائتی که از اسلام ارائه می‌کند، نه تنها آموزه‌های ارزشمند و نورانی آن را در برابر چشم جهانیان زشت و مشوّه جلوه می‌دهد بلکه مسلمانان را نیز خارج از دایره توحید و ایمان شمرده و آنان را مشرک و کافر خوانده به جان هم می‌اندازد. از این منظر ضرورت دارد با تاکید بر مبانی اعتقادی مشترک اسلام میان شیعه و اهل سنت و شناخت ریشه‌های فکری جریان‌های تکفیری که در تعارض با آن قرار دارند، در جهت زمینه سازی هویت مشترک اسلامی حرکت نمود و بدین ترتیب، مقوله تهدید جریان تکفیری را به فرصتی برای شکل دهی به هویت مشترک اسلامی و همگرایی جهان اسلام تبدیل کرد.

5. روش تحقیق:

روش تحقیق حاضر، تلفیقی است؛ یعنی از نوع اکتشافی (کشف نکات مبهم و زوایای پنهان تهدید جریان تکفیری)، توصیفی و تحلیلی است. متناسب با آن، روش جمع آوری اطلاعات، کتاب خانه‌ای (فیش برداری) و میدانی خواهد بود. منظور از روش کتاب خانه‌ای مراجعه و استفاده از کتاب‌ها، مقاله‌ها، میزگردها، مصاحبه‌ها، همایش‌ها، سایت‌ها، وبلاگ‌ها و مانند آن در تحلیل وضعیت همگرایی در جهان اسلام و شناسایی و تحلیل تهدید جریان‌های تکفیری است. اما استفاده از روش میدانی به منظور سنجش تهدید جریان تکفیری و هم چنین سنجش امکان همگرایی در مقابله با آن، در سطح تعدادی از اساتید دانشگاهی و حوزوی متخصص در موضوع با الهام از روش دلفی صورت می‌پذیرد تا ضمن تایید اطلاعات جمع آوری شده، ادراکات و دریافت‌های آنان از تهدید تکفیری‌ها و امکان همگرایی در مواجهه با تهدید مذکور مشخص گردد.

6. ادبیات و سوابق موضوع

مرور آثار و سوابق موجود در ارتباط با مقاله حاضر نشان می‌دهد که موضوع همگرایی جهان اسلام و هم چنین مقوله جریان‌های تکفیری، هر یک به طور مستقل و جداگانه و از زوایای گوناگون مورد اهتمام پژوهش گران و اندیشمندان مختلف قرار گرفته است و کتاب‌ها و مقاله‌ها متعدد داخلی و خارجی درباره‌ی هر یک به نگارش درآمده‌اند. منابعی که به موضوع همگرایی جهان اسلام پرداخته‌اند از حیث رویکرد، به رویکردهای ژئوپلیتیک (مثل صفوی، 1387؛ حافظ نیا، 1391؛ عسگری، 1387)، تقریب مذاهب (مثل منصور نژاد، 1378؛ حسینی، 1388؛ جمعی از نویسندگان، 1390؛ فرزندی، 1390؛ جمشیدی،1391؛ علی حسن طه، 2009؛ محمود حمدی زقزوق، 1994؛ محمد حسین فضل الله و دیگران، 1997؛ محمد سلیم العوا، 2007) سیاسی – بین المللی (مثل ستوده و دیگران، 1392؛ سیمبر و قربانی، 1390؛ مجیدی و همکاران، 1387؛ موثقی، 1370؛ ولایتی و محمدی، 1389؛ عیسی نیا، 1385؛ امجد، 1382؛ خلیجی و ارسطو، 1388؛ طباطبایی، 1388) و اقتصادی (مثل اکبری و فرهمند، 1384؛ وارثی و حیدری 1389) قابل تقسیم می‌باشند. البته در مواردی، تلفیقی از رویکردهای مذکور در این منابع مشاهده می‌شود.
منابعی که به موضوع جریان تکفیری پرداخته‌اند، شامل دو دسته منابع داخلی (مثل نیکزاد تهرانی، 1389؛ صفا تاج، 1380؛ ابراهیمی، 1392؛ هرسیج و تویسرکانی، 1392؛ رجبی، 1389؛ هوشنگی و پاکتچی، 1390؛ محمودیان، 1390؛ حیدری، 1388؛ سیدنژاد 1388؛ سید نژاد، 1389؛ مبلغی، 1386) و منابع خارجی (مثل قرضاوی، 1373؛ احمد الخشن، 2006؛ دشتی، 2007؛ عصفور، 2000؛ عطاءالله، 2010؛ محمدعلی جحاف، 2012؛ اسپرینگر (7)، 2009؛ نوید شیخ، 2012؛ هفلفینگر (8)، 2011؛ میجر (9)، 2009) می‌شوند.
با مروری بر منابع فوق می‌توان گفت اگرچه بسیاری از آن‌ها به نحوی با موضوع مقاله حاضر مرتبط بوده و می‌توان از بسیاری مطالب مفید پیرامون مسائل همگرایی جهان اسلام و مقوله جریان‌های تکفیری بهره برد، اما کار تحقیقی و اثر مدوّنِ مستقلی که به هر دو موضوعِ پیش گفته در ارتباط با هم بپردازد – تا آن جا که مورد کاوش واقع شد – به دست نیامد. به عبارت دیگر موضوع امکان سنجیِ تحقق همگرایی جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری به عنوان کار تحقیقی مجزّا و اثری مستقل مورد توجه نگارنده قرار گرفته است. از سوی دیگر و از جنبه‌ی نوآوری، این پژوهش، فرایندی گام به گام به سوی تحقق ایده‌ی همگرایی جهان اسلام را در نظر دارد؛ یعنی می‌کوشد فرایندِ همگرایی را در ارتباط با نمونه‌ای مشخص اما مهم و تأثیرگذار، به آزمون گذارده و آغاز نماید تا با حصول موفقیت، به تدریج علاقه و وفاداری کشورهای اسلامی به مقوله همگرایی در سایر عرصه‌ها افزایش یابد و شکست‌های سنگین و مایوس کننده دامن گیر کشورهای مذکور نگردد.

7. مفاهیم اصلی پژوهش:

امکان سنجی: (10)

به طور کلی به معنای بررسی و تجزیه و تحلیلِ امکان موفقیت یک پروژه است که برای حمایت از فرایند تصمیم گیری به کار می‌رود. هدف از مطالعاتِ امکان سنجی، تعیینِ میزان امکان پذیری و اجرایی بودن یک پروژه و ثمربخشی آن می‌باشد؛ به عبارت دیگر، امکان سنجی به طور عینی و منطقی، نقاط ضعف و قوت یک پروژه، فرصت‌ها و تهدیدهای موجود، منابع مورد نیاز و در نهایت چشم انداز رسیدن به موفقیت را نشان می‌دهد. (wikipedya.org)
در تحقیق حاضر، امکان سنجی موضوع در قالب بررسی و تجزیه و تحلیل مولفه‌های الزامات، به معنای بایدها و ضرورت‌های ایجابی تحقق همگرایی در جهان اسلام و ظرفیت شناسی از مقوله تهدید جریان تکفیری به جهت فراهم نمودن بسترهای همگرایی صورت می‌پذیرد.

همگرایی: (11)

همگرایی به حالاتی از همبستگی میان کشورها گفته می‌شود که بر حسب درجه و میزان این همبستگی، از همکاری ساده تا ادغام کامل را در بر می‌گیرد. در مقاله حاضر، همگرایی بر اساس دیدگاه سازه
انگاری مورد توجه است از این منظر، فرایند همگرایی از طریق قواعد و هنجارهای جمعی، تغییر و تحول هویت‌ها و منافع و نقش تکوینی نهادهای فراملی و فروملی مورد توجه است (فیروزآبادی، 1390: 44). ساز و کارِ کانونی و اصلی در فرایند تغییر و تحول هویتی مدنظر سازه انگاران، جامعه پذیری و یادگیری اجتماعی پیچیده است و این مهم برای توسعه هنجارسازی و شکل گیری هنجارهای مشترک ضروری است (checkel 2001: 562-563).

تکفیر:

به معنای نسبت دادن اندیشه یا شخصی به کفر است. گروهی از تکفیری‌ها مخالفان خود را در مسائل اعتقادی تکفیر نموده و حکم به قتل آنان می‌دهند. ابن تیمیه و پیروان وهابی او از این دسته‌اند. گروهی از تکفیری‌ها اهل تکفیر سیاسی هستند و حکم به جهاد می‌دهند؛ یعنی معتقدند هر حاکمی که طبق دستورهای الهی حکم نکند اگر چه مدعی اسلام باشد، کافر و طاغوت است و باید به او کفر ورزیده و با او جهاد و مبارزه شود. برخی سید قطب و گروه‌های جهادی مدعی پیروی او را از این دسته تکفیری‌ها می‌دانند. (12)

سلفیه:

فرقه‌ای است که غالباً از عقاید احمدبن حنبل و اهل حدیث به ویژه محمدبن تیمیه و ابن عبدالوهاب پیروی می‌کنند، اما خود را احیاگران سنت و پیروان سلف یعنی اصحاب پیامبر خدا و تابعان، تابعانِ تابعان پاسداران توحید و سنت نبوی می‌دانند. این عده با دو ویژگی، جریانِ سلفی گری را به وجود آوردند: الف. احیای سیره سلف صالح، یعنی مسلمانان صدر اسلام. زیرا آنها مدعی شدند که امت پیامبر منحرف شده‌اند و باید آن‌ها به راه مستقیم و سیره سلف صالح برگرداند و از آنچه در دوره‌های پس از پیامبر و اصحاب بزرگش افزوده شده بر حذر داشت.
ب: ظاهرگرایی در فهم آیات و روایات، یعنی آنها در فهم و برداشت از آیات و روایات، هرگز به تاویل و تفسیر نمی‌پردازند و استفاده از شیوه‌های عقلی در اسلام را از امور جدید پنداشته و معتقدند که احکام دینی باید از ظاهر کتاب و سنت اخذ شود و عقل را یارای ورود به این میدان نیست. (13)

ب. ادبیات و مبانی نظری پژوهش

1. چارچوب نظری تحلیل همگرایی

سازه انگاری (14)، عنوانی است که به انواع گسترده‌ای از رویکردهای روابط بین الملل از رویکرد واقع گرایی علمی تا سازه انگاریِ پساساختارگرا اطلاق می‌شود. برخی از متفکران روابط بین الملل این نظریه را به دو شاخه اونفی (15) و ونتی (16) یا رادیکال و متعارف تقسیم می‌کنند. سازه انگارانِ متعارف مانند الکساندر ونت بسیاری از مفاهیم محوری در نظریات جریان اصلی روابط بین الملل (نئورئالیسم و نئولیبرالیسم) را البته از منظری متفاوت پذیرفته و بر نقش هنجارها در تکوین هویت دولت‌ها و به تبع آن منافع تاکید می‌کنند؛ در حالی که سازه انگاران رادیکال بر نقش زبان در تکوین هویت و سیاست خارجی تاکید دارند. با این وجود، ویژگیِ مشترک تمام گونه‌های سازه انگاری این است که همه آن‌ها معتقدند واقعیت اجتماعی بر ساخته است؛ مفاهیم اجتماعی از طریق تعاملات اجتماعی به وجود می‌آیند؛ ساختار و کارگزار به طور متقابل ساخته می‌شوند و همچنین بر نقش هنجارها و قواعد در شکل گیری هویت کشورها اعتقاد دارند. (17)
سازه انگاری، تعارض و ستیز را یکی از فرهنگ‌های آنارشی به نام فرهنگ‌هابزی دانسته و فرهنگ‌های رقابتیِ لاکی و همکاری جویانه تر کانتی را نیز امکان پذیر می‌داند. (18) در واقع متفکران سازه انگاری، مایلند جهان و موجودیت‌های آن را در حال شدن ببینند تا بودن. نقش و جایگاه ساختارهای معنایی، ایده‌ها، هنجارها و ارزش‌های بینا ذهنیِ مشترک در تحلیل سیاست بین الملل، تکوین متقابل ساختار و کارگزار، هویت و تأثیر آن در تعریف منافع از مهم‌ترین مولفه‌های هستی شناختی سازه انگاران به شمار می‌آیند. (19)
از این رو سازه انگاری نه تنها از نظر فهم نوینی که در مباحث محتوایی روابط بین الملل به دست می‌دهد حائز اهمیت است، بلکه از این نظر که در عین حال تلاشی در حوزه‌ی فرانظری روابط بین الملل محسوب می‌شود و تلقّی ذات گرایانه از موجودیت جهان را به مسئله‌ای برای اندیشیدن بدل می‌کند، اهمیت ویژه‌ای دارد. (20)
سازه انگاران معتقدند که همگرایی میان دولت‌ها از طریق رویه‌ها، هنجارها و شناخت بین الاذهانی میان کنش گران صورت می‌پذیرد. هم چنین این رویه‌ها و هنجارها هویتِ کنش گران را شکل داده و به دنبال آن، منافع آن‌ها را نیز تعریف خواهد کرد. بنابراین، هویت‌ها و منافع، مقدم بر تعاملات، رویه‌ها، هنجارها و شناخت بین الاذهانی نبوده بلکه به دنبال آن‌ها شکل می‌گیرند. با توجه به این برداشت سازه انگاران باید گفت که رفتار همگرایانه و همکاری جویانه به سبب همین تعاملات، رویه‌ها، هنجارها و شناخت بین الاذهانی شکل می‌گیرد و حتی در حد وسیع تر، هویت مشترکی را میان آن‌ها به وجود می‌آورد. بنابراین، بر خلاف رویکردهای جریان اصلی روابط بین الملل که آنارشی را یک وضعیت می‌دانند و معتقدند دولت‌ها بر اساس محاسبات عقلانی هزینه – فایده و به تعبیری منطق پیامدگرایی یا نتایج (21) عمل می‌کنند، سازه انگاری آنارشی را یک نهاد تلقی کرده و آن را چیزی می‌داند که دولت‌ها می‌فهمند. (22)
هم چنین سازه انگاران به جای تأکید صرف بر منافع و هزینه‌ها بر منطق تناسب (23) یا آنچه از لحاظ هنجاری مناسب است تاکید می‌کنند و شکل گیری هنجارها و درونی شدن آن‌ها را بستر و زمینه ساز شکل گیری هویت می‌دانند که این هویت در بردارنده منافع جمعی آن‌ها نیز خواهد بود (wendt 2001: 1023).
برخی نظریه پردازان سازه انگاری از طریق بحث جامعه امن، (24) که از آثار کارل دویچ (25) برگرفته شده و بعدها سازه انگارانی مانند امانوئل آدلر (26) و مایکل بارنت (27) آن را گسترش داده‌اند، وارد مقوله همگرایی می‌شوند. جامعه امنیتی گروهی است که همگرا شده است و همگرایی هم رسیدن به احساس عضویت در یک جامعه است. در این جامعه به دلیل وجود رویه‌ها و نهادهای رسمی و غیر رسمی، وضعیت صلح آمیزی در میان اعضا حاکم می‌شود؛ به گونه‌ای که توسل به زور به عنوان ابزار حل منازعه از روابط و مناسبات میان اعضای آن کنار گذاشته می‌شود (Acharya 1991: 159).
بر این اساس، معیارها و ویژگی‌های اجتماع امنیتی، شاملِ تعاملات پایدار، وابستگیِ متقابل، نهادهای مشترک، اعتماد متقابل، هنجارها و ایده‌های مشترک و هویت جمعی هستند؛ به طوری که میزان دوام و قوام اجتماع امنیتی به میزان هر یک از این معیارها بستگی دارد. در این میان، چسب اجتماع امنیتی هویت جمعی است و سازه انگاران هویت جمعی را در ایجاد همکاری و همگرایی بین کشورهای منطقه بسیار با اهمیت می‌شمارند. (28) آنها برای ساخته شدن این هویت جمعی در میان گروهی از دولت‌ها، علاوه بر عامل دگر وجود، یک «مای» صریح یا همان ارزش‌ها و هنجارهایی که اعضای آن گروه یا نهاد خود را به آن متعهد ببینند بسیار مهم می‌دانند و معتقدند هنجارهای مشترک و درونی شده در میان اعضای یک گروه یا سازمان که از طریق تعامل و یادگیری پیچیده اجتماعی صورت می‌گیرد، می‌تواند هویت جمعی میان اعضای آن تلقی شود و از طریق این هنجارهای مشترک، دارای هویت و سرنوشت مشترک می‌شوند و درباره‌ی همکاری یا عدم همکاری با سایر بازیگران تصمیم می‌گیرند. البته به اعتقاد ونت، معناهای جمعی و شناخت مشترک در فرایند تعامل شکل می‌گیرد و به طور همزمان به هویت و منافع بازیگران قوام می‌بخشد. (29)

2. الزامات تحقق همگرایی در جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری

واقعیت این است که وضعیت کنونی مسلمانان و کشورهای اسلامی با ظرفیت‌های بالقوه و بالفعل موجود در جهان اسلام به منظور حصول همگرایی همخوانی ندارد. اکثر کشورهای اسلامی در مراحل نخستین سازماندهی سیاسی قرار دارند. در بخش اعظم مناطق جهان اسلام هنوز مردم سالاری شکل نگرفته است. فقدان نهادهای قوی، مستقل و پایدار در این کشورها به صاحبان مناصب امکان می‌دهد تا اهداف شخصی خود را بر منافع عمومی ترجیح دهند. در برخی کشورهای اسلامی حکومت‌ها بر اساس ساختارهای قبیله‌ای شکل گرفته‌اند. در برخی از آن‌ها ارتباط مستحکمی میان رژیم‌های اقتدارگرا، منابع انرژی، سرمایه‌های خارجی و قدرت‌های بزرگ وجود دارد. پیمان‌های امنیتی که برخی از این کشورها با ایالات متحده آمریکا منعقد کرده‌اند، حکایت از علاقه به حضور ترتیبات امنیتی‌ای دارد که در آن قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای نیز عضو باشند. نوپا بودن یا حداقل در انتقال بودن نظام‌های سیاسی در دنیای اسلام عاملی است که همگرایی را تضعیف می‌کند. در سطح بعضی از کشورهای اسلامی مشخصاً نظام‌های سلطنتی موجود به علت ماهیتی که دارند مخالف واگذاری اختیارات خود به یک مرکز فوقِ ملی هستند. لذا این حاکمان از این که ساختارهای همکاری منطقه‌ای و بین المللی ممکن است به ساختارهایی برای دخالت منطقه‌ای یا بین المللی شباهت داشته باشد، هراس دارند که این امر به عنوان مانعی برای ههمگرایی و دست یابی به ترتیبات امنیتی و سیاسی مشترک به حساب می‌آید. بسیاری از کشورهای اسلامی با یکدیگر اختلافات مرزی دارند و موضوع قومیت‌ها، یک منبع مهم تنش و اختلاف در میان آن‌هاست. هم چنین نازل بودن سهم تجارتِ درون گروهی میان کشورهای اسلامی، حاکی از آن است که ماهیت روابط این کشورها به یک همکاری اقتصادی تجاری معنادار تبدیل نشده است. همکاری‌های اقتصادی و تجاری در حاشیه روابط و مناسبات سیاسی مطرح می‌شود و عملاً نتیجه‌ی ثمربخشی از این دیدگاه برای کشورهای اسلامی حاصل نشده است. (30)
بنابراین، گرچه از یک سو امکانات فوق العاده مهمی برای تحقق همگرایی جهان اسلام با تکیه بر عناصر مشترک وجود دارد و در این راستا اسلام به عنوان آیین مشترک و اعتقادات دینی نظیر باور به خدا، پیامبر اسلام، قبله واحد، حج و قرآن کریم همواره به عنوان ظرفیت‌های بسیار مناسب در جهت همگرایی مسلمانان و کشورهای اسلامی مطرح بوده و هست ولی از سوی دیگر جهان اسلام با تداوم حضور عوامل واگرا و تقویت آن‌ها در دام تقابل درونی و بیرونی افتاده و با وضعیت نامطلوبی رو به رو شده است. این شرایط موجب شده در وضعیت کنونی، ایده‌ی همگرایی جهان اسلام در صحنه‌ی عمل، توفیق چندانی نیابد. البته اشتراک منافع میان برخی از کشورهای اسلامی در بعضی از نقاط جهان اسلام باعث شده مجموعه‌هایی همسو با یکدیگر شکل بگیرد، لکن حتی در آن مناطق، فضای همگرایی به معنای حد اعلای همکاری و پیوستگی ناشی از یک هویت مشترک اسلامی مشاهده نمی‌شود و اکثر کشورهای اسلامی تمایل دارند در فضای بازدارندگی، موازنه قوا و قدرت محوری اهداف و منافع خود را تعقیب نمایند. (31)
از این منظر، هر گونه پاسخ مثبت به موضوع امکان سنجی تحقق همگرایی در جهان اسلام و اتّخاذِ رویکرد تحولی در این زمینه نیازمند تعیین الزامات آن مبتنی بر یک نگاه فرانظری از مقوله همگرایی و یک تحلیل نظری منبعث از آن می‌باشد که امکان تحول فرهنگ آنارشی را در معنای رقابت یا ستیز به فرهنگ همکاری جویانه و همگرایی امکان پذیر بداند. از این منظر، تحقیق حاضر بر اساس نگاه سازه انگاری مدعی است، اگرچه فرهنگ رقابت، منفعت طلبی و گاه ستیزِ حاکم بر روابط میان کشورهای اسلامی می‌تواند قالب بندی و ظهور محتمل یک بلوک اسلامی همگرا را در مواجهه با تهدید جریان تکفیری تضعیف کند، اما بر اساس منطقِ سازه انگاری علی رغم این مانع، اگر از دریچه فهم و ادراک مشترک از سوی جهان اسلام به موضوع نگریسته شود، در صورت موفقیت در ایجاد یک توافق معنایی و شناختی درباره‌ی مقابله با تهدید تکفیری‌ها، علاوه بر تحقق همگرایی از سوی جهان اسلام در مواجهه با این تهدید، زمینه‌ای بسیار مناسب در جهت تکوین هویت مشترک اسلامی نیز فراهم می‌شود. بنابراین، درمواجهه با تهدیدِ جریان تکفیری بر اساس نگاه سازه انگاری، الزامات تحقق همگرایی را می‌توان با در نظر گرفتن مفاهیم فهم مشترک، هنجارها، یادگیری اجتماعی و منطق مناسب بودن مورد توجه قرار داد:

2-1. فهم مشترک:

سازه انگاران به واسطه‌ی تأثیر ساختارهای ذهنی، سرچشمه امنیت و ناامنی را در نحوه‌ی تفکر بازیگران نسبت به پدیده‌ها و موضوعات به ویژه منافع و تهدیدات می‌دانند و معتقدند هر‌اندازه ادراکات و منطق متقابل بازیگران نسبت به پدیده‌ها و موضوعات نامتجانس تر و متناقض تر باشد میزان بی‌اعتمادی میان آنان افزایش می‌یابد و دولت‌ها بیشتر به سوی خودیاری و خودمحوری حرکت می‌کنند. اما چنانچه بتوان ساختاری از دانش مشترک ایجاد نمود، آن گاه می‌توانیم کشورها را به سوی یک جامعه امنیتی صلح آمیزتر رهنمون سازیم. بنابراین امنیت بیش از این که بر عوامل مادی قدرت متکی باشد، بر میزان فهم و درک مشترک بازیگران از یکدیگر قرار دارد. (32)
در ارتباط با مقوله جریان‌های تکفیری نیز یکی از الزامات مهم این است که کشورهای اسلامی درباره این تهدید باید به فهم مشترکی دست یابند تا بر اساس آن بتوانند با یکدیگر همکاری کنند.

2-2. هنجارها:

همان طور که از دیدگاه سازه انگاری بر می‌آید و در پژوهش حاضر نیز بر آن تاکید می‌شود مقوله هنجارها از جایگاه مهمی برای شکل دهی رفتار برخوردار است. هنجار، درکِ جمعی از رفتار مناسب بازیگران می‌باشد. جامعه بین الملل بر پایه درک جمعی دولت‌ها از رفتار مناسب بنیان نهاده می‌شود. در جامعه بین الملل، هنجارها سه کارکرد ویژه دارند: نخست آن که به شکل گیری بازیگران کمک می‌کنند. کارکرد دوم هنجار، نقش مؤثر آن‌ها در تعیین حوزه فعالیت‌های بازیگران اجتماعی است. به گفته مایکل بارنت، دولت‌ها در یک شبکه هنجاری در هم تنیده که سیاست خارجی آن‌ها را سمت و سو می‌دهد احاطه شده‌اند. مشروعیت جامعه بین المللی در اثر پیروی از قواعد و هنجارهای موجود در آن حاصل می‌شود. کارکرد سوم هنجارها این که آن‌ها در جامعه بین المللی چارچوبی برای ارتباطات معنادار بین بازیگران فراهم می‌آورند. هنجارها یک زبان معنادار در جامعه بین المللی محسوب می شوند که بر الگوهای پذیرفته شده تعامل اجتماعی مبتنی می‌باشند. هم چنین هنجارها به دو دسته تقسیم می‌شوند: هنجارهای وابسته متعارف که عدم تبعیت از آنها عواقب منفی چندانی به همراه ندارد و به عنوان چارچوبی برای امور معنادار عمل می‌کند. در مقابل هنجارهای بسترمند بر اصول اخلاقی توافق شده و اصل حمایت مکرر مبتنی هستند و هر سه نقش شکل دهی، جهت دهی و ارتباطی را ایفا می‌کنند. (33)
اگرچه حضور هنجارها تبعیت را دیکته نمی‌کند و هر هنجار جدید یا نوظهور باید با هنجارهای موجود و چه بسا متعارض رقابت کند، اما هنجارها به مانند قواعدی عمل می‌کنند که یک هویت را تعریف می‌کنند و بدین سان به یک هویت، قوام می‌بخشند. این تأثیرات، قوام بخش (34) هستند، زیرا هنجارها در این نمونه‌ها کنش‌هایی را که باعث خواهند شد که دیگران ذی ربط یک هویت خاص را شناسایی تعیین نمایند و واکنش متناسب در برابر آن را از خود نشان دهند. در موارد دیگر هنجارها از حیث تاثیری که می‌گذارند تنظیمی (35)‌اند. در این راستا، آن‌ها به عنوان معیارهایی برای وضع یا استقرار مناسب یک هویت تعریف شده معرفی می‌شوند. هم چنین قدرت تأثیر هنجارها نیز متفاوت است. هنجارها از حیث قدرتی که دارند در یک پیوستار قرار می‌گیرند که از پذیرش گفتمانی محض شروع می‌شود با الگوهای مناقشه برانگیز امتداد می‌یابد، و به فهم مشترک بازسازی شده ختم می‌شود. (36) از این منظر یکی از الزامات مهم در تحقق همگرایی، امکان تبدیل شدن مقوله مقابله با تکفیری‌ها به عنوان یک رفتار مناسب از سوی جهان اسلام است. رفتاری که ناشی از یک هنجار به معنای درک جمعی مبتنی بر مبانی اعتقادی مشترک شیعه و اهل سنت در برابر مبانی فکری جریان تکفیری باشد. البته در این رابطه، قدرت تاثیرگذاری این هنجار و این که تا چه اندازه می‌تواند در شکل گیری هویت مشترک میان کشورهای اسلامی نقش ایفا نماید مهم خواهد بود و این نیز به نوبه‌ی خود به میزان درونی شدن هنجار مورد نظر بستگی دارد. به عبارت دیگر، از نگاه سازه انگاری، هنجارهای حاکم بر یک جامعه‌ی امنیتی پس از درونی شدن، می‌توانند بستری را برای شکل گیری هویت مشترک در میان اعضای خود به وجود آورند.

3-2. یادگیری اجتماعی:

از دیگر مباحث مهمی که در رابطه با موضوع همگرایی در رهیافت سازه انگارانه مطرح می‌شود، یادگیری اجتماعی پیچیده است این مفهوم به معنای فرایندی است که در آن کنش گران از طریق تعامل با یکدیگر در بسترهای نهادی وسیع تر که خود در بر گیرنده هنجارها و ساختارهای گفتمانی است، منافع و ترجیح‌های جدیدی را کسب می‌کنند (chekel 1998: 12).
شاید بتوان گفت که مبنای این استدلال آن‌ها نظریه ارتباطات کارل دویچ است که در درون خود بحث یادگیری ناشی از تبادل یعنی توانایی انتقال پیام، فهم آن و پیش بینی پذیری رفتاری و به شکل متقابل را مطرح می‌نماید. دویچ شاخصه‌ی همه اجتماعات را وجود حجم چشم گیری از تعاملات و مبادلات میان آنها می‌داند. (37) و معتقد است که فرایندهای مبادله و ارتباطی، مفهومی از اجتماع را القا می‌کند که موضوع همدلی متقابل و وفاداری‌ها به احساس ما بودن، اعتماد و ملاحظات مشترک و شناسایی حداقلی از تصور از خود و منافع و پیش بینی موفقیت آمیز رفتار یکدیگر را در پی دارد. (38) اما از نظر سازه انگاران، تبادل و تعامل میان اعضا فقط یکی از زمینه‌های شکل گیری یادگیری اجتماعی پیچیده است. این در حالی است که ممکن است یادگیری اجتماعی پیچیده در درون گروهی که خود را با بحران مواجه می‌بیند به وقوع بپیوندد. (Chekel 1998: 13).
از این منظر، بحران تکفیر در جهان اسلام باید بتواند زمینه این یادگیری اجتماعی را فراهم آورد، به عبارت دیگر، باید بتوان آن را فرایندی تلقی نمود که کنش گران از طریق تعامل با یکدیگر در بسترهای نهادی وسیع تر که خود در بردارنده هنجارها و ساختار‌های گفتمانی مشترک می‌باشد منافع و ترجیح‌های جدیدی را کسب کنند. بنابراین در صورتی که انتظارات بین الاذهانی مشترکی در باب تهدید جریان‌های تکفیری در جهان اسلام پیگیری شود و از طریق تعامل و مذاکره در سطح دولت‌ها، نخبگان و ملت‌های جهان اسلام گسترش یافته و نهادینه شود، نه تنها امکان شکل گیری همگرایی در مواجهه با تهدیدِ جریان تکفیری فراهم می‌شود، بلکه اگر چنانچه تصور و فهم دولت‌ها و ملت‌های جهان اسلام از مقوله جریان‌های تکفیری بر اساس بازخوانی مبانی اعتقادی مشترک اسلام میان شیعه و اهل سنت صورت پذیرد و درک جمعی و مشترکی از اسلام منجر به رفتارهای همکاری جویانه در مقابل این تهدیدات گردد، این اتفاق خود گامی بسیار مهم در راستای شکل گیری یک هویت اسلامی در جهان اسلام محسوب می‌شود.

4-2. منطق مناسب بودن:

رویکرد سازه انگاری عقیده دارد که اهمیت ساختارهای عقیدتی در شکل گیری هویت‌ها، علائق و هنجارها باعث خلق مناسب بودن می‌شود. منطق مناسب بودن یعنی محیط اجتماعی و هنجاری که در آن اقدام صورت می‌پذیرد از اهمیت زیادی برخوردار است. اقدامات بازیگران را نمی‌توان جدا از بافتار هنجارهای اجتماعی بررسی کرد، لذا منطق مناسب بودن این موضوع را مطرح می‌سازد که از افراد بازیگر انتظار می‌رود از قواعد مربوط به هویت‌های خاص تبعیت کنند. چنین رفتار قانون مندی با ابزار گرایی منطق پیامدگرایی متفاوت است، زیرا بازیگران می‌کوشند آن چه را که صحیح است انجام دهند نه این که علائق پیشین خود را به حداکثر برسانند. (39) بنابراین، تبدیل به ما شدن و هویت مشترک در برابر تکفیری‌ها یکی از الزامات مهمِ تحقق همگرایی در جهان اسلام به حساب می‌آید که منطق مناسب بودن را سبب می‌شود.
ماحصل کلام در خصوص الزامات تحقق همگرایی این که: کشورهای اسلامی باید به فهم و هنجارهای مشترکی در ارتباط با تهدید تکفیری‌ها دست یابند، تا احساس انسجام پیدا کرده و بتوانند با یکدیگر همکاری کنند. هم چنین بر اساس یادگیری اجتماعی این هنجارها را درونی ساخته و یک هویت مشترک برای خود تعریف کنند که طبق آن به رفتارهای همگرایانه دست زنند.

3. چارچوب نظری تحلیل تهدیدهای امنیتی

همان طور که پیش تر اشاره شد، تحقق همگرایی جهان اسلام در مواجهه با تکفیری‌ها، محتاج یک ظرفیت شناسی از مقوله تهدید جریان تکفیری است؛ و این به نوبه خود، نیازمند طراحی چارچوبی نظری برای تحلیل تهدیدهای امنیتی می‌باشد. به این جهت ابتدا باید سازمان معنایی تهدید در ارتباط با تهدید جریان تکفیری مشخص شود و سپس چارچوبی برای تحلیل این تهدید در نظر گرفته شود. سازمان معناییِ تهدید از سه بخش اساسیِ کار گزار یا عامل تهدید (40)، حوزه تهدید و موضوع تهدید (41) تشکیل شده است. عامل تهدید، هویت یا موجودی است که به طور بالقوه یا بالفعل توانایی ایجاد، انتقال یا پشتیبانی از تهدید را دارد. حوزه تهدید، هویت یا چیزی است که موجودیت و یا دارایی‌های حیاتی آن در معرض خطر قرار گرفته است و در نهایت، موضوع تهدید، پدیده یا رخدادی است که به نظر می‌رسد قابلیت‌های درونی و بیرونی انتقال، پشتیبانی یا ایجاد خطر در موجودیت یا دارایی‌های حیاتی بازیگر مورد آماج را در خود دارد. (42)
از سوی دیگر، تهدیدات امنیتی، مرز میان خطر (43) و ریسک (44) هستند. در این چارچوب، خطر و واژگان مرتبط با آن به معنای عبور از مرز تهدیدهای امنیتی و وارد شدن به حیطه‌ی تهدیدهای امنیتی بالفعل است؛ طیف خطر – تهدیدات بالفعل را می‌توان در سه درجه یا وضعیتِ هشدار (45)، مخاطره (46) و بحران (47) مرحله بندی نمود. بنابراین، این طیف، شاملِ وضعیت هشدار، وضعیت مخاطره آمیز و وضعیت بحرانی می‌گردد. هر سه وضعیت، شدت و گستره تهدید علیه حوزه تهدید را نشان می‌دهد؛ اما به نظر نمی‌رسد هر نوع تهدیدی با هر نوع ظرفیت و قابلیتی بتواند تا مرحله بحران زا شدن پیش برود، زیرا همه تهدیدات از قابلیت نفوذ در تمام حوزه‌های تهدید برخوردار نیستند. در حالی که ریسکِ مرحله ما قبل تهدیدهای امنیتی به رسمیت شناخته شده و مرحله‌ای از تهدیدهای بالقوه است.
برای اندازه گیری درجه‌ی تهدید، می‌توان از شاخصه‌هایی نظیر شدت تهدید، گستره تهدید و عمق تهدید بهره برد. شدت – تهدید به حجم تجهیزات، عناصر و عوامل تهدیدگر و حجم آثار تخریبی آن بر اهداف مرجع حوزه تهدید بستگی دارد؛ در حالی که گستره تهدید، پوشش محیطی تهدید را مدنظر قرار می‌دهد. هر قدرت محیط اعمال تهدید وسیع تر باشد، تهدید از گستردگی بیشتر می‌دارد. در نهایت، عمق تهدید به میزان نفوذ آن در لایه‌های درونی هدف مرجع بستگی دارد. با توجه به این شاخصه‌ها، سه درجه پیامد برای سه درجه وضعیت تهدید‌های خطرناک شامل پیامدهای ویرانگر – وضعیت بحرانی، پیامدهای شدید – وضعیت مخاطره انگیز و پیامدهای قابل توجه – وضعیت هشدار می‌توان تعیین نمود.
 امکان سنجی تحقق همگراییِ جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری
توضیح تصویر: طیف وضعیت تهدید

این طیف نشان می‌دهد تهدید دارای شش وضعیت اصلی است که تهدیدات امنیتی مرز میان تهدیدات بالقوه و بالفعل به شمار می‌روند. (48)
با بهره گیری از این مباحث در مقاله حاضر تلاش می‌شود وضعیت تهدید تکفیری‌ها در این طیف مشخص شد. بدین منظور باید تهدید تکفیری‌ها برآورد، شود. برآوردِ تهدید در اصطلاح، شامل شناسایی تهدید، تحلیل یا تعیین حجم تهدید و سنجش آن می‌شود. شناسایی الزاما به معنای تفحص یا جستجو، برای کشف تهدید نیست، بلکه می‌تواند به معنای پذیرش اولیه پدیده‌ای به عنوان تهدید باشد. در تحلیل تهدید باید محورهایی اساسی را درباره‌ی حجم تهدید مدنظر قرار داد. برخی از این محورها عبارتند از: حجم تاریخی، حجم مکانی، حجم آثار و پیامدها و حجم تعداد بازیگران و در نهایت، سنجش تهدید با پنج شاخصِ عمق تهدید، دامنه تهدید، توانمندی تهدیدگر، موقعیت تهدیدگر و عامل تهدیدگر صورت می‌پذیرد.
در ادامه به شناسایی و تحلیل تهدید جریان تکفیری خواهیم پرداخت تا ضمن مشخص نمودن سازمان معنایی تهدید جریان تکفیری زمینه بحث درباره سنجش این تهدید فراهم شود.

3. شناسایی تهدید جریان تکفیری

تکفیری‌ها، به گرایش گروهی از سلفیون اطلاق می‌شود که مخالفان خود را کافر می‌شمارند. اصطلاح سلفیه در آثار محققان عربی در دو معنا به کار رفته است: در معنای نخست، بر کسانی اطلاق می‌شود که مدعی هستند در اعتقادات و احکام فقهی، به سلف صالح اقتدا می‌کنند. از همین منظر بود که در قرن چهارم هجری گروهی فقیه و محدث با شعار زنده کردن آراء فقها و محدثان گذشته به میدان آمدند و ادعای سلفی گری کردند و به همین جهت به آن‌ها «سلفیون» یا «سلفیه» می‌گفتند. در معنای دوم که کاربرد آن به دوران بیداری مسلمانان در عصر حاضر بر می‌گردد، بر کسانی اطلاق شده است که برای بیداری مسلمانان و رهایی آنان از تقلید فکری غرب و اتکا و اعتماد آنان به فرهنگ و تمدن دیرینه خویش و رجوع به قرآن و سنت با نگاهی تازه و اندیشه‌ای نو برای حل معضلات و مسائل فکری جدید و استخدام فن و تکنیک و علوم تجربی بر مبنای فرهنگ اسلامی و تطهیر چهره نورانی اسلام از غبار بدعت‌ها و خرافه‌هایی که در طول چهارده قرن بر آن نشسته بود تلاش کرده‌اند و حرکت اصلاح دینی را شکل داده‌اند. آنها عنوان سلفیه را نشانی برای خویش قرار دادند. اما منظور تحقیق حاضر از کاربرد اصطلاح سلفیه همان معنای اول را شامل می‌شود. (49) بر اساس مبنای فکری این دسته از سلفیون، میان ایمان و عمل تلازم وجود دارد؛ به این معنا که اگر کسی ایمان به خدا داشته باشد ولی مرتکب کبائر شود و، از دین خارج شده و کافر شمرده می‌شود. در جهان اسلام تنها گروهی که چنین عقیده‌ای داشتند، خوارج بودند. خوارج نیز ایمان را بسته به عمل می‌دانستند و فرد مرتکب کبیره را از دین خارج و واجب القتل می‌شمردند. به همین علت در برابر مسلمانان قد برافراشتند و آنان را به بهانه‌های واهی کشتند. حتی حضرت علی (علیه السلام) را نیز به این بهانه شهید کردند که به باور آن‌ها، به علت آن که حکمیت را که خود آن‌ها به او تحمیل کرده بودند، پذیرفت، مرتکب کبیره شده بود. (50) سلفی‌های تکفیری نیز مشابه خوارج بسیاری از مسلمانان را از آن جهت که همانند آن‌ها نمی‌اندیشند و به باورشان مشرک هستند، کافر و مهدورالدم می‌دانند.
اعتقادات سلفی‌های تکفیری شامل موارد زیر است:
1. تکفیرِ: آن‌ها به خود اجازه می‌دهند که علیه مسلمانان دیگر نیز در صورتی که اعمال آن‌ها مورد قبول نباشد به عنوان کافر و مرتد اعلام جنگ دهند؛ چه رسد به غیر مسلمانان. آن‌ها غیر مسلمانان را به عنوان کفار فقط شایسته‌ی مرگ می‌دانند.
2. ردّ اقتدار سیاسی: تکفیری‌ها هر صاحب اقتدار سیاسی را که از عقاید آن‌ها پیروی نکند نامشروع و قتل او را واجب می‌دانند.
3. ردّ قواعد جهاد: به اعتقاد اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان جهاد وقتی واجب می‌شود که زمین‌های اسلامی مورد تهاجم و تهدید قرار بگیرد (جهاد تدافعی)، جهاد هم چنین دارای قواعد خاص خود از جمله عدم کشتار غیر نظامیان است. ولی تکفیری‌ها به هیچ کدام از این قواعد پای بند نیستند و کشتار مردم بی‌گناه را مجاز می‌دانند.
4. رد حرمت خودکشی: در اسلام، مسیحیت و یهودیت، خودکشی گناه نابخشودنی محسوب می‌شود در حالی که تکفیری‌ها خودکشی برای کشتن دشمنان خدا را شهادت می‌دانند، از نظر آن‌ها افرادی که به اقدامات انتحاری دست می‌زند شهید هستند و مستقیماً وارد بهشت می‌شوند.
5. تروریسم: تکفیری‌ها برای کشتن دشمنان خدا تروریسم را مجاز می‌دانند و معتقدند استفاده از خشونت و ترور برای برکناری رهبرانی که بر اساس اسلام حقیقی حکومت نمی‌کنند یک وظیفه اسلامی است. (51)
6. در تبیینی دیگر از تکفیر این مفهوم از دو مولفه اساسی جهل و عنصر روحی و روانی تشکیل می‌شود و شاخصه‌هایی نظیر خشونت عریان و دائمی، آسیب زدن به افراد بی‌گناه، حرکت تصاعدی در تکفیر دیگران، کشتن اهل اسلام و فاصله گرفتن از دین را می‌توان برای معرفی جریان تکفیری در نظر گرفت. (52)
 امکان سنجی تحقق همگراییِ جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری
توضیح تصویر: شاخصه‌های تکفیر

4. تحلیل (تعیین حجم) تهدید جریان تکفیری

4-1.حجم تاریخی (پیشینه)

پیشینه تکفیر در جهان اسلام به صدر اسلام باز می‌گردد؛ به این معنا که در برهه‌هایی از تاریخ، گروه‌هایی از مسلمانان، مخالفان خود را کافر نامیده‌اند. در تاریخ اسلام، فتنه تکفیر به همراه اباحه خون، مال و ناموس، با خوارج آغاز می شود. بسیاری از فرقه‌های خوارج، کسی را که مرتکب یکی از گناهان کبیره می‌شد کافر می‌دانستند. در حوزه‌ی نظری، اندیشه تکفیری در چند قرن گذشته، ریشه در دیدگاه‌های ابن تیمیه دارد و گروه‌های تکفیری دیدگاه تکفیری خود را از ابن تیمیه وام گرفته‌اند. در روزگار او دیدگاه تکفیری وی از مرز نظریه پیش تر نرفت و در حوزه‌ی عمل، به اباحه‌ی خون و مال مسلمانان نینجامید. ابن تیمیه به رغم تعریفی که از کفر ارائه می‌دهد و حصول کفر را با انکار ضروری دین و یا احکام متواتره و مورد اجماع گره می‌زند، اما در واقع گروه‌های فراوانی از مسلمانان را تحت عنوان گوناگون تکفیر کرده و از دایره اسلام خارج نموده است و با این نگرش، دایره مفهوم ایمان را بسیار تنگ وضیق در نظر گرفته است.
در قرن دوازدهم با ظهور محمدبن عبدالوهاب در منطقه نجد، اندیشه تکفیر، از حوزه نظر وارد مرحله عمل شد. در این مرحله، محمدبن عبدالوهاب واژه‌هایی مانند شرک و کفر را به سادگی درباره مسلمانان به کار برد و خون، مال و ناموس آنان را مباح شمرد. کتاب‌ها و ر

عبارات مرتبط با این موضوع

امکان سنجی تحقق همگراییِ جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری امکان سنجی تحقق همگراییِ جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری


ادامه مطلب ...

حواستان به نفوذ منافقان و تکفیری ها باشد!

[ad_1]

بشر هر چه بدوی تر بوده و به اصطلاح هر چه از تمدن دورتر بوده است از صراحت بیشتری برخوردار بوده است و هر چه در درون داشته از فکر و احساسات و عواطف و از رغبت ها و بی میلی ها و هر چه داشته ظاهر می کرده است و هر چه پیشرفته تر شده قدرتش بر تصنع هم - که نفاق نوعی تصنع است - افزایش پیدا کرده است.

فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان

تکفیری

جریان نفاق تکفیری

در حال حاضر یکی از عوامل مهم فتنه گری در جوامع بشری، جریان سلفی تکفیری است که در لباس دفاع از سنت، عملا در مسیر منافع دشمنان اسلام و مسلمانان، گام برمی دارد.

حضور این افراد در محافل و جوامع و انتشار آثار و فرآورده های فرهنگی در برخی از مراکز، باعث جلب توجه برخی از جوانان شده است. شناخت جریان نفاق در میان مسلمانان و شناسایی تکفیری ها در جوامع شیعی، از بایدهای ضروری و از لوازم ایجاد امنیت و آرامش پایدار در جامعه اسلامی است.

خداوند منافقان را بکشد!

در اهمیت و خطر مسئله نفاق و منافقان همین بس که خداوند در قرآن کریم به پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)، منافقان را دشمن اصلی بر شمرده و دستور به مبارزه و از بین بردن آنها می دهد: هم العدو فاحذرهم قاتلهم الله؛ آنها دشمنان واقعی تو هستند، پس از آنها بر حذر باش! خداوند آنها را بکشد!( منافقون/ 4)

مردم آگاه جامعه امروز ما، نباید از نظر دور دارند که منافقین با ایجاد شبکه های ماهواره ای و اینترنتی، به درون خانه های آنان نفوذ کرده و به یارگیری و جذب نیرو اقدام می کنند.

تردیدی وجود ندارد که این دعا که نفاق محدود به زمان صدر اسلام یا دوره های خاصی از تاریخ بوده باشد و امروزه با توجه به گسترش دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی، منافقان، جاسوسان و ستون پنجم های دشمنان به راحتی قابل شناسایی هستند، ادعایی نادرست است؛ چرا که در دنیای امروز، همگام با پیشرفت های خیره کننده علمی و صنعتی در جهان و...، به همان اندازه نیز شگردها و ترفندها، حیله ها و شیوه های نفاق، پیچیده تر و غیر قابل شناسایی تر شده است.

منافقان در خانه هایمان نفوذ کرده اند!

منافقان برای ضربه زدن به مسلمانان چه شیعه و چه سنی مذهب! خود را چنان در لباس دوست نشان می دهند که انسان گمان منفی به اهداف شوم آنان نمی برد و دشمنی آنها را باور نمی کند؛ آدم کشانی که درگیری مستقیم و مبارزه با آن ها لازمه تداوم پرچم اسلام بر روی زمین است.

مردم آگاه جامعه امروز ما، نباید از نظر دور دارند که منافقین با ایجاد شبکه های ماهواره ای و اینترنتی، به درون خانه های آنان نفوذ کرده و به یارگیری و جذب نیرو اقدام می کنند و چه بسا با استفاده از پیوندهای سببی، نسبی، جناحی و مانند آن، مبارزه را در سطح گسترده تری دنبال نمایند.

من از منافق بر شما می ترسم

با در نظر قرار دادن این گونه مسائل، خطر نفاق و باز شناسایی منافقین کاری بس دشوار و در عین حال لازم و ضروری است و غفلت از آنان خسارات جبران ناپذیری را متوجه جامعه و حاکمیت خواهد نمود. امیرالمومنین (علیه السلام) در نامه ای که برای محمد بن ابی بکر نوشت می فرماید: ولقد قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): انی لا اخاف علی امتی مومنا و لا مشرکا، اما المومن فیمنعه الله بایمانه و اما المشرک فیقمعه الله مشرکه، و لکنی اخاف علیکم کل منافق الجنان عالم اللسان، یقول ما تعرفون و بفعل ما تنکرون؛

پیغمبر به من فرمود: من بر امتم نه از مومنان بیمناکم، نه از مشرکان؛ اما مومن، ایمانش مانع ضرر اوست؛ و اما مشرک، خداوند او را به خاطر شرکش رسوا می کند؛ ولی من از منافق بر شما می ترسم که از زبانش علم می ریزد (و در قلبش کفر و جهل است) سخنانی می گوید که برای شما دلپذیر است؛ اما اعمالی در خفا انجام می دهد که زشت و بد است! پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله، میفرماید: من از کس دیگری حتی از مشرکان و کافران بر امت خودم بیم ندارم ولی از منافقان، از مسلمانانی که متظاهر به اسلامند ولی مدلس و ریاکار و متظاهر و دکان دار هستند و باطن و عمق دلشان به اسلام ایمان نیاورده است، من از این ها بر دین خودم می ترسم...

بشر، هر چه پیشرفته تر نفاقش بیشتر!

نظر شهید مرتضی مطهری (رحمه الله علیه) درباره نفاق اینست که:

«من بر امتم نه از مومنان بیمناکم، نه از مشرکان؛... من از منافق بر شما می ترسم که از زبانش علم می ریزد... اما اعمالی در خفا انجام می دهد که زشت و بد است!»

بشر هر چه بدوی تر بوده و به اصطلاح هر چه از تمدن دورتر بوده است از صراحت بیشتری برخوردار بوده است و هر چه در درون داشته از فکر و احساسات و عواطف و از رغبت ها و بی میلی ها و هر چه داشته ظاهر می کرده است و هر چه پیشرفته تر شده قدرتش بر تصنع هم - که نفاق نوعی تصنع است - افزایش پیدا کرده است.

کلام پایانی

ما به عنوان یک مسلمان آگاه، باید پاس دار ذهن و دل خویش باشیم تا مبادا در گرداب نفاق گرفتار آییم. همچنین علاوه بر آگاهی خود، جوانان خویش را از خطر تکفیری ها محفوظ داریم، و بدانیم آنها کافران و محاربانی هستند که عقاید اسلام ناب محمدی را در قالب قرائت خشن و متحجرانه از سنت نبوی و برداشت های ظاهری از آیات قرآن، در آورده اند.


منابع:
- نهج البلاغه، نامه 27.
- مجموعه آثار شهید مطهری ره، ج 25، صص 204, 207.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

دشمن واقعی ما کیست؟ دشمن درون دشمن، تنها آن نیست که به خاک میهن ما تجاوز کند، یا نقشه قتل و نابودى ما را بررسی حدیثی منسوب به امام حسینع در مذمت …السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ


ادامه مطلب ...

تأملی بر مسئولیت بین‌المللی برای اعمال افراد و گروه‌های تکفیری

[ad_1]
 تأملی بر مسئولیت بین‌المللی برای اعمال افراد و گروه‌های تکفیری

 

نویسنده: بهرام مستقیمی (1)

 

چکیده

در 29 دی 1392 (19 ژانویه 2014)، وزیر امور خارجه ایران اظهار داشت: شواهد محکمی وجود دارد که خط مشی‌های پشتیبانان تروریسم تکفیری را در خاورمیانه نشان می‌دهد. ایران، اسناد دقیقی را درباره نقش خطرناک حامیان جنایت‌های تکفیری‌ها در عراق، یمن، لبنان، سوریه و دیگر کشورها به ارکان بین‌المللی خواهد داد. رهبران گروه‌های افراطی - تکفیری با فریب عامه مردم، صحنه‌های فجیعی از کشتار و قتل عام آفریده‌اند. پرسشی که می‌توان در مورد جنایت‌های گروه‌های تکفیری مطرح کرد این است که آیا مسئولیت، فقط متوجه مرتکبان، یغعنی اعضا و رهبران گروه‌های تکفیری است یا دولت‌های محل ارتکاب جنایت‌های تکفیری‌ها یا دولت‌های حامی را نیز می‌توان مسئول دانست؟ همچنین آیا مسئولیت فقط بر عهده مرتکبان و دولت‌های اشاره شده است یا برای جامعه بین‌المللی نیز می‌توان مسئولیت قائل شد؟ برای پاسخ به این پرسش ابتدا، نادرست بودن اعمال گروه‌های تکفیری مشخص می‌شود و آنگاه بررسی می‌گردد که آیا اعمال این گروه‌ها، عمل رکن یا رکن واحد تابع دولت، مقام رسمی عملی، رکن عملی، جنبش شورشی یا شخص خصوصی است و اینکه در هر یک از این حالت‌ها، مسئولیت متوجه چه شخصی یا اشخاصی است. همچنین بررسی می‌شود که دولت‌ها و جامعه بین‌المللی چه مسئولیتی در قبال این جنایت‌ها دارند.
کلید واژه‌ها: گروه تکفیری، جنایت، مسئولیت، دولت، رکن، رکن عملی، مقام رسمی عملی، جنبش شورشی، شخص خصوصی، جامعه بین‌المللی، مسئولیت حمایت.

مقدمه

به سبب برخوردار بودن دولت‌ها از حاکمیت برابر، اصل بر این است که هیچ دولتی حق ندارد در مورد رویدادی اقدام کند که در سرزمین دولت دیگر رخ می‌دهد، مگر آنکه خود یا تبعه اش مستقیم از این رویداد لطمه ببیند. در این وضعیت نیز به طور سنتی، فقط طرف مستقیم لطمه دیده است که حق دارد برای برطرف کردن آثار عمل لطمه زننده اقدام کند. بنابراین، دولت‌های دیگر به طور سنتی مجاز نیستند که به صورت فردی یا جمعی اقدامی انجام دهند. گسترده تر و پیچیده تر شدن مناسبات در سطح بین‌المللی، به تدریج و به ویژه از نیمه نخست سده بیستم میلادی، وضعی را به وجود آورده است که احتمال دارد اثر رویدادی مانند عمل تروریستی، جنایت علیه بشر، جنایت جنگی و جنایت تجاوز، تنها به یک سرزمین خاص یا مناسبات دولت‌های مشخص، محدود نشود و جامعه بین‌المللی در کل لطمه ببیند یا در معرض آسیب قرار گیرد. در این صورت، کل جامعه بین‌المللی نیز اجازه یا حتی وظیفه می‌یابد که برای جلوگیری از وارد شدن لطمه یا برطرف کردن آثار آن اقدام کند.
در 29 دی 1392 (19 ژانویه 2014م)، وزیر امور خارجه ایران اظهار داشت:
شواهد محکمی وجود دارد که خط مشی‌های (2) پشتیبانان تروریسم تکفیری در خاورمیانه را نشان می‌دهد. ایران، اسناد دقیقی را درباره نقش خطرناک حامیان جنایت‌های تکفیری‌ها در عراق، یمن، لبنان، سوریه و دیگر کشورها به ارکان بین‌المللی خواهد داد. رهبران گروه‌های افراطی - تکفیری با فریب عامه مردم، صحنه‌های فجیعی از کشتار و قتل عام آفریده‌اند. (3)
خبر فوق نشان می‌دهد که تکفیری‌ها «جنایت‌هایی» را در سرزمین‌های مختلف مانند عراق، سوریه، لبنان و یمن مرتکب شده‌اند. با توجه به آنچه در ابتدای نوشتار حاضر گفته شد، بنا بر قاعده سنتی، رسیدگی به این رویدادها، یعنی جنایت‌های رهبران تکفیری در قالب «صحنه‌های فجیع کشتار و قتل عام»، بر عهده حکومت‌های محل وقوع آنهاست. در واقع، مسئول جنایت‌های رخ داده به دست تکفیری‌ها، به ویژه رهبران آنها هستند و دولت‌های سرزمین‌های محل ارتکاب، فقط مجاز و مکلف‌اند در خصوص احقاق حق زیان دیدگان اقدام کنند.
از آنجایی که این کشتارها، قتل عام‌ها و جنایت‌ها مصداق کامل «تروریسم» است و پشتیبانان و حامیانی در میان دولت‌های دیگر دارد که با خط مشی، یعنی برنامه ریزی و برای اهداف خاص عمل می‌کنند، اعمال اشاره شده، هم از لحاظ ارتکاب و هم از لحاظ شدت، گستردگی و دامنه اثر، چنان وضعیتی را به وجود آورده است که می‌تواند به جامعه بین‌المللی در کل آسیب بزند. به علاوه، به دلیل آنکه شواهد (اسناد) محکمی، این نکته‌ها را تأیید می‌کند، ونیز فریب خوردن عامه مردم، به علت اینکه حکومت‌های این دولت‌ها قادر نیستند به تکلیف خود عمل کنند، جامعه بین‌المللی اجازه یا حتی وظیفه دارد که جهت برطرف کردن آثار این جنایت‌ها و احقاق حقوق زیان دیدگان اقدام کند. سرانجام، بر پایه همین اجازه یا وظیفه، دولت ایران موضوع را در «ارکان بین‌المللی» مطرح می‌کند.
مجموعه آنچه گفته شده، به مفهومی اساسی در حقوق بین الملل اشاره دارد که آن «مسئولیت مبتنی بر خطا» ست. پرسشی که می‌توان در مورد جنایت‌های گروه‌های تکفیری مطرح کرد این است که آیا مسئولیت فقط متوجه مرتکبان، یعنی اعضا و رهبران گروه‌های تکفیری است یا دولت‌های محل ارتکاب جنایت‌های تکفیری‌ها یا دولت‌های حامی را نیز می‌توان مسئول دانست؟ همچنین آیا مسئولیت فقط بر عهده مرتکبان و دولت‌های ذکر شده است یا برای جامعه بین‌المللی نیز می‌توان مسئولیت قائل شد؟ در ادامه، مفهوم مسئولیت بین‌المللی دولت به صورت مستقیم یا غیر مستقیم برای «عملِ از نظر بین‌المللی نادرست» (4) و همچنین برای جامعه بین المللی بررسی می‌شود. البته این بررسی محدود به آن نکاتی از مسئولیت است که برای اعمال گروه‌های تکفیری می‌تواند مطرح باشد.

1. مسئولیت دولت برای عملِ از نظر بین‌المللی نادرست

بر اساس ماده یک طرح مسئولیت بین‌المللی دولت (که از این پس با عنوان «طرح مسئولیت» به آن اشاره می‌شود): «هر عمل از نظر بین المللی نادرست یک دولت، متضمن مسئولیت بین المللی آن دولت است». (5) بر این اساس، برای به وجود آمدن مسئولیت بین‌المللی دولت باید دو عنصر وجود داشته باشد: یکی عملِ از نظر بین‌المللی نادرست و دیگری عمل دولت.

1. 1. عملِ از نظر بین‌المللی نادرست

در طرح مسئولیت، عملِ از نظر بین‌المللی نادرست یک دولت هنگامی وجود دارد که رفتار مورد نظر، مرکب از فعل یا ترک فعلی باشد که نقض تعهد بین‌المللی دولت را شکل دهد (6) و آن رفتار، هنگامی نقض دانسته می‌شود که با خواست تعهد حقوق بین‌المللی مغایر باشد. (7) اکنون پرسش این است که اعمال ارتکابی گروه‌های تکفیری که با صفت «جنایت» مشخص شده است، در کدام دسته از اعمال قرار می‌گیرد؟ طبق اساس نامه دیوان کیفری بین‌المللی که صلاحیت دیوان در رسیدگی به جدی‌ترین جنایت‌های مورد توجه جامعه بین‌المللی در کل را مقرر می‌دارد، جدی‌ترین جنایت‌ها عبارت‌اند از: نسل کشی، جنایت علیه بشریت، جنایت‌های جنگی، و تجاوز. (8) این اساس نامه، همچنین فهرستی تفصیلی از سه دسته نخست (9) این جنایت‌ها ارائه می‌دهد. (10)
چنان که پیش تر نقل شد، شواهد و اسناد محکمی وجود دارد که مؤید وقوع این جنایت‌ها (11) است و اینکه مرتکبان آنها چه کسانی‌اند؛ برای مثال، رئیس کمیته بین‌المللی مستقل تحقیق درباره جمهوری عربی سوریه، در بیانیه‌ای اظهار می‌دارد: «حجم عظیمی از گواهی‌ها (بیش از 2700 مصاحبه و مجموعه‌ای غنی از اسناد) در اختیار داریم و در خصوص جنایت‌ها و مرتکبان شان بی اطلاع نیستیم». (12) همچنین در بیانه دیگری می‌گوید:
گروه‌های مسلح ضد حکومت نیز به کارکنان پزشکی و بیمارستان‌ها حمله کرده‌اند. در 16 اوت [2013 م.] (13) جنگجویان وابسته به جبهه «النصره» و «دولت اسلامی عراق و شام» به آمبولانس هلال احمر کردی حمله کردند ... راننده، یک بیمار و یک پیراپزشک کشته شدند. این حوادث ... به صورت واقعیتی سازمان یافته در آمده است ... تعدادی قتل‌های غیرقانونی گزارش شده است؛ از جمله اعدام سربازان اسیر شده حکومت در «خان العسل» و کشتن غیر نظامیان کرد [در نقاط مختلف] که همگی در اواخر ژوییه [2013 م] اتفاق افتاده است. در اوایل ماه اوت، گزارش‌هایی در مورد قتل عام در روستاهای علوی نشین در شمال لاذقیه رسید ... دراین حمله‌ها، اعضای واحدهای حمایت از مردم کرد، بلکه بسیاری از غیر نظامیان [نیز] کشته شدند. گروه‌های مسلح افراطی ضد حکومت، صدها غیر نظامی کرد را برای مبادله با زندانیان، گروگان گرفتند. در اواخر ژوییه در «تل ابیض» در شمال «الراقه» دولت اسلامی عراق و شام، غیر نظامیان کرد را گروگان گرفت. (14)
او پیش تر نیز گفته بود:
برخی گروه‌های مسلح ضد حکومت، بدون تمایز، روستاهایی را بمباران کردند که جمعیت غیر نظامی قابل توجهی در آنها ساکن بودند آنان هدف‌های نظامی را در داخل مناطق شهری و ساکنان را در معرض حمله طرف مقابل قرار می‌دهند. برخی گروه‌های تکفیری، سربازان دست گیر شده را در خلال بازجویی‌ها شکنجه می‌دهند. این نقض‌ها چیز جدیدی نیستند و در ده گزراش به روز شده کمیسیون تحقیق از اوت 2011 م. نیز بوده‌اند. (15)
آنچه ارائه شد، بخش کوچکی از جنایت‌ها و فجایعی است که گروه‌های تکفیری مرتکب می‌شوند (16) که مؤید نقض تعهدات حقوق بین الملل است. حال این نکته مطرح می‌شود که آیا می‌توان جنایت‌ها یا فجایع گروه‌های تکفیری را «عمل دولت» دانست؟

1. 2. عمل دولت

بر خلاف اشخاص حقیقی (انسان‌ها)، در مورد اشخاص حقوقی (در بحث حاضر دولت‌ها) رابطه طبیعی بین عمل و شخص حقوقی انجام دهنده آن وجود ندارد. این اعمال را اشخاص حقیقی انجام می‌دهند، اما هر عمل این اشخاص را نمی‌توان عمل دولت دانست. حقوق بین الملل، رفتاری را عمل دولت می‌شناسد که به این شخص حقوقی قابل انتساب باشد. در دو حالت می‌توان رفتاری را به دولت قابل انتساب دانست: اعمال ارکان یا ارکان واحدهای تابع دولت؛ و اعمال اشخاصی که رکن رسمی دولت نیستند.

1. 2. 1. اعمال ارکان یا ارکان واحدهای تابع دولت

اصل آن است که حقوق بین الملل، عملی را به دولت قابل انتساب می‌شناسد که آن را رکن دولت یا رکن واحدهای تابع آن انجام داده باشند. معیار اصلی تشخیص اینکه آیا عمل را رکن دولت انجام داده یا نه، حقوق داخلی است؛ (17) یعنی نظم حقوقی داخلی مشخص می‌کند که رکن
دولت کیست و کدام اعمالش را می‌توان عمل دولت دانست.
شواهد در دسترس نشان می‌دهد که از میان گروه‌هایی که تکفیری شناخته شده‌اند، (18) تنها طالبان توانسته است «از 1996 تا 2001م.، قسمت معظم کشور افغانستان را تحت سیطره خود داشته باشد». (19) گروه داعش (دولت اسلامی عراق و شام) نیز در 8 تیرماه 1393، موجودیت «خلافت اسلامی» را در بخش‌های تحت کنترل خود در عراق اعلام کرد. سخن گوی این گروه گفته است: «شورای دولت اسلامی با برگزاری نشستی، مسئله [خلافت] را بررسی کرد ... دولت اسلامی تصمیم گرفته است خلافت اسلامی را تأسیس و یک خلیفه را برای حکومت مسلمانان تعیین کند ... واژه‌های عراق و شام از مدارک و اسناد رسمی دولت اسلامی حذف شده است» (20)
در نتیجه می‌توان بر اساس ماده 4 طرح مسئولیت به عنوان رکن دولت، ماده 5 به عنوان شخص یا هستی مندی (21) که بر اساس قانون دولت اجازه یافته است که عناصر اقتدار حکومتی را اجرا کند، یا ماده 7 به عنوان رکنی که خارج از حدود صلاحیت با مغایر با رهنمودهای دریافتی از دولت عمل می‌کند، (22) همه اعمال ارکان طالبان را دست کم از 1996 تا 2001 م. در افغانستان به این دولت و اعمال ارکان «دولت اسلامی عراق و شام» و «خلافت اسلامی» را به این خلافت منتسب کرد.
نکته قابل توجه آنکه به طور سنتی، عمل قابل انتساب به دولت، چنانچه نقض تعهد بین‌المللی آن باشد، فقط مسئولیت این دولت را به وجود می‌آورد و رکن انجام دهنده عمل از مسئولیت مبراست. همچنین در مورد اعمالی که حقوق بین الملل آنها را جنایت می‌شناسد، با وجود آنکه اعمال اشخاص به عنوان رکن دولت، عمل دولت دانسته می‌شود و مسئولیت دولت را ایجاد می‌کند، اما این اشخاص را از مسئولیت مبرا نمی‌کند، زیرا «همه کسانی که در برنامه ریزی، آماده سازی یا انجام دادن نقض‌های جدی حقوق بشردوستانه بین‌المللی ... مشارکت دارند، منفرداً مسئول چنین نقض‌هایی هستند» (23) (تأکید اضافه شده است). برای تبیین وجود چنین مسئولیتی، نظام «اقدام جنایی مشترک» (24) و مفهوم «واپایی مشترک بر جنایت» (25) به خدمت گرفته شده است.
نظریه «اقدام جنایی مشترک»، نخستین بار در «رأی استیناف تادیچ» در 1999 م. با این منطق ارائه شد (26) که همه اشخاص درگیر نقض جدی حقوق بشر دوستانه بین‌المللی، به هر شیوه که نقض را مرتکب شده باشند یا در ارتکاب آن مشارکت داشته باشند، باید در محضر قضا آورده شوند. اینکه مسئولیت کیفری فقط برای شخصی به وجود آید که به طور مادی جنایت را انجام داده است نقش کسانی را نادیده می‌گیرد که به عنوان مرتکب شونده مشترک (27) به طریقی، امکان ارتکاب جنایت را برای مرتکب شونده فراهم می‌آورند. (28)
از سوی دیگر، در بند 3 ماده 25 اساس نامه دیوان کیفری بین‌المللی، نوع افرادی مشخص می‌شوند که می‌توانند به لحاظ کیفری مسئول شناخته و مسئول مجازات برای ارتکاب جنایت‌های تحت صلاحیت این دیوان بشوند. این مقرره، بازتاب دهنده مفهوم «واپایی مشترک بر جنایت» است بر اساس این مفهوم، مجرمان اصلی جنایت، نه تنها مرتکبان مادی، بلکه آنانی هستند که بر ارتکاب آن، واپایی و سلطه فکری دارند، زیرا تصمیم می‌گیرند که آیا جرم واقع شود یا نشود و چگونه واقع شود. (29)
با توجه به بحث بالا، در حکومت طالبان در افغانستان و خلافت اسلامی در عراق، هم عاملان و هم کسانی که با تصمیم گیری و فراهم کردن امکانات، ارتکاب جنایت را ممکن کرده‌اند، مسئول‌اند و باید مجازات شوند.
در مورد دیگر گروه‌های تکفیری، نمی‌توان اعمال آنها را قابل انتساب به هیچ دولتی، از جمله دولتی دانست که این اعمال در سرزمینش رخ می‌دهند، (30) زیرا هیچ سندی مشاهده نشده است که نشان دهد آنها بر اساس نظم حقوقی داخلی، رکن دولت، از جمله دولتی هستند که در سرزمینش جنایت‌های اشاره شده را مرتکب شده‌اند. (31)
حال این پرسش مطرح می‌شود که آیا فقط اعمالی به دولت قابل انتساب است که رکن رسمی دولت انجام داده باشد؛ یعنی آیا می‌توان در اوضاع و احوال خاص، رفتار شخصی را که رکن رسمی دولت نیست، به دولت منتسب کرد؟

1. 2. 2. اعمال اشخاصی که رکن رسمی دولت نیستند

احتمال دارد که حقوق داخلی دولت، کاملاً یا اصلاً مشخص نکند که کدام اشخاص یا هستی مندها جایگاه رکن را دارند. در این گونه موارد، جایگاه شخص یا هستی مند به عنوان رکن، نه با قانون، که با عملکرد احراز می‌شود. در نتیجه، مراجعه انحصاری به قانون، گمراه کننده خواهد بود. در چنین مواردی، اختیارهای یک شخص یا هستی مند و رابطه اش با دیگر ارکان، بر اساس حقوق داخلی، برای دسته بندی آن به عنوان رکن، اهمیت خواهد داشت. (32) در بعضی اوضاع و احوال، احتمال دارد که از لحاظ مسئولیت بین‌المللی، اشخاص و گروه‌ها برابر با ارکان دولت گرفته شوند، حتی اگر این جایگاه از حقوق داخلی ناشی نشده باشد. در این موارد، برای دریافتن واقعیت رابطه بین شخص، گروه یا هستی مند عمل کننده و دولت مربوطه، مقتضی است که به ورای صرفِ جایگاه حقوقی توجه شود. (33) مجموعه‌ای را که در این مقوله قرار می‌گیرد، می‌توان به سه گروه تقسیم کرد: مقام رسمی یا رکن عملی، جنبش شورشی و شخص خصوصی.

1. 2. 2. 1. مقام رسمی یا رکن عملی

این گروه را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: مقام رسمی عملی (34) و رکن عملی. (35) این دو، در عین متمایز بودن از یکدیگر، بر منطق مشابهی استوارند. در هر دو مورد، حقوق بین الملل انتساب عمل اشخاص خصوصی به دولت را بر وجود برخی واقعیت‌های مسلم مبتنی می‌کند. در اولی، یعنی مقام رسمی عملی، وجود پیوند واقعی بین شخص خصوصی و دولت است که به انسان اجازه می‌دهد از آن استنباط کند که شخص خصوصی از طرف دولت عمل می‌کند. در دومی، یعنی رکن عملی، ماهیت کارکرد است که عمل را به دولت قابل انتساب می‌کند. (36)

الف. مقام رسمی عملی

مفهوم «مقام رسمی عملی» را می‌توان از محتوای ماده 9 طرح مسئولیت استنباط کرد. بر اساس این ماده، «رفتار یک شخص یا گروه اشخاص، عمل یک دولت بر اساس حقوق بین الملل تلقی خواهد شد، چنانچه آن شخص یا گروه اشخاص در واقع عناصری از اقتدار حکومتی را در غیاب یا کوتاهی مقامات رسمی و در اوضاع احوالی، همچون فراخوانده شدن برای اجرای آن عناصر اقتدار اعمال کند». (37) از لحاظ بحث حاضر، عامل مهم در بدل شدن «شخص یا گروه اشخاص: به مقام رسمی عملی یک دولت، آن است که رفتار شخص یا گروه اشخاص، چنان باشد که گویی این دولت آن شخص یا گروه اشخاص را «برای اجرای ... عناصر اقتدار» خود «فراخوانده» است.
گفته‌های مختلف، حکایت از آن دارد که برخی دولت‌ها به گروه‌های تکفیری، کمک مالی و تسلیحاتی کرده، (38) یا از آنها حمایت (39) کرده‌اند. هیچ کدام از این موارد نمی‌تواند ثابت کند که گروه‌های تکفیری، عناصری از اقتدار حاکمیتی دولت‌های کمک یا حمایت کننده را اجرا می‌کنند. حتی این بیان هم که گروه‌های تکفیری در جهت منافع (40) دولت یا دولت‌های خاص عمل می‌کنند، نمی‌تواند چنین معنایی را بدهد.
همین طور این بیان که عده‌ای از دولت‌ها از دولت‌های دیگر بخواهند (41) که گروه‌های تکفیری را به وجود آورند، ثابت نمی‌کند که دولت‌های اخیر، عناصری از اقتدار درخواست کنندگان را اجرا کرده‌اند و حتی اگر ثابت شود که چنین کرده‌اند، خود به خود این نتیجه به دست نمی‌آید که گروه‌های ایجاد شده، عناصر اقتدار حاکمیتی دولت‌های درخواست کننده یا دولت‌های قبول کننده درخواست را اجرا می‌کنند. حتی بیان‌هایی که نشان می‌دهد عده‌ای از دولت‌ها راهبردی برای استفاده از گروه‌های تکفیری جهت دست یابی به مقاصد خود دارند (42) نیز نمی‌تواند این امر را ثابت کند که گروه‌های تکفیری، عناصر اقتدار آن دولت‌ها را اجرا می‌کنند. زیرا از سوی دیگر، گفته شده است که به هیچ کس و هیچ چیز وفادار نیستند. (43)
بنابراین، موارد اشاره شده نمی‌تواند عاملی باشد که گروه تکفیری را به مقام رسمی عملی دولت‌ها بدل کند و در نتیجه، مسئولیت اعمال این گروه‌ها به دولت‌های دیگر منتقل شود. به هر حال، کمک‌های مالی و تسلیحاتی می‌تواند رفتاری باشد که مرتبط با جنایت‌های گروه‌های تکفیری بر اساس ماده 16 طرح مسئولیت برای دولتِ کمک و یاری دهنده، مسئولیت به وجود آورد. (44) پرسشی که اکنون می‌توان مطرح کرد این است که آیا می‌توان گروه‌های تکفیری را رکن علمی دولت یا دولت‌های دیگر دانست؟

ب. رکن عملی

افزون بر رکن قانونی، (45) در برخی اوضاع و احوال استثنایی، شخص و هستی مندی که به هیچ معنا بخشی از دولت را شکل نمی‌دهد، رکن عملی تلقی می‌شود، به نحوی که رفتارش به این دولت قابل انتساب است. این استثنا مدت زیادی است که در عملکردهای قضایی و دیپلماتیک پذیرفته شده و در ماده 8 طرح کمیسیون حقوق بین الملل برای مسئولیت بین‌المللی دولت، مجدداً تأیید شده است. (46) به موجب این ماده، «رفتار یک شخص یا گروه اشخاص، عمل یک دولت بر اساس حقوق بین الملل تلقی خواهد شد، چنانچه آن شخص یا گروه اشخاص، در واقع به دستور یا تحت هدایت یا واپایی (کنترل) آن دولت در اجرای آن رفتار عمل کند». (47)
آنچه در این انتساب اهمیت حیاتی دارد، به درجه واپایی دولت بر شخص در زمان ارتکاب عملِ از نظر بین‌المللی نادرست یا به عبارت دیگر، به ماهیت پیوندی مربوط می‌شود که باید برای تبدیل اعمال اشخاص خصوصی به اعمال ارکان عملی دولت برقرار شده باشد. رکن عملی بودن، اجازه می‌دهد که اعمال شخص خصوصی که به طریق دیگر قابل انتساب نیست، عمل دولت دانسته شود. در نتیجه، به مسئولیت بین‌المللی دولت برای خود، عمل شخص خصوصی شکل می‌دهد. (48)
آنچه شخص خصوصی را به رکن عملی بدل می‌کند، صرفاً کمک دولت به شخص خصوصی مرتکب شونده جنایت نیست، زیرا در این صورت، دولت کمک کننده بر اساس ماده 16 طرح مسئولیت، به سبب کمک خود به شخص خصوصی، مسئولیت می‌یابد، (49) نه به علت انتساب رفتار این شخص به دولت کمک کننده. برای تبدیل شخص خصوصی به رکن عملی، حتی واپایی عام دولت حمایت کننده نیز کافی نیست، بلکه این دولت باید بر شخص خصوصی، واپایی مؤثر داشته باشد (50) که از کمک مالی (حتی بسیار زیاد)، آموزش نظامی و حمایت نظامی، تدارکاتی و اطلاعاتی فراتر می‌رود، واپایی مؤثر، چنان بستگی اساسی و نافذی بین دولت و شخص مرتکب شونده جنایت عمل نادرست ایجاد می‌کند که نمی‌توان آن را از رابطه حقوقی بین دولت و مقامات رسمی اش تمیز داد. (51)
گفته شده است: «حمله تروریستی داعش به موصل و پیش از آن به سامرا، کاملاً تحت نظارت و به دستور ریاض صورت گرفته است. بر اساس این گزارش، سرکرده داعش با پادشاه عربستان ... دیداری داشته و مأموریت اشغال استان‌های سنی نشین و تبدیل آنها به امارت‌های تکفیری تحت نظارت ریاض و دوحه را پذیرفته است». (52) عبارت‌هایی مانند «به دستور» یا «تحت نظارت»، می‌تواند نشان دهنده «وابستگی کامل» آن گروه تکفیری به این دولت یا دولت‌ها باشد و آن را به رکن عملی آنها تبدیل کند. بنابراین، اگر وجود رابطه مبتنی بر وابستگی کامل بین گروه‌های تکفیری با هر دولتی ثابت شود، رفتارش به چنین دولتی قابل انتساب خواهد بود و برای این دولت، مسئولیت به وجود می‌آورد.
به دلیل آنکه اعمال گروه‌های تکفیری از درجه جنایت‌اند، مانند وضعیت در مورد رکن دولت که مسئولیت در قالب دیدگاه سنتی محدود نمانده است، ملاک تشخیص رکن عملی، یعنی «وابستگی کامل» نیز دگرگون شده است.
به طور کلی، بین رفتار رکن عملی و رفتار شخص خصوصی، طیف وسیعی از تعامل‌های ممکن بین دولت و کنش گر خصوصی، شامل رواداری، (53) الهام بخشی انگارورانه (ایدئولوژیک)، حمایت مادی و راهنمایی کلی وجود دارد. دولت می‌تواند به کمک دامنه وسیعی از فعل‌ها و ترک فعل‌ها از رابطه مستقیم که با رکن بودن شباهت داشته باشد، اجتناب ورزد، اما باز هم از رفتار شخص خصوصی برای پیش برد اهداف خود بهره گیرد. تحت بن نگره (پارادایم) رکن بودن، مسئولیت چنین رفتاری فقط تابع اصول از قبل موجود عدم انتساب و نظریه خطای جداگانه خواهد بود. این اصول، امکان آن را فراهم می‌آورند که دولت به دلیل نقض برخی تعهدات جنبی، مسئولیت بیابد، نه مسئولیت مستقیم برای خود رفتار لطمه زننده شخص خصوصی که زیرکانه، اما آگاهانه، تشویق و تسهیل کرده یا آن را روا داشته است. (54)
دادگاه کیفری بین‌المللی «یوگسلاوی سابق» نیز در قضیه «تادیچ»، به ملاک قرار دادن واپایی مؤثر برای وجود رکن عملی به عنوان دید مضیّق، انتقاد کرده، متذکر شد که احتمال دارد درجه واپایی، طبق اوضاع و احوال واقعی هر مورد تفاوت کند. استدلال دادگاه آن بود که ملاک «واپایی مؤثر»، بسیار به شکل مقید است، در حالی که هدف حقوق مسئولیت بین‌المللی دولت، بر مبنای مفهوم واقع گرای انتساب استوار است. بر این اساس، دادگاه نتیجه می‌گیرد که در اوضاع و احوال متضمن عمل گروه‌های خصوصی سازمان یافته و دارای ساختار سلسله مراتبی، آزمون مناسب آن است که دولت فراتر از صرف تأمین مالی و تجهیز چنین گروه‌هایی بر آنها واپایی کلی (55) اعمال کند و در برنامه ریزی و نظارت بر عملیات نظامی مشارکت داشته باشد. دادگاه همچنین تصدیق کرد که در مواردی که دولت واپایی، دارنده دولت سرزمینی نیست یا در موارد غَلَیان داخلی، به شواهد گسترده تر و انکارناپذیرتر برای نشان دادن واپایی واقعی (56) نیاز است. (57)
نظر به اینکه دولت یا دولت‌های احتمالی واپایی دارند دولت سرزمینی، محل ارتکاب جنایت‌های گروه‌های تکفیری نیستند و این گروه‌ها را می‌توان جنبش شورشی دانست، ملاک واپایی واقعی برای انتساب احتمالی جنایت‌هایشان به دولت یا دولت‌های دیگر، مناسب تر به نظر می‌رسد. به دلیل اینکه در مورد گفته‌های موجود در خصوص کمک و حمایت دولت‌ها به گروه‌های تکفیری نشانه و مدرک روشنی دال بر واپایی کلی و مشارکت در برنامه ریزی و نظارت بر عملیات نظامی گروه‌های تکفیری مشاهده نشده است، نمی‌توان رابطه مبتنی بر واپایی کلی و به طریق اولی، واپایی واقعی را بین دولت یا دولت‌های کمک و حمایت کننده و گروه‌های تکفیری برقرار کرد و جنایت‌های این گروه‌ها را به آن دولت‌ها نسبت داد و برایشان مسئولیت قائل شد.
همان طور که در بحث قبل نیز ذکر شد، موارد اشاره شده می‌تواند رفتاری باشد که مرتبط با جنایت‌های گروه‌های تکفیری، مسئولیت دولت‌های دیگر را به وجود آورد که در جای خود به آن پرداخته خواهد شد.

1. 2. 2. 2. جنبش شورشی

هر چند رفتار شورشیان در آغاز مانند رفتار اشخاص خصوصی در وضعیت‌های غیرعادی، مثل تظاهرات، اعتراض‌ها و طغیان‌هاست، اما زمانی که به جنبش شورشی بدل می‌شود، وضع متفاوتی می‌یابد. این تفاوت، صرفاً کمّی نیست. با وجود آنکه افراد و گروه‌های متعلق به سازمان جنبش شورشی که به نام و از طرف آن عمل می‌کنند، بیشتر، افرادی هستند که در غلیان یا اغتشاش یا حتی اقدامی انقلابی سهیم‌اند تا رکن دولت. بنابراین، منطقی خواهد بود که اعتقاد داشته باشیم مسئولیت دولت در مورد این نوع اعمال، فقط از قصور ارکان دولت در اعمال مراقبت و ارائه حمایت ناشی می‌شود.
یک تفاوت کیفی نیز بین این دو مورد وجود دارد. در واقع آنچه به وضعیت به وجود آمده بر اثر ظهور جنبش شورشی تعریف شده در حقوق بین الملل خصوصیت می‌بخشد، وجود شخص جداگانه حقوق بین الملل به موازات دولت است که خود را در بخشی از سرزمین تحت حاکمیت این دولت تثبیت کرده و اعمال قدرت می‌کند. این شخص به طور کامل قادر است مرتکب اعمالِ از نظر بین‌المللی نادرست شود. اعمال اشخاص متعلق به سازمانش، مانند ارکان دولت، اعمال شخص حقوق بین الملل است که چنانچه نقض تعهد بین‌المللی پذیرفته این شخص باشد، می‌تواند مسئولیتش را به وجود آورد. از این رو هر مسئولیتی که احتمال داشته باشد به دلیل عدم اعمال مراقبت یا اتخاذ اقدام بازدارنده یا تنبیهی در خصوص اعمال جنبش شورشی بر عهده دولتِ به اصطلاح «مشروع» قرار گیرد، ماهیتی بسیار استثنایی تر از مسئولیتی دارد که می‌تواند بر گردن آن دولت به علت قصور در اعمال مراقبت یا ارائه حمایت در صورت وقوع اغتشاش، تظاهرات توده‌ای یا دیگر غَلَیان‌های داخلی نهاده شود. در واقع، این مسئله در قیاس با مسئولیت اصلی که بر عهده خود جنبش شورشی قرار می‌گیرد، کاملاً حاشیه ای است. (58)
با توجه به آنچه گفته شد، اعمال ارکان جنبش شورشی به دولتی قابل انتساب نیست که بر بخشی از سرزمین آن سلطه دارد. به سبب همین سلطه، مسئولیت دولت مرتبط با اعمال جنبش شورشی، نمی‌تواند کاملاً مانند مسئولیت آن به علت قصور در اعمال مراقبت، ارائه حمایت در هنگام وقوع اغتشاش، تظاهرات توده ای یا دیگر غَلَیان‌های داخلی یا تنبیه مجرمان در این موارد باشد. به همین دلیل، کمیسیون حقوق بین الملل نیز در تفسیر ماده 10 طرح مسئولیت، مربوط به قابلیت انتساب رفتار جنبش‌های شورشی، اظهار می‌دارد که اصل عام در خصوص رفتار ارتکابی چنین جنبش‌هایی در خلال کشاکش‌های مستمر با اقتدار مستقر، بر اساس حقوق بین الملل، به دولت قابل انتساب نیست، زیرا ساختارها و سازمان جنبش شورشی از ساختارها و سازمان دولت، مستقل‌اند.
قابل انتساب نبودن به زمانی مربوط می‌شود که جنبش، موفق نشده یا دولت مستقر، آن را سرکوب کرده است. در صورت موفقیت جنبش و تشکیل دولت، اعمال ارکان جنبش شورشی به این دولت قابل انتساب است. (59) همین وضعیت دوگانه نشان می‌دهد که جنبش شورشی، هستی مند موقت است، زیرا در طی زمان به علت شکست خوردن یا پیروز شدن از بین می‌رود و در حالت اخیر، به حکومت در دولتِ از قبل موجود یا به صورت دولت جدید تغییر شکل می‌یابد. این خصیصه، وضعیت نااستواری به وجود می‌آورد و بر شخص لطمه دیده نیز اثر می‌گذارد. اگر جنبش شکست بخورد، چاره ای ندارد جز شکایت بردن نزد دولتی که با جنبش شورشی مبارزه کرده است. اگر جنبش شورشی موفق شود، دولت لطمه دیده باید دعوی را نزد دولت جدیدی ببرد که جنبش شورشی به وجود آورده است. (60)
همان طور که در بحث ارکان دولت و واحدهای تابع اشاره شد، از میان گروه‌های تکفیری، تنها طالبان توانسته است از 1996 تا 2001 م، بخش بزرگی از افغانستان را تحت سیطره خود داشته باشد. گروه داعش نیز در هشتم تیرماه 1393، موجودیت «خلافت اسلامی» را در بخش‌های تحت کنترل خود در عراق اعلام کرد. با توجه به مطالب بالا، طالبان مسئول همه اعمال، دست کم در مدت حکومتش از 1996 تا 2001م. در افغانستان است که به دولت دیگر یا اتباع آن آسیب زده است. «خلافت اسلامی» تشکیل شده به دست داعش نیز، چنانچه خصیصه حکومت را داشته باشد یا بیابد، همین گفته در موردش صادق است؛ یعنی مسئول اعمال ارکانش است که به دولت دیگر یا اتباع آن صدمه زده است یا می‌زند. به دلیل اینکه طالبان دیگر حکومت نمی‌کند و اگر «خلافت اسلامی» نیز واقعاً در وضعیتی قرار نگیرد که بتوان گفت حکومت می‌کند، اعمال ارکان آنها همچنان اعمال جنبش شورشی دانسته می‌شود.
در مورد دیگر، از گروه‌های تکفیری تا این زمان هنوز در هیچ سرزمینی نشانه‌ای از تشکیل دولت به طور رسمی دیده نشده است. لذا این گروه‌ها نیز همچنان جنبش شورشی شناخته می‌شوند. در نتیجه، چنانچه ثابت شود که لطمه وارد شده بر اثر اعمال ارکان این گروه‌ها به علت عدم مراقبت یا جلوگیری لازم بوده یا لطمه زننده مجازات نشده است، دولتی که گروه‌های تکفیری در سرزمین یا حوزه صلاحیتش مرتکب عمل لطمه زننده شده‌اند، مسئول خواهد بود. البته در اینجا نیز با در نظر داشتن تفاوت کیفی بین اشخاص خصوصی و جنبش شورشی، مسئولیت به دلیل عدم مراقبت و جلوگیری لازم یا تنبیه نکردن مقصر خواهد بود، نه برای عمل ارکان گروه‌های تکفیری.
همان طور که در ابتدای این بحث اشاره شد، رفتار شورشیان در آغاز مانند رفتار اشخاص خصوصی در وضعیت‌های غیرعادی مثل تظاهرات، اعتراض‌ها و طغیان‌هاست. حال این پرسش مطرح می‌شود که آیا اصولاً یک دولت می‌تواند مسئولیتی به سبب اعمال اشخاص خصوصی بیابد؟

1. 2. 2. 3. اعمال شخص خصوصی

اصل آن است که اعمال اشخاص خصوصی را نمی‌توان به دولت نسبت داد. زیرا یا رکن دولت نیستند یا در مقام رکن دولت عمل نمی‌کنند، اما گاه دولت، مرتبط با اعمال آنها یا جهت آن، مسئولیت می‌یابد. ماده 11 طرح مسئولیت، مقرر می‌دارد: «رفتاری که به موجب مواد قبلی قابل انتساب به یک دولت نیست، چنانچه و تا حدی که آن دولت مورد تأیید قرار دهد و به عنوان عمل خودش بپذیرد، بر اساس حقوق بین الملل قابل انتساب به آن دولت خواهد بود». (61) بر این پایه، عملی که شخص خصوصی انجام دهد یا در مقام شخص خصوصی صورت گیرد، چنانچه و تا حدی که دولتی آن را تأیید کند، عمل آن دولت دانسته می‌شود.
نظر به اینکه شواهد و مدارکی وجود ندارد که دولتی اعمال گروه‌های تکفیری را به عنوان عمل شخص خصوصی یا در مقام شخص خصوصی، عمل خود بداند یا حتی آن را تأیید کند، نمی‌توان اعمال این گروه‌ها را به عنوان عمل شخص خصوصی یا شخص در مقام خصوصی به دولت یا دولت‌هایی خاص منتسب کرد و این دولت‌ها را مسئول دانست، مگر آنکه بتوان ادامه یافتن کمک‌های تسلیحاتی و مالی را نوعی تأیید تلقی کرد. در مورد اخیر، کمک‌های اشاره شده با این استدلال ارائه می‌شود که دریافت کننده در واقع در جهت اعمال حق تعیین سرنوشت خود عمل می‌کند. بنابراین، نمی‌توان آن کمک‌ها را نشانه تأیید رفتار و دریافت کننده به عنوان رفتار قابل انتساب به کمک کننده دانست.
طبق حقوق بین الملل، می‌توان گروه‌های تکفیری را جنبش شورشی برخوردار از شخصیت حقوقی با خصوصیات اشاره شده در بحث جنبش شورشی دانست و کمک‌های مالی و تسلیحاتی دیگر دولت‌ها به این گروه‌ها، در واقع از نوع کمک و یاری می‌شوند که بر اساس ماده 16 طرح مسئولیت برای دولت کمک و یاری دهنده مسئولیت به وجود می‌آورد. به موجب این ماده، «دولتی که به دولت دیگر کمک یا یاری می‌دهد تا دولت اخیر مرتکب یک عملِ از نظر بین الملل نادرست شود، مسئول چنین رفتاری است. (الف) چنانچه آن دولت با آگاهی از اوضاع و احوال عملِ از نظر بین‌المللی نادرست چنین کند و (ب) چنانچه آن دولت نیز عمل را انجام دهد، از نظر بین‌المللی نادرست باشد». (62) البته این مسئولیت از مسئولیت برای ارتکاب عملِ از نظر بین‌المللی نادرست اصلی، یعنی عمل گروه تکفیری جداست. در واقع دولت کمک و یاری دهنده، مرتبط با عمل گروه تکفیری، مسئولیت می‌یابد.
مورد دیگرِ مسئولیت یافتن دولت مرتبط با عملِ از نظر بین‌المللی نادرست شخص خصوصی، زمانی است که عمل این شخص به دولتی دیگر یا اتباع آن لطمه بزند. در این حالت، دولتی که این لطمه در سرزمین یا محدوده صلاحیتش وارد شده است، وظیفه دارد امکانات احقاق حق را برای لطمه دیده فراهم کند و چنانچه در این خصوص قصور داشته و در واقع به تعهد خود عمل نکرده باشد، مسئولیت می‌یابد. البته این مسئولیت جدا از مسئولیت شخص خصوصی یا در مقام شخص خصوصی برای عمل لطمه زننده است که همچنان بر عهده خود انجام دهنده عمل قرار دارد. (63) بنابراین، اگر گروه‌های تکفیری صرفاً شخص خصوصی دانسته شوند، بر اساس قواعد سنتی مسئولیت، دولت‌ها فقط مرتبط با اعمال این گروه‌ها مسئولیت می‌یابند، اما با توجه به اینکه عمل گروه‌های تکفیری جنایت شناخته می‌شود، مسئولیت برای آن تا حدی متفاوت است.

2. مسئولیت جامعه بین‌المللی (مسئولیت حمایت)

همان طور که در بحث عملِ از نظر بین‌المللی نادرست گفته شد، طبق اساس نامه دیوان کیفری بین الملل، جنایت نسل کشی، جنایات علیه بشر، جنایت‌های جنگی و جنایت تجاوز جدی‌ترین جنایت‌ها هستند. (64) به علاوه، طبق ماده 41 طرح مسئولیت، در صورت نقض جدی تعهد بین المللی، دولت‌ها برای خاتمه بخشیدن به آن از راه‌های قانونی همکاری خواهند کرد و هیچ دولتی وضعیت به وجود آمده با نقض جدی را به عنوان وضعیتی قانونی به رسمیت نخواهد شناخت و برای حفظ آن کمک و یاری نخواهد داد. (65)
با عنایت به اینکه جنایت‌های گروه‌های تکفیری در زمره جدی‌ترین جنایت‌ها قرار می‌گیرند، بر اساس آنچه در بالا اشاره شد، همه دولت‌ها مکلف‌اند برای خاتمه بخشیدن به آثار این جنایت‌ها با یکدیگر همکاری کنند و هیچ یک از دولت‌های جهان نباید به تداوم آن کمک کنند. بنابراین، همه دولت‌هایی که به این تکلیف عمل نکرده‌اند یا نمی‌کنند، مسئول‌اند.
مقرره ماده 41 طرح مسئولیت، به نوعی بازتاب دهنده دگرگونی در خصیصه حاکمیت دولت از واپایی به مسئولیت به معنای پاسخ گو بودن است که هم برای کارکردهای داخلی دولت وجود دارد و نیز در مورد وظایف خارجی آن. این دگرگونی در خصیصه مسئولیت، مقامات دولتی را مسئول حفاظت از ایمنی و حیات شهروندان و ارتقای رفاهشان، مقامات سیاسی ملی را مسئول شهروندان در داخل و جامعه بین‌المللی و کارگزاران دولت را مسئول اعمال خود کرده است. (66)
در بعد داخلی، دولت «حاکمیت محور»، (67) مسئولیت اولیه حمایت از مردمان خود را در وضعیت‌هایی دارد که در اثر جنگ داخلی، شورش، سرکوب یا کوتاهی دولت، متحمل لطمه جدی می‌شوند. در چنین وضعیت‌هایی، اگرچنانچه دولت مورد نظر به متوقف کردن یا دفع آن مایل یا قادر نباشد، بعد بین‌المللی این مسئولیت مطرح می‌شود در نتیجه، اقدام این جامعه در حمایت از آن مردمان دیگر، نقض اصل «عدم مداخله» محسوب نمی‌شود.
مسئولیت حمایت در سه سطح جلوگیری، واکنش و بازسازی مطرح می‌شود. مسئولیت جلوگیری، اتخاذ اقدامات بازدارنده است، به طوری که وضعیت‌ها به سطحی ارتقا نیابد که به اقدامات مجبور کننده اجرایی نیاز باشد. مسئولیت واکنش، شامل استفاده از اقداماتی می‌شود که دامنه آن از تحمیل ضمانت اجراها تا استفاده از زور خواهد بود. مسئولیت بازسازی یا مرحله تکمیلی نیز به دنبال مداخله نظامی می‌آید. (68)
در وضعیت فعلی گروه‌های تکفیری، مرحله جلوگیری موضوعیت خود را از دست داده است. زیرا در سرزمین‌هایی که این گروه‌ها فعال شده‌اند، دولت مستقر رفتارهایی داشته که زمینه ناآرامی‌ها و اعتراض‌های مردمان را فراهم کرده است. نحوه برخورد این دولت‌ها با این ناآرامی‌ها و اعتراض‌ها، تحت عنوان حمایت از مردم ناراضی، به تشدید این وضعیت و مساعد شدن زمینه برای فعالیت‌های گروه‌های تکفیری منتهی شده است. بر این اساس، دست کم دولت‌هایی که در سرزمین خود زمینه‌های بروز و شدت یافتن ناآرامی‌ها و اعتراض‌ها را فراهم آورده‌اند، به مسئولیت خود عمل نکرده‌اند.
به دلیل آنکه آنچه نمی‌بایست رخ می‌داد، اتفاق افتاده است و دست کم برخی از دولت‌ها مانند عراق در سرزمینشان گروه‌های تکفیری مرتکب جنایت شده‌اند، رسماً درخواست کمک کرده‌اند (و قادر به مقابله با آن گروه‌ها نیستند). اکنون جامعه بین‌المللی در مرتبه واکنش قرار گرفته است. منظور از جامعه بین‌المللی، مجموعه دولت‌ها به عنوان کل است که باید از طریق مرجع صلاحیت دار واکنش نشان دهد. امروزه این مرجع، «شورای امنیت» است و در صورت ناتوانی آن در انجام دادن اقدام مقتضی، «مجمع عمومی سازمان ملل متحد» این مسئولیت را بر عهده دارد. البته سازمان‌های منطقه‌ای نیز در محدوده صلاحیت خود می‌توانند واکنش نشان دهند. بر این اساس، علاوه بر «سازمان ملل متحد»، «اتحادیه عرب»، «سازمان همکاری اسلامی» یا «شورای همکاری خلیج فارس» نیز صلاحیت اقدام در مقابل جنایت‌های گروه‌های تکفیری را دارند.
بنابراین، اعضای جامعه بین‌المللی در چارچوب مفهوم «مسئولیت حمایت» نیز مکلف‌اند از راه‌های قانونی برای خاتمه بخشیدن به جنایت‌های گروه‌های تکفیری، که جنایت علیه بشریت و جنایت جنگی شناخته می‌شوند، و نیز برطرف کردن آثار آنها با یکدیگر همکاری کنند.

نتیجه گیری

به طور کلی، هیچ نشانه و مدرکی وجود ندارد که بر اساس آن جنایت‌های گروه‌های تکفیری به عنوان عمل رکن، رکن واحد تابع، مقام رسمی عملی، رکن عملی یا عمل شخص خصوصیِ مورد تأیید یک یا چند دولت، به این دولت یا دولت‌ها قابل انتساب باشد و برای آن مسئولیت ایجاد کند. فقط در مورد حکومت طالبان در افغانستان از 1996 تا 2001م. و «خلافت اسلامی» اعلامی داعش، اعمال گروه‌هایی که با هر عنوان، رکن یکی از این دو دولت محسوب می‌شده‌اند یا بشوند، برای آنها مسئولیت ایجاد می‌کند. دیگر گروه‌های تکفیری نیز به عنوان جنبش شورشی، اعمال ارکانشان برای گروه مربوطه، ایجاد مسئولیت می‌کند. آن دسته از اعمال گروه‌های تکفیری یا دولت‌های تشکیل شده به دست آنها که جنایت نسل کشی، جنایت علیه بشریت یا جنایت جنگی هستند، علاوه بر ایجاد مسئولیت برای مرتکبان این جنایت‌ها، موجب به وجود آمدن مسئولیت برای همه کسانی می‌شود که به نوعی در ارتکاب آن جنایت‌ها مشارکت داشته‌اند.
دولت‌هایی که به گروه‌های تکفیری یا دولت‌های تشکیل شده به دست این گروه‌ها کمک و تسلیحاتی کرده باشند یا بکنند، به سبب این کمک خود مسئول شناخته می‌شوند. با توجه به اینکه اعمال گروه‌های تکفیری، جدی‌ترین جنایت‌ها هستند بر اساس طرح مسئولیت، دولت‌ها متعهدند برای وضعیت به وجود آمده بر اثر این اعمال با یکدیگر همکاری کنند. بنابراین، قصور دولت‌ها در این خصوص، مسئولیت آنها را در پی دارد. به علاوه، کل جامعه بین‌المللی در چارچوب مفهوم «مسئولیت حمایت» نیز مسئولیت می‌یابد که از طریق «سازمان ملل متحد»، «اتحادیه عرب»، «سازمان همکاری اسلامی» یا «شورای همکاری خلیج فارس» در برابر این جنایت‌ها واکنش نشان دهد.

پی‌نوشت‌ها:

1. عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران.
2. policy.
3. "Iran to reveal evidence on heads of Takfiri terrorism ME" , January 19, 2014 06.04.2014.
4. internationally wrongful act.
5. بهرام مستقیمی و مسعود طارمسری، مسئولیت بین‌المللی دولت با توجه به تجاوز عراق به ایران، ص 33.
6. UN, Report of the International Law Commission, Fifty - third session, (23 April-1 June and 2 Junly -10 August 2001), General Assembly, Official Records, Fifty -sixth session, Supplement No. 10 (A/56/10), P.34, art. 2(b).
7. بهرام مستقیمی و مسعود طارمسری، مسئولیت بین‌المللی دولت با توجه به تجاوز عراق به ایران، ص 38.
8. "Rome Statute of the International Criminal Court", A/CONF.183/9 of 17 July 1998, corrected by rocess-verbaux of 10 November 1998, 12 July 1999, 30 November 1999, 8 May 2000, 17 January 2001 and 16 January 2002, art. 5, 06.26.2014.
9. دسته چهارم، یعنی جنایت تجاوز که به حمله مسلحانه دولتی به دولت دیگر در نقض ممنوعیت کاربرد زور مربوط می‌شود، از بحث حاضر خارج است.
10. "Rome Statute of the International Criminal Court", arts 6, 7, 8 .
11. با توجه به اینکه از یک طرف، اعمال گروه‌های تکفیری بسیار گوناگون است و از طرف دیگر، اعمال مشخص شده، به عنوان جنایت در مواد 6، 7 و 8 اساس نامه دیوان کیفری بین المللی مفصل است، انطباق آن اعمال با موارد اشاره شده در این مواد برای احراز نقض بودن یا نبودن آنها، بررسی جداگانه و مفصلی می‌طلبد که از حوصله این نوشتار خارج است. بنابراین، در اینجا صرفاً به برخی از اعمال این گروه‌ها از باب نمونه اشاره و نقض بودن آنها فرض می‌شود.
12. Statement by Mr. Paulo Sergio Pinheiro Chair of the Intependent International Commission of Inquiry on the Syrian Arab Republic, 18 March 2014, 03.19.2014.
13. مطالب بین دو قلاب به متن نقل قول اضافه شده است.
14. Statement by Paulo Sergio Pinheiro, Chair of the Independent International Commission of Inquiry on the Syrian Arab Republic, at the HRC 24th regular session, Geneva, 16 September 201303.19.2014.
15. Address by Paulo Sergio Pinheiro, Chair of the Independent International Commission of Inquiry on the Syrian Arab Republic, to the United Nations General Assembly plenary Session, New York, 29 Juillet2013 DisplayNews.aspx?NewsID=13596&LangID=E>03.19.2014.
16. برای آگاهی بیشتر همچنین نک: زهرا خدایی، «این کشور آزمایشگاه تروریسم شده است/ دورنمای منطقه، تشدید افراط گرایی و تروریسم است»، سه شنبه 22 اسفند 1391.
http://www.khabaronline.ir/detail/281771/World/centeral-asia-caucuses>06.26.2014>؛ «داعش میراث فرهنگی موصل را تخریب کرد»، 30/03/1393 ، http://ir.voanews.com/content/iraq-mosul-heritage/1941525.html>06.23.2014؛ «در شمال تکریت: اعدام 1700 دانشجوی کالج نیروی هوایی عراق توسط داعش»، 25 خرداد 1393، 2014. 15. 06 «تصاویر تکان دهنده‌ای از جنایات داعش در عراق
06. 15. 2004, 1393/3/25,"18.
«گزارش اشپیگل از وضعیت عراق: جنگ برای خلافت»، شفقنا (پایگاه بین‌المللی همکاری‌های خبری شیعه)، دوشنبه 1393/04/02، http://www.shafaqna.com/persian/shafaqna/item/77638> 06 .25 . 2014.
Jamal Al Sharif, Al "Salafis in Sudan: Between Non-Interference and Confrontation", Jazeera Centre for Studies, 3 July 2012, 06.28.2014; HUMAN Rights Watch, “You Can Still See Their Blood’ Executions, Indiscriminate Shootings, and Hostage Taking by Opposition Forces in Latakia Countryside", October 2013; UN, SC, “Report of the Secretary-General on children and armed conflict in the Syrian Arab Republic”, S/2014/31, 27 January 2014; UN, GA, Human Rights Council, Twenty-second session, Agenda item 4, Human rights situations that require the Council’s attention, “Report of the independent international commission of inquiry on the Syrian Arab Republic”, A/HRC/22/59, 5 February 2013; UN, GA, Human Rights Council, Twenty-second session, Agenda item 4, Human rights situations that require the Council"s attention, “Report of the independent international commission of inquiry on the Syrian Arab Republic”, A/HRC/22/65, 12 February 2014; UN, GA, Human Rights Council, Twenty-fifth session, Agenda item 4, Human rights situations that require the Council’s attention, “Report of the independent international commission of inquiry on the Syrian Arab Republic”, 12 February 2014, A/HRC/25/65, 12 February 2014, pp. 7-23; UN, “Human Rights Council holds interactive dialogue with Commission of Inquiry on Syria”, 18 March 2014, <http: en="" newse

عبارات مرتبط با این موضوع

پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسیواکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه روزنامه‌ها پس از درگذشت خلخالی چه نوشتند؟تأکید بر همکاری تهران و مسکو در مبارزه با تروریسم عکس یادگاری مسی و رونالدوی ایرانی سید روح‌الله خمینی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد…خمینی در خانواده‌ای به دنیا آمد که سابقه فعالیت‌های دینی و مذهبی در آن به قرن‌ها قبل فتن پایگاه خبری تحلیلی فتنپایگاه خبری تحلیلی فتن لاریجانی نمی خواهد واقعیات درباره سخنان ظریف روشن شودجستار فتنه من بارها گفته‌ام که برای من این تقسیمات اصولگرا و اصلاح‌طلب و اصلاح‌طلب مدرن و اخبار،اخبار روز،اخبار خبرگزاری ها اخبار،آخرین …حقوق را کی داده و کی گرفته؟ بوی خیانت امداد هوایی برای حادثه دیدگان جاده سبزوارناآرامی در شهرک ولیعصر ارومیه وب سایت خبری …درگیری نیروهای امنیتی با اعضا و هواداران گروهک تروریستی پژاک در شهرک ولیعصر ارومیه خطا در روند اتصال به دیتابیس کد پیگیری خطا پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسی واکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه راهی روزنامه‌ها پس از درگذشت خلخالی چه نوشتند؟ تأکید بر همکاری تهران و مسکو در مبارزه با تروریسم عکس یادگاری مسی و رونالدوی ایرانی در کنار سید روح‌الله خمینی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد خمینی در خانواده‌ای به دنیا آمد که سابقه فعالیت‌های دینی و مذهبی در آن به قرن‌ها قبل برمی فتن پایگاه خبری تحلیلی فتن پایگاه خبری تحلیلی فتن لاریجانی نمی خواهد واقعیات درباره سخنان ظریف روشن شود جستار فتنه من بارها گفته‌ام که برای من این تقسیمات اصولگرا و اصلاح‌طلب و اصلاح‌طلب مدرن و سنّتی و از اخبار،اخبار روز،اخبار خبرگزاری ها اخبار،آخرین خبرها،خبر فوری حقوق را کی داده و کی گرفته؟ بوی خیانت امداد هوایی برای حادثه دیدگان جاده سبزوار ناآرامی در شهرک ولیعصر ارومیه وب سایت خبری تحلیلی درگیری نیروهای امنیتی با اعضا و هواداران گروهک تروریستی پژاک در شهرک ولیعصر ارومیه موجب خطا در روند اتصال به دیتابیس کد پیگیری خطا


ادامه مطلب ...

ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن

[ad_1]

چکیده:

عالم انباشته از پدیده‌های مختلف است که همه آن‌ها دارای یک ویژگی مشترک‌اند مبنی بر این که یک سیر وجود تا فنا را طی می‌نمایند. بررسی علل و عوامل به وجود آمدن، بقا، رشد و بلوغ و گسترش این پدیده‌ها تا رسیدن به مرحله فنا و نابودی فعالیتی علمی است که توسط‌اندیشمندان عرصه‌های علوم مختلف صورت می‌پذیرد.
سیر منطقی تبیین و توصیف در راستای رسیدن به یک قاعده کلی برای پیش بینی یک فرآیند علمی است.
در عرصه علوم طبیعی و فیزیکال این امر چندان دشوار نبوده ولیکن در حوزه علوم انسانی، به ویژه پدیده‌‌های سیاسی – امنیتی این امر بسی دشوار می‌‌نماید.
شناخت جامع و نظام مند و تبدیل پیچیدگی در یک پدیده و سیستمی کردن آن با سرلوحه قرار دادن شعار «فهم مسئله، خود نیمی از فرآیند حل مسئله است» در این نوع از پدیده‌ها لازم و ضروری است. گذر از وانمود به نمود و از نمود به بود و هست که همان قاعده نهفته در روابط پدیدارهاست نیز از جمله وظایف محققان علوم انسانی و اجتماعی است.
یکی از پدیده‌های امنیتی که امروزه جهان اسلام و شاید نظام بین الملل را مورد تهدید قرار داده، قرائت‌ها و برداشت‌های انحرافی و البته افراطی از دین اسلام در جریان‌های نظری – عملی تکفیری‌هاست. گذر از فضای تئوریک و ورود به عرصه اصول و ارزش‌ها به نحوی که منجر به رفتارهای بی‌رحمانه و دور از هر نوع انسانیت، ویژگی برجسته این جریان و کنش گران اصلی آن می‌باشد و شاید با وجود این پیچیدگی، ریشه یابی آن برای علمای عرصه امنیت کمی دشوار باشد. با این اوصاف نگارندگان این جستار با روی کردی اجتهادی، سعی در ترسیم مدلی کاربردی جهت تحلیل جامع این پدیده پرداخته و پس از شناخت طول و عرض و عمق آن به ارائه راهبردهایی کارآمد برای مقابله با آن با روش طوفان مغزی و یا خبرگی به روش دلفی اقدام خواهند نمود.
کلید واژه : مدل، تحلیل، تحلیل جامع، تبیین، جریان تکفیری، راهبرد.

مقدمه

رسیدن به ماهیت و حقیقت پدیده‌ها در سایه سار جهاد علمی و قلم فرسایی‌های جامعه علمی میسور می‌باشد. گذر از تقلید و رویکرد مرید و مرادی در نظریه پردازی و رسیدن به مرحله، تولید راهی است که محققان واقعی قادر به آن هستند. سعی‌ای که در آن، زمان و مکان دو عامل مجهول عالم برای آن‌ها هیچ مفهومی نداشته و ندارد. البته باید این نکته را نیز کرد که هر تلاشی، تلاش علمی و در خور نقد و بررسی و حتی مطالعه نیست، زیرا به قول «کانت» (5)»: «مرزهای دانش‌ها را‌اندر هم آمیختن، افزایش دانش‌ها نیست، بلکه ناقص کردن آنهاست.» (6)
گذر از مرحله تئوری و رسیدن به مدل و در نهایت گزاره‌های انشایی که نزدیک به انضمام و رفتار شدن است، باید سرلوحه فعالیت‌‌های علمی‌اندیشمندان عرصه‌های مختلف قرار گیرد. بدین منظور پدیده‌ها باید با هویت سه گانه: تبیین، تعلیل! و توصیف در راستای رسیدن به قواعد بین الاذهانی که قابلیت تعمیم پذیری داشته و قادر به پیش بینی منطقی باشند را با یکدیگر دارا باشند.
مفاهیم دارای ویژگی‌هایی هستند که در حوزه تعریف لغوی و اصطلاحی تحت ابزار منطق قابل توضیح هستند و در ادامه این مدل‌ها هستند که قابلیت تقلیل مفاهیم در روی کردی کمّی، با استفاده از عدد و هندسه را دارند.
بهره گیری از روایت معروف امام علی (علیه السلام) که در حوزه شناخت گذشته و حال و آینده راهنمای نویسندگان این نوشتار بوده است. کلامی گهربار که تمام علم و فلسفه علم دو هزار و‌اندی سال‌اندیشمندان غرب را در خود دارد. گذشته‌ای که به دنبال تبیین بوده، حالی که به دنبال توصیف بوده و آینده‌ای که در راستای پیش بینی و تعاقب پدیده‌هاست. با زبانی ساده تر، گذشته؛ یعنی پارادایم حاکم و کبرای قضیه و حال و مصادیق نیز به عنوان صغرای قضیه و در نهایت آینده‌ای که نتیجه یک قیاس منطقی فرض می‌شود.
برای بهره گیری از این سخن حکیمانه، محققان این مقاله سعی نمودند در راستای تبیین و توصیف و پیش بینی با مطالعه موردی جریان تکفیری که جریانی پیچیده و از جنس امنیتی است، به ارائه مدل‌های متعددی در ساحت‌های مختلف دست یافته و همچون طبیبی در مرحله شناخت این بیماری سعی و اهتمام خود را مصروف دارند و در ادامه به گزاره‌هایی چند در تشریح آن دست یافته و پس از آن به راهبردهایی عملیاتی در هر یک از این ساحت‌ها اقدام نمایند.
نوع تحقیق حاضر، اکتشافی – قیاسی بوده و با روش دلفی (7) و خبرگی در جمع‌اندیشمندان عرصه امنیت مدل جامعه تحلیل پدیده جریان تکفیری ترسیم شده و در نهایت راهبردنویسی صورت خواهد پذیرفت. بنابراین سؤالاتی را که محققان به دنبال پاسخ گویی آن هستند این است که:
«مدل جامع تحلیل پدیده‌ها چیست؟، مدل تبیینی پدیده چیست؟ مدل توصیفی پدیده چیست؟، مدل پیش بینی حرکت یک پدیده چیست؟؛ جریان تکفیری در مدل جامع چگونه توزیع شده و چه گزاره‌هایی را به ما القاء می‌کند؟؛ راهبردهایی که مستخرج از مدل و گزاره‌هاست چه خواهد بود؟
فرآیندی را که ما در این تحقیق در پیش گرفتیم بر این اساس استوار است که ابتدا مدل‌ها ترسیم گردیده و در ادامه گزاره‌های خبری را که می‌توان با تطبیق جریان تکفیری به دست آورد بیان داشته و در نهایت به ارائه گزاره‌هایی تجویزی در حوزه راهبردهای مقابله با این جریان اقدام خواهیم کرد.

تعریف عملیاتی مفاهیم و اصطلاحات

سیر منطقی رسیدن به یک تئوری تا رفتار این گونه است که ابتدا دریافت مفاهیم صورت گرفته و بعد درهم آمیختن و انسجام آنها با یکدیگر و تبدیل کردن مفاهیم به گزاره‌هایی خبری که قابل صدق و کذب بوده و در ادامه، رسیدن به مدل و مثال و صورتی که مفهوم و نظریه را در روی کردی تقلیل گرایانه (8) از کیف به کمّ نازل کرده و در نهایت، رسیدن به قانون و قواعدی که بتوان به انضمام و هنجار نزدیک شود.
با توجه به مطالب فوق از دید محققان این نوشتار، آنچه در قرآن در خصوص ابواب شناختی انسان بیان شده است به عنوان مثال، آیه شریفه (إِنَّ السَّمعَ وَ البَصَرَ وَ الفؤادَ کُلُّ إولئِکَ کَانَ عَنهُ مَسؤُولاً) جامعیت این سیر را نشان داده است. باید جامعه علمی با این دیدگاه آشنا و عجین شود، در هندسه معرفتی زیر به نمایش درآمده است:
 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح شکل: العلاقة المنطقیة بین طبقات علم ما مع الاسالیب و تناسقها مع ابواب المعرفة فی القرآن (رمضان: 1392)

پایه و اساس تحلیل پدیده‌ها در راستای رسیدن به تئوری و مدل در عصر حاضر برآمده از نگاه به انسان به صورتی افراطی می‌باشد که باید به آن در این مقال بیش از پیش نظر افکند. آری، پس از دوره رنسانس به عنوان عصر طلایی و انقلاب در بسیاری از علوم و دیدگاه‌ها، غرب در ورطه مادی گرایی افراطی (9) و انسان محوری (10) غوطه ور شد و تمام عرصه‌های زندگی او را این نگاه به انسان تعریف نموده است، اما قرآن به عنوان کتاب جامع و اسلام به عنوان دین کامل، هویت اصلی انسان را به صورت متعادل تعریف نموده است.

1. مدل

مدل، از ریشه لاتینی Modus به معنای‌اندازه گرفته شده است (11) و در لغت به معنای الگو و سرمشق است. (12) مدل، «جزئی کوچک یا بازسازی کوچکی از یک شیء بزرگ است که از لحاظ کارکرد با شیء «واقعی یک سان است». (13) مدل، شباهت زیادی به شیء یا پدیده اصلی دارد. مدل به ما می‌آموزد که در شرایط و وضعیت‌های گوناگون چه ملاک یا معیار و روش خاصی را در پیش گیریم. (14)
مدل برآمده از تئوری است و تئوری پس از شکسته شدن در تعریف و ویژگی‌های منحصر به فرد خود تبدیل به مدل یا الگو می‌شود. البته مدل عمدتاً تئوریک بوده در حالی که الگو بر پایه عمل و رفتار استوار است.
مدل به عنوان یک نقطه شروع از واقعیت است که دیدگاه ما را در رابطه با واقعیت، ساده می‌کند. هم چنین مدل، مشخصه‌های اساسی و بنیادی واقعیت را نمایندگی می‌کند. بنابراین، مدل، چیزی است که واقعیت را نشان داده و جنبه‌های معین از دنیای واقعی را که در ارتباط با مسائل تحت بررسی می‌باشد، شرح می‌دهد و به تصویر می‌کشد و روابط مهم و با اهمیت بین جنبه‌های مختلف را آشکار و روشن می‌سازد. (15)
برخی از محققان، مخالف استفاده از مدل هستند و مدل را فقط یک نوع دست آویز فکری و کمک روانی در راه تشکیل نظریه‌ها به شمار می‌آورند. (16)

2. تحلیل و مدل تحلیلی

واژه Analysis در لغت به معنای تجزیه و تحلیل و کاویدن است. (17) تحلیل، در اصطلاح به یکی از مراحل انجام تحقیق تبیینی گفته می‌شود. در این مرحله رابطه میان متغیرهای وابسته و مستقل بررسی و ترسیم می‌شود. (18)
مدل تحلیلی: در مواردی که تحقیق ما تبیینی است، لازم است پس از تعیین چارچوب نظری، نسبت به تدوین مدل تحلیلی اقدام کرد. مراد از این کار برقراری رابطه قبلی بین متغیرها و یا مفاهیمی است که در طرح نظری به کار می‌روند. به عبارت دیگر، به جای ارتباط هر یک از متغیرها و یا مفاهیم با متغیر وابسته، به روابط بین مفاهیم و متغیرهای مستقل با یکدیگر و متغیر مورد نظر می‌پردازد. (19)
مدل تحلیلی، راهنمای محقق در کار منظم جمع آوری و تحلیل داده‌های حاصل از مشاهده یا تجربه، که در ادامه کار تحقیق می‌آیند، می‌باشد. مدل تحلیلی مانند یک لولایی عمل می‌کند که طرح نظری مسئله تحقیق تدوین شده محقق را با کار بعدی (مشاهده و تحلیل اطلاعات) به یکدیگر متصل می‌کند. (20)

3. تحلیل جامع

واژه “Analysis” در لغت به معنای «تحلیل» و «تجزیه و تحلیل» است. (21) هر پدیده‌ای سیری از گذشته، حال و آینده را باید طی نماید و چه زیبا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرموده است که: «خدا رحمت کند انسانی را که بداند از کجا آمده، در کجا واقع شده و به کجا عازم است» کلامی تامّ که راهنمای محقق برای ترسیم مدلی جامع در تحلیل پدیدارهاست:
 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح شکل: علم برآمده از کلام معصوم (منبع: محققین، 1393)

تطبق مفهومی این نمودار بیان گر این حقیقت است که علم شامل قواعد و نظریاتی است که در پدیده‌ها بوده و با نمودهای خاص، خود را به انسان و عقل او عرضه می‌کند و انسان با ابزارهای معرفتی به شکار این قواعد می‌پردازد. تبیین یا تعلیل پدیده‌ها که معطوف به گذشته است و توصیف آن که معطوف به اکنون و حال بوده، برای رسیدن به قاعده‌ای که شمولیت داشته و توان پیش بینی را به انسان داده و هم چنین قدرت تبیین دیگر پدیده‌های مشابه را داشته باشد همه ماهیت علم را تشکیل می‌دهد.

 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح شکل: ماهیت علم به زبان ساده (منبع: محققین، 1393)

تحلیل کیفی در سه سطح قابل انجام است: توصیف، تبیین و تفسیر در راستای ترسیم آینده (22) تحلیل، عبارت است از شکستن کل به اقسام مختلف به منظور تعیین ماهیت آن که بر دو گونه ی طبیعی قابل تقسیم است. تحلیل، جزئی جداناپذیر از تبیین است، زیرا تبیین در ذات خود، نیاز به تجزیه و تحلیل مسائل و رویدادها دارد؛ بنابراین، رابطه میان این دو، عموم و خصوص مطلق است. (23)

4. تبیین

تبیین، درصدد پاسخ گویی به پرسش از «چراها» و نیز تبیین یک پدیده اجتماعی و پاسخ برای یک مسئله است. این مسئله ممکن است یک مسئله اجتماعی یا یک مسئله جامعه شناختی باشد. (24)
در تبیین کمّی علّی، ابزار یا اشخاص‌های آماری به کار برده شده، همانند روش‌هایی است که در تجزیه و تحلیل مقایسه‌ای استفاده می‌شود. تفاوت عمده بین این دو روش در این است که در تجزیه و تحلیل علّی، روابط علت و معلولی بین متغیرهای مستقل و وابسته مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد و پژوهش گر با رد یا تأیید فرض‌های آماری به تأیید یا رد روابط و معلولی می‌پردازد. (25)
با این اوصاف اگر تجزیه و تحلیل کیفی باشد، تبیین و علت کاوی به صورت مطالعه زمینه‌های اجتماعی – تاریخی تأثیرگذار بر متن یا واقعه و با هدایت تئوری تحلیل انجام می‌شود و واقعه در قالب قانونی کلی، تبیین می‌شود. در این سطح از قاعده تبیین قیاسی – قانونی استفاده می‌شود. (26)

5. جریان تکفیری

در حوزه تعریف عملیاتی از جریان تکفیری باید ابتدا به عرصه تاریخی این موضوع نظر افکند که این نگاه در کدام زمینه خود را نمایانده است. (27)
در طول تاریخ اسلام، افراد و فرقه‌ها و گروه‌هایی بوده‌اند که مخالفان خود را تکفیر می‌کردند و با کوچک ترین عاملی آنان را خارج از دین اسلام می‌شمردند و حکم به وجوب قتل آنان می‌دادند. شروع این پدیده مخرب، از خوارج آغاز شد و در دور قرن اخیر وهابیان شیوه آنان را ادامه داده‌اند، بنابراین، تعریف تکفیر به معنای ساده عبارت است از: کافر خواندن و خارج از دین خواندن طیفی از مسلمانان توسط عده‌ای دیگر که خود را محقّ یا مسلمان واقعی فرض می‌کردند.
فرقه وهابی از جمله جریان‌هایی است که در مقابل امت اسلامی قرار گرفته است. وهابیان با استفاده از آیاتی که درباره کفار و مشرکان صدر اسلام و اقوام جاهلی نازل شده، مسلمانان را به کفر و شرک متهم می‌سازند و اعمال مسلمانان را مطابق اعمال کفار قلمداد می‌کنند. آن‌ها با داشتن افکاری خشن، سبب ایجاد اختلاف، تشتّت، درگیری و جنگ میان مسلمانان و خشنودی کفار و استعمارگران شده‌اند.
مطابق نظر اسلام، مسلمان کسی است که شهادتین را بر زبان جاری می‌سازد، گرچه در واقع و باطن اعتقاد دیگری داشته باشد.
بر اساس شریعت اسلامی صحیح نیست فرقه‌ای از فرق اسلامی را بی‌دلیل متهم به کفر کرد، مادامی که اعتراف به شهادتین کند و ضرورتی از ضروریات دین را انکار نکند.
زمینه ساز جریان تکفیر در سرزمین مقدس حجاز، برخی عالمان درباری این دیار هستند. در فضای کنونی سیاسی – امنیتی منطقه آسیای میانه و با در نظر گرفتن وجود حجم عظیم انرژی جهان در این منطقه که سیاست استکباری به دنبال متشنّج کردن این عرصه برای به یغما بردن این منابع است، یکی از اصول اولیه این سیاست، اصل اختلاف بینداز و حکومت کن است و بهترین شیوه نیز بهره گیری از درگیری درون ایدئولوژیکی یا قومی – مذهبی است. گرچه سابقه شکل گیری گروه‌های تکفیری به پیش از وقوع ناآرامی در سوریه بر می‌گردد، مسلماً وقوع بحران در سوریه، به تسریع زایش این پدیده کمک نمود.
تکفیری‌ها که شاخص‌های متعددی در تشابه آن‌ها با خوارج دوره علومی و دوره اموی وجود دارد، در حال حاضر با استفاده از مفتی‌های منحرف، به شدت در حال تخریب نام اسلام در جهان هستند و رسانه‌های غربی ضد اسلام، در طول این مدت بیشترین بهره‌ها را از نابسامانی اوضاع تکفیری‌ها در تقویت پایه‌های اسلام هراسی خود برده‌اند. حال پرسش اساسی این است که: خوارج که بودند؟ چه کردند؟ شباهت آن‌ها با جریان تکفیری که در سرزمین‌های اسلامی، از جمله: سوریه و عراق در حال فعالیت هستند چیست؟ بحثی است که در ادامه خواهد آمد.
ابن ابی الحدیدی گوید: وقتی علی (علیه السلام) از صفین به کوفه برگشت، خوارج راه خود را جدا کردند و به طرف صحرای کوفه که حروراء نامیده می‌شد، رفتند و این شعار را تکرار می‌کردند:
لاحکم إلا الله و لوکره المشرکون، ألا إن معاویه و علیاً اشرکا فی حکم الله؛ حکم و داوری فقط از آن خداست؛ گرچه مشرکان کراهت داشته باشند. به راستی که معاویه و علی در حکم خدا شرک ورزیدند». آنان در همان جا مستقر شدند. (28)
خوارج که در ابتدا دوازده هزار نفر از اهل کوفه و بصره و دیگر شهرها بودند، (29) اشعث بن قیس را به عنوان فرمانده جنگ، و عبدالله بن الکوا را به عنوان امام جماعت سپاه برگزیدند. (30) امیرمؤمنان نخست ابن عباس را به سوی آن‌ها فرستاد و او پس از گفت و گو با آنها به سوی علی (علیه السلام) برگشت.
حضرت فرمود: تا زمانی که خونی نریخته و یا مالی را غارت نکرده باشند، متعرض آن‌ها نشوید. خوارج با این که در بیرون کوفه اردو زده بودند، امّا پیوسته بین کوفه و حروراء در حال رفت و آمد بودند و گاه به مسجد می‌آمدند و با تکرار شعار: «لا حکم الا لله» موجب آزار مردم و تحریک آن‌ها می‌شدند. ادامه این وضع آن قدر خسته کننده و ملال آور بود که مردم به حضرت می‌گفتند: آیا از برخوردهای آن‌ها خسته نشده ای؟ چرا به نابودی آنها اقدام نمی‌کنی؟ (31)
خارجیان پس از خروج از صحرای حروراء، در بین راه دست به شرارت‌های زیادی زدند که موجب شد امیرمؤمنان تصمیم نهایی را درباره آنها بگیرد. از جمله آن شرارت‌ها، به شهادت رساندن عبدالله بن خباب بود. وی یکی از چهره‌های محترمی بود که امیرمؤمنان ولایت و حکومت مدائن را به او سپرده بود. عبدالله در سفری که ظاهراً به سوی کوفه داشت، همراه خانواده اش در دام خوارج گرفتار شد و با وضع رقّت باری خود و همسرش در کنار نهر به شهادت رسیدند.
تداعی این اتفاق در این ایام با ریختن خون کودکان و زنان و سال خوردگان – که گروه‌های افراطی – تکفیری همه روزه در حال انجام چنین جنایاتی هستند – چیزی است که اسلام به شدت مسلمانان را از آن بر حذر داشته است. پیش از تکفیری‌ها نیز «خوارج» - یا گروهی از ایشان – همین کارها را می‌کردند؛
«فضل بن شاذان» می‌گوید: و از ایشان – یعنی خوارج – کسانی هستند که قتل زنان و فرزندان را روا می‌دارند و می‌گویند: جایگاه آنان نیز همچون نطفه‌ها در پشت مشرکان است و می‌گویید: «لا حکم الّا الله» و خود در تمامی این گفته‌ها و کرده‌ها، به نظر خویش عمل می‌کنند و بنابراین، طبق رأی خود می‌کشند و حلال و حرام می‌کنند و با این حال، خوارج نیز یک سان نیستند و هم دیگر را می‌کشند و از یکدیگر تبرّی می‌جویند.
با مراجعه به سنت مطهر نبوی (صلّی الله علیه و آله و سلم)، ملاحظه می‌کنیم که قتل ایشان را به شدت رد کرده و با قاطعیت تمام، ارتکاب چنین جنایاتی را نهی می‌کند؛ در حدیثی آمده است که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم)، قتل زنان و فرزندان را نهی فرمود.
و در روایتی از امام جعفر صادق (علیه السلام) آمده است:
رسول خدا قتل زنان و فرزندان را در «دارالحرب» نهی فرمود، مگر آن که در جنگ شرکت داشته باشند و حتی اگر زنان جنگیدند باید تا آنجا که می‌شود آن‌ها را به حال خود گذاشت و بیمی به خود راه نداد. وقتی از کشتن آن‌ها در «دارالحرب» نهی فرموده، به طریق اولی در «دارالسلام» باید چنین باشد.
اما در اخبار و اطلاعات آشکار و پنهان، نشان از تفاسیر به رأی، محقّ دانستن خود و کافر دانستن دیگر مذاهب از جمله ویژگی‌های جریان افراطی است که در اذعان صریح مقامات کاخ سفید، این جریان با گره خوردن با تروریست‌های غرب به دنبال بر هم زدن نظم منطقه و انسجام درون منطقه‌ای و اسلامی و به ویژه، گسترش بیداری اسلامی و صدور انقلاب و نقش آفرینی ایران در نفوذ منطقه‌ای بوده است. شکافی مذهبی که تبعات آن گریبان گیر جهان اسلام شده و منافع آن خواسته یا ناخواسته به جریان سازان اصلی؛ یعنی غرب و آمریکا معطوف خواهد بود.

6. راهبرد

استراتژی ساده نبود و درک نظریه استراتژی برای فهم منطق و پیچیدگی آن ضروری است. نظریه استراتژی ارائه گر واژگان و تعاریف، مقدمات و قضایا، فرضیات اصلی آزمون پذیر و روش آزمون آن فرضیات و تغییرات لازم در آن نظریه می‌باشد؛ (32) بنابراین، استراتژی عبارت است از چارچوبی که مجموعه حرکات و اقدامات اصلی را برای دست یابی به اهداف ترسیم کرده و چگونگی منابع را برای به دست آوردن موقعیت‌های مطلوب و خنثی کردن تهدیدات در حال و آینده بیان می‌دارد. (33)
استراتژی همچون سیاست، هنر احتمالات است، اما تعداد کسانی که از احتمالات آگاهی دارند معدود است. (34) کل فرآیند استراتژی در مورد «نحوه» (مفهوم یا روش) استفاده رهبری «از قدرت» (منابع یا ابزار) موجود کشور برای اعمال کنترل بر شرایط و موقعیت‌های جغرافیایی به منظور نیل به «اهداف» مطابق با سیاست کشور را استراتژی است. (35)
تعاریف فوق باید در یک معادله منطقی به نمایش درآید، زیرا محققان این نوشتار بر این باورند که گذر از مفاهیم و تعاریف پایه‌ای و رسیدن به یک نظام و مدل خاص در راهبرد می‌تواند یاری گر ما در این نوشتار باشد.
S=E+M+W
راه‌ها S_Strategy= راهبرد E: Ends= اهداف M:Means = منابع W: Ways
تعریف جامع و ساده: راهبرد عبارت است از راه‌های رسیدن به اهداف با امکانات و منابع

مدل تبیینی

«کانون یابی» به قلمروی اشاره دارد که در آن تبیین‌های مناسبی از برخی پدیده‌های مورد تبیین یافت می‌شود. مفهوم «کانون یابی» به مشکل کشف تبیین‌ها ارجاع دارد. این مفهوم نه به یک متغیر منفرد مستقل، بلکه به یک جهان گفتمانی اشاره دارد که در آن، این نوع متغیر یا مجموعه‌ای از این نوع متغیرها یا تعمیم‌ها به متغیرهای دیگری که احتمالاً یافت می‌شوند، ارجاع می‌یابند. (36)
 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح شکل: مدل تبیین جامع پدیده (منبع: محققین، 1393)

هیچ پدیده‌ای در این عالم بدون علت به وجود نیامده و قاعده کلی فلسفی که در عالم صُدفه وجود ندارد جاری و ساری است. پدیدارهای طبیعی عمدتاً تک یا دو علتی هستند، اما پدیده‌های انسانی دارای پیچیدگی‌های خاص خود بوده، زیرا بازیگر اصلی این پدیده‌ها انسان‌ها هستند، بنابراین، جریان‌هایی که در علوم انسانی شکل می‌گیرند دارای لایه‌های مختلف علّی هستند که عبارتند از: نقطه کانونی یا علّت اساسی که پدیده از آن جا نشئت گرفته است و بعد لایه اولیه علت‌ها که علل معروف اربعه بوده و لایه ثانویه که عبارت است از علت‌های ایجادی، تثبیتی و گسترش در سطح و عمق را شامل می‌شود و در مدل ذیل به نمایش درآمده است:
منظور از علت کانونی، نحوه پیدایش یک پدیده می‌باشد که به تعبیر بوزان می‌تواند ریشه در اغراض بازی گران و یا ماهیت سازمان‌ها داشته باشد. (37)
تقریباً اولین کسی که مفصلاً به موضوع علل پرداخته ارسطو است. ارسطو بیان می‌کند که فلسفه علم، بررسی علل اولیه است به دلیل این که از حیرت سرچشمه گرفته است و به دلیل این که فلسفه علل اولیه را بررسی می‌کند بهترین نوع علم است، در حالی که انتزاعی ترین علوم است، دقیق ترین علوم است. در مابعدالطبیعه ارسطو چهار نوع علت را بر می‌شمارد: اولین علت، جوهر شیء است (علت صوری) دومین علت، ماده یا موضوع (علت مادی)، سومین علت، منشاء حرکت؛ یعنی علت فاعلی است و چهارمین علت، علت غایی است بنابراین، ارسطو علل را به چهار دسته تقسیم کرده است.
الف) آن چیزی که وجود یک شیء بسته به اوست گاهی چیزی است که ملاک فعلیت این شیء است؛ یعنی فعلیت پیدا کردن این شیء از او است و این، صورت است.
ب) اگر آن چیز، مناط بالقوه بودن این شیء یعنی معلول باشد آن، ماده است.
ج) اما اگر چیزی که علت خوانده می‌شود خارج از وجود و ذات شیء باشد، یا چیزی است که شیء به علت آن به وجود آمده است، علت غایی نامیده می‌شود.
د) و یا شیء از او بوجود آمده است که علت فاعلی نامیده می‌شود.
ما نباید در پدیده‌های انسانی مانند پدیده‌های تجربی و مادی نگاه کنیم، زیرا پدیده‌های انسانی و اجتماعی دارای پیچیدگی‌های خاص خود هستند، مبنی بر این که پدیده‌ها دارای لایه‌های متعدد درونی از علت‌ها هستند و دارای یک نقطه کانونی بوده که باید محقق واقعی به آن دست یابد. مدل فوق بیانگر این نکته است، اما در لایه ثانویه علت‌ها ما با علل چهارگانه دیگری رو به رو هستیم: علت ایجادی که چه علل و عواملی موجب پیدایش یک پدیده می‌باشد و در ادامه چه علل یا عواملی موجب تثبیت این پدیده شده است، زیرا بسیاری از پدیده‌ها پس از به وجود آمدن، قدرت ابراز وجود را در عرصه زمانی ندارند و به زبان ساده، سریع از صحنه روزگار محو می‌شوند. علت گسترش در سطح که همان مکان و جغرافیاست نیز یکی از علت است و در نهایت علت‌های نفوذ در عمق که منظور ما در این مدل، عللی است که باعث شده یک‌اندیشه یا جریان در حوزه باورها و ارزش‌ها نفوذ کرده است.

مدل توصیفی پدیده

توصیف، به معنای شرح، چگونگی و چیستی مسئله است. گاهی تبیین را توصیف می‌نامند، اما توصیف، به تشریح وضع موجود و حال یک پدیده نظر دارد، در حالی که تبیین به دنبال علم و پارادایم کلان که مصادیق آن در توصیف بیان می‌شود نظر دارد. توصیف، رویدادها را به کمک واژه‌ها و جمله‌ها، معین می‌سازد و با این امر، ساخته‌های ذهنی را ایجاد می‌کند. آن‌ها اصطلاحاتی هستند که به پژوهش گر کمک می‌کند تا مشاهده یک واقعیت را به موارد گسترده تر تعمیم دهد. (38)
مدل توصیفی پدیده به تجزیه و تحلیل کیفی جریان تکفیری ناظر است، در تحلیل توصیفی چگونگی صفات هر یک از متغیرهای موجود، در تحلیل تشریح می‌شود. در این سطح، نظام معانی متن یا واقعه جدا از زمینه‌های اجتماعی آن تحلیل می‌گردد. (39)

1. مدل سه بعدی توصیف پدیده

منظور از سه بعدی بودن این مدل توصیفی عبارت از توصیف پدیده در سه بعد: طول زمان، عرض مکان و عمق در مخاطب و‌اندیشه است. تحلیل کیفی را باید روی کرد مسلط بر تحقیقات دوره فرامدرن و محصول انتقادات مکتب انتقادی فرانکفورت از روش‌های کمّی دانست که گستره وسیعی از علوم انسانی را در بر گرفته است. (40)
 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح شکل: مدل توصیفی پدیده (منبع: محققین، 1393)

اگر بپذیریم که پدیده‌ها مقولاتی «زمینه وند» (41) هستند که به یک باره پدیدار نمی‌شوند، بلکه طی فرایندی تدریجی در بستر جامعه شکل و تکوین می‌یابند، در آن صورت مشخص می‌شود که هر پدیده‌ای دارای یک هویت اجتماعی است که دوره قبل از ظهور عینی آن را نیز شامل می‌شود. برخی از امنیت پژوهان همین روی‌کرد را در مقام تحلیل امنیت مورد توجه قرار داده و از وجود هویت‌های اجتماعی شده (42) برای پدیده‌های امنیتی سخن گفته‌اند که ما را به ریشه‌های اجتماعی امنیت رهنمون می‌شود. (43)
تعداد بازی گران بر عدم تجانس تأثیر می‌گذارد؛ یعنی هر چه تعداد [بازی گران دخیل] بیشتر باشد... میزان [احتمالی] نابرابری یا تعارض تأثیر [می پذیرد] بنابراین، تعداد بیشتر بازی گران، عدم تجانس را افزایش می‌دهد.» (44)
مکان و سطح و جغرافیا چیست؟ «دیگر آن جایی (Outside) وجود ندارد – جهان به هم نزدیک شده است. یک زمین واحد داریم. در این فضا تهدیدات و فرصت‌های تازه روییدن گرفته است.» (45)
ملاحظات جغرافیایی به دلیل عینیت و تأثیرگذاری شان از دیرباز مدنظر استراتژیست‌ها در مقام تحلیل پدیده‌ها بوده‌اند. به همین دلیل است که حجم متون منتشر شده در این زمینه بسیار و تقسیمات پدیده‌ها از این منظر متنوع می‌باشد. البته طرح بحث جهانی شدن و بروز پدیده تراکم مکانی، مانع از توسعه فزاینده ملاحظات جغرافیایی شده است تا آنجا که‌اندیشه گرانی چون: «کارل یاسپرس» (46) از بی‌اثر شدن این شاخص در منظومه فکری انسان معاصر سخن رانده‌اند.
در نگرش جدید جایگاه و میزان نقش افرینی عنصر جغرافیا تعدیل شده و تصویری نوین از منطقه و به تبع آن، تهدید منطقه‌ای ارائه می‌گردد. از این منظر منطقه امنیتی عبارت است از: دسته‌ای از کشورها که از حیث امنیتی وابستگی متقابل دارند یا تصور می‌نمایند که این گونه هستند این کشورها مستمراً تحت تأثیر یک یا چند عامل خارجی امنیتی هستند. (47)
عنصر دیگر در این مدل، بعد زمان است؛ یعنی پدیده‌ها پس از تولد، سیر رشد، نمو، بلوغ، افول و نابودی را طی می‌نمایند. بنابراین، زمان یکی از عوامل توصیف کننده یک پدیده محسوب می‌شود.
بعد سوم به سطوح‌اندیشه‌ای و لایه‌های باوری بعلاوه گسترده مخاطبان نظر دارد. این که یک پدیده چگونه اپیدمی شده و مخاطب بیشتری را به خود جلب و جذب نموده، یا مبتلا به کرده است، ضمن این که این ابتلا در چه عمقی از باورها، استدلالات و رفتارها را شامل شده، نکته‌ای است که یک تحلیل گر در توصیف یک پدیده باید مدنظر قرار دهد.

2. مدل توصیف جامع پدیده

در توصیف جامع، علاوه بر مدل‌های که ارائه می‌شود از زوایای مختلف دیگری که در جدول شماره یک بیان داشتیم استفاده خواهیم نمود. بیان ابعاد یک پدیده در ماهیت، سطح، جغرافیا، تقارن، پیچیدگی، تعادل، هویت مادی و معنوی، جنس عینی و ذهنی پدیده، کانون و انگیزه و در نهایت، کار ویژه پدیده می‌تواند شناخت جامع تر و در ادامه ارائه گزاره‌های بیشتری به تحلیل گر دهد.

جدول شماره 1- مدل تحلیل توصیفی جامع یک پدیده در ابعاد مختلف

ردیف

معیار تحلیل پدیده

گونه

1

ماهیت پدیده

سیاسی – اقتصادی – نظامی – اجتماعی – زیست محیط – فناورانه – و ...

2

سطح پدیده

فردی – گروهی – ملی – منطقه‌ای – بین المللی – جهانی

3

جغرافیای پدیده

داخلی – خارجی – مرزی

4

تقارن پدیده

متقارن – نامتقارن

5

پیچیدگی پدیده

بسیط – پیچیده

6

تعادل پدیده

متعادل – نامتعادل

7

هویت پدیده

مادی – معنوی

8

جنس پدیده

عینی – ذهنی

9

کانون پدیده

بازیگران – ساختاری

10

انگیزه پدیده

عمدی – غیر عمدی

11

کار ویژه‌های پدیده

ایذایی، واقعی، آزمایشی، اصلی


3. تحلیل توصیفی با بهره‌گیری از مدل لایه‌لایه‌ای علت‌ها

در تحلیل لایه‌لایه‌ای علّت‌ها، حالت‌های مختلف دانستن، اعم از علمی – تجربی، تفسیری – تأویلی و فلسفی – انتقادی یکپارچه می‌شوند. ارزش و سودمندی این روش در پیش بینی بهتر و دقیق تر آینده پدیده‌ها نیست، بلکه با ایجاد فضاهای گذار، زمینه لازم را برای خلق قواعد جامع فراهم می‌کند. هم چنین کاربرد این روش هنگام سیاست گذاری عمومی در عرصه برخورد با پدیده‌های مختلف در درازمدت به تهیه بینش‌های جامع تر، ژرف تر و اثربخش تر منجر می‌شود.
تحلیل لایه لایه‌ای علت‌ها از چهار سطح تشکیل می‌شود که عبارتند از: لیتانی، علت‌های اجتماعی، جهان بینی و گفتمان مسلط و در نهایت اسطوره – استعاره.
1- سطح اول لیتانی نام دارد که در فرهنگ دینی به معنای مراسم دعا و مناجات دسته جمعی است. لیتانی سطحی ترین لایه بوده و معرف دیدگاه رسمی و پذیرفته شده از واقعیت است.
2- سطح دوم سطح علت‌های اجتماعی و معرف دیدگاه سیستمیک است. در این سطح، داده‌های سطح لیتانی توضیح داده شده و مورد سؤال قرار می‌گیرند.
3- سطح سوم نمایان گر جهان بینی و گفتمان است. در این سطح فرض‌های استدلالی که بر بستر جهان بینی‌ها و ایدئولوژی‌ها قرار دارند و ناخودآگاه هستند، واکاویده می‌شوند.
4- سطح چهارم نشان اسطوره‌ها و استعاره‌هاست. این سطح در واقع معرف ابعاد انگیزشی ناخودآگاه موضوع است. (48)
 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح شکل: مدل توصیف لایه‌لایه‌ای پدیده (منبع: محققین، 1393)

روش تحلیل لایه‌لایه‌ای علت‌ها با حرکت بالا و پایین در سطوح چهارگانه، نگرش‌های مختلف شناختی را وارد می‌کند، اما آنها را در سطوح مختلف مرتب می‌کند ... در واقع بازگشت از لایه‌های پایین تر گفتمان و استعاره به لایه سطحی لیتانی به تهیه سیاست‌های کل نگرتر در حوزه مطالعات پدیده‌های مختلف، به ویژه پدیده‌های امنیتی منجر خواهد شد. (49)

4. تحلیل توصیفی از نظام و ساختار یک پدیده

هر پدیده‌ای فارغ از یک نظام و سیستم نیست. هنگامی که سخن از سازمان به میان می‌آید، نخستین چیزی که به ذهن مخاطب خطور می‌کند ساختار سازمان است. ساختار سازمان خود بیان گر نمودار سازمانی، میزان تمرکز، حیطه اختیارات، ارتباطات سازمانی، کنترل، مدیریت و ... است.
بر اساس دیدگاه نظریه پردازان، مدیریت ساختارو استراتژی متأثر از یکدیگرند، اما گروهی از نظریه پردازان نیز هم چون: فیلیپس، پیترز و واترمن با این دیدگاه چندان موافق نبودند و چارچوب جدیدی برای نگرش و بررسی سازمان ارائه کردند. بر اساس نظر آن‌ها تغییر و حرکت سازمان نشئت گرفته از تعامل هفت بعد: ساختار، استراتژی، سیستم، حرکت، کارکنان، مهارت و ارزش‌های مشترک است.
سه بعد: ساختار، استراتژی و سیستم، ابعاد سخت سازمان و به چهار بعد دیگر؛ یعنی سبک، کارکنان، مهارت و ارزش‌های مشترک سازمان، ابعاد نرم اطلاق می‌شود. دلیل انتخاب این واژه‌ها نیز این است که مفاهیم ابعاد سخت؛ یعنی ساختار، سازمان و استراتژی عینی، ملموس، عملی و به سادگی تعریف شدنی هستند و ابعاد سبک، کارکنان، مهارت و ارزش‌های مشترک غیر ملموس، غیرعملی و به سختی قابل تعریف و توصیف شدنی است.

الف ساختار:

شامل اصول تقسیم کار و تخصصی سازی و همآهنگی، ویژگی‌های اصلی نمودار سازمانی (وظیفه ای، متمرکز و ...) نحوه ارتباط افراد در سازمان، الگوهای طبقه بندی و کنترل می‌باشد. در طراحی سازمان و نحوه ارزیابی ساختار، پرسش‌های زیر مطرح می‌شود.
سازمان متمرکز است یا غیرمتمرکز؟ چه وظایفی به عنوان وظیفه اصلی سازمان تلقی می‌شود؟ آیا بین وظایف کلیدی سازمان تنشی وجود دارد؟ و در صورت وجود، این تنش چیست؟ آیا در سازمان گروه‌های غیر رسمی وجود دارد؟ ساختار غیر رسمی شامل ارتباطات بین مدیران، گروه‌ها و ... چگونه است؟

ب. استراتژی:

استراتژی مشتمل بر الگو، سیاست، برنامه، اقدام، تصمیم و تخصیص منابع است و به سه سؤال کلیدی: سازمان چیست؟ چه می‌کند؟ چرا چنین می‌کند؟ پاسخ می‌دهد به علاوه ویژگی‌های متمایز: عوامل کلیدی موفقیت، نحوه نگرش سازمان به محیط داخلی و خارجی، نقاط قوت و ضعف، فرصت‌ها و تهدیدها، مواردی هستند که در طراحی استراتژی مورد توجه قرار می‌گیرد.

ج. سبک:

سبک از دو جهت قابل بررسی است: از بعد فرهنگ سازمانی که بیان گر ارزش‌ها و اعتقادات مسلط که جزو ویژگی‌های ماندگار زندگی سازمانی است و از بعد سبک مدیریت که بیان گر طرز تفکر مدیران و نحوه عمل آنها و نیز موضوعاتی که مدیر، فکر و برنامه ریزی خود را بر روی آن‌ها انجام می‌دهد است.

د. سیستم‌ها:

رویه‌ها و فرآیندهایی که به صورت رسمی و غیر رسمی در خصوص انجام وظایف و امور محوله در سازمان درحال پیاده سازی است و نیز سیستم‌های ارزیابی و برنامه ریزی، سیستم‌ها و مکانیزم تشویق و تنبیه، سیستم تخصیص منابع مالی، ساز و کار بررسی و پیاده سازی نظام بودجه سیستم مدیریت منابع انسانی و ...

هـ. مهارت‌ها:

بیان گر ویژگی‌های متمایز و اصلی سازمان و این که سازمان توانایی انجام چه کاری را بهتر از سایر سازمانها دارا می‌باشد و نیز نحوه حفظ مزیت رقابتی شرکت نسبت به سایر رقبا.

و. کارکنان سازمان:

کارمندانی که در حال فعالیت در سازمان هستند دارای چه مشخصه‌هایی از نظر: تحصیلات زمینه‌ها و تجربه‌های گذشته شغلی، نحوه و مکانیزم تشویق و تنبیه کارمندان سازمان، معیارها و ملاک‌های انتخاب و ارتقا در شغل، معیارها و فرهنگ سازمان.

ز. ارزش‌های مشترک:

ایده‌های اساسی، اعتقاداتی که سازمان به کارمندانش القا می‌کند.

5. تحلیل و توصیف ابعاد پدیده

1. بعد امنیتی

مفهوم امنیت (50) یکی دیگر از واژگانی می‌باشد که تا کنون به یک تعریف جامع و مانع نرسیده است. امنیت که در لغت به معنای در امان بودن، ایمنی، بی‌ترسی، آرامش و آسودگی است (51) به حالت فراغت از هر گونه تهدید یا حمله و یا آمادگی برای رویارویی با هر نوع تهدید و حمله اطلاق می‌شود. (52) باری بوزان نیز «امنیت را حفاظت در برابر خطر (امنیت عینی)، احساس ایمنی (امنیت ذهنی) و رهایی از تردید (اعتماد به دریافت‌های شخصی) می‌باشد» تعریف نموده است. (53)
 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیخ تصویر: مدل توصیف سازمانی پدیده (منبع: محققین، 1393)

امنیت در سه سطح: نرم، سخت و نیمه سخت قابل ترسیم است، اما بهره گیری از همه این ظرفیت‌ها در یک راهبرد هوش مند امری است که غرب و به ویژه آمریکا به دنبال آن است. استراتژی «قدرت تغییر» (54) که اوباما با روی کارآمدن خود سعی در تغییر تفسیر چهره آمریکا در سطوح بین المللی و منطقه‌ای (خصوصاً منطقه خاورمیانه) دارد به نوعی بهره گیری از قدرت نرم می‌باشد. قدرتی که از مباحث محوری علم سیاست و مورد‌اندیشه و تأمل در متون و آثار سیاسی بوده و به دلیل اهمیت آن در دو عرصه سیاست داخلی و خارجی برای اجرای خط مشی‌ها و برنامه‌ها و تحقق اهداف و منافع ملی، (55) مورد بهره برداری ایالات متحده آمریکا قرار گرفته است.
تفسیر قدرت در سیاست قدرت نرم عبارت است از پدید آوردن آثار مطلوب (56) و سلطه انسان بر انسان (57) هم چنین توانایی فرد یا گروه در کسب تسلیم و اطاعت دیگران (58) که کنترل و رفتار دیگران (59) را به همراه خواهد داشت.
هدف بهره گیری از قدرت نرم همانا ایجاد آثار و نتایج مورد نظر است (60) که مخاطبان اصلی آن را بر خلاف اهداف «قدرت» که دولت‌ها، نخبگان سیاسی، گروه‌های ذی نفوذ و نهادهای حکومتی می‌باشند، مردم، نهادهای فروملی و NGOها تشکیل می‌دهد.
زمانی که تهدید، ماهیت پیچیده پیدا می‌کند، هر یک از بازی گران و ابزارهای لازم جهت ایجاد، گسترش و تقویت قدرت نیز باید دارای ماهیتی پیچیده باشند. (61) پیچیدگی و درهم تنیدگی اهداف، ابزار و مسائلی که در قدرت نرم وجود دارد سبب می‌شود که تحلیل گران، در آن، واحد، وضعیت محیطی را در سطوح مختلف: داخلی، منطقه‌ای (محیط نزدیک) و بین المللی یا سیستمی (محیط دوردست) در ابعاد: سیاسی، فرهنگی، اجتماعی وگاهاً اقتصادی مورد تجزیه و تحلیل قرار داده تا به یک تصویری درست از وضعیت حال و آینده دست یابند.
نقطه اشتراک تهدید نرم و قدرت نرم در ابزارها و روش‌هاست بدین صورت که به کار بردن ابزار سخت و قدرت نظامی صرف بر ضد نظام‌های ایدئولوژیک که پایه‌های سیاست و افکار عمومی را دین، اعتقاد و مبانی دینی تشکیل می‌دهد، نه ممکن است و نه کارآمد. در این شرایط، به مرور ادبیات قدرت نرم (62) در مراکز تحقیقاتی غرب شکل گرفت (نای، 1378: 26) و سپس ترکیبی از قدرت سخت و نرم به عنوان قدرت هوشمند (63) در دستور کار سیاستمداران آمریکایی قرار گرفت.

 ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن
توضیح تصویر: Smart Power (Source: Researchers, 2014)

قدرت سخت دارای ساختاری هرمی با منطق «بالا به پایین» است، حال آن که قدرت نرم در ساختاری کروی و با منطق «دیالکتیک متن – بازی‌گر» تولید می‌شود.
در قدرت سخت قدرت به آمریت تعبیر شده و سبب گسست بین عامل و موضوع قدرت می‌شود، اما قدرت نرم با عنصر اقناع تعریف شده و قدرت در فضای ارتباط متقابل پدید می‌آید؛ یعنی عامل و موضوع بر یکدیگر تأثیرگذار هستند.
تهدید سخت، مستقل از مؤلفه‌های محیطی تعریف می‌شود، در حالی که در تهدید نرم، پدیده‌های اجتماعی مرتبط با مؤلفه‌های محیطی است. تهدید سخت، حالتی ترکیبی دارد، ولی تهدید نرم، امتزاجی از مؤلفه‌های محیطی است. تهدید سخت، ماهیتی متعصب دارد، ولی تهدید نرم، تصویری ژلاتینی از قدرت است. تهدید سخت، بر سرمایه مادی بازی گر و تهدید نرم بر سرمایه اجتماعی بازی گر استوار است. (64)
برخی از دانشمندان سیاسی، عوامل و عناصر دیگری را نیز در عداد عوامل تشکیل دهنده و مؤثر در قدرت، اعم از نرم و سخت بر شمرده‌اند که اهم آن‌ها عبارتند از:
وضعیت جغرافیایی (شامل: آب و هوا، نوع زمین، وسعت خاک، موقعیت سرزمین از نظر دست‌رسی به دریا یا مجاورت با سایر کشورها) جمعیت و نیروی انسانی، ظرفیت صنعتی، ترابری و ارتباطات، استعدادهای علمی و اختراعات و ابتکارات، سیستم اقتصادی، سازمان اداری و دولتی، موقعیت استراتژیک، ایدئولوژی و اخلاق اجتماعی، اطلاعات و آگاهی، تاسیسات نظامی و انتظامی، خرد رهبری و روحیه ملی. (65)
قدرت نرم مکمل قدرت سخت است به طوری که بی‌توجهی به قدرت نرم می‌تواند قدرت سخت را تضعیف کرده، استراتژی قدرت یک نظام را به نحو محسوسی تضعیف کند. در واقع، موفقیت نه از جانب قدرت سخت و نه از جانب قدرت نرم، هیچ یک به تنهایی به دست نمی‌آید. برای رسیدن به موفقیت باید ترکیب بهینه‌ای از آن‌ها را به کار برد. (66) تفسیر جدیدی از «قدرت» در عصر کنونی که به عصر اطلاعات تعبیر شده، نه فقط از ساختار نظامی قوی و سخت، بلکه آمیزه‌ای از قدرت سخت و نرم است (67) و حد فاصل بین قدرت نرم و سخت را قدرت امنیتی – اطلاعات نامیدند.

2. بعد سیاسی (68)

آن جا که سخن از قدرت و تفکیک و تنظیم روابط، وظایف و اختیارات یک سیستم باشد، بحث سیاسی است.
حال قدرت قاهره کدام است و تنظیم قدرت چگونه باید شکل گیرد؟ بنابراین، «شأن و عزت حاکم نیز همچون قدرت او باید از شأن و مرتبت هر یک از اتباع و [حتی] کل اتباع از این طرح باشد، زیرا حاکمیت سرچشمه شأن و عزت است ... اگرچه آن‌ها [اتباع] وقتی دور از نظر حاکم هستند، برخی بیشتر و برخی کمتر در مرتبت خود می‌درخشند، لیکن در حضور او بیش از ستارگان در حضور خورشید درخشش ندارند.» (69)
این ایده اساسی متعاقباً نزد هگ

عبارات مرتبط با این موضوع

مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به


ادامه مطلب ...

تحلیلی بر علل پیدایش و گسترش تفکر تکفیری و راهکارهای برون رفت از آن

[ad_1]
درباره‌ی ادوارد سعید

درباره‌ی-ادوارد-سعیدسعید یک امریکایی فلسطینی تبار است که هم اکنون ریاست دانشکده‌ی ادبیات تطبیقی دانشگاه کلمبیا، در نیویورک، ادامه ...

امکان سنجی تحقق همگراییِ جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری

امکان-سنجی-تحقق-همگراییِ-جهان-اسلام-در-مواجهه-با-تهدید-جریان-تکفیریمقاله حاضر، ضمن ظرفیت شناسی مقوله‌ی تهدیدِ جریان تکفیری به عنوان تهدیدی بسیار ویرانگر علیه منافع و مصالح ادامه ...

تحلیلی بر علل پیدایش و گسترش تفکر تکفیری و راهکارهای برون رفت از آن

تحلیلی-بر-علل-پیدایش-و-گسترش-تفکر-تکفیری-و-راهکارهای-برون-رفت-از-آندر صدر اسلام و بازه‌ی زمانی نزدیک به آن، حوادثی مثل: جنگ‌های ردّه، جریان خوارج و خشونت، غلوّ غالیان و ادامه ...

ارائه مدل تحلیل جامع جریان تکفیری و راهبردهای مقابله با آن

ارائه-مدل-تحلیل-جامع-جریان-تکفیری-و-راهبردهای-مقابله-با-آنعالم انباشته از پدیده‌های مختلف است که همه آن‌ها دارای یک ویژگی مشترک‌اند مبنی بر این که یک سیر وجود ادامه ...

تأملی بر مسئولیت بین‌المللی برای اعمال افراد و گروه‌های تکفیری

تأملی-بر-مسئولیت-بین‌المللی-برای-اعمال-افراد-و-گروه‌های-تکفیریدر 29 دی 1392 (19 ژانویه 2014)، وزیر امور خارجه ایران اظهار داشت: شواهد محکمی وجود دارد که خط مشی‌های ادامه ...

علل شکل گیری تکفیری‌ها از دیدگاه جغرافیای سیاسی

علل-شکل-گیری-تکفیری‌ها-از-دیدگاه-جغرافیای-سیاسیدر سال‌های اخیر گروه‌ها و فرقه‌های تروریستی زیادی در سرزمین‌های اسلامی شکل گرفته‌اند. درباره ی عوامل ادامه ...

نهضت انقلاب اسلامی ایران

نهضت-انقلاب-اسلامی-ایرانانقلاب اسلامی ایران به مثابه یکی از مهمترین جنبش‌های اسلامی، پدیده‌ای است که هم ادبیات نظری و هم سطوح ادامه ...

زمینه‌های شکل‌گیری جنبش پانزده خرداد

زمینه‌های-شکل‌گیری-جنبش-پانزده-خردادجنبش پانزده خرداد 1342 به عنوان یک جنبش اجتماعی - مذهبی به دلیل تأثیرات بر جای گذاشته در طی سالیان بعد، ادامه ...

بیداری اسلامی یا بهار عربی

بیداری-اسلامی-یا-بهار-عربیاتفاقات چشمگیر اخیر در جهان عرب، که به سرنگونی حکومت‌های مستبد انجامید، تحلیل‌های فراوانی را در میان ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به


ادامه مطلب ...