جام جم سرا: ایشان توقع داشتند رابطه ما مانند روزهای اول باشد، اما من که درگیر کارهای خانه و مشکلات بچهها هستم، نمیتوانم مانند گذشته باشم. جدای از مشکلات و خستگی، انگیزه زیادی هم برای این رابطه ندارم. این موضوع باعث دلخوری همسرم شده است و مدام در خانه بدخلقی میکند. خوبیهای مرا نمیبیند و هر کاری میکنم، ایراد میگیرد. نمیدانم چگونه به او بفهمانم رابطه زناشویی در هر سن و سالی شرایط خود را دارد و نمیشود مانند دوران نامزدی باشد. من سعی میکنم همسر و مادر خوبی باشم، اما او به من میگوید به اصلیترین موضوع زندگی مشترکمان بیتوجه هستم، لطفا مرا راهنمایی کنید.
پاسخ مشاور: دلیل ازدواج رفع تمام نیازها در چارچوب خانه است. نیاز به تعلق عاطفی، نیاز به گوش شنوا، نیاز به همدم و همراه برای زندگی، نیاز مالی و همین طور صدرنشین این نیازها، نیاز جنسی که باید در خانه و توسط همسر برطرف شود. قرار است شما و همسرتان بهترین برطرفکننده همه نیازهای هم باشید. همین طور که گرسنگی و احتیاج فرد به غذا خوردن با بالا رفتن سن کم نمیشود.
البته ممکن است نوع غذاها تغییر کند، نیاز به برقراری رابطه جنسی هم همین طور است. علاوه بر تفاوتهای جنسیتی که در نحوه بروز نیاز جنسی مطرح است، تفاوتهای فردی هم بیتاثیر نیست. ممکن است دو نفر خواستههای متفاوتی در رابطه داشته باشند، حتی ممکن است میزان رابطهای که مدنظر دارند و برایشان مناسب است فرق کند، اما به طور طبیعی خانمها با بالا رفتن سن، بیشتر خود را بیمیل نشان میدهند. این بیمیلی میتواند به دلایل مختلف باشد؛ مانند: تغییرات هورمونی، نارضایتی از همسر، کمبود اعتماد به نفس درباره بدن و... .
اما برقراری یک رابطه گرم زناشویی میتواند مانند چسبی قوی عمل کند و زندگی شما و همسرتان را مانند روزهای نخست نگه دارد. چرا فکر میکنید نمیتوانید مانند روزهایی که تازه به هم رسیده بودید، برای این رابطه اشتیاق داشته باشید؟ اتفاقا رمز یک زندگی موفق، گرم نگهداشتن همین رابطه است.
این که شما و همسرتان با هم به یک توافقنامه جنسی برسید، بسیار مهم و ضروری است. بهتر است در این مورد با هم حرف بزنید. به فانتزیها و علایق او گوش دهید و سعی کنید آنها را با شما تجربه کند. اگر بیمیلی شدید دارید، علاوه بر ورزش با دکتر متخصص زنان مشورت کنید.
فراموش نکنید بسیاری از خیانتها دلیل اصلیاش بیتوجهی عاطفی و جنسی طرف مقابل است. اگر همسرتان را برای خود میخواهید باید برای او یک شریک کامل و همهجانبه باشید. جا خالی دادن بخصوص در این امور نتایج منفی زیادی دارد. سعی کنید شور و حال اوایل آشنایی را به رابطه زناشوییتان برگردانید.
چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
جام جم سرا: زن ادامه میدهد: «این قدر مرا عذاب نده، تو آبرو برای من نگذاشتی، آن وقت میگویی چه کار کردم؟ بعد از آن همه خرابکاری و حرف و حدیثی که از مردم شنیدم، دیگر گذشت نمیکنم. فقط طلاق!» بعد هم از مرد فاصله میگیرد.
وقتی پای حرفهایش مینشینم، میگوید: به هر که میگویم برای چه اینجا هستم، تعجب میکند، آخر من به که بگویم، نمیتوانم رفتارهای زشت و زننده شوهرم را تحمل کنم. دو سال است ازدواج کردهایم. شوهرم دوست عمویم بود. وقتی به خواستگاریام آمد خیلی شناخت عمیقی از او و خانوادهاش نداشتم. از دور همه چیز خوب بود. متاسفانه به اصرار او خیلی زود عقد کردیم و بعد از آن تازه متوجه خیلی از مسائل شدم که تا آن موقع گمان نمیکردم در زندگی مشترک چندان اهمیتی داشته باشد.
او حرفهایش را این چنین ادامه میدهد: همسرم در خانواده مرفهی به دنیا آمده است اما هزار افسوس که از تعلیم و تربیت شخصی کاملا بیبهره است. تنها چیزی که یاد گرفته، فخرفروشی است، حتی برای بیارزشترین چیزها... بدتر از آن، با این همه ادعا انگار سالها در غار زندگی کرده است؛ نه ادب میداند، نه آداب اجتماعی، نه بزرگ میشناسد، نه کوچک. هر چه میخواهد، میگوید و انجام میدهد بدون اینکه فکر کند، گفتار و رفتارش نشانه شخصیت اوست. روزهای اول که شاهد کارهایش بودم، خیلی موضوع را جدی نگرفتم، اما وقتی تذکرهایم را نشنیده گرفت و به رفتارهای زشتش ادامه داد، تازه فهمیدم چه خبر است! خجالت میکشم بگویم، باورتان میشود شوهر مثلا تحصیلکرده من، به رعایت بهداشت فردیاش بیاعتنا است؟!
وقتی از سر کار میآید و کفشهایش را درمیآورد، نمیتوانید نفس بکشید. آن وقت به جای اینکه پاهایش را بشوید، خیلی راحت شانه بالا میاندازد و میگوید: همینه که هست! غذا خوردنش هم که حکایتی است. با اینکه همیشه بهترین غذاها را آماده میکنم، چنان به سفره حمله میکند که گویی سالهاست غذا نخورده! با سر و صدای وحشتناکی هم که راه میاندازد، اشتهای دیگران را کور میکند. از همه فاجعه آمیزتر حرف زدنش است؛ در شوخی و جدی از چنان کلمات رکیکی استفاده میکند که شوکه میشوید و البته خیلی چیزهای دیگر... کاش همه اینها در خانه و خلوت خودمان بود، اما او در جمع بدتر است و اصلا برایش مهم نیست دیگران چه فکری دربارهاش میکنند. فقط من باید خجالتش را بکشم.
آن قدر در این مدت از دوست و آشنا و فامیل حرف شنیدم و سرزنش شدم که با همه قطع رابطه کردم اما چه فایده؟ با این کار فقط خودم دچار مشکل اعصاب شدم، بدون اینکه تغییری در رفتار همسرم ایجاد شود. هر چه میگویم مرد، این شیوه رفتار اشتباه است، گوشش بدهکار نیست.
برای حفظ زندگیام چند بار به شوهرم پیشنهاد دادم به یک مشاور مراجعه کند اما قبول نمیکند و مرغش فقط یک پا دارد. نمیدانم، شاید به نظر شما هم این مسائل، مشکلات پیش پا افتاده و کوچکی باشد، اما باور کنید تحملشان صبر ایوب میخواهد که من ندارم. (خراسان)
جام جم سرا: اولین قدم برای ازدواج رسیدن به بلوغ فکری است. در حال حاضر شما ۲۷ ساله هستید و اینکه ادعا کردهاید با اجبار مادرتان ازدواج کردهاید، نشاندهنده یک نکته مهم است. اینکه شما نتوانستهاید مادرتان را از تصمیمش یعنی «داماد کردن اجباری شما» منصرف کنید. ممکن است شما هم در این زمینه مقصر باشید. بنابراین قبل از اینکه مادرتان را مقصر بدانیم، به نظر میرسد شما هنوز خیلی رشد یافته نیستید چون اگر رشد یافته بودید، تن به ازدواج اجباری نمیدادید و در عین رعایت احترام مادرتان، او را از تصمیماش منصرف میکردید.
مداخله والدین به خاطر نداشتن توانمندی
از بحث اجباری بودن ازدواجتان که بگذریم، ظاهراً مشکل دیگر شما دخالتهای بیجای مادرتان است. توجه داشته باشید که ممکن است شما با رفتارهایتان، باعث شده باشید مادرتان در زندگی شما دخالت کند. معمولا اگر زن و شوهری در مدیریت زندگیشان توانمند باشند، خانوادهها در زندگیشان نظر نخواهند داد. اصولا مداخله زمانی اتفاق میافتد که خانوادهای توانمندیهای فرزند خود را باور نداشته باشند و فرزندشان نتوانسته باشد با رفتارهایش ابراز وجود کند.
در ادامه چند نشانه رشد یافتگی بیان میشود که باید وجود یا نبود آنها را در خودتان بررسی کنید.
مشکلاتتان را خودتان حل کنید
زن و شوهر بعد از ازدواج، باید بتوانند مشکلاتشان را با یکدیگر حل کنند و برای هر مشکل کوچکی از والدینشان کمک نخواهند. وقتی شما برای هر ناراحتی کوچکی در زندگی، والدینتان را درگیر میکنید باید آماده نظر دادن آنها باشید. به طور طبیعی آنها تلاش میکنند شما را راهنمایی کنند، اما شما گفتههای آنها را دخالت میدانید. به نظر میرسد شما و همسرتان بعد از ازدواج با یکدیگر «ما» نشدهاید. شما باید توانایی این را داشته باشید که با همسرتان یکی شوید و اطرافیان را هم متوجه این قضیه بکنید. اگر درباره رفتارهای مادرتان با همسرتان هم صحبت بکنید شاید بتوانید راه حلی بیابید تا حساسیتهای مادرتان را کاهش دهید.
اضطراب جدایی از پسر
علاوه بر این، ممکن است مادرتان دچار اضطراب جدایی از شما شده باشد. اینکه گفتهاید مادرتان از ابراز علاقه شما به همسرتان ناراحت میشود و دوست ندارد با او بیرون بروید، ممکن است نشان دهنده این اختلال در مادرتان باشد. اضطراب جدایی در مواردی پیش میآید که مادر احساس میکند، عروس پسرش را از او گرفته است. چنین مادری به خاطر این اضطراب تلاش میکند تا پسرش بیشتر در کنار او باشد و برنامههای پسرش برای بودن در کنار همسرش را مختل میکند.
تغییر شناخت مادر
اگر احساس میکنید مادرتان چنین مشکلی دارد، باید حتما برای درمان به مشاور مجرب مراجعه کنید. با این حال، دادن اطمینان به مادرتان که از زندگی فعلیتان راضی هستید و همسرتان زندگی شما را در دست نگرفته است، باعث میشود حساسیتهای مادرتان نسبت به شما کاهش یابد. همچنین با مادرتان صحبت کنید و به او بگویید که همیشه در قلب شما جای دارد و هیچ فردی نمیتواند جای علاقه مادری را در دل شما بگیرد. بنابراین شما باید تلاش کنید که شناخت مادرتان را نسبت به خود و همسرتان تغییر دهید. (عبدالحسین ترابیان - کارشناس و مشاور خانواده/خراسان)
جام جم سرا: علاوه بر اینکه زود خشمگین میشوم و فریاد میزنم چند بار هم همسرم را کتک زدهام. همیشه بعد از اینکه آرام میشوم، پشیمان شده و از او عذرخواهی میکنم، اما همسرم میگوید: دیگر تحمل اخلاق تند تو را ندارم. به خاطر همین رفتار من، هنوز تصمیم نگرفتهایم بچهدار شویم. میترسم زندگیام از هم بپاشد. چگونه میتوانم خشمم را کنترل کنم، در حالی که در زمان عصبانیت اصلا متوجه نیستم چه رفتاری دارم؟
پاسخ مشاور: یکی از موضوعات مورد شکایت همسران و بخصوص خانمها، عصبانیت و رفتار تند طرف مقابل است. خشم کنترل نشده میتواند مانند یک کبریت که خانهای را به آتش میکشد، تمام خوبیها و محبتهای شما را در چشم همسرتان از بین ببرد.
خشونت کلامی و فریاد و توهین به اندازه کافی مخرب است. حال اگر خشونت فیزیکی و کتک زدن هم همراه آن باشد، یک زندگی و رابطه غیرقابل اطمینانی ایجاد میکند. شما یک قدم برداشتهاید که قدم بسیار مهمی است. همین که به رفتار اشتباه خود واقف هستید و میدانید مقصر هستید، بخشی از راه اصلاح رفتار را پیمودهاید.
اگر میزان خشونت شما زیاد است و هنگام خشم هیچ کنترلی بر رفتار خود ندارید، پیشنهاد میکنم در اولین فرصت همراه همسرتان به یک مشاور مراجعه کنید. گاهی خشم کنترل نشده میتواند باعث خسارت جانی علاوه بر خسارت عاطفی هم بشود. مراجعه شما باید همراه همسرتان باشد، زیرا برخی نکات را در طول دوران درمان باید همسرتان رعایت کند تا شما موفق شوید، اما تا قبل از اینکه مراجعه حضوری داشته باشید برخی رفتارها را رعایت کنید.
ما انسانها توانایی بالایی داریم.اگر خودمان این نکته را قبول کنیم، میتوانیم رفتارمان را تغییر دهیم. بهتر است خودتان تلاش کنید تا بر خشمتان مسلط شوید. راهکارهای سادهای مانند تغییر موقعیت و ترک محل میتواند به شما کمک کند. با همسرتان قرار بگذارید که هر وقت خشمگین شدید، از خانه خارج شوید. کمی راه بروید، با ماشین دوری بزنید. اگر اهل ورزش هستید، به باشگاه بروید یا در پارک بدوید. خلاصه کاری کنید که کمی از موقعیت دور باشید تا بتوانید بر خودتان مسلط شوید.
سعی کنید درباره خشمتان صحبت کنید، اما با فردی منطقی و در زمانی مناسب. وقتی موضوعی عصبانیتان میکند در مورد آن صحبت کنید، اگر شنوندهتان مناسب نیست موقعیت را ترک و سعی کنید در اولین فرصت پیرامون این مساله با کسی صحبت کنید که توانایی همدلی با شما را داشته باشد.
نوشیدن یک لیوان آب خنک هم میتواند گاهی به آرامشدنتان کمک کند، اما در درجه اول باید تصمیم بگیرید رفتارتان را تغییر دهید. در شرایطی که فرد آستانه تحریکش خیلی پایین باشد، حتی ممکن است روانشناس او را به روانپزشک ارجاع دهد و داروی آرامبخش برایش تجویز شود، اما اگر در مورد شما چنین شد، بازهم فراموش نکنید خودتان باید اراده کنید و تصمیم بگیرید که رفتارتان را اصلاح کنید.
ندا داوودی / چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
از آنجا که اعتیاد آثار بسیار مخربی بر سلامت جسم و روان افراد دارد و اطرافیان را هم درگیر میکند، خیلی اوقات اطرافیان برای جلوگیری از پیشرفت اعتیاد، برخوردهای نامناسبی با فرد معتاد دارند یا اقدامهای غیرعلمی انجام میدهند که فقط باعث بدتر شدن اوضاع میشود و حتی انگیزه فرد را برای ترک اعتیاد از بین میبرند.
نه شور شور، نه بینمک!
وقتی فردی در یک خانواده معتاد میشود، آنقدر این اعتیاد پنهانی نگه داشته میشود که اعتیاد پیشرفت زیادی میکند و عوارضی بروز میکند که باعث از دست رفتن شغل فرد میشود و او را پرخاشگر میکند و در مراحل پیشرفتهتر فرد به بیماریهای ثانویه اعتیاد مبتلا میشود.
در این شرایط خانواده 3 راه اشتباه را در پیش دارد؛ اول اینکه فرد را کلا از خانه و خانواده بیرون میکنند و فرد معتاد کارتنخواب و خیابانخواب میشود و اعضای خانواده مقصر تمام مشکلاتشان را اعتیاد مرد خانواده میدانند و فرد را قضاوت میکنند و... که این روش بسیار خشن است.
رویکرد دیگری که باز هم خشن است، سپردن فرد معتاد به یکی از کمپهای غیرتخصصی و غیرمجاز ترک اعتیاد است که این روزها هم به شدت شایع شده؛ فرد برای یکی- دو ماه یا حتی مدتی طولاتیتر در کمپهایی زندگی میکند که روشهای چندان علمیای ندارند و معتادان به روانپزشک و دارو دسترسی ندارند و حتی کسی به ملاقاتشان نمیرود! و همین میشود که فرد معتاد احساس میکند از خانواده طرد شده و ادامه درمان برایش سختتر میشود.
اما رویکرد سوم این است که افراد خانواده متوجه خشونت و رفتارهای پرخاشگرانه و تکانشی فرد میشوند اما برای اینکه نظم و امنیت خانواده حفظ شود و بچهها آرامش داشته باشند، مدام سکوت و مخفیکاری میکنند تا فرد معتاد عصبانی نشود و زندگی روال همیشگیاش را از دست ندهد! حتی گاهی دیده میشود که در برخی خانوادهها فرد دیگری وظیفه تامین مخارج خانواده و نیز خرج تهیه مواد مخدر فرد معتاد را هم به دوش میگیرد؛ مثلا خانم خانه که در یک خانواده سنتی خانهدار است، مشغول به کار میشود یا والدین یکی از همسران تامین هزینههای خانواده و نیز ماده مخدر فرد معتاد را هم تقبل میکنند.
همین رفتارها باعث میشود فرد معتاد هیچ مشکلی را حس نکند و ببیند همه چیز مرتب است و مخارجش هم که تامین میشود، پس به کارش ادامه میدهد! بنابراین رفتارهای خشن و نیز رفتار سازشکارانه به هیچوجه جایز نیست و حتما نیاز به مداخله وجود دارد.
بهترین شیوه، گفتوگو است
وقتی میبینیم همسرمان معتاد شده، باید حتما مداخله کنیم و اولین مرحله مداخله، صحبت با فرد معتاد است. البته برای این کار باید نکتههایی را در نظر گرفت؛ اول اینکه زمان گفتوگو باید در وقتی باشد که فرد خمار یا نشئه نباشد و ثبات رفتاری داشته باشد. طرف مقابل هم باید در وضعیت آرامش و ثبات فکری باشد. مثلا اگر فردی تازه متوجه اعتیاد همسرش شده، باید مدتی به خود فرصت دهد تا عصبانیت و تنشهایش فروکش کند و بعد برای صحبت کردن اقدام کند.
ضمنا بهتر است این مکالمهها به صورت دونفره و دور از حضور شخص سوم انجام شود. در این مذاکره نباید چیزی به فرد معتاد دیکته شود، به او برچسب زده یا تحقیر شود چراکه فرد معتاد در مقابل جبهه میگیرد و انگیزهاش را برای مذاکره از دست میدهد. بهتر است مکالمه اینچنینی با جملاتی همدلانه آغاز شود و فرد علت گفتوگو را توضیح دهد: «من نگرانت هستم، من دوستت دارم، من نگران آینده تو و خودم هستم و...» به این ترتیب یک مصاحبه همدلانه آغاز میشود و با سوالهای باز مثل: «به نظرت این موادی که مصرف میکنی، چه تاثیری بر خانواده (شغل، درآمد، اخلاق، رفتار با بچهها، رفتار با من و دیگران) گذاشته است؟» به این ترتیب به این آگاهی میرسد که این ماده چه تاثیراتی بر او گذاشته. اگر اعتیاد پیشرفته نباشد و فرد هنوز ارتباطش را با محیط واقعی از دست نداده باشد، خود متوجه است که اعتیادش باعث آسیبدیدگیاش شده و فقط انگیزه لازم را برای ترک ندارد.
بنابراین طی صحبتهایمان باید سعی کنیم انگیزه لازم را برای ترک در او ایجاد کنیم و بقیه راه کنار متخصصان روانپزشکی طی خواهد شد. در واقع فرد معتاد باید به این بینش برسد که قصد کمک به او را داریم و برای این کار نباید در همدلی افراط کنیم و مثلا مسئولیت خرج و مخارج زندگی را به عهده بگیریم و... او باید بداند مسئول کارهای خودش است و برای اینکه به مسئولیتهایش عمل کند، باید اعتیادش را ترک کند.
زندگی، فیلم سینمایی نیست!
قاعدتا بعد از یکبار مذاکره نباید انتظار معجزه داشته باشیم و فکر کنیم مثل فیلمها، فرد معتاد تا فردا متحول و برای مشاوره و ترک داوطلب میشود! قاعدتا این مصاحبهها باید هر چند وقت یکبار تکرار شوند تا کمکم این بینش به فرد معتاد منتقل شود که اعتیادش روزبهروز بدتر شده و بدتر از این هم خواهد شد. او هم بهتدریج متوجه آسیبهایش میشود و چون خودش هم ناراحتی میکشد، به مرور و با برگزاری این مذاکرهها میتواند راهش را انتخاب کند که چطور به او کمک شود.
زمانی که فرد معتاد پذیرفت برای کمک گرفتن باید به متخصص مراجعه کند، آنوقت میتوان به یکی از مراکز درمان نگهدارنده اعتیاد که مجهز به پزشک، روانپزشک و داروهای لازم است یا کلینیکهای دانشگاهی یا مطب روانپزشکان مراجعه کرد. به طور معمول در این شرایط نباید با پلیس و اورژانس اجتماعی تماس بگیریم تا فرد را با آمبولانس به یکی از کمپهای غیرمجاز ببرند و... چنین اقداماتی قابلقبول نیست.
تا کی باید به مذاکره ادامه داد؟!
برگزاری جلسات مذاکره و اقدامات اینچنینی فقط در مراحل اولیه اعتیاد امکانپذیر است؛ گاهی ما آنقدر دخالت نکردهایم که اعتیاد پیشرفته شده و فرد دچار اختلالات روانپزشکی ناشی از اعتیاد شده است؛ مثلا پرخاشگریهای شدید و علائم جنون دارد. با چنین فردی نمیتوان بحث منطقی کرد و باید اقدامات فوری و اورژانسی انجام داد چون قرار نیست دیگران قربانی خشونت خانگی یا بیکاری فرد معتاد شوند.
پس اگر فرد معتاد به خود و اعضای خانواده آسیب میزند، با چاقو به اعضای خانواده حمله میکند، آنها را کتک میزند یا دچار توهمهای شدید میشود یا بهدلیل بیکاری هزینه تامین موادش هم به عهده همسرش افتاده، باید خیلی سریع از طریق مراکز پزشکی اورژانس یا مراجع قضایی و دادگاه اقدام به مداخله کرد تا بیماری ثانویه روانپزشکی از بین برود و بتوان ادامه درمان را در شرایط پایدارتر انجام داد.(دکتر پژمان قائممقامی - روانپزشک/زندگی مثبت)
۲ سال زمان کافی برای آن است که شوهر و خانواده شوهر شما در صورتی که رسم و رسوم شما را دیده باشند یا برایشان توضیح داده باشید، از رسوم خانوادگیتان آگاه شده باشند. بهترین راه برای حل مشکلی که با آن روبرو هستید، گفتوگوی موثر با شوهرتان است. در گفتوگوی موثر شما باید از شوهر خود و خانوادهاش بخواهید به رسم و رسومتان احترام بگذارند.
احترام به باورهای فرهنگی همسر
زوج باید توجه داشته باشند که احترام به باورهای فرهنگی یکدیگر پس از ازدواج الزامی است و لزومی ندارد حتماً هر دو طرف در این باورها اشتراک داشته باشند و مشابه یکدیگر عمل کنند تا مورد احترام و پذیرش قرار گیرند چراکه در زمینه هم کفو بودن، زن و شوهرها باید قبل از ازدواج به بررسی دقیق این موضوع بپردازند تا بعد از آن مجبور نشوند برای تغییر یکدیگر تلاش کنند.
با این حال، بیاحترامی به باورهای فرهنگی همسر نتیجه مثبتی نخواهد داشت و فقط مشکلات را بیشتر میکند.
همچنین انتظار است خانوادههایی که پذیرفتهاند فرزندانشان با یکدیگر وصلت کنند، تمامی آنچه را داماد یا عروسشان اعم از باورهای فرهنگی به همراه دارند نیز بپذیرند. با این حال و در نهایت توصیههای زیر میتواند راهگشای مشکلی باشد که شما با آن مواجه هستید.
اینکه اشاره کردهاید آنها با برگزاری مراسم به سبک فرهنگی شما موافق نیستند نیاز به بررسی بیشتری دارد. این مخالفت آنها با خریدن هدیه برای تازه عروس چه دلیلی دارد؟ اگر مشکلات اقتصادی مطرح است، پیشنهاد میشود طوری مراسم را به جا آورید که مورد قبول هر دو خانواده واقع شده و در عین حال، از نظر اقتصادی، فشاری به جیب یا آبروی هیچ یک وارد نشود. اگر هر دلیل دیگری مطرح است لازم است تا دو طرف یعنی شما و شوهرتان و خانوادهها، موضوع را به روشنی مطرح و سعی کنید در برگزاری مراسم به ایدهای دست یابید که هر دو طرف قبول کنند.
بهترین شیوه برای رسیدن به خواستهها در زندگی مشترک، عمل به انتظارات شخصی است. هر آنچه را که میپسندید، بدان عمل کنید و با رفتار و عملکرد خود نشان دهید که از شوهرتان چه میخواهید. در بسیاری از مواقع طی اولین بیتوجهی که از همسرمان در انجام خواستههای خود مشاهده کردیم، همان رفتار یعنی بیتوجهی را با او در پیش میگیریم که این کار جز آنکه تنها مشکل را بیش از پیش بغرنج سازد، هیچ سودی نخواهد داشت. بنابراین لازم است تا به طور واضح و به درستی، انتظارات به همسر اعلام شود و مکرر در قالب رفتارهای اجرایی تکرار شود تا به نتیجه مطلوب برسد.
در میان گذاشتن دلایل ناراحتی با شوهرتان
در سوال خود اشاره کردید که از به وجود آمدن این مشکل، بسیار ناراحت هستید. توصیه میشود این ناراحتی را با همین میزانی که گزارش کردید در فضایی مناسب، زمانی بجا و در شرایطی که بیشترین تاثیر را بر روی همسرتان داشته باشد مطرح کنید. توجه کنید که بیشترین تاثیر زمانی است که شوهرتان آمادگی و حال و حوصله کافی برای گوش کردن به حرفهای شما را داشته باشد. به طور قطع چنانچه همسرتان به ناراحتی شما اهمیت دهد، انعطاف بیشتری در اجرای انتظارات شما در برگزاری رسم و رسوم نشان خواهد داد.
بررسی منطقی بودن انتظارات
همیشه حق را به خود ندهید و شوهرتان را مقصر ندانید. گاهی لازم است تا خودتان نیز انتظارات شخصیتان را به طور کامل و به درستی، بدون جهت گیری بررسی کنید و در صورت غیر منطقی بودن آن را تغییر دهید تا برای همسر شما و خانواده او اجرایی باشد. انتظار است پس از تمام این تلاشها به راه حل مناسبی دست یابید، با این حال بهرهمندی از مشاوره تخصصی روانشناسی نیز میتواند تعاملات شما با همسرتان و خانواده او را بررسی و راهکارهای اجرایی بیشتری ارائه کند. (پریسا غفوریان - دانشجوی دکترای روان شناسی/خراسان)
جنس مصرفی شان غیرقانونی نیست یا وایبر است یا لاین، تانگو یا هر نرمافزار دیگری که اگر اتصال به اینترنت برقرار باشد میتواند آنها را به بقیه آدمهای دنیا وصل کند تا با هم گپ بزنند و عکس و موسیقی به اشتراک بگذارند. شاید تصور کنید این شیوههای مدرن معاشرت تهدیدی برای عشق شما به حساب نمیآیند اما ما معتقدیم به همان اندازه که زندگی خانوادگی معتادهای به موادمخدر در خطر است زندگی مشترک معتادهای به نرمافزارهای ارتباطی هم هرلحظه در خطر فروپاشی است.
پیغام نمیرسد، کلافه ام
کاربران نرمافزارهای ارتباطی جزو گروه بزرگ معتادان به اینترنت محسوب میشوند چون برای استفاده از این نرمافزارها نیاز دارند به فضای مجازی متصل شوند. روانپزشکان اکنون اعتیاد به اینترنت و بهتبع آن نرمافزارهای ارتباطیاش را در جدیدترین راهنمای تشخیصی آماری اختلالات روانی (DSM-۵) گنجاندهاند که یعنی رسما این نوع اعتیاد را جزئی از اختلالات روانی به حساب آوردهاند و به همکارانشان در سراسر دنیا خبر دادهاند اگر وابستگی کسی به فضای مجازی به حدی برسد که خودش و دیگران را رنج بدهد و نتواند به وظایفش در سطح خانواده و جوامع بزرگتر عمل کند، یعنی معتاد است با ویژگیهایی تقریبا شبیه معتادان به مواد مخدر.
با همسر وایبرباز چه کنیم؟
لازم نیست حتما اعداد بزرگ و عجیب تحویلتان دهیم تا باور کنید تعداد معتادهای وایبر، لاین و تانگو چقدر زیاد شده، فقط کافی است به محیط اطرافتان نگاهی بیندازید، آنوقت میفهمید بیشتر مردم به نمایشگر تلفن همراه یا تبلتشان زل زدهاند و با انگشت اشاره روی صفحات تایپ میکنند یا پستهای رد و بدل شده بین همگروهیهایشان را میخوانند و بیخیال محیط اطراف میخندند، اخم میکنند یا زیر لب با خودشان حرف میزنند.
حالا لابد میپرسید چگونه ممکن است یک نرمافزار بیآزار که قرار است دوری فاصلهها را جبران کند، زندگی مشترک را به باد دهد؟ در ادامه مطلب این تهدیدها را با شما در میان میگذاریم.
ما منهای هم
در یک زندگی مشترک موفق، هر دو طرف باید بخشی از ساعات طول روز را در کنار یکدیگر بگذرانند. از دیدگاه روانشناسی اعتیاد به استفاده از نرمافزارهای ارتباطی شبیه اعتیاد به مواد مخدر است و جالب اینکه ویژگیهای روانی معتادان به این دو هم با یکدیگر وجوه تشابه زیادی دارد.
به این ترتیب همانطور که هیچ معتادی به دوز مشخصی از مواد مخدر وابسته نمیماند و در طول دوره اعتیاد، مواد مخدر مصرفیاش را افزایش میدهد، معتادهای به نرمافزارهای ارتباطی هم با گذشت زمان، میزان حضورشان در فضای مجازی را بیشتر و بیشتر میکنند.
هرچه آنها زمان بیشتری را به حضور در فضای مجازی اختصاص بدهند وقت کمتری برای ارتباط با شریک زندگی و خاطره ساختن در کنار او دارند. یادتان باشد هر چه زمان کمتری را با هم بگذرانید، هر چه خاطرات مشترکتان کمتر باشد، هر چه وقت کمتری را صرف شناخت یکدیگر کنید، هر چه کمتر برای بررسی و حل چالشهای زندگی وقت اختصاص دهید؛ بنیان زندگی مشترکتان، سستتر و احتمال از هم گسستن آن بیشتر میشود و خداحافظ گفتنتان به یکدیگر، آسانتر.
گلاویز شدن با عقربهها
آنها که با اصول مدیریت زمان آشنا هستند لابد اصطلاح «وقت خور» را شنیدهاند. وقتخورها دغدغههای کوچکی هستند که زمان شما را مثل موریانه ریزریز و ثانیهثانیه میجوند و هدر میدهند.
همه آدمها در برابر یک وقتخور بزرگ مثل مکالمه تلفنی دو ساعته یا ماندن سه، چهار ساعته در ترافیک مقاومت میکنند و به فکر راه چارهای برای پیشگیری از هدر رفتن ساعتهای زندگیشان میافتند برای مثال شاید از آن مکالمه تلفنی طولانی فراری شوند و بخواهند زودتر تمامش کنند یا حتی در مشغله زیاد به تماسهای تلفنی وقتگیر پاسخ ندهند یا شاید برای پیشگیری از ماندن در ترافیک از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنند یا ساعت رفت و آمدشان را تغییر دهند. میدانید چرا؟
چون مرگ ساعتهای طولانی در طول روز به چشم میآید اما مرگ ثانیهها و دقیقهها معمولا دیده نمیشود و به همین علت است که کسی به فکر راه چاره برای جلوگیری از هدر رفتن دقایقش در طول روز نمیافتد درحالیکه سرجمع آن دقیقهها رقم قابل توجهی از ساعتها میشود.
تکنولوژی وقت شما را میخورد
وقتخورهای کوچک که ثانیههای شما را میدزدند، از وقتخورهای بزرگ که ساعتهایتان را میبلعند خطرناکترند. جزئی از این وقتخورهای کوچک، نرمافزارهای ارتباطی هستند. ظاهر ماجرا این است که شما گاهی، تلفن همراه، تبلت یا رایانهتان را بررسی میکنید تا مطمئن شوید پیامی برایتان فرستاده شده است یا نه و گاهی لطیفهها و پیامهایی را که دوستان فرستادهاند مطالعه میکنید و شاید به برخی پاسخی هم بدهید اما مجموع همین زمانهای کوچک، ساعتهایی طولانی از روزتان را دور میریزد بدون آنکه متوجه ماجرا شوید.
ناتوانی در مدیریت زمان به واسطه وقتگذرانی با نرمافزارهای ارتباطی- چه از طرف شما و چه از طرف همسرتان- باعث میشود نتوانید به وظایف اصلیتان در محیط خانواده عمل کنید و این وضعیت سطح نارضایتی اعضای خانواده و چالشهای میان آنها را افزایش میدهد و پیوندهای عاطفیتان را کمرنگ میکند.
.
برای اینکه تکنولوژی چنین بلایی را سر ارتباط شما نیاورد، باید برای هر روز زندگیتان برنامهای دقیق داشته باشید و براساس آن عمل کنید. برنامه روزانهتان را روی کاغذی بنویسید و در طول روز مقابل کارهایی که انجام میدهید تیک بزنید و بابت کارهایی که انجام ندادهاید جریمهای برای خودتان در نظر بگیرید.
گذشته از این، لازم است که زمان استفاده از اینترنت را محدود کنید. فقط ساعتهای مشخصی آنلاین شوید و به مطالعه پیامها بپردازید و پس از پایان زمانتان اینترنت را قطع کنید تا دیگر به آن دسترسی نداشته باشید.
اما آخرین راه از همه موثرتر است. میتوانید در خانه، قانون ساعت خاموشی را اجرا کنید و تذکر بدهید که شبها از ساعتی به بعد مایل نیستید کسی را مشغول چت کردن و تماشای عکس ببینید.
ایرانیها به موبایلشان معتادند
نمیتوان از نتیجه جامعی که حاصل پژوهشهای داخلی در مورد آمار اعتیاد به تکنولوژی باشد با خبر شد، اما گفته میشود که ایران اکنون ۲۸ تا ۳۵ میلیون کاربر اینترنت دارد و گرچه تقریبا همه این کاربران یکی از انواع نرمافزارهای ارتباطی را نیز استفاده میکنند اما هنوز پژوهش علمی وجود ندارد که نشان دهد چه تعداد از آنها معتاد به این مظاهر تکنولوژی هستند.
.
خجالتیها عاشق تکنولوژی هستند
آدمهای خجالتی پشت صفحهها نمایش راحتتر ارتباط برقرار میکنند و با دیگران صمیمی میشوند. مردم در فضای مجازی جسور میشوند و معمولا حریمهای میان دو جنس مخالف در این فضا کمرنگ میشود، شاید به این خاطر که خیلیها خیال میکنند خیانت به همسر فقط وقتی اتفاق میافتد که دو انسان در کنار هم حضور فیزیکی داشته باشند و اگر از راه دور با هم رابطهای نامتعارف برقرار کنند، خیانتی رخ نداده است. با این حال از دیدگاه روانشناسی هر نوع رابطه خارج از عرفی با جنس مخالف که شما آن را از همسرتان پنهان کنید یا در حضور او طور دیگری جلوهاش بدهید، نوعی خیانت محسوب میشود، بنابراین رد و بدل کردن عکسهای خصوصی با غریبهها یا جوک گفتنها و درددل کردنهای چند ساعته با آدمهایی از جنس مخالف هم، نوعی خیانت است چون طبیعتا هیچ همسری- چه زن و چه مرد- راضی نمیشود شریک زندگیاش، صمیمیتش را خرج دوستانی اینچنینی کند که میتوانند رقیبش باشند.
از سوی دیگر وقتی آدمها از نظر فیزیکی از یکدیگر دورند، بدون خجالت، حرف میزنند و اعتماد به نفس بیشتری دارند و همین باعث میشود گاهی مرزهای ارتباط سالم را زیر پا بگذارند و حرفهایی بزنند که بعدها از گفتنشان پشیمان شوند.
هیچ یک از آنهایی که درگیر عشق و عاشقی در فضای مجازی میشوند و به همسرشان خیانت میکنند از روز اول قصد چنین کاری را نداشتهاند؛ خیانت معمولا یک رخداد پیشبینی نشده از سوی دو طرف یا یکی از طرفین در رابطهای عاطفی و غیرمجاز است.
رابطههایی که به خیانت میانجامند معمولا از صمیمیتهای کوچک آغاز میشوند یعنی همان وقت که نام خانوادگی شما به نام کوچکتان تبدیل میشود، فعلهای خطابتان مفرد میشوند، در ساعتهایی غیرعادی با طرف مقابل چت میکنید، راز میگویید و راز میشنوید، گوشی برای درددل کردن پیدا میکنید و گوشی برای درد دل شنیدن میشوید و سرانجام آرامآرام حس میکنید وابسته به کسی شدهاید که از او یک عکس و یک اسم دارید.
خیانت اما مثل اعتیاد پیشرونده است و در یک سطح باقی نمیماند و پیشرفت میکند تا جایی که ارتباط شما از صفحههای مانیتورهایتان میرسد به شنیدن صدا یا دیدن یکدیگر.
از اینها گذشته شمار قابل توجهی از گروههای اجتماعی که به لطف نرمافزارهای ارتباطی تشکیل میشوند «خاطرهباز» هستند یعنی معمولا دوستان و همدانشگاهیها یا همکارهای قدیمی که گذر روزگار از هم دورشان کرده است دور هم جمع میشوند و گپ میزنند. این گروهها هم خاطرههای عاشقانه روزهای دوری را زنده میکنند که مثل آتش زیر خاکستر در طول سالها آرام گرفتهاند اما هرگز نمردهاند.
شما را نادیده میگیرد
نرمافزارهای ارتباطی شما را تنبل میکنند چون لازمه کار کردن با آنها کم تحرکی و گوشهای لم دادن است. کمتحرکی یعنی نداشتن تناسب اندام، بیتناسبی هم به معنی از دست دادن جذابیت است و از دست دادن جذابیتتان هم مترادف است با افزایش خطر لغزش طرف مقابلتان.
به هر حال هرقدر هم از اهداف والای انسانی در ازدواج دم بزنید، همه میدانیم بخشی از عشق در زندگی مشترک مربوط به رابطه زناشویی است و برای داشتن یک رابطه زناشویی رضایتبخش، دو طرف باید جذابیتهایشان را برای هم حفظ کنند.
همسرتان را ترک دهید
مهمترین اصل در ترک اعتیاد به نرمافزارهای ارتباطی، کم کردن ساعتهای آنلاین بودن است. پیشنهادهای ما گرچه سادهاند اما شک نکنید که به کار بردن آنها، اعتیادتان به همیشه آنلاین بودن و چتبازی با نرمافزارهای ارتباطی را درمان میکند:
- زمانهایی که وسایل ارتباطیتان را در طول شبانهروز چک میکنید و پیامها را میخوانید یا گپ میزنید، در دفتری یادداشت کنید حتی اگر بسیار کوتاه باشد. سرجمع این دقایق به شما نشان میدهد چه وقت زیادی را صرف چک کردن صفحات گوناگون کردهاید. سعی کنید این دورههای زمانی طولانی را هر روز دستکم چند دقیقه کم کنید.
- تفریحهای خارج از خانه را در کنار همسرتان زیاد کنید. قرار نیست این تفریحها گران باشند حتی اگر نمیخواهید به کنسرت یا تئاتر یا سینما بروید، همین که به پارک سری بزنید کافی است. وقتی به تفریح میروید، اینترنت وسایلتان را قطع کنید و به خودتان قول بدهید حتی نیم نگاهی به صفحه نمایشگر تبلت یا تلفن همراهتان نیندازید.
- با دستگاههای ارتباطی مثل تلفن همراه و تبلت در محلهای پر رفتوآمد و شلوغ خانه کار کنید و از رفتن به گوشههای دنج خانه برای بررسی پیامهایتان بپرهیزید چون هرچه مکانی که در آن پیام میخوانید و چت میکنید، امنتر باشد، زمان بیشتری به این نوع فعالیتها اختصاص میدهید. (سیب سبز)
به گزارش خبرنگار ما، ماموران کلانتری شهرک گلستان صبح روز سهشنبه هفته پیش باخبر شدند جسدی در حوزه استحفاظیشان پیدا شده است. گزارشهای اولیه حکایت از آن داشت که جنازه را به آتش کشیدهاند. وقتی ماموران به محل اعلامشده رفتند، متوجه شدند چند کارگر، پیکر مشتعل زنی حدودا ٣٠ ساله را مشاهده و آتش را خاموش کردهاند.
کارآگاهان جنایی بعد از اطلاع از ماجرا، رسیدگی به پرونده را برعهده گرفتند و شناسایی هویت مقتول را در اولویت کاری قرار دادند. آنها ابتدا به بررسی پرونده افراد گمشده پرداختند و متوجه شدند مقتول زنی ٢٧ساله به نام سحـر است که خانوادهاش با مراجعه به پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران مفقود شدن او را اطلاع داده بودند.
خانواده مقتول پس از حضور در پلیس آگاهی دخترشان را شناسایی و عنوان کردند از طریق دامادشان در جریان ناپدید شدن سحر قرار گرفتهاند. آنها توضیح دادند شوهر ٢٨ساله سحر به نام ایمان یک روز پیش از کشف جسد با مراجعه به خانه آنها گفت برای خرید دارو به داروخانه رفته اما پس از بازگشت به محل پارک خودرو سحر را در ماشین ندیده و با جستوجوی اطراف او را پیدا نکرده است. کارآگاهان با توجه به اظهارات خانواده سحر تصمیم گرفتند از شوهر او تحقیق کنند اما معلوم شد ایمان ناپدید شده است و هیچکس از او اطلاعی ندارد. به این ترتیب تلاشها برای یافتن ایمان آغاز شد تا اینکه ساعت ١٩ یکشنبه هفته جاری مردی با مراجعه به کلانتری شهرک قدس به ماموران اعلام کرد همسرش را به قتل رسانده و پس از ارتکاب جنایت جسد را به آتش کشیده است.
پس از انتقال این متهم به پلیس آگاهی مشخص شد او همان ایمان است.
«ایمان» با اعترافات صریح به قتل همسرش، در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: «ساعت ١٩ روز حادثه دنبال سحر رفتم تا او را از خانه پدرش به منزل خودمان ببرم. پس از انجام خرید برای خانه در نزدیکیهای میدان آزادی، سحر درباره ارتباطش با یکی از دوستانش به نام سعیده که در آمریکا زندگی میکند، حرف زد. او کاملا میدانست هیچ علاقهای به صحبت درباره سعیده و خانوادهاش ندارم چراکه پیش از ازدواج من و سحر، برادر سعیده خواستگار سحر بود و سعیده نیز دیگر در ایران حضور نداشت. به همین علت، من دلیلی برای ادامه ارتباط سعیده و سحر نمیدیدم.»
ایمان در ادامه اعترافاتش گفت: «سحر وقتی عصبانی میشد دیگر قابل کنترل نبود. من نیز به همین علت سعی میکردم با او جر و بحث نکنم اما زمانی که موضوع سعیده و خانوادهاش را مطرح کرد، در یک لحظه کنترل خودم را از دست دادم و شروع به مشاجره لفظی با او کردم. سحر قصد داشت در ماشین سر و صدا راه بیندازد، من نیز برای ساکت کردن او، گلویش را گرفتم و فشار دادم اما ناگهان متوجه شدم سحر دیگر نفس نمیکشد و او را خفه کردهام.»
ایمان درباره دلیل آتش زدن جسد همسرش به کارآگاهان گفت: «بسیار ترسیده بودم. در حالی که جسد سحر روی صندلی بود، سراسیمه به سمت اتوبان آزادگان مسیر جنوب به شمال حرکت کردم و متوجه جادهای خاکی در حاشیه اتوبان شدم. پس از ورود به جاده خاکی، گودالی پیدا کردم که به نظر میرسید در آنجا در حال ساختن چیزی شبیه به کانال هستند. جسد را در تاریکی شب از ماشین خارج و داخل گودال پرتاب کردم و بهسرعت از محل دور شدم. ساعت ششصبح روز بعد مقداری بنزین تهیه کردم و مجددا به همان گودال رفتم. این بار جسد را آتش زدم و از محل فرار کردم. پس از آن، ساعت ۸ صبح به در منزل خانواده سحر رفتم و با آنها راهی دادسرا شدم تا پرونده مفقود شدن او را پیگیری کنیم.»
ایمان درباره طرح داستان خرید دارو از داروخانه نیز به کارآگاهان گفت: «سحر و خانوادهاش ارتباط نزدیکی با یکدیگر داشتند و اگر روزی همدیگر را نمیدیدند، چندبار تلفنی با هم صحبت میکردند. اطمینان داشتم آنها به زودی نگران غیبت سحر خواهند شد. به همین علت ساعت ٢٠:٣٠ روز قتل به داروخانهای در خیابان امیرکبیر رفتم و مقداری دارو خریدم تا در زمان تحقیقات پلیس بتوانم داستان خودم را درباره مراجعه به داروخانه و ناپدیدشدن سحر ثابت کنم.»
متهم درباره ناپدید شدن خودش نیز توضیح داد: «چند ساعت پس از طرح شکایت در خصوص مفقود شدن سحر تصمیم به فرار گرفتم. به همین علت، بدون اطلاع هیچکس از تهران خارج شدم و به گیلان رفتم. آنجا خانهای را اجاره کردم. تصمیم داشتم به فرار ادامه دهم اما پس از چندساعت، دچار عذاب وجدان شدیدی شدم. دیگر نمیتوانستم تحمل کنم. به این نتیجه رسیدم بهتر است به تهران برگردم و خودم را به پلیس معرفی کنم.»
ایمان در آخر اعترافاتش عنوان کرد: «من قصد کشتن همسرم را نداشتم. من واقعا همسرم را دوست داشتم و فکر میکنم او هم مرا دوست داشت. نمیدانم یک دعوای ساده چرا باید به اینجا کشیده شود. من با تمام وجود از کرده خود پشیمانم و آماده پذیرش هر حکمی هستم.»
سرهنگ آریا حاجیزاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با تایید این خبر گفت: «با توجه به اعتراف صریح متهم به ارتکاب جنایت، قرار بازداشت موقت توسط مقام قضایی صادر شده و متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته است.» (روزنامه شرق)
پاسخ مشاور: به عنوان شریک زندگی کمکی که شما میتوانید به همسرتان برای حل مشکلتان ارائه دهید این است که اعتماد به نفس او را تقویت کنید. اینکه در پیامکتان گفتهاید که همسرتان در انجام کارهایی که به او محول میشود، تاخیر نشان داده، یا شک میکند نشاندهنده آن نیست که از پس آن کار بر نمیآید بلکه به احتمال بیشتر نشان از ضعف اعتماد به نفس در اوست که البته شما به میزان زیادی میتوانید در بهبود این موضوع و افزایش اعتماد به نفس او سهیم باشید. بنابراین راهکارهایی که در ادامه میآید میتواند راهگشای شما برای حل مشکلتان باشد.
از همسرتان تعریف کنید
از کارها و اعمال همسرتان تعریف و تمجید کنید. مهم است که تمام توانمندیها و مهارتهای او را بستایید و حتی کوچکترین آنها را از قلم نیندازید. گاهی به دلیل اینکه همیشه در کنار همسرمان هستیم، برخی ویژگیها و نقاط قوت او برایمان عادی میشود به طوری که آنها را جزئی از ویژگیهای شخصیتی او به حساب میآوریم.
اگرچه این امر تا حدی طبیعی است، اما تلاش ما باید این باشد که تا جای ممکن نگذاریم ویژگیهای همسرمان برایمان به عاداتی پذیرفته شده تبدیل شود و به خاطر رفتارهای خوب و مناسباش، همیشه از او تشکر کنیم.
لازم است که شما همسرتان را از لحاظ عاطفی به طور کامل حمایت کنید طوری که او خود را بیش از پیش دوست بدارد. به عبارتی نقش شما در افزایش عزت نفس همسرتان غیر قابل انکار است. باید بتوانید شرایطی را برای همسرتان فراهم سازید که از زندگی خود رضایت کافی داشته باشد تا عزت نفس او بیشتر شود و نگذارد حقش پایمال شود.
همسرتان را تحت فشار روحی قرار ندهید
نباید به همسرتان فشار بیاورید. اینکه مدام از او بخواهید حقش را از اطرافیان خود در زندگی بگیرد این پیام را در ذهن او خواهد آورد که «من نمیتوانم» یا «من ضعیف و بیعرضه هستم». این امر اضطرابی را به همراه دارد که قادر است اعتماد همسرتان به شما، اعتماد او به توانمندیهای خودش، احساس خوب او به خودش و رضایت از زندگی و کیفیت رابطه زناشویی شما را بشدت تحت تأثیر منفی قرار دهد. بنابراین مدام او را تحت فشار قرار ندهید چراکه در آن صورت، نتیجه معکوس خواهید گرفت.
به جای چنین رفتاری تلاش کنید در فرصتی مناسب با همسرتان به گفتوگو بنشینید و نظرتان را در فضایی صمیمانه و محترمانه با او در میان بگذارید.
به یاد داشته باشید بهترین و مفیدترین کمکی که شما میتوانید به همسرتان داشته باشید آن است که خالصانه و صادقانه او را دوست بدارید و این دوست داشتن را به او ابراز کنید. گاهی اضطرابی که ما به همسرمان وارد میکنیم به علت توقعاتی که از او داریم یا عجلهای که در برآورده شدن توقعهایمان از او داریم، اعتماد به نفس او را برای انجام کارهای ساده و حتی روزمرهاش به شدت کاهش میدهد و این امر قابل پیشگیری است. (پریسا غفوریان - دانشجوی دکترای روانشناسی/روزنامه خراسان)
453
به گزارش جام جم سرا وزیر اسبق بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی در این برنامه از چگونگی ازدواج خود با همسرش گفت: با همسرم هم دانشگاهی و هر دو عضو انجمن اسلامی بودیم، آن زمان فقط دو نفر از دانشجویان دختر در دانشگاه چادری بودند و یکی از آنها همسرم بود. وقتی با انقلاب فرهنگی دانشگاهها تعطیل شد ، از او خواستگاری کردم و خیلی راحت و ساده با مهریه یک جلد قرآن مجید ، یک جلد مفاتیح الجنان و یه شاخه نبات ازدواج کردیم و زندگی دانشجویی خود را ادامه دادیم .
.
.
وی با اشاره به کاهش رفت وآمد خانواده ها افزود: وقتی زندگی را ساده بگیریم ، همه چیز ساده می شود . یادم می آید یک شب یکی از دوستان به اتفاق خانواده اش می خواستند به دیدارما بیایند . خانمم امتحان داشت و خیلی نگران بود که تدارکی نگرفته و غذایی آماده نکرده است. به او گفتم تو برو به درست برس و نگران نباش. وقتی مهمانمان آمد به او و همسرش گفتم این اشپزخانه و این هم مواد غذایی ، خودتان غذایی درست کنید و ما را مهمان کنید و همانطور هم شد. ما آن شب به درسمان رسیدیم و مهمانانمان خودشان از خود پذیرایی کردند.
دکتر پزشکیان با اشاره به مرگ زودهنگام همسرش گفت: برای من که یک دختر و دو پسر داشتم ، خیلی سخت بود ادامه زندگی پس از مرگ همسرم ، اما به خاطر بچه ها تصمیم گرفتم تنها بمانم .چون بچه ها ممکن بود راحت با این موضوع کنار نیایند.
او در مورد اینکه برای ازدواج فرزندانش چه کرده است، تاکید کرد: برای من ازدواج بچه ها یکی از سخت ترین مشکلاتم بود، بخصوص اینکه مادرشان هم نبود . من فکر می کنم ازدواج باید بر اساس دل انجام شود، ازدواج نه مهریه است ، نه ماشین و نه خانه ، وقتی دو نفر متوجه شدند که می توانند همدیگر را کامل کنند، می توانند با سادگی و عشق کنار هم زندگی کنند و همراه همیشگی هم باشند.
مسعود پزشکیان در خصوص تربیت فرزندان خود گفت: علی رغم کمکهای خانوادگی در نهایت تربیت فرزندان بر عهده من بود و در این راه نهایت تلاش را داشتم تا فرزندانی صالح تربیت کنم.
وی در ادامه افزود: انتخاب من برای ازدواج بر اساس عقاید و روش زندگی همسرم بود که در انجمن اسلامی دانشگاه با این افکار آشنا شده بودم و پس از از دست دادن ایشان نیز تلاش کردم تا فرزندانم را با ایدئولوژی درست و بر اساس موازین اخلاقی تربیت کنم.
پزشکیان تحصیل خود را تحول بزرگی برای خود دانست و گفت: من شاگرد خوبی نبودم و تحصیلات اولویت من نبود و جامعه نظر من را عوض کرد تا راه تحصیل را در پیش بگیرم و این امر در جوانان نیز باید موردتوجه قرار گیرد.
وی با اشاره به نوع زندگی جوانان امروز گفت: در هر ازدواجی باید توجه داشت که هر فرد از یک خانواده و تربیت دیگر در کنار فردی دیگر قرار میگیرد و در طول زمان باید این افراد به عنوان یک خانواده جدید با یکدیگر همراه شوند پس بهتر است زندگی را ساده گرفت و در قید و بند مسائل حاشیهای و تکلف در زندگی نبود.
زهرا پزشکیان: بعد از ادواج هم از خانه پدر نرفتم
در ادامه این برنامه زهرا پزشکیان دختر مسعود پزشکیان نیز در معرفی این خانواده گفت: یوسف برادر بزرگم در پایان راه دکترای فیزیک است و همسرشان حورا دانشجوی ارشد شیمی است؛ برادر دیگر «مهدی» نیز دانشجوی دکتری رشته برق است وهمسرش فاطمه نیز کارشناسی ارشد حقوق دارد و فرزندشان «محمد حسین» ۳ساله است؛ خود وی نیز ارشد شیمی دارد و همسرش هم کارشناس ارشد مالی دارد.
زهرا پزشکیان با اشاره به اینکه شناخت دو خانواده برای ازدواج و نزدیکی فرهنگی از عوامل اصلی یک زندگی مشترک موفق است، در پاسخ به سونیا پوریامین ، مجری برنامه که از او پرسید آیا برایش جهیزیه سنگین و داشتن وسایل جدید خانه مهم بوده است ، گفت: البته ما بعد از ازدواج از پدر جدا نشدیم و همچنان با بابا زندگی می کنیم ، از این لحاظ هیچ وسیله جدیدی خریداری نکردیم و احساس هم نکردیم که باید چنین اتفاقی بیفتد.
دو پسر دکتر پزشکیان و همسرانشان هم در این برنامه حضور داشتند و از سبک زندگی ساده خود با مردم حرف زدند.
114 سکه ؛ مهریه 3 فرزند آقای دکتر
مهدی پسر بزرگ با اشاره به اینکه مهریه خواهر و دو عروس دکتر پزشکیان 114 سکه است، افزود: خوشبختی فقط بستگی به نگاه ما به زندگی دارد . من صداقت و پشتکار را از ویژگی های پدرم می دانم که به خوشبختی ما نیز کمک کرده است .
«یوسف» پسر مسعود پزشکیان نیز در ادامه این برنامه گفت: عشق و دوست داشتن مقوله مهمی برای زندگی مشترک است ولی برای شروع زندگی بهتر است به عقاید و نوع زندگی افرادنیز توجه کرد
همسر یوسف پزشکیان نیز با اشاره به توصیه آیت الله جوادی آملی در زمان عقدشان بیان داشت: ایشان در هنگام عقد نصیحت کردند این پیمان ملکوتی است و در زندگی باید گذشت داشته باشید. همچنین حضرت امام (ره) هم در ازدواج جوانان به بحث سازش تاکید داشتند که هم زندگی را باهم بسازید و هم باهم سازش داشته باشید بر همین اساس باید گفت زندگی موفق دو کلید دارد اول وقوف زن به همسرداری و بعد از ان مطیع بودن است که محبت میآورد و دیگری گذشت است.
مهدی پزشکیان: ویژگی مهم پدرم صداقت اوست
مهدی پزشکیان نیز در برنامه فیروزه از صداقت و پشتکار پدرش در امور زندگی گفت و ادامه داد: مهمترین خصلت و ویژگی پدرم «صداقت» اوست.
وی درباره اینکه کدام ویژگی پدر در زندگی وی نیز مورد استفاده بوده گفت: اثرگذارترین منش پدرم پشتکار است و بسیاری از موارد را با تکرار و پشتکار به دست میآورد که این موضوع سرمشقی برای من است.
دکتر مسعود پزشکیان متخصص جراحی قلب، هفتم مهر ۱۳۳۳ در شهر مهاباد به دنیا آمد. وی پس از دریافت دیپلم و اتمام دوران سربازی، تصمیم گرفت که پزشک شود. با تلاش و پشتکاری که داشت شروع به درس خواندن شبانه روزی کرد، در ۱۳۵۴ دیپلم طبیعی گرفت و سپس در سال ۱۳۵۵ به عنوان نفر اول در رشته پزشکی شهر تبریز قبول شد. دکتر پزشکیان دارای مدرک فوق تخصص جراحی قلب از دانشگاه علوم پزشکی ایران است و در سوابق وی ریاست دانشگاه علوم پزشکی تبریز، معاونت سلامت وزارت بهداشت و وزیر بهداشت درمان و آموزش پزشکی به چشم میخورد.(جام جم سرا)
826