مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

استارتاپ هایی که در سال 2017 می ترکانند (1)

[ad_1]
روزنامه هفت صبح - محمدجواد ترابی: «بیزینس اینسایدر» از سرمایه گذاران خطرپذیر روایت می کند، 11 تای آن را امروز می خوانید.

استارتاپ ها، با سرعت پرشتابی در حال تبدیل شدن به مدل اصلی شروع کسب و کار در تمام دنیا هستند و به همین سبب است که به تازگی با آغاز هر سال، فهرستی از پدیده های نوظهور که باید منتظر طوفان آن ها در دنیای صنعت  تجارت به ویژه فناوری باشیم، معرفی می شوند. اما به جز زبده های استارتاپ ها، دیگر چه کسی جز سرمایه گذاران خطرپذیر برای تعیین این فهرست مناسب است؟ این سرمایه گذاران هستند که این صنعت را رصد می کنند، استارتاپ ها را راهنمایی می کنند، به غرولندهایشان گوش می کنند و روی آن ها سرمایه گذاری می کنند. بیزینس اینسایدر به سراغ همین سرمایه گذاران خطرپذیر (VC) رفته و فهرستی از این استارتاپ های جوان و در حال رشد در سال 2017 را معرفی کرده است.

1- داستان های کوچک لقمه برای گوشی همراهتان


نام شرکت: هوکد (قلاب، Hooked)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (1) (اسلایدشو)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر:
سه میلیون دلار


چه کاری می کند؟ هوکد داستان ها را به اندازه ای قابل هضم بدل می کند؛ به شکل و شمایل گپ و گفت های موبایلی و اجازه می دهد هر شخصی داستان خودش را بنویسد.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ هوکد خواندن داستانک ها را برای مخاطبان آسان می کند، به ویژه وقتی در ترافیک روزمره گیر افتاده اند. این شرکت در حال کار با تهیه کنندگان هالیوود است تا استعدادهای جدید را بشناسد و خود را متعهد به حفظ مالکیت معنوی دانسته است.

 



2- معاملات سهام رایگان


نام شرکت: رابین هود (Robinhood)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (1) (اسلایدشو)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر: 66 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ رابین هود یک اپ برای انجام معاملات سهام رایگان است و خرید و فروش سهام از روی گوشی را آسان می کند.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ با رایگان شدن، آسان شدن و ملموس شدن تبادل سهام، رابین هود به مردم اجازه می دهد که وارد خرید و فروش سهام شرکت ها شوند، بدون اینکه هزینه های گزافی را متقبل شوند. این بستر را بختی برای انقلاب در مالکیت سهام در هزاره جدید می دانند.

 



3- طراحی داخلی آنلاین


نام شرکت: لورل اند ولف (Laurel & Wolf)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (1) (اسلایدشو)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر: 25 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ «لورل اند ولف» به آسانی مردم را به طراحان داخلی آنلاین متصل می کند و تغییر و تبدیل فضا را آسان و مقرون به صرفه می کند.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ بسیاری دوست دارند فضای دکوراسیون داخلی خانه های شان را تغییر بدهند ولی ایده ای برای انجام آن ندارند و نمی توانند حقوق یک معمار داخلی را پرداخت کنند. لورل اند ولف با آنلاین کردن این کار، هم هزینه ها را کاهش می دهد و هم زمان برای انجام آن را.

 



4- سبک دیگری از بنگاه داری


نام شرکت: اپن دُر (Opendoor)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (1) (اسلایدشو)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر:
320 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ «اپن دُر» با برگزاری مزایده آنلاین به صاحبخانه اطمینان خاطر می دهد که با بالاترین قیمت ممکن خانه اش را به فروش رسانده است. این بستر ارزش منصفانه بازار را می سنجد و به صاحبخانه پرداخت می کند، آن هم قبل از فروش مجدد خانه و با یک ضمانت 30 روزه.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ «اپن دُر» بی شک تاثیر شگرفی در بنگاه داری های محلی خواهدداشت.

 



5- خرید موبایلی بلیت برای رویدادهای زنده


نام شرکت: گیم تایم (Game time)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (1) (اسلایدشو)

 
سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر: 33.3 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ این اپ کمک می کند تا بلیت های لحظه آخری رویدادهای زنده ورزشی و تفریحی را بتوان تهیه کرد و آن بلیت ها را بتوان با دوستان به اشتراک گذاشت.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ گیم تایم در خرید و فروش بلیت همه چیز را به آسان ترین حد ممکن رسانده است؛ از توزیع بلیت بین دوستان با پیامک گرفته تا خرید بلیت، آن هم فقط با گرفتن یک عکس! همین سبب شده که پرسرعت ترین رشد را در شرکت های فروش بلیت از آن خود کند.

 



6- خبرنامه ای صبحگاهی که نسل جدید باید بخوانند

 
نام شرکت: دِ اسکیم (The Skimm)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (1) (اسلایدشو)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر: 16.4 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ «د اسکیم» خبرنامه ای صبحگاهی است (همراه با اپ) که اخبار جهان را در حد سرخط ها و توضیحات بسیار کوتاه فشرده می کند.


چرا قرار است کارش بگیرد؟
این خبرنامه را که دو روزنامه نگار سابق راه اندازی کردند، چهار میلیون دنبال کننده دارد. ترکیب زیرکانه اخبار در خبرنامه، حال سبب شکل گیری محیط اپ و تجربه تجاری  جدیدی شده است.

 



7- پهپادهایی که زندگی ها را نجات می دهند


نام شرکت: زیپ لاین (Zipline)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (1) (اسلایدشو)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر: 85 میلیون دلار


چه کاری می کند؟
زیپ لاین، پهپادی است که اقلام ضروری نجات بخش را مانند و اکسن ها، داروها و خون، منتقل می کند.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ زیپ لاین قرار است نخستین سامانه ارائه خدمات ارسال پهپادی جهان شود. این پروژه قرار است از رواندا سر برآورد که جاده هایی بد و زیرساختی نامناسب دارد که رسیدن به بیمار را سخت و گهگاه ناممکن می کند.

 



8- صدا و متن گپ و گفت بازی بازها، همه در یک جا


نام شرکت: دیسکورد (Discord)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (1) (اسلایدشو)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر: 29 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ دیسکورد باعث می شود که بازی بازها به جای صحبت اسکایپی و تلفنی و مسیج دادن به همدیگر در یک پلتفورم با هم گپ و گفت کنند.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ از زمان راه اندازی این پلتفورم در اردیبهشت امسال 25 میلیون گیمر در این سامانه ثبت نام کرده اند و 100 میلیون پیام پیام در هر روز بین آنها رد و بدل کمی شود، به این تریب با نبود سامانه ارتباط مستقیم بازی بازها دیسکورد به خوبی جای خالی را پر کرد.

 



9- فروشگاه خرده فروشی لوزام خانگی آنلاین


نام شرکت: هولار (Hollar)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (1) (اسلایدشو)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر: 47.5 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ هولار خرده فروشی های لوازم خانگی را از نو برای فضای آنلاین ابداع کرده است؛ هولار تضمین می کند که این قیمت ها ارزان ترین و منصفانه ترین در بازار است.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ با این که سهم خرده فروشی های لوازم خانگی در بازار کم نیست ولی فقط پنج درصد از تراکنش آنلاین سهم دارند. رشد 50 درصدی هر ماه هولار نشان می دهد که مشتریان این خرده فروشی ها عاشق سهولت دسترسی تجارت الکترونیک هستند.

 



10- یک راه جدید برای پرداخت هزینه


نام شرکت: آفِرم (Affirm)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (1) (اسلایدشو)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر:
520 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ آفِرم از نقطه خرید وام می دهد تا مشتریان بتوانند در چند ماه خریدشان را بپردازند.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ این روش که در ایالات متحده قرار است همگانی شود، به نوعی همان شیوه پرداخت و فروش اقساطی است که پیش تر در مغازه های سنتی و برمبنای اعتماد صورت می گرفت. حال جای بانک ها، یک شرکت حاضر به اعتباردهی و تضمین این کار در ابعاد یک کشور شده است.

 



11- سوفی


نام شرکت: سوشال فایننس (سوفی، Social Finance)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (1) (اسلایدشو)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر:
یک میلیارد و 580 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ سوفی درصدد است ساز و کار وام دهی را با کاهش بهره وام های دانشجویی تغییر دهد و به نوعی از بدهی دانشجویان بکاهد.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ سوفی نگاهی جدید به سرمایه پیدا کرده است؛ ساز و کاری با کمترین بهره برای وام گیرندگان و بیشترین سود ممکن برای سرمایه گذاران با توجه به دورزدن و بروکراسی های عادی بانک ها.

 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

استارتاپ هایی که در سال می ترکانند استارتاپ هایی که در سال می ترکانند


ادامه مطلب ...

10 نوع شکلات دست سازِ خانگی و رنگارنگ (1)

[ad_1]

مجله آشپزی مثبت: با ما همراه باشید تا به شما نشان دهیم چگونه می‌توانید به آسانی ده  مدل فاج (شکلات دست ساز) خوشمزه درست کنید و آن را با وسایل در دسترس و رنگین، تزیین و هوس‌انگیز کنید.

 

فاج پایه (بدون تزیین)

 

مواد لازم:


  • 400 گرم شیرعسلی غلیظ
  • 4 /3 پیمانه شکر قهوه‌ای
  • 100 گرم کره خرد شده
  • 4 /1 پیمانه شربت غلیظ  شکر
  • 300 گرم شکلات تخته‌ای تلخ خرد شده

 10 شکلات دست ساز( فاج) رنگارنگ (1)

روش تهیه:

 

1. یک قالب مستطیل شکل به  ابعاد 21  در 11 سانتی‌متر بردارید، کف و دیواره‌های آن را چرب کنید و یک تکه کاغذ روغنی کف آن بگذارید؛ طوری که لبه‌های کاغذ از دو طرف ظرف بیرون بزند و موقع بیرون آوردن شکلات آماده، مانند دستیگره عمل کرده، کار را راحت کند. حالا در قابلمه‌ای مناسب شیرعسلی را همراه شکر، کره و شربت غلیظ بریزید و روی حرارت ملایم بگذارید. سپس ۷ دقیقه بدون جوشیدن مواد را هم بزنید تا شکر حل شود. دقت کنید قابلمه‌تان خیلی نازک و لعابی نباشد چون مواد زود ته می‌گیرد.


2. حرارت را کمی بیشتر کنید و مواد را تا 15 دقیقه دیگر هم بزنید تا رنگ محلول، قهوه‌ای و غلیظ شود. نشانه غلظت مناسب مواد، جدا شدن آن از دیواره‌های قابلمه اســت. در این حالت مواد را از روی حرارت بردارید. شکلات تخته‌ای خرد شده را اضافه کنید و آن را مدام هم بزنید تا شکلات با حرارت مواد ذوب شود. مایه که یکدست و نرم شد، آن را در قالبی که آماده کرده بودید، بریزید و سطح آن را صاف کنید تا همه جای شکلات ارتفاع یکسانی داشته باشد.


3. روی قالب را با کیسه فریزری بپوشانید، در یخچال بگذارید و حدود 4 ساعت صبر کنید تا شکلات سرد و سفت شود. بعد از این مدت شکلات را با کمک کاغذ روغنی بیرون بیاورید و روی سطح صافی بگذارید. سپس با یک چاقوی تیز آن را به تکه‌های مساوی تقسیم کنید.

 


 

شکلات های طعم دار


برای آماده کردن این شکلات‌ها با طعم‌های مختلف، ابتدا فاج یا شکلات خانگی نرم طبق روش صفحه قبل آماده می‌شود و در ادامه برای هر نوع، مواد خاصی اضافه می‌شود که توضیحات تکمیلی را در هر قسمت می‌خوانید.


1. فاج آبنباتی توت‌فرنگی خامه‌ای


فاج پایه + 20 آبنبات توت‌فرنگی‌ خامه‌ای خرد شده یا نصف پیمانه


ابتدا فاج را به همان روش گفته شده درست کنید. در آخر مرحله دوم که شکلات را در قالب پهن می‌کنید، بعد از یکسان کردن ارتفاع آن روی شکلات را با آبنبات‌های خرد شده تزیین کنید، روی قالب را بپوشانید و به مدت 4 ساعت در یخچال بگذارید. بعد بیرون بیاورید و با چاقوی تیز برش بزنید.

 



2. فاج نعنایی


فاج پایه + 2 تکه شکلات نعنایی 35 گرمی خرد شده


مانند شکلات قبلی، ابتدا فاج را به همان روش صفحه قبل آماده کنید و در اواخر مرحله دوم، روی شکلات که پهن کرده‌اید خرده‌های شکلات نعنایی بریزید و روی قالب را بپوشانید. بعد از 4 ساعت ماندن قالب در یخچال، شکلات را به اندازه دلخواه برش بزنید.

 

3. پسته و کشمش (یا کرن‌بری خشک)


فاج پایه + یک چهارم پیمانه پسته خرد شده + یک چهارم پیمانه کشمش (یا کرن‌بری خشک)


فاج پایه را به همان روش توضیح داده شده آماده کنید و در قالب روی کاغذ روغنی بریزید و صاف و یکنواخت پهن کنید. روی آن را با تکه‌های پسته و کشمش (یا کرن‌بری خشک) تزیین کنید. روی قالب را بپوشانید و در یخچال به مدت 4 ساعت قرار دهید. سپس با چاقوی تیز شکلات را به تکه‌های کوچک‌تر برش بزنید.

 

10 شکلات دست ساز( فاج) رنگارنگ (1) 


4. شکلات خانگی خال خالی


فاج پایه + یک پیمانه اسمارتیز ریز رنگارنگ


فاج را به روش توضیح داده آماده کنید و در آخر وقتی که در قالب به صورت یکنواخت پهن کردید، سطح آن را با ریختن اسمارتیزها رنگین کنید. روی قالب را بپوشانید، به مدت 4 ساعت در یخچال بگذارید و بعد از این مدت با چاقوی تیز برش بزنید و در ظرف دلخواه بچینید.

 



5. فاج با طعم فندق و پرتزل (چوب شور دایره‌ای)


فاج پایه + نصف پیمانه قندق خرد شده + 1 پیمانه پرتزل دایره‌ای خرد شده


فاج را با همان مواد و روش توضیح داده شده آماده کنید. پس از ریختن فاج گرم روی کاغذ روغنی در قالب و صاف کردن آن در یک سطح هم ارتفاع، روی شکلات را با ریختن فندق و پرتزل خرد شده تزیین کنید. روی قالب را پوشانده و در یخچال بگذارید. بعد از 4 ساعت بیرون بیاورید و برش بزنید.

ادامه دارد...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


22 سپتامبر 2016 ... 10 نوع شکلات دست سازِ خانگی و رنگارنگ (1). با ما همراه باشید تا به شما نشان دهیم چگونه میتوانید به آسانی ده مدل فاج (شکلات دست ساز) خوشمزه درست ...24 سپتامبر 2016 ... 10 نوع شکلات دست سازِ خانگی و رنگارنگ (2). با ما همراه باشید تا به شما نشان دهیم چگونه میتوانید به آسانی ده مدل فاج (شکلات دست ساز) خوشمزه درست ...10 نوع شکلات دست سازِ خانگی و رنگارنگ پنج شنبه 1 مهر 1395 10:02 ق.ظ. مجله آشپزی مثبت: با ما همراه باشید تا به شما نشان دهیم چگونه میتوانید به آسانی ده مدل فاج ...22 سپتامبر 2016 ... ... ای تلخ خرد شده. ,شکلات،فاج،شکلات دست ساز،شکلات تلخ,[categoriy] ... آکاایران: 10 نوع شکلات دست سازِ خانگی و رنگارنگ. روش تهیه: 1. یک قالب ...22 سپتامبر 2016 ... آشپزی با همراه تا شما دهیم میتوانید آسانی مدل (شکلات ساز) درست و را وسایل دسترس رنگین، و کنید. فاج (بدون مواد گرم غلیظ4 پیمانه قهوهای گرم خرد /1 ...10 نوع شکلات دست سازِ خانگی و رنگارنگ (2) - آکا ... شکر قهوهای 100 گرم کره خرد شده 4 /1 پیمانه شربت غلیظ شکر 300 گرم شکلات تختهای تلخ خرد شده روش تهیه: 1.10 نوع شکلات دست سازِ خانگی و رنگارنگ (2) - آکا ... مواد لازم:سس شکلات 10 قاشق غذاخوریخامه یک بستهطرز تهیه:1-خامه را درون مخلوط کن میریزیم و سپس شکلات مایع ...10 نوع شکلات دست سازِ خانگی و رنگارنگ (2) - آکا. 2 هفته قبل آشپزی و تغذیه ... دست سازِ خانگی و رنگارنگ - آکا. 1 هفته قبل آشپزی و تغذیه آکاایران-شیرینی پزی.... خانگی و رنگارنگ (1) · 10 نوع شکلات دست سازِ خانگی و رنگارنگ (1). 10 نوع شکلات دست سازِ خانگی و رنگارنگ (1) با ما همراه باشید تا به شما نشان دهیم چگونه می .


کلماتی برای این موضوع

فریدالدین حدادعادل؛ آقازاده تصمیم سازبنده فرید الدین را از چندین سال پیش می شناسم و همین قدر بگم که ایشون بعد از این همه سال آموزش خانه داری ، نکات خانه داری مفید سایت خانه داری خانه داری و تزئیناتخانه داری وخلاقیتخانه داری و آشپزیخانه داری در هتلخانه داری هتل کسب درآمد از اینترنت قانونی و تضمینیچای ساز شخصی مستر تی چای ساز شخصی مستر تی چای ساز شخصی مستر تی گن لاغری ساعت مچی زنانه عصر ایران سایت تحلیلی خبری ایرانیان سراسر جهان خبرهای علمی فرهنگی هنری ورزشی سیاسی و در عصرایرانانواع شیرینی ایرانی و شیرینی سنتی آموزش …در این بخش شما با انواع کلوچه فومنشیرینی سنتی ایرانیشیرینیباقلواشیرینی ایرانیطرز نکات طلایی در طبخ و مصرف ماهی سالمونآخرین خبرها استخدام فوری در یهترین شرکتها با عالی ترین حقوق و مزایا زیباترین عکسهای سفر به نوستالژی های کودکیسلام امیر عزیز خیلی دوست دارم به عکس های زیر که در سایت تابناک گذاشته شده نگاه کنی و تور استانبولتور لحظه آخری استانبول ترکیه …قیمتتوراستانبولتور استانبول قیمت تور استانبول نرخ تور استانبول پاییز آفر تور استانبول بهترین همه چی در باره مهمانی گرفتندیگه لازم نیست هردفعه … پیشگفتار امروز تیر یک صحبتی توی تاپیک شد که تصمیم گرفتم پست صفحه اول رو ویرایش کنمرژیم غذایی مناسب مرکز اطلاعات فنی ایراننکاتی درباره فواید و زیان‌های مصرف آجیل یک کارشناس ارشد تغذیه و رژیم درمانی گفت


ادامه مطلب ...

بررسی اصل «معاشرت به معروف میان همسران »از منظر قرآن کریم (1)

[ad_1]

چکیده

فضای روابط همسران ازمنظر قرآن کریم، مملو از بایسته ها و شایسته های ناب اخلاقی اسـت که پیوند مودت آمیز و عاشقانه همسران را محکم و استوار می نماید. ثمره شناخت اصول اخلاقی حاکم بر روابط همسران از منظر متعالی قرآن کریم، ارمغانی نوین و تمدنی ناب اسـت. از جمله آن اصول، اصل معاشرت به معروف اسـت. مطابق فرهنگ غنی قرآنی، هریک از همسران باید با یکدیگر به معروف رفتار نمایند. ازآن رو که دایره معنایی «معروف» محدود و ثابت نیست، بلکه در هر زمانه ای، افزون بر مطابقت با معیارهای شرعی، همواره با تحول زمان و پیشرفت خردمندان متدین قابل تغییراست، لازم اسـت مسائل مربوط به روابط همسران در هر زمانه ای، تحت حاکمیت چنین اصلی، لباس زیبای اخلاق را برتن کنند. این باور مقتضی آن اسـت که اندیشمندان و صاحب نظران اسلامی در تعیین روابط و وظایف همسران به راهنما و بنیادین بودن اصل معاشرت به معروف میان همسران اهتمام داشته باشند.
کلیدواژه ها: قرآن کریم، اخلاق، اصل معاشرت به معروف، همسران.

مقدمه

درمنطق قرآن کریم، اصل معاشرت به معروف، یکی ازاصول اساسی حاکم بر روابط همسران اسـت. چنین اصلی در روابط همسران، یک اصل اخلاقی اسـت که به دلیل قرابت اخلاق و حقوق، در زمره مبانی و قواعد حقوقی حاکم بر روابط همسران نیز در آمده اسـت، به گونه ای که قانونگذار بدان عنایت ورزیده، ضمن ماده 1103 قانون مدنی، تصریح نموده اسـت: «زن و شوهر مکلف به حسن معاشرت با یکدیگرند.»
باید اذعان نمود که چنین اصل اخلاقی ای در ضمن عبارت شریفه «عاشروهن بالمعروف» (نساء:19) در قرآن کریم، در راستای اهتمام بر سلامت اخلاقی خانواده و حفظ آن نظام توسط ارزش ها و هنجارهای اخلاقی، حاکمیت همه جانبه اخلاق را در روابط همسر داری ترسیم می نماید. با این بینش، دیدگاه الهی مقتضی آن اسـت که احکام وحقوق مربوط به روابط همسران، همواره باید بر پایه چنین اصلی، از پویایی اخلاق بهره مند باشند و مفسران، فقها، حقوق دانان و تمامی صاحبان اندیشه و قلم دراین عرصه، ضمن تسلط بر مفهوم و مصادیق معروف و منکر اجتماعی، در تفسیرو تعیین روابط خانوادگی و تنظیم ضوابط و تبصره های مربوطه، بدین اصل اهتمام ورزند و وروابط خانوادگی را در باور فرهنگ مسلمانان به روابط صرف حقوقی مبدل نسازند.
از این رو، دراین نوشتار سعی بر آن اسـت که ضمن ارائه معنا و تفسیر اصل اخلاقی معاشرت به معروف و نقد و تحلیل تفاسیر مربوطه، موضوعات مرتبط با آن، همچون طرفینی و بنیادین بودن آن اصل در روابط همسران، ترسیم گردد، ضمن آنکه ارائه نمونه هایی از روابط همسران، مطابق فرهنگ غنی قرآنی، گویای محوریت و اصالت معاشرت به معروف و رفتار مسالمت آمیزآنها خواهد بود. بررسی این مهم نیز در این مقاله مورد توجه
قرار گرفته اسـت.
ذکر این نکته نیز بجاست که چون غالباً در گذرای زمان، زنان در روابط با همسران در معرض ضرر و زیان حقوقی و اخلاقی قرار می گیرند، طبیعتاً دفاع از مظلومیت زن در تبیین اصل معاشرت به معروف بیشتر به چشم می خورد. ازاین رو، قرار گرفتن تحقیق در این جریان، به سیر طبیعی بحث مرتبط می باشد.

1. مفهوم «اصل»

«اصل» درلغت بر ته وبن هر چیز اطلاق می گردد. این معنا آن قدر وسعت یافته اسـت که به هرآنچه که وجود چیزی دیگر به آن بسته اسـت نیزاطلاق می گردد. ازاین رو، پدر برای پسر، و رود برای جوی اصل اسـت. اصل مقابل فرع اسـت و جمع ان اصول اسـت و بر قوانین نیز اطلاق می گردد.(جر، 1973 م، ص 109)
از آن رو که قوانین هر موضوع، اصل و ریشه آن موضوع می باشند، می توان در تعریف اصل گفت : اصل عبارت از قاعده و قانون ثابتی اسـت که پایه و ستون مسائل مربوط به حوزه مرتبط با خود را تشکیل می دهد، به گونه ای که استنباط کلیه احکام و مسائل مربوط به آن حوزه بر مبنا و مطابق آن قاعده صورت می پذیرد.
واژه «اصل» دردو آیه از قرآن کریم، و جمع آن (اصول) نیز در یک آیه به کار رفته اسـت که با بررسی و تحلیل هر کدام از آنها، اتخاذ معنای مذکور تقویت می گردد. با این انگیزه، به ذکر یک مورد اکتفا می گردد: «أَلَمْ تَرَ کَیْف ضرَب اللَّهُ مَثَلاً کلِمَهً طیِّبَهً کَشجَرَهٍ طیِّبَهٍ أَصلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فى السمَاءِ» (ابراهیم : 24) آیا ندیدی خدا چگونه مثل زده : سخنی پاک که مانند درختی پاک اسـت که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان اسـت. عبارت شریفه « أصْلُهَا ثَابِتٌ وَ
فَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ» توصیفی برآن شجره مذکور اسـت. این مشخصه که اصل درخت ثابت و فرع آن درآسمان اسـت، حکایت از آن دارد که اصل درخت (ریشه درخت) تکیه گاه فروعات درخت (همچون شاخه، ساقه، میوه و...) اسـت و قوام و ثبات آن فروعات بسته به چنان اصلی اسـت. با این نگاه، معنای اصل از خود قرآن کریم نیز قابل برداشت و فهم اسـت.

2. گستره معنایی «معروف»

در این مبحث پس از تبیین معنای لغوی معروف، آن را ازمنظر قرآن کریم مورد بررسی قرار می دهیم و آنگاه از تشخیص معروف به وسیله عرف خردمندان متشرع سخن می گوییم.

1-2. معروف از منظر لغت شناسان

«معروف» از جمله واژه هایی اسـت که همواره از سویی در معنای آن، وضوح و بداهت به چشم می خورد و از سویی دیگر، به دلیل عام بودن و یا کلیتش و یا نیاز به احاطه بر معرفت شناسی آن دراجتماع سالم دینی، از نوعی ابهام و پوشیدگی برخوردار اسـت.
واژه «معروف» از «عُرف» مشتق شده اسـت.(ابن منظور، 2000م، ج10، ص 112) «عُرف» به معنای خوبی اسـت و در مقابل «نُکر» که به معنای بدی اسـت قرار دارد. از این رو، «معروف» که اسم مفعول از «عُرف» اسـت، به معنای هر چیزی اسـت که خوب اسـت و در مقابلِ «منکر» (به معنای هر چیزی که بد اسـت) قرار دارد؛ چنان که برخی از لغت شناسان گفته اند : «معروف» ضد «منکر» اسـت و «عُرف» ضد «نُکر» اسـت. (همان / فیروزآبادی، [بی تا]، ج3، ص 179)
برخی از لغت شناسان معنای «معروف» را کامل تر بیان کرده اند: «معروف، به معنای هر
چیزی ازخیر و نیکی اسـت که در نزد نفس شناخته شده باشد.» (ابن منظور، 2000 م، ج10، ص 112) و یا گفته اند : «آنچه در میان مردم در عادات و معاملاتشان معمول و متعارف اسـت، معروف نام دارد.» (جر، 1973 م، ص 824) گاهی نیز آن را مترادف با نیکی و مدارا و احسان دانسته اند (مقری فیومی، [بی تا]، ج2، ص 404)؛ اما کامل ترازهمه تعاریف، آن اسـت که گفته اند : «معروف هر فعلی اسـت که توسط عقل و شرع پسندیده باشد.» (راغب اصفهانی، 1423ق، ص 561)

2-2. معروف از منظر قرآن

در عرصه جست و جوی «معروف» در قرآن کریم حدود 37 مرتبه در حوزه های گوناگون، این واژه به چشم می خورد. آنچه در ارتباط معنای آن واژه در قرآن کریم قابل برداشت اسـت، آن اسـت که معروف، معنایی اعم دارد که مطابق با قرینه مقرون به آن، بر معنای مقصود دلالت دارد؛ ضمن آنکه آن واژه، مشترک معنوی اسـت که درهمه مصادیق خود بر «آنچه نیک اسـت» گستره دارد. برای مثال، عبارت «وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ » (نساء:25)، دلالت بر ادای حقوق مادی به شیوه نیکو؛ عبارت «قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً معْرُوفاً» (نساء:8) دلالت بر ارائه سخن به نحو نیکو؛ عبارت عاشروهنّ بالمعروف (نساء:19) دلالت بر معاشرت به نیکو؛ و عبارت «الْوَصِیَّهُ لِلْوَالِدَیْنِ وَ الاَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ »(بقره :180)، دلالت بر وصیت نیکو می کند. این جامعیت ازمنظر لغویان نیز قابل ارائه اسـت؛ چنان که گفته اند: «معروف اسم جامع اسـت برای هر آنچه که مربوط به اطاعت خداوند وتقرب به سوی او واحسان به معروف و... باشد»(ابن منظور، 2000 م، ج10، ص112)
3-2. تشخیص معروف توسط عرف خردمندان متشرع
گفتنی اسـت که عقل انسان در هر عصری نسبت به گذشته در حال پیشرفت و ترقی اسـت و فهم آن از اصول شریعت در حال رشد و پیشرفت اسـت. این نوع ترقی، همواره تشخیص معروف را در اجتماع انسان ها تغییر پذیر و با مسائل مستحدثه و پدیده های نوین سازگار می سازد. البته شکی نیست که چنین تغییری در صورتی در نزد شریعت اسلامی جایگاه محترم و قابل پذیرشی دارد که با قواعد و معیارهای دینی مطابق باشد. برای مثال، طبق این دیدگاه، در هیچ زمانه ای کشف حجاب بانوان در عرف پیشرفته مسلمانان، نمی تواند به منزله معروف تلقی گردد؛ زیرا این امر با احکام شریعت اسلامی سازگاری ندارد، بلکه معروف دینی با اخلاق پسندیده ای مرتبط اسـت که حاصل پیشرفت و ترقی مسلمانان در سایه هدایت آموزه های دینی اسـت. با وجود این اصول، معروف در حوزه دینی، همواره از نوعی ثبات و مصادیق آن از تحول برخوردار اسـت؛ با این بیان که از سویی متکی به شریعت اسلامی اسـت و از سویی دیگر، در زوایایی که با دین تعارضی ندارد، همراه با زمان و پیشرفت انسان ها حرکت می نماید. با این باور، مراد ما دراین نوشتار ازعرف، همان عرف جامعه اسلامی پیشرفته اسـت؛ عرفی که در اعصار مختلف مبتنی براخلاق والای اجتماعی اسـت؛ عرفی که با اعتقاد به ثبات اصول اخلاقی، مصادیق آن در زمان هاو مکان های مختلف را گوناگون می شمارد.
منبع مقاله :
نشریه بانوان شیعه، شماره 20

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

بایسته‌های اخلاقی همسران و نقش آن در تربیت فرزندانچکیده این مقاله، با رویکرد تحلیلی و نظری به بررسی بایسته‌های اخلاقی همسران و آثار آن نقد و بررسی مبانی فکری فمینیسم از منظر آیات و …نقد و بررسی مبانی فکری فمینیسم از منظر آیات و روایات کریمه گل گلیجشنواره علامه حلیره اسامی برگزیدگان دوره‌های …نام نام خانوادگی جنسیت نام اثر گروه علمی استان شهر مدرسه نوع انتخاب زهرا کلهر اسلام کوئست مرجعی برای پاسخگویی به سوالات دینی، اعتقادی و شرعیخاستگاه مدارا و عفو از دیدگاه قرآن و حدیثعفو در اصل به معنای صرف نظر کردن و رها کردن است؛ از این رو، برای بیان صرف نظر کردن از چرا خدا بعضی از انسان ها را بدبخت آفریده؟ شهر سوالسوالها به ظاهر ساده ولی در باطن فربه، جدی و اساسی است در مقابل ، پاسخ های شما، ظاهری نوشته های خواندنی روح‌اله شنبه ‏ ‏ اگر جمعیت چین به شکل یک صف از مقابل شما راه بروند، این صف جایگاه اخلاق در اسلام پرسمان دانشجویی ـ اخلاقجایگاهاخلاقدراسلامیکی از موانع خودسازی که ناشی از هوای نفس است، پرگویی است مشکل پرگویی این است که باعث آذر طب اسلامی وسنتی عقیلی خراسانیناباروری، قصّه پر غصّه بسیاری از خانواده ها به خصوص زوج های جوان است؛ قصّه ای که ترنّم جزوه دانش خانواده و جمعیت زینی وند یوسف دانش …لیسانس مطالعات خانواده از دانشگاه تربیت معلم تبریز ،کارشناسی ارشد مطالعات زنان و


ادامه مطلب ...

تربیت در دوره‌ی دوم کودکی (دوره‌ی کودکستانی) (1)

[ad_1]

هنگامی که از کودک یا طفل سخن می‌گویند و معنی این کلمه را درست نشان نمی‌‌دهند غالباً منظورشان کودک 5 یا 6 ساله اســت. البته این امر به هیچ وجه جای تعجب نیست. مرحله‌ای که میان 3 تا 7 سالگی ادامه دارد مهمترین و برجسته ترین مرحله‌ی دوران کودکی اســت. در این مرحله، حیات روانی بسی غنی تر و متنوع تر از سنین پیشین اســت و به کلی با حیات نفسانی انسان بالغ و کامل نیز فرق دارد. در این دوره، تربیت صحیح می‌تواند روح کودکانه را در کمال آزادی پرورش دهد.
باری، این دوره عالیترین مرحله‌ی کودکی اســت.
***
الف - خصائص روانی
می توان مهمترین اطلاعاتی را که روان شناسی به دست می‌دهد و در تربیت طفل کودکستانی تأثیر بسزا دارد به سه دسته تقسیم کرد:
1- طفل در این دوره مرحله‌ای را طی می‌کند که با احساس شدید شخصیت همراه اســت؛
2- نخستین تصور را از جهان به دست می‌آورد اما این تصور حالت به هم آمیخته‌ای دارد.
3- بازی، از فعالیتهای اساسی اوست و خود فعالیتی پیچیده و سازمان یافته اســت و شیوه طبیعی خودنمائی به شمار می‌رود.
1- تشخص طلبی یا اثبات ذات (1)
- البته صورت ابتدائی شخصیت در دوره‌ی پیشین یعنی دوره‌ی شیرخوارگی (1- 3 سالگی) نیز دیده می‌شد. اما تشخیص «من از غیر من» در آن دوره صورت ناقصی داشت. به عقیده‌ی برنفلد (2) این تمیز از دوره‌ی فطام رفته رفته پیدا می‌شود و از سه سالگی هنگامی که کودک ضمائر شخصی مانند «مر» و سپس «من» را به کار می‌برد، به مرحله‌ی صراحت می‌رسد. البته نباید در باره‌ی اهمیت این واقعه‌ی جدید مبالغه کرد. ظهور این امر جدید، برحسب محیطهای مختلف و نیز برحسب این که طفلی در شمار کوچکتران یا بزرگتران یا دختر و یا پسر باشد آشکارا فرق می‌کند. پس از این، احساس شخصیت جلوه‌ی خاصی پیدا می‌کند و این احساسی را می‌توان از خلال حرکات کودک به خوبی دید. حرکات کودک بسیار و معلول جریانهائی اســت که نمونه ‌های دیگر آنها را در طی رشد هم می‌بینیم. اعمال ناشی از تجلی شخصیت پی در پی ظاهر می‌شوند و مانند چین ‌های ظریف موجی نیرومند که به ساحل برمی خورد همدیگر را می‌پوشانند.
نخستین رفتاری که مشاهده می‌شود مخالفتی اســت که والون آن را به خوبی مطالعه کرده اســت. این موج مخالفت حتی پیش از سه سالگی از راه احتیاج به تشخص طلبی و غالباً به صورت عناد و نافرمانی، پدید می‌آید و ممکن اســت به منفی بافی موقت مبدل گردد.
«هوسهای» این دوره از لحاظ شخصیت معانی بزرگی دارد. کودک از این طریق موفق می‌شود، به صورت آشکارتری خود را از اعضاء دیگر خانواده خود متمایز سازد. وقتی در خانواده برادر یا خواهر بزرگتری هم باشد، کودکی کم سال تر مصرانه سعی می‌کند آزادی بیشتری به دست آورد. خانم مدیسی (3) این امر را در ضمن مطالعه‌ی کودکی که از این لحاظ شاخص بود نشان داده اســت. بحران نافرمانی سه سالگی برحسب افراد کم و بیش برجستگی دارد. در صورتی که این بحران خفیف باشد می‌توان آن را نشانه‌ی منش یا طبع بی ثبات کودکی دانست و وقتی بسیار قوی باشد و دنباله پیدا کند می‌توان آن را دلیل بر لجاجتی دانست که گاهی صورت مرضی روحی پیدا می‌کند.
در دنبال این نافرمانی ‌ها نوعی خودنمائی پیدا می‌شود. در این خودنمائی دو وسیله به کار میرود: یکی از این دو، مهارت عمومی بدن اســت. طفل شیر خوار که تا دیروز بی تجربه بود در چهار سالگی زرنگ تر و حرکاتش نرمتر می‌گردد و در حرکات و سکناتش (مخصوصاً در دختر بچه) ظرافت و لطفی خاص پدید می‌آید. گرچه هنوز از چابکی دور اســت اما عاری از دلربائی نیست.
این سن، سن لطف و ظرافتی اســت که هومبورگر (4) به توصیف آن پرداخته اســت. کودک نسبت به وزن و آهنگ موسیقی حساس می‌شود و رقصیدن را دوست می‌دارد. به حرکات و شیوه ‌های خود چنان شکوهی می‌بخشد که به آسانی می‌توان گفت از این حرکات و جست و خیزهای ملوس، لذت می‌برد.
وسیله‌ی دیگر، جلب تحسین و تمجید دیگران اســت. کودک میل دارد مورد پسند دیگران قرار گیرد و توجه آنان را به خود جلب کند. غالباً در حالی که از زیر چشم به ما نگاه می‌کند، وضعهای دلربائی به خود می‌گیرد و از راه خودستائی کودکانه به نمایاندن برتریهای واقعی یا خیالی خود می‌پردازد و از این کار لذت می‌برد.
رفتار دیگری که شخصیت طفل را می‌افزاید تقلید از بزرگسالان اســت. از 5 تا 7 سالگی تقلید به صورت دیگر ولی با قدرت ظاهر می‌شود. تقلید در این دوره تقریباً صورتی طبیعی دارد که در دوره‌ی اول کودکی نخستین دیده می‌شد. گیوم (5) اهمیت آن را در سال دوم و بعد نشان داده اســت. اما بر اثر درون فکنی (6) یا همانند شدن انفعالی (7) کودک با همگنان خود، تقلید به صور گوناگون در می‌آید. این تقلید و همانند شدن بر اثر نقش ‌های مختلفی که کودک به عهده می‌گیرد، شخصیت او را غنی تر می‌سازد.
تحریک حس شخصیت با حالت انفعالی شدیدی همراه اســت. دلبستگی به مادر یا عضو دیگری از خانواده ممکن اســت باعث کشمکشها و رقابتها و حسادتهای ناهشیارانه گردد. اما بزودی پیوندها سست می‌گردد و طبعاً کشمکشها فرو می‌نشیند ولی هرگاه عقده ‌های روحی در دوره‌ی کودکی نخستین گشوده نشود به صورت منطقه ‌های حساسی در نهانخانه ذهن (8) کودک باقی می‌ماند.
2- جهان بینی کودک
- تصوری که کودک در این دوره از عالم دارد ممکن اســت موجب تعجب آن دسته از مربیانی گردد که از این تحول آگاه نیستند. سه سالگی سن پرسیدن اســت. کودک از روی پاسخهائی که به او می‌دهند یا خود به سؤال خود می‌دهد دنیائی مناسب خود می‌سازد. بر اثر تحقیقات پیاژه (9) و والون شیوه‌ی کار دستگاه فکر کودک در این دوره خوب شناخته شده اســت. فکر کودک در این دوره صورت کل بینی (10) دارد یعنی مجموعه ‌هائی را درک می‌کند که عناصر آن هنوز درست از هم متمایز نشده‌اند. چون قادر به تحلیل و ترکیب نیست بناچار جفت جفت فکر می‌کند یعنی تصوراتی مانند «سیاه و سفید» و «باد و دود» در ذهن او متداعی می‌شوند. در وهله‌ی اول، نمی‌تواند توصیف و حکایت کند، بیشتر ابداع می‌کند و داستان می‌سازد. و نیز آنچه را می‌بیند نمی‌تواند بر طبق قواعد علیت که ما به آن معتقدیم تبیین کند بلکه به سائقه‌ی انسان انگاری (11) معصومانه به پدیده ‌های طبیعی، انگیزه ‌های انسانی نسبت می‌دهد یا آنها را ساخته‌ی دست هنروران می‌داند؛ مثلاً می‌گوید حبوبات و غلات را دکاندار ساخته اســت. کودک در این دوره هر چیز را تابع هدف و غایتی می‌پندارد و معتقد اســت موجودات و اشیاء برای استفاده و به سود او آفریده شده‌اند (12) پیاژه این فکر مختلط یا به هم آمیخته را (13) جلوه‌ای از خودمداری (14) می‌داند. به عقیده‌ی او طفل خود را به منزله‌ی مرکز و دلیل وجود جهان می‌پندارد و از مشخصات روح او در این دوره یکی این اســت که نمی‌تواند خود را در نظرگاه دیگران قرار دهد. در صورتی که والون بیشتر به حالت فکر کودک، پیش از ظهور مقولات (15) توجه دارد.
باری، گرچه ممکن اســت این فعالیت ‌های به هم آمیخته هوش زبانی کودک را به شیوه ‌های مختلف تعبیر و تفسیر کرد لکن نباید فراموش شود که هوش عملی که بر «سخن گفتن» مقدم اســت در دوره‌ی دوم کودکی همچنان به اهمیت خود باقی اســت. تجارب آندرهری (16) شیوه کار این هوش را نشان داده اســت.
هوش عملی به فکر کودک جنبه‌ی تجربی و حسی می‌بخشد و در برابر زیاده رویهای لفظی به منزله‌ی پارسنگی اســت.
بازی ، شیوه طبیعی فعالیت در این دوره اســت و با تعریف مشهوری که کلاپارد از کودکی داده اســت کاملاً تطبیق می‌کند. به عقیده‌ی این دانشمند عالم کودکی دوره‌ی بازی کردن اســت. فعالیت آمیخته به بازی مدتی پیش از سه سالگی آغاز می‌شود اما در طی سالهای بعد گسترش می‌یابد، یعنی بر بازیهای «فونکسیونی» کودک شیرخوار، بازیهای ابداعی افزوده می‌شود. این بازیها نتیجه‌ی احتیاج به آفریدن و جلوه‌ی شخصیت اســت که در این دوره ریشه‌ی عمیقی دارد.
3- بازی و کار
- از 5 سالگی (مخصوصاً در میان دختر بچه ‌ها) بازی انواع فراوان پیدا می‌کند: از جمله می‌توان از بازیهای حرکتی و بازیهای انفعالی و بازیهای هوشی و بازیهای اجتماعی نام برد که گاهی برحسب پسر و دختر و مخصوصاً از محیطی به محیط دیگر و از فردی به فرد دیگر، فرق می‌کند.
در این دوره اســت که بازی ساخت (17) خاص خود را نشان می‌دهد. مثلاً یکی بازی وانمود کردن اســت که شاتو (18) خوب آن را تجزیه و تحلیل کرده اســت.
مقارن 5 تا 6 سالگی، بازی با نوع دیگری از فعالیت جفت می‌شود و آن کار اســت که در وهله‌ی اول تشحیص آن از بازی به دشواری صورت می‌گیرد ولی رفته رفته جنبه ‌های خاص آن هویدا می‌شود. کودک در گوشه‌ی روزنامه خطوط درهم و برهمی می‌کشد و به خیال خود نقاشی می‌کند. حال اگر او را مورد مشاهده قرار دهیم می‌بینیم که او فعالیت خود را شروع می‌کند، آنگاه آن را کنار می‌گذارد و نامی به آن می‌دهد؛ سپس مادرش را صدا می‌کند؛ کاغذ را به دور می‌افکند؛ به طرف سگ می‌دود، او را نوازش می‌کند؛ دوباره برمی گردد و چند خط دیگر می‌کشد و همین طور این کار را ادامه می‌دهد. . . در اینجا می‌گوئیم کودک بازی می‌کند. حال کودک دیگری را در نظر می‌گیریم : این کودک برای ساختن خانه به گردآوردن قطعات چوب می‌پردازد و در این تصمیم پافشاری به خرج می‌دهد. یعنی به دنبال قطعاتی می‌رود که کم دارد و تنها وقتی دست از فعالیت خود می‌کشد که این کار را به پایان رسانیده باشد. درست اســت که این کودک نیز به ظاهر بازی می‌کند اما در واقع در این جا فعالیت او صورت کارکردن به خود گرفته اســت.
میان بازی و کار کودکان فرق اساسی در لذتی نیست که آنان از این فعالیت می‌برند یا نمی‌برند یا به این فعالیت علاقه دارند یا ندارند. زیرا کارهائی هست که کودک را سر شور و شوق می‌آورد و در عوض بازیهائی هست که در نظر وی چنگی بدل نمی‌زند و او را کسل می‌کند. در حالی که بازی به میل بازی کننده شروع و قطع می‌شود، کار آغاز و انجامی دارد و مستلزم آن اســت که در حین انجام دادن آن جهت فعالیت معینی حفظ شود. اغلب اوقات این دو وضع در فعالیت واحد و یکی پس از دیگری پدیدار می‌شود. بازی در این دوره به شکل فعالیتی چند پهلو (19) اســت و با بازی بزرگسالان- که درست برعکس کار یا به قول والون «مشغولیت اجباری»، و فعالیت آزادانه در زمان فراغت و رفع خستگی اســت- فرق دارد. به عبارت دیگر، بازی در این دوره، هم بازی به معنی خاص کلمه اســت، هم هنر و هم کار و هم چیزهای دیگر، یعنی همه چیزهائی که بعداً هر کدام فعالیت معین و مشخصی خواهد بود.
***
باری، تشخص طلبی و سازمان دادن به فکر هم آمیخته و بازی در واقع سه جنبه‌ی شخصیت کودک در این سنین به شمار می‌رود. این سه جنبه نشان می‌دهد که کودک در این دوره، به نخستین انطباق شخصی که کودک شیرخوار از بجا آوردن آن ناتوان بود نائل آمده اســت.
البته این انطباق محدود و ناپایدار و فریباست. زیرا کودک هنوز زندانی حالت ذهنی خویش اســت و در دنیائی بسته و اندکی مصنوعی بزرگ می‌شود.
باری، کودک صورت کوچک شده‌ای از انسان بالغ نیست بلکه موجودی دستخوش طغیان غریزه و دمدمی و کنجکاو و پرگو اســت. او بازی و داستانها را دوست می‌دارد و داستان پردازی او چندان اســت که گاهی به نحو جنون آمیزی افسانه پرست می‌شود. بنابراین طبعاً به شیوه‌ای از زندگی سوق می‌یابد که خاص اوست. کودکی (چه دختر باشد چه پسر) با قامت باریک و کوتاه و کله‌ی بزرگ خود که بر چنین بدنی سنگینی می‌کند و بر اثر راه رفتن باریک و باریکتر می‌شود و خلاصه با حرکات و سکنات چرخ آسا و سیمای شکفته و شاداب خود که به دنیائی نظر دارد که او را به سوی خود می‌کشد، آدمی را به یاد موجودات افسانه‌ای و بزغاله‌ی سبک پائی می‌اندازد که در بیراهه ‌های نیمه روشن جنگل، نی لبک پان (20) بر لب دست می‌افشاند و پای می‌کوبد. کودکی مانند رب النوع کشتزارها (21) برخی از خصائص نوزاد حیوان را در خود دارد. گرچه پایش سم ندارد ولی همان عشق و شور بزغاله به زیستن و یا غرائز و بی پروائی و زودباوری و نیز تماس او با زمین که هنوز به او بسیار نزدیک اســت در او دیده می‌شود. فکر جان بخش (22) او مملو از به هم آمیختن میان زندگانی آدمی و زندگانی جانوران اســت. درست مانند موجود داستان، واقعیت را با خیال به هم می‌آمیزد. البته نمی‌توان گفت که مانند نوجوان طبیعت را دوست می‌دارد، اما رفتار او از این حد در می‌گذرد. کودک تا حدی در طبیعت و در نوعی مستی خوشایند زندگی می‌کند و با طبیعت شریک و همدم اســت. (23)
اصول پرورش در دوره‌ی کودکستانی
1- تعدیل درون گرائی
- با در نظر گرفتن نکات مذکور به آسانی می‌توان اصول عمل مربی را کشف کرد.
در این دوره قبل از هر چیز باید با استفاده از توجه به برون که کودک را به سوی اشیاء و موجودات زنده می‌راند و خلاصه از راه زندگانی بیرونی به تربیت او پرداخت. اما باید دید وسائل مؤثر و مفید در این کار کدام اســت؟
تکیه بر تفکر مجرد در این دوره بی فایده اســت. کودک در این دوره نخست با چشمها و گوشها و دستهای خود و حتی می‌خواهم بگویم با بدن خود فکر می‌کند و بیشتر این شیوه‌ی فکر را در اختیار خود دارد. هر یک از ما هرگاه بخواهد از اغراق و خیالات دور و دراز که فکر منطقی (که اصولاً عاری از ماده اســت) پیش می‌آورد برحذر باشد، باید در بزرگی، اندکی از فکر کودکانه را حفظ کند. از این رو، باید در کودکی بتوان این هوش عملی را آزادانه به کار انداخت. اما کودک رفته رفته با کلمات فکر می‌کند و بازیها و تأثیرات هوش زبانی اســت که به جهان بینی او جنبه‌ی خودمداری (24) و به هم آمیختگی می‌دهد. تربیت باید به این دوگانگی توجه داشته باشد و میان این دو نوع فکر به حفظ تعادل و توازن پردازد زیرا تجربه حسی و حرکتی به منزله پارسنگ حالت به هم آمیختگی و داستان پردازی اســت.
2- تحریک کنجکاوی
- در این سنین که تنها لذت بر کودک تسلط دارد، نمی‌توان از او توقع کوشش ارادی داشت و این توقع واقعاً بی جاست. آموزش و پرورش کودکی در این دوره جز با استفاده از آنچه مورد علاقه‌ی اوست میسر نیست؛ اما از راه دیگری نیز می‌توان کنجکاوی او را تحریک کرد و رضای خاطر او را فراهم ساخت. میل به پرسش در این سنین حاکی از کنجکاوی کودک اســت. این کنجکاوی پیوسته تغییر صورت می‌دهد یعنی کنجکاوی کودک در برابر چیزی که نمی‌شناسد یا نمی‌فهمد به صورت تعجب ظاهر می‌گردد یا به صورت عطش سیراب ناشدنی به بیشتر شناختن جلوه می‌کند. به عبارت روشن تر، کنجکاوی کودک دارای رنگی از یگانگی عاطفی (25) اســت. یگانگی عاطفی پدیده‌ای اســت که برخی از روان شناسان آمریکائی آن را مورد مطالعه قرار داده‌اند و آن عبارت از نوعی احساس یگانگی نموداری با فعالیتهای دیگران اســت. ساده ترین نمونه‌ی این احساس یگانگی در تماشاگران مسابقه‌ی فوتبال دیده می‌شود: کسانی که عمیقاً جریان بازی را دنبال می‌کنند، بی اراده و در ضمن تماشای بازی، حرکت پا و بدن بازی کنندگان را با پا و بدن خود در هوا مجسم می‌کنند و وقتی جمعیت انبوه باشد، این حالت سبب بهت و عصبانیت کسانی می‌شود که در کنار آنان به تماشا ایستاده‌اند. همچنان که همدردی واکنشی انفعالی اســت، احساس یگانگی نیز تا حدی واکنش حرکتی اســت و درست مقابل شیوه رفتار تماشاگری اســت که علاقه‌ای به فوتبال ندارد. در کودک نیز وضع چنین اســت.
باری، کنجکاوی کودک بی هدف و نتیجه نیست و متضمن شرکت فعالانه‌ی اوست. کودکی برای فهم اشیاء به آنها می‌پیوندد. مثلاً وقتی به چیزی مانند روزنه‌ی کف اطاق یا به صدای موتور یا به ماه راغب می‌شود خود او نیز پاره‌ای از این اشیاء یعنی روزنه یا صدا یا ماه می‌گردد. خلاصه کنجکاوی کودک یکی از نیرومندترین پایه ‌های تربیت اوست. برای پاسخ دادن به تمام پرسش ‌های کودک در این دوره راستی باید خدا بود؛ اما جواب ندادن به سؤالات او به بهانه این که خسته کننده اســت عاقلانه نیست. مثلاً وقتی کودک کنجکاو می‌شود بداند که کودکان از کجا می‌آیند، جواب به سؤال او کار آسانی نیست. برخی معتقدند که سرکوب کردن این کنجکاوی و احتراز از پاسخ دادن به کودک و با خشونت و خصومت رفتار کردن ممکن اســت در آینده هر گونه کنجکاوی عقلی را از میان ببرد. البته این عقیده اغراق آمیز اســت، اما لااقل دارای این حسن اســت که حماقت کسانی را که پرسش ‌های کودک را سرسری می‌گیرند، آشکار می‌سازد.
3- پرورش قدرت مشاهده
- برای این که این کنجکاوی ثمربخش باشد، باید کودکان را به مشاهده عادت داد و آنان را به تمرین در آن وادار کرد. کودکان با دقت نگاه می‌کنند و گوش می‌دهند و می‌چشند و لمس می‌کنند اما مشاهده‌ی آنان عاری از پیوستگی و دوام اســت، یعنی گسسته و زودگذر اســت پس باید مشاهده آنان را رفته رفته منظم تر ساخت و تحت قاعده در آورد؛ ضمناً نباید سعی داشت، بیش از اندازه زود، فکر کودک را به تجزیه و تحلیل دقیق و موشکافی واداشت. برطبق تجارب خانم بورست (26) تمرینهائی که هدفی زیاده از حد عالی دارند مانع ترقی کودکان می‌شوند زیرا آنان را از راه مستقیم خود منحرف و دور می‌سازند. باید یادآور شویم که برطبق طرح اشترن (27)، آدمی در این دوره هنوز در مرحله‌ی ذوات مادی اســت: یعنی اگر در برابر تصویری قرار گیرد به برشمردن بی نظم اشیاء و موجودات تصویر اکتفا می‌کند. در پایان این دوره به مرحله‌ی اعمال می‌رسد و تنها در دوران کودکی سوم اســت که به مرحله‌ی کیفیات و خلاصه ترکیب نائل می‌گردد. خلاصه، تمرین مشاهده، وسیله تربیتی نیکوئی اســت به شرط آن که با نوع فکر این سنین منطبق باشد (28).
باری، روش تربیت کودک در این دوره اساساً بازی اســت. مطلب عمده این نیست که بدانیم یا بازی خود وسیله‌ی تربیت اســت یا نه بلکه مسأله‌ی اساسی دانستن این اســت که آیا بازی در این سن تربیتی هست یا نه؟ پاسخ به این پرسش بی هیچ شک روشن اســت؛ یعنی کافی اســت اهل نظر لحظه‌ای منطق جدالی خود را به یک سو نهند و برای آن که در باره‌ی نتایج تربیتی بازی یقین حاصل کنند، به کودکی که بازی می‌کند بنگرند. البته منظور ما به هیچ وجه این نیست که مربی را به تماشاگر تبدیل کنیم؛ به نظر ما وظیفه‌ی مربی این اســت که بازیهای تازه‌ای را به شاگرد خود یاد دهد. یعنی بگوید: «من به تو نشان می‌دهم. هر کار من می‌کنم توهم بکن». مربی باید وقتی کودک همبازی قابلی ندارد پنهانی در بازی او شرکت کند و مخصوصاً آن دسته از بازیهای تربیتی را به کار برد که همه یا برخی از آنها شهرت بسیار یافته‌اند: مانند برج بازی برای کودکان خردسال تر و بازی لوتو (29) برای کودکان بزرگتر به طوری که خانم مونتسوری در «خانه‌ی کودکان»(30) مشاهده کرده اســت میل به کار معمولاً از شش سالگی پیدا می‌شود؛ گاهی نیز این میل زودتر ظاهر می‌گردد. پس طبیعی آن اســت که برای فراهم کردن زمینه انتقال از بازی کودکی در این دوره به کار آمیخته به بازی شاگرد دبستان، به میل کار در کودک توجه داشته باشیم و نیز از یاد نبریم که بازی و کار در صورتی مفید و مؤثرند که کودکان به آنها دلبستگی پیدا کنند.
حال به بینیم کودکان این سن را در کجا باید تربیت کرد؟ در خانه یا در مدرسه ؟ در این مورد ممکن اســت تردید کرد. اگر در دنیائی خیالی زندگی می‌کردیم، من پاسخ می‌دادم: کودکان 3 تا 7 ساله را باید در باغ پرورش داد. زیرا کودک برای دویدن و جستن و بالا خزیدن و نفس عمیق کشیدن و تمرین حواس و تحقق رؤیاها و قصه ‌های خود به فضا احتیاج دارد. آیا باغ برای این کار عالیترین محیطی نیست که بتوان تصور کرد؟ وانگهی، کودک احتیاج به معاشرت با کودکان دیگر دارد. اما عده‌ی این کودکان نباید زیاده از حد باشد. دیگر این که کودک هنوز به مواظبت مادر و محیط محبت آمیز خانه نیازمند اســت.
اگر خانواده همه‌ی این شرایط را در خود داشته باشد شاید بتوان گفت برای کودک این دوره، همیشه بهترین محیط تربیتی اســت ولی اگر چنین شرایطی در خانواده موجود نباشد، به نظر من همکاری خانه با کودکستان مرجح اســت. مثلاً در موردی که مادر در بیرون خانه کار می‌کند یا خانواده از روح یگانگی بهره مند نیست یا سرمشقهای بدی به کودک می‌دهد یا وقتی که کودک تنهاست یعنی برادر و خواهر دیگری ندارد، همکاری خانه و کودکستان در تربیت کودک بهتر اســت.
البته نباید فکر کرد که کودکستانهای ما (31) در تربیت کودک وسیله‌ای اســت که نمی‌گذارد بد بدتر شود. برعکس، ارزش تربیتی این مؤسسات بسیار اســت. نام آنها یعنی «مدرسه‌ی مادرانه» خود بسیار زیباست. همین امر که آنها را «مدرسه‌ی مادرانه» نامیده‌اند خود مؤید این نکته اســت که باید از کودک مانند مادر مواظبت کرد. عنوان دو پهلو و دلاویز فروبل (32) یعنی «باغ کودکان»(33) این نکته را به خاطر می‌آورد که این جا هم باغ و هم مدرسه و هم جای گروه نونهالان اســت و مربی در پرورش مانند باغبان مهربانی اســت و کودکان نیز در حکم گیاهان یا گلها هستند. از این بالاتر، این دو مؤسسه رویهم رفته شایسته‌ی نام خود هستند و به جرأت می‌توان گفت در حال حاضر در سازمان فرهنگی فرانسه از بهترین مؤسسات به شمار می‌روند؛ زیرا برخلاف مدارس در پایه ‌های دیگر، از سنتهای کهنه‌ای که بر روی تحول تربیتی ما سخت سنگینی می‌کند مصون مانده‌اند. در این مؤسسات بیشتر از هر جا سعی وافر به عمل آمده اســت تا نتیجه‌ی تحقیقات روان شناسان به کار بسته شود؛ البته این کوشش هنوز کافی اســت. ولی این مؤسسات تنها مؤسساتی هستند که در آنها شاگردان از همکاری خانواده و مدرسه بهره مند می‌شوند. در این جا، هم خانواده و هم مدرسه لزوم این همکاری را حس می‌کنند. اما در مراحل بعد در کشور ما به نحو اسفناکی این همکاری ناکافی اســت.
مربیان در مدارس مادرانه‌ی فرانسه که عده‌ی آنها به مراتب بیشتر از کودکستانهاست تا حدی فرشتگان مهربان عالم کودکی به شمار می‌روند اما در صورتی می‌توانند کار پر برکت خود را انجام دهند که جنبه‌ی خانوادگی و خودمانی گاهگاهی خود را حفظ کنند و نیز روشهای پیش از مدرسه خود را نگاه دارند، یعنی نخواسته باشند «مدرسه» به معنی معمول کلمه یعنی محل تدریس و تعلیم باشد. زیرا مدارس مادرانه، مدرسه‌ی واقعی نیستند و نام خانه‌ی مادرانه برای آنها مناسب تر اســت. اصولاً من در این سن از کلمه‌ی مدرسه چشمم آب نمی‌خورد و به جای «مدرسه‌ی مادرانه» بهتر می‌دانم آن را تنها «مادرانه» بخوانم. البته خواهید گفت شما برسر کلمه دعوا می‌کنید؛ ولی در واقع این طور نیست، زیرا وسوسه‌ای شدید و دائم دیده می‌شود که با کودکان خردسال، مانند شاگرد مدرسه رفتار کنند. و البته نباید پنهان داشت که هیچ چیز شوم تر از آن نیست که رقابتی میان مدارس مادرانه و کلاسهای کوچک مدارس ابتدائی برقرار شود و مدارس مادرانه به صورت زندانهائی (34) در آیند که در آنجا نتایج روان شناسی را به خدمت تدریس پیش از موقع، به کار بگمارند. کودک در مدرسه مادرانه و کودکستان هنوز محصل یا شاگرد مدرسه نیست بلکه موضوع پرورش اســت (یا چنان که گفتیم هنوز در مرحله‌ی Pan اســت) نباید او را حیوان کوچک دانائی پنداشت. در مدارس مادرانه، کودکان 2 تا 6 ساله را می‌پذیرند اما شاید بهتر آن باشد که کودکان 3 تا 7 ساله در اینجا پذیرفته شوند زیرا پیش از سه سالگی کودک به زحمت می‌تواند حالات درونی خود را به دیگران بفهماند. وانگهی، حضور کودکان دیگر، آن هم وقتی جمعیت بسیار باشد، طفل دو ساله را ناراحت و مشوش می‌سازد. کودک در این سن هنوز به مواظبت ‌های انفرادی احتیاج دارد و این کار در کلاس پر جمعیت بسیار مشکل اســت. پس تنها وقتی باید کودک را در چنین کلاسهائی پذیرفت که وضع خانوادگی وی اقتضاء کند. در عوض با عقب انداختن ورود اطفال از مدارس مادرانه «به مدرسه بزرگ» نه تنها صدمه‌ای به آنان نمی‌زنیم بلکه چون بر اثر یادگیریهای متعدد، تحول مهمی را که معمولاً در حدود 7 سالگی در ذهن آدمی صورت می‌گیرد طی می‌کنند انطباقشان با محیط مدرسه آسانتر می‌گردد.
بدین ترتیب، دوران پیش از ورود به مدرسه شامل دو دوره خواهد بود: 1- دوره‌ی اول از 3 تا 5 سالگی . در این دوره تنها باید کودک را پیش از ظهر به مدرسه فرستاد چنانچه هم اکنون این شیوه معمول اســت، منتهی باید آن را تشویق کرد. 2- دوره دوم از 5 تا 7 سالگی . در این دوره کودک هم پیش از ظهر و هم بعد از ظهر به مدرسه خواهد رفت.
بدین نحو، در عین این که ارتباط میان خانواده و مؤسسه‌ی تربیتی به نحو همآهنگی حفظ می‌شود، انتقال لازم از مرحله‌ای به مرحله دیگر نیز پیش بینی و وسائل آن مهیا خواهد شد.

پی‌نوشت‌ها:

1- Affirmation de soi.
2- Bernfeld.
3- Médici.
4- Homburger.
5- Guillaume.
6- Interjection.
7- Identifcation affective.
8- Inconscience.
9- J.piaget.
10-Global.
11- Anthropomorphisme.
12- ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند
تا تونانی به کف آری و به غفلت نخوری.
13- Syncrétisme.
14- Egocentrisme . اما در ترجمه‌ی این کلمه خودمداری را بیش از خودبینی یا خویشتن بینی می‌پسندیم زیرا خودبینی مفهومی اخلاقی اســت و بهتر اســت در ترجمه Egoisme به کار رود. پیاژه اصرار دارد که این دو مفهوم را به هم نیامیزند زیرا در این مرحله هنوز کودک به آنچه می‌کند خودآگاه نیست تا خودبینی که مستلزم تمیز خویشتن از دیگران و ترجیح خود بر ایشان اســت در مورد او به کار رود. مترجم.
15- Précatégoriel.
16- A.Rey.
17- Structure.
18- Chateau.
19- Omnimum.
20- Pan.
21- Faune.
22- Animiste.
23- مرحله‌ی دوم تربیت درست همان اســت که من پیشنهاد کرده ام آن را چنان که در داستان آمده اســت سن بزغاله پا (Chevre-Pied) بنامند.
24- Egocentrisme.
25- Empathie.
26- Borst.
27- Stern.
28- می‌دانم که من اعتراض خواهند کرد که شما برای پرورش کودک یا برای انتقال ذهن او از وضع فعلی به وضع عالیتر، به ما سفارش می‌کنید که تمرین را با شیوه‌ی فکر او سازگار کنیم؛ غافل از این که با این کار به جای این که او را از این مرحله خارج کنید، در آن ثابت نگاه می‌دارید. چون ممکن اســت به تمام مراحل تربیت تکوینی چنین انتقادی بشود پس باید یک باره نظر خود را روشن کنیم و به این انتقاد پاسخ دهیم. این انتقاد به دو دلیل وارد نیست. یکی این که اعتراض کنندگان تصور می‌کنند تمرین هر عمل روانی در مرحله‌ی معینی از تحول روانی به امکانات فعلی شاگرد محدود می‌شود و این حقیقت را از یاد می‌برند که رشد، پیوسته شاگرد را به مرحله‌ای برتر از وضع کنونی تعالی می‌بخشد و امکانات بیشتری در اختیار او می‌گذارد. فعالیت «فونکسیونی» به صورت منحنی محدودی صورت نمی‌گیرد بلکه با دخالت رشد، این فعالیت زمینه را برای فعالیت ‌های جدید آماده می‌کند. وانگهی، هرچه بکوشیم روشها و مواد تربیتی را با فلان سن منطبق سازیم، نمی‌توانیم آنها را درست با میزان فکر کودک برابر کنیم؛ به عبارت دیگر، وقتی طفل به توضیح واضح می‌پردازد و خود به جای جامعه سخن می‌گوید هیچ کس در فکر آن نیست که این حالات را آن طور که هست در او تمرین دهد. زیرا این کار بی معنی و بیهوده خواهد بود، همیشه میان فعالیت طبیعی کودک و فعالیتی که ما به او پیشنهاد می‌کنیم، فاصله‌ای وجود دارد و این فاصله در پیشرفت طفل مؤثر اســت، یعنی این پیشرفت از راه حرکتی حاصل می‌شود که کودک را به نوع فعالیت ما سوق می‌دهد. بدین نحو، ما به کودک یاری می‌کنیم تا از بازی به سوی کار و از مشاهده‌ی خود که گاهی کل مانند و زمانی بیش اندازه جزئی و دقیق اســت، به تحلیل نایل گردد. اما این فاصله که لازم و در عین حال اجتناب ناپذیر اســت نباید زیاده از حد باشد؛ برعکس باید طوری باشد که اسباب زحمت شاگرد نشود: آهن ربا در صورتی براده‌ی آهن را به خود جذب می‌کند که بیش از اندازه از براده دور نباشد؛ در آموزش و پرورش نیز تقریباً همین طور اســت. بدیهی اســت وقتی ندائی در کار نباشد که کودک را دائما به تعالی دعوت کند، تربیت از میان می‌رود. اما برای این که این دعوت مفید و مؤثر باشد، باید آن را از نزدیک به گوش شخص فرو خواند. تنها در دوره‌ی نوجوانی اســت که صلاتی که از دور و در خلاء در داده می‌شود، سودمند و ثمربخش خواهد بود.
29- Loto.
30- Casi di Bambini.
31- منظور کودکستانهای امروز فرانسه اســت که به شهادت اکثر مربیان جهان از بهترین کودکستانهای
دنیاست . مترجم
32- Froebel.
33- Kindergarden.
34- Forcerie.

منبع مقاله :
دبس، موریس؛ (1388)، مراحل تربیت، مترجم: علیمحمد کاردان، تهران: مؤسسه‌ی انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوازدهم.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

چهره خوانیروانشناسی چهرهزبان حرکات بدنمهارتهای …سرگزمی و جالب نابهنجاری های ناشی از نقیصه های ذهنی نابهنجاری های ناشی از مشکلات بازی و خلاقیت خلاقیت و بازی صفحه کارگروهی …بدون هیچ تردیدی زمین‌های بازی بخشی کامل و جدانشدنی از خاطرات هر کودکی است


ادامه مطلب ...

نام‌های قرآن (1)

[ad_1]

نخستین نام:

درباره‌ی این که در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از مجموعه‌ی وحی الهی به چه نام مشخصی یاد می‌شده، سخن قطعی و روشنی در دست نیست. چه، هنوز باب وحی مسدود نشده بود. البته در همان آیاتِ صدر نزول هم کلمه‌ی «قرآن» نازل شده بود و این نام بر تمام و یا قسمتی از کلام الهی هر دو اطلاق می‌شد، اما نام های دیگری همچون کتاب، ذکر، فرقان و غیره از نام های بسیار مذکور در قرآن بود. بنابراین نام رایجِ مشخصی که همه در ان زمان بر ان اتفاق نظر داشته باشند، بازگو نشده اســت.
از فحوای عبارات احادیث و اخبار چنین فهمیده می‌شود که نام اوّلی که پس از رحلت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم)‌ بر مجموعه‌ی آیات الهی نهاده‌اند ظاهراً مُصْحَف بوده اســت. این کلمه به همین صورت در قرآن مجید نیامده اما همریشه‌ی این کلمه، صُحُف هشت بار بدین صورتها آمده اســت:
صحف ابراهیم و موسی (87: 19)، صحف موسی (53: 36)، صحف اولی (کتب اوایل 20: 133 و 87: 18)، صحف مکرّمه (نامه‌های گرامی، لوح محفوظ یا کتب انبیاء 80: 13)، صحف منّشَرَه (نامه‌های سرگشاده و افراخته 74: 52 و به صورت نُشِرَت (81: 10)، صحف مطهّره (نامه‌های پاکیزه 98: 2)
صُحُف جمع صَحیفه اســت و صحیفه چیزی اســت که گسترده و گشاده باشد. از اینجا صفحه‌ای را هم که بر آن می‌نویسند صحیفه گویند.
صحف و صحیفه از کلمات رایج عربی پیش از اسلام اســت (1) و از جمله در بیتی منسوب به «لقیط إیادی» از شاعران عربِ زمانِ انوشروان این کلمه را باز گفته‌اند. (2) اما معروف‌تر مثَل «صحیفة مُتَلَمّس» در تاریخ عرب پیش از اسلام اســت (3) که هر نامه‌ی شومی را بدان مثَل می‌زدند. (4)
مصحف (به ضم و فتح و کسر میم هم خوانده شده) مجموعه‌ی صحیفه‌های نوشته شده اســت که بین دو جلد قرار گرفته باشد، گرچه گاهی هم صُحُف همین معنی را می‌دهد، و بعد این کلمه‌ی مصحف اسم قرآن مجید قرار گرفته اســت. (5) این کلمه برای عرب پیش از اسلام ناشناخته نبود. در اشعار زمان جاهلیّت، اسفار نصارا «مَصاحِف» نامیده شده اســت. (6)
به عقیده‌ی عده‌ای از دانشمندان فن، در میان دانشمندان عرب مثل سیوطی و مغربی (7) و از غربی‌ها فرانکل، نُلدکه و جِفِری (8)، مصحف نیز همچون صُحف به معنی کُتُب از اصلی حبشی و یا آرامی اســت. البته اگر این نظر درست باشد، صحیفه و صحائف هم از همین ریشه اســت.
اما چگونه شد که این نام، با وجودی که در خود قرآن نیامده، بر این کتاب آسمانی نهاده شد؟ روایات می‌گویند: وقتی ابوبکر قرآن را جمع آورد به یاران ارجمند پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت که نامی بر آن بگذارند. پاره‌ای خواستند که آن را «انجیل» بخوانند ولی دیگران را خوش نیامد. کسانی پیشنهاد کردند که آن را «سِفْر» بنامند مثل سِفْرهای پنجگانه‌ی یهود. این پیشنهاد هم رد شد. سرانجام عبدالله بن مسعود صحابی جلیل القدر گفت: در مهاجرتی که به حبشه کردیم کتابی دیدم که آنرا «مصحف» می‌خواندند... این نام آن هنگام پذیرفته شد و بر «قرآن کریم» اطلاق گردید. (9) اما شبیه این داستان را هم ابن اشته در مورد سالم (م2 هـ) نقل می‌کند که وقتی سالم (مَوُلی اَبی حُذَیْفه) مصحف خود را گرد آورد با دوستان مشورت کرد که چه نامی بر آن بگذارند. یکی پیشنهاد کرد که آن را «سِفْر» بخوانند اما دیگران این نام یهودی را نپذیرفتند و سرانجام تصمیم گرفتند آن را مصحف بخوانند. (10)
گرچه اسناد این حدیث منقطع اســت و در اصالت آن جای سخن بسیار اســت، اما این روایت و روایات نظیر آن نشان می‌دهد که پس از رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و در زمان خلفای راشدین نام مصحف رایج‌ترین نام قرآن بوده اســت.
مرور مختصری در روایات نشان می‌دهد که معمولاً جمع آوری قرآن را به زمان ابوبکر به نام «صحف» خوانده‌اند و از مجموعه‌ی دوره‌ی عثمان بیشتر به عنوان «مصحف» یاد کرده‌اند. (11) نسخه‌های قرآن را هم که عثمان به اطراف فرستاد «مصاحف» خوانده اند و بعدها همین نسخه‌ها «مصاحف عثمانی» نام یافت. مجموعه‌ی خصوصی هر یک از صحابه را هم مصحف می‌گفتند مثل مصحف اُبیّ بن کعْب یا مصحف مَعاذ. البته در خبری که از علی (علیه السلام) نقل کرده‌اند از مجموعه‌ی زمان ابوبکر به عنوان «جمع بین اللوحین» یاد می‌کنند (12)، اما دیگران همین خبر را با ذکر کلمه‌ی «مُصْحَف» نقل کرده‌اند. (13)در گفتگوها و خطبه‌ها هم نیز به طور معمول قرآن را مصحف می‌گفتند. دو نمونه از آن، یکی وقتی اســت که عمر از منی به مدینه وارد شد و خطبه‌ای برای مردم خواند و در آن، درباره‌ی آیه‌ی رَجْم سخن گفت. در آنجا از کتاب خدا به نام مصحف یاد شده اســت. (14) دیگری، در داستان مُسلمة بن مُخلَّد انصاری اســت که او در فرمانروایی مصر (در سالهای 47 تا 62هـ)‌روزی سراغ دو آیه را در مصحف از دوستانش گرفت. (15)
در این دو نمونه، از مصحف به طور مطلق یاد می‌شود و معلوم اســت که حتی مردم مصر در آن سالها این نام را برای کتاب آسمانی بخوبی می‌شناخته‌اند.
خلاصه اینکه از زمان ابوبکر قرآن را نخستین بار به نام مصحف خواندند، ولی چیزی نگذشت که این نام جای خود را به کلی به نامی اصیل‌تر، یعنی «قرآن» داد.

قرآن در لغت

کلمه‌ی قرآن:

میان تمام اسامی و یا صفاتِ این کتاب آسمانی، نام «قرآن بیشتر از نامهای دیگر این کتاب رواج یافته و امروز در سراسر گیتی این نام برای کتاب خدا شناخته‌تر اســت. به همین دلیل این نام را پیش از اسامی دیگر در قرآن مجید و روایات و اخبار و از نظر دانشمندان اسلامی و حتی از دیده‌ی خاورشناسان بررسی می‌کنیم: این نام را پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و یا صحابه بدان نداده‌اند.
خداوند خود این کتاب آسمانی را قرآن نامید، چنانکه در همان سالهای نخستین نزول وحی فرمود:
«بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ. فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ (85: 21 و22)
آری، این قرآن بزرگوار الهی اســت، نوشته در لوح محفوظ» و یا
«إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ‌. فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ‌ 56: 77 و78)
که این قرآنی ارجمند، در نوشته‌ای نهفته اســت» و پیش از یک چنین توصیف عالی و تعریف زیبنده‌ای از قرآن که نوشته در لوح محفوظ و کتاب مکنون اســت، به همان سالهای آغاز وحی فرمود:
«یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ‌. قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلِیلاً. نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلاً. أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً (73: 1-4)
ای جامه به خود پیچیده، شب را زنده‌دار جز اندکی. نیمی از شب و یا کمتر از آن. یا بر آن بیفزای و قرآن را بخوان شمرده و با درنگ.» این فرمانی اســت که راحت شب پیش از وحی را ترک گوید و شب را به پا خیزد و قرآن را با درنگ و روشنی بخواند تا آماده‌ی ابلاغ مهم رسالت گردد، رسالت مسؤولیتی دارد که آمادگی می‌خواهد. و از آن پس اســت که این نام بارها و بارها در قرآن تکرار می‌شود.
کلمه‌ی قرآن شصت و هشت بار (به حالات مختلف نحوی) در خود این کتاب آمده اســت. از این 68 بار، دو مرتبه‌ مجازاً بر نماز اطلاق شده اســت (17: 78 دوبار) (به نظر مفسّران (16)‌منظور از قرآن الفجرِ مذکور در این آیه، قراءة الفجر یعنی نماز بامدادی اســت. ) این نام پنجاه بار نیز به صورت معرفه (یعنی با الف و لام حرف تعریف)‌(17) و شانزده مرتبه هم بدون حرف تعریف در کتاب خدا آمده، (18) اضافه بر اینها، دوبار نیز کلمه‌ی قرآن به معنی قرائت و یا خواندن قرآن (75: 17 و18) یاد شده اســت.
میان علمای اسلامی در تلفظ و اشتقاق و معنی این کلمه، اتفاق نظر وجود ندارد، هرکدام طوری آن را تلفظ می‌کنند و به گونه‌ای استدلال می‌نمایند. بعضی آن را با همزه یعنی قرآن می‌گویند و برخی بدون همزه یعنی «قرآن» می‌خوانند. معمولاً اهل تسنّن آن را با صفت کریم همراه می‌آورند و آن را القرآن الکریم می‌نامند و اهل تشیّع بیشتر صفت «مجید» را برای آن انتخاب می‌کنند و قرآن مجید می‌گویند.
در پارسی کلام الله را نُبی و نُپی و یا نِوی گویند (19). در زبان‌های اروپائی نیز این کلمه به گونه های مختلفی نوشته می‌شود. مثلاً: در لاتین Alcoranus در انگلیسی قدیم AIcoran، در انگلیسی جدید به صورت‌های
AIQuŕ an, al- Coran, al-Kuran, al-Quŕ an- و گاهی هم با صفات Glorius,Holy یا The Noble همراه آورده می‌شود. در آلمانی Der Koran و یا Koŕ aan در فرانسه L" Alcoran و یا Le Corān، آلبانی Kurani، اسپانیائی El-Coran، ایتالیائی L" Alcorano و یا IL Corano و در سوئدی Korânen و...
البته اختلاف در این باره بیشتر بستگی دارد به تغییر تدریجی خط و مهمتر از آن تبدیل الفبای خط عربی به لاتینی. زیرا تاکنون برای ضبط کلمات‌ عربی به حروف لاتین، الفبای مورد اتفاقی به وجود نیامده اســت. گذشته از آن، در قدیم بیشتر در ترجمه‌های اروپائی «قرآن محمدی» می‌گفتند که امروز بیشتر قرآن به صفتی چون مقدس و یا کریم و یا مجید خوانده می‌شود.
اما اختلاف نظر دانشمندان اسلامی بر سر تلفظ کلمه‌ی قرآن، بستگی دارد به استنباطی که از ریشه‌ی کلمه دارند، به طور کلی نظریات دانشمندان در این باره بر دو پایه‌ی اساسی اســت: آیا در ریشه‌ی این کلمه همزه وجود دارد یا ندارد؟
دسته‌ای معتقدند که در ریشه‌ی این کلمه همزه وجود دارد و عده‌ای بدان اعتقاد ندارند و در ریشه‌ی این کلمه همزه‌ای نمی‌بینند.
آنها که معتقدند این کلمه به اصطلاح مهموز اســت، یعنی در ریشه و بنیاد خود همزه دارد، آنها هم در معنی این کلمه با هم اتفاق نظر ندارند. زیرا این کلمه معانی متعددی دارد.
1-قولی از عبدالله بن عباس (متوفی 68هـ) یکی از صحابه‌ی پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده‌اند که قرآن بر وزن «رجحان» از قرائت مصدر قَرَءَ یَقْرءُ به معنی خواندن آمده اســت. به عبارت دیگر، اسمی اســت برای آنچه خوانده می‌شود.
2-قول دیگری از قتاده (م118) که جزء تابعان (طبقه‌ی دوم) و یا نسل بعد از صحابه اســت، بازگفته‌اند. او می‌گوید: قرآن مصدر و یا صفتی اســت برای قَرءَ (از باب نصر و فتح) به معنی جمع کردن. چنانکه عرب وقتی چیزی را گرد آورده و پاره‌ای را بر پاره‌ی دیگر می‌افزاید می‌گوید: «قرَأتُ الشیءَ قُرآناً»، چیزی بر آن افزودم. شاهد مثالی هم می‌آورند از عمروبن کلثوم التغلبی (م40 ق. هـ) شاعر عهد جاهلی که در معلقّه‌ی معروف خود گفته:

«ذِراعَیْ عَیْطَلِ ادماء بکْرٍ *** هِجان اللَوْن، لَم تَقْرأْ جَنینا»

«بازوانی سپید مانند دست و پای ناقه‌ای که هنوز جنینی را در برنگرفته، فربه و استوار» در اینجا وصف شتری می‌کند که هرگز بار نگرفته. شاهد بر سر «لمْ تَقرَأْ جَنینا» اســت. یعنی خود بر هیچ بچه‌ای جمع نکرده. (20) هیچ بچه‌ای بر رَحِم خود ضمیمه نکرده اســت.
اما مناسبت این معنی را با «قرآن»‌گفته‌اند این اســت که حروف و کلمات و آیات و سوره‌ها همه در آن جمع آمده اســت و یا اینکه حقایق و احکام و معارف و تعالیم عالیه‌ی دینی که در کتب پیشین پراکنده بوده، در این یک مجموع شده و بهم پیوسته اســت.
در میان این دو قول، طبری و بیشتر مفسّران دیگر، قول ابن عباس را اولی شناخته‌اند. زیرا اگر منظور جمع آوری و تألیف قرآن باشد که پیش از این گردآوری، نیز پیروی از آیات آن فرض و واجب بوده اســت.
این اختلاف نظر در معنیِ آیات الهی نیز اثر می‌گذارد. مثلاً آنجا که خداوند فرمود:
«فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ‌» (75: 18)
به تأویل قتاده می‌شود: «چون آن را تألیف کردیم، از آن جمع پیروی کن» و حال آنکه دیدیم به قول طبری پیش از تألیف هم پیروی قرآن واجب بوده. اما به قول ابن عباس می‌شود: «چون آن را بر قرائت خود بیان کردیم، پس از آنچه بر قرائتِ خود برای تو روشن ساخته‌ایم پیروی کن.»
پس از صحابه و تابعین نوبت دانشمندانِ فن می‌رسد:
3-زجّاج (م311) می‌گوید قرآن مهموز اســت و وصفی اســت بر وزن فُعْلان مثل غفران مشتق از «القَرء» به معنی جمع. چنانکه «قُرِءَ الماءُ فی الحوض» یعنی آب در حوض جمع شد. چه قرآن ثمره و مجموعه‌ی کتب پیشین باشد. (21) جوهری (393) و پیش از او، سفیان بن عُییْنه (م198) هم آن را تأیید می کنند (22). این تقریباً همان قول قتاده اســت و نشان می دهد که عرب کلمه‌ی «قرء» را پیش از اسلام می‌شناخت منتها به معنی جمع و ضمیمه.
4-لحیانی (م 215) و چند تن دیگر می‌گویند: کلمه‌ی «قرآن» مصدر مهموزی اســت بر وزن رجحان و غفران، مشتق از «قَرَءَ» به معنی «تَلا» یعنی خواند. و کتابی که خوانده می‌شود بدین اسم (مصدر) ‌نامیده می شود. چنانکه مفعول را به نام مصدرش می‌خوانند. مثلاً مکتوب که نوشته شده اســت، «کتاب» خوانده می‌شود. در اینجا هم «مَقْروء» که خوانده شده اســت «قرآن» نامیده شده. (23)
تا اینجا سخن از طرفداران وجودِ همزه در این کلمه بود. اما دسته‌ی دیگر که آنرا غیر مهموز می‌دانند یعنی همزه را در ریشه‌ی این کلمه قبول ندارند عبارتند از:
1-شافعی (م204): خطیب بغدادی در ترجمه‌ی شافعی گوید که او گفت: «قرآن را بر اسماعیل بن قسطنطین (معروف به قسط) می‌خواندم. اسماعیل می‌گفت: کلمه‌ی قرآن اسم اســت و مهموز نیست از «قرأت» گرفته نشده و اگر از «قرأت» می‌آمد آنچه خوانده می‌شد قرآن بود.
بیهقی (م458) نیز می‌گوید: شافعی قرآن را اسمی غیرمهموز برای کتاب خدا می‌دانست، ابن کثیر (م774) و سیوطی (م911) هم از این نظر پیروی می‌کنند. (24)
چنین پیداست که امام شافعی برای بحث در اصل تسمیه انگیزه‌ای نداشته و آنرا مشتق و مهموز ندانسته بلکه اسم خاصی برای کلام الهی می‌دانسته، چنانکه کتاب موسی تورات خوانده می‌شد نام کتاب آسمانی ما هم قرآن اســت. یعنی در اسامی بحث و علت یابی روا نیست اما علمای دیگر برحسب عادتی که بر بحث از اصول اسماء دارند متعرّض بحث از این اسم شده‌اند.
2-اشعری (م324) و پیروانش معتقدند که لفظ قرآن از «قَرَنَ» مشتق اســت. عرب چون چیزی را به چیز دیگری ضمیمه کند گوید: «قَرَنْتُ الشَّیءَ بالشَّیءِ» و به جمع سوره‌ها و آیه‌ها هم قرآن گویند. از اینجا جمع میان حج و عمره را نیز «قِران»‌ خوانند. (25) یعنی چون آیات قرآنی به یکدیگر مقرون می‌گردند و به هم می‌پیوندند مجموع و یا قسمتی از آیات را «قرآن» می‌خوانند. (26) یا به عبارت دیگر، میان سوره‌ها و آیات و حروف آن مقارنه وجود دارد و یا اینکه در قرآن الفاظِ فصیح با معانی صحیح تقارن یافته‌اند. در این صورت نون جزء حروف اصلی کلمه اســت و همزه‌ی ممدوده زائد اســت. پس می‌شود گفت «قُران» بدون همزه که این ضعیف اســت.
البته به کار رفتن کلمه‌ی «قُرآن» در این معنی، در صدر اسلام سابقه‌ای دارد. (27) اما توجه کنیم که در خود قرآن، این کلمه به معنی «مجموعه‌ی آیات نوشته شده و مدوّن» به کار نرفته اســت. گذشته از آن، تسمیه‌ی قرآن اولین بار در سوره‌ی «بروج» و یا «المزمل» آمده و در آن هنگام هنوز آیات به قدری نازل نشده بود که به مناسبت اجتماع آیات و مقارنه‌ی آنها نام قرآن بر آنها اطلاق گردد.
3-قول فَرّاء (م207): قرآن مشتق از قرائن جمع قرینه اســت. چنانکه آیاتش پاره‌ای شبیه پاره‌ی دیگر و برخی از آن قرینه‌ی بعضی دیگر اســت. واضح اســت که نون در قرائن اصلی و این کلمه در اصل بدون همزه اســت. قرطبی (م671) هم این قول را تأیید می‌کند. ولی زجّاج و ابوعلی فارسی (م377) آن را رد می‌کنند. مثلاً زجّاج این گفته را اشتباه دانسته و ترک همزه را در آن از باب تخفیف و نقل حرکت همزه به ساکن ماقبلش دانسته‌اند. ولی به هر حال این هم همان قول قبلی می‌شود:
4-بعضی هم آن را بدون همزه دانسته ولی از کلمه‌ی «قری» می‌گیرند به معنی ضیافت و مهمانی. در این صورت قرآن خوان گسترده‌ی الهی اســت که هرکس به سهم خود از آن بهره مند گردد. چنانکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«إنَّ هذا القُرآنَ مأْدَبَةٌ فَخُذُوا مِنْه» (28)
این قرآن سفره‌ای اســت گشاده، از آن برگیرید.
چنین بود نظر دانشمندان و مفسران اسلامی و استدلالاتی که در زمینه‌ی لغت داشتند. اما خاورشناسان نیز در این زمینه نظریاتی ابراز داشته‌اند که نقل آن خالی از فایده نیست.
نخستین بار تئودور نولدکه (م1349) آلمانی در «تاریخ قرآن» خود معتقد بود که کلمه‌ی «إقْرَءْ» در صدر سوره‌ی علق به معنی تبلیغ کن و وعظ کن آمده اســت. (29) بعد، رژی بلاشر (م1375) فرانسوی آن را تأیید کرد که معنای اولیه‌ی قرآن «تبلیغ» بود (30) و اندک اندک مردم عادت کردند که این کلمه را به معنای کتابِ محتوی تبلیغ به کار ببرند. (31) برگشتراسر (م1352) آلمانی می‌گوید: لغت‌های آرامی، حبشی و فارسی در زبان عربی آثار غیرقابل انکاری بجای گذاشته‌اند. زیرا پیش از اسلام، در طول قرنها، اینها همسایگان عرب شمرده می‌شدند و با هم روابط زیادی داشته‌اند. پس این تأثیر و تأثرها عجب نیست. آرامی‌ها با اختلاف لهجه در سرتاسر فلسطین و بین النهرین پراکنده بودند. یهود مجاور عرب نیز لغت دینی آرامی داشتند که انتشار آنرا در عربستان تسهیل می‌کرد. چنانکه سریانی نیز به انتشار مسیحیت کمک می‌نمود. کرنکو (م1372) نیز بدین معنی اشاره دارد. (32) خلاصه، کلمه‌ی قَرءَ به معنی «خواند» را عربی اصیل ندانسته و آنرا کلمه‌ای عربی شده از سریانی و یا عبرانی می‌دانند. زیرا کلمه‌ی قِرْیانا‌ Qiryānā در این زبانها به معنی «قرائت، خواندنی، خوانده شده» آمده و قرائت یا تدریس کتب مقدسه در کلیساها را قِرْیانا می‌گفته‌اند. (33) بلاشر نیز نمونه‌های دیگری از کلمات دینی آرامی و غیرآرامی که به حکم جوار در زبان عربی رواج یافته ذکر می‌کند. از آن جمله: «قرء، کتب، کتاب، تفسیر، تلمیذ، قلم، فرقان، قیوم، زندیق، دجّال» (34). اما دانشمندان اسلامی چون ابن السبکی و ابن حجر و سیوطی کلمه‌ی قرآن را جزء کلمات اصیل عربی حساب کرده‌اند.
در واقع، معنی دقیق کلمه را باید در استعمالات خود قرآن یافت که در موارد بسیاری نام قرآن را به معانی مختلف و بسیار جاها نیز فعل «قَرَءَ» را به صورت های مختلف به کار برده اســت.
کلمه‌ی قرآن در آیات الهی به معانی مختلفی به کار رفته اســت.
1-نُبی، کتاب معجز خداوند که بر دل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وحی شده (73: 20 و غیره): «فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ»‌یعنی القرآن بعینه.
2-نماز: نماز بامداد،‌ «قرآن الفجر» خوانده شده (17: 78). زیرا نماز رکن دین اســت و به همین جهت رکوع و سجود هم خوانده شده. قرآن الفَجْر را قراءة الفجر و صلاة الفجر توان گفت.
3-قرآن به معنی قرائت هم آمده، از جمله:
«إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ‌. فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ‌» (75: 17 و 18)
جمع قرآن و قرائت آن بر ماست و چون آن را بر تو خواندیم از آن قرائت پیروی کن. (35) و یا مطلق «خواندن»، آشکار و یا نهان (جهراً او سراً) منظور اســت (10: 94 و 17: 14، 71 و 69: 19 و 73: 20... ).
4-خطبه‌ی خطیب را هم گفته‌اند. بعضی از مفسران معتقدند که منظور از قرآن مذکور در آیه‌ی 204 سوره‌ی اعراف خطبه‌ی خطیب اســت.
5-نوشته‌ی لوح محفوظ هم قرآن خوانده شده (85: 21).
6-گاهی یک آیه، قرآن نامیده شده (مثلاً در 10: 61 و 13: 31).
7-زمانی دسته‌ای از آیات بدین نام خوانده شده‌اند (مثل10: 15 و 12: 3 و 72: 1).
8-وقتی هم به عنوان نامی برای تمام وحی الهی که ابلاغ شده و یا ابلاغ خواهد شد، به کار رفته اســت.
اما روح و لُبّ همه‌ی این موارد را که در نظر بگیریم می بینیم که در واقع قرآن به معنی قرائت به کار رفته اســت. در معنی قرائت توسعی هست که شامل همه‌ی موارد می‌شود.
در سوره‌ی 17 آیه‌ی 93 فعل «نَقْرَؤُهُ= آن را قرائت کنیم»، به روشنی، فعل قرائت برای خواندن به کار رفته اســت. اما معنی دیگر در قرآن «از بر خواندن» و «تدریس» اســت که البته الزاماً این حفظ خوانی، خواندن از روی یک متن نوشته‌ای را نمی‌رساند و بیشتر خواندن از حفظ اســت. خداوند می‌فرماید: «با شتاب، زبان به قرائت قرآن مگشای که ما خود آن را جمع و حفظ کرده و بر تو فرو می‌خوانیم» (75: 16-18). می‌بینیم که اینجا قرائتی اســت از حفظ بدون نوشته. باید توجه کرد که معنی قرائت در لغت نامه‌ها دقیقاً با شرایط جاری در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مکه تطبیق نمی‌کند. نوشتن آیات احتمالاً در آغاز وحی مرسوم نبود، اما شروع وحی با امری از ریشه‌ی همین کلمه، یعنی با اقْرَءْ (96: 1) بود. بعد هم که نوشتن مرسوم شد، بیشتر چیزی به صورت یار و یاور حافظه بود. یعنی بدون حفظ و دانستنِ مطلب از پیش، خواندنِ یک آیه بسیار مشکل بود. این اســت که می‌بینیم در قرآن، قرائت به صدای بلند خواندن و از حفظ خواندن آمده اســت (69: 19 و 73: 20 و غیره). یعنی چنانکه مرسوم بود آن را از حفظ و به صدای خوش و بلند می‌خواندند. پس قرآن می‌تواند اسم فعل قَرَءَ و اشاره‌ای به معنی قرائت از حفظ باشد. چنانکه در (75: 16-18) گذشت که اشاره بدین معنی اســت و یا قرآن الفجر (78:17) که گفتیم نماز بامدادی اســت و اشاره به قرائت قرآن اســت که رکن و اساس نماز اســت. هم چنین این کلمه در مورد آیاتی به کار رفته که بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل می‌شد و او (صلی الله علیه و آله و سلم)‌ بلند قرائت می کرد (7: 204 و 16: 98 و 17: 45 و 84: 21) و یا وقتی که مؤمنان آیات را در نماز قرائت می‌کنند (73: 20) (در آیه‌ی 46 سوره‌ی اسراء می‌توان گفت که فی القرآن نیز حاکی از این معنی اســت). گذشته از آن، اشاره اســت بدانچه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دریافت می‌کرد و برای مؤمنان (مثل 75: 18 و 87: 6) و در حضور مردم تکرار می‌فرمود.
پس در میان همه‌ی این آرای مختلف، رأیی که بیشتر قابل قبول به نظر می‌رسد همان اســت که لحیانی گفت. اسم فعل یا مصدری اســت به معنی اسم مفعول (از باب اطلاق مصدر بر مفعولش). قرآن از ریشه‌ی «قَرَءَ» به معنی خوانده و یا خواندنی اســت. شاید بتوان گفت که عرب پیش از اسلام «قَرءَ» را به معنی جمع و ضمّ می شناخت و در این باره به کار می‌برد. و وقتی با اصطلاحِ «قِریانا» برای قرائت و تدریس مواجه شد، آن کلمه را در این معنی تازه هم به کار برده اســت. به هر حال، این معنی از همان آغاز نزول وحی در این کلمه دیده می‌شود. نخستین وحی (به قول اکثر)، «إقرء» اســت و از همان اوایل بعثت مجموعه‌ی وحی الهی به نام قرآن خوانده شده اســت. در آیه‌ی چهارم سوره‌ی المزمل که از نخستین وحی‌هاست آمده که «قرآن را با درنگ بخوان.» پس این نام از همان آغاز رواج بیشتری داشته اســت. چقدر فراوان اســت اخبار و احادیثی که این نام را بر این مجموعه‌ی وحی الهی از زبان رسول خدا نقل کرده‌اند. نمونه‌ی کوچکی از آن، فرمان مفصلی اســت که پیامبراکرم برای عمروبن حزم (م53) صادر فرمود. وقتی او را به یمن فرستاد تا دین و سنت را به مردم بیاموزد، نامه‌ای بدو داد که در آن آمده بود «فلا یمسّ القرآن انسان الا و هو طاهر» (به قرآن کسی دست نزند مگر اینکه پاک باشد). هرچند هم که در کم و زیادیِ بعضی از جملاتِ این نامه گفتگو باشد، در این جمله که بازگوی آیتی از قرآن اســت جای حرفی نمی‌تواند باشد. از این موارد نمونه‌ها بسیار اســت. پس از همان اوایل این نام رواج خاصی داشته اســت.
جمع میان این نظرهای مختلف لغوی نیز ممکن اســت. قرآن از ریشه‌ی «قَرَأَ» به معنی «خواندنی» می‌شود و یا مجموعه‌ای اســت که از وحی جمع شده و یا آن را اسم خاصی بدانیم که در ریشه‌اش بحثی نیست و یا همه‌ی آیات را قرینه و مقارن هم بگیریم. مطلب دیگری که می‌ماند درباره‌ی مشخصه‌ی «عربی» برای کتاب خداست.
آنجا که «قرآن عربی» به کار رفته (مثلاً 39: 27) شاید بیشتر منظور کتابی آسمانی به عربی در برابر کتب مقدسه به زبانهای دیگر بوده تا تعالیم عالیه‌ای برتر از آنچه به مسیحیان و یهود داده می‌شد، به مسلمانان داده شود. می دانیم که قرآن از آغاز اسلام در نمازها خوانده می‌شد (17: 78 و 73: 20) و آموزش و فهم آیات الهی مسابقه‌ای میان یاران پیامبر بود و البته منظور نه این اســت که قرآن نظیر و مانند کتب پیشین بوده، بلکه به طور اساسی در برابر سایر وحی ها صاحب هویّت اســت (چنانکه در 10: 37 تأیید می‌شود). تعالیم عالیه‌ی قرآن در کتب اولیه نیز یافته می‌شده (26: 196 و 53: 36 و 87: 18 و19) و این توافقها خود بیّنه و دلیلی محکم بر نبوت محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) اســت (20: 133).
کافران می‌گفتند: «چرا آیات و دلیلی روشن (بر نبوت خود) از جانب پروردگارش نمی‌آورد؟ آیا آیات بیّنه‌ی کتب پیشین بر آنان نیامد؟» قرآن عربی نازل شد تا در آن اندیشه و خرد را به کار گیرند (43: 3) و اخطاری باشد بر مردم مکه (42: 7). طبیعی اســت که اگر به زبانی غیر عربی (عجمی) نازل می‌شد، می‌گفتند چرا به عربی نیامده (41: 44) کلام عجمی اســت و مخاطب عربی!
به هر صورت، این قرآن به هر معنایی که گرفته شود کلمه به کلمه از طرف خداوند وحی شده (12: 3) از جانب او فرستاده شده (4: 82 و 16: 102 و 27: 6 و 76: 23) از طریق دیگری نمی‌تواند که پدید آمده باشد (10: 37) و اگر همه‌ی جن و انس پشت به پشت هم دهند که مانند آن آورند، البته که نتوانند (17: 88) این وحیی اســت که توسط پیامبر تلاوت می‌شده (16: 98 و 17: 45 و 27: 92 و 87: 6 و 96: 3 و1) باید که به احترام و تعظیم بدان گوش فرا دارند (7: 204 و 47: 24 و 84: 21) با مجد اســت و عظمت (50: 1و 85: 21) عظیم (15: 87)‌ اســت و (56: 77) و مبارک (6: 156) و مبین (15: 1 و 27: 1 و 36: 69)، در لوح محفوظ (85: 21) و کتاب مکنون (56: 77) نوشته شده. عزیز اســت (41: 41) و حکیم (36: 2) و همان حقیقت یقین اســت (69: 51).
قرآن، جز این نام به نام‌های دیگر هم خوانده شده که به نام‌های «فرقان» و «کتاب» و «ذکر» که رایج‌ترند اشاره‌ای می‌کنیم و نام‌های دیگر هم در پایان یاد می شوند. اما این نکته در خور ذکر اســت که نام «قرآن» به عنوان کتاب آسمانی به صورت نام خاصی برای کلام خدا آمده بدون اینکه با کتب آسمانی دیگر اشتراکی داشته باشد. ولی سایر نام‌ها و یا صفات هریک به گونه‌ای میان قرآن و کتب آسمانی دیگر اشتراکی پیدا می‌کند.

ادامه دارد...

پی‌نوشت‌ها:

1. ببینید: دیوان هذیل، ش3 چاپ کوزه گارتن، مُتلّمس چاپ ولرس 2/2 و 9/ 6، اغانی 20: 24.
2. لقیط از اعراب ساکن عراق و از قبیله‌ی اِیاد بود که در زمان انوشروان راهزنی می‌کردند و خراج نمی‌دادند. حتی کار بجائی رسید که کاروانی پادشاهی را غارت کردند. انوشروان لشکریانی چند برای سرکوبی آنها فرستاد و آنها به جزیره نقل مکان کردند. لقیط این شعر را خطاب به آنها فرستاد:

«سلامٌ فی الصحیفَةِ مِن لقیطٍ *** إلی من بالجزیرةِ من اِیادِ
بأن اللیث کسری قد اتاکم ***فلا یشغَلْکُمُ سَوْقُ التّقادِ...»
(الشعر و الشعراء ابن قتیبه 97 به بعد، اغانی20: 24، الاشتقاق: 168، المؤتلف: 175: «معبد»، ابن الشجری: مختارات الشعراء 2-7، ترجمه‌ی تاریخ یعقوبی 1: 284).
Nöldeke:Orient and Occident,I,p. 708.
3. جریربن عبدالعُزّی (یا عبدالمسیح) شاعر جاهلی (متوفای حدود 50 ق. هـ) معروف به متلمّس در قصیده‌ای عمرو بن هند پادشاه حیره (تا سال 568 یا 569م) را هجو کرد. پادشاه بعد نامه‌ای بدو داد که به حاکم بحرین برساند. او در راه نامه را به کودکی داد که خواند. معلوم شد نامه فرمان قتل خود او اســت. نامه را پاره کرد و گریخت به شام. از آنجا مَثَل «اشامُ من صحیفه متلمّس» بر سر زبانها افتاد. (تاریخ الادب بروکلمن1: 93 به بعد، الاعلام2: 111).
4. دیده شود سنن ابن ابی داود: زکوة 24، مسند احمد بن حنبل4: 181.
پس از اسلام هم مجموعه‌ی احادیث ابوهریره (م 58هـ) را که همام بن منبّه (101هـ) نقل کرده «صحیفه‌ی ابوهریره» خوانده‌اند.
5. التراتیب الادرایة کتانی2: 281.
6. در یکی از اشعار منسوب به امرؤالقیس چنین آمده اســت:
«أتت حجج بعدی علیه فأصبحت *** کخط زبور فی مصاحف رهبان»
(العقد الثمین: 161)
حکیم بن عیاش الاعور الکلبی نیز در سرزنش قوم مضر به علت وجود سجّاح می‌گوید:

«اتوکم بدینٍ قائمٍ و أتیتُمُ *** بِمُنتَسخ الآیاتِ فی مُصْحَفٍ طبّ»
(تاریخ طبری1: 1919 س12)
7. المزهر و الاشتقاق.
8. النصرانیه: 181.
Fraenkel,S. Aram. Fremdw. S. 248.
Goldziher;Muh. Studien. I. S. 111(or p. 107),Nöldeke,Th,Neue Beiter. S. 49 F. Jeffery;The For. Voca of the Qur`an. Sohof
9. سیوطی (م911) این روایت را به دو گونه از تاریخ مظفری و کتاب المصاحف ابن اشته (م306) نقل می‌کند و می‌گوید که ابن بُریده آن را از طریق دیگری هم بازگفته اســت.
(الاتقان1: 184 به بعد نوع 17، شبیه آن را ابوشامه (م665) از قول موسی بن عقبه (م141) نقل می‌نماید (المُرشدالعزیز64).
10. الاتقان1: 205 نوع 18.
11. نمونه‌ی آن حدیث عمارة بن غزیه (تفسیر طبری1: 20) و در فضائل القرآن بخاری 3 و احکام 37.
12. فضائل القرآن ابن کثیر15، برهان1: 239.
13. مصاحف سجستانی5 و همان منابع.
14. طبقات ابن سعد3/ 1: 242.
15. الاتقان2: 84، اواخر نوع 47.
16. مجمع البیان صیدا 3: 433 طهران2: 65، بیضاوی1: 708، تبیان 2: 214، فخر رازی5: 628.
17. 2: 185 و 4: 82 و 5: 101 و 6: 19 و 204:7 و 111:9 و 37:10 و 3:12 و 15: 87، 91 و 16: 98 و 17: 9، 41، 45، 46، 60، 82، 88، 89 و 18: 54 و 20: 2، 114 و 25: 30، 32 و 27: 1، 6، 76، 92 و 28: 85 و 30: 58 و 34: 31 و 36: 2 و 38: 1 و 39: 27 و 41: 26 و 43: 31 و 46: 29 و 47: 24 و 50: 1، 45 و 54: 17، 22، 32، 40 و 55: 2 و 59: 21 و 73: 4، 20 و 76: 23 و 84: 21.
18. 10: 15، 61و 12: 2 و 13: 31 و 15: 1 و 17: 106 و 20: 113 و 36: 69 و 39: 28 و 41: 3، 44 و42: 7 و 43: 3 و 56: 77 و 72: 1 و 85: 21.
19. نِوی به کسر اول و ثانی به تحتانی مجهول کشیده، کلام خدا و مصحف و قرآن مجید باشد (برهان قاطع) نُبی بضم اول و ثانی به تحتانی کشیده، کلام خدا و مصحف باشد... با بای فارسی (پ)‌هم آمده اســت و بکسر اول نیز گفته‌اند- پهلوی NipÉk(NiwÉk) نوشته، نامه، ادبیات‌«اونوالا: 71»... برهان قاطع یادداشت دکتر محمدمعین 4: 2117.
20. این به روایت ابوعبیده اســت. تفسیر طبری 1: 32 تا 34 بولاق، و نیز در سوره‌ی قیامت آیه‌ی 17 و 18 جلد 29: 118 بولاق. مقدمه‌ی ابن عطیه در مقدمتان 282، غریب القرآن سجستانی:‌162. القُرَطَیْن 2: 194. ابن قتیبه: غریب القرآن33. لسان العرب1: 124. مَجاز القرآن:2. شرح القصائد السبع: 380. در تفاسیر: ابوالفتوح رازی 1: 7. مجمع البیان5: 383. بیضاوی2: 567. فتح القدیر5: 328.
21. البرهان1: 277، الاتقان1: نوع 17 ص51، مفردات411 «قرء».
22. البرهان1: 277 و 278، الاتقان1: 51، سفیان بن عینیه گفت: «برای آن این کتاب را قرآن خوانند که در او معنی جمع اســت. نبینی که حروف جمع کرد تا کلمه باشد و کلمات جمع کرد تا آیه باشد و آیه جمع کرد تا سوره باشد و سوره جمع کرد تا قرآن باشد. پس جمله و ابعاض او از جمع خالی نیست. ابوالفتوح رازی1: 8.
23. مجمع البیان طبرسی1: 14 و طبری1: 33.
24. تاریخ بغداد2: 62، البرهان1: 278، الاتقان1: نوع 17 ص51.
25. قِران (به کسر قاف) به معنی مقارنت و وصل اســت. در علم نجوم هنگامی که دو ستاره از سیارات در یک برج باشند آن را قِران گویند و «حج قِران» در فقه، اتصال عمره و حج را گویند. در نماز نیز قرائت دو سوره را بعد از حمد قِران اطلاق کنند.
26. البرهان1: 278.
27. چنانکه حسّان بن ثابت (م54 به قول مشهور)، مدیحه سرای محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) در اشعارش چندین بار آن را ذکر می‌کند: «جحَدوا القرآنَ و کذّبوا بمحمدٍ (ابن هشام و وستفلد 526) و «کَفَرتم بالقُرآنِ و قد اُتیتم.» (ابن هشام713، دیوانش ص45 س9).
28. سنن الدارمی، فضائل القرآن: 1.
29. نولدکه: تاریخ قرآن1: 31 به بعد و 81 به بعد.
30. بلاشر: در آستانه‌ی قرآن، ح133.
31. ایضاً ص 136، ترجمه‌ی فارسی 157.
32. دائره المعارف اسلام، کلمه‌ی «کتاب».
33. شووالی، و لها وزن در ZDMG 67: 634 و هوروویتس در ISLAMICA 13:67 آرتور جفری در لغات بیگانه‌ی قرآن، کلمه‌ی «قرآن» بِل: اصول90، نولدکه1: 82.
34. در آستانه‌ی قرآن، ص5 ترجمه‌ی فارسی ص19.
35. در این مورد شاهد شعری هم از حسّان بن ثابت انصاری اســت که در مقتل عثمان (ذی حجه سال 35) گفته و قرآن را به معنی قرائت گرفته.
ضَحّوا باشْمَطَ عُنوانُ السجودِ بهِ *** یُقَطعُ اللیلَ تَسبیحاً و قُرآناً
دیوان حسّان: 410 بعنوان: الاثر الذی یظهر فتستدل به علی الشیء.
و لسان 17: 168 و 19: 211 و الاقتضاب: 98 و البیان و التبیین1: 220 و 3: 262.
این شعر به اوس بن مغراء (م55) هم نسبت داده شده و نیز بغدادی در خزانه4: 118 از ابن یعیش نقل می‌کند که این شعر از کثیر بن عبدالله النهشلی (م70) اســت. عینی هم در مقاصد (حاشیه‌ی خزانه 4: 17) همین قول را از ابن السیرافی نقل می‌کند.

منبع مقاله :
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ سیزدهم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


اسامی زیادی برای قرآن مجید ذکر شده که در میان مسلمانان فقط بعضی از آنها مشهور است. البته بعضی از الفاظی که از آنها به عنوان نام های قرآن تعبیر می شود، در قرآن به ...18 سپتامبر 2016 ... البته در همان آیاتِ صدر نزول هم كلمهی قرآن نازل شده بود و این نام بر تمام و یا ... صحف و صحیفه از كلمات رایج عربی پیش از اسلام است (1) و از جمله در ...و اینک بیست نام )دوازده اسم و هشت صفت( را با آیات مربوط ذیال نقل و ترجمه مي کنیم. الف نامها. )سوره بقره،آیه شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن 1. قرآن به معناي ...قرآن کتاب مقدس دین اسلام است و در باور مسلمانان سخنان خداست که به صورت وحی از .... در نتیجه آنچه را که پس از قرآن به نام کتاب آسمانی خوانده شود کذب و ظلم خواندهاست.فرقان یکی دیگر از نام های قرآن "فرقان "است که در چندین آیه از قرآن کریم این اسم آمده ... بپردازیم،دو نکته را خاطرنشان می کنیم: 1-فرقان اسم خاص قرآن نیست و به کتب ...عناوین مشهور قرآن کریم : کلام الهی یعنی قرآن کریم به اسامی و عناوین متعددی نام برده میشود که از این اسامی نیز در قرآن یاد شده است. میان این اسامی چند نام دارای شهرت ...اينك صفاتى را كه ميتوان از آنها به عنوان نام هاى قرآن ياد كرد، مورد بحث قرار مى دهيم: 1 قـرآن معروفترين نام مجموعه وحى محمدى همان قرآن است واين نام بيشتر از همه نام هاى ...صفحه 31 ﴾ فصل اول: عناوين و اوصاف قرآن درس اول: اوصاف و عناوين قرآن (1) درس ... صورت الفاظ خواندني درآمد، و اطلاق نام قرآن بر آن براي آگاهي دادن به اين مطلب است؛ ...13 فوریه 2014 ... از قاضی ابوالمعالی عزیزی بن عبدالملک نیز 55 نام و عنوان برای قرآن نقل ... آن عده از اسامی و صفات قرآن که از کتابهای مذکور بدست میآید به شرح ذیل است: ... صراط مستقیم: (سوره حمد/6); عَجَب: (سوره جن/1); عدل: (سوره انعام/115); عربی: ...قران داراي 114 سوره است; قران داراي 6236 ايه استتست; قران 114 بسم الله الرحمن ... 70بار نام قران در قران بكار رفته است; بزرگترين سوره قران بقره است; بهترين ...


کلماتی برای این موضوع

نامهای قبایل و اقوام در قرآن یأجوج و مأجوج؛ این دو کلمه عجمی و معرب گاگ مگاگ است این دو کلمه دو بار در قرآن کریم قرآن ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادقرآنمشخصات عنوان کتاب آسمانی دین اسلام لقبها قرآن کریم، قرآن مجید نام‌های مشهور قرآن تحزیب و تجزئه قرآن تحزیب و تجزئه قرآن نام های تقسیمات قرآنی جزء، حزب، ورد نصف الحزب و ربع سیر تاریخی نجوم در قرآن آیاتی از قرآن مرتبط با آسمان و ستاره … آیاتی از قرآن مرتبط با آسمان و ستاره شناسی وَالشَّمس تَجری لِمُستَقَر نام‌های خدا در اسلام ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد…اسماء حُسنی یا نام‌های نیکوی خداوند نام‌هایی هستند که در اسلام برای الله به کار رفته معماهای سوره ها قرآن چند سوره با الحمدلله شروع می شود؟ کدام سوره به مادر قرآن معروف است؟ کدام معناشناسی و نشانه شناسی در در قرآن کریم خلیج …حوزه معنایی نام‌های گناه در قرآن کریم و سیر تحول آن در ترجمه‌های فارسی پیشنهادی در نام های مختلف حضرت علی در میان اقوام مختلفلطفا بعد از واردشدن در جیمیل و کلیک بر آیکن گوگل انجمن گفتگوی دینی را در جستجوی گوگل فهرست کامل بهترین و زیباترین نام های ایرانی همراه …از نام های برگزیده مهرآور از نام های برگزیده مهراسا از نام های برگزیده مهرافروز از تفسیر چند آیه مرتبط با امام حسین ع در قرآن کرب …بسیاری از وقایع و اتفاقات در قرآن کریم به گونه‌ای آمده است که برای انسان‌های عادی


ادامه مطلب ...

نقش پویای وقف در حفظ محیط زیست (1)

[ad_1]

مقدمه

از حدود یک قرن پیش که انقلاب صنعتی به وقوع پیوست و جهان اندکی بیش از یک میلیارد جمعیت داشت، مردم جهان در این اندیشه بودند که با پیشرفت سریع صنعتی و رسیدن به پایان قرن بیستم دوران طلایی زندگی و رفاه و آسایش فراوان در انتظار آنهاست. لکن با آغاز قرن بیست و یکم نه تنها آن رؤیاها محقق نشد و رشد صنعتی به صورت فراگیر اتفاق نیفتاد، بلکه جمعیت جهان شش برابر شده و، به جز کشورهای معدودی، بقیه کشورها با فقر و تنگدستی دست و پنجه نرم می کنند و به رشد و توسعه ای که پیش بینی می شد نرسیده اند.
در ابتدا محصول ناخالص داخلی (Gross Domestic Porduct = GDP) به عنوان شاخص توسعه یافتگی مطرح شد. لکن در دهه 50-60 میلادی ایراداتی بر این شاخص وارد شد، زیرا مشاهده شد چند کشور که GDP یکسان یا نزدیک به هم دارند از سطح توسعه یافتگی یکسان دارای GDP های متفاوتی هستند.
اصولاً سه ایراد اساسی بر شاخص GDP عبارت ا ست از:
1. این شاخص نشان دهنده قدرت خرید یکسان اســت، اما آیا قدرت خرید یک دلار در هندوستان و آمریکا یکی اســت؟ قطعاً خیر. یک دلیل بر این امر آن اســت که خدمات در کشورهای در حال توسعه ارزانتر از بقیه کشورها اســت.
2. این شاخص نحوه توزیع درآمد را نشان نمی دهد، چرا که افراد از نظر درآمدی در یک سطح نیستند.
3. این شاخص معیار خوبی در تبیین سطح رفاه عمومی جامعه نیست. مواردی مانند بهداشت عمومی، کاهش نرخ مرگ و میر، افزایش امید به زندگی، سطح آموزش و نرخ سواد مردم، حفظ و توسعه محیط زیست و جنبه های دیگری از زندگی در این شاخص ملاحظه نمی شود.
بنابراین اتکا به شاخص محصول ناخالص داخلی به عنوان تنها معیار سنجش توسعه و رفاه موجب گمراهی در تحلیل های اقتصادی خواهد شد، و ضروری اســت که افزون بر آن شاخص جامعتری که بیانگر توسعه انسانی، توسعه منابع طبیعی و پایداری محیط زیست باشد به کار گرفته شود.
عملکرد چند دهه اخیر کشورهای رو به توسعه تسریع در رسیدن به رشد بالاتر بوده اســت، غافل از آن که این رشد سریع موجب تباهی منابع طبیعی و آلودگی همه جانبه محیط زیست آنها شده اســت. نگرانی از پیامد های زیست محیطی توسعه به معنی جلوگیری و توقف رشد سریع نیست، بلکه باید پیوند های مثبت میان توسعه و حفظ محیط زیست تقویت و پیوندهای منفی آن گسسته شود.
وینود تاماس (Vinod Thomas) معتقد اســت که یکی از حیطه های سیاست که مورد غفلت قرار گرفته مدیریت زیست محیطی اســت. هیچ معیار استانداردی برای ارزیابی پایداری سیاست های زیست محیطی یک کشور وجود ندارد ( میر 1384: 197). وی همچنین در خصوص مدیریت زیست محیطی اضافه می کند که تباهی زیست محیطی نتیجه فقر مداوم، فشار روز افزون جمعیت و رشد اقتصادی بدون توجه به پی آمدهای زیست محیطی اســت. هزینه های آلودگی زیست محیطی و بهره برداری بیش از حد از منابع بسیار بالا اســت و اتمام ذخایر در بسیار موارد اجتناب ناپذیر اســت. جبری در کار نیست که رشد به قیمت خرابی محیط زیست حاصل شود. سیاست های بهتر و ترکیب مطلوب تری از مشوق ها، سرمایه گذاری ها و نهادها می تواند رشد اقتصادی همراه با پایداری زیست محیطی را به واقعیت مبدل کند ( میر 1384: 201).
بدیهی اســت توسعه وقتی می تواند به طور همه جانبه موفق باشد که آحاد مردم در امر توسعه مشارکت همه جانبه داشته باشند. این مشارکت تنها به معنی دخالت بخش خصوصی در فعالیت های توسعه ای جامعه در کنار بخش دولتی نیست، بلکه ایجاد زمینه های لازم برای شکل گیری یک نهاد اجتماعی و حضور داوطلبانه مردم و تشویق آنان به مشارکت در توسعه و حفظ محیط زیست اســت.
یکی از برنامه های تشویقی دین مبین اسلام که می تواند در این زمینه بسیار کارساز باشد موضوع وقف اســت. اعتقاد بر آن اســت که با نگاهی جدید به این توان بالقوه جامعه اسلامی و باز تعریف این نهاد داوطلبانه مردمی، می توان گام مؤثری در حفظ و توسعه محیط زیست برداشت. در ابتدا و به طور گذرا نگاهی به مشکلات زیست محیطی خواهیم داشت و پس از آن به نقش وقف در حفظ و پایداری محیط زیست می پردازیم. این مقاله به دنبال بیان تهدیدها یا فرصت های رسیدن به توسعه پایدار نیست، بلکه هدف آن اســت تا با ذکر چند نمونه بارز از تباهی محیط زیست و ترسیم دورنمایی از مشکلات موجود، راهکار وقف را در پیشگیری یا جبران معضلات زیست محیطی به عنوان فرصتی مغتنم برای کشور تبیین کند.

1. نکاتی در باب توسعه و محیط زیست

1-1. تعریف توسعه پایدار

برای مفهوم « توسعه پایدار » تعاریف متعددی مطرح شده اســت که کمیسیون جهانی محیط زیست و توسعه (World Commission on Environment and Development = WCED) از بین 60 تعریف ارائه شده به کمیسیون، تعریف زیر را برگزیده اســت: « توسعه پایدار توسعه ای اســت که احتیاجات نسل حاضر را، بدون لطمه زدن به توانایی نسل های آتی در تأمین نیازهای خود، برآورده نماید ». بر اساس این تعریف، کمیسیون بر عدالت بین نسل ها و درون نسل ها و اولویت بالای نیازهای ضروری فقرا، تفکیک فعالیت های اقتصادی و اثرات زیست محیطی و انتقال میراث های سرمایه ای به نسل های آینده تأکید می نماید (WCED 1987: 43).

1-2. تقابل توسعه و محیط زیست

وقتی از ضرورت حفظ محیط زیست سخن به میان می آید، در ابتدا این موضوع متبادر به ذهن می شود که به خاطر حفظ محیط زیست برخی از زمینه های توسعه ای با مشکل روبه رو خواهد شد؛ به بیانی دیگر، محیط زیست یک عامل محدود کننده توسعه به شمار می آید. اما واقعیت آن اســت که حامیان محظ محیط زیست چنین مسأله ای را مد نظر ندارند، بلکه هدف آن اســت که توسعه در بستری حرکت کند که از منابع طبیعی و محیط زیست استفاده صیانتی شود نه بهره برداری تخریبی.
از لحاظ کاربری منابع می توان منابع طبیعی را به دو دسته « منابع تجدید ناپذیر » و « منابع تجدید پذیر » تقسیم نمود (احمدیان 1381: 1)، ضرورت استفاده صیانتی از منابع تجدیدناپذیر در مسیر توسعه بیشتر از منابع تجدید پذیر اســت. زیرا امکان تجدید آن وجود ندارد. با این حال از منابع تجدید پذیر باید به گونه ای بهره برداری کرد که حتماً تجدید شوند و به آستانه ی نابودی بی بازگشت نرسند. در هر صورت هر دو منبع مذکور یا محیط زیست در کل را باید جزو منابع کمیاب به حساب آورد.

1-3. GDP سبز چیست؟

امروزه در راستای حفظ و صیانت از محیط زیست میزان هزینه هایی را که دولت ها در این راستا متقابل می شوند از ارزش پولی محصول ناخالص داخلی کسر می کنند، که به آن GDP سبز می گویند. هر قدر این هزینه ها بیشتر باشد، بیانگر اهتمام بیشتر آن کشور به حفظ محیط زیست اســت.

1-4. مشکلات زیست محیطی در جهان

بانک جهانی بدون توجه به ارزش رفاهی محیط زیست سالم و تنها بر اساس مشکلات زیست محیطی که منجر به وارد کردن ضرر و زیانی به سلامت و بهره وری شمار وسیعی از مردم در کشورهای رو به توسعه می شود، مشکلات و مسائل زیست محیطی را به شرح زیر بیان می کند:
1. یک سوم مردم جهان از بهداشت مناسب محرومند و یک میلیارد نفر آب آشامیدنی سالم ندارند.
2. تعداد 1/3 میلیارد نفر از مردم جهان در معرض شرایط ناسالم ناشی از دود و دوده قرار دارند.
3. تعداد 300 تا 700 میلیون نفر زن و کودک از آلودگی ناشی از سوخت نامناسب برای آشپزی در منازل رنج می برند.
4. صدها میلیون نفر از کشاورزان، جنگل نشینان و مردمان بومی که تأمین معاش آنان به زمین و شرایط مساعد محیط بستگی دارد دچار مشکل اند.
5. یک چهارم همه زمین های مشروب دچار مشکل شوری آب اســت.
6. فرسایش خاک موجب زیانهای اقتصادی سالانه با طیفی از 0/5 تا 1/5 درصد محصول ناخالص ملی می شود.
7. جنگل های گرمسیری که منبع اصلی تأمین معاش حدود 140 میلیون نفر اســت، سالانه به میزان 0/9 درصد در حال نابودی اســت، به عبارت دیگر میزان تخریب جنگل ها حدوداً معدل یک زمین فوتبال در هر ثانیه اســت ( جرالد میر 1384 به نقل از World Bank, World Development Report 1992: 44).

1-5. چه باید کرد؟

براین اساس هر گونه سیاستی که در راستای توسعه اقتصادی اتخاذ می شود باید در راستای حفظ منابع طبیعی و محیط زیست باشد. ترویج درختکاری و جنگل سازی، جلوگیری از فرسایش خاک، بیابان زدایی، جلوگیری از هدر رفتن آبها و تبخیر بیش از حد آنها، مبارزه با آلودگی آب، هوا و خاک و اتخاذ راه های صحیح بهداشتی در دفع پسماندها و پس آب ها، حفاظت از گونه های مختلف گیاهی و جانوری بخصوص پرندگان مهاجر از این نمونه سیاست ها اســت.
رشد محصول ناخالص داخلی و افزایش در آمد ملی میتواند همزمان و توأم با حفظ محیط زیست باشد، مشروط بر آن که اتخاذ این دو سیاست مکمل هم باشند نه این که پیشرفت یکی به معنی عقب ماندن دیگری باشد.
وینود تاماس با ارائه نموداری به تبیین این نکته پرداخته اســت:
اقتصادی که محیط زیست را ارج می نهد، به دنبال ایجاد تعادل بین تسریع رشد و بهبود کیفیت محیط زیست بوده و در مسیر AD حرکت خواهد کرد.
نمودار:
اگر این اقتصاد رهیافت « اول رشد - سپس پاکسازی » را اتخاذ کند از A به C خواهد رفت و این امر با وخامت زیست محیطی هنگفتی همراه خواهد بود. یک گزینه بدتر شاید سیاستهایی را تعقیب کند که به رشد آهسته و خسارت محیط زیست فراوانی بیانجامد، یعنی از A به B بروند. اقتصادهای نقاط B و C خسارت های فراوانی به زیست بوم (ecosystem) وارد می کنند.
این شکل نشان می دهد اقتصادهای C استطاعت آن را دارند که مدیریت زیست محیطی خود را بهبود بخشند و به طرف D حرکت کنند، در حالی که اقتصادهای A یا B باید بکوشند تا هم میزان رشد را بالا ببرند و هم محیط زیست را بهبود بخشند. به احتمال زیاد هزینه های پاکسازی بسیار بیشتر از هزینه های پیشگیری اســت و بسیاری از زیانها هم جبران ناپذیرند ( میر 1384: 208).

1-6. تعویق مشکلات زیست محیطی

ممکن اســت این سؤال مطرح شود که آیا می توان مشکلات زیست محیطی را به تعویق انداخت و همان طوری که وینود تاماس گفت رهیافت « اول رشد - سپس پاکسازی » را اتخاذ نمود؟ پاسخ کاملاً روشن و واضح اســت که این سیاست نه تنها به نفع این کشورها نیست، بلکه ممکن اســت در مواردی به مشکلات جبران ناپذیری منجر شود یا هزینه های بسیار گزافی را تحمیل کند. که از تمام رشدی که داشته اند بیشتر باشد. شاهد یوسف و جوزف استیگلیتز معتقدند که بسیاری از این قبیل کشورها می تواند سیاستهای برد - برد را در پیش گیرند که موجب کاهش هزینه های زیست محیطی بدون کاستن از رشد اقتصادی می شود ( میر 1384: 277).

1-7. محیط زیست و حکومت ها

متأسفانه یکی از مشکلاتی که به حکومت ها مربوط بوده و همواره خسارات جانی و زیست محیطی جبران ناپذیری را به دنبال داشته، مسأله جنگ بین کشورها اســت. مؤسسه بین المللی مطالعات استراتژیک هزینه های جنگ قرن بیستم را به شرح ذیل بر آورد کرده اســت:
( میلیارد دلار آمریکا 1995)
درگیریها هزینه ها
جنگ جهانی اول 2850
جنگ جهانی دوم 4000
جنگ کره 340
جنگ سوئز 13
جنگ ویتنام 720
جنگ 6 روزه اعراب و اسرائیل 3
جنگ یوم کپور 21
جنگ افغاستان 116
جنگ ایران و عراق 150
جنگ جزایر فالکند 5
جنگ خلیج فارس 102
(Sources: International Institute for Startegic Studies, Finantial Times, April 9, 1999)

1-8. مهاجرت و محیط زیست

یکی دیگر از مسائلی که موجب بروز مشکلاتی در محیط زیست هر جامعه ای می شود مسأله مهاجرت درون مرزی و برون مرزی یا بین المللی (international migration) اســت. کمبود آب، زمین زراعی مناسب، سرمایه و دیگر نهاده های تولید کشاورزی موجب می شود تا روستاییان و کشاورزان خانه و دیار را ترک کنند و به امید دستیابی به شغل مناسب تر، درآمد بیشتر و زندگی بهتر به شهرها روی آورند. افزایش جمعیت شهری تخریب محیط زیست و برخی مشکلات اقتصادی را به شرح زیر به دنبال دارد:
1. تولید کنندگان محصولات کشاورزی هر چند اندک، به مصرف کنندگان شهری این محصولات تبدیل می شوند.
2. با مهاجرت روستاییان به شهر مقداری آب، زمین کشاورزی، مراتع و دیگر امکانات طبیعی از دست می رود و زمین های کشاورزی به زمین های موات تبدیل شده و با عدم لایروبی قنوات، آب آنها نیز کم کم خشک می شود و در نتیجه بهره وری ملی تا حدی تنزل می یابد.
3. ساختار شهرهای کشورهایی چون کشور ما کاملاً صنعتی نیستند بلکه عمدتاً خدماتی اند و روستاییانی که به این شهرها مهاجرت می کنند اغلب سواد و دانش تخصصی لازم برای جذب در مشاغل صنعتی را ندارند و لاجرم جذب فعالیت های خدماتی سطح پایین و انگلی مانند کوپن فروشی و مانند آن می شوند.
4. تراکم جمعیت شهری موجب می شود تا هر روز به آمار بیکاران افزوده شود و این امر بار تکفل را افزایش می دهد، به طوری که میانگین بار تکفل خانواده ها در ایران به حدود 5/5 نفر رسیده اســت.
در سطح بین المللی و مهاجرت بین کشورها نیز هر ساله بین 2-3 در سطح بین المللی و مهاجرت بین کشورها جابه جا می شوند، که آن هم به سهم خود مشکلات فراوانی مانندبیکاری، عدم بهداشت و انتقال بیماری ها، مشکلات فرهنگی، امنیتی و اجتماعی خاص خود را دارد. به ویژه مهاجرانی که به طور غیر قانونی مرزها را طی کرده و وارد کشور دیگری می شوند و از حداقل امکانات شهروندی محروم می شوند و دائماً در تعقیب و گریز نیروهای امنیتی بوده و گاه به بزهکاری روی آورده و دست به انواع خلاف ها می زنند.
در مجموع مواردی که ذکر شد نمونه هایی بود که به عنوان عوامل تهدید کننده محیط زیست به شمار می آیند. البته پیشگیری و جبران یا اصلاح این معضلات، سیاست های زیست محیطی خاص خود را طلب می کند که موضوع این تحقیق نیست.

2. اسلام و محیط زیست

2-1. محیط زیست در پرتو قرآن کریم

اسلام دیدگاه بسیار دقیق و همه جانبه ای نسبت به محیط زیست و حفظ آن و رعایت حقوق دیگران در استفاده آحاد مردم از این منابع خدادادی دارد و در قرآن کریم به آن تأکید شده اســت:
یک. « ماییم که هر چیزی را به اندازه آفریده ایم ». (2)
دو. « و هر چیزی نزد او اندازه ای دارد ». (3)
نکته ای که در آیات متعددی به آن تصریح شده اســت توجه دادن انسان به این مسأله اســت که زمین و آسمان و دیگر منابعی که در اختیار ما قرار داده شده مخلوق خدا اســت و خداوند هر یک از آنها را به اندازه و مقدار لازم برای استفاده انسانها و نسل های متمادی در طول تاریخ حیات بشری آفریده اســت. بر این اساس و در سطح کلان مفهومی به نام کمیابی وجود ندارد. اگر در جایی کاستی و کمبودی مشاهده می شود، یا ناشی از تلاش ناقص انسان ها در کشف و بدست آوردن منابع اســت یا این که در توزیع و مصرف آن اعتدال را رعایت نکرده و با اسراف و تبذیر موجب محرومیت گروهی دیگر شده اســت. بدیهی اســت بهره برداری ناصحیح از محیط زیست نیز مشمول همین قاعده اســت.
سه. « او شما را از زمین پدید آورد و در آن شما را استقرار داد ». (4)
این آیه شریفه بیانگر یک نوع خویشاوندی و قرابت بین انسان و زمین اســت که می فرماید خداوند شما را از زمین آفریده اســت.
این احساس قرابت زمینه ای برای تقویت روحیه لازم در حفظ و آبادانی زمین اســت. انسان به هر چیزی که با او نسبتی داشته باشد انس و الفت بیشتری پیدا می کند و این حس در حفظ محیط زیست بسیار کارآمد اســت و به هیچ نیروی نظارتی خاصی نیز احتیاج ندارد.
چهار. « و از آسمان آبی فرود آورد پس به وسیله آن رستنیهای گوناگون جفت جفت بیرون آوردیم ». (5)
پنج. « و هر چیز زنده ای را از آب پدید آوردیم آیا [ باز هم ] ایمان نمی آورند؟ ». (6)
نکته دیگر در مورد آب و هوا اســت که در آیات متعددی از آن یاد شده اســت. آب مایه حیات اســت که زندگی تمامی موجودات به آن گره خورده اســت. اگر آب از چرخه حیات حذف شود یا هوا نباشد و موجودات زنده نتوانند تنفس کنند، در واقع کل حیات و محیط زیست نابود شده اســت. پس در موضوع حفظ محیط زیست مهمترین مسأله، مسأله آب و هوا اســت.
6. « صید دریا و مأکولات آن برای شما حلال شده اســت تا برای شما و مسافران بهره ای باشد، و [ لی ] صید بیابان - ما دام که مُحرم می باشید - بر شما حرام گردیده اســت. و از خدایی که نزد او محشور می شوید پروا دارید ». (7)
محیط زیست دریایی نیز در اسلام از اهمیت فراوانی برخوردار اســت که علاوه بر استفاده حمل و نقل دریایی و کشتیرانی، وجود برخی از آبزیان به عنوان تأمین غذای انسان و دیگر موجودات نقش مؤثری در زیست بوم دارد.
در مجموع آیات متعددی به عناصر مختلف زیست محیطی اشاره دارد و به انسان توجه می دهد که هیچ یک از آنها بیهوده آفریده نشده اند. حتی موجودات ذره بینی هم در این جهان بر اساس حکمت بالغه الهی آفریده شده و هدف و وظیفه ای را تعقیب می کنند که باید در زیست بوم حفظ شده و هر اقدامی که موجب حذف یا کاهش گونه های آنها شود تباهی بخشی از محیط زیست را به دنبال خواهد داشت.

پی نوشت ها :

1. دانشجوی دکتری علوم اقتصادی دانشگاه امام صادق (ع). mohebi@isu.ac.ir
2. « إِنّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرِ » (قمر 49).
3. « و کُلَّ شَیْءٍ عِندَهُ بِمِقْدَار » (رعد/8).
4. « ... هُوَ أنشَأکُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا » (هود/61)
5. « ... وَأنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أزْوَاجًا مَّن نَّبَاتٍ شَتَّی » (طه/53)
6. « وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ حَیِّ أفَلَا یُؤمِنُونَ » (انبیا/30).
7. « اُحِلَّ لَکَمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَ طَعَامُهُ مَتَاعًا لَّکُمْ وَ لِلسَّیَّارَهِ وَ حُرَّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ الْبَرَّ مَا دَمْتُمْ حُرُمًا وَاتَّقُواْ اللهَ الّذِیَ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ » (مائده/96).

منبع مقاله :
سید امامی، کاووس؛ (1389)، اخلاق و محیط زیست ( رهیافتی اسلامی )، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ اول

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


20 ا کتبر 2014 ... در ابتدا و به طور گذرا نگاهي به مشکلات زيست محيطي خواهيم داشت و پس از آن به نقش وقف در حفظ و پايداري محيط زيست مي پردازيم. اين مقاله به دنبال ...نقش پوياي وقف در حفظ محيط زيست (2) - 3. نقش وقف در محيط زيست 3-1. تعريف -پویای-محیط-زیست.نقش پوياي وقف در حفظ محيط زيست (1). سرویس خانواده جوان ایرانی به نقل از راسخون؛ بخش تنظیم خانواده: نقش پوياي وقف در حفظ محيط زيست ( 1 ). نویسنده: محمد تقی ...شما هم می تونید ، یک سایت به اسم خودتون داشته باشید که شغل یا تخصص تون را به همه معرفی کنید تا بیشتر دیده شوید هفت روز رایگان استفاده کنید در صورتی که ...26 جولای 2016 ... هدف روان شناسی حفاظت از محیط زیست سرمایه گذاری در عرصة فوق العاده ...... محبی، نقش پویای وقف در حفظ محیط زیست، اخلاق و محیط زیست، ص ۲۷۵.نقش پوياي وقف در حفظ محيط زيست ( 2 ). 3. نقش وقف در محیط زیست. 3-1. تعریف وقف. وقف در اصطلاح فقهی به معنی تحبیس الاصل و اطلاق المنفعة است؛ یعنی اصل ...5 ا کتبر 2016 ... نقش پوياي وقف در حفظ محيط زيست (1) از حدود يک قرن پيش که انقلاب صنعتي به وقوع پيوست و جهان اندکي بيش از يک ميليارد جمعيت داشت، مردم ...کتاب اخلاق و محیط زیست (رهیافتی اسلامی) انتشارات دانشگاه امام صادق (ع) رقعي ... 1 ... معرفتی اسلام/ دکتر بهمن اکبری؛ نقش پویای وقف در حفظ محیط زیست/ محمدتقی ...سرمایه عظیم وقف درخدمت مردم وجامعه است. یکشنبه 25 ... نقش پوياي وقف در حفظ محيط زيست. جمعه 16 بهمن ... وقف اموال برای حفظ اسلام ... نقش وقف در توسعه. سه شنبه 06 ...در توسعهی پایدار منابع آب و خاک و هوا حفظ شده، محیط زیست تخریب نمیشود و از نظر فنی .... بنابراین بهرهمندی از بار معنوی و مذهبی آثار و مجموعههای وقفی در پویایی و جذابیت .... 2-1: مطالعه و ارائه مطالب لازم پیرامون فرهنگ وقف، نقش وقف در حل مشکلات ...


کلماتی برای این موضوع

وبلاگ یک مهندس تفکر و اقدام در برنامه ریزی استراتژیک برنامه ریزی استراتژیک هفته سوم آذر بهترین های اجتماعی و فرهنگیبا این همه، وجه اشتراک در حاصل کار فریبنده است؛ رأی برّنده‌ای که آدرونو و فوکو درباره


ادامه مطلب ...

فطرت الهیه‌ی آدم، تجلی اسم اعظم الهی (1)

[ad_1]

چکیده

همگی مخلوقات بر توحید خلق شده‌اند. نحوه‌ی وجود، حرکات، سکنات، فضائل و خصائل آنها، همگی حکایت از این نحوه خلقت دارد و همه‌ی خلائق بر ربوبیت و الوهیت حضرت حق تعالی اقرار می‌کنند.
اما در این بین، انسان که حقیقتش جامع جمیع مظاهر در تمام مراتب الهیه (وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی) (2)، کونیه اعم از عقول و نفوس، کلیه و جزئیه و مراتب طبیعت تا آخر تنزلات وجود است، ظریف‌ترین، دقیق‌‌ترین و عمیق‌‌ترین کانال سری و ارتباطی را با حضرت حق تعالی دارد.
یقین می‌دان که ما چندین عجایب برای یک دل بینا نهادیم فرستادیم آدم را به صحرا جمال خویش بر صحرا نهادیم
از این رو گرایش به مطلق و حقیقت، جزء سرشت و خمیرمایه وجودی او است و با سوز و گداز در پی کشف حقیقت اشیا بوده و با حال و قال عرض می‌کند:
رب ارنی الاشیاء کماهی
همین گرایش است که او را به سمت دانایی و کمال شوق می‌دهد؛ تا جایی که به راحتی از لذایذ دیگر غافل یا منصرف می‌شود.
دلی کز معرفت نور و صفا دید به هر چیزی که دید اول خدا دید.
وسوسه‌های شیاطین جنی و انسی و داخلی و خارجی، در این مهم رهزن انسان است.
کل عبادی خلقت حنفاء فاجتبالتهم الشیاطین عن دینهم و امروهم یشرکو ابی (3)
همه بندگان من حنیف و خالص خلق شده‌اند. شیطان آنها را از فطرت اصلی خودشان منحرف می‌کند.
بعد وهم و خیال او را به لذایذ دنیوی و حیوانی و فطرت الهی او را به ساحت قدس ربوبی می‌کشاند. او در اوایل تولد، حیوان بالفعل و انسان بالقوه است؛ از این رو بعد حیوانی در او غالب است. ولی به تدریج باید به سمت شکوفایی مراتب عالی وجودی خود حرکت کند تا بعد عقل و نفخه الهی او شکوفا شود و مراقب باشد رهزن‌های وهم و خیال او را از مقصد باز ندارند. بنابراین قرآن کریم با زبان‌های مختلف او را به حقیقت اصلی وجودش سوق می‌دهد؛ از جمله «عهد الست» را به او یادآوری می‌کند تا تجدید بیعت کند و از اسارت آزاد گردد یا به صورت صریح متذکر فطرت حقیقی او می‌شود و تأکید ویژه بدان می‌کند:
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیمُ (4)
با تمام توجه به فطرت الهی خود توجه کن؛ زیرا این خلقت و برش تو است و همه انسان‌ها از ازل تا ابد، الهی بر آن خلق شده‌اند و دین تنها همین است.
همه مخلوقات بر توحید خلق شده‌اند، ولی هر مخلوقی به اندازه بهره وجودی‌اش از علم، آگاهی و فطرت برخوردار است؛ چنان که کرم شب تاب به اندازه خود و خفاش هم به اندازه خود. ولی در این بین، انسان کامل که دارای عالی‌ترین درجه وجود است، عالی‌ترین مرتبه علم، آگاهی و فطرت را داراست. به همین جهت در مورد انسان گفته می‌شود که «مفطور بر فطرت الهیه است». (5)

فصل اول

تحلیل معناشناختی فطرت

الف. لغوی: ابتداء کردن، ابتداع و اختراع (6)
راغب می‌گوید: ایجاد و ابداع کردن خداوند خلق را به گونه‌ای که برای انجام فعل خاص مناسبت داشته باشد. (7) طبرسی می‌گوید: فرو ریختن از امر الهی، همان گونه که برگ از درخت می‌ریزد خلق از جانب خداوند پدید آمده است. (8) «فطر الله الخلق» نیز کنایه از این صفت و حالت غیراکتسابی که انسان، با آن از مادر متولد می‌شود؛ کیفیت یا صفتی که ذات انسان با آن تکون یافته است. ب. اصطلاحی: در این معنا لازم است به دو نکته توجه شود:
1. تعریف حقیقی و حدی فطرت یعنی بیان ذاتیات آن، امکان‌پذیر نیست؛ ولی بیان خواص و ویژگی‌های آن امکان‌پذیر است.
2. در تعریف اصطلاحی، از دو نگاه می‌توان فطرت را تعریف کرد:
الف. عقل؛ در منطق به ادراکات بدیهی اعم از تصور و تصدیق، فطرت اطلاق شده است و در فلسفه، جوهر، ماهیت انسان و آنچه انسان با او بالفعل می‌شود. (9) فیض کاشانی کلمه فطرت را به معنای عقل گرفته است. (10)
ب. دل؛ در عرفان علم حضوری انسان به بعضی از حقایق که انسان با توجه به ساختار روحی خود به صورت تکوینی (غیراکتسابی) آن را دارا است (و با تعبیر بعد معنوی، حالت قدسی و... از آن یاد می‌شود)، فطرت اطلاق می‌شود. (11) یا حالت خاص عرفانی که از سرشت و ذات انسان نشات می‌گیرد و در زندگی «فعلیت» لازم خویش را بازمی‌یابد. قرآن کریم فطرت را به معنای بینش شهودی انسان به «الله» معرفی می‌کند:
فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا (12)
آفرینش الهی که مردم بر آن خلق شده‌اند. در روایات نیز فطرت، حالت جبلی و ذاتی قلوب معرفی شده است.
جابل القلوب علی فطرتها (13) که با ضمیمه کردن «لا تدرکه العیون بمشاهده الابصار و لکن راته القلوب بحقایق الایمان» (14) یعنی خداوند با مشاهده چشم سر درک نمی‌شود؛ بلکه قلوب با حقایق ایمان او را مشاهده می‌کنند؛ «فطرت به معنای مشاهده» قلبی و بینش شهودی است که از ازل انسان‌ها بر آن خلق شده‌اند.
بنابراین فطرت، آگاهانه‌تر و والاتر از غریزه است و انسان به فطریات خود آگاه اوست می‌داند که آنها را دارا است.
در این مقاله منظور از فطرت، معنای عرفانی و قرآنی آن است؛ یعنی بینش شهودی که از ذات و خلقت اولیه انسان نشات می‌گیرد و به تدریج فعلیت خود را بازمی‌یابد.

فطریات

معنای کلمه فطری، منسوب به فطرت است و منظور اموری است که از فطرت نشات می‌گیرد.
فطرت سرچشمه کمالات، فضایل و خوبی‌ها است که در ضمن مقاله به صورت مبسوط به آن خواهیم پرداخت. در اینجا به ذکر نمونه‌هایی از ویژگی‌های امور فطری بسنده می‌کنیم.
الف. تخلف ناپذیر (15) و فراگیر هستند؛ به گونه‌ای که همه افراد با هر فرهنگ، تمدن و نژاد، از آن برخوردارند.
ب. اختلاف ناپذیر هستند؛ یعنی این گونه نیست که به بعضی بیشتر اعطا شده باشد و به بعضی کمتر. (16)
ج. نیاز به تعلیم و تعلم ندارند و به رهبری فطرت انجام می‌شوند.
د. ریشه‌کن نمی‌شوند؛ گرچه ارتکاب امور خلاف، از ظهور و بروز آنها می‌کاهد و آنها را می‌پوشاند.
ه. عوامل جغرافیایی، اقتصادی، سیاسی، رشد تکنولوژی و... در آنها تأثیر ندارد.
و. اختصاص به زمان و مکان خاصی ندارد.
ز. از ارزش حقیقی برخوردارند؛ زیرا خاستگاه آنها هستی محض، کمال مطلق و وجود بحت می‌باشد که مبدأ هر ارزشی، بلکه تنها ارزش است.
ح. اقتضای آفرینش است. بنابراین عمل بر مقتضای آنها، عمل بر طبق ساختار اصیل قلب و اصل وجود است و هر چیز با همسنخ خود سازگاری دارد؛ از این رو عمل بر طبق آنها تحمیلی و اکتسابی نیست؛ همچنین ملال‌آور نبوده و عمل به آن تکلیف نیست، بلکه نشاط‌آور بوده و عمل به تشریف است.
زیرا هنگامی که انسان در اقلیم عقل وارد شود، در اقلیم دین فطری و الهی وارد شده است؛ هر چه کند، الهی است گرچه خوردن، آشامیدن و... باشد؛ چرا که ادراک و تحریک او به اشاره عقل است نه به دلخواه نفس اماره و در حق او گفته شود: (17)
وَمَا رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَى (18)
آن گاه که تیر انداختی، تو نینداختی، بلکه خدا است که تیر افکنده است.
چنین فردی به تدریج از حکومت ارباب متفرق خارج شده و به حکومت رب واحد و حکومت توحیدی وارد می‌شود. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید:
المومن یاکل فی معاء واحد و المنافق یاکل فی سبعه امعاء (19)
مومن در یک روده می‌خورد ولی منافق در روده‌های هفت‌گانه.
زیرا مؤمن تحت حکومت عقل و دین است، لذا تمام ادراکات و تحریکات او از عقل و دین نشأت می‌گیرد و به حکم از هرجا آمد، به همانجا برمی‌گردد، موجب کمال بعد عقل و بعد الهی او می‌شود ولی منافق که تحت حکومت هوای نفس است، نفس اماره او را به سمت و سویی می‌کشد، به تقاضای او با چشم می‌بیند، به تقاضای او با گوش می‌شنود و...

تقسیم بندی فطریات

در یک نظر اجمالی، فطریات به دو دسته ادراکی و گرایشی تقسیم می‌شود. فطریات اداراکی، اصول تفکر بشر به شمار می‌رود و فطریات گرایشی، انسان را به جست وجوی احوال خاص و فرار از دسته‌ای حالات دیگر وا‌می‌دارد.
سوسویی از فطرت در کلام بعضی از اندیشمندان
ویلیام جیمز، فیلسوف و روان شناس معروف امریکایی، می‌گوید: در نیایش، روح آدمی کاملاً بیدار و بینای به خدا است و از جهان حس و محسوسات و نیز از خویشتن به دور است و در مدتی که این «اتحاد» برقرار است، آدمی از هر آنچه که محسوس و مربوط به حس‌های مختلف می‌شود جدا است. (20)
کوونتام، محقق و روان‌شناس معروف، می‌گوید: حس مذهبی یکی از عناصر ثابت و طبیعی روح انسان است. (21)
اینشتین: زیباترین و عمیق‌ترین احساس که به ما دست می‌دهد، حس عرفانی است که تخم همه علوم را در دل‌ها می‌نشاند. کسی که از این حس‌ بی بهره است، کسی است که دیگر نمی‌تواند دستخوش حیرت شود یا به حالت بهت‌زدگی درآید و گویی مرده است. (22)
با سیر در این کلمات، می‌توان اذعان به نوعی شناخت ذاتی و شهودی انسان در برابر خداوند تعالی را دریافت که سوسویی از نور اقیانوس فرمایش نغمه‌سرای بستان عشق است که فرمود:
عمیت عین لاتراک علیها رقیبا و خسرت صفقه عبد لم تجعل له من حبک نصیباً (23)
چشمی که تو را نبیند کور است و بنده‌ای که از حب تو بهره‌ای ندارد زیانبار است.

بعضی از تجلیات فطرت

الف. گرایش فطرت به کمال مطلق

فطرت چون کمال مطلق را اصیل می‌داند و اصالت آن را مشاهده می‌کند، طبیعی است که در آغاز به کمال‌های مقطعی گرایش دارد؛ چون آن را تابع می‌بیند؛ ولی بعد از شکوفایی فطرت با تزکیه عقل نظر و عقل عمل، با هدایت و عنایت وحی نبوی و الهام ولوی بینش و گرایش اصل و تبع، به حقیقت و مجاز تلطیف می‌شود؛ یعنی فطرت حقیقتاً به کمال مطلق و مجازاً به کمال محدود گرایش دارد.
می‌توان گفت سخن امام سجاد (علیه‌السلام):
اللهم ارزقنی التجافی عن دار الغرور (24)
اشاره به این سیر متعالی و بینش متعالی حاصل از آن در انسان دارد؛ زیرا انسان با وجود بعد مادی، ناگزیر از استفاده از دنیا و توجه به آن است؛ ولی این توجه اولاً باید در حد ضرورت باشد؛ ثانیاً در آغاز امر و قبل از رشد عقلی، مقصد است؛ ولی بعد از رشد عقلی و بلوغ معرفتی، وسیله بودن آن روشن می‌شود. با بلوغ عقلی؛ توجه انسان به دنیا در طول توجه او به حقیقت و فطرتش قرار می‌گیرد؛ زیرا حقیقت نامحدود مجالی برای کمال مجازی و غیرخداوند باقی نمی‌گذارد و هر چه غیر حضرت حق، مجازی است؛ بنابراین گرایش انسان به آن نیز مجازی است؛ گرچه حقیقت آن در حشر اکبر روشن می‌شود.
انسان در آغاز امر سر از عالم ماده درمی‌آورد و انس او به مادیات بیشتر است؛ از این رو باید بکوشد در دنیا توقف نکند و به رشد مراتب عالی خود نیز توجه داشته باشد؛ همچنین از دنیا به عنوان وسیله برای رسیدن به حقیقت و شکوفایی فطرت خود استفاده کند؛ یعنی حالت نیم‌خیز از دنیا داشته باشد. با شکوفایی فطرت، توجه و گرایش انسان فقط به حق و حقیقت معطوف می‌شود و جز حق نمی‌بیند و جز حق نمی‌یابد و با آن به آرامش و اطمینان قلبی می‌رسد که با هیچ چیز غیر آن حاصل نمی‌شود. بنابراین حقیقت انسانی، طالب کمال مطلق است و صرفاً در پناه او شکوفا می‌شود.

ب. گریز فطرت از نقص

صفات سلبی کمال محض و جمال صرف، به سلب سلب برمی‌گردد که نتیجه آن ثبوت است. فطرت انسان همان‌گونه که به کمال گرایش دارد از نقص گریزان است و همان‌طور که به جمال می‌گرود از قبح می‌گریزد؛ لیکن بعد از تحلیل، مرجع تمام گریزها، گرایش‌ها است. در حقیقت دو فطرت در نهاد بشر تعبیه نشده، بلکه یک فطرت در او به ودیعه نهاده شده و آن عبارت از کمال‌خواهی او است و لازمه گرایش به کمال، گریز از نقص است؛ همان گونه اگه صفات سلب ربوبی که کمال محض و جمال صرف است، به سلب سلب برمی‌گردد و نتیجه آن ثبوت است. گریز از نقص فطرت نیز به سلب نقص و عیب، یعنی سلب سلب برمی‌گردد و بازگشت آن همان وجود أکید است.

ج. فطرت بینش جمال و گرایش به کمال

فطرت انسان، خواه مکشوف و خواه محجوب، غیر از بینش جمال، بینش دیگری ندارد و غیر از گرایش به کمال، گرایش دیگری ندارد؛ یعنی فطرت محجوب همان را می‌طلبد که فطرت مکشوف؛ ولی خواستن یکی مشهود و خواستن دیگری محجوب است و هرگز فطرت محجوب خواهان شر نیست. البته حاجب فطرت و ساتر گوهر انسانیت به سمت شر می‌رود و فراخوان گناه و تباهی است؛ ولی این اقتضای حاجب است نه محجوب. بنابراین حاجب و محجوب، را باید از یکدیگر ممتاز کرد.

د. حیات‌یابی طبیعت از فطرت

بدن به وسیله روح زنده است. در خواب که ارتباط روح و بدن کم می‌شود، اجزای بدن از حرکت می‌ایستند و توانایی‌های خود را از دست می‌دهند، بنابراین عضوی که با عمل جراحی ارتباطش با روح قطع می‌شود نه تنها قابلیت انجام کاری را ندارد، بلکه به تدریج فاسد و متعفن می‌شود؛ چنان که بعد از مرگ که ارتباط بدن به طور کامل با بدن قطع می‌شود، تمام اعضا از کار می‌افتد و به سمت فساد پیش می‌رود. (25)

موانع شکوفایی فطرت الهیه در انسان

انسان از راه فطرت به حق تعالی گرایش دارد و از راه احساس نیز کششی به طرف طبیعت دارد. اگر بر اثر گرایش به سمت طبیعت، از گرایش به سمت فطرت منحرف شود، از آن هبوط و خدا را فراموش می‌کند. درحقیقت می‌توان گفت که خود را فراموش کرده است.
نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ (26)
پرده‌ها و عوارض طبیعت باعث دوری انسان از فطرت می‌شود:
کل عبادی خلقت حنفاء فاجتبالتهم الشیاطین عن دینهم (27)
تربیت یا عادت غلط باعث دوری انسان از فطرتش می‌شود:
کل مولود یولد علی الفطره، ابواه هما اللذان یهود انه و ینصرانه (28)
حقیقت انسان از حالت ذاتی خودش تغییر نمی‌کند؛ بلکه این انسان است که بر حقیقت خود، حجاب غلیظ طبیعت و باطل را می‌کشد و آن را می‌پوشاند. نسفی در انسان کامل می‌گوید:
خدای تعالی جمله ارواح را در عالم، در اصل فطرت پاک و مطهر آفریده است؛ اما چون به این عالم سفلا به طلب کمال برآمدند، بعضی به عالم فریفته شدند و در راه بماندند و این فریفته شدن معلول تربیت ناروا است (29) که در حدیث نبوی به آن اشاره شده است.
اگر انسان غفلت کند و در مراتب پایین بماند، سنگ طبیعت را بر گوهر فطرت فرود آورد و فطرت خود را با حجاب طبیعت و سبعیت بپوشاند. (30)

ظاهرش با باطنش گشته به جنگ *** باطنش چون گوهر و ظاهر چو سنگ (31)

این بزرگ‌ترین خطر برای انسان است. اگر چهره دل از فطرت توحیدی منحرف شود و به سمت طبیعت حیوانی او بازگردد، هرگز از فیض الهی بهره نمی‌برد و بسان کاسه‌ای می‌ماند که به طرف زمین باشد، هرچه باران ببارد، چیزی داخل آن نمی‌شود بلکه از پشت آن می‌گذرد. قلب منکوس به طرف طبیعت به گونه‌ای است که هر فیض که از سوی «الله» نازل شود، چیزی درون آن فرود نمی‌آید.
إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاکِسُو رُءُوسِهِمْ (32)

شعله کز فطرت جدا شد دود گشت *** دود هم ویلان شد و نابود گشت

زیر و رو شدن قلب و قبض و بسط او، به دست «الله جل و علا» است، ولی مبدأ قابلی آن و انتخاب زشت یا زیبا، خود انسان است. (33)
فطرت یعنی نبوت و ولایت انسان اصل او است. اگر آدمی روی دل و توجه خود را به سمت فطرت بازگرداند و غذای مخصوصش را به او داد، فربه و بارور می‌شود؛ ولی اگر توجه خود را از او برداشت و به ابعاد حیوانی خود متوجه شد، جنبه حیوانی او فربه و بارور می‌شود و فطرت الهی او به سمت لاغری و ضعف می‌رود.

چرب و شیرین کم ده این مرداب را *** چرب و شیرین ده ز حکمت روح را

کافران در قوس نزول، با فطرت الهی آمدند و در قدم‌های اول صعود، میل به فجور و تقوا پیدا کردند و با رفتار ناشایست خود از وصل به مقصد اصلی خود یعنی «الله» و ملاقات با او محروم و با انتقام و عذاب الهی محشور شدند (34):
أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا إِنَّهُمْ سَاءَ مَا کَانُوا یعْمَلُونَ (35)
خداوند تعالی عذاب شدیدی را برای آنها آماده کرده است، آنچه عمل می‌کنند، بسیار بد است.
مرحوم شاه‌آبادی طبقات بشر را از جهت توجه خیال، شرح صدر و حصول ملکات به دو دسته تقسیم می‌کند: 1. انسان 2. نسناس
نسناس هفت طایفه‌اند که همه اهل دوزخند:
لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِکُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ (36)
برای جهنم هفت در است که هر در برای ورود دسته‌ای از گمراهان معین شده است.
اگر توجه خیال به سوی شهوت و حیوانیت باشد، به گونه‌ای که این صفت، ملکه راسخ در انسان شود، از سنخ گاو خواهد بود؛ اگر همش درندگی باشد، فعلیت او، پلنگ است و اگر دو خصوصیت را دارا باشد، گاو پلنگ خواهد بود.
کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ (37)
گویی خران گریزانی هستند که از شیر درنده می‌گریزند.
همچنین اگر توجه او به شیطنت و نیرنگ باشد، فعلیت او شیطان خواهد بود و نیز اگر شیطنت و حیوانیت و درندگی با هم باشد، شیطان گاوپلنگ خواهد بود. (38)
کَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّیاطِینِ (39)
گویی سرهای شیاطین است.
عین القضات انسان‌ها را به سه دسته تقسیم می‌کند:
1. افردای که به حیوانات شباهت دارند.
2. افرادی که به ملائک شباهت دارند.
3. افرادی که به انبیا شباهت دارند.
تمام همت گروه اول، خوردن و آشامیدن و خواب و آسایش است:
أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ (40)
آنها مانند چهارپایانند؛ بلکه بسی گمراه‌ترند.
زیرا «أُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ» (41) هستند. این گروه به ظاهر آدم هستند، ولی از حقیقت آن فارغند. رب آنها دنیا است و تمام توجه و همت آنها بدان معطوف است.
ذَرْهُمْ یأْکُلُوا وَیتَمَتَّعُوا وَیلْهِهِمُ الْأَمَلُ (42)
‌ای رسول ما، این کافران لحوج را به خورد و خواب طبیعت و لذات حیوانی واگذار تا آمال و اوهام دنیوی آنها را غافل گرداند.
گروه دوم امروز در حجاب معرفت و فردا در حسرت رویت حضرت حق خواهند بود. تمام همت آنها تسبیح، تهلیل نماز و روزه است و فرشته صفت هستند:
وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا (43)
و ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم و آنها را به مرکب بر و بحر سوار کردیم و جهان جسم و جان را مسخر انسان ساختیم او از هر غذای لذیذ و پاکیزه آنها را روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات خود، برتری و فضیلت کامل بخشیدیم.
تفضیل آنها از جهت حقیقتی است که به آن مزین شدند؛ یعنی:
وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی (44)
در آن از روح خویش بدمم.
اینان در هر دو جهان در بهشت به سر می‌برند.
اِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِی نَعِیمٍ (45)
(و روز جزا) نیکوکاران عالم در بهشت پر نعمت متنعمند.
به صورت و به حقیقت آدم هستند و خلق از آنها منفعت دنیوی و اخروی بسیار می‌برد. امروز با حقیقت و معرفت قرینند و در قیامت با رویت و وصلت.
گروه سوم مانند پیامبران و رسولان هستند و همت ایشان عشق و محبت، شوق و رضا و تسلیم است. آنها کسانی هستند که به لب و حقیقت دین رسیده، حقیقت یقین را چشیده و در حمایت غیرت الهی‌اند. ( اولیائی تحت قبائی لایعرفهم غیری)
شناخت افراد دیگر از این طایفه، به تشبیه و تمثیل و ظن است:
وَمَا یتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا (46)
و اکثر این مردم الا از خیال و گمان باطل خود از چیزی پیروی نمی‌کنند.

هر کسی از ظن خود شد یار من *** از درون من نجست اسرار من (47)

مخلوقات دیگر هم برای این گروه خلق شده‌اند:
لولاک لما خلقت الافلاک
دل آنها از خورشید روشن‌تر است و حتی یک لحظه نیز از حضور و مشاهده حضرت حق جل و علاء خالی نیست. (48)
عین القضات برای تأکید سخن خود، این آیه شریفه را به عنوان سند ذکر می‌کند:
ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَینَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ (49)
پس (از آن پیغمبران سلف) ما آن خاندان را که از بندگان خود برگزیدیم (یعنی رسول خاتم و آلش (صلی الله علیه و آله و سلم)) وارث علم قرآن گردانیدیم. باز هم بعضی از آنها (یعنی فرزندان یا عترت او) به نفس خود ظلم کردند و بعضی راه عدل پیمودند و برخی به هر عمل خیر (با جان و دل) به دستور حق سبقت گیرند.
«فمنهم ظالم لنسفه» اشاره به گروه اول است که همت آنها جز دنیا نیست و در مسیر حقیقت الهی خود قرار نگرفتند؛ بنابراین به خود ستم کردند و «منهم مقتصد» اشاره به گروه دوم است. با آنکه از حصار دنیا تا حدی خارج شده و به ماورا نیز توجه دارند، ولی هنوز از خود خبر هست، که هیچ بلایی در این راه سخت‌تر از وجود خود نیست؛ از این رو باید از سر خود برخاست:

ما را خواهی تن به غمان اندر ده *** چون شیفتگان سر به جهان اندر ده
دل پر خون کن به دیدگان اندر ده *** وانگه زره و دو دیده جان اندر ده (50)

«منهم سابق بالخیرات باذن الله» اشاره به گروه سوم است که به حسب شأن و استعداد خود به نهایت درجه ممکن رسیده و برای تکمیل دیگران رجوع کرده‌اند. ایشان، زمین فنا و قالب را به زمین بقا و دل مبدل ساخته و در هر ذره‌ای، زمین و آسمان‌های هفت‌گانه را می‌بینند.
ما رایت شیئاً الا و رایت الله فیه (51)
که همه چیز، آینه معاینه حضرت حق است و از همه چیز فایده و معرفت می‌برد:
وَإِنْ مِنْ شَیءٍ إِلَّا یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ (52)
هیچ چیز نیست مگر تسبیح و تحمید حق را می‌کند.

من به هر که می‌گذارم ذکر دوست می‌شنوم *** من به هر چه می‌نگرم، روی دوست می‌بینم
نی عجب، اگر گویم او من است و من اویم *** نی عجب‌تر که او باز اوست و من اینم (53)

بعضی از ثمرات شکوفایی فطرت

الف. استقرار توحید

اگر فطرت از لوث طبیعت پاک شود، توحید در دل مستقر می‌شود؛ یعنی ساختار حقیقی و اصیل قلب ظهور پیدا می‌کند. فطرت شکوفا، شاهد میثاق الهی و معرفت به توحید ربوبی است:
متی غبت حتی تحتاج الی دلیل یدل علیک و متی بعدت حتی تکون الاثار هی التی توصل الیک (54)

کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تو را *** کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را
غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور *** پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدی که من *** با صد هزار دیده تماشا کنم تو را

آنچه او را سیراب می‌کند، ارتباط و اتصال تام و بدون واسطه است؛ لذا وسائط را هم نمی‌تواند تحمل نماید و دردمندانه به حضرت حق جل و علا عرض می‌کند:
الی ترددی فی الاثار یوجب بعد المزار فاجمعنی علیک بخدمه توصلنی الیک (55)
خدایا، این رفت وآمد من در آثار تو باعث دوری تو می‌شود، مرا به خدمتی مشغول کن که تمام وجودم محو تماشای تو باشد.

ب. جذبه و فنای فی الله

سالک در پله‌های آغازین سفر خود، دیوار من و تو را خراب می‌کند و به من استعلا یافته خود و به نحوه حقیقی ارتباط خود با حق تعالی، که اضافه اشراقی است، دست پیدا می‌کند و می‌یابد که هویتی ممتاز از آفرینش و آفریننده ندارد؛ بلکه عین ظهور و ربط است. ذاتش را در ذات حق، فانی و مضمحل می‌یابد؛ بلکه ذاتی ندارد جز ظهور حق تعالی. بنابراین فنا، نابودی یکی و اثبات دیگری نیست؛ بلکه خودآگاهی عارفانه است که من آدمی، سعه و گسترش می‌یابد و همه را در برمی‌گیرد؛ در این دیدگاه، جهان و مخلوقات، پدیده بیرونی نیستند؛ بلکه معرفت کامل او به ذات خودش، همان معرفت به حقایق است و ارتباط انسان و جهان، وحدت این همانی است.
فنا دارای سه مرتبه است :
1. فنای افعالی
2. فنای صفات
3. فنای ذات
در عالی‌ترین مرتبه فنا، سالک عالی همت، به فنای ذات بار می‌یابد و وجودش در وجود حضرت حق مضمحل می‌شود.

چون سایه به آفتاب پیوست از ظلمت بود خود بر آسود *** چون سوخته شد تمام هیزم پیدا نشود از آن سپس دود

نمونه کامل آن امام صادق (علیه‌السلام) است که وقتی مشغول نماز بود و ناگهان بیهوش شد، حضرت (علیه‌السلام) را به هوش آوردند و در مورد این حالتشان سؤال کردند، امام فرمود:
لنا حالات مع الله هو فیها نحن و نحن فیها هو و مع ذلک هو هو و نحن نحن (56)
ماییم کز خدا، چو خدایی جدا نئیم از وی، جدا نئیم ولیکن خدا نئیم

در بحر عشق، کشتی فانی ما شکست *** تا او شدیم «او» ست که ماییم و مانئیم

پی‌نوشت‌ها

1- عضو هیأت علمی دانشکده فنی شریعتی.
2- حجر/ 29.
3- شذرات المعارف، ص150.
4- روم/30.
5- همان: شذرات المعارف، ص128.
6- همان.
7- مفردات راغب، ماده فطر.
8- مجمع البیان، ج2، ص169.
9- شرح المصطلحات الفلسفیه.
10- اصول المعارف، ص195 (نقل از ماجرای تفکر فلسفی، ص16).
11- پژوهشی پیرامون فطرت مذهبی، ص7.
12- روم/30.
13- نهج البلاغه، خطبه72.
14-توحید صدوق، ج6، ص 19؛ به نقل از فطرت در قرآن، ص78.
15- رشحات البحار، کتاب الانسان و الفطره، ص4.
16- همان.
17- شدرات المعارف، ص142.
18- انفال/17.
19- تنبیه الخواطر، ص82؛ به نقل از شذرات المعارف، ص38.
20- پژوهشی پیرامون فطرت مذهبی در انسان، ص341.
21- همان،343.
22- همان،344.
23- مفاتیح الجنان، دعای امام حسین (علیه‌السلام) در روز عرفه.
24- خدایا، حالت نیم خیز از دنیا را نصیب من کن.
25- فطرت در قرآن، ص58.
26- حشر/19.
27- تفسیر ابن عربی، ج2، ص455.
28- همان.
29- فطرت در قرآن، ص70.
30- همان، ص61.
31- مولوی.
32- سجده/12.
33- فطرت در قرآن، ص116.
34- هستی و هبوط، ص119.
35- مجادله/15.
36- حجر/44.
37- مدثر/50-51.
38- شذرات المعارف، ص141.
39- صافات/ 65.
40- اعراف/179.
41- همان.
42- حجر/3.
43- اسراء/70.
44- حجر/29.
45- انفطار/13.
46- یونس/ 36.
47- مولوی: «مثنوی»، دفتر اول.
48- تمهیدات، ص39.
49- فاطر/32.
50- تمهیدات، ص74.
51- فیض کاشانی؛ «علم الیقین»، ج1، ص49؛ به نقل از شرح دعای صباح، ص147.
52- اسراء/ 44.
53- حکیم هیدجی.
54- کی غایب بوده‌ای که نیاز به دلیل داشته باشی و کی دور بوده‌ای تا آثار به تو وصل نمایند. (مفاتیح الجنان، دعای امام حسین در روز عرفه)
55- مفاتیح الجنان دعای امام حسین در روز عرفه.
56- کلمات مکنونه فیض کاشانی، ص11؛ به نقل از پژوهشی پیرامون فطرت مذهبی در انسان.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1387)، حدیث عشق و فطرت، تهران: سازمان انتشارات، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

فطرت الهیه‌ی آدم، تجلی اسم اعظم الهی فطرت الهیه‌ی آدم، تجلی اسم اعظم الهی


ادامه مطلب ...

شعبده با اهل راز (1)

[ad_1]

درنگی در عرفان‌نمایی‌ها و شبه عرفان‌های جامعه امروز ایران؛ دردها و درمان‌ها

چکیده

از گذشته تا به امروز، مدعیان ناصالحی در کنار یا در برابر عرفان و عارفان اصیل، همواره عرض اندام کرده و افزون بر مخدوش کردن چهره جریان اصیل عرفانی، مشکلات و نابسامانی‌های فراوان فردی و اجتماعی را نیز باعث شده‌اند. امروزه به دلایل گوناگون، شناخت این افراد و جریان‌ها و رویکرد معقول و منطقی به آنها یکی از مهم‌ترین وظیفه‌های مدافعان عرفان اصیل اسلامی محسوب می‌شود. البته بدون استفاده از پشتوانه پژوهشی، رسیدن به چنین هدفی قرین موفقیت نخواهد بود.
نوشتار حاضر (که در همین راستا نگاشته شده) بر آن است که با رویکری نظری- کاربردی به یکی از مسئله‌های مربوط به موضوع شبه عرفان‌ها در جامعه امروز ایران بپردازد. این مقاله، که به مناسبت همایش بزرگداشت یکی از عارفان بلندمرتبه معاصر نگاشته شده، مدعی است که معرفی جریان اصیل عرفان اسلامی و نقد عرفان‌نمایی‌های موجود در جامعه ما موفّق نخواهد بود مگر آنکه برخی نکته‌ها به دقّت مورد توجه قرار گیرد. در این مقاله، برای تبیین هر چه بهتر مطلب، پس از طرح برخی مباحث مقدماتی و اشاره به ضرورت‌های بحث، و بررسی پیامدهای غفلت از آسیب شناسی جریان‌های عرفان‌نما یا شبه عرفان، زمیه‌های پیدایش آنها تحلیل و راهکارهایی برای اتخاذ یک رویکرد قابل دفاع نسبت به آنها ارائه خواهد شد. در این راستا سعی خواهد شد سیره عارفانی چون مرحوم شاه‌آبادی، به عنوان نمونه‌ای از حاملان عرفان اصیل اسلامی، مورد توجه قرار گیرد.

صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد *** بنیاد مکر با فلک حقه‌باز کرد
بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه *** زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد (2)

جستارگشایی

به نقل از آنانی که دستی در عُرف عرفان داشته و ریزه‌خوار خوان مائده‌های ماورایی‌اند چنین برمی‌آید که سپردن دل به خنکای زلال منابع معنوی، روح را جلا داده و انسان را از عطر دلاویز بوستان ناپیدای کرانه عالم معنا سرمست می‌کند. دورافتادگان از این وادی، و فرورفتگان در منجلاب عالم مادّه را طبیعتاً از این امور بهره چندانی نیست و ادراک آنچه اهل راز گفته‌اند برایشان دشوار می‌نماید. هر چند «آن را که خبر شد خبری باز نیامد» و او را «مهر کردند و دهانش دوختند»، ولی «شرب مدام» سالکان مسلک عرفان نشان آن دارد که آن سوی پرده خبرهایی است و با جد و جهد و لطف، می‌توان در پیاله «عکس رخ یار» دید و این فقط به خاطر آن است که در درون آدمی همواره گرایشی به سوی فرا رفتن از عالم ماده و گام نهادن در عالم معنا وجود داشته و دارد و پیدایش گرایش‌ها و نگرش‌های عرفانی در بین ملت‌های گوناگون و در شرایع مختلف مؤید این مطلب است. همچنین جامعه ایرانی همواره شاهد بروز چهره‌ها و نحله‌های عرفانی بوده است. با آمدن اسلام به ایران، عرفان اسلامی نیز در این دیار به گونه‌ای پر رنگ‌تر جلوه‌گر شد. برآمدن عارفان عامل، نگارش آثار عرفانی فراوان و تبیین جنبه‌های عملی و نظری عرفان، از جمله ثمرات و پیامدهای شکل‌گیری عرفان اسلامی بوده است، هر چند در کنار یا مقابل آن، افراد و گروه‌های مدّعی نیز فراوان بوده‌اند و این موضوع در نوشتار حاضر مورد دقت نظر قرار گرفته است.
مقاله حاضر بزرگداشت یکی از چهره‌های عرفانی معاصر، یعنی مرحوم آیت الله میرزا محمدعلی شاه‌آبادی (1292-1363ق.)، را فرصتی مناسب یافته تا نگاهی داشته باشد به یکی از مهم‌ترین موضوع‌های مرتبط با حوزه عرفان؛ یعنی مسئله عرفان نمایی‌ها یا شبه عرفان‌ها در جامعه امروز ایران. هدف بنیادین نوشتار حاضر ابتدا جلب توجه بیش از پیش کسانی است که دغدغه مباحثی از این دست را دارند. و سپس تبیین اینکه چرا باید امروز از این موضوع سخن بگوییم و در پایان، و از همه مهم‌تر، روشن نمودن اینکه برای مواجهه هر چه بهتر با این موضوع در عرصه عمل و نظر، چه نکته‌هایی را می‌توان (یا باید) مورد توجه قرار داد.
مهم‌ترین پرسش‌های این مکتوب چنین است: زمینه‌ها و عوامل گرایش به عرفان نماها یا شبه عرفان‌ها در جامعه ما کدام است؟ پیامدهای آن چیست؟ برای رویارویی منطقی، معقول و کم هزینه با آنها چه باید کرد؟
رشد جریان‌های شبه عرفانی در جامعه ما، پیامدهای ناگواری به همراه دارد و به جریان عرفانی اصیل و قابل دفاع لطمه می‌زند. مدّعای این نوشتار آن است که مواجهه درست با این عرفان نماها بدون توجّه به برخی امور به نتیجه لازم نخواهد رسید. از آنجا که بر مبنای دفاع از این مقاله؛ در رویارویی با مدعیان، اولویت با کارهای ایجابی، دانش افزایی و نقادی است، و در مواردی هم که نیاز به برخوردهای سلبی و عملی است، این برخوردها حتماً باید از پشتوانه نظری قوی برخوردار باشند، بنابراین در این نوشتار سعی شده تا با شیوه و رویکردی نظری- کاربردی مسئله شبه عرفان‌ها مورد کاوش قرار گیرد. آنچه مطرح می‌شود علاوه بر آنکه مبتنی بر آثار و منابعی است که در طی بحث به آنها اشاره خواهد شد، همچنین برگرفته از تأملات نویسنده و پیگیری‌های او راجع به اخبار و مطالبی است که در رسانه‌های مختلف در این باب مطرح شده است.
مقصود این مقاله از افراد مدعی عرفان و جریان‌های شبه عرفانی چیست؟
اکنون برای بیان پاسخ‌های متعدد به این پرسش مجالی نیست، (3) نگارنده نیز، از باب «تُعرف الاشیاء باضدادها»، ابتدا مقصود خود را از عرفان اصیل و قابل دفاع بیان می‌کند تا در پرتو آن بتوان مفهوم آنچه را که شبه عرفان و عرفان‌نما نامیده می‌شود، دریافت. عرفان مورد دفاع در این مقاله، عرفانی است که سویه‌های گوناگون آن از پشتیبانی عقل و شرع بهره‌مند، و از شرایط زیر برخوردار باشد:
الف. دستگاه دینی، معرفتی و انسان شناختی نظام‌مند (4)
ب. ارتباط با یک مبدأ متعالی (خداوند)
ج. انگیزه صحیح
د. اهداف مشروع
ه.روش‌های مشروع، معقول و منطقی
و. تعادل و دوری از افراط و تفریط (5)
ز. انجام آن به وسیله افراد با صلاحیت (6)
بر این اساس، هرگونه تلاش یا ادعایی که در زمینه عرفان و درون‌گرایی انجام شود ولی دست‌کم یکی از شرایط ذکر شده را نداشته باشد می‌توان آن را «شبه عرفان» (7) (عرفان‌نما) نامید، که البته این مفهومی است عام و از خرافه‌گرایی‌هایی که به اسم عرفان ارائه می‌شود تا برخی از معناگرایی و باطن‌گرایی‌ها، عرفان‌های غیردینی و سکولار، و عرفان‌های دینی ولی مبتنی بر برداشت‌های غیرمعقول از دین، و مواردی از این قبیل را شامل می‌شود. (8)
باید توجه داشت آنچه به عنوان تعریف یا شاخص‌های عرفان اصیل و قابل دفاع بیان شد به صورت یک «اصل موضوعه» (9) برای بحث بود و می‌تواند مورد مناقشه قرار گیرد. اینک نگارنده در پی اثبات این اصل نیست بلکه تنها در پی تبیین مبنایی برای شرح بحث اصلی خود است.

چرایی و ضرورت‌های بحث

هر چند در جامعه ما و دیگر جوامع، همواره چهره‌ها و مذاهب مدعی و غیرصالح در زمینه عرفان وجود داشته ولی به دلائل گوناگون، امروزه بررسی و تحلیل این موضوع، از اهمیت بیشتری برخوردار است. یکی از دلایل آن، پیامدهایی است که پیدایش و گسترش این امور به همراه دارد که به برخی از آنها اشاره خواهد شد؛ و از دیگر دلایل آن اینکه در عصر حاضر، به مدد فناوری‌های جدید اطلاع‌رسانی و امکانات تبلیغی مؤثر و سهل‎‌الوصولی که فراهم شده؛ امکان گسترش اندیشه‌ها و دیدگاه‌ها، و در نتیجه شعاع تأثیر آنها نیز افزایش یافته است. بنابراین افزایش روزافزون افراد، گروه‌ها و فرقه‌های شبه‌عرفانی یا عرفان‌نما نیز به این مسئله و اهمیت آن دامن می‌زند و مسئولیت اندیشمندان و دلسوزان مکتب، جامعه و عرفان اصیل را مضاعف می‌سازد. از آنجا که هرگونه موضع‌گیری و اقدام در برابر این افراد و جریان‌ها باید مبتنی بر بصیرت و آگاهی باشد، انجام تلاش‌هایی چون پژوهش حاضر نیز ضرورتی دو چندان می‌یابد.

علل و زمینه‌های پیدایش و گسترش شبه عرفان‌ها

بی‌تردید تا وقتی علت‌ها و زمینه‌های پیدایش یک پدیده اجتماعی فراهم نشود، آن پدیده پا به عرصه وجود نمی‌گذارد. شناخت این زمینه‌ها برای مواجهه معقول و منطقی و بررسی پدیده‌ها، امری مهم و ضروری است. این امر در مورد موضوع مورد بحث این مقاله نیز صادق است. اگر دغدغه پیدایش نگرش‌ها و جریان‌های شبه عرفانی را داریم، پیش و بیش از هر چیز باید بیندیشیم که چرا این امور شکل می‌گیرند و چرا کسانی به آنها می‌پیوندند؟ به نظر می‌رسد در این باره می‌توان موارد زیر را برشمرد (10):

ناآگاهی از عرفان‌های حقیقی

نوع رفتار و انتخاب انسان، به سطح اطلاع و آگاهی او وابسته است. کسی که بنا به هر دلیلی در پی یافتن راهی برای تسکین یا تصفیه درونی خویش است برای انتخاب راه یا گزینش راهکار و دستورالعمل‌های این مسیر، به سراغ افراد و جریان‌هایی می‌رود که نسبت به آنها آگاهی دارند. حال اگر آگاهی او نسبت به افراد و جریان‌های اصیل و صادق، کم یا ضعیف باشد، امکان و زمینه‌ای برای آنکه در حلقه مدعیانی قرار گیرد که او را به جای راه به بی‌راهه بکشانند، وجود دارد. شاید به همین علت در آموزه‌های اسلامی تأکید شده که انسان باید مسیر حرکت دینی خود را از روی بصیرت و آگاهی، نه چشم بسته و تقلیدی، انتخاب نماید؛ و حتی در فروع دین هم که مجال تقلید است تاکید شده که اگر شخص قادر به شناخت افراد خبره و مرجع در دین نیست باید از افراد مطلعی که توان شناخت دارند، کمک گیرد.

سرخوردگی‌ها

زندگی آدمی همواره در معرض تغییر و تحول‌ها، و یا آسیب‌ها و مشکلاتی است که روند معمول حیات عاطفی، سیاسی و یا اجتماعی او را دست‌خوش بحران می‌نماید. یکی از پیامدهای پیدایش چنین بحرانی‌هایی؛ ایجاد سرخوردگی و یأس و ناامیدی است.
انسانی که در راه دستیابی به آرزوها یا اهداف و آرمان‌هایش با مشکل مواجه شده، سعی در یافتن مفری در برابر سرخوردگی‌ها دارد یافتن راه‌حلی در بین جوامع یا حتی افراد مختلف، متفاوت است. یکی از مأمن‌هایی که معمولاً افراد از آن استفاده می‌کنند نوعی درون‌گرایی و تنزه‌طلبی است که شخصی با پناه بردن به آن، سرپوشی بر سرخوردگی‌های خود گذاشته و آنها را توجیه یا تحمل می‌کند. در چنین موقعیت‌هایی، ممکن است افراد (به ویژه جوانان) در دام کسانی بیفتند که می‌توانند به گونه‌ای هر چند کاذب، راه خروج از این سرخوردگی‌ها را در اختیارشان قرار داده و آنان را به یک رضایت و آرامش هر چند نسبی، برسانند.

زمینه‌های تاریخی

نهال وجود آدمی در بستری تاریخی، فرهنگی و تمدنی می‌بالد. تأثیر این بستر به اندازه‌ای است که گاهی به صورت فطرت ثانویه درآمده و امکان رهایی از آن اگر غیرممکن نباشد اما، بی‌نهایت دشوار می‌باشد. در جوامعی چون جامعه‌های شرقی که همواره جریان‌های عرفانی حضوری پررنگ داشته و به عنوان یکی از شاخصه‌های فرهنگی و تمدنی‌شان شناخته می‌شده، به طور طبیعی زمینه گرایش به امور عرفانی بیش از دیگر جوامع مشاهده می‌شود. این امر، زمینه پیدایش و گرایش به نگرش‌های اصیل یا غیراصیل عرفانی را فراهم می‌نماید.

آرامش ‌طلبی

در پی تلاش و تکاپوهای انسان رد پای آرامش‌‌طلبی را می‌توان ملاحظه کرد. در جایی از آرامش‌‌طلبی انسان هنگام سرخوردگی‌های مختلف عاطفی، سیاسی و اجتماعی سخن گفتیم که با آنچه در این جا بیان می‌شود انطباق دارد. علت تفکیک این دو، ایجاد تمایز و تأکید بر آنها است.
یکی از راه‌هایی که در عرصه زندگی، شخصی را به نوعی آرامش می‌رساند، پرسه زدن در گلستان عرفان و عارفان راستین است. این تأثیر و آن نیاز به آرامش، گاهی باعث می‌شود افرادی، حتی با نیت خیر، گمان کنند توان و صلاحیت عرض اندام در این عرصه و راهبری علاقه‌مندان را دارند و از سویی سبب می‌شوند افرادی به هر دلیل به سوی آنان متمایل شوند. به قول
حافظ:

به هر که چهره بر افروخت دلبری داند *** نه هر که آینه سازد سکندری داند
به هر که طرف کُلَه کج نهاد و تند نشست *** کلاه‌داری و آیین سروری داند
هزار نکته باریک‌تر ز مو اینجاست *** نه هر که سر بتراشد قلندری داند

وضعیت دنیای جدید

جهان امروز دارای شاخصه‌هایی است که آن را از اعصار گذشته متمایز می‌کند. اموری چون رشد پر شتاب صنعت و تکنولوژی، شیء شدن انسان و گسترش نگاه ابزاری به او، مسئله ماشین و ماشین‌زدگی، گسترش حیرت‌انگیز ابزارهای اطلاع‌رسانی و پیدایش دنیای شبکه‌ای، ایجاد تغییر و تحولات عمده در روابط اجتماعی، گسترش تردیدهای مردافکن و به چالش کشاندن ارزش‌ها و باورهای سنتی، استعداد فراوان مجموعه شرایط دنیای امروز برای تولید یا صادرات بحران‌های اجتماعی، اخلاقی و سیاسی، و مواردی از این قبیل باعث ایجاد خستگی‌ها و آشفتگی‌های روحی و جسمی فراوان بشر شده است. هر چند در کنار این مجموعه شرایط، زیبایی‌ها و نکته‌های مثبت فراوانی هم وجود دارد که، با نگرش دینی، مانع بدبینی صرف به انسان و جهان می‌شود، ولی باز هم نمی‌توان مشکلات ذکر شده را نادیده گرفت. این وضعیت سبب شده که تا اندیشمندانی در جوامع مختلف به دنبال راهکاری مؤثر باشند. بررسی دیدگاه آنان و راهکارهای ارائه شده هر چند موضوعی جذاب و مهم است، ولی از این بحث خارج است، بنابراین آن را به افراد صاحب نظر در این زمینه می‌سپاریم و فقط اشاره می‌کنیم که یکی از راهکارهای ارائه شده برای خروج از معضلات دنیای امروز، توجه به امور معنوی و مابعدالطبیعی است. این امر راه را برای پیدایش مدعیان و گرایش به امور شبه عرفانی گشوده است. تفاوت عمده امروز با گذشته آن است که به دلیل تقویت و تسهیل فرآیندهای ارتباطی و اطلاع‌رسانی در دنیای امروز، منش‌ها و نگرش‌های شبه عرفانی که در یک جامعه تولید می‌شوند، امکان می‌یابند تا به آسانی وارد جوامع دیگر شده و به ویژه از میان نسل جدید یارگیری نمایند.

اقناع نشدن از عرفان‌های موجود

در عصر معاصر تحولاتی در سطوح و حوزه‌های مختلف جامعه ما به وقوع پیوسته و تغییرهایی در ذائقه فکری و فرهنگی نسل جدید ایجاد کرده که گاهی سبب عدم توجه و رغبت بخشی از جامعه به نگرش‌های عرفانی مطرح در جامعه می‌شود (به ویژه اگر به طور رسمی به عنوان نگرش‌های برتر و غالب تبلیغ شوند). این امر به همراه روحیه کنجکاو، تنوع‌طلب و نوجوی جوانان؛ زمینه را برای گرایش آنان به نگرش‌ها و ادعاهای جدید فراهم کرده است. در چنین مواقعی اگر آنان از بصیرت کافی برخوردار نباشند خطر اینکه در دام عرفان نمایی‌ها و مدعیان یا افراد فاقد صلاحیت گرفتار آیند، وجود دارد. تمسک بعضی از این گرایش‌های شبه عرفانی به اموری که برای نسل جدید جذابیت، و با حوزه گفتمانی و فرهنگی آنان انس و الفتی بیشتر داشته باشد (مثل موسیقی)، در گرایش برخی از آنان به این افراد و جریان‌ها نقشی به سزا دارد.

تکرارگریزی

به طور معمول انسان‌ها از گرفتار شدن در چنبره تکرار، گریزان‌اند؛ چرا که تکرار موجب تکدر و ملال می‌شود. هر کس برای فرار از چرخه تکرار و ایجاد تنوع در زندگی، برای خود راهی را انتخاب می‌کند که یکی از آنها انس و ارتباط با تجربه‌های معنوی و عرفانی است. گاهی فرد، در این مسیر، سالکی صادق را به عنوان راهبر خود انتخاب می‌کند و گاه نیز در کمند افراد فاقد صلاحیت گرفتار می‌آید و به پیامدهای آن دچار می‌شود.

تلاش برای یافتن معنای زندگی

سوال از معنا و مفهوم زندگی یکی از پرسش‌های بنیادین فرا روی بشر است. فقط برخی از انسان‌ها آن را جدی گرفته و درباره آن تأمل و دقت نظر دارند. پیدایش این سوال هر چند به دین، مذهب یا ملیتی خاص منحصر نمی‌شود ولی برای یافتن پاسخ آن، راه‌های گوناگون و منابع مختلفی موجود است که از مهم‌ترین آنها می‌توان به «نگرش دینی» (11) (به ویژه عرفان دینی) اشاره کرد. نگرش عرفانی به علت ویژگی‌هایی که دارد از جذابیت‌های بیشتری نسبت به دیگر نگرش‌ها (مثل نگرش عقلی) برخوردار است. از آنجا که سالکان این طریق به دل و درون توجه بیشتری دارند تا به بحث و جدل‌های عقلی و سوال و جواب، بنابراین راه برای ورود افراد هموارتر، و امکان فرو افتادن در دام مدعیان و ناصالحان نیز بیشتر است.

عملکرد نادرست دین‌مداران

از آنجا که یکی از مهم‌ترین نگرش‌های عرفانی، عرفان دینی است؛ هرگونه گفتار یا رفتار نادرست دین‌داران و عرفان‌مداران دینی می‌تواند موجب بدبینی افراد به دین و عرفان دینی شده و زمینه گرایش به عرفان‌های غیردینی و شبه عرفان‌ها را فراهم سازد. هر اندازه موقعیت دینی، اجتماعی و سیاسی دین‌مداران بالاتر باشد، پیامدهای سخن و عمل آنان نیز بیشتر است. تجربه نشان داده آن گروه از روحانیون و رهبران دینی که صداقت و تقید خود به ارزش‌های انسانی و اسلامی را در گفتار و کردارشان متجلی کرده‌اند، در جذب جامعه (به ویژه جوانان) از توفیق بیشتری برخوردار بوده‌اند. اقبال جامعه به افرادی چون مرحوم شاه‌آبادی و شاگرد ایشان، امام خمینی، مؤید این مطلب است. (12)مفهوم مخالف این سخن آن است که اگر جامعه چنین صداقت و تطابق گفتار و کرداری را از مبلغان و مدافعان و سخن گویان دین یا عرفان نبیند، به طور طبیعی از دین و عرفان روی گردان می‌شود یا در دام افراد مدعی و جریان‌های عرفان‌نما گرفتار شده و از مسیر عرفان اصیل و عارفان صادق دور می‌شود.

خلاءهای فکری و عقیدتی

کسانی که به گرایش‌های عرفانی علاقه دارند (به ویژه در سنین جوانی)، همواره به دنبال فراخوانی جذاب و قابل پذیرش از دین و آموزه‌های دینی هستند. حال اگر افراد، نهادها و رسانه‌های مبلغ دین نتوانند چنین تبیین‌هایی ارائه نمایند، برای افراد غیر صالح امکانی فراهم می‌شود تا از خلاء ایجاد شده و از کوتاهی و کم کاری افراد صالح سوء استفاده کرده و متاع خویش را با جلوه‌هایی جدید و زیبا در معرض دید جامعه قرار دهد. در این صورت نگرش‌های شبه عرفانی و حتی عرفان‌های غیردینی یا ضددینی مجال عرض اندام پیدا کرده و برای خود مشتریانی دست و پا می‌نمایند. تجربه‌های ملموس نیز نشان از آن دارد که در زمان‌ها و مکان‌هایی که افراد مناسب و نگرش‌های جذاب برای دین و عرفان وجود داشته باشد، سخن مدعیان خریدار چندانی ندارد.

فرار از تکلیف‌های دینی

پذیرش دین همراه با پذیرش تکلیف، تعهد و مسئولیت است. اسلام از جمله دین‌هایی است که برخلاف گمان برخی افراد، نه تنها انسان را بی‌تعهد بار نمی‌آورد بلکه یک مسلمان به مجرد اینکه به بلوغ رسید باید هم در حوزه فردی و هم در عرصه‌های اجتماعی مسوولیت‌ها و تکالیفی را عهده‌دار شده و در پی انجام هر چه بهتر آنها باشد. پذیرش عرفان دینی نیز از این قاعده بیرون نیست. از این رو همواره کسانی در پی مفری برای فرار از زیر بار این مسئولیت‌ها بوده‌اند. یکی از این راه‌ها به کارگیری عرفان غیردینی ساده‌پسند و راحت می‌باشد یا تغییر آموزه‌های دینی به گونه‌ای که کار را آسان نماید و بهانه‌ای برای ترک مناسک و عبادت‌های دینی یا مسئولیت‌های اجتماعی شود. از این رو گاهی کسانی وارد برخی از گرایش‌های شبه عرفانی می‌شوند و پس از مدتی، تقید به مناسک دینی (مثل نماز) را رها می‌کنند و چرا که به عنوان مثال، به آنان گفته شده عبادت همانند نردبانی است برای وصول به بام حقیقت، و از آنجا که به باور خودشان، توانسته‌اند به این پشت بام برسند، دیگر نیازی به نردبان ندارند و چون به مغز رسیده‌اند نیازی به پوست ندارند.

ساده‌دلی و صداقت گروندگان

یکی از مهم‌ترین عوامل گرایش به شبه عرفان‌ها و افراد عارف‌نما، سادگی و صداقت گروندگان است. از این رو بخش عمده‌ای از مخاطبان این مدعیان را زنان و دختران یا مردان ساده و صادق تشکیل می‌دهند. اینان به خاطر علقه‌ها و تمایلات دینی، یا تلاش برای رفع گرفتاری‌ها و مشکلات خود، فریب کسانی را می‌خورند که یا افرادی شیاد و فریب کارند یا خود نیز افرادی صادق ولی ناآگاه و غیرصالح هستند. اقبال افراد ساده و ناآگاه یکی از مهم‌ترین عواملی است که موجب می‌شود مدعیان در کار خود جرئت پیدا کرده و دایره ادعا و اعمال و رفتار خود را چنان بگسترانند که اگر بخواهند هم امکان اصلاح خود را نداشته باشند.

فریبکاری و نیرنگ مدعیان

همواره در طول تاریخ افرادی برای نیل به موقعیت‌های اقتصادی یا اجتماعی، از باورها و تمایلات دینی و عرفانی دیگران سوء استفاده می‌کردند. البته این افراد در عصر حاضر نیز مشاهده می‌شوند. چنین کسانی با نگاه ابزاری به انسان‌ها به جای استفاده از راه‌های مشروع و معقول، رهزن دین و ایمان مردمان شده و با طرح ادعاهای عرفانی و برگزاری جلسات و ادعای درمان امراض روحی و جسمی، افراد را فریب داده و آنان را ابزار کسب قدرت و ثروت و حتی رسیدن به آمال و هواهای نفسانی و غیراخلاقی خود می‌کنند.

پیامدهای پیدایش شبه عرفان‌ها

هر پدیده اجتماعی پیامد و تأثیرات خاصی در پی خواهد داشت. پیدایش و گسترش جریان‌هایی که در این مقاله آنها را شبه عرفانی و عرفان‌نما می‌نامیم از این قاعده بیرون نیست و می‌تواند پیامدهای ناگوار فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اخلاقی، خانوادگی از خود برجا گذارد. اهمیت توجه به این تبعات انگیزه چاره‌اندیشی را در این باره تقویت می‌نماید. برخی از این پیامدها عبارتند از (13):

بدبینی به عرفان اصیل

افزایش مدعیان فاقد صلاحیت‌های لازم برای رهبری افراد در سیر و سلوک عرفانی باعث آلودگی این عرصه شده و گفتار و رفتار نادرستشان موجب می‌شود کسانی از مغالطه تعمیم استفاده کرده و به افراد صالح و شایسته نیز بدبین شوند. کسی که با دل سپاری به مدعیان ناصالح، دچار زیان‌های روحی و عاطفی یا مالی و اقتصادی و حتی آبرویی شده چگونه وجود افراد صالح و جریان‌های عرفانی صحیحی که تنها هدف‌شان نجات و سعادت انسان‌هاست نه تجارت را می‌پذیرد؟

رشد عرفان‌های سکولار

بخشی از جریان‌های شبه عرفانی را عرفان‌های غیردینی تشکیل می‌دهد. از این رو گسترش این شبه عرفان‌ها از یک سو عرفان دینی را تضعیف و از سویی به تقویت و گسترش عرفان‌های سکولار دامن می‌زند. البته این، تنها یکی از عوامل گسترش عرفان‌های سکولار است.

مشوه نمودن چهره دین

از آنجا که برخی افراد و گروه‌ها یا فرقه‌های شبه عرفانی مدعی دین و دینداری نیز هستند، پیامدهای نادرست کارهای آنان دامن دین را هم می‌گیرد و باعث بدبینی افراد به دین و باورهای دینی می‌گردد.

خود را در امر دین متخصص دانستن

بعضی از مدعیان عرفان و عرفان‌مداری خود را واصل به وادی حقیقت می‌دانند و در هر یک از علوم دنیوی و اخروی به اظهارنظر می‌پردازند و برای هر یک از دردهای جسمی و روحی نسخه‌ای می‌پیچند. این افراد به مرور زمان و با افزایش مریدان به تخصص دینی خود اطمینان حاصل کرده و خود را دین‌شناس و بی‌نیاز از مراجعه به اهل فن در دین و عرفان می‌دانند و گاهی چنین بینشی را به اطرافیان خود انتقال می‌دهند که این امر سبب سست شدن باورهای دینی افراد، دور شدن از اصل عقلایی و عقلانی «رجوع به متخصص» می‌شود. همچنین سبب ایجاد بدبینی نسبت به کسانی می‌شود که سال‌های فراوانی از عمر خود را صرف تحصیل شیوه‌های درک و فهم آموزه‌های دینی کرده‌اند. پیامد رویگردانی از متخصصان دین شناس، باعث ایجاد استنباط‌های بی‌مبنا و بی‌ضابطه در امر دین می‌شود و مشکلات دیگری را نیز در پی دارد.

بازیچه شدن در دست سیاست‌بازان

کسانی که بصیرت و عقلانیت قابل اعتماد در زندگی‌شان جایگاهی ندارد به راحتی ابزار دست دیگران می‌شوند. در این میان، سیاست بازانی که در پی رسیدن به قدرت یا سلطه بر کشورها (به ویژه کشورهای اسلامی) هستند و از هر ابزاری استفاده می‌کنند از چنین عارف‌نمایان بی‌بصیرتی، نهایت بهره را می‌برند. به همین علت در تاریخ کشورهای اسلامی مشاهده می‌شود که اگر دست استعمارگران در پیدایش و گسترش برخی مسلک‌های رازواره و شبه عرفانی پنهان نباشد، حداقل از وجود چنین فرقه‌ها و نحله‌هایی احساس رضایت کرده و از ناحیه آنها احساس خطر نکرده و نمی‌کنند.

انزواطلبی و جامعه‌گریزی

عرفان قابل پذیرش از نگاه این مقاله، آن است که شخص عارف علاوه بر سلوک عرفانی خویش، در بطن جامعه حضور داشته و نسبت به سرنوشت خود و دیگران بی‌تفاوت نباشد. معیار این قضاوت، سیره نظری و عملی پیامبر اکرم (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله و سلم) و امامان بزرگوار است که به تعبیر برخی جمع بین حماسه و عرفان کرده‌اند. (14)
از دیدگاه این مکتب افراد نه آن چنان غرق جامعه یا اعمال اجتماعی می‌شوند که از امور عبادی و عرفانی غافل شوند و نه خود را وقف چله نشینی‌ها و اذکار و اوراد عرفانی می‌کنند که از ماوقع پیرامون خود بی‌خبر بمانند. عرفان دینی (به ویژه در گرایش شیعی خود) عرفانی مسئولیت آفرین است. نمونه آن در عصر کنونی عارفانی چون مرحوم شاه‌آبادی و امام خمینی هستند که هم به سلوک معنوی و هم به فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی توجه داشتند (15) و حتی با صراحت بر اینکه قرآن مجید با اسلام انفرادی مناسبت ندارد (16) و برای دردهای اجتماعی مسلمانان راه‌حل ارائه می‌نمایند، تأکید دارند. (17) بنابراین چنین عرفانی در مقابل مدعیانی قرار می‌گیرد که پیروان خود را به سمت گوشه‌گیری و انزوا سوق داده و به مرور زمان آنان را نسبت به مسئولیت خود در قبال جامعه و گاهی حتی خانواده و اطرافیان خود، بی‌تفاوت می‌کند. واضح است که اگر چنین روحیه‌ای بر جامعه غالب شود چگونه شیرازه امور از هم پاشیده و موجب عقب ماندگی و بدبختی جامعه اسلامی می‌شود؟

ناهنجاری‌های اخلاقی

در مواردی مشاهده شده که ایجاد شبکه‌ای از روابط بین افراد مدعی و پیروان‌شان در نهایت به بروز برخی ناهنجاری‌های اخلاقی منتهی می‌شود. این امر به ویژه در مورد کسانی که از ابتدا با سوء نیت پا به این عرصه گذاشته‌اند و مخاطبان‌شان هم افرادی ساده و ناآگاه بوده‌اند از گستردگی بیشتری برخوردار است. یکی از دلایل دفاع از جریان‌های عرفانی- دینی در این نوشتار آن است که در چنین نظام‌هایی باورهای دینی شخصی و پابندی او به اوامر و نواهی خداوند و همچنین پیمودن مدارج عرفانی با روشی صحیح در نزد افراد صالح او را چنان تربیت می‌کند که هیچ‌گاه به خود اجازه نمی‌دهد پا را از دایره اخلاق و شرع بیرون نهد. (18)

سست نمودن بنیان خانواده

آنگاه که نظام تعلیم و تعلم عرفانی از مبنایی معقول و منطقی و روش‌های مشروع برخوردار نباشد و زمام سلوک دیگران در دست ناآموختگان این مسیر باشد، واضح است که راهکارهای ارائه شده نه تنها دردی از دردهای پیروان نمی‌کاهد بلکه بر مشکلات آنها می‌افزاید. گاهی نیز دستورالعمل‌های این افراد سبب اختلاف بین والدین و فرزندان یا بین همسران شده و به فرار از خانه، طلاق و حتی قتل منجر می‌گردد.

بسط و گسترش هرج و مرج اجتماعی

برخی جلسه‌ها و محفل‌های شبه عرفانی به مرور زمان با بسط و گسترش کارهایشان، انجام برخی فعالیت‌های مشخص و متمایز (مثل پوشیدن لباس خاص، یا رفتار اجتماعی متفاوت) را از پیروان خود تقاضا می‌کنند. واضح است ادامه چنین روندی طی زمان می‌تواند سبب بروز برخی ناهنجاری‌ها و مشکلاتی در سطح جامعه شود.

بایسته‌ها و درمان‌ها

در خلال مطالبی که تاکنون بیان شد سعی بر آن بود تا در یک چینش منطقی به اهمیت موضوع پیدایش افراد و جریان‌های مدعی در عرصه عرفان، و زمینه‌ها و پیامدهای پیدایش و گسترش آنها اشاره شود. بی‌تردید شایسته است همه دلسوزان مکتب و جامعه در این زمینه با تأمل و دقت نظر لازم با هم همراهی و تعامل داشته باشند. در این گونه مباحث یکی از پرسش‌های مهم مطرح شده آن است که: چه باید کرد؟
اهمیت این سؤال از آن جهت است که در موضوع مورد بحث، اکتفا کردن به مباحث نظری و انتزاعی به تنهایی کافی نیست و در مرحله عمل چندان راهگشا نیست. بنابراین باید در این گونه مباحث جنبه‌های عملی و کاربردی را نیز مورد توجه قرار داد. نکته دیگر آنکه بی‌تردید به موضوعی چند لایه و دارای ابعاد گوناگون چون بحث عرفان نمایی‌ها نمی‌توان یک پاسخ قاطع و نهایی داد؛ بلکه در این زمینه باید از دیدگاه‌های متنوع بهره گرفت تا هرکس از زاویه‌ای به بررسی آن بپردازد. آنچه در اینجا ارائه می‌شود نکته‌ها و راهکارهایی است که در مجموع به ذهن نگارنده رسیده است. لازم به یادآوری است که موارد مطرح شده بر اساس مبنای مورد دفاع این مقاله؛ یعنی «دفاع از عرفان معقول و مشروع» است. همچنین باید اشاره کرد که گرچه برخی از نکته‌ها را می‌توان با یکدیگر ادغام نمود، ولی به علت برجسته‌سازی هر کدام و تأکید بیشتر بر آنها از این کار پرهیز شده است. به هر حال در مورد نوع مواجهه با جریان‌های عرفان‌نما یا شبه‌عرفان، توجه به موارد زیر می‌تواند راهگشا و کارساز، دست کم از پیامدهای نادرست کمتری برخوردار باشد:

معرفی عرفان صحیح

وقتی جریان یا جریان‌هایی را به غیردینی یا غیراصیل بودن متصف می‌کنیم، طبیعتاً به این معنا است که از نوعی عرفان اصیل که مبتنی بر برداشت صحیح از دین است، دفاع می‌کنیم. یکی از مهم‌ترین وظایف مدافعان چنین جریان عرفانی اصیلی آن است که معرفی معقول و منطقی تبیین مبانی نظری عرفان اسلامی را وجهه همت خود ساخته و با استفاده از اصول قرآنی تبلیغ؛ یعنی «حکمت»، «موعظه حسنه» و «جدال احسن» (19) به معرفی هر چه بهتر آن بپردازند.

تبیین معیارها

دعوت از افراد برای گرایش به جریان‌های عرفانی اصیل و دوری جستن از عرفان‌نماها وقتی ثمره عملی به همراه دارد که با در اختیار قرار دادن معیارهایی برای آنان بتوانند تمایزی بین این دو قایل شوند. از این رو می‌توان گفت دقیق بودن شاخصه‌های عرفان و شبه‌عرفان یکی دیگر از ملزومات رویارویی معقول با جریان‌های شبه عرفانی است. در غیر این صورت نمی‌توان انتظار داشت که همه افراد به درستی راه را از بیراهه تشخیص دهند. در این زمینه نکاتی باید مورد توجه قرار گیرد؛ از جمله آنکه این معیارها درون دینی است یا برون دینی، یا هر دو؟ عقلی است یا شرعی، یا هر دو؟

شبهه‌شناسی و پرسش‌یابی

درباره عرفان و مباحث عرفانی همواره پرسش‌های نوظهوری در ذهن برخی از افراد جامعه پدید می‌آید. از این رو کار مدافعان عرفان اصیل به سامان نخواهد رسید جز آنکه در مورد دیدگاه عرفانی مورد قبول و نقد عرفان‌نمایی‌های موجود، همواره به دنبال شناخت سوال‌ها و شبه‌هایی باشند. ارائه پاسخ‌های مستدل و منطقی به این موارد، نقشی مهم در جذب افراد به سوی عرفان و عارفان حقیقی، و دور نمودن آنان از چنگ مدعیان ایفا می‌کند.

تبیین نسبت عرفان و دین

به نظر می‌رسد مدافعان عرفان اصیل دینی در عصر حاضر با دو جبهه روبه‌رو هستند: یکی جریان‌های عرفانی غیردینی یا سکولار، و دیگری جریان‌های عرفان دینی مبتنی بر برداشت‌های ناصحیح از دین.
این مدافعان در برابر هر یک از این دو گروه ضمن تبیین نسبت و نیاز عرفان و دین، باید از طرفی درباره برتری عرفان دینی بر عرفان سکولار سخن گویند و عرفان‌های سکولار را به بوته نقد کشند (20)، و از طرف دیگر در برابر عرفان‌های مبتنی بر برداشت‌های نادرست از دین باید افزون بر نقد و بررسی این دیدگاه‌ها، مبانی و معارف عرفان دینی و امتیازهای آن را به خوبی تبیین نمایند.

معرفی منظومه‌وار و متعادل اسلام

اسلام یک آیین تک بعدی نیست که به عنوان مثال صرفاً به مسائل عرفانی و درون بپردازد. این دین‌ دارای سویه‌ها و ابعاد گوناگونی است که یکی از آنها عرفان می‌باشد. علاوه بر آیات و روایات، سیره عملی خود پیشوایان دینی هم بیانگر این ساختار منظومه‌وار است. از این رو می‌بینیم آنان علاوه بر توجه به امور عرفانی؛ به امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و مانند آن نیز توجه داشته‌اند. بنابراین یکی از ضروریات، معرفی اسلام در قالب یک مجموعه منظم و منظومه‌وار است تا جایگاه عرفان و اندیشه و عمل عرفانی در آن مشخص شود و افراد ضمن افراط در توجه به این جنبه، از دیگر جنبه‌های آن غافل نشوند.

تبیین صحیح معارف اسلامی

استخراج و استنباط آموزه‌های دینی از درون منابع اسلامی امری ساده‌ای نیست و مثل هر فن دیگر به آگاهی و دقت نیاز دارد. مواردی چون وجود محکمات و متشابهات یا منابع چهارگانه اجتهاد، همچنین نکته‌های فراوانی که در نظام استنباط احکام و آموزه‌های دینی وجود دارد و فراگیری آنها نیازمند شرایط گوناگون، از جمله سال‌ها تحصیل نزد اهل فن و ممارست و جدیت است، همه و همه نشان از آن دارد که اگر کسی در این امور آگاه و کارآزموده باشد و بخواهد از منابع دینی برای گفتارها و رفتارهای عرفانی خود پشتوانه دینی بسازد، به دام برداشت‌های ناصواب و منافی با روح دین و مذهب می‌افتد. بنابراین، یکی از وظایف خطیر مبلغان دین و مدافعان عرفان اصیل آن است که به معرفی صحیح، منضبط و نظام‌مند آموزه‌های دینی، به ویژه در مورد عرفان و سلوک عرفانی بپردازند. در این باره به طور خاص، توجه به مواردی که دستاویز مدعیان قرار می‌گیرد از اهمیت بیشتری برخوردار است. تبیین صحیح آیه‌هایی چون «واعبد ربک حتی یاتیک الیقین» (21)، یا مفهوم‌هایی چون خودسازی، تزکیه نفس، پرهیز از دنیاگرایی، و توجه به زهد که گاه با تفسیرهای ناروا به عنوان مجوزی برای ترک عبادت یا انجام کارهای نادرست قرار می‌گیرد، از جمله این موارد است.

پی‌نوشت‌ها

1- پژوهشگر دانشگاه مفید.
2- حافظ، 1371: 164.
3- به عنوان مثال، برخی گفته‌اند عرفان اصیل و قابل دفاع آن است که از این شاحصه‌ها برخوردار باشد: 1. وحدت گرایی 2. بیان ناپذیری 3. سازگاری با شرع یا دینی خاص، و عقل و عرف (وکیلی، 1384: 8-17).
4- اهمیت این مسئله از آن رو است که سلوک عملی، عارف را مبتنی بر تکیه‌گاهی قابل اعتماد می‌کند و در نتیجه از امکان خطا و لغزش آن می‌کاهد، و از طرف دیگر، امکان نقد و بررسی زیرساخت‌ها و دیدگاه‌های عارف را نیز فراهم می‌نماید. مثلاً اگر کسی بخواهد با مبانی باورهای عرفانی و اعتقادی آیت الله شاه‌آبادی آشنا شود یا آنها را بررسی نماید؛ این کار با مراجعه به کتابی چون «رشحات البحار» (شاه‌آبادی، 1360) به آسانی امکان‌پذیر است.
5- به عنوان مثال، داشتن دید متعادل به دنیا و آخرت، به درون‌گرایی و برون‌گرایی، به وظایف و مسئولیت‌های فردی و اجتماعی.
6- هر چند ممکن است در عالم عرفان کسی «یک شبه حلال مسائل» شود، ولی بی‌تردید پذیرش ادعای چنین کسانی و سپردن دین و دل به دست چنین افرادی بسیار پرمخاطره‌تر از قبول کسانی است که سال‌ها نزد اهل فن شاگردی کرده و از نظر علمی و عملی تحت تعلیم و انجام ریاضت‌های صحیح بوده‌اند. اهمیت تربیت نزد افراد صالح است که کسی چون امام خمینی را وا‌می‌دارد تا با پیگیری و اصرار فراوان به فراگیری عرفان نزد استادی چون آیت الله شاه‌آبادی بپردازد (شاه‌آبادی، 1380: شانزده)، و سال‌ها بین آنها مراوده وارادت باشد (بنگرید به: حسینی، 1383: 281-307).
7- pseudo-mysticism
8- برخی، شبه عرفان‌ها را طیفی گسترده دانسته‌اند که مواردی چون طالع بینی‌ها، انرژی درمانی، عرفان درمانی، عشقی درمانی، روح‌پژوهی، طریق دارما، عرفان آکنکار، یوگا، و آثار کسانی چون کارلوس کاستاندا، پائولو کوئیلو، کریشنا مورتی، شل سیلوراستاین، پل توئیچل، راد استایگر، اشو، اریک فروم و جک کانفلید را دربر می‌گیرد (بنگرید به: وکیلی، 1384: 17-18).
9- postulate
10- باید توجه داشت که بر شمردن این عوامل به معنای مؤثر بودن همه آنها برای افراد نیست، بلکه مقصود آن است که هر یک از این موارد به سهم خود می‌تواند زمینه پیدایش یا گرایش به جریان‌های شبه عرفانی را فراهم نماید.
11- نگرش دینی، (2000، Runzo) و نگرش عرفانی.
12- حسینی، 1383: ص 35-168.
13- لازم به ذکر است که مجموع این موارد برای همه افراد مدعی یا جریان‌های شبه عرفانی به یک اندازه مصداق ندارد؛ بلکه هر یک از آنها به تفاریق می‌توانند برخی از این اثرات را داشته باشند.
14- جوادی آملی، 1377.
15- آسمانی، 1385: 107-118.
16- شاه‌آبادی، 1380، ص4.
17- همان، ص4 به بعد.
18- تقید به دین، نه تنها عارف را در سلوک عرفانی بلکه در دیگر عرصه‌های زندگی یاری می‌رساند. به همین علت عارفان راستین همواره عمل به دستورهای اخلاقی و دینی را سرلوحه امور قرار می‌دهند و حتی بر انجام مستحبات و ترک مکروهات تأکید دارند. به یاد مرحوم شاه‌آبادی که به رغم داشتن موقعیت ممتاز در نجف، و تأکید برخی اساتید، صرفاً به علت مراعات حال مادر خویش و توجه به امر ایشان عراق را ترک کرده و به ایران باز گشتند (محمدی، 1384: 51-53).
19- نحل/ 125.
20- عرفان‌های سکولار، در خود غرب هم از سوی برخی اندیشمندان مورد نقد و بررسی قرار گرفته است و آگاهی از آنها می‌تواند برای پژوهشگران دیار ما نیز ارزشمند باشد (به عنوان نمونه بنگرید به: 2005 ,Tunt).
21- نحل/99.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1387)، حدیث عشق و فطرت، تهران: سازمان انتشارات، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

مکانیزم و عملکرد طلسم و جادوگری – فلسفه نوشته …علوم غریبه و متافیزیکدر این پست از سایت مکانیزم و عملکرد طلسم و جادوگری – فلسفه نوشته های رمز و فهرست غزل ها دیوان حافظ لیست کامل غزل های دیوان حافظ شیرازی به همراه قرائت ، متن کامل و خط نستعلیق تابلودبیر جشنواره وبلاگ نویسی قرآنی با بیان اینکه این جشنواره با هدف گسترش وبلاگ نویسی گنجور حافظ غزلیات غزل شمارهٔ ۳۷۸با دو بار کلیک بر روی هر واژه می‌توانید معنای آن را در لغت‌نامهٔ دهخدا جستجو کنیدچرا برخی زنها از سنین تا سالگی به خیانت و … روزی طلبان را در کسب روزی یکسان گردانید ۱ فراموش و به یاد آوری حقی٢ آسودگى وبلاگ روانشناسی شفای درون آشنائی با …وبلاگ روانشناسی شفای درون آشنائی با روانشناسان بزرگ جهان وبلاگ روانشناسی شفای دروناسرار فیزیک کوانتوم قسمت اول شگفتیهاشگفتی‌های علمیخود هیپنوتیزم و استفاده از آن برای آموزش و تقویت حافظه با توجه به امواج آلفا و تتا در از قادسیه تا منی آن روز که رفتند حریفان پی هر کار زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمارزندگی نامه بزرگان وبلاگ مذهبی سایت مذهبی …به گزارش فرهنگ نیوز به نقل ازفارس دومین کنگره علمی حماسه حسینی با آرشیو موسیقی ملی ایران آواز سنتی غم زیبا، که پیشتر قرار بود با نام عاشق مشوید منتشر شود نام آلبومی است با صدای مکانیزم و عملکرد طلسم و جادوگری فلسفه نوشته های رمز و راز مکانیزموعملکردطلسم در این پست از سایت مکانیزم و عملکرد طلسم و جادوگری – فلسفه نوشته های رمز و راز آلود تابلو دبیر جشنواره وبلاگ نویسی قرآنی با بیان اینکه این جشنواره با هدف گسترش وبلاگ نویسی قرآنی و سیاست محسن عباسلو، کانون صلح و آزادی دنا، وین، نوزدهم مارس روزی به ژنرال ریموند اودیرنو وبلاگ روانشناسی شفای درون آشنائی با روانشناسان بزرگ جهان وبلاگ روانشناسی شفای درون آشنائی با روانشناسان بزرگ جهان وبلاگ روانشناسی شفای درون پنجره ای رو به خانه پدری سه شنبه دی پنجره ای رو به خانه پدری دوشنبه دی پنجره ای رو به خانه آرشیو موسیقی ملی ایران آواز سنتی «غم زیبا»، که پیشتر قرار بود با نام «عاشق مشوید» منتشر شود نام آلبومی است با صدای «شهرام زندگی نامه بزرگان وبلاگ مذهبی سایت مذهبی موضوعات مذهبی معانی به گزارش فرهنگ نیوز به نقل ازفارس دومین کنگره علمی حماسه حسینی با محوریت گنجور » حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۸ با دو بار کلیک بر روی هر واژه می‌توانید معنای آن را در لغت‌نامهٔ دهخدا جستجو کنید کلوپ گیتاری اکورد های شاد ریتم شاد من برعکس همه پشت خنده هام غمه چرا برخی زنها از سنین تا سالگی به خیانت و شهوت رانی روی « روزی طلبان را در کسب روزی یکسان گردانید ۱ « فراموش» و «به یاد آوری» حقی٢ «آسودگى خاطر»۱ ازدواج با اهل کتاب برخورد پیامبر با اهل کتاب مناظره با اهل سنت ازدواج با اهل سنت دیداری با اهل قلم افطار با اهل سنت دشمنی با اهل بیت نکاح با اهل کتاب


ادامه مطلب ...

استارتاپ هایی که در سال 2017 می ترکانند (1)

[ad_1]
روزنامه هفت صبح - محمدجواد ترابی: «بیزینس اینسایدر» از سرمایه گذاران خطرپذیر روایت می کند، 11 تای آن را امروز می خوانید.

استارتاپ ها، با سرعت پرشتابی در حال تبدیل شدن به مدل اصلی شروع کسب و کار در تمام دنیا هستند و به همین سبب است که به تازگی با آغاز هر سال، فهرستی از پدیده های نوظهور که باید منتظر طوفان آن ها در دنیای صنعت  تجارت به ویژه فناوری باشیم، معرفی می شوند. اما به جز زبده های استارتاپ ها، دیگر چه کسی جز سرمایه گذاران خطرپذیر برای تعیین این فهرست مناسب است؟ این سرمایه گذاران هستند که این صنعت را رصد می کنند، استارتاپ ها را راهنمایی می کنند، به غرولندهایشان گوش می کنند و روی آن ها سرمایه گذاری می کنند. بیزینس اینسایدر به سراغ همین سرمایه گذاران خطرپذیر (VC) رفته و فهرستی از این استارتاپ های جوان و در حال رشد در سال 2017 را معرفی کرده است.

1- داستان های کوچک لقمه برای گوشی همراهتان


نام شرکت: هوکد (قلاب، Hooked)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (1) (اسلایدشو)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر:
سه میلیون دلار


چه کاری می کند؟ هوکد داستان ها را به اندازه ای قابل هضم بدل می کند؛ به شکل و شمایل گپ و گفت های موبایلی و اجازه می دهد هر شخصی داستان خودش را بنویسد.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ هوکد خواندن داستانک ها را برای مخاطبان آسان می کند، به ویژه وقتی در ترافیک روزمره گیر افتاده اند. این شرکت در حال کار با تهیه کنندگان هالیوود است تا استعدادهای جدید را بشناسد و خود را متعهد به حفظ مالکیت معنوی دانسته است.

 



2- معاملات سهام رایگان


نام شرکت: رابین هود (Robinhood)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (1) (اسلایدشو)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر: 66 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ رابین هود یک اپ برای انجام معاملات سهام رایگان است و خرید و فروش سهام از روی گوشی را آسان می کند.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ با رایگان شدن، آسان شدن و ملموس شدن تبادل سهام، رابین هود به مردم اجازه می دهد که وارد خرید و فروش سهام شرکت ها شوند، بدون اینکه هزینه های گزافی را متقبل شوند. این بستر را بختی برای انقلاب در مالکیت سهام در هزاره جدید می دانند.

 



3- طراحی داخلی آنلاین


نام شرکت: لورل اند ولف (Laurel & Wolf)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (1) (اسلایدشو)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر: 25 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ «لورل اند ولف» به آسانی مردم را به طراحان داخلی آنلاین متصل می کند و تغییر و تبدیل فضا را آسان و مقرون به صرفه می کند.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ بسیاری دوست دارند فضای دکوراسیون داخلی خانه های شان را تغییر بدهند ولی ایده ای برای انجام آن ندارند و نمی توانند حقوق یک معمار داخلی را پرداخت کنند. لورل اند ولف با آنلاین کردن این کار، هم هزینه ها را کاهش می دهد و هم زمان برای انجام آن را.

 



4- سبک دیگری از بنگاه داری


نام شرکت: اپن دُر (Opendoor)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (1) (اسلایدشو)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر:
320 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ «اپن دُر» با برگزاری مزایده آنلاین به صاحبخانه اطمینان خاطر می دهد که با بالاترین قیمت ممکن خانه اش را به فروش رسانده است. این بستر ارزش منصفانه بازار را می سنجد و به صاحبخانه پرداخت می کند، آن هم قبل از فروش مجدد خانه و با یک ضمانت 30 روزه.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ «اپن دُر» بی شک تاثیر شگرفی در بنگاه داری های محلی خواهدداشت.

 



5- خرید موبایلی بلیت برای رویدادهای زنده


نام شرکت: گیم تایم (Game time)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (1) (اسلایدشو)

 
سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر: 33.3 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ این اپ کمک می کند تا بلیت های لحظه آخری رویدادهای زنده ورزشی و تفریحی را بتوان تهیه کرد و آن بلیت ها را بتوان با دوستان به اشتراک گذاشت.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ گیم تایم در خرید و فروش بلیت همه چیز را به آسان ترین حد ممکن رسانده است؛ از توزیع بلیت بین دوستان با پیامک گرفته تا خرید بلیت، آن هم فقط با گرفتن یک عکس! همین سبب شده که پرسرعت ترین رشد را در شرکت های فروش بلیت از آن خود کند.

 



6- خبرنامه ای صبحگاهی که نسل جدید باید بخوانند

 
نام شرکت: دِ اسکیم (The Skimm)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (1) (اسلایدشو)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر: 16.4 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ «د اسکیم» خبرنامه ای صبحگاهی است (همراه با اپ) که اخبار جهان را در حد سرخط ها و توضیحات بسیار کوتاه فشرده می کند.


چرا قرار است کارش بگیرد؟
این خبرنامه را که دو روزنامه نگار سابق راه اندازی کردند، چهار میلیون دنبال کننده دارد. ترکیب زیرکانه اخبار در خبرنامه، حال سبب شکل گیری محیط اپ و تجربه تجاری  جدیدی شده است.

 



7- پهپادهایی که زندگی ها را نجات می دهند


نام شرکت: زیپ لاین (Zipline)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (1) (اسلایدشو)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر: 85 میلیون دلار


چه کاری می کند؟
زیپ لاین، پهپادی است که اقلام ضروری نجات بخش را مانند و اکسن ها، داروها و خون، منتقل می کند.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ زیپ لاین قرار است نخستین سامانه ارائه خدمات ارسال پهپادی جهان شود. این پروژه قرار است از رواندا سر برآورد که جاده هایی بد و زیرساختی نامناسب دارد که رسیدن به بیمار را سخت و گهگاه ناممکن می کند.

 



8- صدا و متن گپ و گفت بازی بازها، همه در یک جا


نام شرکت: دیسکورد (Discord)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (1) (اسلایدشو)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر: 29 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ دیسکورد باعث می شود که بازی بازها به جای صحبت اسکایپی و تلفنی و مسیج دادن به همدیگر در یک پلتفورم با هم گپ و گفت کنند.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ از زمان راه اندازی این پلتفورم در اردیبهشت امسال 25 میلیون گیمر در این سامانه ثبت نام کرده اند و 100 میلیون پیام پیام در هر روز بین آنها رد و بدل کمی شود، به این تریب با نبود سامانه ارتباط مستقیم بازی بازها دیسکورد به خوبی جای خالی را پر کرد.

 



9- فروشگاه خرده فروشی لوزام خانگی آنلاین


نام شرکت: هولار (Hollar)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (1) (اسلایدشو)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر: 47.5 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ هولار خرده فروشی های لوازم خانگی را از نو برای فضای آنلاین ابداع کرده است؛ هولار تضمین می کند که این قیمت ها ارزان ترین و منصفانه ترین در بازار است.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ با این که سهم خرده فروشی های لوازم خانگی در بازار کم نیست ولی فقط پنج درصد از تراکنش آنلاین سهم دارند. رشد 50 درصدی هر ماه هولار نشان می دهد که مشتریان این خرده فروشی ها عاشق سهولت دسترسی تجارت الکترونیک هستند.

 



10- یک راه جدید برای پرداخت هزینه


نام شرکت: آفِرم (Affirm)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (1) (اسلایدشو)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر:
520 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ آفِرم از نقطه خرید وام می دهد تا مشتریان بتوانند در چند ماه خریدشان را بپردازند.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ این روش که در ایالات متحده قرار است همگانی شود، به نوعی همان شیوه پرداخت و فروش اقساطی است که پیش تر در مغازه های سنتی و برمبنای اعتماد صورت می گرفت. حال جای بانک ها، یک شرکت حاضر به اعتباردهی و تضمین این کار در ابعاد یک کشور شده است.

 



11- سوفی


نام شرکت: سوشال فایننس (سوفی، Social Finance)

 

 33 استارتاپی که سال 2017 دنیا را تکان می دهند (1) (اسلایدشو)


سرمایه گذاری سرمایه گذار خطرپذیر:
یک میلیارد و 580 میلیون دلار


چه کاری می کند؟ سوفی درصدد است ساز و کار وام دهی را با کاهش بهره وام های دانشجویی تغییر دهد و به نوعی از بدهی دانشجویان بکاهد.


چرا قرار است کارش بگیرد؟ سوفی نگاهی جدید به سرمایه پیدا کرده است؛ ساز و کاری با کمترین بهره برای وام گیرندگان و بیشترین سود ممکن برای سرمایه گذاران با توجه به دورزدن و بروکراسی های عادی بانک ها.

 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

استارتاپ هایی که در سال می ترکانند استارتاپ هایی که در سال می ترکانند


ادامه مطلب ...

20 پاستای متنوع با روغن و دانه ذرت (1)

[ad_1]
مجله آشپزی مثبت: ذرت دانه ارزشمندی است، البته روغن دانه ذرت را هم دست کم نگیرید. این روغن همان خواص را دارد و شما می توانید در بسیاری از غذاهای منوی روزانه تان از آن استفاده کنید. ما هم در این مطلب سنگ تمام گذاشته ایم و دستور تهیه 20  پاستا را با دانه و روغن ذرت ارائه کرده ایم. بپزید و لذتش را ببرید.

 

20 پاستا با روغن و دانه ذرت (1) 

1. خوراک پاستا با سبزیجات

 

در تابه‌ای 2 قاشق روغن سرخ کردنی بریزید. 1 پیمانه هویج خلالی نازک، 1 پیمانه کدو سبز خلالی نازک و 1 پیمانه پیاز خلالی نازک را در تابه بریزید و حرارت دهید تا سبک شوند. زردچوبه، نمک و فلفل فراموش نشود. در صورت تمایل 1 پیمانه قارچ ورقه‌ای نازک و نصف پیمانه فلفل دلمه‌ای نازک باریک بریده شده را هم به تابه بیفزایید. سبزیجات که سبک شدند، آنها را با 1 پیمانه ذرت کنسروی (پخته)، پاستا یا اسپاگتی (پخته شده به روش معمول) آبکش شده و 3 قاشق سوپخوری سس سویا مخلوط کنید. 4 قاشق روغن ذرت لادن طلایی روی مواد بریزید و به مدت یک ربع غذا را دم کرده و بعد سرو کنید.

 2. پاستای پاپیونی با ذرت، خامه و آویشن

 

3 پیمانه پاستای پاپیونی را در قابلمه‌ای در آب جوش بریزید و به روش معمول بپزید. بعد از آبکش کردن آنها را در ظرفی مناسب بریزید و با یک پیمانه خامه، نصف پیمانه پنیر پارمسان (به دلخواه) و یک و نیم پیمانه ذرت کنسروی یا پخته شده مخلوط کنید. به مواد 3 قاشق روغن ذرت لادن طلایی، نمک، فلفل سیاه تازه آسیاب شده و 1 قاشق چایخوری پودر آویشن بیفزایید و خوب هم بزنید. غذا را به مدت یکی دو دقیقه در مایکروفر حرارت دهید تا هم گرم و هم پنیر ذوب شود. پاستا را در ظرف دلخواه بریزید و داغ سرو کنید.

  
3. پاستا تورتلینی با اسفناج و ذرت خامه‌ای


1 پیاز متوسط را ریز کنید و در کمی روغن تفت دهید. 2 پیمانه اسفناج به تابه اضافه کنید و کمی تفت دهید. یک سینه مرغ پخته مکعبی خرد شده را هم اضافه کنید. نمک، فلفل و پودر پاپریکا بریزید. 1 پیمانه دانه ذرت نیم‌پز یا کنسروی را به مواد بیفزایید و مخلوط کنید. تابه را از روی حرارت بردارید و 100 گرم خامه، نصف پیمانه پودر پنیر پارمسان و 3 قاشق روغن ذرت لادن طلایی به مواد اضافه کنید و خوب هم بزنید. تورتلینی را به روش معمول در آب جوش بپزید. سس آماده را با تورتلینی آبکش شده مخلوط و بلافاصله سرو کنید.

 

4. سالاد پاستا، ذرت و ژامبون

 

400 گرم پاستای فرمی را به روش معمول در آب جوش بریزید و بپزید. بعد از نرم شدن آن را آبکش کنید و رویش آب سرد بریزید. 200 گرم ژامبون را خلالی باریک خرد کنید. 2 پیمانه ذرت پخته و یک چهارم پیمانه فلفل دلمه‌ای ریز شده را هم به پاستا و ژامبون بیفزایید و هم بزنید. به عنوان سس این سالاد 5 قاشق روغن ذرت لادن طلایی، یک سوم پیمانه آب لیموی تازه و نمک و فلفل به مواد بیفزایید و هم بزنید تا تمام مواد مزه‌دار شوند. این سالاد را سرد سرو کنید.

   

5. خوراک تابستانی پاستا و سبزیجات

 

3 پیمانه پاستای فرمی را به روش معمول بپزید. 2 عدد گوجه فرنگی سفت را نگینی خرد کنید. یک عدد سیب زمینی پخته متوسط را هم پوست بگیرید و نگینی درشت خرد کنید. نصف پیمانه فلفل دلمه‌ای رنگی نگینی خرد شده و 1 پیمانه ذرت پخته را به همراه گوجه و سیب‌زمینی به پاستا بیفزایید. پس از افزودن نصف پیمانه زیتون حلقه‌ای و همین مقدار خیار شور خرد شده مواد را هم بزنید. در کاسه‌ای کوچکتر 1 پیمانه سس مایونز کم چرب را با 2 قاشق روغن ذرت لادن طلایی، مقدار مناسب نمک و فلفل سیاه و کمی پودر پاپریکا و 3 قاشق آب لیموی تازه را با هم مخلوط کنید تا سس سالاد آماده شود. سس را با سالاد مخلوط کنید و بعد غذا را در یخچال بگذارید. سالاد که سرد شد روی آن کمی جعفری خرد شده بریزید و سرو کنید.

 

20 پاستا با روغن و دانه ذرت (1) 

6.  پاستا و میگو

 

یک پیاز متوسط را ریز خرد کنید. دو حبه سیر را هم له کنید. هر دو را در تابه‌ای بریزید و با کمی روغن سرخ کردنی روی حرارت بگذارید. وقتی بوی سیر و پیاز بلند شد، پس از اضافه کردن کمی زردچوبه، 2 پیمانه میگوی ریز را هم به تابه بیفزایید. وقتی رنگ میگو صورتی شد، 1 پیمانه قارچ ورقه شده را هم بیفزایید و هم بزنید تا سرخ شود. بعد میگو را با 3 پیمانه پاستای آبکش شده و 1 پیمانه ذرت پخته مخلوط کنید. ته قابلمه‌ای را کمی چرب کنید و ته دیگ دلخواه بگذارید. به مخلوط پاستا و قارچ و ذرت و میگو 3 قاشق روغن ذرت لادن طلایی و 2 قاشق شوید یا گشنیز خرد شده تازه اضافه کنید و غذا را به مدت 20 دقیقه دم و سپس سرو کنید.

7. پاستا با پستو و ذرت و آووکادو

 

یک عدد آووکادوی متوسط را از پوست و هسته جدا کنید. گوشت میوه را با چنگال له کنید. سه چهارم پیمانه پستوی نعنا را با آووکادو مخلوط کنید. 3 پیمانه پاستای فرمی دلخواه را به روش معمول بپزید و آبکش کنید. پستو و آووکادو را با پاستا در ظرفی بریزید و مخلوط کنید. 3 قاشق روغن ذرت لادن طلایی و یک و نیم پیمانه ذرت پخته را با آنها ترکیب کنید. بعد از اضافه کردن کمی نمک و فلفل (در صورت نیاز) و کمی آب لیموی تازه می توانید غذا را به مدت یک دقیقه در مایکروفر گرم و سپس سرو کنید.

8. پنه با ذرت و قارچ

 

400 گرم پاستا پنه را به روش معمول بپزید و آبکش کنید. در یک شیرجوش کوچک 4 قاشق سوپخوری آرد را با نصف پیمانه شیر مخلوط و حل کنید. یک و نیم پیمانه شیر دیگر اضافه کنید و روی حرارت بگذارید. دائم مواد را هم بزنید تا گلوله نشوند. وقتی سس شروع به غلیظ شدن کرد، 50 گرم کره به آن افزوده و با نمک و فلفل مزه‌دار کنید. سس را از روی حرارت بردارید و وقتی خنک شد، یک پیمانه خامه و 3 قاشق روغن ذرت لادن طلایی به آن بیفزایید. 2 پیمانه قارچ نازک ورقه شده را با مقدار کمی روغن در یک تابه بزرگ و گود تفت دهید. قارچ ها که سبک شدند، یک پیمانه ذرت پخته و سس سفید را بیفزایید و هم بزنید. به این مواد پاستاهای پخته را افزوده و خوب مخلوط کنید تا مزه دار و آماده سرو شود.

9. پاستا با تن ماهی و سبزیجات

 

3 پیمانه پاستای فرمی را بپزید و آبکش کنید. در کاسه‌ای بزرگ بریزید و به آنها 5 قاشق روغن ذرت لادن طلایی اضافه و خوب مخلوط کنید تا پاستاها به هم نچسبند. 4 عدد هویج متوسط را پوست بگیرید و به صورت خلال های نازک 3 سانتی متری ببرید و به پاستا بیفزایید. 1 و نیم پیمانه فلفل دلمه‌ای رنگی نازک خرد شده و 2 پیمانه ذرت پخته یا کنسروی را هم به پاستا و هویج اضافه کنید و هم بزنید. یک قوطی کنسرو تن ماهی را 20 دقیقه بجوشانید و بعد در آبکش بریزید. سپس تکه‌های درشت ماهی را با چنگال خرد کنید و همه را به کاسه سالاد اضافه کنید. برای مزه دار کردن مواد به آنها نمک و فلفل و 5-4 قاشق آب لیموی تازه بیفزایید و هم بزنید. سالاد آماده سرو است.

10. پاستا رنگارنگ

 

4 پیمانه پاستای فرمی خشک را در آب جوش به مدت 8 تا 10 دقیقه بجوشانید و سپس آبکش کنید. از روی آن آب سرد رد کنید و کنار بگذارید. در تابه‌ای بزرگ مقدار کمی روغن سرخ کردنی بریزید و روی حرارت بگذارید. 1 عدد پیاز درشت خرد شده و دو حبه سیر له شده را در آن تفت دهید. بعد از سرخ شدن آنها کمی زردچوبه افزوده و 3 پیمانه پوره گوجه فرنگی اضافه کنید. 1 پیمانه ذرت پخته، 1 پیمانه نخود فرنگی پخته، 1 پیمانه مخلوط فلفل دلمه‌ای رنگی نگینی خرد شده، 1 پیمانه قارچ ورقه شده اضافه کنید. سس که غلیظ شد، 2 قاشق روغن ذرت لادن طلایی و پاستا را به آن بیفزایید . مخلوط گرم که شد برای سرو آماده است.

 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

تهیه کوکوی ماکارونیغذایی متفاوتسایر مطالب این بخش کیک لیمویی با روغن زیتون ، این دسر با چای عالی میشود کیک رزماری و غذاهای دریایی، غذا با ماهی، غذای دریایی، آموزش پخت غذای غذای خوشمزه با گوشت ماهی ماهی حلوا با سس گوجه گیلاسی سالمون آب پز با سس گریپ فروت و آموزش آشپزی، غذاهای ایرانی، انواع دسر، آشپزی …با این کار همسرتان را شگفت زده کنید پیشگیری از کودک آزاری جنسی با تور استانبول از پرتال آموزشی تخصصی ســـرآشپـــزبا در یافت و نصب تولبار اختصاصی ســـــــرآشپـــــــــز می توانید از آخرین مطالب مرجع صنایع غذایی ایران بانک اطلاعات …روند تولید گلوکوزان همواره از نظر کیفی وهم از نظرکمی رو به رشد بوده و با گسترش تنوع تهیه کوکوی ماکارونیغذایی متفاوت سایر مطالب این بخش کیک لیمویی با روغن زیتون ، این دسر با چای عالی میشود کیک رزماری و لیمو غذاهای دریایی، غذا با ماهی، غذای دریایی، آموزش پخت غذای غذای خوشمزه با گوشت ماهی ماهی حلوا با سس گوجه گیلاسی سالمون آب پز با سس گریپ فروت و ریحان آموزش آشپزی، غذاهای ایرانی، انواع دسر، آشپزی آنلاین،آشپزی با با این کار همسرتان را شگفت زده کنید پیشگیری از کودک آزاری جنسی با تور استانبول از سومین پرتال آموزشی تخصصی ســـرآشپـــز با در یافت و نصب تولبار اختصاصی ســـــــرآشپـــــــــز می توانید از آخرین مطالب ، آموزشها مرجع صنایع غذایی ایران بانک اطلاعات تولیدکنندگان محصولات غذایی روند تولید گلوکوزان همواره از نظر کیفی وهم از نظرکمی رو به رشد بوده و با گسترش تنوع محصولات


ادامه مطلب ...