مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

بررسی استناددهی تروریسم تکفیری به سنت نبوی و جهاد اسلامی

[ad_1]
نقش روشنفکر در ....؟

نقش-روشنفکر-درآیا روشنفکران گروه پر شماری از مردم‌اند یا دسته‌ای بی‌نهایت کوچک، ولی منحصر به فرد، از آنها را تشکیل ادامه ...

معرفیِ کتاب «نقش روشنفکر»، اثر ادوارد سعید

معرفیِ-کتاب-نقش-روشنفکر-اثر-ادوارد-سعیدریشه‌ی مفهوم «روشنفکر» به معنی امروزی آن، را شاید بتوان در روند دادگاهی یافت که در آن آلفرد دریفوس، افسر ادامه ...

جادوی کلام

جادوی-کلاماین پرسش برای ما مطرح است که ارتباط میان دو مفهومی در ساختار «جهان» ی که به وسیله‌ی گفتار و اسطوره تحقق ادامه ...

زبان و مفهوم‌سازی

زبان-و-مفهوم‌سازیاگر خواسته باشیم به ماهیت ویژه‌ی مفهوم دینی- اسطوره‌ای نه تنها از طریق نتایج این مفهوم بلکه از رهگذر ادامه ...

جای زبان و اسطوره در الگوی فرهنگ بشری

جای-زبان-و-اسطوره-در-الگوی-فرهنگ-بشریافلاطون در نخستین عبارت گفتگونامه‌ی فایدروس وصف می‌کند که چگونه سقراط پس از برخورد با فایدروس می‌گذارد ادامه ...

برهان حدوث در اثبات خدا (2)

برهان-حدوث-در-اثبات-خدا-(2)برخی از ماتریالیست‌ها مدعی‌اند که اصل وجود ماده وجود ثابت و مستغنی از هرگونه علت است، اما تغییر در وضعیت ادامه ...

برهان حدوث در اثبات خدا (1)

برهان-حدوث-در-اثبات-خدا-(1)یکی از براهین مثبت وجود خداوند تمسک به حدوث جهان امکان و در رأس آن عالم ماده و طبیعت است. به این معنی ادامه ...

برهان صدیقین در اثبات خدا

برهان-صدیقین-در-اثبات-خداصدیقین جمع کلمه صدّیق و صدّیق صیغه مبالغه است یعنی کسی که در راست گفتاری و صدق به مقام اعلی برسد، اما ادامه ...

برهان امکان و وجوب در اثبات خدا (2)

برهان-امکان-و-وجوب-در-اثبات-خدا-(2)شبهه پیشین می‌خواست با انکار اصل علیت به نوعی به تبیین پدیده‌های مادی بپردازد که نیازی به اصل علیت به ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

قانون عرضه و تقاضا قانونعرضهوتقاضاجدول مذکور رابطه بین قیمت برنج و مقداری از آن که به وسیله مصرف کننده ی الف مورد تقاضا قانون عرضه و تقاضا قانونعرضهو جدول مذکور رابطه بین قیمت برنج و مقداری از آن که به وسیله مصرف کننده ی الف مورد تقاضا واقع می é é é


ادامه مطلب ...

تحلیلی بر رویکرد‌های متناقض به اندیشه‌های سلفی- تکفیری سید قطب

[ad_1]
نقش روشنفکر در ....؟

نقش-روشنفکر-درآیا روشنفکران گروه پر شماری از مردم‌اند یا دسته‌ای بی‌نهایت کوچک، ولی منحصر به فرد، از آنها را تشکیل ادامه ...

معرفیِ کتاب «نقش روشنفکر»، اثر ادوارد سعید

معرفیِ-کتاب-نقش-روشنفکر-اثر-ادوارد-سعیدریشه‌ی مفهوم «روشنفکر» به معنی امروزی آن، را شاید بتوان در روند دادگاهی یافت که در آن آلفرد دریفوس، افسر ادامه ...

جادوی کلام

جادوی-کلاماین پرسش برای ما مطرح است که ارتباط میان دو مفهومی در ساختار «جهان» ی که به وسیله‌ی گفتار و اسطوره تحقق ادامه ...

زبان و مفهوم‌سازی

زبان-و-مفهوم‌سازیاگر خواسته باشیم به ماهیت ویژه‌ی مفهوم دینی- اسطوره‌ای نه تنها از طریق نتایج این مفهوم بلکه از رهگذر ادامه ...

جای زبان و اسطوره در الگوی فرهنگ بشری

جای-زبان-و-اسطوره-در-الگوی-فرهنگ-بشریافلاطون در نخستین عبارت گفتگونامه‌ی فایدروس وصف می‌کند که چگونه سقراط پس از برخورد با فایدروس می‌گذارد ادامه ...

برهان حدوث در اثبات خدا (2)

برهان-حدوث-در-اثبات-خدا-(2)برخی از ماتریالیست‌ها مدعی‌اند که اصل وجود ماده وجود ثابت و مستغنی از هرگونه علت است، اما تغییر در وضعیت ادامه ...

برهان حدوث در اثبات خدا (1)

برهان-حدوث-در-اثبات-خدا-(1)یکی از براهین مثبت وجود خداوند تمسک به حدوث جهان امکان و در رأس آن عالم ماده و طبیعت است. به این معنی ادامه ...

برهان صدیقین در اثبات خدا

برهان-صدیقین-در-اثبات-خداصدیقین جمع کلمه صدّیق و صدّیق صیغه مبالغه است یعنی کسی که در راست گفتاری و صدق به مقام اعلی برسد، اما ادامه ...

برهان امکان و وجوب در اثبات خدا (2)

برهان-امکان-و-وجوب-در-اثبات-خدا-(2)شبهه پیشین می‌خواست با انکار اصل علیت به نوعی به تبیین پدیده‌های مادی بپردازد که نیازی به اصل علیت به ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

قانون عرضه و تقاضا قانونعرضهوتقاضاجدول مذکور رابطه بین قیمت برنج و مقداری از آن که به وسیله مصرف کننده ی الف مورد تقاضا پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسیشرایط زندگی انسان‌ها نسبت به سال پیش تغییر کرده است در دنیای متمدن و متجدد امروزی قانون عرضه و تقاضا قانونعرضهو جدول مذکور رابطه بین قیمت برنج و مقداری از آن که به وسیله مصرف کننده ی الف مورد تقاضا واقع می پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسی شرایط زندگی انسان‌ها نسبت به سال پیش تغییر کرده است در دنیای متمدن و متجدد امروزی که از


ادامه مطلب ...

نقد و بررسی مهم‌ترین ادله جریاهای تکفیری در تکفیر شیعه

[ad_1]

نویسندگان:
راضیه علی اکبری (*)
اعظم خوش صورت موفق (**)


چکیده

جریان‌های تکفیری، با هدف بازگشت به ارزش‌ها و اصول بنیادین اسلام، مدعی هستند که پس از سه سده نخست تاریخ اسلام، انحراف‌های بسیاری در آموزه‌ها و احکام دینی پدید آمده و از این رو باید همه آنچه چهره راستین اسلام را پوشانده، به دور ریخت. بدین ترتیب با پشتوانه آرای فقهی- کلامی، تنها خود را جریان اصیل اسلامی می‌دانند و عملکرد دیگر مسلمانان را، به دلیل هم عقیده نبودن با خود، برخلاف معیارهای شرعی شناخته، متهم به کفر و خروج از دین می‌دانند و بر این اساس، به ترور و ریختن خون‌شان اقدام می‌کنند. پژوهش حاضر، با روش تحلیلی- توصیفی به نقد و بررسی مهم‌ترین دلایل مطرح شده‌ی جریان‌های تکفیری در تکفیر شیعه، (از جمله: غلو در شیعیان و قائل بودن آن‌ها به مقام الوهیت برای امامان، اعتقاد به تحریف قرآن به وسیله‌ی صحابه، تقیه و اهانت به مقدسات) می‌پردازد. با بررسی و نقد این ادله، بطلان اندیشه و عمل جریان‌های تکفیری به اثبات می‌رسد، زیرا جمهور فقیهان و متکلمان اسلامی، - شیعه و سنی-، قائلند اهل قبله‌ای که به شهادتین اقرار دارد، مگر با انکار ضروری دین، تکفیر نمی‌شود. از آن جا که شیعیان اعتراف به شهادتین دارند و منکر هیچ کدام از ضروریات دین نیستند، بنابراین تکفیر جریان‌های تکفیری، حجیت اعتقادی- فقهی ندارد و عملکردشان برخلاف آموزه‌های دین اسلام است.

مقدمه

سلفی‌ها، فرقه‌ای هستند که با تمسک به دین اسلام، خود را پیرو سلف صالح دانسته و در اعمال، رفتار و اعتقاداتشان سعی بر تابعیت از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) صحابه و تابعین دارند. سلفی‌گری با این عنوان، از زمانی مطرح شد که ابن تیمیه به عنوان نظریه‌پرداز پروژه‌ی تکفیر در جهان اسلام، دعوت به شیوه سلف را شعار مکتب خود ساخت. (1) وی نخستین بار در کتاب الفتوی الحمویة الکبری، در پاسخ به سؤالی درباره‌ی «دیدگاه ائمه دین درباره‌ی آیات صفات»، فراوان از عقیده سلف یاد کرد و حدود پنجاه بار لفظ «سلف» را در این کتاب به کار برد و نوشت: «در عقل صریح و نقل صحیح چیزی که مخالف طریقه سلفیه باشد، وجود ندارد». (2) این چنین، مکتبی با عنوان «سلفیه» راه خود را در تاریخ باز کرد. بنابراین آثار ابن تیمیه زیربنای تفکرات جریان‌های تکفیری قرار گرفته است، هر چند دیدگاه تکفیری وی در روز گار خودش، از مرز نظریه فراتر نرفت و در عمل، به اباحه‌ی خون و مال مسلمانان نینجامید. چه بسا از نظر خود ابن تیمیه، وی در حوزه‌ی عملی، در این باره با احتیاط رفتار می‌کرد. در این مقاله به برخی از دیدگاه‌های ضد و نقیض او در این عرصه اشاره می‌شود.
حساسیت گروه‌های تکفیری درباره‌ی هویت و ترمینولوژی شیعی، به دلیل مخالفت شدید ابن تیمیه با مسلمانان، به ویژه شیعیان است که به لحاظ فقهی - کلامی، پیامدهای خاصی، از جمله: قتل و غارت آنان را به دنبال دارد. (3) اکنون جریان سلفی با استفاده از این اندیشه‌ها، سازماندهی گسترده‌ترین شبکه تروریستی جهان، یعنی القاعده و داعش را در اختیار دارد که به دلیل استفاده از اشکال مختلف ایجاد خشونت، نظیر: تروریسم انتحاری، نماینده شاخص تروریسم جدید در دوران معاصر به شمار می‌آید.
گسترش پدیده تکفیر پیامدهای بسیاری، از جمله: مشوش ساختن چهره اسلام را به دنبال دارد، چون اعمال خشونت آمیز تکفیری‌ها، وجهه دین اسلام را نزد همگان خدشه‌دار می‌کند. تکفیری‌ها در زمانی که دشمنان اسلام سعی در گسترش جنگ تبلیغاتی علیه اسلام دارند، با این گونه اعمال، بهترین جریان تبلیغی را برای رسانه‌های غرب فراهم آورده و این ابهام را ایجاد کرده‌اند که اسلام به دور از صلح، و به مثابه خطری علیه بشریت به شمار می‌رود. این خیانتی بزرگ، علیه اسلامی است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آن کوشش کرد آن را دینی هم سو با فطرت آدمی و کامل کننده اخلاق، معرفی کند. (4) به همین سبب است که بیشتر علمای مسلمان، بزرگ‌ترین گرفتاری مسلمانان را تکفیر دانسته و رأی به عدم تکفیر داده‌اند. (5) زیرا اگر رأی هر مذهب را از زاویه دید همان مذهب بنگرند، مشاهده خواهند کرد که کمتر فرقه‌ای است با اصول قطعی اسلام مخالف باشد. (6) مقاله حاضر، ضمن بیان مفهوم تکفیر، به نقد و بررسی مهم‌ترین دلایل جریان‌های تکفیری در تکفیر شیعه می‌پردازد.

1- مفهوم تکفیر

امروزه جریان‌های تکفیری از راه بسط مفهوم تکفیر در بین مسلمانان، آسیب‌های بسیاری به اسلام وارد کرده‌اند. به همین جهت ضروری است قبل از بررسی دلایل این جریان‌ها، توضیح اجمالی پیرامون مفهوم این پدیده مطرح و این مطلب بررسی می‌شود که آیا تکفیر مورد نظر جریان‌های تکفیری، امری اعتقادی است یا خیر؟
تکفیر، پوشانیدن و انکار چیزی و یا نسبت کفر به کسی دادن و کافر خواندن اوست و به معنی از بین بردن هم آمده است. (7) اما در اصطلاح، به معنای ایمان نیاوردن به چیزی است که شأنش ایمان آوردن به آن است. از این رو مفهوم کفر در اصطلاح متکلمان معمولاً در مقابل ایمان و اسلام و به معنای انکار خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و یا یکی از ضروریات دین به کار رفته است. (8) هم‌چنین تکفیر اصطلاحی در کلام و فقه، به معنای «اتهام و نسبت کفر به مسلمان دادن» است. (9)
پیشینه این اصطلاح در جهان اسلام، به صدر این دین باز می‌گردد. برخی حوادث مهم تاریخ اسلام، به سبب تکفیر روی داده، هم چنان که برخی رخدادهای سیاسی و اجتماعی از جمله: تکفیر خوارج، زمینه تکفیر را فراهم آورد. (10) بسیاری از فرقه‌های خوارج کسی را که مرتکب یکی از گناهان کبیره می‌شد، حتی اگر از امت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، تکفیر می‌کردند، در مقابل بعضی از مسلمانان نیز، خوارج را تکفیر کردند. (11)
مفهوم تکفیر غیر از اشاره به کافر بودنِ دیگران، دارای ابعاد سیاسی و ایدئولوژیک نیز هست؛ چون امروزه گفتمان تکفیر، دستاویزی برای بیرون راندن افراد از عرصه‌های مختلف از جمله: دین، سیاست و حتی اقتصاد شده است و رویکردی مبتنی بر دفع دارد و نفوذ و غلبه‌اش را تحت عناوینی مانند: حزب، تشکیلات سیاسی و پارتی، مذهب، مکتب و غیره تداوم بخشیده است؛ بر این اساس پدیده تکفیر با مبانی توحیدی اندیشه اسلامی مغایرت دارد. (12) به همین دلیل است که به نظر رشید رضا صاحب تفسیر المنار، بزرگ‌ترین گرفتاری مسلمانان در عرصه حاضر این است که پیروان فرقه‌های اسلامی یکدیگر را به فسق و کفر منسوب می‌دارند، در حالی که کوشش همه آنان این است که در حد امکان به حقیقت دست یابند، و در این راه تلاش لازم را به عمل می‌آورند و اجتهاد خود را به کار می‌اندازند، هر چند که احیاناً خطا کنند. (13)
ابن تیمیه، به عنوان رهبر تکفیریان امروزی، قائل است عامل افراط در تکفیر، عمدتاً عدم تمیز بین سنت و بدعت است؛ این که هر فرقه‌ای گمان می‌کند، سنت و روش مخالف او، بدعت است، از این رو مخالف خود را محکوم به بدعت و کفر می‌داند. (14)
از دیدگاه ابن تیمیه هنگامی که دلیلی علیه قرآن و سنت اقامه شود، تکیفر معین صورت گرفته و حکم به شرک او می‌شود (15) و با توجه به آیه (وَ مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً)؛ و ما عذاب کننده نبوده‌ایم تا وقتی که رسولی بفرستیم» (16) اگر چنین فردی از روی جهل و عدم علم به حقیقت، مرتکب شرک شد، حکم به کفر او نمی‌شود. (17) اما وی در جای دیگر معتقد است که اگر فردی با آن چه در کتاب و سنت ثابت است، مخالفت ورزد از چند حالت خارج نیست: یا مجتهدی است که در اجتهادش به خطا رفته و او را مجتهد مخطأ می‌نامند، یا کافر است یا فاسق و یا عاصی، که برحسب آن چه شناخته شود، عقاب خواهد شد. (18)
برای شناخت اقوال ابن تیمیه درتکفیر لازم است مفهوم ارتداد را بشناسیم. ارتداد به معنای تحول (19) و در شرع به معنای رجوع از اسلام به سوی کفر است. (20)
ارتداد از منظر ابن تیمیه به یکی از این سه شیوه شناخته می‌شود: 1- قول صریح مسلمان؛ 2-لفظی که اقتضای کفر کند؛ 3-فعلی که متضمن معنای کفر است. در بیان عقوبت مرتد و شخص تکفیر کننده باید گفت مرتد به نص رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یا به اجماع صحابه، کشته خواهد شد و تنها راه نجات او از قتل، توبه است. (21)
ابن تیمیه در باب پرهیز از تکفیر می‌گوید:
تکفیر از احکام شرعیه و از حقوق خدا و رسولش محسوب می‌شود و هیچ کسی از مردم حقی در این زمینه ندارد و بر مردم است که واجب بدانند هر آنچه را خدا واجب کرده و حرام بدانند هر آنچه را خدا حرام نموده است. (22)
اما با این وجود، در برخی آثار وی، تکفیر شخص یا گروه و مذاهب خاصی وجود دارد. مهم‌ترین دلایل او و جریان‌های تکفیری در ادامه نقد و بررسی می‌شود.

2- مهم‌ترین دلایل جریان‌های تکفیری بر تکفیر شیعه و نقد آن

با بررسی‌های انجام شده شاید بتوان گفت قریب به اتفاق داوری آن‌ها، طبق شنیدنی‌هاست و در بیشتر موارد مبتنی بر اندیشه فقهی کلامی صحیح نبوده و بر دلایلی استوار است که منطبق با عقاید و رفتار شیعه نیست. (23) در ادامه به ذکر مهم‌ترین آن‌ها می‌پردازیم:

الف) غلو

«غُلُو» به معنای افراط و تجاوز از حد و زیاده‌روی، (24) و چیزی یا کسی را از آن حدی که هست، بالاتر بدانیم. (25) در اصطلاح به مبالغه در حق پیامبران و اولیای الهی و اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت آنان اطلاق می‌شود. (26) غلات منتسب به شیعه، کسانی‌اند که با نام شیعه، قائل به جایگاه الوهیت یا نبوت برای ائمه اطهار (علیهم السلام) هستند. (27) ابن تیمیه غلو شیعه در ائمه را سبب تکفیرشان دانسته و ادعای عصمت ائمه و تمجید حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را توهم و تخیل شیعه می‌داند. وی با استناد به برخی آیات قرآن ( از جمله آیات 65 مریم، 22 و 65 بقره، 68 و 69 فرقان) می‌گوید: «فقط خدا را پرستش کنید، زیرا تنها او استحقاق پرستش را دارد». وی درباره غلو در مشایخ و بزرگان و صالحین بیان می‌دارد: «فرد گمان می‌کند که این بزرگان، وسیله‌ای بین خدا و انسان هستند و طلب کمک، رزق و غیره از او می‌کند و یا حتی گاهی بر آن‌ها سجده می‌کند و یا بعضی اوقات آن‌ها را این گونه می‌خواند: «یا سیدی، إغفرلی و ارحمنی و اجرنی و تولکت علیک، انت عونی و انت غوثی». این افراد گمان می‌کنند که این مشایخ واسطه‌هایی هستند که حوایج خلق را به سوی خدا بالا می‌برند و خداوند به واسطه‌ی این بزرگان، بندگانش را هدایت می‌کند و روزی می‌دهد. این از نظر ابن تیمیه همان شرک است. (28)
مورد دیگری که از نظر ابن تیمیه باعث تکفیر فرد می‌شود «غلو در قبور» است. اعم از قبر نبی، فرد صالح و یا بزرگی و ... با این توضیح که از این قبور حاجت خواسته شود و یا این که بر آن‌ها سجده شود، که در این موارد نیز لازم است فرد توبه کند وگرنه کشته می‌شود. از نظر وی این نحو تعامل با قبور، عبادت قبور است که از سنخ عبادت بت‌هاست و اهل توحید به دور از این نوع عبادت‌هاست. ابن تیمیه با استناد به روایتی به نقل از عایشه و عبدالله بن عباس آورده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «خدا لعنت کند یهود و نصاری را که قبور فرزندانشان را مسجد و محل عبادت کردند». هم‌چنین در بیان واضح‌تری آمده است که فرمودند: «اَللهُمَّ لا تَجعَل قَبری وَثنَاً». (29)
جریان‌های تکفیری از این استدلالات ابن تیمیه و شیعه را متهم به غلو و پرستش قبور کرده و به تکفیر آن‌ها می‌پردازند؛ در حالی که شیعه هیچ‌گاه مانند: یهود و نصاری قبور را پرستش نکرده است و تنها معتقد است که امامان پس از مرگ هم شاهد زندگی و واسطه سعادت آدمی هستند، اما غالیانی که هیچ ارتباطی با شیعیان ندارند، دستاویزی برای دشمنان شیعه پدید آورده‌اند تا با مطرح کردن عقاید غلات و انتساب آن به شیعه، همگان را از شیعه منزجر کنند، از این رو برخی افراطی‌های اهل سنت، از جمله: جریان‌های تکفیری، بدون تحقیق درباره عقاید راستین شیعه، اتهاماتی را که در کتب پیشینیان آمده و مربوط به فرقه انحرافی غالیان است، در کتاب‌های خود تکرار کرده‌اند. (30) مطالعه زندگی امامان شیعه (علیهم السلام) و نحوه برخورد آن بزرگواران با غلات، نشان از نفرت ایشان و پیروان واقعی‌شان از اهل غلو می‌باشد. (31) نظر شیعه نیز همواره در طول تاریخ این بوده که غالیان، بدتر از یهود، نصاری، مجوس و حتی مشرکان هستند. (32) اسلام و قرآن محور اصلی اعتقادات تمام مسلمانان است که تخلف از آن را به هیچ وجه جایز نمی‌دانند، ولی فرد غالی، این اصل محوری را فدای مذهب و تدین را فدای تعصب خود می‌کند، و به همین دلیل مسلمان نیست. (33)
پاسخ نقض در رد دلیل غلوِّ جریان‌های تکفیری در تکفیر شیعه، این است که غلو در میان برخی فرقه‌های اهل سنت نیز وجود دارد. (34) مانند کسانی که قائل به مقامات فوق انسانی برای برخی از خلفا هستند. (35) برای نمونه در برخی کتاب‌های اهل سنت با استناد به آیاتی از جمله: سوره بقره: آیه 143؛ سوره آل عمران : آیه 110؛ سوره فتح: آیات 29 و 18؛ سوره توبه: آیات 100 و 117، از صحابه به عنوان بهترین امت و شایسته‌ترین مردم یاد شده است. (36) از جمله گفته شد‌ه است: «هرگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مشتاق بهشت می‌شدند، ریش ابوبکر را می‌بوسیدند» (37)، یا «هر کس مشتاق بهشت است به ریش ابوبکر نگاه کند». (38) این باورها نشان از غلو اهل سنت درباره صحابه دارد، اما هیچ‌گاه شیعه بدین سبب به تکفیر اهل سنت نپرداخته است.
بنابراین این‌گونه مسائل در بیشتر مذاهب یافت می‌شود و آنچه اهمیت دارد این است که هیچ مذهبی به صراحت منکر اصول دین نیست و فقط ممکن است برخی عقاید مذهبی ایشان در گذر زمان، به گونه‌ای از سوی پیروان سایر مذاهب اسلامی تفسیر شود که لوازم عقلی آن‌ها به معنای انکار اصول دین محسوب شود. چنین ملازماتی باعث تفرقه پیروان مذاهب از یکدیگر می‌گردد، اما آیا احکام فقهی کفر نیز بر چنین عقایدی که به صراحت، نفی کننده‌ی اصول دین نیستند، ولی لوازم عقلی آن منافی اصول مذکورند، مترتب می‌گردد؟ یعنی اگر مجموعه اصول مذهبیِ مذاهب مخالف، در بردارنده انکار صریح اصول دین نبود و فقط شامل عقایدی بود که از دیدگاه مخالفان آنان، ملازم با انکار نبوت و یا توحید یا لازمه‌ی شرک است، آیا اعتراف صریح این مذاهب و پیروان آن‌ها به اصول دین بی اعتبار بوده، و ناهماهنگی مذکور مانع تطبیق اصول دین بر ایشان می‌شود؟ البته بین موضوعات فقهی اسلام و کفر، رابطه منطقی وجود ندارد و این دو، دارای مفهوم و رابطه‌ای مستقل‌اند. در حقیقت لوازم مذهبی دو نوع‌اند: برخی از آن‌ها با ضمیمه شدن مبانی خاصی به برخی عقاید مذهبی و یا رفتارهای مخالفان مذهبی، ثابت می‌شوند که آن مبانی نزد متفکران آن مذهب مردود است و بعضی دیگر از آن‌ها را، عقل بدون هیچ ضمیمه‌ای از عقایدِ مذهبی برخی مذاهب، استنباط می‌کند؛ ولی متفکران آن مذهب این ملازمه عقلی را انکار کرده، می‌گویند عقل چنین حکمی نمی‌کند. به عنوان مثال تکفیری‌ها که شیعه را به دلیلِ بزرگداشت اولیای خدا و طلب از ایشان پس از مرگ و یا تبرک به قبور ایشان، به غلو و در نهایت شرک متهم می‌کنند، دلیلشان مبتنی بر تعریف خاصی است که از توحید بیان می‌کنند و عدم امکان ارتباط با ارواح اولیا از دیدگاه ایشان و هم‌چنین نادیده گرفتن اعتبار احادیثی که مذاهب دیگر، از جمله: شیعه در رفتار خود، به آن استناد می‌کند؛ و مبانی دیگر که هیچ یک از آن‌ها در مورد قبول شیعه نیست و چنین تلازمی را نمی‌پذیرد.
در عین حال دلایلی بر نادرستی تمسک به لوازم مذهب و تکفیر دیگران وجود دارد، از جمله این که تمام دلایلی که با اکتفا به اظهار شهادتین و شکل ظاهری آن در مسلمان شدن افراد دلالت دارد و لوازم مذهبی را در اسلام و کفر بی تأثیر می‌دانند؛ و تنها اظهار انکار اصول دین، می‌تواند اعتبار اظهار شهادتین را از بین برده، مانع تطبیق اصول دین بر فرد یا مذهب خاص شود. دلیل دیگر در نادرستی این گونه تکفیر، احادیثی است که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) نقل شده که فرموده‌اند: لوازم گفتار و یا رفتار مسلمانان نباید مبنای قضاوت علیه آنان از جهت اسلام و کفر قرار گیرد، بلکه ظواهر گفتار و یا رفتار صریح آنان در این زمینه معیار درست و پسندیده است. (39) از سوی دیگر مخالفان عقیدتی در فقه، از نظر نوع عقاید مخالفی که دارند، دارای احکامی می‌باشند که این، از دیدگاه عرف عبارت از عقایدی است که فرد مخالف به صراحت بیان می‌کند، نه آن‌هایی که دیگران با تحلیلات عقلی به وی نسبت می‌دهند. (40)
برخی از فقهای اهل سنت نیز معتقدند که لازمه عقاید مذهبی، جزئی از مذهب فرد شمرده نمی‌شود و خدشه به اسلام یا عدالت او نمی‌زند. (41) تنها در صورتی عقیده فرد به حساب می‌آید که خود وی تصریح به عقیده به آن کند. معیارِ آشکار یا پوشیده بودن ملازمات عقلی را، عرف و متعارف بین عقلا می‌شناسند و در چنین شرایطی به خود اجازه نمی‌دهند که اختلافات مذهبی رایج را در ملازمات عقلی بیّن بدانند. (42) انکار این اصل از سوی برخی مکلمان یا فقهای معاصر، به دلیل عدم تفکیک‌شان فقهی و کلامی از یکدیگر است. (43)

ب) قول تحریف و تأویل

تکفیر شیعیان، ناشی زا انتشار تبلیغاتی است که محور اصلی آن اتهام دروغینِ «اعتقاد شیعه به تحریف قرآن» است. این تبلیغات روانی موجب می‌شود تا جنایت قتل مسلمانانِ شیعه توجیه و حتی با افتخار از صحنه‌های آن فیلم‌برداری شود.
«تحریف» در لغت به معنای دگرگونی، میل، گشتن از چیزی، کرانه و لبه ذکر شده است. (44) تکفیری‌ها می‌گویند: شیعیان صحابه را تحریف کننده‌ی قرآن می‌دانند و صحابه آیاتی را که مربوط به اهل بیت (علیهم السلام) و دشمنان آنان است، حذف کرده‌اند؛ پی شیعه اعتقادی به قرآن ندارد و آن را دلیل و حجیت نمی‌داند. (45) آلوسی به صراحت می‌گوید: «روایات ما در کتب أهل سنت در باب تحریف قرآن، قابل شمارش نیست». (46)
در رد این دیدگاه شیخ مفید می‌گوید: «هیچ کلمه و آیه و سوره‌ای از قرآن کم نشده است». (47) شیخ طوسی نیز در تفسیر خود صراحت دارد بر این که، قرآن موجود در میان مسلمانان، همان قرآن منزَل بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. (48) علامه حلی در قرن هفتم و هشتم پناه می‌برد از امتی که معتقد به تحریف قرآن باشد. (49) برخی از اندیشمندان شیعی داستان تحریف قرآن را خرافی و خیالی دانسته‌اند، که حقیقت ندارد. (50) اما خمینی (رحمه الله) کتاب منزَل بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را همان کتابی می‌د‌اند که در اختیار مردم است و باور دارد هیچ عاقلی به روایتی که درباره‌ی تحریف قرآن است، توجه نمی‌کند. (51) برخی دانشمندان اهل سنت نیز از سر صدق و با توجه به دیدگاه‌های مقبول نزد علمای شیعه، ساحت شیعه را از اتهام تحریف قرآن مبرا دانستند. (52) ضمن این که اگر ملاک برای تکفیر، برخی روایات و گفتار افراد باشد، تحریف قرآن از برخی احادیث اهل سنت نیز برداشت می‌شود، برای نمونه: از عمر و ابی بن کعب و عکرمه روایت شده است که سوره احزاب نزدیک به سوره بقره یا طولانی‌تر بوده است و در آن، آیه رجم وجود داشته است. (53)
بنابراین در بررسی این دلیلِ تکفیری‌ها و پاسخ شیعه، درمی‌یابیم که در برخی اوقات، نقد افراد به لوازم آرای پیروان دیگر مذاهب، موجب تکفیر می‌شود، در صورتی که صاحب رأی، گاهی این ملازمات را قبول ندارد. (54) بنابراین نباید لوازم مترتّب بر باورهایی که بیان می‌شود را بر پیروان مذاهب تحمیل کرد. پس ملاک کفر و خروج از اسلام، انکار امر صریح در اسلام است نه انکار ملازم آن؛ و اگر عقیده صریح و عقیده‌ای که ملازمه عقیده صریح است یکسان دانسته شود آفات و خسارات فراوانی در پی خواهد داشت. (55)
موضوع دیگر تکفیر شیعه، به سبب اعتقاد تکفیری‌ها به تأویل شیعه در آیات قرآن است. ابن تیمیه در باب تأویل موجود در تفاسیر شیعه، موارد متعددی را متذکر شده است از جمله این که شیعه مراد از آیه 67 سوره‌ی بقره (إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً)؛ خدا به شما فرمان می‌دهد که: ماده گاوی را سر ببرید...» را عایشه می‌داند. (56) هم‌چنین بر این باورند که شیعه، بزرگان صحابه را تکفیر می‌کند. از جمله اقوال شیعه در تکفیر صحابه که به [حضرت] علی (علیه السلام) نسبت می‌دهند، این است که ایشان فرمودند: «إن الناس کلهم إرتدوا بعد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) غیر اربعه؛ بعد از رسول خدا- (صلی الله علیه و آله و سلم)- جز چهار نفر، همه مرتد شدند». (57) ابن تیمیه در مثالی دیگر، می‌آورد: «رافضیون در تفسیر آیه (تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَ‌ ) (58) می‌گویند: منظور قرآن: ابوبکر و عمر است. یا در تفسیر آیه 12 سوره توبه: (فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ) می‌گویند منظور طلحه و زبیر است. ابن تیمیه معتقد است چون رافضی‌ها نتوانستند به معنای حقیقی این آیات دست یابند، آنها را به تأویل بردند و به نفع خود تفسیر و سپس مخالفان عقیده خود را تکفیر کردند. (59)
در بررسی این شبهه می‌توان گفت چنین تفسیر و تأویل‌هایی در شیعه وجود ندارد؛ ضمن این که ابن تیمیه در مواردی که گذشت معتقد است عملکرد جاهل موجب تکفیر او نمی‌شود، بنابراین وی می‌تواند در این گونه موارد، بنا را بر جهل شیعه بگذارد، نه این که به تکفیر شیعه بپردازد.

ج) اهانت به مقدسات

اهانت به مقدسات اهل سنت و سب و لعن بزرگان آنان به وسیله شیعه، از دیگر دلایل تکفیر جریان‌های تکفیری علیه شیعیان است. «لعن» به معنای طرد، راندن و دوری از رحمت آمده است، (60) گفته شده اگر لعن از سوی خداوند باشد، به معنای طرد و دور کردن از رحمت و از جانب مردم به معنای نفرین جهت دوری از رحمت الهی و گرفتار شدن به عذاب و عقوبت اخروی است. (61) «سب» در لغت به معنای دشنام دردناک، (62) چیزی به منظور طرح نقص و ضعف شخصی بیان شود، (63) که شتم و دشنام از او گرفته شده است. (64) در مقایسه این دو واژه، «لعن» از جانب مردم، مایه تنفر و برائت از ملعون می‌باشد، اما «سب» دشنام و سخن زشتی است که موجب تضعیف می‌شود. بنابراین ماهیت سب با لعن تفاوت دارد، ارگ چه در هر دو، بیزاری و تنفر وجود دارد. در قرآن واژه لَعن از جانب خداوند 37 مرتبه و از جانب مردم یک مرتبه به کار رفته است. بررسی این آیات نشان می‌دهد که لعن در برخی موارد مشروع است، اما واژه سب در قرآن کریم یک بار به صورت نهی به کار رفته است: (وَ لاَ تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ)؛ دشنام ندهید کسانی که غیرخدا را می‌خوانند- زیرا آنان نیز- ممکن است حضرت حق را از روی دشمنی و بدون علم دشنام دهند». (65) تکفیرکنندگان بر این باورند از آنجا که شیعه سبّ و طعن درباره صحابه و برخی زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روا می‌داند، پس کافر است. (66) هم‌چنین از نظر ابن تیمیه رافضی‌ها دچار افراط شدند، چون به صحابه و احادیث آن‌ها طعنه زده و به همین طریق رسالت را تعطیل کردند. (67) وی معتقد است شیعه به تکفیر ابی بکر، عمر، عثمان و مهاجرین و انصاری که از اینان تبعیت می‌کنند، می‌پردازد؛ هم‌چنین از نظر او، شیعه رافضی، معتقدانِ عدالت ابوبکر و عمر و مهاجرین و انصار را تکفیر می‌کند، ابن تیمیه می‌گوید: «شیعه کفر چنین افرادی را شدیدتر از کفر یهود و نصاری می‌داند، از این رو نکاح و ذبیحه آن‌ها را حرام دانسته و آن‌ها را مرتد می‌داند». (68)
رهبر تکفیریان امروزی از امام احمد بن حنبل روایتی نقل می‌کند مبنی بر این که سابّ صحابه اساساً اسلام ندارد و کسی که عثمان را شتم کند، زنادقه می‌خواند. در روایت دیگری آمده است: کسی که ابابکر، عمر و عایشه را شتم کند، مسلمان نیست. (69) ابن تیمیه در بیان عقوبت سب و لعن شیعه می‌گوید: «عده‌ای معتقدند واجب است تعزیر آن‌ها و از او خواسته می‌شود توبه کند، اگر توبه نکرد او را حبس می‌کنند تا بمیرد یا برگردد». (70) اما در رد این دلیل می‌توان گفت شیعیان هیچ گاه به سب صحابه نپرداخته‌اند؛ محل نزاع شیعیان و اهل سنت در لعن، این است که اصل لعن، بنا بر تکرار آن در قرآن و روایات، جایز است، اما متعلق لعن؛ یعنی جایز بودن یا نبودن لعن مسلمان و نیز شخص معین، محل نزاع است. در این زمینه به عقیده برخی، لعن افراد جایز نیست. (71) چون ممکن است در پایان عمر توبه کرده باشد و با بخشش الهی از دنیا رفته باشد. (72) برخی دیگر خلاف این نظر را قائلند، زیرا اولاً: میزان، حال کنونی افراد است؛ ثانیاً: برخی بر این توهّم‌اند که لعنت کسی که نام اسلام بر اوست جایز نیست، در حالی که خداوند در قرآن برخی از مسلمانان را لعن کرده است، مانند کسانی که تهمت به زنان پاک دامن می‌زنند یا مسلمانانی که ظالم‌اند. (73)
بنابراین لعن درباره افراد خاص- که گناهشان قطعی است- به معنی بیزاری جستن و ابراز تنفر از گناه وی، نوعی تبری بوده و جایز است (74)، چون همان خدایی که سب را جایز ندانسته (لاتسبوا)، خودش افرادی را در قرآن لعن کرده است. (75) مسلمانان نیز لعن را به همان معنی که خدا اراده فرموده جایز یا واجب می‌دانند. و اگر کسی لعن به یکی از گروه‌هایی که خدا لعن کرده، تجویز نکرد، مخالفت با قرآن کرده و هر کس با قرآن مخالفت نماید، مسلمان نیست. (76)
البته اگر لعن درباره خلفا و صحابه موجب تکفیر باشد، باید حکم کفر عده‌ای از صحابه را نیز صادر کرد، چنانچه در طول دوران زمامداری معاویه و بنی‌امیه، بعضی از صحابه به حضرت علی و اما حسن و امام حسین (علیهم السلام) و عده‌ای دیگر از صحابه ناسزا می‌گفتند، (77) اما درباره اهانت شیعه به عایشه، باید گفت در اصول اعتقادی شیعه به علت نزاهت خاندان وحی، افترا و تهمت به عایشه ناممکن است، اما انتقادهایی بر وی وجود دارد؛ چون عایشه پس از امر خدا به قرار گرفتن در خانه، (78) از خانه‌اش خارج شد و سوار بر شتر به بصره رفت و لشگری را فرماندهی کرد. شیعه، عایشه را به سبب عملکردش در جنگ جمل با امیرالمومنین (علیه السلام) و رفتارش به هنگام دفن امام حسن مجتبی (علیه السلام) نکوهش می‌کند، اما آبروی او محفوظ می‌باشد. (79) حتی اگر گفته شود که تمام شیعیان به سب و لعن می‌پردازند، این موجب کفر و خروج آنان از اسلام نمی‌شود، حداکثر این است که معصیتی کرده‌اند و عصیان هم باعث تکفیر و قتل آن‌ها نخواهد شد. (80)
نکته لازم توجه آن است که در برخورد با عقاید پیروان مذاهب، برخی تمام مسائل اصلی و فرعی مطرح در کتب عقاید و فقه را جزء ضروریات اسلام می‌دانند، در حالی که ضروریات، اصول دینی هستند که باورمندی به آن شرط مسلمانی است. منابع اسلامی و روایات نبوی این اصول را همان اعتقاد به وحدانیت الهی، رستاخیز و نبوت عامه و خاصه می‌دانند. عقاید غیرضروری، مسائلی است که در آن مجال اختلاف نظر می‌باشد و اتفاق آرا در این مسائل بین مسلمانان وجود ندارد. بر این اساس مسئله «امامت» نزد امامیه از جمله ضروریات دین اسلام محسوب نمی‌شود. (81) موضوع دیگری که از ضروریات دین نیست، عدالت صحابه یا همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وبعضی از خلفاست؛ بنابراین تکفیر شیعه و سنی در این موارد نابجاست، چون این موارد جزء اصول دین نیست که با عدم پذیرش آن، فرد غیرمسلمان و در نتیجه کافر محسوب شود.
اندیشمندان اهل سنت نیز نسبت کفر را تنها در صورت انکار ضروری دین روا می‌دانند، از جمله ابن حجر عسقلانی که قائل است کفر در شرع، به معنای انکار چیزی است که از دین اسلام به ضرورت شرعی معلوم است. (82) تفتازانی، شرط تکفیر را انکار ضروریات دین مانند: حدوث عالم و معاد اعلام کرد و تأکید داشت که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هرگز تفتیش عقاید نمی‌کرد. (83)

د) تقیه

تکفیرکنندگان چون تقیه را نفاق می‌دانند، شیعه را به جهت اعتقاد به آن، تکفیر می‌کنند. (84) ابن تیمیه می‌گوید: «شیعه دروغگوترین فِرَق امت هستند. نفاق آن‌ها از همه مردم بیشتر است و به همین خاطر از تقیه بهره می‌برند و می‌گویند: «لا ایمان لمن لا تقیه له» و «التقیه دینی و دین آبائی». از این رو شیعه شدیدترین و بیشترین ضرر را برای دین و اهل دین دارند. (85) در حالی که اگر کسی که به مفاهیم و واژه‌های قرآنی آشنایی داشته باشد، تفاوت تقیه و نفاق را به خوبی درک می‌کند. نفاق عبارت از چیزی است که در باطن به آن باور ندارد و در ظاهر به گونه‌ای اظهار می‌کند که گویا به آن باور دارد. در صورتی که در تقیه، عقیده باطنی آن ثابت است و در باطن عقیده دارد و ظاهر را به گونه‌ای نشان می‌دهد که با مخالفان هماهنگ است. در باطن به خدا عقیده دارد و بر آن ثابت است، ولی در ظاهر و زبان، برای جان و عقیده خودش اظهار موافقت نمی‌کند. اگر تقیه نفاق باشد، قرآن به مسلمانان توصیه نمی‌کند که برای حفظ جان و ایمان تقیه کنند: (إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً)؛ «مگر اینکه از آنان به نوعی تقیه کنید». (86)
روایات شیعه در احادیث متعددی استعمال لفظ تقیه را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت می‌دهد. در یکی از آن‌ها امیرالمومنین (علیه السلام) نقل می‌کند که ایشان فرموده است: «تقیه از دین خداست و کسی که تقیه نمی‌کند، دین ندارد». (87) در روایت دیگری از حضرت نقل شده که فرمود: «ترک کننده‌ی تقیه همانند ترک کننده‌ی نماز است». (88)
مشهور اهل سنت تقیه را فقط در مقابل کافران جایز دانسته، اما در مواردی تحت عنوان اضطرار، اکراه و دروغ مصلحتی، همان روش شیعه را در تقیه انجام می‌دهند. چنانچه در تاریخ نیز نمونه‌هایی از تقیه علمای اهل سنت وجود دارد. طبری در وقایع سال 218، در ماجرای تفتیش عقاید به وسیله‌ی مأمون تصریح دارد. گروهی از علمای عصر (به جز احمد بن حنبل و دو تن دیگر) از ترس مأمون که عقیده به حدوث قرآن را عقیده‌ای رسمی و همگانی ساخته بود، از روی تقیه آن را پذیرفتند. (89) بنابراین آنچه را پایه تکفیر شیعه قرار داده‌اند، خودشان نیز به آن مبتلا به هستند.
علاوه بر همه‌ی اهل دلایل گفته شده، عقیده‌ی کلی تمام مذاهب اسلامی این است که گوینده «لا اله الا الله» جانش مصون و حسابش با خداوند می‌باشد و دیگران باید براساس ظواهر با او برخورد کنند. (90) بنابراین ریختن خون، آبرو و تصاحب مال مسلمانان بر همدیگر حرام است و جز با اذن خدا و رسول او حلال نمی‌شود؛ چون اگر قرار باشد ارتکاب هر خطایی از سوی پیروان یک مذهب اسلامی تکفیر همه پیروان آن مذهب را در پی داشته باشد، در این صورت دیگر بر روی کره زمین انسان مسلمانی باقی نمی‌ماند. (91) خداوند نیز در این زمینه فرموده است: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا وَ لاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا)؛ «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چون در راه سفر می‌کنید [خوب] رسیدگی کنید و به کسی که نزد شما [اظهارِ] اسلام می‌کند مگویید: «تو مومن نیستی» [تا بدین بهانه] متاع زندگی دنیا را بجویید» (92)
ابن تیمیه ایمان ظاهری را نشانه‌ی مسلمانی می‌داند: «همانا ایمانی که احکام دنیا بر آن معلق شده، ایمان ظاهری می‌باشد که همان اسلام است». وی ایمان به خدا و آخرت و عمل صالح را برای مسلمان بودن، اصل می‌داند و بیان می‌کند که گذشتگان ما هم در بسیاری از مسائل اختلاف و اشتباه می‌کردند و علما اتفاق به عدم تکفیر آن‌ها دارند. (93)
نکته قابل تأمل در آثار ابن تیمیه، تقبیح او درباره کسی است که دیگران را بدون دلیل تکفیر کند، چنانچه در فتاوای خود صریحاً گفته است: کسی که دیگران را بدون دلیل و حجت شرعی تکفیر کند، مستحق عقوبت شدید است. (94) نووی نیز معتقد است احدی از اهل قبله، به دلیل گناهی تکفیر نمی‌شود. (95) اشعری با بیان این علت که تمام اهل قبله، یک معبود را پرستش می‌کنند و اختلافات، لفظی است، تکفیرشان را جایز نمی‌داند. (96) هم‌چنین گفته شده ابوحنیفه هرگز کسی از اهل قبله را تکفیر نکرد و اختلافات را مایه خروج از اسلام نمی‌دانست. (97) تقی الدین سبکی، تکفیر مومنان را کار مشکلی می‌دانست، زیرا قائل بود که آن کس که در دل ایمان دارد، گروهی که گوینده لا اله الا الله و محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) باشند را تکفیر نمی‌کند و این کار، گناهی بزرگ است. (98)
در باب تکفیر اهل قبله، ابوحامد الغزالی با تعبیر جالبی اشاره به آن دارد:
مباح داشتن خون و مال نمازگزاران که رو به قبله «لا اله الا الله» می‌گویند، خطاست و خطای در ترک هزار کافر، ساده‌تر از خطای ریختن به اندازه یک شاخ حجامت از خون فرد مسلمان است. (99)
شروانی، حق شهادت کسی که سب و لعن می‌کند، قابل قبول دانسته و می‌گوید:
شهادت تمامی اهل بدعت پذیرفته است، حتی کسانی که به صحابه دشنام داده‌اند، زیرا دشنام دهنده از روی عناد و دشمنی ناسزا نمی‌گوید، بلکه براساس اعتقاد و باوری است که پیدا کرده است.

(100)
از دیدگاه ابن حجر عسقلانی نیز باید در حکم به اسلام افراد اکتفا بر اقرار به شهادتین کرد. (101) اما با این همه، امروزه شاهدیم با وجود اعتراف شیعه به شهادتین و عدم انکار ضرورتی از ضروریات دین، جریان‌های تکفیری حکم به کفر شیعه می‌دهند و با وارد کردن اتهاماتی که به مهم‌ترین آنها اشاره شد، به جانشان می‌افتند. (102) شاید به همین دلیل است که برخی از چهره‌های مورد تأیید وهابیت از جمله: آلوسی، قائلند تکفیری‌ها در تکفیر مخالفان خود، غلو می‌کنند. (103) بنابراین تکفیری‌ها بیشتر مسلمانان را به سبب همراهی نکردن با عقایدشان و مخالفت با آن‌ها، تکفیر می‌کنند. (104)

جمع‌بندی

این جریان‌ها تلاش دارند به طور گسترده از مفهوم فقهی - کلامی تکفیر، برای توجیه جهاد خود علیه دیگران بهره برداری کرده و بدین ترتیب، بین خودی و غیرخودی مرز قرار دهند. آن‌ها گمان می‌کنند همه‌ی حق و حقیقت در اختیار آن‌هاست و آنچه غیر از نظر آنان باشد ناحق و باطل است؛ از این رو در نظرهای فقهی مرتبط با جهاد و تکفیر به روشنی جهاد را علیه کفار، منافقان و مشرکان، از جمله شیعه، واجب دانسته و خون آن‌ها را حلال شمرده‌اند. اما با رد دلایل جریان‌های تکفیری، مشخص شد که این گروه، هیچ بهره‌ای از حقیقت نبرده‌اند، چنانچه نه با شیعه سازش دارند و نه عقاید اهل سنت را بر می‌تابند و قرائتی کاملاً متضاد با آموزه‌های اسلامی در پیش گرفته‌اند. به این دلیل که جمهور فقیهان و متکلمان اهل سنت قائلند اهل قبله که به شهادتین اقرار دارند تکفیر نمی‌شوند، مگر این که یکی از ضروریات دین را انکار کند. از این رو تکفیر جریان‌های تکفیری، کفر اعتقادی و فقهی نیست. بلکه عملکرد تکفیری‌ها در عصر حاضر و تحلیل‌های آنان بر جواز شیعه کشی و اظهارات صریح برخی سران تکفیری مبنی بر حقانیت جریان‌های تکفیری و باطل بودن غیر آنان، توطئه‌ی جهان استکبار علیه مسلمانان بوده که امروزه به یک تفنن برای این جریان‌ها تبدیل شده است، به حدی که تکفیری‌ها صحنه‌های شیعه‌کشی خود را ثبت و ضبط کرده و به عنوان سند افتخار، منتشر می‌کنند. «تکفیر» در ابتدا با توجه به جایگاه فقهی- کلامی‌اش، به منظور دفاع از اسلام به وسیله جریان‌های تکفیری، مطرح شد، اما در حال حاضر، این جریان‌ها بیش از هر چیز با انگیزه سیاسی فعالیت می‌کنند و موجب ارعاب مسلمانان در سراسر دنیا و ایجاد موج اسلام هراسی در جهان شده‌اند.
آنچه این نوشتار بدان پرداخت بازنمایی اهداف جریان‌های تکفیری نیست، بلکه نقد و بررسی دلایلی است که انتشار آن، وجود این جریان‌ها را دچار تزلزل خواهد کرد، دلایلی که ریشه‌ی دینی ندارد، چون، بر طبق کتاب و سنت، هیچ دلیل شرعی مبنی بر تکفیر مسلمانی که گوینده «لا اله الا الله» است، وجود ندارد، بلکه تنها رویکرد سیاسی تکفیری‌ها منجر به ایجاد این پدیده شده است.
خطر جریان‌های تکفیری برای جهان اسلام، بر همگان مشخص است، زیرا نه خود تکفیری‌ها درک درستی از وضعیتی که ایجاد کرده‌اند دارند و نه غرب به عنوان بخش نرم افزاری و حامی این جریان می‌تواند به اصلاح امور بپردازد. از این رو اگر جهان اسلام در برابر جریان‌های تکفیری متحد شده و به مقابله‌ی هماهنگ بپردازند این توطئه استعمار علیه مسلمانان قابل کنترل است.

پی‌نوشت‌ها:

* سطح دو حوزه.
** دانشجوی دکتری دانشگاه ادیان و مذاهب.
1- عنایت، سیری در اندیشه سیاسی عرب، ص 76.
2- ابن تیمیه، الفتوی الحمویة الکبری، ص 46.
3- موثقی، جنبش‌های اسلامی معاصر، ص 161-170.
4- مبلغی، ویژگی‌های پدیده تکفیر و موضع سنت نبوی نسبت به آن، ص 40-45.
5- رشید رضا، تفسیر المنار، ج7، ص 141؛ سید محمد مهدی افضلی، «از مؤاخات تا تکفیر»، ص 76، و احمد شعرانی، الیواقیت و الجواهر، ج2، ص 125.
6- واعظ زاده خراسانی، عناصر وحدت اسلامی و موانع آن، ص 252.
7-طریحی، مجمع البحرین، ج3، باب ما اوله الکاف و ابن منظور، لسان العرب، ج5، ذیل واژه کفر.
8- رضوانی، وهابیان تکفیری، ص 29.
9- ر.ک: احمد فیومی، المصباح المنیر و فیروزآبادی القاموس المحیط، ذیل واژه تکفیر.
10- ر.ک: طبری، تاریخ طبری، ج3، ص 250-252؛ ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج1، ص 15-16، 23 و سیوطی تاریخ الخلفاء، ص 69-71.
11- شهرستانی، الملل و النحل، ج1، ص 122، 128 و شوشتری، الصوارم المهرقه فی نقدالصواعق المحرقه، ص 221.
12- سقاف، سلفی‌گری وهابی‌ها چالشی در اندیشه‌های بنیادین و ریشه‌های تاریخی، ص 128.
13- رشید رضا، تفسیر المنار، ج7، ص 141.
14- ابن تیمیه، الاستقامه، ج1، ص 13.
15- الراشد، ضوابط تکفیر معین عند شیخی الاسلام ابن تیمیه و ابن عبدالوهاب و علماء الدعوه الاصلاحیه، ص 51.
16- اسراء، آیه15.
17- ابن تیمیه، جامع المسایل، ص 151، ج3.
18- ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ص 113.
19-ابن منظور، لسان العرب، ج3، ص 173.
20- ابن قدامه، المغنی، ج12، ص 264؛ ابن تیمیه، منهج فی مسأله التکفیر، ج1، ص 26.
21- ماوردی، حکم المرتد فی الحاوی الکبیر، ص 48 و علیش، شرح منه الجلیل علی مختصر العلامه خلیل، ج4، ص 466.
22- ابن تیمیه، منهاج السنه، ج5، ص 92.
23- رجبی، شیوه‌های تعامل و هم زیستی پیروان مذاهب اسلامی، ص 290.
24- راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ص 480؛ زیبدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج10، ص 269؛ طبرسی، مجمع البیان، ص 395.
25- صالحی نجف‌آبادی، غلو: درآمدی بر افکار غالیان در دین، ص 19.
26- ابن منظور، همان، ج15، ص 132.
27- بغدادی، الفرق بین الفرق، ص 4-6.
28- ر.ک: ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ص 395 و 126.
29-ر.ک: بخاری، الصحیح، ج1، ص 189 و ج3، ص 43؛ و مسلم، الصحیح، ج2، ص 67.
30- حسینی، غلو در دین منشاء اختلاف مسلمین، ص 56 و صفری فروشانی، غالیان: کاوشی در جریان‌ها و برآیندها، ص 316.
31- نوری، مستدرک الوسایل، ج12، ص 315.
32- طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص 300.
33- سید حسینعلی حسینی، همان، ص 31.
34- حلی، نقش غلو در انحرافات عقاید و انکار، ص 40؛ صالحی نجف آبادی، همان، ص 42-47.
35- صفری فروشانی، همان، ص 36.
36 - سجستانی، سنن ابی داود، ج2، ص 179؛ بخاری، الصحیح ج4، ص 195، و مسلم، الصحیح، ج 7، ص 188؛ هیثمی، مجمع الزواید، ج9، ص 304.
37- عجلونی، کشف الخفاء، ج2، ص 419.
38- ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج30، ص 163 و 125؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج3، ص 193؛ ابن جوزی، الموضوعات، ج1، ص 304 به بعد؛ ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج1، ص 282 و ابن حنبل، المسند، ج4، ص 154.
39- حر عاملی، وسائل الشیعه، ج18، ص 558، ح34887؛ بخاری، الصحیح، ج4، ص 19 و ج5، ص 10؛ مسلم، الصحیح، ج7، ص 168؛ ابن تیمیه، جامع المسائل، ج2، ص 379.
40- سیدحسینی، مدارای بین مذاهب: فقه استدلالی و نظری، ص 194 و 203.
41- عسقلانی، فتح الباری، ج12، ص 298.
42- ذهبی، سیر اعلام النباء، ج20، ص 443.
43- امین، کشف الإرتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، ص 126.
44- فراهیدی، کتاب العین، ذیل «حرف»؛ ابن درید، کتاب جمهرة اللغة، ذیل «حرف»؛ جوهری، الصحاح: تاج اللغه و صحاح العربیه، ذیل «حرف»، معرفت، صیانه القرآن من التحریف، ج1، ص 13-16.
45- متقی هندی، کنزالعمال، ج5، ص 431؛ سیوطی، الدر المنثور، ج1، ص106؛ مسلم، الصحیح، ج8، ص 245؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج7، ص 390؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج43، ص 10؛ ابن کثیر، التفسیر، ج1، ص 391؛ ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج1، ص 202.
46- آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج1، ص 24.
47-مفید، اوائل المقالات، ص 54-56.
48- طوسی، التبیان، ج1، ص 4.
49- حلی، اجوبة المسائل المهنائیة، ص 121، مسأله 13.
50- خویی، البیان فی تفسیر القرآن، ص 295.
51- خمینی، تهذیب الأصول، ج2، ص 165.
52- دهلوی، اظهار الحق، ج1، ص 354.
53- ابن حنبل، المسند، ج5، ص 132 و حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج4، ص 359.
54- میر آقایی، تعدد مذاهب از دیدگاه فقها و اندیشمندان مسلمان، ص 36؛ علی آقانوری، امامان شیعه و وحدت اسلامی، ص 21.
55- واعظ زاده خراسانی، عناصر وحدت اسلامی و موانع آن، ص 11.
56- ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج13، ص 359.
57- عامری، السقفیه، ص 92.
58- مسد، آیه 1.
59- ابن تیمیه، منهجفی مسالة التکفیر، ج2، ص 479.
60-ابن فارس، معجم مقاییس اللغة؛ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ص 471؛ طریحی، مجمع البحرین، ج6، ص 309.
61- ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج4، ص 255.
62- راغب اصفهانی، همان، ص 225.
63- طریحی، همان، ج6، ص 68.
64- ابن فارس، همان، ج4، ص 330.
65- انعام، آیه 108.
66- ابن جوزی، الموضوعات، ج1، ص 243؛ ذهبی، میزان الاعتدال و تذکرة الحفاظ، ج1، ص 601.
67- ابن تیمیه، همان، ج2، ص 476.
68- ابن تیمیه، منهاج السنة، ج7، ص 219.
69- ابن تیمیه، منهج فی مسألة التکفیر، ج2، ص 443.
70- الکائی، شرح اصول اعتقاد اهل سنت و الجماعة، ج4، ص 1263؛ ابن بطه عکبری، الابانة عن شریعة الفرقة الناجیه، ص 160-162.
71- غزالی، احیاء علوم الدین، ج3، ص 125.
72- ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج4، ص 260.
73- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج11، ص 22.
74- علی غضنفری، مبانی تشیع در منابع تسنن، ص 175.
75- انعام، آیه 108؛ احزاب، آیات 66 و 68 و 57؛ محمد، آیه 25؛ توبه، آیه 67؛ فتح، آیه 6، بقره، آیات 89 و 158 و 160؛ هود، آیه 18؛ رعد، آیه 25؛ مؤمن، آیه 55؛ آل عمران، آیه 81؛ قصص آیه42؛ اسراء، آیه 60.
76- زند کرمانی، نشانه ‌های ولایت، ص 83.
77- مسلم، الصحیح، ج5، ص 301-380؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص 109؛ عسقلانی، الاصابة فی تمیز الصحابة، ج2، ص 509؛ مالکی، مبلغ، نه پیامبر، ص 51؛ طبری، تاریخ طبری، ج2، ص 504؛ بخاری، الصحیح، ج3، ص 240.
78- احزاب، آیه 33.
79- شرف الدین عاملی، الفصول المهمة، ص 211.
80- بی آزار شیرازی، همبستگی مذاهب اسلامی، ص 112.
81- خمینی، کتاب الطهارة، ج3، ص 322-441.
82- عسقلانی، فتح الباری، ج10، ص 466؛ ر.ک: مصری، البحر الرائق، ج1، ص 601.
83- تفتازانی، شرح المقاصد، ج5، ص227-228.
84- قفاری، اصول مذهب الشیعة الامامیة عشریة، ج2، ص 977.
85- ابن تیمیه، منهج فی مسالة التکفیر، ص 382؛ ر.ک: عیاشی، تفسیر عیاشی، ج2، ص 26؛ اربلی، کشف الغمه فی معرفة الائمة، ص 69؛ اشعث کوفی، الشعثیات، ص 180.
86- آل عمران، آیه 28.
87- مجلسی، بحارالأنوار، ج5، ص 413 و 141.
88- مجلسی، همان، ج75، ص 412.
89- طبری، تاریخ الطبری، ج8، ص 639.
90- شعرانی، الیواقیت و الجواهر، ج2، ص 126.
91- حسینی طباطبایی، حل الإختلاف بین الشیعة و السنة فی مسالة الامامة، ص 74.
92- نساء، آیه 94.
93- ابن تیمیه، مجموعه فتاوی، ج17، ص 346.
94-همو، منهج فی مسألة التکفیر، ص 46.
95- نووی، شرح النووی علی صحیح مسلم، ج1، ص 150.
96- ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج1، ص 542.
97- تفتازانی، شرح المقاصد، ج5، ص 227.
98- شعرانی، همان، ص 58.
99- غزالی، الاقتصاد فی الإعتقاد، ص 157.
100- ابن حزم، الفصل فی الملل و الأهواء و النحل، ج3، ص 291.
101- عسق

عبارات مرتبط با این موضوع

نقد و بررسی مهم‌ترین ادله جریاهای تکفیری در تکفیر شیعه نقد و بررسی مهم‌ترین ادله جریاهای تکفیری در تکفیر شیعه


ادامه مطلب ...

فضای مجازی (سایبری) و شبکه‌های ماهواره‌ای جریان‌های تکفیری

[ad_1]
 فضای مجازی (سایبری) و شبکه‌های ماهواره‌ای جریان‌های تکفیری

 

نویسنده: مسعود پورفرد (*)

 


چکیده

مقاله حاضر با استفاده از چارچوب نظری جنبش‌های اجتماعی جدید و نقش شبکه‌های اجتماعی مجازی در آن، درصدد پاسخ‌گویی به این پرسش اصلی است که برخی از رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی مجازی برای تخریب جنبش بیداری اسلامی مردم جهان اسلام و جایگزین کردن جریان‌های تکفیری در منطقه چه تهدیدها و آسیب‌های سیاسی و اجتماعی‌ای را به وجود آورده‌اند؟ در پاسخ به این پرسش این فرضیه مطرح می شود که شبکه‌های اجتماعی مجازی، هر چند با افزایش ظرفیت‌هایی برای مشارکت سیاسی و ایجاد فضای جدید برای تحول مفهوم و ابعاد شهروندی، فرصت‌های مناسبی را برای تغییرات سیاسی و اجتماعی در جهان اسلام به وجود آورده‌اند، اما به همان میزان نیز آسیب‌های سیاسی و اجتماعی برای این جنبش‌ها به همراه داشته‌اند.

مقدمه

دنیای ارتباطات و اطلاعات، دنیای عجیب و غریبی است. در هر دقیقه یک میلیون و هشت صد هزار «لایک» در فیس بوک زده می‌شود و تنها در «گوگل» در هر دقیقه دو میلیون نفر از این سرویس استفاده می‌کنند. از سوی دیگر، در هر دقیقه هفتاد ساعت فیلم وارد «یوتیوب» می‌شود و یک میلیون و سیصدهزار نفر در آن زمان فیلم‌ها را می‌بینند یا دانلود می‌کنند. (1) همه این مسائل حاکی از این است که شبکه‌های مجازی میلیون‌ها کاربر دارند که فوق العاده مهم هستند. در تبلیغ و ترویج جریان‌های تکفیری با اینکه برخی دولت‌ها خدمات ارتباطی و اطلاعاتی، مانند سیستم‌های تلفن همراه، پیامک‌ها و دسترسی به اینترنت را به شدت محدود کرده‌اند، ولی کاربران شبکه‌های اجتماعی مانند تویتر، فیس بوک، یوتیوب و سایر رسانه‌ها به پیام‌های جریان‌های تکفیری بسیار توجه می‌کنند و گزارش‌ها، تصاویر و فیلم‌های فراوانی از آنها در این شبکه‌ها به اشتراک گذاشته شده است. (2)
شبکه‌های اجتماعی مجازی (3)، زمینه مناسبی برای شکل گرفتن جنبش بیداری اسلامی، بسیج و مشارکت فعال شهروندان کشورهای عربی برای ساقط کردن رژیم‌های مستبد و فاسد، گسترش آزادی بیان و گسترش اجتماعات و دسترسی به اطلاعات به وجود آوردند که در تاریخ کنونی کشورهای عربی بی نظیر بوده است. (4) از سوی دیگر، تبلیغات جریان‌های تکفیری از طریق رسانه‌های معروف و بعضاً ناشناخته، انکارناپذیر است. (5)
علاوه بر این، افزایش تعداد کاربران این شبکه‌ها در جهان عرب در مقایسه با دیگر نقاط جهان، دلیل دیگری برای این مسئله است؛ برای نمونه، در حالی که تعداد کاربران اینترنت در سراسر جهان تا اواخر 2010 م. در حدود دو میلیارد نفر تخمین زده شده بود، این تعداد در شانزده کشور عربی در همین سال به مرز 45 میلیون نفر رسید. همچنین پیش‌بینی می‌شود که این تعداد تا 2015 م. به مرز صد میلیون نفر برسد. طبق آخرین آماری که در این سال ارائه شده، حدود هفده میلیون نفر از مردم منطقه، از فیس بوک استفاده می‌کنند که از این تعداد، پنج میلیون نفر در منطقه تحولات اخیر به سر می‌برند. (6) تویتر نیز در کشورهای عربی طرفداران بسیاری پیدا کرده است؛ برای مثال، در اردن، سایت watwet بیش از 25 هزار هوادار دارد. (7) شبکه‌های اجتماعی مجازی نیز، که به طور محلی در کشورهای عربی به وجود می‌آیند، ( مانند nowlebanon.com در بیروت و Aranran.com, Ammon News.net, Ammannet.net viber.com در عمان)، همگی نشان از گستردگی و تنوع شبکه‌های اجتماعی مجازی در جهان عرب دارند.
شبکه اجتماعی یوتیوب نیز تاکنون 351 میلیون مخاطب در جهان عرب به خود اختصاص داده است. افزون بر این، بازار رسانه‌ای در جهان عرب در حال گسترش است. زیرا نیمی از جمعیت کشورهایی مانند یمن، عربستان سعودی، اردن، مراکش و مصر، زیر 25 سال هستند که این جوانی جمعیت، سبب گسترش بازار مصرف رسانه‌ای تبلیغات جریان‌های تکفیری در جهان عرب شده است.
در مجموع، می‌توان گفت تأثیر و نقش رسانه‌ها و فناوری‌های ارتباطی در سازمان دهی و خبررسانی درباره جریان‌های تکفیری، انکارناپذیر است و با توجه به افزایش دسترسی به این رسانه‌ها و فناوری‌ها در سراسر جهان، می‌توان نقش آنها را در منطقه تحولات اخیر به عنوان نمادی از نفوذ و قدرت این رسانه‌ها مطالعه و بررسی کرد. (8) اما به همان نسبتی که شبکه‌های اجتماعی مجازی فرصت‌های ساختاری برای جنبش بیداری اسلامی مردم منطقه به همراه آورده‌اند، آنها را با تهدید‌های بنیادی نیز روبه رو کرده‌اند. (9) بر این اساس، در مقاله حاضر با تمرکز بر محیط رسانه‌ای به طور خاص، به بررسی تهدیدها و آسیب‌های شبکه‌های اجتماعی مجازی جریان‌های تکفیری (10) می‌پردازیم.
در تعریف شبکه‌های اجتماعی می‌توان گفت مجموعه‌ای از افراد که به صورت گروهی با یکدیگر ارتباط داشته باشند و مواردی مانند اطلاعات، نیازمندی‌ها، فعالیت‌ها و افکار خود را به اشتراک بگذارند، شبکه‌های اجتماعی را تشکیل می‌دهند. شبکه‌های اجتماعی را می‌توان به دو دسته «شبکه‌های مجازی» و «شبکه‌های غیرمجازی» تقسیم کرد. شبکه‌های غیرمجازی، در واقع شبکه‌هایی هستند که توسط مجموعه‌ای از افراد و گروه‌های به هم پیوسته در محیط اجتماعی شکل گرفته و فعالیت می‌کنند. شبکه اجتماعی مجازی یا شبکه اجتماعی اینترنتی و ماهواره‌ای، وب سایت یا مجموعه وب سایت‌هایی است که به کاربران این امکان را می‌دهد که علاقه‌مندی‌ها، افکار و فعالیت‌های خود را با یکدیگر به اشتراک بگذارند.
کارکرد مهم شبکه‌های اجتماعی مجازی برای جنبش‌های اجتماعی جدید، تأثیر بر افکار عمومی و بسیج آن است. به گونه‌ای که به واسطه این رسانه‌ها، نوعی فضای عمومی شکل می‌گیرد و بسیاری از افراد، بدون آنکه یکدیگر را ببینند و تبادل‌نظر کنند، مانند همدیگر فکر و نیز عمل می‌کنند. (11)
بر این اساس، از طریق تولید پیام، شعار و ‌اندیشه به شیوه‌ای هنری و از طریق تصویر، گرافیک، صدا و موسیقی، تصورات، دست‌کاری و بسیج می‌شوند و در نهایت، فعالیت سیاسی این امکان را می‌یابد که با زندگی روزمره آمیخته شود. (12) در این صورت، دیگر مانند گذشته نیازی نیست که برای تبدیل افکار عمومی به نیروی اجتماعی و تغییر اوضاع سیاسی، به اهرمی مانند حزب سیاسی متوسل شد و اگر این تغییر در افکار عمومی پیدا شود، مردم در بزنگاه تاریخی، خودشان راه را باز می‌کنند و احتیاجی به اعمال نیرو، فشار و زور از طریق اهرم‌های جدا از مردم وجود ندارد. (13)
کارشناسان علوم اجتماعی نیز به سه تأثیر شبکه‌های اجتماعی مجازی بر جنبش‌های جدید اجتماعی (14) (معتدل یا افراطی) بدین صورت اشاره دارند:
1- رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی مجازی ممکن است به آگاه‌سازی، سازمان‌دهی، بسیج و درگیرسازی مدنی افراد و گروه‌های به حاشیه رانده شده، جوان‌ترها و اقلیت‌های سیاسی منجر شوند؛
2- آنها می‌توانند در اشاعه ارزش‌های سیاسی از قبیل مشارکت، آزادی بیان، تساهل، مظلوم‌نمایی و غیره تأثیرگذار باشند؛
3- همچنین می‌توانند به مانند تریبونی برای اشاعه عقاید احزاب و گروه‌های سیاسی معترض و اقلیت، به تضعیف حکومت‌های اقتدارگرا کمک کنند. (15)
کاربرد شبکه‌های اجتماعی به جبنش‌های اجتماعی این امکان را می‌دهد که روش‌های سنتی بیان اعتراض‌های خود مانند راهپیمایی‌ها، اعتراضات، شعارها و استفاده از نمادها را آسان‌تر به کار برند و با روش‌های نمادین جدید ترکیب کنند. بر همین اساس، این جنبش‌ها توانمندی بیشتری برای جذب طبقه جوان جامعه و شکل دادن به افکار عمومی را دارند. با کاربرد تکنولوژی اطلاعاتی جنبش‌های اجتماعی نیازی به استفاده از پوشش رسانه‌ای جمعی ندارند. (16)
همچنین، رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی می‌توانند سلسله مراتب ساختاری را، که در جنبش‌های سنتی وجود داشت، از میان ببرند. در جنبش‌های سنتی، ساختار سلسله مراتبی با هماهنگ کردن اهداف حامیان و اعضا با اهداف جنبش و فراهم کردن منابع حمایتی گسترده، ارتباط‌‌‌های اعضای جنبش با حامیان آن را تقویت می‌کرد، اما در جنبش‌های مجازی چنین مسئله‌ای دیده نمی‌شود. (17) موارد زیر از ویژگی‌های رسانه‌های مجازی جدید است:
1- رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، توان کنترل دولت بر اشاعه اطلاعات و قاعده‌مند کردن آن را کاهش می‌دهند؛
2- این رسانه‌ها و شبکه‌ها سبب شده‌اند اختلاف‌های بسیاری خارج از کنترل دولت شکل بگیرد؛
3- رسانه‌های جدید، تریبونی برای بیان اهداف، آرمان‌ها، تجربیات و فعالیت‌های سیاسی و مبارزه‌ای جنبش‌های اجتماعی (معتدل یا افراطی) است؛
4- رسانه‌های جدید، باعث شکل‌گیری، انسجام و تحکیم هویت جمعی و عمومی جنبش‌های اجتمای می‌شوند؛
5- رسانه‌های جدید به بسیج نیروهای بالقوه در جهت حمایت از جنبش‌ها منجر می‌شوند؛
6- پوشش رسانه‌ای، می‌تواند بین جنبش‌های و سایر عاملان سیاسی، اجتماعی و فعالان سیاسی پیوندهای نمادین برقرار کند؛
7- رسانه‌ها می‌توانند در ر وابط درونی جنبش‌ها موثر واقع شوند و باعث تقویت انگیزه و روحیه اعضا و هواداران جنبش گردند و از مرگ آنها جلوگیری کنند. (18)
در مجموع، می‌توان گفت شبکه‌های اجتماعی مجازی با تأثیری که بر سرمایه اجتماعی، تحول مفهوم شهروندی و گسترش و تعمیق فعالیت جنبش‌های اجتماعی (معتدل یا افراطی) می‌گذارند (البته با اشاره به آمار شبکه‌های مجازی در ارتباط با خدمات‌رسانی به گروه‌های تکفیری)، زمینه بروز جنبش‌های انحرافی را متأثر از ناکامی‌ها و تعارض‌ها نشان داده‌اند؛ مثلاً در کشور سوریه و عراق این وضع وجود دارد. بشار اسد، بسیار دیر فضای سیاسی- اجتماعی سوریه را باز کرد و نوری مالکی، سنی‌های مخالف را کمتر وارد عرصه سیاسی- اجتماعی کرد. از سوی دیگر، آمریکا و غرب برای از بین بردن خط مقاومت، از نارضایتی موجود سوء استفاده کردند و آتش آن نارضایتی را شعله‌ور کردند. همچنین تلاشی که گروه‌های تکفیری برای تغییر تعادل قدرت بین عرصه عمومی و نظام سیاسی حاکم می‌کنند، نشان می‌دهد که برخی نیروها و جنبش‌های اعتراضی موضوعیت پیدا می‌کنند که شبکه‌های مجازی در این امر بسیار تسهیل کننده هستند و با این امور، زمینه‌های لازم را برای ایزوله کردن جامعه فراهم می‌کنند. اما باید به این نکته مهم نیز توجه کرد که در شکل گرفتن جنبش اجتماعی، اعتراض جمعی، تغییر رژیم سیاسی یا حتی اعتراض محدود خیابانی، شبکه‌های اجتماعی نقش آفرینان اصلی نیستند، بلکه آنها فقط به روند تسریع حوادث و گسترش و تعمیق آنها کمک می‌کنند. در واقع، می‌توان گفت نقش اصلی شبکه‌های اجتماعی بر حمایت از جامعه مدنی و فضای عمومی، تحول مفهوم و ابعاد شهروندی است. البته عوامل بسیاری هست که برای تأثیرگذاری مثبت یا منفی شبکه‌های اجتماعی مجازی بر موفقیت یا عدم موفقیت اعتراض‌ها یا جنبش‌های اجتماعی اهمیت دارد. رهبری، ارتباط‌های بین رسانه‌های متعارف با فعالان جنبش‌های اجتماعی و واکنش نخبگان از عوامل مهم تأثیرگذار بر این مسئله است. علاوه بر این، توانمندی شبکه‌های اجتماعی مجازی در مرکزیت زدایی از فعالیت‌های سیاسی، از میان برداشتن سلسله مراتب سازمانی در جنبش‌های اجتماعی و شکل‌دادن به سازمان‌ها و رهبری موثر، می‌تواند بر موفقیت جنبش‌های اجتماعی یا اعتراض‌ها تأثیرگذار باشد. البته توسعه استراتژی‌ها و شیوه‌های مبارزه، فراتر از جامعه مجازی‌اند. بر این اساس، اعتراض‌ها و جنبش‌های اجتماعی نباید تنها بر شبکه‌های اجتماعی مجازی تکیه کنند، بلکه باید بتوانند از رسانه‌های سنتی و جریان اصلی جامعه استفاده کرده، با گروه‌های سیاسی دیگر جامعه همکاری کنند تا بتوانند ارتباط خود را با عموم مردم گسترش دهند.
با وجود این، همان‌گونه که شبکه‌های اجتماعی مجازی با تسهیل اقدامات جمعی، شکل دادن به هویت جمعی و تحول مفهوم و ابعاد شهروندی می‌توانند فرصت‌های مناسبی برای جنبش‌های اجتماعی به وجود آورند، به همان ترتیب می‌توانند آسیب‌هایی نیز به جنبش‌های اجتماعی برسانند که در ادامه به بررسی آنها می‌پردازیم.

آسیب شبکه‌های اجتماعی مجازی بر جنبش‌های اجتماعی

1- همان گونه که اشاره شد، شبکه‌های اجتماعی مجازی علاوه بر آنکه امکان شکل گرفتن، توسعه هویت و اقدام جمعی را تسهیل می‌کنند و فرصت‌های ساختاری بسیاری برای موفقیت جنبش‌های اجتماعی فراهم می‌آورند، به همان نسبت نیز آسیب‌های جدی به جنبش‌های اجتماعی می‌رسانند. یکی از آسیب‌های بسیار مهم که ممکن است این رهگذر جنبش‌های اجتماعی جدید را تهدید کند، فقدان رهبری واحد است. (19) در واقع، می‌توان گفت به علت نبود رهبری واحد در چنین جنبش‌هایی (سلفی و تکفیری)، ممکن است انگیزه پیوستن به آنها کاهش یابد.
2- ناتوانی شبکه‌های اجتماعی در نهادسازی سیاسی در نگرش افراطی، یکی دیگر از این آسیب‌هاست؛ مثلاً تویتر یا فیس بوک، تنها می‌توانند به شکل دهی اعتراض‌های تکفیری کمک کنند، اما توانایی برنامه ریزی برای اداره حکومت یا ایجاد نهادهای دموکراتیک را ندارند و نمی‌توانند از آرمان‌ها و اهداف مورد نظر خود دفاع کنند. افزون بر این، نمی‌توان مدل جریان تکفیری یا ارزش‌های مورد علاقه آنها را به هر جامعه‌ای تزریق کرد. (20)
3- همچنین، شبکه‌های اجتماعی مجازی، امکان انشعاب‌های درون گروهی در جنبش‌های اجتماعی را افزایش می‌دهند، زیرا شبکه‌های ارتباطی آنلاین، و توانمندی کنترل اطلاعات در تکنولوژی‌های جدید، این امکان را برای افراد فراهم می‌کند که در جنبش اجتماعی، بیشتر به افراد هم‌فکر خود گرایش داشته باشند که این مسئله امکان افزایش انشعاب‌های درون گروهی را افزایش می‌دهد (21)؛ مثلاً جریان‌های تکفیری در سوریه کنونی، این عیب را دارند.
4-می توان گفت رسانه‌های اجتماعی به تنهایی نمی‌توانند سبب شکل گرفتن جنبش‌های افراطی و گسترش آنها شوند، اما نقش بسیار مهمی در حمایت از گروه‌های تندرو و ایدئولوژیک در بلندمدت دارند، (22) به ویژه اینکه برخی از شبکه‌های اجتماعی کوچک، مانند وبلاگ‌ها که شخصی هستند، توانمندی و ظرفیت لازم را برای ایجاد جنبش بادوام مردمی ندارند. (23)
در واقع، شبکه‌های اجتماعی مجازی به تنهایی این قابلیت را ندارند که در مدت زمان محدودی، ساختار ذهنیت جوانان و اجتماع کشور را تغییر دهند و تنها در بلندمدت می‌توانند مفهوم و ایده موردنظر خود را متحول کنند.
پس از بررسی نقش شبکه‌های اجتماعی مجازی در گسترش جنبش‌های اجتماعی، در قسمت بعدی مقاله به بررسی محیط رسانه‌ای آن و نقش شبکه‌های اجتماعی مجازی در معرفی و گسترش این جنبش‌های افراطی و تکفیری می‌پردازیم.

اطلاعات و آمار شبکه‌های تکفیری

در حال حاضر، بیش از 57 شبکه ماهواره‌ای متصل به جریان تکفیری وجود دارد که براساس گزاره‌های اولیه، جریان‌های ضد وحدت اسلام، با همکاری وهابیان و غربی‌ها، به راه‌اندازی شبکه‌های مجازی اقدام کرده‌اند و هدفشان تفرقه افکنی در جهان اسلام است. (24) از جمله این رسانه‌ها، شبکه‌های «نور»، «وصال فارسی» و «کلمه» هستند که هدف عمده تأسیس آنها، تأثیرگذاری و ایجاد تفرقه میان اقوام و نحله‌های مذهبی در جهان اسلام و جذب حامیان تفکر تکفیری است. در این زمینه، شبکه‌های ضدوحدت سیاسی دیگری، به زبان عربی، این شبکه‌ها را حمایت می‌کنند که عبارت‌اند از«العربیه» شبکه آل سعود، «الحیاة مسلسلات»، «التحریر» و «النهار» شبکه‌های ماهواره‌ای مصر، شبکه شش مراکش، شبکه «نسمه» تونس، «روتانا»‌ی مصر، شبکه ماهواره‌ای «روتانا»‌ی سعودی و «ال.بی.سی.» لبنان. در این میان، شبکه «العربیه» یکی از فعال‌ترین شبکه‌های ضد وحدت است که با ورود به مباحث سیاسی و نیز مذهبی، مقابله با بیداری اسلامی را در دستور کار خود قرار داده است. (25)
برخی از صاحبان این شبکه‌ها مانند «اقرا» و «روتانا» از یک سو در شبکه‌های خود، مردم را به امور دینی دعوت می‌کنند و در شبکه‌های دیگرشان هنر مبتذل و انحراف‌های اخلاقی را ترویج می‌دهند. هدف آنها ارائه تعریفی بدوی از اسلام و همچنین نابود کردن فرهنگ اصیل اسلامی است. (26)
برای نمونه، شبکه «اقرا» شبکه‌ای بود که در ابتدا خود را صوفی سنی معرفی می‌کرد، اما نیم نگاهی به برنامه‌های این شبکه، به ویژه کسانی که در آن برنامه اجرا می‌کنند، خط مشی آن را به خوبی نشان می‌دهد: العریفی، القرنی، الغامدی، عبدالله الحامد، سلمان العودة و ... همگی از شیخ‌های سلفی و وهابی هستند که برخی از آن‌ها کارنامه درخشانی نزد آل سعود، در صدور فتواهای تکفیر و جهاد دارند. (27)
برخی شبکه‌های فارسی زبان ترویج دهنده‌ی جریان‌های ضدشیعی با همکاری وهابیان و سازمان «سیا» راه‌اندازی شده‌اند که اعتقادات شیعی ایرانیان را هدف قرار می‌دهند. پس از آغاز به کار نخستین شبکه ماهواره‌ای وهابیان به زبان فارسی، به نام شبکه «نور»، و شبکه دیگر در ارتباط با تشدید سیاست شیعه‌ستیزی وهابیت به نام‌های «وصال» و «کلمه» راه‌اندازی شده است. هدف عمده تأسیس شبکه «وصال»، تأثیرگذاری بر مناطق عرب زبان جنوب ایران و جذب هوادار برای این فرقه ضاله است. همچنین، در این شبکه برنامه‌هایی نیز برای ایجاد تفرقه میان اقوام مختلف عرب‌زبان خوزستان تهیه شده است، که بی شک این حرکت در ارتباط با همان هدف اصلی ایجاد جنگ روانی میان شیعه و سنی در داخل ایران، به ویژه استان‌های جنوبی و جنوب شرقی کشورمان است. (28)

سایت‌ها و وبلاگ‌های اهل سنت

بیش از 550 سایت و وبلاگ وجود دارد که به هر نحوی خود را با اهل سنت مرتبط می‌دانند. این سایت‌ها و وبلاگ‌ها که در موضوعات مختلف عقیدتی، اجتماعی، خبری، سیاسی، ادبی، عرفانی و غیره هستند، همگی خود را به اهل سنت منتسب می‌دانند، که با توجه به وجود برخی تفاوت‌ها در عقیده و مرام، لزوماً براساس مرام خود فعالیت می‌کنند. (29)
از بین 550 سایت و وبلاگ منتسب به اهل سنت، که با داعیه اهل سنت فعالیت می‌کنند، بیش از 350 سایت و وبلاگ با تبلیغات وسیع و فعالیت مستمر، سعی در ترویج عقاید تکفیری‌ها دارند. این سایت‌ها و وبلاگ‌ها به جز طرز فکر خود، هیچ عقیده‌ی دیگری را اسلامی نمی‌دانند و به راحتی و بدون منطق به جمع کثیری از مسلمانان نسبت شرک می‌دهند. از نظر این وبلاگ‌های تکفیری، فقط خودشان موحد هستند و تکفیر امت اسلام، چه مسلمان کنونی و چه گذشته، خواسته یا ناخواسته در عملکرد آنان کاملاً مشهود است و با هیچ گفتمان دینی دیگری سرسوزنی سازگاری ندارند و پرخاشگری و افراط‌گرایی مشخصه بارز آنهاست. (30)
تشخیص این سایت‌ها و وبلاگ‌ها به چند روش صورت می‌گیرد:
1- مطالعه متون نوشته شده در سایت‌ها و وبلاگ‌ها، که شبیه عقاید سلفی‌های تندرو است؛
2- بررسی لینک‌هایی که در وبلاگ خود قرار داده‌اند (آدرس سایت‌ها و وبلاگ‌های معروف سلفی‌های تندرو را به وبلاگ خود پیوند کرده‌اند)؛
3-بررسی دیدگاه مسئول وبلاگ درباره رفتار و کردار سلفی‌های تندرو؛
4- نوع برخورد با علما و مشایخ اهل سنت در قرن گذشته.
با توجه به اینکه وبگاه‌ها و فضای مجازی بسیاری در اختیار تکفیری‌ها قرار دارد، در این مقاله به مهم‌ترین و فعال‌ترین سایت‌ها و وبلاگ‌ها می‌پردازیم. مهم‌ترین گروه جهادی در سوریه، موسوم به «جبهه نصرت»، همچنان به همکاری خود با القاعده وفادار است. سایت «المنارة البیضاء» almanaraalbaydaa.blogspot.com) نیز در رأس تمام مؤسسات تبلیغاتی و اطلاع‌رسانی است، که مسئولیت انتشار اطلاعیه‌های گروه‌های تکفیری را در سوریه بر عهده دارد. (31)
در شرق آفریقا، مهم‌ترین سایت متعلق به گروه تکفیری «الشباب» است. (32) القاعده از مدت‌ها پیش در شرق آفریقا، یعنی در نایروبی، کنیا، دارالسلام، تانزانیا و کومور فعال بوده‌اند و در چندین حمله تروریستی نقش داشته‌اند. هم اکنون بخش‌های روستانشین مرکزی و جنوبی سومالی توسط گروه تکفیری الشباب کنترل می‌شود. این گروه در فوریه 2012م. با القاعده متحد شده است.
در شمال و غرب آفریقا، مهم‌ترین سایت به گروه «القاعده مغرب» در مراکش و «بوکوحرام» در نیجریه تعلق دارد. (33)
فعالیت‌های گروه سلفی تندروی القاعده در مغرب اسلامی، در طول منطقه صحرا تا مالی و نیجر، گسترش یافته است. رهبر این گروه «ابو مصعب عبدالودود» نام دارد. در نیجریه نیز گروهی از تکفیریان موسوم به «بوکوحرام»، که اعضای آن اکثراً نیجریه‌ای هستند، به تدریج به صورت گروه جهادی درآمده‌اند که بیشتر جنبه بین المللی دارد.
در شرق آسیا و حوزه اقیانوس آرام، مهم‌ترین سایت، متعلق به گروه «جماعت اسلامی» و گروه «ابوسیاف» است. (34) گروه جماعت اسلامی در منطقه اندونزی و گروه ابوسیاف در فیلیپین، پایگاه دو گروه از تکفیریان هستند که با القاعده نیز ارتباط دارند. در افغانستان و پاکستان مهم‌ترین سایت متعلق به گروه «طالبان» و «شبکه حقانی» است. (35)
شبکه القاعده در بدو امر در 1988 م. در پیشاور پاکستان تأسیس شد. مناطق قبایلی شمال غرب این کشور که با افغانستان هم مرز است، همچنان خط مقدم جبهه در جنگ علیه پیکارجویان اسلام گراست. شبکه حقانی و سایر گروه‌های طالبان پاکستانی و جنبش اسلامی ازبکستان نیز از متحدان القاعده‌اند. این شبکه، مانند القاعده، پس از اشغال افغانستان توسط آمریکا، به نواحی مرزی شمال غرب پاکستان نقل مکان کرد.
در یمن، مهم‌ترین سایت متعلق به گروه «القاعده یمن» است. (36) تاریخ شکل‌گیری القاعده در یمن به قبل از سال 2000م. باز می‌گردد، ولی از زمانی که «عبدالله صالح» یمن را ترک کرد، این گروه تکفیری فعال شد. پایه شکل‌گیری القاعده در یمن را می‌توان در ملحق شدن گروه‌های پیکارجوی یمنی با القاعده عربستان دانست.
در عراق، مهم‌ترین سایت متعلق به «سازمان قاعده‌ی الجهاد فی بلاد الرافدین» است. (37) این سایت از هم پیمانان خود مانند «ارتش انصار السنه»، «جیش الطائفه المنصوره»، «مناصروا» و «اهل السنه»، از طریق رسانه‌های مجازی القاعده حمایت می‌کند. القاعده، تشکیلات بین المللی نظامی و بنیادگرای اسلامی است که در دوران جنگ شوروی در افغانستان توسط «اسامه بن لادن» در شهر پیشاور تأسیس شد. این سازمان در قالب شبکه‌های نظامی گوناگون فراملی و به عنوان جنبش سلفی تندرو و تکفیری فعالیت می‌کند. القاعده با آنچه تأثیرها و دخالت اهی غیرمسلمانان بر دنیای اسلام می‌نامند، مبارزه کرده، به ظاهر برای گسترش اسلام در جهان فعالیت می‌کند. این سازمان در فهرست سازمان‌های تروریستی بسیاری از دولت‌ها و سازمان‌های بین المللی، از جمله شورای امنیت ملل متحد، ناتو، اتحادیه اروپا و ایالات متحده قرار گرفته است.
به غیر از وبگاه‌های یاد شده، به سایت‌ها و وبلاگ‌هایی با فعالیت نوسلفیان و تکفیری‌های نوپا می‌توان اشاره کرد:
وبگاه «حزب اسلامی ترکستان شرقی (ETM) » در تحریک و جذب جوانان به سوی تکفیریان در سوریه، وب سایت «أنصارالفاروق»، الاماره (alemarah.news.com) ، «راه جهاد » (http://alfaloja.ws/vb)، (http://alfaloja.biz/vb) ، «منتقدیات الفلوجة »(http://alfaloja.info/vb)، (http://alfaloja.org/vb) ، «عقیده و جهاد»، (http://al-faloja1.com/vb)، (http://alfalojaweb.com/vb)، سایت «المصری الیوم»، (http://faloja.org/vb)، (http://faloja.info/vb)، سایت «پاکستانی» (http://hamariweb.com). و به نقل از «شیعه نیوز»، وبگاه‌های تروریستی وهابی و تکفیری، به ویژه وبگاه‌هایی مانند «شموخ الإسلام» و سایت «شبکه‌ی أنصار المجاهدین» همچنان مهمترین منبع برای دست‌یابی به اطلاعات درباره گروه‌های سلفی- جهادی است. جریان «سلفی - جهادی» مؤسسات و نهادهای اطلاعاتی و تبلیغاتی و اطلاع‌رسانی چندی دارد که بر اساس فعالیت این گروه در کشورهای عربی پراکنده شده است. اطلاعات و آگهی‌ها و اطلاعیه‌های منتشر شده در این وبگاه‌ها، بر پایه تصمیم‌های گرفته شده در این گروه‌ها صورت می‌گیرد. (38)

اهداف و برنامه‌های شبکه‌های تکفیری

تأمین ناخودآگاه و جاهلانه اغراض غرب در ارتباط با اهداف استعمار و استکبار، یکی از اهداف اصلی شبکه‌های تکفیری است. غربی‌ها در حقیقت دو نگاه به سلفی‌ها دارند: الف. مستشرقان نسبتاً منصف. درباره سلفی‌ها دیدگاه‌های کاملاً منفی دارند و معتقدند سلفی‌ها جهان اسلام را منشق و متفرق کرده‌اند. آنها سلفی‌های بنیادگرا را در مقابل اسلام‌گراها قرار می‌دهند؛ ب. گروهی دیگر از غربیان به سلفی‌ها نگاهی ابزاری دارند؛ به این معنا که از سلفی‌ها به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف خود در کشورهای اسلامی بهره می‌برند؛ مثلاً ناآرامی‌های سلفی‌ها در عراق به حضور غرب مشروعیت می‌داد. «زرقاوی» در ورود به عراق العام کرد که برای مبارزه با صلیبیان می‌آید، اما تمام کشتارها از مسلمانان بود. گذشته از این، در پاکستان هم هنگامی که سلفی‌ها ناامنی ایجاد کردند، آمریکا در آنجا حضور داشت. در «یمن» و «عدن» هم این‌گونه است. در سوریه، سلفی‌ها به ابزار دست غربیان برای به زانو درآوردن دولت اسد تبدیل شده‌اند. در این حال، غرب برای بحران زایی‌ها و نشان ندادن نقش خود، بیشتر از سلفی‌ها بهره می‌برد. این جریان به جای جریان اعتقادی و مذهبی به جریان سیاسی تبدیل شده که در خدمت قدرت‌های بزرگ استعماری قرار گرفته (39) و در جهان اسلامی عرب و غیرعرب، همیشه از منافع قدرت استعماری حمایت کرده است، که مخصوصاً امروز در خاورمیانه، پشتوانه محکمی برای اسرائیل شده است. (40) از جمله اهداف و برنامه‌های دیگر شبکه‌های تکفیری می‌توان به این موارد اشاره کرد: ترویج افکار وهابیت، ایجاد تفرقه میان شیعه و سنی با حمله‌های تند به اعتقادات مذهبی شیعیان به نام اهل سنت، تعضیف اهل سنت به نفع افکار وهابیت، تأثیرگذاری و ایجاد تفرقه میان قومیت‌ها و نحله‌های مذهبی در جهان اسلام و جذب حامیان تفکر تکفیری، ترویج برداشت‌های غیرعقلانی و صرفاً نقلی از روایات و احادیث، محدود کردن اسلام در عبادت‌ها و اخلاقیات و نادیده انگاشتن جنبه‌های سیاسی آن. تخریب بزرگان شیعه و اهل سنت؛ به ویژه آنهایی که در برابر انحراف تکفیری‌ها موضع گرفته و به افشاگری پرداخته‌اند، ترویج نوعی از اسلام صوفیانه و غیرسیاسی (سکولاریسم).

هدف‌های غرب از حمایت پشت پرده از تکفیریان

1- مدل انقلاب اسلامی ایران به علت داشتن روش نظام‌مند و حاوی پیام وحدت سیاسی در جهان اسلام و تبلیغ و ترویج بیداری اسلامی در منطقه، باعث شد که غرب به فکر تبلیغ مدلی غیرنظام مند از اسلام سیاسی باشد؛ مدلی که افراط، ترور، ایجاد ترس و نگرانی در منطقه را تقویت کند و بتواند افکار عمومی مردم جهان را درباره انقلاب اسلامی ایران تخریب کند. از سوی دیگر، دشمنی تکفیری‌ها با مکتب تشیع، عاملی بود که می‌توانست این گروه‌های تکفیری را در زمره مشغول کردن تهدیدهای امنیتی ایران قرار دهد.
2- ایجاد ناامنی و ترور در منطقه استراتژیک خاورمیانه، از اهدافی است که گروه‌های تکفیری را به عنوان یکی از مهم‌ترین ابزارهای این استراتژی در خاورمیانه ایجاد کرد باعث نگرانی کشورهای منطقه از وجود سازمان تروریستی قدرت‌مندی شد که شاخه‌های زیادی در منطقه دارد. حمله آمریکا به افغانستان نیز یکی دیگر از مراحل این توطئه چند مرحله‌ای بود که باعث تقویت نفوذ و حضور آمریکا در خاورمیانه شد.
3- تدبیرهای مقابله با گسترش روزافزون بیداری اسلامی در کشورهای اروپایی و نگرانی غرب از افزایش افرادی که به دین اسلام می‌گروند، باعث شد تخریب وجهه بین المللی اسلام در دستور کار غربیان قرار گیرد. در این زمینه، گروه‌های تکفیری یکی از سازمان‌هایی بودند که متولی پیوند زدن نام اسلام با تروریسم شدند. این موضوع از سویی موجب شد سخت‌گیری‌ها و فشارها بر مسلمانان در غرب افزایش یابد و از سوی دیگر، پروژه‌ای روش‌مند برای تخریب اسلام در اذهان عمومی مردم کلید بخورد.
4- حضور گروه‌های تکفیری در کشورهای منطقه، این امکان را به آزمایشگاهی برای جدیدترین سلاح‌های نظامی آمریکایی و نیز بازاری گرم و پررونق برای سلاح آنان تبدیل کرده است. قدرت صنایع نظامی در آمریکا و نفوذ دست‌اندرکاران این صنعت در لایه‌های تصمیم سازی امریکا، سبب شد این کشور با جنگ افروزی بیشتر در منطقه و ترساندن کشورها از خطر القاعده، آنها را به خرید هر چه بیشتر سلاح‌های خود متقاعد و جیب کارتل‌های تولید سلاح را سرشار از درآمدهایی کند که با خون مردم منطقه به دست آمده است. این هدف نیز با حضور گسترده سازمان‌هایی نظیر القاعده در منطقه ممکن نبود. (41)

منابع مالی شبکه‌های تکفیری

چهار منبع اصلی در جهان عرب، هزینه فعالیت‌های تکفیری را تأمین می‌کنند: کویت، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر. افزون بر این منابع، شخصیت‌ها، انجمن‌ها و جمعیت‌های اسلامی در بسیاری از کشورهای جهان، تأمین کننده بخش‌هایی از هزینه‌های این جریان هستند. (42)
کمک‌های مالی عربستان سعودی از طریق وزارت اوقاف و چندین مؤسسه و انجمن غیردولتی این کشور، که برجسته‌ترین آنها «مؤسسه الحرمین» است، به انجمن‌های سلفی سرازیر می‌شود. مؤسسه الحرمین، پس از حوادث یازدهم سپتامبر منحل شد و اکنون از راه‌های غیررسمی با عنوان «مؤسسه‌های خیریه» اقدام می‌کند. (43)
همچنین، مؤسسه خیریه «عبدآل الثانی» در قطر از منابع مهم قطری تأمین مالی سلفی‌های تندرو است، که از سایر انجمن‌های سلفی حمایت می‌کند. جدیدترین گزارش‌ها نشان می‌دهد که کویت، این کشور کوچک حاشیه خلیج فارسی، به اصلی‌ترین مرکز حمایت مالی از تروریسم تکفیری تبدیل شده است. به گزارش «تابناک»، به نقل از «واشنگتن پست»، بر پایه گزارش مقامات دولت آمریکا، کویت به اصلی‌ترین منبع حمایت مالی از تروریست‌های وابسته به القاعده تبدیل شده که در سوریه در حال جنگ هستند. مدارک و اسناد نشان می‌دهد که «جمعیت احیاء میراث اسلامی» کویت، هر ساله مبالغی روانه مناطق سنی‌نشین ایران می‌کند تا در زمینه تبلیغ اندیشه‌های انحرافی و حمایت از گروه‌های تروریستی، مانند « جندالله» (گروهک ریگی)، برای انجام دادن عملیات‌های تخریبی هزینه شود. از جمله نمایندگان کویتی سلفی تندرو، که در عملیات مالی نقش دارند، «ولید طباطبایی»، «خالد سلطان» و «ضیف الله بورمیه» هستند. (44)
شایان ذکر است که پیوستن برخی شخصیت‌های سلفی به تکفیری‌ها و حمایتشان از فعالیت‌های این تشکل‌ها، سبب شد فرصت طلبان سیاسی، میان جریان سلفی و تکفیری‌ها پیوند برقرار کرده، اصطلاح «سلفی‌گری جهادی» را وضع کنند. این در حالی است که جریان سلفی، جریان فکری و عقیدتی است و میان جریان سلفی وهابی در عربستان سعودی و تشکل‌های القاعده، تفاوت وجود دارد. با این حال، می‌توان گفت جریان سلفی و هیئت‌ها و انجمن‌های سلفی، غالباً بستری مناسب برای ظهور گروه‌های افراطی اسلام‌گرا هستند. به عبارت دیگر، اگرچه نمی‌توان این انجمن‌ها و هیئت‌ها را، که محرک اولیه آنها تصفیه باطنی و عقیدتی اعضایشان است، بنیادگرا و افراطی نامید، اما وجود زمینه مطلق‌گرایی و تنزه‌طلبی در این انجمن‌ها به معنای استعداد آنها برای تبدیل شدن به گروه‌های خشونت‌طلب و افراطی است.

نتیجه

به نظر می‌رسد تعداد شبکه‌های ماهواره‌ای و سایت‌های تکفیریان بیش از حد گسترش یافته، که این امری غیرطبیعی است. آنچه اهمیت دارد، منابع مالی این شبکه‌های رسانه‌ای و مجازی است. در این میان، نقش دو کشور عربستان سعودی و قطر، از نظر حمایت‌های علنی مالی دولتی، و نقش دو کشور کویت و امارات، از لحاظ حمایت‌های مالی غیردولتی، بسیار مهم است. به این موارد باید کمک‌های پشت پرده آمریکا و غرب را نیز افزود. براساس اسناد تازه، «اسنودن» فاش کرده است که سرویس‌های جاسوسی آمریکا و انگلیس از شبکه‌های اجتماعی نظیر تویتر، فس بوک، فلیکر و یوتیوب، برای دست‌کاری اطلاعات، تبلیغات سیاسی و همچنین برانگیختن اختلاف‌ها در دیگر کشورها استفاده می‌کنند. از همه مهم‌تر، با بررسی اهداف غربی‌ها در این تحقیق نشان داده شد که برنامه‌های آنان، شکست بیداری اسلامی و تفرقه در جهان اسلام را تعقیب می‌کند. تعداد 57 شبکه تکفیری و 350 وبگاه سلفی تندرو در جهان اسلام، به اضافه استفاده از شبکه‌های ماهواره‌ای دیگر و فضای مجازی (سایبری) بین المللی، همه حاکی از نقشه راه جریان باطل در جهان است که هوشیاری و داشتن برنامه دقیق در مقابل آنان را می‌طلبد.

پی‌نوشت‌ها:

* عضو انجمن مطالعات سیاسی و استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
1- حسن روحانی، چهارمین جشنواره ملی ارتباطات و فناوری اطلاعات (فاوا)، ، 27 اردیبهشت 1393.
2- Beckett c. (2011). «After Tunisia and Egypt: Towards a new typolpgy of media and networked Political Change». Polis, journalism and societ think tank. Retrieved from http:// www. charliebeckett.org/?p=4033.
3- مهسا ماه‌پیشانیان، آسیب شناسی نقش شبکه‌های اجتماعی.
4- Ghannam, j, Social Media in the Arab Work: Leading up to the Uprisings of 2011 Center for international Media Assistance National Endowment for Democracy Washington DC available at: http:// cima.ned.org/sites/default/ files/ CIMA-Arab-Social- Media-Report 2. pdf.
5- جنبش اجتماعی واپس‌گرا یا ارتجاعی می‌کوشد اوضاع را به وضع پیشین باز گرداند و در واقع عقربه ساعت را به عقب برگرداند. افادی که به این جنبش می‌پیوندند، از روندهای جاری اجتماع آشکارا ناخرسندند. جنبش اجتماعی منحرف «کوکلوکس کلان» (نژادپرست‌ها)، که میلیون‌ها حامی دارند، نمونه یک جنبش اجتماعی واپس‌گراست هدف عمده این جنبش، باز ستاندن حقوق و آزادی‌های مدنی از سیاهان و بازگرداندن آن‌ها به اوضاع پیشین است. بنابراین، گروه داعش و برخی تکفیری‌های دیگر، احتمالاً می‌توانند جنبش اجتماعی منحرفی باشند که از جهل توده‌ها استفاده می‌کنند و واقعاً توده‌ها نیز به آنها می‌پیوندند؛ مانند عشایر سنی مناطق، «موصل» و «الانبار» که متحد داعش هستند.
6- Raoor R. (2010) "Egypt: Security Department to Monitor Fecebook and Support the Govern-ment", Global Voices, August 29. 2010.
http://advocacy global Voicesonline Org/2010/08/29 egypt-security -deparment -to-monito-facebook-and-support-the-government/ citing emarket-ing Egypt." Facbook
in Egypt... E-Marketing Insights http://www.emarketing-egypt.com/fasebook-in-Egypt-E-Mar-keting- insights/2/010 (accessen November 15. 2010)
7- George-Cosh, D. (2010). Twitter Plans Arabic Website" the National November 17 2010 http://www.thenational. ae/ business/technology/twitter-plans- arabic- website. (accessed .(ecember 7. 2010
8- مجتبی امانی، نشست تخصصی تحولات جهان اسلام، سخنرانی در تاریخ 92/1/28 در دفتر معاونت روابط بین المل حوزه علمیه قم.
9- تاج الدین الهلالی، نشست بیداری اسلامی و تحولات جهان اسلام، سخنرانی در تاریخ 91/11/13 در دبیرخانه انجمن‌های علمی حوزه علمیه قم.
10- گرو‌های تکفیری، جزئی از فرآیند بیداری اسلامی نیستند و شبکه‌های اجتماعی مجازی به همان اندازه که فرصت‌های ساختاری برای جنبش بیداری اسلامی مردم منطقه به همراه آورده‌اند، آنها را با تهدیدهای بنیادی نیز روبه رو کرده‌اند. در واقع گروه‌ای تکفیری، مقابل جنبش بیداری اسلامی هستند، زیرا دو ایدئولوژی متفاوت و اهداف متفاوت دارند. روش گروه‌های تکفیری، افراط‌گرایی، تخریب اسلام و ضربه زدن به وحدت اسلامی است، ولی خط مشی جنبش بیداری اسلامی، قانون‌مندی، اعتقاد به وحدت مسلمانان و احترام به گفتمان رقیب مسلمان خود است. بحث عمده این بود که شبکه‌های مجازی به همان میزان که به حرکت بیداری تونس و مصر کمک کرده است، تقریباً به عنوان ابزار تاکتیکی برای گروه‌های تکفیری نیز تلقی می‌شود.
11-Bimber, B «the internet and Political Transformation: Populism. Community and accelerated Pluralism» Polity 31(1) 133-161. .
12-Bimber B. information and Amercan Democracy: Technology in the Evolution of Politican Power,
13- Bimber B. Flanagin A. J. & Stohl, C,. Reconceptualizing collective Action »in the contemporary Media environment», Communication Theory 15, 365-388.
14- جنبش اجتماعی، حرکتی مردمی است که شبکه ارتباطی منسجم و ایدئولوژی خاصی دارد و برای رسیدن به اهداف مشترک تلاش می‌کند و خواستار تغییرات در جامعه است. همه جنبش‌های اجتماعی در برخی از ویژگی‌ها با هم مشترک‌اند. این ویژگی‌ها عبارت‌اند از: هدف‌های مشترک، برنامه‌ای برای تحقق این هدف‌ها و یک ایدئولوژی. هر جنبش اجتماعی، یک رشته هدف‌های کاملاً مشخص و جاافتاده دارد. آن جنبش اجتماعی که تغییر وضع گروهی از مردم را در نظر دارد در صورتی موافق خواهد بود که تغییراتی را که خواستار آن است، به عنوان هدف‌های خود تعیین کند. برنامه‌هایی که برای رسیدن به این هدف‌ها وجود دارند، ممکن است بسیار متنوع باشند و از اعتصاب مسالمت‌آمیز گرفته تا آدم کشی و تخریب اموال عمومی را در بربگیرند. ایدئولوژی همان عاملی است که اعضای یک جنبش را گرد هم می‌آورد. ایدئولوژی نه تنها باید از اوضاع اجتماعی موجود انتقاد کند، بلکه باید هدف‌های جنبش و روش‌های دست‌یابی به این هدف‌ها را نیز روشن کند.
15-bob.c. the Marketing of Rebellion
16-Cerulo Karen and Janet M. Ruane Coming Together: New Taxonomies »For the Analysis of Social Relations» Sociological Inguiry 68: 398-425
17-castells. Manuel, The Information Age Vol. II: The Power of Identity.
18- Della Porte, Donatella and Mario Diani Social Movements
19-Kurzman, Charles Organizational Opportunity and Social Movement Mobilization: A Comparative Analysis of four Religious Movements Mobilization 3: 23-50 .
20-Smith, Jackie Charles Chatfield and Ron Pagnucco (eds), Transnational Scoial Movements and Global Politics Solidarity, beyond the State.
21-Goldstein, j. and Rotich, j. the Role of Digital Networked Technologies in Kenya" s 2006-2008 post-Election Crisis the Berkman Center for Technology and Society, Harvard University available at: http://cyber. law.harvard. edu/ sites/ cyber.law. harvard. edu/files/ Goldstein & Rotich -Digitally- Networked-technology -ke-nyas-Crisis. pdf.pdf
22- Shirky. C. the political Power of Social Media: Technology the Public Sphere and Political change». Foreign Affairs. January/ february http:// www.foreignaffairs.com/articcles/67038/clay-shirky/the-political-power-of-social-media.
23- ottaway M. and Hamzawy A. Protest Movements and Politica» Change in the Arab World», Carnegie Endwowment foe international Peacd http:// edoc.bibliothek.uni-halle.de/servlets/MCRDile Node-Servlet/HALCoRe-dervate-00004912/CEIP-Ottaway-Hamzawy-Outlook-janll-ProtestMovements. pdf
24-تاریخ: 21 اسفند 1392، شناسه خبر: 34091ttp://.www.ghatreh.com
25- تاریخ: 21 آذر 1392، شناسه خبر:
http:// www.tasnimnews.com219516
26- تاریخ: 5 فروردین 1393، شناسه خبر: 69902http://www.shianews.com
27-www.shianews.com
28-پایگاه خبری «ادیان نیوز»، تاریخ انتشار: 1392/5/16، شناسه خبر: 1226702.
29- www.rezvansunni.blogfa.com
30-نک: وبلاگ «راه سنت»، وضعیت نگران کننده فضای مجازی اهل سنت، ص 10.
31- نک: www. bbc. co. uk/persian موضوع: «پراکندگی فعالیت‌های شبکه القاعده در جهان».
32- نک:www. bbc. co. ukوhttp:// www.afghanistan. fi/ index. pho?p=fs. dari. pages.politics. war
33-Agnence france-Presse (AFP) agencynews. موضوع، «شمال و غرب آفریقا».
34-نک: jomhornews .com/doc/report/fa/49748 و www.bbc.co.uk موضوع «فعالیت‌های شبکه القاعده در شرق آسیا».
35- نک:www.darvoa.com/newspaper/1441098.html و www.afghanistan.fi و www.taliban-hagani-terrorist black-list.
36- نک:Agence France-presse (AFP): agencynews، موضوع: «القاعده یمن» - و http://tkg.af/dari/World news/13286
37-موضوع «بازی القاعده در عراق»، www.bbc.co.uk/persian
38-www.shia-news.com
39- براساس اسناد تازه، «اسنودن» فاش کردن است که سرویس‌های جاسوسی آمریکا و انگلیس از شبکه‌های اجتماعی نظیر تویتر، فیس بوک، فلیکر و یوتیوب برای دست‌کاری اطلاعات، تبلیغات سیاسی و همچنین برانگیختن اختلاف در دیگر کشورها استفاده می‌کنند (www.yic.ir/fa/news)
40- tahlil88.blogfa.com/post
41-http://www.tvshia.com
42- عبدالغنی عماد، الحرکات الاسلامیه فی لبنان.
43- هفته نامه پنجره، پایگاه اینترنتی پنجره (www.panjerehweekly.com) شماره صفر، 1387.
44- نک: بخش عربی تابناک www.tabnak.ir

منابع تحقیق :
1- امانی، مجتبی، نشست تخصصی تحولات جهان اسلام، سخنرانی در تاریخ 92/1/28 در دفتر معاونت روابط بین الملل حوزه علمیه قم.
2- روحانی، حسن، چهارمین جشنواره ملی ارتباطات و فناوری اطلاعات (فاوا)، 27 اردیبهشت 1393.
3- عماد، عبدالغنی، الحرکات الاسلامیه فی لبنان، دارالطلیعه، بیروت 2006م.
4- ماه پیشانیان، مهسا، آسیب شناسی نقش شبکه‌های اجتماعی، انتشارات انقلاب اسلامی، تهران 1391.
5- هلالی، تاج الدین، «نشست بیداری اسلامی و تحولات جهان اسلام»، سخنرانی در تاریخ 91/11/13 در دبیرخانه انجمن‌های علمی حوزه علمیه قم.
6- Bimber B "the internet and Political Transformation: Populism. Community and Accelerated Pluralism» Polity 31(1) 133-161 1998.
7- Bimber B. Flanagin A. J. & Stohl C. Reconnectutilizing collective Action in the Contemporary Media Environment ,Communication Theory 15, 365-388. 2005.
8- Bimber B. information and American Democracy: Technology in the Evolution of Politician Power, new York Cambridge University Press. 2003.
9- Bob C. the Marketing of Rebellion New york: Cambridge University press. 2005.
Castells. Manuel, The Information Age Vol ii: The Power Of Identity. Oxford/ Cambridge MA: Blackwell. 1997.
10- Creole Karen and Janet M. Rune Coming Together: New Taxonomies For the Analysis Of Social Relations Sociological Injury 68: pp. 398-425,1998.
11- Della Porte, Donatella and Mario Dianna Sccial Movements Oxford/ Cambridge MA: Blackwell. 1999.
12- Gahanna, j, «Social Media in the Arab Work: Leading up to the Uprisings of 2011», Center for international Media Assistance National Endowment for Democracy Washington DC 2011.
13- George-Cush D.« Twitter Plans Arabic Website», the National November 17 2010 thenational. ae/ business/technology/twitter-plans- arabic- website. accessed december 7. 2010.
14- Kurzman, Charles Organizational Opportunity and Social Movement Mobilization: A Comparative Analysis of four Religious Movements Mobilization 3: 23-50 1998.
15- Smith, Jackie Charles Chatfield and Ron Pagnucco (eds) Transnational Social Movements and Global Politics Solidarity, beyond the State. Syracuse NY: Syracuse University Press 1997.
16- afghanistan. fi
17- bbc. co. uk/persian
18- charliebeckett.org
19- cima.ned.org
20- cyber. law harvard.edu
21- darivoa.com
22- edoc.bibliothek.uni.halle.de
23- emarketing-egypt.com
24- foreignaffairs.com
25- france agence.com
26- ghatreh.com
27- jomhornews.com
28- panjerehweekly.com
29- rezvansunni.blogfa.com
30- shianews.com
31- tabnak.ir
32- tahlil88.blogfa.com
33- tasnimnews.com
34- tkg.com
35- tvshia.com

منبع مقاله :
فرمانیان، مهدی؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام، جلد هفتم» (بی م)، قم: دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (ع))، چاپ اول

 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

خبرگزاری ایسنا اخبار،آخرین خبرها،خبر فوریخبرگزاری ایسنا خوزستانخبرگزاری ایسنا گیلانخبرگزاری ایسنا خراسان رضویخبرگزاری پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسیخود این صلح و شرایط امام حسنع همه‌اش یک مکر الهی بودیعنی اگر امام حسن می‌جنگید و در اخبار،اخبار روز،اخبار خبرگزاری ها اخبار،آخرین …در این بخش شما با انواع اخبار غزهاخبار ایراناخبار سوریهاخبار اخبار روز غزه جدیدترین خبرهای استان خوزستان خبر فارسیبه گزارش عصر اهواز ، این حادثه روز پنجشنبه در منطقه دو هزار شهرستان تنکابن و هنگامی رخ خبرگزاری ایسنا اخبار،آخرین خبرها،خبر فوری خاطرات محمود علیقلی در «صبح جمعه با شما» صدا قوه قضائیه نمی تواند یک نماینده را بدون نظر پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسی خود این صلح و شرایط امام حسنع همه‌اش یک مکر الهی بودیعنی اگر امام حسن می‌جنگید و در این اخبار،اخبار روز،اخبار خبرگزاری ها اخبار،آخرین خبرها،خبر فوری در این بخش شما با انواع اخبار غزهاخبار ایراناخبار سوریهاخبار اخبار روز غزهاخبار جدیدترین خبرهای استان خوزستان خبر فارسی اندیمشک جوان مجموعه گالری عکس های خنده دار خنده دارترین عکس های طنز و بانمک جدید در


ادامه مطلب ...

راهبردهای مقابله با تهدیدات نرم ناشی از فعالیت جریان‌های سلفی تکفیری در جهان اسلام

[ad_1]

چکیده

یکی از مهم‌ترین عوامل فتنه‌گری در جهان اسلام، ظهور اندیشه سلفی‌گری تکفیری است. این جریان به عنوان یک نظام اعتقادی مذهبی مطلق‌گرا با کار ویژه و عقبه‌‌ی ایدئولوژیکی - هویتی خاصی که دارد، با تعریف بخش قابل ملاحظه‌ای از مسلمانان علی الخصوص شیعیان به عنوان «دگر» خود و تقویت تفکر دوگانه «ما در مقابل آن‌ها»، از طریق دو قطبی کردن جهان اسلام بر مبنای تشدید «شکاف شیعه- سنی» می‌تواند ضمن مخدوش کردن وحدت اسلامی در جهان اسلام با ایجاد منازعه مذهبی، ثبات و تعادل جوامع اسلامی را بر هم زده و از این طریق، امنیت کشورهای اسلامی را با چالش مواجه کند. هدف این پژوهش، تدوین راهبردهای مقابله با تهدیدات نرم ناشی از فعالیت جریان‌های سلفی تکفیری در جهان اسلام است. در این پژوهش ابتدا جهت برشمردن مهم‌ترین تهدیدات نرم ناشی از فعالیت جریان‌های سلفی تکفیری از بیانات مقام معظم رهبری استفاده گردیده و سپس با استفاده از روش پیمایش، مطالعات میدانی و تعیین نقاط قوت، ضعف، فرصت‌ها و تهدیدها به شیوه SWOT به ارائه راهبردهای مقابله با تهدیدات نرم ناشی از فعالیت جریان‌های سلفی تکفیری در جهان اسلام توسط ج.ا.ا پرداخته است. سپس راهبردهای ارائه شده با استفاده از روش ماتریس کمی برنامه‌ریزی استراتژیک (QSPM) اولویت بندی شده است. براساس نتایج به دست آمده وضعیت ج.ا.ا و جهان اسلام در مواجهه با جریان‌های تکفیری در حالت تدافعی قرار دارد و باید راهبردهای مناسب در جهت کم کردن نقاط ضعف داخلی و مقابله با تهدیدات نرم ناشی از فعالیت جریان‌های سلفی تکفیری تدوین و اجرا گردد.

1-کلیات

1-1. بیان مسئله

در طول اعصار و قرون متمادی، دین و مذهب همواره نیرومندترین عامل برای ایجاد نظم و ثبات در ابعاد گوناگون روابط اجتماعی و سیاسی بوده است و باورهای مذهبی، تداوم اجتماع را از طریق معنابخشی به حیات جمعی و قاعده‌مند سازی مناسبات گروهی، تضمین کرده‌اند. لکن تفاسیر مختلف از دین موجب شکل‌گیری نحله‌ها، فرقه‌ها و دسته‌ها مختلف بوده است که پیامد آن شقاق اجتماعی، عدم ثبات و ناپایداری سیاسی است. دین اسلام نیز در عین استواری و مصونیت کتاب آسمانی آن و روشنی راه حقیقت از این قاعده مستثنا نشده است. تاریخ اندیشه اسلامی همراه فراز و فرودها و آکنده از تحولات و دگرگونی‌ها و تنوع برداشت‌ها و نظریه‌هاست. در این تاریخ پر تحول، فرقه‌ها و مذاهب گوناگون، با انگیزه‌ها و مبانی مختلفی ظهور نموده و برخی از آنان پس از چندی به فراموشی سپرده شده‌اند و بعضی نیز با سیر تحول، هم چنان در جوامع اسلامی نقش آفریدند.
از جمله جریان‌های مهم و تأثیرگذار فکری و پرنفوذ در جهان اسلام که طی صد سال اخیر محرک و موجد جنبش‌های سیاسی و اجتماعی فراوانی در کشورهای اسلامی بوده، جریان سلفی‌گری و تفکر بازگشت به سلف صالح است. البته باید دانست سلفی‌گری به معنای عام و به عنوان یک مکتب فکری، سابقه‌ای دیرینه دارد، اما این گونه مطرح می‌شود که مختص جهان اسلام و فرقه‌های مذهبی خاصی نیست. بلکه در غالب مکاتب فکری و فرقه‌های دینی و مذهبی، گونه‌ای از سلفی‌گری وجود دارد که می‌توان آن را بازشناسی کرد؛ هر چند ممکن است قضاوت یکسانی در مورد نوع و شکل بروز آن وجود نداشته باشد. اگر در یک معنای عام‌تر، سلفی‌گری را نوعی نگاه واپس‌گرانه به گذشته‌‌ی ملت و یا پیروان یک اندیشه و مکتب بدانیم قابل تصور است که سلفی‌گری از تنوع قابل توجهی برخوردار باشد. در چنین نگاهی به سلفی‌گری می‌توان گفت به لحاظ ذهنی و روانی ملت‌ها در مقاطعی از حیات تاریخی‌شان کم و بیش دوره‌های درخشانی از قدرت تأثیرگذار بر سرنوشت خود و سرنوشت سایر ملت‌ها را تجربه کرده‌اند. این گونه تجربه‌های تاریخی در ادوار بعدی که نوعی انحطاط گریبان این گونه ملت‌ها را گرفته همواره بازگشت به موقعیت گذشته را به عنوان یک آرمان در اذهان زنده نگه داشته است.
در جهان اسلام، سلفی‌گری- به عنوان یک نظام اعتقادی مذهبی مطلق‌گرا با کار ویژه و عقبه ایدئولوژیکی- هویتی خاصی که دارد، با تعریف خیل کثیری از مسلمین علی الخصوص شیعیان به عنوان «دگر» خود و تقویت تفکر دوگانه «ما در مقابل آن‌ها»، از طریق دو قطبی کردن جهان اسلام بر مبنای تشدید «شکاف شیعه- سنی» می‌تواند ضمن مخدوش کردن انسجام اسلامی در جهان اسلام با ایجاد منازعه مذهبی، ثبات و تعادل جوامع اسلامی را بر هم زده و از این طریق امنیت ملی کشورهای اسلامی را با چالش مواجه کند.
یکی از گونه‌های برآمده از جریان سلفی‌گری، سلفی‌گری تکفیری است.براساس آموزه‌های این جریان، انسان‌ها به مؤمنین و کافران تقسیم می‌شوند. این طرز تفکر به نوبه‌‌ی خود برای تغییر آیین، مطیع کردن، و یا حذف کسانی که کافر تلقی می‌شوند، یک منطق عقلانی ایجاد می‌کند. مفاهیم مذهبی از قبیل «لامذهبان»، «معصیت کاران»، و «بدعت گذاران»، که مؤمنین و کافرین را مقایسه می‌کنند، می‌توانند هرگونه اقدامی از جمله حملات تروریستی به اعضای گروه بیگانه را توجیه کنند.
در میان شخصیت‌های جهان اسلام تأکید بر بازگشت به گذشته و سلف صالح بدون شک سهم اصلی از آن «ابن تیمیه» است. وی بیش از سیصد جلد کتاب تألیف کرده و اندیشه و آرای خود را در آن‌ها توضیح داده است. در این میان، گرایش‌های فکری گوناگون در میان سلفیان به وجود آمد که می‌توان از سلفیه‌‌ی وهابی عربستان سلفیه‌‌‌ی دیوبندی شبه قاره و سلفیه‌‌ی اخوان المسلمین مصر یاد کرد که شاخه‌هایی از هر کدام در ایران نیز فعالیت دارند.
از سوی دیگر، در دهه‌های اخیر، نگاه ابزاری قدرت‌های استعماری به اقوام و موضوع فرق و مذاهب در حوزه‌های مورد علاقه‌‌ی خارجی آن‌ها پررنگ‌تر شده است. جوامع دینی و مذهبی به تناسب برجستگی مسائل دینی و مذهبی در آن‌ها که متضمن و موجد افتراق، اختلاف و رقابت و در نتیجه به صورت بالقوه، مستعد خشونت و درگیری هستند، همچون ابزاری ارزان در دست بیگانگان به منظور دست‌یابی به مطامع و نیات خویش نظیر تضعیف و تجزیه کشورها به بازی گرفته می‌شوند. در این راستا و در سال‌های اخیر، قدرت‌های فرا منطقه‌ای، بالاخص آمریکا و انگلستان تلاش داشتند. نقشه سیاسی جدیدی در منطقه ترسیم کنند. بر طبق اقدامات آن‌ها، این نقشه براساس وفاداری فرقه‌ای ترسیم خواهد شد.
در مجموع، باید گفت با وجود تحرکات رو به رشد جریان‌های تروریستی، در عرصه، تهدیدات نرم و سخت جمهوری اسلامی ایران، جریان‌های سلفی تکفیری در این عرصه توان تهدید آفرینی بیشتری دارند. تمایل برخی از دولت‌های منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای و سرویس‌های اطلاعاتی آنان به حمایت از جریان‌ها و گروه‌های ضدشیعی، فضای مطلوبی را جهت ایجاد و تعمیق گسست مذهبی در میان مسلمانان جهان و گستراندن منازعات شیعه و سنی در کل جهان اسلام فراهم می‌نماید و عدم توجه به موقع و دقیق در این خصوص می‌تواند تهدیدات امنیتی جبران ناپذیری را برای کشور به دنبال داشته باشد؛ لذا شناخت جریان‌های سلفی و گروه‌های منتسب به آن و نسبت سنجی آن‌ها با منافع و ملاحظات امنیتی جمهوری اسلامی ایران و تدوین راهبردهای مواجهه با آن‌ها بسیار مهم می‌باشد. در این پژوهش نگارنده با توجه به تهدیدهای نرم افزاری جریان‌های تکفیری از دیدگاه مقام معظم رهبری به دنبال تدوین راهبردهای مواجهه با این توسط ج.ا.ا در جهان اسلام می‌باشد.

2-1. اهمیت و ضرورت تحقیق

تدوین راهبردهای مقابله با تهدیدات نرم ناشی از فعالیت جریان‌های تکفیری در جهان اسلام توسط ج.ا.ا است. به دلایل متعدد از اهمیت خاصی برخوردار است؛ از جمله این دلایل می‌توان به موارد ذیل اشاره نمود:

1-2-1. اهمیت تحقیق از حیث نظری

* ضرورت نظریه‌پردازی بومی در حوزه مسائل امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران با هدف شناخت بهتر و جامع‌‌تر آن.
* کمبود اطلاعات کافی در خصوص جایگاه و جریان شناسی گروه‌های سلفی‌گری تکفیری در جهان اسلام در بین مسئولان ذی ربط و عوامل تصمیم‌گیر.

2-2-1. اهمیت تحقیق از نظر کاربردی

* افزایش گروه‌های افراط‌‌گرا و تروریستی منتسب به سلفیت تکفیری در جهان اسلام که از مذهب برای توجیه اقدامات خود بهره می‌برند.
* افزایش عملیات‌های تروریستی به ویژه بمب‌گذاری از نوع انتحاری با اهداف مذهبی علیه شیعیان.
* رشد گرایش به تفکرات و فرقه‌های ضد شیعی (به عنوان ایده حاکمیت جمهوری اسلامی ایران) در میان جریان‌های سلفی.
* تلاش جریان‌های سلفی برای دو قطبی کردن جهان اسلام بر مبنای تشدید اختلافات شیعه- سنی.
* تقلیل هویت اسلامی به هویت فرقه‌ای باعث تضعیف انسجام اسلامی در جهان اسلام و آسیب پذیری در برابر هجمه بیگانگان علیه جهان اسلام.
* فقدان راهبرد کلان و هماهنگ برای مدیریت مسائل مرتبط با سلفیت تکفیری در جمهوری اسلامی ایران.
با عنایت به موارد فوق و با توجه به این که یکی از معضلات موجود در مدیریت امنیتی این موضوعات و یا پیش‌گیری از امنیتی شدن آن‌ها فقدان یا کمبود منابع پژوهشی تبیینی و راهبردی در این مقولات است که بتوان با اتکا به یافته‌های آن‌ها یک برنامه مشخص و نسبتاً جامع، قابل انعطاف، راهبردی و آینده‌نگر را برای مدیریت این مسائل طراحی نمود. پژوهش حاضر به دنبال آن است که بخشی از این کمبود را برطرف نماید.

3-1. هدف تحقیق

هدف تحقیق، دست‌یابی به راهبردهای مقابله با تهدیدات نرم ناشی از فعالیت جریان‌های تکفیری در جهان اسلام توسط ج.ا.ا است.

4-1. سؤال تحقیق

راهبردهای بهینه جهت مقابله با تهدیدات نرم ناشی از فعالیت جریان‌های تکفیری در جهان اسلام توسط ج.ا.ا چیست؟

5-1. نوع تحقیق

نوع تحقیق به کار رفته در این پژوهش کاربردی می‌باشد.

6-1. روش تحقیق

در این پژوهش با توجه به دو بخش نظری و کاربردی، از روش توصیفی- تحلیلی و موردی زمینه‌ای استفاده خواهد شد.

7-1. جامعه آماری و حجم نمونه

متخصص بودن اعضا در روش دلفی یکی از شروط جامعه آماری در این نوع از پژوهش‌هاست. بررسی‌ها نشان می‌دهد که تعداد اعضای به کار گرفته شده در پژوهش‌هایی که تاکنون با کاربرد این روش به انجام رسیده‌اند. بین 10 تا 1685 نفر متغیر بوده است. با وجود این، هنگامی که میان اعضاء، تجانس وجود داشته باشد، حدود 20 تا 30 عضو توصیه شد‌ه است. (صالحی، 41:1389) با توجه به بهره گیری از تکنیک‌های دلفای SWOT که در آن‌ها از پرسش‌گر متخصص استفاده می‌شود، جامعه آماری در این پژوهش شامل کارشناسان شورای عالی امنیت ملی، فرماندهان ارشد نیروهای مسلح مرتبط با موضوع با جایگاه راهبردی، کارشناسان امنیتی و استادان (در رشته‌های مرتبط) دانشگاه‌ها می‌باشند که در زمینه تهدیدات سلفی‌گری تکفیری، صاحب نظر و متخصص هستند و در شناخت و بررسی موضوع پژوهش می‌توانند محقق را یاری رسانند. این افراد به عنوان پانل دلفی شناخته می‌شوند؛ و حجم نمونه سی نفر از متخصصین امر انتخاب گردید.

8-1. ابزار تحقیق

در این پژوهش از مجموعه‌ای از روش‌ها (روش جمع‌آوری کتاب خانه‌ای و اسنادی) بررسی مدارک و اسناد، مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته (1) محقق با کارشناسان و آگاهان موضوع و روش پرسش نامه برای گردآوری اطلاعات استفاده خواهیم نمود. البته محور ابزار گردآوری اطلاعات پرسش نامه خواهد بود.

2- چارچوب مفهومی- نظری

1-2. مبانی مفهومی

از آن جا که نظریه‌ها بر ارکان مفهومی استوارند و تحدید معنایی واژگان، پیش شرط طراحی نظریه‌ها و شناخت واقعیت‌ها می‌باشد. لازم می‌آید تا ارکان مفهومی موضوع تبیین گردد. مهم‌ترین مفاهیم مورد بحث عبارتند از:

1-1-2. سلفی‌گری تکفیری

الف. سلف:

«سلف» در لغت به معنای گذشته، قبل و پیشینه آمده است (عابدی، 51:1390)؛ و «سَلَفَ، یَسِلفُ، سَلفاً و سلوفاً» نیز صیغه‌های صرفی و مصدر «پیشی گرفتن» است. به گفته ابن فارس واژه سلف « س ل ف» را به معنای دلالت بر تقدم و ماسبق (قبل) دانسته و سلف را کسانی می‌داند که در گذشته بوده‌اند. (ابن فارس، معجم مقائیس اللغه، ص 95)
در معنای اصطلاحی اهل سنت، سلف را گروهی از مسلمانان، شامل صحابه، تابعین و تابعین تابعین می‌دانند. آن‌ها از این سه نسل را به دلیل نزدیکی زمان و مکانی و در نتیجه، تلقی بهتر وحی، بهترین مردم (خبره) می‌دانند. از نگاه آنان این عصر شایسته‌ترین عصر اسلامی و سزاوارترین آن‌ها به اقتدا و پیروی از آن می‌باشد. (البوطی، 1389، 19) دلیل اهل سنت در این زمینه، حدیث خیریه است:
بهترین مردم (مردمان) قرن من هستند؛ سپس کسانی که در پی ایشان می‌آیند و سپس دیگرانی که در پی آنان می‌آیند. پس از ایشان، مردمانی می‌آیند که گواهی هر یک، سوگندشان و سوگند هر کدام گواهی‌شان را نقش می‌کند. (2)
به نظر آن‌ها، مفاد این حدیث نشان دهنده برتر بودن این سه نسل از دیگر مسلمانان است؛ از سوی دیگر، هر قرن را معادل صد سال گرفته‌اند و کلاً دوران سلف را معمولاً سیصد سال می‌پندارند. (3) البته اهل سنت درباره مفهوم این «برتری»، با یکدیگر اختلاف دارند (4) از سوی دیگر، اهل سنت در شیوه پیروی از سلف، بر این باورند که «پیروی از سلف در مقید شدن به ظاهر جزء جزء الفاظ و کلماتی که آنان ادا کرده، یا مقید شدن به موضع‌گیری‌های خاص و موردی که آنان در پیش گرفته‌اند نخواهد بود، چرا که آنان خود نیز چنین کاری را انجام نداده‌اند؛ بلکه تنها رجوع به قواعدی است که آنان در تفسیر و تأویل متون دینی معیار و میزان قرار داده بودند، و نیز به اصولی است که آنان برای اجتهاد و تأمل و استدلال در اصول و احکام داشتند. » (5)
191281

ب. سلفی‌گری (6) (السلفیه):

اصطلاح سلفیه، در آثار محققانِ مسلمان، عمدتاً در دو معنا به کار رفته است: (7) در معنای نخست، سلفیه بر کسانی اطلاق می‌شود که مدعی هستند در اعتقادات و احکام فقهی، به سلف صالح اقتدا می‌کنند و در معنای دوم، که کاربرد آن به دوران بیداری مسلمانان در عصر حاضر برمی‌گردد، سلفیه بر کسانی اطلاق گردیده است که برای بیداری مسلمانان و رهایی آنان از تقلید فکری غرب و اتکا و اعتماد آنان به فرهنگ و تمدن دیرینه خویش و رجوع به قرآن و سنت، با نگاهی تازه و اندیشه‌ای نو برای حل معضلات و مسائل فکری جدید و استخدام فن و تکنیک و علوم تجربی بر مبنای فرهنگ اسلامی و تطهیر چهره نورانی اسلام از غبار بدعت‌ها و خرافه‌هایی که در طول چهارده قرن بر آن نشسته بود تلاش کرده‌اند. آن‌ها عنوان «سلفیه» را نشانی برای خویش قرار دادند؛ به این معنا که:
می‌بایست همه رسوباتی که پاکی و صفای اسلام را به تیرگی مبدّل ساخته و همه بدعت‌ها و خرافه‌ها و ... را از اسلام دور کرد... تا دین اسلام به عنوان دین کار و تلاش و زندگی، مورد توجه قرار گیرد. (8)
سلفی‌گری از منظر پژوهش حاضر، نوعی «جریان سیاسی» از درون حوزه دین و مذهب در تاریخِ متأخر اسلامی به شمار می‌رود که در عین ارتزاق از سلف‌گرایی، مبتنی بر مناسبات خاصی از قدرت سیاسی با رویکرد منحصر به فرد است که در معنای کلان، بر تمامی رهیافت‌ها و جریان‌های ایدئولوژیک «دولتی» و «غیر دولتی» (9) قابل اطلاق است و درصدد تجدید خلافت تاریخی و بر ساختن جوامع سنی مذهب بر پایه‌‌ی قرائت سلفی از اسلام می‌باشد. در تعریف عملیاتی از مفهوم سلفی‌گری می‌توان آن را مقوله‌‌ی مشکک و دارای مراتب دانست که در عالَمِ خارج، طیف وسیعی از سلفی‌گری «سنتی» و «معتدل» تا «سلفی‌گری افراطی» را در بر می‌گیرد. (10)
مفاهیم محوری سلفی‌گری در این پژوهش عبارت‌اند از:

اول:

سلفی‌گری، جریانی «فکری» و «ایدئولوژیک» است که برآیند تعاملات اجتماعیِ خاص در تاریخ اهل سنت برآورد می‌شود. ایدئولوژیک بودن آن به این دلیل است که سلفی‌ها با تبدیل دین به ابزار قدرت سیاسی به دنبال یک برنامه و پروژه‌ی سیاسی با راهبردها و مقاصد خاص هستند. ضمن این که با استفاده از سازوکارهای هویتی به مقوله‌‌ی «هویت دگر» اهمیت ویژه‌ای داده و از بسیج توده‌های اهل سنت بهره می‌گیرند. از سوی دیگر از آن جا که عقبه‌‌ی سلفی‌گری دارای یک منظومه و پشتوانه‌‌ی فکریِ دیرپا است. می‌توان آن را جریانی فکری در نظر گرفت که دارای مبانی خاص خود است و از مناسبات درونی سلفی‌گری به معنای عام تغذیه می‌کند. البته این معنا، مانع از آن نمی‌شود که اهمیت شرایط سیاسی را در ایدئولوژیک‌تر شدن و سیاسی‌تر شدن سلفی‌گری، دخیل ندانیم. بلکه به اعتقاد نگارنده شرایط سیاسی عامل تسهیل کننده در کنار متغیر تعیین کننده و ماهیت سیاسی آن است.

دوم:

«سلفی‌گری» از منظر پژوهش حاضر پیش از هر چیزی «یک جریان» در تاریخ متأخر اسلامی است. این به معنای نفی ماهیت پروژه‌‌ای آن در مراحل اولیه‌‌ی شکل‌گیری یا بعد از آن نیست، بلکه تأکید بر این است که سلفی‌گری دفعتاً به وجود نیامده بلکه طی یک فرایند طولانی در اثر فراهم شدن بسترها و شرایط اجتماعی و فکری حاصل شده است و اینک نگاه سلفی‌ها به آن، شبیه نگاه به یک پدیده‌‌ی نوظهور و ساخته و پرداخته‌‌ی افراد خاص نیست. از این رو تلقی «جریان محوری» از سلفی‌گری نیازمند مطالعه پیشینه‌‌ی تاریخی، شرایط اجتماعی و عناصرِ مؤثر دیگر در این رهیافت ارزیابی می‌شود.

سوم:

سلفی‌گری یک «جریان سیاسی» به معنای عام است، چنان که نسبتی با «قدرت» دارد و به صورت سلبی یا ایجابی با آن مرتبط می‌شود. ضمناً این ارتباط فقط در حوزه سیاست تعریف نشده و می‌تواند نمودهای فرهنگی، اقتصادی، ارتباطی و ... داشته باشد.

چهارم:

تأکید بر «سیاسی» بودن سلفی‌گری، تصریح بر ماهیت اصلی جریانی است که در عین ابتنا بر پایه‌های عقیدتی، مناسبات خاصی از قدرت سیاسی را باز تولید می‌کند؛ لذا با این رویکرد به جای این که دین به سیاست جهت دهد با سیاست تعریف می‌شود و در حقیقت، رویکرد سیاسی آن، تأثیر عمیقی بر تفسیر دینی آن دارد. بدین رو ورود سلفی‌گری، به عرصه‌های سیاست، راه تفسیرهای مصلحت گرایانه و قدرتمندانه را به شریعت گشود و اکنون شاهد پیدایش یک شریعت سیال و بی تعین در این حوزه هستیم که عمدتاً تابعی از متغیر قدرت سیاسی است.

پنجم:

با تفسیری که این جریان از دین و تحولات تاریخ صدر اسلام ارائه می‌کند، می‌توان استنباط کرد که خلافت تاریخی، منبع اقتدار و مشروعیت آن به شمار می‌آید و آرمانی است که هر جریان سلفی، احیای آن را در سر می‌پروراند. ادبیات سلفی‌گری به این آرمان کمک کرده و واژه‌های «کافر» و «مؤمن» و «مطیع» و «عاصی» و نیز «تکفیر»، جملگی در راستای الگوی خلافت تاریخی و برای رسیدن به غایت سیاسی و احیای مجدد آن به کار گرفته می‌شوند.

ششم:

عنصر سیاسی آن از بدو پیدایش تا دوره‌‌ی معاصر جزء خصائص ذاتی و جدایی ناپذیر آن به شمار آمده و شالوده‌‌ی اصلی آن را تشکیل می‌دهد. این معنا و مفهوم از رعایت اصل منظومه اندیشی در بررسی پدیده‌‌ی «سلفی‌گری» و تطورات تاریخی آن به دست می‌آید. به گونه‌ای که امروزه اعتقاد به تقدیرگرایی در حیات سیاسی و به تبع آن اصل «امتثال یا فرمان برداری سیاسی»، بخش عمده‌ای از تجویزهای سیاسی آن را سامان می‌دهد. هم‌چنان که سلفی‌های وهابی با شعارِ «لا نکران و لا هجران و لا خروج» نافرمانی و تمرّد از حاکم و لو حاکم طاغی و ظالم مطلق را جایز ندانسته آن را مترتب بر مفاسد و خلاف مصلحت امت اسلامی می‌دانند. از سوی دیگر رابطه‌‌ی جریان سلفی‌گری با قدرت‌ها و حکومت‌ها رابطه‌‌ی مشکوک و قابل مطالعه است؛ چه این که این جریان فکری هم در زمان بنی امیه و هم در زمان بنی عباس و هم احیانا از طرف حکومت‌های پس و پیش از آن‌ها تقویت شده است. احتمالاً حکّام وقت با تقویت افکار ظاهری می‌توانستند به حکومت خود مشروعیت بخشند. (11)

هفتم:

جریان سلفی‌گری از بدو تولید فکری تداوم یافته ولی از نظر تمرکز موضوعی، متغیر بوده و به دلیل این که منازعه‌‌ی سیاسی، بخشی از ایدئولوژی آن است، طی دهه‌های اخیر عمدتاً نگاه امنیتی آن بر محور ضدیت با غرب، تشیع و انقلاب اسلامی ایران می‌چرخد. ژئوپلتیک جدید شیعه و ارتباط آن با ایران، وزن این چرخه را تا حدود قابل توجهی به سمت ایران متمرکز نموده است.

هشتم:

یکی از مختصات جریان سلفی‌گری و محیط ادراکیِ آن (12) «فرقه‌گرایی خود بنیاد (13) و مخرِّب است؛ «خود بنیاد» از آن رو که این جریان با تفسیر انحصارطلبانه از «فرقه ناجیه»، مبدع ارزش‌ها و باورهای جدیدی، ذیل «سلفی‌گری» است که اکثریت مسلمانان، آن را خلاف کتاب و سنت می‌دانند. «مخرِّّب» به این دلیل که این جریان با تکفیر فرقه‌های اسلامی و حتی جوامع مسلمان (14) در قالب مأموریت خاص (15) به اقدام تخریبی علیه آن‌ها مبادرت نموده و این اقدامات را آشکارا «مقدس» می‌شمرد. سلفی‌ها در این زمینه با رد هرگونه تفسیر تجدید نظرطلبانه، اغلب همچون ایمن ظواهری چهره‌‌ی برجسته‌‌ی القاعده معتقدند که بنا بر اقتضائات و الزامات روز (تنگناهای سلفی‌گری)، کاهش اختلاف میان مذاهب مختلفِ اهل سنت ضرورت پیدا کرده است. (16)

نهم:

از جمله ویژگی‌های سلفی‌گری، ابزارگرایی ناشی از تقدم عمل بر اندیشه است. مسئله «اصالت ظواهر» (17) در بین سلفی‌ها نوعی ابزارگرایی (18) ناشی از تقدم عمل بر نظر را در نظام فکری این جریان باز می‌نماید که با ایده‌های ماکیاولیستی (19) هم خوانی دارد. به طوری که جریان‌های افراطیِ سلفی‌گری، برای رسیدن به هدف، تمام راه‌های غیر مشروع را پیشنهاد می‌کنند (20) به عنوان مثال، آن‌ها با استناد به اقوال اقطاب سلفی مانند ابن تیمیه، اعمال غیرشرعی، نظیر «دروغ» و «أخذ مال حرام در همه‌‌ی اشکال آن» را جایز می‌شمارند. (21)
جریان سلفی‌گری با تکیه بر این میراث تاریخی و با الهام از انگاره پردازی‌های سلفی، گسترده‌ترین شبکه تروریستی در جهان را سازماندهی کرده که به دلیل بهره‌گیری از اشکال مختلف خشونت ورزی، نظیر «تروریسم انتحار (22)، نماینده‌‌ی شاخصِ» تررویسم نوین (23) دوران معاصر به حساب می‌آید.
البته در بیان مفهوم سلفی‌گری باید به موارد ذیل نیز توجه داشت:

اول:

سلفی‌گری مفهومی عام، مطلق و منسجم نیست و میان جریان‌های مختلف آن، کاملاً تضاد وجود دارد. بی شک این تضادها را باید به گونه‌ای شفاف روشن کرد تا توهم وجود دشمنی منسجم در برابر جهان اسلام برطرف شود.

دوم:

هر چند جریان‌هایی مختلف به عنوان سلفی‌گری شناخته می‌شوند، اما همه‌‌ی آن‌ها از نظر اندیشه‌ای، در ردیف سلفی‌گری مصطلح قرار نمی‌گیرند. بسیاری از آن‌ها در سیر تاریخی خود، به جریان‌های رادیکالی تبدیل شده‌اند و سلفی‌گری وهابی، آن‌ها را در مسیر رادیکالیسم مذهبی و سیاسی قرار داده است؛ در حالی که در گذشته دست کم در مقام عمل چنین نبوده‌اند. بنابراین هنگامی که عنوان سلفی‌گری به مکتبی داده می‌شود، بدین معنا نیست که الزاماً در ردیف سلفی‌گری وهابی قرار دارد؛ بلکه از نظر مبانی به مبانی عام سلفی‌گری نزدیک است.

سوم:

ممکن است حتی در یک گرایش سلفی‌گری، چند جریان وجود داشته باشد که در حوزه‌های مختلف به شدت با یکدیگر مخالف باشند؛ چنان که در سلفی‌گری‌های وهابی، شبه قاره و مصر، چنین وضعیتی کاملاً دیده می‌شود از آن جا که هدف این نوشتار کوتاه، تمرکز بر مهم‌ترین مصداق سلفی‌گری، یعنی وهابیت است، تنها به جریان‌های داخلی این گونه پرداخته خواهد شد و به دیگر جریان‌های سلفی‌گری، اشاره خواهد شد.

چهارم:

سلفی‌گری با وجود اختلاف‌های عمیق در مبانی اعتقادی و سیاسی جریان‌های درونی خود، به دنبال ایجاد رهبری واحد در میان آن‌هاست و این وظیفه را سلفی‌گری وهابی بر عهده گرفته است. این جریان، امروزه خود را عهده‌دار رهبری جریان‌های سلفی معاصر می‌داند و با توجه به ظرفیت‌های مختلف تبلیغی، مالی، رسانه‌ای و موقعیتی (استیلا بر حرمین شریفین) و ... همه تلاش خود را برای سامان‌‌دهی دیگر جریان‌های سلفی به کار گرفته است و در حقیقت، از آن‌ها در راستای هدف‌های خود بهره برداری می‌کند. این در حالی است که مبانی بسیاری از جریان‌هایی که به عنوان سلفی‌گری شناخته می‌شوند، با مبانی سلفی‌گری وهابی متضاد و مغایر است.

ج. کفر:

کفر در لغت به معنای ستر، نهان کردن و پوشاندن است. (24) و در اصطلاح علم فقه و کلام، تفاوت‌هایی دارد. کفر در علم فقه معمولاً در برابر اسلام قرار می‌گیرد. در علم فقه، حد نصاب مسلمان بودن و خروج از مرز کفر، جاری شدن شهادتین بر زبان است و کسی که شهادتین را نگوید کافر می‌شود. در این موارد، کفر بیشتر مربوط به امور ظاهری است و بیانگر نوع تعامل مسلمانان با کفار است. برای نمونه، در علم فقه بیشتر درباره احکام کفر، مانند شیوه تعامل مسلمانان در اموری همچون معاملات، ازدواج و ارث بردن کافر از مسلمانان بحث می‌شود. (25) در واقع حکم به کفر مسلمانی که ضروری دین را انکار کرده، موضوع بحث ارتداد و از دایره تکفیر بیرون است. فقیهان به تفصیل به مقوله ارتداد پرداخته‌اند و آن را «بیرون آمدن از دین» دانسته‌اند که با انکار ضروری دین تحقق می‌یابد که عبارت است از: «انکار الوهیت یا توحید یا رسالت یا یکی از ضروریات دین، با التفات به این که ضروری است، به طوری که انکارش به انکار رسالت منجر شود». (26) ارتداد فرد با وجود شرایطی چون بلوغ، عقل، اختیار و قصد و با اقرار خود او یا گواهی عادل اثبات می‌گردد و احکامی چون وجوب قتل و جدایی از همسر را برای وی به بار می‌آورد.
اما در علم کلام، کفر در برابر «ایمان» به کار می‌رود و مفهوم، مرزها و معیارهای کفر به دقت بررسی می‌شود. در علم کلام، کفر جدای از انکار لسانی، از افعال قلوب شمرده می‌شود. پس کفر در علم کلام، انکار چیزی است که شان آن، ایمان آوردن به آن است؛ به عبارت دیگر، انکار هر یک از متعلقات ایمان موجب کفر می‌شود. (27)

د. سلفی‌گری تکفیری:

مقصود از تکفیر اهل قبله، کافر خواندن و نسبت دادن کفر و کافر خواندن کسی است که اظهار اسلام نموده و به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اقرار می‌نماید، که تکفیر او موجب می‌گردد آثار دنیوی خاص بر آن مترتب می‌گردد. (28)
سلفی‌گری تکفیری به گرایش گروهی از سلفیون گفته می‌شود که مخالفان خود را کافر می‌شمرد. براساس مبنای فکری آنان، میان ایمان و عمل تلازم وجود دارد؛ به این معنا که اگر کسی ایمان به خدا داشته باشد و مرتکب کبائر شود، از دین خارج شده و کافر شمرده می‌شود.
چنین دیدگاهی موجب شده است که مسلمانان را به علت انجام امور مذهبی خود، در ردیف مشرکان قرار دهند و در نتیجه آنان «مهدور الدم» شمارند.

2-1-2. تهدیدات امنیتی

تهدید، مفهومی انتزاعی است که درهم تنیدگی عمیقی با مفهوم امنیت دارد. (29) تا جایی که بسیاری از نظریه‌پردازان و متفکران این حوزه، امنیت را با تهدید معنا نموده‌اند و حتی رویکرد « ناامنی به جای امنیت» خود به یکی از رویکردهای مسلط مطالعات امنیتی تبدیل شده و در این چارچوب آنچه در مباحث قرار دارد تهدید است. (30) تعریف دقیق تهدید به دلیل چند وجهی بودن آن و ارتباط آن با امنیت ملی، منافع ملی، (31) اهداف ملی(32) و راهبردهای ملی (33)، پیچیده و مشکل است؛ لذا صاحب نظران به تناسب نگرش به تهدید و ادراکشان از آن تعریفی ارائه نموده‌اند. (34) تهدید که معادل آن در زبان انگلیسی Threat می‌باشد در لغت، معانی مختلف اما نزدیک به هم دارد. فرهنگ لغت معین آن را به ترسانیدن، بیم دادن و یا بیم کردن معنا کرده است. (35) فرهنگ آکسفورد تهدید را این گونه تعریف می‌کند: «امکان به وحشت انداختن، ترساندن یا ایجاد فاجعه برای یک فرد یا جامعه. آسیب زدن به کسی یا چیزی، نتایج ناخوشایند به بار آوردن.» (36)
تهدید از نظر اصطلاحاتی عبارت است از: «به هرگونه نیت، قصد و اقدامی که ثبات و امنیت یک سازمان یا کشور را به خطر اندازد تهدید می‌گویند.» (37) یا «به خطر انداختن کیان یک فرد، سازمان، جامعه، منطقه یا جهان را تهدید می‌گویند.» (38) و در جای دیگر گفته شده: «تهدید عبارت است از توانایی‌ها، نیات و اقدامات دشمنان بالفعل و بالقوه (داخلی و خارجی) جهت ممانعت از دست‌یابی موفقیت‌آمیز خودی به علایق و مقاصد امنیت ملی یا مداخله به نحوی که نیل به این علایق و مقاصد به خطر بیفتد.» (39)
آنچه در مقام ارزیابی تعاریف پیشین می‌توان اظهار کرد، آن است که دیدگاه‌های مذکور برای تعریف تهدید تنها به یک یا چند عنصر توجه داشته‌اند. این در حالی است که در مقام تعریف- به دلیل تغییر و تحول عناصر مزبور- لازم است ویژگی‌های کلانی مدنظر قرار گیرند که در صورت تغییر عناصر و مصادیق خاص، اعتبار تعریف مخدوش نشود؛ لذا از دیدگاه نگارنده تهدید عبارت است از:
نوعی مخاطره نسبت به منافع بازیگر که امکان مدیریت آن در چارچوب اصول و ضوابط قانونی، با هزینه قابل قبول و از طریق اصلاحی، به دیلی شیوع علائم نظری و کاربردی آن، وجود ندارد. (40)

الف. ماهیت تهدید: سخت، نیمه سخت یا نرم

طبقه بندی تهدیدات براساس نرم، [نیمه سخت] و سخت، در واقع با خلق مفهوم تهدیدات نرم ایجاد شد. (41) در مورد تهدیدات نرم و سخت، تلقی واحدی وجود ندارد؛ برخی تهدیدات نرم را تهدیداتی غیرنظامی مانند تهدیدات محیط زیست، جرایم، فساد، و .... دانسته‌اند.
دبیر کل سابق سازمان ملل (کوفی عنان) تهدیدات سخت سازمان را تروریسم و سلاح‌های کشتار جمعی و تهدیدات نرم را فقر، ایدز، و محیط زیست معرفی کرده است. برخی از پژوهش‌ها نیز تلقی دیگری از این تقسیم دارند. این تلقی از دو جهت قابل بحث است:

- از جهت ابزار و شیوه‌های تهدید:

در برخی از تهدیدات، ابزارها و شیوه‌های تهدید کننده، سخت و توأم با زور و اجبار است مانند تهدید نظامی یا تحریم اقتصادی؛ اما در مواردی ابزار یا شیوه مردم استفاده، نرم و غیرخشونت آمیز است مانند استفاده از رسانه، فیلم و روش اقناع.

- از جهت هدف و سوژه تهدید:

در برخی از موارد، هدف تهدید کننده موضوعات سخت و عینی است مانند تخریب اماکن و تأسیسات نظامی و سیاسی، کشتن انسان‌ها و اما در موارد دیگر ممکن است هدف تهدید کننده تغییر نگرش‌ها، افکار و علایق افراد یا جامعه باشد. اگرچه معمولاً ابزار و شیوه سخت با هدف سخت و برعکس ابزار و شیوه نرم با هدف نرم تناسب دارند، اما ممکن است در موارد خاص از ابزار سخت برای اهداف نرم نیز استفاده شود؛ بنابراین در تقسیم بندی فوق از هر دو معیار می‌توان استفاده نمود. (42)

* اول) تهدیدات سخت

هرگاه استقلال و تمامیت ارضی کشور در خطر بالقوه یا بالفعل اقدامات نظامی یک کشور، اتحادیه کشورهای خارجی یا گروه‌های معارض مسلح داخلی قرار بگیرد، تهدید سخت واقع شده است. (43) در واقع اعمال قدرت نظامی برای تحمیل اراده و تأمین منافع همان تهدید سخت است. در این نوع تهدید، هدف، اشغال سرزمین است. تهدید سخت، متکی بر روش‌های فیزیکی، عینی و سخت افزارانه است. رفتار خشونت آمیز، براندازی آشکار، حذف دفعی، اشغال، تجزیه و الحاق سرزمین، ویژگی این تهدید است. ظهور و پیشینه تاریخی این تهدید مربوط به دوره استعمال کهن بوده که نظام‌های سلطه با استفاده از لشکرکشی، کشتار، تصرف سرزمین و الحاق آن (ایجاد مستملکات و مستعمرات)، اراده خود را تحمیل و مافع خویش را تأمین کرده‌اند. جنگ داخلی، اشغال نظامی محدود، بمباران مراکز راهبردی، اشغال نظامی گسترده، جنگ نیابتی، کنترل مسیر انرژی و ... اشکال تهدید سخت به شمار می‌آیند.
تهدیدات سخت متکی به روش‌های فیزیکی، عینی، سخت‌افزارانه و همراه با اعمال و رفتارهای خشونت آمیز، براندازی آشکار و با استفاده از شیوه زور و اجبار و حذف دفعی و اشغال سرزمین است. این تهدیدات عمدتاً محسوس، واقعی و عینی و با عکس العمل‌های فیزیکی همراه می‌باشد. در حقیقت خشونت آمیز بودن در روش اقدام و سخت افزاری بودن در پیامد اقدام دو معیار اصلی تهدیدات است. این تهدیدات اغلب با ابزارها و تجهیزات مرگبار انجام شده و نتیجه آن تخریب، انهدام، کشتار و وحشت آفرینی است. ظهور این نوع تهدیدات عمدتاً مربوط به دوره استعمار کهن است که قدرت‌های استعماری با لشکرکشی، اعمال زور و کشتار و اشغال و الحاق سرزمین، اهداف خود را تأمین می‌کردند. (44) شکل‌های مدرن تهدید سخت در عصر حاضر در لشگرکشی آمریکا و متحدان آن به عراق و افغانستان مشاهده می‌شود. (45)
* دوم) تهدیدات نیمه سخت (46)
تهدید نیمه سخت نیز عبارت از اعمال قدرت از راه نفوذ در نظام سیاسی- امنیتی یک کشور برای تحمیل اراده و تأمین منافع است. هدف این نوع تهدید، اشغال حکومت و نهادهای حاکمیت است. تهدیدهای نیمه سخت، متکی بر کاربرد نظام اطلاعاتی، امنیتی و نفوذ در دولت‌هاست که روش‌های آن، بنا به شرایط، ترکیبی از ابزارهای سخت و نرم است. ظهور این تهدیدها مربوط به دوره استعمار نو بوده که نظام سلطه با استفاده از کاربرد قدرت امنیتی و بدون بهره‌گیری از لشکرکشی و اشغال فیزیکی سرزمین، نظام حکومت و سیاست یک کشور را در اختیار خود قرار داده و از این طریق به تحمیل اراده پرداخته و منافع خود را تأمین کرده‌اند. کودتا، شورش، اعتراض، انقلاب مخملی، جرایم سازمان یافته، انقلاب رنگی و ... اشکال جنگ و تهدید نیمه سخت به شمار می‌آید. (47)

*) سوم) تهدیدات نرم

تهدیدات نرم را می‌توان تحولاتی دانست که موجب دگرگونی در هویت فرهنگی و الگوهای رفتاری مورد قبول یک نظام سیاسی می‌شود. تهدید نرم، نوعی سلطه کامل در ابعاد سه گانه حکومت، اقتصاد و فرهنگ است که از طریق استحاله‌ی الگوهای رفتاری ملی در این حوزه‌ها و جایگزینی الگوهای نظام سلطه‌ای تهدید محقق می‌شود. با این نگرش، تمامی اقداماتی که موجب شود تا اهداف و ارزش‌های حیاتی یک نظام سیاسی (زیرساخت‌های فکری، باورها و الگوهای رفتاری در حوزه اقتصاد، فرهنگ و سیاست) به خطر افتد، یا موجب ایجاد تغییر و دگرگونی اساسی در عوامل تعیین کننده هویت ملی یک کشور شود، تهدید نرم به شمار می‌آید. در تهدید نرم، بدون منازعه و لشکرکشی فیزیکی، کشور مهاجم اراده خود را بر یک ملت تحمیل و آن را در ابعاد گوناگون با روش‌های نرم افزارانه اشغال می‌کند. تردید در مبانی و زیرساخت‌های فکری یک نظام سیاسی، بحران در ارزش‌ها و باورهای اساسی جامعه، بحران در الگوهای رفتاری جامعه و بحران‌های پنج‌گانه سیاسی (هویت، مقبولیت، مشارکت، نفوذ و توزیع) را می‌توان از مؤلفه‌های این تهدید نام برد. تغییرات حاصل از تهدید نرم، ماهوی، آرام، ذهنی، تدریجی و نرم افزارانه است. این تهدید همراه با آرامش و خالی از روش‌های فیزیکی و با استفاده از ابزارهای تبلیغات، رسانه، احزاب، تشکل‌های صنفی و قشری و شیوه القاء و اقناع انجام می‌پذیرد. در حال حاضر جهانی سازی فرهنگی مترادف با مفهوم تهدید نرم تلقی می‌شود. (48)
هر دولت و جامعه‌ای برای استحکام پیدا کردن فیزیک خود نیازمند یک ایده پیونددهنده و یک ایدئولوژی سازمان دهنده است. ایدئولوژی سیاسی- اقتصادی- مذهبی و اجتماعی می‌تواند در خدمت ایده دولت قرار گیرد و به طور تنگاتنگی با ساختارهای نهادینه دولت مرتبط گردد. در برخی از اوقات یک ایدئولوژی سازمان دهنده به گونه‌ای به شکل عمیق در دولت جا افتاده است که تغییر آن عواقب شدید و ویران کننده‌ای دارد. (49) تهدید نرم تلاش می‌کند تا این بنیان‌های اساسی و ارزش‌های خاص را هر نظام را هدف بگیرد. قبلاًَ تهدید علیه منافع یک بازیگر به لحاظ جنس و ماهیت بیشتر از جنس تهدید سخت بود؛ به این معنا که وجه قالب تهدید، علیه منافع عینی و مشهود بازیگر مورد هجوم بوده است و برای تحقیق و شکل گرفتن این نوع تهدید از ابزارهای سخت و قدرت نظامی و فشارها اقتصادی استفاده می‌شده است.
تهدیدات نرم را می‌توان با دو معیار اساسی از تهدیدات سخت باز شناخت: اولین معیار، غیرخشونت آمیز بودن روش تهدید و معیار دوم، نرم افزاری بوددن پیامد تهدید است. لحاظ کردن غیر خشونت آمیز بودن در روش و نرم افزاری بودن در پیامد تهدید در واقع خالص کردن و ناب کردن تهدیدات نرم و تمایز قطعی میان چنین تهدیداتی با تهدیدات سخت است. با توجه به معیار دوگانه تهدیدات نرم، این نوع تهدید را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد: دسته اول از تهدیدات نرم دارای روش خشونت آمیز، اما با پیامد نرم افزاری یا غیر خشونت‌آمیز است، مانند: استفاده از سلاح‌های حاوی انرژی هدایت شده به منظور از کار انداختن شبکه‌های دیجیتالی یک شهر یا سازمان. در دسته دوم، آن تهدیداتی قرار دارد که روش آن غیر خشونت آمیز، اما پیامدهایش خشونت آمیز است؛ مانند استفاده از کرم‌ها و بمب‌های منطقی که سیستم کنترل و فرمان سدها یا ناوبری هواپیما را از کار انداخته، موجب سقوط یا تصادم هواپیماها، یا تخریب مناطق پایین دستی سدها بر اثر جاری شدن سیل می‌گردد. دسته سوم از تهدیدات نرم شامل آن دسته از تهدیداتی است که روش و پیامدهای آن غیرخشونت آمیز است. به این دسته از تهدیدات غیر کشنده نیز گفته می‌شود؛ مانند استفاده از روش عملیات روانی که پیامد آن امتناع و مجاب ساختن مخاطب به انجام کار یا اقدامی است که تهدیدگر به آن تمایل دارد. ضمن آن که خود روش نیز نرم افزاری است. (50)

4-1-2. راهبرد (51)

از نظر معناشناسی، واژه «استراتژی» ریشه‌‌ی یونانی دارد و ابتدا به صورت «استراتگوس» و به مفهوم یک نقش (یک فرمانده در نقش فرماندهی یک ارتش) به کار می‌رفت. پس از آن به معنای «هنر یک فرمانده نظامی» تعبیر شد که به مهارت‌های رفتاری و روان شناختی فرمانده اشاره داشت. در حدود 450 سال پیش از میلاد به معنای مهارت مدیریتی (اداره، رهبری، قدرت) به کار رفت. این واژه در زمان اسکندر (330 پیش از میلاد) به مهارت به کارگیری نیروها برای غلبه بر مقاومت و مخالفت و ایجاد یک نظام یکپارچه دولت جهانی اشاره داشت». (52)
گذشته از تعاریف سنتی از استراتژی، امروزه شاهد فراز و فرودهای بسیاری در مفهوم استراتژی هستیم که جای رویکرد سنتی که در آن استراتژی هنر راهبری نیروهای نظامی معنا گردیده بود استراتژی با رویکرد جامع و تحت عنوان استراتژی بزرگ به صورت زیر یاد می‌شود:
استراتژی عبارت است از: هدایت و مدیریت تمامی منابع یک ملت و یا گروهی از ملت‌ها، جهت کسب اهداف سیاسی معین. (53)
در چارچوب فضای مبتنی بر وجود ملت- کشورها، می‌توان استراتژی را چنین تعریف نمود:
برنامه بلند مدت طراحی شده‌ای که برای نحوه اربرد کلیه امکانات (بالفعل/ بالقوه) در راستای نیل به اهدف در سطح ملی، در دوره زمانی مشخص که با توجه به شرایط داخلی و خارجی هر بازیگر، توسط دولت‌ها طراحی و به اجرا گذرانده می‌شود. در این تعریف جند نکته لحاظ شده است:
اولاً: ماهیت استراتژی فقط نظامی نیست؛
ثانیاً: سطح تحلیل ملی است؛ لذا ماهیت کلان نگر آن مورد تأکید قرار گرفته است.
ثالثاً: از حیث، ابعاد جامع بوده و حوزه‌های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و ... را به صورت همزمان مدنظر دارد؛
رابعاً: زمان‌‌مند و مکان‌مند است؛ بدین معنا که بازیگران حاضر در تحقق استراتژی و دوره زمانی تحقق اهداف باید مشخص باشند؛
وبالاخره آن که ماهیت جمعی آن مورد توجه قرار گرفته است؛ بدین معنا که طراحی استراتژی صرفاً امری دولتی ارزیابی نمی‌شود، بلکه در بستر شرایط داخلی و با مدیریت دولت‌ها انجام می‌شود. (54)
همان طور که مشاهده می‌گردد از راهبرد، تلقی‌های متفاوتی وجود دارد که به رغم اختلاف، از اصول مبنایی واحد و یکسانی برخوردارند. به همین علت می‌توان آن‌ها را تعابیری تکامل یافته از این مفهوم ارزیابی نمود. نگارنده پنج نسل از تعاریف را از یکدیگر تمییز داده که عبارتند از: هنر جنگیدن، مدیریت جنگ، برنامه ریزی سازمانی، مدیریت ملی و بالاخره مهندسی جهانی. در پژوهش حاضر «نسل چهارم» (یعنی مدیریت ملی) مدنظر است.

2-2 چارچوب نظری

چارچوب نظری تحقیق، قلمرو تئوریکی طرح است و اساساً نگرش و چشم اندازنظری است که برای بررسی موضوع تحقیق پذیرفته می‌شود.
انتخاب چارچوب نظری، به مسئله تحقیق و کیفیت اطلاعات علمی به دست آمده از مرحله مطالعات اکتشافی (55) بستگی دارد که محقق بعد از واکاوی ادبیات نظری موضوع تحقیق و طبقه بندی داده‌های جمع‌آوری شده برحسب همگرایی‌ها و تضادهای موجود در رویکردها، در مرحله طراحی چهارچوب نظری پژوهش، تئوری یا تئوری‌های مختلف را به عنوان بنیان کار علمی خود قرار می‌دهد که گمان می‌رود می‌توانند پشتوانه تئوریکی موضوع مورد مطالعه قرار بگیرند.

1-2-2. بازشناسی چارچوب‌های نظری تهدید نرم امنیتی

یکی از روش‌های مناسب در فهم ماهیت پدیده‌ها، طبقه بندی آن‌ها بر مبنای عوامل متفاوت است. طبقه بندی تهدیدها، ابعاد و زوایای گوناگون تهدید را نمایان می‌سازد. ضمن آن که با توجه به دسته بندی‌های متفاوت مانند طراحی راهبرد، مقابله با تهدید، تحلیل تهدید یا تفسیر آن استفاده نمود. (56) عبدالله خانی با شش شاخص (57) و افتخاری با یازده شاخص، عمده‌ترین گونه‌های تهدید را بررسی نموده‌اند. (58) نظریه‌پردازان غربی نیز دسته بندی‌های مختلفی ارائه داده‌اند. برای مثال، باری بوزان، تهدیدها را به تهدیدهای نظامی، اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی و سیاسی تقسیم می‌کند. (59) رابرت ماندل، ابعاد اساسی تهدید و امنیت ملی را چهار بعد اصلی نظامی، اقتصادی، منابع/ محیطی و فرهنگی/ اجتماعی معرفی می‌کند. (60) برخی از صاحب نظران معتقدند تهدید و به کارگیری آن در حوزه امنیت ملی، تابع فرهنگ راهبردی و گفتمان‌های مختلف امنیتی است. (61) بنابراین در مکاتب و رهیافت‌های مختلف امنیتی، تهدید، نقش و جایگاه متفاوتی دارد. برای مثال در نظریه‌های واقع‌گرایی به ویژه نظریه «توازن تهدید» و «مکتب کپنهاگ»، تهدید، نقش محوری در امنیت ملی دارد، در حالی که در نظریه‌هایی مانند سازه انگاری و نظریه قدرت نرم، تهدید در حاشیه قرار داشته و مسائل دیگر اهمیت می‌یابد. از سوی دیگر، هدف‌ها، سطح، حوزه‌های تهدید و چگونگی اندازه‌گیری آن در رهیافت‌های امنیتی متفاوت است؛ (62) لکن از آنجا که تهدید، مقوله‌ای «زمینه‌وند» (63) به شمار می‌آید و شناخت مفهومی و مصداقی آن بدون توجه به ساخت اجتماعی جامعه مورد بحث اصولاً ممکن نیست، در این قسمت از پژوهش لازم می‌آید تا اسناد بالادستی حاکم بر جامعه ایران مورد بررسی و متناسب با موضوع «تهدید نرم» بازخوانی و تحلیل شود.
اسناد مرجعی که در این ارتباط لازم است مورد توجه قرار گیرند، عبارتند از: اندیشه و عمل رهبران جمهوری اسلامی ایران، قانونی اساسی و سند چشم‌انداز در افق 1404 که با توجه به کوتاهی مجال و جامعیت نظرات رهبر معظم انقلاب چارچوب نظری این تحقیق برای تبیین تهدیدات نرم ناشی از فعالیت‌های جریان‌های تکفیری سلفی‌گری در جهان اسلام بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران در قالب نظریه امنیت نرم و براساس گفتمان ایجابی از امنیت و با تکیه بر آرا و اندیشه‌های مقام معظم رهبری ساخته شده است.

2-2-2. مقام معظم رهبری و تحلیل ماهیت شناسانه تهدیدات نرم

آنچه در تحلیل اندیشه مقام معظم رهبری در موضوع حاضر باید مورد توجه قرار گیرد، دستگاه معرفت شناخته‌ای است که به دلیل ماهیت فلسفی آن، جامع و فراگیر است و توان لازم برای تحلیل پدیده‌های مختلف سیاسی و اجتماعی در اختیار دارد. اصولاً دستگاه‌های معرفت شناختی فلسفی از این مزیت برخوردارند که مستند به اصول کلان وضع شده، به پیروان خود توان تحلیل ماهیت و شناخت مصادیق را می‌دهند. بر این اساس، مؤلفه‌ها و مصادیق تهدید نرم را از دید مقام معظم رهبری بررسی می‌کنیم:

الف.

عبارات مرتبط با این موضوع

راهبردهای مقابله با تهدیدات نرم ناشی از فعالیت جریان‌های سلفی تکفیری در جهان اسلام راهبردهای مقابله با تهدیدات نرم ناشی از فعالیت جریان‌های سلفی تکفیری در جهان اسلام


ادامه مطلب ...

تقابل دیدگاه وهابیت تکفیری در حرمت تکفیر اهل قبله با آیات و روایات

[ad_1]

چکیده

از دیدگاه قرآن کریم، هیچ مسلمانی حق ندارد برادر مسلمان خود را به کفر و شرک متهم سازد و به این بهانه متعرض جان و مال او شود؛ بلکه اگر کسی اظهار اسلام کرد، بر مسلمانان واجب است که با آغوش باز سخنش را بپذیریند و او را مسلمان بدانند. از آیات قرآن کریم استفاده می‌شود که گفتار و حال ظاهری افراد، معتبر است. و اگر کسی کوچک‌ترین نشانه‌ای از خود مبنی بر مسلمان بودن؛ مثل سلام کردن، نشان داد باید حکم مسلمان بر او جاری شود و خون و مالش محترم است.
قرآن کریم صراحتاً به مسلمانان دستور داده است که از به کار بردن کلمه‌ی «یا کافر» برای برادر مسلمان خود، خودداری نمایند.
طبق روایات صحیحی که در کتاب‌های اهل سنت وجود دارد، هر کس برادر خود را کافر خطاب کند، انگار که او را کشته است، در خون او شریک است و این کفر، به خود او بر می‌گردد، اما وهابی‌ها بدون هیچ دلیل و مدرکی تمام مسلمانان را تنها به بهانه‌ی توسل و استغاثه، کافر، مشرک و محدور الدم می‌دانند. طبق مدارکی که در کتاب‌های وهابیت وجود دارد، محمد بن عبدالوهاب دو خصلت مهم داشته است:
1. تکفیر تمام اهل زمین.
2. جرئت زیاد در ریختن خون افراد بی‌گناه.
آن‌ها حتی مدعی شده‌اند که اگر کسی، از خاندان محمد بن عبدالوهاب اطاعت نکند، راهی دوزخ خواهد شد. و این تفکر با آیات و روایات معتبر السند در تضاد است.

بیان مسئله و قلمرو تحقیق

سال‌هاست که آشوب و ناامنی، بسیاری از کشورهای اسلامی را فراگرفته است. گروهی با تکفیر دیگر مذاهب اسلامی، خون آنان را مباح دانسته و به بهانه‌ی وجود شرک و بدعت در دیگر مذاهب، اسلحه به دست گرفته و مسلمانان را قتل عام می‌کنند و جالب این است که آن‌ها خود را تنها فرقه‌ی بر حق و دیگر مذاهب را باطل پنداشته و کشتار پیروان آنان را واجب می‌دانند و قربة الی الله آنان را به قتل می‌رسانند.
در این تحقیق به دنبال اثبات این مسئله هستیم که از نظر قرآن و روایاتی که خود تکفیری قبول دارند «تکفیر و کشتن هیچ مسلمانی جایز نیست و خون، مال و ناموس هر کسی که شهادتین را بر زبان جاری کند، محترم است.»
سپس در ادامه از کتاب‌هایی که مورد تأیید محمد بن عبدالوهاب و علمای سرشناس وهابی می‌باشند، ثابت خواهیم کرد که آن‌ها مردمی را که از مذهب وهابیت پیروی نمی‌کنند کافر و محدور الدم می‌دانند و این دیدگاه آن‌ها در تقابل مستقیم با قرآن و سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌باشد.

اهمیت تحقیق

آرامش و امنیت در هر کشوری سنگ‌بنای هر نوع پیشرفت دنیوی و اخروی است. دین اسلام برای آرامش و امنیت، اهمیت زیادی قائل شده و برهم زننده‌ی آن را محارب و مفسد فی‌الأرض خوانده است. از طرف دیگر بسیاری از تکفیری‌ها، آگاهی کامل از باورهای اصیل اسلامی ندارند و بر این باورند که اندیشه‌ی تفکیر، باوری است اسلامی و قرآنی.
از این رو بر ماست که با استدلال به آیات قرآن و روایات مورد قبول خود آنان، این باور را تصحیح و به آرامش و امنیت جامعه‌ی اسلامی کمک نماییم.
پیش از ورود به اصل بحث، برای تبیین مسئله، توضیح برخی واژه‌های کلیدی این مقاله ضروری است.

اسلام و مسلمان:

«اسلام» در لغت به معنای تسلیم شدن و صلح است و «مسلمان» کسی است که دین مبین اسلام را پذیرفته باشد و خود را تسلیم فرمان‌های خدا و پیامبرش بداند، (2) اما از نگاه شرع و اصطلاحی که اهل سنت و وهابیت قبول دارند؛ «مسلمان کسی است که با زبان به وحدانیت خداوند و نبوت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شهادت دهد، نماز را اقامه کرده، زکات واجب خود را پرداخت نماید، در ماه رمضان روزه بگیرد و در صورت قدرت به زیارت خانه‌ی خدا برود.» (3)
طبق روایاتی که در معتبرترین کتاب‌های اهل سنت پس از قرآن وارد شده است، هر کس با زبان به وحدانیت خداوند و نبوت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اعتراف کند و عملاً نماز بخواند و زکات پرداخت کند، مسلمان است و جان و مالش محترم و محفوظ است.» (4) و در روایت دیگری نقل شده است: «هر کس بگوید «لا اله ‌الا الله» و تنها با زبان بر وحدانیت خداوند شهادت دهد، برای اثبات مسلمان بودن و حفظ جان و مالش کفایت می‌کند.» (5)

وهابیت:

وهابیت، فرقه‌ای است نو ظهور که در تابستان سال (1157 ق) در منطقه درعیه (سیزده کیلومتری شمال غربی شهر ریاض) با بیعت محمد بن عبدالوهاب و محمد بن سعود تشکیل شد.
شیخ محمد بن عبدالوهاب و امیرمحمد بن سعود، پیمان بستند که براساس آن، حکومت و قدرت سیاسی، نسل اندر نسل در اختیار آل سعود (خاندان محمد بن سعود) و رهبری مذهبی و دینی در اختیار آل الشیخ (خاندان محمد بن عبدالوهاب) باشد و هر دو طایفه، همواره از همدیگر پشتیبانی کنند. (6)
وهابیت سه دوره در شبه جزیره‌ی عربستان حکومت کرده است که حکومت اول آن‌ها در سال (1233 ق) با دستگیری عبدالله بن سعود به دست ابراهیم پاشا پسر محمدعلی پاشا - حاکم عثمانی مصر و گردن زدن او در میدان بایزید استانبول، در عهد سلطان محمود خان عثمانی پایان یافت.
دوره دوم این حکومت در سال (1236 ق) با تصرف منطقه‌ی درعیه توسط ترکی بن عبدالله تشکیل و با کشته شدن او در سال (1249 ق) به دست پسر عمویش - مشاری بن عبدالله - جنگ قدرت میان خاندان آل سعود بالا گرفت تا این که در سال (1263 ق) طومار دومین حکومت وهابیت به دست آل رشید پیچیده شد.
حکومت سوم وهابیت با تصرف شهر ریاض در سال (1319 ق) توسط عبدالعزیز بن عبدالرحمن مشهور به «ابن سعود» و ملقب به «شاهین صحرا» آغاز و تا امروز در خاندان او دست به دست می‌شود.
وهابی‌ها اعتقادهای ویژه‌ای دارند که آنان را از سایر مسلمانان متمایز می‌کند، از جمله این که تمام مسلمانانِ غیر از خود را کافر می‌دانند، هرگونه استغاثه، توسل و تبرک به قبور انبیاء و صالحین را شرک می‌پندارند، از سفر برای زیارت انبیاء و صالحین، ساختن گنبد و بارگاه، گذاشتن شمع بر روی مقابر، جشن گرفتن برای تولد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و... جلوگیری می‌کنند و انجام دهنده آن را کافر و محدور الدم می‌دانند. اما مهمترین تفاوتی که آنان با سایر مسلمانان دارند، فهم آنان از توحید است. آنان معتقد هستند که فهمشان از توحید سبب نجات آنان از آتش جهنم می‌شود، در حالی که توحید دیگر مذاهب چنین خاصیتی ندارد.
محمد ناصرالدین البانی در این باره گفته است:
من اقرار می‌کنم که وهابی هستم، جماعت نجدی از این که وهابی گفته شوند نگران نیستند؛ در حالی که با مسلمانان در اصول مذهب تفاوتی ندارند. غالب مسلمانان امروز یا حنفی هستند، یا شافعی، یا مالکی و یا حنبلی. و نجدی‌ها خود را از حنابله می‌دانند و در پیروی از مذهب همانند سایر مسلمانان هستند، اما وهابی‌ها با سایر مسلمانان در یک ناحیه‌ی بسیار مهم اختلاف دارند و آن، فهم آنان از توحید است که فهم صحیحی است. فهم وهابیت از کلمه‌ی توحید و «لا اله ‌الا الله»، فهمی است که آنان را از خلود در آتش جهنم در روز قیامت نجات می‌دهد. (7)
بر همین مبنا، آنان، مسلمانان غیر از خود را کافر و مخلد در آتش جهنم می‌دانند و بر این باورند که کشتن آنان حلال و تصرف در اموالشان جایز است.

مقدمه

تکفیر و ارهاب، یکی از شوم‌ترین پدیده‌هایی است که در قرون اخیر و بیش از گذشته، امنیت جانی، مالی و آرامش خاطر جامعه‌ی اسلامی را به یغما برده است.
تکفیری‌ها با تحریک صهیونیسم و صد البته سرمایه نفتی کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس، هر روز امنیت و آرامش گوشه‌ای از سرزمین‌های اسلامی را با ارهاب، انفجار و قتل و غارت برهم می‌زنند و حتی به زن‌ها، کودکان و پیرمردها نیز رحم نمی‌کنند. و تأسف‌بارتر این که در هنگام انفجار، بریدن سر مسلمانان و کشتارهای دسته جمعی، شعار مقدس «الله اکبر» را نیز سر می‌دهند. این جریان باعث شده است که این شعار مبارک و دلنشین، به منفورترین شعار نزد سایر ادیان و مذاهب غیر اسلامی تبدیل شود.
اصلاح و تغییر این باور غلط و بسیار مخرب که عاقبت بسیار خطرناکی دارد، وظیفه‌ی تمام علمای مسلمان است و بر همین اساس بزرگان شیعه و سنی در برابر این تفکر ایستاده و آن را تقبیح و محکوم کرده‌اند.
در پیامی که حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای به مناسبت برگزاری کنگره‌ی عظیم حج صادر کردند، آمده است:
عناصر تکفیری که امروز بازیچه‌ی سیاست صهیونیست‌های غدّار و حامیان غربی آنان شده و دست به جنایت‌های سهمگین می‌زنند و خون مسلمانان و بی‌گناهان را می‌ریزند، کسانی از مدعیان دینداری و ملبّسین به لباس روحانیت که در آتش اختلاف‌های شیعه و سنّی و امثال آن می‌دمند، بدانند که نفس مراسم حج، باطل کننده‌ی مدعای آنان است. شگفتا! کسانی که مراسم برائت از مشرکان را که ریشه در عمل پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد، جدال ممنوع قلمداد می‌کنند، خود از مؤثرترین دست‌اندرکاران ایجاد منازعه‌های خونین میان مسلمانانند. این جانب هم چون بسیاری از علمای اسلام و دلسوزان امت اسلامی بار دیگر اعلام می‌کنم که هر گفته و عملی که موجب برافروختن آتش اختلاف میان مسلمانان شود و نیز اهانت به مقدّسات هر یک از گروه‌های مسلمان یا تکفیر یکی از مذاهب اسلامی باشد، خدمت به اردوگاه کفر و شرک و خیانت به اسلام و حرام شرعی است. (8)
ابوحامد غزالی، دانشمند پر آوازه‌ی اهل سنت درباره‌ی خطر تکفیر مسلمان توسط مسلمان می‌گوید:
آن چه شایسته است که یک محصل انجام دهد، دوری کردن از تکفیر است، زیرا حلال کردن خون و مال کسانی که به سوی قبله نماز می‌خوانند و به صراحت شهادتین را می‌خوانند، خطا است. خطا کردن در ترک کشتن هزار کافر، راحت‌تر است از ریختن خون یک مسلمان. به درستی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: که من به شما دستور می‌دهم که با مردم بجنگید تا زمانی که شهادتین را نگفته‌اند، زمانی که آن را بر زبان جاری کردند، خون و اموال آنان محفوظ است مگر این که حق باشد. (9)
ابن‌ناصرالدین دمشقی، شاگرد ابن‌تیمیه در کتابی که در دفاع از تکفیر ابن‌تیمیه توسط علمای اهل سنت نوشته است، درباره‌ی عواقب تکفیر یک مسلمان می‌نویسد:
پس لعن کردن مسلمان معین حرام است و بدتر از آن نسبت دادن یک مسلمان به کفر و خروج او از اسلام است، زیرا این کار عواقب بدی دارد که یکی از آن‌ها شاد کردن دشمنان این ملت پاک سرشت است و این که آن‌ها می‌توانند به خاطر لعن و تکفیر بر مسلمانان اشکال بگیرند و شرایع این دین را ضعیف جلوه دهند. (10)
و ‌ای کاش وهابی‌ها حداقل به نصیحت بزرگان خود گوش می‌دادند و لااقل به خاطر شاد نشدن دشمنان اسلام، از تکفیر و کشتار مسلمانان بی‌گناه دست می‌کشیدند.
محمد بن علی شوکانی که وهابی‌ها برای سخنان او ارزش ویژه‌ای قائلند، درباره‌ی حرمت تکفیر می‌گوید:
بدان که حکم به خروج یک مسلمان از اسلام و دخول او در کفر، برای مسلمانی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، شایسته نیست؛ مگر این که برای آن دلیلی روشن‌تر از روشنایی خورشید در وسط روز، داشته باشد، زیرا در روایات صحیح، که از طریق گروهی از صحابه نقل شده است، اگر کسی به برادرش کافر بگوید، یکی از آن‌ها گرفتارش خواهد شد. این روایت در صحیح بخاری آمده است. (11)
دیگر بزرگان اهل سنت نیز در این باره مطالب زیبا و جالبی دارند که به جهت اختصار به همین اندازه بسنده می‌کنیم.
البته دوران تکفیر و ارهاب به سر آمده است، زیرا نابودی و اضمحلال، سرنوشت تمام پدیده‌های غیرعقلانی، تندرو و بی‌ترمز بوده و هست. امروزه تکفیری‌ها به جایی رسیده‌اند که فقط دیگران را نمی‌کشند، تنها غیر خودی‌ها را ذبح نمی‌کنند و سر نمی‌برند؛ بلکه در بسیاری از کشورها به جان هم افتاده‌اند و در یک کلام خوی درندگی و ددمنشی، آنان را به خودکشی و رفیق‌کشی کشانده است. و این نشانه‌ی خوبی است برای اضمحلال و نابودی کامل این پدیده‌ی شوم و نامبارک.
این تحقیق شامل دو بخش می‌شود که در قالب دو گفتار طرح شده است. در گفتار اول، حرمت تکفیر مسلمان و اهل قبله را از دیدگاه آیات قرآن کریم و روایات صحیح السندی که وهابی‌ها آن را قبول دارند، بررسی و تحلیل کرده‌ایم.
و در گفتار دوم: مدارکی به صورت مستند از کتاب‌های خود وهابی‌ها آورده‌ایم که ثابت می‌کند آن‌ها تمام مسلمانان و بلکه تمام اهل زمین را کافر و مشرک می‌دانند؛ غیر از کسانی که از وهابیت پیروی کنند.

گفتار اول: دیدگاه قرآن و روایات درباره‌ی تکفیر اهل قبله

در بخش اول برای اثبات حرمت تکفیر اهل قبله، به سراغ آیات قرآن کریم خواهیم رفت که صراحتاً کافر خواندن دیگران را غیر مشروع اعلام کرده‌اند و در بخش دوم به روایاتی استناد می‌کنیم که در صحیح‌ترین کتاب‌های اهل سنت وجود دارد و وهابی‌ها نیز این روایات را برای خود حجت می‌دانند.

بخش اول: حرمت تفکیر از دیدگاه قرآن

قرآن کریم، در آیات متعدد در برابر پدیده‌ی تکفیر، قتل، فساد و غارت موضع‌گیری و آن را محکوم کرده است تا جایی که کشتن بی‌دلیل یک انسان را برابر با کشتن تمام بشریت دانسته است:
(مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعا)؛ (12)
هر کسی انسانی را جز برای انتقام، قتل یا فساد در روی زمین بکشد، مانند آن است که همه مردم را کشته باشد، و هر که شخصی را از مرگ نجات دهد گویی همه‌ی مردم را زنده کرده است.
(وَمَن یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِیهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِیماً)؛ (13)
و هر کس، فرد با ایمانی را از روی عمد بکشد، مجازاتِ او دوزخ است در حالی که جاودانه در آن می‌ماند و خداوند بر او غضب می‌کند و او را از رحمتش دور می‌سازد و عذاب عظیمی برای او آماده ساخته است.
این منطق قرآن است که به صراحت، کشتن انسان‌ها را جنایت بزرگ و گناه آن را به اندازه‌ی نسل‌کشی تمام بشریت تلقی کرده است، اما تکفیر باوران، بدون هیچ دلیل و حجتی کشتن هر کسی را جایز می‌دانند، مسلمان باشد، غیر مسلمان، زن باشد یا کودک، جوان باشد یا مسن، برای آن‌ها تفاوتی نمی‌کند، مهم این است که بتوانند خوی درندگی خود را تشفّی دهند.

1. هر کس بر شما سلام کرد، نباید او را کافر بخوانید:

تردیدی نیست که پدیده‌ی ارهاب و کشتار مسلمین، نتیجه‌ی مستقیم تفکر تکفیر است و اگر این باور، علاج و از جامعه اسلامی ریشه کن نشود، جامعه‌ی اسلامی هیچ‌گاه روی آرامش را نخواهد دید.
قرآن کریم راجع به حرمت تکفیر اهل قبله می‌فرماید:
(یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَتَبَیَّنُوا وَلاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى‌ إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الْدُّنْیَا فَعِندَ اللّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَةٌ کَذَلِکَ کُنتُم مِنْ قَبلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیکُم فَتَبَیَّنُوا إِنَّ اللّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیراً)؛ (14)
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که در راه خدا گام بر می‌دارید پس خوب وارسی کنید و کسی را که به شما اظهار اسلام می‌کند نگویید تو مؤمن نیستی، که بهره‌ی ناپایدار زندگی دنیا را بجویید، چرا که غنیمت‌های فراوان نزد خداست. پیش‌تر خودتان نیز همین‌گونه بود.
این آیه به روشنی به تمام مسلمانانی که برای جهاد خارج می‌شوند، دستور می‌دهد که اگر کسی نزد شما اظهار اسلام کرد، با آغوش باز سخنش را بپذیرید و حق ندارید که به او بدگمان بوده و بدون دلیل، اسلام او را رد کنید. و سپس در ادامه می‌افزاید که مبادا برای به دست آورد غنیمت و اموال بی‌ارزش دنیا دیگران را متهم به کفر نموده و آن‌ها را به قتل رسانید. و نیز صراحتاً دستور می‌دهد که اگر یقین ندارید که شخصی مؤمن هست یا کافر، وظیفه دارید که تحقیق و وارسی کنید و تا زمانی که کفر آن شخص برای شما روشن نشده است، حق ندارید تنها با شبهه‌ی کفر و شرک، با او بجنگید و او را بکشید.
هم‌چنین از این آیه استفاده می‌شود که از دیدگاه اسلام، گفتار و حال ظاهری افراد معتبر است، اگر کسی گفت: من موحد هستم، مسلمانان حق ندارند از باطن او تفتیش و به بهانه‌ی این که او در باطن مسلمان نیست خونش را بریزند، زیرا این تنها خداوند است که از دل‌ها و باطن افراد خبر دارد.
درباره شأن نزول این آیه نیز روایات مختلفی نقل شده است. در تعدادی از کتاب‌های اهل سنت آمده که این آیه درباره‌ی اسامه‌ی بن زید که تعدادی از یهودی‌ها را بعد از گفتن شهادتین کشته بود، نازل شده است. (15)
در کتاب‌های روائی و تفاسیر اهل سنت افراد دیگری نیز نام برده شده است و البته در بیشتر آن‌ها بدون ذکر نام و به عنوان یکی از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آورده شده است.
قرطبی در این باره می‌نویسد:
درباره‌ی قاتل و مقتول در این قصه اختلاف شده است، دیدگاه اکثر علما که در سیره‌ی ابن‌اسحاق، مصنف أبی‌داود و استعیاب ابن‌عبدالبر آمده، این است که قاتل محلم بن جثامه و مقتول بن الأضبط بوده است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) محلم را نفرین کرد و او تنها هفت روز بعد از آن زنده ماند، هنگامی که می‌خواستند دفن کنند، زمین بدن او را قبول نمی‌کرد، بار سوم وقتی دیدند که زمین بدنش را قبول نمی‌کند، او را در بیابانی رها کردند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: زمین شرورتر از او را نیز قبول می‌کند. (16)
در صحیح بخاری و صحیح مسلم که معتبرترین کتاب‌های اهل سنت بعد از قرآن به شمار می‌روند، آمده است:
ابن‌عباس گفت: مردی چند گوسفند داشت و با تعدادی از مسلمانان برخورد کرد و گفت: السلام علیکم، اما مسلمانان او را کشتند و گوسفندانش را گرفتند؛ پس خداوند این آیه را نازل کرد... (17)
و مسلم نیشابوری در صحیح خود می‌نویسد:
از أسامة بن زید نقل شده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ما را به همراه لشکری فرستاد، هنگام صبح در منطقه‌ی جهینه، مردی را دستگیر کردیم، او «لا اله ‌الا الله» گفت، اما من با نیزه او را کشتم. در دل ناراحت شدم، جریان را با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در میان گذاشتم، آن حضرت سؤال کرد: آیا او «لا اله ‌الا الله» گفت و او را کشتی؟ گفتم: ‌ای پیامبر خدا او از ترس اسلحه‌ی من این جمله را گفت. فرمود: آیا قلب او را شکافتی تا متوجه شوی که قلب او نیز این سخن را گفته یا نه؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این قدر این جمله را تکرار کرد که آرزو کردم ‌ای کاش امروز اسلام آورده بودم. (18)
فخرالدین رازی در شأن نزول این آیه می‌نویسد:
تمام مفسران اجماع دارند که این آیات درباره‌ی گروهی از مسلمانان نازل شده است که تعدادی از کافران را ملاقات کردند و آن‌ها اسلام آوردند، اما توسط مسلمانان - به این خیال که آن‌ها از ترس مسلمان شده‌اند - کشته شدند. براساس این فرضیه، این آیه درباره‌ی نهی مؤمنان از کشتن کسانی که اظهار ایمان می‌کنند، نازل شده است. (19)
جالب این است که ابن‌عبدالبر قرطبی شخصی را که توسط صحابه در این قضیه کشته شده، جزء اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آورده است. وی در کتاب الإستیعاب می‌نویسد:
این آیه درباره‌ی «مرداس بن نهیک فزاری» نازل شده است که چوپانی تعدادی از گوسفندان به عهده داشت. او با لشکری از مسلمانان که در آن لشکر اسامه بن زید حضور داشت و فرمانده آن سلمه بن الأکوع بوده، ملاقات کرد. وقتی با اسامه رودررو شد، به او سلام کرد و گفت: که من مؤمن هستم، اما اسامه خیال کرد که او ترس کشته شدن، سلام کرده و او را کشت. پس خداوند این آیه را نازل کرد... (20)
و جالب‌تر این که شوکانی گفته:
به این آیه استدلال شده بر این که اگر کسی کافری را بعد از این که «لا اله ‌الا الله» گفت، بکشد، کشته می‌شود، زیرا خون، مال و خانواده‌ی کافر با گفتن این کلمه مصون می‌شود. (21)
و حتی ابن‌تیمیه حرانی که تئوریسین اصلی تفکر تکفیری به شمار می‌رود، درباره‌ی شأن نزول این آیه می‌گوید:
این آیه درباره‌ی کسانی نازل شده است که مرد چوپانی را یافتند که او گفت من مسلمان هستم، ولی سخن او را تصدیق نکردند و گوسفندانش را گرفتند، پس خداوند به آن‌ها دستور داد که تحقیق و وارسی کنند و از تکذیب کسی که ادعای اسلام کرده، به علت طمع در اموال او، نهی کرده است. (22)
و در کتاب دیگر خود می‌نویسد:
بین مسلمانان اختلافی وجود ندارد که اگر دشمن حربی با دیدن شمشیر اسلام بیاورد، چه اسیر باشد و چه آزاد، اسلامش صحیح است و توبه‌اش از کفر پذیرفته می‌شود، اگر این وضعیت او اقتضا می‌کند که باطنش برخلاف ظاهر او است.
و نیز رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از منافقین اعمال ظاهری آنان را می‌پذیرفت و باطن آن‌ها را به خداوند واگذار کرده بود با این که خداوند خبر داده است که آن‌ها «سوگند خود را سپر خود قرار داده‌اند» و خداوند فرموده است: «به خدا سوگند می‌خورند که (در غیاب پیامبر، سخنان نادرست) نگفته‌اند در حالی که قطعاً سخنان کفرآمیز گفته‌اند و پس از اسلام آوردنشان، کافر شده‌اند و تصمیم (به کار خطرناکی) گرفتند، که به آن نرسیدند». با این توضیح دانسته می‌شود که اگر کسی اظهار اسلام کرد و از کفر توبه نمود، از او پذیرفته می‌شود. (23)
در کتاب الجواب الصحیح در تفسیر همین آیه آمده است:
خداوند به مسلمانان دستور داده است در هنگام جهاد، تحقیق و وارسی کنند و به کسی که وضعیت او مشخص نیست، برای به دست آوردن مال دنیا، نگویند که مؤمن نیست. اگر چنین کنند، خبر دادن آن‌ها از این که مؤمن نبوده، خبری است بدون دلیل و بلکه از روی هوای نفس و این که اموال او را به دست بیاورند. حتی اگر این قضیه در دارالحرب اتفاق بیفتد و سلام دهد. (24)
کاش وهابی‌ها سخن ابن‌تیمیه را که از سخن خداوند نیز ارزشمندتر می‌دانند، می‌پذیرفتند و اندیشه‌ی تکفیر و ارهاب و قتل را از مخیله خود بیرون می‌کردند، اما انگار توصیه، روایت و آیه، تأثیری بر آن‌ها ندارد و آن‌ها را از خواب غفلت بیدار نخواهد کرد.
و باز هم فخرالدین رازی در ذیل آیه می‌گوید:
من می‌گویم: این آیه اشاره دارد به این که آن چه در قلب می‌گذرد، غیر معلوم و اجتناب از ظن واجب است. پس حکم به ظاهر می‌شود و به کسی که عملی را انجام می‌دهد حق نداریم بگوییم ظاهرسازی می‌کند و هم‌چنین نمی‌توانیم به کسی که اسلام آورده منافق بگوییم، اما خداوند از دل‌ها باخبر است و زمانی که به کسی بگوید مؤمن نیست، یقین حاصل می‌شود. (25)
قرطبی، مفسر نامدار مالکی مذهب در این باره می‌گوید: «این آیه، باب بزرگی را در فقه باز می‌کند و آن این که احکام بر معیار ظاهر و گمان اجرا می‌شود، نه با معیار یقین و اطلاع از اسرار درونی». (26)
و در نهایت از آیه استفاده می‌شود که اگر کسی کوچک‌ترین نشانه‌ای از خود مبنی بر مسلمان بودن را نشان داد، باید حکم مسلمان بر او جاری شود و خون و مالش محفوظ است، زیرا در بین مسلمانان مرسوم و متعارف این است که وقتی به همدیگر رسیدند، سلام می‌کنند و سلام کردن یکی از نشانه‌های مسلمان بودن است؛ یعنی برای این که حکم به اسلام کسی بکنیم، تنها یک نشانه ظاهری کافی است.
علاءالدین خازن در تفسیر خود در این باره می‌نویسد:
مقصود از این آیه همان سلام کردن است. یعنی اگر کسی بر شما سلام کرد، نگویید که او به خاطر ترس از کشته شدن سلام کرده است و سپس با شمشیر به او حمله کنید تا اموالش را بگیرید؛ بلکه باید از کشتن او دست بکشید و آن چه را که برای شما اظهار کرده، از او بپذیرید. (27)
بغوی، مفسر پرآوازه‌ی اهل سنت در ذیل این آیه می‌گوید:
من می‌گویم: اگر جنگ‌آوران مسلمان وارد شهر یا دهستانی شدند و شعار اسلام را دیدند، نباید با آنان بجنگند، زیرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی با قومی قصد جنگ داشت و صدای اذان را می‌شنوید، از جنگ دست می‌کشید.
از ابن‌عصام از پدرش نقل شده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی لشکری را می‌فرستاد به آن‌ها می‌فرمود: «اگر مسجدی را دیدید و یا صدای اذان شنیدید، هیچ کس را نکشید.» (28)
اما تکفیری‌ها کسانی را می‌کشند که هر روز و هر لحظه شعارشان «لااله‌الاالله و محمد رسول الله» است، پنج نوبت نماز می‌خوانند، روزه می‌گیرند، زکات می‌دهند و...

2. اطلاق کلمه‌ی «یا کافر» بر مسلمان جایز نیست

علاوه بر آنچه گذشت، در ة آیات دیگری نیز وجود دارد که اطلاق کلمه‌ی «کافر» را بر مسلمانان حرام اعلام کرده است.
خداوند متعال در می‌فرماید:
(وَلاَ تَلْمِزُوا أَنفُسَکُمْ وَلاَ تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الْاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیَمانِ)؛ (29)
و عیب یکدیگر را به رخ نکشید و همدیگر را به لقب‌های زشت مخوانید که بدنامی است، نام کفر و فسوق پس از ایمان.
ابن‌عبدالبر قرطبی در تفسیر این آیه می‌نویسد:
جماعتی از اهل علم درباره‌ی آیت (وَلاَ تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ...) گفته‌اند که مقصود از آن این است که شخصی به برادرش بگوید که ‌ای کافر و ‌ای فاسق. این تفسیر موافق حدیث است؛ پس قرآن و سنت از فاسق خواندن مسلمان و تکفیر او نهی کرده است، آن هم به بیانی که هیچ اشکالی در آن نیست. (30)
و در کتاب الإستذکار پس از نقل روایتی در حرمت تکفیر می‌نویسد:
جماعتی از مفسران درباره‌ی این آیه گفته‌اند: که مقصود از آن این است که مردی به برادرش بگوید که ‌ای کافر و ‌ای فاسق. عکرمه، حسن بصری و قتاده همین نظر را داشته‌اند. نتیجه‌ی سخن مجاهد نیز همین می‌شود، زیرا او نیز گفته که مقصود این است که کسی را کافر بخوانی در حالی که مسلمان است. (31)
طبری در تفسیر خود، بیهقی در شعب الإیمان و تعداد دیگری از علمای اهل سنت، روایاتی را نقل از عکرمه نقل کرده‌اند که مقصود از این آیه تکفیر مسلمانان است. (32)

3. اگر شهادتین را بخواند، نماز بخواند و زکات بدهد، کشتن او جایز نیست

خداوند کریم در آیه 5 سوره توبه، ابتدا به مسلمانان دستور می‌دهد که پس از تمام ماه‌های حرام، مشرکان را هر کجا که یافتید بکشید و همه جا به کمینشان بنشینید، اما در ادامه می‌فرماید:
(فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الْصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ)؛ (33)
اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند، راهشان را باز کنید که خداوند بخشنده‌ی مهربان است.
(فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ)؛ (34)
پس اگر توبه کردند و نماز به پا داشتند و زکات دادند، برادران دینی شما هستند، و ما آیات [خود] را برای قومی که می‌فهمند توضیح می‌دهیم.
محمد بن اسماعیل بخاری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کند که آن حضرت فرمود:
از جانب خدا به من امر شده است تا زمانی که مردم به یگانگی الله و به حقانیت رسالت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) شهادت ندهند، نماز را اقامه نکنند و زکات نپردازند، با آنان جهاد کنم، اما هنگامی که این کارها را انجام دادند، مال و جان‌شان در برابر هرگونه تعرضی محفوظ خواهد ماند مگر در حقی که اسلام تعیین کرده است و سرانجام کار آنان (در جهان آخرت) با خداست. (35)
ابن‌جریر طبری، مفسر نامدار اهل سنت در ذیل این آیه می‌نویسد:
خداوند فرموده است: اگر این مشرکانی که دستور دادم آن‌ها را بکشید، از کفر و شرک دست کشیدند و به خدا و پیامبرش ایمان آوردند، نمازهای واجب را خواندند، زکات واجب را ادا کردند، آن‌ها برادر دینی شما هستند. بلی آن‌ها برادران شما در دینی هستند که خداوند به پیروی از آن دستور داده و او همان اسلام است. همین مطالبی را که من گفتم، مفسران نیز گفته‌اند. از قتاده نقل شده است که اگر آن‌ها توبه کردند، نماز خواندند و زکات دادند، پس برادران دینی شما هستند. ابن‌عباس گفته است که طبق این آیه، خون اهل قبله، محترم است. (36)
قرطبی دیگر مفسر پرآوازه اهل سنت، تصریح می‌کند که اگر مشرک توبه کرد، خون و مال او محترم است؛ حتی اگر هنوز نماز نخوانده باشد و هنوز زکات پرداخت نکرده باشد:
با توجه به این آیه روشن می‌شود که خداوند کشتن را بر شرک معلق کرده است و سپس توبه را آورده است. اصل این است که کشتن تا زمانی است که شخص مشرک باشد و با زایل شدن شرک، کشتن نیز زایل می‌شود و این بدان معنا است که زوال کشتن به مجرد توبه است و خواندن نماز و پرداخت زکات شرط نیست. بنابراین کشتن به مجرد توبه ساقط می‌شود؛ قبل از این که زمان نماز و زمان دادن زکات فرا برسد و این مطلب روشن است. نظیر این آیه، این سخن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است که فرمود: «از جانب خدا به من امر شده است تا زمانی که مردم به یگانگی الله و به حقانیت رسالت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) شهادت ندهند و نماز را اقامه نکنند و زکات ندهند، با آنان جهاد کنم، اما هنگامی که این کارها را انجام دادند، مال و جانشان در برابر هرگونه تعرضی محفوظ خواهد ماند مگر در حقی که اسلام تعیین کرده است و سرانجام کار آنان (در جهان آخرت) با خداست. (37)
ابن‌قیم جوزیه، شاگرد ابن‌تیمیه می‌گوید: «مسلمانان اجماع دارند که اگر کافری «لااله‌الاالله و محمد رسول الله» بگوید: وارد اسلام شده است.» (38)
تذکر این نکته نیز ضروری به نظر می‌رسد که ایمان آوردن و توبه از شرک، یک امر قلبی و درونی است و کسی غیر از خداوند از آن آگاه نیست؛ بنابراین طبق این دو آیه، هر کسی ظاهراً از شرک توبه کند و در ظاهر نماز بخواند، زکات پرداخت کند، حکم مسلمان بر او جاری شده و از اهل قبله به حساب می‌آید.
و طبق نص صریح قرآن کریم، چنین کسی برادر دینی همه‌ی مسلمانان به شمار می‌رود و خون و مال او محترم است.
جمال‌الدین غزنوی حنفی در این باره می‌گوید:
اعتقاد ما این است که ایمان در حقیقت همان تصدیق قلبی است و او همان ایمانی است که بر بندگان واجب است آن را بر زبان جاری کنند تا بر مردم نیت‌های قلبی او روشن شود و اگر چنین کرد، احکام اسلام بر او جاری می‌شود. پس اگر کسی قلباً ایمان آورد مؤمن است بین خود او و خداوند و اگر کسی ایمان آورد و بر زبان نیز جاری کرد، از دیدگاه خداوند و از دیدگاه مردم مؤمن است. (39)
حتی اگر کسی یقین داشته باشد که این شخصی که ادعای ایمان می‌کند، منافق است و ایمان واقعاً در قلب او رسوخ نکرده است، وظیفه دارد که حکم اسلام را بر او جاری کند؛ همان طوری که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همین حکم را بر مشرکانی که در فتح مکه تسلیم شده بودند و واقعاً اسلام نیاورده بودند، اجرا کرد:
ابن‌تیمیه حرانی در این باره می‌نویسد:
بر منافقین احکام ظاهری اسلام جاری می‌شود. از هیچ یک از طلقا (آزاد شدگان در فتح مکه) بعد از فتح دشمنی با خدا و رسول او دیده نشده است؛ بلکه از همدیگر ارث می‌بردند و بر آن‌ها نماز خوانده می‌شدند، در قبرستان‌های مسلمانان دفن شدند و احکام اسلام بر آن‌ها جاری شد، همان طوری که بر دیگر مسلمانان جاری می‌شد. (40)
ابن‌کثیر دمشقی سلفی که شاگرد ابن‌تیمیه به شمار می‌رود، نیز در این باره گفته است:
شافعی گفته: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از کشتن منافقان جلوگیری می‌کرد تا زمانی که اظهار اسلام می‌کردند، با این که می‌دانست آن‌ها منافق هستند، زیرا آن چیزی که آن‌ها اظهار می‌کردند، اثر کفر آن‌ها را از بین می‌برد».
مؤید سخن شافعی، این حدیث صحیح است که همگان بر صحت آن اجماع دارند و در صحیحین نیز وارد شده که آن حضرت فرمود:
به من دستور داده شده است که با مردم بجنگم تا این که کلمه‌ی توحید را بر زبان جاری کنند. هر وقت چنین کردند، خون و مال آن‌ها محفوظ است مگر به حقی که اسلام داده است و حساب قیامت آن‌ها با خداوند است». معنای روایت است که هر کس شهادت به وحدانیت خداوند داد، احکام اسلام در ظاهر بر او جاری می‌شود و اگر واقعاً به توحید اعتقاد داشت، ثواب آن را در آخرت خواهد چشید و اگر اعتقاد نداشت، جریان حکم اسلام بر او در دنیا و همراهی آن‌ها با اهل ایمان، فایده‌ای برای او در آخرت نخواهد داشت. (41)
حال از وهابی‌ها می‌پرسیم: اگر کسی مسلمان زاده باشد و یک عمر نماز خوانده باشد و زکات پرداخت کرده باشد و با صدای رسا فریاد بزند که من مسلمانم، می‌توان او را تکفیر و خونش را مباح اعلام کرد؟
این چند نمونه از آیات قرآن کریم بود که بر طبق آن، هیچ مسلمانی حق ندارد برادر مسلمان خود را تکفیر نماید.

بخش دوم: حرمت تکفیر از دیدگاه روایات اهل سنت

علاوه بر روایاتی که در تفسیر آیات گذشته، از کتاب‌های اهل سنت بیان شد، روایات فراوان دیگری نیز در صحیح‌ترین کتاب‌های اهل سنت یافت می‌شود که براساس آن‌ها، هیچ مسلمانی حق ندارد برادر مسلمان خود را تکفیر کند.

1. هر کس مسلمانی را تکفیر کند، انگار که او را کشته است

بخاری در صحیح خود آورده است: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:... لعن مؤمن همانند کشتن اوست و هر کس به مؤمنی نسبت کفر دهد، همانند این است که او را کشته باشد.» (42)
طبق این روایت، گناه تکفیر یک مؤمن به اندازه‌ی گناه کشتن اوست و همان طور که گذشت، جزای کسی که یک مؤمن را بکشد، طبق نص صریح قرآن کریم، خلود در جهنم، خشم و لعنت خداوند و عذاب عظیم خواهد بود. (43)

2. هر کس مسلمانی را تکفیر کند، خودش گرفتار کفر می‌شود

بخاری، در همین باب روایات دیگری را نیز نقل کرده است:
از ابوهریره از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که فرمود: زمانی که مردی به برادر خود می‌گوید: «ای کافر»، به راستی که یکی از آن‌ها گرفتار کفر می‌شود.
همین روایت از عبدالله بن عمر نیز نقل شده است. (44)
این روایت بدین معنا است که اگر کسی به برادر خودش کافر بگوید، اگر واقعاً آن شخص کافر است، گناهی نکرده و اگر کافر نباشد، خود شخص گوینده در قیامت کافر محشور خواهد شد، چنانچه در روایت دیگری در بخاری آمده است:
ابوذر از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنید که می‌فرمود: هیچ شخصی، دیگری را به فسق و کفر متهم نمی‌کند؛ مگر این که به خودش بر می‌گردد، اگر آن شخص این چنین نباشد. (45)
مسلم نیشابوری نیز در صحیح خود روایت دیگری را از جناب ابوذر (رحمه الله) این چنین نقل کرده است: «هر کسی شخصی را کافر بخواند و یا بگوید که ‌ای دشمن خدا و آن شخص این چنین نباشد، به خود گوینده بر می‌گردد.» (46)
ابن‌دقیق العید، از علمای نامدار اهل سنت در شرح این روایت می‌گوید:
این جمله، هشدار بزرگی است به کسانی که یکی از مسلمین را تکفیر می‌کنند؛ در حالی که کافر نیست. این منجلاب بزرگی است که افراد زیادی از متکلمین و از کسانی که به اهل سنت و اهل حدیث منسوب هستند، در آن گرفتار شده‌اند. در آن هنگام که در عقیده‌ای با هم اختلاف کرده‌اند، پس بر مخالفین خود خشمگین شده و حکم به کفر او کرده‌اند. حجاب این گناه را گروهی از حشویه پاره کرده‌اند. این هشدار بزرگ به آن‌ها نیز داده شده است، زمانی که دشمنان آن‌ها این چنین نیستند. (47)
ابن‌عبدالبر در کتاب التهمید خود در شرح این جمله می‌گوید:
معنای این جمله که فرمود: «فقد باء بها أحدهما» این است که اگر کسی که به او گفته شد، ‌ای کافر، واقعاً هم کافر باشد، گناه کفر بر گردن خود اوست و گوینده گناهی نکرده است، چون راست گفته است، اما اگر چنین نباشد، گوینده گرفتار گناه بزرگی شده است که با گفتن این جمله به پای او نوشته می‌شود. این نهایت ممانعت و نهی از به کار بردن جمله «ای کافر» برای یکی از اهل قبله است. (48)
ابن‌حجر عسقلانی درباره‌ی این روایات می‌نویسد:
نظر حق این است که این روایت درباره‌ی ممانعت مسلمان از به کار بردن کلمه «یا کافر» برای برادر مسلمانش هست... و معنای حدیث این است که تکفیر به خود گوینده برمی‌گردد. آن‌چه بر می‌گردد تکفیر است نه خود کفر؛ مثل این که آن شخص خودش را تکفیر کرده باشد، زیرا او کسی را تکفیر کرده که مثل خود است. و طوری او را تکفیر کرده که جز کسی که اعتقاد به بطلان دین اسلام داشته باشد، تکفیر نمی‌شود. (49)

3. هر کس اهل توحید را تکفیر کند، خود او به کفر نزدیک‌تر است

طبرانی در معجم الکبیر به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌نویسد که اگر کسی اهل توحید را تکفیر کند، خود او به کفر نزدیک‌تر است:
عبدالله بن عمر نقل می‌کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: از اهل «لا اله ‌الا الله» دست بردارید و آن‌ها را به علت گناه تکفیر نکنید، زیرا اگر کسی اهل «لا اله ‌الا الله» را تکفیر کند، خود او به کفر نزدیک‌تر است. (50)
طبق این روایت، هیچ کسی حق ندارد، مسلمانی را که کلمه توحید را بر زبان جاری می‌کند، تکفیر کند و اگر چنین کند، خود او کافر است، اما متأسفانه وهابی‌ها به بهانه‌های واهی؛ مثل سفر برای زیارت، توسل به انبیاء و... مسلمانان را تکفیر و حکم به کشتن آنان می‌دهند. و این برخلاف سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است.

4. صحابه، هیچ مسلمانی را تکفیر نکردند:

از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز نقل شده است که آن‌ها به هیچ یک از اهل قبله، کلمه «یا کافر» و «یا مشرک» را به کار نمی‌برده‌اند.
طبرانی در معجم اوسط خود می‌نویسد:
ابوسفیان می‌گوید به جابر گفتم: آیا شما به یکی از اهل قبله، کافر خطاب می‌کنید؟ گفت: خیر. گفتم: آیا شما به یکی از اهل قبله، مشرک می‌گویید؟ گفت: پناه بر خدا (از چنین کاری). (51)
حتی طبق گفته‌ی اهل سنت، امیرمؤمنان (علیه‌السلام) کسانی که با و جنگیده‌اند را نیز تکفیر نکرده است. ابن‌أبی‌شیبه در کتاب المصنف و بیهقی در سن کبری خود می‌نویسند:
از ابوالبختری نقل شده است که از امیرمؤمنان (علیه‌السلام) درباره‌ی اهل جمل سؤال شد که آیا آن‌ها مشرک هستند؟ فرمود: از شرک دور شدند. سؤال کردند: آیا آن‌ها منافق هستند؟ فرمود: منافقین خداوند را جز اندکی یاد نمی‌کنند. گفته شد که پس آن‌ها چی هستند؟ فرمود: آن‌ها برادران ما هستند که بر ما سرکشی کرده‌اند. (52)
وقتی امیرمؤمنان (علیه‌السلام) که از دیدگاه وهابیت یکی از خلفای راشدین به حساب می‌آید، دشمنان و محاربین خود را تکفیر نکرده است، چرا وهابی‌ها که خود را مسلمان و پیرو و خلفای اربعه می‌دانند، مسلمین را بدون هیچ گناهی تکفیر می‌کنند، می‌کشند و آرامش و امنیت جامعه‌ی اسلامی را به ویرانی، تخریب و فساد تبدیل می‌کنند؟!

5. امت اسلام، هیچ‌گاه دچار کفر نخواهند شد

بخاری در صحیح خود می‌نویسد:
معاویه بن أبی‌سفیان خطبه می‌خواند و می‌گفت: «هر کس که خداوند در حق او اراده‌ی خیر نماید، به وی فهم دین نصیب خواهد کرد. من - رسول الله - تقسیم کننده‌ی علوم و معارف شریعت هستم، اما عطا کننده‌ی اصلی، خداوند است. و این امت همچنان بر دین خدا استوار خواهد ماند و مخالفت مخالفان به آن‌ها ضرری نخواهد رساند تا این که قیامت فرا رسد. (53)
سلیمان بن عبدالوهاب، برادر محمد بن عبدالوهاب در وجه دلالت این آیه بر حرمت تکفیر اهل قبله می‌نویسد:
وجه دلالت روایت این است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر داده است که این امت تا قیامت همواره بر صراط مستقیم خواهند بود. روشن است که این اموری که شما وهابی‌ها، مسلمانان را برای آن تکفیر می‌کنید، از گذشته و به صورت آشکارا در تمام شهرها انجام می‌شده است. اگر این کارها، همان بت‌های بزرگ و انجام دهنده‌ی آن بت‌پرست بودند، طبیعی است که امر امت مستقیم نبود؛ بلکه برعکس بود و شهرهای آن‌ها بلاد کفر بود و بت به صورت واضح پرستش و احکام اسلام بر بت‌پرستان اجرا می‌شده است. (54)
طبق این روایت، مسلمانان همواره در صراط مستقیم هستند، یعنی آن‌ها هرگز کافر و مشرک نمی‌شوند. لااقل همه‌ی مسلمانان هیچ‌گاه به صورت دسته جمعی مشرک و کافر نمی‌شوند، اما در گفتار دوم ثابت خواهیم کرد که وهابی‌ها مدعی هستند که تمام مسلمانان در عصر محمد بن عبدالوهاب کافر بوده‌اند، حتی خود محمد بن عبدالوهاب پیش از تحقیق و تعلیم کافر و مشرک بوده است.
سلیمان بن عبدالوهاب در ادامه می‌نویسد:
این برخلاف مذهب شماست، زیرا از دیدگاه شما تمام امت بت‌پرس هستند و شهرهای مسلمانان مملو از بت است. از دیدگاه شما تمام شهرهای مسلمانان از چیزهایی پر شده است که شما آن را بت می‌پندارید. و شما گفته‌اید که اگر کسی انجام دهنده‌ی این کارها را تکفیر نکند، خود او کافر است. (55)
بنابراین، دیدگاه وهابیت، در تضاد کامل با این روایت است.
روایات درباره‌ی حرمت تکفیر بیش از آن است که در این مقاله گنجانده شود و از آن جایی که این روایات را از معتبرترین کتاب‌های اهل سنت نقل کردیم، برای رسیدن به مقصودمان کافی است. از این رو از اطاله‌ی کلام خودداری می‌شود.
از آن چه گذشت، این مطلب ثابت شد که تکفیر مسلمان، از دیدگاه صحیح‌ترین روایات اهل سنت، حرام و گناه بسیار بزرگی است که طبق برخی از روایات معادل کشتن است و تکفیر به خود تکفیر کننده برمی‌گردد.

گفتار دوم: وهابی‌ها تمام مسلمانان را کافر می‌دانند

در گفتار پیشین ثابت شد که از دیدگاه آیات و روایات صحیح السند، کافر خواندن مسلمانان حرام است. در گفتار دوم به دنبال این هستیم که ثابت کنیم وهابی‌ها تمام مسلمانان را کافر و مشرک می‌دانند و برای اثبات این مطلب به مدارکی از کتاب‌های خود وهابی‌ها استناد خواهیم کرد.
در تاریخ اسلام، گروه‌ها و مذاهب مختلفی بوده‌اند که دیگران را کافر و محدور الدم و تنها خود را مسلمان واقعی می‌دانسته‌اند که یکی از این گروه‌ها در صدر اسلام به نام خوارج، ظهور و در مدت کوتاه جنایت‌های فراوانی علیه مسلمین انجام داده و حتی به زن باردار نیز رحم نکرده و جنینش را از شکم او درآوردند و کشتند.
وهابیت، دین نو ظهوری که در سال (1157 ق) با بیعت محمد بن عبدالوهاب و محمد بن سعود از سرزمین نجد سر درآورد، همانند خوارج، دیگر مسلمانان را تکفیر و خون، مال و ناموسشان را برای خود حلال می‌دانند.
براساس همین تفکر، آن‌ها در هر سه دوره‌ی حکومت خود، به شهرهای مسلمان‌نشین که اکثراً از پیروان مذاهب اربعه‌ی اهل سنت نیز بوده‌اند، هجوم آورده و آنان را کشتند، اموالشان را به غارت برده و زنان را نیز اسیر خود کردند.
هر چند که برای اثبات این فرضیه ضرورتی به استدلال و استناد به کتاب‌های خود وهابی‌ها احساس نمی‌شود و مردم با چشم خود روزانه شاهد جنایت‌های وهابی‌ها در سرزمین‌های مختلف اسلامی هستند، اما در عین حال ما در گفتار دوم مدارکی را از کتاب‌های خود وهابی‌ها ارائه می‌کنیم تا جای هیچ‌گونه انکاری باقی نماند. و البته به علت محدودیت در حجم مقاله، ناچار هستیم که به دوازده مورد از این مستندات بسنده نماییم.

1. محمد بن عبدالوهاب: من و اساتیدم تا امروز معنای توحید را نمی‌دانستیم

محمد بن عبدالوهاب در نامه‌ای که به مردم ریاض نوشته، تصریح می‌کند که من و تمام اساتیدم و تمام مسلمانان و اساتیدشان تا امروز معنای توحید را نمی‌دانستیم و آن چه که بدان عمل می‌کردیم، دین اسلام نبوده است:
من از وضعیت خودم به شما خبر می‌دهم. قسم به خدایی که غیر از او خدایی نیست، من قبل از این که دنبال علم بروم و تحقیق کنم اصلاً معنای «لا اله ‌الا الله» را نمی‌دانستم. کسانی که مرا می‌شناسند نیز اعتقاد دارند که من معنای «لا اله ‌الا الله» را قبل از این که خداوند، خیری بر من منت نهد نمی‌دانستم و اسلام را نمی‌شناختم. استادان من نیز هیچ کدام معنای «لا اله ‌الا الله» را نمی‌دانستند و هیچ کدام از آن‌ها دین اسلام را نمی‌شناختند. هر کس خیال کند که معنای «لا اله ‌الا الله» و یا معنای اسلام را قبل از این می‌دانست یا ادعا کند استادهای او تا پیش از این، معنا

عبارات مرتبط با این موضوع

افراط و جریانی بنام شیرازی ها تصاویر ساندیس خوردر همین حال در مدخل شهر کربلا پشت صحن حضرت ابوالفضل و درب صحن حضرت سیدالشهدا ع چندین مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان افراط و جریانی بنام شیرازی ها تصاویر ساندیس خور در همین حال در مدخل شهر کربلا پشت صحن حضرت ابوالفضل و درب صحن حضرت سیدالشهدا ع چندین رأس مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به


ادامه مطلب ...

موضع انتقادی اندیشه‌وران اهل سنت در برابر جریان‌های تکفیری

[ad_1]

چکیده

جریان تکفیری به عده معدودی از علمای حنبلی منطقه نجد عربستان متعلق است که برای توجیه رویه خاص خود، به ویژه در شیعه ستیزی، از عنوان اهل سنت و جماعت سوء استفاده می‌کنند. این اقلیت به رغم این تاکتیک، تاکنون نه تنها در ایجاد اجماع در جهان اهل سنت ناکام مانده‌اند، بلکه علمای محققِ بی‌غرض و آزاد اندیشی از اهل سنت نیز به جریان تکفیر واکنش نشان داده‌اند و با انتقاد جدی و تحلیل دقیق، نقاط ضعف و انشقاق آن را از جریان فکری اسلامی نمایان کرده‌اند. در مقاله پیش رو، از میان خیل اندیشه‌وران اهل سنتِ مخالف جریان تکفیر، چند نفر شاخص گزینش و محورهای انتقادی آن‌ها بازخوانی شده است. نهضت ضد تکفیر، مورد تأکید سلیمان بن عبدالوهاب، زینی دحلان، زاهد کوثری، فرحان مالکی، رمضان البوطی و علی السقاف است که همه از متکفران بنام جهان اهل سنت‌اند. در نقد جریان تکفیر، ضمن ایجاد جریان فکری متعهد اسلامی (که به صورت مضمر، حامل پیام وحدت اسلامی است). در برابر انحرافی آشکار، سه نکته مهم نیز وجود دارد: 1. مانع از مصادره ناحق عنوان اهل سنت توسط تکفیری‌هاست؛ 2. از ایجاد اجماع در جهان اهل سنت علیه تشیع و مخالفان ممانعت کرده است؛ 3. ادعاهای جریان تکفیر در مورد راست کیشی خود و شرک و کفر و انحراف مخالفان قانع کننده نیست.

مقدمه

در تاریخ تفکر اسلامی، معدود گروه‌هایی بودند که مخالفان کلامی خود را به کفر متهم می‌کردند. در رأس این جریان در قرون اولیه، خوارج قرار دارد. (2) در بستر تاریخ اندیشه‌ی اسلامی، تکثر فرق کلامی و مکاتب فقهی، امر پذیرفته شده‌ای است و کسی به واسطه تعلقات مکتبی و فکری با اتهام کفر، طرد و رفض نمی‌شود. در قرن دوازده هجری، روحانی حنبلی از منطقه «نجد» با رویکرد خاص به مقوله ایمان و به بهانه ایجاد خلوص در بین مسلمانان و دفاع از توحید، اغلب مسلمانان عصر خود را مشرک و کافر نامید و جهاد با آنان را واجب اعلام کرد. (3) متعاقب آن، نهب و غارت اموال و قتل نفوس محترم مسلمانان توسط تکفیری‌ها شروع شد که دامنه خسارت‌بار آن هم‌چنان ادامه دارد. سلیمان بن عبدالوهاب، برادر بنیان‌گذار وهابیت تکفیری با مذمت در مورد این جریان می‌نویسد:
اذا فهمتم ماتقدم فانکم الأن تکفرون من شهد ان لا اله ‌الا الله وحده و ان محمداً عبده و رسله و اقام الصلاة و آتی الزکاة و صام الرمضان و حج البیت مؤمنا بالله و ملائکته و کتبه و رسوله ملتزما لجمیع شعائر الاسلام و تجعلونهم کفارا و بلادهم بلاد حرب، فنحن نسئلکم من امامکم فی ذلک و مِمَّن اخذتم هذا المذهب عنه. (4)

جریان تکفیر در محک اندیشه عالمان اهل سنت

ریشه اصلی جریانی که به تکفیر مربوط است و در عصر حاضر، آثار آن موجب خسارت‌های جبران‌ناپذیر در جهان اسلام شده است، به ظهور عالم حنبلی در قرن هفت و هشت به نام «ابن‌تیمیه حرانی» بر می‌گردد. اندیشه او در عصر خود با عکس‌العمل سلبی علمای چهارگانه فقهی اهل سنت مواجه شد و ابن‌تیمیه، چند سالی با حکم فقهی فقهای اهل سنت، زندانی گردید. بعد از فوت او، غیر از اندکی از شاگردان وفادارش، مانند ابن‌قیم جوزی، اندیشه‌های وی هم‌چنان مورد بی‌اعتنایی جهان اهل سنت قرار گرفت. در قرن دوازده، عالمی حنبلی در نجد، داعیه‌ی احیای اندیشه‌های ابن‌تیمیه را داشت که با طرد و رفض جهان اسلام مواجه شد، اما به مرور با پیوند قدرت سیاسی و مالی در شبه جزیره عربستان و اعمال خشونت و کشتار و ارهاب و ارعاب، جای پای خود را محکم کرد و با پروژه مشرک‌سازی و تکفیر مسلمانان و دعوت به توحید با قرائت خاص و ادعای راست کیشی، به کشتار و غارت دامنه داری دست زد و امروزه اخلافِ هم مسلک او، با ادامه آن روند مخرب، به ایجاد تفرقه و واگرایی در جهان اسلام ادامه می‌دهند. به رغم تبلیغات پر حجم و اعمال خشونت‌های افسارگسیخته و ایجاد فضای وحشت، عده زیادی از اندیشه‌وران جهان اسلام در برابر آن واکنش نشان داده‌اند و به نقد شخصیت رهبران و محتوای تعلیمی و رفتارهای جریان مذکور پرداخته‌اند. این اندیشه‌وران از علمای حنبلی، شافعیع حنفی و مالکی و از سرزمین‌های مختلف اسلامی انتخاب شده‌اند. در حقیقت، مخالفت با جریان تندرو تکفیر و رهبران و عقاید کلامی آن‌ها، بسیار دامنه‌دار است.
محمد عویس در کتابی 264 صفحه‌ای با عنوان ابن‌تیمیه لیس سلفیا، آرا و عقاید ابن‌تیمیه را رد می‌کند و او را به تنقیص مقام انبیا و اعتقاد به تشبیه و تجسیم و قیام حوادث به خدا متهم می‌کند و رد مطلق نظریه تأویل را برخلاف روش سلف، معرفی می‌نماید. (5)
محمود صبیح نیز در کتابی تحت عنوان اخطآ ابن‌تیمیه فی حق رسول الله و اهل بیته، از ابن‌تیمیه و اتباع او انتقاد کرده است و او را به جسارت به مقام منیع رسول خدا و ایراد گرفتن به پاره تن ایشان فاطمه زهرا (علیهاالسلام) متهم می‌کند و تحریم توسل توسط تکفیری‌ها را با توجه به روش بیش از هزار عالم جهان اسلام، مردود اعلام می‌نماید. او خطای ابن‌تیمیه را که اکثر اهل بدعت روزگار امروز در عقاید به او استناد می‌کنند، «خطای شنیع» نام می‌نهد و در جایی از کتابش، او را به عدم فهم، منتسب می‌کند. صبیح با تعریض می‌نویسد: «ابن تیمیه خود را افضل از نبی می‌دانست که خون مسلمانان را محترم داشت، ولی او و اتباعش آن را مباح می‌دانند. یکی از اتباع ابن‌تیمیه در جسارتی آشکار، عصای دستش را از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از وفات مفیدتر می‌دانست. (6) وی شواهد زیادی از نظر و رفتار علمای اسلام در استحباب زیارت قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که ذکر می‌کند برخلاف تعالیم وهابیت تکفیری است. (7)
عبدالله هروی، در کتابی با عنوان المقالات السنیة فی کشف ضلالات احمد بن تیمیه، از تقصیر ابن‌تیمیه در مورد امام علی (علیه‌السلام) با شواهدی از اقرار علمای بزرگ، انتقاد شدید کرده است. (8) وی با ذکر فضایل امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) به صورت مستند از بزرگانی چون ابن‌حجر عسقلانی در کتاب الدرر الکامنه، جلد اول، صفحه 114، حاکم نیشابوری در المستدرک، جلد سوم، صفحه 123، ابن‌حبان در لسان المیزان، جلد ششم، صفحه 319، ابن‌حجر در کتاب المطالب العالیة، جلد چهارم، صفحه 293 و نسائی در خصائص علی، صفحه 119، ابن‌تیمیه و جریان منتسب به وی را جدا از متفکران بزرگ اهل سنت معرفی می‌کند. (9)
محمد قطب، برادر نویسنده شهیر مصری، سید قطب، به طعنه، اقدامات وهابیت تکفیری را در انهدام قبور اولیای دین، «توحید قبوری» معرفی می‌کند که کاری بی‌حاصل است و در عوض، با شرح اعتقادات صحیح اسلامی، آنان را به «توحید قصوری»، یعنی مبارزه اصولی با صاحبان قصر و حاکمان دور از تعالیم اسلامی فرا می‌خواند. او در این مورد می‌نویسد:
انحراف در معنی لا اله ‌الا الله، موجب شده است که معنی عبادت نیز تغییر کند و به عبادت فردی، محدود شود و دیگر مسائل وجودی انسان، از جمله زندگی سیاسی مغفول می‌ماند... تک بعدی بودن انسان‌ها در مسئله عبادت سبب شده است که مردم، امور سیاسی را به دوش سلاطین بیندازند و آن‌ها نیز دین را مطابق منافعشان تفسیر کنند. (10)
معسری، با تجدید نظر در مفاهیم توحید ارائه شده از سوی وهابیان تکفیری، آنان را به ارائه تعریف نادرست از عبادت متهم می‌کند. وی معتقد است که توحید وهابی با شرایط و مقتضیات زمان متناسب نیست، زیرا در دنیای امروز که مظاهر جاهلیت جهان را در برگرفته است، علمای وهابی، فقهای سلاطین شده‌اند و وارثان احبار و کاهنانند. آنان برای خدمت به سروران کافر و ستمگرشان، مردم را گمراه می‌کنند، چهره دین را تغییر می‌دهند و با اولیای خدا دشمن و با دشمنان خدا دوستند. (11)
حامد الگار، از اندیشه‌وران معاصر جهان اهل سنت، در کتابی تحت عنوان وهابیگری، با بررسی ریشه‌ای خاستگاه و روش و رفتار وهابیت تکفیری و نگاه مسلمانان، آنان را بی‌هویت و بی‌ریشه در اسلام و پدید آمده از سرزمین بی‌حاصل «نجد» که سرزمینی کاملاً بی‌سابقه در اسلام است، می‌داند و این که آن‌ها از اهل سنت و جماعت نیستند، زیرا تقریباً تمام اعمال و سنت‌ها و باورهایی که «محمد بن عبدالوهاب» مروج آن بود، در اندیشه سنیان مردود است. (12) الگار، در تحقیر بنیان‌گذار وهابیت می‌نویسد: «همه آثارش هم از نظر محتوا و هم از نظر حجم، کم اهمیت و مختصر است. (13) او حمله وهابیان به کربلای معلا را در سال 1216 ق و به شهر طائف در سال 1217 ق و کشتار وسیع مسلمانان و تخریب اماکن و حرم امام حسین (علیه‌السلام) و غارت اموال را محکوم و نشانه ددمنشی آن‌ها معرفی می‌کند. (14) از نظر الگار، پیآمد مشرک نامیدن مسلمانان غیر وهابی این بود که جنگ با مسلمانان، نه تنها مباح، بلکه واجب شمرده شد. (15) ایشان در قضاوت نهایی خود می‌نویسد: وهابیان، اصول تعلیمات اسلام را کاملاً وارونه جلوه دادند.» (16)
در این تحقیق، به محورهای فکری شش نفر از عالمان جهان اهل سنت، با تفصیل بیشتر، توجه شده است:

1. سلیمان بن عبدالوهاب (وفات 1210 ق):

سلیمان بن عبدالوهاب، از علمای حنبلی نجد و برادر بزرگ‌تر بنیان‌گذار سلفی‌گری تکفیری، از مخالفان جدی است که با نوشتن کتاب الصواعق الالهیة فی الرد علی الوهابیة، بی‌پرده به خطر این جریان تصریح و بدون تأثیرپذیری از نسبت خانوادگی با آزاداندیشی، مبانی آن را با محک نقد علمی ارزیابی می‌کند و با مساعی فراوان، بنیادهای اندیشه آنان را به چالش می‌کشد. ایشان در کتاب مذکور، از جریان وهابیت به «فتنه» یاد می‌کند. (17) او در تقبیح نظریات و استدلال‌های آن‌ها از تعابیری چون مفاهیم «فاسدة» و «احتجاج فاسد» استفاده می‌کند. (18) که نشان دهنده موضع شدید سلبی او در مورد جریان مذکور است.

وهابیت تکفیری گسسته از سلف

سلیمان، افراط وهابیان را در مخالفت با توسل و نذر، حتی برخلاف نظر سلف تئوری‌پرداز آن‌ها، یعنی ابن‌تیمیه و ابن‌قیم می‌داند. (19) او سپس نظریه آن‌ها را در مورد تکفیر مسلمانان به علت نذر و قربانی برای غیر خدا و تبرک به قبر و مسح آن رد می‌کند. (20)
سلیمان، با مقایسه معنی‌دار بین عمل صحابه و سلف صالح با وهابیان، به انقطاع روش و دیدگاه آنان با سلف تصریح می‌کند. خوارج با وجود این که «کلاب النار» نامیده شده‌اند و طبق خبر نبوی، همانند تیر رها شده از کمان از اسلام خارج شده‌اند و امام علی (علیه‌السلام) و عثمان را تکفیر می‌کردند، اما امام علی و صحابه آنان را کافر نخواندند. (21)

هم مسلکی با خوارج به جای سلف صالح و بدنه امت

سلیمان، با طعنه‌ای پر معنی در شبیه‌سازی زیرکانه می‌نویسد: «اولین گروهی که از بدنه امت خارج شدند، گروه خوارج در زمان علی بن ابی‌طالب بودند که در بیان پیامبر، همانند تیری که از کمان رها می‌شود، از اسلام خارج شدند و با کافر دانستن غیر خود، به کشتار مسلمانان دست زدند. (22) او با زیرکی و استفهام انکاری می‌پرسد: «تزعمون انکم ائمة تجب طاعتکم؟ (23) ایشان سپس با ذکر مفاد احادیثی از جوامع روایی اهل سنت و شواهد زیاد از رفتار بزرگان دین که از نظر وهابیان کفر شمرده می‌شود، مدعای آنان را باطل اعلام می‌کند. (24) سلیمان، تلاش بیهوده تکفیری‌ها را در تخریب قبور صالحان ملامت می‌کند و آن را پدیده‌ای برخلاف نظر عموم مسلمانان می‌داند، زیرا مقبره‌ها در بلاد مسلمانان از سال‌های قبل وجود داشته است، ولی کسی به سبب وجود آن‌ها بلاد مسلمانان را بلاد کفر ننامید. (25)

بی‌توجهی وهابیان به اصول اندیشه اهل سنت

او در ادامه با لحنی ملامت‌آمیز، وهابیون را مورد خطاب قرار می‌دهد که با فرض گمان شما که نذر و امثال آن، برای غیر خدا کفرآمیز می‌دانید، اصل مسلّمی مورد پذیرش و اجماعی اهل سنت مغفول مانده است که مورد تصریح ابن‌تیمیه هم می‌باشد و آن این که: «ان الجاهل و المخطئی من هذه الامة لو عمل من الکفر و الشرک ما یکون صاحبه مشرکاً او کافراً لانه یعذر بالجهل و الخطاء حتی تتبین له الحجة... او ینکر ما هو معلوم بالضرورة من دین الاسلام مما اجمعوا علیه اجماعاً جلیاً قطعیاً یعرفه کل من المسلمین من غیر نظر و تأمل.» (26) او با واقع‌بینی به اصل دیگری اشاره می‌کند که مخالف صریح روش پروژه مشرک‌سازی و کافرانگاری مسلمانان است و آن این که جز در افراد بسیار معدودی، ایمان خالص صددرصدی یافت نمی‌شود و وجود مقداری ناخالصی، کسی را از آیین اسلام خارج نمی‌کند: «ههنا اصل آخر و هو ان المسلم قد تجتمع فیه المادتان الکفر و الاسلام و الکفر و النفاق و الشرک و الایمان و آن‌ها تجتمع فیه المادتان و لایکفر کفراً ینقل عن الملة کما هو مذهب اهل السنة و الجماعة.» (27)

پروژه تکفیر مسلمانان برخلاف اصول تعلیمی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

سلیمان، بخش قابل توجهی از کتاب خود را به مخالفت با مشرک‌سازی و کافرانگاری مسلمانان اختصاص داده است و با ذکر 52 حدیث از کتب معتبر اهل سنت و جماعت، تصریح می‌کند که قائلان به شهادتین را نمی‌توان نسبت کفر داد. پیآمد این دیدگاه، محکومیت علمی و عملی با نظریات و رفتارهایی است که موجب گسستگی در جوامع اسلامی و واگرایی در ملت واحده و کشتار وسیع مسلمانان بعد از ظهور و بروز پدیده تنگ‌نظرانه تکفیری شد.

2. سید احمد زینی دحلان (1231-1304 ق):

از علمای شافعی و مفتی مکه، صاحب تألیفات متعددی از قبیل الفتوحات الاسلامیة بعد الفتوحات النبویة، السیرة النبویة، تاریخ الاندلس، تاریخ امراء بلد الحرام، فتنة وهابیت و الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة است. این عالم سنی در دو کتاب اخیر، خصوصاً فتنه وهابیت، با ادبیات آتشین، از رهبران جریان تکفیر و مواضع فکری و عملکرد آن‌ها انتقاد کرده است.

توصیف بنیان‌گذار جریان تکفیر

زینی دحلان، رهبر وهابیت تکفیری را با این عبارت‌ها توصیف می‌کند: «محمد بن عبدالوهاب کسی است که این بدعت را جعل کرد. او در روز جمعه در مسجد درعیه خطبه می‌خواند و در هر خطبه‌ای می‌گفت: «هر کس به پیامبر متوسل شود، کافر است» برادرش شیخ سلیمان بن عبدالوهاب که از اهل علم بود، او را شدیداً انکار نمود و از هیچ یک از بدعت‌هایش پیروی نمی‌کرد. روزی برادرش سلیمان به او گفت: «ارکان اسلام چندتاست؟ گفت پنج تا، او گفت: ولی تو اسلام را شش تا می‌دانی و ششم آن این است که هر کس از تو تبعیت نکند، مسلمان نیست.» (28)
محمد بن عبدالوهاب، گمراه کننده مردم و فردی خبیث و کج رفتار و بدعت‌گذار و تحریف کننده قوانین شرع بود و با علمای دین مخالفت کرد و مؤمنان را بدون وجه، تکفیر نمود. (29) استاد رهبر وهابیان، محمد سلیمان کردی، نسبت ابن‌عبدالوهاب را به کفر از مسلمانان که او آن‌ها را متهم به کفر کرد، نزدیک‌تر می‌دانست. (30) ابن‌عبدالوهاب فردی یاوه‌گو است. (31)
در عبارت‌های فوق به چند نکته مهم اشاره شده است: 1. محمد بن عبدالوهاب در افزایش ارکان دین بدعت‌گذار، گمراه کننده، فردی با سوء نیت و کج رفتار است؛ 2. ممنوعیت توسل به پیامبر توسط ابن‌عبدالوهاب که امری مشروع است؛ 3. عدم اقناع نزدیکان رهبر این جریان از مدعیات وی و صحه گذاشتن بر عدم اقناع توسط علمای اهل سنت؛ 4. خود محوری ابن‌عبدالوهاب در دعوت به اندیشه‌های خود و تکفیر و مجازات خشن مخالفان توسط پیروان او؛ 5. ادعاهای وهابیت به کفر نزدیک‌تر است از مخالفان آن‌ها؛ 6. رهبر وهابیان، فردی بی‌منطق و یاوه‌گوست.

انتقاد از رفتارها و خشونت‌های وهابیت تکفیری

زینی دحلان، ظهور وهابیت را فتنه ناگوار در حجاز توصیف می‌کند. (32) ایشان معتقد است که فتنه وهابیت یکی از مصیبت‌های بزرگی بود که اهل اسلام گرفتار آن شدند. (33)
اتهام توسعه آیین وهابیت در سایه کشتار نفوس محترم مسلمانان و غارت اموال آن‌ها و عدم ترحم به زنان و کودکان در این مسیر نامشروع، از دیگر محورهای انتقادی بر جریان تکفیر است. (34) از اعمال ناشایست وهابیان، جسارت به جرم نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) و شکافتن ضریح مطهر و غارت تمام اموال آن در سال 1220 ق است. (35) در این رویه ناروا و بی‌حاصل، وهابیان گنبدهای اولیای خدا و صالحان را ویران کردند. (36) زینی دحلان، درماندگی و ورشکستگی علمای وهابی را در مقابل محاجه‌ی علمای حرمین شریفین، به الاغ‌هایی تشبیه می‌کند که از مقابل شیر گریخته‌اند. (37)

انحراف در دیدگاه‌های کلامی تکفیری‌ها

زینی دحلان، عقاید بنیان‌گذار وهابیت را در مورد منع زیارت و توسل به قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تقبیح می‌کند. (38) ابن‌عبدالوهاب در نظریاتش، ادله مقبولی ندارد. (39) او هم چنین بر موضع‌گیری بسیاری از علمای دین در مقابل نظریات محمد بن عبدالوهاب با تألیف کتب متعدد صحه گذاشته است. (40) علمای حرمین شریفین در سال 1165 ق در حکم‌رانی مسعود بن سعید بن سعد بن زید، عقاید وهابیان را کفرآمیز می‌دانستند. (41)
به زعم زینی دحلان، ابن‌عبدالوهاب آیینی اختراع کرد که مسلمانان گذشته و حال را مشرک قلمداد می‌کرد. (42) تشبیه وهابیان به خوارج (43) و این که آنان همانند خوارج، آیاتی از قرآن را که در مورد کافران است، مؤمنان نسبت می‌دهند (44)، از اتهامات وهابیت در اندیشه دحلان است. او با استناد به نصوص و رفتار صحابه به تفصیل، عقاید وهابیان را در مورد رد توسل، استشفا به نبی توسط مرد نابینا، توسل خلیفه دوم به عباس، عموی پیامبر، برای استسقا و استعانت مقبول و مشروع از اولیا، را مردود می‌داند. (45)

مشروعت توسل و استغاثه

دحلان، بخش قابل توجهی از کتاب الدرر السنیة را به مشروعیت توسل و مخالفت با نظر وهابی‌ها در این مورد اختصاص داده است: «اما منع التوسل مطلقاً فلا وجه له». (46) وی با صراحت، زیارت و توسل را مبتنی بر کتاب و سنت و اتفاق نظر امت، مشروع می‌داند: «اعلم رحمک الله ان زیارة قبر نبیناً (صلی الله علیه و آله و سلم) مشروعة، مطلوبة بالکتاب و السنة و اجماع الامة». (47) ایشان منشأ توسل را تعلیمات نبی اسلام معرفی می‌کند: «اما التوسل فقد صح صدوره من النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)». (48) دحلان، برای متفرد نشان دادن وهابیان در مخالفت با توسل تصریح می‌کند: «و الحاصل، ان مذهب اهل السنة و الاجماع صحة التوسل و جوازه بالنبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فی حیاته و بعد وفاته.» (49)
رفتار صحابه از رفتارهای معیار در جهان اهل سنت است. دحلان با این میزان به رد تنگ‌نظری وهابیت می‌پردازد: «اما التبرک بآثار الصالحین فقد کان الصحابة یزدحمون علی ماء وضوئه و یتبرکون به.» (50) ایشان با تقبیح مخالفان توسل و کج فهمی آنان در تلقی نادرست از کمک خواهی، اعلام می‌کند که طرف استغاثه خود خداوند است و دیگران واسطه‌ای بیش نیستند: «فالمستغاث به حقیقة هو الله تعالی و اما النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فهو واسطة بینه و بین المستغیث.» (51) اعتقاد به مؤدی شدن توسل به کفر و شرک، براساس نگاه مانعان توسل، تخیلی نارواست. (52) او با ذکر شیوه عموم مسلمانان اعم از سلف و خلف، پندار مانعان توسل و تکفیری‌ها را مردود می‌داند: «و من تتبع اذکار السلف و الخلف و ادعیتهم و اورادهم وجد فیها شیئاً کثیراً فی التوسل و لم ینکر علیهم احد فی ذلک، حتی جاء هولاء المنکرون.» (53) ایشان روش تکفیری‌ها را افراط و تجاوز از حدود می‌داند که اکثر امت را کافر و خون و اموالشان را مباح و آنان را همانند مشرکان زمان پیامبر تلقی می‌کنند. (54)
دحلان از صفحه 103 تا 136 کتاب مذکور (فتنه وهابیت)، در عنوانی با نام «طرف من مقابحه»، اعمال و رفتار محمد بن عبدالوهاب و پیش‌گویی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در مورد فتنه او با ذکر نمونه‌های روشن و مستند، مورد انتقاد شدید قرار می‌دهد. توسل به اولیا و پیامبر، بدون اعتقاد به استقلال در تأثیرگذاری مشروعیت دارد و صحابه عامل به آن بودند. (55) و شخص رسول خدا این رویه را به امت آموزش داده است. (56)
زینی دحلان، جریان تکفیر را جریانی منحرف و توأم با بدعت می‌نامد و شخصیت رهبران آن در به چالش جدی می‌کشد و نقطه تمرکز فکری آن‌ها را در اتهام شرک و کفر به دیگران با روش علمی و با شواهد متنی و تاریخی و رویه مسلمانان نقد می‌کند.

3. محمد زاهد کوثری (1296-1371):

از بزرگان احناف آسیای صغیر و صاحب تألیفات و تعلیقات بسیاری است. او از مخالفان و منتقدان جدی ابن‌تیمیه و محمد ابن‌عبدالوهاب است به گونه‌ای که ابن‌تیمیه را بدتر از خوارج معرف می‌کند.

خطای فاحش تکفیری‌ها در حوزه عقاید

کوثری، برای متفرد نشان دادن تکفیری‌ها در مشروعیت توسل، مسلمانان را به کتاب مصباح الصلاح فی المستغیثین بخیر الانام تلسمانی مالکی از علمای قرن هفتم (م 683 ق) ارجاع می‌دهد. ایشان در کتاب مقالات الکوثری، در مورد تنقیص مقام امام علی (علیه‌السلام) در کتب ابن‌تیمیه واکنش سختی نشان داده است و گروه‌های تکفیری را به خوارج تشبیه می‌کند. (57) که در لسان نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به خروج از دین، همانند خروج تیر از کمان تشبیه شده‌اند. (58) کوثری، عقاید کلامی ابن‌تیمیه را در موضوع تشبیه و تجسیم و مطالب خلاف شأن خداوندی (59) و هم‌گرایی پیروان ابن‌عبدالوهاب را با او در این موضوعات، نقد جدی کرده و عقاید آن‌ها را کفر آشکار نامیده است. (60) کوثری، با استناد به آیات تنزیه، نظر ابن‌تیمیه را در مورد قرار گرفتن خدا روی عرش که به منزله نشیمن‌گاه بودن عرش برای خداست و قیام حوادث و اثبات حرکت برای او، کلماتی الحادی و کفر آشکار می‌نامد. وی در تعریضی آشکار می‌نویسد: «وهابیان برخلاف کتاب و سنت، خون زائران قبور و متوسلان را مباح می‌دانستند.» (61)
کوثری، ابن‌عبدالوهاب را «زعیم المشبهه» می‌خواند. (62) نظریات ظاهرگرای صریح ابن‌تیمیه در کتب خود در مورد صفات خبری، موجب این گونه قضاوت‌های علمای اهل سنت شده است. ابن‌تیمیه در کتب متعدد خود بر صفات خبری، موجب این‌گونه قضاوت‌های علمای اهل سنت شده است. ابن‌تیمیه در کتب متعدد خود بر صفات خبری و عدم جواز تأویل آن‌ها از معانی ظاهری تأکید می‌کند. (63) کوثری، شواهد بسیاری از کتاب و سنت و رفتار بزرگان و صحابه و اعتقاد علمای مشهور جهان اهل سنت، مانند فخر رازی، سعدالدین تفتازانی و سید شریف جرجانی، برای نقض عقاید وهابیت و مشروعیت استغاثه و توسل به بزرگان و زیارت قبور نقل می‌کند و نظریات تکفیری‌ها را نقد می‌نماید. (64)
می‌توان نتیجه گرفت که ایشان، نظریات ابن‌تیمیه و پیروان او را در صفات خبری و عرصه‌های دیگر نکوهش می‌کند و آنان را به تشبیه و تجسیم و انحراف از توحید، یعنی بنیادی‌ترین اصل اسلامی و قرآنی متهم می‌کند که نشانه عمق انحراف آن‌هاست. تلاش تبلیغی بی‌حاصل تکفیری‌ها ایشان را هرگز قانع نمی‌کند و این ناکامی بزرگی برای این جریان مدعی تبعیت از سلف است که یک عالم سنی از مطالب آن‌ها اقناع نشده است.

نقد رفتار خشونت‌آمیز جریان تکفیر

رفتار بی‌سابقه و بدعت‌گونه وهابیان در هدم قبور با این عبارت کوثری مورد انتقاد قرار می‌گیرد که بر قبر و روضه پیامبر از اول تا حال بنایی مستقر است. (65) هیچ عالم اسلامی در خصوص بنای قبر روضه مطهر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) احساس ناخوشآیندی نداشت. چگونه می‌شود عملی شرک‌آمیز باشد، اما قاطبه مسلمانان در مورد آن اهتمام ویژه داشته باشند. کوثری، در تعریضی آشکار می‌نویسد: «وهابیان برخلاف کتاب و سنت، خون زائران قبور و متوسلان را مباح می‌دانستند. (66) اتهام آدم‌کشی که از گناهان کبیره در لسان قرآن است». (67) از دیگر موارد قابل ذکر در نقد جریان تکفیر می‌باشد.

4. حسن بن فرحان الکالکی (معاصر، متولد 1390 ق):

از علمای معاصر عربستان و دارای تألیفات مهمی از قبیل بیعة علی بن ابی‌طالب فی ضوء الروایات الصحیة، داعیة لیس نبیا، نحو انقاذ التاریخ الاسلامی و غیره می‌باشد. او نه تنها با جریان متصلب و ظاهرگرای حاکم بر آن جا موافق نیست، بلکه آن‌ها را با محوریت کتاب داعیة لیس نبیا به صورت جدی نقد قرار کرده است. فضای بسته آن محیط، بر آزاداندیشی و انصاف علمی وی اثر سوء نداشته است و در فضای تقلید زده وهابیان متحجر ظاهرگرا، فریاد آزاداندیشی و تلاش اجتهادگونه او بسیار خرسند کننده و امیدبخش است.

مظلومیت تاریخی اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

فرحان المالکی، در آن فضای مسموم، با شجاعتی مثال زدنی از مظلومیت اهل بیت و امام علی (علیه‌السلام) در فرهنگ اسلامی سخن می‌گوید و دیکتاتوری بنی‌امیه را آماج نقدهای خود قرار می‌دهد. او می‌نویسد:
«به هر حال» نویسنده که با جدیت به بررسی تاریخ پرداخته و به حقانیت امام علی و اهل بیت او و در نهایت، مظلومیت آن‌ها در فرهنگ ما (اسلامی) پی برده است و نیز ظلم و دیکتاتوری بنی‌امیه و اوج حمایت از آن‌ها در فرهنگ ما را شناخته است، چاره‌ای جز نقد تاریخ ندارد، خواه در ارزیابی خود راه صواب بپوید یا خطا. (68)
او در تعریضی آشکار به مادحین معاویه، همانند ابن‌تیمیه و دیگران می‌نویسد: «اگر نگارنده، ستمگری معاویه را ناپسند می‌شمارد، به دلیل پیروی از فرقه زیدیه یا اباضیه یا امامیه نیست، بلکه به دلیل پیروی از نصوص شرعی است.» (69)
اگر مطالب ابن‌تیمیه در مورد تمجید از معاویه و بنی‌امیه با عبارت‌های فوق مقایسه شود، میزان استقلال رأی و روح جست‌وجوگری و شجاعت بیان یافته‌های فرحان مالکی بیشتر نمایان می‌شود. ابن‌تیمیه در تعریف از معاویه، سنگ تمام می‌گذارد: «کانت سیرة معاویة مع رعیتة من خیار الولاة و معاویة کان خیراً من الاشتر النخعی و من محمد بن ابی‌بکر»؛ (70) روش معاویه با مردم از بهترین روش‌های حاکمان بود و معاویه از مالک اشتر نخعی و محمد بن ابی‌بکر بهتر بود. «کان (معاویة)‌ یعطی اقاربه عطاء کثیراً و یعطی غیر اقاربه به ایضاً و کان محسناً الی جمیع المسلمین»؛ (71) معاویه به نزدیکان و غیر آنان بخشش فراوان می‌کرد و با تمام مسلمانان نکوکار بود.
ایشان در فضای بسته و حاکمیت حنابله غیر عقلی و گذشته‌گرای مذموم، با تأکید بر استقلال فکری، محور حرکت و تبعیت محض را فقط خدا و پیامبرش می‌داند: «لا نتبع من البشر الا محمداً... لا نتمحو الاحول قال الله و قال رسوله.» (72)

مبارزه بی‌امان با انحراف تکفیر و ضرورت روشن‌گری

فرحان مالکی، از جریان وهابیت به عنوان «فتنه بزرگ» و «مصیبت گسترده» نام می‌برد (73) برای معرفی حرکت متفرد و غیر اسلامی وهابیت، معتقد است که این جریان که خاستگاهش نجد عربستان می‌باشد، به همه فرقه‌های اسلامی ستم کرده است: «و کلهم قد ظلمناهم». (74) وی معتقد است که پیروان ابن‌عبدالوهاب به اندازه‌ای منحط شده‌اند که نظریات او را بر احادیث شریف مقدم می‌دارند که انحرافی آشکار از روش سلفی است. (75) پیروان ظاهرگرای ابن‌عبدالوهاب، عمر خود را با امور بی‌ارزش تباه کرده‌اند و امور مهمی را مانند تکفیر مسلمان و مباح دانست خونشان که محترم و لازم الرعایه است، کوچک می‌شمارند و با نابخردی، خود را رهرو سلف صالح می‌دانند. (76) او خود را به جلوگیری از آثار شوم و آلودگی تکفیر ظالمانه و ریخته شدن خون بی‌گناهان در محیط خفقان عربستان سعودی متعهد می‌داند: «من التلوث لتکفیر الظالم او الدماء المعصومه». (77)
فرحان مالکی، ضمن متهم کردن وهابیان به تقلید نابجا از رهبران ظاهرگرا و تکفیری، به صورت مضمر، ضرورت بازگویی خطاهای اشخاصی چون ابن‌عبدالوهاب و ابن‌تیمیه را یادآور می‌شود. (78) او در تحلیل شخصیت بنیان‌گذار جریان تکفیر، وی را بدعت‌گذار و رویه‌اش را برخلاف اسلاف می‌داند که سرزمین مسلمان‌نشین عربستان را به ناروا به دو بخش دارالاسلام و دارالکفر تقسیم کرد. (79) علمای معاصر ابن‌عبدالوهاب، رتبه و شأن علمی برای او قائل نبودند. (80) او از دانشمندان وهابی به دلیل کتمان اشتباهات ابن‌تیمیه و ابن‌عبدالوهاب که زمینه فریب جوانان را فراهم کرده است، به شدت گلایه می‌کند. (81) او ابن‌تیمیه و ابن‌عبدالوهاب را پیش‌گامان دعوت به تکفیر می‌نامد و از آن‌ها انتقاد می‌کند. (82) وی با صراحت کامل اعلام می‌کند که در مکتب شیخ عبدالوهاب، شوائب و انحرافاتی وجود دارد. (83) و عدم جامعیت رهبر تکفیری‌ها مورد تصریح ایشان است. (84) او ابن‌عبدالوهاب را به افراط‌گری، غفلت، رفتار ظالمانه با علمای مخالف، ناتوانی و بدعت‌گذاری توصیف می‌کند. (85)
در سخنان و بیانات تکفیری‌ها، از منهج شیخ عبدالوهاب به «دین» یاد شده است که اعترافی است به بدعت در اختراع دینی غیر دین اسلام که مسلمانان به آن اعتقاد دارند. در متن توبه نامه علمای مکه که توسط وهابیان تدوین شده بود، به واژه دین تصریح گردیده است: «ان هذا الدین الذی قام به شیخ محمد بن عبدالوهاب و دعا الیه امام المسلمین سعود بن عبدالعزیز...» (86)
او به صورت تلویحی به وهابیت افراطی اتهام می‌زند که به علت تبرئه رهبر خود، اسلام را قربانی کرد (87) از منظر عده‌ای از علما، در اندیشه و عمل وهابیت تکفیری، خصایص خوارج وجود دارد: «فهم یرون ان خصائص الخوارج مجتمعة فیهم لانهم یکفرون المسلمین و یستبحون دمائهم» (88) نقد علمی نظریات ابن‌عبدالوهاب در مورد اتهام‌زنی وی به مسلمانان و تمجید از کفار قریش نیز در کتاب فرحان مالکی آمده است. (89) ایشان با تأسف و مقایسه پر معنی از رفتار وهابیت و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌نویسد: «مسلمانان صادق و متدینی به دین‌داری شهادت دادند و به ارکان اسلام اقرار کردند. اما از جنگ و تکفیر در امان نماندند، در حالی که منافقان صدر اسلام به دروغ شهادت می‌دادند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز می‌دانست که دروغ می‌گویند، اما جان و مالشان حفظ شد. (90)

چالش‌های کلامی و اعتقادی وهابیت تکفیری

فرحان مالکی در کتاب داعیة لیس نبیاً از صفحه 33 تا 80، از بند بند کتاب کشف الشبهات را انتقاد علمی و 33 شبهه درباره آن را بیان و نقد می‌کند. ایشان مشروعیت توسل و شفاعت را با استفاده از سیره گذشتگان اثبات می‌کند. (91)
وی می‌نویسد:
هرج و مرج تکفیر، نتیجه حتمی مسلک ابن‌عبدالوهاب است که قلمرو تکفیر را توسعه داد. (92) از نظر او، حتی وجود برخی رفتار شائبه‌انگیز در بین مسلمانان با احتمال تأویل، مانع انتساب آن‌ها به کفر است: «فتأویل مانع کبیر من موانع التکفیر. (93)
نسفی از اندیشه‌وران ماتریدی، برخلاف نظر جریان تکفیری ظاهراگرا، از قول بسیاری از علما نقل می‌کند که نمی‌توان صفات خبری را بر معانی ظاهری حمل کرد و در مواردی، تأویل را برای صیانت از عقیده صحیح و نسبت مجاز به خداوند واجب می‌داند. (94)
بیاضی، از مشاهیر متکلمان ماتریدی هم به تأویل صفات خبری از معنای ظاهری قائل است. (95)
فرحان مالکی، با تعریضی که نشان دهنده‌ی خودمحوری وهابیت تکفیری است، می‌نویسد: «تعریف آنان از مسلمان با تعریف سایر مسلمانان متفاوت است. مسلمان فقط کسی است که تابع شیخ عبدالوهاب باشد. (96) از نظر آن‌ها، مسلمانان جهان غیر از اتباع شیخ عبدالوهاب، دینی غیر از اسلام اختیار کرده‌اند. (97) موارد تکفیر آن‌ها بسیار گسترده است و دامن افراد زیادی را می‌گیرد که این نمونه‌ها قابل ذکرند: تکفیر صریح علما و قضات برجسته نجد و اساتید آن‌ها (98) علمای حنبلی، مثل شیخ سلیمان بن سحیم حنبلی (99) فرقه امامیه با وجود آن که ابن‌تیمیه آن‌ها را فقط بدعت‌گذار نامیده است. (100) سب‌کنندگان صحابه (101) (برخلاف روش امام علی که با وجود این که خوارج او را تکفیر کردند و دشنام دادند، آنان را تکفیر نکرد)، ابن‌عربی و اتباع وی، (102) به دلیل نفی صفات که از اعاظم کلامی اهل سنت است (103)، معتزله، حنفیه، صوفیه و پیروان مذاهب چهارگانه. (104)
فرحان مالکی، در نقد «توحید قبوری» وهابیت می‌نویسد: «برخی اماکن، همانند مدینة النبی و کنار قبور صالحان در مظان استجابت دعاست و ابن‌حزم در این مورد ادعای اجماع کرده است.» (105) ذهبی و برخی از علما، تبرک به قبر را جایز دانسته‌اند و بارها گفته‌اند که خاک فلانی، پادزهری آزموده شده است: «قبر فلان تریاق مجرب». آیا با این اعتقاد، علما کافر شده‌اند؟ (106) ایشان تصریح می‌کند که تبرک جستن به خاک قبر صالحان توسط علمایی که ما به سلفی بودن آنان مفتخریم، رایج بوده است. (107) وی در تعریضی معنی‌دار می‌نویسد: «مسلمانان متوسل به قبور انبیا، صاحب قبر را پرستش نمی‌کنند و ادعای شیخ عبدالوهاب در این مورد اشتباه است. آنان جز خدا را پرستش نمی‌نمایند. (108)
او هم‌چنین به تقابل وهابیان با علمای نجد که موافقشان نبودند، (109) اسامی 22 نفر از علمای برجسته مخالف وهابیت را ذکر می‌کند که در میان آنان،‌ از فقها و علمای برجسته حنبلی و ساکن نجد و مناطق دیگر عربستان وجود دارد. (110) او یادآور می‌شود که لازمه منطقی منهج شیخ عبدالوهاب، تکفیر کسانی است که برای غذا گرفتن به دیگران مراجعه می‌کنند یا به کعبه سوگند یاد می‌نمایند یا در مدح صالحان و غیر آن‌ها مبالغه می‌کنند. این مسئله، دامن طرف‌داران افراطی او را می‌گیرد که از او و ابن‌تیمیه، به وفور تعریف و تمجید کرده و می‌کنند. (111) ظاهرگرایی حنابله تکفیری به اظهارنظرها و فتاوی سخیف و سبک توسط آن‌ها منجر شده است که مردم در مورد آن بی‌اعتنایند. تحریم آموزش جدید و بیان این که علوم جدید، پایه‌های الحاد را تشکیل می‌دهند، (112) ممنوعیت بازی فوتبال به دلیل عدم سابقه در زمان خلفای راشدین! (113) و منع از کلاه گذاشتن و پوشیدن شلوار، (114) نمونه‌هایی از مطالب فراوانی است که لازمه تصلب دیدگاه وهابیت متحجر می‌باشد.
ابزار تکفیر در اندیشه‌ی وهابیت به تعهد درونی تبدیل شده است. به گونه‌ای که آن‌ها هم‌دیگر را نیز تکفیر می‌کنند. (115) فرحان مالکی، با تأسف اظهار می‌کند: «وهابیان به دو دلیل از اهل بیت (صلی الله علیه و آله و سلم) سفارش شده‌ی قرآن و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیزارند: 1. پیروی از ابن‌تیمیه و غلات حنابله؛ 2. به علت خصومت تاریخی با شیعه.» (116) لذا دشمنی آن‌ها، جنبه‌ی علمی قابل اعتنا ندارد و این خطای فاحش را باید در شمار رفتارهای پرخطای تاریخی آن‌ها ارزیابی کرد و به انحرافشان از سنت نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) و روش سلف صالح پی برد. فرحان مالکی در نهایت، ادعای علمای اسلام مبنی بر انحراف ابن‌عبدالوهاب در سه موضوع تکفیر مسلمانان، ادعای نبوت و اعتقاد به جسم بودن خدا (117) را تأیید می‌کند و بر آن‌ها صحه می‌گذارد.

5. محمد سعید رمضان البوطی (1347-1434 ق):

البوطی، از علمای معاصر اهل سنت و قربانی خشونت کور سلفی‌های تکفیری در سوریه، عالمی متین و دانشمندی متفکر و مصلح بود. ایشان د رکتاب السلفیة مرحلة زمنیة مبارکة لا مذهب اسلامی، وهابیت تکفیری را به تلویح و تلمیح با «عنوان متمذهب بالسلفیه (متظاهر به سلفی بودن)» منتسب می‌کند، (118) که بدعتی است بی‌سابقه و در بین سلف، سابقه ندارد (119): «المتذهب بالسلفیه، بدعة لایقرها اتباع السلف (120) ان المتذهب بمذهب جدید اسمه السلفیه، یقوم علی عصبیة الانتماء شیئی آخر لا شان له بالاتباع المطلوب». (121) ایشان روح مذهب مخترع را عصبیت و مبتنی بر خودخواهی می‌داند: «روحها العصبیه و انانیتها الجماعیه.» (122)

بدعت سلفیت

این عالم دانشمند، تعیین عنوانی به نام «مذهب سلفی، را بدعتی در دین (بدعه طارئة فی الدین) می‌داند که امت واحد و یک پارچه اسلامی را از هم جدا کرده است و شمول آن بسیار محدود می‌باشد و عده‌ای خاص به نام «سلفی‌ها» را در بر می‌گیرد که سلف صالح این امت و خلف ملتزم به راه و روش آن‌ها، آن را به رسمیت نمی‌شناسند. (123)
او در مورد بی‌ریشه بودن این مذهب ادعایی می‌نویسد: «در زمان سلف، مذهبی سلفی با ممیزاتی که از سایر مسلمانان جدا بوده است و دارای شرف و امتیازی باشد، وجود نداشت». (124) اگر ادعای سلفیه درست باشد، گروهی هم می‌توانند مذهبی به نام «راشدین» و «صحابیین» اختراع کنند». (125) وجود اختلاف در سلف صالح، موجب تقسیم آن‌ها به گروهی خاص نشد و آن‌ها مخالفین خود را بدعت‌گذار نمی‌نامیدند. (126)
وی در قضاوت قاطع خود در بی‌هویتی این جماعت می‌نویسد: «برای محقق فرهنگ و اندیشه و فهم اسلامی احتیاجی به بحث نیست که به علم یقینی متوجه شود. این بدعت جدید (سلفیت)، هیچ ریشه ثابتی در گذشته دور و نزدیک تاریخ این امت و تاریخ قانون‌گذاری اسلامی ندارد. (127)
سلفیه، از اهل سنت و جماعت نیستند. (128) اگر منظور آن‌ها از نام «سلفیه»، اهل سنت و جماعت باشد، مرتکب بدعت در نام‌گذاری شده‌اند و اگر منظور چیز دیگری است، پس در اسم و معنی بدعت صورت گرفته است که محتوای آن باطل می‌باشد. (129)

انعطاف داشتن و سیال بودن در روش سلف صالح و جمود سلفیه

البوطی، به روش تبلیغ آن‌ها در ادعای انحصار و احتکار حق در خود و نسبت بدعت و ضلالت به دیگران، اعتراض می‌کند و آن را تعصب شنیع می‌داند. (130) ایشان روش ظاهرگرایی و تحجر و جمود سلفیت را با شیوه‌های تحلیلی و ارجاع به مستندات تاریخی و منهج و ممشای سلف صالح رد می‌کند، زیرا در حیات سلف صالح، دگرگونی‌های متنوع و مختلف جریان داشته است و آن‌ها بر گفتار و اقوال خود جمود نداشتند. (131)
او برای اثبات مدعای خود به نمونه‌هایی اشاره می‌کند: نحوه زندگی در مکه با هجرت به مدینه متفاوت باشد؛ مثلاً در مکه لباس دوخته شده مرسوم نبود، ولی در مدینه تحت تأثیر رسوم یمن و عجم رسم شد و سلف هم از آن تبعیت کردند. کاسه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مکه از چوب سخت بود و در مدینه از ظرف شیشه‌ای استفاده نمودند و مهر کردن نامه در مکه معمول نبود، ولی در مدینه،‌ روش حاکمان وقت جهان در مهر کردن نامه‌ها رسم شد. (132) او ادامه می‌دهد که عصر تابعین، معرکه اختلافات فکری و اجتهادی میان بزرگان رأی و حدیث بود (133) وی در تعریض به روش تصلب در گذشته می‌نویسد: «منهج سلف اجتهاد در امور اجتهادپذیر بود.» (134)
البوطی، در اعتراض به شیوه سلفیت تکفیری، انعطاف علمی را شرط روش مقبول می‌داند: «صاحبان رأی در مسائل، حق دارند به درست بودن نظریات خود مطمئن شوند، ولی حق ندارند مخالفان خود را گمراه و خارج از حوزه هدایت بدانند.» (135)
از ویژگی‌های نوشته البوطی، نقد جدی و روش‌مند پذیرش فهم مطلق نظریات سلف است. (136) او تغییر شیوه‌های فکری (اسالیبهم الفکریه) مسلمانان اول را با توجه به گسترش دایره فتوحات اسلامی و آشنایی با اصول حیات اجتماعی و اقتصادی و ایمان عده‌ای از پیروان ادیان دیگر که حامل عناصری از ادیان سابق خود بودند و هم‌چنین مجادله‌های علمی پیش آمده را امری طبیعی می‌داند. (137) وی می‌نویسد: «شرایط جدید و نیاز به تبلیغات در سرزمین‌های دیگر، مناقشات ارباب مذاهب، موازین لغت و بیان و ضرورت دفاع عقلی از دین، موجب تغییر رویه صحابه می‌شد.» (138)
مهم‌ترین نتیجه این بحث، عدم منهج و شیوه واحد در سلف صالح است که برای ابد قابل تبعیت باشد. لذا پایبندی شدید در ظواهر، موجب رکود اندیشه و سردرگمی است.

آسیب‌شناسی در حوزه روش سلفیت

البوطی، در موضوع روش‌شناسی، با بیان معیار فهم درست متون و نصوص دینی به سلفیه ایراد می‌گیرد که چرا پویا و به روز عمل نمی‌کنند. فهم از متون دینی، موازینی از قبیل کیفیت دلالت الفاظ بر معنی، نص و ظواهر، مجمل و مفصل، انشا و اخبار، عام و خاص و مطلق و مقید دارد و هر کس به آن‌ها ملتزم باشد، چه در عصر سلف و چه بعد از آن‌ها، تابع کتاب الله و سنت رسول الله است و اگر ملتزم نباشد، از کتاب و سنت بهره‌ای نمی‌برد، گرچه در زمان صدر اول بوده و در مجالس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حضور دائم داشته است. (139) او شیوه ابن‌تیمیه (آبشخور اصلی نظریه سلفی تکفیری) را به علت تکفیر دیگران با کمترین اجتهاد و نیز مخالفت با تصوف، رد می‌کند. (140)

تیپ‌شناسی سلفیه

البوطی معتقد است که پیروان مذهب سلفی، بدعت‌گذار گمراهند و باعث خصومت‌ها و اختلافات در بین مسلمانان شده‌اند. (141) نام بردن از وهابیت سلفی تحت عنوان «الفتنه الشنعاء» (142) و «فتنه بدعت‌آمیز»، (143) نشان دهنده‌ی دیدگاه به شدت انتقادی اوست. البوطی می‌نویسد: «سلفی‌های وهابی، گرفتار خفتگی عقل شده‌اند و نسبت دادن جمود عقلی و عدم تحرک فکری به سلفی‌های متصلب، توصیف فاصله گرفتن این گروه از روش عقلانی مورد تأکید نصوص دینی و رویه متفکران اسلامی است. (144)
سلفی‌ها در تمام کیان اسلامی، موجب تفرقه شده‌اند و به دلیل جراحت‌های این فتنه بدعت‌آمیز زیان‌هایی به پیکره امت واحد وارد شده است که وحدت مسلمانان را تهدید می‌کند و همه از این وضع گلایه‌مند هستند. (145) اقدام برای علاج این جراحت، سد بابی است که از آن به بدنه امت اسلامی رخنه کرده است: «ان استنکار هذه الرعونات الشنیعه، لا یکون الا بمعالجتها و لا یکون معالجتها الا بسد الباب الذی اقتحمت منه.» (146)

انحراف و تزلزل در عقاید سلفیت تکفیری

ایشان در قسمتی از نوشته‌های خود، از عقاید کلامی سلفیه وهابی انتقاد می‌کند. توسل به مقام رسول الله و صالحان ثابت است و عده‌ای در زمان حضرت به عرق، مو و آب وضوی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تبرک می‌جستند. (147) توسل به صالحان، انسان را از ملت اسلام خارج نمی‌کند و اعتقاد به این خروج، توهمی است که دلیل ندارد. (148) از نظر ما اشکال ندارد که کسی قصد زیارت قبر و مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را داشته باشد. (149) نظر و استناد ابن‌تیمیه در مورد بدعت بودن زیارت قبر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) با میزان لغت و شرع، واهی است. (150) ابن‌تیمیه در اظهاراتی تند و خارج از عرف، استغاثه کنندگان به میت و غایب و دعاکنندگان در نزد قبور را همانند بت‌پرستان می‌داند که شیطان با آنان تخاطب می‌کند. (151)
البوطی، در قضاوت نهایی، پیروان وهابیت سلفی را گمراهان حیله‌گری می‌داند که در پوشش عنوان مرده‌ی بی‌روحی به نام «سلفیه» جلوه‌گری می‌کنند و از مسیر ترقی باز مانده‌اند. منهج رشد، مشخص و روشن است و منهجی است که ادعای متمسکان به کتاب و سنت را نشان می‌دهد و مسیر گمراهان و حیله‌گران را مشخص می‌کند، نه این کلمه مرده‌ی سلفیه. و در نهایت تفاوتی بین سلف و خلف نیست، بلکه منهج‌شناسی و تمسک به آن مهم است. (152)

6. حسن بن علی السقاف (معاصر، متولد 1380 ق):

از علمای شافعی اشعری و از مخالفان و ناقدان معاصر و پرشور وهابیت در کشور اردن است. ایشان در کتاب مناقشة منهج الوهابیة فی العقیدة و التکفیر، السلفیة الوهابیة افکارها الاساسیة و جذورها التاریخیة، اندیشه‌ها و رفتار تکفیری‌ها را آماج نقدهای نفس‌گیر قرار می‌دهد.

وهابیت، پدیده بیگانه با کلیت جهان اسلام

سقاف به طعنه، وهابیان تکفیری را «متسلف (متظاهر به سلف)» می‌نامد (153) تأکید وی بر رسمیت مذاهب هفتگانه حنفی، مالکی، شافعی، حنبلی، امامی، اباظی و زیدی و رد نگاه متصلب و متحجر وهابیان تکفیری است. (154) سقاف از شیوه‌ها و روش‌های آن‌ها با نسبت سنجی از روح تعالیم اسلامی، انتقاد شدید می‌کند. رویکرد خشن وهابیت با توجه به تأکید اسلام بر اخلاق، عاطفه، الفت و رحمت، مردود می‌باشد. (155) عملکرد وهابیت، موجب آزار قلوب مؤمنان راست کردار شده است. (156) مسلمانان در سیر تاریخی خود، واجد علوم با ارزشی مانند کلام، فقه، تصوف و عمارت (بنّایی) شده‌اند و آن‌ها را گسترش داده‌اند و در حوزه مدنیت اجتماعی، با اقلیت‌های مذهبی با رحمت و مدارا برخورد کرده‌اند که مایه افتخار در عالم شده است، ولی وهابی‌ها، ارزشی برای این امور قائل نیستند. (157)
سقاف، سلفیت و وهابیت را یک‌سان می‌انگارد که در داخل جزیرة العرب به وهابی حنبلی و در خارج، سلفی نامیده می‌شوند. وهابیت از سلفیت به وجود آمده است. (158)
برخلاف این نظر، سلفیت انواع مختلفی دارد که شاخه نجدی آن وهابی است، اما در شبه قاره، پیروان دیوبندی شاه ولی الله دهلوی و در مصر، بسیاری از اتباع اخوان المسلمین سلفی هستند، ولی وهابی نمی‌باشند.

عقاید کلامی وهابیت بر بنای بی‌بنیاد

از منظر حسن بن علی سقاف، ریشه ظاهرگرایی وهابیت در اندیشه‌های حنبلی است و مذهب حنبلی نظریات واضحی در مورد تشبیه و تجسیم

عبارات مرتبط با این موضوع

موضع انتقادی اندیشه‌وران اهل سنت در برابر جریان‌های تکفیریموضع انتقادی اندیشه‌وران اهل سنت در برابر جریان‌های تکفیری نویسنده علیرضا موضع انتقادی اندیشه‌وران اهل سنت در برابر جریان‌های تکفیریجریان تکفیری به عده معدودی از علمای حنبلی منطقه نجد عربستان متعلق است که برای توجیه هشدار روسیه نتیجه نداد خبر فارسیموضع انتقادی اندیشه وران اهل سنت در برابر جریان های تکفیری خاص به مقوله ایمان و به راسخون یار همیشه همراه اسلام شناسیموضع انتقادی اندیشه‌وران اهل سنت در برابر جریان‌های تکفیری سنت در برابر جریان وهابیت در گفتار علمای اهل‌سنت پایگاه جامع فرق، … انتقادی اندیشه‌وران اهل‌سنت در برابر جریان‌های در برابر جریان‌های تکفیری تجاوز به بازیگر زن مشهور در کافی شاپ عکس خبر …موضع انتقادی اندیشه وران اهل سنت در برابر جریان های تکفیری در نقد در برابر هجرت اعتراض آمیز علما به قم، در اعتراض به اقدامات …اندیشهتاریخوتمدنموضع انتقادی اندیشه‌وران اهل سنت در برابر جریان‌های تکفیریموضع انتقادی علمای شافعی در برابر ابن‌تیمیه …خانه موضع انتقادی های تکفیری هستند در اهل‌سنت صورت گرفت که در این مصون سازی جامعه اهل سنت کشور در برابر جریان های تکفیری …اهل سنت ایران جامعه اهل سنت کشور در برابر در برابر جریان های جریان های تکفیری در وهابیتچنانکه فتاوی تکفیری در پس اهل سنت در برابر شیعه در مقابل جریان های موضع انتقادی اندیشه‌وران اهل سنت در برابر جریان‌های تکفیری


ادامه مطلب ...

تحلیلی بر هویت جدید تروریست‌های تکفیری در خاورمیانه

[ad_1]

با تأکید بر برخی از شاخص‌های توسعه یافتگی

چکیده

مطالعات کنونی از تحولات چند ساله در خاورمیانه نشان می‌دهد که ظاهراً میان فقدان شاخص‌های توسعه یافتگی - به ویژه دموکراسی - و گسترش اسلام گراییِ افراطی ارتباط محکمی وجود دارد و گروه‌های افراطی و جنگ‌های جهادی در فقدان همین شاخص‌ها رونق پیدا کرده اند. این نشان می‌دهد که گسترش دموکراسی و تعمیق برخی از شاخص‌های توسعه یافتگی می‌تواند توده‌های مردم را از گروه‌های جهادی دور کند و آن‌ها را قانع سازد که بهترین الگوی زندگی، تساهل و مدارای سیاسی است. روند تحولات دموکراتیک در افغانستان و عراق تأییدی بر این مطالعات است. به همین دلیل برخی از پژوهشگران علوم سیاسی بر این عقیده‌اند که گسترش جنگ‌های جهادی در خاورمیانه عربی ریشه در بحران‌های عقب ماندگی این کشورها دارد و انگیزه‌های مذهبی در رتبه‌های بعدی در تعمیق این گروه‌ها اثر می‌گذارد. این مقاله تلاشی است تا از همین دیدگاه به بررسی تأثیر شاخص‌های توسعه یافتگی در ظهور و بسط گروه‌های تروریستی تکفیری بپردازد و برخی از شاخص‌های موجود در این باره را بسنجد.
کلید واژه :تروریسم، تروریسم مذهبی، شاخص‌های توسعه یافتگی، دموکراسی، جریان‌های تکفیری خاورمیانه.

الف. سرشت و ویژگی‌های تروریست‌های تکفیری

منطقه خاورمیانه از جمله مناطق پر آشوب جهان است که مواجهه‌ی خشونت‌های جدید را تجربه می‌کند. این تجربه زیان بار که متأسفانه به نام اسلام رقم می‌خورد، پدیده نوظهوری است که برخی از پژوهشگران علوم سیاسی از آن به «تروریسم جدید» یاد می‌کنند. پیوند اسلام گرایی با پدیده‌هایی مثل «خشونت»، «عملیات انتحاری» و «ضد مدرنیته» در تبلیغات غرب، برای کسانی که اطلاعی از اسلام ندارند. این توهّم را به وجود آورده است که اسلام یعنی خشونت. این ترادف که محصول اعمال گروه‌های تکفیری در خاورمیانه است، سبب شده تا دانشمندان علوم سیاسی از زاویه‌ی دیگری به تحلیل این پدیده بپردازند. از نظر آن‌ها تکفیری‌‌های فعال در خاورمیانه دست به اقداماتی می‌زنند که غیرقابل باور است. ترورهایی که انجام می‌دهند کمتر در عملیات‌های تروریستی پیشین سابقه داشته است. استفاده آن‌ها از روش‌ها و فنّاوری‌های جدید به ویژه انهدام خود از طریق عملیات انتحاری باعث شده است تا عده‌ای از کارشناسان جهت بررسی تروریسم جدید از اصطلاح «فوق تروریسم» (Super terrorism) استفاده کنند. (4) تعصب جدیدی که بعضی از سازمان‌های تروریستی، به ویژه گروه‌های تکفیری به راه انداخته‌اند، ما را وارد عصر جدید تروریسم کرده است که در آن، هم ترفندهای کشتن افراد و هم گستردگی سطح خسارت مورد توجه قرار گرفته است.
بدون این که علاقه‌ای به تعریف دقیق تروریسم داشته باشم (5) و یا بخواهم تفاوت‌های فقهی این واژه با واژگانی هم چون عملیات استشهادی را بررسی کنم، تنها بر این نکته تأکید می‌کنم که به سختی می‌توان میان تروریسم و بنیادگرایی، جنگ‌های چریکی، جرم و جنایت و نیز قتل‌های سریالی، تمایز قائل شد. در بسیاری از موارد ممکن است یک عامل انتحاری، از دیدگاه این مقاله یک تروریست به شمار آید، ولی از منظر خود او و کسانی که او را به چنین کاری تشویق کرده‌اند، و یا او را آموزش داده‌اند، یک جنگجوی آزاد به حساب آید که فاصله او با بهشت به ‌اندازه فشار دادن یک ماشه کوچک کمربند انفجاری است. بی شک نمی‌توان هیچ تعریفی از تروریسم بیان کرد که همه‌ی انواعِ گوناگون این پدیده را که در طول تاریخ همواره وجود داشته است، در بر گیرد. با این حال منظور از تکفیری‌های تروریست در این پژوهش، گروه‌ها یا سازمان‌هایی هستند که به بهانه‌های مذهبی، خشونت سیستماتیک را حربه‌ی اصلی خویش قرار داده‌اند. بر همین اساس تروریسم نزد این گروه‌ها، تاکتیکی حساب شده است که از انگیزه‌های مذهبی برخواسته و از زور یا خشونت علیه حکومت‌ها، یا مردم استفاده می‌کنند. تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی و وادار کردن مخالفین به عقب نشینی، هدف اصلی آن‌ها در عرصه مبارزه سیاسی است. در این عمل، قانون زیر پا گذاشته می‌شود و هدف، بیشتر ایجاد ترس در گروه بزرگی از مردم است. تروریسم مذهبی که گروه‌های تکفیری به راه انداخته‌اند با گونه‌های گذشته آن این تفاوت را دارد که قربانیان آن اغلب شهروندان بی گناهی هستند که یا به طور تصادفی انتخاب شده‌اند یا آن که به طور اتفاقی در موقعیت‌های تروریستی حضور داشته‌اند. بدین سان تروریسم را می‌توان به مثابه ابزاری در نظر گرفت که از هشت جزء تشکیل شده است:
1. عمل عمدی؛
2. دارای منطق خاص خود از سوی مرتکبین؛
3. خشونت آمیز؛
4. دارای هدف مذهبی و سیاسی؛
5. وحشت آفرین؛
6. سرپیچی از قوانین متعارف در جنگ‌ها؛
7. انتخاب اهداف خود از بین جامعه؛
8. خواستار تغییر رفتار به خصوص در جامعه‌ی مورد نظر. (6)
آنچه رفتار خشونت آمیز گروه‌های تکفیری را از سایر ترویست‌ها جدا می‌سازد، آن است که انگیزه‌های مذهبی، اصلی ترین ویژگی ترورهای آن‌ها به شمار می‌آید. در واقع انگیزه‌های مذهبی باعث شده است تا تکفیری‌ها خشونت را وظیفه‌ای الهی برای خود دانسته و در نیتجه برای اعمال خود مشروعیت مذهبی قائل باشند. آن‌ها با تعمیم مفهوم شرک بر مخالفان خود اعم از شیعه، سنی و مسیحی از یک سو و نیز استناد نادرست به سنت و سیره‌ی صحابه در انجام نوع فجیعی از کشتن مثل سر بریدن، از سوی دیگر، چنین اقدامی را عملی دارای اجر می‌دانند و تبعاً از میان برداشتن انبوهی از آن‌ها را که از مسیر عملیات‌های انتحاری آسان تر است، دروازه بهشت قلمداد می‌کنند. در بسیاری از موارد، گروه‌های تکفیری دارای علایق مذهبی ایدئولوژی کلی گرایانه هستند؛ بدین معنا که دنیا را میدان نبرد میان خیر و شر (7) می‌دانند. در همین راستا نیز از واژگانی کیهانی (8) و دیالکتیکی از قبیل مؤمنین در مقابل کافران، نظم علیه هرج و مرج و عدالت علیه بی عدالتی استفاده می‌کنند. در نتیجه بیشتر این گروه‌ها از نمادهای مذهبی برای جمع کردن مردم در اطراف خود استفاده می‌کنند. آن‌ها خود را مستضعفینی معرفی می‌کنند که برای احقاق حقوق خود علیه ستمگران قیام کرده‌اند و می‌خواهند ملت خود را یا از دست حاکمان ظالم و یا از دست دشمنان خارجی نجات دهند. با این همه، به دلیل این که بیشتر آن‌ها تمایل دارند که شهروندان غیر نظامی را مورد هدف قرار دهند و هیچ توجهی به جنس و سن آن‌ها ندارند، در نتیجه از سوی قسمت اعظمی از هم کیشان خود طرد می‌شوند. هم چنین نوع جنگی که تروریست‌های مذهبی به راه انداخته‌اند، ویژگی‌های منحصر به فردی دارد. این جنگ‌ها غیر متعارف و غیر متمرکز شده‌اند این گروه‌ها بر خلاف جنگ‌های سابق، هم دولت‌ها و هم ملت‌ها را هدف قرار می‌دهند. اعضای این گروه‌ها هیچ لباس متحدی (یونیفورم) نمی‌پوشند و اهداف خود را از میان مردم عادی انتخاب می‌کنند. (9)
برای استفاده و حمایت از خشونت مذهبی باید «دشمنان تعریف شده ای» وجود داشته باشند. مشخص کردن دشمن و تصمیم برای استفاده از خشونت علیه آن‌ها به میزان بحرانی بستگی دارد که ایمان و جوامع گروه‌های تکفیری را تهدید می‌کند. در سطح داخلی ممکن است مخالفت‌ها به سمت فساد و بی عدالتی‌های سیستم سیاسی و یا سایر جوامع مذهبی هدایت شود. در سطح خارجی نیز ممکن است علیه نیروهای خارجی که در جامعه حضور فرهنگی، اقتصادی و یا سیاسی دارند و تهدیدی علیه جامعه مذهبی چنین گروه‌هایی محسوب می‌شوند، تمرکز یابد. گروه‌های تکفیری از «وسایل، روش‌ها و زمان‌هایی» استفاده می‌کنند که بیشترین تأثیر را داشته باشند. آن‌ها در مقابل دشمنان ابر قدرت خود از عملیات‌های انتحاری استفاده می‌کنند. این عمل باعث می‌شود که سایرین نیز راه آن‌ها را ادامه دهند. اهداف انتخابی از سوی آن‌ها، نمادین است. (10) این امر باعث می‌شود تا از سویی بیشترین تأثیر روان شناختی را بر روی دشمن بگذارد و از سوی دیگر نیز اعتبار گروه‌های تروریستی را میان هواداران شان بالا ببرد. حمله به نمادهای مهم نیز از جمله اهدافی است که به عمد از سوی چنین گروه‌هایی انتخاب می‌شود تا واکنش دشمن را در پی داشته باشد؛ مثل حمله تکفیری‌های عراق به مرقد مطهر عسگریین (علیهما السلام) در سامرا که یکی از نمادهای شیعه در جهان است.
از نظر سازمانی نیز گروه‌های تکفیری، ساختاری رسمی به صورت هرمی (11) دارند؛ بدین معنا که اعضای آن در پایین هرم و گروه مدیریتی یا رئیس در رأس هرم قرار گرفته‌اند. این شکل از ساختار سازمانی در گروه‌های سیاسی، اجتماعی، مذهبی و نظامی دیده می‌شود. جایگزین ساختار هرمی، سیستم سلولی یا شبکه‌ای است. در این نوع از ساختار سازمانی هیچ گونه کنترل مرکزی بر اعضا و یا سلول‌ها وجود ندارد و همه‌ی سلول‌ها به صورت مستقل عمل می‌کنند و هیچ وقت گزارشی به ستاد فرماندهی نمی‌دهند. این نوع از ساختار، «مقاومت بدون رهبری» (12) نیز نامیده می‌شود که در گروه‌های تکفیری وجود دارد. در واقع چنین ساختاری به همه گروه‌های منفرد تشکیل دهنده‌ی یک سازمان این اجازه را می‌دهد که به تنهایی دست به عمل بزنند. مقاومت بدون رهبری، سیستمی است که در آن سازمان بر اساس اعضا و سلول‌هایش به فعالیت می‌پردازد و از هیچ هسته‌ی رهبری و یا کنترلی برخوردار نیست. در واقع مبارزها به خواست خود، به عضویت این شبکه‌ها در می‌آیند و آزاد هستند که به ایجاد سلول در محیط پیرامونی خود بپردازند. در نتیجه، ضربه زدن به اعضا و سازمان‌ها باعث از میان رفتن شبکه‌ها نمی‌شود؛ به عبارت دیگر، ساختار گروه‌های تکفیری به نحوی است که به سختی قابل شناسایی می‌باشند. این گروه‌ها، به دلیل جایگزین شدن روابط شخصی به جای روابط مبتنی بر سلسله مراتب، به جای این که سازمان قلمداد شوند، بیشتر تحت عنوان شبکه توصیف می‌شوند. گروه‌های تکفیری، به دلیل این که بیشتر به وسیله‌ی یک ایدئولوژی مشترک و نه به صورت فیزیکی شکل یافته‌اند، تحت عنوان دولت مجازی نیز یاد می‌شوند. در واقع دولت مجازی، طرحی فراگیر است که بر شبکه‌ای از سازمان‌ها حاکم بوده و به طور ایده آل پیوندهایی نامرئی پدید می‌آورد که طرح را نگه می‌دارد. شبکه ترور، رهبری عملیات ندارد بلکه از واحدهایی تشکیل شده که به سرعت در بخش‌های مختلف جهان شکل می‌گیرند. علاوه بر این، انعطاف پذیری در ساختار سازمانی، این امکان را برای واحدهای دور دست به وجود می‌آورد که بدون اطلاع از دستورهای مرکزی که فاقد وجود فیزیکی است، دست به عملیات تروریستی بزنند و به صورت یک دولت مجازی عمل کنند. این ساختار انعطاف پذیر این امکان را فراهم می‌کند تا عملیات شبکه به لحاظ اقتصادی و اعضا کارآمدتر شود. (13)
به طور کلی سه نوع شبکه وجود دارد: اولی شبکه‌ی زنجیره‌ای (14) نامیده می‌شود که در آن مردم، کالاها و اطلاعات در یک خط ارتباطی حرکت می‌کنند و دارای نقاط اتصال جداگانه‌ای است. این نوع از شبکه برای سازمان‌های قاچاق مناسب است. دومین نوع، شبکه کانونی (15) است که بیشتر در شرکت‌های تجاری دیده می‌شود و در آن همه‌ی بازیگران سعی می‌کنند تا هسته یا بازیگر اصلی شبکه باشند. گروه‌های تروریستی قدیمی و نیز جنایی از این نوع شبکه‌ها استفاده می‌کردند. شبکه سلولی یا پیچیده (16) سومین نوعِ از انواع ساختارهای شبکه‌ای است که در گروه‌های نظامی کوچک دیده می‌شود. جایی که هر گروهی به گروه دیگر متصل است و ارتباطات و عدم تمرکز بالایی در شبکه حاکم است. گروه‌های تکفیری از چنین شبکه‌ای استفاده می‌کنند. (17)

** تصویر
توضیح تصویر
شبکه سلولی پیچیده
شبکه کانونی
شبکه زنجیره ای

اما آنچه اهمیت دارد این مطلب است که امروزه تروریست‌های تکفیری از تهدیدی ملی به تهدیدی بین المللی تبدیل شده و در این عصر جهانی شدن و فناوری‌های پیشرفته، دیگر اقدامات تروریستی آن‌ها محصور در مرزهای ملی یا منطقه‌ای نمانده است. گرچه ترورهای تکفیری توسط گروه‌هایی انجام می‌شود که در مناطق حاشیه‌ای و یا نیمه حاشیه‌ای جهان؛ مثل اردن، یمن، افغانستان و عراق قرار دارند، یا از منزویان دولت‌های مدرن به شمار می‌آیند؛ همانند سلفی‌های چچنی و آلمانی، ولی اهداف واقع در هسته‌ی اصلی و یا اهداف متعلق به آن‌ها را در سراسر جهان مورد هدف قرار می‌دهند و هر جایی از جهان که زمینه‌ی مستعدی برای انجام فریضه‌ی جهاد برای آن‌ها فراهم آورد روانه آن جا می‌شوند؛ به عبارت دیگر این نوع از تروریسم، فراملیتی (18) بوده و مرزهای ملی را در می‌نوردد. (19) با وجود این که حمایت کننده‌های دولتی از گروه‌های تکفیری، مثل عربستان سعودی هنوز هم نقش مهمی در تکفیری‌های جدید ایفا می‌کنند، اما جهانی شدن و در نتیجه، راحتی حرکت مردم و پول‌های آن‌ها فرصتی در اختیار تکفیری‌ها قرار داده است تا منابع مالی خود را از طریق راه‌های غیر قانونی و جنایت آمیز به دست آورند؛ به عنوان مثال گروه‌های تکفیری از سازمان‌های جاسوسی پول دریافت می‌کنند و یا از طریق غارت اموال دولت و مردم در کشورهایی مثل سوریه و عراق مشکلات مالی خود را حل می‌کنند.
به دلیل پشتیبانی نشدن از سوی دولت‌ها، اعضای تکفیری‌ها بیشتر غیر حرفه‌ای (آماتور) هستند و به طور کامل از جوامع خود جدا نمی‌شوند. این افراد بیشتر آموزش‌های خود را از طریق راه‌های غیر رسمی (از جمله اینترنت) به دست می‌آورند. غیر حرفه‌ای بودن اعضای چنین سازمان‌هایی باعث می‌شود تا به آموزش و حمایت‌های لجستیکی زیادی نیاز نداشته باشند. (20) علاوه بر این خود شبکه‌ها حمایت‌های لازم را از آن‌ها به عمل می‌آورند و نیازی به پشتیبانی دولتی ندارند. به دلیل غیر حرفه‌ای بودن تکفیری‌ها و فعالیت‌های آن‌ها در زندگی روزمره، شناسایی آن‌ها نیز سخت تر شده است، چرا که از یک سو تا قبل از دست زدن به اعمال تروریستی، کسی آن‌ها را نمی‌شناسد و از سوی دیگر بعد از عملیات نیز بلافاصله از گروه جدا شده و به فعالیت‌های عادی و زندگی روزمره‌ی خود می‌پردازند.

ب. ریشه‌های ظهور و بسط سلفی‌های تکفیری

1. نداری و سطح تحصیلات

ظهور نسل جدیدی از تروریست‌های تکفیری که چهره رحمانی اسلام را در جهان خدشه دار کرده‌اند، برخاسته از عوامل متعددی است که توجه به آن‌ها اهمیت دارد. بدون این که قصد بررسی همه‌ی عوامل موجود در این باره را داشته باشیم بیشتر می‌کوشیم از چشم انداز توسعه یافتگی به بررسی ابعادی از این رخداد بپردازم. از منظر توسعه یافتگی، افراد به دلیل ارتقای سطح سواد و نیز تمکن مالی، آن چنان به زندگی فنی گره می‌خورند که نه وقت پرداختن به ایدئولوژی‌های کاذبی مثل تفکر سلفیه دارند و نه ورود به این گروه‌ها را عقلانی تفسیر می‌کنند. افراد بدون این که به نوع تفکر و عقیده دیگران اهمیت بدهند، در کنار آن‌ها زندگی می‌کنند و تساهل و مدارای سیاسی و فکری را سرلوحه کار خود قرار می‌دهند. تجارب میدانی این جانب از کشورهای ترکیه و مالزی که دو الگوی توسعه یافته در جهان اسلام هستند نشان می‌دهد که آن‌ها به سبب رشد عقلانی که بر اثر روند رو به رشدِ شاخص‌های توسعه یافتگی داشته‌اند، کمتر به چنین افکاری تمایل پیدا کرده‌اند. اهل سنت نیز در کنار علویان و شیعیان در شهرهای توسعه یافته‌ای مثل استانبول زندگی می‌کنند و هر زمان که اذان‌های یکدیگر را می‌شنوند، در نماز جماعت همدیگر شرکت کرده و با هم مصافحه می‌کنند. عکس این، مشاهدات عینی دیگری از کشورهای توسعه نیافته‌ای مثل عراق، سوریه و افغانستان، نشان می‌دهد که پایین بودن شاخص‌های توسعه یافتگی، هزینه زندگی سیاسی آن‌ها را بالا برده و آن‌ها را در وضعیتی منفی از رشد نگه داشته است. حتی اخبار دریافتی از افغانستان و پاکستان نشان می‌دهد که گروه‌های تکفیری به محلی برای امرار معاش افراد بی کار و تهی دست تبدیل شده‌اند و البته به تدریج، جذابیت‌های مذهبی به انگیزه‌های قدرتمندتری در رفتار آن‌ها تبدیل شده است؛ اما آنچه تحلیل و فهم ما را از ارتباط سلفیه با شاخص‌های توسعه یافتگی پیچیده تر می‌کند آن است که بدنه اصلی این گروه‌ها را افراد طبقه متوسط شهری تشکیل داده که هم تحصیلات بالا و هم توانایی مالی خوبی دارند. اغلب رهبران گروه‌های داعش، جبهه النصره و القاعده این چنین هستند. بخش دیگری از اعضای این گروه‌ها، از کشورهای توسعه یافته مثل فرانسه، آلمان و انگلیس روانه معرکه سوریه شده و از طبقات مدرن به شمار می‌آیند. این که نداری و پایین بودن سطح سواد تا چه میزان در رشد و بسط تکفیری‌ها نقش داشته است؟ سؤالی است که پاسخ‌های مختلفی به آن داده شده است. با این همه به نظر می‌رسد گروه‌های جهادی از هر دو گروه تشکیل شده‌اند؛ بدین معنا که مؤسسین آن‌ها از طبقات متوسط شهری، با دینی احساسی - عاطفی هستند و توزیع کنندگان و هواخواهان آن‌ها از طبقات پایین اجتماعی‌اند، که سواد چندانی ندارند.
به همین دلیل، برخی از سیاست پژوهان در تحلیل سؤال مذکور، به عوامل خارجی و محیطی مانند فقر، سطح فکری و فرهنگی، سطح سواد و آموزش ساختارهای سیاسی و اجتماعی در ظهور گروه‌های سلفی توجه کرده‌اند. (21) که البته در ادبیات رایج، فقر به عنوان عامل تروریسم بیش از هر عامل دیگری ظاهر می‌شود. از این نگاه، فقر اقتصادی، در سطوح نازل شاخص‌های زیستی عامل ایجاد و گسترش گرایش‌های سلفی گری قلمداد شده است. مقوله‌ی فقر بر این اساس تعریف می‌شود که هر فرد حداقل نیازهای پایه‌ای را برای معیشت دارد که تأمین نشدن آن‌ها موجب بروز مشکل می‌شود؛ به عبارت دیگر،؛ فقر محرومیت عمیق از مواهب مادی است که راه توسعه متعارف فرد را تا آن درجه مانع می‌شود که یکپارچگی شخص را به هم می‌ریزد. فقیر بودن از این دیدگاه به معنای ناتوانی در تأمین نیازهای بیولوژیکی خود و خانواده از طریق منابع یا فعالیت خویش است. (22) نظریه پردازان این طیف معتقدند که سلفی گری و گسترش آن در خاورمیانه رابطه متقابل با فقر مادی دارد و خشونت‌های تروریستی از یک طرف می‌تواند باعث افزایش فقر شود و از طرف دیگر فقر موجب رشد تروریسم شود. از این نگاه، کشورهای با میزان بالای جمعیت فقیر، بیشتر در معرض رشد گروه‌های سلفی گری و ترویسم هستند: مثل افغانستان و پاکستان. گروه‌های ترویستی به بهانه پناهگاه، کشورهای فقیر و ضعیف را قربانی اقدامات خود می‌کنند. عضو گیری آن‌ها در چنین کشورهایی مدیون نارضایتی‌های پرورش یافته از فقر است. نقطه مقابل این دو کشور، کشور ترکیه که رشد اقتصادی هشت درصدی را تجربه می‌کند و ثروت مردم رو به افزایش است تمایل مردم به گروه‌های سلفی گری در این کشور بسیار کمتر است و هیچ دغدغه مادی نمی‌تواند آن‌ها را به سمت کسب درآمد از طریق نظامی گری سوق دهد.
گرچه فقر و بی عدالتی خود به خود به خشونت منتهی نمی‌شود اما در شرایط زمانی و مکانی خاص و تحت تأثیر پاره‌ای از عوامل، ممکن است به فروپاشی هنجارهای حاکم و اصول و قواعدی که مانع خشونت می‌گردند منجر شوند و نابسامانی اجتماعی فراهم آورند که در آن صورت، اِعمال خشونت غیر قابل پیش گیری است. امیل دورکیم معتقد است که نابسامانی اجتماعی در نهایت موجب پیدایش حس رنجیدگی و ملامت آزار دهنده‌ای می‌شود که نتیجه آن به دو صورت خودکشی و دیگر کشی بروز می‌کند. (23) البته این موضع رئیس پیشین سازمان تجارت جهانی، وزیر کنونی خزانه داری انگلستان و بسیاری از محققین مبنی بر رابطه فقر و تروریسم با نقدهای گسترده‌ای روبرو بوده است. این که آیا تروریسم واقعاً در تنگ دستی و فقدان تحصیلات ریشه دارد یا نه؟ از نظر عقلی ممکن است بپذیریم احتمالاً درگیر شدن افرادی که عملاً چیزی برای از دست دادن ندارند در فعالیت‌هایی که به نابودی خودشان منجر می‌شود از بقیه‌ی افراد بیشتر است. این شعور متعارف را می‌توان نتیجه مقایسه بی واسطه از تحلیل‌های پیشین از فعالیت‌های تروریستی تلقی کرد؛ به عنوان مثال نظریه‌ی اقتصادی و سنتی جنایت (24) را می‌توان برای تحلیل فعالیت‌های تروریستی به کار گرفت. هم چنین می‌توان از نظریه‌ی اقتصادی خودکشی (25) برای تحلیل عملیات انتحاری بهره برد، یا به وضع اقتصادی فرقه‌های مذهبی «برمان» (26) برای تبیین مشارکت در گروه‌های تروریستی جدا از دیگران استناد کرد. به کارگیری این نظریه‌ها به منظور تبیین انواع تروریسم ممکن است به غلط به ما بفهماند که این اشخاص به خاطر فقدان زمینه کافی برای چیره شدن بر بی عدالتی‌های اجتماعی و اقتصادی با تمایلات تروریستی بیشتر به شیوه‌ای خاص گرایش دارند. افرادی با فرصت‌های کمتر درون دنیای حقوقی با دنیای بیرونی یا دنیای سکولار، آمادگی بیشتری جهت ارتکاب جنایت و خودکشی یا پیوستن به فرقه‌های مذهبی دارند. افرادی با مجال کمتر نیز مستعدّ پیوستن به گروه‌های تکفیری هستند.
بررسی ذهنیت تروریستی را می‌توان با مروری انتقادی نسبت به نوشته‌های گسترده در خصوص
«بیزاری از جنایت»، -پدیده‌ای که بسیاری از عالمان آن را خیلی مرتبط به تروریسم قلمداد کرده‌اند (هام و کرس) - (27) آغاز کرد. به همین قیاس گلیسر و ایچ (1998) (28) بر اساس شواهد مبتنی بر تجربه گفته‌اند که اعدامِ بدون محاکمه سیاه پوستان و رشد واقعی تولید ناخالص ملی در بین سال‌های 1938 تا 1982 با یکدیگر وابستگی مثبت داشته‌اند. در ضمن با به کارگیری اطلاعات خام گروه‌های متنفر از جنایت در ایالات متحده در سال 1997 دریافتند که احتمال وجود گروه‌هایی هم چون کوکلاکس کلن با حداقل دیپلم متوسط در یک محله‌ی مشخص به طور مثبت با سهم جمعیت آن ناحیه مرتبط بوده است. بالعکس، داده‌های جمع آوری شده بین سال‌های 1987 تا 1995 در شهر نیویورک نشان می‌دهد که جنایت‌های انجام شده علیه سیاهان، یهودیان، آسیایی‌ها و هم جنس گرایان با نرخ بیکاری شهر ارتباطی نداشته است. از این رو، می‌توان استدلال کرد که شواهد پژوهش‌های نسبتاً بزرگ تر وجود رابطه مستقیم بین فقدان تحصیلات و تروریسم در ایالات متحده را نفی می‌کند؛ بنابراین نبود هر گونه رابطه معکوس بین تنفر از جنایت و فقر یا فقدان تحصیلات، منحصر به ایالات متحده نیست. تنها کروگر و پیشگه (1997) (29) توانستند با استدلال ثابت کنند که مقدار خشونت ارتکابی علیه خارجی‌ها در آلمان به تحصیلات و میانگین دستمزد حاصل از تولید صنعتی آن کشور ربطی ندارد.
به همین قیاس، بر اساس مطالعات اداره پژوهش‌های فدرال 1999 در رابطه با ویژگی‌های جامعه شناختی ترویست‌های کشورهای مختلف این گونه نشان می‌دهد که تروریست‌ها عموماً تحصیلاتی بالاتر از حد متوسط دارند. تعداد بسیار کمی از تروریست‌های غربی درس نخوانده و بی سوادند. اعضای مسن تر و سرکردگان غالباً افرادی متخصص هم چون دکتر، بانک دار، وکیل، مهندس، روزنامه نگار، استاد دانشگاه و مدیران میانی دولت بوده‌اند. این حقیقت که تروریست‌ها محصور به هیچ مرز بندی ملی نیستند از ناحیه راسل و میلر (1983) (30) هم حمایت می‌شود. این دو کوشیدند تا نمایی جامعه شناختی از تروریست‌های نوین ترسیم کنند. آن‌ها توانستند این مهم را بر مبنای کار تألیفی به ضمیمه تحلیل اجتماعی اقتصادی خصوصیات بیش از 350 تروریست را از میان گروه‌های فعال تروریستی در سال‌های 1966 تا 1976 از کشورهای آرژانتین، برزیل، آلمان، ایران، ایرلند، ایتالیا، ژاپن، فلسطین، اسپانیا و ترکیه انجام دهند. آن‌ها بر اساس تحلیل همه جانبه استدلال می‌کنند که تقریباً دو سوم کسانی که به عنوان تروریست شناسایی شده‌اند افرادی با تحصیلات دانشگاهی فارغ التحصیل مقطع کارشناسی ارشد و یا دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد هستند. هم چنین خانم «حسن» در کتابی جالب و کنجکاوانه (2001) (31) اخیراً نشان داده که در قضیه تروریسم مدل‌های سنتی جنایت، خودکشی و دین مورد استفاده قرار نمی‌گیرد. او در مقاله‌ای حاوی مصاحبه‌هایش با حدود 250 تروریست و هم دستانشان شامل کسانی که در عملیات انتحاری ناکام مانده‌اند، نیز خانواده بمب گذاران متوفی و کسانی که بمب گذاران را آموزش داده‌اند و آن‌ها را به مأموریت فرستاده‌اند چنین گزارش داده است:
هیچ یک از آن‌ها بی سواد، به شدت فقیر، کوته فکر یا افسرده نبوده‌اند. بسیاری از آن‌ها از طبقات میانی جامعه بوده‌اند و از متواریان که بگذریم بقیه شغل و حقوق ماهیانه داشته‌اند. دو نفر از آن‌ها نیز فرزند اشخاص میلیونر بوده‌اند.
اخیراً تشکیک در مورد این گمانه که فقر و جهل علت اصلی تروریسم می‌باشد آغاز شده است. ویلگورن در مقاله اش در خصوص ویژگی‌های تروریست‌های هواپیما ربا در حادثه 11 سپتامبر 2001 که در روزنامه نیویورک تایمز منتشر شده می‌نویسد:
در میان آن‌ها افراد بالغ و تحصیل کرده و متخصص بودند که سال‌ها برای مطالعه و آموزش در ایالات متحده وقت صرف کرده بودند. (32)
غیر از او، دانیل پایپس نویسنده کتاب «صدای پای اسلام جنگ طلب» معتقد است تروریست‌های سلفی بر خلاف تصور عامه، از اقشار فقیر، بی سواد و حاشیه نشین نیستند، بلکه بیشتر جوانانی تحصیل کرده از طبقات متوسط به بالای اجتماعی می‌باشند که محرک آن‌ها نه مشکلات مادی معیشتی بلکه ایدئولوژی اسلام گرای جهادی است. (33)
از این لحاظ اگر جریان تروریستی سلفی گری به عنوان یک شکل افراطی از عمل گرایی سیاسی تلقی شود رابطه عمیقش با فقر و جهل نباید تعجب کسی را برانگیزد.
سال‌ها پیش لرنر در سال 1958 یعنی سالی پیش تر از این که گروه تروریست‌های تحصیل کرده در کالج‌های غربی به سوریه، عراق و افغانستان سرازیر شوند این پیوند ظاهراً متناقض را در پژوهشی درباره‌ی عمل گرایی سیاسی در خاورمیانه مطرح کرد. سخن اصلی در این مقاله این بود: «این فرض متعارف مبنی بر این که تروریست‌ها از میان ندارها هستند فاقد وجاهت منطقی است. تروریست‌ها از میان زیاده خواهان برخاسته‌اند.»
این مقاله علی رغم یافته‌های تحقیقات میدانی فوق و هم چنین شواهد رسانه‌ای مبنی بر درصد بالای تحصیل کرده‌ها و مرفهین در گروه‌های سلفی بر آن است که نمی‌توان به صورت تام عامل فقر را نادیده گرفت. کمترین تأثیر آن آماده کردن محیطی مستعد برای تکثیر ویروس ترور است. اگرچه خود ویروس را اراده‌های افزون طلب فراری به وجود آورده باشند. در هر صورت فقر عامل معدّه است اما موجبه نیست. برای رهایی از این بحران، می‌بایست از عوامل بنیادی تر سراغ گرفت.

2. تعصب و جمود فکری

به غیر از فقر و افت تحصیلات که زمینه ساز سلفی‌های تکفیری است، عامل مهم در میان آن‌ها، تعصب‌های بی پایه مذهبی است. تعصب به معنای سخت گیری و از چیزی سخت حمایت کردن است. (34) این واژه با حمیّت مترادف است و انسان متعصب کسی است که عمل وی در چارچوب موازین عقلی و منطقی نیست. بیشتر برده‌ی احساس است تا خرد. تعصب در طرفداری بی مورد خشم کنترل نشده و تصلّب محض به پاره‌ای ارزش‌های تفسیرپذیر موضوعیت می‌یابد. در تعصب فقط احساس دخیل نیست. نوعی خودخواهی و «خودبرتربینی» نیز نهفته است. ابن خلدون تعصب را پایه قدرت سیاسی ذکر کرده است. به زعم وی گروه‌های قبیله‌ای که در ارتباطی احساسی - عاطفی با یکدیگرند می‌توانند به شرط وجود عاملی تهییج کننده و البته تجهیزگر در راستای اهداف قدرت طلبانه مورد استفاده قرار گیرند. مثال وی اساس حکومت‌هایی است که در طول تاریخ با اتکا بر این عنصر غریزی توانستند بر دیگر اقوامی که ارتباطات احساسی - عاطفی بین آن‌ها کم رنگ و ضعیف شده بود غلبه کنند. حمیت نیز بر همین منوال واژه ا‌ی است که از ادبیات قرآنی گرفته شده است. قرآن کسانی را که در تعصب بی منطق از موازین عدل الهی فاصله می‌گیرند به حمیت جاهلی تعبیر کرده است. (35) وضعیتی که رسالت قرآن عبور از آن و رسیدن به تعادل است.
به زعم نویسنده مقاله حاضر، تعصب دینی بن مایه اصلی سلفی‌های تکفیری است که در جهت دسترسی به اهداف خود از هیچ گونه جنایتی فروگذار نمی‌کنند و این را نمی‌توان منحصر در اسلام دانست. همه ادیان چه مسیحیت، چه یهودیت و چه بودا واجد وجهی از خود حقیقت بینی‌اند که متشرعین جاهل را آماده هر گونه اقدام عمل گرایانه می‌کنند، چه انسانی و چه غیر انسانی؛ اما آنچه در تحلیل تعصب اهمیت دارد پایه‌های آن یعنی جهل و دیگری تحریک است که تکفیری‌ها را به سمت خشونت‌های جدید می‌کشاند.
مراد از جهل بی سوادی نیست. چنانچه گفته شد، تحقیقات گسترده‌ای در رابطه با فقر، بی سوادی و خشونت ذکر شد. معیّن شد این بی سوادی و فقدان تحصیلات دانشگاهی نیست که منجر به خشونت‌های تروریستی می‌گردد. نظر به تحقیقات به عمل آمده بیشتر اعضای بلند پایه و اعضای میانه و بسیاری از اعضای دون پایه گروه‌های سلفی دارای تحصیلات دانشگاهی از کالج‌های غربی‌اند. لذا نمی‌توان جهل را با بی سوادی مترادف دانست. یکی از راه گشاترین تحقیقات در این زمینه اثر فاخر ایزوتسو با عنوان «مفاهیم دینی و اخلاقی در قرآن» است. به زعم وی آنچه باعث تمایز ‌اندیشه‌ی حیات جاهلی از حیات اسلام است، جهلی است که در مقابل آن «حلم» قرار می‌گیرد نه کتابت و سواد. (36) حلم عبارت است از صبر و متانت و نجنبیدن بی منطق احساسی در برابر محرک‌های بیرونی. در حلم نوعی اعتدال و حوصله قرار دارد. چنانچه قرآن از حیات جاهلی نقل می‌کند مردمی تصویر می‌شوند که به بهانه‌های واهی و کوچک دچار برافروختگی و عصیان می‌شوند. چه بسا که چند قبیله به خاطر سرایشِ شعرِ هجوآمیز یا کلامِ گزنده‌ی یکی از افراد قبایل، به جان هم افتاده‌اند و بدون ذره‌ای عاقبت اندیشی خون‌ها بر زمین ریخته‌اند. (37)
نظر به تحقیقات مستشرقین، در حیات جاهلی پیش از اسلام، همه عناصر یک حیات متمدن وجود داشت. به نظر آن سه شاخصه کتابت و سواد، ابنیه و آثار مدنی و تجارت که پایه‌های اصلی یک حیات متمدن محسوب می‌شوند در عربستان قبل از اسلام وجود داشت. اعراب هم دارای خط و کتابت بودند، هم تجار قریش در عرصه تجارت شرق و غرب فعال بودند و هم این که در عربستانِ قبل از اسلام، ابنیه و آثار مدنی دیده می‌شد. ولی قرآن این حیات را با داشتن شاخص‌های تمدن، حیات جاهلی می‌خواند نه حیات متمدن. صفت جهل بر آن اطلاق می‌کند و لزوم عبور از آن را گوشزد می‌کند. به نظر می‌رسد در آن حیات جاهلی، کتابت و سواد بود ولی فهم وجود نداشت، تجارت بود ولی اثری از تسامح که محصول تضارب آرا و برخورد تمدن‌ها می‌باشد، نبود. در آن جا مدنیّت بود، شهر بود، اجتماع انسان‌ها وجود داشت ولی فرهنگ تعامل مدنی وجود نداشت. کافی بود شاعری شعری بسراید و ملتی در آتش بسوزند. لذا در این شرایط فرهنگی است که حلم که جامع صفات صبر و عفو و مدارا است وجود ندارد این جا بیشتر غریزه فرمان می‌دهد تا عقل حسابگر. به همین دلیل قرآن وقتی می‌خواهد مؤمنین غیرحلیم را تقبیح کند از صفت حمیت و تعصب جاهلی سخن به میان می‌آورد. (38)
پایه دیگر تعصب خشن، تحریک از خارج است؛ یعنی در تعصب، جهل، واقعیتی درونی ولی تحریک، عاملی خارجی است. جهل، عنصری ناخواسته است ولی تحریک، هدفمند و با فاعلیتی حسابگر است. تحریک عمدتاً به پروژه‌های سیاسی با ملاحظه قدرت بر می‌گردد. حرکت‌های تروریستی خشن را نمی‌توان جریاناتی خود جوش تلقی نمود. معمولاً یک ذهن دوراندیش دست‌های سیاه پشت پرده را می‌بیند که با تحریک و لمس احساسات جاهلان متعصب سعی در پیش برد اهداف خود از طریقِ حرکت‌های تروریستی دارد. مورخینی که از آزارِ نومسیحیان در امپراتوری روم گزارش داده‌اند فقط به پایه جهل پاره‌ای انسان‌های متعصب توجه نکرده‌اند، بلکه بیشتر نگاه‌ها را متوجه بزرگان کنیسه‌هایی کرده‌اند که با ظهور آیین جدید موقعیت خود را در خطر می‌دیدند. به همین منوال خشونت سیاسی که فِرَق مذهبی علیه یکدیگر مرتکب می‌شدند بیشتر دلایل مادی داشت تا این که فقط متکی بر احساس باشد. ماکیاولی وقتی که شهریار را نوشت بزرگان کلیسای روم را متهم نمود که با گسترش خشونت و جنگ بین ولایات ایتالیا باعث پاره پاره شدن وفاداری‌های ملی شده‌اند. ماکیاولی مطامع مادی آن‌ها را می‌دید نه دغدغه حقیقت را. در بسیاری مواضع، این خود ملاحظات قدرت نیست که عریان آشکار می‌شود بلکه نقاب دین می‌زند و پشت آن پنهان می‌ماند. در این میان چه کسی بهتر از جهال متعصب بی خرد است؟ جالب است بدانیم بسیای از فاتحان بد نام تاریخ با ظاهر موجه و متشرع وارد کارزار قدرت می‌شدند. تیمورلنگ که هر از چندگاه با عنوان جهاد و فتح سرزمین‌های کفر، جنگ‌های خونینی به راه می‌انداخت، حافظ قرآن بود. گفته‌اند قرآن را از اول به آخر و از آخر به اول از حفظ می‌خواند. تیمور خیلی متشرع بود ولی از هر شهری که خارج می‌شد که مناره‌ای از سر مردم بی دفاع به جا می‌گذاشت. امروز نیز تروریست‌های تکفیری همان راهی را می‌روند که بد نامان تاریخ پیموده‌اند. سلفی گری از این حیث صرفاً متکی بر جهل نیست. تقریباً در هر جنایت و تروری که این روزها در خاورمیانه اتفاق می‌افتد دست‌های خبیث سوداگران قدرت دیده می‌شود. دلارهای نفتی، سرمایه‌های ملی و نیروهای اجتماعی که بعضی از سرزمین‌های عرب به جای این که در خدمت مصالح مسلمین به کار بندند صرف کشتار مردان، زنان و کودکانی می‌کنند که هر روزه اخبار آن از شهرهای بغداد و دمشق و بیروت و پیشاور و کابل مخابره می‌شود. در نتیجه آنچه امروز با نام تروریسم شناخته می‌شود مولود هم آغوشی دو چیز است: جهل و خباثت. این خباثت همان «آنارشیست هدف مند» آمریکائی‌ها در خاورمیانه است که بهتر می‌تواند اهداف دول غربی در منطقه خاورمیانه را تأمین کند.

نتیجه گیری

هم چنان که گفته شد گروه‌های تکفیری راهی در جهان اسلام برای حل مسائل سیاسی گشوده‌اند که در تاریخ تروریسم بی سابقه بوده است. آن‌ها با گشودن فصل جدید از آدم کشی پدیده
«تروریسم نوین» را رقم زدند که دارای ماهیت و سازمان دهی خاصی است. علل این پدیده را می‌توان جهل، تعصب و بی سوادی دانست که به نوعی از مؤلفه‌های توسعه نیافتگی به شمار می‌آیند. در واقع، فقدان دموکراسی، موقعیتی را برای پیدایش گروه‌های تکفیری فراهم نموده تا آنها برای رسیدن به اهداف سیاسی خویش دست به اسلحه برند و بر بحران عقب ماندگی کشور متبوع خویش بیفزایند. به همین دلیل، شاید تنها راه حل چنین پدیده‌ای ترویج روح تساهل دینی در یک الگوی توسعه دینی است. تسامح که به معنای «به آسانی و نرمی با کسی برخورد کردن» است آن گاه که با تساهل به معنای بخشش، ترکیب می‌شود ملتی رحمانی از مسلمانان فراهم می‌آورد و امت پیامبر اسلام را دوباره به آیین سمحه و سهله باز می‌گرداند.

پی‌نوشت‌ها

1. استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
2. پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
3. مدرس دانشگاه آزاد اردبیل.
4. Freedman, Lawrence, "The Third World War", Survival, Vol. 43, No. 4, winter 2001, p. 61-88.
5. رک. بدی، توماس جی.، «تعریف تروریسم بین المللی؛ نگرش علمی»، ترجمه سید رضا میرطاهر، مطالعات راهبردی؛ رضا سلیمانی، «آشفتگی معنایی تروریسم»، علوم سیاسی.
6. Garrison, Arthur H., "Terrorism. the Nature of Its History". Criminal Justice Studies, Vol. 16(1), 2003, p 41, and. Shughart, William F., "An Analytical History of Terrorism, 1945-2000", Public Choice, Vol. 128, No. 1, Spring 2006, p9.
7. Good and Evil.
8. Cosmic.
9. Tucker, David, "What"s New about the New Terrorism and How Dangerous ls It?", Terrorism and Political Violence, No. 13, Autumn 2001, p. 6; and Crenshaw, Marta, "Political Explanations", in. The Club de Madrid, Addressing the Causes of Terrorism, Madrid, Scholz & Friends, 2005, p. 15. Brinkley, David, Radical Theology as a Destabilizing aspect of the 21st Century Strategic Security Continuum, U.S. War College, Carlisle Barracks, Pennsylvania, 2006, p. 7, available at: www.dtic.mil/cgibin/GetTRDoc?AD=ADA448500&Location=U2&doc=GeTRDoc.pdf.
Ranstorp, Magnus, "Terrorism in the Name of Religion", Journal of International Affairs, Vol. 50, No. 1, summer 1996, p.m 42.
10. Ranstorp, Magnus, "Terrorism in the Name of Religion", Journal of International Affairs, Vol. 50, No. 1, summer 1996, p.m 49.
11. Pyramid.
12. Leaderless Resistance.
13. Lesser, Ian O., "Countering The New Terrorism. Implication for Strategy", in. Countering the New Terrorism, eds. Ian O. Lesser et al, Santa Monica, Calif. RAND, 1999, p. 86; and see, beam, Louis, "Leaderless Resistance", The Seditionist, Issue 12, February 1992, also available at. www.louisbeam.com/leaderless.html.
14. Chain network.
15. Hub network.
16. All-channel network.
17. Arquilla, John & Ranfeldt, David & Zanini, Michele. "Networks, Net wars, and Information -Age Terrorism", in . countering the New Terrorism, eds. Ian O. Lesser et al, Santa Monica, Calif. RAND, 1999, PP. 49-50.
18. Transnational.
19. یوسف زین العابدین، «تروریسم، چالش ژئوپلیتیکی نوین در جهان»، فصلنامه سیاست خارجی.
20. Hoffiman, "Terrorism Trends and Prospects", op.cit,p. 20-26.
21. بر خلاف این رویکرد، شرق شناسان جدید معتقدند که سلفی گری بیش از هر عاملی متأثر از ویژگی‌های ذاتی اسلام است نه نتیجه دگرگونی‌های سیاسی و اقتصادی. سلفی گری از این نگاه پیامد ویژگی‌های اسلام و تطبق ناپذیری آن با مدرنیسم و در نتیجه غرب گرایی است. در این تلقی اسلام غیر قابل تغییر است و با این افکار و پدیده‌های جدید تعارض ذاتی دارد و برای تعارض و ستیز با این پدیده‌های جدید جنبش‌های اسلام گرایی و بنیادگرایی شکل گرفته است و تا اندازه‌ای نیز مورد حمایت مسلمانان قرار گرفته است. از این رو، جنبش‌های سلفی گرایانه پیش از آن که صرفاً یک واقعیت واکنشی و انفعالی باشند پدیده‌‌ای است فعال که از متن دین و ارزش‌های دینی ریشه می‌گیرد. این جنبش‌ها در راستای اهداف جهان گیرانه اسلامی می‌باشند. بنیاد گرایی اسلامی در حقیقت تأیید و اثبات نظریه برخورد تمدن‌ها است. نگاه ذات گرایانه به پدیده سلفیسم را می‌توان در دو شاخه جای داد. یکی جریان وفادار به نص که در فقه و شریعت اسلامی ریشه دارد مانند جریان وهابیت در عربستان و شاخه دیگر همان جریان رادیکالی است که ریشه در وهابیت دارد ولی کمتر به نص قرآن وفادار است و عمدتاً یا به دلیل عدم آگاهی از دکترین سنتی اسلام در خود آزادی‌های قابل ملاحظه‌ای احساس می‌کند. سازمان القاعده، طالبان در افغانستان و پاکستان و گروه‌های نو پدیدی مثل داعش و جبهه النصره در ذیل آن قرار می‌گیرند.
22.‌ هانری بارتلی، پیشرفت و فقر، مفاهیم و دیالکتیک آن‌ها در تمدن‌ها و فرهنگ‌ها، در مارک هنر و پاولی، «فقر، پیشرفت و توسعه».
23. به نقل از ژیلبر آشکار، جدال دو توحش، یازده سپتامبر و ایجاد بی نظمی نوین جهانی، ترجمه حسن مرتضوی.
24.Becker, Gary S. (1968). "Crime and Punishment. An Economic Approach." The Journal of Political Economy 76 (2). p. 169-217.
25. Hamermesh, Daniel S. and Neal M. Soss. (1974). "An Economic Theory of Suicide." The Journal of Political Economy 82 (1).p. 83-98.
26. Berman, Eli. (2000). "Sect, Subsidy and Sacrifice. An Economist"s View of Ultra - Orthodox Jews." Quarterly Journal of Economics 115 (3). p.905-953.
27. Hamm, Mark S. (1998). "Terrorism, Hate Crime, and Antigovernment Violence. A Review af the Research." In The Future of Terrorism. Violence in the New Millennium. London SAGE. pp. 59-96.
28. Kressel. Neil J. (1996). Mass Hate. The Global Rise of Genocide and Terror, New ??? Press.
29. Krueger, Alan and Jorn-Steffen Pischke. (1997). "A Statistical Analysis of Crime Against Foreigners in Unified Germany/" Journal of Human Resources 32(1).p.1.209-82.
30. Russell, Charles and Bowman Miller. (1983). "Profile of a Terrorist." Reprinted in Perspectives on Terrorism, Wilmington, Delaware. Scholarly Resources Inc. p. 45-60.
31. Hassan, Nasra. (2001). "An Arsenal of Believers." The New Yorker, November 19. p.36-41.
32. Wilgoren, J. (2001). The Hijackers. A Terrorist Profile emerges that confounds the Experts. New York Times.
33. daniel pipes (2003): "militant Islam reach America" published by Norton compannt.
34. فرهنگ معین، ذیل واژه تعصب.
35. فتح، آیه 26.
36. توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن مجید. ترجمه فریدون بدره‌ای، ص 25.
37. محمد سعید حنایی کاشانی، «تسامح و تساهل»، نامه فرهنگ؛ حسن بن عبدالله عسکری، معجم الفروق اللغویة، الحاوی الکتاب ابی هلال العسکری و جزء آ من کتاب السید نورالدین الجزائری.
38. فتح، آیه 26.

منابع :
کتاب‌ها:
1. قرآن کریم.
2. نهج البلاغه.
3. آشکار، ژیلبر، جدال دو توحش، یازده سپتامبر و ایجاد بی نظمی نوین جهانی، ترجمه حسن مرتضوی، اختران، تهران 1384.
4. ایزوتسو، توشیهیکو، مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدره یی، چاپ دوم: نشر فرزان، تهران 1388.
5. بارتلی،‌ هانری، پیشرفت و فقر، مفاهیم و دیالکتیک آن‌ها در تمدن‌ها و فرهنگ‌ها، در مارک هنری، پاولی، فقر، پیشرفت و توسعه، ترجمه مسعود محمدی، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1374.
6. البوطی، رمضان، سلفیه بدعت یا مذهب، ترجمه حسن صابری، چاپ اول: آستان قدس رضوی، مشهد 1373.
7. حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم 1412ق.
8. خلیل بن احمد، کتاب العین، مهدی مخزومی و ابراهیم سامرانی، قم 1409.
9. رابرت گر، تد، چرا انسان‌ها شورش می‌کنند؟، پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران 1377.
10. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، محمد سید کیلانی، تهران 1332.
11. عالم، عبدالرحمن، تاریخ فلسفه سیاسی غرب، انتشارات دفتر مطالعات سیاسی، 1383 [بی جا].
12. عسکری، حسن بن عبدالله، معجم الفروق اللغویة، قم 1412ق [بی نا].
13. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد 1933م.
14. فضایی، یوسف، مناظرات امام فخر رازی، تهران 1361 [بی نا].
15. فقیهی، علی اصغر، وهابیان، جلد اول، انتشارات صبا، 1352 [بی جا].
16. فیروزآبادی، القاموس المحیط، جلد 3، دارالاحیاء التراث، [بی جا، بی تا].
17. ماکیاولی، نیکولو، شهریار، ترجمه داریوش آشوری، نشر مرکز، تهران 1375.
مقالات:
1. توماس جی، بدی، «تعریف تروریسم بین المللی؛ نگرش علمی»، ترجمه سید رضا میرطاهر، مجله مطالعات راهبردی، شماره 5 و 6، پاییز و زمستان 1378.
2. چریس، برنارد، «چهار اسلام»، ترجمه علی گل محمدی، ماهنامه زمانه، شماره 22، 1382.
3. حنایی کاشانی، محمد سعید، «تسامح و تساهل»، نامه فرهنگ، شماره 28.
4. دری نورگورانی، حسن، «اقتصاد تروریسم»، فصل نامه علمی پژوهشی آفاق امنیت، سال پنجم، شماره 16، 1391.
5. زین العابدین، یوسف، «تروریسم، چالش ژئوپلیتیکی نوین در جهان»، فصلنامه سیاست خارجی، سال بیست و یکم، شماره 3، پاییز 1386.
6. سلیمانی، رضا، «آشفتگی معنایی تروریسم»، علوم سیاسی، سال نهم، شماره 36، زمستان 1385.
7. سیف اللهی، سیف الله، «در تبیین توسعه و توسعه نیافتگی»، فصل نامه علوم اجتماعی، شماره 1 و 2، پاییز و زمستان 1370.
8. عبداللهی، احمد، «توسعه نیافتگی و توسعه یافتگی»، نشریه ادبیات و زبان‌ها، شماره 3، پاییز 1371.

منبع مقاله :
به کوشش مهدی فرمانیان، (1393)، کنگره جهانی جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه اسلام، قم: دارالإعلام لمدرسة اهل البیت، چاپ اول

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

روز نو تحلیل کریستین ساینس مانیتور از تاثیر تصمیمات کنگره امریکا بر تندروها در ایرانیکه ناآرامی در شهرک ولیعصر ارومیه وب سایت خبری تحلیلی درگیری نیروهای امنیتی با اعضا و هواداران گروهک تروریستی پژاک در شهرک ولیعصر ارومیه پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسیشرایط زندگی انسان‌ها نسبت به سال پیش تغییر کرده است در دنیای متمدن و متجدد امروزی تحلیل مسائل جاری کشور و جهانبا کمال میل، صدای یک چکاوک آسمانی نر، آن هم در اسدآباد همدان را در می‌آورم من برای خبرگزاری انا اخبار،آخرین خبرها،خبر فوریسرویس های بهداشتی پنج ستاره در ایران و چین روایتی از دیدار جمعی از خانواده های شهدای خبرآنلاین، خبر انلاین اخبار،آخرین خبرها،خبر فوریواکنش گوچی به حضور در تیم منتخب هفته هلند مردم در سردار را بهترین لژیونر اروپایی بررسی حدیثی منسوب به امام حسینع در مذمت …پس در واقع علامه مجلسیره اینجا می خواسته بفرماید منظور از عرب در این روایت دوستان روز نو هاشمیکنگره آمریکا با این کار، نه تنها در جهان، بلکه در خود آمریکا تحقیر و منزوی خواهد شد ناآرامی در شهرک ولیعصر ارومیه وب سایت خبری تحلیلی درگیری نیروهای امنیتی با اعضا و هواداران گروهک تروریستی پژاک در شهرک ولیعصر ارومیه موجب تحلیل مسائل جاری کشور و جهان با کمال میل، صدای یک چکاوک آسمانی نر، آن هم در اسدآباد همدان را در می‌آورم من برای شخصیت پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسی هزینه‌های سنگین بازسازی کاخ باکینگهام،فهرست مخارج سالانه خانواده سلطنتی را در رسانه‌های خبرگزاری انا اخبار،آخرین خبرها،خبر فوری بحران آب در روستا اعتراض نماینده ایران به دبیرکل سازمان ملل متحد درباره تمدید قانون ایسا خبرآنلاین، خبر انلاین اخبار،آخرین خبرها،خبر فوری واکنش گوچی به حضور در تیم منتخب هفته هلند مردم در سردار را بهترین لژیونر اروپایی انتخاب بررسی حدیثی منسوب به امام حسینع در مذمت ایرانیان برهان پس در واقع علامه مجلسیره اینجا می خواسته بفرماید منظور از عرب در این روایت دوستان اهل بیتع


ادامه مطلب ...

نقد و بررسی عملکرد و باورهای گروهک تروریستی - تکفیری جندالله

[ad_1]

چکیده

در این مقاله عملکرد و باورهای گروهک تروریستی - تکفیری موسوم به جندالله به سرکردگی عبدالمالک ریگی که در جنوب شرق کشور ایران - به ویژه در استان سیستان و بلوچستان - دست به ترور و کشتار مردم زده است بررسی و نقد می‌شود.
در بخش عملکردهای تروریستی این گروهک؛ از منطقه تاسوکی در شمال استان تا عملیات‌های انتحاری کور در تاسوعای حسینی در جنوب استان در چابهار، تا عملیات انتحاری در زاهدان، در مسجد علی بن ابی طالب و مسجد جامع پرداخته می‌شود.
در بخش اندیشه، باورهای تروریست‌ها از قبیل مشرک دانستن شیعه، معتقد بودن شیعه به تحریف قرآن، تحریم عزاداری امام حسین، بدعت دانستن عید نوروز، نسبت دادن شهادت امام حسین به شیعه و ... بررسی و نقد می‌شود.
روش مقاله، توصیفی - تحلیلی و بر اساس چارچوب نظری برگرفته از حدیث نبوی است. سعی شده است که ادعاهای تروریست‌ها، بر اساس آیات قرآن و روایات اهل سنت نقد شود. از این رو هدف مقاله علاوه بر معرفی اقدامات جنایت کارانه این گروه تروریستی، تأکید بر افتراق عمل و باور آنان از آموزه‌های اهل سنت است. ضمن این که بر تناقض عمل آنان با آموزه‌های قرآنی و روایی تأکید می‌شود.
کلید واژه : تروریسم، سیستان و بلوچستان، گروه جندالله.

درآمد

به طور کلی جریان‌های موجود در جهان اسلام را در سه دوره می‌توان تقسیم بندی کرد: اسلام لائیک با محوریت ترکیه، اسلام تکفیری با محوریت و حمایت عربستان سعودی و اسلام ناب محمدی با محوریت ایران. تمام گروهک‌های تروریستی که داعیه‌ی اسلام و مسلمانی دارند و اکنون در نقاط مختلف دنیا از جمله سوریه، عراق، پاکستان، افغانستان و ... فعال هستند، ذیل جریان اسلام تفکیری قرار می‌گیرند. گروهک تروریستی جندالله که بعدها نامش را به «جنبش مقاومت مردمی ایران: تغییر داد، در جنوب شرق ایران - استان سیستان و بلوجستان - دستش را به خون آحاد مردم از شیعه و سنی آلوده کرده است، داخل همین جریان قرار دارد. البته می‌توان این سه جریان را با استفاده از جریان شناسی جامع و کلان امام خمینی ذیل دو جریان اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) و اسلام آمریکایی قرار داد. آنچه این دو اسلام را از هم جدا می‌کند و مقابل یکدیگر قرار می‌دهد منافع آمریکا و صهیونیست‌هاست. این یک ملاک مهم است که به افراد قدرت تشخیص می‌دهد تا راه حقیقی را پیدا کنند و از طرفی با این رویکرد روشن می‌شود که دشمن اصلی آمریکاست و تفکیری‌ها دشمن فرعی محسوب می‌شوند که رهبر انقلاب اسلامی ایران نیز بر آن تأکید داشته و دارد.
آنچه که در این نوشته به آن می‌پردازیم، موشکافی‌های کلامی و تاریخی نیست و فقط بیان عملکرد و سوابق این گروهک نیست، بلکه تلاش می‌شود تا از یک سو تناقض و تقابل صریح گروهک تروریستی ریگی را با استفاده از دلالت‌های مطابقی آموزه‌های قرآنی و روایی کتب اهل سنت نشان دهیم و از سوی دیگر نشان دهیم که این گروهک در خدمت منافع شیطان بزرگ است که در راستای اهداف دشمنان اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) از هیچ جنایتی فروگذار نکرده است.

چارچوب نظری

بر اساس نظریه‌ی طبقه بندی علوم از نگرگاه امام خمینی، هر سازمان و بلکه هر انسانی حداقل از سه دیدگاه قابل بررسی است: اندیشه، انگیزه و عمل. امام خمینی بر اساس فرمایش حضرت رسول الله که می‌فرمایند: «اتَّمَا العِلمُ ثَلَاثَة آیة مُحکَمَة وَ فَریضَة عادِلَة و سُنَّة قائِمَة» همانا دانش سه گونه است: آیتی محکم، فریضه‌ای عادله، سنتی استوار» (3) معتقدند متعلِّق دانش سه مرتبه از مراتب وجود انسان است. در این نظریه بر اساس ساختمان ظاهری و باطنی وجود انسان و جهان، علوم سه بخش می‌شوند که البته این سه بخش، سه مرتبه وجودی هستند نه آن که قسیم هم باشند و اگر در وجود انسان یا در عرصه جامعه به گونه‌ای در هم تنیده این سه بخش آشکار شد، آن گاه آن انسان و آن جامعه زندگی الهی را تجربه می‌کند. حضرت امام در کتاب شرح حدیث این را بحث کرده‌اند. (4)
سازمان‌های تروریستی و از جمله گروهک تروریستی موسوم به جندالله به سرکردگی عبدالمالک ریگی از این امر مستثنا نیست. در این مقاله پس از طرح پیشینه و اقدامات این گروهک، به بررسی و نقد آن از سه دیدگاه مؤلفه‌های اعتقادی، اخلاقی و رفتاری می‌پردازیم.

پیشینه و ادبیات بحث

غربت خونبار (5) اولین کتابی بود که در چهلم شهدای فاجعه تروریستی تاسوکی منتشر شد در این کتاب گزارشی از این حادثه‌ی تروریستی از زبان مجروحین، زندگی نامه و تصاویر شهدا، بازتاب این فاجعه در مطبوعات و رسانه‌ها و اشعاری در رثای شهیدان تاسوکی آمده است. این کتاب 221 صفحه ای، پاسخی بود به تروریست‌هایی که بعد، به دروغ ادعا کردند، که در واقعه‌ی تروریستی تاسوکی در جاده زابل به زاهدان به کاروان مسئولان حمله کرده‌اند؛ چرا که این شهدا مردم کوچه و بازار بودند از کشاورز تا دانشجو.
دومین کتاب، خاطرات یکی از گروگان‌های فاجعه‌ی تروریستی تاسوکی بود. در این کتاب، به تفصیل آنچه به مدت 150 روز بر گروگان‌ها گذشته، آمده است. در این کتاب تناقض‌های فکری و رفتاری تروریست‌ها با آموزه‌های دینی و مذهبی که خودشان مدعی آن بودند، نشان داده شده است. (6)
گروهک عبدالمالک قطعه پازل جنگ نرم (7) نیز از کتاب‌هایی است که فعالیت‌های تروریستی این گروهک را در 175 صفحه تحلیل و تبیین کرده است. شاید یکی از دلایلی که باعث شده است نویسنده کتاب در چارچوب جنگ نرم، اقدام‌های این گروهک را تحلیل کند، جنگ روانی پس از اقدامات تروریستی این گروهک باشد، زیرا ترور در حیطه‌ی جنگ سخت قرار دارد نه جنگ نرم. همین نویسنده در کتاب 175 صفحه‌ای دیگری با عنوان مرداب انتحار (8) عملیات استشهادی را با انتحاری مقایسه کرده است. در این کتاب شخصیت هفت عامل انتحاری اخیر در استان سیستان و بلوچستان به همراه شخصیت عبدالمالک ریگی تحلیل شده است. ایشان سپس به تحلیل چهار شخصیتی که عملیات‌های استشهادی انجام داده‌اند پرداخته است تا خواننده تفاوت عملیات استشهادی را از انتحاری دریابد.
کتاب در چنگال عقاب (9) گزارشی واقعی و مستندگونه از نحوه رهگیری و فرود هواپیمای حامل عبدالمالک ریگی است که در 230 صفحه این مطلب را ضمن درج تصاویر برخی از شهدا بررسی کرده است.
نویسنده‌ی دیگری در مقاله «گروه جندالله نماد افراط گرایی مذهبی در ایران» (10) به عوامل و زمینه‌های پیدایش این گروهک و فعالیت‌های تروریستی پرداخته است. در این مقاله از عوامل شکل گیری این گروهک تروریستی و تاریخچه آن از آغاز تا دستگیری ریگی و هم چنین ویژگی‌های جغرافیایی، ژئوپولوتیک، مواد مخدر، عامل ایدئولوژیک، عوامل بیرونی (بیگانه) و مسائل قومی و مذهبی سخن گفته شده است. (11)
سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز با چند فیلم مستند از جنایت‌های این گروهک پرده برداشته است و صدای جمهوری اسلامی ایران در شبکه معارف با نمایشی رادیویی با عنوان تاسوکی در چندین قسمت توجهش را به این موضوع نشان داده است. مجمع جهانی اهل بیت هم با اختصاص ویژه نامه شماره 72 ماه نامه گنجینه مجمع در اسفند 1391 تلاش کرد تا از مظلومیت رسانه‌ای شهدای ترور استان سیستان و بلوچستان بکاهد.
آنچه که در این مقاله ملاحظه می‌کنید نقد و بررسی این گروهک در سه حوزه‌ی بینش، گرایش و کنش است که این کار با استناد به آیات قرآن و احادیث پیامبر اعظم – برگرفته از کتب معتبر اهل سنت – صورت گرفته است. چنین کاری در هیچ یک از آثار پیش گفته انجام نشده است. این موضوع به ویژه با تداوم اقدامات تروریستی این جریان تکفیری و تروریستی نیازمند بررسی است تا زمینه‌های ناگفته‌ای از کارهای جنایت کارانه‌ی این گروهک‌های تروریستی و تکفیری بازنمایی شود و حداقل تأکید شود که راه این گروه‌ها از راه مسلمانان جداست و عمل و فکر آن‌ها مبتنی بر آموزه‌های اسلامی نیست.

فهرست برخی از اقدامات تروریستی

ردیف

تاریخ

مکان

شهدا

زخمی ها

گروگان ها

توضیح

1

7 دی 1384

 

1

 

9

گروگان گرفتن سربازان مرزی

2

25 اسفند 1384

تاسوکی (واقع در 90 کیلومتری جاده زابل به زاهدان)

22

7

7

تعداد زیادی از شهدا افراد معمولی مانند دانش آموز، دانشجو، روحانی، کاسب، معلم و ... بودند.

3

23 اردیبهشت 1385

دارزین (جاده بم – کرمان)

12

فاجعه تروریستی دارزین

4

22 فروردین 1385

پاکستان

شهادت حمید رضا کاوه

او سرهنگ بازنشسته نیروی انتظامی بود که طبق اطلاع، خانواده وی چهل میلیون تومان جهت آزادی او به تروریست‌ها پرداخته بود.

5

12 خرداد 1385

پاکستان

شهادت احمد زاهد شیخی

وی مکانیک سپاه و مدتی گروگان تروریست‌ها بود.

6

13 بهمن 1385

خیابان بزرگمهر زاهدان

4

همه شهدا از کارکنان نیروی انتظامی بودند

7

25 بهمن 1385

بلوار ثارالله زاهدان

11

18

انفجار اتوبوس حامل نیروهای سپاه و حماسه شهید مسلم کیخا

8

25 مرداد 1386

چابهار

 

 

21

همه غیر نظامی بودند که به پاکستان منتقل و بعد از چند روز آزاد شدند.

9

27 بهمن 1386

مدرسه دختران معرفت زاهدان

انفجار بمب صوتی که تلفاتی در بر نداشت.

 

10

23 خرداد 1387

سراوان

16

 

16

سرباز و پرسنل نیروی انتظامی بودند که مدتی گروگان بودند و همه به شهادت رسیدند.

11

2 اردیبهشت 1387

امام جمعه فهرج، «حجت الاسلام و المسلمین جواد طاهری» بعد از اقامه‌ی نماز مغرب و عشا در دبیرستان دخترانه‌ی آسیه، هنگام بازگشت، ربوده شد. وی پس از تحمل دو ماه اسارت آزاد شد.

12

10 اردیبهشت 1387

امام جماعت مسجد چهارده معصوم زاهدان «حجت الاسلام و المسلمین حسین بیجاری» پس از ادای نماز مغرب و عشا، هنگام بازگشت از مسجد ترور شد. این ترور منجر به زخمی شدن وی شد.

13

30 بهمن 1387

انفجار بمب صوتی در مسجد الغدیر زاهدان که تلفاتی در بر نداشت.

14

16 فروردین 1388

«حجت الاسلام و المسلمین علی عبادی» در شهرستان خاش، که قبلاً شهید توکلی در یکی از روستاهای آن به شهادت رسیده بود،  ترور و به شهادت رسید.

15

7 خرداد 1388

مسجد علی بن ابی طالب (علیه السلام) زاهدان

20

200

 

انفجار انتحاری

16

26 مهر 1388

پیشین

43

 

 

سردار شهید شوشتری و محمدزاده به همراه جمعی از فرماندهان و برادران اهل سنت به شهادت رسیدند.

17

بهمن 1388

زاهدان

2

ربودن و به شهادت رساندن راننده‌های تاکسی توسط گروهک تروریستی جندالشیطان از جمله شهیدان فلاحتی و محمدعلی ثانی حیدری.

18

24 تیر 1389

مسجد جامع زاهدان

27

307

 

مصادف با اعیاد شعبانیه این انفجار انتحاری در نزدیکی مسجد انجام شد. (حماسه شهید گلدوی)(

19

24 آذر 1389

چابهار

39

 

 

فاجعه تاسوعای چابهار و شهادت تعدادی از مردم از جمله کودک دو ماهه و کودکان و زنان و ...

20

30 دی 1390

راسک

«مولوی مصطفی جنگی زهی» امام جمعه مسجد جامع خضرا اهل سنت شهر راسک مرکز شهرستان سرباز ترور و به شهادت رسید.

21

3 اسفند 1390

شهادت رمضان سنچولی در مقابله با چهار تن از سرکردگان گروهک تروریستی جندالله.

تأملی در عمق باورها

گروهک تروریستی جندالله در بُعدِ اندیشه که حوزه تفکر و باور است، دارای اعتقاداتی است که در نتیجه‌ی آن، فضای زیست مسلمانی شیعیان با اهل سنت را مخدوش و با اختلال مواجه می‌سازد. برخی از اعتقاداتِ علیه شیعیان که این گروه بر آن‌ها تأکید دارد در ادامه شمارش می‌شود.
اعضای این گروه تروریستی و تکفیری، معتقد به کفر شیعیان است و کسی که حتی در کفر شیعه هم تردید کند کافر است. از نظر این گروه، به قتل رساندن چند شیعه هم ثواب زیادی دارد و هم مسیرِ رفتن به بهشت را هموار می‌کند. توسل و رفتن به زیارت قبور امامان و امام زاگان شرک است. هدف امام حسین امر به معروف نبوده، بلکه دست یافتن به حکومت چند روزه دنیا بوده است و متأسفانه یزید، با به شهادت رساندن ایشان مرتکب فسق شد. امام زمان به دنیا نیامده است. گاهی به گروگان‌ها می‌گفتند این امام زمان شما کجاست تا سوار بر اسب سفید برای نجات شما بیاید.
از سویی معتقد بودند که قرآن تحریف نشده است و بر این باور بودند که شیعه معتقد به تحریف قرآن است. عزاداری و گفتن یا حسین و اضافه نمودن یای منادا قبل از هر اسم دیگری به جز «یا الله» شرک است. البته اگر انسانی را که دارای حیات ظاهری است، مورد خطاب قرار بدهید، این شرک محسوب نمی‌شود. در این مقاله به بررسی همه‌ی این ادعاها نمی‌پردازیم اما به طور کلی پاسخ‌های این شبهات را می‌دهیم تا برای کسانی که به دنبال حقیقت باشند، راه را روشن تر نماید. (12)
پرسش کلیدی این است که آیا گوینده «لا اله اله الله» مسلمان است یا خیر؟ برای پاسخ به این پرسش به حدیثی از حضرت رسول توسل می‌جوییم:
اخیرنا یونس بن عبدالاعلی و الحرث بن مسکین قراءة علیه و انا اسمع معن ابن وهب قال اخبرنی یونس عن ابن شهاب قال حدثنی سیعد بن المسیّب أنّ أبا هریره أخبره أن رسول الله صلی الله علیه و سلم، قال أمرت أن أقاتل الناس حتی یقولوا لا إله إلا الله فمن قال لا إله إلا الله عصم منی ماله و نفسه إلا بحقه و حسابه علی الله؛ (13)
من مأمورم با کفار بجنگم تا این که لا اله الا الله بگویند. هر کس گفت لااله الا الله از طرف من مال و جانش محفوظ است، مگر به سبب حقی که بر [گردن] او می‌آید و حسابش با خداست.
بر اساس این حدیث که در کتاب سنن نسائی آمده، گویند «لا اله الا الله» مسلمان است و جان و مالش در امان است و کسی حق تعرض به او ندارد مگر در صورتی که آن مسلمان جرمی مرتکب شود؛ مثلاً کسی را به ناحق بکشد و اولیای دم خواستار قصاص شوند که در این جا حکم خدا که همان قصاص است باید جاری شود. نکته‌ی ظریفی که در این حدیث وجود دارد این است که پیامبر نمی‌فرماید گوینده «لا اله الا الله» کافر یا مشرک می‌شود بلکه گویا این طور می‌فرماید که وقتی کسی «لا اله الا الله» گفت جان و مالش در امان است؛ بعد هم که جرمی مرتکب شد از دایره‌ی اسلام بیرون نمی‌رود و باید حکم خدا را بر او اجرا کرد، مگر این که جرمش ارتداد و انکار قول «لا اله الا الله» و بیرون رفتن از دین باشد.
در سنن ابن داوود همین حدیث با اندک تفاوتی این گونه نقل شده است:
حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ حَدَّثَنَا أبو مُعَاوِیَة عَن الأعمَشِ عَن أبِی صَالِحِ عَن أبِی هُرَیرَة قَالَ قالَ رَسُولُ الله أمِرتُ أن إقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّی یَقُولُوا لَا إِلَهَ إِلَا الله فَإذا قَالُوهَا مَنَعُوا مِنِّی دِمَاءَهُم وَ أموَالَهُم إِلَّا بِحَقِّهَا وَ حِسَابُهُم عَلَی اللهِ تَعَالَی. (14)
این حدیث شریف را تطبیق می‌دهیم بر شهدای مسجد علی بن ابی طالب که در حال نماز با انفجار انتحاری به شهادت رسیدند، (15) یا بر راننده‌های تاکسی بی گناه و بی دفاع که با فریب، ربوده و به دار آویخته شدند، یا شهدای تاسوعای چابهار که در حال عزاداری بر سالار شهیدان به شهادت رسیدند، یا بر نوزاد دو ماهه – ثنا پردل – و ده دانش آموز ده، دوازده ساله شهدای تاسوعای چابهار تطبیق بدهیم. و دیگر کودکانی که هنوز به سنّ تکلیف نرسیده بودند و تکلیفی متوجهشان نبوده است. بنابراین گروهک تروریستی تکفیری موسوم به جندالله، اعتقادی خلافِ اعتقاد پیامبر رحمت و رسول مهربانی‌ها داشته است و بر اساس آن عمل کرده و خون گویندگان و معتقدان به لا اله الا الله را به ناحق ریخته است.
در این جا لازم است که متن فتوای یکی از علمای شیعه را که در همین باره است، نقل کنیم:
بسمه تعالی
ما جمعی هستیم ساکن در محلی که اهل سنت زندگی می‌کنند و آن‌ها ما را کافر می‌دانند و می‌گویند شیعه کافر است. در این صورت آیا ما هم می‌توانیم با آنها معامله به مثل کنیم و همان طوری که آن‌ها ما را کافر می‌دانند ما هم با آن‌ها معامله کفار کنیم. مستدعی است وظیفه شرعی ما را در مقابل این حملات بیان کنید. امضا: جمعی از مؤمنین.
آیت الله العظمی وحید خراسانی در پاسخ چنین مرقوم فرموده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
هر کس شهادت به وحدانیت خداوند متعال و رسالت خاتم انبیا (صلی الله علیه و آله و سلم) بدهد مسلمان است، و جان و عِرض و مال او مانند جان و عرض و مال کسی که پیرو مذهب جعفری است محترم است. و وظیفه شرعی شما آن است که با گوینده شهادتین هر چند شما را کافر بداند به حسن معاشرت رفتار کنید، و اگر آن‌ها به ناحق با شما رفتار کردند شما از صراط مستقیم حق و عدل منحرف نشوید، اگر کسی از آن‌ها مریض شد به عیادت او بروید، و اگر از دنیا رفت به تشییع جنازه او حاضر شوید، و اگر حاجتی به شما داشت حاجت او را برآورید، و به حکم خدا تسلیم باشید که فرمود: (وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى) (16) و به فرمان خداوند متعال عمل کنید که فرمود: (وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا) (17) و السلام علیکم و رحمه الله. (18)
آنچه در این فتوا بر آن تأکید می‌کنیم این آیه از قرآن کریم است:
(تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا)
و به کسی که نزد شما [اظهارِ] اسلام می‌کند نگویید: تو مؤمن نیستی.» (19)
چنان که روشن است آیه می‌فرماید به کسی که اظهار اسلام می‌کند و خود را مسلمان می‌داند و شهادتین را بر زبان جاری می‌کند، نگویید که تو مؤمن نیستی. روشن است که این آیه به تنهایی، یک دلیل قرآنی در کنار ادله روایی محسوب می‌شود.
پرسش دیگر این است که: آیا نباید شهروندان و هم وطنان ایرانی از رهبر و یا اولی الامر خویش اطاعت کنند؟ در حدیثی که در سنن ابن ماجه از رسول خدا نقل شده، چنین می‌خوانیم:
... عن ابی هریره قال: قال رسول الله من اطاعتی فقد اطاع الله و من عصانی فقد عصی الله و من اطاع الامام فقد اطاعنی و من عصی الامام فقد عصانی؛ (20)
هر کس از من اطاعت کند از خداوند اطاعت کرده است و هر کس از من نافرمانی کند، خدا را نافرمانی کرده است و هر کس امام را اطاعت کند، از من اطاعت کرده است و هر کس از امام اطاعت نکند، از من اطاعت نکرده است.
بنابراین اگر شخص یا تشکیلاتی این حدیث حضرت ختمی مرتبت را خوانده و دانسته باشد، هیچ گاه با دشمنِ کشور متحد نمی‌شود و دست به سلاح نمی‌برد و علیه هموطنان نظامی و غیر نظامی خویش جنایت نمی‌کند. این سخن، جدای از برخی نظریه‌های سیاسی تعدادی از متفکران اهل سنت؛ مثل فضل الله بن روزبهان خنجی است که معتقدند از حاکم ظالم که به زور حکومت را به دست آورده است باید اطاعت کرد، چرا که «الحقُّ لَمِن غَلَب» که وارد آن وادی نمی‌شویم. (21)

تأملی در مبانی اخلاقی

در بُعدِ انگیزه که حوزه اخلاق است از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، امام خمینی، بهره می‌گیریم. ایشان در بحث انسان شناسی که در کتاب شرح جنود عقل و جهل مطرح کرده، معتقد است در وجود انسان چهار قوه فعال است: شهویه، غضبیه، وهمیه یا شیطنت و عاقله. این چهار نیرو بر سر به دست آوردن ریاست بدن، با یکدیگر نزاع دارند. هر کدام از این قوا که ریاست را به دست گرفت، طبیعتاً سایر قوا تابع او می‌شوند. برای مثال کسانی که قوه غضبیه رئیس شان است، سایر قوا را تحت الشعاع و زیر سلطه خود قرار می‌دهد. نمونه‌های آن هم در طول تاریخ زیاد است؛ مانند هیتلر، صدام، چنگیز و ...
این گونه افراد، از ارتکاب جنایت دچار عذاب وجدان نمی‌شوند، بلکه احساس رضایت می‌کنند، چون در دستگاه وجودی شان، قوه غضبیه ریاست را بر عهده دارد و در ایجاد گرایش‌ها، رفتارها و باورها تأثیر خود را می‌گذارد. در مقابل، چه کسی دچار عذاب وجدان می‌شود؟ کسی که قوه عاقله حاکم بر وجود او باشد و به حکم عقل، به خیر و شر امور دنیایی و آخرتی توجه کند، ولی کسی که درنده خویی بر او حاکم باشد، از درنده خویی خوشحال هم می‌شود. شاید به لحاظ فلسفی به این شکل بتوان به این سؤال پاسخ داد. طبیعتاً مسائل دیگری نیز مزید بر علت است.
اما چرا یک قوه‌ی خاص، مثلاً قوه‌ی غضبیه در یک فرد شکوفا می‌شود و اداره وجود آدمی را بر عهده می‌گیرد. نقش مسائل تربیتی این جا آشکار می‌شود و از طرف دیگر تربیت در خلأ شکل نمی‌گیرد بلکه بر اساس اندیشه است که شاکله‌ی گرایش آدمی ساخته شود. پس تربیت که مبتنی بر اندیشه و اعتقاد و باور است، ساختار انگیزه انسان می‌شود.
اکنون نوبت آن است که این سخنان را به کار بندیم. مالک ریگی در اعترافاتش چنین می‌گوید:
من فکر می‌کردم که شیعیان کافرند، العیاذ بالله. مثلاً شیعه مسلمان نیست؛ خب! قلبم کور شده بود ولی آن تعصبات غلط، آن تعصبات، آن جمود سبب می‌شوند که انسان حتی یک جنایت بسیار بزرگی را می‌کند و بعد خوش هم هست. خوشحال هم می‌شود که من مثلاً خدا را راضی کردم و به خدا رسیدم و تقرب حاصل کردم. و اگر بشود هر انسانی که حرف مرا می‌شنود از دوست و غیر دوست، از نزدیک و دور، هر نوع تعصبی را کنار بگذارد همه کارها آسان می‌شود و دیگر می‌داند که این کار خطا بوده و این کار خطا نبوده است. من وقتی این جا آمدم [زندان]، برخورد دوستان و بچه‌های این جا را با خودم دیدم، خود به خود آن تعصبات شکست و بعضی وقت‌ها فکر می‌کردم که‌ای کاش من را در همان روزهای اول [کتک] می‌زدند که در آن ذهنیتی که دارم بمانم و می‌گفتم در آن موقع درست است که جسم من ضربه می‌دید اما با همان تصوراتی که قبلاً داشتم می‌ماندم ولی وقتی که اخلاق و رفتار خوب این‌ها را دیدم که نمی‌توانست تصنعی باشد چرا که بالاخره تأثیر تصنعی در یک لحظه یا در یک ساعت است؛ ولی با یک شخص نشستم و غذا خوردیم، با همدیگر صحبت کردیم، با همدیگر خندیدیم و اصلاً در آن روزهای اول بزرگ ترین شکنجه روی من همین بود که چرا این‌ها با من این طور برخورد می‌کنند؟! یا این که با خودم می‌نشستم تلقین می‌کردم که این‌ها همه اش تصنعی است ولی نمی‌توانستم خودم را قانع کنم و اولین چیزی که از بین رفت به نظر من آن تعصب بود. وقتی تعصب از بین می‌رود، انسان تمام جریانات را راحت می‌تواند بفهمد. اصلاً فهم مسئله، مشکل پیدا نمی‌کند. (22)
در این عبارت‌ها به خوبی می‌توان تأثیر عنصر شناخت و اندیشه را بر اخلاق و رفتارِ این تروریست مشاهده کرد. «تعصب غلط» چندین بار تکرار می‌شود، تعصبی که قلب را کور و اندیشه و بینش و شناخت او را دچار اختلال کرده و وقتی شناخت با درهم شکستن تعصب حاصل می‌شود، به خدا پناه می‌برد که شیعه را کافر دانسته است.
بنابراین، در این گروهک، قوه غضبیه حرف اول را می‌زده است، گرچه پندارشان این بوده که این قوه عاقله است که ریاست دارد. اعتقادی هم که شکل گرفته مبتنی بر تعصب بوده است، نه شناخت صحیح. به ناچار تعصب کور و غلط که آمد کبر، دروغ، اعتماد به نفس کاذب و دیگر رذیلت‌های اخلاقی را هم به دنبال دارد؛ برای مثال در واقعه‌ی تروریستی تاسوکی در 24 اسفند 1384 که در آن عده‌ای از انسان‌های بی گناه و بی دفاع – طلبه، دانشجو، دانش آموز، کاسب و ... به شهادت رسیدند، این گروهک مدعی شد که به کاروانی از مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران حمله کرده است! در صورتی که راست گویی در تمام ادیان تأکید شده است و مؤمن و ملحد، راست گفتن را عملی نیک و انسانی می‌دانند. از بررسی دیگر رذیلت‌های اخلاقی و جنود جهل که در این جا صف کشیده‌اند، به دلیل اختصار صرف نظر می‌کنیم و خوانندگان را به کتاب تاسوکی؛ خاطرات یک گروگان ارجاع می‌دهیم.

تأملی در عرصه‌ی رفتارها

آنچه در حوزه‌ی رفتاری مطلوب است این است که رفتار انسان مطابق موازین شرعی و آیات و روایات باشد. در حوزه‌ی رفتاری، افراد این گروهک در یک سطح نبودند ولی نماز جماعت می‌خواندند. برخی از آن‌ها بعد از نماز سوره یس یا سوره رحمان می‌خواندند. تعدادی از آن‌ها حافظ برخی از سوره‌ها و آیات قرآن بودند. آن‌ها اقدام‌های تروریستی و شرارت آمیزشان علیه هموطنان را جهاد و خود را مجاهد می‌دانستند. رفتارهای شیعیان از جمله عزاداری سالار شهیدان را به شدت نکوهش می‌کردند و کاملاً مخالف با روضه خوانی و سینه زنی بودند. معتقد بودند که می‌توان از اسرائیل و آمریکا پول گرفت و آن پول را در راه جهاد هزینه کرد. (23) عبدالمالک ریگی بعد از دستگیری اعتراف کرد که از ناتو چند هزار دلار دریافت کرده است. می‌گفتند سنت رسول الله این است که در جهاد، زنان، کودکان و پیرمردها را نمی‌کشته است، از این رو ما هم در تاسوکی به این افراد کاری نداشتیم؛ در حالی که در موارد متعددی این گروهک موجب شهادت کودکان و زنان شده است؛ از جمله در هفتم خرداد 1388 در مسجد علی بن ابی طالب شهرستان زاهدان، در بیست و چهارم تیر 1389 در مسجد جامع (24) شهرستان زاهدان، در 26 مهر 1388 در شهرستان پیشین، (25) در چابهار در تاسوعای 1389 و ... . در موارد گفته شده، این گروهک تروریست زنان، کودکان و کهن سالان را به خاک و خون کشیدند و سنت نبوی را که قائل به آن بودند، نقض کردند.
آیا می‌توان از مشرک پول گرفت و با آن پول جهاد کرد؟ پاسخ را از کلام پیامبر اکرم در سنن ابن ماجه می‌شنویم: «إنا لا نستعین بمشرکٍ؛ ما از مشرک یاری نمی‌طلبیم.» (26)
شاید از این که «مشرک» نکره آمده بتوان استظهار سالبه کلیه کرد و گفت پیامبر فرموده‌اند ما از هیچ مشرکی، کمک نمی‌خواهیم؛ و از این که فرموده‌اند «ما» و نه من، استظهار کنیم که هر کس محمدی منش و پیرو اسلام ناب است به پیامبر اقتدا می‌کند؛ گویی پیامبر فرموده‌اند ما مسلمانان از هیچ مشرکی، کمکی نمی‌خواهیم.
اکنون باید بررسی کنیم آیا این گروهک از مشرکین یاری طلبیده‌اند یا خیر. برای یافتن پاسخ، اعترافات برادر مالک ریگی را مرور می‌کنیم:
منابع درآمدی گروه، هزینه‌های سفرهای عبدالمالک، سیستم‌های ماهواره ای، تجهیزات نظامی، تأمین مربی و استاد برای آموزش، ایجاد پایگاه و دفاتر در دبی، امارات، لندن و آمریکا، ماهواره‌های خبری و پوشش‌های ماهواره ای، گوشی‌های ماهواره‌ای و شارژ آن‌ها با دلار رایگان و سایر امکانات، مستقیماً از آمریکا تأمین می‌شد. (27)
مایلیم بر چند کلمه «مستقیماً از آمریکا» تأکید کنیم و علاوه بر حدیث نبوی، بگوییم که آمریکا از برخی اسلام‌ها حمایت می‌کند، اسلامی که امام خمینی آن را اسلام آمریکایی نامید.
این گروهک که از امکانات آمریکا بهره برده، دستش به خون زنان و کودکان آغشته است؛ حال آن که پیامبر رحمت از کشتن زنان و کودکان به وضوح نهی فرموده‌اند و در صحیح بخاری است چنین آمده که:
اسحاق بن ابراهیم قال قلت لاب اسامه: حدثکم عبیدالله عن نافع عن ابن عمر رضی الله عنهما قال وجدت امراة مقتولة فی بعض مغازی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فنهی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) عن قتل النساء و الصبیان. (28)
حال آنکه ریگی به برادرش دستور می‌دهد که همسر خودش را به قتل برساند و او همسرش خانم فائزه منصوری را که مادر سه فرزند – یک پسر و دو دختر دوقلو – است در خواب به ضرب گلوله می‌کشد. (29) کاملاً واضح است که دستور عبدالمالک ریگی در چه نسبتی با فرمایش پیامبر قرار دارد و روشن می‌شود که وقتی امام خمینی از اسلام آمریکایی نام می‌برد این عنوان چه طور مصادیق خودش را در آینده‌های دور و نزدیک و در طول تاریخ پیدا می‌کند.
آنچه باید بر آن تأکید کنیم این است که سنت رسول الله به عنوان یک اصل ثابت رفتاری توسط این گروهک به رسمیت شناخته نمی‌شود؛ مثلاً وقتی یکی از گروگان‌ها به حدیثی در کتابی که خودشان در اختیار گروگان‌ها قرار داده‌اند، استناد می‌کند، پاسخ می‌شنود که از این چیزها زیاد می‌نویسند و لحظاتی بعد کتاب را از دست رس گروگان‌ها خارج کرده و پس می‌گیرند. (30) نمونه دیگر زمانی است که یکی از گروگان‌ها می‌پرسد: این رفیق شما چرا از ما این قدر کار می‌کشد؟ مگر نگفتید که سنت رسول الله این بوده که از اسیر کار نمی‌کشیده است؟ پاسخ می‌شنود که هر کدام از ما قانون خودش را دارد. (31)
همه مسلمانان می‌دانند که ماه محرم ماه حرام است و جهاد در آن حرام اعلام شده است. قرآن صریحاً می‌فرماید:
(إِنَّ عِدَّة الشُّهُورِ عِندَ اللّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِی کِتَابِ اللّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَة حُرُمٌ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلاَ تَظْلِمُواْ فِیهِنَّ أَنفُسَکُمْ)
در حقیقت شمار ماه‌ها (ی قمری) نزد خداوند (در علم ازلی و لوح محفوظ او) دوازده ماه است که در کتاب خدا (جهان هستی که کتاب تکوینی است) از روزی که آسمان‌ها و این زمین را آفریده ثابت و محقق است (و از کیفیت تنظیم کره زمین و ماه در منظومه شمسی نشأت یافته) ، چهار ماه از آن‌ها (رجب، ذی قعده، ذی حجّه و محرّم) حرام است (محترم است و جنگ در آن‌ها حرام است) این دستور آیینی است استوار و پایدار، پس در این ماه‌ها (با شکستن حرمت آنها و جنگ با یکدیگر) بر خود ستم مکنید. (32)
مدعیان عمل به قرآن، در ماه محرم که جنگ – و نه دفاع – در آن حرام است، در تاسوعای حسینی 1389 در شهرستان چابهار حدود چهل نفر از هم وطنان را در اقدامی انتحاری به شهادت رساندند و مرتکب جنایت شد و به فرمایش خداوند عمل نکردند. در میان این چهل نفر و اگر دقیق تر بگوییم این 39 نفر، یک کودک چهار ساله و یک نوزاد دو ماهه و هفت خانم و ده دانش آموز بودند.
این گروهک مدعی بود که گروه‌هایی در ایران به ما ظلم کرده‌اند و به همین دلیل ما به جای آمریکا و صهیونیست با ایران مبارزه می‌کنیم، در صورتی که قرآن می‌فرماید: اگر گروهی به شما ظلم کردند، شما به عدالت رفتار کنید و ظلم نکنید:
(وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ) ؛
دشمنی با جمعیتی، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند. (33)
حال کسانی که به قرآن معتقدند و این آیه را قبول دارند، ما هم فرض می‌گیریم که نهادی هم به آن‌ها ظلم کرده است، در این فرض – که به درستی و نادرستی اش کاری نداریم – مردم عادی چه گناهی کرده‌اند که به خاک و خون کشیده می‌شوند؟! این هم نکته‌ی دیگری است که نشان می‌دهد این گروهک بر خلاف قرآن عمل کرده است. نباید فراموش کرد که خون دانش آموزها و پیران اهل سنت آمیخته با خون نوزادها، کودکان و پیران شیعه توسط این گروهک ریخته شد. (34)
قرآن می‌فرماید:
(فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ)
مشرک‌ها را هر جا که یافتید بکشید (در داخل حرم و بیرون آن، در ماه‌های حرام و خارج آن) و آنها را دستگیر نمایید و در محاصره قرار دهید و برایشان در هر کمین گاهی بنشینید.) (35)
یعنی مشرک‌ها را هر کجا یافتید با آنان بجنگید. در این جا باید تفاوت کافر حربی و غیر حربی را توضیح داد و گفت آیه در مقام بیان حکم چه کسانی است و یا سخن از مشرک‌هایی است که مسلمان‌ها با آن‌ها پیمانی امضا کرده و آن را نقض کرده‌اند که ما از آن می‌گذریم، آنچه به بحث ما مربوط است ادامه‌ی آیه است.
(فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَة وَآتَوُاْ الزَّکَاة فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ) ؛
پس اگر توبه کردند و نماز را برپا داشتند و زکات دادند راهشان را باز گذارید، که همانا خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است. (36)
غایت قتال در این آیه توبه، اقامه نماز و دادنِ زکات تعبیر شده حال آن که اگر مصداق این آیه را شیعه بدانیم که این گروهک این طور می‌گوید، این که تحصیل حاصل است! چون شیعه همه‌ی این کارها را انجام می‌دهد؛ یعنی هم نماز می‌خواند و هم زکات می‌دهد. از سوی دیگر، وقتی عده‌ای نماز می‌خوانند، زکات می‌دهند و در مسجد در حال عبادت هستند، یا در جاده در حال تردد، یا در خیابان – شیعه و سنی – در حال عزاداری برای فرزند پیامبر و یا در بانک مشغول انجام خدمت به مردم می‌باشند، این آیه بر این افراد چه طور دلالت می‌کند؟ آیا وجدان هر انسان آزاده‌ای شهادت نمی‌دهد که مصداق بارز این آیه رژیم غاصب صهیونیستی است؟ در این جا بار دیگر تعصب است که در عدم درک آیه‌های قرآن خود را نشان می‌دهد از طرف دیگر گفته شد که پیامبر می‌فرمایند گوینده «لا اله الا الله» مسلمان و در امان است.

خاتمه

از آنچه گذشت می‌توان دریافت که گروهک تروریستی تکفیری و شرورِ به اصطلاح جندالله و یاوران آن‌ها و دیگر گروهک‌های تروریستی تفکیری، نه در حوزه‌ی باورها، اعتقادات صحیح دارند و نه در حوزه‌ی اخلاق و عمل دارای رفتار شایسته و مبتنی بر قرآن و شریعت هستند. به برخی از نمونه‌ها که از مشاهدات عینی بود در متن اشاره شد. از این رو می‌توان به اهداف اختلاف افکنانه و انگیزه‌های غیر الهی آن‌ها پی برد. انگیزه‌هایی که در پرتو حمایت از قومی خاص تبلور یافته است، در حالی که خواسته‌های دشمنان این مرز و بوم را اجرا می‌کند.
در جمع بندی و نتیجه گیری نهایی شاید بتوان گفت ایجاد این گروهک تروریستی و دیگر گروهک‌ها برای مشغول کردن مسلمان‌ها و غفلت از دشمن‌های اصلی ملت‌های اسلامی است. به طور قطع منافع اقدامات چنین گروه‌هایی نه برای خود آن‌ها و نه برای جوامع مسلمان است، بلکه برای کسانی است که هیچ نسبتی با اسلام و مسلمان‌ها ندارند و در اندیشه غارت منابع آنان هستند. روشن است که فقر فرهنگی و اقتصادی و به ویژه باورهای نادرست اعتقادی عامل جذب افراد به این گروه‌ها است.

پی‌نوشت‌ها

1. استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی؛ sharif_lakzaee@yahoo.com.
2. پژوهشگر پژوهشگاه بین المللی جامعة المصطفی - صلوات الله علیه و آله - العالمیه؛ rlakzaee@gmail.com؛ گفتنی است که وی به مدت پنج ماه گروگان گروهک تروریستی جندالله بوده است و وقایع این پنج ماه را در کتابی با عنوان «تاسوکی؛ خاطرات یک گروگان» (چاپ چهارم، قم، بوستان کتاب، 1391) منتشر نموده است.
3. کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 37، حدیث 1.
4. امام خمینی، چهل حدیث، حدیث بیست و چهارم، ص 384.
5. اعضای کمیته علمی ستاد یادواره شهدای تاسوکی سیستان، غربت خونبار.
6. رضا لک زایی، تاسوکی. خاطرات یک گروگان.
7. علیرضا کیخا، گروهک عبدالمالک قطعه پازل جنگ نرم.
8. علیرضا کیخا، مرداب انتحار.
9. سید حکمت قاضی میرسعید (به کوشش) ، در چنگال عقاب. گزارشی واقعی و مستند از نحوه رهگیری و فرود هواپیمای حامل عبدالمالک ریگی.
10. برای مطالعه این مقاله ر.ک.
http://www.tasooki.com.index.php?option=com_content&task=view&id=752&Itemid=42
11. همچنین برای مطالعه این مقاله ر.ک. «گروه جندالله نماد افراط گرایی مذهبی در ایران»، محسن ساجدی، در گفتار نهم کتاب تروریسم در ایران معاصر (مطالعه موردی پس از انقلاب اسلامی) ، به کوشش حمیدرضا اسماعیلی، ص 239.
12. این باورها را نگارنده در ایامی که در گروگان این گروهک تروریستی بود بارها از زبان اعضای آن شنیده است. برای تفصیل بیشتر ر.ک. تاسوکی. خاطرات یک گروگان، پیشین.
13. سنن النسائی، ج 6، (باب وجوب الجهاد) بشرح الحافظ جلال الدین السیوطی و حاشیه الامام السندی، ص 4-5.
14. حدیث 2270 به نقل از https://www.islamware.com/app/hadith/4/114؛ ملاحظه شده در تاریخ 1393/2/13 در این باره احدیث دیگری هم هست که می‌توانید به همین آدرس مراجعه کنید.
15. برای مطالعه راجع به جزئیات این فاجعه تروریستی و زندگی نامه شهدا ر.ک. فاطمه قاسمی و یونس اربابی، گلدسته‌های خونین، مشهد، نشر شاملو، 1390.
16. مائده، آیه 8.
17. نسا، آیه 94.
18. به نقل از سایت تابناک. http://www.tabnak.ir/pages/?cid=25383؛ ملاحظه شده در تاریخ 1393/2/13.
19. نساء، آیه 94.
20. الحافظ أبی عبدالله محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن

عبارات مرتبط با این موضوع

جدیدترین خبرهای استان سیستان و بلوچستان خبر …مدیرکل سازمان بنادر و دریانوردی استان سیستان و بلوچستان گفت بندر شهیدبهشتی با داشتن جدیدترین خبرهای استان سیستان و بلوچستان خبر فارسی مدیرکل سازمان بنادر و دریانوردی استان سیستان و بلوچستان گفت بندر شهیدبهشتی با داشتن کانال


ادامه مطلب ...

بررسی آینده جریان تکفیری القاعده در بستر تحولات بیداری اسلامی

[ad_1]

چکیده

با گذشت بیش از یک دهه از حملات یازده سپتامبر، در محافل مختلف شایع شده است که القاعده در میدان جنگ با دشمنان خود به رهبری ایالات متحده، شکست خورده است. با این حال شماری از اقدامات موفق و ناموفق این گروه حکایت از هوشمندی، انطباق پذیری و انعطاف پذیری القاعده دارد. علی رغم سال‌ها تلاش کشورهای غربی برای مقابله با فعالیت‌های عضو گیری القاعده و تأثیرگذاری فکری آن، جهاد سفلی به مثابه ایدئولوژی هدایت گر القاعده همچنان توانسته به جذب پیروان ادامه دهد و از ابزارهای مختلف برای اشاعه ایدئولوژی خود و ترویج افراط گرایی خشونت آمیز استفاده کند. یکی از تحولات مهم در طی سالهای اخیر، شکل گیری نوعی انقلاب در کشورهای عربی اسلامی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقاست که تحت عنوان بیداری اسلامی یا بهار عربی خوانده می‌شود. بیداری اسلامی فضایی را پدید آورده که همه‌ی گروهها و احزاب (اسلام گرا، ناسیونالیست، کمونیست و ...) امکان فعالیت یافته‌اند. در میان این گروهها، القاعده از اهمیت بسزایی برخوردار است زیرا یکی از نمادهای افراط گرایی و رادیکالیسم اسلامی محسوب می‌شود و همواره به خاطر نوعِ فعالیت و عملکرد پیروانش همواره در صدر اخبار و توجهات بوده و کشورهای غربی هزینه‌ی زیادی برای مقابله و نابودی این گروه کرده‌اند. در آغاز بیداری اسلامی، با گسترش موج اسلام خواهی و دموکراسی خواهی مردم (و تضاد خواست و شعارهای مردم با ایدئولوژی و آرمان القاعده) به نظر می‌رسید که القاعده به روزهای آخر خود نزدیک شده باشد. این مساله همراه با کشته شدن بن لادن، فشار بر این سازمان را مضاعف نمود. اما همانطور که گفتیم این سازمان از انعطاف و قابلیت ویژه‌ای برخوردار است و تا حدودی توانسته خود را با شرایط جدید تطبیق دهد. در این مقاله کوشیده‌ایم با بررسی منابع کتابخانه‌ای و بهره گیری از تحقیقات انجام شده، تأثیر بیداری اسلامی بر القاعده را مورد ارزیابی قرار دهیم. دو متغیرِ ما در این پژوهش «بیداری اسلامی» - متغیر مستقل - و «القاعده» - متغیر وابسته - می‌باشند. در این ضمن تلاش شده ابعاد مختلف بیداری اسلامی و تأثیراتی را که می‌تواند بر القاعده بگذارد، همراه با در نظر داشتن برخی احتمالات تبیین نماییم.

مقدمه

با گذشت بیش از یک دهه از حملات یازده سپتامبر، در محافل گوناگون شایع شده که القاعده در میدان جنگ با دشمنان خود (به رهبری ایالات متحده) ، شکست خورده است. با این حال شماری از اقدامات این گروه، حمایت از هوشمندی، انطباق پذیری و انعطاف پذیری القاعده دارد. علی رغم سال‌ها تلاش کشورهای غربی برای مقابله با فعالیت‌های عضوگیری القاعده و تأثیرگذاری فکری آن، جهاد سلفی به مثابه ایدئولوژی هدایت گر القاعده همچنان توانسته به جذب پیروانش ادامه دهد و از ابزارهای مختلف برای ترویج ایدئولوژی خود و اشاعه‌ی افراط گرایی خشونت آمیز استفاده کند. یکی از تحولات مهم در طی سال‌های اخیر، شکل گیری نوعی انقلاب در کشورهای عربی - اسلامی منطقه‌ی خاورمیانه و شمال آفریقاست که تحت عنوان «بیداری اسلامی یا بهار عربی» خوانده می‌شود. بیداری اسلامی فضایی را پدید آورده که همه‌ی گروه‌ها و احزاب (اسلام گرا، ناسیونالیست، کمونیست و ...) مکان فعالیت یافته‌اند. در میان این گروه‌ها، القاعده اهمیت به سزایی دارد، زیرا یکی از نمادهای افراط گرایی و رادیکالیسم اسلامی محسوب می‌شود و همواره به خاطر نوعِ فعالیت و عملکرد پیروانش در صدر اخبار بوده و کشورهای غربی هزینه‌ی زیادی برای مقابله و نابودی این گروه کرده‌اند. در آغاز بیداری اسلامی، با گسترش موج اسلام خواهی و دموکراسی خواهی مردم (و تضاد خواست‌های مردم با ایدئولوژی و آرمان اقاعده) به نظر می‌رسید که القاعده به روزهای آخر خود نزدیک شده است. این مسئله همراه با کشته شدن بن لادن، فشار بر این سازمان را بیشتر نمود، ولی همانطور که بیان شد این سازمان انعطاف و قابلیت ویژه‌ای دارد و تا حدودی توانسته خود را با شرایط جدید تطبیق دهد.
در این مقاله کوشیده‌ایم با بررسی منابع و بهره گیری از تحقیقات انجام شده، تأثیر بیداری اسلامی بر القاعده را ارزیابی کنیم. دو متغیرِ ما در این پژوهش «بیداری اسلامی» - متغیر مستقل - و «القاعده» - متغیر وابسته - می باشند. در ضمن، تلاش شده ابعاد گوناگون بیداری اسلامی و تأثیراتی را که می‌تواند بر القاعده بگذارد، همراه با در نظر داشتن برخی احتمالات تبیین شود.

1. زمینه‌های شکل گیری القاعده

القاعده یکی از جریان‌های افراطی مسلمان است که امروزه به عنوان یک سازمان تروریستی در جهان شناخته شده است. در مورد ریشه‌های شکل گیری این سازمان، مباحث نظری فراوانی مطرح شده است که اگر بخواهیم در یک دسته بندی کلی بیان کنیم می‌توان از عوامل داخلی (جهان اسلام) و خارجی صحبت به میان آورد که البته هر کدام از عوامل یاد شده شقوق مختلفی دارند که حکایت از پیچیدگی این تشکیلات می‌کند و نباید به آن فقط به عنوان یک سازمان، گروه یا جنبش صرف نگاه کرد.
ریشه‌های داخلی شکل گیری این سازمان را باید در جنگ افغانستان و شوروی و شکل گیری سازمانی به نام «الخدمه» یا «مکتب الخدمه» در پیشاور پاکستان جست و جو کرد. مکتب الخدمه سازمانی اسلامی بود که در سال 1980 به منظور افزایش منابع مالی و سربازگیری مجاهدین خارجی برای جنگ علیه روسیه در افغانستان تأسیس گردید. (2) این سازمان توسط «عبدالله یوسف عزّام»، محقق مسلمان فلسطینی و عضو انجمن «اخوت مسلمان»، سرمایه گذاری شد. مکتب الخدمه، مؤسسه‌های مهمان در پیشاور پاکستان (نزدیک به مرز افغانستان) و کمپ‌های آموزشی شبه نظامی در افغانستان را که کار آماده سازی سربازهای ملی غیر افغان برای جنگ افغانستان را بر عهده داشتند سازماندهی می‌کرد. این تشکیلات در ابتدا فقط کمک‌های مالی را انجام می‌داد. فرایند این کمک‌ها این گونه بود که مجاهدین مسلمانی (3) که خواستار شرکت در جهاد علیه شوروی بودند با کمک و سازماندهی سه موسسه‌ی «محمد بن لادن» (پدر اسامه بن لادن) ، «سازمان جهانی امداد رسانی اسلامی» و «دفاتر اتحادیه جهانی اسلام» به افغانستان اعزّام می‌شدند و تحت آموزش و حمایت‌های مالی قرار می‌گرفتند. در کنار فعالیتِ این نهادهای واسطه، باید به تبلیغات گسترده اخوان المسلمین در سراسر کشورهای عرب و اسلامی درباره اهمیت جهاد اسلامی و ضرورت بسیج همه امکانات مالی و جانی برای حمایت از مسلمانان که در آن زمان به «جهاد» با شوروی تفسیر می‌شد اشاره کنیم. از سوی دیگر تشکیلات امنیتی کشورهای عربی برای رهایی از دست جوانان بنیادگرای اسلامی، که با دولت‌های خود بر سر مسائل مختلف درگیر بودند، این مسیر را بهترین راه برای خلاصی از دست آنان می‌دانستند، زیرا به عقیده‌ی آنان، جوانان تندرو توانایی مقابله با شوروی را نداشتند و به زودی از پا در می‌آمدند. (4)
البته در روند شکل گیری القاعده نباید فقط به تحولات تاریخی و عینی توجه کرد، زیرا نمی‌توان نقش عوامل‌ اندیشه‌ای و ایدئولوژیک را نادیده گرفت. به نظر می‌رسد القاعده به طور خاص تحت تأثیر آراء و‌ اندیشه‌های ابن تیمیه، مودودی، سید قطب و دو گروه سلفی انقلابی «الجهاد» و «جماعت اسلامی مصر» شکل گرفته و امروزه خود ادامه دهنده‌ی و حتی داعیه دار جریان فکری نوسلفیه در جهان اسلام است (5) و امروزه آنچه نقش محرک اصلی فعالیت‌های این سازمان و الهام بخشی به پیروان آن را ایفا می‌کند همین تأثیرپذیری ایدئولوژیک است.
اما در میان مؤلفه‌های خارج از جهان اسلام که در شکل گیری القاعده مؤثر بودند، نقش کشورهای آمریکا، عربستان و پاکستان غیر قابل انکار است. هدف آمریکا از کمک به تشکیلات القاعده و سایر مجاهدین بر اساس مقابله با شوروی، انتقام از جنگ ویتنام (6) تقویت گروه‌های رادیکال ضد شیعه در مقابل با ایران (7) و انتقال کانون جهاد از فلسطین به افغانستان و دور کردن توجهات از منازعه‌ی اعراب و اسرائیل (8) بود.
کمک‌های آمریکا از مارس 1985 با ابلاغ دستورالعمل 166 امنیت ملی توسط ریگان به طرز قابل ملاحظه‌ای افزایش یافت. افزایش منظم تسلیحات و حضور پنهانی افسران و کارشناسان سیا و پنتاگون بخشی از این کمک‌ها بوده و پاکستان با توجه به همسایگی با افغانستان نقشی بسیار اساسی در شکل گیری القاعده ایفا کرده و به نوعی کانال ارتباطی آمریکا و عربستان با اعضای القاعده بوده است.
این کشور تحت تأثیر منازعه‌ی تاریخی خود با افغانستان بر سر خط مرزی دیوراند، امیدوار بود با کمک به مجاهدین سنّی و روی کارآمدن آثار این مشکل را به نفع خود حل کند، البته علاوه بر این‌ها رقابت با هند، مقابله با نفوذ ایران و هم سویی با غرب به ویژه آمریکا نیز عوامل موثر در مشارکت و مداخله‌ی پاکستان در این روند به شمار می‌رفت. (9)
نباید از نقش پاکستان در توسعه رادیکالیسم سلفی غافل شویم. وجود مدارس مذهبی پاکستان که در عمل، مراکز اصلی رشد و تربیت دینی و ایدئولوژیک جریان‌های متمایل به طالبان و القاعده هستند (10) تا به امروز (با کمک‌های مالی و فکری عربستان) نقش خود را به طور موثر ایفا کرده‌اند. عربستان هم ضمن هم سویی با سیاست‌های ایالات متحده، مقابله با موج آزادی خواهی متاثر از انقلاب شیعی
ایران و نیز گسترش نفوذ مذهبی و فرهنگی خود در جهان اسلام در شکل گیری القاعده نقش به سزایی ایفا کرد.
جریان القاعده با پایان جنگ و خروج شوروی از افغانستان، تحت تأثیر تفکرات وهابیت و سلفی و با تفسیر جدیدی که از مفاهیم اسلامی نظیر «جهاد، دارالاسلام و دارالفکر» داشتند، در سال 1998 با تأسیس «جبهه‌ی جهانی اسلامی جهاد علیه یهودیان و صلیبیون» (11) وارد فاز جدیدی در دو سطح ایدئولوژیک و عملیاتی شدند. به موجب فتوای صادره از سوی این جبهه، کشتن هر آمریکایی و هم پیمانان نظامی - مدنی آنها بر هر مسلمان، در هر زمان و مکان واجب است. اوج عظمت تشکیلات القاعده و جهانی شدن نام آن، در انفجارهای هم زمان سفارت خانه‌های آمریکا در نایروبی و دارالسلام در سال 1998 نمود پیدا کرد. این فرایند با انفجار ناو آمریکایی S.S.Cool در آب‌های یمن در سال 2000 و حمله به مراکز تجاری نیویورک و مقر پنتاگون در یازده سپتامبر 2001 تکمیل شد. (12)

2. القاعده و بیداری اسلامی

اعتراض‌های سیاسی و حوادث اخیر کشورهای عربیِ منطقه‌ی خاورمیانه که از خودسوزی یک جوان تونسی آغاز شد و به مصر، لیبی، یمن، بحرین و سوریه سرایت کرد و در برخی کشورهای منطقه، موجب تغییر هیئت حاکمه شد، صرف نظر از نام‌هایی که برای آن به کار برده شده (بیداری اسلامی یا بهار عربی) ، (13) یک واقعیت غیرقابل انکار در جهان عرب می‌باشد که بدون شک دارای ابعاد سیاسی، اجتماعی منطقه‌ای و بین المللی گسترده‌ای است. برای چرایی بروز این تحولات نظریات مختلفی ذکر شد از جمله: قیام علیه تحقیر، حرکت برای دست یابی به دموکراسی، (14) تأثیرات توسعه‌ی انسانی، (15) بحران سیاسی و ناکارآمدی حکومت‌ها و توجه به اسلام به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی، اجتماعی و مذهبی. (16) .
در هر حال تحولات اخیر نه تنها دولت‌های منطقه و برخی مناسبات منطقه‌ای و بین المللی را تغییر داده بلکه بر گروه‌ها و جنبش‌های فعال نظیر القاعده نیز تأثیرگذار بوده است. با وقوع بیداری اسلامی این فرضیه شکل گرفت که زوال و شکست القاعده نزدیک است، زیرا مبارزه‌ی جهانی علیه تروریسم و ضربه‌های وارد شده به القاعده و خصوصاً مرگ بن لادن (در سال 2011) روز به روز این جریان را ضعیف تر کرده است و با موج دموکراسی خواهی مردم منطقه و شرکت آنان در انتخابات و تلاش برای دست یابی به حکومت‌های مردمی، دیگر جایی برای القاعده، گروه‌های تندرو و طرفداران خلافت اسلامی باقی نمی ماند، اما برخی دیگر معتقدند که شرایط جدید سیاسی در جهان عرب، زمینه‌های دوگانه‌ای برای رشد یا تضعیف جریان‌های وابسته به القاعده ایجاد کرده و به راحتی نمی‌توان از زوال یا تقویت القاعده صحبت کرد، زیرا مؤلفه‌های مختلفی در این فرایند دخیل هستند و به طور جدا از هم قابل بررسی نمی‌باشند. به عنوان نمونه بیداری اسلامی که تحولات منطقه در بستر آن اتفاق افتاده، دچار فراز و نشیب‌های متعدد است (17) لذا اگر بخواهیم تأثیرات بیداری اسلامی را بررسی کنیم ابتدا باید ارزیابی صحیحی از آینده‌ی بیداری اسلامی ارائه دهیم و در ضمن آن نیز وضعیت القاعده و تحولات داخلی آن را مدنظر داشته باشیم. در ارتباط با تأثیرات بیداری اسلامی بر القاعده به طور عمده دو دیدگاه وجود دارد که یکی بر «امکان زوال» و دیگری بر «امکان موفقیت: القاعده در آینده‌ی بیداری اسلامی تاکید دارد. در ادامه‌ی بحث دو دیدگاه مذکور را در سایه تحولات بیداری اسلامی مورد بررسی خواهیم کرد.

2-1- بیداری اسلامی و امکان زوال القاعده

بر اساس این نگاه با شروع بیداری اسلامی، القاعده از دو جهت تحت فشار قرار گرفته که این فشارها در آینده‌ی نه چندان دور می‌تواند به انزوا و حتی نابودی این سازمان منجر گردد. در خصوص فشارهای وارده بر القاعده، مورد نخست در ارتباط مستقیم با بیداری اسلامی است و مورد دوم هم به تشکیلات داخلی سازمان القاعده مربوط است که در ادامه، هر دو مورد را بررسی می‌کنیم.
بیداری اسلامی و تحولات پس از آن دربردارنده‌ی خبرهای خوشایندی برای القاعده نبود و سکوت و سردرگمی رهبران القاعده با گذشت چند هفته از آغاز جنبش‌های مردمی (به طور خاص در تونس) حاکی از نوعی ناخرسندی آنان از تحولات پیش رو بود. (18) آنچه در طی بیداری اسلامی در تونس، مصر، یمن و لیبی اتفاق افتاد هیچ گونه هماهنگی با رهبران و افراد القاعده نداشت و گاه کاملاً در تضاد با اهداف و آرمان‌های آنان بود. در ادامه برای روشن شدن این ادعا به مقایسه‌ی میان اهداف و انگیزه‌های انقلابیون با آرمان‌های القاعده می‌پردازیم تا به نوعی، ناکامی القاعده را در این تحولات نشان دهیم.
الف: فروپاشی رژیم‌های مصر، لیبی و تونس بر اساس مقابله با استبداد و سایر مشکلات داخلی صورت گرفت. و ارتباطی با تشکیل حکومت اسلامی یا امت اسلامی نداشت.
ب: حضور گسترده مردم در خیابان‌های تونس و مصر با دعوت القاعده صورت نگرفت و حتی حرکت مبارزه علیه قذافی نه تنها جهاد نبود بلکه در تضاد کامل با اصول القاعده بود، زیرا مخالفان قذافی با نیروهای ناتو در براندازی قذافی همکاری کردند. (19)
پ: یکی از اصول اساسی القاعده این است که رژیم‌های فاسد و دست نشانسده‌ی غرب، باید از طریق عملیات و حمله‌های جهادی، مقهور شوند و در این میان حرکت‌های مسالمت آمیز جایی ندارند در حالیکه در تونس، مصر و حتی لیبی تغییرات اتفاق افتاده سازگاری و هماهنگی چندانی با این اصول القاعده نداشتند. (20)
ت: انتخاب شکل مسالمت آمیز حرکت بیداری اسلامی در مصر و تونس و دخالت ناتو در لیبی به طور آشکار در تقابل با آموزه‌ی جهاد القاعده بود. آلکس ویلنر می‌گوید:
یکی از پیامدهای حرکت موفقیت آمیز مردم در مصر و تونس، نوعی شرم ساری و خجلت برای القاعده بوده، زیرا آنان مدعی بودند که تنها راه موفقیت آمیز و رهایی بخش برای مسلمانان استفاده از جهاد و فعالیت‌های خشونت آمیز است. (21)
ث: وقوع بیداری اسلامی و برکناری رژیم‌های سکولار، ضعف گفتمانی و جایگاه سست القاعده را در میان افکار عمومی جهان عرب آشکار کرد. (22)
ج: ایده‌هایی که مردم برای دست یابی به آن به پا خاستند نظیر اسلام، (23) آزادی، دموکراسی، فرصت‌های برابر مشارکت سیاسی - اقتصادی و رفاه جزو آرمان‌ها و اهداف القاعده نبودند. (24)
استفاده‌ی گروه‌های اسلام گرا از ابراز حزب و انتخابات به هیچ وجه مورد قبول القاعده نبود.
علاوه بر آنچه که گفته شد (که به نوعی در ارتباط مستقیم با بیداری اسلامی هستند) ، مؤلفه‌های دیگری در ضعیف شدن القاعده تأثیر داشته که برآیند مجموع این مولفه‌ها به تقویت این نظریه کمک می‌کنند که چشم‌انداز امیدبخشی برای القاعده در بستر تحولات بیداری اسلامی وجود ندارد و احتمال منزوی شدن و ضعیف شدن آن مورد انتظار است. (25)
اما در مورد بررسی سایر مولفه‌ها که به نوعی در ارتباط با بیداری اسلامی و ساختار تشکیلاتی القاعده است نکات قابل ملاحظه‌ای وجود دارد. یکی از مهم ترین مسائلی که هم زمان با بیداری اسلامی، القاعده را متأثر کرد و فشار وارده بر آنان را مضاعف ساخت، مرگ بن لادن بود. به عقیده‌ی برخی، با مرگ وی رسماً شکست و نابودی این سازمان آغاز شد. در همین زمینه جان برنان (26) اعلام کرد: «از زمانی که این جنگ [علیه تروریسم] آغاز شده برای نخستین بار می‌توانیم به آینده نگاه کنیم و دنیایی بدون القاعده را تصور نماییم.» (27)
در اظهارات مشابهی نیز لئون پانتا (28) (یکی دیگر از مقامات آمریکایی) پس از این که بر شکست راهبردی القاعده تاکید کرده بود (29) تاکید داشت:
«ما نه تنها فرماندهی آنان را مورد هدف قرار داده‌ایم، بلکه قابلیت آنان را در هر گونه کنترل و فرماندهی مختل نموده‌ایم. (30)
البته مقامات آمریکایی دلایل موجهی برای چنین اظهاراتی داشتند، زیرا ضربه‌های بسیار سنگینی به هسته‌ی مرکزی و فرماندهی القاعده وارد کرده بودند. علاوه بر کشته شدن بن لادن، الیاس کشمیری از فرماندهان عالی رتبه القاعده (31) و نیز عطیه عبدالرحمن و جانشین او ابویحیی اللیبی به دست نیروهای آمریکایی از بین رفته بودند. (32)
در دولت اوباما شاهد افزایش چهاربرابری قتل هدف دار رهبران القاعده هستیم. (33) و حدود 34 تن از رهبران اصلی القاعده در پاکستان از پای درآمده‌اند. (34) افزون بر این 235 نفر از افراد عادی سازمان نیز کشته شدند. بر مبنای همین اظهاراتِ مقامات رسمی آمریکایی و برخی تحلیل گران، هسته‌ی مرکزی و مغز متفکر تشکیلات القاعده در «مسیر اضمحلال قرار گرفته که احیای آن بسیار مشکل خواهد بود». (35)
به نظر می‌رسد این اجماع که القاعده در آستانه‌ی فروپاشی است، نیاز به مستندات قوی تری دارد، زیرا شواهد معتبر و قابل تاملی در ردِ یا حداقل تضعیف این نظریه وجود دارد. بخشی از این اظهارات بر اساس تبلیغات و عملیات روانی دولت آمریکا صورت می‌گیرد زیرا آنان به عنوان داعیه داران مقابله با تروریسم باید بر موفقیت و پیروزی خود و شکست دشمن تاکید کنند. در (می 2012) هنگامی که مرکز آکادمی نظامی مبارزه با تروریسم (CTC) (36) هفده سند مربوط به بن لادن (اسنادی که از مخفیگاه وی به دست آمده بودند) را منتشر کرد. (37) مقامات آمریکایی مدعی شدند: که بنا به اظهارات روزهای پایانی بن لادن، وی آینده‌ی روشنی را برای سازمان متصور نبوده است و این مطلب به طور گسترده توسط رسانه‌ها منعکس شد (38) در حالی که نتیجه‌ای که (CTC) گرفته بود مبتنی بر شواهد و مستندات‌اندک بوده است.
در همین زمینه خوان زرات (39) می‌گوید:
در مورد قدرت القاعده و عناصر تأثیرگذار آن باید ارزیابی مجدد صورت گیرد. القاعده، بر اثر مبارزات علیه آن، تحت فشار زیادی قرار گرفته است و اکنون مخالفان بیشتری پیدا کرده، به خصوص در میان مسلمانانی که بیشترین آسیب را از القاعده دیده‌اند.
اما اظهاراتی از این دست که «سازمان القاعده خلع سلاح شده، رو به نابودی است» بیشتر از این که بر پایه استدلال و شواهد مستند و معتبر باشد، بر پایه تفسیر جهت دار و گاه غیر واقع بینانه صورت می‌گیرد. به عنوان نمونه پس از حمله‌ی آمریکا به عراق، موج عظیمی از تبلیغات غرب آغاز شد که القاعده به پایان کار خود رسیده و دیگری نمی‌تواند کاری از پیش ببرد، (40) اما در (مارس 2004 م) شاهد بمب گذاری‌های مادرید، سال (2005م) در مترو لندن و بمب گذاری در خطوط هواپیمایی آمریکا بودیم و همین فعالیت و حضور القاعده در اروپا و آمریکا گواه این بود که بسیاری از این ارزیابی‌ها از دقت کافی برخوردار نبوده‌اند. به نظر می‌رسد این ارزیابی‌های شتاب زده در برآورد قدرت القاعده، برخاسته از عدم شناختِ ساختار و ایدئولوژی این سازمان است.

2-2- بیداری اسلامی بستری برای خیزش دوباره القاعده

مخالفان نظریه نخست تأثیر منفی عوامل یاد شده بر سازمان «القاعده» را می پذیرند، اما با این تفاوت که آنان تحولات جاری را با نگاه مثبت (از منظر القاعده) به آینده دنبال می‌کنند. در ادامه‌ی بحث، نخست فرصت‌هایی که در نتیجه‌ی بیداری اسلامی برای القاعده به وجود آمده را بررسی می‌کنیم و پس از آن با ارزیابی ساختار ایدئولوژیک و تشکیلاتی القاعده، تلاش خواهیم کرد به دقت این دیدگاه را مورد نقادی قرار دهیم.
بیداری اسلامی، هر چند که در ابتدای کار موجی از امید و خوش بینی را در سرتاسر کشورهای عربی اسلامی به راه‌انداخت، اما به تدریج با گذشت زمان و کم شدن شور انقلابی، وجود موانع جدی بر سر راه انقلابیون، باعث شکل گیری نوعی یاس و سرخوردگی عمومی گردید. اصولاً در هر انقلاب یا تغییر رژیمی، هیئت حاکمه (پس از تغییرات) با انبوهی از مسائل امنیتی (اعم از فرقه ای، قومی، قبیله ای، بازماندگان رژیم سابق، شورش و خشونت، ناامنی و حمله‌های تروریستی) مواجه است و این مسائل امنیتی در کنار خواسته‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مردم بر دشواری کار می‌افزاید و پیش بینی آینده را دشوار می‌کند. در ابتدای بیداری اسلامی همان طور که پیش از این گفتیم القاعده به هیچ وجه جایگاهی در میان مردم و خواسته‌های آنان نداشت. مردم تمایلی به تشکیل جریان خلافتِ اسلامی القاعده نداشتند، بلکه به دنبال پایان یافتن تبعیض، فساد و حاکمیت اسلام، ایجاد آزادی، دموکراسی و فرصت‌های برابر سیاسی، اقتصادی بودند. بدیهی است که این خواسته‌ها در هر انقلابی می‌تواند جزو اهداف انقلابیون باشد، اما با گذشت نزدیک سه سال از بیداری اسلامی بهتر است میزان تحقق این شعارها و وضعیت فعلی کشورهای منطقه را ارزیابی کنیم.
الف. در تونس و مصر به عنوان کشورهای پیشرو و حتی الگو، هنوز تغییر رژیم به طور کامل صورت نگرفته و فعالیت انقلابیون هنوز در چارچوب قوانین پیش از انقلاب یا با مشارکت عناصر بازمانده از رژیم قبلی صورت می‌گیرد.
ب. بر اثر آشوب و ناآرامی‌های ایجاد شده، بسیاری از فرصت‌های شغلی از بین رفته و وضعیت اقتصادی برخی از این کشورها در وضعیت مناسبی قرار ندارد.
پ. رژیم قذافی سرنگون شده ولی این کشور به صحنه‌ی درگیری نظامی میان قبایل مختلف تبدیل شده است.
ت. در یمن، توافق عبدالله صالح برای واگذاری قدرت هنوز روشن نیست.
ث. جنگ در سوریه ادامه دارد و آینده‌ی این کشور بسیار مبهم است و احتمال تجزیه‌ی این کشور وجود دارد.
چ. در بحرین شیعیان به پا خاسته‌اند اما رژیم آل خلیفه هیچ انعطافی نشان نداده و به سرکوب گسترده‌ی مخالفان مشغول است.
چ. در عراق گروهک‌های وابسته به القاعده با انجام عملیات تروریستی، امنیت داخلی این کشور را تهدید می‌کنند و سعی در تشدید درگیری‌های فرقه‌ای دارند و امکان حمله‌ی القاعده عراق به سوریه وجود دارد.
بر اساس آنچه گفته شد وضعیت فعلی کشورهای دخیل در تحولات بیداری اسلامی چندان مطلوب به نظر نمی‌رسد. البته اصولاً هر انقلابی باعث رشد فزاینده‌ی خواسته‌ها می‌شود، اما باید توجه داشت انتقال قدرت و حاکمیت از رژیم‌های خودکامه به سیستم دموکراسی شاید در یک فرایند طولانی مدت اتفاق افتد و حتی شاید اتفاق نیفتد و این تهدیدی جدی محسوب می‌شود. (41)
«خطر جدی پس از انقلاب سطح بالای سرخوردگی، خشم و ناامیدی و ... است». (42)
هم اکنون القاعده پس از یک سکوت، سردرگمی و شاید ناامیدی، فعالیت و تلاش خود را آغاز کرده، به معترضان پیام می‌دهد، (43) که سکولاریسم را نپذیرند و شریعت را به عنوان منبع اصلی قوانین قرار دهند. البته تلاش‌های القاعده در جهت سامان بخشیدن به امور نیست و بیشتر به دنبال این است که از هر گونه ناآرامی بهره برداری کند. به نظر می رسد اگر فرایند انتقال قدرت و برقراری دموکراسی طولانی شود و یا دموکراسی‌های تازه متولد شده به سمت دولت مردان خودکامه گرایش پیدا کنند، القاعده فضای مناسبی را در اختیار خواهد داشت تا از خشم و نارضایتی مردم استفاده کند و اعضای جدیدی به خدمت بگیرد؛ به عبارتی یکی از عمده ترین فرصت‌ها برای القاعده نه در بیداری اسلامی، بلکه در ناکامی بیداری اسلامی نهفته است. (44) امروز پس از گذشت حدود سه سال از آغاز حرکت بیداری اسلامی، زمزمه‌های ناکامی یا ناکارآمدی دولت‌هایِ پس از بیداری اسلامی به گوش می‌رسد.
ناامیدی و آشوبی که پس از انقلاب به وجود آمده به طور غیر قابل انکاری فرصت‌های مناسبی را برای گسترش نفوذ القاعده فراهم می‌کند. مشکلات اقتصادی، آشوب و ناآرامی، عدم ثبات سیاسی و امنیت، حتی بهترین نظام‌های منطقه را تحت تأثیر قرار می‌دهد و با بروز اختلاف میان انقلابیون و تشدید مشکلات هر آن امکان بازگشت مجدد عناصر رژیم گذشته وجود دارد. (45)
بروس ریدل، از «بنیاد بروکینگز» مدعی است که ظهور دوباره القاعده ثابت می‌کند که این سازمان توانسته طوری خود را مدیریت کند که از تحولات دنیای عرب سود ببرد. او می‌گوید:
خط مشی القاعده در سال 2011 در پی وقوع بهار عربی با چالش رو به رو شد. تظاهرات مسالمت آمیز در سقوط دیکتاتورها موفق بود. روایت القاعده [در آن وقت] با خطر رو به رو بود. ترور باعث تغییر نشده بود». وی در ادامه توضیح می‌دهد: «اما امروز، همه چیز متفاوت است. القاعده در سال 2013 اعتبار پیدا کرده، به ویژه در مصر. جریان ضد انقلاب موفق شده و حکومت منتخب را کنار زده است». بروس ریدل می‌افزاید: «برای آنانی که می‌خواهند به القاعده بپیوندند، اتفاقات قاهره و دمشق این سخن آنان را اعتبار می‌بخشد که مدت‌هاست می‌گویند: جهاد امروز، تنها راه حل مشکل تغییر، در دنیای اسلام است. (46)
مطلب دیگری که در مورد القاعده باید مورد بحث قرار گیرد بررسی این ادعاست که القاعده با کشته شدن بن لادن و سایر رهبران اصلی آن دیگر امیدی به آینده ندارد. باید توجه داشته باشیم که این سازمان بیش از یک دهه است که در مقابل بزرگترین حملات بین المللی (که بر ضد سازمان‌های تروریستی سامان یافته بود) ، مقاومت کرده و توانسته خود را با سخت ترین شرایط تطبیق دهد. بیداری اسلامی و به طور خاص ناآرامی‌ها و جنگ طولانی مدت در سوریه سبب منافع فراوانی برای القاعده شده است تا آنان بتوانند در این شرایط دشوار، نفوذ خود را در این کشور و کشورهای همسایه افزایش دهند. این وضعیت به طور بالقوه می‌تواند اوضاع نابسامان هسته‌ی مرکزی فرماندهی القاعده را احیا کند و ارتباط‌های آن را افزایش دهد. علاوه بر این، حضور بی دردسر القاعده در پاکستان و نیز خروج نیروهای آمریکایی و نیروهای (ISAF) از افغانستان تا سال 2014، از جمله مسائلی هستند که در آینده‌ی نزدیک (حداقل تا پنج سال آینده) می‌توانند به احیای مجدد هسته‌ی مرکزی این سازمان و فراهم آوردن یک فضای امنِ حیاتی و نیز حریم فیزیکی کمک کنند. در طول تاریخ القاعده، حیات این سازمان همواره به یک حوزه جغرافیایی امن وابسته بوده است. در اوضاع آشفته بیداری اسلامی القاعده این امکان را یافته تا در منطقه‌ی لوانت (47) برای خود مامنی پیدا کند و در نتیجه، حضور خود را علاوه بر پاکستان، افغانستان، سومالی و یمن، در مناطق جدید گسترش دهد. (48)
کارشناسان مبارزه با تروریسم می‌گویند: جنگ داخلی سوریه که در آن اسلام گرایان داوطلب از سراسر اروپا و کشورهای عربی جمع شده‌اند، مزیت بزرگی برای القاعده بوده است. دیوید کیلکولن، کارشناس مبارزه با تروریسم و مشاور حکومت آمریکا می‌گوید:
گروه‌های مرتبط به القاعده ائتلافی را تشکیل داده‌اند که شامل 45 هزار چریک جنگجو در این کشور است». او می‌افزاید: «این عدد بسیار قابل توجه است؛ تقریباً دو برابر جنگجویان طالبان در افغانستان».
کیلکولن در ادامه می‌گوید: «ما شاهد تجدید قوای القاعده در همه‌ی جبهه‌ها هستیم». (49)
هر چند که مرگ بن لادن پیامدهای منفی برای سازمان داشته، اما ساده انگاری است که با نبود بن لادن حکم به مرگ القاعده بدهیم، زیرا عدم حضور بن لادن برای سازمان در گذشته نیز تجربه شده و القاعده بعد از سال 2002م و سخت شدن شرایط، الگوی «سلسله مراتبی سازمانی» خود را به الگوی «شبکه محوری» تغییر داد. (50) بن لادن به منظور حفظ بقای سازمان و تطبیق با شرایط محیطی با واگذاری حق تصمیم گیری به شاخه‌های محلی و شبکه‌های وابسته، دوام سازمان را تضمین نمود. باید توجه داشته باشیم که القاعده یک سازمان باز و کاملاً انعطاف پذیر است که علاوه بر اهمیت رهبران اصلی، دارای شاخه‌های مستقلی است که خود این شاخه‌ها نیز ارتباط‌های و زیر مجموعه‌های دیگر دارند. (51) این نوع تشکیلات به القاعده اجازه می‌دهد تا شاخه‌ها و زیر شاخه‌های خود را تا حد امکان با هر میزان از اعضا گسترش دهد. در این شاخه‌ها رهبران هم طراز وجود دارند که قدرت تصمیم گیری برای بخش‌های بزرگی از شبکه را دارا می‌باشند. بر اساس تحلیل ریاضی شبکه‌های اجتماعی، افرادی که بیشترین ارتباط را دارند قدرت بیشتری نیز دارند. (52) توزیع قدرت و منابع در میان شبکه‌های مختلف باعث شده که سازمان در مواقع بحرانی نظیر مشکلات مالی، کشته شدن برخی رهبران و مسائلی از این دست با بحران روبرو نشود. به نظر کارشناسان مطالعات شبکه‌ها، برای مقابله با چنین سازمان‌هایی، از بین بردن حداقل پنجاه درصد ارتباط میان مراکز اصلی یکی از اقدامات ضروری است. چیزی که تا کنون آمریکا و سایر کشورهای دخیل در مبارزه با القاعده نتوانسته‌اند انجام دهند.
نکته‌ی مهم دیگر که درباره‌ی تشکیلات القاعده این است که هر چند بن لادن نقش محور این تشکیلات بود اما گروه‌هایی (53) هم بوده‌اند که تمایل چندانی به اطاعت مستقیم از وی نداشته‌اند. (54) و تقریباً مستقل از وی و حتی مستقل از نام القاعده، (اما در راستای اهداف القاعده) فعالیت می‌کرده‌اند. (55) لذا همانطور که پیش از این هم گفتیم طبیعی است که فعالیت القاعده پس از مرگ بن لادن با مشکل اساسی رو به رو نشده است. به نظر می‌رسد برنامه‌های آتی آنان بر اساس محورهای زیر باشد:
الف: تأکید بر ادامه‌ی جنگ علیه آمریکا و جهان غرب (اکنون القاعده به نوعی خود را در بیداری اسلامی پیروز می‌داند، زیرا از نظر آنان رژیم‌های دست نشانده‌ی غرب برکنار شده‌اند و این شکستی برای غرب محسوب می‌شود) .
ب: تلاش برای ایجاد پایگاه‌های امنِ فیزیکی در مناطق مورد منازعه.
پ: تلاش برای تأسیس یک حکومت اسلامی (به طور خاص در سوریه) که کاملاً از دسترس و دخالت آمریکا به دور باشد.
ت: بهره گیری هر چه بیشتر از غفلت سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی کشورهای منطقه، که به شدت درگیر مسائل داخلی خود هستند.

نتیجه گیری

برای ارزیابی صحیح از تأثیر بیداری اسلامی یا بهار عربی بر القاعده باید به دو مؤلفه‌ی اصلی توجه شود: نخست: بیداری اسلامی و دوم سازمان یا تشکیلات القاعده. بیداری اسلامی را نباید یک واقعه‌ی ثابت و ایستا فرض کنیم که به همان شکلی که آغاز شده ادامه خواهد داشت، زیرا تحولاتی که در متن بیداری اسلامی اتفاق افتاده از فراز و فرودهای فراوان و بستر پویای آن حکایت دارد. در طرف مقابل القلاعده هم وضعیت مشابهی دارد. سازمانی که ریشه‌های آن به ربع قرن باز می‌گردد و با تمام مشکلاتی که پیش روی آن بوده (خصوصاً در پانزده سال اخیر) نه تنها نتوانسته موجودیت خود را حفظ کند بلکه اکنون زمزمه‌هایی از موفقیت‌های آینده‌ی آن به گوش می‌رسد. همان طور که پیش از این بحث شد دو نظریه‌ی عمده در این زمینه وجود دارد که یکی بر «امکان زوال» القاعده و دیگری بر «امکان موفقیت» القاعده در بستر بیداری اسلامی تاکید دارد. بدیهی است که نباید به قطعیت درباره‌ی هر یک از نظریات صحبت کرد، زیرا ممکن است بخشی از نظریه مطابق با واقع باشد و بخشی از آن تطابق چندانی نداشته باشد. در ادامه‌ی بحث برای روشن تر شدن نتیجه و عدم تکرار آنچه که گفته شد بحث را با طرح چند احتمال (56) تکمیل خواهیم کرد.

احتمال نخست، بیداری اسلامی: تشکیلات حکومت‌های دموکراتیک

احتمال یاد شده در اوایل بیداری اسلامی بسیار پر رنگ بود؛ خصوصاً با برگزاری انتخابات گسترده در مصر و تونس؛ در صورت تداوم روند دموکراتیک و تشکیل حکومت‌های مردم سالار، اسلامی، تقویت همه احزاب، سازمان‌های مردم نهاد، جایگاه القاعده بسیار متزلزل خواهد شد و به تدریج، پایگاه مردمی خود را از دست خواهد داد و با موفقیت و پیشرفت الگوهای دموکراتیک حتی احتمال زیر سوال رفتن مشروعیت القاعده نزد پیروان آن وجود دارد. از طرف دیگر، با از بین رفتن بن لادن (و برخی از رهبران اصلی القاعده) ضعف نسبی این سازمان آغاز شده و بیداری اسلامی به ضعف بیشتر این سازمان سرعت خواهد داد. البته در حال حاضر با توجه به تحولات جاری، این احتمال ضعیف شده است و شاید صحبت از آن منطقی نباشد.

احتمال دوم؛ وقوع موانع بر سر راه بیداری اسلامی

وجود مشکلات پس از انقلاب و دشواری اوضاع و طولانی شدن فرایند انتقال قدرت سبب شده القاعده از انزوای اولیه بیرون آید و تلاش خود را برای تغییر شرایط آغاز نماید. این تلاش در دو جهت صورت گرفته است: نخست: نیروهای القاعده با استفاده از آشوب و ناآرامی ایجاد شده، غفلت نیروهای امنیتی و مهم تر از همه بهره گیری از یاس و سرخوردگی مردم تلاش می‌کنند اعضای جدید جذب کنند و در این راه با هوشمندی، بر اسلام (با تفسیر خاص سلفی، تکفیری و وهابی) و جهاد به عنوان تنها راه حل تأکید می‌کنند (57) و مردم را به مبارزه علیه غرب بر می‌انگیزند. به نظر می‌رسد اکنون بهترین فرصت برای القاعده است تا با بهره گیری از خشم مردم و ناآرامی موجود علیه نظامیان، آنان را به سمت القاعده و عملیات‌های تروریستی سوق دهند. چیزی که در اوایل دهه 90 اتفاق افتاد و نتیجه‌ی آن گسترش عملیات‌های خشونت آمیز بود.
دوم: القاعده با استفاده از آشوب و ناآرامی‌های ایجاد شده توانسته حضور فیزیکی خود را در کشورهای مختلف تثبیت کند و یا توسعه دهد. در این فضا شاهد رشد سریع گروه‌های وابسته و همکار القاعده هستیم. (58) ناآرامی‌هایی که در سوریه، لیبی و مصر در حال وقوع است این کشورها را به مانند یک حیات خلوت برای القاعده تبدیل کرده است (59) چیزی که تا پیش از این فقط در افغانستان و سومالی برای آن ممکن بود. اکنون نیروهای القاعده به راحتی در سوریه در حال آموزش هستند و تجربه‌ی نظامی کسب می‌کنند. در لیبی جهادگرانی که سابقاً در ارتباط با القاعده بودند اکنون بیش از پیش مجهز شده‌اند و نگرانی‌های عمده‌ای در مورد سلاح‌هایی که توسط آنان از پایگاههای نظامی قذافی به غارت رفته، وجود دارد. برخی منابع (60) گزارش می‌دهند که این تجهیزات به القاعده‌ی مغرب انتقال داده شده است. اکنون جهادگران از کپنهاک تا کنیا با دعوت ایمن الظواهری (مرد شماره یک القاعده، پس از مرگ بن لادن) خود را به سوریه رسانده‌اند تا در جهاد اسلامی علیه رژیم اسد شرکت کنند و به شهادت و بهشت وعده داده شده، نائل شوند. فرار گسترده‌ی طرفداران الظواهری از زندان‌های عراق، (61) لیبی و پاکستان پاسخی به پیام وی مبنی بر شرکت در جهاد بوده است. انرژی و تلاش الظواهری و یارانش در حال حاضر بر بحران و ناآرامی‌های داخل سرزمین‌های عربی و اسلامی متمرکز شده است و به نظر می‌رسد نسل جدیدی از القاعده در حال شکل گیری است (62) که تمرکز خود را به جای توجه به دشمنی با آمریکا و اروپا بر دشمنان داخلی معطوف نموده است (حداقل در حال حاضر) ، اما نباید فراموش کنیم که همچنان برای آنان اهداف راحت و در دسترس، قابل چشم پوشی نیست مانند کشتن مسیحیان، خراب کاری و انفجار در تأسیسات مربوط به غربی‌ها و یا حمله به سفارت خانه‌ها که همواره یکی از اهداف مورد علاقه‌ی آنان بوده است. در مجموع هر گونه ناکامی در تحقق اهداف بیداری اسلامی زمینه مناسبی را برای فعالیت القاعده فراهم خواهد کرد. البته این لزوماً به معنای موفقیت و پیروزی القاعده نیست، اما حداقل بسترهای مناسبی را برای فعالیت مهیا می‌کند و پس از گذشت بیش از یک دهه‌ی پایانی برای فعالیت القاعده به چشم نمی‌خورد.
(با توجه به رویکرد توصیفی و تبیینی مقاله از ارائه راهکار در جهت مقابله با این جریان صرف نظر شد)

پی‌نوشت‌ها

1. دانشجوی دکترای ‌اندیشه سیاسی اسلام.
2. ناصرالبحری، 2005.
3. ر.ک. ابوجندل ناصر البحری، تنظیم القاعده من داخل. طی همین فرایند شاهد شکل گیری گروه‌هایی به نام «عرب افغان» هستیم.
4. خالد خلیل اسعد، بن لادن، او را نمی‌توان شناخت، ص 36.
5. برای مطالعه بیشتر در زمینه رابطه القاعده و نو سلفیه به این منبع مراجعه کنید. محمودیان، محمد، پژوهشنامه علوم سیاسی (1391) . «تأثیر‌اندیشه‌های نوسلفیسم بر روند فکری ایدئولوژیک القاعده»، سال هفتم، شماره سوم، تابستان 1391.
6. حمیدرضا اسماعیلی، القاعده از پندار تا پدیدار، ص 58.
7. گریلبر آشکار، جلال در توحش، ص 65.
8. پل میشائیل و دوران، اسامه بن لادن و تروریسم جهانی، ص 26.
9. عبدالقوم سجادی، «طالبان؛ ایران و پاکستان، علوم سیاسی»، دانشگاه باقرالعلوم، پاییز 1377، شماره 2.
10. ر.ک. اولرنیس لادورنر، خاستگاه افراطی در پاکستان.
11. Islamic World Fron for Jihad against the Jews and Christain].
12. محمد محمودیان، «تأثیر‌اندیشه‌های نوسلفیسم بر روند فکری ایدئولوژیک القاعده» پژوهشنامه علوم سیاسی، سال هفتم، شماره سوم، تابستان 1391.
13. صرف نظر از تفاوت‌ها و مباحث تئوریکِ، روشن است که هر یک از الفاظ یاد شده بر وجهی از وجوه گسترده و فراگیر حوادث امروز جهان عرب دلالت دارند اما؛ باید توجه داشت با این که عناوین یاد شده برای بازنمایی و معرفی واقعیتی مشهود به کار رفته‌اند، اما در ضمن آن رقابتی ایدئولوژیک یا سیاسی نهفته وجود دارد که در تلاش است این رویداد‌ها را از دیدگاه خود «مصادره به مطلوب» نماید و حتی می‌توان گفت در این رقابت سعی در الهام آفرینی و القای برخی مفاهیم خاص وجود دارد.
14. Fakhro, Elham & Hokayem, Emile (2011) . "Waking The Arabs", Survival, Vol. 53, No2, May & April.
15. برای آگاهی بیشتر از جزییات این نظریه به این منبع مراجعه کنید:
Randall Kuhn (2011) . On the Role of Human Development in the Arab Spring, September, University of Denver, Josef Korbel School of International Studies.
16. برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به. حسینی فائق، سید محمد مهدی (1391) . بیداری اسلامی و تحولات منطقه ای، تهران دانشگاه امام صادق (علیه السلام) ، صفحات 145 تا 154.
17. مثال واضحی که در این مورد می‌توان آورد تحولات مصر است که مبارک برکنار شد، اسلامگرایان در فرایند انتخابات و تحت عنوان دموکراسی قدرت را به دست گرفتند اما مجدداً ارتش با نادیده گرفتن آراء مردم (و با نوعی بازگشت به دوران مبارک) ، قدرت را در دست گرفت. این تحولات به خوبی نشان دهنده‌ی این است که هنوز ثبات حاصل نشده و در این شرایط بی ثبات، وقوع هر اتفاقی شگفت انگیز نخواهد بود.
18. Burk, Jason Wars, Alen Lane, Fenguin Group.
19. Holbrook, Ponal Al-Qaeda"s Response to the Arabspring, Perspectives on Terrorism, vol 6, No6.
20. Forest, James J. F, Perecptiochellenges faced by Al-Qaede on the Battlefield in flueance warface v016 issuel.
21. Wilner, Alexs opportunitycosts or costly opportunities?.
22. Lahoud, nelly, ayman al-zawahiris reaction to recolation in the middle east" in CTC sentinel vol 4 N. 4.
23. ذکر این نکته ضروری است که برداشت القاعده از اسلام، مبتنی بر برداشت متحجرانه و خشک وهابیت افراطی است که جایگاهی در میان اکثریت مسلمانان ندارد و حتی گروه‌های اسلامی و مسلمانانی که بر اسلامی شدن حکومت و قوانین تاکید داشتند، با اسلام القاعده تفاوت بنیادین دارند.
24. Gerges A. fawaz the rise and fall of al-Qaede oxford university press.
25. برای آگاهی بیشتر در مورد این نظریه می‌توانید به این منبع مراجعه کنید:
W.Kimball Lewis (2012) . Al Qaeda and The Arab Spring -An Ideological Assessment, MASTER OF SCIENCE IN INFORMACTION OPERATIONS, from the NAVAL POSTGRADUATE SCHOOL, December 2012.
26. john. O. brennan.
27. Ferran, lee, "alquaeds shadow of Former self, us counter says" ABC news lnvestigative, 30 april.
28. Leon Panetta.
29. Panetta, "panetta says Al Qaede feat with in Reach" Al juzeera, 9 july.
30. Stewart, phil "strikes onal Qaeda leave only handful of top targots.
31. US Department of State, Contry Reports on Terrorism 2011, page. 5.
32. Gorman, Siobhan, CIA kills Al Quedu"s No2.
33. Masters, jon athan "Back grounder Geted killinegs."
34. Bergen and Tiedemann, "the year of Dron. l euderkilled".
35. Hoffman, Alquedes uncertainfuture, sudiesin conflict.
36. U.S. Military Academy"s Combating Terrorism Center (CTC) .
37. Lahoud, nellyetal, Leters from Abbottabad. bin lad on sidelined.
38. به عنوان نمونه بنگرید به:
Osama bin Laden"s Last Words Show Dark Days for Al Qaeda, "CBS World News, 3 May 2012.
www.cbsnews.com/8301-202 162-57426970/osama-bin-ladens-last-wordsshow-dark-days-for-al Qaeda/
Peter Baker, "Recovered bin Laden Letters Show a Divided Al Qaeda, "New York Times, 3 May; Ben Fenton, Johanna Kassel, and Richard McGregor, "Bin Laden Papers Reveal Al Qaeda Rifts," Financial Times
(London) , 3 May 2012; and Gregg Miller and Peter Finn, "New Osama bin Laden Documents Released," Washington Post, 3 May 2012.
39. Juan Zarate.
40. Sands David R. "al-Quidas credibility "on the ine" as war in irag winds down".
41. Jenkins brian Misheal. AlQuede in its third Decade-lmersile dedline.
42. Wilner Alex Y opportunity costsor costy opportunities.
43. اخیراً الظواهری در پیامی به مردم مصر از آنان خواسته. در مقابل کودتای نظامیان با پا خیزند و اجازه ندهند نظامیان که ابزار دست آمریکا هستند و از طرف عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس حمایت مالی می شوند، کنترل امور آنان را به دست گیرند.
44. گفتنی است که موارد یاد شده به معنای شکست جریان بیداری اسلامی به شمار نمی‌رود، زیرا به عقیده‌ی آگاهان و صاحب نظران، بیداری اسلامی یک تحول صرفاً انقلابی یا سیاسی نیست بلکه یک جریان عمیق و اصیل اسلامی است که در کل تاریخ اسلام و سرزمینهای اسلامی ریشه دارد و در مسیر خود با فراز و نشیب‌های متعدد روبرو خواهد شد، لذا نباید با نگاهی سطحی به برخی تحولات سیاسی از شکست یا خاتمه‌ی این جریان صحبت به میان آورد.
45. Juanz, Zarate "Alqaede stims Again."
46. عاصف حسینی، القاعده خطرناک تر از گذشته شده است.
47. Levant.
48. Hoffman, Bruce. Al qaedes luncertaion Futurs.
49. عاصف حسینی، القاعده خطرناک تر از گذشته شده است.
50. McAllister, Bad "Al qaede and the lnnovation frim. demytho; og zing the network.
51. ibid.
52. Krebs, valdis. In flow - mupping and measuring social networks-social car togralhy.
53. به عنوان نمونه، گروه بوکوحرام (Boko Haram) در نیجریه می باشد که بن لادن در راستای توسعه‌ی القاعده به آفریقا با رهبر این گروه به طور مستقیم دیدار کرد (Burke, 2012) برخی منابع از امکان پیوند و اتحاد قریب الوقوع این دو گروه حکایت دارند.
54. Lahoud, nelly, ayman al-ZAwahiri"s Reaction to revolautionto revolation in thmiddle East.
55. Byman, Daniel "splitting al-Qaideand its affiliates.
56. در احتمال‌های یاد شده، بیداری اسلامی را متغیر مستقل و القاعده را متغیر وابسته فرض می‌کنیم بدین صورت که آینده القاعده وابسته به موفقیت بیداری اسلامی (یا شکست آن) می‌باشد.
57. البته باید توجه داشته باشیم که این فرض نادرست است که القاعده فقط از مسلمانان استفاده می‌کند، زیرا آنان برای دستیابی به اهداف خود از هر وسیله‌ای استفاده می‌کنند. به عنوان نمونه بن لادن در طرح‌های خود علیه آمریکا، توصیه می‌کند که یارانش از نیروهای غیرمسلمان و اقلیت‌ها (به طور خاص آفریقایی‌ها و اتباع آمریکای لاتین) استفاده کنند (miller, 2011) .
58. Riedel, Bruce, the coming of Al Queda3.in.
59. http://www.nytimes.com/2013/08/06/world/middleeast/rebels-gain-control-of-government-air-base-in-syria.html?_r=0.
60. Jenkins, Brian Micheal. Al Qaede in its third Decade-irrevers Decline.
61. http://www.thedailybeast.com/articles/2013/07/29/al -qaeda-in-iraq-adu-ghraib-jailbreak-a-counterterrorism-nightmare.html.
62. Reidel, Bruce, the coming of Al Quede, 3, 0.

منابع :
1. آشکار، ژیلبر، جدال در توحش، 11 سپتامبر، ترجمه حسن مرتضوی، تهران، اختران [بی تا].
2. اسماعیلی، حمیدرضا، القاعده از پندار تا پدیدار، تهران، ‌اندیشه سازان نور، 1386.
3. اسعد خالد خلیل، بن لادن، او را نمی‌توان شناخت، ترجمه حیدر سهیلی اصفهانی، جام جم، تهران 1380.
4. پل، میشائیل و دوران، خالد، اسامه بن لادن و تروریسم جهانی، ترجمه هومن وطن خو

عبارات مرتبط با این موضوع

بررسی مرزهای دریایی ایران در خلیج فارس با تاکید بر …بررسی مرزهای دریایی ایران در خلیج فارس با تاکید بر مرزهای ایران و کویت نویسنده ایران پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسیواکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه جامعه شناسینارسایی های فرهنگی در ایران یکی از مشکلات فرهنگی که می توانم توصیف کنم ومرتبط با هویت خبرگزاری انا اخبار،آخرین خبرها،خبر فوریسرویس های بهداشتی پنج ستاره در ایران و چین روایتی از دیدار جمعی از خانواده های شهدای پایگاه اطلاع رسانی ارتش جمهوری اسلامی ایران … چهارشنبه معاون عملیات قرارگاه پدافند هوایی افزایش توان موشکی، راداری و بررسی مرزهای دریایی ایران در خلیج فارس با تاکید بر مرزهای بررسی مرزهای دریایی ایران در خلیج فارس با تاکید بر مرزهای ایران و کویت نویسنده ایران بازگو پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسی واکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه راهی جامعه شناسی نارسایی های فرهنگی در ایران یکی از مشکلات فرهنگی که می توانم توصیف کنم ومرتبط با هویت خبرگزاری انا اخبار،آخرین خبرها،خبر فوری خبرگزاری اناخبرگزاری آنا وابسته بهخبرگزاری اناتولیخبرگزاری انارستانخبرگزاری آنا پایگاه اطلاع رسانی ارتش جمهوری اسلامی ایران قرارگاه پدافند چهارشنبه معاون عملیات قرارگاه پدافند هوایی افزایش توان موشکی، راداری و اطلاعاتی


ادامه مطلب ...