مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

امکان سنجی تحقق همگراییِ جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری

[ad_1]

چکیده

مقاله حاضر، ضمن ظرفیت شناسی مقوله‌ی تهدیدِ جریان تکفیری به عنوان تهدیدی بسیار ویرانگر علیه منافع و مصالح جهان اسلام به امکان سنجی تحقق همگرایی در مواجهه با آن بر اساس نگاه سازه انگاری پرداخته و مدعی شده که می‌توان از منظر ایجاد یک فهم مشترک نسبت به مقوله جریان تکفیری و هنجارسازی در خصوص مقابله با تهدیدات ناشی از آن به فکر همگرا شدن هر چه بیشتر جهان اسلام بر محور آموزه‌های ناب اسلام و در یک کلام، شکل گیری یک هویت مشترک در مواجهه با تکفیری‌ها بود و بدین ترتیب حتی تهدید جریان تکفیری را به فرصتی برای شکل دهی به یک هویت مشترک اسلامی و همگرایی جهان اسلام تبدیل نمود. دلیل اصلی و پشتیبان این مدعا این است که جریان تکفیری، جریانی است که نه با مبانی اعتقادی شیعه سرسازش دارد و نه مبانی اعتقادی اهل سنت را بر می‌تابد، لذا موفقیت احتمالی در ایجاد فهمی مشترک از مقوله مقابله با جریان تکفیری، به دلیل آن که مستلزم واکاوی و بازخوانی آموزه‌ها و مبانی اعتقادی مشترک اسلام میان شیعه و اهل سنت می‌باشد، خود می‌تواند بستر سازِ شکل گیری هویت اسلامی مشترک گردد. بدیهی است که بر خلاف رویکردهای خردگرا در روابط بین الملل که اتحاد دولت‌ها را بر اساس منافع مادی و یا واکنش به تهدیدهای خاص از منظر هزینه فایده می‌دانند به گونه‌ای که پس از رفع عامل تهدید یا منتفی شدن منفعت، آن اتحاد از میان می‌رود، نگاه سازه انگاری به دلیل آن که از منظر فهم و هویت مشترک به فرایند همگرایی کشورها توجه دارد، رویکردی پایدار و بلند مدت را مدنظر داشته به گونه‌ای که می‌توان انتظار داشت، حتی پس از رفع عوامل ناامنی ناشی از تهدید جریان تکفیری، این همگرایی به سایر حوزه‌ها تسری یافته و تداوم یابد.
کلید واژه : جریان تکفیری، سلفی گری، وهابیت، همگرایی جهان اسلام، وحدت جهان اسلام، سازه انگاری.

الف. مقدمه: طرح پژوهش

1. بیان مسئله

تکفیر از دیرباز یکی از محورهای اساسی اختلافات، جنگ‌ها و خشونت‌ها در ادیان مختلف بوده است. در هر یک از ادیان، برخی از فرقه‌ها، سایرین را تکفیر کرده و خارج از دین نامیده‌اند و همین موضوع، باعث بروز جنایت‌ها و کشتارهای مذهبی در طول تاریخ شده است. در زمان کنونی، بحران تکفیر یکی از دردناک‌ترین مسائلی است که جهان اسلام با آن مواجه شده است. رویکردها و اقدامات افراطی اتخاذ شده توسط عوامل وابسته به این جریان، باعث شده، اسلام به عنوان یک دین کاملاً خشن و هراس انگیز در جهان معرفی گردد. حملات انتحاری و جنایت‌های بی‌شماری که امروز در کشورهای اسلامی نظیر عراق، سوریه، پاکستان، افغانستان و ... مشاهده می‌شود، عموماً با پشتوانه فکری صورت می‌پذیرد که با تن در کشیدن جامه‌ی انتساب به سلفِ صالح به صورت انحصار طلبانه مدعی مسلمانی هستند و سایر مسلمانان را خارج از دایره توحید و ایمان شمرده و بر خلاف همه مذاهب اسلامی آنان را مشرک و کافرمی‌خوانند. (2)
این جریان در بستر تغییر و تحولاتی که پشت سر نهاده اکنون به جریانی سیاسی با نگاه‌های ایدئولوژیک تبدیل شده که حوزه گسترش آن بسیاری از کشورهای اسلامی و حتی غیر اسلامی را شامل می‌شود. (3) یکی از دلایل این اتفاق این است که جریان تکفیر، عقبه و پشتوانه‌ی فکری دیرپایی دارد که با طی تطورات تکوینی و تاریخی و هم چنین با حمایت‌های مادی و غیر مادی برخی از حاکمانِ کشورهای اسلامی نظیر عربستان سعودی و قطر و فتاوی برخی مفتی‌های وهابی، اکنون ناظر به یک گرایش چند جانبه دینی، فکری، ایدئولوژیک و حتی امنیتی شده است. در این میان، دشمنان خارجی مسلمین نیز به خوبی دریافته‌اند که یکی از راهکارهای تضعیف بنیه‌ی مسلمین، ایجاد تفرقه و تشتّت میان مسلمانان و حمایت از گرایش‌های افراطی آن‌ها به منظور تخریب وجهه اسلام است و جریان تفکیری نیز دانسته و یا ندانسته آلت دست آنان شده‌اند. بی‌تردید در چنین شرایطی فعالیت جریان و گروه‌های تکفیری آن هم در قالب عناوین مختلف و گسترش روز افزون جنایت‌های آن‌ها باعث شده در حوزه‌ی جهان اسلام علاوه بر فرقه گرایی و منازعات پر شدت و دامنه دار، جان، مال و ناموس مسلمانان نیز در معرض خطر قرار گیرد و آثار تمدن اسلامی نیز تهدید و تخریب گردد. در حوزه جهان بشریت نیز دشمنان اسلام با بهره برداری از این موضوع به اسلام هراسی و اسلام ستیزی دامن زده و چهره نامقبول و غیر عقلانی از اسلام به دنیا نشان می‌دهند و بدین ترتیب از رشد و گسترش اندیشه اصیل اسلامی در دنیا جلوگیری می‌کنند.
همه این موارد ایجاب می‌کند جهان اسلام به ویژه کشورهای اسلامی در مقابله با گسترش این پدیده تلخ، چاره اندیشی نموده و به دنبال تحقق همگرایی در مواجهه با تکفیری‌ها برآیند. اما به رغم این ضرورت باید اذعان نمود که شرایط کلی امروز جهان اسلام به ویژه کشورهای اسلامی باعث شده تحقق این ایده با چالش‌هایی مواجه گردد. این چالش‌ها که روند تقویت و افزایش ضریب امنیت و ثبات منطقه‌ای و جهانی کشورهای اسلامی را با مشکل رو به رو کرده شامل چالش‌های درونیِ منتّج از روابط و مناسبات موجود در سطح دولت‌ها و نخبگان و چالش‌های پیش روی وحدت و همگرایی در جهان اسلام به ویژه از منظر هویتی می‌شود. (4) به عبارت دیگر آنچه امروز در روابط میان اکثر کشورهای جهان اسلام در عرصه‌های مختلف مشاهده می‌شود، بیشتر نشان از روندهای واگرایانه و گریز از مرکز دارد (5) و کشورهای اسلامی به منظور تحصیل منافع خود عمدتاً یا بر سیاست‌های مجزا تاکید داشته، یا درون خود علیه یکدیگر جبهه بندی نموده و یا منافع و امنیت خود را در رابطه با قدرت‌های غیر اسلامی نظیر ایالات متحده آمریکا جست و جو می‌کنند. به لحاظ هویتی نیز تا کنون فرهنگ اسلام کمتر به عنوان اصل هویت بخش جمعی مورد نظر جوامع اسلامی بوده است. (6)
بنابراین به نظر می‌رسد در یک چنین فضایی، تحقق ایده همگرایی جهان اسلام به طور عام و در خصوص مقابله با تکفیری‌ها به طور خاص با مشکلات و موانعی مواجه باشد. از این منظر مسئله اساسی این پژوهش، امکان سنجیِ تحقّقِ فرایند همگرایی جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری با تاکید بر نگاه هویتی تشکیل می‌دهد. این مطالعه امکان سنجی محتاج ظرفیت شناسی از مقوله تهدید جریان تکفیری علیه منافع و مصالح جهان اسلام از یک سو و مشخص نمودن
الزامات تحقّقِ همگرایی جهان اسلام از سوی دیگر می‌باشد تا با تاکید بر این دو مقوله به این پرسش اصلی پاسخ داده شود که آیا امکان همگرایی جهان اسلام در مواجهه با تهدیدِ جریان تکفیری و به تبع آن، زمینه‌ای برای شکل گیری یک هویت مشترک اسلامی فراهم می‌شود؟

2. فرضیه:

چنانچه مقوله‌ی جریان تکفیری و تهدیدهای ناشی از آن، علیه منافع و مصالح جهان اسلام، از جایگاه و قابلیت لازم برای هنجارسازی در جهان اسلام برخوردار باشد، به گونه‌ای که کشورهای اسلامی بتوانند با تاکید بر مبانی اعتقادی مشترک اسلام میان شیعه و اهل سنت به یک فهم و ادراک مشترک از تهدیدات این جریان و در نتیجه، یک درک جمعی در خصوص مواجهه با آن دست یابند، زمینه‌های شکل گیری و تقویت احساس ما بودن در مقابله با تکفیری‌ها بروز یافته و امکان تحقق همگرایی جهان اسلام در رویارویی با تهدید تکفیری‌ها و به تبع آن، حتی زمینه‌های با تهدید تکفیری‌ها و به تبع آن، حتی زمینه‌های شکل گیری یک هویت مشترک اسلامی نیز فراهم می‌شود.

3. هدف تحقیق:

ایجاد زمینه‌های همگرایی در جهان اسلام برای مقابله با تهدیدهای جریان تکفیری و زمینه سازی در جهت تحقق آرمان هویت مشترک اسلامی.

4. ضرورت تحقیق:

در دوره حسّاسِ کنونی که بحران تکفیر، معضلِ جدّی جهان اسلام به شمار می‌رود، توجه به آن بیش از گذشته اهمیت پیدا کرده است. نقش تکفیر در سیاه نمایی چهره‌ی اسلام و جنایت‌های گسترده این جریان در حق مسلمانان بی‌دفاع، اعم از شیعه و سنی، ضرورت همگرایی و توجه ویژه و روز افزون کشورهای اسلامی را در مقابله با گسترش این پدیده تلخ دو چندان می‌سازد. امروزه گروه‌های تندرو و افراطیِ سلفی، محور فعالیت‌های تروریستی در جهان اسلام قرار گرفته‌اند. وسعت و فراگیری اقدامات تروریستی این جریان‌های تکفیری در عراق، پاکستان، افغانستان، لبنان، سوریه، یمن، مصر و ... نشان از وجود حمایت‌های منطقه‌ای و بین المللی از این جریان‌ها دارد. باید توجه داشت که این تنش‌ها و درگیری‌ها به دروغ به نام سنی و شیعه مطرح می‌شود و وجود اندیشه‌ی تکفیری، بستر مناسبی را برای درگیری شیعه و سنی فراهم کرده است. بنابراین جریان تکفیری با قرائتی که از اسلام ارائه می‌کند، نه تنها آموزه‌های ارزشمند و نورانی آن را در برابر چشم جهانیان زشت و مشوّه جلوه می‌دهد بلکه مسلمانان را نیز خارج از دایره توحید و ایمان شمرده و آنان را مشرک و کافر خوانده به جان هم می‌اندازد. از این منظر ضرورت دارد با تاکید بر مبانی اعتقادی مشترک اسلام میان شیعه و اهل سنت و شناخت ریشه‌های فکری جریان‌های تکفیری که در تعارض با آن قرار دارند، در جهت زمینه سازی هویت مشترک اسلامی حرکت نمود و بدین ترتیب، مقوله تهدید جریان تکفیری را به فرصتی برای شکل دهی به هویت مشترک اسلامی و همگرایی جهان اسلام تبدیل کرد.

5. روش تحقیق:

روش تحقیق حاضر، تلفیقی است؛ یعنی از نوع اکتشافی (کشف نکات مبهم و زوایای پنهان تهدید جریان تکفیری)، توصیفی و تحلیلی است. متناسب با آن، روش جمع آوری اطلاعات، کتاب خانه‌ای (فیش برداری) و میدانی خواهد بود. منظور از روش کتاب خانه‌ای مراجعه و استفاده از کتاب‌ها، مقاله‌ها، میزگردها، مصاحبه‌ها، همایش‌ها، سایت‌ها، وبلاگ‌ها و مانند آن در تحلیل وضعیت همگرایی در جهان اسلام و شناسایی و تحلیل تهدید جریان‌های تکفیری است. اما استفاده از روش میدانی به منظور سنجش تهدید جریان تکفیری و هم چنین سنجش امکان همگرایی در مقابله با آن، در سطح تعدادی از اساتید دانشگاهی و حوزوی متخصص در موضوع با الهام از روش دلفی صورت می‌پذیرد تا ضمن تایید اطلاعات جمع آوری شده، ادراکات و دریافت‌های آنان از تهدید تکفیری‌ها و امکان همگرایی در مواجهه با تهدید مذکور مشخص گردد.

6. ادبیات و سوابق موضوع

مرور آثار و سوابق موجود در ارتباط با مقاله حاضر نشان می‌دهد که موضوع همگرایی جهان اسلام و هم چنین مقوله جریان‌های تکفیری، هر یک به طور مستقل و جداگانه و از زوایای گوناگون مورد اهتمام پژوهش گران و اندیشمندان مختلف قرار گرفته است و کتاب‌ها و مقاله‌ها متعدد داخلی و خارجی درباره‌ی هر یک به نگارش درآمده‌اند. منابعی که به موضوع همگرایی جهان اسلام پرداخته‌اند از حیث رویکرد، به رویکردهای ژئوپلیتیک (مثل صفوی، 1387؛ حافظ نیا، 1391؛ عسگری، 1387)، تقریب مذاهب (مثل منصور نژاد، 1378؛ حسینی، 1388؛ جمعی از نویسندگان، 1390؛ فرزندی، 1390؛ جمشیدی،1391؛ علی حسن طه، 2009؛ محمود حمدی زقزوق، 1994؛ محمد حسین فضل الله و دیگران، 1997؛ محمد سلیم العوا، 2007) سیاسی – بین المللی (مثل ستوده و دیگران، 1392؛ سیمبر و قربانی، 1390؛ مجیدی و همکاران، 1387؛ موثقی، 1370؛ ولایتی و محمدی، 1389؛ عیسی نیا، 1385؛ امجد، 1382؛ خلیجی و ارسطو، 1388؛ طباطبایی، 1388) و اقتصادی (مثل اکبری و فرهمند، 1384؛ وارثی و حیدری 1389) قابل تقسیم می‌باشند. البته در مواردی، تلفیقی از رویکردهای مذکور در این منابع مشاهده می‌شود.
منابعی که به موضوع جریان تکفیری پرداخته‌اند، شامل دو دسته منابع داخلی (مثل نیکزاد تهرانی، 1389؛ صفا تاج، 1380؛ ابراهیمی، 1392؛ هرسیج و تویسرکانی، 1392؛ رجبی، 1389؛ هوشنگی و پاکتچی، 1390؛ محمودیان، 1390؛ حیدری، 1388؛ سیدنژاد 1388؛ سید نژاد، 1389؛ مبلغی، 1386) و منابع خارجی (مثل قرضاوی، 1373؛ احمد الخشن، 2006؛ دشتی، 2007؛ عصفور، 2000؛ عطاءالله، 2010؛ محمدعلی جحاف، 2012؛ اسپرینگر (7)، 2009؛ نوید شیخ، 2012؛ هفلفینگر (8)، 2011؛ میجر (9)، 2009) می‌شوند.
با مروری بر منابع فوق می‌توان گفت اگرچه بسیاری از آن‌ها به نحوی با موضوع مقاله حاضر مرتبط بوده و می‌توان از بسیاری مطالب مفید پیرامون مسائل همگرایی جهان اسلام و مقوله جریان‌های تکفیری بهره برد، اما کار تحقیقی و اثر مدوّنِ مستقلی که به هر دو موضوعِ پیش گفته در ارتباط با هم بپردازد – تا آن جا که مورد کاوش واقع شد – به دست نیامد. به عبارت دیگر موضوع امکان سنجیِ تحقق همگرایی جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری به عنوان کار تحقیقی مجزّا و اثری مستقل مورد توجه نگارنده قرار گرفته است. از سوی دیگر و از جنبه‌ی نوآوری، این پژوهش، فرایندی گام به گام به سوی تحقق ایده‌ی همگرایی جهان اسلام را در نظر دارد؛ یعنی می‌کوشد فرایندِ همگرایی را در ارتباط با نمونه‌ای مشخص اما مهم و تأثیرگذار، به آزمون گذارده و آغاز نماید تا با حصول موفقیت، به تدریج علاقه و وفاداری کشورهای اسلامی به مقوله همگرایی در سایر عرصه‌ها افزایش یابد و شکست‌های سنگین و مایوس کننده دامن گیر کشورهای مذکور نگردد.

7. مفاهیم اصلی پژوهش:

امکان سنجی: (10)

به طور کلی به معنای بررسی و تجزیه و تحلیلِ امکان موفقیت یک پروژه است که برای حمایت از فرایند تصمیم گیری به کار می‌رود. هدف از مطالعاتِ امکان سنجی، تعیینِ میزان امکان پذیری و اجرایی بودن یک پروژه و ثمربخشی آن می‌باشد؛ به عبارت دیگر، امکان سنجی به طور عینی و منطقی، نقاط ضعف و قوت یک پروژه، فرصت‌ها و تهدیدهای موجود، منابع مورد نیاز و در نهایت چشم انداز رسیدن به موفقیت را نشان می‌دهد. (wikipedya.org)
در تحقیق حاضر، امکان سنجی موضوع در قالب بررسی و تجزیه و تحلیل مولفه‌های الزامات، به معنای بایدها و ضرورت‌های ایجابی تحقق همگرایی در جهان اسلام و ظرفیت شناسی از مقوله تهدید جریان تکفیری به جهت فراهم نمودن بسترهای همگرایی صورت می‌پذیرد.

همگرایی: (11)

همگرایی به حالاتی از همبستگی میان کشورها گفته می‌شود که بر حسب درجه و میزان این همبستگی، از همکاری ساده تا ادغام کامل را در بر می‌گیرد. در مقاله حاضر، همگرایی بر اساس دیدگاه سازه
انگاری مورد توجه است از این منظر، فرایند همگرایی از طریق قواعد و هنجارهای جمعی، تغییر و تحول هویت‌ها و منافع و نقش تکوینی نهادهای فراملی و فروملی مورد توجه است (فیروزآبادی، 1390: 44). ساز و کارِ کانونی و اصلی در فرایند تغییر و تحول هویتی مدنظر سازه انگاران، جامعه پذیری و یادگیری اجتماعی پیچیده است و این مهم برای توسعه هنجارسازی و شکل گیری هنجارهای مشترک ضروری است (checkel 2001: 562-563).

تکفیر:

به معنای نسبت دادن اندیشه یا شخصی به کفر است. گروهی از تکفیری‌ها مخالفان خود را در مسائل اعتقادی تکفیر نموده و حکم به قتل آنان می‌دهند. ابن تیمیه و پیروان وهابی او از این دسته‌اند. گروهی از تکفیری‌ها اهل تکفیر سیاسی هستند و حکم به جهاد می‌دهند؛ یعنی معتقدند هر حاکمی که طبق دستورهای الهی حکم نکند اگر چه مدعی اسلام باشد، کافر و طاغوت است و باید به او کفر ورزیده و با او جهاد و مبارزه شود. برخی سید قطب و گروه‌های جهادی مدعی پیروی او را از این دسته تکفیری‌ها می‌دانند. (12)

سلفیه:

فرقه‌ای است که غالباً از عقاید احمدبن حنبل و اهل حدیث به ویژه محمدبن تیمیه و ابن عبدالوهاب پیروی می‌کنند، اما خود را احیاگران سنت و پیروان سلف یعنی اصحاب پیامبر خدا و تابعان، تابعانِ تابعان پاسداران توحید و سنت نبوی می‌دانند. این عده با دو ویژگی، جریانِ سلفی گری را به وجود آوردند: الف. احیای سیره سلف صالح، یعنی مسلمانان صدر اسلام. زیرا آنها مدعی شدند که امت پیامبر منحرف شده‌اند و باید آن‌ها به راه مستقیم و سیره سلف صالح برگرداند و از آنچه در دوره‌های پس از پیامبر و اصحاب بزرگش افزوده شده بر حذر داشت.
ب: ظاهرگرایی در فهم آیات و روایات، یعنی آنها در فهم و برداشت از آیات و روایات، هرگز به تاویل و تفسیر نمی‌پردازند و استفاده از شیوه‌های عقلی در اسلام را از امور جدید پنداشته و معتقدند که احکام دینی باید از ظاهر کتاب و سنت اخذ شود و عقل را یارای ورود به این میدان نیست. (13)

ب. ادبیات و مبانی نظری پژوهش

1. چارچوب نظری تحلیل همگرایی

سازه انگاری (14)، عنوانی است که به انواع گسترده‌ای از رویکردهای روابط بین الملل از رویکرد واقع گرایی علمی تا سازه انگاریِ پساساختارگرا اطلاق می‌شود. برخی از متفکران روابط بین الملل این نظریه را به دو شاخه اونفی (15) و ونتی (16) یا رادیکال و متعارف تقسیم می‌کنند. سازه انگارانِ متعارف مانند الکساندر ونت بسیاری از مفاهیم محوری در نظریات جریان اصلی روابط بین الملل (نئورئالیسم و نئولیبرالیسم) را البته از منظری متفاوت پذیرفته و بر نقش هنجارها در تکوین هویت دولت‌ها و به تبع آن منافع تاکید می‌کنند؛ در حالی که سازه انگاران رادیکال بر نقش زبان در تکوین هویت و سیاست خارجی تاکید دارند. با این وجود، ویژگیِ مشترک تمام گونه‌های سازه انگاری این است که همه آن‌ها معتقدند واقعیت اجتماعی بر ساخته است؛ مفاهیم اجتماعی از طریق تعاملات اجتماعی به وجود می‌آیند؛ ساختار و کارگزار به طور متقابل ساخته می‌شوند و همچنین بر نقش هنجارها و قواعد در شکل گیری هویت کشورها اعتقاد دارند. (17)
سازه انگاری، تعارض و ستیز را یکی از فرهنگ‌های آنارشی به نام فرهنگ‌هابزی دانسته و فرهنگ‌های رقابتیِ لاکی و همکاری جویانه تر کانتی را نیز امکان پذیر می‌داند. (18) در واقع متفکران سازه انگاری، مایلند جهان و موجودیت‌های آن را در حال شدن ببینند تا بودن. نقش و جایگاه ساختارهای معنایی، ایده‌ها، هنجارها و ارزش‌های بینا ذهنیِ مشترک در تحلیل سیاست بین الملل، تکوین متقابل ساختار و کارگزار، هویت و تأثیر آن در تعریف منافع از مهم‌ترین مولفه‌های هستی شناختی سازه انگاران به شمار می‌آیند. (19)
از این رو سازه انگاری نه تنها از نظر فهم نوینی که در مباحث محتوایی روابط بین الملل به دست می‌دهد حائز اهمیت است، بلکه از این نظر که در عین حال تلاشی در حوزه‌ی فرانظری روابط بین الملل محسوب می‌شود و تلقّی ذات گرایانه از موجودیت جهان را به مسئله‌ای برای اندیشیدن بدل می‌کند، اهمیت ویژه‌ای دارد. (20)
سازه انگاران معتقدند که همگرایی میان دولت‌ها از طریق رویه‌ها، هنجارها و شناخت بین الاذهانی میان کنش گران صورت می‌پذیرد. هم چنین این رویه‌ها و هنجارها هویتِ کنش گران را شکل داده و به دنبال آن، منافع آن‌ها را نیز تعریف خواهد کرد. بنابراین، هویت‌ها و منافع، مقدم بر تعاملات، رویه‌ها، هنجارها و شناخت بین الاذهانی نبوده بلکه به دنبال آن‌ها شکل می‌گیرند. با توجه به این برداشت سازه انگاران باید گفت که رفتار همگرایانه و همکاری جویانه به سبب همین تعاملات، رویه‌ها، هنجارها و شناخت بین الاذهانی شکل می‌گیرد و حتی در حد وسیع تر، هویت مشترکی را میان آن‌ها به وجود می‌آورد. بنابراین، بر خلاف رویکردهای جریان اصلی روابط بین الملل که آنارشی را یک وضعیت می‌دانند و معتقدند دولت‌ها بر اساس محاسبات عقلانی هزینه – فایده و به تعبیری منطق پیامدگرایی یا نتایج (21) عمل می‌کنند، سازه انگاری آنارشی را یک نهاد تلقی کرده و آن را چیزی می‌داند که دولت‌ها می‌فهمند. (22)
هم چنین سازه انگاران به جای تأکید صرف بر منافع و هزینه‌ها بر منطق تناسب (23) یا آنچه از لحاظ هنجاری مناسب است تاکید می‌کنند و شکل گیری هنجارها و درونی شدن آن‌ها را بستر و زمینه ساز شکل گیری هویت می‌دانند که این هویت در بردارنده منافع جمعی آن‌ها نیز خواهد بود (wendt 2001: 1023).
برخی نظریه پردازان سازه انگاری از طریق بحث جامعه امن، (24) که از آثار کارل دویچ (25) برگرفته شده و بعدها سازه انگارانی مانند امانوئل آدلر (26) و مایکل بارنت (27) آن را گسترش داده‌اند، وارد مقوله همگرایی می‌شوند. جامعه امنیتی گروهی است که همگرا شده است و همگرایی هم رسیدن به احساس عضویت در یک جامعه است. در این جامعه به دلیل وجود رویه‌ها و نهادهای رسمی و غیر رسمی، وضعیت صلح آمیزی در میان اعضا حاکم می‌شود؛ به گونه‌ای که توسل به زور به عنوان ابزار حل منازعه از روابط و مناسبات میان اعضای آن کنار گذاشته می‌شود (Acharya 1991: 159).
بر این اساس، معیارها و ویژگی‌های اجتماع امنیتی، شاملِ تعاملات پایدار، وابستگیِ متقابل، نهادهای مشترک، اعتماد متقابل، هنجارها و ایده‌های مشترک و هویت جمعی هستند؛ به طوری که میزان دوام و قوام اجتماع امنیتی به میزان هر یک از این معیارها بستگی دارد. در این میان، چسب اجتماع امنیتی هویت جمعی است و سازه انگاران هویت جمعی را در ایجاد همکاری و همگرایی بین کشورهای منطقه بسیار با اهمیت می‌شمارند. (28) آنها برای ساخته شدن این هویت جمعی در میان گروهی از دولت‌ها، علاوه بر عامل دگر وجود، یک «مای» صریح یا همان ارزش‌ها و هنجارهایی که اعضای آن گروه یا نهاد خود را به آن متعهد ببینند بسیار مهم می‌دانند و معتقدند هنجارهای مشترک و درونی شده در میان اعضای یک گروه یا سازمان که از طریق تعامل و یادگیری پیچیده اجتماعی صورت می‌گیرد، می‌تواند هویت جمعی میان اعضای آن تلقی شود و از طریق این هنجارهای مشترک، دارای هویت و سرنوشت مشترک می‌شوند و درباره‌ی همکاری یا عدم همکاری با سایر بازیگران تصمیم می‌گیرند. البته به اعتقاد ونت، معناهای جمعی و شناخت مشترک در فرایند تعامل شکل می‌گیرد و به طور همزمان به هویت و منافع بازیگران قوام می‌بخشد. (29)

2. الزامات تحقق همگرایی در جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری

واقعیت این است که وضعیت کنونی مسلمانان و کشورهای اسلامی با ظرفیت‌های بالقوه و بالفعل موجود در جهان اسلام به منظور حصول همگرایی همخوانی ندارد. اکثر کشورهای اسلامی در مراحل نخستین سازماندهی سیاسی قرار دارند. در بخش اعظم مناطق جهان اسلام هنوز مردم سالاری شکل نگرفته است. فقدان نهادهای قوی، مستقل و پایدار در این کشورها به صاحبان مناصب امکان می‌دهد تا اهداف شخصی خود را بر منافع عمومی ترجیح دهند. در برخی کشورهای اسلامی حکومت‌ها بر اساس ساختارهای قبیله‌ای شکل گرفته‌اند. در برخی از آن‌ها ارتباط مستحکمی میان رژیم‌های اقتدارگرا، منابع انرژی، سرمایه‌های خارجی و قدرت‌های بزرگ وجود دارد. پیمان‌های امنیتی که برخی از این کشورها با ایالات متحده آمریکا منعقد کرده‌اند، حکایت از علاقه به حضور ترتیبات امنیتی‌ای دارد که در آن قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای نیز عضو باشند. نوپا بودن یا حداقل در انتقال بودن نظام‌های سیاسی در دنیای اسلام عاملی است که همگرایی را تضعیف می‌کند. در سطح بعضی از کشورهای اسلامی مشخصاً نظام‌های سلطنتی موجود به علت ماهیتی که دارند مخالف واگذاری اختیارات خود به یک مرکز فوقِ ملی هستند. لذا این حاکمان از این که ساختارهای همکاری منطقه‌ای و بین المللی ممکن است به ساختارهایی برای دخالت منطقه‌ای یا بین المللی شباهت داشته باشد، هراس دارند که این امر به عنوان مانعی برای ههمگرایی و دست یابی به ترتیبات امنیتی و سیاسی مشترک به حساب می‌آید. بسیاری از کشورهای اسلامی با یکدیگر اختلافات مرزی دارند و موضوع قومیت‌ها، یک منبع مهم تنش و اختلاف در میان آن‌هاست. هم چنین نازل بودن سهم تجارتِ درون گروهی میان کشورهای اسلامی، حاکی از آن است که ماهیت روابط این کشورها به یک همکاری اقتصادی تجاری معنادار تبدیل نشده است. همکاری‌های اقتصادی و تجاری در حاشیه روابط و مناسبات سیاسی مطرح می‌شود و عملاً نتیجه‌ی ثمربخشی از این دیدگاه برای کشورهای اسلامی حاصل نشده است. (30)
بنابراین، گرچه از یک سو امکانات فوق العاده مهمی برای تحقق همگرایی جهان اسلام با تکیه بر عناصر مشترک وجود دارد و در این راستا اسلام به عنوان آیین مشترک و اعتقادات دینی نظیر باور به خدا، پیامبر اسلام، قبله واحد، حج و قرآن کریم همواره به عنوان ظرفیت‌های بسیار مناسب در جهت همگرایی مسلمانان و کشورهای اسلامی مطرح بوده و هست ولی از سوی دیگر جهان اسلام با تداوم حضور عوامل واگرا و تقویت آن‌ها در دام تقابل درونی و بیرونی افتاده و با وضعیت نامطلوبی رو به رو شده است. این شرایط موجب شده در وضعیت کنونی، ایده‌ی همگرایی جهان اسلام در صحنه‌ی عمل، توفیق چندانی نیابد. البته اشتراک منافع میان برخی از کشورهای اسلامی در بعضی از نقاط جهان اسلام باعث شده مجموعه‌هایی همسو با یکدیگر شکل بگیرد، لکن حتی در آن مناطق، فضای همگرایی به معنای حد اعلای همکاری و پیوستگی ناشی از یک هویت مشترک اسلامی مشاهده نمی‌شود و اکثر کشورهای اسلامی تمایل دارند در فضای بازدارندگی، موازنه قوا و قدرت محوری اهداف و منافع خود را تعقیب نمایند. (31)
از این منظر، هر گونه پاسخ مثبت به موضوع امکان سنجی تحقق همگرایی در جهان اسلام و اتّخاذِ رویکرد تحولی در این زمینه نیازمند تعیین الزامات آن مبتنی بر یک نگاه فرانظری از مقوله همگرایی و یک تحلیل نظری منبعث از آن می‌باشد که امکان تحول فرهنگ آنارشی را در معنای رقابت یا ستیز به فرهنگ همکاری جویانه و همگرایی امکان پذیر بداند. از این منظر، تحقیق حاضر بر اساس نگاه سازه انگاری مدعی است، اگرچه فرهنگ رقابت، منفعت طلبی و گاه ستیزِ حاکم بر روابط میان کشورهای اسلامی می‌تواند قالب بندی و ظهور محتمل یک بلوک اسلامی همگرا را در مواجهه با تهدید جریان تکفیری تضعیف کند، اما بر اساس منطقِ سازه انگاری علی رغم این مانع، اگر از دریچه فهم و ادراک مشترک از سوی جهان اسلام به موضوع نگریسته شود، در صورت موفقیت در ایجاد یک توافق معنایی و شناختی درباره‌ی مقابله با تهدید تکفیری‌ها، علاوه بر تحقق همگرایی از سوی جهان اسلام در مواجهه با این تهدید، زمینه‌ای بسیار مناسب در جهت تکوین هویت مشترک اسلامی نیز فراهم می‌شود. بنابراین، درمواجهه با تهدیدِ جریان تکفیری بر اساس نگاه سازه انگاری، الزامات تحقق همگرایی را می‌توان با در نظر گرفتن مفاهیم فهم مشترک، هنجارها، یادگیری اجتماعی و منطق مناسب بودن مورد توجه قرار داد:

2-1. فهم مشترک:

سازه انگاران به واسطه‌ی تأثیر ساختارهای ذهنی، سرچشمه امنیت و ناامنی را در نحوه‌ی تفکر بازیگران نسبت به پدیده‌ها و موضوعات به ویژه منافع و تهدیدات می‌دانند و معتقدند هر‌اندازه ادراکات و منطق متقابل بازیگران نسبت به پدیده‌ها و موضوعات نامتجانس تر و متناقض تر باشد میزان بی‌اعتمادی میان آنان افزایش می‌یابد و دولت‌ها بیشتر به سوی خودیاری و خودمحوری حرکت می‌کنند. اما چنانچه بتوان ساختاری از دانش مشترک ایجاد نمود، آن گاه می‌توانیم کشورها را به سوی یک جامعه امنیتی صلح آمیزتر رهنمون سازیم. بنابراین امنیت بیش از این که بر عوامل مادی قدرت متکی باشد، بر میزان فهم و درک مشترک بازیگران از یکدیگر قرار دارد. (32)
در ارتباط با مقوله جریان‌های تکفیری نیز یکی از الزامات مهم این است که کشورهای اسلامی درباره این تهدید باید به فهم مشترکی دست یابند تا بر اساس آن بتوانند با یکدیگر همکاری کنند.

2-2. هنجارها:

همان طور که از دیدگاه سازه انگاری بر می‌آید و در پژوهش حاضر نیز بر آن تاکید می‌شود مقوله هنجارها از جایگاه مهمی برای شکل دهی رفتار برخوردار است. هنجار، درکِ جمعی از رفتار مناسب بازیگران می‌باشد. جامعه بین الملل بر پایه درک جمعی دولت‌ها از رفتار مناسب بنیان نهاده می‌شود. در جامعه بین الملل، هنجارها سه کارکرد ویژه دارند: نخست آن که به شکل گیری بازیگران کمک می‌کنند. کارکرد دوم هنجار، نقش مؤثر آن‌ها در تعیین حوزه فعالیت‌های بازیگران اجتماعی است. به گفته مایکل بارنت، دولت‌ها در یک شبکه هنجاری در هم تنیده که سیاست خارجی آن‌ها را سمت و سو می‌دهد احاطه شده‌اند. مشروعیت جامعه بین المللی در اثر پیروی از قواعد و هنجارهای موجود در آن حاصل می‌شود. کارکرد سوم هنجارها این که آن‌ها در جامعه بین المللی چارچوبی برای ارتباطات معنادار بین بازیگران فراهم می‌آورند. هنجارها یک زبان معنادار در جامعه بین المللی محسوب می شوند که بر الگوهای پذیرفته شده تعامل اجتماعی مبتنی می‌باشند. هم چنین هنجارها به دو دسته تقسیم می‌شوند: هنجارهای وابسته متعارف که عدم تبعیت از آنها عواقب منفی چندانی به همراه ندارد و به عنوان چارچوبی برای امور معنادار عمل می‌کند. در مقابل هنجارهای بسترمند بر اصول اخلاقی توافق شده و اصل حمایت مکرر مبتنی هستند و هر سه نقش شکل دهی، جهت دهی و ارتباطی را ایفا می‌کنند. (33)
اگرچه حضور هنجارها تبعیت را دیکته نمی‌کند و هر هنجار جدید یا نوظهور باید با هنجارهای موجود و چه بسا متعارض رقابت کند، اما هنجارها به مانند قواعدی عمل می‌کنند که یک هویت را تعریف می‌کنند و بدین سان به یک هویت، قوام می‌بخشند. این تأثیرات، قوام بخش (34) هستند، زیرا هنجارها در این نمونه‌ها کنش‌هایی را که باعث خواهند شد که دیگران ذی ربط یک هویت خاص را شناسایی تعیین نمایند و واکنش متناسب در برابر آن را از خود نشان دهند. در موارد دیگر هنجارها از حیث تاثیری که می‌گذارند تنظیمی (35)‌اند. در این راستا، آن‌ها به عنوان معیارهایی برای وضع یا استقرار مناسب یک هویت تعریف شده معرفی می‌شوند. هم چنین قدرت تأثیر هنجارها نیز متفاوت است. هنجارها از حیث قدرتی که دارند در یک پیوستار قرار می‌گیرند که از پذیرش گفتمانی محض شروع می‌شود با الگوهای مناقشه برانگیز امتداد می‌یابد، و به فهم مشترک بازسازی شده ختم می‌شود. (36) از این منظر یکی از الزامات مهم در تحقق همگرایی، امکان تبدیل شدن مقوله مقابله با تکفیری‌ها به عنوان یک رفتار مناسب از سوی جهان اسلام است. رفتاری که ناشی از یک هنجار به معنای درک جمعی مبتنی بر مبانی اعتقادی مشترک شیعه و اهل سنت در برابر مبانی فکری جریان تکفیری باشد. البته در این رابطه، قدرت تاثیرگذاری این هنجار و این که تا چه اندازه می‌تواند در شکل گیری هویت مشترک میان کشورهای اسلامی نقش ایفا نماید مهم خواهد بود و این نیز به نوبه‌ی خود به میزان درونی شدن هنجار مورد نظر بستگی دارد. به عبارت دیگر، از نگاه سازه انگاری، هنجارهای حاکم بر یک جامعه‌ی امنیتی پس از درونی شدن، می‌توانند بستری را برای شکل گیری هویت مشترک در میان اعضای خود به وجود آورند.

3-2. یادگیری اجتماعی:

از دیگر مباحث مهمی که در رابطه با موضوع همگرایی در رهیافت سازه انگارانه مطرح می‌شود، یادگیری اجتماعی پیچیده است این مفهوم به معنای فرایندی است که در آن کنش گران از طریق تعامل با یکدیگر در بسترهای نهادی وسیع تر که خود در بر گیرنده هنجارها و ساختارهای گفتمانی است، منافع و ترجیح‌های جدیدی را کسب می‌کنند (chekel 1998: 12).
شاید بتوان گفت که مبنای این استدلال آن‌ها نظریه ارتباطات کارل دویچ است که در درون خود بحث یادگیری ناشی از تبادل یعنی توانایی انتقال پیام، فهم آن و پیش بینی پذیری رفتاری و به شکل متقابل را مطرح می‌نماید. دویچ شاخصه‌ی همه اجتماعات را وجود حجم چشم گیری از تعاملات و مبادلات میان آنها می‌داند. (37) و معتقد است که فرایندهای مبادله و ارتباطی، مفهومی از اجتماع را القا می‌کند که موضوع همدلی متقابل و وفاداری‌ها به احساس ما بودن، اعتماد و ملاحظات مشترک و شناسایی حداقلی از تصور از خود و منافع و پیش بینی موفقیت آمیز رفتار یکدیگر را در پی دارد. (38) اما از نظر سازه انگاران، تبادل و تعامل میان اعضا فقط یکی از زمینه‌های شکل گیری یادگیری اجتماعی پیچیده است. این در حالی است که ممکن است یادگیری اجتماعی پیچیده در درون گروهی که خود را با بحران مواجه می‌بیند به وقوع بپیوندد. (Chekel 1998: 13).
از این منظر، بحران تکفیر در جهان اسلام باید بتواند زمینه این یادگیری اجتماعی را فراهم آورد، به عبارت دیگر، باید بتوان آن را فرایندی تلقی نمود که کنش گران از طریق تعامل با یکدیگر در بسترهای نهادی وسیع تر که خود در بردارنده هنجارها و ساختار‌های گفتمانی مشترک می‌باشد منافع و ترجیح‌های جدیدی را کسب کنند. بنابراین در صورتی که انتظارات بین الاذهانی مشترکی در باب تهدید جریان‌های تکفیری در جهان اسلام پیگیری شود و از طریق تعامل و مذاکره در سطح دولت‌ها، نخبگان و ملت‌های جهان اسلام گسترش یافته و نهادینه شود، نه تنها امکان شکل گیری همگرایی در مواجهه با تهدیدِ جریان تکفیری فراهم می‌شود، بلکه اگر چنانچه تصور و فهم دولت‌ها و ملت‌های جهان اسلام از مقوله جریان‌های تکفیری بر اساس بازخوانی مبانی اعتقادی مشترک اسلام میان شیعه و اهل سنت صورت پذیرد و درک جمعی و مشترکی از اسلام منجر به رفتارهای همکاری جویانه در مقابل این تهدیدات گردد، این اتفاق خود گامی بسیار مهم در راستای شکل گیری یک هویت اسلامی در جهان اسلام محسوب می‌شود.

4-2. منطق مناسب بودن:

رویکرد سازه انگاری عقیده دارد که اهمیت ساختارهای عقیدتی در شکل گیری هویت‌ها، علائق و هنجارها باعث خلق مناسب بودن می‌شود. منطق مناسب بودن یعنی محیط اجتماعی و هنجاری که در آن اقدام صورت می‌پذیرد از اهمیت زیادی برخوردار است. اقدامات بازیگران را نمی‌توان جدا از بافتار هنجارهای اجتماعی بررسی کرد، لذا منطق مناسب بودن این موضوع را مطرح می‌سازد که از افراد بازیگر انتظار می‌رود از قواعد مربوط به هویت‌های خاص تبعیت کنند. چنین رفتار قانون مندی با ابزار گرایی منطق پیامدگرایی متفاوت است، زیرا بازیگران می‌کوشند آن چه را که صحیح است انجام دهند نه این که علائق پیشین خود را به حداکثر برسانند. (39) بنابراین، تبدیل به ما شدن و هویت مشترک در برابر تکفیری‌ها یکی از الزامات مهمِ تحقق همگرایی در جهان اسلام به حساب می‌آید که منطق مناسب بودن را سبب می‌شود.
ماحصل کلام در خصوص الزامات تحقق همگرایی این که: کشورهای اسلامی باید به فهم و هنجارهای مشترکی در ارتباط با تهدید تکفیری‌ها دست یابند، تا احساس انسجام پیدا کرده و بتوانند با یکدیگر همکاری کنند. هم چنین بر اساس یادگیری اجتماعی این هنجارها را درونی ساخته و یک هویت مشترک برای خود تعریف کنند که طبق آن به رفتارهای همگرایانه دست زنند.

3. چارچوب نظری تحلیل تهدیدهای امنیتی

همان طور که پیش تر اشاره شد، تحقق همگرایی جهان اسلام در مواجهه با تکفیری‌ها، محتاج یک ظرفیت شناسی از مقوله تهدید جریان تکفیری است؛ و این به نوبه خود، نیازمند طراحی چارچوبی نظری برای تحلیل تهدیدهای امنیتی می‌باشد. به این جهت ابتدا باید سازمان معنایی تهدید در ارتباط با تهدید جریان تکفیری مشخص شود و سپس چارچوبی برای تحلیل این تهدید در نظر گرفته شود. سازمان معناییِ تهدید از سه بخش اساسیِ کار گزار یا عامل تهدید (40)، حوزه تهدید و موضوع تهدید (41) تشکیل شده است. عامل تهدید، هویت یا موجودی است که به طور بالقوه یا بالفعل توانایی ایجاد، انتقال یا پشتیبانی از تهدید را دارد. حوزه تهدید، هویت یا چیزی است که موجودیت و یا دارایی‌های حیاتی آن در معرض خطر قرار گرفته است و در نهایت، موضوع تهدید، پدیده یا رخدادی است که به نظر می‌رسد قابلیت‌های درونی و بیرونی انتقال، پشتیبانی یا ایجاد خطر در موجودیت یا دارایی‌های حیاتی بازیگر مورد آماج را در خود دارد. (42)
از سوی دیگر، تهدیدات امنیتی، مرز میان خطر (43) و ریسک (44) هستند. در این چارچوب، خطر و واژگان مرتبط با آن به معنای عبور از مرز تهدیدهای امنیتی و وارد شدن به حیطه‌ی تهدیدهای امنیتی بالفعل است؛ طیف خطر – تهدیدات بالفعل را می‌توان در سه درجه یا وضعیتِ هشدار (45)، مخاطره (46) و بحران (47) مرحله بندی نمود. بنابراین، این طیف، شاملِ وضعیت هشدار، وضعیت مخاطره آمیز و وضعیت بحرانی می‌گردد. هر سه وضعیت، شدت و گستره تهدید علیه حوزه تهدید را نشان می‌دهد؛ اما به نظر نمی‌رسد هر نوع تهدیدی با هر نوع ظرفیت و قابلیتی بتواند تا مرحله بحران زا شدن پیش برود، زیرا همه تهدیدات از قابلیت نفوذ در تمام حوزه‌های تهدید برخوردار نیستند. در حالی که ریسکِ مرحله ما قبل تهدیدهای امنیتی به رسمیت شناخته شده و مرحله‌ای از تهدیدهای بالقوه است.
برای اندازه گیری درجه‌ی تهدید، می‌توان از شاخصه‌هایی نظیر شدت تهدید، گستره تهدید و عمق تهدید بهره برد. شدت – تهدید به حجم تجهیزات، عناصر و عوامل تهدیدگر و حجم آثار تخریبی آن بر اهداف مرجع حوزه تهدید بستگی دارد؛ در حالی که گستره تهدید، پوشش محیطی تهدید را مدنظر قرار می‌دهد. هر قدرت محیط اعمال تهدید وسیع تر باشد، تهدید از گستردگی بیشتر می‌دارد. در نهایت، عمق تهدید به میزان نفوذ آن در لایه‌های درونی هدف مرجع بستگی دارد. با توجه به این شاخصه‌ها، سه درجه پیامد برای سه درجه وضعیت تهدید‌های خطرناک شامل پیامدهای ویرانگر – وضعیت بحرانی، پیامدهای شدید – وضعیت مخاطره انگیز و پیامدهای قابل توجه – وضعیت هشدار می‌توان تعیین نمود.
 امکان سنجی تحقق همگراییِ جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری
توضیح تصویر: طیف وضعیت تهدید

این طیف نشان می‌دهد تهدید دارای شش وضعیت اصلی است که تهدیدات امنیتی مرز میان تهدیدات بالقوه و بالفعل به شمار می‌روند. (48)
با بهره گیری از این مباحث در مقاله حاضر تلاش می‌شود وضعیت تهدید تکفیری‌ها در این طیف مشخص شد. بدین منظور باید تهدید تکفیری‌ها برآورد، شود. برآوردِ تهدید در اصطلاح، شامل شناسایی تهدید، تحلیل یا تعیین حجم تهدید و سنجش آن می‌شود. شناسایی الزاما به معنای تفحص یا جستجو، برای کشف تهدید نیست، بلکه می‌تواند به معنای پذیرش اولیه پدیده‌ای به عنوان تهدید باشد. در تحلیل تهدید باید محورهایی اساسی را درباره‌ی حجم تهدید مدنظر قرار داد. برخی از این محورها عبارتند از: حجم تاریخی، حجم مکانی، حجم آثار و پیامدها و حجم تعداد بازیگران و در نهایت، سنجش تهدید با پنج شاخصِ عمق تهدید، دامنه تهدید، توانمندی تهدیدگر، موقعیت تهدیدگر و عامل تهدیدگر صورت می‌پذیرد.
در ادامه به شناسایی و تحلیل تهدید جریان تکفیری خواهیم پرداخت تا ضمن مشخص نمودن سازمان معنایی تهدید جریان تکفیری زمینه بحث درباره سنجش این تهدید فراهم شود.

3. شناسایی تهدید جریان تکفیری

تکفیری‌ها، به گرایش گروهی از سلفیون اطلاق می‌شود که مخالفان خود را کافر می‌شمارند. اصطلاح سلفیه در آثار محققان عربی در دو معنا به کار رفته است: در معنای نخست، بر کسانی اطلاق می‌شود که مدعی هستند در اعتقادات و احکام فقهی، به سلف صالح اقتدا می‌کنند. از همین منظر بود که در قرن چهارم هجری گروهی فقیه و محدث با شعار زنده کردن آراء فقها و محدثان گذشته به میدان آمدند و ادعای سلفی گری کردند و به همین جهت به آن‌ها «سلفیون» یا «سلفیه» می‌گفتند. در معنای دوم که کاربرد آن به دوران بیداری مسلمانان در عصر حاضر بر می‌گردد، بر کسانی اطلاق شده است که برای بیداری مسلمانان و رهایی آنان از تقلید فکری غرب و اتکا و اعتماد آنان به فرهنگ و تمدن دیرینه خویش و رجوع به قرآن و سنت با نگاهی تازه و اندیشه‌ای نو برای حل معضلات و مسائل فکری جدید و استخدام فن و تکنیک و علوم تجربی بر مبنای فرهنگ اسلامی و تطهیر چهره نورانی اسلام از غبار بدعت‌ها و خرافه‌هایی که در طول چهارده قرن بر آن نشسته بود تلاش کرده‌اند و حرکت اصلاح دینی را شکل داده‌اند. آنها عنوان سلفیه را نشانی برای خویش قرار دادند. اما منظور تحقیق حاضر از کاربرد اصطلاح سلفیه همان معنای اول را شامل می‌شود. (49) بر اساس مبنای فکری این دسته از سلفیون، میان ایمان و عمل تلازم وجود دارد؛ به این معنا که اگر کسی ایمان به خدا داشته باشد ولی مرتکب کبائر شود و، از دین خارج شده و کافر شمرده می‌شود. در جهان اسلام تنها گروهی که چنین عقیده‌ای داشتند، خوارج بودند. خوارج نیز ایمان را بسته به عمل می‌دانستند و فرد مرتکب کبیره را از دین خارج و واجب القتل می‌شمردند. به همین علت در برابر مسلمانان قد برافراشتند و آنان را به بهانه‌های واهی کشتند. حتی حضرت علی (علیه السلام) را نیز به این بهانه شهید کردند که به باور آن‌ها، به علت آن که حکمیت را که خود آن‌ها به او تحمیل کرده بودند، پذیرفت، مرتکب کبیره شده بود. (50) سلفی‌های تکفیری نیز مشابه خوارج بسیاری از مسلمانان را از آن جهت که همانند آن‌ها نمی‌اندیشند و به باورشان مشرک هستند، کافر و مهدورالدم می‌دانند.
اعتقادات سلفی‌های تکفیری شامل موارد زیر است:
1. تکفیرِ: آن‌ها به خود اجازه می‌دهند که علیه مسلمانان دیگر نیز در صورتی که اعمال آن‌ها مورد قبول نباشد به عنوان کافر و مرتد اعلام جنگ دهند؛ چه رسد به غیر مسلمانان. آن‌ها غیر مسلمانان را به عنوان کفار فقط شایسته‌ی مرگ می‌دانند.
2. ردّ اقتدار سیاسی: تکفیری‌ها هر صاحب اقتدار سیاسی را که از عقاید آن‌ها پیروی نکند نامشروع و قتل او را واجب می‌دانند.
3. ردّ قواعد جهاد: به اعتقاد اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان جهاد وقتی واجب می‌شود که زمین‌های اسلامی مورد تهاجم و تهدید قرار بگیرد (جهاد تدافعی)، جهاد هم چنین دارای قواعد خاص خود از جمله عدم کشتار غیر نظامیان است. ولی تکفیری‌ها به هیچ کدام از این قواعد پای بند نیستند و کشتار مردم بی‌گناه را مجاز می‌دانند.
4. رد حرمت خودکشی: در اسلام، مسیحیت و یهودیت، خودکشی گناه نابخشودنی محسوب می‌شود در حالی که تکفیری‌ها خودکشی برای کشتن دشمنان خدا را شهادت می‌دانند، از نظر آن‌ها افرادی که به اقدامات انتحاری دست می‌زند شهید هستند و مستقیماً وارد بهشت می‌شوند.
5. تروریسم: تکفیری‌ها برای کشتن دشمنان خدا تروریسم را مجاز می‌دانند و معتقدند استفاده از خشونت و ترور برای برکناری رهبرانی که بر اساس اسلام حقیقی حکومت نمی‌کنند یک وظیفه اسلامی است. (51)
6. در تبیینی دیگر از تکفیر این مفهوم از دو مولفه اساسی جهل و عنصر روحی و روانی تشکیل می‌شود و شاخصه‌هایی نظیر خشونت عریان و دائمی، آسیب زدن به افراد بی‌گناه، حرکت تصاعدی در تکفیر دیگران، کشتن اهل اسلام و فاصله گرفتن از دین را می‌توان برای معرفی جریان تکفیری در نظر گرفت. (52)
 امکان سنجی تحقق همگراییِ جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری
توضیح تصویر: شاخصه‌های تکفیر

4. تحلیل (تعیین حجم) تهدید جریان تکفیری

4-1.حجم تاریخی (پیشینه)

پیشینه تکفیر در جهان اسلام به صدر اسلام باز می‌گردد؛ به این معنا که در برهه‌هایی از تاریخ، گروه‌هایی از مسلمانان، مخالفان خود را کافر نامیده‌اند. در تاریخ اسلام، فتنه تکفیر به همراه اباحه خون، مال و ناموس، با خوارج آغاز می شود. بسیاری از فرقه‌های خوارج، کسی را که مرتکب یکی از گناهان کبیره می‌شد کافر می‌دانستند. در حوزه‌ی نظری، اندیشه تکفیری در چند قرن گذشته، ریشه در دیدگاه‌های ابن تیمیه دارد و گروه‌های تکفیری دیدگاه تکفیری خود را از ابن تیمیه وام گرفته‌اند. در روزگار او دیدگاه تکفیری وی از مرز نظریه پیش تر نرفت و در حوزه‌ی عمل، به اباحه‌ی خون و مال مسلمانان نینجامید. ابن تیمیه به رغم تعریفی که از کفر ارائه می‌دهد و حصول کفر را با انکار ضروری دین و یا احکام متواتره و مورد اجماع گره می‌زند، اما در واقع گروه‌های فراوانی از مسلمانان را تحت عنوان گوناگون تکفیر کرده و از دایره اسلام خارج نموده است و با این نگرش، دایره مفهوم ایمان را بسیار تنگ وضیق در نظر گرفته است.
در قرن دوازدهم با ظهور محمدبن عبدالوهاب در منطقه نجد، اندیشه تکفیر، از حوزه نظر وارد مرحله عمل شد. در این مرحله، محمدبن عبدالوهاب واژه‌هایی مانند شرک و کفر را به سادگی درباره مسلمانان به کار برد و خون، مال و ناموس آنان را مباح شمرد. کتاب‌ها و ر

عبارات مرتبط با این موضوع

امکان سنجی تحقق همگراییِ جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری امکان سنجی تحقق همگراییِ جهان اسلام در مواجهه با تهدید جریان تکفیری


ادامه مطلب ...

بررسی اندیشه‌ها و رفتارهای گروه تکفیری بوکوحرام

[ad_1]

چکیده:

بیش از یک دهه است که مردم و دولت نیجریه با گروهی اسلام گرا دست و پنجه نرم می‌کنند که موسوم به بوکوحرام است. این گروه در زمره سلفیان مسلمان قرار می‌گیرد و در ابتدای حضورش گرایش‌های فکری و فرهنگی داشت و مناسبت‌های خود را بدون فعالیت‌های خشونت آمیز و رعب آور پی‌گیری می‌کرد، اما از پنج سال گذشته با تغییر تاکتیک به رفتارهای خشونت بار و نظامی‌ روی آورد و دغدغه‌ای‌ تلخ و پیچیده برای مردم و دولت غرب گرای نیجریه و به تبع آن هم پیمانان غربی‌اش، مثل فرانسه و ... شد. این پژوهش ضمن معرفی شخصیت‌های مؤثر این گروه و رفتارهای تکفیری بوکوحرام، با بررسی مبانی رفتاری آنها، از نگاهی ویژه و فضایی نزدیک تر، اسلام ستیزی و تکفیر را در این گروه بررسی کرده است.
کلید واژه : بوکوحرام، نیجریه، مبانی فکری، اسلام گرایی، سلفی گری، تکفیر.

مقدمه

نیجریه یکی از بزرگترین کشورهای آفریقایی و پرجمعیت‌ترین کشور قاره آفریقا و به طور بالقوه یکی از ثروتمندترین آنهاست. جمعیت این کشور طبق آخرین آمار بیش از 160 میلیون نفر تخمین زده شده که 50 درصد از این ترکیب جمعیتی مسلمان در شمال و غرب نیجریه پراکنده شده اند و نیمی‌ دیگر مسیحی هستند که در مرکز و جنوب نیجریه ساکن‌اند که بیش از 60 درصد به شغل کشاورزی مشغول‌اند. (2) این کشور در 1960 استقلال خود را به دست آورد و پس از استقلال، این کشور همواره با عنادهای قومی‌- منطقه‌ای‌ و وجود تضاد میان قوانین نظامی ‌و غیرنظامی‌ همراه بوده است.
عزل دولت به دست ارتش (نظامیان) در 1966، جنگ داخلی از 1967 تا 1979 و به اجرا در آمدن قوانین دولت نظامی ‌در سال‌های 1970 تا 1979 همگی از جمله عواملی محسوب می‌شود که باعث به اجرا درنیامدن قوانین غیرنظامی ‌و ایجاد آزادی در این کشور شده است. تنوعات قومی ‌و نژادی، به معنای واقعی آن، در کشور نیجریه وجود دارد، چرا که در این کشور بالغ بر 250 گروه قومی ‌تمرکز یافته است. رئیس جمهور فعلی نیجریه شخصی مسیحی به نام جونتان گودلاک است.
امروزه آفریقا یکی از متشنج ترین مرزهای میان اسلام و جهان غیراسلامی‌ را تشکیل می‌دهد. ضروری است که بدانیم اسلام همچنان در کشمکش‌های محلی بر سر قدرت بسیار مؤثر است. نیجریه، که به مناطق مسلمان و مسیحی تقسیم شده، نیز در چنین جنگی درگیر است. بسیاری از اسلام‌گرایان نیجریه درصدد تبدیل این کشور به یک کشور اسلامی ‌هستند. (3)
با توجه به اینکه ورود اسلام به آفریقا نه از طریق غلبه و سلطه جویی، بلکه از طریق گرایش‌های دینی، برادری و بازرگانی بوده است، کشور پرجمعیت نیجریه در غرب آفریقا به لحاظ وجود روحیات و خواسته‌های قوی اسلامی ‌توام با آگاهی‌های سیاسی می‌تواند رهبری بالقوه حرکت اسلامی‌ را داشته باشد، کما اینکه در تاریخ گذشته ‌این سرزمین نیز چنین تجربه‌ای‌ را با یکصد سال حکومت اسلامی‌ رقم زده است. در واقع، تاریخ تحولات دینی این کشور تغییرات ادواری احیاگری اسلامی‌ را نشان می‌دهد. ابراهیم ای. گامباری، نویسنده مسلمان نیجریه‌ای‌، معتقد است قومیت چند مذهبی در این جامعه شباهتی به جامعه مصر دارد که دولتی غیرمذهبی را در کنار بنیادگرایی اسلامی‌ در بردارد.

تحولات معاصر اسلام گرایی در نیجریه

- جنبش میتاتسین به رهبری میتاتسین با فعالیت‌های خشونت آمیز و تلفات و خسارات مالی فراوان در مناطق شمالی کشور در دهه 1980 (احیاگری اسلامی‌ با الهام‌گیری از انقلاب اسلامی‌ ایران)
- مباحث شریعت در مجلس مؤسسان سال 1978 و سال‌های 1988-89 با وظیفه تدارک قانون اساسی برای بازگشت به حاکمیت غیرنظامیان در جمهوری دوم و سوم (دادگاه شریعت و مناقشه و درگیری‌های میان مسلمانان و مسیحیان).
- مجادلات عضویت نیجریه در سازمان کنفرانس اسلامی ‌و برخوردهای شدید میان مسلمانان و مسیحیان ایالت کادونا در 1987 و در نتیجه‌ ایجاد بحران برای دولت و جامعه (شورش‌های دینی در کادونا در دهة 80).
- تحرکات و جنبش‌های اسلامی‌ برگرفته از انقلاب‌ها و دگرگونی‌های سیاسی، دینی، اقتصادی و اجتماعی جهان با توجه به بافت جوان جمعیت نیجریه با عنایت به شرایط خاصی مذهبی، اقتصادی و اجتماعی در مناطق مسلمان نشین شمال کشور (کانو).
- احیای گرایش‌های نهفته اصلاحات اسلامی ‌در نیجریه پس از انقلاب اسلامی‌ ایران و تأثیرات آن. (4)
- از زمان استقلال نیجریه در 1963 مسلمانان و مسیحیان در کنار هم زندگی کرده، مشکل خاصی نداشتند، اما دیرزمانی نگذشت که شکنندگی روابط بر هر دو جناح دینی کشور غلبه یافت. مسلمانان، که اکثریت جمعیت را شامل می‌شوند، در شمال و مسیحیان در جنوب اقامت داشته‌اند. دلایل مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی برای درگیری‌های طرفداران دو دین الاهی ذکر کرده‌اند، اما از میان آنها می‌توان به چند مورد بارز اشاره کرد:
* تناقضات فرهنگی، دینی و نژادی (حادثه کشته شدن 100 نفر در درگیری کفنچان در می‌2000)
* اختلاف بر سر حاکمیت قانون شریعت اسلامی ‌و گنجانده شدن آن در قانون اساسی
* اختلاف بر سر نحوه عضویت نیجریه در سازمان کنفرانس اسلامی
* انتخاب رئیس جمهور مسیحی در کشور نیجریه (5)

شیعه در نیجریه

جمعیت شیعیان نیجریه بالغ بر هفت میلیون نفر گزارش شده است. برخی منابع، جمعیت آنها را تا ده میلیون نفر هم اعلام کرده‌اند. نیجریه با این وصف در رتبه سومین کشور شیعه نشین دنیا بعد از ایران و عراق قرار گرفته است. شیعیان همه دوازده امامی‌ بوده، بیشتر در شمال نیجریه سکونت دارند. در گزارشی که اخیراً بنگاه خبری وزارت خارجه انگلیس، بی. بی. سی.، در هشدار نسبت به وضعیت شیعیان نیجریه منتشر کرده، آمده است:
درست در زمانی که جنبش اسلامی‌ سنّی «بوکوحرام»، در رأس عناوین خبرها در نیجریه قرار دارد، گروهی از شیعیان نیز در این کشور وجود دارند که توجه‌ها را به خود جلب کرده‌اند. شهر «کادونا» مهم‌ترین شهر شیعه نشین نیجریه است. در این شهر می‌توان آثار و بناهای قدیمی‌ مربوط به قرن 19 میلادی، یعنی زمان ورود اسلام به نیجریه، را مشاهده کرد. این شهر مورد توجه بسیاری از رسانه‌ها قرار گرفته، زیرا میزبان دفاتر اسلامی‌ بسیاری از جنبش‌های اسلامی‌ شیعی نیجریه است.
جنبش شیعیان در نیجریه از 20 سال پیش تاکنون به طور روزانه، روزنامه منتشر کرده و به زودی شبکه‌های تلویزیونی و رادیوی اینترنتی راه اندازی می‌کنند. همچنین بسیاری از فیلم‌های مستند درباره ویژگی‌های مثبت شیعیان و سران آنها به زبان سواحیلی محلی دوبله و به صورت دی وی دی در مکان‌های پرتردد این شهر در معرض فروش قرار دارد. در گذشته، این جنبش، کوچک و محدود بود، اما هم اکنون گسترش یافته، افراد بسیاری عضو آن شده اند و به جنبش بزرگی تبدیل شده است. این در حالی است که همه نگاه‌ها متوجه جنبش بوکوحرام، یک جنبش اسلامی‌ سنّی است که برای ایجاد دولت اسلامی‌ در نیجریه می‌جنگد. با این حال، برخی در نیجریه، از رشد جنبش شیعیان در این کشور بدون وجود نظارت حکومت مرکزی ابراز نگرانی می‌کنند.
بنا به نقل این خبرگزاری، آمار قابل اتکایی برای تعیین تعداد شیعیان این کشور وجود ندارد، ولی برآوردها حاکی از آن است که نیجریه حدود سه تا هفت میلیون شیعه دارد. گفته می‌شود 95 درصد شیعیان کنونی، پیش تر مذهب یا دین دیگری داشتند ولی در سه دهه اخیر به تشیع گرویده‌اند. (6)

آشنایی با بوکوحرام

الف. بنیان‌گذار و رهبران بوکوحرام

1. محمد یوسف

در اواسط دهه 90 میلادی (دهه 70 شمس)، گروهی از جوانان مسلمان نیجریه در گروهی که «الشباب» نام داشت و رهبری آن بر عهده «ملام لاوال» بود، عضویت داشتند. این گروه، تحت رهبری لاوال به مطالعات دینی می‌پرداخت. پس از اینکه لاوال گروه را ترک کرد تا به ادامه تحصیلاتش در حوزه دین بپردازد، رهبری گروه به «محمد یوسف» رسید که جوانی تأثیرگذار بود. (7) به صراحت می‌توان گفت بنیان گذار و معمار فرقه تکفیری بوکوحرام، محمد یوسف است. او که هنگام دستگیری حدود سی سال سن داشت، تحصیلات خود را در عربستان آغاز کرد و در آنجا با تفکرات تکفیری ابن تیمیه آشنا شد. او ریشه همه مشکلات نیجریه را در «آموزش غربی» می‌دانست و به بهانه‌های مختلف با علوم غربی مخالفت می‌کرد.
محمد یوسف به صراحت اعتقاد داشت الگوی آموزشی غرب، که در نیجریه جریان دارد، ریشه تمام مشکلات کشور است. وی عنوان «بوکوحرام» را برای مجموعه تحت اختیار خود برگزید، تا بدین وسیله بیان کند که از نظر اسلام، آموزش و پرورش با شیوه غربی ممنوع است. انکار تکامل داروینی و نفی کروی بودن زمین و مقابله با واکسن سراسری فلج اطفال و حرمت استفاده از ابزارهای غربی و حتی کلاه‌ ایمنی برای موتورسواران از جمله موارد مقابله محمد یوسف با نظام آموزشی غرب است. (8)
او روحانی کاریزماتیکی است که خواستار حکومت ناب اسلامی‌ در نیجریه بود، با اینکه در 2002 سه استان قانون شریعت را اجرا می‌کردند، اما بهره آنها از نظام مترقی اسلام فقط به قوانین جزایی و کیفری اسلام محدود می‌شد و دغدغه‌ای‌ برای تحقق قوانین مدنی اسلام نداشتند. (9)
پس از حوادث 11 سپتامبر 2001، محمد یوسف سی ساله، یک گروه مذهبی را در مایدوگری، مرکز استان بونو در شمال نیجریه، تأسیس کرد. او برای گروه خود عنوان «جماعة اهل السنة الدعوة والجهاد» را انتخاب کرد، اما بعدها نامش به بوکوحرام (القاعده غرب آفریقا) تغییر کرد که به زبان محلی می‌شود: آموزش غربی گناه است.
این گروه شروع به یارگیری از میان مسلمانان کرد و یک مسجد همراه یک مدرسه علوم دینی به پایگاه اصلی آنها تبدیل شد. علوم اسلامی، سنت‌های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، دستورهای قرآنی و انکار آموزه‌های غربی از جمله موضوعاتی بود که ‌این افراد فرا می‌گرفتند. به تدریج تعداد این مدارس افزایش یافت و خاستگاه دانشجویانی شد که موفق به ورود به دانشگاه‌های دولتی نمی‌شدند.
سی و یکم دسامبر 2003 آغاز مخالفت علنی بوکوحرام با دولت نیجریه بود. اعضای این گروه سعی در کنترل بیشتر مدارس و مراکز عمومی‌ داشتند و دولت عمر یارادوا، رئیس جمهور وقت نیجریه به مقابله با آنها می‌پرداخت. تا سال 2006، مناطق شمالی نیجریه شاهد مقابله نیروهای دولتی با بوکوحرام بود.
تا ده سال پیش بوکوحرام در واقع فرقه‌ای وهابی بود که در آن زمان محمد یوسف آن را رهبری می‌کرد. این فرقه در آن دوران هیچ خطر جدی‌ای ایجاد نمی‌کرد و فقط در خصوص سیستم آموزشی و تحصیل دختران حساسیت نشان می‌داد و از والدین می‌خواست که فرزندان خود را از رفتن به مدرسه منع کنند. محمد یوسف کار کردن برای دولتی که آن را کافر می‌خواند، ممنوع کرد و همه نیروهای امنیتی، اعضای پارلمان و رؤسای دولتی را کافر خواند. (10)
بر اساس باورهای بوکوحرامی‌ها، هر کس که از ایدئولوژی سخت گیرانه آنها پیروی نکند کافرشمرده می‌شود، خواه آن فرد مسیحی باشد یا مسلمان. (11) شخص یوسف نیز واعظی بود که در یکی از مساجد شهر میداقوری به تبلیغ وهابیت می‌پرداخت و مدتی نیز به اتهام وعظ بدون مجوز به زندان افتاد. پس از آن بود که یوسف اقدام به تشکیل گروهی با شرکت هوادارانش کرد و تا زمانی که فتوای وی مبنی بر حرام بودن واکسن فلج اطفال صادر نشده بود، هنوز هم مقامات نیجریه به خطر بالقوه بوکوحرام پی نبرده بودند. در ژوئن 2009 نیروهای امنیتی نیجریه صدها نفر از افراد بوکوحرام و رهبر آنها محمد یوسف را در یک حمله غافل‌گیرانه به هلاکت رساندند. (12)

2. ابوبکر شیکاو

درباره شخصیت و افکار و روش زندگی رهبر فعلی بوکوحرام اطلاعات کافی وجود ندارد. تنها منبعی که شخصیت او را تا حدودی از ابهام خارج کرده و اطلاعات اجمالی به محققان می‌دهد، گزارشی از سعید احمد، گزارشگر شبکه تلویزیونی سی. ان. ان. است که صحت و سقم آن در ‌هاله‌ای از ابهام است. در این گزارش آمده است که او رهبری بی رحم با ایدئولوژی ای منحرف، و معمار آزارگر جنبشی است که نتیجه اش خشونت و فلاکت است. با وجود این، هنوز آنچه درباره ابوبکر شیکاو، رهبر بوکوحرام، می‌دانیم بسیار اندک است. او اقداماتش را در سایه انجام می‌دهد، و اجرای دستورهای تنفرآورش را به زیردستانش می‌سپارد. هر از چندی از طریق پیام‌های ویدئویی چهره نشان می‌دهد تا ناتوانی ارتش نیجریه را به تمسخر بگیرد. او دین خود را وسیله‌ای‌ کرده تا افراد اثرپذیر و آسیب پذیر را به سمت اهداف خود جذب کند.
محل تولد او در شیکاو، روستایی در مجاورت مرز نیجر، است. او تحت نظارت یک عالم دینی درس خواند و پس از آن برای ادامه مطالعات اسلامی، به دانشکده مطالعات حقوقی و اسلامی‌ بورنو استیت رفت. به همین دلیل او را به نام دارالتوحید نیز می‌شناسند، که به معنای متخصص در یگانگی خداوند است. وی به چند زبان مختلف به روانی تکلم می‌کند: هوسه، فولانی، کنوری، و عربی؛ اما به انگلیسی حرف نمی‌زند. گذشته از همه چیز، او گروهی را رهبری می‌کند که هر چیز غربی را نفی می‌کند.
از نکات مهم این است که حتی سن او مشخص نیست؛ سن او را بین 38 و 49 تخمین زده‌اند. وزارت خارجه آمریکا تاریخ تولد شیکاو را 1965، 1969 و 1975 اعلام کرده است. تحلیل گران، شیکاو را فردی منزوی و استاد تغییر چهره وصف می‌کنند. او مستقیماً با اعضای گروه خود حرف نمی‌زند، و ترجیح می‌دهد از طریق چند فرد رازدار و برگزیده ارتباط برقرار کند. او از چندین اسم مستعار استفاده می‌کند، از جمله ابوبکر سکیکوا، امام ابوبکر شیکو، و ابومحمد ابوبکر بن محمد الشکوی المسلمی‌بیشکو.
پس از ترور محمد یوسف به همراه 700 نفر از پیروانش در یک حمله امنیتی پلیس نیجریه در 2009، شیکاو مسئول بوکوحرام شد. او پیمان بست که‌این حمله را پاسخ دهد، و تأکید کرد که گروهش هیچ کس را از قلم نینداخته است: کارمندان دولتی، افسران پلیس، روزنامه نگاران، روستاییان، دانشجویان و اعضای کلیسا. سازمان دیده بان حقوق بشر تخمین می‌زند که در پنج سال گذشته، بیش از سه هزار نفر به دست بوکوحرام کشته شده‌اند. (13) ارتش نیجریه بارها مرگ شیکاو را اعلام کرد و اندکی بعد که او زنده و سرحال در ویدئوهای تبلیغاتی ظاهر شد، ارتش مجبور به پس گرفتن ادعای خود شد. طبق گزارش گروه بین المللی بحران، ارتش در سپتامبر 2012 فاصله چندانی تا دستگیری او نداشت. در آن موقع به خانه شیکاو حمله شد که او برای اجرای مراسم نام گذاری فرزند شش روزه‌اش پنهانی به آنجا رفته بود. او موفق شد علی رغم زخم گلوله در پایش فرار کند؛ همسر و سه فرزندش به اسارت ارتش درآمدند.
او از اسلام برای جذب و افراطی سازی افراد بهره می‌گیرد. شمال شرق نیجریه، که بیشترین فعالیت بوکوحرام در آن بخش است، از لحاظ اقتصادی در مضیقه است و دارای پایین‌ترین سطح تحصیلات در بین مناطق نیجریه است. او ساکنان این منطقه را به خوبی قانع کرده است که مسئولان حاکم در ابوجا (پایتخت نیجریه) فاسد هستند و نظام بهتر دولتی با اجرای اکید قوانین شریعت اسلام در نیجریه‌ ایجاد خواهد شد. وعده او، که همراهش یک اسلحه و مجوزی برای چپاول هم اعطا می‌شود، صدها مرد جوان را فریفته است.
در اجرای تهدیدهای بی رحمانه‌اش موفق بوده است و ماه مه 2013 بود که شیکاو برای اولین بار در ویدئویی اعلام کرد که بوکوحرام اقدام به ربایش دختران خواهد کرد. او گفت که گروگان‌گیری‌ها در پاسخ به اقدام نیروهای امنیتی نیجریه است که زنان و کودکان اعضای گروه را ربوده‌اند. هولناک ترین نمونه، مربوط به ماه گذشته می‌شود که 276 دختر از یک مدرسه دخترانه ربوده شدند. شیکاو در ویدئویی که چندی پیش منتشر شد با لبخندی ترس آور گفت: «من دختران شما را ربودم، بازاری برای فروش انسان‌ها وجود دارد. خدا می‌گوید که من باید آنها را بفروشم. او به من دستور می‌دهد که بفروشم». (14)
در گزارشی از اشپیگل آمده است که یکی از بازجویان پلیس نیجریه، که نمی‌خواهد نامش فاش شود، می‌گوید: «شیکاو دیوانه ترین فرمانده تروریست‌ها به حساب می‌آید. او فکر می‌کند این حق را دارد که هر کسی را که فکر دیگری دارد از بین ببرد». در عین حال شیکاو در مواردی بسیار حرفه‌ای‌ عمل می‌کند. او با بدنه گروه خود ارتباط دارد و البته به راحتی مخفی می‌شود. شیکاو بیش از همه از درس و مدرسه نفرت دارد و همواره در سخنرانی‌هایش این جملات را تکرار می‌کند:
آیا این معلم‌ها همان کسانی نیستند که تربیت غربی را اشاعه می‌دهند؟ پس ما آنان را خواهیم کشت! ما آنها را در برابر دیدگان دانش آموزانشان خواهیم کشت و اعلام می‌کنیم که از این پس فقط باید قرآن بخوانند.
رهبر بوکوحرام معتقد است از سوی خداوند برای از بین بردن دشمنان خدا مأموریت دارد. (15)

ب. اقدامات تکفیری بوکوحرام

در اوایل 2010 چندین انفجار و حمله به مراکز پلیس، پایگاه‌های نظامی‌ و مراکز امنیتی صورت گرفت که گروه بوکوحرام مسئولیت این حملات را بر عهده گرفت. در بیانیه منتشر شده‌ این گروه اعلام شده است که ‌این حملات به انتقام کشته شدن محمد یوسف بوده است. آنها خواستار محاکمه عاملان کشتار افراد گروه بوکوحرام، آزادی بازداشت شدگان، بازسازی مساجد این گروه و دریافت خسارت برای بازماندگان کشته شدگان شدند. می‌توان گفت گروه بوکوحرام از سال 2010 روند حرکتی خود را تغییر داده، اقدام به درگیری مسلحانه با دولت نیجریه کرده است. (16)
در تفکر جدید این گروه، دیگر فقط مراکز امنیتی و پلیس آماج حملات نیست، بلکه ترور مسئولان دولتی، سیاست‌مداران، عالمان مسلمان و مسیحی و رهبران مذهبی نیز در طراحی جدید محل توجه قرار گرفته است. (17) انفجار بازار ابوجا در پایتخت نیجریه در دسامبر 2010، انفجار ایستگاه پلیس مادیگوری در ژانویه 2011، انفجار دفتر ملی انتخابات محلی در مادیگوری در آوریل 2011، و نیز انفجار مقر سازمان ملل در ابوجا در اوت 2011 از مهم ترین حملات بوکوحرام پس از تغییر رویکرد خود بود. (18) همچنین:
- حمله به یک زندان و آزاد کردن اعضای دستگیرشده خود در 2010
- قتل عام حدود80 مسیحی در آستانه سال نوی میلادی 2011
- حمله به مرکز پلیس در ژوئیه 2011
- حمله به دفتر سازمان ملل متحد در 2011
- گروگان گرفتن غربی‌ها در 2013
- و اخیراً نیز حمله به مدارس و خوابگاه‌ها و گروگان گرفتن حدود 300 نفر از دخترانی که به زعم آنها به شیوه غربی آموزش می‌بینند. (19)
در گزارشی دیگر از اقدامات تروریستی بوکوحرام آمده است:
ابوبکر شیکاو در پیامی‌ اعلام کرده‌ این گروه آمادگی دارد منافع غرب را در نیجریه هدف حملات خود قرار دهد. این گروه در ماه دسامبر 2010 مسئولیت بمب گذاری در مناطق مرکزی نیجریه و حمله به کلیساها را در شمال شرق این کشور به عهده گرفت. در این حملات دست کم هشتاد و شش نفر کشته شدند. در تاریخ شانزدهم ژوئن 2011، یک خودروی بمب گذاری شده در پارکینگ محوطه مقر پلیس نیجریه در ابوجا منفجر شد که در این حادثه دست کم دو نفر کشته شدند. بوکوحرام روز بعد مسئولیت این انفجار را به عهده گرفت.
در تاریخ بیست و ششم ژوئن 2011، انفجار چند بمب در یک رستوران در بخش «دالا» شهر «مایدوگوری» به کشته شدن بیست و پنج نفر منتهی شد. شاهدان عینی اعلام کردند اعضای بوکوحرام، بمب‌ها را به درون رستوران پرتاب کردند. به گفته گروه‌های مدافع حقوق بشر، حملات گروه بوکوحرام از ماه ژوئیه 2010 به بعد دست کم دویست و پنجاه قربانی گرفته است. در تاریخ بیست و پنجم ماه اوت، اعضای بوکوحرام به یک پاسگاه پلیس در شهر «گومبی» در شمال شرق این کشور حمله کردند. در جریان این حمله چهار افسر پلیس و یک سرباز کشته شدند. مهاجمان سپس به بانک‌های فرست بانک و یونیون بانک در این شهر حمله کردند و پس از کشتن هفت کارمند این بانک‌ها، مقدار نامعلومی پول به سرقت بردند. در اقدامی‌ دیگر در تاریخ بیست و ششم ماه اوت یک بمب‌گذار انتحاری به ساختمان سازمان ملل متحد در ابوجا حمله کرد. در این حمله دست کم بیست و سه نفر کشته و هفتاد و شش نفر زخمی شدند. انفجار بمب باعث شد طبقه همکف ساختمان سازمان ملل ویران شود و تقریباً تمام شیشه‌های این ساختمان فرو بریزد. بوکوحرام در تاریخ بیست و نهم ماه اوت مسئولیت این حمله را پذیرفت و درخواست کرد تا زندانیان این گروه آزاد شوند. این گروه همچنین خواستار لغو تدابیر امنیتی شد که با هدف پیش‌گیری از وقوع انفجارهای بیشتر به اجرا گذاشته شده بود. این انفجار نخستین انفجار انتحاری در نیجریه شمرده می‌شد. (20)
در آخرین اقدام این گروه حدود 276 تن از دختران مدارس غربی را، که تا فارغ التحصیلی فاصله کمی داشتند، ربود و شرط آزادی آنها را مسلمان شدن یا آموزش قرآن و دوری از آموزش‌های غربی اعلام کرد. (21)

ج. بنیان‌های فکری بوکوحرام

اساس فکری و اندیشه‌های این گروه، بر پایه چند اصل بنیادین استوار است. مهم‌ترین این اصول تأسیس حکومت اسلامی‌ در نیجریه با قدرت نظامی ‌و سپس اجرای قوانین اسلامی ‌در تمامی‌ استان‌های این کشور است. این در حالی است که قوانین اسلامی‌ در 12 استان شمالی نیجریه حاکم بوده، ولی به طور دقیق اجرا نمی‌شود و در دستگاه‌های دولتی نیز خبری از اجرای قوانین اسلامی‌ نیست. فعالیت‌های اولیه‌ این گروه را تعدادی از جوانان هم فکر با محمد یوسف در مسجد مرکزی شهر مادیگوری در ایالت بورنو آغاز کردند. (22)
محمد یوسف در ابتدای فعالیت چندان به سمت کارهای خشن گرایش نداشت و انتقاداتی را به دولت مرکزی مطرح می‌کرد. وی در این راه با چند تن از فرمانداران نیجریه نیز ارتباطات نزدیکی
داشت که چندین بار دستگیری او به دست همین افراد منجر به آزادی وی شد. وی در 2003 در جریان یکی از این درگیری‌ها به عربستان سعودی فرار کرد و به ظاهر اعلام داشت که برای ادامه یادگیری دروس اسلامی‌ به‌ این کشور رفته است. محمد یوسف در این مدت با معاون فرماندار ایالت بورنو دائماً ملاقات داشت که نهایتاً با وساطت این فرد در 2004 به نیجریه مراجعت کرد. پس از چند سال تنش و حوادث جزئی، در ژوئیه 2009 اتفاقی افتاد که منجر به افزایش درگیری این گروه با پلیس و نیروهای دولتی شد.

د. ویژگی‌های بوکوحرام

1. تکفیر

بوکوحرام نیجریه، همانند بیشتر سلفیان، تکفیر را فصل الخطاب و مهم‌ترین رفتار عملی در مقابل سایر تفکرات قرار داده‌اند. بررسی اقدامات بوکوحرام در زمان ریاست محمد یوسف (2009) و پس از او نشان دهنده تأثیر رفتارهای تکفیری سلفیون در میان آنهاست. هرچند در زمان محمد یوسف اقدامات علمی‌ چاشنی این تکفیر می‌شد، ولی در زمان ریاست ابوبکر شیکاو تکفیر بسیار پررنگ تر شد. این نکته در سابقه تحصیل محمد یوسف در عربستان و آشنایی او با تفکرات ابن تیمیه و تأثیرپذیری از سلفیان خود را بروز داد و در زمان رهبری این قوم به منصه ظهور رسید. (23)
در زمان رهبری ابوبکر شیکاو، سیاست اصلی بوکوحرام، تغییر برای تکفیر، بسیار قوی‌تر می‌شود. لذا اقدامات تکفیری آنها، از جمله حمله به دانشگاه علوم کشاورزی، حمله به مدارس نیجریه، ربایش دختران بی گناه، حمله به محل سازمان ملل و گروگان گرفتن غربی‌ها، و حمله به کلیساها به همین منظور انجام شد. مقابله تکفیر محورانه و زورگویانه با مدارس آموزشی غربی در نیجریه و فقدان ارزیابی آموزه‌ها در محیط سالم علمی ‌و پژوهشی حاکی از هیمنه تکفیر در رفتارهای رهبر این گروه است.
دامنه ‌این جنگ‌ها و خون ریزی‌ها فقط به دو طرف جهان غرب با گروه‌های مسلح اسلامی‌ ختم نمی‌شود. اصل و اساس تفکر گروهای تکفیری بر همان قضیه تکفیر استوار است که در صورت تشخیص کافر بودن شخص، عقیده یا پدیده‌ای‌ بلافاصله جنگیدن با او تا نابودی‌اش یک تکلیف می‌شود. بهتر آنکه در راه انجام دادن این تکلیف جان نیز بدهی، پس باید بمبی به خود بست و به کافران کوبید. اما دایره مفهوم «کافر» وسعت پیدا می‌کند، به نحوی که پیروان سایر مذاهب اسلامی ‌نیز ممکن است کافر تلقی شوند. حتی در مواردی گروه‌های تندرو با یکدیگر به جدال خونین پرداخته‌اند که نمونه آن را این روزها می‌شود در سوریه و شمال نیجریه دید.

2. عقل‌گریزی

به دلیل آشنا نبودن محمد یوسف، معمار بوکوحرام، با آموزه‌های عقل محور اسلام و آموختن تفکرات ضد عقلی سلفی در عربستان این سبک تفکر حدیث‌گرایی در نهاد این گروه ریشه دوانده است. به علاوه، فقه مالکی، که جهت گیری ضد عقلی بر آن حاکم است، در شمال و غرب آفریقا طرفدارانی دارد. محمد یوسف در ابتدا مشکلات اصلی نیجریه را در آموزش غربی معرفی می‌کند. (24) همچنین، در نقلی که به او منتسب است کروی بودن زمین را انکار می‌کند. (25)
بدیهی است این سخن سخیف، در دورانی که ابزارهای مدرن ماهواره‌ای‌ از زمین مخابره می‌کنند، ناشی از مخالفت با علوم تجربی و حاکمیت فکر رنسانسی بر بوکوحرام است. این مسئله زمانی دچار انحطاط بیشتری می‌شود که کروی نبودن را به قرآن، که کتابی است عقل محور، استناد می‌دهند.
روی دیگر مبارزه عقل‌گریزانه محمد یوسف در تقابل او با واکسن فلج اطفال در نیجریه و فتوای حرمت استفاده از آن آشکار شد که درگیری سختی برای او در همان زمان به وجود آورد. (26) آشنا نبودن وی با مقتضیات زمان و برخوردهای مسلحانه با مسیحیان و نپذیرفتن زندگی مسالمت آمیز با مسیحیان نیجریه و صراحت شیکاو در کنیز خواندن دختران گروگان و تن دادن به نزاع‌های دینی، ناشی از ناآگاهی از آموزه‌های عقل محورانه اسلام است. تأکید بر غربی بودن آموزش ناصحیح است، چرا که علم و دانش بشری در غرب و شرق عالم تعلیم داده می‌شود و اختصاص به جغرافیای خاصی ندارد. علم مرز ناشناس است. تحریم تعلیمات به مثابه تحریم دانش بشری است. غرب به کسی آموزش‌های دینی نمی‌دهد و کاری به تعلیمات دینی هیچ آیینی ندارد. تعلیماتی که بوکوحرام تحریم کرده و به بهانه آن دختران مردم را دزدیده، علوم، تکنولوژی، ریاضیات، فیزیک و ... است. از همین جاست که مخالفت بوکوحرام با دموکراسی و مردم سالاری در اندیشه‌های عقل ستیزشان سر بر می‌آورد.
اقدامات و تفکرات گروه بوکوحرام کاملاً در تعارض با آیین اسلام است. زیرا اگرچه در چند دهه گذشته در غرب حق تحصیل و آموزش جزء ابتدایی‌ترین و بدیهی‌ترین حق بشری شناخته شده، اما 14 قرن پیش اسلام تحصیل را برای زنان و مردان فریضه دانست. در دین اسلام تحصیل علم و کسب دانش از تعالیمی‌ است که در آن، میان زن و مرد تفاوتی نیست و این دین آسمانی هرگز جنسیت را مانعی در راه دانش اندوزی نمی‌داند. اسلام «علم» را نور و بینایی و «جهل» را ظلمت و نابینایی می‌داند. در قرآن سوره زمر آیه 9 آمده است: «بگو آیا کسانی که می‌دانند و کسانی که نمی‌دانند یکسان‌اند، فقط خردمندان‌اند که پندپذیرند». همچنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز فرموده‌اند: «تحصیل علم برای تمام مردان و زنان مسلمان واجب است». (27) پس اسلام برای پیکار با جهل و بی سوادی، دانستن و علم آموختن را برای همگان نه تنها آزاد دانسته، بلکه آن را «فریضه» شمرده است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مبارزه با بی سوادی را از خانه خود آغاز کرد. هنگام ظهور اسلام در مکه فقط هفده نفر باسواد بودند که یکی از آنها زنی به نام «شفا» بود. این زن به دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حفصه، همسر ایشان، نوشتن آموخت. این عمل پیامبر برای آموختن به دختران و زنان الگو و نمونه شد. دیری نپایید که در مدینه افراد باسواد رو به فزونی نهادند و آمار باسوادها به طور چشم‌گیری بالا رفت. در میان زنان و دختران هم کسانی پیدا شدند که خواندن و نوشتن را فرا گرفتند. شخص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز بخشی از اوقات خود را به آموزش زنان در مسائل دینی اختصاص داده بود. به برکت تعالیم اسلام و دستور پیامبر خیراندیش اسلام بود که زنان همدوش مردان به دانش آموزی روی آوردند. این شیوه نوین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) انقلاب عظیم فرهنگی بود که جهان اسلام را فرا گرفت. زنان در صدر اسلام نه تنها از حق تحصیل دانش برخوردار بودند بلکه‌ این حق را هم داشتند که به تعلیم و نشر دانش به زنان و مردان بپردازند و در بین آنها معلمان و استادانی در بخش‌های مختلف علوم اسلامی‌ وجود داشتند؛ به ویژه در زمینه علم حدیث که زنان می‌توانستند در آن رشته به درجه استادی نائل شوند و در این باره با محدثان و حافظان بزرگ به رقابت برخیزند.

3. تمسک افراطی به خشونت و ترور

با بررسی و واکاوی اقدامات یک دهه حضور بوکوحرام در نیجریه، می‌توان خشونت را یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های اصلی این گروه افراطی برشمرد. برخورد قهری با مؤلفه‌های جدید دنیای معاصر از طریق خشونت و رفتارهای مسلحانه از جمله سیاست‌های آنهاست. ترس و رعب حاکم بر والدین دانش آموزان و دانشجویان نیجریه‌ای‌ ناشی از این سیاست رعب است و تهدید برای تعطیلی کل مدارس نیجریه از اهداف خشونت طلبانه آنهاست. (28)

4. غارت اموال مردم به نام اسلام

از دیگر بنیان‌های رفتاری بوکوحرام، که مخصوصاً از 2009 به بعد بسیار پررنگ شده، دزدی و چپاول اموال مردم تحت سایه سلفی گری و توحش است. در گام نخست، حمله به اموال مردم و در آخرین مرحله فروش دختران مسیحی به دوازده دلار- آن هم به فرمان خدا- بخشی از غارت اموال مردم را در این فرقه نوظهور نشان می‌دهد.
متیو گیدر، استاد دانشگاه، اسلام شناسی، نویسنده و کارشناسی مسائل ژئوپولیتیک جهان عرب و اسلام، در این زمینه می‌گوید:
در واقع، هر غارتی واقعیت دارد. به‌ این دلیل که حمله به مدارس و دانشگاه‌ها بخشی از مارک تجاری بوکوحرام است. تحول بسیار جالب این است که شکائو (29) و بوکوحرام وارد یک منطق قرون وسطایی شده‌اند و ایدئولوژی سلفی را بین اعضای گروه ترویج می‌کنند. این گروه گرویدن به سلفی گری را به بخشی از دختران ربوده شده پیشنهاد خواهند کرد. آنهایی که بپذیرند، از مرگ نجات می‌یابند، اما در عین حال مجبورند در گروه بمانند و با اعضای بوکوحرام ازدواج کنند. با به کار گرفتن همین تفکر، دیگر دختران ربوده شده به شبکه‌های مختلفی فروخته می‌شوند. به‌ ا‌ین ترتیب گروه، منابع مالی متفاوتی دارد. امروز دیگر، منبع تأمین پول محدود به گروگان‌گیری، راهزنی و قاچاق اسلحه و مواد مخدر نیست. باید راه اندازی باندهای روسپی‌گری را هم به‌ این فهرست افزود. (30)

هـ- علل و عوامل پیدایش بوکوحرام

درباره علل شکل گیری و نضج و پیشرفت بوکوحرام در نیجریه دیدگاه‌های متفاوتی مطرح شده است از جمله:
گروه نخست معتقد است بوکوحرام زاییده افراط‌گرایی اواخر قرن بیستم میلادی است که شاید بتوان گروه طالبان افغانستان را نخستین تجربه آن تلقی کرد. بر اساس این دیدگاه، تفکرات خطرناک «دگرمذهب ستیزی» ابن تیمیه در شبه قاره هند، (شامل هند، پاکستان و افغانستان و حتی بنگلادش)، به زایش طالبان و القاعده منجر شد که در نهایت بعد از 11 سپتامبر دامنه آن به خاورمیانه و آفریقا کشیده شد.
معتقدان به ‌این دیدگاه می‌گویند حمایت‌های مالی برخی کشورهای ثروتمند عرب از جریان‌های تندرو که به دنبال رهبری جهان اسلام بودند، این گروه‌ها را که عمدتاً از طیف‌های فقیر و آسیب پذیر یارگیری می‌کنند، پر و بال داد و قدرتمند کرد. این نکته هنگامی ‌تقویت می‌شود که بدانیم بخش عمده‌ای‌ از تحصیلات محمد یوسف در مکه و مدینه تحت آموزه‌های ابن تیمیه شکل گرفته است. (31)
گروه دوم معتقدند نگرانی‌های مسلمانان از رشد مسیحیت و تبلیغات گسترده مسیحیت و سایر مذاهب موجب پدید آمدن گروه‌های تکفیری است. آنها معتقدند گروه‌های سلفی به فراخور وضعیت قومی ‌و مذهبی، فعالیت‌های خود را سازماندهی کرده‌اند. در سوریه کوشیدند جنگ شیعه و سنی راه بیندازند و در بخش‌هایی از آفریقا هم جنگ اسلام و مسیحیت را ساماندهی کردند. کشتار توریست‌های غربی و گروگان گرفتن دختران مسیحی و طیف 50 درصدی مسیحیان در جنوب و شرق نیجریه شاهدی از این دیدگاه است. (32)
گروه سوم هم به‌ این باور رسیده‌اند که ‌این گروه‌ها ساخته و پرداخته آمریکا و قدرت‌های جهانی (33) است که قصد دارند با ایجاد این گروه‌ها، حضور خود را برای غارت منابع این منطقه توجیه کنند و از طرفی چهره‌ای‌ منفور از دین اسلام در جهان نمایش دهند. لذا این گروه‌ها همچنان تحت کنترل سرویس‌های امنیتی غربی هستند. (34)
دیدگاه دیگری هم درباره ‌این گروه‌ها وجود دارد؛ و آن اینکه ‌این گروه‌ها تحت تبلیغات فرقه‌های انحرافی از جمله وهابیت و نحله‌هایی از سلفی گری و با حمایت برخی دولت‌های ثروتمند عرب پا گرفتند و در رشد آنها قدرت‌های غربی هم نقش داشته‌اند. (35)
برخی‌ها نیز معتقدند مدیریت ضعیف، فساد، مشکلات اقتصادی پایدار و افزایش نابرابری‌ها باعث رشد گروه‌های افراط‌گرا شده است، به طوری که یکی از اسقف‌های نیجریه می‌گوید گروه بوکوحرام بیش از آنکه گروهی اسلام‌گرا باشد، جنبش مقاومتی است که در مقابل حکومت ضعیف و ناتوان نیجریه شکل گرفته است. (36)
جاکوب زن، تحلیل‌گر مسائل آفریقا در بنیاد جیمزتاون، نیز می‌گوید: «بسیاری از سربازان این گروه تروریستی از میان جوانان فقیر و بدون هر گونه تحصیلات دینی جذب شده‌اند». طرفداران این گروه، به توافق نامه همکاری ضدتروریستی امضا شده در ده سال پیش اشاره دارند که دو سوی منطقه نفت خیز صحرا را به هم متصل کرد و بعدها عنوان آن به «ابتکار عمل ضدتروریستی فراصحرا» تغییر یافت.
به گفته جرمی‌کینان، کارشناسی ارشد الجزایری در دانشکده مطالعات شرق و آفریقا، رشد و گسترش شاخه القاعده در مغرب در سراسر شمال آفریقا بر مناطق نفت خیز، به ویژه الجزایر، دلتای نیجر، نیجریه، و چاد متمرکز شده است. (37) او استدلال می‌کند که طمع سیری ناپذیر غرب در زمینه نفت و گاز باعث شده است دولت‌های غربی چشم‌ها را به روی نقش دولت‌های دارای نفت، همچون الجزایر، در بال و پر دادن به تروریسم منطقه‌ای‌ ببندند و به جای آن از هرج و مرج ایجاد شده برای مشروعیت بخشیدن به تلاش‌هایشان برای افزایش دسترسی به باقی مانده ذخایر انرژی قاره آفریقا استفاده کنند.
واقعیت دیگری که نمی‌توان نادیده گرفت این است که برخی جریان‌های تکفیری و تروریستی منطقه، بعد از حمله غربی‌ها به لیبی و ساقط کردن رژیم قذافی، جان گرفتند، به ویژه بعد از آنکه القاعده توانست با ایجاد بزرگ ترین پایگاه خود در کشورهای اسلامی‌ بر بن غازی و بخش‌هایی از شرق نفت خیز لیبی مسلط شود و به طور مستقل اقدام به فروش نفت کند. (38) اکنون نیز نگرانی‌هایی در این خصوص وجود دارد که اگر بوکوحرام بتواند بر مناطق نفت‌خیز نیجریه دست یابد، ریشه دین را نیز خواهد خشکاند. (39)

نتیجه

گروه تکفیری (بوکوحرام) در یک دهه اقدامات تکفیری خود و در پی تشدید قدرت سکولارها در حاکمیت نیجریه و افزایش ضریب نفوذ شیعه در میان توده مردم نیجریه و در اثر ناآشنایی با مبانی عقل‌گرایی تفکر اسلامی ‌احیای اسلام را از طریق خشونت و ارعاب پی‌گیری می‌کند. بوکوحرام با تمسک به حربه تکفیر و فراموش کردن شیوه‌های تبلیغی مصلحانه، که در رأس آنها (ادعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَة وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ) است، و تمسک به اولین و ساده ترین شیوه، که تکفیر و تسلیح است، بهترین خوراک را برای امپراتوری رسانه‌ای غرب فراهم کرده، به موج اسلام‌ستیزی دامن می‌زند و بهترین منبع برای معرفی اسلام تکفیری است. مقابله بی مبنای آنها با «آموزش‌های علوم غربی» و هر محصولی از تمدن غرب دستاویزی برای بزرگ ترین «دختر ربایی» جهان امروز شده و کنیز خواندن آنها و فروش دختران مسلمان و مسیحی لکه ننگین جدیدی بر دامن اسلام تکفیری نشانده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. دانشجوی دکتری مذاهب اسلامی‌دانشگاه ادیان و مذاهب قم.
2. نیجریه، کتاب سبز، ص259.
3. Nehemia Levtzion &Randall L. Pouwels (eds.), The History of Islam in Africa.
4. http://iranbazgoo.persianblog.ir/post/381.
5. محمد حسن ایپکچی، برگرفته از مقاله «بیداری اسلامی‌ زیر صحرای آفریقا»، در:
http://iranbazgoo.persianblog.ir/page/6.
6. جانین دوجیووانی، «دختران ربوده شده ... در بند شیکائو»، ترجمه در: نشریه پنجره، ش 198، ص 35؛ www.mouood.org.
7. سید امین ‌هاشمی، «تحصیل ممنوع»، در: donya-e-eqtesad.com/news/803785.
8. «بوکوحرامیسم، علیه دین»، به نقل از سایت شفقنا؛ و نیز http://www.jamesamonline.ir/newspreview/1543577432674328010.
9. «حرم حرام بوکوحرام»، ترجمه: پرناز طالبی، نشریه پنجره، س 6، ش198، ص33.
10. «مرگ رهبر طالبان نیجریه؛ پایان درگیری‌ها یا آغاز موج جدید نزاع خونین» در: avapress.com.
11. «تجارت دختران 12 دلاری» در: afghanirca.com.
12. «معمای حل نشده‌ی بوکوحرام)، ترجمه: محمدعلی فیروز آبادی، به نقل از سایت شفقنا.
13. «حرم حرام بوکوحرام»، ترجمه: پرناز طالبی، نشریه پنجره، س6، ش198، ص34.
14. http://www.shafaqna.com/persian/articels/item/73496.
15. اشپیگل، ترجمه: محمدعلی فیروز آبادی، به نقل از سایت شفقنا.
16. «بوکوحرام رعب و وحشت را در نیجریه حاکم کرده است»، در: persian.euronews.com.
17. سی‌. ان. ان.، «بوکوحرام، شورشی خونین، چالشی بزرگ»، ترجمه: فرهاد فرجاد، به نقل از سایت شفقنا.
18. trackingterrorism.org/article/danger at home"book haram.
19. «بوکوحرام رعب و وحشت را در نیجریه حاکم کرده است»، در: persian.euronews.com.
20. «با بوکوحرام آشنا شویم»،khabaronline.ir/service/Politics.
21. اشپیگل، ترجمه: محمدعلی فیروزآبادی، به نقل از سایت شفقنا.
22. The Rise of Boko Haram in Nigeria, Sep 26, 2011, Author: David Cook www.ctc.usma.edu.
23. http://www.aljazeera.com/news/africa/2010/02/2010298114949112.html.
24. http://www.jameiamonline.ir/newspreview/1543577432674328010.
25. http://www.shafaqna.com/persian/other-services/other news/item/73652-
%D8%A8%D9%.88%DA%A9%D9%88%D8%AD D8%B1%D8%A7%D9%85%DB%8C9% D8%B3%DB%8C9%D9%85 D8%B9%D9%84%DB%8C9%D9%87%D8%AF%DB%8C9%D9%86.html.
26. http://www.jamejamonline.ir/newspreview/1543577432674328010.
27. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج1، ص172.
28. «بوکوحرامیسم علیه دین»، به نقل از سایت شفقنا.
29. یا شیکاوه.
30. «بوکو حرام؛ جهاد با طعم تجارت»، در: euronews.com.
31. http://www.jameiamonline.ir/newspreview/1543577432674328010.
32. «با بوکوحرام آشنا شویم»، در: khabaronline.ir/service/Politics.
33. سید محمد فضل الله، «پدیده تکفیر و خطرات آن برای جامعه اسلامی»، در:
http://www.bayynat.ir/index/?state=article&id=1110.
«بوکوحرام دست نشانده رژیم صهیونیستی»، در: http://www.adyannet.com/news/12574.
34. محمدرضا بدیعی، «جایگاه بوکوحرام در تاکتیک و استراتژی غرب»، در: http://alefir/vtpejb2295h8.ib.html.
35. «بوکوحرام؛ یک تیر و چند نشان سفارت آمریکا در قلب آفریقا»، در: .www.mashreghnews.ir.
36. «بوکوحرامی‌ها چهره‌ای‌ منفور از دین در جهان به نمایش گذاشته‌اند»، در:
http://dornews.com/News.Details.aspx News=2333516.
37. به نقل از اسلام تایمز، به آدرس:http://www.islamtimes.org/prob5fbsorhbw9p.uiur.html.
38. به نقل از اسلام تایمز، به آدرس: ..http://www.islamtimes.org/prob5fbf?rhbw9p.uiur.html.
39. «بوکوحرامیسم علیه دین»، در: http://www.shafaqna.com/persian/other-services/other.

منابع تحقیق :
1. نیجریه، کتاب سبز 259، چاپ اول، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، تهران، 1388.
2. دوجیووانی، جانین، «دختران ربوده شده ... در بند شیکائو»، نشریه پنجره، ش198.
3. «حرم حرام بوکوحرام»، ترجمه: پرناز طالبی، نشریه پنجره، س6، ش198.
4. Nehemia Levtzion & Randall L. Pouwels (eds.), The History Of Islam in Africa, Ohio University Press, U.S.A, 2000.
5. adyannet.com.
6. afghanirca.com.
7. alef.ir.
8. aljazeera.com.
9. avapress.com.
10. bayynat.ir.
11. donya-e-eqtesad.com.
12. dornews.com.
13. euronews.com. 14.iranbazgoo.persianblog.ir.
15. islamtimes.org .
16. jamesamonline.ir.
17. khabaronline.ir.
18. khabaronline.ir.
19. mashreghnews.ir.
20. shafaqna.com.
21. trackingterrorism.org.
22. cte.usma.edu.
23. mouood.org.

منبع مقاله :
به کوشش مهدی فرمانیان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، قم: دارالإعلام لمدسة اهل بیت (علیه السلام) ، چاپ اول


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

بررسی اندیشه‌ها و رفتارهای گروه تکفیری بوکوحرام بررسی اندیشه‌ها و رفتارهای گروه تکفیری بوکوحرام


ادامه مطلب ...

تبارشناسی سلفی‌های تکفیری در پاکستان و پیامدهای آن

[ad_1]

چکیده

جریان سلفی‌گری تکفیری که با حمایت استعمار روز به روز در جهان اسلام در حال گسترش است، آسیب‌ها و مشکلات زیادی را برای مسلمانان در پی داشته است. هدف اصلی دشمنان اسلام در پس این حمایت‌ها علاوه بر سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن، معرفی اسلام به عنوان نماد خشونت و افراط‌گری است تا جایی که مسلمانان را مساوی تروریست می‌خوانند. پاکستان از جمله کشورهای اسلامی‌ است که سال‌ها قربانی سیاست‌های تفرقه انگیز دشمنان و مسلمان نماهای سلفی تکفیری شده است. ظهور و بروز فرقه‌های تکفیری در این کشور کهن و بزرگ اسلامی ‌با جریان‌های سیاسی- مذهبی حاکم و تأثیرگذار پیوند عمیق خورده و حاکمیت سیاسی پاکستان در برهه‌ای از زمان در ترویج و تبلیغ برخی از این فرقه‌ها نقش اساسی داشته است که پیامدهای آن هنوز مشاهده می‌شود. برخی گروه‌های سلفی پاکستان که گاه به صورت حزب سیاسی با نفوذ، گاه به صورت گروه تروریستی، یا به صورت فعالیت‌های فرهنگی عمل می‌کنند عبارت‌اند از: دیوبندی، بریلوی، القاعده، سپاه صحابه، طالبان، لشکر جهنگوی، لشکر طیبه و ... . بخش قابل توجهی از خشونت‌های عملی این گروه‌ها از قبیل کشتارهای بی رحمانه، عملیات‌های انتحاری، تخریب اماکن مقدس و ... ناشی از جهل علمی‌ و ناآشنایی آنها با اسلام ناب محمدی است که به دروغ تحت لوای نام سلف انجام می‌پذیرد.
کلید واژه : پاکستان، تکفیری، سلفی‌گری، طالبان، القاعده، سپاه صحابه، وهابیت، دیوبندی، لشگر جهنگوی.

مقدمه

جریان سلفی‌گری تکفیری روز به روز در سطح جهان اسلام گسترش می‌یابد و به تبع آن فعالیت‌های مختلف افراطی به نام اسلام گرایی نیز افزایش یافته است که سر بریدن و کشتارهای گروه‌های تکفیری در سوریه، پاکستان، عراق و ...، ماحصل ترویج عقاید این جریان است. پاکستان به جهات مختلف اهمیت دارد، ولی برای آنکه بحث روشن تر شود ابتدا به تاریخ پیدایش و چگونگی شکل‌گیری و کالبد شکافی تکفیر اشاره می‌کنیم. تبارشناسی جریان‌های تکفیری، که به ریشه یابی اندیشه‌های تکفیری و تاریخ و چگونگی پیدایش آنها می‌پردازد، در روشنگری و پرده برداری از چنین جریان‌هایی که به نام سلف انجام می‌شود اهمیت فراوانی دارد؛ زیرا شناخت این اندیشه‌ها در طول تاریخ و حلقه پیوند این اندیشه‌ها با یکدیگر چهره واقعی آنها را برملا می‌سازد. همچنین اشاره‌ای گذرا به کارنامه جریان‌های تکفیری در پاکستان، از قبیل جنایت‌ها و هدم آثار اسلامی ‌و خسارت‌هایی که‌این جریان‌ها بر جهان اسلام وارد کرده‌اند، می‌تواند مسلمانان را برای مقابله با این گروه‌های ساختگی متحد کند و جلوی آسیبهای بیشتر را بگیرد.

پاکستان قربانی افراط‍‌گری سلفی تکفیری

مروری هرچند گذرا به تاریخ پاکستان راه شناسایی بهتر جریان‌های تکفیری در این کشور بزرگ اسلامی ‌را هموار می‌کند. پس از جدا شدن پاکستان از هند در 1947، متأسفانه کشور پاکستان به بهشت جریان‌های تکفیری تبدیل شد و آنها با تمام توان به کشتار مسلمانان پرداختند و در سال‌های اخیر این جنایت‌ها ابعاد گسترده‌تری پیدا کرده است. مردم مظلوم پاکستان به نام اسلام سلفی سال‌هاست که در آتش تکفیر و بی رحمی‌ می‌سوزند و این کشور جولانگاه آدم کشان وهابی سلفی تکفیری شده است. با این حال تاکنون تحقیق جامعی درباره ماهیت گروه‌های تروریستی و رهبران این اندیشه و حامیان خارجی آنها و برآورد خسارت‌های ناشی از آن نشده است. تبلیغ وهابیت سلفی تکفیری در کشورهای اسلامی، مخصوصاً پاکستان، از جهات مختلف مسئله‌ای جدّی است. این جریان سازی فرقه‌ای، غیر از انحراف‌های اساسی، ابزاری در دست استعمارگران و سیاست‌های شیطانی آمریکا و انگلستان است و یکی از عوامل اصلی ایجاد اختلاف بین مسلمانان محسوب می‌شود که نمونه‌های آشکار آن را در پاکستان مشاهده می‌کنیم. ایجاد تفرقه در دنیای اسلام، خواست استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و صهیونیسم است و در اثر وجود اختلاف‌ها و تشدید آن، دشمنان اسلام بیشترین بهره برداری را از ذخایر مادی و معنوی کشورهای اسلامی‌کرده‌اند. آنها با ایجاد اختلاف و فرقه سازی جهان اسلام را به خود مشغول کرده‌اند و کشورهای تأثیرگذار، از جمله پاکستان، را به گونه‌ای درگیر جنگ و کشتار کرده‌اند تا خطری متوجه آنها نباشد. هرچند تاریخ اسلام شاهد چنین جریان‌های تفرقه افکنانه در طول تاریخ بوده و گروه‌هایی چون خوارج به برترین شخصی جهان اسلام امام علی (علیه السلام) نیز نسبت کفر و خروج از دین را داده‌اند، اما در شرایط کنونی اختلافات ناشی از جهل به مبانی اسلام و ناآشنایی با فقاهت، جهان اسلام را با خطری بزرگ مواجه ساخته و مسلمانان را به خود مشغول کرده است. آشکار ساختن چنین برداشت‌های ناصواب از دین در پرتو مفهوم شناسی واژه‌های تأثیرگذاری چون «اسلام» و «کفر» است.

مفهوم شناسی تکفیر و تکفیری

«تکفیری» عنوانی است که به فرد یا جریانی اطلاق می‌شود که غالباً برخاسته از قرائت‌های مختلف سلفی وهابی، مسلمانان را به صرف آنکه با آنها هم عقیده نیستند، برخلاف معیارهای شرعی شناخته شده، متهم به کفر و خروج از دین می‌کنند. کافر خواندن مسلمانان یا اصولاً مذاهب اسلامی، پیامدها و واکنش‌های عملی مهمی ‌در جوامع اسلامی‌دارد. چنان که فتاوای تکفیری در پس بسیاری از اقدامات تروریستی در جهان اسلام، از جمله پاکستان، قرار دارد. یکی از پرسش‌های اساسی این است که‌ آیا نسبت دادن کفر به برخی مسلمانان با مبنا و سنت سلف صالح مطابقت دارد؟ آیا چنین اباحه گری افراطی و خشونت‌های ناشی از آن توجیه صحیح اسلامی‌ دارد؟ پاسخ این موارد به چگونگی تلقی و برداشت از معنا و حقیقت «کفر» بستگی دارد. «کفر» در لغت، در معنای «انکار» به کار رفته است. زیرا پوشانیدن چیزی، به انکار آن می‌انجامد. (2) در اصطلاح، «کفر» به صورت مطلق درباره کسی به کار می‌رود که وحدانیت خداوند، نبوت یا شریعت و یا همه‌ اینها را انکار کند. (3)
از دیدگاه تمامی ‌فقهای شیعه، اگر کسی یکی از ضروریات اسلام را انکار کند، کافر و بیرون از دین است. هیچ مسلمانی، خدا، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، قیامت و دستورهای اسلام را انکار نمی‌کند. اگر هم نظر و عقیده‌ای در بین فرقه‌های اسلامی‌ درباره مسائل مربوط به توحید، نبوت و غیر آن مطرح شده، از ضروریات دین نیست؛ بلکه از مسائل نظری است که انکار آن، به معنای خروج از دین نیست؛ زیرا مسائل غیرضروری که با اجتهاد صحیح انجام شود، انکار آن، خروج از اسلام نیست. برای نمونه، سید کاظم طباطبایی، صاحب عروه می‌گوید:
کافر کسی است که منکر الوهیت یا توحید یا رسالت یا امری ضروری از ضروریات دین شود. البته انکار ضروری دین، در صورتی موجب کفر می‌شود که توجه به ضروری بودن آن داشته باشد، به گونه‌ای که انکار آن، به انکار رسالت بازگردد. (4)
محمد کرکی، عالم بزرگ شیعه، نیز می‌نویسد:
علمای شیعه فرقه‌های خوارج، غلات، نواصب و اهل تجسیم را نجس می‌دانند؛ اما فرقه‌های دیگر، چنانچه یکی از ضرورت‌های دین را انکار نکنند، جزء مسلمانان به شمار می‌آیند. (5)
آیت الله خویی، مرجع تقلید شیعیان نیز می‌فرماید:
«آنچه در تحقق اسلام دخالت دارد و طهارت و احترام مال و جان و غیر آن دو، بر او مترتب می‌شود عبارت است از اعتقاد به وحدانیت خدا، نبوت و معاد که فرقه‌های اسلامی ‌به آن عقیده دارند»؛ (6) «کسی که ولایت را انکار می‌کند، هر گاه شهادتین را بر زبان جاری کند، حکم اسلام ظاهری را دارد؛ چنان که سیره قطعی ائمه اهل بیت بر طهارت اهل سنت دلالت می‌کند». (7)
بنابراین، از دیدگاه علمای شیعه، بین طهارت و مسلمان بودن، ملازمه وجود دارد؛ یعنی هر مسلمانی محکوم به طهارت است.
بسیاری از مراجع بزرگ سنی نیز از تکفیر، نهی کرده‌اند و این نشانگر برائت آنها از چنان نسبت‌هایی است. از جمله احمد بن حنبل در مغنی المحتاج، (8) خطاب به علمای فرقه جهمیه می‌گوید: «آنچه شما به آن عقیده دارید، اگر من بپذیرم، کافر می‌شوم؛ ولی من شما را تکفیر نمی‌کنم زیرا شما از نظر من جاهل هستید». (9) ابن تیمیه بر آن است که: «وجوب و تحریم و عقاب و ثواب و تکفیر و تفسیق مربوط به خداوند متعال و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است و هیچ کس حق صدور حکم در این موارد را ندارد». (10) طحاوی می‌نویسد:
شیعیان، اهل قبله هستند؛ و مادام که چیزی در ایشان ندیده‌ایم، آنها را به کفر و شرک و نفاق متهم نمی‌کنیم. از درونشان نیز خداوند متعال آگاه است. زیرا ما فرمان داریم که حکم به ظاهر کنیم و از گمان و پیروی از آنچه نمی‌دانیم، نهی شده‌ایم. (11)
بنابراین، اعتقاد نداشتن به عدالت صحابه یا همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا بعضی از خلفای نخستین، ملاک کفر نیست؛ حتی اگر هم فرض کنیم که شیعیان آنها را لعن کنند، بالاترین حد آن، معصیت بزرگ و جرمی‌ عظیم است. میان این عنوان و عنوان کفر که موجب جدایی و خارج شدن از دین اسلام است، تفاوت بسیاری وجود دارد. همان گونه که در بسیاری از متون امامان شیعه (علیه السلام) حکم به مسلمان بودن اهل تسنن وجود دارد، و آنها در هر گونه اثری که مترتب بر عموم مسلمانان باشد، همچون شیعیان‌اند، شیعیان نیز اهل سنت را کافر نمی‌دانند. (12) بنابراین، همان طور که مشاهده شد، اکثر علمای مسلمان، اعم از شیعه و سنی، به طهارت و اسلام پیروان سایر مذاهب حکم داده‌اند؛ اما در هر دو گروه شیعه و سنی، عالمان تندرویی هستند که مصالح اسلام را در نظر ندارند و با حکم و سخن خود، عامل تکفیر و تفرقه می‌شوند. (13) و متأسفانه بستر بسیاری از کشتارها و جنایات بی رحمانه را در پرتو برداشت‌های غلط خود از معنا و حقیقت اسلام و کفر مهیا می‌سازند. در این خصوص مسئولیت خطیر دانشمندان بصیر مسلمان اقتضا دارد با بیان مبانی و اصول و مسائل اسلام و کفر، راه را بر چنین برداشت‌های نادرست ببندند و حساب اصول و ضروریات دین را از فروعات جدا کرده، آتش فتنه و اختلاف را خاموش کنند.

سلفی‌گری

با توجه به‌ اینکه جریان‌های تکفیری به خطا، خود را به سلف نسبت می‌دهند و نام سلفی بر خود می‌نهند، شناخت جایگاه و تفاوت‌های آنها با منش و روش سلف، اهمیت بسزایی دارد. به عبارت دیگر، جریان‌های سلفی انواع مختلفی دارند که فقط گروه کوچکی از آنها تکفیری هستند. تفکیک جریان‌های تکفیری از سلفی‌ها امری ضروری است که به تحقیق و بررسی بیشتر نیاز دارد، ولی در این مقال در حد اشاره بسنده می‌کنیم.
سلفی‌گری در معنای لغوی به معنای تقلید از گذشتگان، کهنه‌پرستی یا تقلید کورکورانه از مردگان است، اما سلفیه (اصحاب السلف الصالح) در معنای اصطلاحی آن، نام فرقه‌ای است که تمسک به دین اسلام جسته، خود را پیرو سلف صالح می‌دانند و در اعمال، رفتار و اعتقادات خود، سعی بر تابعیت از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، صحابه و تابعین دارند. آنها معتقدند عقاید اسلامی‌ باید به همان نحو بیان شوند که در عصر صحابه و تابعین مطرح بوده است؛ یعنی عقاید اسلامی‌ را باید از کتاب و سنت فرا گرفت و علما نباید به طرح ادله‌ای غیر از آنچه قرآن در اختیار می‌گذارد، بپردازند. در اندیشه سلفیان، اسلوب‌های عقلی و منطقی جایگاهی ندارد و فقط نصوص قرآن، احادیث و نیز ادله مفهوم از نصوص قرآن برای آنها حجیت دارد. (14)
معتقدان به سلف صالح، عقاید خود را به احمد بن حنبل (164-241 ه.ق.) نسبت می‌دادند. تصاویری که از احمد بن حنبل در منابع مختلف ارائه شده، وی را محدثی سنت گرا و ضد فقاهت و اجتهاد نشان می‌دهد که از تمسک به رأی تبری می‌جسته و فقط به قرآن و حدیث استدلال می‌کرده است؛ و چون در استناد به حدیث بسیار مبالغه می‌کرده، گروهی از بزرگان اسلام، مانند محمد بن جریر طبری و محمد بن اسحاق الندیم، او را از بزرگان حدیث- و نه از مجتهدان اسلام- شمرده‌اند. در واقع، ابن حنبل به عنوان محدثی برجسته و پیرو طریقه اصحاب حدیث با هرگونه روش تأویلی و تفسیر متون مخالف بود و با بزرگان اصحاب رأی، سر ناسازگاری داشت. وی مخالفت با سنت را بدعت می‌خواند و با «اهل الاهواء والبدع» موافق نبود. (15)
آنچه مسلم است، احمد بن حنبل بیش از یکصد و پنجاه سال پیشوای عقاید سنتی- سلفی بود، اما «به طورکلی قشری بودن، متابعت از ظاهر کلام، جمود افکار، تعصب مفرط حنبلیان، دورافتادگی مکتب فقهی ایشان از واقعیت زنده تاریخی و مهجوری از هر آنچه در اجتماع و زندگی روزمره تازه بود، در مجموع، منجر به سقوط و انحطاط این مذهب و کم طرفدار بودن این فرقه شد». (16) پس از مرگ احمد بن حنبل، اندیشه‌ها و افکار وی نزدیک به یک قرن ملاک سنت و بدعت بود، تا اینکه عقاید وی و نیز سلفی‌گری تحت تأثیر انتشار مذهب اشعری به تدریج فراموش شد. در قرن چهارم هجری، ابومحمد حسن بن علی بن خلف بر بهاری در احیای سلفی‌گری کوشید، اما در برابر شورش مردم کاری از پیش نبرد.
در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم، احمد بن تیمیه و سپس پیروانش، از جمله ابن قیم جوزی، عقاید حنابله را به گونه‌ای افراطی تر احیا کردند. ابن تیمیه، به عنوان متکلم و مدافع متعصب مذهب حنبلی، با آزاد اندیشی و تأویل مخالف بود و لذا اقداماتش بیش از پیش باعث انحطاط و عقب ماندگی مذهب حنبلی شد. عصر ابن تیمیه، دوره انحطاط و تنزل تفکر فلسفی و استدلال منطقی و همچنین قرن روی آوردن به ظواهر دین و توجه سطحی به معارف خشک و مذهبی دانسته شده است. (17)

احیای سلفی‌گری افراطی با ظهور وهابیت

در قرن دوازدهم هجری قمری، محمد بن عبدالوهاب نجدی (1115-1206ه. ق.) با طرح مجدد ادعای بازگشت به اسلام اصیل، اندیشه پیروی از سلف صالح را بار دیگر به عرصه منازعات کلامی‌آورد. او با استناد به حدیث نبوی «بدأ الاسلام غریبا و سیعود غریبا» (18) معتقد بود اسلام اصل نخستین را در غربت یافته است؛ از این رو، وی با آنچه خود آن را بدعت و خلاف توحید می‌خواند، به مبارزه برخاست و مسلمانان را به سادگی اولیه دین و پیروی از سلف صالح دعوت می‌کرد و مظهر بارز سلف صالح او نیز امام احمد بن حنبل بود. (19)
به اعتقاد وهابیان، مذهب وهابی نه نحله‌ای جدید، بلکه، همان مذهب سلف صالح است و از این رو، خود را «سلفیه» نیز می‌نامند؛ زیرا آنها مدعی هستند که در اعمال و افعال خود، از سلف صالح، یعنی از اصحاب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و تابعین آنها پیروی می‌کنند. وهابیان معتقدند باید اساس دین بر قرآن و مفاهیم ظاهری احادیث صحیح پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اصحاب او نهاده شود و در پی آنند که ‌این آیات و روایات بدون هر گونه تغییر و تأویل مورد استناد و عمل قرار گیرد؛ یعنی صرفاً به ظاهر مفاهیم آنها عمل شود. از این رو، آنها آن دسته از رفتار و کردار مسلمانان را که با قرآن و احادیث اصلی تطبیق نمی‌کند، انحراف از اصول و فروع اصلی قرآن و اسلام می‌شمارند. (20)
دکتر محمد سعید رمضان البوطی، از منتقدان اندیشه سلفیه و فرقه وهابیت، در کتاب السلفیة مرحلة زمینة مبارکة لا مذهب اسلامی‌ درباره سلفیه و پیدایش آن می‌گوید:
سلفیه پدیده‌ای ناخواسته و نسبتاً نوخواسته است که انحصارطلبانه مدعی مسلمانی است و همه را جز خود، کافر می‌شمرد؛ فرقه‌ای خودخوانده که با به تن درکشیدن جامه انتساب به سلف صالح و با طرح ادعای وحدت در فضای بی‌مذهب، با بنیان وحدت مخالف است. سلفیه، یعنی همان بستر وهابیت، مدعی است که هیچ مذهبی وجود ندارد و باید به عصر سلف، یعنی دوران صحابه، تابعین و تابعینِ تابعین بازگشت و از همه دستاوردهای مذاهب که حاصل قرن‌ها تلاش و جست و جوی عالمان فرقه‌ها بوده و اندوخته‌ای گران‌سنگ از فرهنگ اسلامی‌ در ابعاد گوناگون پدید آورده است و با پاس داشت پویایی اسلام و فقه اسلامی‌ آن را به پاسخ‌گویی به نیازهای عصر توانا ساخته است، چشم پوشید و «اسلام بلامذهب» را اختیار کرد. سلفیه دستی به دعوت بلند می‌کند و می‌گوید: «بیایید با کنار گذاشتن همه مذاهب به سوی یگانه شدن برویم» اما با دست دیگر، شمشیر تکفیر برمی‌کشد و مدعی است که با حذف دیگران از جامعه اسلامی‌ و راندن آنان به جمع کفار، جامعه اسلامی ‌را یک دست می‌کند. در پشت این دعوت به بی مذهبی، نوعی مذهب نهفته و بلکه دعوت، خود نوعی مذهب است، آن هم مذهبی گرفتار چنگال جمود و تنگ نظری که اسلام را به صورت دینی بی تحرک، بیروع، ناقص، ناتوان و بی جاذبه تصویر می‌کند و با احیای خشونت و تعصب، راه را بر هر گونه نزدیک شدن به همدیگر می‌بندد. (21)

وضعیت جریان‌های سلفی وهابی در پاکستان

کشور اسلامی‌ پاکستان با چهار ایالت پنجاب، سرحد، سند و بلوچستان در همسایگی شرقی ایران با فرهنگ سنتی- اسلامی‌ و حاکمیتی حزبی، همواره با طمع و تجاوز استعمارگران خارجی مواجه شده است. مهم‌ترین احزاب پاکستان، حزب «مردم»، «جماعت اسلامی»، «استقلال» و «نهضت اجرای فقه جعفری» است و این کشور به دلیل فقر فرهنگی و نفوذ روحانیان متعصّب و مخالف شیعه، یکی از عمده‌ترین مراکز تبلیغ وهابیت در بین کشورهای اسلامی ‌به شمار می‌آید. گروه‌های سلفی وهابی پاکستان گاه به صورت حزب سیاسی، با نفوذ در دولت، گاه به صورت گروه‌های فرقه گرای تروریستی و زمانی به صورت فعالیت‌های فرهنگی عمل می‌کنند که به مهم‌ترین این گروه‌ها اشاره می‌کنیم:

1. دیوبندی

در 1282 ه. ق. مدرسه‌ای در هند و در شهر «دیوبند» به دست محمد قاسم نانوتوی و رشید احمد کنکوهی تأسیس شد. در آن مدرسه تعدادی از طلاب در رشته علوم دینی و خصوصاً فقه حنفی مشغول تحصیل شدند. از همین مدرسه زیربنای مکتب دیوبندی شکل گرفت. این فرقه مسلمان، و اهل سنت و جماعت‌اند. در فقه، تابع فقه حنفی هستند و در سلوک و مسائل اخلاقی، صوفی هستند و از لحاظ عقیدتی پیرو ابومنصور ماتریدی‌اند. (22) مکتب دیوبند امروزه یکی از مهم‌ترین جریان‌های دینی در جهان اسلام است که نفوذ و گسترش قابل توجهی در میان مسلمانان جنوب آسیا پیدا کرده و حتی اهمیت سیاسیِ بین المللی دارد.
این اهمیت از آنجا مایه می‌گیرد که ‌این مکتب با رگه‌های نیرومند بنیادگرایانه خود، بسترساز پیدایش بسیاری از گرایش‌ها و گروه‌هایی شده که برای تحقق آرمان‌های خود دست به خشونت می‌زنند. از این رو نام مکتب دیوبند، یادآور ستیزه جویی ضدغربی و خشونت فرقه‌ای است. با این حال، این تصویر از مکتب دیوبند فقط در خصوص حیات و فعالیت آن در چند دهه گذشته صادق است و برای شناخت بهتر و دقیق تر این جریان مذهبی، باید به سیر تحول تاریخی آن توجه کرد.
شالوده و بنیان اندیشه دینی مکتب دیوبند، برگرفته از اندیشه‌ها و آرای «شاه ولی الله دهلوی» است. (23) شاه ولی الله را می‌توان بزرگ‌ترین شخصیت دینی مسلمانان شبه قاره در چند سده اخیر دانست. بسیاری وی را میانجیِ گذار جامعه مسلمانان هند از دوره سنت به عصر جدید می‌دانند. در واقع، تأثیر عقاید و نظام باورهای وی در میان همه جریان‌های مذهبی امروز پاکستان و هند کم و بیش نمایان است. کار عمده وی را می‌توان در دو محور عمده شناسایی و بررسی کرد: نخست تلاش و رویکرد وی برای ایجاد آشتی و هماهنگی میان مذاهب و گرایش‌های گوناگون فقهی، کلامی، تصوف و . . .؛ و دوم به وجود آوردن یک دستگاه فکری منسجم و بسامان که می‌توانست به گونه‌ای مناسب برای سامان دادن زندگی و حیات مادی معنوی افراد و جوامع مسلمان به کار آید. به هر روی مکتب دیوبند از هنگام تأسیس مدرسه دارالعلوم دیوبند تا کنون بیش از هر جریان دیگری خود را وامدار اندیشه‌های شاه ولی الله و ادامه دهنده آن می‌داند؛ و این به رغم آن است که در موارد بسیاری، آشکارا از آن فاصله گرفته است. می‌توان گفت تشکیل حکومت یک پارچه اسلامی ‌یا همان «امارات اسلامی» یکی از یادگارهای برجای مانده از اندیشه سیاسی شاه ولی الله است که بسیاری از گروه‌های دیوبندی و غیردیوبندی هم سودای آن را در سر می‌پرورانند.
در دوره پیش از تجزیه شبه قاره و تشکیل کشور پاکستان، مهم‌ترین سازمان سیاسی‌ای که عمدتاً علمای دیوبندی تشکیل دادند، «جمعیت علمای هند» بود. (24) این جمعیت در 1919 م./ 1298ه.ش، و در دوره‌ای که «جنبش خلافت» در هند جریان داشت، تأسیس شد. علمای دیوبندی با کمک برخی علمای دیگر این سازمان را ایجاد کردند تا رهبری نهضت مسلمانان بر ضد استعمار بریتانیا را بر عهده گیرد و نیز حمایتی باشد از خلافت عثمانی که در سال‌های پس از جنگ جهانی اول در معرض نابودی قرار گرفته بودند. جنبش خلافت با نهضت «عدم همکاری» به رهبری کنگره ملی هند و مهاتما گاندی هم زمان شد و این دو سازمان با کمک یکدیگر خواهان دست‌یابی هند به استقلال بودند. بنابراین، جمعیت علمای هند و به طور کلی علمای دیوبندی با جدایی مسلمانان و تشکیل کشور مستقل که در دهه‌های 1930-1940 م./ 1310-1330 ه. ش. به رهبری محمدعلی جناح و مسلم لیگ هند در جریان بود، مخالف بودند. پس از تأسیس پاکستان نیز بیشتر علمای دیوبندی با استقلال آن مخالف بودند و از مهاجرت به پاکستان خودداری کردند. به نظر آنها، اندیشه تشکیل کشور مستقل برای مسلمانان، از انگیزه‌های استعماری بریتانیا مایه می‌گرفت که می‌خواستند مانع از اتحاد همه هندوها و تشکیل یک هند مستقل و قدرتمند شوند. اینها البته دو انگیزه مهم دیگر هم در مخالفت خود داشتند. به نظر آنها، محمدعلی جناح و رهبران مسلم لیگ افرادی سکولار و دست کم سست دین بودند که شایستگی به دست گرفتن رهبری خواسته‌های سیاسی مسلمانان را نداشتند. افزون بر این، به نظر ایشان با تشکیل پاکستان، آن دسته از مسلمانانی که در قلمرو هند باقی می‌ماندند، با سرنوشتی نامعلوم روبه رو می‌شدند و قادر نبودند به خوبی از حقوق سیاسی- اجتماعی خود دفاع کنند. با این حال، اقلیتی از علمای عضو جمعیت علمای هند، با جنبش پاکستان همراه شدند و بدان پیوستند. برجسته‌ترین آنها، «مولانا شبیر احمد عثمانی» بود. اینها در 1945م./1324 ه. ش. از جمعیت علمای هند جدا شدند و «جمعیت علمای اسلام» را تأسیس کردند که تا کنون به رغم انشعاب‌های گوناگون، مهم‌ترین حزب سیاسی دیوبندی، و یکی از مهم‌ترین احزاب اسلام‌ گرای پاکستان به شمار می‌رود. (25)
با توجه به مطالب پیش گفته، باید دانست میان آنچه امروز به ویژه در پاکستان به نام جریان دیوبندی معروف است و جریانی که پیش از تأسیس این کشور در هند بدین نام خوانده می‌شد، تفاوت‌هایی وجود دارد. البته در مخالفت با زیاده‌روی در آیین‌ها و آداب صوفی‌گری که همواره در میان مسلمانان شبه قاره رایج بوده است، و همچنین داعیه تشکیل حکومتی یکپارچه برای مسلمانان، در کنار رگه‌هایی از فرقه گرایی، اموری هستند که در هر دو دوره وجود داشته‌اند. ولی جریان دیوبندی در دوره پیش از تجزیه شبه قاره جریان ریشه داری بود که عالمان بزرگی را در دامن خود پرورش داد. از جمله آنها می‌توان مولانا محمود حسن، مولانا محمد حسین مدنی، سید
سلیمان ندوی، عبیدالله سندی، و مولانا شبیر عثمانی را نام برد. همچنین اشخاص برجسته‌ای مانند ابوالکلام آزاد با جمعیت علمای هند و مکتب دیوبند ارتباط داشتند. (26) در این دوره جریان دیوبند به تصوف میانه رو دل بستگی داشت و به طور عمده پیرو مکتب چشتیه بودند؛ حال آنکه جریان دیوبند معاصر، مخالفت و حتی دشمنی سرسختانه با جریان‌های تصوف دارد. در دوره پس از تجزیه، جریان دیوبندی مرتبه و جایگاه علمی‌ خود را به کلی از دست داد و فقط از جنبه‌های سیاسی و اجتماعی اهمیت ویژه‌ای پیدا کرد. همین امر سبب شد این جریان استقلال هویتی خود را تا‌ اندازه‌ای از دست بدهد و در دهه‌های اخیر تحت نفوذ وهابیت قرار گیرد. مدرسه‌های دیوبندی ای که امروز در پاکستان وجود دارند، بیش از آنکه «عالم مذهبی» تربیت کنند، جوانان تهی دست و پرشور را جذب کرده، در راستای اهداف و آرمان‌هایی که چندان نیازمند برخورداری از سطوح بالای علم دینی نیست، سازماندهی می‌کنند. چنان که امروزه جریان دیوبندی در پاکستان نه با نام عالمان بزرگ و شخصیت‌های علمی ‌برجسته، بلکه با نام گروه‌های شبه نظامی‌و سازمان‌های ستیزه‌گر شناخته می‌شود. حتی بسیاری از کسانی که با پیشوند «مولانا» خوانده می‌شوند دانش و تحصیلات دینی بسیار ناچیزی دارند. علت و ریشه این وضع را تا اندازه زیادی باید در تحولی که در دهه‌های پس از تأسیس پاکستان در خاستگاه اجتماعیِ جریان یا مکتب دیوبند روی داد جست وجو کرد. (27)
در دهه‌های اخیر فعالیت‌ها و جهت گیری‌های مکتب دیوبند در پاکستان توجه فراوانی را برانگیخته و ابعادی فراملی یافته است. علت آغازگر و بسیار مهم در پیش آمدن این تحولات، زنجیره وقایع و فرآیندهایی بود که از اواخر دهه 1970م./1350 ه. ش. در افغانستان رخ داد و این کشور را به میدان «جهاد» و رویارویی با شوروی و سپس نیروهای غربی تبدیل کرد. این تحولات زمینه ساز آن شدند که جریان «وهابی‌گری» و سازمان‌هایی چون القاعده- با برخورداری از منابع سرشار ثروت- به طور جدی به ‌این سرزمین پای گذارند و به همکاری نزدیک با گروه‌های دیوبندی بپردازند. البته مسئله پیوند میان جریان دیوبندی و وهابیت، پیشینه‌ای طولانی دارد. شاه ولی الله هم روزگار محمد بن عبدالوهاب بود و همزمان با وی در مدینه به آموختن دانش دینی پرداخت. گرچه هیچ گزارش معتبری درباره تأثیرپذیری و حتی دیدار شاه ولی الله با ابن عبدالوهاب وجود ندارد، اما از دیرباز بسیاری به خلاف آن باور پیدا کرده‌اند. از دیرباز خود شاه و سپس پیروانش به تاثیرپذیری از وهابیت منسوب شده‌اند. تا جایی که در سده 19 میلادی در هند این رسم جا افتاد که کسانی که درباره تصوف و آیین‌های آن نوعی دیدگاه انتقادی داشتند، وهابی خوانده شوند. بنا بر پژوهش‌های جدید، این نسبت‌ها پایه و ریشه درستی ندارند و البته دولت بریتانیایی هند نیز در رواج پیدا کردن آن نقش داشت.
به هر روی و به رغم این گونه نسبت‌ها، و با وجود شباهت‌های انکارناپذیر میان وهابی‌گری با آموزه‌های شاه ولی الله و جریان دیوبندی، باید گفت که تا میانه سده بیستم میلادی هیچ پیوند معناداری میان آنها وجود نداشته است. اما با تأسیس پاکستان، بنیه اقتصادی ضعیف این کشور باعث شد دولت‌های پاکستانی به کشورهای عربی و به ویژه عربستان سعودی نزدیک شوند. این امر در دوره زمامداری ذوالفقار علی بوتو و سپس ضیاءالحق آغاز شد و تا کنون کمابیش ادامه پیدا کرده و خود موجب گسترش دیدگاه‌های مذهبی مورد حمایت این کشورها در پاکستان شده است. (28)
زمینه درآمیختن وهابیت و دیوبندی‌گری، همانا مقوله «جهاد» در افغانستان و نیز کشمیر بود که پیش تر هم بدان اشاره شد و گروه «طالبان» مهم‌ترین ثمره آن به شمار می‌رود. در واقع، طالبانیسم را می‌توان محصول ترکیبی از قبیله‌گرایی پشتونی، سنت دینی دیوبندی و نیز وهابی‌گری دانست. امروزه گروه‌های ستیزه گر پرشماری در پاکستان وجود دارند که از جریان دیوبندی الهام می‌گیرند. بیشتر این سازمان‌ها از جمله جیش محمد، شبکه حقانی، لشکر جهنگوی، و سپاه صحابه خواستار برقراری حاکمیت یافتن شریعت در پاکستان هستند، خود را دیوبندی می‌دانند و تبار فکری خود را به شاه ولی الله دهلوی می‌رسانند؛ ادعاهایی که با توجه به آنچه در این نوشتار گفته شد به طور کامل پذیرفتنی نیست. (29)
نفوذ مکتب دیوبندی در پاکستان همچنان ادامه دارد. اما این را هم باید در نظر داشت که بیشتر سنیان پاکستانی به مکتب رقیب آن، یعنی مکتب صوفی‌گری بریلوی، دل بستگی دارند؛ مکتبی که گرایش‌های صوفیانه دارد، از سیاست و خشونت و جهاد می‌پرهیزد، هوادار رواداری با شیعیان است، و برخاسته از محیط مذهبی بومی‌شبه قاره هند و پاکستان است. آنچه در این میان اهمیت فراوائی دارد این نکته است که جریان تصوف برخلاف جریان دیوبندی افراطی زمینه‌های بسیار مساعدی برای نزدیک شدن به فرهنگ ایرانی، پذیرش زبان فارسی، و نیز تشیع دارد. (30)
این گروه با بریلویه، مکتب دیگری که در مقابل این فرقه قرار دارند، به طور جدّی مخالف‌اند؛ همچنین با اهل حدیث و خصوصاً ابن تیمیه و پیروان او مانند ابن قیم جوزی و محمد بن عبدالوهاب، رئیس فرقه وهابیه، شدیداً عناد دارند. شیخ محمد حسین احمد، یکی از علمای مهم دیوبندی، درباره محمد بن عبدالوهاب می‌گوید:
محمد بن عبدالوهاب نجدی، از نجد ظهور کرد. او افکار باطل و عقیده فاسدی داشت و بسیاری از اهل سنت و جماعت را کشتند. او اهل حجاز و خصوصا ساکنان حرمین شریفین را به بدترین وجه آزار و شکنجه می‌داد. (31) مخالفت این فرقه با «بریلویه»- که بیشتر اهل سلولش صوفیانه‌اند- باعث شده ‌این گروه متهم به وهابیت شود، اما آنها از این اتهام بسیار ناراحت و عصبانی هستند و به شدت تمام این اتهام را رد می‌کنند و آن را دسیسه حسودان و نااهلان می‌دانند. (32)
هدف اصلی بنیان‌گذاران این مکتب در حقیقت، دفاع و نشر افکار و اندیشه‌های ابوحنیفه بوده است، محمد انور کشمیری، یکی از رهبران این گروه، در اظهارات خود می‌گوید: «در حالی که جهان اسلام از هر سو مورد هجمه قرار دارد، ما تمام همّ و غمّمان دفاع از ابوحنیفه شده است». (33) این گروه در حالی که با بریلویه شدیداً مخالف‌اند، در عین حال سلسله‌های تصوف را قبول دارند. از میان آنها به سلسله نقش‌بندیه، چشتیه، قادریه و سهروردیه، بیشتر اهمیت داده، دخول در یکی از اینها را توصیه می‌کنند. (34)
در حال حاضر، این مکتب در پاکستان نفوذ و قدرت فراوانی دارد. همچنین مدارس زیادی در سراسر این کشور دارند. جریان طالبان در حقیقت پرورش یافته همین مکتب بوده است و آنها در پدید آمدن این گروه نقش اساسی داشته‌اند. مطلب قابل توجه ‌این است: در حالی که مکتب دیوبندی با وهابیت به شدّت مخالف بوده، و ده‌ها کتاب مهم بر ردّ آنها از طرف علمای دیوبندی نوشته شده است، اما در تجهیز و حمایت مالی و معنوی طالبان، دیوبندی‌ها و وهابیت هم سو بوده‌اند. همین مطلب باعث شده است برخی تصور کنند که طالبان یک جریان وهابی است. به هر حال، مکتب دیوبندی بر اساس دفاع، ترویج و گسترش مذهب حنفی به وجود آمده و فعلاً یکی از مهم‌ترین جریان‌های فکری در کشور پاکستان محسوب می‌شود. (35)

2. القاعدہ

تشکیلات القاعده در 1988 به دست اسامه بن لادن برای مبارزه با اتحاد جماهیر شوروی در پیشاور پاکستان تأسیس شد. مناطق قبایلی شمال غرب این کشور که با افغانستان هم مرز است، همچنان خط مقدم جبهه در جنگ علیه پیکارجویان اسلام گراست. القاعده از سازمان «مکتب الخدمة» که هدف آن مسلح کردن و آموزش مجاهدین اسلامی ‌برای جنگ با شوروی بود گسترش و پیشرفت یافت. این سازمان از حمایت و پشتیبانی دولت‌های اسلامی، به ویژه عربستان سعودی و پاکستان و همچنین ایالات متحده آمریکا، برخوردار بود.
در سال 2000، ایمن ظواهری سازمان جهاد اسلامی ‌مصر را با سازمان القاعده ادغام کرد و به شخص دوم این تشکیلات تبدیل شد. وجه نام گذاری سازمان القاعده برگرفته از توصیف این سازمان در یکی از متن‌های آن است که تشکیلات القاعده را «قاعدة الجهاد» (اساس و بنیان نبرد اسلامی) توصیف می‌کند. این در حالی است که خود اعضای این سازمان آن را «جبهه بین المللی جهاد علیه یهودیان و صلیبیان» می‌نامند. (36)
همکاری القاعده با طالبان سبب شد قبل از حملات یازدهم سپتامبر در آمریکا، اسامه بن لادن بتواند در افغانستان اسکان یابد. در پی اشغال افغانستان به دست نیروهای آمریکا در 2001، اسامه بن لادن ناچار شد افغانستان را ترک کند. نیروهای آمریکایی نهایتاً در 2011 به مخفیگاه او در پاکستان رخنه کردند و او را کشتند. پس از آن ایمن الظواهری، که آخرین بار در اکتبر 2001 در افغانستان دیده شده بود، به عنوان رهبر جدید القاعده معرفی شد. در این میان آمریکا همچنان به حمله با هواپیماهای بدون سرنشین به نواحی مرزی شمال غرب پاکستان که با افغانستان هم مرز است، ادامه می‌دهد. این حملات علیه کسانی است که شک آن می‌رود از رهبران القاعده باشند و با تأیید باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، صورت می‌گیرد. برخی از طرفداران این حملات می‌گویند این استراتژی مؤثر بوده، سبب حذف رهبران پیکارجویان از میدان نبرد شده است. (37)
گفته می‌شود متحدان القاعده در پاکستان از جمله لشکر جنگوی و لشکر طیبه، به مخفی شدن پیکارجویان رده بالای القاعده کمک کرده‌اند. حافظ محمد سعید، رهبر لشکر طیبه به اسامه بن لادن در تأسیس شبکه القاعده در 1988، کمک کرده بود. گروه تحت رهبری او عامل حملات به بمبئی در 2008 بود که منجر به کشته شدن 174 نفر شد. شبکه حقانی و سایر گروه‌های طالبان پاکستانی و جنبش اسلامی ‌ازبکستان نیز از متحدان القاعده هستند. این شبکه مانند القاعده پس از اشغال افغانستان به دست نیروهای آمریکایی، به نواحی مرزی شمال غرب پاکستان نقل مکان کرد. (38)

3. سپاه صحابه

سپاه صحابه، واحدی تروریستی است که در 1985 به دست «حق نواز جهنگوی»، از روحانیون جمعیة علماء الاسلام و به خواست سازمان اطلاعات پاکستان (آی.اس.آی.) به منظور محدود کردن شیعیان پاکستان، به ویژه تشکیلات تحریک فقه جعفری، تشکیل شد که به آنها طالبان پنجابی نیز می‌گویند. این گروه که به دنبال کنفرانس مشترک جماعت اسلامی ‌پاکستان و جمعیت علماء اسلام با بدنه‌ای از مسلمانان مهاجر تشکیل شد، نخست، عنوان انجمن سپاه صحابه پاکستان نام گرفت که بعدها به سپاه صحابه پاکستان معروف شد. گروه «سپاه صحابه» علاوه بر حملات خود بر ضد شیعیان، به ایرانیان مقیم پاکستان نیز حمله می‌کردند، به‌ این بهانه که‌ ایشان از ناحیه حکومت شیعی در ایران حمایت می‌شوند و باید از میان برداشته شوند، که می‌توان به ترور صادق گنجی، سرکنسول ایران در لاهور در تلافی مرگ جهنگوی در دسامبر 1990 اشاره کرد. همچنین افراطی‌های سپاه صحابه در ژانویه 1997 به مرکز فرهنگی ایران در لاهور حمله کردند و نیز هفت دیپلمات ایرانی در مولتان را به شهادت رساندند. در تلافی مرگ ضیاءالرحمن فروغی (رهبر این گروه) پنج افسر نظامی‌ ایران در پاکستان در سپتامبر 1997، به دست سپاه صحابه و لشکر جهنگوی کشته شدند.
گروه سپاه صحابه هدف خود را این اعلام کرده است که پاکستان به طور رسمی‌ سرزمینی سنی نشین معرفی شود. از این رو قلعه‌های نظامی‌ و سنگرهای این گروه بیشتر در نواحی جنوبی پاکستان در منطقه مرکزی و پرجمعیت پنجاب و مرزهای کراچی واقع شده و تعداد دفاتر و مراکز فعالیت این گروه به 500 مرکز بالغ می‌شود و در هر بخش از استان پنجاب شاخه‌ای از این گروه وجود دارد و حدود صد هزار نفر در عضویت این گروه ثبت نام و در کشورهای خارجی نیز مراکزی برای فعالیت خود دایر کرده‌اند؛ کشورهایی چون: امارات متحده عربی، عربستان سعودی، بنگلادش، کانادا و ... . بسیاری از حوزه‌های علمیه و مدارس را در ایالت پنجاب این گروه اداره می‌کنند و گفته می‌شود بسیاری از مدرسه‌های سنی در خارج از کشور پاکستان، تحت نظارت معلمان و نیروهای سپاه صحابه اداره می‌شود و نیروهایِ خود را برای ترور مخالفان آموزش می‌دهند.
در 2002، پرویز مشرف، رییس جمهوری وقت پاکستان، این گروه را سازمانی تروریستی معرفی کرد و به دنبال آن، دولت پاکستان، به گروه سپاه صحابه حمله کرد و افراد بسیاری را دستگیر کرد، پس از فروپاشی سپاه صحابه، «اعظم طارق»، رهبرآن گروه، فعالیت خود را با نام جدیدی به نام «ملت اسلامیه» آغاز کرد و مبالغ هنگفتی از ناحیه هواداران خارجی خود به دست آورد. در پانزدهم نوامبر 2003، دولت پاکستان این گروه را نیز ممنوع اعلام کرد و اعضای اصلی آن را دستگیر، و حساب بانکی آنها را مصادره کرد و به محل اجتماعات ایشان، در خانه‌ها، مساجد و دیگر اماکن حمله کرد. (39)
سپاه صحابه نمونه کامل یک حزب تفرقه گرا و مورد حمایت عربستان در پاکستان است که در زمان رئیس جمهوری ژنرال ضیاءالحق گسترش یافت، به گونه‌ای که بسیاری از افراد آن در ارتش و پست‌های اطلاعاتی و امنیتی نفوذ داده شدند و این امر سبب تقویت بیشتر جریان‌های تکفیری و در نهایت خشونت‌های بیشتر در پاکستان و منطقه شبه قاره شد. (40)
مراکز فعالیت سپاه صحابه بیشتر شهرهای سیالکوت، فیصل آباد و جهنگ بود و تأسیس سپاه صحابه یکی از اهداف شوم در مبارزه با شیعیان است. از سوی دیگر، عربستان سعودی که پشتیبان سرسخت ضیاءالحق بود، از سپاه صحابه و فعالیت‌های آن حمایت مالی و سیاسی می‌کرد؛ رژیم آل سعود از شهریور 1368 به بهانه کمک‌های آموزشی و انسان دوستانه به مهاجران افغانی در ایالات بلوچستان، مراکز متعددی را به نام‌های «مؤسسه الدعوة الاسلامیه»، «ادارة الاسراء»، «مؤسسه مکة المکّرمة الخیریه» و «مؤسسه مسلم» تأسیس کرده است و در پوشش کمک‌های مالی، فرهنگ ضد شیعی وهابیت و سیاست‌های ضد ایرانی را از طریق توزیع کتاب، جلسات سخنرانی، فیلم و نوار و عکس به آوارگان و مهاجران سنی مذهب مقیم در این ایالت منتقل می‌کند. (41) یکی از شعارها و اهداف تأسیس سپاه صحابه، دفاع از احترام به صحابه (گرایش وهابیان) و مبارزه با افکار شیعیان (به بهانه مخالفت با صحابه) و انقلاب اسلامی‌ ایران بود. تبلیغات گسترده و گمراه کننده آنها و کارهایی مانند آدم ربایی، سرقت مسلحانه، ترور، کشتار جمعی (بمب گذاری) و اعمال وحشیانه دیگر، باعث ایجاد وحشت و دلهره در بین شیعیان شده است.
سپاه صحابه، گروهک‌های وابسته دیگری را که در جهت اهداف آنها می‌کوشند، مانند گروه سوار اعظم، به رهبری مولانا اسفندیار و سلیم الله خانی و گروه «حرکة الانصار» و «تنظیم الدعوة» تأسیس کرده است. (42) در واقع، تکوین سپاه صحابه واکنشی به تشکیل تحریک فقه جعفری بود که در دفاع از حقوق شیعیان در 13 آوریل 1979 (24 فروردین 1358) مقارن با اجرای قوانین اسلامی‌حکومت ژنرال ضیاء الحق، به دست مفتی جعفر حسین و علامه سید احمد رضوی ایجاد شد. همچنین، آی.اس.آی با حمایت آمریکا و عربستان، گروهی از مسلمانان مهاجر دیوبندی را تشویق به مبارزه علیه فعالیت‌های تحریک فقه جعفری کرد و داخل این فضا، انجمن سپاه صحابه- که بعدها به سپاه صحابه پاکستان تغییر نام داد- به رهبری مولانا حق نواز جهنگوی (از روحانیون جمعیة علماء الاسلام) در 1985 (1364) ایجاد شد. (43)

4. طالبان پاکستان

گروه طالبان از قوم پشتون (بزرگ‌ترین قوم افغانستان) هستند، که به دست ارتش سپاه صحابه، «جمعیة العلما»ی پاکستان و مدارس دیوبند، (محل آموزش اندیشه‌ها و پندارهای وهابیان) شکل گرفت. آنها مدعی استقرار شریعت غرّای محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند و خود را حنفی مذهب و صوفی مشرب قلمداد می‌کنند، ولی اعمالشان نشان دهنده احیای سنت‌های قومی ‌و قبیله‌ای 250 سال گذشته پشتون‌ها است. این باورها و سنت‌ها شباهت فراوانی با عملکرد وهابیان دارد، به طوری که شواهد موجود نشان از حمایت کامل سیاسی، فکری و اقتصادی عربستان از آنها دارد. نام این گروه در دوازده اکتبر 1994 برای اولین بار در خبرگزاری‌ها مطرح شد. آنها با یک دسته دویست نفره به طور سریع، در سایه حمایت‌های مالی و نظامی ‌دولت‌های پاکستان، آمریکا، عربستان سعودی و امارات متحده عربی، توانستند مناطق وسیعی را از دست دولت اسلامی ‌افغانستان خارج کنند و به تصرف خود درآورند. (44)
برخی معتقدند اطلاق طالبان پاکستان به یک گروه به هیچ وجه صحیح نیست و باید بین گروه‌های مختلفی که در ادبیات موجود طالبان پاکستان خوانده می‌شوند، تفکیک قائل شد. گروه‌های فرقه‌ای مانند سپاه صحابه و لشکر جهنگوی، گروه‌های ضد هندی مانند لشکر طیبه، جیش محمد، حرکة المجاهدین و حرکة الجهاد الاسلامی ‌پاکستان، تحریک طالبان، تحریک نفاذ شریعت محمدی از جمله گروه‌هایی هستند که در برخی منابع به اشتباه به عنوان طالبان شناخته نمی‌شوند. پاکستان در جریان اشغال افغانستان به دست شوروی سابق، به مانند آمریکا و انگلیس از مجاهدین افغان پشتون حمایت کرد تا بعد از خارج شدن نیروهای شوروی از افغانستان بتواند با خیالی آسوده در دولت جدید کابل نفوذ کرده، مهره‌های خود را در نظام سیاسی جدید این کشور بچیند. اما خلاف خواست پاکستان، با تشکیل دولت جدید افغانستان، تاجیک‌ها قدرت گرفتند و مجاهدین پشتون حامی‌ پاکستان موفق نشدند امتیاز مهمی ‌از حکومت افغان‌ها دریافت کنند. بدین ترتیب پاکستانی‌های مغموم از 1994 تلاش خود را برای اعمال نفوذ بر دولت افغانستان آغاز کردند. دولت ضیاءالحق با تشویق «جماعت اسلامی ‌پاکستان» به رهبری قاضی حسین احمد و «جمعیت علمای اسلام» به رهبری فضل الرحمان و سمیع الحال با تأکید بر حمایت از مجاهدین، مسیر گروه‌های مذهبی پاکستان برای حضور در جهاد مسلحانه افغانستان را هموارکرد. به طور کلی، سه رویکرد مشخص را می‌توان در گونه‌های مختلف طالبان پاکستان مشاهده کرد.
1. دارای گرایش ایدئولوژیک (تحریک نفاذ شریعت محمدی در سوات)
2. دارای گرایش‌های سیاسی (سپاه صحابه و لشگر جهنگوی در پنجاب جنوبی)
3. دارای گرایش‌های قومی‌ و قبیله‌ای (گروه تحریک طالبان در وزیرستان)
سازمان اطلاعات پاکستان در سال‌های گذشته بر همه‌این جریان‌ها اشراف و تسلط داشته، به نوعی آنها را در زمان‌های خاص مدیریت کرده است. (45)

5. لشکر جهنگوی

یکی از مهم‌ترین گروه‌های تروریستی پاکستان لشکر جهنگوی است که عده زیادی از آن به عنوان جانشین القاعده در پاکستان یاد می‌کنند. لشکر جهنگوی، یک گروه شبه نظامی‌ فرقه‌ای و ضد شیعه است که در 1996 به دست گروهی از اعضای سازمان فرقه‌ای «سپاه صحابه پاکستان» ایجاد شد. هرچند لشکر جهنگوی ساختار رهبری خود را پنهان نگه می‌دارد، اما یکی از رهبران ارشد این گروه، فردی به نام «ملک اسحاق» است. ملک اسحاق به شدت تحت تأثیر افکار «مولانا حق نواز جهنگوی»، پایه گذار سپاه صحابه بوده است. اسحاق پس از دیدار با مولانا جهنگوی در 1989، رسماً به سپاه صحابه پیوست و در همان سال فعالیت‌های ضدشیعه خود را آغاز کرد. مولانا جهنگوی در 1990 ترور شد و لشکر جهنگوی در 1996 تأسیس شد. با وجود اختلافات، این دو گروه با یکدیگر مرتبط باقی ماندند. در حقیقت، لشکر جهنگوی به عنوان دومین بازوی نظامی ‌سپاه صحابه نیز در نظر گرفته می‌شود که به طور خاص وظیفه آن مقابله با «سپاه محمد»، شاخه نظامی‌ حزب شیعی «تحریک نفاذ فقه جعفریه» تعریف شده است. در این میان، هرچند سپاه صحابه ارتباط خود را با لشکر جهنگوی پنهان می‌کرد، سرانجام دولت پاکستان در 2002 این حزب را به دلیل مشارکت در اقدامات نظامی، غیرقانونی اعلام کرد. با وجود اعلام نشدن نام رهبر گروه، باور عمومی ‌بر آن است که اسحاق- که پس از تحمل 14 سال زندان، در 2011 آزاد شد- هم اکنون نقش اصلی را در آن دارد و شاهد این مدعا آن است که فقط اندکی پس از آزادی اسحاق، شمار حملات به شیعیان در پاکستان به طور بی سابقه‌ای افزایش یافت. (46)

لشکر جهنگوی و شبکه تروریستی عربستان و آمریکا

لشکر جهنگوی، مانند لشکر صحابه که در عملیات بمب گذاری در بمبئی هند 160 نفر را به قتل رساند، هر دو بازوهای کمکی القاعده هستند. پشتیبان مالی هر سه گروه عربستان است. گاردین در مقاله‌ای با عنوان «اسناد ویکی لیکس و نقش عربستان در حمایت مالی از تروریسم جهانی» به‌این مسئله پرداخت که دولت آمریکا از نقش عربستان به عنوان بنگاه مالی تروریست‌ها در جهان آگاه است:
عربستان سعودی بزرگ‌ترین منبع مالی تروریسم در جهان است. القاعده، طالبان، لشکر صحابه و لشکر طیبه همگی دست پخت دولت عربستان هستند. اسناد دولتی آمریکا بارها به ‌این مسئله اشاره کرده‌اند. ثروتمندان و شیوخ نفتی عربستان منبع اصلی مالی دولت عربستان در تجهیز نظامی ‌این گروه‌ها هستند. کویت، امارات متحده عربی و قطر، به عربستان در این زمینه کمک می‌کنند.
انگیزه اصلی حمایت‌های مالی کشورهای حوزه خلیج فارس از گروه‌های تروریستی در منطقه، مقابله با تأثیر فزاینده انقلاب شیعی ایران است. اما شگفت آور آن است که علی رغم همه‌ این شواهد و مدارک، آمریکا پیوندهای گسترده سیاسی، اقتصادی، مالی و حتی نظامی‌ با این کشورها برقرار کرده است. کشورهایی که هسته تروریسم جهانی را تغذیه می‌کنند. آ

عبارات مرتبط با این موضوع

تبارشناسی سلفی‌های تکفیری در پاکستان و پیامدهای آن تبارشناسی سلفی‌های تکفیری در پاکستان و پیامدهای آن


ادامه مطلب ...

جنایات جریان‌های تکفیری در سوریه؛ 2012-2013

[ad_1]

چکیده

کشورهای اسلامی در سال‌های اخیر دچار فراز و نشیب‌های فراوانی شده‌اند که در طول تاریخ بی سابقه بوده‌ است. یکی از این کشورهای پرتلاطم، سوریه‌ است که در سال‌های اخیر با مشکلات فراوانی روبه رو بوده‌ است. عده‌ای تروریست به‌ ادعای تجدید اسلام تشکیل حکومت اسلامی علیه نظام سوریه دست به تخریب، غارت و جنایات فراوانی و زده‌اند. از جمله این جنایات کشتار مردم بی گناه، تخریب شهرها و اموال عمومی، فساد، ترور اشخاص و ... بوده است. در این زمان بسیار مناسب است به بررسی این جنایات پرداخته شود تا ابعاد مختلف آن برای شناخت بیشتر تروریست‌های مدعی تجدید اسلام روشن شود. در این نوشتار برآنیم تا با ذکر مصادیق مختلف این جنایات در چهار بخش این مسئله را بررسی کنیم، که عبارت است از: 1. هدم آثار و ابنیه؛ 2. کشتار؛ 3. فساد و خیانت؛ 4. برخورد با غیرمسلمانان.
کلید واژه : سوریه، تروریست، جنایت، کشتار، هدم آثار، فساد.

مقدمه

جمهوری عربی سوریه کشوری در جنوب غرب آسیا و در کنار سواحل شرقی دریای مدیترانه است. این کشور از شمال با ترکیه، از شرق با عراق، از غرب با لبنان و دریای مدیترانه و از جنوب با اردن و فلسطین همسایه ‌است. از شهرهای مهم سوریه می‌توان به دمشق، حُمص، دَرعا، حِماه، حَلب و دیرالزور اشاره کرد. حدود 74% جمعیت سوریه را مسلمانان سنی،13% علویان، شیعیان دوازده ‌امامی و اسماعیلیان،10% مسیحیان و 3% دروزیان تشکیل می‌دهند.
سوریه بین عرض 32 و 37 درجه شمالی و طول 35 و 42 درجه شرقی قرار دارد که ‌این امر در طول تاریخ، جایگاهی استراتژیک به‌این کشور بخشیده‌ است. زیرا باعث قرار گرفتن آن در نقطه ‌اتصال سه قاره‌ آسیا، اروپا و آفریقا شده سوریه را در میان کشورهای اروپای صنعتی و خاورمیانه نفت خیز قرار داده‌ است. جایگاه ‌استراتژیک سوریه باعث شده‌ است چشم طمع دشمنان در سال‌های اخیر به ‌این کشور اسلامی دوخته شود و با هجمه کشورهای مختلف مواجه شود.
در 2011 با بالا گرفتن اعتراضات مردمی در جهان عرب، تظاهرات‌هایی نیز در شهرهای مختلف سوریه نظیر حمات، جبله، دمشق، لاذقیه، درعا و حمص به وقوع پیوست که با سرکوب ارتش سوریه مواجه شد. تظاهرات‌های پراکنده‌ای در شهرهای دیگر سوریه نیز به وقوع پیوست که در سه شهر حمص، درعا و حماه شدیدتر بود. با حمایت کشورهای غربی و عربی، مخالفان نظام سوریه رشد کردند و خسارات فراوان جانی و مالی بر این کشور تحمیل کردند. از مهم‌ترین خسارات وارد شده بر این کشور می‌توان به‌ از بین رفتن شهر‌ها و ساختمان‌ها، کشتار و غارت مردم و علما و شخصیت‌ها، فساد و ... اشاره کرد. بدون تردید ناآرامی‌های سوریه حاصل حمایت‌های مالی، اطلاعاتی، جاسوسی و تسلیحاتی کشورهای عربی و غربی از گروه‌های تروریست است. لذا بررسی جنایات وارد شده بر این کشور اسلامی از ضروریات است. در این مقاله به‌ اهم این جنایات و خسارت‌ها می‌پردازیم.

سوریه؛ سال‌ها به عقب

آن گونه که در گزارش‌های مختلف دیده می‌شود، خسارات وارد شده بر سوریه بسیار زیاد است. «المرکز السوری لبحوث السیاسات» در گزارش خود در سه ماهه‌ اول از رویدادهای سوریه گفته‌ است که سوریه به دلیل حوادث اخیر، 35 سال به قبل بازگشته‌ است. در این گزارش، که با همکاری آژانس کار و امداد سازمان ملل متحد (UNRWA)، و با عنوان «فاجعه سوریه» تهیه شده ‌آمده‌ است که بیش از نیمی از ساکنان سوریه فقیر شده‌اند و همچنین 6/7 میلیون نفر در اثر این اتفاقات به زیر خط فقر رسیده‌اند و3/6 میلیون نفر در فقر شدید به سر می‌برند. این گزارش نشان داد که خسارات اقتصادی سوریه به دلیل بحران، فقط تا سه ماهه‌اول 2013، تا 84/4 میلیارد دلار رسیده ‌است. (2)
البته گزارش دیگری هم پایگاه خبری المانیتور در پایان 2013 منتشر کرد. این گزارش، که مرکز سوری تحقیقات سیاست گذاری- وابسته به سازمان ملل- منتشر کرده‌است، حاوی جزئیاتی از فجایع و کشتاری است که در حدود 1000 روز از بحران سوریه‌ اتفاق افتاده‌است. این گزارش با عنوان «جنگ در حال گسترش» منتشر شده و نتیجه همکاری برنامه توسعه سازمان ملل (UNDP) و آژانس پناهندگان فلسطینی (UNRWA) است. این گزارش می‌کوشد با ارائه آمار و ارقام، تصویری از وضعیت فعلی سوریه به دست دهد. بر اساس این گزارش، اکنون نیمی از جمعیت سوریه زیر خط فقر زندگی می‌کنند (نزدیک به 8 میلیون نفر از آنها، از ابتدای بحران سوریه به زیر خط فقر رفته‌اند). 4/4 میلیون نفر در فقر مطلق قرار دارند. نرخ بیکاری 43 درصد است. 2/3 میلیون نفر شغل خود را از دست داده‌اند. این آمار یعنی اکنون زندگی 10 میلیون نفر سوری در خطر است.
کودکان نیز درگیر این جنگ خانمان سوز شده‌اند و از آنها برای جنگ با ارتش بهره برداری می‌شود. در حمص کودکی از سرما می‌میرد. زمین‌های کشاورزی، به نفت آلوده شده‌اند. مردم این دیار که روزگاری بزرگ‌ترین تولیدکننده گندم در کشورشان بودند، اکنون به دنبال قرصی نان هستند.
حمص از سرما می‌لرزد. فرزندان این سرزمین با تمدن 7000 هزارساله ‌آن، اکنون رو به نابودی هستند.
تصاویر فقط تا اندازه‌ای می‌تواند درد و رنج مردم را منعکس کند. بر اساس آخرین مطالعات و تحقیقات مرکز سوری تحقیقات سیاست گذاری، وابسته به سازمان ملل، آوارگان سوری، با سرعتی باور نکردنی در حال افزایش هستند. اگر این فرآیند همچنان ادامه پیدا کند، تا انتهای سال 2013، آوارگان سوری بزرگ‌ترین جمعیت آوارگان جهان در دوره معاصر را تشکیل می‌دهند. سوری‌ها در نقاط مختلف جهان پراکنده شده‌اند؛ در چادرهایی که نمی تواند از آنها در برابر سرمای زمستان و گرمای تابستان محافظت کند.
در این گزارش آمده‌ است که در نیمه‌ اول 2013، 8 درصد از جمعیت سوریه کاسته شده و بیش از یک سوم مردم سوریه آواره شده‌اند. 1/5 میلیون نفر از کشور فرار کرده‌اند، 1/3 میلیون نفر مهاجرت کرده‌اند و حدود 4/8 میلیون نفر در درون کشور آواره شده‌اند.
وحشتناک‌ترین جنبه بحران سوریه، تعداد کشته شدگان است. مرگ و میر ناشی از درگیری نظامی در نیمه‌ اول 2013، 67 درصد رشد کرده‌ است. از ابتدای بحران سوریه تا کنون، نزدیک به صد هزار نفر کشته شده‌اند. نزدیک به 400 هزار نفر در جنگ، معلول یا مجروح شده‌اند. بنابراین، نزدیک به 2 درصد جمعیت سوریه، کشته یا مجروح و معلول شده‌اند.
وضعیت آموزش و پرورش، فاجعه خاموش بحران سوریه است. 49 درصد دانش آموزان سوری ترک تحصیل کرده‌اند. 300 مدرسه در نتیجه درگیری‌ها خراب شده و 683 مدرسه هم به عنوان پناهگاه‌ آوارگان استفاده می‌شود. بسیاری از معلمان هم آواره شده‌اند و مدارس را ترک کرده‌اند.
37 بیمارستان به طور کامل خراب شده و 57 بیمارستان آسیب جدی دیده‌است. 593 مرکز مراقبت‌های اولیه- که منبع اصلی داروهای بیماران است- صدمه دیده و 395 مرکز هم نابود شده ‌است. در جولای 2013، به ‌ازای هر چهار هزار بیمار، فقط یک پزشک موجود بوده ‌است، در حالی که در 2010، به‌ازای هر 661 نفر یک پزشک در دسترس بوده‌ است.
اما بعد اقتصادی فاجعه سوریه؛ بر اساس این گزارش، بخش صنعت به علت تعطیل شدن کسب و کارها، ورشکستگی، مهاجرت سرمایه و غارت و تخریب، در آستانه فروپاشی است.
بحران سوریه تا کنون نزدیک به 103 میلیارد دلار به‌ اقتصاد این کشور ضربه زده‌ است. چیزی معادل 174 درصد تولید ناخالص داخلی سوریه در 2010.
آنچه در بالا گفته شد، فقط بخش کوچکی از فاجعه‌ای است که در سوریه‌ اتفاق می‌افتد؛ 1000 روزی که سوریه را به قرون وسطا بازگردانده ‌است. اکنون هیچ خانواده‌ای در سوریه نیست که مجروح یا کشته‌ای نداشته باشد. این 1000 روز برای مردم سوریه همچون 1000 سال گذشت. در این 1000 روز سوریه توپ فوتبال قدرت طلبی دیگر کشورها شد و زخمی که بر پیکر سوریه وارد شده تا سال‌های سال محو نخواهد شد. (3)
در این قسمت برای روشن شدن ابعاد مختلف خسارات و جنایات سوریه به تفصیل و در چند بخش، به برخی شواهد آن می‌پردازیم:

1. هدم آثار و ابنیه

ساختمان‌ها و ابنیه مناطق مختلف سوریه مورد حمله، غارت و تخریب عناصر تروریستی قرار گرفته ‌است. از بسیاری از مناطق شهری و روستایی، ویرانه‌ای بیش باقی نمانده است. مردم این مناطق بی سر پناه و آواره شده‌اند. تعداد انفجارها و بمب گزاری‌ها بسیار فراوان است، به طوری که‌ این نوشتار گنجایش پرداختن به همه موارد را ندارد و فقط به بخشی از آنها اشاره می‌شود:
شبکه‌العربیه، به نقل از منابع رسمی سوریه، اعلام کرد که تلفات انفجارهای مهیب در یک حمله تروریست‌ها در تاریخ 1391/10/1 به دمشق، به 40 کشته و 100 زخمی رسیده است. مقامات سوری گزارش دادند تحقیقات نشان داده‌ است که‌ این عملیات‌های انتحاری را القاعده سازماندهی و اجرا کرده‌است. به گفته خبرنگار العربیه، بر اساس اطلاعاتی که تلویزیون و خبرگزاری سوریه منتشرکردند، دو خودروی بمب گذاری شده به طور همزمان منفجر، و موجب تخریب ابنیه و اموال فراوان شد. (4) این فقط یک نمونه‌ از تخریب‌های تروریست‌ها بوده ‌است. تروریست‌های سلفی آثار تاریخی- مذهبی را به بهانه سد ذریعه شرک از بین می‌برند. آنها با بمب گذاری و شلیک موشک به ‌اماکن تاریخی- مذهبی باعث تخریب و آسیب‌های فراوانی شده‌اند.
تروریست‌ها در یک عملیات، اقدام به تخریب بازار معروف و تاریخی الحمیدیه کردند. به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در دمشق، عناصر مسلح روز سه شنبه 92/11/15 به منطقه کلاسه در جوار قلعه دمشق و بازار معروف و تاریخی الحمیدیه چند قبضه خمپاره شلیک کردند. در این حمله خمپاره‌ای، دو شهروند سوری کشته و چند نفر دیگر که در حال تردد در این منطقه بودند، زخمی شدند. (5)
همچنین، خبرنگار شبکه‌العالم از سوریه گزارش داد که در نزدیکی حرم مطهر حضرت زینب در دمشق انفجار مهیبی رخ داده‌ است. بر اساس این گزارش خودروی حامل مواد منفجره به دست یک راننده‌ انتحاری در پارکینگ نزدیک حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) منفجر شد که خسارات گسترده‌ای به ساختمان و خودروهای پارک شده در آنجا وارد کرد. این انفجار تلفات جانی نداشت، اما سه نفر مجروح شدند.
منابع پلیس دمشق اعلام کردند که 200 تا 300 کیلوگرم مواد انفجاری در خودرو جاسازی شده بود که‌ انفجار آن منجر به‌ ایجاد حفره‌ای عمیق به شعاع 500 متر شد. این در حالی است که گروه‌های مردمی مسئولیت حفاظت از حرم حضرت زینب‌ (سلام الله علیها) را به عهده گرفته‌اند و تروریست‌ها تا به حال بارها تهدید به تخریب این بارگاه نورانی کرده‌اند. (6)
تروریست‌ها در اقدام بسیار شنیع دیگری یکی از اصحاب بزرگ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را نبش قبر کردند. نبش قبر صحابی جلیل القدر «حجر بن عدی» در دوازده ‌اردیبهشت 1392 موجب انزجار تمامی مسلمانان جهان شد. مرقد حجر بن عدی یکی از اماکن زیارتی در سوریه بود.
خبرنگار شبکه‌ العالم در سوریه، به نقل از منابع سوری، گزارش داد، عناصر افراطی وابسته به گروه‌های تروریستی، قبر حجر بن عدی را در شهر عدرا، در استان ریف دمشق تخریب کردند و پس از کندن قبر، پیکر حجر بن عدی را به مکانی نامعلوم منتقل کردند. برخی سایت‌های اینترنتی به نقل از شاهدان تأکید کردند که پیکر حجر بن عدی هنگام خارج کردن آن از قبر کاملاً سالم و مانند روز اول بود.
احمد الخباز، از شاهدان این اقدام تجاوزکارانه، به خبرنگار العالم گفت: «عناصر مسلح هنگام ارتکاب این جنایت، به جشن و پای کوبی پرداختند. مردم سوریه پس از شنیدن این اقدام تروریست‌ها به شدت خشمگین و ناراحت شدند». (7) البته بعد از چند روز افراطی‌های جبهه ‌النصره با انتشار بیانیه‌ای در شبکه‌های اجتماعی و اینترنت اذعان کردند که پیکر حجر بن عدی را به جای دیگری منتقل کرده‌اند.
این اقدام تروریست‌ها در نبش قبر صحابی بزرگ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در نوع خود بی نظیر بود و لذا تمامی مسلمانان آن را محکوم کردند. شیخ حسام شعیب، از مبلّغان اسلامی کشور قطر، گفت نبش قبر صحابی بزرگوار حجر بن عدی در ریف دمشق جرمی نابخشودنی و توهین به‌ اسلام است و سازمان همکاری اسلامی باید مانع تکرار چنین اهانت‌هایی شود. شیخ حسام، در گفت وگو با شبکه خبری العالم، اظهار داشت نبش قبر این صحابی بزرگوار اهانت آشکار به‌اصحاب پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (ع) محسوب می‌شود و نشان می‌دهد که گروه‌های مسلح تکفیری و وهابی همچنان به تخریب اماکن مقدس ادامه می‌دهند و ارزشی برای مؤمنان و مسلمانان قائل نیستند.
شیخ مهدی الصمیدعی، مفتی اهل سنت عراق، نیز در مصاحبه با العالم، سکوت سازمان‌های اسلامی در قبال تعدی به‌ آرامگاه حجر بن عدی را محکوم کرد و هشدار داد که‌ این سکوت باعث بروز فتنه میان مسلمانان می‌شود.(8) تروریست‌ها به منظور جلوگیری از شرک مسلمانان، جنایات دیگری نیز در دیگر اماکن سوریه مرتکب شدند. به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس از سوریه، گروه‌هایی از افراد مسلح در داخل حرم حضرت سکینه (سلام الله علیها) در «داریا» در حومه دمشق تمرکز یافتند و درگیری آنها با ارتش سوریه به تخریب بخش‌هایی از این حرم منتهی شد. بر اساس گزارش خبرنگار فارس، افراد مسلح پیش‌تر گل دسته‌ها و گنبد این حرم را با شلیک خمپاره تخریب کردند. همچنین بخش‌هایی از دیوارهای این حرم را تخریب کردند تا تک تیراندازان بتوانند از آنجا ارتش سوریه را که در اطراف حرم مستقر شده هدف قرار دهند.
گروه خنثاسازی ارتش سوریه، ده‌ها بمب را که ‌افراد مسلح در اطراف حرم حضرت سکینه قرار داده‌اند خنثا کردند، این در حالی است که ‌افراد مسلح ده‌ها بمب را در داخل حرم قرار داده‌اند تا هنگام عقب نشینی از آن، اقدام به منفجر کردن آنها بکنند. (9)
تروریست‌ها در عملیاتی دیگر ساختمان و قبر شیخ نامس را نیز به کلی تخریب کردند. شیخ نامس یکی از بارزترین رهبران دینی صوفی در استان حسکه در شرق سوریه به شمار می‌آمد که نزد اهالی این منطقه کرامات بسیاری داشت و بارگاه وی قدمتی 150 ساله داشت. تروریست‌ها به بهانه طرفداری خانواده ‌او از نظام سوریه، دست به‌ این اقدام زدند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در دمشق، به تاریخ 92/11/22 شیخ «فایز النامس»، شیخ عشیره «البوسلامه» در حسکه ‌اعلام کرد که عناصر داعش اقدام به تخریب بارگاه و ضریح شیخ نامس در روستای «تل فاهود» در 55 کیلومتری شهر حسکه، در شمال شرقی سوریه کردند. وی در این خصوص به خبرنگار خبرگزاری فارس توضیح داد که‌ افراد مسلح ناشناس پیش‌تر وی را تهدید کرده بودند که در صورت ادامه حمایت‌هایش از نظام و ارتش سوریه، بارگاه پدرش- یکی از رهبران طریقت صوفی در سوریه و استان حسکه- را تخریب خواهند کرد. (10)
همچنین، تروریست‌های سوریه در منطقه فیلون از توابع ریف ادلب در شمال غربی سوریه، به مسجد جامع این شهر و منازل مسکونی اطراف آن نیز حمله کردند که موجب تخریب فراوان شد. در این اتفاق تعدادی از کلام الله مجید، موجود در مسجد، به آتش کشیده شد. (11) موارد ذکر شده فقط بخشی کوچکی از تخریب‌ها و هدم آثار سوریه‌ است.

2. کشتار

بسیاری از مردم بی گناه سوریه با بی رحمی‌های شدید تروریست‌ها مواجه شدند. تروریست‌ها به دلیل تفکرات سلفی خود مردم مسلمان سوریه را مشرک دانسته، کشتن آنها را مباح و بعضاً واجب می‌دانند. به همین دلیل آسیب‌های جلی و نگران کننده‌ای بر پیکر مردم سوریه وارد شده است. در مناطقی که تروریست‌ها حضور داشته‌اند کمتر خانواده‌ای را می‌توان یافت که شخص یا اشخاصی از آنها از دست نرفته یا مجروح نشده باشند. در این قسمت به ذکر برخی از این جنایت‌ها می‌پردازیم:

1.2. کشتار علما و دانشمندان

الف. محمد سعید رمضان البوطی

محمد سعید رمضان البوطی، بلندپایه ترین روحانی سنی مذهب سوریه و امام جماعت مسجد جامع اموی دمشق بود. از ایشان بیش از 60 عنوان کتاب نیز به یادگار مانده ‌است که مهم‌ترین آنها عبارت اند از: السلفیة مرحلة زمنیة مبارکة لا مذهب اسلامى؛ المرأة بین طغیان النظام الغربىّ ولطائف التشریع الربانىّ: ضوابط المصلحة فى الشریعة الاسلامیّة؛ لا یأتیه ‌الباطل ؛ فقه السیرة النبویة؛ شخصیات استوقفتنى؛ الحکم العطائیة شرح و تحلیل.
علامه بوطی، علاوه بر تدریس و تألیف، برنامه‌هایی اسلامی در مساجد و کانال‌های تلویزیونی و ماهواره‌ای نیز داشت که مردم از آن استفاده می‌بردند. تمام دانشگاهای کشور سوریه تحت نظارت و مشاوره جناب دکتر بوطی اداره می‌شد. به گزارش خبرگزاری فارس، تلویزیون سوریه خبر داد علامه «محمد سعید رمضان البوطی» در عملیات انتحاری یکی از تروریست‌ها در مسجد الایمان پایتخت کشته شد. این مسجد در منطقه‌ المزرعه در دمشق واقع است.
محمد سعید رمضان البوطی از طرفداران نظام بشار اسد و مخالف اقدامات گروه‌های مسلح و تروریست‌ها علیه مردم بود و از علمای برجسته ‌اهل سنت سوریه به شمار می‌آمد. او به گناه مخالفتش با سلفی‌ها و طرفداری از نظام سوریه کشته شد. همچنین، شبکه خبری المنار گزارش داد که در این انفجار دست کم 20 نفر دیگر نیز کشته شدند. (12)

ب. شیخ حسن سیف الدین

فقط 10 روز از شهادت رمضان البوطی نگذشته بود که جنایتی دیگر رخ داد. خبرگزاری سوریه (سانا) گزارش داد گروه‌های مسلح در سوریه شیخ حسین سیف الدین، امام جماعت مسجد الحسن، در منطقه شیخ مقصود در حلب، را ترور کردند. به گزارش مشرق به نقل از العالم، رسانه‌های رسمی سوریه و آنچه دیدبان حقوق بشر سوریه نامیده می‌شود، تأکید کردند که ‌این گروه مسلح در سوریه پس از ترور شیخ حسن سیف الدین پیکرش را نیز مثله کردند. شبکه تلویزیونی الاخباریه گزارش داد که تروریست‌ها پس از گردن زدن امام جماعت سنی، سر وی را بر فراز مناره مسجد قرار دادند. (13)
به گزارش پرس تی وی، عبدالقدیر شهابی، رئیس اداره ‌اوقاف حلب، در گفت وگوی تلویزیونی گفت قتل شیخ حسن سیف الدین نشان داد که گروه‌های تروریستی در سوریه هیچ تردیدی در انجام هر گونه جنایتی علیه ملت سوریه ندارند.
این روحانی ساکن حلب خاطر نشان کرد که گروه‌های تروریستی به منظور جلب نظر آمریکا و متحدانش به دنبال تاراج و غارت سوریه و کشتار مردم این کشور هستند. وی تأکید کرد در حالی که تروریست‌ها ادعای آزادی و دموکراسی دارند به‌ افرادی که صرفاً عاشق کشورشان هستند حمله می‌کنند. (14)

شیخ بدر غزال

تروریست‌ها در ادامه ترور علمای ضد تفکرشان، اقدام به قتل یکی دیگر از علمای شاخص سوریه کردند. به گزارش پایگاه خبری شبکه‌ العالم، روز دوشنبه 14 مرداد 1392 شیخ بدر غزال در حومه لاذقیه به دست عناصر گروه تروریستی جبهة النصره ربوده، و سپس گردن زده شد. منابع وابسته به گروه‌های تروریستی در گفت وگو با خبرگزاری آسیا اعلام کردند «شیخ بدر غزال» از روحانیون علوی روستای باروده در حومه شمالی لاذقیه به دست گروه موسوم به «دولت اسلامی در عراق و شام» گردن زده شد و به شهادت رسید.
گروه موسوم به شورای انقلاب در استان حمص و نیز مرکز هماهنگی منطقه بصری الشام نیز این خبر را تأیید کردند. این در حالی است که پیش از این، تروریست‌ها پس از ربودن شیخ غزال تصاویر ضرب و جرح وی را با لباس خونین منتشر کرده بودند. جبهة النصره با صدور بیانیه و عکس، مدعی شد شیخ بدر غزال برای گرفتن انتقام کشتار غوطه شرقی اعدام شد. در تصویر منتشر شده ‌از شیخ بدر غزال، آثار چاقو روی بدن او مشخص است که نشان می‌دهد وی تحت شکنجه قرار گرفته ‌است. (15)

د. سرلشکر نبیل زغیب

تروریست‌های سوریه فقط به ترور عالمان دینی نپرداخته‌اند و دیگر دانشمندان نیز به سبب انتسابشان به دولت یا طرفداری از نظام سوریه هدف آنها بوده‌اند. به‌ اعتقاد آنها، نظام سوریه نظامی مشروع است و کشتن هر کسی که‌ آن را تأیید کند یا در خدمت آن باشد جایز است. لذا در 21 جولای 2012 سرلشکر نبیل زغیب، از دانشمندان موشکی سوریه، در محله باب توما دمشق ترور شد. وی که به همراه همسر و دو فرزندش در یک خودرو در محله باب توما در حال عبور بود، هدف حمله‌ افراد مسلح ناشناس قرار گرفت و همگی کشته شدند. (16)

2.2. کشتار نظامیان

یکی از دردناک‌ترین وقایع رخ داده در حوادث اخیر سوریه، ترورهای دسته جمعی و ذبح‌هایی بود که تروریست‌ها انجام می‌دادند. این گونه‌ اعمال در این زمان در نوع خود بی نظیر بود و موجب نشان دادن چهره‌ای نامطلوب از اسلام شد. رسانه‌های غربی هم که همواره به دنبال تضعیف اسلام بوده‌اند این جریان‌ها را، همسو با پروژه‌ اسلام هراسی خود، به طور گسترده و در تمام دنیا گزارش کردند و چهره‌ای خشن از اسلام نشان دادند. اکنون به مواردی از این جنایات اشاره می‌کنیم:

الف. اعدام میدانی نظامیان ارتش سوریه در حلب

در 12 اکتبر2012 (21 شهریور 1391) تروریست‌های مسلح در شهر حلب، در شمال سوریه و به طور مشخص در منطقه ‌استراتژیک و نظامی «هنانو» اقدام به‌ اعدام میدانی 20 نظامی اسیر سوری مستقر در این منطقه می‌کنند. خبرگزاری فرانسه نیز اعتراف کرد که ‌افراد مسلح مخالف دولت سوریه 20 نظامی سوری را پس از ربودن در شهر حلب اعدام کردند. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، به نقل از سایت شبکه خبری العربیه، ناوی پیلای (کمیسیونر عالی حقوق بشر سازمان ملل) در بیانیه‌ای خواهان انجام تحقیقات مستقل درباره جزئیات این اعدام‌ها شد، که در منطقه خان العسل حلب صورت گرفته بود. (17)
خبرگزاری سوریه با اعلام اینکه ‌آمار کشته‌های شهروندان سوری در خان العسل بیشتر از اعلام تروریست‌هاست، تأکید کرد که دست کم 123 نفر در این شهر کشته شده‌اند و تعداد زیادی نیز مفقود شده‌اند. بر اساس این گزارش، بیشتر کشته‌های خان العسل از شهروندان بی گناه هستند.
هتک حرمت و روی هم انداختن جنازه‌های شهدای غیرنظامی و نظامیان سوری، آتش زدن جنازه‌ها، تجاوز و کشتار اسرا و جنایت‌های دیگر از مواردی است که خوی وحشیانه تروریست‌های سوری را ثابت کرده، مدعیان دروغین دموکراسی و مبارزه با تروریسم را که‌ اقدام به تجهیز تسلیحاتی و مالی این کشورها می‌کنند، رسوا کرده ‌است. (18)

ب. کشتار سربازان سوری در ادلب، در شمال سوریه

در 2 نوامبر 2012 (12 آبان 1391) در جریان حمله تروریست‌های مسلح به سه گذرگاه نظامی در استان ادلب، در شمال سوریه، 28 سرباز ارتش این کشور قتل عام شدند. شیوه کشتار و قتل عام این سربازان سوری به ‌اندازه‌ای دل خراش بود که دفتر حقوق بشر سازمان ملل متحد پس از مشاهده فیلم آن، آن را جنایت جنگی خواند. در این فیلم نشان داده شده‌ است که چگونه‌ این سربازان پس از ضرب و شتم شدید، به گلوله بسته و قتل عام می‌شوند. صحنه‌های موجود در این فیلم چنان تأثرانگیز بود که حتی «بی بی سی» را هم به واکنش واداشت. این شبکه در گزارشی با عنوان «شبه نظامیان مخالف حکومت سوریه به قتل اسیران جنگی متهم هستند» به نقل از «آن‌هاریسون»، مدیر بخش خاورمیانه و شمال آفریقای سازمان عفو بین الملل، اعلام کرد: «این فیلم تکان دهنده می‌تواند شاهدی بالقوه بر ارتکاب جنایت جنگیِ گروه‌های مسلح در سوریه باشد و این نشان می‌دهد که ‌این گروه کاملاً به قوانین بشردوستانه بین المللی بی اعتنا هستند». (19)

ج. خوردن جگر جنازه

در پی انتشار فیلم ویدیویی مثله کردن جسد یک عضو ارتش سوریه، و به دندان گرفتن قلب این سرباز توسط تکفیری‌ها، موجی از تنفر از این عمل در تمام رسانه‌ها به وجود آمد. در نوار ویدیویی که در سایت‌های اینترنتی منتشر شد، یک شبه نظامی مخالف حکومت سوریه دیده می‌شود که قلب سرباز سوری را از سینه ‌او خارج می‌کند و به دندان می‌کشد. انتشار این ویدئو با ابراز انزجار گسترده در سطح بین المللی مواجه شد.
در همان حال، خالد الحمد، فرد بی رحمی که جسد سرباز سوری را مثله کرده، در مصاحبه با مجله تایم درباره‌ انگیزه خود از این اقدام گفته‌است که فیلمی را در موبایل سرباز مقتول دیده بود که موجب انجام این عمل شد. خالد الحمد، که ‌از او به عنوان فرمانده یکی از واحدهای شبه نظامیان اسلام‌گرای مخالف حکومت سوریه نام برده شده، در این مصاحبه آشکارا گفته‌ است که‌ از پیروان آیین علوی نفرت دارد! بشار اسد، و بسیاری از مقامات ارشد حکومتی از این اقلیت هستند. (20)

د. درگیری بین تروریست‌ها

با ایجاد اختلاف در بین تروریست‌ها، درگیری‌هایی بین افراد مسلح در سوریه رخ داد. به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در دمشق، گروهی از اعضای گروهک تروریستی موسوم به‌ امارت اسلامی عراق و شام (داعش) از گروهک‌های وابسته به سازمان تروریستی القاعده، بعد از به اسارت گرفتن شماری از تروریست‌های «ارتش آزاد» در شرق حلب، سر 40 تن از اسیران را با چاقو از تنشان جدا کردند.
روزنامه ‌امریکایی تایم، گزارشی از ذبح یکی از سربازان سوری را، که به دست عناصر سازمان تروریستی القاعده‌ اسیر و سپس سر بریده شده، منتشر کرد. خبرنگار این روزنامه ‌امریکایی که شاهد این جنایت بوده و این تصاویر را منتشر کرده با وحشیانه توصیف کردن این جنایت می‌گوید: این جنایت فجیع از قرون وسطا تا کنون سابقه نداشته‌ است. (21)

3.2. کشتار غیرنظامیان

در مدت حضور تروریست‌ها در سوریه بیشترین خسارات و جنایات در حق مردم بی گناه سوری اعمال شد، به طوری که هر خانواده‌ای در این ناآرامی‌ها سهمی از کشته شدگان و مجروحان دارد. جنایات واردشده بر مردم بی دفاع سوریه قلب هر انسانی را به درد می‌آورد. تروریست‌ها هر کسی را که در خط فکری آنها نباشد واجب القتل می‌دانند. آنها با یورش به بسیاری از قبایل و روستاهای مخالف خود دست به قتل عام مردم زدند. در این قسمت، فقط بخش ناچیزی از این کشتارها را بیان می‌کنیم:

اعدام بی رحمانه هواداران نظام سوریه

طرفداران بشار اسد در سوریه تحت شدیدترین ضرب و شتم‌های مخالفان قرار می‌گیرند. مخالفان زمانی که یکی از طرفداران بشار اسد را می‌یابند، او را به جرم طرفداری از نظام به بدترین شیوه شکنجه و اعدام می‌کنند. برخی از این موارد عبارت است از:

کشتار حامیان نظام در حلب

خبرگزاری فارس اعلام کرد عناصر تروریستی تکفیری در حلب 15 نفر از مردم سوریه را به جرم معروف بودن به حمایت از نظام سوریه به گونه‌ای اعدام کردند که برخی افراد مسلح هم طاقت دیدن آن را نداشتند. (22)

اعدام یک کارمند در حماه

خبرگزاری فارس تصاویر هولناک اعدام یک کارمند بخش گمرک دولت سوریه به دست تروریست‌های مسلح در حماه را در تاریخ 91/5/21 منتشر کرد. به گزارش فارس، افراد مسلح در استان حماه با ربودن فردی که گمان می‌کردند او محمد میمات است، ابتدا به ضرب و شتم او می‌پردازند و سپس به صورتی وحشیانه با شلیک رگباری از گلوله (بیش از 100 گلوله) او را اعدام می‌کنند. منابع سوری نوشتند این افراد فرد قربانی را محمد میمات می نامند، اما کسی که کشته می‌شود «نسیم دنیا» کارمند گمرک از منطقه «وادی العیون» بوده که در راه بازگشت خانه‌اش به طرز بی رحمانه و وحشیانه‌ای کشته می‌شود. (23)

کشتار خاندان «آلبری» در حلب

خبرگزاری فارس در 91/5/11 خبر تکان دهنده‌ای را منتشر کرد. در این گزارش آمده بود: عناصر تکفیری روز گذشته در شهر حلب به خانواده‌ آل بری، معروف به هواداران نظام سوریه، در منطقه
النیرب یورش بردند و 15 نفر از آنها را ربودند و با نشاندن آنها در کنار دیوار یک مدرسه، به رگباری از گلوله بستند، این گزارشی است که پایگاه خبری مرکز اسناد سوریه به همراه تصاویر این اعدام جمعی منتشر کرد و تعداد کشته شده‌ها در این اعدام را 15 نفر اعلام کرد.
منابع سوری، از جمله پایگاه‌المجهر، نیز اعلام کردند که پس از درگیری‌هایی که در منطقه باب النیرب رخ داد و ده‌ها نفر در آن به دست گروهک‌های مسلح کشته شدند، تعداد اعدام شدگان را 13 نفر از خانواده‌ آل بری اعلام کردند و افزودند که ‌این افراد به دلیل اینکه به هواداری از نظام سوریه معروف هستند، اعدام شدند. پایگاه خبری عاجل سوریه نیز اعلام کرد که ‌افراد مسلح شیخ علی عبدالعزیز آل بری، یکی از سران خاندان آل بری، را نیز به همراه دیگر افراد کشتند.
نکته قابل توجه در این تصاویر این است که‌ این اعدام جمعی به حدی وحشیانه بود که برخی از افراد مسلح حاضر در صحنه جنایت، طاقت دیدن آن را نداشتند. لذا یا به صحنه پشت کردند یا اندکی از آنجا فاصله گرفتند و حتی تصویربردار نیز به نظر می‌رسد به طور عمد انگشت خود را جلوی لنز دوربین خود گرفت تا اجساد کشته شدگان به تصویر درنیاید. برخی افراد مسلح حاضر در این اعدام، حتی به‌ اجساد این افراد نیز رحم نکردند و پس از مرگ این افراد، به ‌اجساد آنها نیز بارها تیراندازی کردند. (24)

کشتار 70 شهروند سوری در ادلب، در شمال سوریه

در 2 نوامبر 2012 (12 آبان 1391) جنایت دیگری در سوریه رخ داد. اما این بار قربانیان،70 شهروند سوری بودند. در این جنایت تروریست‌های وابسته به سازمان القاعده در ادلب، در شمال سوریه و در محله‌ الطارمة در نزدیکی قلعه باستانی حارم 70 غیرنظامی را قتل عام می‌کنند که اغلب آنها را زنان و کودکان تشکیل می‌دادند. شاهدان عینی در این باره توضیح دادند که مخالفان مسلح پس از ورود به محله حارم وارد منازل مسکونی اهالی منطقه شدند و مردم را به رگبار بستند تا در پوشش رسانه‌ای این اقدامات را به ‌ارتش سوریه نسبت دهند. (25)

قتل عام 60 شهروند سوری در ادلب، در شمال سوریه

در 4 نوامبر 2012 (14 آبان 1391)، یعنی دو روز بعد از قتل عام اهالی منطقه حارم در ادلب، در شمال سوریه، به دست عناصر سازمان تروریستی القاعده در سوریه، این شهر بار دیگر شاهد قتل عامی دیگر بود. این بار گروه‌های تروریستی سوریه‌ اقدام به قتل عام 60 شهروند سوری بی دفاع از اهالی منطقه حارم در ادلب کردند که در بین آنها 10 کودک و 10 زن وجود داشت.
شهر حارم از جمله شهرهای سوریه ‌است که‌ اهالی آن به وفاداریشان به نظام سوریه معروف هستند؛ و به همین دلیل همواره در معرض محاصره و قتل عام گروه‌های تروریستی قرار داشته‌اند. تروریست‌های مسلح با بستن تمام راه‌های منتهی به ‌این منطقه‌ از رسیدن هر گونه کمک و مواد غذایی اساسی به‌ اهالی آن جلوگیری می‌کنند. (26)

کشتار روستای الحیدریه در حمص، در غرب سوریه

در 30 سپتامبر 2012 (9 مهر 1391) منابع خبری از حمله گروه‌های تروریستی در اولین ساعات بامداد این روز به روستای الحیدریه، خبر دادند. به گزارش فارس به نقل از پایگاه خبری عربی پرس، در اولین ساعات بامداد آن روز گروهک‌های تروریستی با حمله به روستای الحیدریه، در جنوب غربی حمص و از توابع ریف القصیر، 17 نفر از اهالی این روستا را قتل عام، و ده‌ها نفر دیگر را زخمی کردند و 7 نفر از آنها را ربودند. این در حالی است که جمعیت این روستا بیش از 300 نفر نیست. (27)

کشتار داریا در نزدیکی دمشق

در26 آگوست 2012 (5 شهریور 1391) پس از اینکه‌ ارتش سوریه موفق شد بار دیگر بر شهر 200 هزار نفری داریا در نزدیکی دمشق، پایتخت این کشور، مسلط شود و کنترل آن را به دست گیرد، خبرهایی درباره کشف اجساد بیش از 300 نفر از قربانیان یک قتل عام منتشر شد. در این واقعه، ابتدا مخالفان ویدئویی را منتشر کردند که در آن اجساد حدود 150 نفر از قربانیان در مسجد ابوسلیمان الدرانیِ شهر داریا نشان داده می‌شد. مخالفان در صدد بودند این کشتار را به نیروهای سوریه نسبت بدهند، اما آنچه باعث ایجاد تردید درباره ‌ادعای ارتکاب این جنایت به دست نیروهای دولتی سوری می‎شد، آن بود که‌ اطراف اجساد قربانیان خون آلود نبود. بنابراین، اجساد قربانیان که ‌از فاصله نزدیک با گلوله کشته شده‌اند، از جاهای دیگر جمع آوری و در مسجد در کنار یکدیگر قرار داده شده بود؛ و این بدان معنا بود که قتل قربانیان مربوط به قبل از تسلط ارتش بر شهر بوده‌ است.

کشتار زملکا در نزدیکی دمشق، پایتخت سوریه

فقط سه روز پس از کشتار مهیب و وحشتناک داریا، در 23 آگوست 2012، یک مقام رسمی در سوریه ‌اعلام کرد که گروه‌های تروریستی چند نفر از مردم عادی، از جمله چند زن و کودک، را ربودند و 20 نفر از آنها را مقابل اهالی شهرک زملکا، در نزدیکی دمشق، پایتخت سوریه، سر بریدند، این مقام سوری در ادامه‌افزود، گروه‌های تروریستی مسلح اجساد این افراد را در مسجد شیخ عسکر در زملکا انداختند و مسجد را بمب گذاری کردند. (28)

کشتار تریمسه در ریف حماه در غرب سوریه

در 13 آگوست 2012 (23 مرداد 1391) و پس از درخواست اهالی منطقه تریمسه در ریف حماه برای خلاص کردن آنها از شر گروه‌های مسلح تروریستی، ارتش سوریه وارد عمل شد و تروریست‌ها را سرکوب کرد. مردم در شکایت خود تأکید کرده بودند که‌ این افراد با شلیک بی هدف به شدت موجب ایجاد رعب و وحشت بین مردم شده‌اند و 50 نفر از اهالی تریسمه را به قتل رسانده‌اند. به همین منظور، ارتش پس از اعزام به منطقه وارد عمل شد و پس از کشتن ده‌ها تروریست، حدود 40 نفر از آنها را دستگیر کرد. تروریست‌ها که خود را در تنگنا می‌دیدند، برای گرفتن انتقام نزدیک به 60 نفر دیگر از اهالی منطقه را قتل عام کردند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، رسانه‌های حامی تروریست‌های سوریه، مانند رویترز و الجزیره، جنایت صورت گرفته در این روستا را به ‌ارتش سوریه منسوب کردند و با جمع بستن تعداد کشته‌های تروریست‌ها با 50 نفری که‌ از اهالی تریسمه کشته شده بودند، ادعا کردند که ‌ارتش سوریه 200 نفر از اهالی این منطقه را قتل عام کرده است. (29)

کشتار در ریف حلب

چند گروه تروریستی در ریف حلب سوریه مرتکب جنایت دیگری شدند و دست کم 25 نفر را کشتند. بنا بر گزارش فارس، به گزارش تلویزیون سوریه، یک گروهک مسلح تروریستی در دارة عزة، از توابع ریف حلب، ده‌ها غیرنظامی بی دفاع را کشتند و مثله کردند. در حالی که برخی پایگاه‌های خبری سوری، تعداد کشته شدگان را حدود 40 نفر اعلام کردند، تلویزیون سوریه اعلام کرد که 25 نفر در این حادثه کشته شده‌اند. این منابع تأکید کردند که ‌این افراد با گلوله کشته شده‌اند. بنا بر این گزارش، تعداد افراد ربوده شده، که قربانی این گروه‌ها شده‌اند، 25 نفر است، اما از سرنوشت سایر ربوده شدگان خبری در دست نیست. (30)

کشتار 50 شیعه در شهر الفوعه

به گزارش خبرگزاری فارس در 91/3/12، محمد صادق الحسینی، کارشناسی ارشد مسائل خاورمیانه، از محاصره شش ماهه شهر شیعه نشین الفوعه، در استان ادلب، خبر داد و افزود: اهالی این منطقه به سبب شیعه بودنشان به دست مجموعه‌های مسلح و دشمنان ملت سوریه محاصره شده‌اند و تاکنون 50 تن از آنها با کارد سر بریده شده‌اند. این شهر فقط 25 هزار نفر جمعیت دارد. این جنایت‌ها علاوه بر کشتار جمعی اهالی مناطق سنی نشین سوریه صورت می‌گیرد و این نشان می‌دهد که تروریست‌ها همه‌ آحاد ملت سوریه را هدف قرار می‌دهند. (31)

جنایت الحوله در نزدیکی شهر حمص

روز جمعه 5 خرداد 1391، در اوج حملات تروریستی، بیش از 100 نفر که حدود نیمی از آنها کودک بودند، در الحوله (شمال شهر حمص و مابین حمص و حماه در غرب سوریه) به دست گروهک‌های تروریستی با چاقو و شلیک گلوله‌ از فاصله نزدیک کشته شدند. در جریان این کشتار، دست کم 108 نفر از مردم این روستا به قتل رسیدند و در میان کشته شدگان 49 کودک و 34 زن مشاهده می‌شد که با شلیک گلوله‌ از فاصله نزدیک یا ضربات چاقو کشته، و بسیاری نیز با وضع فجیعی سر بریده شده بودند. عاملان این جنایت مزدوران تونسی، لیبیایی، قطری، عربستانی و حتی از دیگر کشورهای آسیایی بودند.
برخی منابع سوری، مانند اخبار دمشق، تصاویری را از جنایت فجیع الحوله، در اینترنت منتشر کردند که صرف نظر از اینکه قلب هر انسانی را به درد می‌آورد به وضوح ادعای مخالفان مسلح و به تبع آن دولت‌های اروپایی و آمریکا را رد می‌کرد. مخالفان مسلح سوریه ‌ادعا کردند که روز جمعه (25 می) ارتش سوریه با حمله توپ خانه‌ای به منطقه‌ الحوله‌ آن را بمباران کرد. مخالفان ادعا کردند که در این حمله حدود 90 نفر کشته شدند که تعداد چشمگیری از آنها کودکان بودند. در این گزارش تأکید شده‌ است که همه ‌این کارها را کردند تا از آن در شبکه‌هایی مانند العربیه و الجزیره بهره برداری رسانه‌ای کرده، در نهایت در آستانه نشست شورای امنیت از آن استفاده کنند تا قطع نامه‌ای علیه سوریه صادر شود.
خبرگزاری افغان ایرکا اعلام کرد شبکه‌هایی مانند الجزیره، العربیه و شبکه بی بی سی با پخش تصاویری از کودکان قتل عام شده‌ ادعا می‌کنند این جنایت نتیجه حملات ارتش سوریه است. گذشته‌ از اینکه‌این جنایت در شهر الحوله رخ داد و هدف آن برانگیختن ابراز انزجار مردمی از ارتش و دولت سوریه بود، عکاسی ایتالیایی فاش کرد که برخی عکس‌های منتشر شده در بی بی سی و الجزیره، عکس اوست که 9 سال پیش در عراق گرفته‌است.
شبکه تلویزیونی الاخباریه سوریه‌ اعلام کرد مارکو دی لاور، عکاس ایتالیایی، بیانیه‌ای صادر کرده‌ است و گفته است که عکس منتشرشده‌ از آنچه کشتار الحوله در سوریه خوانده می‌شود، عکسی است که ‌او 27 مارس 2003 در منطقه نصیب عراق گرفته‌ است. شبکه ‌الاخباریه سوریه تأکید کرد که شبکه بی بی سی به محض انتشار بیانیه عکاس ایتالیایی، پخش تصاویر ادعایی را متوقف کرد. این دروغ بزرگ رسانه‌ها برای اولین بار نیست که علیه سوریه‌ استفاده می‌شود، بلکه قبلاً نیز کشتار چندین کودک، که متعلق به عراق بودند، به ‌ارتش سوریه نسبت داده شد. (32)
به گزارش روزنامه ‌الثوره، نویسنده‌ای آمریکایی با نام جاستین ریموند گفت جنایت وحشتناک در منطقه‌ الحوله در شهر حمص و شتاب‌زدگی رسانه‌های عربی و غربی در مقصر جلوه دادن رژیم با هدف شبیه سازی حوادث بن غازی لیبی و فراهم آوردن زمینه دخالت نظامی در سوریه ‌است. (33) سازمان اطلاعات خارجی آلمان نیز در گزارشی که به پارلمان داده تصریح کرده است که ‌القاعده در ده‌ها عملیات تروریستی در سوریه، از جمله کشتار الحوله، دست داشته است. (34)
به گزارش خبرگزاری فرانسه، قاسم جمال سلیمان، رئیس کمیته تحقیق سوریه، نیز که موظف به بررسی فاجعه کشتار الحوله شده بود اعلام کرد که بررسی‌های اولیه نشان می‌دهد که گروه‌های مسلح تروریستی فاجعه کشتار الحوله را مرتکب شدند. وی گفت قربانیان این فاجعه خانواده صلح جویی بودند که مخالف ایستادن در مقابل نظام بودند و با حمل سلاح و اقدام علیه دولت مخالف بودند.

گزارش یک شاهد عینی از این جنایت

یک شاهد عینی، در گفت وگو با شبکه تلویزیونی ANNA news، روسیه برخی جزئیات اتفاقات روز فاجعه‌ الحوله را که تروریست‌های سوریه رقم زدند، روایت کرد، که‌ از جمله‌ آن زنده آتش زدن سربازی سوری و تجاوز به یک زن لبنانی الاصل است. این شاهد فاش کرد که ‌افراد مسلح اجساد هم دستان خود را جمع کردند و مقابل ناظران قرار دادند و گفتند که ‌اینها مردم معترض هستند و ارتش سوریه آنها را کشته ‌است. همچنین، تروریست‌ها برخی محلات را آتش زدند و اموال بیمارستان، از جمله خون‌های موجود، را سرقت کردند تا آن را روی مردم بریزند و وانمود کنند که ‌ارتش، مردم را کشته‌ است و سپس از آن تصویربرداری کنند. (35)
بشار اسد نیز در این زمینه گفت حتی وحوش هم وحشی‌گری الحوله را مرتکب نمی شوند. وی تأکید کرد که در کشتار الحوله ‌ارتش را متهم کردند، در حالی که حتی حیوانات وحشی هم این کشتار را مرتکب نمی شوند. (36)

تحلیل

طبق تحلیلی که در این زمینه‌ انجام شده، اگر به حادثه روستای الحوله و مسائل پس از آن نگاهی بیندازیم آن را شبیه ماجرای روستای قانا در استان صور لبنان در جریان جنگ 33 روزه یا حادثه مدرسه ‌انروای غزه در جریان جنگ 22 روزه می‌بینیم؛ یعنی ارتکاب جنایت برای پایان دادن به یک روند و آغاز کردن روندی دیگر. در ماجرای حمله وحشیانه رژیم صهیونیستی به کودکان و زنان در قانا که در روز نوزدهم جنگ 33 روزه ‌اتفاق افتاد، یکی از افسران ارشد ارتش آن رژیم فاش کرد که: «برای رها شدن گریبان اسرائیل از جنگی که شکست اسرائیل در آن قطعی بود، به وقوع جنایتی هولناک نیاز داشتیم. از این رو قانا به شورای امنیت امکان داد تا قطع نامه 1701را صادر و از فروپاشی ارتش اسرائیل جلوگیری کند». در جریان جنگ 22 روزه نیز زمانی که جناح سیاسی اسرائیل- دولت اولمرت- بر ادامه جنگ تا نابودی حماس تأکید می‌ورزید و این کار از نظر نظامیان غیرممکن بود، ارتش تل آویو با توسل به جنایت انروا به دولت فهماند که باید شکست را در جنگ بپذیرد و بیش از این به ‌ارتش فشار نیاورد.
در واقع، حادثه‌ الحوله‌ از نظر ماهیت کاملاً اسرائیلی است و به نظر اصلی‌ترین متهم حادثه به حساب می‌آید. این حادثه هر چه بود روند سیاسی را به پایان راه رساند و از این رو هم زمان آمریکایی‌ها و سایر اعضای گروه G8 با اخراج سفرای سوریه، و مقامات عربستان و قطر با تعیین جایزه برای ساقط کردن بشار و مخالفان آموزش دیده و مسلح سوریه رسماً پایان روند سیاسی را اعلام کردند. (37)
این تحلیل زمانی به واقعیت نزدیک می‌شود که بدانیم فاجعه‌الحوله را نهاد اطلاعاتی اروپایی، پیش‌تر خبر داده بود. غالب قندیل، تحلیل‌گر لبنانی، تأکید کرد که مجری کشتار فجیع الحوله‌ آمریکاست. زیرا چند هفته پیش یک دستگاه ‌اطلاعاتی اروپایی از فاجعه جدیدی در سوریه خبر داده بود. او گفت چند هفته پیش از آن، یک دستگاه‌ اطلاعاتی اروپایی به دستگاه‌ اطلاعاتی لبنان اعلام کرد که قرار است فاجعه بزرگی در سوریه رخ بدهد که موج بزرگی در صحنه بین المللی ایجاد خواهد کرد.
قندیل ادامه داد: «زمانی که‌ این خبر به سران سوریه رسید، مسئولان گمان کردند که قرار است انفجار بزرگ جدیدی رخ بدهد یا اینکه حملات شدیدی از سوی گروه‌های مسلح صورت بگیرد. برای همین تمام تلاش خود را کردند تا مانع چنین اتفاقی شوند، اما سرانجام کشتار الحوله رخ داد و مسئولان دانستند که‌ این کشتار همان فاجعه بود». (38)

کشتار مزرعه‌ القُبیر در روستای معرزاف ریف حماه، در غرب سوریه‌

از کشتارهای دل خراش دیگری که در جریان بحران سوریه روی داده‌ است، کشتار مزرعه ‌القُبیر، در روستای معرزاف، در ریف حماه در غرب سوریه، بود که روز 7 ژوئن 2012 (18 خرداد 1391) یعنی به فاصله 13روز از کشتار الحوله روی داد. به گزارش فارس به نقل از پایگاه خبری دام پرس سوریه، تروریست‌های غرب‌گرا در سوریه جنایتی جدید مرتکب شدند و با چاقو، گلوله و آتش زدن، اهالی یک روستا را قتل عام کردند. این در شرایطی است که هنوز مردم و نظام سوریه ‌از شوک کشتار تروریست‌های مسلح در الحوله بیرون نرفته بودند.
شمار قربانیان این کشتار که یا ذبح شدند و یا به‌ آتش کشیده شده بودند، بنا بر اعلام پایگاه‌های خبری 78 نفر بود که بیش از 35 نفر آنها فقط از یک خاندان سوری بودند. در میان قربانیان این کشتار، 9 کودک و زن نیز دیده می‌شدند. رسانه‌های غربی و عربی، مانند رویترز، سی ان ان، الجزیره و العربیه، مانند کشتار الحوله، باز هم مدعی شدند که‌ این منطقه با تانک گلوله باران شده و سپس نیروهای هوادار نظام اقدام به کشتار مردم کرده‌اند. اما منابع سوری اعلام کردند که دیگر برای همه روشن شده ‌است که ارتش سوریه نه تنها از این کشتارها سودی نمی برد بلکه نیازی به کشتار کودکان یا زنان، آن هم با سلاح سرد، ندارد. (39)

انفجار در ادلب

خبرگزاری فارس به نقل از خبرگزاری رسمی سوریه اعلام کرد: دو انفجار تروریستی در میدان هنانو و خیابان کارلتون در ادلب به کشته شدن 8 سوری منجر شد. سانا تأکید کرد که‌ این کشته‌ها از مردم و نیروهای مسلح سوریه بودند. در این انفجارها ده‌ها نفر مجروح شدند و به ساختمان‌های مسکونی واقع در محل خسارات فراوانی وارد شد. (40)

کشتار منطقه «کرم الزیتون» و العدویة در حمص

در 12 مارس 2012 (22 اسفند 1390) گروه‌های مسلح تروریستی اقدام به قتل عام ده‌ها شهروند سوری در منطقه «کرم الزیتون» و العدویه در شهر حمص در غرب سوریه

عبارات مرتبط با این موضوع

جنگ داخلی سوریه ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادجنگداخلیسوریهجنگ داخلی سوریه بخشی از بهار عربی، زمستان عربی، جنگ نیابتی ایران جنگ داخلی سوریه ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد جنگداخلیسوریه جنگ داخلی سوریه بخشی از بهار عربی، زمستان عربی، جنگ نیابتی ایران با


ادامه مطلب ...

بررسی تاریخی جریان‌های تکفیری تروریستی

[ad_1]

چکیده

جریان‌های تکفیری تروریستی، به عنوان مهم‌ترین چالش جهان اسلام، تقریباً از سال چهلم هجری آغاز شد. پدیده تکفیر و تروریسم مذهبی به شکل نظام مند را نخستین بار گروه تندروی خوارج در برابر امام علی (علیه السلام) به وجود آورد. گروه‌های رادیکال دیگری نیز در جهان اسلام، مشی فکری و سلوک عملی خوارج را تعقیب کرده‌ا‌ند. فداییان اسماعیلیه، القاعده، طالبان و داعش، از جمله‌ی مهم‌ترین جریان‌های تکفیری تروریستی است که به پدیده تکفیر و دهشت افکنی اقدام، و راه خوارج را طی کرده‌ا‌ند. گروه‌ها‌ی تکفیری تروریستی، از آغاز پیدایش تاکنون عناصر و شاخصه‌ها‌ی مشترکی داشته‌ا‌ند. تکفیر، خشونت، غُلُوّ، تعصب مذهبی، فساد، نفاق و نسل‌کشی، از مهم‌ترین آنها به شمار می‌رود. گفتمان ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب، مبنای فکری همه این گروه‌های جهادی تکفیری را تشکیل می‌دهد. این گفتمان، بر ظاهرگرایی، عقل گریزی، تحجّر، خشونت، تکفیر مخالفان، و دگماتیسم مذهبی تأکید می‌ورزد.
کلید واژه : تکفیر، خشونت، فساد، نفاق، غُلُوّ، تروریسم مذهبی، خوارج، القاعده، طالبان، داعش.

مقدمه

این نوشتار در صدد تحلیل و بررسی جریان‌های تکفیری تروریستی جهان اسلام است. پدیده تکفیر و تروریسم مذهبی، جهان اسلام را با چالش بزرگی مواجه کرده ‌ا‌ست. تکفیر و تروریسم مذهبی، اختلافات و جنگ‌های داخلی، مذهبی، قومی‌ و منطقه‌ا‌ی، و سرانجام تجزیه بلاد اسلامی‌ را به همراه خواهد داشت. از این رو، مقابله و مبارزه با این نوع جریان‌های تکفیری تروریستی، بر تمام اندیشمندان و آگاهان امت اسلامی ‌واجب است. شناخت دقیق و تبیین درست آموزه‌ها و معارف اسلامی ‌برای جوانان و مردم مسلمان، نخستین گام مؤثر در مقابله با جریان تروریسم مذهبی به شمار می‌رود.
تروریسم مذهبی، شایع‌ترین نوع تروریسم است که‌ ا‌مروزه‌ ا‌ز آن به تروریسم بین المللی (2) یاد می‌شود. تروریست‌های مذهبی با استفاده ‌ا‌ز خشونت، به گمان خود در پی پیش‌برد اهداف مذهبی هستند و عمدتاً اعضای فرقه‌ها‌ی افراطی کوچک و بزرگ‌اند. این نوع تروریسم در حال حاضر، به سرعت در حال رشد و گسترش است. حدود نیمی‌ از 56 گروه تروریستی بین المللی که سازمان‌های جهانی مختلف آنها را شناسایی کرده و فهرست شان را عرضه کرده‌ا‌ند، انگیزه‌های مذهبی دارند. (3)
مهم‌ترین تمایز تروریسم مذهبی از غیرش (سکولار) در نوع نگاه جریان تکفیر و تروریسم مذهبی به عمل ترور است. تروریست‌های مقدس معتقدند اهداف و روش‌های آنها بر اساس اراده و فرمان الاهی است و هیچ انسانی حق تغییر آن را ندارد. اما تروریست‌های سکولار به‌ ا‌هداف الاهی و اراده خدا اعتقادی ندارند. تروریست‌های مذهبی و مقدس به گذشته چشم دوخته‌ا‌ند، به رسوم و سنن خاصی که در معنوی‌ترین دوران ادیان، یعنی دوره‌ آ‌غازین آنها بنا شده‌ ا‌ست. به اعتقاد آنها، در آن زمان رابطه مردم با خدا به نزدیک‌ترین حد خود می‌رسید و نیز احکام و قوانین اصلی ادیان در همان زمان شکل گرفته‌ ا‌ست. (4) نام گذاری جریان‌های تکفیری مذهبی به بنیادگرایی (اسلامی، مسیحی و ...) از سوی غربی‌ها نیز به همین دلیل است. زیرا گروه‌های دینی و مذهبی، اعمال و کردار خود را بر پایه ‌ا‌راده‌ ا‌لاهی و سیره و سنت اصحاب و دوره‌ آ‌غازین ادیان توجیه می‌کنند. این مقاله، در دو بخش تنظیم شده‌ ا‌ست؛ بخش نخست، به شاخصه‌ها‌ی مشترک جریان‌های تروریستی اختصاص یافته، و بخش دوم، جریان‌های تکفیری تروریستی جهان اسلام را بررسی می‌کند.

1. خصایص و شاخصه‌ها‌ی مشترک جریان‌های تکفیری تروریستی

1.1. تکفیر و بدگویی

نخستین و مهم‌ترین ویژگی مشترک تمام جریان‌های تروریستی تکفیری که‌ ا‌قدام به ترور و کشتار مخالفان می‌کنند، تکفیر (5) گروه‌های مخالف و رقیب است. در واقع تکفیر، حربه مهم و مجوز اصلی قتل و جنایت این نوع گروه‌هاست.

قرآن و مسئله تکفیر و تفسیق

آیه کریمه‌ا‌ی که مؤمنان و مسلمانان را از تمسخر و استهزا، و در نتیجه ‌ا‌ز تفسیق و تکفیر جامعه دینی و ایمانی، برحذر می‌دارد، آیه 11 سوره مبارکه حجرات است. خداوند متعال می‌فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ یکُونُوا خَیرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یکُنَّ خَیرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَنْ لَمْ یتُبْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ) ؛ ای کسانی که‌ ا‌یمان آورده‌ا‌ید! نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند؛ و نه زنانی زنان دیگر را، شاید آنان بهتر از اینان باشند؛ و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید؛ آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند. (6)
از عبارت آخر این آیه شریفه، به خوبی استفاده می‌شود که مؤمنان از طعن و عیبجویی و به کار بردن القاب زشت و ناپسند، و مهم‌تر از همه، تکفیر و تفسیق همدیگر، که منجر به خشونت و درگیری در جامعه‌ا‌سلامی ‌می‌شود، منع شده‌ا‌ند. به سخن دیگر، قرآن مجید به صراحت تمام جامعه ‌ا‌یمانی پیامبر اکرم‌ (صلی الله علیه و آله و سلم) را از تکفیر و تفسیق یکدیگر باز داشته‌ا‌ست؛ زیرا، این عمل غیر اخلاقی و غیر اسلامی ‌افراد و گروه‌ها، باعث عداوت، کینه، درگیری و خشونت اقوام و گروه‌های اسلامی‌ می‌شود که سرانجامش زوال نعمت مهم امنیت، اتحاد و اخوّت جامعه‌ ا‌سلامی‌ است.

پرهیز از بدگویی و فحاشی

یکی از چیزهای دیگری که در شرع مقدس و آموزه‌های اسلامی‌ به صراحت منع شده ‌ا‌ست، سب و فحش دادن به کفار و مشرکان است. خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: (وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیرِ عِلْمٍ کَذَلِکَ زَینَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَینَبِّئُهُمْ بِمَا کَانُوا یعْمَلُونَ) ؛ (به معبود) کسانی که غیر خدا را می‌خوانند (می‌پرستند) دشنام ندهید، مبادا آنها (نیز) از روی ظلم و جهل، خدا را دشنام دهند. این چنین برای هر امتی عملشان را زینت دادیم. سپس بازگشت همه‌ آ‌نان به سوی پروردگارشان است؛ و آنها را از آنچه عمل می‌کردند، آگاه می‌سازد (و پاداش و کیفر می‌دهد) . (7)
ملاحظه می‌شود که منطق قرآن در مواجهه با دشمنان، حتی مشرکان، نهی از فحاشی و بدگویی است؛ از روایات متعدد استفاده می‌شود که جمعی از مسلمانان و مؤمنان به دلیل ناراحتی شدیدی که‌ ا‌ز بت پرستان داشتند، گاهی اوثان (بت‌های) مشرکان را به باد ناسزا می‌گرفتند و به آنها دشنام می‌دادند. آنها نیز مقابله به مثل می‌کردند. خداوند در قرآن کریم به صراحت مؤمنان را از این کار نهی کرد. برای اینکه‌ آ‌نها قومی‌ جاهل و نادان‌اند و به‌ آ‌فریدگار مهربان عالم فحش می‌دهند، و این، برای موحد و مسلمان تحمل پذیر نیست. (8)
قرآن به ما می‌آموزد که رعایت اصول ادب و عفت در بیان و کلام، حتی در برابر خرافی‌ترین و بدترین آیین‌ها نیز لازم است؛ زیرا با ناسزا گفتن نمی‌توان کسی را از اعتقادات و مسیر غلط انحرافی‌اش بازداشت. حال، اگر دقت کنیم متوجه می‌شویم که قرآن کریم در این آیه شریفه، منطق و ادبیات گفت و گو و تعامل با غیرمسلمانان را به مؤمنان و پیروان خود می‌آموزد، و آن عفتِ در کلام و سخن گفتن است. منطق اسلام این است که در مواجهه با دشمنان اسلام نیز باید از ناسزاگویی پرهیز و از ادبیات درست و نیکو استفاده کنیم. سب و دشنام به مؤمنان و مذاهب اسلامی‌ که‌ ا‌ز که یک قرآن پیروی می‌کنند و به سمت یک قبله (کعبه) نماز می‌خوانند، چه دلیلی دارد؟! ترور و کشتن مسلمانان به بهانه‌ها‌ی واهی و با توجیهات نادرست چه توجیهی می‌تواند داشته باشد؟
بنابراین، از این آیه کریمه، به وضوح اجتناب از خشونت‌های سیاسی و اقدامات زورگویانه و تروریستی، اصطیاد می‌شود. زیرا، به یقین اعمال تروریستی و انتحاری ناشی از تکفیر، که‌ ا‌مروزه در گوشه و کنار جهان اسلام انجام می‌شود، برخلاف مصالح علیای اسلام است که در پی جلب آن هستیم. ضمن اینکه مفاسد زیادی هم دارد که هر مسلمانی باید در پی دفع آن از جامعه اسلامی ‌باشد! چه مفسده‌ا‌ی بالاتر از این که‌ ا‌مروزه در بسیاری از نقاط جهان، از اسلام عزیز که سراسر رأفت و رحمت است، به عنوان ایدئولوژی تروریسم، و از فرد مسلمان به عنوان تروریست یاد می‌شود! ارائه تصویر و چهره خشن از اسلام و مسلمانان قطعاً برخلاف مصالح امت اسلامی‌است. متأسفانه، القای این تصویر زشت از اسلام را، امروزه تروریست‌هایی انجام می‌دهند که به نام اسلام و دفاع از اسلام و با حربه تکفیر دیگران، به عملیات تروریستی و انتحاری مبادرت می‌کنند.

2.1. خشونت و سلاح کشی

خشونت و سلاح کشیدن در روایات اسلامی

روایات صادره‌ ا‌ز ناحیه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در جوامع روایی شیعی و سنی در این زمینه فراوان است. از وجود مبارک پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده ‌ا‌ست که فرمود: «المسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده، و المؤمن من أمنه‌ ا‌لناس علی دمائهم و اموالهم؛ مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبانش در سلامت باشند؛ و مؤمن کسی است که جان و مال مردم از وی در امان باشد». (9) روایات وارده ‌ا‌ز ناحیه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که در این خصوص به ما رسیده، فراوان است. در این بخش، به مهم‌ترین آنها، اشاره می‌کنیم. این احادیث، حاکی از آن است که جامعه‌ ا‌یمان گرای اسلامی، مانند جسد واحدی است که‌ ا‌عضایش کاملاً در درد و رنج همدیگر شریک‌اند. در صحیح مسلم روایتی از نعمان بن بشیر از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده ا‌ست که حضرت فرمود:
«مثل المؤمنین فی توادّهم و تراحمهم، کالجسد الواحد اذا اشتکی منه عضو تداعی له سائر الجسد بالحمّى والسهر». (10)
همچنین در این موضوع، روایاتی داریم که حمل سلاح و سلاح کشیدن بر روی مردم، و آزار و اذیت مردم را به شدت نکوهش کرده‌ا‌ست. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «لیس منّا من جزد السلاح، و لیس منّا من غشّنا»؛ (11) از ما نیست کسی که بر روی مردم سلاح بکشد؛ و از ما نیست کسی که با ما (مردم مسلمان) با خدعه و نیرنگ رفتار کند. در جای دیگری می‌فرمایند: «من حمل علینا السلاح فلیس منّا» (12) کسی که علیه ما (بر روی مردم مسلمان) سلاح بکشد، از ما نیست (مسلمان نیست) . روایات دیگری نیز از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده‌ ا‌ست که به مضامین ترحّم، رِفق، مدارا، شفقت و مهربانی در جامعه ‌ا‌سلامی، سفارش می‌کند: «من لایرحم لایرحمه‌ا‌لله عزّ و جل»؛ (13) کسی که ترحّم نداشته باشد، مورد ترحّم و رحمت خداوند قرار نمی‌گیرد؛ و «من یحرم الرِّفق یحرم الخیر کُلّه»؛ (14) کسی که ‌ا‌ز رِفق و مدارا بی بهره باشد، از تمام خیرات محروم خواهد بود.
بدیهی است که مضمون این دسته ‌ا‌ز روایات، دعوت به زندگی مسالمت آمیز، ترحّم، مدارا و محبت در جامعه‌ ا‌سلامی‌ است. اساساً جامعه ‌ا‌سلامی ‌و ایمانی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) باید سرشار از محبت، صلح، صفا و صمیمیت باشد. به همین دلیل، هر گونه خشونتی که به صلح، آرامش، و أخوّت اسلامی‌ این جامعه‌ ا‌یمانی آسیب وارد کند، از نظر دین مقدس اسلام مردود و مطرود است.
پس در مجموع می‌توان گفت، دین مقدس اسلام، برای تمام پیروان و کسانی که به‌ ا‌ین آیین مقدس تمسک کرده‌ا‌ند، سراسر رحمت و خیر و سعادت است. (15) به تعبیر یکی از نویسندگان عرب،«فهو (دین اسلام) رحمة فی السِّلم والحرب، ورحمة فى الشّدّة والرّخاء، ورحمة فى الوسع والضیق، و رحمة فى الاثابة والعقوبة، و رحمة فى الحکم والتنفیذ، و رحمة فى کل الأحوال»؛ (16) یعنى، این آیین مقدس در تمام ساحات، جنگ و صلح، سختی و آسانی، وسع و ضیق، پاداش و عقوبت، حکم و تنفیذ، و در هر حال، سراسر رحمت و رأفت است.
اساساً در اسلام، اصل بر رفق و مدارا است، و خشونت، امری ثانوی است. آنجا که نظام، آرامش و امنیت مردم و جامعه در معرض تهدید و آسیب قرار می‌گیرد، قوه قاهره و خشونت دولت اسلامی‌ به صحنه می‌آید.

3.1. غُلُوّ و تعصب مذهبی

دومین خصیصه مشترک گروه‌ها‌ی تکفیری جهادی که به ترور و کشتار مخالفان فکری و مذهبی اقدام می‌کنند، غُلُوّ و تعصب مذهبی است. ریشه بسیاری از تکفیر و تفسیق‌ها در حوزه مسائل دینی و اعتقادی، افراط و تعصّب بی جا در مباحث دینی و مذهبی است. اصولاً زیاده‌روی و خروج از حد اعتدال و میانه، باعث انحراف از مسیر حق و حمله بر عقاید دیگران است. گاهی قرآن کریم به عنوان اصل و منبع مشترک همه مذاهب اسلامی، به دلیل غُلُوّ و تعصب مذهبی به حاشیه می‌رود و از حجیت باز می‌ماند. گفته یکی از نویسندگان عرب در این زمینه جالب است:
العُلُوّ المتطرّف فى التعضب المذهبى، طبع بدوره جانباً آخر من ثقافتنا، مثاله‌ا‌بن عابدین من أئمة الأحناف الذى یقول فى حاشیته: إن أفتى أصحابنا بما یخالف کتاب الله، أخذنا بما أفتى به‌ا‌صحابنا. و مثاله ما نراه‌ ا‌لیوم سائداً من تکفیر بعضنا بعضاً، منطلقین من أنّ کل من لایقول بما نقول فهو کافر؛ (17) غُلُوّ افراطی و بیش از حد در تعصب مذهبی، طرف (بخش) دیگری از فرهنگ ما را به وجود آورده ‌ا‌ست. نمونه‌ا‌ش ابن عابدین، از علمای احناف، است که در حاشیه‌ا‌ش گفته: اگر اصحاب (علمای) ما به آ‌نچه مخالف کتاب خداست فتوا دهند، ما به فتوای اصحاب (فقهای) خودمان عمل می‌کنیم، هرچند مخالف قرآن باشد. نمونه دیگرش اندیشه تکفیری است که بر ما چیره و حکمفرما شده‌ ا‌ست. به ‌ا‌ین معنا که بعضی از ما بعضی دیگر را تکفیر می‌کنند و این تفکر به سرعت به این سمت به پیش می‌رود که هر کس نظری بر خلاف نظر ما داشته باشد، او کافر است.
آنچه ‌ا‌ز این مطلب به دست می‌آید، این است که جناب ابن عابدین حنفی، آشکارا نظر اصحاب (فقهای) خود را بر قرآن کریم ترجیح می‌دهد. این نوع نگاه تعصب گرایانه و دگماتیسمی، جز افراط و خروج از حد اعتدال (میانه‌روی) که قرآن کریم به‌ آ‌ن دعوت می‌کند، (18) معنایی ندارد. بدتر از این حالت این است که ‌ا‌فراد عقیده و باور خویش را ملاک حق قلمداد کنند و بر اساس هوا و هوس خود، دیگران را کافر بدانند.

4.1. فساد و تبهکاری

دیگر خصیصه مشترک گروه‌های تکفیری تروریستی، پدیده فساد و تبهکاری در جامعه‌ ا‌ست. منظور از فساد در اصطلاح و ادبیات دینی، همان «فساد فی الارض» است. یعنی اظهار معصیت خدای تعالی و انحراف از هدایت او، که معمولاً ضرر جانی و مالی و احیاناً ضرر به عِرض و کرامت دیگران را به همراه دارد. (19) با وجود شرایع آسمانی در میان مردم، و تمسک و عمل مردم به ادیان الاهی، انسان‌ها با هم دشمنی و عداوت نخواهند داشت و هر کس شأن و جایگاه خود را حفظ خواهد کرد. در این فرض، خون مردم محفوظ خواهد ماند و فتنه و آشوب از جامعه دینی برچیده خواهد شد. در چنین شرایطی است که جهان و مردم آن، از نعمت (صلاح و امنیت) برخوردارند؛ ولی زمانی که تمسک و اعتنا به شرایع الاهی و قوانین ترک، و از آن غفلت شود و هر کس طبق هوا و هوس خود عمل کند، آنگاه هرج و مرج (آنارشیسم) ، اضطراب، ناامنی، خشونت و فساد، که ضد صلاح است، به وجود می‌آید. (20)
در اینجاست که قرآن مجید با صراحت تمام انسان‌ها را مخاطب خویش قرار داده، می‌فرماید: (وَلَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ) ؛و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید، و او را با بیم و امید بخوانید؛ (بیم از مسؤلیت‌ها، و امید به رحمتش و نیکی کنید) ؛ زیرا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است. (21) به ا‌ین ترتیب، فساد یا فساد فی الارض در شریعت اسلام، از بزرگ‌ترین معاصی و حرام است. ادلّه فراوانی در قرآن کریم و روایات نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده‌ ا‌ست که بر نهی و حرام بودن فساد و اذیت و آزار مسلمانان و غیر مسلمانان دلالت دارد. (22)
بدیهی است که قتل، انسان کشی، کشتار و ترور انسان‌های مظلوم و بی گناه در کوچه و بازار و اماکن عمومی، از مصادیق اصلی فساد و تبهکاری است.

5.1. نفاق و دورویی

از عملکرد چند ساله گروه‌های تکفیری- تروریستی چون القاعده، طالبان و داعش، به دست می‌آید که می‌توان گروه‌ها‌ی یاد شده را در زمره جریان «نفاق» یا «منافقان» نیز قرار داد. اگر نتوان آنها را رسماً در فهرست گروه «منافقان» قرار داد، دست کم یکی از ویژگی‌های بارز آنها پدیده نفاق است. لذا می‌توان از آنها به «منافقان مدرن» تعبیر کرد. توجیه این مدعا، عملکرد گروه طالبان در افغانستان است. امروزه طالبان، از یک سو، با آمریکایی‌ها و ناتو می‌جنگند و آنها را کافر می‌خوانند و لذا جهاد با آنها را واجب می‌دانند؛ از سوی دیگر، آشکارا از آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها سلاح و امکانات نظامی‌ دریافت می‌کنند. این موضوع، صداقت آنها را در مبارزه علیه‌ آ‌مریکا و ناتو محل تردید قرار می‌دهد. اتحاد داعش مذهبی با بعثی‌های سکولار در عراق نیز مصداقی از همین مسئله ‌ا‌ست که به آ‌ن اشاره خواهیم کرد.
بدین سان، از فساد و تبهکاری گروه‌ها‌ی تکفیری به‌ ا‌ین نتیجه می‌رسیم که‌ ا‌ین گروه‌ها‌، به جریان نفاق و التقاط نیز نزدیک هستند. زیرا یکی از عوامل فساد و خرابکاری در جامعه، عنصر «نفاق» در افراد است. این نفاق (دورویی) و التقاط است که‌ ا‌فراد را به فساد و تبهکاری سوق می‌دهد. قرابت جریان «تکفیر» و «نفاق» می‌تواند بدترین خطرها و آسیب‌ها را به جامعه اسلامی ‌وارد کند؛ چنانچه ‌ا‌مروزه در گروه‌های تکفیری موجود مشاهده می‌کنیم.
نفاق از جمله واژه‌ها‌یی است که قرآن مجید تأکید فراوانی بر آن دارد. در یک تقسیم بندی می‌توان نفاق را بر دو نوع دانست؛ یکی نفاق اعتقادی، و دیگری نفاق عملی یا سلوکی. (23) هر دو گونه‌ی آن، طبق نص قرآن کریم و سنت نبوی، حرام است. بسیاری از اقدامات تروریستی گروه‌های تکفیری که‌ ا‌مروزه در نقاط مختلف جهان اسلام صورت می‌گیرد، تحت همین عنوان، یعنی نفاق (عقیدتی و عملی) ، و به دست گروه‌های تروریست تکفیری به ظاهر مسلمان و در واقع منافقِ دورو، صورت می‌گیرد. منافقان کسانی هستند که در واقع، اسلام را قبول ندارند اما به دلایلی تظاهر به ‌ا‌سلام و ایمان می‌کنند؛ نزد مؤمنان اظهار ایمان و در خلوتشان اظهار کفر می‌کنند. (24)
از همان صدر اسلام تاکنون کسانی بوده‌ا‌ند که تحت همین عنوان «منافق»، فساد و کارهای جنایتکارانه داشته‌ا‌ند، و اغلب خیانت‌ها و اقدامات تخریبی شان را به قصد ضربه زدن به‌ ا‌صل دین و نظام اسلامی‌ انجام می‌دادند. به تعبیر قرآن، افرادی که با این عنوان دست به فساد و خرابکاری می‌زنند، دچار نوعی بیماری هستند که خداوند بر بیماری آنها می‌افزاید. (25) اینها کسانی هستند که دست به فساد و جنایت می‌زنند، اما فساد و تبهکاری‌شان را «اصلاح» می‌نامند. لذا وقتی به ‌ا‌ین جنایتکاران مفسد گفته می‌شود در زمین فساد نکنید، می‌گویند ما اصلاحگریم. قرآن کریم با قاطعیت تمام، چهره واقعی آنها را به مؤمنان و مسلمانان معرفی کرده، می‌فرماید: آگاه باشید که آ‌نها حقیقتاً مفسدان‌اند، اما فاقد شعور و درک‌اند. (26)
جالب اینکه، مفسدانی که تحت لوای نفاق و دورویی، جنایت و اعمال تروریستی انجام می‌دهند، خود را مصلح و اصلاحگر (رفورمیست) ، و کارشان را اصلاح طلبی (رفورمیسم) قلمداد می‌کنند. یعنی از واژه‌های مثبت و مقدسی «اصلاح» و «مُصلح» که در برابر «فساد» و «مفسد» است، استفاده می‌کنند. چنانچه متأسفانه تعدادی از جوانان مسلمان که به دست افراد و گروه‌های قشری و ظاهرگرای اسلامی ‌یا عمّال بیگانه‌ ا‌غفال می‌شوند، به‌ ا‌سم «جهاد و اصلاح جامعه‌ ا‌سلامی» دست به ترور و عملیات انتحاری می‌زنند. افراد و گروه‌هایی مثل اسامه بن لادن و ملا عمر که روزی با آمریکایی‌ها در ارتباط بودند، امروزه که منافع شخصی‌شان آنها را در برابر یکدیگر قرار داده ‌ا‌ست، از جوانان مسلمان عرب و غیرعرب برای انتقام از آنها و شهروندان مسلمان عراق، سوریه، ‌ا‌فغانستان، پاکستان، و ...، سوء استفاده کرده، مردم بی گناه‌ ا‌ین کشورها را قتل عام می‌کنند. این جنایت کاران فاسد، با شست وشوی مغزی این جوانان مسلمان و اینکه بهشتِ برینِ الاهی در انتظارشان است، آنها را با عملیات انتحاری به کام مرگ می‌فرستند. چه جنایت و فسادی از این بالاتر که‌ ا‌فراد و جوانان بی تجربه و کم سواد را که درک درست از دین و اسلام ندارند گمراه و اغفال کرده، آنها را به خودکِشی و دیگرکِشی ترغیب کنیم؟! فریب و اغفال این گونه افراد، خود بزرگ‌ترین جنایت علیه بشریت است که نباید حاکمان، سیاست مداران و اندیشمندان امت اسلامی‌ از آن غفلت کنند.

هماهنگی و ائتلاف جریان «تکفیر» و «نفاق» در پدیده تروریسم مذهبی

با تأمل در مطالب گذشته و مرور اجمالی تاریخ جهان اسلام در می‌یابیم که قتل‌ها و ترورهایی که در گذشته‌ی ‌ا‌مت اسلام اتفاق افتاده، عمدتاً به دست دو گروه صورت گرفته‌ ا‌ست:
1. گروه‌ ا‌ول منافقان و کسانی که در لباس نفاق دست به قتل، تخریب و جنایت می‌زنند. از آنجایی که‌ ا‌ین گروه معمولاً در بین جامعه‌ ا‌سلامی‌ زندگی می‌کنند و در ظاهر با مسلمانان فرقی ندارند، ضربه‌ها‌ی فراوانی به مسلمانان و جامعه‌ ا‌سلامی‌ وارد کرده‌ا‌ند. امروزه نیز جهان اسلام و کشورهای اسلامی ‌از آسیب و گزند این گروه‌ها و جریان‌های نفاق افکن در امان نیست. خطر جدی‌تر این است که متأسفانه، جریان نفاق و حتی جریان‌های لائیک و سکولار مختلف امروزه با جریان‌های مذهبی و تکفیری هماهنگ شده، تروریسم مذهبی را به وجود آورده‌ا‌ند. نمونه ‌ا‌ین قرابت در افغانستان، هماهنگی طالبان با کمونیست‌های شکست خورده رژیم سابق بود. در عراق نیز، هماهنگی داعش مذهبی با بعثی‌های سکولار به وضوح مشاهده می‌شود.
2. گروه‌ها و سازمان‌های تکفیری، قشری و واپس گرای متحّجر، که در اثر کج فهمی‌ و دگم اندیشی، به ظواهر آیات و روایات بسنده کرده، تأمّلات عقلانی و تفکر و تدبر در محتوای قرآن و روایات را کنار گذاشته‌ا‌ند. جمود، قشری گری، عقل گریزی و رفتار دگماتیسمیِ ‌این افراد و گروه‌ها که ظاهرگرایی در متون دینی را به دنبال دارد، از همان آغاز صدر اسلام تا کنون، مصیبت‌ها و چالش‌های فراوانی را به وجود آورده‌ ا‌ست. این افراد، چه در گذشته و چه‌ ا‌مروز، با تمسک به ظواهر نصوص دینی (آیات و روایات) ، قتل‌های خونینی را به وجود آورده‌ا‌ند. در اثر ساده لوحی، کوته فکری و کج اندیشی این افراد و گروه‌ها، تاکنون انسان‌های فراوانی به کام مرگ رفته‌ا‌ند. همان گونه که‌ ا‌شاره شد، امروزه جریان تکفیری و دگماتیسم مذهبیِ مدرن در خاورمیانه، با جریان‌های لائیک و اهل نفاق هماهنگ شده‌ ا‌ست. (27)
بنابراین، نتیجه می‌گیریم که، پدیده تروریسم در دو چهره‌ی «نفاق» و «تکفیر»، جهان اسلام را با چالش‌های فراوانی مواجه کرده‌ا‌ست. این مسئله، روشنگری علما و اندیشمندان متعهد و آگاه‌ ا‌مت اسلامی ‌را می‌طلبد. اگر اندیشمندان آگاه و متعهد جوامع اسلامی ‌دست به کار نشوند، به زودی دنیای اسلام به دست گروه‌های متحجر تکفیری و خون آشام، با چالش عظیم اختلاف، تجزیه و کشتارهای خونین بیشتر، مواجه خواهد شد.

2. بررسی جریان‌های تکفیری- تروریستی جهان اسلام

1.2. تروریسم مذهبی جریان تکفیری خوارج

جریان تکفیری خوارج، از آغاز شکل گیری‌اش، فتنه‌ها‌ و اقدامات تروریستی فراوانی را مرتکب شد. اعمال ارهابی و جنایات هولناک و تروریستی آنها، این گروه قشری و لجوج را در برابر امام علی (علیه السلام) قرار داد، که جنگ نهروان در نتیجه‌ آ‌ن پدید آمد. برای مثال، کشتن عبدالله بن خبّاب و همسرش به جرم اینکه صرفاً به حکمیت حکمین راضی بودند، همچنین کشتن یک زن بی گناه دیگر به نام اُمّ سنان صیداوی، ناامن کردن راه‌ها و کشتن افراد بی گناه و کشتن قاصد و گزارش‌گر امام على (علیه السلام) ، حارث بن مُرّه فقعسی، از جمله جنایات و اقدامات کور گروه تکفیری خوارج به شمار می‌رود. (28)
طبق نقل محققان تاریخ، زمانی که حضرت علی (علیه السلام) ‌آ‌ماده حرکت به سوی شام شد، به ‌ا‌و خبر رسید که خوارج علیه مردم شوریده‌ا‌ند. آنها عبدالله بن خباب بن ارت، یکی از صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، را کشته، شکم زن باردارش را دریده بودند و سه زن دیگر از قبیله طی و نیز بانوی دیگری به نام ام سنان صیداوی را به قتل رسانده بودند. حضرت علی (علیه السلام) حارث بن مره عبدی را نزد خوارج فرستاد تا درباره‌ ا‌ین اخبار تحقیق کند و به‌ ا‌و گزارش دهد. وقتی حارث به خوارج رسید و در این بار از آنها پرسید، او را گرفتند و کشتند. هنگامی‌که خبر قتل حارث در اردوگاه نخیله به حضرت علی (علیه السلام) رسید، حضرت دستور حرکت سپاه به سوی اردوگاه خوارج را صادر فرمود. (29)
نکته‌ی شایان توجه این است که، خوارج عبدالله و همسرش را (مانند تروریست‌های امروزیِ داعش و القاعده) کنار رودخانه بردند و عبدالله را همچون گوسفند سر بریدند و خونش را در آب ریختند، آنگاه سراغ زن او رفتند و شکمش را دریدند. همچنین آنها در راه‌ها‌، جلوی مردم را می‌گرفتند، اموال، چارپایان و سلاح‌های آنها را به یغما می‌بردند. خوارج برای عملی کردن مقاصد خود وارد روستاها می‌شدند و همچنان به‌ ا‌ین اقدامات خویش ادامه می‌دادند تا به نهروان رسیدند. (30)
امام علی (علیه السلام) در واکنش به این اعمال هنجارشکنانه و جنایتکارانه، به مردم خبر داد که حدیث مارقین (31) بر این قوم منطبق است. حضرت پس از بیان این حدیث فرمود: «به خدا سوگند، امیدوارم که‌ آنان، همین مردم باشند. آنان خون‌های محترم را به زمین ریخته‌ا‌ند و مردمان را آماج قتل و‌ غارت قرار داده‌ا‌ند و همه ‌ا‌ین اعمال را به نام خدا مرتکب شده‌ا‌ند». (32) به راستی آیا جنایات هولناک گروه خوارج، در چهارده قرن پیش، غیر از اعمال تروریستی تروریست‌های امروزی است؟ بدون شک، خارجیان زمان امام علی (علیه السلام) مصداق بارز تروریست‌های امروز (داعش و القاعده) است. خوارج نهروان، علاوه بر قتل، جنایت و ایجاد وحشت در راه‌ها‌، عملاً به محاربه با امام زمان «علی (علیه السلام) » و رهبر عادل کشور اسلامی‌ خویش، پرداختند. بنابراین، محاربه و بغی (شورش) بر ضد علی (علیه السلام) بر جرم آنها می‌افزاید که ‌ا‌ین موضوع، در جایی دیگر باید بررسی شود. برخی از نویسندگان غربی نیز معتقدند خوارج نهروان نخستین گروه تروریستی اسلامی ‌است که‌ ا‌ندکی پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ظاهر شدند. (33)
نکته جالب توجه شباهت‌های جریان تکفیری خوارج با جریان‌های تکفیری امروز (داعش، القاعده و طالبان) ، در ظاهر، عقیده و عملکرد است. شباهت‌های ظاهری، اعتقادی و عملی جریان تکفیری داعش، القاعده و طالبان با جریان تکفیری خوارج به قدری واضح است که بی نیاز از استدلال است. زیرا این موضوع، در رسانه‌ها و فضای مجازی به وضوح انعکاس یافته‌ ا‌ست.

2.2. تروریسم مذهبی جریان تکفیری فداییان اسماعیلیه

در تاریخ ایران و شرق اسلامی، گروه دیگری که‌ ا‌ز ترور و دهشت افکنی به صورت یک روش دائمی ‌استفاده می‌کردند، اسماعیلیان یا پیروان حسن صباح هستند که ترورهای آنها چنان وحشتی در دل همگان، از جمله مسیحیان صلیبی، افکنده بود که هنوز در زبان‌های اروپایی به نام «اساسین» (Assassin) ، (34) یعنی قاتل، معروف اند. (35) بدین سان، یکی از گروه‌ها‌یی که به راستی در جهان اسلام متهم به ترور و تروریسم مذهبی است، فداییان اسماعیلیه (حشاشین یا باطنی‌ها) است. در اینکه‌ ا‌ین گروه، واقعاً حشیش خور (36) (تریاکی) بوده‌ا‌ند یا نه، اختلاف است. برخی معتقدند این گروه‌ها به سبب عمل‌گرایی‌شان در سیاست و جنگ، از سوى مخالفان به «حشاشین» معروف شدند. این افراد، هر چند در گذشته تندروی و خشونت داشته‌اند، اما در حال حاضر افراط‌گرایی یا رادیکالیسم اولیه خود را کنار نهاده‌ا‌ند. (37)
در هر صورت، حشاشین یا باطنی‌ها (1090-1275م.) ، از جمله گروه‌هایی هستند که در سیاست‌ها و برنامه‌ها‌یشان، اعمال و جرایم تروریستی وجود داشته‌ ا‌ست. فرقه حشیشیه و قرامطه، که از شاخه‌ها و فرقه‌ها‌ی اسماعیلیه یا هفت امامی ‌تشیع است، به شخصی به‌ا‌سم عبدالله بن میمون (261 ه.ق.) و حسن صباح (518 ه. ق.) ، که هر دو ایرانی الاصل بودند، برمی‌گردند. بانیان این فرقه‌ها، با تشکیل گروه‌ها و تشکیلات سرّی، سازمان‌های تروریستی به وجود آوردند. جان بایر ناس، مورخ و محقق شهیر دین شناسی، در تاریخ جامع ادیان می‌نویسد: «ایشان (فرقه حشیشیه) ، مظهر تبلیغات نوینی بودند که در آن، عملِ قتلِ خفیّه، یعنی ترور به منت‌های شدّت رواج یافت». (38) همچنین در جای دیگری می‌نویسد: «شهرت و شأن، در نزد آنان همانا بسته به مسئله قتل نفوس و قصد جان اشخاص بوده ‌ا‌ست». (39)
بدین ترتیب از گزارش مورخان به دست می‌آید که، دست کم گروه‌ها‌یی از اسماعیلیه، ترور می‌کردند و در این مسئله، تردیدی وجود ندارد.
بنابراین، می‌توان گفت، یکی از معروف ترین گروه‌های تروریست مذهبی در گذشته، فرقه‌ی اسماعیلیه مشهور به حشاشین یا باطنی‌ها (1090-1275 م) است که در گذشته مخالفان خود را مخفیانه و به ‌ا‌نگیزه دفاع از مذهب و ایدئولوژی، ترور می‌کردند. (40)
اکنون باید دید ترورهای این گروه، متوجه چه کسانی بوده‌ ا‌ست؟ به سخن دیگر، قربانیان سازمان تروریستی باطنی‌ها، چه افرادی بوده‌ا‌ند؟
دیوید راپاپورت در مقاله «ترور مقدس» معتقد است، قربانیان حشاشین شخصیت‌های برجسته‌ا‌ی بودند که مسئول نرسیدن تعالیم جدید باطنیه به مردم شناخته می‌شدند، و اخطارهای مکرر ایشان برای تغییر در رفتارشان را نادیده می‌گرفتند. آنها موعظه و اخطار را برای کسانی که مرتد می‌دانستند، لازم می‌شمردند. این تروریست‌ها برای به حداکثر رساندن تبعات روانی اقدامات خود و تأکید بر درماندگی قربانیان عملیات ترور را در مقابل دیدگان مردم و در اماکن با حرمتی چون مساجد به‌ ا‌نجام می‌رساندند، اماکنی که قداست آنها باعث حس امنیت و مصونیت می‌شد؛ گاهی هم محل‌های به شدت محافظت شده را برای عملیات انتخاب می‌کردند، محل‌هایی که فرد قربانی چون نگینی از سوی حامیان وفادارش در میان گرفته شده بود. (41)
یکی از ویژگی‌های تغییرناپذیر تاکتیک‌های حشاشین، اعلام و هشدار قبلی است. ویژگی اعلام و هشدار قبلی، از مهم‌ترین شاخصه‌ها‌ی تروریسم است. (42) حشاشین یا باطنی‌ها به قربانیان احتمالی هشدار می‌دادند که فقط زمانی به آ‌نها حمله می‌شود که مانع از فعالیت‌های مبلغان مذهبی باطنی شوند. (43) آن گونه که‌ ا‌شاره شد، فداییان اسماعیلیه در گذشته متهم به ترور بوده‌ا‌ند، اما امروزه ترور را کنار گذاشته‌ا‌ند و از آن دوری جسته‌ا‌ند.

3.2. تروریسم مذهبی جریان تکفیری القاعده و طالبان

در میان گروه‌های تروریستی مذهبی جهان، شبکه‌ا‌لقاعده به رهبری اسامه بن لادن، در صدر قرار دارد. جریان‌های تکفیری تروریستی داعشی، النصره، طالبان و بوکو حرام همه به نحوی، از شاخه‌ها‌ی محلی و انشعابی این گروه بزرگ تروریستی بین المللی است.
القاعده، که حیات رسمی‌آن از سال 1988 م. آغاز شده، در واقع شبکه‌ا‌ی جهانی است که نشانه‌ها‌ی حضور آن تاکنون علاوه بر افغانستان در کشورهای الجزایر، مصر، مغرب، ترکیه، تاجیکستان، ازبکستان، سوریه، چین (منطقه سین کیانگ) ، پاکستان، بنگلادش، مالزی، میانمار، اندونزی، فیلیپین، (میندانائو) ، لبنان، عراق، عربستان سعودی، کویت، بحرین، یمن، لیبی، تونس، بوسنی، کوزوو، چچن، داغستان، کشمیر، سودان، سومالی، کنیا، تانزانیا، جمهوری آذربایجان، اریتره، اوگاندا، اتیوپی، و سرزمین‌های اشغالی فلسطین دیده شده‌ ا‌ست. (44)
بن لادن با جذب نیروهای گسترده‌ی عرب و غیرعرب، از نژادها و ملیت‌های مختلف، شبکه‌ی تروریستی مذهبی بین المللی را به وجود آورده‌ ا‌ست. ریشه و اساس افکار گروه‌های بنیادگرایی چون القاعده، داعش و طالبان، سلفیه یا سلفی‌گری است. (45)
به تعبیر دیگر، آنچه عرب‌ها و سایر اعضای شبکه‌ ا‌لقاعده را از نقاط مختلف جهان، به هم پیوند داده ‌ا‌ست، تفکر سلفی‌گری است. شخصیت‌هایی چون بن لادن، سفر الحوالی و عبدالله عزام، در صدد برپایی نوعی رژیم ناب وهّابی بودند که ‌ا‌ز این حیث با دولت سعودی اختلاف پیدا کردند. (46) این افراد و گروه‌ها، سلفی‌گری یا رجعت به قرآن و سنت (47) را مبنای ایدئولوژی مبارزاتی خود قرار داده‌ا‌ند و هر گونه‌ ا‌عمال خشونت آمیز را در این جهت مجاز می‌دانند. سلفیه یا همان ظاهرگرایان، دین شناسی مخصوص خود را دارند. پایه و اساس نگرش دینی آنها، در واقع، به اندیشه‌ها‌ی احمد بن حنبل (پیشوای حنبلیان) برمی‌گردد. به عقیده برخی از محققان غربی، ابن حنبل به عنوان نخستین قهرمان راست دینی (اسلام ارتودکسی) ، مهم‌ترین پیش‌رو و منادی بنیادگرایی سنّی کنونی است. (48)
احمد بن حنبل و پیروانش، اهل حدیث و ظاهرگرا هستند، در مقابل احناف، که در فقه مشرب عقل‌گرایی دارند. ابن تیمیه ظاهرگرایی سلفی‌ها را در قرن هفتم احیا کرد. از قرن هفتم تا قرن دوازدهم این تفکر بی رونق ماند تا اینکه در قرن دوازدهم محمد ابن عبدالوهّاب دوباره ‌ا‌ین نحله مذهبی را احیا کرد. جریان دین شناسی سلفی‌گری برای عقل و تأملات عقلانی ارزشی قائل نیست، ولی میراث گذشته را بسیار ارزشمند می‌داند؛ از این رو، به شدت ظاهرگرا است. به همین دلیل، سلفی‌ها به عنصر جهاد خیلی معتقدند و هر کس را که کافر بدانند، فوراً فتوا به جهاد می‌دهند. ضمن اینکه برای دنیای جدید و مدرنیته نیز فکری ندارند، یعنی عقب ماندگی جهان اسلام و مواجهه درست با پدیده‌ها‌ی دنیای جدید هم مسئله‌ ا‌ساسی آنها نیست. بر این اساس، ایدئولوژی جهادی سلفی‌گری بر اندیشه پیروان القاعده، طالبانیسم و داعشیسم غالب است. گرایش سلفی‌گری در قرن بیستم (1920 م.) در قالب دو جنبش، که‌ ا‌ز نظر فکری نزدیک به هم، ولی از نظر جغرافیایی از هم دور بودند، پا به عرصه وجود گذاشت. اخوان المسلمین، که حسن البنا در مصر بنا نهاد و در سراسر دنیای عرب پراکنده شد، و جماعت اسلامی، که در شبه قاره هند به وجود آمد. جماعات اسلامی ‌بر اساس نوشته‌ها‌ی ابوالعلا مودودی و شاگرد تندروی او سید قطب است. (49)
نکته قابل توجه‌ ا‌ین است که، سلفیون تمام اقدامات تروریستی‌شان را مستند به قرآن و سنت کرده، آن را جهاد مقدس علیه دشمنان می‌دانند. در حالی که بسیاری از فعالیت‌های تروریستی آنها علیه مسلمانان است، و قربانیان اصلی تروریست‌های القاعده، داعش و طالبان مردم مسلمان اند.
افزون بر این، اعمال تروریستی را جهاد نامیدن، باعث بدنام شدن اسلام در عرصه‌ی بین المللی شده‌ا‌ست. چنانچه همین رفتار نابخردانه و جنایتکارانه موجب تخریب چهره‌ ا‌سلام در دنیای غرب شده‌ا‌ست، به نحوی که‌ ا‌مروزه در کشورهای غربی، فرد مسلمان، تروریست تلقی می‌شود. هرچند این برداشت عمومیت ندارد و در غرب نیز کسانی هستند که بین اسلام و تروریسم، تفکیک قائل می‌شوند، و تروریسم را جریان انحرافی اسلام در نظر می‌گیرند. چنانچه در هر دین و آیینی، تفکرات و جریان‌های انحرافی وجود دارد. در بخشی از گزارش نهایی کمیسیون 11 سپتامبر آمده‌ا‌ست: «دشمن ما اسلام، این دین بزرگ جهانی، نیست، بلکه دشمن ما گونه تحریف شده‌ی اسلام می‌باشد». (50) منظور از گونه تحریف شده‌ ا‌سلام در این کمیسیون، القاعده، طالبان و گروه‌های امثال داعش است که بذر تروریسم را در خاورمیانه و سایر نقاط جهان پاشیده‌ا‌ند.

اندیشه تکفیر و ترور در گروه تکفیری طالبان

اشاره شد که ‌ا‌ندیشه تکفیر از خصایص مشترک جریان‌های تکفیری است. این تفکر در گروه طالبان نیز مشاهده می‌شود. طالبان با ورود به شهر مزار شریف و تسلط بر این شهر، نخستین اقدامشان این بود که مخالفان مذهبی را تکفیر کردند. طالبان با تکفیر شیعیان افغانستان، به‌ آ‌نها اولتیماتوم دادند که ا‌ز سه چیز، یکی را باید بالاجبار انتخاب کنند: 1. تغییر مذهب (مسلمان شوند) 2. اخراج از کشور؛ 3. در صورت نپذیرفتن گزینه‌های یک و دو، باید گزینه کشته شدن را انتخاب کنند.
احمد رشید پاکستانی در مهم‌ترین اثرش (طالبان) نوشته‌ا‌ست:
هدف طالبان این بود که شمال افغانستان را از وجود شیعه‌ها‌ پاک کند. ملا نیازی، فرمانده‌ا‌ی که دستور قتل نجیب الله (رئیس جمهور سابق) را داد، به عنوان فرماندار مزار شریف منصوب شد. در عرض چند ساعت پس از تسخیر شهر، ملاهای طالبان از مساجد شهر اعلام کردند که شیعه‌ها‌ی شهر، سه راه پیش روی دارند؛ مذهب خود را از شیعه به سنی تغییر دهند، به‌ ا‌یران بروند، یا با مرگ روبه رو شوند. تمام مراسمی‌ که شیعه‌ها‌ در مساجد رهبری می‌کردند ممنوع شد. ملا نیازی از مسجد مرکزی مزار اعلام کرد که: هزاره‌ها مسلمان نیستند و ما باید آنها را بکشیم. یا شما قبول کنید که مسلمان شوید یا افغانستان را ترک کنید. هر کجا که بروید ما شما را دست‌گیر خواهیم کرد. اگر بالا بروید، با پاهایتان شما را پایین می‌آوریم. اگر در زمین پنهان شوید شما را با موهایتان بالا می‌کشیم. (51)

امارت اسلامی‌ طالبان

ملا عمر، رهبر طالبان، یکی از کم سوادترین ملاهای گروه طالبان است. وی، در زمان تسلط طالبان بر بخش اعظم افغانستان، مهم‌ترین اقدامش اعلام عنوان «امیرالمؤمنین» در افغانستان بود. وی با پوشیدن عبای پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین خواندن خود، جسارت بزرگی کرد. احمد رشید می‌گوید: «برای بسیاری از افغان‌ها و مسلمانان در جاهای دیگر، این یک توهین جدی به آداب و رسوم بود که یک مُلا از روستایی فقیر، بدون هیچ آموزش عالمانه، هیچ شجره نامه‌ی قومی‌ یا ارتباطی با خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، تا این حد جسارت به خرج بدهد». (52)
طالبان با سلطه بر بخش اعظم افغانستان، امارات اسلامی‌ را به وجود آوردند. نظام ریاست جمهوری را به ‌ا‌مارت اسلامی‌ تبدیل کردند و رهبر طالبان را امیرالمؤمنین جهان اسلام خواندند. داعش نیز امروزه با تسلط بر یک بخش از عراق، اعلام امارت یا خلافت اسلامی‌کرده، رهبر خود، ابوبکر البغدادی، را امیرالمؤمنین و خلیفه مسلمانان خوانده ‌ا‌ست.

گروه تکفیری طالبان و نسل‌کشی مردم افغانستان

با ورود طالبان به مزار شریف، کشتار وحشیانه‌ا‌ی که‌ا‌ز نوع نسل‌کشی بود آغاز شد. گزارش احمد رشید از کشتار شیعیان هزاره و مخالفان دیگر (تاجیک‌ها و ازبک‌ها) ، به دست طالبان خواندنی است. به نقل از رشید، یکی از فرماندهان طالبان بعداً گفته بود که ملا عمر به‌ آ‌نها اجازه داده بوده به مدت دو ساعت بکشند اما آنها به مدت دو روز کشتار کرده بودند. یک مرد تاجیکی که توانسته بود از قتل عام فرار کند بعداً این گونه توضیح داد:
طالبان کشتار جنون آمیزی را ادامه دادند، ماشین‌های داتسون pick up خود را در خیابان‌های تنگ مزارشریف بالا و پایین می‌بردند و به چپ و راست تیراندازی می‌کردند و هر جنبنده‌ای را که حرکت می‌کرد می‌کشتند. آنها صاحبان مغازه‌ها، گاری چیان، زنان و کودکان را که در حال خرید بودند و حتی بزها و الاغ‌ها را می‌کشتند. برخلاف تمام دستورات اسلام که دستور دفن سریع جسدها را داده ‌ا‌ست، جسدها برای فاسد شدن در خیابان‌ها رها شده بود. آنها بدون هشدار و بی استثنا بین زنان و مردان و کودکان، به هر کسی که به طور اتفاقی در خیابان‌ها بود، تیراندازی می‌کردند. به زودی خیابان‌ها پر از جسد و خون شد. تا 6 روز اول هیچ کس اجازه نداشت اجساد را دفن کند. سگ‌ها گوشت‌های انسان را می‌خوردند و دیوانه می‌شدند و به زودی بو، غیر قابل تحمل شد. (53)
احمد رشید در ادامه گزارش خود آورده ‌ا‌ست:
زمانی که مردم به خانه‌ها‌ی خود پناه می‌بردند، سربازان طالبان به زور داخل می‌شدند و تمام خانواده‌های هزاره‌ا‌ی را قتل عام می‌کردند. مردم از سه نقطه هدف گلوله قرار می‌گرفتند. یک گلوله در سر، یک گلوله در سینه و یک گلوله در قسمت تناسلی، مردم مردگان خود را در باغ‌های خود دفن می‌کردند. زنان مورد تجاوز واقع می‌شدند. (54)

4.2. تروریسم مذهبی جریان تکفیری تروریستی داعش

گروه تروریستی تکفیری داعش، از بزرگ‌ترین و ثروتمندترین گروه‌های تروریستی مذهبی جهان در خاورمیانه ‌ا‌ست. داعش، شاخه‌ ا‌لقاعده در عراق است که‌ ا‌ز سازمان بزرگ تروریستی القاعده جدا شده، در سوریه و عراق به کشتار و جنایت مشغول است.
دولت اسلامی‌ (به عربی: الدولة الاسلامیة) که قبلاً خود را دولت اسلامی‌ عراق و شام (به عربى: الدولة الاسلامیة فى العراق و الشام) نامیده بود، و بیشتر با نام اختصاری «داعش» شناخته می‌شود، گروه شورشی فعالی است که در عراق و سوریه حضور فعال دارد و خود را کشوری مستقل دانسته، بخش‌هایی از شمال سوریه و عراق را در تصرف خود دارد. این گروه به رهبری «ابوبکر البغدادی» از جنگجویان سلفی جدا شده ‌ا‌ز شبکه‌ ا‌لقاعده تأسیس شده، و با دولت‌های عراق و سوریه و گروه‌های مخالف دولت سوریه وارد جنگ شده‌ ا‌ست. (55)
داعش با دیگر گروه‌های القاعده، از جمله «جبهة النصرة»، می‌جنگد و القاعده نسبتِ داعش به خود را رد کرده‌ ا‌ست. (56) داعش در پی تشکیل حکومتی اسلامی‌ در سراسر سرزمین‌های اسلامی‌ منطقه و حتی فراتر است.

آغاز فعالیت‌های نظامی

‌فعالیت نظامی‌ داعش نخست در سوریه آ‌غاز شد. داعش، که ‌ا‌ز گروه‌های تندرو جدا شده بود، موفق شد بخش‌هایی از شمال سوریه را تصرف کند و تقریباً سراسر استان «رقه» را تصاحب کرد. سپس هم زمان با اقدام نظامی‌ در سوریه، به عراق حمله کرد و موفق شد «رمادی» و «فلوجه» مرکز استان «الانبار» را در عراق بگیرد. در 2014 داعش با گسترش اقدام نظامی‌ خویش توانست «موصل»، دومین شهر عراق، را تصرف کند و بخش بزرگی از خاک عراق، از جمله «تکریت» را نیز به دست آورد. سپس در سوریه نیز پیش‌روی کرد و منطقه‌ها‌یی را که دست دیگر مخالفان نظام سوریه در استان‌های «دیرالزور» و «حسکه» بود به دست آورد. تا تیرماه، حدود یک سوم خاک سوریه در تصرف داعش بود و بخش‌های زیادی از عراق را نیز در دست داشت. بیشتر بخش‌های نفت خیز سوریه و بسیاری از بخش‌های نفت خیز عراق را داعش در اختیار دارد. البته فعالیت‌های داعش فقط به سوریه و عراق محدود نمی‌شود و فعالیت‌هایی از داعش در اردن نیز گزارش شده ‌ا‌ست. همچنین با دولت لبنان نیز اعلان جنگ کرده‌ ا‌ست.
داعش، پس از گرفتن موصل، بیانیه تشکیل خلافت اسلامی‌ با خلیفگی ابوبکر البغدادی را صادر کرد و فعالیت‌های حکومتی خود را که‌ ا‌ز پیش بیشتر در سوریه آ‌غاز شده بود گسترش داد. چاپ اسکناس با واحد دینار داعش، صدور گذرنامه، تشکیل شبکه پلیس، صدور نفت و راه‌ا‌ندازی شبکه تلویزیونی از جمله‌ ا‌قدامات این گروه‌ ا‌ست. پس از این فعالیت‌ها نام خود را از «دولت اسلامی‌ عراق و شام» به «دولت اسلامی» تغییر داد. داعشی‌ها، که سمت‌های حکومتی مختلفی (نخست وزیر، استاندار و ...) برای خود تعریف کرده‌ا‌ند، قانون‌های سخت گیرانه و مجازات‌های سنگینی وضع کرده‌ا‌ند. (57)
سران سابق حزب بعث عراق و سازمان شبه نظامی ‌بوکوحرام (58) هم از فعالیت‌های داعش حمایت کرده‌ا‌ند. (59)

افکار و عقاید

داعش در واقع ادامه تشکیلات یک گروه‌ ا‌ز سنی‌های وهابی جهادی در عراق به رهبری «ابومصعب زرق

عبارات مرتبط با این موضوع

بابکاحمدی در مراسم آذر بابک احمدی، منتقد و مترجم در مراسم بزگداشت آذر انجمن جنایات تکفیری ها در احادیث آخر الزمان آیا داعش از …جنایات تکفیری ها در احادیث آخر الزمان آیا داعش از نشانه های ظهور است ؟ تفاوت های اخبار مصر آخرین تحولات مصر اخبار امروزدست رد مصر به سینه اتحادیه عرب السیسی حاضر به آشتی با ملک سلمان نشد قتل مدیر بانک بررسی مرزهای دریایی ایران در خلیج فارس با تاکید بر …بررسی مرزهای دریایی ایران در خلیج فارس با تاکید بر مرزهای ایران و کویت نویسنده ایران پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسیواکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه فارس گزارش می‌دهد نگاهی به نحوه شکل‌گیری القاعده،‌ …فارس گزارش می‌دهد نگاهی به نحوه شکل‌گیری القاعده،‌ دیدگاه‌ها و اهداف آنامپراتوری دروغ جنبش مقابله با هژمونی رسانه‌ای غربامپراتوری دروغ جنبشی مردم نهاد است که به واکاوی و تحلیل سیاست ها و موضوعات پشت پرده اخبار افغانستان آخرین تحولات افغانستان اخبار امروزجمع آوری قلیان ها در افغانستان تصاویر خنثی شدن حمله تروریستی در افغانستان وقوع روزنامه ایران شماره تاریخ با حکم فرمانده معظم کل قوا سردار غلامحسین غیب‌پرور رئیس سازمان بسیج مستضعفین شدعراق و سوریه‌ای دیگر بعد از فتح موصل و حلب در …بعد از فتح حلب و موصل تازه بدبختی شروع خواهد شد فوق فوقش این دو کشور میشوند مانند تدوین استراتژی جدید نظامی آمریکا؛ «ایران یکی از تهدیدهای اصلی است » ژنرال دیوید گولدفین جنایات تکفیری ها در احادیث آخر الزمان آیا داعش از نشانه های جنایات تکفیری ها در احادیث آخر الزمان آیا داعش از نشانه های ظهور است ؟ تفاوت های داعش و اخبار مصر آخرین تحولات مصر اخبار امروز دست رد مصر به سینه اتحادیه عرب السیسی حاضر به آشتی با ملک سلمان نشد قتل مدیر بانک اسلامی بررسی مرزهای دریایی ایران در خلیج فارس با تاکید بر مرزهای بررسی مرزهای دریایی ایران در خلیج فارس با تاکید بر مرزهای ایران و کویت نویسنده ایران بازگو پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسی واکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه راهی فارس گزارش می‌دهد نگاهی به نحوه شکل‌گیری القاعده،‌ دیدگاه‌ها خبرگزاری فارس در تشکیل القاعده علاوه بر اشخاص که رهبری و مدیریت سازمان را عهده‌دار بودند امپراتوری دروغ جنبش مقابله با هژمونی رسانه‌ای غرب امپراتوری دروغ جنبشی مردم نهاد است که به واکاوی و تحلیل سیاست ها و موضوعات پشت پرده رسانه اخبار افغانستان آخرین تحولات افغانستان اخبار امروز جمع آوری قلیان ها در افغانستان تصاویر خنثی شدن حمله تروریستی در افغانستان وقوع انفجار در عراق و سوریه‌ای دیگر بعد از فتح موصل و حلب در انتظار است بعد از فتح حلب و موصل تازه بدبختی شروع خواهد شد فوق فوقش این دو کشور میشوند مانند فرانسه که روزنامه ایران شماره تاریخ دولت اصلاح «پول ملی» را تصویب کرد، مجلس و شورای نگهبان تصمیم می‌گیرند تومان، پول جدید ایران


ادامه مطلب ...

صنعانی؛ سلفی تکفیری یا سلفی میانه‌رو

[ad_1]

چکیده

ابن الامیر صنعانی یکی از علمای زیدی سلفی در قرن دوازدهم به شمار می‌آید. دیدگاه‌های اعتقادی او در مسئله توحید، شرک و بدعت متأثر از اندیشه‌های سلفی ابن تیمیه ‌است که در آثارش انعکاس یافته‌ است. او با توسعه‌ی مفهوم شرک هر گونه توسل، استغاثه، نذر و قربانی برای غیرخدا را از مصادیق بارز شرک دانسته، این اعمال را در ردیف شرک بت پرستان قلمداد کرده است و با چنین اعمالی به شدت مخالف است. این نوع نگاه وی به شرک، در کنار حمایت اولیه وی از حرکت تبلیغی محمد بن عبدالوهاب، بنیان‌گذار وهابیت، برخی جریان‌های تکفیری را بر آن داشت تا او را به عنوان یکی از علمای سلفی معرفی کنند که‌ اندیشه‌های تکفیری محمد بن عبدالوهاب و اقدامات ضد بشری وی را تأیید، و از وی حمایت کرده‌ است. اما با وجود شواهد و مدارکی دال بر حمایت صنعانی از دعوت بنیان‌گذار جریان وهابیت تکفیری، دلایل متقنی وجود دارد که‌ اعتدالی بودن صنعانی را تأیید، و شبهه تکفیری بودن وی را رد می‌کند. پژوهش حاضر ابتدا به دو مفهوم سلفی گری میانه رو و تکفیری پرداخته، در مرحله بعد مروری بر حیات علمی‌ و مهم‌ترین دیدگاه‌های سلفی صنعانی داشته، سپس دلایل تکفیری بودن و اعتدالی بودن رویکرد سلفی وی را ارائه خواهد کرد.
کلید واژه : صنعانی، سلفی تکفیری، سلفی میانه رو، وهابیت تکفیری، توحید، شرک، محمد بن عبدالوهاب.

مقدمه‌

ابن الامیر صنعانی یکی از علمای زیدی یمن است که گرایش شدیدی به سلفیه داشت. او از جمله کسانی است که در دوران معاصر جایگاه خاصی در میان جریان‌های مختلف سلفیان دارد. برخی آثار او محل توجه ویژه عالمان و محققان سلفی قرار گرفته ‌است. در این میان برخی از جریان‌های تکفیری، نظیر وهابیت، کوشیده‌اند صنعانی را از طیف خود برشمارند. آنها ادعا می‌کنند صنعانی از جمله شخصیت‌های برجسته سلفی است که‌ از دیدگاه‌های تکفیری محمد بن عبدالوهاب (1115-1206 ه. ق.) ، بنیان‌گذار جریان سلفی وهابی و اقدامات او به عنوان پرچمدار مبارزه با شرک حمایت کرده، در مدح او شعری سروده است. اما از سویی دیگر، زیدیان سلفی یا سلفیان میانه‌رو همواره ‌او را به عنوان یکی از شخصیت‌های سلفی اعتدالی و از ائمه خود معرفی کرده‌اند.
اهمیت پرداختن به صنعانی از آن روست که‌ آثار وی در بسیاری از محافل علمی‌ سلفیه معاصر، استفاده شده و به عنوان یکی از منابع معتبر، توجه‌ آنها را به خود جلب کرده‌ است.
صنعانی اگرچه یکی از شخصیت‌های برجسته زیدی سلفی در یمن به شمار می‌رود- که بیشتر آنها به جز شخصیت‌های دو قرن معاصر، رویکرد اعتدالی در سلفیه را مبنای دیدگاه‌های اعتقادی خود قرار داده بودند- (2) اما در عین حال هم دوره بودن صنعانی با محمد بن عبدالوهاب و ستودن رهبر این جریان، شخصیت صنعانی را در هاله‌ای از ابهام قرار داده‌ است که ‌آیا او به راستی یکی از سردمداران و رهبران تفکر تکفیری به شمار می‌آید یا از پیشگامان تفکر سلفی اعتدالی.
از این رو برای پدیدار شدن شخصیت حقیقی صنعانی، ابتدا به حیات علمی‌ وی اشاره می‌کنیم. سپس به مبانی اعتقادی وی می‌پردازیم و در نهایت ادله‌ تکفیری بودن یا اعتدالی بودن صنعانی را بررسی می‌کنیم. با توجه به اینکه موضوع مقاله مرتبط با دو گونه سلفی‌گری تکفیری و اعتدالی است، پیش از ورود به موضوع، تعریفی از آن دو ارائه می‌کنیم.

مفهوم شناسی

سلفی‌گری گونه‌ها و طیف‌های مختلفی دارد که ‌از آن جمله می‌توان به سلفی‌گری اعتدالی و سلفی‌گری تکفیری اشاره کرد. در این مقاله برای تبیین سلفی‌گری اعتدالی و تکفیری، به حوزه ‌عملی بسنده کرده، از حوزه نظری چشم می‌پوشیم. دلیل نپرداختن به سلفی‌گری تکفیری در حوزه نظر آن است که، اندیشه‌های تکفیری در حوزه نظری ریشه در دیدگاه‌های اعتقادی ابن تیمیه، نظریه پرداز سلفیه، دارد و شاید بتوان گفت از حیث نظری بیشتر جریان‌های سلفی به پیروی از ابن تیمیه مبانی تکفیری دارند، اما با توجه به‌ اینکه مبانی تکفیری ابن تیمیه‌ از مرز نظریه فراتر نرفته و هیچ گاه وارد فاز علمی‌ نشد، برخی از گروه‌های سلفی نیز در تسری تکفیر به عرصه عملی توقف کردند؛ برخلاف وهابیت و سلفیه تکفیری که در تکفیر مسلمانان پا را فراتر گذاشته، جان و مال مسلمانان را مباح دانسته‌اند.
با توجه به مطالب فوق، در ادامه به تعریف دو گونه سلفی‌گری پرداخته می‌شود.

سلفی‌گری تکفیری

این گونه‌ از سلفی‌گری به جریانی گفته می‌شود که با نگاهی افراطی به مبانی سلفی، مخالفان خود را کافر می‌داند. این طیف همانند خوارج معتقد به تلازم میان ایمان و عمل هستند و معتقدند ارتکاب به گناه کبیره موجب کفر و زوال ایمان می‌شود. از این رو، بر اساس دیدگاه سلفیان تکفیری، مرتکب کبیره، از اسلام خارج شده، مهدورالدم است.
یکی از مکتب‌های مهم سلفی‌گری تکفیری، وهابیت است که محمد بن عبدالوهاب تأسیس کرد. غیر از وهابیت، شاخه‌های تندروی مکتب سلفی «دیوبند» نظیر «سپاه صحابه»، «لشگر جهنگوی»، «لشگر طیبه» و ... نیز زیر مجموعه سلفی‌گری تکفیری به شمار می‌آیند. (3)

سلفی‌گری اعتدالی

سلفیه ‌اعتدالی به جریانی گفته می‌شود که در عین پیروی از مبانی سلفیه همواره ‌از تکفیر مسلمانان اجتناب کرده، در این امر احتیاط بیشتری می‌کند. این جریان از تندروی‌های جریان تکفیری اجتناب کرده و همانگونه که‌ از نام آن پیداست، رویکرد اعتدالی را در مبانی سلفی خود اتخاذ کرده‌ است. شاخه ‌اعتدالی سلفیه دیوبندی در شبه قاره هند، سلفیه‌ اعتدالی اخوانی و سلفیه اعتدالی زیدی در یمن از مهم‌ترین نمونه‌های سلفی‌گری اعتدالی به شمار می‌روند. (4)
پس از تبیین دو مفهوم فوق، در قسمت بعد مروری بر زندگی صنعانی خواهد شد.

حیات علمی‌ صنعانی

محمد بن اسماعیل (5) از نوادگان یحیی بن حمزه ‌از نسل امام حسن مجتبی (علیه السلام) ، در شهر کحلان واقع در شمال غربی یمن به دنیا آمد. (6) او به سبب انتسابش به یحیی بن حمزه سلیمان ( ف. 636 ه.ق.) ، یکی از امرای بزرگ در یمن، به‌ابن الامیر ملقب شد. (7) جد او صلاح بن محمد بن علی از علمای کحلان به شمار می‌آمده‌ است. پدر وی، یعنی اسماعیل بن صلاح (ف. 1146 ه.ق.) نیز از مجتهدان دوران خود بوده‌ است. اسماعیل بن صلاح بخشی از زندگی علمی‌ خود را در کحلان گذراند، اما پس از مرگ پدر خود، یعنی صلاح بن محمد، در 1110 ه.ق. یا 1108 ه.ق. به همراه محمد، فرزند خود، به صنعا آمد و نزد بزرگان دوران خود نظیر زید بن محمد بن حسن (8) (ف. 1123 ه.ق.) ، به تحصیل ادامه داد و پس از مدتی از جایگاه علمی‌ والایی برخوردار شد و شاگردان بسیاری، از جمله فرزند خود، را تربیت کرد. رجال نویسان دو کتاب از پدر ابن الامیر صنعانی نام برده‌اند: شرح عوامل و دیوان شعر که ‌ابن الامیر گردآوری کرده ‌است. (9)
ابن الامیر صنعانی نزد استادان برجسته‌ی زیدیه، علوم صرف، نحو، معانی، بیان و اصول فقه را در صنعا فرا گرفت. (10) او سپس در 1112 ه.ق. برای نخستین بار راهی سرزمین حجاز شد و در مدت اقامتش در مدینه‌ی منوره در دیدار با عبدالرحمن بن ابی الغیث خطیب مسجدالنبی (صلی الله علیه و آله و سلم) و طاهر بن ابراهیم کردی، از علمای مدینه، با اصحاب حدیث اهل سنت آشنا شد و نزد آنها به تحصیل در علوم حدیث اشتغال یافت. (11) وی نزد ابن ابی الغیث به فراگیری صحیح بخاری و صحیح مسلم پرداخت و در نهایت از وی اجازه‌ی نقل حدیث گرفت. سفر ابن الامیر به مکه و مدینه، یکی از مراکز اصلی اصحاب حدیث اهل سنت و سلفیه، تأثیرپذیری او از مبانی اعتقادی سلفیه و دوری از باورهای اعتقادی زیدیان معتزلی مشرب را به همراه داشت. (12)
ابن الامیر صنعانی سه مرتبه‌ی دیگر نیز برای ادای فریضه‌ی حج و فراگیری علوم حدیث به سرزمین حجاز سفر کرد. او در سفر دوم خویش در 1132 ه.ق.، با ابی الحسن محمد بن عبدالهادی سندی (ف. 1138 ه.ق.) دیدار کرد و در مدت اقامت طولانی خود در این سفر به مباحثه‌های علمی با وی پرداخت. صنعانی بعد از گذشت دو سال، در 1134 ه.ق. برای مرتبه‌ی سوم به آنجا سفر کرد و نزد علمایی چون شیخ محمد بن احمد اسدی (ف. 1160 ه.ق.) درس خواند. ابن الامیر پس از فراگیری کتاب شرح عمدة فی العمده پرداخت. وی همچنین در این سفر مسند احمد بن حنبل، صحیح مسلم و احیاء علوم الدین را نزد سالم بن عبدالله بصری (ف. 1134 ه.ق.) فرا گرفت. آخرین سفر ابن الامیر صنعانی به حجاز در 1139 ه.ق. صورت گرفت. (13) تأثیرپذیری او از اصحاب حدیث و سلفیه تا حدی است که به وی لقب امیرالمؤمنین در حدیث را داده‌اند. تبیین اندیشه‌های اعتقادی صنعانی، علاوه بر نمایان ساختن تأثیرپذیری شدید او از سلفیه، نگاه اعتدالی یا تکفیری وی را روشن می‌کند. از این رو در بخش بعد، مهم‌ترین دیدگاه‌های سلفی وی ارائه خواهد شد.

اندیشه‌های سلفی ابن الامیر صنعانی

با نگاهی عمیق به دیدگاه‌های اعتقادی ابن الامیر صنعانی در آثارش، می‌توان به گرایش شدید وی به تفکر سلفیه پی برد. او مانند ابن الوزیر در بسیاری از کتاب‌هایش از مبانی اعتقادی و روش علمی ‌بزرگان اصحاب حدیث اهل سنت و سلفیه، نظیر ابن تیمیه و ابن قیم، استفاده کرده است. صنعانی با تبیین مبانی سلفیه به نقد مبانی زیدیه معتزلی مشرب یمن پرداخته ‌است. او مدعی بود بیشتر باورهای زیدیان یمن ریشه در تفکرات اعتزالی زیدیه‌ی ‌هادویه داشته، با خط اصیل زیدیه مطابقت ندارد. صنعانی همچون دیگر شخصیت‌های برجسته‌ی زیدیه‌ی سلفی با فرقه گرایی مخالفت کرده‌ است. وی در این زمینه می‌نویسد: «فرقه گرایی منشأ اختلاف میان مسلمانان و سرچشمه تمام فتنه‌هاست». (14)
صنعانی تکفیر فرقه‌های اسلامی ‌از جانب یکدیگر و به دنبال آن ریختن خون برادران مسلمان خود، تفسیق، بدعت، خارج شدن از انصاف و دادن نسبت‌های ناروا به یکدیگر را از پیامدهای فرقه‌گرایی دانسته، (15) همگان را به پیروی از کتاب، سنت و سلف صالح فرا خوانده‌است. او معتقد است ظهور علم کلام و تفکر در ذات خداوند فرقه‌گرایی را به دنبال داشته، منجر به‌ اختلاف نظر در اعتقادات شده‌ است. (16) انتقاد ابن الامیر صنعانی به فرقه‌گرایی در حالی است که ‌او خودش در مواجهه با دیدگاه‌های متکلمان بر اساس مبانی اعتقادی اصحاب حدیث و سلفیه به نقد آنها پرداخته‌ است. تمجیدهای صنعانی از بزرگان و اصحاب حدیث اهل سنت برخاسته‌ از وابستگی و گرایش شدید وی به جریان اصحاب حدیث است. (17) در بررسی اندیشه‌های سلفی صنعانی، دیدگاه‌های اعتقادی وی درباره توحید، بدعت و شرک مطرح خواهد شد.

توحید از منظر صنعانی

یکی از مسائل مهم اعتقادی مسئله توحید است. نگرش عالمان اسلامی ‌درباره توحید متفاوت بوده، این اختلاف در برخی موارد به تکفیر از سوی برخی گروه‌های افراطی، نظیر وهابیت، منجر شده است. ابن الامیر صنعانی، درباره‌ی توحید ربوبیت می‌نویسد:
مقصود از توحید ربوبیت- که به ‌آن توحید خالقیت و رازقیت نیز گفته شده و به نام‌های دیگری هم اطلاق می‌شود- این است که‌ آفریدگار جهان فقط خداست و اوست پروردگاری که رزق و روزی همه را می‌رساند... این نوع از توحید را حتی مشرکان نیز پذیرفته بودند. (18)
صنعانی با روش متکلمان و فلاسفه‌ی مسلمان در اثبات توحید ربوبیت مخالف است و آن را باطل، سراب و برخاسته‌ از جهل برشمرده است. او اندیشه‌های متکلمان را بدعتی دانسته که‌ فایده‌ای جز فرقه گرایی در پی نداشته‌ است. وی دیدگاه‌های آنها را فاقد هرگونه رشد و تهی از حقیقت‌های موجود در کتاب و سنت دانسته است. صنعانی متأثر از ابن تیمیه و دیگر بزرگان اصحاب حدیث اهل سنت و سلفیه و ابن الوزیر، بنیان‌گذار جریان زیدیه‌ی سلفیه، برای اثبات وجود خداوند از دلالت‌های فطرت، آفاق، انفس و معجزات، که برخاسته‌ از آیات قرآن بوده، استفاده می‌کند و دلایل عقلی برای اثبات وجود خداوند را نمی‌پذیرد. (19) او در باب توحید، تأکید فراوانی بر توحید عبادی داشته، در تعریف آن این گونه می‌نویسد: «منظور از توحید الوهیت (عبادی) ، توحید در عبادت و پرستش است، بدین معنا که هر گونه پرستش و عبادت، فقط برای خداوند یکتا انجام بگیرد». (20)
صنعانی می‌افزاید: «مشرکان اگرچه به توحید ربوبیت و وجود خداوند ایمان داشتند، اما به دلیل شریک دانستن همتایانی برای او در عبادت، مشرک خوانده می‌شوند و به سبب فقدان اعتقاد به
توحید الوهیت از دایره موحدان خارج شدند». (21)
ابن الامیر به دنبال اثبات لزوم اعتقاد به توحید عبادی در کنار توحید ربوبیت، نتیجه‌ای را گرفته که، به جز در اندیشه‌های اعتقادی بزرگان اصحاب حدیث اهل سنت و سلفیه، در دیدگاه‌های متکلمان مسلمان یافت نمی‌شود. او هر گونه‌ اعتقاد به‌ انسان مرده یا زنده به عنوان اینکه واسطه‌ای میان خداوند و انسان باشد و شفاعت او را بکند و اعتقاد به‌ اینکه‌ آن انسان ضرر و زیانی می‌رساند را همانند پرستش بت‌ها قلمداد کرده، آن را از مصادیق شرک دانسته‌ است. (22)

اسما و صفات الاهی از منظر صنعانی

صنعانی در باب اسما و صفات خداوند معتقد به تفصیل شده ‌است. او معتقد است در صورتی که اسم یا صفتی به عنوان دعا بر خداوند اطلاق شود باید برای اطلاق آن اسم یا صفت بر کتاب، سنت و اجماع توقف کرد؛ بدین معنا که فقط اسم و صفتی را می‌توان به صورت دعا برای خواندن خداوند به کار برد که در آیات، روایات و اجماع به صورت دعا بر خداوند اطلاق شده باشد؛ چرا که خداوند به جز آنچه خود را نامیده‌ است، خوانده نمی‌شود. از این رو نمی‌توان به خداوند متعال گفت: «یا شیء!» و «یا موجود!» اغفر لی. اما در صورتی که ‌اطلاق اسم و صفت به منظور خبر دادن از خداوند باشد می‌توان به ‌اسم و صفتی که در آیات و روایات وارد نشده و در عین حال اطلاق آن در حق خداوند حقیقت دارد، از او خبر داد، نظیر موجود، مذکور، واجب الوجود، صانع و متکلم. اما جایز نیست به صورت دعا گفت: یا متکلم! اغفر لی. (23)
صنعانی در آنجایی که قصد خبری وجود دارد اطلاق اسم‌هایی که موهوم به خطاست را جایز ندانسته‌ است. (24) این دیدگاهی است که بزرگان سلفیه، نظیر ابن تیمیه، نیز به‌ آن معتقدند و دیدگاه ‌ابن الامیر صنعانی برگرفته ‌از آرای آنهاست. (25) صنعانی معتقد است باید به‌ اسم و صفات الاهی به همان نحوی که در قرآن آمده ‌است ایمان داشت و مترادف این اسما و صفات را نمی‌توان جایگزین کرد؛ همچنان که عدول از اسمی‌ که خداوند به‌ آن نامیده شده به غیر آن اسم صحیح نیست. صنعانی هر گونه تأویل در اسما و صفات را جایز ندانسته، معتقد است باید به ظواهر کتاب و سنت ایمان داشت. او دلیل این اعتقاد را دیدگاه صحابه دانسته، در این باره می‌نویسد: «صحابه‌ این صفات را شنیدند و به واسطه‌ این صفات خدا را مدح کردند، بدون اینکه آن را تأویل کند و این گونه نگفتند که‌ از اثبات صفت سمیع، گوش برای خدا لازم آمده و از صفت بصیر، چشم برای او لازم می‌آید». (26)
ابن الامیر در تبیین تمسک جستن صحابه به ظواهر کتاب و سنت، به گفته‌های هروی (27) (ف. 481 ه.ق.) و نووی (28) (ف. 676 ه.ق.) ، از علمای اصحاب حدیث، استناد کرده ‌است. در این زمینه هروی و نووی تأکید کرده‌اند که سلف صالح بدون تأویل آیات دالِ بر اسما و صفات خداوند، به‌ ظاهر آنها ایمان داشته، از هر گونه ‌اظهارنظر درباره‌ی معنای آن آیات اجتناب می‌کرده‌اند. (29) هرچند دیدگاه صنعانی و بزرگان اصحاب حدیث و سلفیه در باب نفی تأویل به تشبیه و تجسیم منجر می‌شود، اما او همچون بزرگان سلفی پیش از خود مخالف تشبیه، تجسیم و تعطیل است. صنعانی در عین دفاع از دیدگاه سلفیه در اسما و صفات به نقد آرای متکلمان پرداخته، می‌نویسد: «برخی، صفات خدا را نفی و برخی دیگر آن را اثبات کرده‌اند و در میان گروه دوم برخی تمام صفات و گروه دیگر برخی صفات را اثبات کرده‌اند». (30)
صنعانی در ادامه‌ی انتقاد خود به دیدگاه متکلمان، درباره صفات می‌نویسد:
دین بدون هیچ گونه تصرفی از انبیا گرفته شد و سلف صالح به مدلول لغوی آیات اکتفا کرده، اسما و صفات را بر خداوند اطلاق کردند، بدون اینکه محال بودن اسما و صفات به ذهن آنها خطور کند. اما متکلمان از روش آنها ابا کرده، در ماهیت اسما و صفات برای خداوند تفکر کردند و خود را در آنچه بر عهده آنها نبود به مشقت انداختند. (31)

بدعت از دیدگاه صنعانی

صنعانی هر امری که پس از دوران رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و در دین حادث شده را بدعت قلمداد کرده، (32) و هر گونه بدعتی را، مطابق با روایات موجب گمراهی دانسته است. او ضمن بر حذر داشتن از بدعت در دین، آرای برخی علمای اهل سنت مبنی بر گناه کبیره بودن بدعت را یادآور شده ‌است. (33) صنعانی بدعت را بزرگ شمرده، معتقد است بدعت گذار از اسلام خارج است، مانند خروج تار مویی از خمیر. (34) ابن الامیر دلیل خود را این گونه ذکر می‌کند:
بدعت، زیاده یا نقصان در دین است و هر کدام که باشد مخالفت و رد سخن خداوند در آیه‌ی اکمال است؛ بدین معنا که شخص بدعت گذار با گفتار و عمل خود معتقد می‌شود اکمال تحقق نیافته و با زیاده و نقصانی که ‌او در دین می‌گذارد می‌خواهد دین را کامل کند. (35)

شرک از نگاه صنعانی

یکی دیگر از مسائلی که شایسته ‌است به‌ آن پرداخته شود مسئله شرک از منظر صنعانی است. در نگاه صنعانی، شرک فقط عبادت و پرستش غیرخداوند نیست، بلکه‌ او با تمسک به دیدگاه ابن تیمیه و دیگر بزرگان سلفیه چارچوب مفهوم شرک را گسترش بخشیده ‌است. صنعانی با استناد به کلام ابن قیم و استادش ابن تیمیه هر گونه توسل، تبرک کردن و بوسیدن قبور را بدعت و دورترین مرتبه‌ از شریعت دانسته، آن را از جنس پرستش بت‌ها قلمداد کرده‌ است. (36) ابن الامیر هر گونه‌ استغاثه، طلب حاجت و توسل به غیرخدا را از مصادیق آشکار شرک دانسته، معتقد است این اعمال آثار برجای مانده ‌از پرستش بت‌هاست. او در این باره می‌نویسد: «جاهلیت به بت‌ها پناه برده، از آنها طلب حاجت می‌کردند و همان طور که در روایات آمده هر بدعتی گمراهی است و چه گمراهی‌ای بزرگ تر از آنکه حاجات خود را از اموات طلب می‌کنند و از خداوند رویگردان‌اند». (37)
صنعانی معتقد است اگر کسی به درخت، سنگ، قبر، فرشته، دیو، زنده یا مرده‌ای معتقد باشد، بدین معنا که آن سود و زیان می‌رساند یا او را به درگاه خداوند نزدیک می‌گرداند یا در پیش‌گاه خداوند میانجی قرار می‌گیرد و با وساطت او، خداوند متعال نیازش را برآورده می‌کند به امر حرامی‌ معتقد شده و برای خداوند شریک قائل شده‌ است؛ همان گونه که مشرکان بت پرست به بت ها اعتقاد داشتند. (38) صنعانی نذر کردن برای هر انسان مرده یا زنده به قصد طلب حاجت از او را هم ردیف با شرک بت‌پرستان دانسته ‌است. او در این باره می‌نویسد:
عمل کسانی که با مال، جان و فرزندان خود برای هر مرده یا زنده‌ای نذر می‌کنند و از آنها حاجتی می‌خواهند که‌ از کسی جز خدا نباید درخواست کرد- نظیر شفا یافتن بیمار، یافتن گم شده‌ای و برآوردن حاجات- در حکم همان شرکی است که بت‌پرستان بر آن بودند و هستند.
او می‌افزاید:
نذر مالی و غیرمالی برای مرده، ریختن خون و قربانی کردن حیوانات بر آرامگاه اولیا و توسل به آنها برای رفع حاجت، عین همان کارهایی است که بت‌پرستان دوران جاهلیت برای بت‌های خود انجام می‌دادند. با این تفاوت که آنها این کار را با عنوان بت و بت پرستی انجام می‌دادند، اما قبرپرستان با نام قبر یا مشهد [زیارتگاه] انجام می‌دهند. (39)
از نظر صنعانی، با تغییر نام قبر مردگان به زیارتگاه و آرامگاه و اعتقاد به‌ اینکه یکی از اولیا در آن مدفون است، اعمال آنها از حیطه‌ی بت پرستی و قبرپرستی خارج نمی‌شود؛ «زیرا آنها همان گونه که مشرکان با بت‌های خود رفتار می‌کردند با زیارتگاه مردگان رفتار می‌کنند و همانند حاجیان که خانه‌ی خدا را طواف می‌کنند، آنها زیارتگاه‌ها را دور می‌زنند و تبرک کرده، با کلمات و اعمال شرک آمیزی با آنها سخن می‌گویند». (40)
صنعانی این دیدگاه خود را در ابیاتی با عنوان «النجدیه» سروده ‌است، که ترجمه‌ی آن عبارت است از:
بار دیگر معنا و مفهوم سواع، بهوث وود را به‌ این سرزمین برگرداندند، این دوستی چه بد دوستی‌ای است. در هنگام سختی ها، نام آنها را فریاد می‌زنند و صدا می‌کنند، همان گونه که بیچاره‌ی درمانده‌ای نام خداوند بی نیاز و یکتا را فریاد می‌زند و صدا می‌کند. چه بسا از روی جهل و نادانی یا به عمد، قربانی‌هایی در گوشه و کنار قبر این مردگان با نامی ‌غیر از نام خداوند قربانی می‌کنند؛ و چه بسا طواف کننده به دور قبرها در حالی که روی به طرف آنها آورده ‌است، چهارگوشه‌ی قبر آنها را لمس می‌کند و دست می‌کشد. (41) و (42)
صنعانی حتی بنای آرامگاه بر قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را عملی غیراسلامی ‌دانسته، می‌نویسد: «این بنا، ساخته‌ی صحابه، تابعین و علمای امت نیست، بلکه قلاوون صالحی، مشهور به ملک منصور، پادشاه مصر، در 678 ه. ق. آن را بنا نهاد». (43)
ابن الامیر کسانی را که به غیرخدا استغاثه و توسل کرده، برای اولیا نذر می‌کنند، قبرپرست توصیف کرده، درباره‌ی برخورد با آنها می‌نویسد:
در مرتبه‌‌ی اول باید آنها را به یکتاپرستی فراخواند و اعتقادشان را برایشان روشن کرد و به‌ آنها فهماند که زیارتگاه مرده به‌ آنها سود و زیانی نمی‌رساند و آنها را از خداوند بی نیاز نمی‌کند. سپس کسی که دست از این کار کشید و توحید را آنچنان که شایسته است پذیرفت، جان و مالش محترم خواهد ماند... در غیر این صورت چنانچه بر عمل خود پافشاری کند شایسته است آنچه خداوند بر رسولش در برخورد با مشرکان روا داشت در برخورد با قبرپرستان نیز انجام شود. (44)
پس از تبیین دیدگاه‌های اعتقادی صنعانی، در ادامه‌ ادله تکفیری بودن یا اعتدالی بودن وی به تفکیک مطرح خواهد شد.

اداله‌ی تکفیری بودن ابن الامیر صنعانی

جریان‌های تکفیری همواره می‌کوشند صنعانی را یکی از بزرگان خود و از سردمداران مبارزه با آنچه‌ آنها شرک می‌پندارند، معرفی کنند. دلایل و شواهدی وجود دارد که دیدگاه‌ آنها را تقویت
می‌کند که در ادامه به آن می‌پردازیم.

الف. مخالفت شدید صنعانی با توسل و استغاثه به غیرخدا و نذر کردن و قربانی کردن برای غیرخدا

همچنان که در قسمت دیدگاه‌های اعتقادی صنعانی ذکر شد، صنعانی با توسعه مفهوم شرک هر گونه توسل و استغاثه به غیرخدا، و نذر کردن و قربانی کردن برای غیر خدا را از مصادیق شرک قلمداد کرده‌ است. انطباق رفتار کسانی که به غیر خدا متوسل می‌شوند با کردار بت پرستان و توصیف کردن افرادی که به زیارتگاه‌های اولیای الاهی و بزرگان دین می‌روند به قبرپرست (قبوریون) نشان از نگاه تند صنعانی به موضوع شرک دارد. این نوع نگاه صنعانی در کتاب تطهیر اعتقاد وی به صورت ویژه منعکس شده‌ است. او در جای جای این کتاب به مصادیق مختلف شرک پرداخته ‌است و با اشاره به توسل، استغاثه، زیارت قبور و ... به عنوان نمونه‌های بارز شرک، آن را در ردیف شرک بت پرستان به شمار آورده ‌است.
این نگاه موجب شده‌ است جریان‌های تکفیری، صنعانی را از سردمداران مبارزه با شرک و رفتارهای شرک آمیز مسلمانان نظیر زیارت قبور، توسل به‌ اولیای الاهی و ... در دوره خود معرفی کنند؛ دوره‌ای که در آن محمد بن عبدالوهاب، مؤسس جریان وهابی تکفیری، ظهور کرد و با شعار مبارزه با شرک و کفر اقدام به قتل و غارت اموال مسلمانان کرد و آثار زیانباری را بر جهان اسلام وارد ساخت.

ب. حمایت و مدح صنعانی از محمد بن عبدالوهاب

یکی دیگر از دلایل جریان های تکفیری بر رویکرد تکفیری صنعانی، قضیه حمایت ابن الامیر صنعانی، به عنوان پیشوای جریان زیدیه‌ی سلفی در قرن دوازدهم، از محمد بن عبدالوهاب، بنیان‌گذار سلفیه‌ی تکفیری در عربستان است. این موضوعی است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. شاید بتوان این مسئله را بدین صورت مطرح کرد که پس از ظهور محمد بن عبدالوهاب- بنیان‌گذار سلفیه‌ی تکفیری در قرن 12 هجری در منطقه‌ی نجد واقع در سرزمین حجاز- آوازه‌ی ‌اندیشه‌های تکفیری او، که با شعار مبارزه با بدعت، شرک و خرافه پرستی همراه بود، به یمن رسید. همین امر موجب شد ابن الامیر صنعانی، که دیدگاه‌ او درباره‌ی بدعت، شباهت فراوانی با دیدگاه‌های افراطی محمد بن عبدالوهاب داشت، از او حمایت کند. صنعانی درباره‌ی محمد بن عبدالوهاب این گونه می‌نویسد:
زمانی که خبر ظهور عالمی ‌در نجد که به‌ او محمد بن عبدالوهاب گفته می‌شد، به من رسید و برخی از شاگردانش نزد ما آمدند و ما را از احوالات او و تلاش‌هایش برای اشاعه‌ی تقوا و امر به معروف و نهی از منکر مطلع کردند، رغبت پیدا کردم تا با او به‌ ابیات ذیل در 1163ه. ق. مکاتبه کنم:
سلام بر نجد و کسی که در نجد ساکن است، اگرچه سلام من از دور فایده‌ای ندارد. بایست و از دانشمندی که (مشکلات) جامعه را برطرف کرده، بپرس. کسی که‌ از راه راست گمراه شد، به دست او هدایت گشت. اوست محمد که به سنت احمد هدایت می‌کند، پس آفرین بر هدایت کننده و آفرین بر هدایت شده. همه قبایل دیدگاه ‌او را انکار کردند، بدون اینکه حقیقت از آنها ظاهر شود. خبرهایی از او (محمد بن عبدالوهاب) رسیده (مبنی بر اینکه) شریعت را همان طور که روشن است، به ما برمی‌گرداند. آنها خاطره‌ی بت‌های سواع وود (45) را زنده کردند که ما را هیچ خوشایند نبود. در سختی‌ها و مشکلات به آنها توسل می‌جستند، چنان که ‌انسان به خدای یگانه و بی نیاز پناه می‌برد. چه بسیار از این فریادهای عقیم که دانسته یا ندانسته به بردن نام غیرخدا بلند شدند؛ و چه بسیار مردمی‌ که دور قبرها طواف و با دست‌های خود ارکان آنها را لمس کردند. (46)
اما در ادامه به دلایلی می‌پردازیم که حاکی از اعتدالی بودن صنعانی است و تکفیری بودن وی را رد می‌کند.

ادله‌ی اعتدالی بودن صنعانی

دلایل و شواهد متعددی وجود دارد که ثابت می‌کند صنعانی رویکرد سلفی اعتدالی در اعتقادات اتخاذ کرده، از نگاه تکفیری به شدت خودداری کرده‌ است. در ادامه به مهم‌ترین آنها اشاره می‌شود.

الف. تجدید نظر صنعانی درباره محمد بن عبدالوهاب

این دلیل به نوعی جواب نقضی به دلیل دوم نظریه‌ی تکفیری بودن صنعانی است؛ بدین معنا که اگرچه صنعانی با شنیدن آوازه محمد بن عبدالوهاب در ابتدا از حرکت تبلیغی او در مبارزه با آنچه
او شرک می‌نامید، حمایت کرد و در مدح او شعری سرود اما با شنیدن اقدامات خشونت آمیز و جنایات وحشیانه مؤسس وهابیت علیه مسلمانان در خصوص حمایت خود از محمد بن الوهاب تجدید نظر کرد و حتی از او و اقداماتش برائت جست. ابن الامیر صنعانی، با افراطی‌گری، تکفیر و ریختن خون مسلمانان، آن گونه که محمد بن عبدالوهاب اعتقاد داشت، موافق نبود، زمانی که خبر قتل عام و غارت اموال مسلمانان به دست محمد بن عبدالوهاب به ابن الامیر رسید، از او برائت جست و از یاد کردن ابن عبدالوهاب به نیکی و قصیده‌ای که در مدحش خوانده بود، توبه کرد. او در مقام برائت از محمد بن عبدالوهاب در دیوان شعر خود می‌نویسد:
هنگامی‌ که قصیده‌ی اول من به نجد رسید، چند سال بعد عالمی‌ به نام شیخ مربد بن احمد تمیمی‌ (از بزرگان نجد) ، در ماه صفر 1170 ه. ق. نزد من آمد و او بعضی از کتاب‌های ابن تیمیه و ابن قیم را به خط خود فراهم آورده بود و سپس در ماه شوال همان سال به وطن خود بازگشت. او از شاگردان محمد بن عبدالوهاب بود که ما قصیده‌ی خود را برای وی فرستاده بودیم و پیش از او شیخ فاضل به نام عبدالرحمن نجدی نزد ما آمده بود و او از پسر عبدالوهاب مطالبی نقل کرده بود که برای ما بسیار عجیب و دردآور بود؛ از قبیل قتل و غارت مسلمانان و آدم کشی و حتی ترور و تکفیر ملت مسلمان در تمام نقاط جهان. ما در سخنان عبدالرحمن و در آنچه وی از پسر عبدالوهاب نقل می‌کرد، در تردید بودیم، تا آنکه شیخ مربد بن احمد دوباره پیش ما آمد. او مرد شریف و زیرکی بود و برخی از رساله‌های محمد بن عبدالوهاب را با خود به همراه داشت که در آنها حکم کفر اهل ایمان و تجویز قتل و غارت مسلمانان نوشته شده بود. ما درباره‌ی نویسنده‌ی این رساله دقت کردیم و دیدیم که ‌او مردی است که‌ از شریعت اسلام اطلاع کمی ‌دارد و آن مقدار نیز سطحی است نه عمیق، و نزد استادی درس نخوانده‌ است که بتواند او را راهنمایی و به دانش‌های مفید هدایت، و در احکام و مسائل دین، فقیه و دانا کند. او را شخصی یافتیم که برخی از کتاب‌های ابن تیمیه و ابن قیم را خوانده و بدون فکر و تأمل از آنها تقلید کرده ‌است، در صورتی که خود آنها (ابن تیمیه و دیگر شخصیت‌های سلفی) تقلید را جایز نمی‌دانستند. (47)
متن فوق بارزترین دلیل بر مخالفت صنعانی با رویکرد تکفیری محمد بن عبدالوهاب و اقدامات وحشیانه‌ی او علیه مسلمانان است. صنعانی با شعری که مطلع آن در ذیل آمده، از محمد بن عبدالوهاب و دیدگاه تکفیری وی برائت کرده‌ است: «من از آنچه درباره نجد گفته بودم، برگشتم، برای اینکه خلاف آنچه پیش من بود، ثابت شد». (48) و (49) صنعانی در این شعر تفکر تکفیری و افراطی محمد بن عبدالوهاب را به شدت نقد می‌کند.

ب. نگاه خاص صنعانی به مسئله کفر از جمله دلایلی که رویکرد اعتدالی صنعانی را تقویت می‌کند نگاه‌ او در قضیه کفر است. وی معتقد به دو نوع کفر است: کفر اعتقادی و کفر عملی.

کفر اعتقادی این است که هر انسانی که منکر توحید، ایمان به خدا و نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و معاد شود از دایره‌ی ‌اسلام خارج است. کفر عملی نیز، طبق دیدگاه وی، چنین است:
مسلمانی که‌ اعتقاد به توحید، ایمان به خدا، پیامبر و معاد داشته باشد و در عین حال اولیای خداوند را بخواند، در هنگام بروز مشکلات به آنها متوسل شود، دور قبور مردگان طواف کند، دیوار قبر را ببوسد و برای آنها نذر کند؛ این گونه رفتارهای او کفر عملی به شمار می‌رود. (50)
در نگاه صنعانی، اعمال شرک آمیزی که در عبارات فوق به آن اشاره شد منجر به خروج از دایره ‌اسلام نمی‌شود، «بلکه ‌این گونه رفتارها از سنخ گناه کبیره بوده، آن شخص مرتکب کبیره شده ‌است، نظیر تارک نماز که کافر است به کفر عملی». (51)
بر اساس این تقسیم بندیِ صنعانی از کفر است که وی از سویی با رفتارهایی که شرک آمیز خوانده به شدت مخالفت کرده و مانند اعمال مشرکان و بت پرستان جاهلیت قلمداد کرده‌ است و از سوی دیگر، مخالف تکفیر مرتکبین این گونه رفتارها بوده ‌است.
آنچه می‌تواند دیدگاه خاص صنعانی در خصوص کفر و رویکرد اعتدالی وی را تقویت و تأیید کند، ایراد محمدعلی شوکانی (1173-1250ه. ق. ) ، یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های برجسته‌ی زندیه‌ی سلفی، در قرن 13 ه. ق.، به‌ اوست. شوکانی نگاه تند انتقادی را به‌ این رویکرد صنعانی دارد. او معتقد است کفر عملی دانستن اعمال شرک آمیزی که قبوریون (قبرپرستان) انجام می‌دهند، صحیح نیست. وی در اثبات دلیل خود این گونه می‌نویسد:
کسی که مردگان را به هنگام بروز مشکلات صدا زده، دور قبر مردگان طواف کرده، خواسته‌هایی را از مردگان طلب می‌کند که جز خدا کسی قادر به ‌انجام دادن آن نیست، به لحاظ اعتقادی کافر است؛ چرا که‌ این رفتارها از اعتقاد انسان سرچشمه می‌گیرد؛ مانند اعتقاد جاهلیت به بت‌های خود. بنابراین، اگر هدف آنها از مرده‌ای که به‌ آن اعتقاد دارند قصد تقرب به خداوند و وسیله‌ای برای نزدیک شدن به او باشد، همچنان که بت رستان به آن معتقد بودند، در این صورت صورت فرقی میان این دو گروه نیست و اگر هدف آنها قصد تقرب به خدا نباشد و به صورت مستقل مردگان را بخوانند و خواسته‌هایی که جز خداوند کسی نمی‌تواند اجابت کند از مردگان طلب کنند، در این صورت به جایی رسیده‌اند که مشرکان نیز به ‌آن مقام دست نیافته‌اند؛ چرا که هدف مشرکان از خواندن بت های خود، استقلال بت ها در اجابت دعای مشرکان و بی نیازی آنها از خداوند نبود، بلکه آنها بر خالقیت، رازقیت خداوند و زنده کردن و مردن به دست او ایمان داشتند. (52)
شوکانی در جای دیگر در انتقاد به صنعانی می‌نویسد:
شکی نیست که کفر به دو نوع کفر اعتقادی و کفار عملی تقسیم می‌شود، اما ادعای اینکه رفتارهایی که معتقدان به‌ اموات انجام می‌دهند را کفر عملی بدانیم در نهایتِ فساد است و جای بسی تعجب است که‌ ابن الامیر صنعانی کفر معتقدان به‌ اولیا را کفر عملی دانسته‌است. چگونه ممکن است بر «کسی که به اولیا اعتقاد دارد» و ما می‌گوییم او اعتقاد دارد، حکم کنیم که ‌این رفتار او کفر اعتقادی نیست بلکه کار عملی است؟ این تناقض نیست؟... اگر بگوییم این شخص عملی را انجام می‌دهد که به آن اعتقاد ندارد پس باید گفت او عمل بیهوده‌ای را انجام داده، در حالی که غیر از دیوانه کسی چنین عملی را انجام نمی‌دهد... ابن الامیر خود اعتراف کرده که «اعتقاد آنها جاهلانه است نظیر اعتقاد جاهلیت به بت‌ها». پس چگونه ممکن است حکم کنیم که ‌اعتقاد آنها مانند اعتقاد جاهلیت است و ثابت کنیم اعتقاد است، سپس حکم کنیم کفر آنها اعتقادی نیست، بلکه عملی است؟ (53)
فارغ از پرداختن به نقد شوکانی بر صنعانی در خصوص کفر، این نکته مسلم است که صنعانی معتقد به کفر عملی توسل، استغاثه، زیارت قبور و ... بوده، از این رو از تکفیر به شدت پرهیز، و بر رویکرد اعتدالی در سلفیه تأکید کرده‌ است. اما شوکانی این گونه رفتارها را از مصادیق کفر اعتقادی دانسته، بر تکفیر مرتکبان آن اصرار ورزیده‌ است.
از این رو می‌توان گفت صنعانی از علمای زیدی یمن است که متأثر از دیدگاه‌های بزرگان سلفی، در اعتقادات نگاهی کاملاً سلفی دارد. اما این دیدگاه‌ او تا آنجا پیش نرفته که وی به عنوان عالمی ‌تکفیری معرفی شود، بلکه وی به دلیل مواضع ضدتکفیری، در زمره سلفیان اعتدالی به شمار آمده ‌است؛ اگرچه جریان های تکفیری معاصر می‌کوشند با انتشار دیدگاه‌های سلفی او و استناد به برخی نظریاتش در باب توحید و شرک و ... او را از جمله علمای تندروی تکفیری معرفی کنند.

پی‌نوشت‌ها:

1. کارشناسی ارشد مذاهب اسلامی ‌از دانشگاه‌ ادیان و مذاهب، پژوهشگر مؤسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیه السلام).
2. درباره جریان زیدی سلفی نک.: مهدی فرمانیان، مبانی فکری سلفیه، ص 20-26؛ سید محمد مهدی عمادی، تأثیرپذیری زیدیه‌ از سلفیه (از ابن الوزیر تا قرن سیزدهم) ، ص37-132.
3. سید مهدی علی زاده موسوی، سلفی‌گری و وهابیت، ج1.
4. مهدی فرمانیان، مبانی فکری سلفیه، ص 8-60؛ همو، «گرایش‌های فکری سلفیه در جهان امروز»، مشکوه، ش 108، مشهد، پاییز 1388، ص77-100.
5. محمد بن اسماعیل بن صلاح بن محمد بن علی بن حفظ الدین بن شرف الدین بن صلاح بن حسن بن مهدی بن محمد بن ادریس بن علی بن محمد بن احمد بن یحیی بن عبدالله بن حسین بن قاسم بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن حسن بن علی ابن طالب (علیه السلام) .
6. کحلان یکی از مناطق استان حجة یمن به شمار می‌رود؛ نک: ابراهیم احمد مقحفی، معجم المدن و القبائل الیمنیه، ج 2، ص 1329.
7. محمد بن محمد یحیی زباره حسنی صنعانی، نشر العرف النبلاء الیمن بعد الألف، ج3، ص29.
8. محمد بن علی شوکانی، البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع، ج1، ص225.
9. عمر بن رضا کحاله، معجم المؤلفین: تراجم مصنفی الکتب العربیة، ج2، ص 273؛ محمد بن محمد بن یحیی زباره حسنی ایمنی، ملحق بدر الطالع، ج 2، ص60؛ عبد السلام بن عباس وجیه، اعلام المؤلفین الزیدیة (ملزمة الاولی) ، ج 1، ص 244؛ عبدالله محمد حبشی، مصادر الفکر الاسلامی‌ فی الیمن، ج 1، ص 381؛ زباره حسنی صنعانی، نشر العرف النبلاء الیمن بعد الألف، ج 1، ص 362-382.
10. محمد بن علی شوکانی، البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع، ج2، ص133.
11. همان؛ محمد بن اسماعیل ابن الامیر، توضیح الافکار لمعانی تنقیح الأنظار، ج2، ص352؛ قاسم غالب احمد؛ حسین احمد السیاغی؛ محمد بن علی اکوع، ابن الامیر و عصره صورة من کفاح سعب الیمن، ص128.
12. عبدالسلام بن عباس، وجیه، اعلام المؤلفین الزیدیة (ملزمة الاولی) ، ج1، ص72.
13. محمد عبدالحی بن عبدالکبیر ادریسی کتانی، فهرس الفهارس و الأثبات و معجم المهاجم و المشیخات و المسلسلات، ج1، ص 513 تا 514.
14. محمد بن اسماعیل ابن الامیر صنعانی، منحة الغفار علی ضوء الانهار، حاشیه بر ضوء النهار المشرق علی صفحات الازهار، ج 1، ص 67.
15. همان؛ همو، ایقاظ الفکرة لمراجعة الفطرة، ص 20-22.
16. همان، ص92.
17. همو، ارشاد النقاد إلى تیسیر الاجتهاد، تحقیق صلاح الدین مقبول، ص 9 و 10.
18. همو، تطهیر الاعتقاد من أدران الإلحاد، ص 3.
19. همو، ص 2؛ همو، ایقاظ الفکرة لمراجعة الفطرة، ص33-42.
20. همو، تطهیر الاعتقاد من أدران الإلحاد، ص3.
21. همان، ص 9.
22. همان، ص 10.
23. همو، ایقاظ الفکرة لمراجعة الفطرة، ص 76 و 77.
24. همان، ص 77.
25. ابن تیمیه، درء تعارض العقل و النقل او موافقة صحیح المنقول لصریح المعقول، ج 1، ص298.
26. محمد بن اسماعیل ابن الامیر صنعانی، ایقاظ الفکرة لمراجعة الفطرة، ص 78-82.
27. ابو اسماعیل عبدالله بن محمد بن علی انصاری هروی.
28. ابو زکریا محیی الدین یحیی بن شرف نووی.
29. همان؛ محیی الدین یحیی بن شرف نووی، المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج، ج17، ص182 و 183؛ عبدالله‌انصاری هروی، مناطل السائرین، ص126.
30. محمد بن اسماعیل ابن الامیر صنعانی، ایقاظ الفکرة لمراجعة الفطرة، ص 92.
31. همان.
32. همو، الأنفاس الرحمانیة الیمنیة فى ابحاث الافاضة المدنیة، ص 189؛ همو، ثمرات النظر فى علم الأثر، ص 22.
33. همان، ص 45، 46 و 52.
34. همو، الأنفاس الرحمانیة الیمنیة فى أبحاث الافاضة المدنیة، ص 190.
35. همان.
36. همو، الانصاف فی حقیقة الاولیاء و مالهام من الکرامات و الألطاف، ص 109، 110، 115 و 117.
37. همان، ص 107، 115 و 116.
38. همو، تطهیر الاعتقاد من أدران الإلحاد، ص10.
39. همان.
40. همان، ص 11 و 12.
41. همان.
42. متن اصلی قصیده‌ی النجدیة صنعانی:

اعادوا بها معنی سواع و مثله *** یغوث وود بناسی ذلک من ودی
وقد هتفوا عند الشدائد باسمها *** کما یهتف المضطر بلصمد الفرد چ
و کم نحروا فی سوحها من نحیره *** اهلت لغیر الله جهلا على عمـد
و کم طائف حول القبور مقبلا *** ویستلم الارکان منهن بالأیدی

43. همان، ص 26.
44. همان، ص 14.
45. نام دو بت معروف از بت های دوران جاهلیت.
46. محمد بن اسماعیل ابن الامیر، دیوان الامیر الصنعانی، ص 128 و 129.
47. همان، ص 134 و 135.
48. همو، ارشاد ذوی الألباب الی حقیقة اقوال ابن عبد الوهاب، ج1، ص 59-67؛ همو، دیوان ابن الامیر، ص 135-137.
49. متن مطلع شعری که صنعانی به واسطه‌ آن برائت خود از محمد بن عبدالوهاب را اعلام کرده بود:

رجعت عن القول الذی قلت فی النجدی *** فقد صح لی فیه خلاف الذی عندی

50. همو، دیوان ابن الامیر، ص 137 و 138.
51. همان.
52. محمد بن علی شوکانی، وجوب توحید الله عزوجل، ص 9 و 10، نسخه خطی، [بی‌جا]، به نقل از: نومسوک، عبدالله، منهج الامام الشوکانی فی العقیدة، ص 533.
53. همو، الرسائل السلفیة فی احیاء سنة خیر البریة، رسالة الدر النضید فی اخلاص کلمة التوحید، ص 203-205. منابع تحقیق :
1. ابن الامیر صنعانی، محمد بن اسماعیل، إرشاد النقاد إلى تیسیر الاجتهاد، تحقیق: صلاح الدین مقبول، الدار السلفیه، کویت، 1405.
2. _____، ایقاظ الفکرة لمراجعة الفطرة، تحقیق : محمد صبحى بن حسن حلاق، دار ابن حزم، بیروت، 1420.
3. ______، تطهیر الاعتقاد من أدران الالحاد، مطبعة المنار، قاهره، 1348.
4. _____، منحة الغفار علی ضوء النهار، حاشیه بر ضوء النهار، حاشیه بر ضوء النهار المشرف على صفحات الأزهار حسن بن احمد، جلال، مکتبة غمضان لاحیاء التراث الیمنى، صنعا، 1981.
5. _____ ، إرشاد ذوى الألباب الى حقیقة اقوال ابن عبد الوهاب، تحقیق: عبد الکریم جدبان، المکتبة الشاملة، [بى‌جا]، [بى‌تا].
6. _____ ، الانصاف فى حقیقة الاولیا و ما لهم من الکرامات و الألطاف، تحقیق: عبد الرزاق بن عبد المحسن بن حمد البدر، دار ابن عفان للنشر و التوزیع، عربستان، الخُبَر، العقربیه، 1418.
7. ____ ، الأنفاس الرحمانیة الیمنیه فى ابحاث الافاضة المدنیة، تحقیق: علی بن عبده بن علی الألمعی، مکتبة الرشد ناشرون، ریاض، 1428.
8. _____ ، إیقاظ الفکرة لمراجعة الفطرة، تحقیق: محمد صبحى بن حسن حلاق، دار ابن حزم، بیروت، 1420.
9. _____ ، توضیح الافکار لمعانی تنقیح الأنظار، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، مکتبة السلفیة، مدینه منورة، 1366.
10. _____ ، ثمرات النظر فی علم الأثر تحقیق: راند بن صابری بن ابی علفه، دار العاصمه للنشر والتوزیع، ریاض، 1417.
11. _____، دیوان الامیر الصنعانی، علی سید صبح المدنی، مطبعة المدنی، قاهره، 1384.
12. احمد، قاسم غالب؛ السیاغی، حسین احمد؛ اکوع، محمد بن علی، ابن الامیرو عصره صورة من کفاح شعب الیمن، الجمهوریة العربیة الیمنیة، وزارة الاعلام والثقافة، صنعا، 1203.
13. انصاری هروی، عبدالله، منازل السائرین، دار الکتب العلمیة، بیروت، ]بی‌تا].
14. حبشی، عبدالله محمد، مصادر الفکر الاسلامی‌ فی الیمن، مرکز الدراسات الیمنیة، صنعا، [بی‌تا].
15. زباره حسنی صنعانی، محمد بن محمد یحیی، نشر العرف لنبلاء الیمن بعد الألف، دار الآداب، بیروت، 1405.
16. ____، الملحق التابع للبدر الطالع، دار المعرفة، بیروت، [بی‌تا].
17. ____، نیل الوطر من تراجم رجال الیمن فی القرن الثالث عشر، مرکز الدراسات و البحوث الیمنی، صنعا، [بی‌تا].
18. شوکانی، محمد بن علی، البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع، دارالمعرفة، چاپ افست، بیروت، [بی‌تا].
19._____، الرسائل السلفیه فی احیاء سنة خیرالبریة، رسالة الدر النضید فی اخلاص کلمة التوحید، مکتبة ابن تیمیة، قاهره، 1411.
20. علی زاده موسوی، سید مهدی، سلفی‌گری و وهابیت، دفتر تبلیغات اسلامی ‌حوزه علمیه قم، معاونت فرهنگی و تبلیغی، قم، 1389.
21. عمادی، سید محمد مهدی، تأثیرپذیری زیدیه‌ از سلفیه (از ابن الوزیر تا قرن سیزدهم) ، پایان نامه کارشناسی ارشد، استاد راهنما: مصطفی سلطانی، قم، دانشگاه‌ادیان و مذاهب، 1392.
22. فرمانیان، مهدی، «گرایش‌های فکری سلفیه در جهان امروز»، مشکوه، ش 108، مشهد، پاییز 1388.
23. فرمانیان، مهدی، مبانی فکری سلفیه، پایان نامه دکتری، استاد راهنما: احمد بهشتی، تربیت مدرس دانشگاه قم، قم، 1388.
24. کتانی، محمد عبد الحی بن عبد الکبیر ادریسی، فهرس الفهارس و الأثبات و معجم المعاجم و المشایخات و المسلسلات، تحقیق: احسان عباس، چاپ دوم، دار الغرب الاسلامی، بیروت، 1982.
25. کحاله، عمر بن رضا، معجم المؤلفین: تراجم مصنفى الکتب العربیة، مکتبة المثنى/ دار احیاء التراث العربی، بیروت، [بی‌تا].
26. مقحفی، ابراهیم احمد، معجم المدان و القبائل الیمنیة، دار الکلمة، صنعا، 2000.
27. نومسوک، عبدالله، منهج الامام الشوکانی فی العقیدة، چاپ دوم، مؤسسة الرساله، بیروت،1414.
28. نووی، محیی الدین یحیی بن شرف، المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1392.
29. وجیه، عبد السلام بن عباس، أعلام المؤلفین الزیدیة (ملزمة الاولى) ، مؤسسة الامام زید بن على الثقافیة، اردن، امان، 1420.

منبع مقاله :
به کوشش مهدی فرمانیان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، قم: دارالإعلام لمدسة اهل بیت (علیه السلام) ، چاپ اول


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

سردردهای پشت سر سردردهایپشتسرسردردهای پشت سر به رایجی دردی که قسمت جلو خصوصاً قسمت شقیقه را تحت تأثیر قرار می‌دهد سردردهای پشت سر سردردهای سردرد بسیار متداول به گفته‌ی بنیاد درد آمریکا حدود ٪ سردردها که ناشی از


ادامه مطلب ...

بررسی گفتمان سید قطب و تأثیر آن بر شکل گیری جریان‌های تکفیری مصر

[ad_1]

چکیده

جریان‌های تکفیری یکی از خطرناک‌ترین جریان‌های دوران معاصر است که سهم عمده‌ای در ایجاد اسلام هراسی دارد. مصر یکی از خاستگاه‌های مهم جریان تکفیری در عصر جدید محسوب می‌شود. نگاهی موشکافانه به زمینه‌های اجتماعی و سیاسی شکل گیری این جریان‌ها می‌تواند مسیر شناخت دقیق و نحوه مواجهه صحیح با جریان‌های تکفیری معاصر را فراهم آورد. پرسش اصلی این نوشتار این است که گفتمان سید قطب، به عنوان مانیفست جریان‌های تکفیری، معلول چه زمینه‌های اجتماعی است و جریان‌های تکفیری متأثر از آن، چگونه و تحت تأثیر کدام زمینه‌های اجتماعی رشد و گسترش یافته‌اند. خلأ ایدئولوژیک و سرخوردگی از غرب از جمله زمینه‌های مهم شکل گیری گفتمان سید قطب بود. برداشت بنیادگرایانه‌ از گفتمان سید قطب، شکاف نسلی بین نسل گذشته و جوان اخوان از سال 1965، فقر مادی و فرهنگی محل زندگی رهبران جریان‌های تکفیری، نوع رشته‌های تحصیلی رهبران جریان‌های تکفیری و افزایش خشونت دولتی علیه ‌اخوان و کتاب معالم فی الطریق سید قطب از جمله زمینه‌های فکری- اجتماعی گذار جریان سلفی از اعتدال به بنیادگرایی و تکفیر است.
کلید واژه : جریان تکفیری، مصر، سلفی‌گری، سید قطب، ابن تیمیه، جاهلیت.

مقدمه

جریان تکفیری در جهان معاصر به عنوان یک پدیده ‌اجتماعی- سیاسی پیامدهای فراوانی در کشورهای اسلامی‌ و غیراسلامی‌ از خود بر جای گذاشته‌ است. تفرقه و ایجاد گسست در درون جهان اسلام و پدیدار شدن چهره‌ای خشن و غیرانسانی از دین اسلام، از پیامدهای این پدیده نامیمون محسوب می‌شود. هرچند امروزه جریان تکفیری، کشورهای اسلامی‌ بسیاری را دچار مشکل کرده‌ است و این کشورها هزینه‌های مادی و معنوی قابل توجهی در قبال آن می‌پردازند، پیش بینی پذیر است که در آینده نزدیک به دیگر کشورهای غیراسلامی‌ نیز نفوذ کند و این کشورها را در گرداب آشوب فرو بَرَد. لذا شناخت علمی‌ زمینه‌ها و ابعاد مختلف این جریان می‌تواند یاریگر سیاست مداران و پژوهش‌گران در نحوه مواجهه و تعامل صحیح با آن باشد.
جریان تکفیری در کشور مصر از فرآیند خاصی عبور کرده‌ است و خاستگاه بسیاری از جریان‌های تکفیری کنونی شده ‌است. شناخت جریان تکفیری مصر در گرو پاسخ به پرسش‌هایی از این قبیل است: جریان سلفی، به عنوان خاستگاه جریان تکفیری، چگونه در جهان اسلام و به تبع آن در جامعه مصر نضج یافت؟ جریان سید قطب، به عنوان بزرگ‌ترین ایدئولوگ جنبش‌های اسلام گرای معاصر، چگونه ‌از دل اندیشه‌ اعتدالی سلفی اخوان المسلمین رشد یافت و خاستگاه جریان‌های افراطی شد؟ علاوه بر گفتمان جاهلیت- حاکمیت سید قطب چه زمینه‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دیگری در شکل گیری جریان تکفیری مصر نقش داشته‌اند؟ پژوهش حاضر به منظور پاسخ به پرسش‌های فوق سامان یافته و به ‌انجام رسیده است.

سلفی‌گری؛ خاستگاه جریان‌های تکفیری

جریان تکفیر یکی از پیامدهای خطرناک سلفی‌گری در عصر جدید به شمار می‌رود. سلفیه در تاریخ فرهنگ اسلامی‌ لقبی معروف برای کسانی است که عقایدشان را به ‌احمد بن حنبل (متوفای241 ه.ق.) منسوب می‌کرده‌اند. (2) اندیشه‌های سلفیه را ابتدا در قرن هفتم، ابن تیمیه (661-728 ه.ق.) و شاگردش ابن قیم جوزی (691-751 ه. ق.) با طرح مسائل کلامی‌ بی سابقه‌ احیا کردند و سپس در قرن دوازدهم محمد بن عبدالوهاب (1111-1206 ه.ق.) به طرح دوباره آن پرداخت. (3)

زمینه‌های اجتماعی شکل گیری سلفیه در جهان اسلام

جهان اسلام شاهد رشد سلفیه در دو دوره تاریخی بود؛ نخست، قرن‌های هفتم و هشتم هجری شاهد رویارویی تاریخی سختی بین مسلمانان و مغولان بود. مغولان از سرزمین خود در آسیای شرقی و میانه به سوی جهان اسلام هجوم آوردند، مراکز آن را اشغال کردند، دولت‌ها و اجتماعات آن را در هم کوبیدند و صدها هزار تن را کشتند تا به بغداد رسیدند و این شهر در 656 ه. ق. (1258م.) به دست آنها سقوط کرد. آنها پس از تسخیر بغداد، رو به شام و مصر آوردند. ابن تیمیه دقیقاً در همین دوره در دمشق سر برآورد. او در 661 ه. ق.، یعنی پنج سال پس از سقوط بغداد، زاده شد. وی فرزند خانواده‌ای نابود شده، از منطقه حران بود که در برابر هجوم مغول- که حدود پنجاه سال ادامه داشت- از دیار خود گریختند. (4)
دومین دوره شکل گیری آن به فروپاشی تدریجی عثمانی و حضور مسلط غرب در جهان اسلام مربوط می‌‍شود. امپراتوری عثمانی، پس از شکل گیری در اواخر سده 14 میلادی در نواحی مرزی آناتولی، رفته رفته در سده 17 و 18 رو به ضعف و زوال نهاد؛ شورش‌های مذهبی و اجتماعی و تأسیس برخی حکومت‌های خودمختار محلی آغازیدن گرفت و وقوع جنبش‌های تجزیه طلبانه در سده‌های 18 و 19، سبب جدا شدن سرزمین‌های بسیاری از امپراتوری عثمانی شد. (5) سرانجام امپراتوری عثمانی با شکست در جنگ جهانی اول (1914-1918) فرو پاشید و جای خود را به ترکیه داد.
این دو دوره، دوره قوی ظهور سلفیه‌ است؛ دوره نخست منتهی به شخصیتی مثل ابن تیمیه شد و دوره دوم هم زمینه را برای ظهور شخصی تأثیرگذاری مانند محمد بن عبدالوهاب (1115-1206 ه.ق.) فراهم کرد. با مقایسه‌ این دو دوره تاریخی در جهان اسلام به تشابهات محیطی این دو مقطع پی می‌بریم: مثلاً در هر دو دوره، جهان اسلام هم از درون دچار فروپاشی و انحطاط بوده است و هم از بیرون با هجومی ‌قوی و سنگین مواجه شده‌ است.

زمینه‌های اجتماعی شکل گیری سلفی‌گری در مصر

سلفی‌گری مصر در برابر دو مسئله اساسی در جهان اسلام شکل گرفت؛ نخست، زوال تدریجی نهاد خلافت و فروپاشی آن در دهه دوم قرن بیستم، که‌این وضعیت موجب شد اندیشمندان مصری در خلأ نظریه سیاسی، برای ارائه مدل حکومت جایگزین، مشغول نظریه پردازی شوند. دوم، عقب ماندگی و انحطاط جوامع اسلامی ‌و چیرگی تمدن غرب بر آن؛ مصر سرزمین کهنی است که در اواخر قرن دهم ه.ق. امپراتوری عثمانی بر آن مسلط شد و در 1177 ه.ش، به تصرف ناپلئون در آمد. (6) شش سال بعد، در 1183 ه.ش.، عثمانی با کمک بریتانیا ناپلئون را از مصر بیرون کرد و محمدعلی داوودی را حاکم مصر کرد تا مصر را آرام کند که‌ او سلسله‌ی خدیوها (پاشا‌ها) ی مصر را پایه گذاشت و آرام آرام مصر را از عثمانی مستقل کرد. حمله ناپلئون به عثمانی و تصرف مصر و دیگر سرزمین‌های عربی ضعف امپراتوری عثمانی را آشکار و جنبش‌های اسلامی ‌را فعال‌تر کرد. از اوایل قرن سیزدهم ه. ش.، هرچه نفوذ عثمانی در مصر کمتر می‌شد، نفوذ اروپایی‌ها بیشتر می‌شد تا جایی که حدود 1261 ه.ش، انگلیس کنترل همه ‌امور مالی و اداری مصر را در دست گرفت و مصر را مستعمره خود کرد. (7) حسن حنفی نیز یکی از عوامل و انگیزه‌های ظهور جنبش‌های اسلامی ‌را مقایسه وضع کنونی با وضع پیشین جوامع اسلامی‌ می‌داند. (8)

سلفیه در مصر با دو رویکرد مختلف

سلفیه در مصر با دو رویکرد مختلف به وجود آمد؛ نخستین رویکرد به دست سید جمال الدین اسدآبادی ایجاد شد. وی مردم را به سلف ارجاع می‌داد. اما این ارجاع به معنای عمل دو چندان بیشینیان در راه‌ احیای تفکر اسلامی ‌بود، نه به معنای فهم برتر سلف. سید جمال معتقد بود مسلمانان باید در عمل همچون سلف باشند و در راه دین با قصد قربت بکوشند. اگر این گونه عمل کنند بر استعمار پیروز می‌شوند و مجد خود را باز می‌یابند. رویکرد دوم سلفیه را سید محمد رشید رضا (1354-1382 ه. ق.) به وجود آورد. او ابتدا مدافع گرایش به سلف با رویکرد سید جمالی بود، اما با ظهور وهابیت در عربستان و مهاجرت دو تن از نوادگان محمد بن عبدالوهاب به مصر، تحت تأثیر افکار آنها با ابن تیمیه آشنا شد و سلفی‌گری ابن تیمیه‌ای را پذیرفت و در مجله ‌المنار به تبلیغ این اندیشه پرداخت و آثار محمد بن عبدالوهاب را با عنوان مجموعة التوحید به چاپ رساند و خود نیز آثاری همچون الوهابیة و الحجاز تألیف کرد. (9)

اخوان المسلمین و گسترش سلفی‌گری اعتدالی و افراطی در مصر

الف. گرایش اعتدالی

پس از رشید رضا گسترش تفکر سلفیه در مصر مدیون اخوان المسلمین است که پیرو معتدل تفکرات سلفیه ‌است. اخوان در 1928 به دست حسن البنّاء در اسکندریه تأسیس شد. واکنش حسن البنّاء در قبال بحران به وجود آمده در جهان اسلام (یعنی الغای خلافت) دعوت به بازگشت به بنیادهای اسلام، یعنی دعوت به سلفیه، بود. (10) حسن البنّاء را بیش از هر فرد دیگری می‌توان احیاگر تفکر سلف سنی در قرن بیستم دانست. گرچه جنبش البنّاء فاقد عمق فلسفی جنبش سلفیه بود، اما موفق شد آنچنان حمایت توده‌ها را سازمان دهی کند که هیچ جنبش اسلامی‌ دیگری تا پیش از او قادر به ‌انجام آن نشده بود. البنّاء شخصاً علاقه چندانی به مسائل پیچیده و غامض ایدئولوژیک نداشت. وی برای ترویج ایدئولوژی اخوان، به قرآن و شش کتاب معتبر حدیث (صحاح سته) تکیه می‌کرد. به علاوه، به‌ افکار و اقدامات دیگر شارحان پیشگام سلفی‌گری از جمله احمد بن جنبل، ابن حزم، ابن تیمیه، نووی، و دیگر نظریه پردازان تأسی می‌جست. (11)

ب. گرایش افراطی سید قطب

از دل تفکرات اعتدالی و تقریبی اخوان المسلمین، گرایش افراطی سید قطب بیرون آمد. سید قطب، رهبر معنوی اخوان المسلمین، در زندان تندرو شد و به حلقه‌ ارتباطی میان اخوان المسلمین و گرایش‌های افراطی بدل شد. در واقع، سید قطب به عنوان یک نظریه پرداز مبارز، هدایت تبدیل سلفی‌گری اعتدالی اخوان المسلمین به‌ افراط‌گرایی دهه 1970 را به عهده داشت. ژیل کوپل نیز سید قطب را بزرگ‌ترین ایدئولوگ تأثیرگذار بر جنبش اسلام‌گرایی معاصر قلمداد می‌کند. (12)
معالم فی الطریق آخرین کتابی است که در زمان حیات سید انتشار یافت و کتابخانه وهبة آن را در 1964 منتشر کرد. سید این کتاب را نوشت تا بیانی برای برنامه حرکتی اسلامی ‌باشد. این کتابچه بیانیه بنیادین احزاب مبارزه جوی اسلامی ‌است. همه جماعت‌ها و گروه‌های اسلامی ‌مبارز دست کم در سطح جهان عرب از بین سطور این کتابچه سر برآورده‌اند. این کتاب در واقع اثر جدیدی نبود، بلکه دست کم چهار فصل از سیزده فصل آن، از کتاب فی ظلال القرآن گرفته شده بود که بین سال‌های 1953 و 1964 در زندان، در خصوص تفسیر قرآن نوشته شده بود. (13)

زمینه‌های اجتماعی شکل گیری اندیشه سید قطب

1. خلأ ایدئولوژیک

بین سال‌های 1949 تا 1965 اعضای اخوان و یاران غیرعضو، نظیر عبدالقادر عودة، سید قطب، محمد غزالی، بهی خولی، و محمد طه بداوی، آثار فراوانی نوشتند. همگی آنها در پی ادامه کار البنّاء در نوشته‌های خود بودند. زیرا مرشد عام اخوان به ندرت اثری از افکار خود را به صورت نوشته باقی گذاشته بود. وقتی او زنده بود خود درباره همه چیز تصمیم می‌گرفت و خط سازمان را بر اساس اوضاع متحول سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی مشخص می‌کرد. تنها اثر مکتوب مهم حسن البنّاء، شرح زندگی او با عنوان مذاکراة الدعوة و الداعیة (خاطرات دعوی و دعوت کننده) و مجموعه نامه‌های او بود. این تعداد اثر برای مقابله با مشکلات و رویارویی‌های اعضای اخوان پس از او، به ویژه زمانی که در 1954 تحت تعقیب و آزار قرار گرفتند، کافی نبود. این حوادث همچنین مانع آگاهی و بیداری ایدئولوژیک آنها شد. تا 1952، در آثار آنها کشور انگلستان به عنوان دشمن معرفی می‌شد و بعضی از اخوان، دربار و سرمایه‌داری را نیز به‌ آن اضافه می‌کردند. اما اکنون دولت مصری و اسلامی‌ افسران آزاد بود که‌ آنها را به مصیبت بزرگ 1954 دچار کرد. آنها هیچ ابزار ایدئولوژیکی نداشتند تا بتوانند به کمک آن رژیم جدید را بر اساس اندیشه‌ها و عقاید و معیارهای اسلامی تحلیل کنند. اما این سید قطب بود که توانست با نوشتن کتاب‌های خود در زندان در فاصله سال‌های 1954 (زمانی که برای اولین بار دستگیر شد) و 1964، این خلأ ایدئولوژیک را پر کند. او در 1964، اندکی پس از آزادی، بار دیگر دستگیر و در 1966 محاکمه و به مرگ محکوم شد. (14)

2. سرخوردگی از غرب

اندیشه سید قطب در تقابل با غربزدگی و سرخوردگی وی از تمدن غربی شکل می‌گیرد. فهم ریشه‌ای اندیشه‌های جدید سید قطب، نیازمند تلاش فراوان نیست. زیرا سرخوردگی و ناامیدی از
غرب و اندیشه و تمدنش در دهه چهل، نغمه‌ای رایج در جوامع عربی و اسلامی ‌بود. تصادفی نبود که سید قطب در نقدهای ملامت گرانه‌اش نسبت به مادیت و بی پروایی و ویرانگری غرب، به کتاب انسان، موجود ناشناخته ‌الکسیس کارل اعتماد عجیبی داشت. این ابعاد زشت تمدن غرب در نگاه کارل و هم فکران وی مربوط به دو جنگ جهانی و نظام‌های فاشیستی و استبدادی است که بین این دو جنگ سر بر آورده‌اند. متفکران عرب و مسلمان تحت تأثیر فضای یأس آلود غرب که زاده جنگ ویرانگر دوم جهانی بود، کم کم از ایده لیبرالیسم که در اوایل قرن بر فضاهای سیاسی حاکم شده بود، دست کشیدند و به ‌اندیشه‌های خاص‌گرا و سنت محور روی آوردند. (15)
سید قطب برای اثبات درستی تشخیص خود درباره بیمار بودن تمدن غربی، بارها به کتاب انسان، موجود ناشناخته الکسیس کارل، که به عربی ترجمه شده بود، ارجاع می‌دهد. تشخیص کارل این بود که ریشه بیماری تمدن غرب پس ماندگی علوم انسانی از علوم مادی است. اما سید قطب، که در اصلِ بیمار بودن تمدن غربی با کارل هم نظر است، تشخیص او را از اسباب این بیماری نمی‌پذیرد. از نظر سید قطب، سبب بیماری کشنده‌ این تمدن برپایی آن بر مبنای بی دینی است. سید قطب با مباحثی که در زمینه دین و فطرت انسانی عرضه می‌کند در پایان به‌ این نتیجه می‌رسد که تمدن غربی مخالف فطرت است. (16)

حیات فکری سید قطب

حیات فکری سید قطب را بر اساس رویکردهای ایدئولوژیک وی می‌توان به چهار مرحله تقسیم کرد:

1. دوره ‌احتمالاً الحاد یا حداقل شک و تردید (1925-1935)

خود وی تصریح کرده‌ است که ده سال را در الحاد گذرانده‌ است. در این دوره، سید قطب بیشترین آثار ادبی و نقدی اش را نوشته ‌است. وی در نوشته‌های این دوره مباحث فراوانی را که هیچ ارتباطی با اسلام نداشته مطرح کرده ‌است. در مهمة الشاعر، که در 1932 چاپ شد، معتقد است که‌ این شاعر است که می‌تواند حقیقت و ارزش‌ها را به بشریت برساند، نه پیامبر، صریح‌ترین مدرکی که وضعیت فکری او را در این دوره باز می‌تاباند، مقاله‌ای است که در 17 مه 1934 در مجله ‌الاهرام منتشر کرد و در آن به صراحت خواهان آن شد که مردم لخت مادرزاد زندگی کنند. (17)

2. دوره رویکرد سکولار اسلامی‌ (1935-1946)

در این دوره، سید قطب هوادار کسانی مانند احمد امین می‌شود که سعی در اثبات معنویت و روحانیت شرق در مقابل مادیت غرب دارند. منظور از روحانیت ایمان به جهان ورای این جهان مادی است. در این مقطع، وی به ‌اسلام به عنوان بخشی از فرهنگ ملی خود می‌نگرد. زیرا قرآن قوانین و نظم اجتماعی ای را عرضه می‌کند که بیشترین تأثیر را بر ذهنیت مصری داشته است، اما دین وحدت سیاسی نمی‌آفریند. در اینجاست که سید قطب ناسیونالیسم عربی را به عنوان ایدئولوژی می‌پذیرد و حتی به‌ اسلام از زاویه روح عربی ناب آن می‌نگرد و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را «الرجل العربی» می‌شمارد. در این دوره، نوشته‌های سید قطب، درباره مسائل اجتماعی، نشان قومی‌ (ناسیونالیستی) و سکولار دارد. (18)

3. دوره گرایش اسلامی‌ معتدل (1956-1946)

نخستین و عمده‌ترین کار ایدئولوژی اسلامی‌اش، یعنی کتاب العدالة الاجتماعیة فى الاسلام، را پیش از مسافرت به ‌آمریکا (در 1948) به پایان برد. وی در این کتاب به بیانی شدیداً اسلامی دل مشغول عدالت اجتماعی است. در این دوره، دیدگاه‌های سید قطب به‌ اخوان المسلمین نزدیک می‌شد و خود وی نیز ارتباطاتی با اخوان برقرار می‌کرد، ولی به ‌این جماعت نپیوست. زیرا می‌خواست استقلال خود را به عنوان یک متفکر حفظ کند. (19) وی پس از بازگشت از آمریکا در 1951، آنچنان به سختی جامعه ‌آمریکا را تقبیح کرد که مجبور شد از وزارت عمومی‌ استعفا کند. پس از آن، بیش از گذشته با اخوان المسلمین رابطه برقرار کرد و سرانجام در 45 سالگی از طریق صالح عثماوی به عضویت اخوان درآمد. این امر برای سید قطب همانند بریدن کامل از گذشته بود، چنان که بعداً خود او گفته بود: «من در 1951 متولد شدم». سید قطب در 45 سالگی از طریق صالح عثماوی به عضویت اخوان درآمد و متفکر اصلی این جریان و نیز سردبیر روزنامه ‌اخوان شد. (20)

4. دوره رادیکال

دوره‌ای که بیشتر در زندان و بیمارستان به سر برد و چون امکان نوشتن داشت تفسیر فی ظلال القرآن را به پایان رساند. در این دوره، مهم‌ترین و تندترین نوشته‌هایش را نگاشته ‌است که ‌المعالم فى الطریق و خصائص التصور الاسلامى از جمله‌ آنهاست. (21)

برداشت‌های سه گانه‌ از سید قطب

پس از نگارش کتاب معالم فی الطریق و شکل گیری گفتمان جاهلیت- حاکمیت سید قطب، سه نوع برداشت متفاوت از آرای وی به وجود آمد:
1. مهم‌ترین برداشت، که رادیکال‌ترین آنها نیز هست، تفسیر قطب از جاهلیت و تکفیر را به همه نقاط جهان و به همه ‌انسانها تسری داده‌ است.
2. دومین برداشت، تفسیرهای او را فقط به حاکمان کشورهای اسلامی ‌ربط می‌دهد.
3. سومین برداشت، تفسیری نمادین است که ‌اعضای معتدل اخوان المسلمین ارائه می‌کنند و اعتقاد دارد تفسیر قطب از جاهلیت را فقط باید از نظر معنوی بررسی کرد، نه ‌از نظر مادی. (22)

بازتاب‌های انتشار معالم فی الطریق

1. دیدگاه حکومت و الأزهر

این کتاب به محض انتشارش، بسیاری را آشفته کرد و گروهی از نویسندگان دولتی و شیوخ و رجال دینی وابسته به رژیم، از جمله شیخ الازهر آن زمان حسن مأمون و عبداللطیف سبکی و محمّد مدنی و ... فتواهایی مبنی بر جهالت، گمراهی، ارتداد و تکفیر قطاب به سبب این کتاب صادر کردند! رژیم اجازه داد نهادهای اسلامی‌ مصر آزادانه واکنش سخت و خشم آلود خود را در نشریه منبر الاسلام، که وزارت اوقاف منتشر می‌کرد، و نیز در کتاب‌های مختلف نشان دهند. رسمی‌ترین و عمده‌ترین نظر را، به دستور حسن مأمون، شیخ الازهر، شیخ محمد عبد اللطیف سبکی، رئیس کمسیون فتوا، ابراز کرد. وی گفت گرچه در نگاه نخست، کتاب معالم فی الطریق ممکن است اثری به نظر آید که به ‌اسلام توسل جسته، اما شیوه فتنه‌انگیز کتاب و تأثیرات مصیبت بار آن بر جوانان و خوانندگانی که قوت فرهنگ اسلامی ‌آنها کافی نیست، باعث بیزاری فرد می‌شود.
به کتاب معالم فصل به فصل و جمله به جمله پاسخ داده شد. شیخ سبکی اعلام کرد توصیف هر دوره‌ای به جز دوره نزدیک به عصر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان دوره جاهلیت، عمل کفرآمیزی است. وی، سپس، اتهام خارجی بودن بر قطب وارد کرد: «قطب نیز مانند خوارج از مفهوم الحکم لله‌ استفاده می‌کند تا بدین وسیله مسلمانان را به مخالفت با هر گونه حاکمیت دنیایی دعوت کند»؛ چرا که به نظر شیخ سبکی، قرآن اطاعت از حاکم مسلمان را توصیه می‌کند. (23)

2. دیدگاه‌ اخوان

الف. نقد اعضای اخوان

این کتاب را اعضای اصلاح طلب جنبش نیز نقد می‌کنند. مرشد عام اخوان المسلمین، حسن هضیبی، اگرچه قبل از اعدام سید، پس از دیدن کتاب موافقت خود را اعلام داشته بود و به زینب غزالی گفته بود که «کتاب معالم فی الطریق، تمام توقعات و آرزوهایی را که من از سید داشتم، برآورده کرده ‌است. خدای ما او را محافظت کند. یک بار تمام آن را خواندم و سپس خواندنش را تکرار کردم. سید اکنون آرزوی امیدوارکننده‌ای برای دعوت است؛ ان شاء الله»، (24) اما با وجود این، اولین واکنش عمده در قبال همین کتاب- غیر از شیوخ الازهر- از جانب خود او بود. هضیبی پس از اعدام سید، در 1969 کتابی با عنوان نحن دعاةٌ لا قضاةٌ نوشت. اگرچه کتاب آشکارا انتقادات شدیدی را متوجه المصطلحات الاربعة فی القرآن اثر بزرگ ابوالاعلی مودودی کرده بود، با خواندن آن به راحتی می‌شد پی برد که هدف هضیبی معالم فی الطریق نیز بوده ‌است. (25)

ب. دفاع برخی از اعضای اخوان

محمّد قطب، برادر سید، در 1975 ناچار شد در نامه‌ای طولانی که در مجله‌ المجتمع منتشر کرد، از برادرش، سید قطب در مقابل تمام کسانی که‌ او را متهم می‌کردند عقاید و آرایی مخالف مکتب اخوان المسلمین ابراز کرده، به دفاع برخیزد. او در نامه‌اش چنین می‌آورد:
من خودم بارها از برادرم شنیدم که گفته: ما دعوت گر هستیم؛ نه قضاوت گر. هدف ما وضع قانون و صدور حکم علیه مردم نیست، بلکه می‌خواهیم این حقیقت را به‌ آنها بیاموزیم که هیچ خدایی جز الله نیست (لا إله ‌إلا الله) . مشکل ما اکنون این است که مردم نمی‌فهمند این عبارت از آنها چه می‌خواهد.
خود سید قطب، به چند تن از برادران اخوانی در زندان که چنین شبهه‌ای از گفته‌هایش داشتند، می‌گوید:
ما مردم را تکفیر نکرده‌ایم. این نقل قولی اشتباه و غلط و ناموزون از واقعیت است. بلکه فقط می‌گوییم آنها از ناحیه جهل و ناآگاهی نسبت به حقیقت عقیده می‌نگرند و نتوانسته‌اند مدلولی صحیح از آن را دریابند. ما فقط گفته‌ایم که ‌از زندگی اسلامی، که ‌اکنون به حال و وضع جوامع جاهلی بیشتر شبیه‌ است، فاصله گرفته‌اند. به همین علت نقطه‌ آغاز در حرکت ما، قضیه برپایی حکومت و نظام اسلامی ‌نیست، بلکه کاشتن بذر عقیده و تربیت اخلاقی اسلامی‌ است. بدین ترتیب مسئله‌ای که به حرکت اسلامی‌ مربوط می‌شود، خیلی بزرگ‌تر و مهم‌تر از آن است که علیه مردم حکم صادر کنیم. (26)

گفتمان سید قطب در کتاب معالم فی الطریق

اندیشه سید قطب در پاسخ به سه پرسش اصلی بوده‌ است: وضعیت فعلی جهان، به ویژه دنیای اسلام، و علل آن چیست؟ وضعیت مطلوب کدام است و به چه سمتی باید رفت؟ راه حل مشکل در چیست؟
پاسخ به سه پرسش مذکور سه مفهوم جاهلیت، حاکمیت (عبودیت) و جماعت را تداعی می‌کند که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.

1. جاهلیت

پس از صدر اسلام این واژه در نوشته‌های ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب نیز آمده ‌است. ابن تیمیه مسلمانان معاصر خود را جاهلی خواند و محمد بن عبدالوهاب نیز معتقد بود وضعیت مسلمانان دنیا، حتی آنهایی که در شبه جزیره عربستان به سر می‌برند همانند وضعیت دوره جاهلی قبل از اسلام است. با این همه، شخصی که واژه «جاهلیت» را وارد دنیای مدرن کرد، کسی نبود جز مودودی و شاگردش ابوالحسن ندوی (1903-1979).
جامعه جاهلی از نظر سید قطب چه نوع جامعه‌ای است؟ وی در پاسخ به ‌این پرسش و در کتاب معالم فی الطریق چنین پاسخ می‌دهد:
جامعه جاهلی جامعه‌ای است که به ‌اسلام عمل نمی‌کند؛ نه اعتقادات و تصوراتش ناشی از اسلام است و نه ارزش‌ها و ضوابطش و نه نظام و قوانینش و نه سلوک و اخلاقش. جامعه‌ اسلامی‌ جامعه شکل یافته ‌از افرادی که خود را «مسلمان» نامیده‌اند نیست. تا زمانی که شریعت، قانون جامعه نباشد، آن جامعه‌ اسلامی ‌نیست، حتی اگر افراد آن نماز بخوانند و روزه بگیرند و به حج بروند. جامعه ‌اسلامی‌ جامعه‌ای نیست که‌ از نزد خود، اسلامی ‌جز آنچه خداوند مقرر فرموده ‌است و پیامبر تفسیر کرده ‌است ابداع کند و آن را اسلام بنامد. (27)
طبق این تعریف، همه جوامعی که در حال حاضر وجود دارند، در قلمرو جاهلیت قرار می‌گیرند. در ادامه، قطب همه جوامع موجود را بررسی می‌کند. از نظر وی، در رأس جوامع جامعه کمونیستی قرار دارد؛ نخست اینکه وجود خداوند را انکار می‌کند و دوم اینکه به جای خداوند، حزب در آن پرستش می‌شود.
ایدئولوژی و سیستم کمونیستی، ارزش انسان را تا حد یک حیوان و حتی ماشین پایین می‌آورد. در مرحله بعدی جوامع بت پرستی از قبیل هندوستان، ژاپن، فیلیپین و آفریقا قرار دارند که به خدایگان دیگری در کنار الله یا بدون آن اعتقاد دارند. همه جوامع یهودی و مسیحی نیز جزء جوامع جاهلی هستند، چرا که آنها از اعتقادات اولیه خود دور شده‌اند و از قوانین ساخته دست بشری اطاعت می‌کنند. بالأخره تمام جوامعی نیز که خود را اسلامی‌ می‌خوانند، در جاهلیت به سر می‌برند. در جوامع مسلمانان، عده‌ای به سکولاریسم اعتقاد دارند و رابطه خود با دین را انکار می‌کنند. عده‌ای دیگر نیز فقط در زبان به دین اقرار می‌کنند، ولی در زندگی اجتماعی به طور کامل آن را طرد می‌کنند. عده‌ای نیز قوانین دلخواه خود را می‌سازند و آن را به‌ اسم «شریعت خداوند» ارائه می‌دهند. همه ‌این جوامع در یک چیز مشترک‌اند و آن اینکه فقط از خداوند اطاعت نمی‌کنند. (28)
به همین دلیل است که سید قطب، جاهلیت قرن بیستم را وخیم‌ترین نوع جاهلیتی می‌داند که در تاریخ بشریت بر روی زمین ظاهر شده‌ است. به نظر وی، تلاش‌های پیامبر برای از بین بردن دشمنانش آسان‌تر از تلاش‌هایی است که باید برای پایان دادن به جاهلیت در عصر حاضر، صرف شود. وی دلیل این امر را در دشمنی دوگانه‌ای می‌داند که مؤمنان باید با آن مبارزه کنند؛ دشمن خارجی (عمدتاً فرهنگ غربی) و دشمن داخلی در میان دنیای اسلام. (29)

2. حاکمیت و عبودیت

به منظور کم اهمیت جلوه دادن ایدئال‌های ناسیونالیست‌ها، قطب بر روی دو مفهومی‌ که قبلاً مودودی ابداع کرده بود تأکید کرد: حاکمیت و عبودیت. سید قطب در فصل پنجم از کتاب معالم فی الطریق تحت عنوان «لا اله ‌الا الله : تنها روش زندگی در اسلام»، اعتقاد به پرستش بی چون و چرای خداوند و اطاعت از فرامین وی را تنها روش زندگی دانست و اعلام کرد جامعه‌ای اسلامی ‌خواهد بود که همه قوانین شریعت را اجرا کند. به عبارت دیگر، ویژگی متمایزکننده جامعه ‌اسلامی از سایر جوامع در این است که فقط بر پایه پرستش خداوند بنا شده‌است. در واقع، «لا اله‌ الا الله» تنها روشی است که‌ اولین گروه مسلمانان بر پایه‌ آن به وجود آمد و در ادامه با تکیه بر آن توانست جامعه‌ اسلامی‌ را به وجود آورد و با جامعه جاهلی مقابله کند. (30)

3. جماعت

سید قطب راه حل مشکل ایجاد شده در جوامع کنونی را حاکمیت خداوند و اجرای شریعت و به عبارت دیگر بازگشت به ‌اسلام می‌داند. اما چگونه و با استفاده‌ از چه وسیله‌ای می‌توان به‌ اسلام بازگشت؟ راه حل مشکل چیست؟ سید قطب معتقد بود خیزش اسلامی‌ میسر نمی‌شود مگر با استفاده‌از «جماعت»، یا «گروه مؤمن» یا «نسل قرآنی یگانه» یا «گروه پیش تازی» که به نسل نخست صحابه تأسی کنند؛ نسلی که فقط از سرچشمه سیراب شده است و در تاریخ شأنی یگانه دارد.
حال که مقرر است جامعه ‌اسلامی ‌چنین باشد، این جامعه چگونه به وجود می‌آید؟ و برنامه و راه ‌ایجاد آن کدام است؟ این جامعه فقط وقتی به وجود می‌آید که جماعتی از انسان‌ها پیدا شوند و عبودیت خود را به طور کامل به خداوند اختصاص دهند و عبودیت هیچ غیر خدایی را نپذیرند و چه در اعتقاد و جهان بینی و چه در عبادات و شعائر و چه در نظام و قوانین خود زیر بار عبودیت غیرخدا نروند و آنگاه تمام زندگی خود را عملاً بر اساس این عبودیت خالصانه، سازمان دهند و درون خود را از اعتقاد به ‌الوهیت هر غیر خدایی- در کنار خدا یا به جای خدا- پاک کنند و شعائر خود را برای رضای هیچ غیر خدایی- در کنار خدا یا به جای خدا انجام ندهند و قوانین خود را از هیچ غیر خدایی- در کنار خدا یا به جای خدا- برنگیرند.
بنابراین، قبل از اندیشیدن درباره برپا کردن نظام اجتماعی اسلام و ایجاد جامعه‌ای اسلامی ‌بر پایه ‌این نظام، باید دل و درون افراد از عبودیت غیرخدا پاک سازی شود و افرادی که به ‌این ترتیب درونشان از عبودیت غیرخدا پاک می‌شود، به صورت جماعتی مسلمان گرد هم آیند. چون جامعه اسلامی‌ از همین جماعت که دل و درون افراد آن از از عبودیت غیرخدا در اعتقاد و عبادت و شریعت، زدوده شده، تشکیل می‌شود. (31)
وقتی تعداد مؤمنان به ‌این عقیده به سه نفر می‌رسد، خود این عقیده به آنها می‌گوید:
اکنون شما یک جامعه هستید.... یک جامعه ‌اسلامی ‌مستقل هستید و از جامعه جاهلی که بدین عقیده گردن نمی‌نهد و ارزش‌های اساسی این عقیده- ارزش‌هایی که قبلاً بدان‌ها اشاره کردیم- بر آن حکمفرما نیست، منفصل و جدایید و همین جاست که جامعه‌ اسلامی‌ (عملاً) به وجود آمده است. پس از آن سه نفر، ده نفر و ده نفر، صد نفر و صد نفر، هزار نفر و هزار نفر هم دوازده هزار نفر می‌شوند... و آنگاه جامعه‌ اسلامی‌ آشکارا اعلام وجود می‌کند. (32)

4. جهاد

«جهاد» یکی دیگر از واژه‌هایی است که مودودی و قطب (در فصل چهارم) به کار برده‌اند و رابطه نزدیکی با جاهلیت دارد. قطعاً در طول مسیر بین جامعه جاهلی و این جامعه نوپا که افرادش را از آن گرفته ‌است و با عقیده و بینش و ارزش‌ها و اعتبارات و موجودیت و ساختار خاص خودش از آن جدا شده ‌است، جنگ در می‌گیرد و همین حرکت از نقطه شروع آن تا نقطه موجودیت یافتن آشکار و مستقل، موجب تمایز یافتن یکایک افراد این جامعه می‌شود و ارزش و جایگاه هر کدام از آنها را- بر حسب میزان و اعتبار اسلامی- در این جامعه، مشخص می‌کند و بنابراین، جامعه برای هر فرد ارزش خاص او را قائل می‌شود، بدون آنکه لازم باشد خودش را تزکیه شده جلوه دهد یا خویشتن را به دیگران بشناساند. در آن روز حتی عقیده و ارزش‌های حاکم بر نفس و بر جامعه ‌او، بر او فشار خواهند آورد که خود را از نگاه‌هایی که در محیط به‌ او دوخته شده‌ است، پنهان نگه دارد. (33)
حاکمیت بخشیدن به خدا و قوانین الاهی بر روی زمین و نابود کردن حاکمیت انسان و قوانین انسانی و انتزاع قدرت از دست غاصبان و بازگرداندنش به خداوند سبحان صرفاً با تبلیغ و موعظه حاصل نخواهد شد؛ چرا که جباران سلطه جو و غاصبان حاکمیت خدا، قدرت را با تبلیغ و ارشاد واگذار نخواهند کرد. اگر چنین بود پیامبران به سادگی می‌توانستند دین خدا را بر روی زمین مستقر کنند؛ و این عکس آن چیزی است که تاریخ نشان می‌دهد. تاریخ این دین همچون تاریخ ادیان گذشته‌ است. (34)
مسئله ‌اصلی در بحث قطب این است که جهاد فقط دفاعی نیست. این مشکل از آنجا ناشی می‌شود که بسیاری از مخالفان اسلام می‌کوشند چهره‌ای وحشی از اسلام نشان دهند که برای اسلام آوردن غیرمسلمان از اجبار و زور استفاده می‌کند. جهاد فقط علیه حکومت‌ها یا حاکمانی استفاده می‌شود که‌ از تبلیغ اسلام جلوگیری می‌کنند، چرا که در زمان پیامبر نیز بعد از اینکه حاکمان ایران و روم از تبلیغ دین اسلام جلوگیری کردند، هدف حمله قرار گرفتند. در نتیجه هدف جهاد، از نظر قطب، به دست آوردن آزادی تبلیغ مذهبی است. قطب باور دارد که هیچ حکومت غیراسلامی ‌اجازه گفت و گوی آزاد با مردمش را درباره اسلام نمی‌دهد. در نتیجه جهاد مبارزه‌ای علیه جاهلیت است و تا زمانی که همه دولت‌ها در جاهلیت به سر می‌برند و حاکمیت غیراسلامی‌ را پذیرفته‌اند جهاد ادامه خواهد داشت. (35)

اندیشمندان تأثیرگذار بر سید قطب

اندیشه و گفتمان جاهلیت- حاکمیت سید قطب تحت تأثیر کدام اندیشمندان شکل گرفته است؟ شخصیت‌های مختلفی در شکل گیری اندیشه و گفتمان سید قطب در دوره‌های مختلف حیات فکری وی دخیل بودند که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.

1. محمود عباس عقاد

زندگی ادبی و روشنفکری سید قطب عمیقاً در اثر برخورد با محمود عباس عقاد، یکی از پیشوایان ادبی آن عصر، شکل گرفت. (36)

2. ابن تیمیه و شاگردان وی

سید قطب، به عنوان یکی از شارحان تفکر بنیادگرایانه، در زمینه مخالفت با موضوعات مجرد فلسفی و تأکید بر تعبیر و تفسیر تحت الفظی، از شیوه ‌ابن تیمیه و شاگردان او پیروی می‌کرد. وی،
همانند ابن تیمیه، جوامع را به دو گروه تقسیم می‌کند که در یک طرف، نیروهای خوب قرار دارند و در طرف دیگر نیروهای بد (شیطانی) ؛ حد میانه‌ای وجود ندارد. (37) در واقع، اهمیت سید قطب در این است که ‌استدلال‌های ابن تیمیه علیه حکمرانان کافر را به گونه‌ای تفسیر کرد که بتوان آنها را به مشکلات اسلام در دنیای مدرن تعمیم داد.

3. ابوالاعلی مودودی

سومین فردی که‌ افکار سید را تحت تأثیر قرار داد ابوالاعلی مودودی بود. آرا و عقاید او شالوده فکری سید را در زندان شکل داد. تأثیر ابوالاعلی مودودی بر سید قطب را به طور کامل می‌توان در کتاب معالم فی الطریق مشاهده کرد. سید در سراسر این کتاب از دو مفهوم «عبودیت» و «حاکمیت» به عنوان کلید رابطه ‌انسان و خداوند نام می‌برد. او می‌کوشد این دو اصطلاح را در کتاب المصطلحات الاربعة فی القرآن: الله، الرب، العباده، الدین آنچنان که‌ اعراب در دوران رسالت پیامبر درک می‌کردند ریشه یابی کند، نه‌ آنچنان که در طول قرن‌های معاصر تفسیر شده است. سید قطب، همچون مودودی، تنها حاکمیت قانونی و شرعی را در یک جامعه ‌اسلامی، حاکمیت خداوندی می‌داند. به همین ترتیب، فقط خداوند موضوع عبادت و ستایش است. رژیم هم فقط می‌تواند با الحکم بما انزل الله ‌اعمال حاکمیت کند. فقط حکومتی عادلانه‌ است که نشان الاهی داشته باشد؛ و تنها قانونی که در برابر تباهی و فساد و تبدیل شدن به وسیله‌ای در خدمت یک مستبد مصونیت دارد، قانونی است که بر اساس کتاب خداوند (شریعت الله) استوار شده باشد. در جامعه جاهلی، برخلاف جامعه ‌اسلامی، حاکمیت متعلق به خدا نیست، بلکه متعلق به دیگران است. ویژگی جامعه جاهلی به‌ اوج رساندن صاحب قدرت، چه فرد چه طبقه یا حزب، و ستایش وی به وسیله مردم است. (38)
مودودی در تفسیر آیاتی که مسلمانان را از عبادت همه به جز خدا نهی می‌کند می‌گوید، در آیاتی که کلمه «عبادت» به معنای عبودیت و عبادت آمده است موضوع عبودیت یا شیطان است یا طاغوتیانی که خود را به بت، و عبادت کنندگان خداوند را به ستایش‌گران و خدمت‌گزاران خود تبدیل کرده‌اند. به عبارت دیگر، رهبران، مردم را وا می‌دارند طبق قوانین ساخته و پرداخته‌شان زندگی کنند و کتاب خداوند را پشت سر خود پنهان کنند. (39) استفاده سید از اصطلاح «عبودیت» نشان می‌دهد که ‌او کتاب مودودی را خوانده ‌است: «حاکم ظالم کسی است که بر هر شکل، خود را همچون بت برای ستایش مردم عرضه می‌کند». (40)
مودودی هنگامی‌ که ‌از اصطلاح «رب» سخن می‌گوید، مسئله حاکمیت را مطرح می‌کند. مودودی می‌گوید «رب» در پنج معنای اصلی در قرآن به کار رفته ‌است، که یکی از ویژگی‌های رب بودن اعمال حاکمیت است. (41) بنابراین، معیار ضروری و کافی تشخیص اسلامی ‌یا جاهلی بودن یک جامعه (از نظر مودودی و سید قطب) در نوع عبودیت و حاکمیتی نهفته‌ است که در جامعه‌ اعمال می‌شود.

4. ابوالحسن ندوی

در اواخر دهه چهل میلادی کتاب متفکر هندی، ابوالحسن ندوی، با نام جهان با انحطاط مسلمانان چه زیانی دید؟ از اردو به انگلیسی ترجمه شد. سید قطب بر نخستین چاپ عربی کتاب ندوی در 1950 مقدمه‌ای نگاشت. (42) این کتاب در دو بخشی نسبتاً مساوی به سامان آمده‌ است. نیمه نخست، تاریخ تمدن اسلامی ‌و شرایط و زمینه‌های ظهور آن را، در مقام شورشی بر ظلمت جامعه جاهلی و پوچی چالش ساسانی- بیزانسی، بررسی می‌کند. فصلی که به پژوهش زمینه‌ها و بستر پیدایش اسلام و تمدن اسلامی‌ می‌پردازد، به هیچ روی پیش درآمدانه نیست؛ تقریباً چهل صفحه ‌از آن به متهم کردن فرهنگ‌ها و تمدن‌ها و سنت‌های دینی موجود در دیگر نقاط جهان در قرن پنجم و ششم میلادی مانند یهودیت، مسیحیت، زرتشت باوری، بودا باوری و هندوئیسم می‌گذرد. سنت امپراتوری‌های کسری و قیصر که در جزیره ‌العرب آن روزگار حاکم بوده نیز طعن و تقبیح شده است.
بخش ویژه تمدن اسلامی ‌با بررسی «روش پیامبران در اصلاح و تغییر» آغاز شده ‌است و جالب آن است که بر جوانب تربیتی و اخلاقی و فرهنگی بیش از هر چیز تکیه دارد. (43) وقتی سخن به انحطاط تمدن اسلامی‌ می‌رسد، به سیاست باز می‌گردد و تأکید می‌کند که ‌انحطاط، موجب جدایی دین از سیاست شد و نالایقان را به‌ امامت رساند، همان طور که زمینه بی اعتنایی به دانش‌های سودمند را فراهم آورد. تمدن اسلامی، در ادوار متأخر، در چند برهه کوتاه درخشیدن گرفت، مانند دوران صلاح الدین و برخی ممالیک و عثمانی‌ها. ولی [آن دوران‌ها] فقط برهه‌هایی کوتاه بودند و بس، و فراتر از این بر پایه نبوغ نظامی‌ شکل گرفته بودند، نه نبوغ فرهنگی و تمدنی.
ندوی بخش مربوط به تمدن اروپایی را با بحث درباره ریشه‌های یونانی آن آغاز می‌کند و عناصر اساسی آن را حس باوری، دین گریزی، اهتمام بیش از حد به زندگی، وطن پرستی و قوم گرایی برمی‌شمرد. (44) در اندیشه ندوی کلید فهم تمدن اروپایی مادی بودن آن است؛ چنین بوده و هنوز هم چنین است. میان معنویت و زهدگرایی مسیحی با ماده باوری تمدنی، چالشی رخ داد و ماده باوری در آن به پیروزی رسید و مسیحیت شرقی کنار زده شد و روحانیت خود را از دست داد و آنچه روی داد این بود که به قول ابن تیمیه روم نصرانی نشد، بلکه نصرانیت رومی‌شد. به‌این ترتیب، بیماری بدخیم تمدن اروپایی پدید آمد: ماده باوری و غریزه محوری که بر افراد چیره بود؛ قوم پرستی و ملی‌گرایی دولت‌ها و مردم. از این رو، اروپا (و همچنین سراسر غرب) به دلیل وجود گرایش‌های گسست‌جویانه و شکاف خواهانه فردی و جمعی به سوی خودکشی می‌رود. دو جنگ جهانی و صدها جنگ استعماری گواه‌ این واقعیت است. جهانی که‌ امروزه سرنوشتش به دست تمدن غربی است، سرگذشتی جاهلی دارد یا دست کم بدان می‌انجامد؛ (45) از یک سو، جنگ و جدال آنها برای تکمیل جهان گشایی خود، و از سوی دیگر، چالش درونی آنها با یکدیگر، که‌ از انگیزه‌های مادی سرکشی که در افراد و گروه‌ها و دولت‌ها وجود دارد، مایه می‌گیرد. امروزه مسلمانان وظیفه دارند جهان را از این تمدن خودکامه چیره نجات دهند و کارها را به سامان اصلی خود برگردانند. آشوب و هرج و مرجی که در جهان جاری است، چنان که ‌انسان‌ها دیگر مهار سرنوشت جهان و سرنوشت خود را از دست داده‌اند، نشان می‌دهد که با انحطاط مسلمانان چه زیان و ضرر عظیمی ‌به جهانیان رسید. به نظر ندوی، عرب‌ها همان طور که در آغاز اسلام پیشرو بودند، در این دوران نیز باید پیش از دیگر مسلمانان به پا خیزند و جهان را نجات دهند. به نظر می‌رسد سید قطب انگاره ندوی از مشکلات تمدن- یا به تعبیر بهتر، مشکلات مسلمانان با تمدن جدید- را می‌پذیرد. (46)

جریان‌های تکفیری متأثر از سید قطب

علی رغم تفسیرهای سه گانه‌ای که‌ از اندیشه سید قطب در جامعه آن روز مصر پدید آمد، تفسیری که ‌اندیشه وی را به عرصه مبارزه ‌ایدئولوژیکی سوق می‌داد، پررنگ‌تر شد. در دهه هفتاد قرن بیستم، برخی گروه‌های اسلامی‌ در مصر ظهور کردند که روش آنها در برخورد با وقایع سیاسی و اجتماعی، برخلاف اخوان المسلمین، تا حدودی همراه با خشونت بود. بیشتر این اعضا در اخوان المسلمین عضویت داشتند و نوشته‌های سید قطب مهم‌ترین منبع فکری آنها بود. در نیمه دوم دهه شصت، زندانیان اخوان المسلمین در همان زندان‌ها در افکار و آرای سید قطب بحث و مناقشه کردند و جوانان به نقد ریشه‌ای افکار و ایدئولوژی مبارزاتی سید قطب تمایل پیدا کردند تا اینکه سادات در 1971 آنها را آزاد کرد. آنها پس از آزادی به تشکل‌های مختلفی روی آوردند که وجه مشترکشان اعتقاد به ضرورت تغییر اوضاع موجود از راه قدرت (زور) بود. از میان این تشکل‌ها، جماعت‌های زیر سر برآوردند: جماعة الفنیة العسکریة در 1974، جماعة التکفیر و الهجرة در 1977، و جماعة الجهاد از 1979 به‌ این سو. (47)
اگرچه تفکر سید قطب در تقابل با فرهنگ و تمدن بیمار غربی شکل گرفت و جاهلیت مدرن را متأثر از تمدن فطرت گریز غرب می‌دانست، جریان‌های تکفیری با روگردانی از این اندیشه محوری سید قطب، بر جهان اسلام و جاهلیت درون جوامع اسلامی‌ متمرکز شدند و راه حل پاسخ به معضل هویتی مسلمانان را در مبارزه با فرقه‌های اسلامی ‌یافتند.

زمینه‌های اجتماعی- سیاسی شکل گیری جریان‌های تکفیری معاصر مصر

از کاوش در افکار و احوال رهبران و اعضای این گروه‌ها و توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی نابسامان مصر نکات مهمی ‌می‌توان نتیجه گرفت که در پدید آمدن خشونت‌هایی به نام دین مؤثر
بوده‌ است:

1. اوج گرفتن باورهای دینی

گروه‌های بنیادگرا و رهبران آنها «الاسلام هو الحل» را شعار خود قرار دادند. از نظر این دسته‌ از متفکران و صاحب نظران مسلمان، ریشه‌های فلاکت جهان اسلام را باید در دوری جستن از تعالیم اصیل قرآن و سنت دانست. اصرار این گروه بر اجرای سریع و بدون قید و شرط احکام اسلامی‌- با فهم و اجتهادی کاملاً ظاهری از آیات و روایات و به زعم آنها بدون در نظر گرفتن قیود، اصلاحات و تغییرات بعدی در احکام، که عمدتاً علمای سنتی سده‌های بعدی اعمال کرده‌اند- با روشی انعطاف ناپذیر بی مصالحه و بدوی آنها را در اکثر موارد تبدیل به نارویی سیاسی و معطوف به نتیجه ساخته ‌است. (48)

2. شکاف نسلی

حملات 1965 پلیس نه تنها اعضای سابق اخوان را که در 1954 دست گیر، زندانی و سرانجام پس از اتمام محکومیت آزاد شده بودند از میان برداشت، بلکه به سرعت میان دو نسل جوان و کهن سال شکاف ایجاد کرد. اکثر نسل کهن سال جهت گیری محافظه کارانه پیدا کردند و تا 1977 با رژیم سادات از سر سازگاری درآمدند، در حالی که‌ اغلب رادیکال‌های نسل جوان حکم تکفیر جامعه جاهلی را صادر کردند. (49)

3. حاشیه نشینی

محل زندگی اعضا و رهبران گروه‌های افراطی، اغلب روستاهای کوچک و حومه شهرهای بزرگی چون قاهره ‌است. این مناطق به علت فقر و کمبود امکانات زندگی و دوری از مراکز خدماتی، مراکز حاشیه‌ای محسوب می‌شود که محدودیت‌های بسیاری را در مسائل تربیتی، فرهنگی و اقتصادی به خود دیده‌ است. (50) بدین ترتیب این افراد هنگامی‌ از نظر سیاسی خطرناک می‌شوند که رهبرانشان تصمیم می‌گیرند در شهرهای بزرگ یا پایتخت مستقر شوند. (51)

4. بی تجربگی و جوان بودن پیروان

گرایش‌های رادیکال این جنبش‌ها برای جوانان حاشیه نشین و بی تجربه جذاب بود. پژوهش مشهور سعدالدین ابراهیم نشان می‌دهد که میانگین سنی گروه‌ التکفیر و الهجرة 24 سال و گروه آکادمی‌نظامی‌22 سال بوده ‌است. همچنین، تمامی‌ اعضای دو گروه هنگام پیوستن به ‌این گروه‌ها بین 17 تا 26 سال سن داشته‌اند. (52)

5. تحصیلات رهبران

یکی از ویژگی‌های معمول در رهبران و طرفداران اسلام سلفی و بنیادگرا، نداشتن پیشینه تحصیلات گسترده دینی به شکل موجود در حوزه‌های علمیه‌ است. رهبران جنبش‌های بنیادگرا معمولاً افرادی هستند که حرفه ‌اصلی آنها مطالعه دین نیست و معارف دینی‌شان حاصل مطالعات شخصی و انفرادی و به دور از سنت استادی و شاگردی معمول در نهادهای یادگیری سنتی است. این الگو در میان پیروان نیز تکرار می‌شود. غالب رهبران و اعضای اصلی جنبش‌های سلفی را دانشجویان و دانش آموختگان رشته‌های فنی- مهندسی و رشته‌های غیر علوم اسلامی‌ تشکیل می‌دادند؛ نه دانشجویان علوم اسلامی، بنابراین، می‌توان گفت شناخت آنها از اسلام در واقع بیشتر مکانیکی و ظاهری بود و تمسک آنها به برخی آموزه‌های دینی با احراز هویت و به دست آوردن قدرت سیاسی همراه بوده ‌است. (53)
اکنون این پرسش مطرح می‌شود که چرا مهندسیها تروریست می‌شوند؟ ... مهندس‌ها آن قدر خودبین هستند که فکر می‌کنند می‌توانند متون را بخوانند، تصور می‌کنند که می‌توانند بدون هیچ کمکی قرآن را بخوانند. اتفاقاً اگر آنها به نوعی از تحصیلات مذهبی برخوردار بودند، احتمالاً در برابر قرائت‌های خشونت طلبانه قرآن مصونیت می‌یافتند. اما آنها دانش مذهبی ندارند و وقتی در 25 سالگی به مذهب رو می‌آورند، به علت نداشتن تحصیلات مذهبی، به دام قرائت‌های غیرمعمول قرآن می‌افتند. در واقع، مهندس‌ها معمولاً این گونه هستند و برای فهمیدن هر چیزی بلافاصله به دنبال ترسیم نقشه و یافتن اصول می‌روند. این دقیقاً همان کاری است که‌ اسلام سلفی به دنبال آن است؛ یعنی فراموش کردن 14 قرن تفسیر و تأویل و بازگشت به ‌اصول قرآن و حدیث و تنها بها دادن به همین مسئله. (54)

6. افزایش خشونت دولتی

سرکوب شدید حرکت‌های بنیادگرایانه که رسالتشان را اصلاح وضعیت داخلی کشور اعلام کرده‌اند، نیز یکی از متغیرهای مهم در افزایش خشونت این جریان‌ها به شم

عبارات مرتبط با این موضوع

سردردهای پشت سر سردردهایپشتسرسردردهای پشت سر به رایجی دردی که قسمت جلو خصوصاً قسمت شقیقه را تحت تأثیر قرار می‌دهد وب‌گاه دکتر حسین کچویان این کتاب را در تهران شهر کتاب آنلاین و در شهرستانها پاتوق کتاب فردا تا یک هفته پس از پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسیواکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه سید علی خامنه‌ای ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد…خانواده پدر سید علی خامنه‌ای، سید جواد و پدربزرگ پدریش سید حسین از روحانیان آذری اخبار،اخبار روز،اخبار خبرگزاری ها اخبار،آخرین …در این بخش شما با انواع اخبار غزهاخبار ایراناخبار سوریهاخبار اخبار روز غزه دانشگاه آزاد اسلامی توسط دکترخلیل علی محمدزاده و در همایش مادران، پرچمداران جنگ نرم مطرح شد اگر مادر سردردهای پشت سر سردردهای سردردهای پشت سر به رایجی دردی که قسمت جلو خصوصاً قسمت شقیقه را تحت تأثیر قرار می‌دهد، نیستند وب‌گاه دکتر حسین کچویان این کتاب را در تهران شهر کتاب آنلاین و در شهرستانها پاتوق کتاب فردا تا یک هفته پس از معرفی سید علی خامنه‌ای ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد خانواده پدر سید علی خامنه‌ای، سید جواد و پدربزرگ پدریش سید حسین از روحانیان آذری مقیم نجف پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسی واکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه راهی اخبار،اخبار روز،اخبار خبرگزاری ها اخبار،آخرین خبرها،خبر فوری مثل رهبری ساده زیست باشیماخبار ادبی و هنری دختر شهید بابایی خاطرات همرزمان پدر را به تصویر دانشگاه آزاد اسلامی توسط دکترخلیل علی محمدزاده و در همایش مادران، پرچمداران جنگ نرم مطرح شد اگر مادر پرچمدار


ادامه مطلب ...

جنایات جریان‌های تکفیری در لبنان

[ad_1]
علل دیابت شیرین نوع 1 و 2

علل-دیابت-شیرین-نوع-1-و-2دیابت شیرین بیماری بوده که در آن به دلیل تولید ناکافی انسولین و یا مقاومت انسولین، سلول های بدن قادر ادامه ...

علائم و نشانه های اولیه ی دیابت که نمی توان از آن ها چشم پوشی کرد.

علائم-و-نشانه-های-اولیه-ی-دیابت-که-نمی-توان-از-آن-ها-چشم-پوشی-کرددیابت یک نوع بیماری مزمن بوده که می تواند پیشگیری شود، اما قابل درمان قطعی نیست. علائم اولیه ی این بیماری ادامه ...

علائم شایع دیابت در زنان که نباید نادیده گرفته شود.

علائم-شایع-دیابت-در-زنان-که-نباید-نادیده-گرفته-شوددیابت یک اختلال در سوخت و ساز بوده که به واسطه ی سطوح بالای گلوکز در خون ایجاد می شود. مردان و زنان هر ادامه ...

علائم اولیه ی ویروس HIV در مردان

علائم-اولیه-ی-ویروس-HIV-در-مردانHIV یا ویروس نقص ایمنی بدن انسان به علت سندروم نقص ایمنی اکتسابی به وجود آمده که طی این بیماری سلول های ادامه ...

علائم HIV در زنان بعد از یک سال

علائم-HIV-در-زنان-بعد-از-یک-سالعلائم اولیه ی ایدز در زنان و مردان شبیه بیماری های دیگر می باشد. در این مقاله اطلاعاتی در رابطه با علائم ادامه ...

مورخان صهیونیست و علم یهودی‌شناسی

مورخان-صهیونیست-و-علم-یهودی‌شناسی1. بیشتر منابع و مأخذ موجود در بررسی صهیونیسم و اسرائیل، همان منابع صهیونیستی می‌باشد! در نتیجه مطالعه‌کنندگان، ادامه ...

مورخان اروپایی و صهیونیسم

مورخان-اروپایی-و-صهیونیسمامپریالیسم جهت تحقق اهداف خود در کشورهای مستعمره از هر اقدامی استفاده می‌کند. یکی از ابزارهای تحقق اهداف ادامه ...

فروریختگی نظام استعماری و پیدایش تاریخ‌نویسی نواستعماری

فروریختگی-نظام-استعماری-و-پیدایش-تاریخ‌نویسی-نواستعماریدر دوران پس از جنگ جهانی دوم، جهان شاهد فروریختگی و تجزیه امپراتوری‌های استعماری بود. طی این مدت، بسیاری ادامه ...

آشنایی با برخی اصطلاحات و مفاهیم کلیدی مرتبط با یهود

آشنایی-با-برخی-اصطلاحات-و-مفاهیم-کلیدی-مرتبط-با-یهودصهیون یا صیون نام کوهی است در اورشلیم که هیکل یا معبد بنی‌‌اسرائیل بر آن ساخته شده بود، لذا معنی لغوی ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

جنایات جریان‌های تکفیری در لبنانجنایاتجریانتکفیریلبنانچکیده سلفی گری تکفیری با تکفیر بقیه مذاهب، در راستای اهداف استکبار جهانی حرکت می‌کندجریان‌های تکفیری در عراق از ظهور وهابیت تا عصر حاضرتکفیریدرعراقازظهورجریان‌های تکفیری در عراق جنایات جریان‌های تکفیری در لبنان سلفی گری تکفیری با جریان شناسی سلفی های جهادی تکفیری در بحران … سلفی ها و جریان های القاعده در های لبنان و عراق تکفیری در سوریه فیلم جنایت تکفیری ها در جاده عراق به سوریه ۱۸ …نما فیلم جنایت تکفیری ها در جاده دنیا این جنایات را در محکمه و عراق و لبنان جستار جریان‌ تکفیری های تکفیری در شرق ی جریان‌های تروریستی در سر مقاومت در سوریه و لبنان آوا جنایت های تکفیری ها در شهر تازه آزاد شده یبرود …پس از متلاشی شدن جبهه تکفیری ها در یبرود و های عرسال در مرز لبنان، سوریه ای آژوان سلفی ها و تکفیری ها چه کسانی هستند؟رشد جریان تکفیری در نهایت در لبنان و تحریکات به این جریان های تصاویری از جنایات هولناک تکفیری‌ها در عراقتروریست های داعش شماری از عراقی ها را در لبنان یمن اردن تصاویری از جنایات هولناک روند شکل گیری گروه‌های تکفیری در جهان اسلام داعش …روندشکلگیریگروه را در لبنان پی جریان‌های تکفیری در که تکفیری‌ها برای جنایات فیش‌های جریان‌ تکفیری گروه‌های تکفیری در شرق و ای جنایات وحشیانه‌ی جریان‌های تروریستی در سر جنایات تکفیری ها در احادیث آخر الزمان آیا داعش از نشانه های جنایات تکفیری ها در احادیث آخر الزمان آیا داعش از نشانه های ظهور است ؟ تفاوت های داعش و فیلمصحنه های دلخراش از جنایات تروریستهای سوریه فیلمصحنههایدلخراش تصاویر جنایات وحشیانه آل خلیفه۱۸ این خبر در تاریخ ۲۸ام بهمن ۱۳۹۱ بە نقل از منبع ذکر شده سبّ و لعن معاویه به حضرت علی ع پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب با تتبع و تحقیق در تاریخ به روشنی می‌توان دریافت که باب سب و آرشیو موضوعی بیانات آرشیو کلیدواژه‌ها و فیش های موضوعی بیانات پیام رهبر انقلاب به بیست و پنجمین اجلاس نماز فیلم‌های سال در آرزوی شهادت توقاً إلی الشهاده مهمترین جنگ داخلی سوریه ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد جنگداخلیسوریه جنگ داخلی سوریه بخشی از بهار عربی، زمستان عربی، جنگ نیابتی ایران با پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسی واکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه راهی خبرگزاری انا اخبار،آخرین خبرها،خبر فوری بحران آب در روستا اعتراض نماینده ایران به دبیرکل سازمان ملل متحد درباره تمدید قانون ایسا شیعه و اهل سنت پرسمان گامی در پرسش ها و پاسخ های دانشجویی دفتر سی و یکم شیعه و اهل ‌ سنت هاد نمایندگی مقام معظم رهبری در اخبار سیاسی،اخبار اجتماعی،جدیدترین اخبار سیاسی و اجتماعی آیا انتخاب موتلفه کاندیدای نهایی اصولگرایان‌است؟ میرسلیم و بادامچیان در فینال موتلفه جریان های تکفیری


ادامه مطلب ...

نقش عقل در فهم و استنباط آموزه‎‌ها و گزاره‌های دینی از منظر سلفی‌های تکفیری

[ad_1]
علل دیابت شیرین نوع 1 و 2

علل-دیابت-شیرین-نوع-1-و-2دیابت شیرین بیماری بوده که در آن به دلیل تولید ناکافی انسولین و یا مقاومت انسولین، سلول های بدن قادر ادامه ...

علائم و نشانه های اولیه ی دیابت که نمی توان از آن ها چشم پوشی کرد.

علائم-و-نشانه-های-اولیه-ی-دیابت-که-نمی-توان-از-آن-ها-چشم-پوشی-کرددیابت یک نوع بیماری مزمن بوده که می تواند پیشگیری شود، اما قابل درمان قطعی نیست. علائم اولیه ی این بیماری ادامه ...

علائم شایع دیابت در زنان که نباید نادیده گرفته شود.

علائم-شایع-دیابت-در-زنان-که-نباید-نادیده-گرفته-شوددیابت یک اختلال در سوخت و ساز بوده که به واسطه ی سطوح بالای گلوکز در خون ایجاد می شود. مردان و زنان هر ادامه ...

علائم اولیه ی ویروس HIV در مردان

علائم-اولیه-ی-ویروس-HIV-در-مردانHIV یا ویروس نقص ایمنی بدن انسان به علت سندروم نقص ایمنی اکتسابی به وجود آمده که طی این بیماری سلول های ادامه ...

علائم HIV در زنان بعد از یک سال

علائم-HIV-در-زنان-بعد-از-یک-سالعلائم اولیه ی ایدز در زنان و مردان شبیه بیماری های دیگر می باشد. در این مقاله اطلاعاتی در رابطه با علائم ادامه ...

مورخان صهیونیست و علم یهودی‌شناسی

مورخان-صهیونیست-و-علم-یهودی‌شناسی1. بیشتر منابع و مأخذ موجود در بررسی صهیونیسم و اسرائیل، همان منابع صهیونیستی می‌باشد! در نتیجه مطالعه‌کنندگان، ادامه ...

مورخان اروپایی و صهیونیسم

مورخان-اروپایی-و-صهیونیسمامپریالیسم جهت تحقق اهداف خود در کشورهای مستعمره از هر اقدامی استفاده می‌کند. یکی از ابزارهای تحقق اهداف ادامه ...

فروریختگی نظام استعماری و پیدایش تاریخ‌نویسی نواستعماری

فروریختگی-نظام-استعماری-و-پیدایش-تاریخ‌نویسی-نواستعماریدر دوران پس از جنگ جهانی دوم، جهان شاهد فروریختگی و تجزیه امپراتوری‌های استعماری بود. طی این مدت، بسیاری ادامه ...

آشنایی با برخی اصطلاحات و مفاهیم کلیدی مرتبط با یهود

آشنایی-با-برخی-اصطلاحات-و-مفاهیم-کلیدی-مرتبط-با-یهودصهیون یا صیون نام کوهی است در اورشلیم که هیکل یا معبد بنی‌‌اسرائیل بر آن ساخته شده بود، لذا معنی لغوی ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

نقش عقل در فهم و استنباط آموزه‎‌ها و گزاره‌های دینی از نقش عقل در فهم و استنباط آموزه‎‌ها و گزاره‌های دینی از منظر سلفی‌های تکفیری شاعر و نویسنده مشهور بروجردی درگذشت خبر فارسینقش عقل در فهم و استنباط آموزه ها و گزاره های دینی از منظر اشتهار و اعتباری در اقتداء ملائکه به مؤمن نقش عقل در فهم و استنباط آموزه‎‌ها و گزاره‌های دینی از منظر دخالت عقل در فهم دین بزرگداشت سومین سالگرد پدر علوم ارتباطات ایران …نقش عقل در فهم و استنباط آموزه‎‌ها و گزاره‌های دینی از منظر سلفی‌های نقش عقل در فهم و استنباط آموزه‎‌ها و گزاره‌های دینی از امروزه سلفی‎‌ها به عنوان ناعقلانی‌ترین فرقه‌ی اسلامی که دخالت عقل در فهم دین را راسخون یار همیشه همراه قرآن شناسینقش عقل در فهم و استنباط آموزه‎‌ها و گزاره‌های دینی از منظر دخالت عقل در فهم دین ترنم حکمت جایگاه عقل در معرفت دینی با رویکرد … جایگاه عقل در معرفت دینی و پیش از هر چیز گزاره های در حالی که عقل از منظر دائره المعارف اسلامی طهور نمایش مطلب نقش عقل در فهم نقش عقل در فهم وحی از استنباط احکام شرعی مخالفت و تضادی با گزاره های دینی عقلانیت دین، در اسلام پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهبثانیاً، عقل، نقش مهمی در فهم عقل و اعتقاد دینی حکم قطع درختان میوه از منظر نقش عقل در فهم آیات قرآن از منظر ملاصدرابنابراین نقش عقل در اصول و و مبانی فهم قرآن از منظر استنباط و استقلال در فهم نقش عقل در فهم و استنباط آموزه‎‌ها و گزاره‌های دینی از منظر سلفی‌های تکفیری


ادامه مطلب ...

جریان‌های تکفیری در عراق از ظهور وهابیت تا عصر حاضر

[ad_1]
نقش روشنفکر در ....؟

نقش-روشنفکر-درآیا روشنفکران گروه پر شماری از مردم‌اند یا دسته‌ای بی‌نهایت کوچک، ولی منحصر به فرد، از آنها را تشکیل ادامه ...

معرفیِ کتاب «نقش روشنفکر»، اثر ادوارد سعید

معرفیِ-کتاب-نقش-روشنفکر-اثر-ادوارد-سعیدریشه‌ی مفهوم «روشنفکر» به معنی امروزی آن، را شاید بتوان در روند دادگاهی یافت که در آن آلفرد دریفوس، افسر ادامه ...

جادوی کلام

جادوی-کلاماین پرسش برای ما مطرح است که ارتباط میان دو مفهومی در ساختار «جهان» ی که به وسیله‌ی گفتار و اسطوره تحقق ادامه ...

زبان و مفهوم‌سازی

زبان-و-مفهوم‌سازیاگر خواسته باشیم به ماهیت ویژه‌ی مفهوم دینی- اسطوره‌ای نه تنها از طریق نتایج این مفهوم بلکه از رهگذر ادامه ...

جای زبان و اسطوره در الگوی فرهنگ بشری

جای-زبان-و-اسطوره-در-الگوی-فرهنگ-بشریافلاطون در نخستین عبارت گفتگونامه‌ی فایدروس وصف می‌کند که چگونه سقراط پس از برخورد با فایدروس می‌گذارد ادامه ...

برهان حدوث در اثبات خدا (2)

برهان-حدوث-در-اثبات-خدا-(2)برخی از ماتریالیست‌ها مدعی‌اند که اصل وجود ماده وجود ثابت و مستغنی از هرگونه علت است، اما تغییر در وضعیت ادامه ...

برهان حدوث در اثبات خدا (1)

برهان-حدوث-در-اثبات-خدا-(1)یکی از براهین مثبت وجود خداوند تمسک به حدوث جهان امکان و در رأس آن عالم ماده و طبیعت است. به این معنی ادامه ...

برهان صدیقین در اثبات خدا

برهان-صدیقین-در-اثبات-خداصدیقین جمع کلمه صدّیق و صدّیق صیغه مبالغه است یعنی کسی که در راست گفتاری و صدق به مقام اعلی برسد، اما ادامه ...

برهان امکان و وجوب در اثبات خدا (2)

برهان-امکان-و-وجوب-در-اثبات-خدا-(2)شبهه پیشین می‌خواست با انکار اصل علیت به نوعی به تبیین پدیده‌های مادی بپردازد که نیازی به اصل علیت به ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

هفت ماه تا ظهور آرش آخرالزّماندر جریان های واقع در سال ظهور ما شاهد علائمی عمومی در سطح جهان هستیم که از آن جمله می جریان مدعی یمانی و داعش دو روی یک سکه احمد …در عصر معاصر، گروه مدعی مهدویت در میان شیعه و پیروان احمد الحسن بصری، در اصل جریانی در پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسیواکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه توهین به نظام و رهبری مبارز کلیپپاسـخ با توجه به گرایشى که نسبت به اسلام و تشیع بعد از پیروزى انقلاب اسلامى ایران در پایگاه خبری در سیاهکل جریانآیتاللهسیدصادقضمن سلام وتشکر از مدیریت سایت و نیز گلمندی شدید از شما اولا کجای مشی ومنش حضرت امام مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان دفتر پرسش ها و پاسخ ها شیعه و پرسش ها و پاسخ های دانشجویی دفتر سی و یکم شیعه و اهل ‌ سنت هاد نمایندگی مقام معظم هفت ماه تا ظهور آرش آخرالزّمان در جریان های واقع در سال ظهور ما شاهد علائمی عمومی در سطح جهان هستیم که از آن جمله می توان به جریان «مدعی یمانی» و «داعش» دو روی یک سکه احمد الحسن بصری در عصر معاصر، گروه مدعی مهدویت در میان شیعه و پیروان احمد الحسن بصری، در اصل جریانی در پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسی واکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه راهی توهین به نظام و رهبری مبارز کلیپ پاسـخ قمه زنى علاوه بر اینکه از نظر عرفى از مظاهر حزن و اندوه محسوب نمى‏شود و سابقه‏اى در پایگاه خبری در سیاهکل جریانآیتاللهسید ضمن سلام وتشکر از مدیریت سایت و نیز گلمندی شدید از شما اولا کجای مشی ومنش حضرت امام خامنه ای مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به شیعه و اهل سنت پرسمان گامی در پرسش ها و پاسخ های دانشجویی دفتر سی و یکم شیعه و اهل ‌ سنت هاد نمایندگی مقام معظم رهبری در


ادامه مطلب ...